بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36113
متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: پیرو سوال 36090 مباحث ده نکته از معرفت النفس و معاد حضرتعالی را مطالعه کردیم و پیگیر مباحث معرفتی بوده ایم. گاهی از شما نکات و سرگذشت های ویژه ای پیرامون زندگی امام شنیده ایم که تقاضا داشتیم منابعتان در نقل این خاطرات برای آشنایی با زندگی حضرت امام (ره) را بفرمایید. متشکرم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کتاب‌های خوب و مفصلی در میان است. مجموعه آثار مرحوم آقای قرهی زوایای خوبی از زندگی امام را پیش می‌کشند و آقای روحانی در مجلدات تحلیلی از نهضت امام خمینی نیز نکاتی را از قبل از سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب با ما در میان می‌گذارند. جناب حاج آقا رحیمیان در کتاب «در سایه آفتاب» نیز حرف هایی  در این مورد دارند. موفق باشید

36112
متن پرسش

با سلام و احترام فهم بیشتر، جمله: افق بزرگ دیانتی که امام خمینی (ره) متذکر آن شده اند، و باید بشر جدید با آن روبرو شوند. از چه طریق امکانپذیر است؟ باتشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان  «دیانتی که می‌تواند جوابگوی امروزمان باشد»   https://eitaa.com/matalebevijeh/13690 و «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://eitaa.com/matalebevijeh/10680  شده است امید است بتوانید تا حدّی نسبت به آنچه در طلب آن هستید آگاهی بیابید. موفق باشید

36111
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: ببخشید استاد یه مشکلی هست که می‌خواستم ازتون کمک بگیرم. من یه چند وقتی هست که مثلا توی ذهنم میگم (ببین من چقد سرما که می‌خورم خیلی حالم بد میشه ولی مثلا دوستم چقد سلامته سرما هم که می‌خوره زیاد حالش بد نمیشه) خیلی بدم میاد از این فکرا. بعد احساس می‌کنم چشمش می‌زنم با این فکرا و خیلی اذیت میشم. کاش بشه کمکم کنید. خیلی اعصابم خورد میشه که این فکرا میاد تو ذهنم لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به هر حال ‌ طبع ها و طبیعت‌ها با هم متفاوت است و هر کس باید در همان موقعیتی که قرار دارد خود را از آنجا شروع کند و به سوی کمالاتش پیش برود اگر کسی امکانات بیشتری  از نظر بدنی دارد به همان اندازه نیز مسئولیت‌های بیشتری به عهده او هست. یعنی هرکه داراتر است مسئول‌تر است. بنابراین در این موارد جایی برای چشم‌زخم و یا نفی کمالات افرادی که در کنار ما می‌باشند، نمی‌ماند. موفق باشید

36110
متن پرسش

سلام استاد: یکی از اقوام بنده در شرف جدایی از همسرش هست، شوهرش رو بسیار دوست دارد ولی بعلت ابتلا به کارهای حرام و اجبار ایشان به همراهی وحشت این را دارد که بلغزد. اخیرا با یکی از اساتید بنده که از شاگردان علامه حسن زاده هستن مشورت کردند ایشان گفتند خیلی زود طلاق بگیر و به هیچ وجه به این زندگی برنگرد حتی ۱۰ سال دیگر هم برای تو وصل شدن به این آقا خطرناک است شما ستاره های همخوانی با هم ندارید (از طریق اسم مادر و اسم خودشان ابجد دراوردن و این رو گفتن) اگر همسر ایشان توبه کند باز هم می‌شود به این قطعیت گفت اصلا هیچ انسانی در مورد بندگان خدا می‌تواند به این قطعیت صحبت کند؟ بنده به شدت به این استادم بد دل شدم. راهنمایی بفرمائید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحثی که اخیرا پیش آمده است و موضوع هماهنگی انسان‌ها را بر اساس هماهنگی نامشان با حروف ابجد به میان کشیده است، ابداً پایه علمی و دینی ندارد به خصوص در چنین امری. آری! چه بهتر که آن خانم در عین اینکه زندگی خود را دوست دارد به هیچ وجه در امور حرامی که شوهرش پیشنهاد می‌کند وارد نشود و در عین حال با هنرمندی مادرانه خود زندگی خود را محفوظ بدارد. سعی کند شوهر خود را نیز از چنین باتلاق‌هایی نجات دهد تا رسالت انسانی خود را به بهترین نحو انجام داده باشد. موفق باشید

36109
متن پرسش

سلام جناب استاد: با دیدن تحولات غزه و مظلومیت مسلمانان احساس مسئولیتی همراه با احساس ناتوانی در این جهاد و کمک به مسلمانان در وجودمان بوجود می آید حکمش چیست؟

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی در جواب سوال شماره 36100  شد، خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید

36108
متن پرسش

سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز: بنده طلبه هستم، هردفعه سوالی میشه ازم در مورد نحوه برخورد با کشف حجاب و واقعا در این زمانه آدم نمیدونه چه جوابی بده که آسیب زننده نباشه. اخیرا پزشکی سوال کرد «که خیلی از خانوم ها که وارد اتاق میشن بدون حجاب هستن و وقتی هم تذکر میدم میگن مگه اینجا مسجده و مسئول همان درمانگاه هم میگه شما نباید کاری به اینها داشته باشید اگه نه نمی‌تونید اینجا کار کنید (یعنی اخراج) تذکر بدم بیرونم میکنن ندم نگاه حرام میشه. وظیفه من چیه؟» چه جوابی باید داد به سوالات خصوصا به این شخص؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید در شرایط خاصی قرار داریم به طوری که افراد تصورشان از حجاب و بی‌حجابی تغییر کرده است. گمان می‌کنند حجاب صرفاً یک امر دینی است و چنانچه حجاب نداشته باشند صرفاً وظیفه دینی خود را عمل نکرده است غافل از آنکه بر اساس قوانین کشور یک امر اجتماعی نیز هست و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند حرام سیاسی می‌باشد یعنی پیرو آن یک حرکت سیاسی نهفته است در هر حال بحث تقابل و دعوا در میان نیست ولی اگر با زبان لیّن به آنها تذکر داده شود که حداقل به جهت آنکه وظیفه قانونی خود را عمل کنند باید حجاب را پاس بدارند و موجب نشود تا دشمنان ملت، شما را  از افراد خود بپندارد در حالی که شخصیت شماها چنین کاری را بنا ندارد در پیش گیرد. موفق باشید

36107
متن پرسش

با سلام: احتراما در صورت صلاح دید، نظرتان را پیرامون سطور زیر که در موضوع حجاب است بیان بفرمایید: (قبلا متن مبسوط را خدمتتان ارسال کرده بودم و این تلخیص آن است. عمده حذفیات، از قسمت راهکارها بوده است) موضوع حجاب و بی حجابی نوعی جریان اجتماعی و نه فردی است، و لذا راهکار اساسی آن نیز صرفا با جریان اجتماعی صورت می گیرد و نیاز به موج های اجتماعی دارد؛ همچنین لازم است بدحجابی به جای آنکه به صورت «موضوعی» نگریسته شود، به عنوان یک «سنخ» مورد توجه قرار گیرد. وقتی بد حجابی به صورت سنخ مورد توجه بود، دیگر یک پدیده خاص، ناشناخته و تکرار نشدنی و بی ارتباط با سایر انحرافات دینی دیده نمی شود و این به حل مساله و سایر مسایلی که هم سنخ بد حجابی هستند ولی هنوز بروز زیادی پیدا نکرده اند مرتبط می شود. اگر قرار باشد از بین انواع اقدامات برای حل مشکل بدپوششی، اولویت بندی صورت پذیرد باید گفت بر خلاف تصور عموم، اولین اقدام، شروع کردن از متشرعین و اقدام اصلی، تغییر فکر، رفتار و هیجان این گروه است. یعنی بیش از آنکه نیاز باشد برای بدحجاب ها کاری کرد تا با حجاب شوند، باید برای متشرعین کاری کرد تا با تغییر در خود، به حل این چالش موفق شوند. زیرا در موارد زیادی (افراد مغرض استثنا شده اند) به خصوص در افراد بدحجاب با خانواده مذهبی مشاهده می شود که فرد از فلسفه حجاب و فواید آن آگاه است اما به دلیل فشار اجتماعی و اینکه اگر محجبه باشد متهم به بی منزلتی، عقب ماندگی و امثال آن می شود، خود را متمایز از حالت محجبه نشان می دهد. در نگاه دقیق و از نظر انگیزشی و هویتی، این افراد «بدحجاب» نیستند بلکه «متمایز از محجبه ها» هستند. راهکار شکستن چنین فضای فکری علیه متشرعین نیز قطعا دست خود آن هاست و نمی توان از هیچ کسی دیگر انتظار داشت. این راهکار، معطوف به تعامل صحیح بین محجبه و بدحجاب و برقراری ارتباط مستقیم (نه با واسطه رسانه و امثال آن) بین متشرعین و غیر محجبه هاست. بر این اساس، هدف آن است که متشرعین دریابند که باید مرز پررنگ بین بدحجاب و متشرعین کمرنگ شود تا همه خواهر برادرانی بشوند که به یکدیگر جهت برطرف شدن اشتباهات شان کمک می کنند. منظور از این سخن، توقف سوق دادن بدحجاب به سمت بی دینی و متشرع به سمت تقدس است تا هم بد حجاب بفهمد متشرعین افرادی بی روح، سختگیر و خشن نیستند و هم متشرعین بفهمند بدحجاب، مومنی مانند آن هاست که همانند خودشان اشتباهاتی دارد ولی اشتباه او علنی است. در نهایت، محجبه و غیر محجبه باید مانند الگوی دفاع مقدس که افراد با سطوح مختلف ایمانی و سلایق گوناگون در برابر دشمن واحد قرار گرفتند، در برابر تمدن غرب قرار بگیرند. در این دید، غیر محجبه یک فرد نیازمند کمک و نه یک گناهکار دیده می شود (هرچند عدم رعایت پوشش گناه است اما منظور نوع نگاه به موضوع است)؛ به جای افراد غیر محجبه، فرهنگ غربی آماج حملات قرار می‌گیرد؛ فرد غیر محجبه به جبهه مقابله با تمدن غرب وارد می شود؛ متشرعین به جای تخریب یکدیگر در اقدامات موثر برای حل این چالش و اصرار بر اینکه راهکار یک گروه بهتر از گروه دیگر است، تکثر در راه حل ها را بپذیرند و بدانند هر اقدام عاقلانه ای اثر خود را دارد (یعنی هم تذکر لسانی سودبخش است و هم فعالیت های تبلیغاتی و هم انواع اقدامات مشروع و عاقلانه دیگر)؛ و در نهایت بدانند یکی از مهمترین زمینه ها برای این اقدامات، شروع کردن متشرعین از خودشان و برقراری ارتباط مستقیم وجودی، ناصحانه و خالصانه با غیر محجبه هاست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که بحمدالله متوجه شده‌اید شرایط شرایطی است که می‌توانیم تعاملی صحیح بین افراد محجبه و بدحجاب برقرار کنیم از آن جهت که بسیاری از افراد بدحجاب بنا نیست در مقابل نظام سیاسی و دینی کشور ایران بایستند بلکه گمان می‌کنند با این نوع حضور، نوعی شخصیت و آزادگی برایشان پیش می‌آید. آری! راه حلّ این مشکل همان است که جناب عالی متوجه شده‌اید و اتفاقاً بعضی از خواهران خودشان در تجربه خودشان متذکر این امر هستند که این راهکار جواب می‌دهد. البته به این معناست که ما نیز با فرهیختگی و با ادبیات فاخر و با تفکر معنا بخشی با آنها روبرو شویم. موفق باشید

36104
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و ادب حضور استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که پیش‌تر از شما درباره معنای شاکله در آیه شریفه: «کل یعمل علی شاکلته» پرسیدم جنابعالی نظر علامه طباطبایی را تبین فرمودید. در ادامه پژوهشی که در این باره آغاز کردم با فرضیه‌ها، سوالات و یافته‌هایی مواجه شدم که ضرورت داشت جهت اطمینان از مسیر تحقیق با شما در میان بگذارم. ۱. بحث لغوی: عرب زمان پیامبر (ص) با توجه به اینکه شاکله از ریشه شکل به فتح (ش) باشد یا به کسر آن دو معنا را ممکن است برداشت کند. در صورت اول زمانی که میگفته (شَكَلْتُ الدابَّةَ أَشْكِلُها شَكْلاً) أي: شَدَدْتُ يَدَها وَرِجْلَها. منظورش این بوده که او را شکل دادم. در این صورت معنای شاکله در آیه شریفه این است که دست‌وپای عمل انسان را می‌بندد و او را محدود می‌کند. در صورت دوم که به معنای (هیئت، صورت و فرم) به کار می‌رود معنای گسترده‌تری دارد و چون از این ریشه هم فعل متعدی ساخته می‌شود و هم فعل لازم و هم استعمال آن به عنوان اسم فاعل صحیح است و هم اسم مفعول، این ظرفیت در واژه شاکله وجود دارد که هم از یک سو شکل پذیر باشد و هم شکل دهنده. شکل پذیر از آن جهت است که عواملی بر او اثر می‌گذارند و شکل دهنده از آن جهت است که عمل را شکل می‌دهد. معنای متعدی شکل به فتح (ش) می‌تواند با معنای آن به کسر (ش) هم سازگار باشد؛ چراکه شکل دادن به معنای صورت در نهایت و نتیجه موجب بستن و محدود کردن ـ به همان معنایی که عرب درباره دابه به کار می‌برد ـ هم می‌گردد. ۲- بحث روایی: در کتب: (تفسیر عیاشی، تفسیر البرهان، نورالثقلین، الکافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام) روایاتی ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقش شده که معنای شاکله را (نیت و عمل) می‌دانند. از آنجا که بحث یک مسئله تربیتی است نه تعیین تکلیف مکلف و به حوزه فقه اکبر مربوط است و نه فقه اصغر و از آنجا که هر واژه‌ا‌ی در هر علمی معنایی به تناسب آن علم دارد، بین (نیت) در این روایات با (نیتی) که شرط فقهی انجام عمل است مانند: نیت نماز ظهر یا نیت روزه قضای ماه رمضان که موجب تفکیک و تعیین نوع عمل است تفاوت وجود دارد. در اینجا منظور از نیت هر آن چیزی است که منجر به انگیزه، قصد و حرکت در انسان به سوی یک عمل می‌شود و او را بر می‌انگیزاند. نه اینکه در ذهن و لسان خود نوع عملش را معین کند. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: نیت به منزله روح نسبت به بدن است و بدن همان عمل انسان است. از این رو بحث علامه صحیح است که فرمودند: شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم می‌نماید. از آنجا که بین اصولیون از متاخرین موافقت وجود دارد که در بحث الفاظ اخذ چند معنا برای یک لفظ چنانچه با هم تعارض و تناقض نداشته باشند بلامانع است و همه این معانی که برای شاکله تحقیق شد یا از باب اعم و اخص یا از جهت موافقت در نتیجه با هم قابل جمع است، می‌توان نتیجه گرفت که: اولا) اگر چه انسان یک شاکله اولیه دارد؛ ولی این شاکله خود نرم و شکل پذیر است و انتخاب‌های انسان به این شاکله شکل می‌دهد. پس اینگونه نیست که شاکله فقط همان بنیه اولیه انسان باشد قبل از تربیت؛ بلکه تداوم و تکرار در تثبیت یک عمل و تبدیل آن به رفتار و عادت می‌تواند این صورت جدید را در شاکله تثبیت کند و همواره عمل انسان تحت تاثیر شاکله است. از این بحث می‌توان اینچنین نتیجه گرفت که تربیت پایدار باید منجر به تثبیت صورت جدید شاکله شود وگرنه در حد اطلاعات و آگاهی باقی می‌ماند و چون شاکله همچون دابه دست و پای عمل انسان را می‌بندد، انسان در زمانی که هوشیاری و حافظه خود را از دست بدهد ـ مانند شرایط دشوار که انسان در معرض سختی قرار می‌گیرد ـ ناچار بر اساس شاکله خود رفتار می‌کند و اینچنین است که برخی در هنگام خشم یا سختی و دشواری دقیقا بر خلاف آن چیزی رفتار می‌کنند که در زمان هوشیاری. آن زمان که مغز خسته است، اعصاب به هم ریخته و جریان تفکر مختل شده، شاکله به صورت واضحی حقیقت خود را نمایان می‌کند و روشن می‌شود که در باطن انسان چه خبر بوده است. آنچه انسان در طول سال‌ها با عمل و رفتار خود ساخته یکباره بیرون می‌ریزد و هر آنچه از اجداد و نیاکان خود به ارث برده و دست خوش تغییر نشده را پدیدار می‌کند. با این اوصاف جای تعجب نیست که جنابعالی در کتاب خویشتن پنهان می‌فرمایید: "تا عالم انسان عوض نشود جایگاه دستورات روشن نمی‌شود وگرنه آن آقا به طبیعت خودش برمی‌گردد و می‌گوید: خدا لعنتت کند، پدر سوخته! چرا اینطور کردی؟ و بعد کتک را شروع می‌کند." توجه به شکل پذیر بودن شاکله از یک سو و شکل دادن به عمل و بستن دست و پای عمل از سوی دیگر به عقیده من ضرورت توجه انسان به حضور در عالم دینی را که مکررا بیان فرموده‌اید توضیح می‌دهد. ثانیا) شناخت شاکله می‌تواند نتایج مطلوب گسترده‌ای داشته باشد. در اموری مانند ازدواج، تربیت، مشاوره و استخدام فرد شاکله‌شناس قادر است ظرفیت‌ها و نقاط ضعف افراد را تشخیص دهد. به ویژه در مشاوره شاکله‌شناسی قرآنی می‌تواند ضعف روانشناسی را که بر رفتار بنا شده آشکار کند و ریشه عمل که شاکله است را برملا سازد و متناسب با آن چاره‌اندیشی کند. همچنین از طریق نگاه به والدین و اجداد و اقوام یک فرد می‌توان عمل او را در شرایط مختلف پیش‌بینی کرد و دریافت که این خصلت‌ها و روحیات در فرد متاثر از کدامیک از این افراد است. پرسش مهمی که در بحث شاکله باید پاسخ داده شود آن است که شاکله اولیه بر چه اساسی شکل پذیرفته و متاثر از چه عواملی است؟ آیا پدر و مادر در ایجاد این شاکله می‌توانند نقش موثری ایفا کنند؟ آیا تربیت قبل از فرزندآوری آغاز می‌شود؟ به کمک قرآن، احادیث و علومی مانند طب می‌توان چنین نتیجه گرفت که در سه نقطه حساس، والدین بر شاکله فرزند خود اثر می‌گذارند: اول: خون والدین: موید من در این ادعا آنجاست که در زیارت امین الله می‌خوانیم: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمّات ثیابها.» همین مضمون در زیارت وارث هم آمده. سلسله خونی که در اصلاب و ارحام ائمه معصومین علیهم السلام جریان داشته از میان نسلی به نسل بعد گذشته که طهارت خود را حفظ کرده و از پلیدی جاهلیت به دور مانده. این مسئله در مورد هر یک از ما چگونه است؟ به نظر می‌رسد تعمق در این مسئله که من از چه نسلی هستم و از چه اصلاب و ارحامی به وجود آمده‌ام، بیانگر این خواهد بود که چرا برخی از کارها و رفتارها و عادت‌ها را بدون آنکه بخواهم به گونه‌ای خاص انجام می‌دهم؟ چرا به طریق خاصی راه می‌روم؟ به گونه خاصی می‌خندم و چرا هر چه می‌کنم نمی‌توانم به راحتی از برخی عادت‌ها خلاص شوم؟ دوم: نطفه: در روایات ما درباره لحظه انعقاد نطفه دستوراتی وارد شده، مواردی نهی شده، مواردی دیگر مکروه دانسته شده و نحوه مطلوب آمیزش توصیف شده است. داستان ابلق شدن گوسفندان حضرت شعیب نشان می‌هد فرزند انسان ذی شعور چگونه ممکن است از حالات پدر و مادر خود در لحظه انعقاد نطفه متاثر شود. تفاوت پدر با مادر در تشکیل نطفه: در توضیح آیه شریفه {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ} از ابن عباس نقل شده که قَالَ: خُلِقوا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ، وصُوِّروا فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ. آیه حرث نیز آنجا که می‌فرماید: (نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ) به همین معنا اشاره دارد که بذر ویژگی‌های خود را از پدر می‌گیرد و زن کیفیت رشد را مشخص می‌کند. از این رو انتخاب همسر، تکلیف و مسئولیتی است که بر عهده مردان گذاشته می‌شود تا با انتخاب رحم مطهر و شایسته نسل را مدیریت کنند. سوم: شیر مادر: از امیرالمومنین نقل است که فرمودند: اِیّاکُم اَن تَستَرضِعُوا الحمَقاءَ، َفاِنَّ اللّبَنَ یُنشِئُهُ عَلَیهِ رسول خدا نیز فرمودند: تَوَقَوُّا اَولادَکُم لَبَن البَغِیَّة وَ المَجنُونَة،فَاِنَّ اللَّبَنَی یَعدی در این روایات بنابر قاعده: (العلة تعمم الحكم) ما امکان سرایت دادن علت به سایر افراد خودش را داریم و می‌‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که روحیات مادر همراه با شیر به فرزند منتقل می‌شود. البته در اینجا بحث دیگری هم در تربیت جنین مطرح است که عوامل غیبی از جمله اراده الهی چه نقشی دارد؛ زیرا اراده الهی علت تامه است و دعا از اسباب جلب خیر خداوند است به همین دلیل در شب انعقاد نطفه دعاهای مخصوصی وارد شده است. از سوی دیگر در روایات مربوط به این دوران از شیطان هم زیاد گفته شده و نشان می‌دهد که شیطان هم این نقاط حساس را به خوبی می‌شناسد و هر لحظه فرصت طلبانه آماده مداخله است. آنچه برای من سوال جدی است و نتوانستم موضوع را با خود حل کنم این است که چگونه ماده ای مانند خون، نطفه و شیر می‌تواند روحیات، خلقیات، باورهای قلبی، استعدادها و توانایی‌ها و شکل اولیه رفتارهایی مانند نوع نشستن را به فرزند سرایت دهد؟ مگر نه اینکه ماده عین حرکت است و از قبل و بعد خود بی‌خبر است؟ بعید است مسأله به DNA و ژنتیک خلاصه شود؛ چرا که می‌دانیم حاکم اصلی و وجه پایدار انسان نفس است و حداقل بعد از تعلق روح به بدن، اختلافی نیست که روح خود طفل، مدیریت شکل‌دهی بدن را هم برعهده دارد. این سوالی است که در آن منتظر راهنمایی و پاسخ شما می‌مانم. سوال دیگری که باید پرسید این است که آیا نحوه عمل پدر و مادر در این چند مرحله موجب جبر برای فرزند می‌شود یا از آنجا که نفس ذاتا مختار آفریده شده او انتخاب‌گری می‌کند؟ و اگر آنچه به او سرایت می‌یابد انتخاب خود اوست، این انتخاب‌گری چگونه است و چطور می‌شود آن را درک کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در مورد شاکله و نظر به آیه مربوطه متذکر نکات خوبی شده‌اید. عمده آن است که متوجه شویم وقتی قرآن می‌فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» با مبنای آن‌که انسان را مختار می داند، متذکر این امر می‌شود تا ما نسبت به شاکله خود و یا به تعبیر روان‌شناسان به منش خود حساس باشیم. به آن معنا که در مسیر کمالات خود به کلیتی از شخصیت خود نظر داشته باشیم که ماورای اطلاعات خود و یا عادات و اعمال‌مان می‌باشد که در اصطلاح عرفانی به آن «ملکات» می‌گویند. و به همین جهت می‌فرماید انسان در دنیای دیگر که شاکله او نقش‌آفرین است، این ملکات او هستند که انسان را فرا می‌گیرد و از انسان صادر می‌شود آنچه باید صادر شود. موفق باشید

36103
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد: در فایل صوتی «قدس افق حیات مسلمین» از نوع نگاهی صحبت شد که خیلی کلیدی بود. برای بنده هنوز به طور کامل این نوع نگاه درک نشد. بنده اینگونه متوجه شدم که انسان در واقع فقط یک کار دارد در این نظام هستی و در دنیا اون هم اینه که فقط حاضر باشد در اکنون خودش و وظایفش رو هم انجام بده، و خیلی متکی به برنامه ریزی فانتزی نداشته باشه، که خودش وقتش که بشه بدست انسان انجام میشه. انگار یجوری آدم در حضور خودش رو سپرده به پروردگارش (توکل و تسلیم) و اینه که آدم از بی ارادگی خلاص میشه و تصمیماتش از منطقه بودن و حضور میاد نه از ذهن و منیت خودش! نمیدونم درست فهمیدم یا نه. خیلی دوست دارم این نوع نگاه را بطور کامل درک و دریافت کنم. ممنونم اگر کمکم کنید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. خوب است چنانچه فرصت داشته باشید آن مباحث را با نگاه جناب آقای نجات‌بخش در کانال »سیمای هنر و اندیشه/ سُها» https://eitaa.com/soha_sima دنبال بفرمایید. موفق باشید

36100
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ساکن آلمان هستم و در این روزهای اخیر اخبار فلسطین و غزه را در رسانه های ایران و غرب دنبال می‌کنم. تصاویر دلخراش و ناراحت کننده پخش شده از تلویزیون ملی ایران از کودکان فلسطینی که از زیر آوارها بیرون کشیده می‌شوند و ضجه های مادرانشان بسیار آزرده خاطرم کرده است. از طرفی شاهد سانسور شدید تصاویر جنایات صهیونیستی در رسانه های غرب و دروغ گویی و لجن پراکنی این رسانه ها هستم و به چشم خود می‌بینم که چطور این رسانه ها و مطبوعات وابسته به امپراطوری رسانه ای صهیونیستی جای ظالم و مظلوم را عوض می‌کنند و رژیم غاصب و جنایتکار و اشغالگر صهیونیستی را به عنوان مظلوم و قربانی جا می‌زنند. اینجاست که انسان معنی واقعی کفر را که پوشاندن حقیقت است به خوبی می تواند درک کند. دلم می‌خواهد به نحوی در حمایت از مظلومین فلسطین و برائت از غاصبین و ظالمان صهیونیست حضوری داشته باشم ولی حتی تظاهرات های معمولی هم به طرفداری از فلسطین اینجا ممنوع شده است (به به، به این آزادی بیان !!!) از اینکه به هیچ نحوی نمی‌توانم حضوری در دفاع از مستضعفین داشته باشم دچار دلزدگی شدید نسبت به این دنیای زیر سلطه استکبار و ظلم شده ام. خواستم بپرسم آیا استاد توصیه ای برای فردی در موقعیت بنده دارند؟ به حق که همه چشم امید مان به رهبر آزادگان جهان است. خوشا به حال مردمی که امکان حضور در راهپیمایی پیش رو در حمایت از مردم فلسطین روز جمعه را دارند. إن شاء الله که قدر بدانند و شرکت کنند. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً نیز عرض شد مهم آن است که از طریق انقلاب اسلامی راهی در مقابل ما گشوده شده است. حال در دل این راه، یک روز به فتنه‌های ابتدای انقلاب برخورد می کنیم و در حضور تاریخیِ خود آنچه باید انجام دهیم، انجام دادیم و باز مائیم و دفاع مقدس و یا دفاع از حرم و حضوری که نسبت به آن رخدادها پیش آمد. هیچ فرقی بین آنانی که شهید شدند و آنانی که با همان دغدغه شهدا در جایی بودند که باید باشند، نبود و نیست. مهم آن بود که هرچه در این راه پیش آمد ما در آن حاضر باشیم. و امروز نیز حضوری بس دقیق پیش آمده که فهم آن مهم‌تر از حضور نظامی در آن است زیرا آنچه هژمونی و ضربه‌ناپذیریِ اسرائیل را از بین می‌برد آن است که ما بفهمیم که صحنه، صحنه مقابله مظلوم با ظالم است و ما در کجا ایستاده‌ایم. نکاتی در این مورد جناب حاج آقا نجات‌بخش داشته‌اند که خوب است به آن توجه شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/14906 موفق باشید                 

36099
متن پرسش

با سلام: در متن زیر منظور شما از روح مطلق چیست؟ «خیال فعّال یا خلاّق به عنوان قوه‌ای میانجی، شرط محبت کامل یعنی محبت عرفانی است. در این مرتبه، ساحت روحانی یا روح مطلق، خویش را در صورت جسمانی متجلی می‌سازد. این صورت می‌تواند یک شخص محسوس باشد که قوه‌ی خیال آن را تبدیل به یک مظهر می‌کند یا صورت مثالی باشد که قابل ادراک است.» با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون باید متوجه باشیم که صورت جسمانی به معنای صورت مادی نیست، بلکه به معنای صورتی است که در خیال ظاهر می‌شود و این یکی از توانایی‌های خیال است. جسمانی بودن غیر از مادةی بودن است، مانند همان معاد جسمانی که منظور، جسم مادی نیست. موفق باشید

36098
متن پرسش

سلام وقت بخیر: سوالی دارم ممنون میشم پاسخ دهید🙏 نفس نباتی اگر صرفا مادی است و به مرور از بین می‌رود پس تکلیف حقایقی که از نبات در عالم مثال هست چه می‌شود؟ مثلا گیاهی که نفس دارد و با خشک شدن آن گیاه نفسش هم از بین می‌رود. در عالم بالاتر هم حقایقی از نباتات هست آیا اینها صرفا انشا نفس آدمی است و ربطی به نباتات مادی ندارد؟ یا که نه قضیه چیز دیگری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه «حکمت متعالیه» با توجه به جمله مشهور جناب صدرالمتألهین: «النّفسُ فی وحدت‌ها کلّ القواء». بنابراین نفس نباتی نیز یکی از شئونات نفس ناطقه است و این غیر از نگاه گذشتگان به نفس است که نفس نباتی را امری عادی به حساب می‌آوردند. موفق باشید

36097
متن پرسش

سلام حضرت استاد: دو تا سوال از خدمتتون داشتم. یک اینکه دستورالعمل ابتدایی یکی از عرفا مبنی بر تمرکز قوا را که فکر کنم از میرزاجواد آقا ملکی تبریزی بود یه جا خوندم در کتب شما اما الان نمیدونم کجاست؟ میشه راهنمایی بفرمایید. دو اینکه سیر مطالعاتی شما را جسته گریخته کار کردم و به حرکت جوهری رسیدم و در اون زمین گیر شدم. در حال حاضر حس می‌کنم قرآن به شدت در روحم اثر گذاره آیا شروع کنم سیر قرآن شما را؟ چگونه؟ سه اینکه من کتاب های شما رو بعضا شده هر اثر رو به خصوص جوان و انتخاب بزرگ و ادب خیال عقل و قلب و معرفت النفس رو شاید ده بار بیشتر هرکدام رو خوندم و هربار که میخونم انگار بیشتر از قبل نصیبم میشه. به نظرتون این کار درسته یا وسواسه؟ چهار اینکه دارم میرم سربازی عقیدتی سیاسی ارتش و خیر سرم طلبه هستم. چطوری میتونم دوستان سربازمون رو وصل کنم به مباحث؟ چه مدخلی مناسبه برای اثرگذاری در سربازان جوان؟ پنجم اینکه آیا برای ورزش، کوهنوردی در طبیعت بکر نزد شما موضوعیت داره؟ برای تمرکز در حین ورزش آیا محتوایی هم به ذهن می‌دهید؟ جملاتی برای راهگشایی و دست یابی بهتر به تمرکز حین ورزش بفرمایید؟ آیا تمرکز به اراده های ممتد در بینایی و شنوایی هم می‌تواند کارساز باشد؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود بنده هم در جریان نیستم که مرحوم آیت الله ملکی کجا فرموده اند؟ هرچه هست بسیار نکته اساسی است جهت به وحدت‌آمدن اندیشه. ۲. حال که دل در گرو قرآن است خوب است که فعلاً از ادامه حرکت جوهری بی خیال شوید. ۳. پیشنهاد بنده آن است که سعی بفرمایید از هر کتابی نکات اصلی آن را انتخاب و یادداشت کنید و در مراحل بعدی، همان یادداشت‌ها مدّ نظر باشید. ۴. همان سبک شخصیت صبور و حکیم و دلسوز و ایثارگرتان، خود به خود نقش‌آفرین خواهد بود. ۵. مهم آن است که از ورزش و سرِ حال نگهداشتن بدن غفلت نشود، حال به هر شکلی که پیش آمد. ۶. آری! همواره باید وجه وَحدانی نفس ناطقه در هر حالتی در میان باشد. موفق باشید

36096
متن پرسش

آینه دفاع مقدس آینه صورت و معنا. چه زیبا جمله‌ای و مقدس روایتی.‌ این حرف مرا می‌برد به سالهای خیلی دور که هزاران روایت و صدها آیه در موردش شنیده ایم و به آن ایمان آورده ایم.‌ که روزی رسول‌اللهی بود و دستش در دست وحی، جانش آینه‌ای که اراده و فعل خداوند را در آن سرزمین‌ها بازتاب می‌داد. در جدال حق و باطل ها بود که این رسول جهاد را برای آنان که تشنه خدا بودند معنا می‌کرد. آیه آیه از وحی می‌گفت که چطور جان‌هایی را که در راه خدا پیکار می‌کنند می‌خرند و جز ربّ روزی دهنده شان نیست، چطور رازهایی هست در این عالم که جز با خون فاش نمی شود، این که آدم هایی هستند در این عالم که وقتی از بین شما می‌روند، آنان را مرده می پندارید ولی این ها زنده گان حقیقی اند، حیات دارند و هم اکنون در این عالم کار راه می اندازند، سرنوشت ها می سازند و اصلا رسولانی خواهند شد برای راه گمگشته‌گان در آینده. روزگاران گذشت، مردم آمدند و رفتند و آن جهاد، در پی حوادث یادشان رفت. آن صورت و معناها در غبارهای زندگی بی رنگ شد. تا اینکه در عصری که جان ها به ستوه آمده بود از دست مردمانِ نامقدس، دفاعی مقدس جان گرفت.‌ رسولی که دستش در دست همان رسولِ الهی بود، آینه گَردانی می کرد و جلوه حق را بازتاب می داد.‌ مثل وقتی که نور را در آینه می چرخانی چطور در انعکاس نورش ذراتی که می پنداشتی در سکون و جمود و سکوت‌اند، جان گرفته‌اند و مستانه به دور خود رقص سماع می‌کنند. آری مردمانی برخاستند و خروش کردند. دشمن جان های زیادی را گرفت، خون های زیادی خون بها شد. این خون ها شدند آیه تا بعدها نازل شوند بر قلب هایی که قرار است خریده شوند و بریده شوند از هر آنچه بی معنا می کند زندگی را. در کوی و برزن ها نام این آیه ها نشست بر پیشانی آبروی محلّه ها. سال های مدیدی است که هنوز آیه های به جا مانده از آن کتاب مقدس رخ نشان می دهند، گاهی با نام و گاهی گم‌نام. و تو چه می‌دانی که چه دل‌هایی با این آیه‌ها زنده می‌شوند، دل‌هایی که تشنه معنا و صورت دیگری هستند و عطش جُستن و شدن دارند. این آینه مقدس هنوز که هنوز است انعکاس می دهد صورت ها را و معناها را برای آنان که طالبند، عاشقند و یا برای آنانی که این طلب هنوز زیر خاکستر است برایشان و سربرنیاورده. برای فرزندانِ من و تو حتی اگر در سرزمینی باشند دور‌دست و یا حتی آنان که هنوز پا به عرصه این دنیا نگذاشته اند. آری روایت همچنان باقی‌ست، اما زیباترین جلوه از این روایت را روزی خواهیم دید که معنای حقیقی این صورت‌ها قرارگاهی زده باشد در این عالم.‌ روزی که این طنین در همه جا بپیچد که یا اهل العالم. بیکرانگی و دلدادگی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجه شدید که این مسیر، مسیری است که دوباره رسولی در میان آمده که دست او در دست همان رسول الهی است تا ما را که معنای خود را گم کرده بودیم و حقیقتاً  اگر متوجه غفلت خود از حقیقت نشده بودیم، آن آینه گردان حقیقت یعنی حضرت روح الله فهم نمی‌شد. آری حال ماییم با یک دریا نور که در میدان انقلاب اسلامی و در پرتو نور شهدا به ظهور آمده است تا معلوم شود در این غوغای امروزینمان از کدام قبله و قبیله هستیم؟ از آنانی که خداوند در وصف آن‌ها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» و یا  ازآن‌هایی که در وصف آنها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»؟ سخت‌ترین انتخاب و تمام حق در مقابل تمام باطل به صحنه آمده است و این گویا همین امروز ماست تا عطش بهتر‌ین حضور را در این نهایی‌ترین منزل جوابگو باشیم و به راحتی بیراهه‌ها را رها کنیم و دیگر رسانه‌ها نتوانند جای جلاد و شهید را تغییر ‌دهند. در راستای انقلاب اسلامی است که امروز به‌خوبی می‌توان فهمید جایگاه اسرائیل کجاست و جایگاه فلسطینیان کدام است. زیرا ما آموخته‌ایم که جبهه‌ها را از هم تفکیک کنیم وگرنه خواه ناخواه باز فریب رسانه‌ها را خواهیم خورد. موفق باشید   

36095
متن پرسش

با طلوع انقلاب اسلامی ایران، شریان اصلی اسلام در مسیر ولایت فقیه روانه شد و اینک حکومت محمدی صلوات الله علیه و غدیر علوی علیه السلام و عاشورای حسینی علیه السلام و مکتب جعفری علیه السلام و ظهور مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جریانات و تفکراتی هستند که اگر در مسیر ولایت جایشان را پیدا نکنیم، اینها مفاهیم انتزاعی و سکولاریته ای برای ما خواهند شد که راهی به سوی حقیقت اسلام نمی برند. اسلام را نباید یک مفهوم پنداشت بلکه حقیقتیست زنده و جاری. اوج اسلام با حضرات معصومین علیهم‌السلام به نمایش گذاشته شد و تمام همت اینست که تاریخ را زنده نگه داشت و با تمام حقیقتِ غدیر و عاشورا همراه شد. امروز الامام السید علی حسینی الخامنه ای: زبان گویای محمد مصطفی صلوات الله علیه است؛ تیغ برّنده علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ بازوی حسین بن علی علیه‌السلام است؛ امروز او نائب بر حق حجت بن الحسن العسکری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن / تا سبب را بر کَنَم از بیخ و بُن» ماورای اندیشه حسابگرانه و محاسباتِ مادی و عادی، آینه و ساحتی دیگر در میان آمده است که به حقیقت، آری! به حقیقت اشاره دارد. نه حقیقتی که در ذهن و فکر فیلسوفان می‌باشد، بلکه حقیقتی که در آینه جمال انسان‌های متعالی قابل احساس است و یا بگو در کلمات آن‌ها بدان اشاره می‌شود. امری که جنابعالی و امثال جنابعالی چه اندازه خوب و دقیق آن را در آینه شخصیت رهبر معظم انقلاب به نظاره نشسته‌اید. آیا باز می‌توان گفت زمان، بدون حجّت است؟!! موفق باشید

36094
متن پرسش

سلام علیکم: در ابتدای کتاب سه دیدار؛ آقای نادر ابراهیمی عبارتی را از امام نقل می‌کنند: ایران موجودی است الهی که بر بال فرشتگان نشسته است بسیار حرف بلندی است اما توضیح می‌خواهد، نظر شریفتان چیست؟ در رابطه با ایران است یا جمهوری اسلامی ایران؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ایران است که در این تاریخ، راهی است برای آن کسی که به دنبال راه می‌باشد و نمونه راه‌بودنِ ایران برای هرکس و هر جریان، رخدادی است که این روزها در غزه ملاحظه می‌کنید که چگونه بر خلاف همه معادلات عادی، چنین صحنه‌هایی به‌وجود می‌آید تا معلوم شود نماد همه تمدنِ سکولار غربی چگونه ضربه‌پذیر است تا به فردایی بیندیشیم که آن فردا، ادامه جهان مدرن نیست که البته بحث در این مورد مفصل است، باشد که فرصت گفتگو در این مورد پیش آید. موفق باشید    

36093
متن پرسش

سلام استاد: به لطف مباحث شما، قدری تشنگی برای بنده حاصل شده است که نمی‌توانم طول شبانه روز دست از صوت گوش کردن و کتاب خواندن و تفکر بکشم طوری که کاری غیر از این‌ها را بیهوده می‌دانم، حتی در مهمانی کتاب می‌برم و می‌خوانم، استاد اما من خاکی هستم و نیاز به خشتمالی هست تا مرا با آبی مخلوط کند و در قالبی مرا بسازد وگرنه خودبخود خاک خشت نمی‌شود، در کتاب روح مجرد کرارا ذکر شده طی طریق بی استاد حی حاضر منتهی به شیخیه و بابیه و بهائیه می‌شود. استاد مرا از این حیرت ضلالت نجات دهید به اذن خدا، بگویید چه کنم. طی این مرحله بی همرهی خضر مکن /ظلمات است بترس از خطر گمراهی؛ استاد می‌فرمایید استاد تو علم توست اما من جاهلم پس استادی ندارم، شما را بخدا راهی نشان دهید. دلتنگتان هستم. یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خاک، خود به خود خشت نمی‌شود باید ابتدا گِل شود و سپس در قالب مخصوص خود بریزیم. آیا دل‌دادن به حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب، همان آبی نیست که خاک وجود ما را به گِل تبدیل می‌کند و سپس با نظر به شخصیت حضرت روح الل ه«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آن گِل، قالب خود را شکل می‌دهد و گل وجود ما در قالب شخصیت انسانی که در این زمان، نمادِ انسانیت است؛ انسانیت خود را پیدا می‌کند؟ نظر به آینه‌ها در این زمانه بسیار کارساز است به همان معنایی که در هر تاریخی، انسان بدون استاد امکان ادامه راه برایش مشکل است. موفق باشید

36092
متن پرسش

سلام علیکم استاد بنده با توجه به مباحث مدارا که داشتید خواهرم ...................

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تا این حدّ که می‌گویید طرف گرفتار فسق و فجور است و تذکر مفید نبوده؛ چاره‌ای جز ترک این افراد نمانده است!! و بقیه نیز اگر به نحوی تذکر لازم را به او ندهند و تبرّی نجویند، در گناه او شریکند. موفق باشید

36091
متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: وقت شما بخیر و نور. آیه الله کشمیری که معروف بودند به «سید الذاکرین » فرمودند که زیارت عاشورا چوب دارد (سنگین است) منظور از این جمله چیست؟ نظر به اینکه در حکایت سید رشتی، حضرت مهدی (عج) تاکید بر جامعه کبیره و زیارت عاشورا و نافله داشتند آیا خواندن زیارت عاشورا به صورت روزانه، عوارض دارد؟ اگر با ۱۰۰ لعن و سلام باشد چطور؟ من راجع به چله برداشتن شنیده ام که باید زیر نظر استاد باشد، در غیر این صورت، بعد از پایان چله باید منتظر نزول بلا بود، علت بلا بعد از اربعینیات، گناه و پاک نشدن نفس هست، لذا نازل شدن بلا برای تطهیر است. نفس پاک کمتر آسیب می‌بیند، چله باعث می‌شود معایب بالا بیاید، وقتی چله می‌گیریم، در صورتی که روی طهارت نفس و برطرف کردن رذیله ها و ترک گناه کار نشود، بلا به سمتمان می آید مثل کربلا رفتن که وقتی برمی‌گردیم درونمان بهم می‌ریزد، ابراهیم بت های درون را می‌شکند کلا انسان بر مبنای شاکله الهی خودش به سمت خدا می‌رود ولی متاسفانه با غفلت های زیاد مثل یک مرده زیر قبر غفلت شدیم که این مرده دارای بت های زیادی مثل حب دنیا و مقام و ثروت است و دل کندن روح از این‌همه تعلقات میسر نمی‌شود و هر دفعه بعد از بیداری دوباره بسمت عصیان میره و اینجا ابراهیم بت شکنی لازم است یا اسرافیلی که شیپور بیدار باش باید بزند که سرتا پا گوش و جان شوی تا لایق جانان شوی و بلا بهترین و سریع ترین کار رو انجام میده و انسان را از عقل جزیی که همش دنیا دنیا می‌گوید رها می‌کند و به عقل کلی که همش الله الله می‌گوید می‌رساند لذا استاد لازم است که شخص رو از خطرات و عوارض ذکر حفظ کند. صلوات و استغفار چون جزء ذکرهای عمومی هستند، آسیب و عوارض ندارند اگر هم بدون استاد چله برمی‌دارید، سعی کنید چله ها رو در جهت استغفار انجام بدید، که همون اولین منزل یعنی توبه هست. مثلا‌چله ذکر یونسیه یا استغفار یا نماز استغفار و... خیلی خوبه و عمومی هست، اما همون هم بهتر هست نیت چله نشود و زمان تعیین نشود، مداومت شود. ذکر باید با حالت روح تناسب داشته باشد لذا استاد لازم است که تعیین کند برای هر شخص، چه ذکری مناسب است و همانطور که هر قفلی، کلید خاص خود را دارد، هر حاجت و مشکلی، ذکر خاص خود را دارد، لذا نمی‌شود سرخود چله برداشت اینها مجموعه ای از شنیده ها بود ممنون می‌شوم در مورد درستی یا نادرستی مطالب پاسخ دهید🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بنده وارد این امور نشده‌ام نمی‌توانم نظر بدهم. تصور بنده آن است که بیشتر باید در معارف حقه، مانند «معرفتِ نفس» و «معرفتِ حق» و «تدبّر در قرآن» وارد شد که برکات خاص خود را دارد. موفق باشید      

36090
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: جمعی هستیم که آثار شما را دنبال می‌کنیم، و کتاب سلوک ذیل اندیشه امام را هم برای مطالعه و مباحثه در دستور کار داریم. سوال ما از خدمتتان اینکه برای معرفت و آشنایی با سیره حضرت امام (ره) چه کتاب یا منابعی توصیه می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر با مقدماتی مانند مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» وارد بحث شوید، با استحکام بیشتری مطالب را تعقیب و تصدیق می‌کنید. موفق باشید

36089
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: دلمان هوای غزه کرده و کمک به مجاهدین اسلام. آیا راهی دارد برای رفتن و اگر راهی نیست چه کنیم؟ ضمنا حداقل می توانیم کمک مالی نماییم به صورت زیر: (سلام امروز روزیه که باید دست ولی مقتدر خدا رو پرکنیم جنگ پول لازم داره توی سایت آقا قسمت وجوهات https://www.leader.ir/fa/monies توی عنوان کمک ها رو انتخاب کنید و زیر عنوان کمک به غزه رو انتخاب کنید هرچقدر توان دارید پول بریزید، شده هزارتومن امروز باید سطل آبو بریزیم روی اسرائیل ساده نگذرید از ماجرا)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است. شایسته است که رفقا مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید

36088
متن پرسش

با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید

36087
متن پرسش

با سلام: قوه خیال معانی را صورت می‌دهد. خدا جز معانی است. اگر خیال بخواهد خدا را صورت بدهد، چه صورتی می‌دهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قوه خیال می‌تواند معانی را در نزد خود صورت دهد. ولی در مورد خداوند که در نهایت بیکرانگی در ذات خود هست؛ امری نیست که به صورت درآید و خیال، بتواند تصور کند. موفق باشید

36086
متن پرسش

با سلام: بر اساس عرفان عالم مظهر خداست. آیا ظاهر که خدا باشد با مظهر یکی است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هو الظاهر است به همان معنایی که می‌فرماید: «الله نور السموات و الارض» امری که حضرت امام خمینی در شرح سوره «حمد» بدان پرداختند. چنانچه بتوانید این امر را تصدیق بفرمایید می‌توانید ادامه دهید. موفق باشید

36085
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: در برهان صدیقین فرمودین عین هستی عین کمال است. چرا؟ چرا دیوار به خودی خود نمی‌تواند عین هستی باشد؟ فرمودین دیوار استقامت و دیوار بودن را دارد. اما رافت، شجاعت، حرکت و... را ندارد. پس عین هستی نیست. این پاسخ در فرضی است که ما قبول کنیم عین هستی همان عین کمال است. در صورتی که ما با بدیهیاتی جلو آمدیم که این را نمی‌گوید. فرمودین من هستم. من با همه نواقصم هستم. من در مقام سوال عرض می‌کنم فرض اینکه (حضرت آدمی بوده است که از ابتدا بوده است خودش خودش را به وجود آورده و بعد از مدتی هم با تکثیر نسل تبدیل به بشریت شده است) این فرض چه اشکالی دارد؟ چرا عین هستی باید عین کمال باشد؟ و اگر کمالی را نداشت پس عین هستی نیست؟ این دیوار همیشه بوده است همانگونه که برای خداوند متعال می‌گوییم همیشه بوده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید روی این نکته متمرکز شد که عدم، مساوی است با نقص و وجود، مساوی است با کمال. پس عین وجود، همان عین کمال است. حال اگر در شرح بحث «برهان صدیقین» و با توجه به مثال‌هایی که زده شد بتوانید این موضوع را تصدیق بفرمایید، برهان صدیقین را پذیرفته‌اید وگرنه باید منصرف شد. موفق باشید

نمایش چاپی