با سلام و عرض ادب: استاد حال که فصوص و منازل را به اتمام رسانیده ایم و در جلسه ی پایانی منازل فرمودید خداوند میخواهد به یک معنا حس خودش را در مقام احدیت به ما نیز بچشاند .از وقتی این مطلب را دانسته ام شخصیتم عوض شده همسرم میگوید جدی شده ام و دیگه شوخی نمیکنم. استاد سوال ما این است حال که رویکرد من رسیدن به این مقام است و وجه قلب من به این سمت است ان شاءالله در عوالم بعدی به این منزل میرسم؟ شاید در دنیا نتوانم و کوتاهی هایی از من سر بزند ولی در عوالم بعدی بالاخره پس از گذراندن عذابها و مقام های لازمه در پایان به این توفیق موفق میشوم؟ خدا حفظتان کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مورد رحمت الهی قرار میگیرید. عرایضی در شنبه آینده در رابطه با سوره قدر خواهد شد، امید است که راهگشا باشد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: یک سوال: چرا به کاربران گوشزد نمیکنید که سؤالهای خود را مختصر بنویسند؟ متن بعضي از پرسشها خیلی طولانیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید ولی بعضاً کاربران محترم، موضوعی را به میان میآورند که از طولانیبودن آن موضوع گریزی نیست. موفق باشید
سلام استاد: نظر شما درباره قبول فرزند از بهزیستی چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه، که کار خوبی است. به هر حال تربیت این کودکان به خودی خود اجر و ثواب خاص خود را دارد. موفق باشید
سلام استاد: بنده شروع کردم به نوشتن شرح آداب الصلاه کتاب مرحوم امام توسط شما، خواستم ببینم با نظارت شما امکان خروجی صوت ها در قالب کتاب توسط انتشارات لب المیزان وجود دارد یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این کار منجر به چندین و چند جلد کتاب میشود؛ امکان آن برای ما فراهم نیست. ولی همینکه مطالب مهم آن را یادداشت میفرمایید، تمرکز خوبی برایتان پیش میآورد و ممکن است بقیه از یادداشتهای شما چنانچه تایپ شود بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: وای که چقدر تربیت فرزند سخته از اون سخت تر اینه که میدونی داد زدن، کتک زدن یه جایی مجبور میشی برای تربیتش، کتک بزنی چقدر سخته با اینکه میدونی چقدر خشم جهنمه، بگویید چکارکنم استاد، بچه ی من از اون دسته بچه هاییه که محبت بهش میکنم دیگه برای حرفام تره خورد نمیکنه حساب کار دستش نمياد، به حرفم گوش نمیده مجبورم بداخلاق بشم جدی بشم دادی فریادی تا خودش رو جمع و جور کنه، خدا میدونه همه ی این کارو برای تربیتش میکنم، ۶، ۷ ساله معلم مدرسه اش میگه تمرکزش پایینه حواسش به اندک چیزی پرت میشه، مشقاش رو خوب نمی نویسه هرچی هم بهش یاد میدم دقت نمیکنه اصلا چی میگم، دارم میسوزمم چه کار کنم پدر دلسوز؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً استعدادهای افراد در امورات مختلف متفاوت است و این نظام آموزشی که امروز در دنیا مطرح است، آنچنان نیست که هر روحی بتواند با آن هماهنگ شود و اگر نتوانست به معنای آن است که انسان ناتوانی است. به نظر میآید بدون سختگیری زیاد در حدّ ضرب و شتم، نهایتاً با اخم و قهر با آن برخورد شود. وگرنه احساس یأس و پوچی برایش پیش میآید. با اینهمه خوب است که با مشاورانی که در این موضوعات کار کردهاند مشورت شود. موفق باشید
عرض سلام خدمت شما استاد گرامی: در یک کلام از همین ابتدا خسته تان نکنم صفای حاج قاسم و لبخند دلنشین و جانگداز پیر جماران، یاد امام و شهدا و آن حضرت دوستی که محبوبیتش در قلب آنچنان بود که نفس هایم یک در یک پی در پی به یاد او می آمدند و می رفتند، مانند یک تمدن بر باد رفته گریبانم را میگیرد! مانند عشقی که شکست خورده و حالا خاطراتش شب و روزهایم را نمی کند! معنا از طلوع و غروب هایم تا دور دست های دیده نشده فاصله میگیرند و این من پریشان حالا با تنها چندین حرف کنار هم زنده است و به امید آنکه باز هم روزی در ملاقات شب های عملیات و روزهای منور به حضرت یار را ببیند زنده می ماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش میآید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره ۳۵۹۹۰ بزنید خوب است. موفق باشید
سلام و احترام: تفاوت بین آیات، روایات و آرا لا نفرق بین احد" ===> نفضل بعضها استاد جمع بین دنیا و آخرت چگونه ممکن است؟ از سویی توصیه های جنابتان (در کتاب رزق و درک دنیا) و البته نافرجامی در امور، حقیر را به دنیا بی میل کرده به گونه ای که هیچ امر دنیایی محرک حقیر برای فعالیت نیست و این خلاف توفیقات و شادابیهای قبلی و البته باعث سردرگمی شده. در کتاب دکتر صدرا خواندم ملاصدرا معتقد است هرکس از توسعه مادی جلوگیری کند مرتکب گناه کبیره شده است. در حالت کلی حین مطالعه تفاوت بین آیات و روایات و نظرات باعث شده هیچ نظم فکری نباشد و دچار نوعی رخوت و سردرگمی در اکثر امور شوم. بارها به خود گوشزد کرده ام که راه سعادت نباید انقدر پیچیده و دور باشد ولی با رجوع به زندگی نامه علما آن را در دسترس نمی بینم. فارابی، ملاصدرا، علامه، امام، جوادی آملی، تهجد، روزه داری، زیارت، توسل،؟؟؟ چگونه در راه بودن را مقصد بدانم؟ چگونه بدانم در راه هستم؟ سعادت چیست و چگونه بدست می آید؟ حق و حقیقت کدام است؟ در طلب حقیقت چندین سال قبل با جنابعالی آشنا شدم و اکنون با تغییرات بسیار رفتاری و کرداری در نادانی و سردرگمی نه توانستم موش از انبان بیرون کنم و نه انبانی فراهم. خود را خسر الدنیا و الآخره می یابم. یا همان هیچ انگاری. شاید اگر این پریشانی درمانی دارد در خور حقیر مشتاقم وگرنه رجوع به دیگر بیانات خود و دیگران را توصیه نکنید و فقط شنوای درد دل باشید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش میآید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره ۳۵۹۹۰ بزنید خوب است. با توجه به همه حرفها، مائیم و ثقلین. آری! تدبّر در قرآن را باید محور قرار داد و سیره اولیای الهی را که آینههای نور قرآناند مدّ نظر. با اینهمه به گفته جناب حافظ: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتت نه به کوشش دهند». موفق باشید
سلام و ادب: زیارت عاشورا کامل. استاد از سخنرانی شنیدم زیارت عاشورا کامل (زیارت ششم امیرالمومنین علیه السلام + زیارت عاشورا + دعای معروف به علقمه) برکات ویژه ای دارد.این موضوع مخصوص عام است؟ و آیا توصیه میکنید؟ منظور از این مضامین در زیارت ششم چیست ؟: ۱. قسیم الجنه و النار ۲. اصل القدیم ۳. فرع الکریم . تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حتماً خودتان تجربه کردهاید؛ به هر حال هر کدام از زیارات با محتوایی که دارند، زیارت را که همان ملاقات با امام است با توجه خاصی که آن زیارت پیش میآورد، محقق میکند. می ماند که انسان خودش در خود بنگرد با کدام زیارت، آن ملاقات بهتر محقق میشود. آری! حقیقتاً امام؛ قسیم بهشت و جهنماند به آن معنا که ارتباط با آن حضرت، موجب حضور در بهشت و پشتکردن به آن حضرت موجب حضور در جهنم میباشد. همانطور که امام در مقام خود «اصل القدیم» و حقیقت پایدار انسانیتاند و نیز جلوهای از نور کریم حضرت حق میباشند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در صوت آخر برهان صدیقین فرمودید که وظیفه من اینه شما را از برهان به طرف عرفان رهنمود کنم کتاب هم اسمش از برهان تا عرفان هست؛ توحید پنهان در حرکت جوهری و برهان صدیقین را متوجه شدیم حالا این عرفان را چطور مطالبه کنیم؟ از عرفان چی باید یاد بگیریم؟ چه چیزی را باید مطالعه کنیم؟ بحث وحدت وجود هم متوجه شدیم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی با اسماء الهی و توجه به مظاهر آنها که عرفان متذکر آن است، میتوان سیر کرد. موفق باشید
با سلام: در پاسخ سوال ۳۶۰۳۹ فرمودید که: وجود در همه صحنه ها حاضر است. منظور شما از وجود، همان عین هستی است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عین هستی در عین تشکیکیبودن و با مظهریت ممکنالوجودی که آینه آن هستی است، در میان است در حدّی که آن ممکن الوجود میتواند وجود را از طریق خود ظاهر کند تا ما از آن طریق به حقیقت وجود منتقل شویم. موفق باشید
با سلام: در برهان صدیقین چون وجود مستقل فقط عین هستی است و غیر او وجود های ربطی هستند، آیا درست است که بگوییم که، عین هستی در همه هستی های ربطی حضور دارد؟ و در ضمن نمیدانم چرا از این دیوار برهان صدیقین نمیتوانم بالا بروم و آن را هضم کنم؟ میخواهم با برهان صدیقین همه هستی را بنگرم اما نمیتوانم. حدود سه ساله که درگیر برهان صدیقین هستم. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بالاخره اگر تشکیک در «وجود» است وجود در همه صحنهها حاضر است، منتها در حدّ امکان ممکنالوجودها ظهوراتِ مختلف دارد و از این جهت تشکیکی یعنی دارای شدت و ضعف است. موفق باشید
سلام استاد: با توجه به تفسیر سوره مرسلات شما، چه کنیم که جز منکرین یوم الفصل نباشیم و چه کنیم خود شویم و خود باشیم و به زنده بودن برسیم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه کتاب و مباحث صوتی را تا آخر ادامه دهید، «خود راه بگویدت که چون باید کرد». تا هنوز در این موارد به دنبال پرسیدن هستید، آن حضور پیش نمیآید. اینجا است که جناب مولوی میفرمایند: «چون گهر در بحر گوید بحر کو / وآن خیال چون صدف دیوار او. گفتن آن کو حجابش میشود / ابر تاب آفتابش میشود». موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام: استاد آیا با نگاه و تمرکز و صبر مداوم بر بودن خود و حس این بودن این امکان وجود دارد که این خود لامکان به عرصه مکان آید و ظهور کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه حرکات و گفتار اولیای الهی، همه و همه ظهور حقیقت هستی انسانها می باشد که به ظهور آمده. لذا ما در حرکات انسانهای بزرگی همچون علی«علیهالسلام» میتوانیم هستیِ اصیل خود را تجربه کنیم. و از این جهت است که می یابیم چه اندازه آن حضرت و سایر اولیای الهی به ما نزدیکند هرچند ما از آنها دور باشیم، به همان معنایی که جناب سعدی فرمود: «دوست نزدیکتر از من به من است / وین عجبتر که من از وی دورم». موفق باشید
سلام استاد: پیرو صوت چه نیاز به نبی و اینکه ما باید پیامبر را در نفس خودمون جستجو کنیم من همیشه این مشکل رو داشتم که موقع نماز چرا همش دروغ میگیم مثلا شهادت میدیم که محمد رسول خداست در حالی هر چی فکر میکنیم این حقیقت رو ندیدیم و شهادت های دیگه (چه در نماز و اذان) و همیشه امیدوارم بودم این شهادت رو راست بگم ولی نمیتونم باهاش کنار بیام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، این ماییم و شخصیتی به نام حضرت محمد «صلوات اللهعلیهوآله» و سیره و سخنانی که با خود به ظهور آوردهاند. باید از خود پرسید آیا او با این سیره و سخن میتواند پیامبر خدا نباشد؟ موفق باشید
سلام استاد: پیرو جلسه گذشته در شرح کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در قسمت «نمیتوانیم طبیعت را نابود کنیم بدون نابودی خودمان» کلمات ابتدای جلسه رهایم نمیکرد و برایم سوال شد که چطور میشود ربط عقل بشر و قرآن را یافت؟ در کدام وضعیت عقل بشر قرآنی شده یا میشود؟ و آیا تجربه اش را داریم؟ و اینکه چقدر این عبارت واقعی است و ما به آن یقین داریم مرا به فکر فرو برد، قرآنی که امروز بین مان اینقدر مهجور است و حیاتبخشی اش را در سطوح انقلاب اسلامی، از جمله دفاع مقدس و... با تمام وجود درک کردیم ولی با چه زبانی و چگونه میتوان با خود و دیگران در میان گذاشت؟! ممکن است آنچه به قلمم جاری شد را بخوانید؟ نمیدانم آنچه نوشتم چقدر میتواند واقعی و روشن کننده باشد که در خطاب به قرآن میگویم: از وقتی تو را شناختم مبهوت زیبایی بیکرانه ات بودم، قصههایت هم زیبا بود و هم درک نکردنی، میدانی چرا؟ چون دنبال ربط بودم با خودم و ایامی که در آن میزیستم، ربطش را نمیفهمیدم، حال اندکی که میاندیشم به خویش میخندم، آخر مگر تو چقدر با خویشتنِ خویش آشنایی که در دل اقیانوس بیکران قرآن در جستجوی قطره جان خویشی؟ آری تو قصه حیات منی و قصه مماتم نیز؛ تو قصه آن به آنِ انسانی، با هزار لایه ناشناخته؛ تو قصه عالمی و جهان که او خود ماست در وسعت ظاهری. امروز در هیاهوی دوران شیدایی مردمان شوریده اباعبدالله الحسین علیه السلام و بر سر خان نعمت امام راحل و شهدا این را یافتم که قصه ما در هزار توی زیبای بیکرانت نهان است. هزار جان عاشق سوخت تا امروز در گوشهای از دهکده جهانی، عقل بشر بیدار شود به کلام روشنگرت؛ و قصه تاریخ خویش را در سنتهای حکیمانه ات بیابد، آری سنتهایی که ادبهایی در مسیر شدن، خلق میکنند، برای شکوفایی انسان در بستر زمانهای که بشر خویشتن خویش را در بزرگراههای قدرت و در زیر چرخهای سلطه گم کرده است. قرآن عزیز! تو کلام مادری هستی که برای ایجاد بستری برای شدن فرزندان خویش با هر طبع و هر رنگ و هر ظرفیتی و در هر زمانه و هر شرایطی مهرورزانه و آزاد از هر زورگویی و فشاری، قصه او را با او میگویی، تا نوری شوی و راهی برای پیدا کردن خویش در آغوش آن نور به جلوه طبیعت. آری تو کلام مادری هستی که احیاکننده زمین است، زمینی که از وجه طبیعی هم مادر بشریت است و هم فرزندان آینده بشریت. تو برایم از تفاوتها میگویی ولی چنان برایم مینمایانی که تفاوتها برایم هنر آفرین میشود و به جای ترس، آنها را به عنوان راهی برای شناخت و شدن و زیبا شدن تابلوی هستی پیش رویم میآوری. تو پرده از اوهام و ظلمهای فریبنده میگویی و معنای انسانیت و آزادگی را در وجودم زنده میکنی، انسانیت و آزادگی را وسعت میدهی تا قله های ایثار و گذشت و شجاعت و ایستادگی در مقابل استکبارورزان تاریخ. آری! تو مرا که همچون کودکان سرگرم بازی ام، متوجه باطن مقدس عالم و آدم میکنی و من در آنی میبینم و در خیال خام خویش باز هم سرگرمم که راحت است و یا ترسانم که مگر شدنی است!؟... اما تو دست به دامان پاکترین و عاقلترین بهانه خلقت میشوی و او به رسم پدری، رخی مینمایاند و از آن شوریدگان شیدا باغستانی به صحنه میآورد تا شاید باورم احیا شود و عمیقتر بیندیشم و جدی تر شوم و عزمی کنم تا برای انسان شدن از خویش گذری کنم در عین اندیشه و نیست شوم در هست او و هست شوم به اذن او... ای قرآنِ جان! تو باز بخوان... هر آن بخوان و با آن شیدایانِ حاضرِ آن یارِ غایب، از نظرهای خاک آلود، دست در دست هم بخوانید و رونمایی کنید... ایمان دارم به جاری شدن شما در جان عالم و آدم؛ و امید دارم به شکوفایی انسانی که در محضر شما با وسعت عالم و آدم مواجه میشود تا جهانی تجلی کند در بین دو جهان، جهانی ماورای سنت دیروز و تجدد امروز، جهانی آباد به رنگ او.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه سخن را که از قرآن گفتید و چه خوب گفتید؛ در این جمله شما میتوان یافت که فرمودهاید: هر آنچه یافتهاید اعم از هیاهوی دوران شیدایی مردم با امام حسین«علیهالسلام» در این اربعینها، و یا هر آنچه یافتهاید بر سر خوان امام راحل و شهدا؛ همه، قصه هزار توی زیبای بیکرانه قرآن بود. آری! حقیقتاً همینطور است. و اساساً هرجا توحید به ظهور آید، نظمِ مناسب خود را به همراه دارد و این غیر از نظمآفرینیهایی است که صفای توحید را کدر میکند و حتی به حجاب میبرد و در این حالت به جای انتظارِ روحی که در پیش است، در کارها زیادهروی میکنیم و عملاً از آنچه میتوانست پیش آید محروم میشویم. غافل از آنکه نیکبختی به اندک چیزهایی وابسته است که ما آنها را به حساب نمیآوریم. و ما دقیقاً از آن غافلیم، یعنی از همان توحیدی که قرآن متذکر آن است و در نسبت با سنتهای جاری در عالم برای ما پیش میآید تا آنجایی که در جلسه ۱۰۳ بحث «در راستای بنیانهای حکمت جهانی میان دو جهان» https://eitaa.com/khanehtolab/811 بر آن تحت عنوان «عقل قرآنی و نسبت آن با سنتهای جاری در عالم» تأکید شد. موفق باشید
سلام و احترام: استاد شما فرمودید نهی کنیم از دست بوسی، مگر حدیث نداریم دست پدر و مادر و سید و سیده از اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ببوسیم؟ ممنونم از راهنمایی تون، التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظور چه بوده است. بالاخره به گفته خودتان مواردی که میفرمایید، موارد پسندیدهای است. آری! معلوم است که نباید از سر چاپلوسی دست افرادی که شأنیت چنین احترامی را ندارند، بوسیده شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: مادر سه دخترهستم، و معلم با ۲۰ سال سابقه. امسال دختر کوچکم ۳ ساله است و بشدت اضطراب جدایی داره، که فکر کنم از اثرات پرستار پارسالی باشه سر دوراهی موندم که امسال برم سرکار یا مرخصی بگیرم، هنوز وضعیت کارم مشخص نیست و با توجه به کمبود معلم، مرخصی هم به این راحتی نمی دهند، اما اگر نیاز باشه به مدد الهی میگیرم الان نمیدونم تکلیفم چیه؟ آیا با این وضعیت مدارس و ضعف آگاهی اعتقادی، و گاها عناد بعضی معلمین، نیاز آموزش پرورش هست که با تمام سختی، دخترم رو بذارم و برم مدرسه، یا اولویت بندگی ام، موندن پیش دخترم هستش؟ حضرت آقا میفرمایند اگر مادری، بیرون سرکار نره هستند کسانی که جای او را پرکنند، اما اگر مادری رو کنار بگذاره کسی نمیتونه جاش رو پرکنه حالا آیا با وضعیت نگران کننده ی دانش آموزان الانه، این سخن حضرت آقا شامل بنده هم میشه؟ لطفا راهنماییم کنید که بهترین مسیر بندگی رو انتخاب کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر سر دو راهی سختی هستید. آری! اگر بتوانید به نحوی برای فرزندتان مادری کنید و از طرفی دانشآمزان را هم تنها نگذارید؛ جمع بین دو خوبی را به میان آوردهاید. موفق باشید
سلام: خیلی زیاد گفتارهای شما را گوش میکنم ولی بهخودمکه رجوع میکنم برای یاد گرفتن مطالب جهت جواب دادن به شبهات سایرین است به محض این که یه چیز خیلی خوب میشنوم به خودم میگم خب این رو اگه به فلانی بگم دیگه جوابی ندارم، نمیگم حتی ولی فکرش میاد. چه کنم که بهره بهتری ببرم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضوری که در مواجهه با این کلمات برایتان پیش میآید، نظر کنید، مرحلهای بعد از مرحلهای تا راه خود را همچنان ادامه دهید، راهی که خود بگوید چگونه باید ادامه یابد و به حکم «إقرأ» میگویید آنچه را باید بگویید. موفق باشید
آینه دفاع مقدس، آینه صورت و معنا. چه زیبا جملهای و مقدس روایتی! این حرف مرا میبرد به سالهای خیلی دور که هزاران روایت و صدها آیه در موردش شنیده ایم و به آن ایمان آورده ایم، که روزی رسولاللهی بود و دستش در دست وحی، جانش آینهای که اراده و فعل خداوند را در آن سرزمینها بازتاب میداد. در جدال حق و باطل ها بود که این رسول جهاد را برای آنان که تشنه خدا بودند معنا میکرد. آیه آیه از وحی میگفت که چطور جانهایی را که در راه خدا پیکار میکنند میخرند و جز ربّ، روزی دهنده شان نیست، چطور رازهایی هست در این عالم که جز با خون فاش نمی شود، این که آدم هایی هستند در این عالم که وقتی از بین شما میروند، آنان را مرده می پندارید ولی اینها زندهگان حقیقیاند، حیات دارند و هم اکنون در این عالم، کار راه می اندازند، سرنوشتها میسازند و اصلاً رسولانی خواهند شد برای راهگمگشتهگان در آینده. روزگاران گذشت، مردم آمدند و رفتند و آن جهاد، در پیِ حوادث یادشان رفت. آن صورت و معناها در غبارهای زندگی بیرنگ شد. تا اینکه در عصری که جانها به ستوه آمده بود از دست مردمانِ نامقدس؛ دفاعی مقدس جان گرفت. رسولی که دستش در دست همان رسولِ الهی بود، آینه گَردانی میکرد و جلوه حق را بازتاب می داد. مثل وقتی که نور را در آینه میچرخانی چطور در انعکاس نورش ذراتی که می پنداشتی در سکون و جمود و سکوتاند، جان گرفتهاند و مستانه به دور خود رقص سماع میکنند. آری! مردمانی برخاستند و خروش کردند. دشمن جانهای زیادی را گرفت، خونهای زیادی خونبها شد. این خونها شدند آیه، تا بعدها نازل شوند بر قلبهایی که قرار است خریده شوند و بریده شوند از هر آنچه بیمعنا میکند زندگی را. در کوی و برزنها نام این آیهها نشست بر پیشانی آبروی محلّهها. سالهای مدیدی است که هنوز آیههای به جا مانده از آن کتاب مقدس رخ نشان میدهند، گاهی با نام و گاهی گمنام. و تو چه میدانی که چه دلهایی با این آیهها زنده میشوند، دلهایی که تشنه معنا و صورتِ دیگری هستند و عطشِ «جُستن» و «شدن» دارند. این آینه مقدس هنوز که هنوز است انعکاس میدهد صورتها را و معناها را برای آنان که طالبند، عاشقند، و یا برای آنانی که این طلب هنوز زیر خاکستر است برایشان و سر برنیاورده. برای فرزندانِ من و تو حتی اگر در سرزمینی باشند دوردست و یا حتی آنان که هنوز پا به عرصه این دنیا نگذاشتهاند. آری! روایت همچنان باقیست، اما زیباترین جلوه از این روایت را روزی خواهیم دید که معنای حقیقی این صورتها، قرارگاهی زده باشد در این عالم. روزی که این طنین در همه جا بپیچد که یا اهل العالم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «الیس الصبحُ بقریب»؟ نمیدانم ما در کجا به دنبال دمیدن صبح هستیم؟! در حالیکه به گفته جنابعالی با تولد آخرین پیامبر، صبح، دمیدن گرفت و با هر روز در افقِ روشنایی نور اسلام با حقیقتی روبهرو شدیم که حکایت ظهور آن صبح بود تا از اجمال به تفصیل آید. آیا انسانی همچون حضرت علی «علیهالسلام»، همان به ظهورآمدنِ صبحی نیست که انسانها از آن طریق بتوانند راه انسانیت خود را ادامه دهند؟ و باز صبحی دیگر همچون نور امام حسن «علیهالسلام» و آنهمه حکمت و طمأنینه، تا صبحی که با غیبت، در دلِ تاریخی که با اسلام به ظهور آمد، تا در دل آن غیبت خاص انواری ظهور کند که از سلطه غیبت، سر بیرون آورد که این صبح، صبح در دل غیبت است تا معلوم شود صبحِ نهایی، صبحِ بعد از غیبت و از درون غیبت سر بر میآورد و آن، نهاییترین صبح است. انقلاب اسلامی صبحی است تا معلوم شود تاریخ، آماده عبور از آن غیبت است و به فردایی اشاره دارد که ظهور بر غیب سلطه مییابد. پس «الیس الصبح بقریب»؟ که هر روز با تولد آخرین پیامبر همواره طلوع میکند و برای صبحی دیگر که آن نیز نزدیک است، ما را جلو میبرد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام: استاد آیا همین که انسان متوجه باشد که هست و خودش هم منحصر به فرد است و دو تا نیست، یکی هست و هر جا هم که برود حتی کره ماه باز هم خودش همراه خودش می باشد و هر عملی هم که انجام دهد باز هم خودش آگاه است، این احساس همان حضور است؟ واینکه چگونه میتوان بر شدت این حضور افزود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همواره خودمان نزد خودمان هستیم، ولی گاهی با تعلق خاطر به امور محدود دنیایی، این حضور را محدود میکنیم و عملاً از حضور بیکرانه خود غفلت مینماییم. در حالیکه باتذکر به خود نسبت به امور بیکرانهای که داریم، خود را در انتخابهای بزرگ و بزرگتر مدد میکنیم. موفق باشید
با سلام و احترام: یک نکته ای که جدیدا متوجه شدم، این است که، اگر بین خواب و خواندن نماز و انجام عبادت مخیر شوم، خواب را ترجیح میدهم. اگر در جایگاه امام حسین (ع) بودم، و بین یک روز شهادت زودتر و یک روز عبادت مخیر میشدم، تعجیل بنده در شهادت بود. سخت است در این دنیا بودن، و هرچند عبادت شیرینش میکند، ولی شاید چون حین عبادت من را میبینم ولی حین خواب هیچ نمیبینم. بعضا وقت سحر و برای نماز صبح، بیدار میشوم، به شکلی که خوابم نمیبرد، ولی دوست دارم بخوابم. هرچند دوست دارم بیدار شوم و حس و حال سحر را درک کنم ولی ترجیحم خواب است. بیشتر بخاطر اینکه، خواب برادر مرگ است، با خواب خودم را فراموش میکنم، ولی در نماز من حضور دارم. در حالیکه حین عبادت لذت میبرم، ولی با توجه به شرایط فعلی بنده خواب خوشایند تر از نماز است. باید چه کنم که از این فرصتها استفاده کنم و با این حال از دست ندهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان چه در خواب و چه در بیداری نزد خود حاضر است منتها در خواب، تنها در اختیار ملکات خود میباشد بدون آنکه بتواند اراده جدیدی داشته باشد. ولی در بیداری همواره میتواند راههای نرفته را در مسیر سلوک الی الله طی کند و از این جهت، بیداری و زندگی در دنیا فرصتی است تا بر تعالی خود بیفزاید تا در خواب و مرگ از آن ارادهها به صورت ملکاتِ برتر بهرهمند شود. موفق باشید
آیا اخلاق نسبی هست یا مطلق و اینکه دلیل هر کدام از جواب ها چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق نسبی یعنی یک امر اخلاقی در زمانی، درست است نسبت به آن زمان، و در زمانی با توجه به زمان دیگر درست نیست. در حالیکه وقتی اخلاق، مبتنی بر حقایق باشد همیشه ثابت است و بدین معنا نیست که مثلاً موضوعی در زمانی درست باشد و در زمان دیگر درست نباشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله. وقتتون بخیر استاد. استاد یه راهنمایی میفرمایید در مورد فرقه حجتیه؟ و اینکه وقتی این دسته فرقه را در جامعه باهاشون روبرو میشیم استاد باید چگونه رفتار کنیم؟ منظورم جواب قانع کننده ای که باطل بودن این فرقه را اثبات کند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها به این معنا منتظرهستند که در غیاب آن حضرت هر کاری مجازند انجام دهند و گویا از نظر آنها در غیاب آن حضرت، مسئولیتی بخصوص مسئولیت حاکمیت نظام اسلامی بر عهده ما نمیباشد. در حالیکه وظیفه اسلامی اعم از وظیفه فردی و یا اجتماعی هرگز تعطیل نمیشود. حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب «ولایت فقیه» مطلب خوبی مطرح میفرمایند و یا میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست به قسمت «مبانی حکومت دینی» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%20%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AA&tab=posts&inner_tab=book موفق باشید
سلام علیکم: ۱. در ارتباط با ده نکته در معرفت نفس؛ ارتباط بیماری با نفس چگونه است؟ چرا انسان بیمار می شود؟ ۲. با توجه به اینکه هیچ انسانی نقصی ندارد ذاتاً، پس چگونه تفاوت ها ظهور میابد؟ تفاوت ها در چیست؟ و ظرفیت وجودی یعنی چه؟ ۳. پسری هستم که در فضای زنانه بزرگ شده ام و مأنوس بوده ام، حال چگونه روحیه مردانه را در خود تقویت کنم و به جدیت و عزم مردانه برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی رابطه نفس با بدن مختل شود، نفس، بدن را آن طور که لازم است تدبیر نمیکند و این ریشه بیماریهایی است که در این رابطه پیش میآید جدای اینکه امر خارجی موجب بیماری بدن شود. ۲. تفاوتها به جهت زمینههای متفاوتی است که امکان ذاتی موجودات پیش میآورند و امکانِ ذاتی هر موجودی از آنِ خودش است به همان معنایی که خداوند، مردبودنِ مرد را به مرد نداد، بلکه امکان ذاتیِ او مردبودن بود و خدا آن را بر اساس امکان ذاتیاش «وجود» داد. ۳. خوب است انسانهای بزرگ مانند حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و حاج قاسم را مدّ نظر داشته باشید و شخصیت آنها را مطالعه کنید. موفق باشید
با سلام: چرا جبرئیل وقتی بر پیامبر (ص) و مریم (ع) متمثل شد، بصورت مرد بود؟ مگر فرشتگان مذکر هستند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب ابن عربی، ظهور جناب جبرائیل به صورت مرد در آن شرایط، جهت القاء امری بود که موجب باردارشدنِ حضرت مریم «سلام اللهعلیها» میشد ولی برای پیامبر به صورت فرشته میآمدند مگر آن موقعی که بنا بود اصحاب، جناب جبرائیل را بنگرند که در آن حالات به صورت شکل مأنوسی که آن اصحاب از زیباییِ خاصی داشتند، جناب جبرائیل به صورت دحیه کلبی ظاهر میشدند. موفق باشید