عرض سلام استاد عزیز: وظیفه من در برابر همچنین پدر و مادر بزرگواری که بعضی از رفتارهایشان را خواهم نوشت چیست؟ ۱. سیستم خواب من بهم ریخته و از ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب و ۸ صبح تا ۲ بعد از ظهر شده است که خودم میدانم اشتباه است ولی این دلیل میشود که موبایل من را بردارند و بعد هم بگویند خواستیم سر موقع بخوابی؟ ۲. به کوچکترین رفتارهای من ایراد میگیرند که تو فلان گونه هستی و خیلی این رفتار بده و... در کل که از جهت نداشتن اختیار، من نزد آن بزرگواران گوسفندی بیش نیستم، حالا باز هم باید احترامشان کرده و همین طور عصبانیتم بیشتر شود؟ فقط خواهش میکنم یک شخص ۲۱ ساله رو فرض کنید که در همچنین شرایطی چه ها که نمیکرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سختگیری آنها خوب نیست، ولی دلسوزیهای آنها را نیز مدّ نظر قرار دهید که مایلند شما در مسیر طبیعی زندگی که سایر انسانها به طور معمولی در آن قرار دارند؛ قرار بگیرید تا انسانی منزوی و تنها و جدا از دیگر انسانهای معمولی و آشنایان خود نباشید. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: شما در همه صحبتهایاتان تکیه کلامتان افق انقلاب و آینده روشن انقلاب تحت زعامت آقای خامنه ای هست. من میخواهم از حضرتعالی بپرسم و شما هم جواب بدین که قانع بشم شاید هدایت بشوم. اما لطفا توجیه نفرمایید و سوال منم پخش کنید تا دیگران هم ببینند افق انقلاب بعد از ۴۳ سال بدبختی یک ملت و یک کشور و پایمالی خون شهدایی مثل خرازی و باکری و چمران و همت است. افق انقلاب اینست که پسران و دختران بدلیل سو مدیریت نمیتوانند ازدواج کنند و خانواده دچار اضمحلال شده است. افق انقلاب اینست که شما سری بزنید به سایت ها و گروههای مجازی ببنید دختران بیست سال و نوزده سال دکان باز کرده اند و روزانه نوبت میدهند برای صیغه شدن، افق انقلاب اینست که مسجد دانشگاه اصفهان ۶ نفر در صف نمازجماعت هستند و بقیه جاهها هم وضع بهتری ندارند. صبح که از خواب بیدار می شود قیمت حداقل مایحتاج زندگی چند برابر شده است. افق اینست که زن های شوهردار تن فروشی میکند تا مخارج خاواده اش را تامین کند. پیاده شدن اسلام اینست که کسی برای اعتراض به بیکاری و فقر و گرانی در خیابان فریاد می زند و اعتراض میکند بعد او را میگرند و برایش زندان میبرند و بعد هم آقای محسنی اژه ای منت سرش میگذارد و عفوش میکند بعد میگویند ما احکام اسلام را پیاده نمودیم. کجای اسلام و سیره اهل البیت اینچنین بوده است؟ افق انقلاب اینست که افراد مذهبی و ریشه دار به خاطر رفتار حاکمان نماز و روزه را کنار گذاشته و از دین اسلام زده شده اند، آبروی اسلام و مسلمانی و انسانیت را اینان بردن و بدتر از این هم میکنند و هزاران هزار دیگر که همه میدانند و حضرتعالی هم میدانید ولی نمیدانم جواب خدا را چه میدهید که علنا از طلم و ستم موجود حمایت میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به جهت آنکه بنده در جریان این امور هستم و قبل از انقلاب هم مدتی در تهران زندگی میکردم و فجایع آن زمان را نیز مشاهده نمودم؛ و تا حدّی وضع جهانی که در آن زندگی میکنیم را میشناسم؛ عرض میکنم برای عبور از این مشکلات باید به انقلاب اسلامی نظر داشت. به این معنا که ما تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نداریم. با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانهای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و شرمندگی: با توجه به مطالبی که از بزرگان در مورد برکات سجده های طولانی دیده ایم و تا حدود خیلی کمی هم چشیده ایم، به نظر شما چگونه به این عبادت نورانی ورود کنیم که دچار غلبه ی واهمه و گوشه گیری نشیم؟ (آیا اگر از مُهر استفاده نکنیم نتیجه ی کمتری می گیریم؟) التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نور سبحانیِ حضرت ربّ و با ذکر سجده، راههایی بسی بلندمرتبه به وقتش در مقابل انسان گشوده میشود. بدون مُهر چرا؟ بد نیست به بحثی که تحت عنوان «نظر به ربوبیت عالم گیر حضرت رب العلمین»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12541 شده است نظری بیندازید. موفق باشید
بسمه تعالی. با عرض سلام و خدا قوت. در رابطه با شهید آوینی می شود ایشان را وامدار فیسلوفان غربی دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان اینطور گفت که شهید آوینی با فهم اندیشه و اشارات متفکران غربی مانند هگل و هایدگر که به بشر جدید داشتهاند، متوجه شخصیت تاریخی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شد و به گفته همسر شهید آوینی، او همه آنچه که میخواست در حضرت امام یافت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد گمانم، در بحث استعداد شناسی ضعیفیم، بنده با یه استادی که ازاتریش درس خونده بود، در زمینه استعداد شناسی میگفتن چندین فاکتورهست برای اینکه یه فرد در یه جایگاهی قراربگیره، عواملی که ایشون بررسی میکردن خیلی جامع هست. البته میدونم درمکتب خودمون جامع تره ولی مطالبی هم که اونا بررسی کردن جالب و جامع هست، عواملی همچون هوش، استعداد، مزاج، علاقه، امکانات، وضعیت جسمی، روحی، و... که به نظرم از این بهتر را خودمون هم میتوانیم داشته باشیم، وقتی بر فرض بچه امکانات مالی نداره میفرستیم رشته پردرامد. حالا یا فشار روی بچه میاد یا پدر دچار یه انحرافاتی میشه، یا مثلا فرد توان جسمی نداره، یا علاقه نداره و میفرستیم رشته یا کاری تو کلاس و کار حواسش پرته و نمیتونه متمرکز بشه و کار و درس را با کیفیت انجام بده، نمیدونم شاید این مورد در مورد افرادی که حوزه علمیه هم میرن باشه، از اون طرف بحث اختیارهست شاید اگر نرم افزاری همه اینها را داشته باشه و دو راه به فرد نشون داده بشه یکی اینکه دیگران انتخاب کنن و یکی اینکه خود فرد آگاهانه، از دوباره کاری ها و تکرار و دور جلوگیری بشه، شاید این مسئله در زمینه ازدواج هم باشه. استاد سوالات روانشناسی ازدواج دو نفر را از چندین جهت بررسی میکنه مثلا دو نفر از نظر هوش، استعداد، اقلیم، مزاج، و... فاکتور بررسی و معرفی میشن با این کیفیت داره رفتارمیشه اون وقت در کشور ما اصولی کار نمیشه و کارها بی کیفیت و عجولانه بعدم آسیب میبینیم مدام هم حرفمون مرگ بر استکبار هست ولی عملکرد ضعیف، تا حدی که چند وقت پیش در یه کتاب که ترجمه بود و مال فرهنگ غیرخودی صفحه اول نوشته بود برای تربیت فرزندان لیست سال قبل تولد فرزند تدبیر باید کرد، البته گاه گمان میکنم امام بزرگوار این تدبیر را هم برامون انجام دادن ولی متاسفانه یه عده با بی تدبیری و جهل و بی بصیرتی خرابش کردن، و ما الان با نسلهایی روبرو هستیم که اینقدر مشکلات پیدا کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال علاوه بر فطرت که در همه یکسان است و گرایش به حق و حقیقت در جان همگان جاری است، شناخت روحیهها و مناسب همان روحیهها با افراد تعاملکردن، امر مهم و حساسی است و نباید از آن غفلت شود. موفق باشید
سلام: «حتی تخرق ابصارالقلوب حجب النور» تداخلی با حقیقت نوری ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز از خداوند میخواهید تا شما را از حجابهای نوری مثل عقل استدلالی نیز عبور دهد و به نور قلب، با خدا مأنوس شوید. تازه در این مرحله است که اتفاقاً میتوان حقیقت نوری اهل بیت را که آینه های نمایش اسما، الهی هستند، درک کرد. موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید، وقتتون بخیر. اگر خدا بخواد من کتاب ده نکته داشتم میخوندم. بعد این مسئله جبر و اختیار خیلی ذهنم رو درگیر کرد و تو سایتا جواب درستی پیدا نکردم. اگر میشه بی زحمت میتونید بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانید جواب خود را در جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/leaflet/181?mark=%D8%AC%D8%A8%D8%B1 پیدا کنید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوال های سایت را راجع به استخاره خواندم ولی جوابی نگرفتم. نوشته بودید که به وسیله ی عالمان دینی، عقل و قرآن هدایت ما محقق میشود. اولین مسئله برای عالمان دینی اینکه اولا به کدام عالم میشود اعتماد کرد و مطمئن شد که اشتباه نمیرود فقط به رهبری میشود اعتماد کرد که ایشان هم در دسترس ما نیستند و چقدر علما بودند که با ملاک های دین سازگاری داشتند و یکدفعه سقوط کردند. دسترسی به علمای خوب هم واقعا سخت هست. الان من با اینهمه اطلاعات به کدام طرف بروم؟ چه کنم تا به سمت خدا بروم؟ هر کس یه چیز میگوید. سردرگمی دارم که نمیدانم چطور حل بشود. خدا به من عقل داده تا درست انتخاب کنم ولی عقل من هم که نمیتواند راهنمای خوبی باشد. عقل و ذهن من کاملا در گرو اطلاعات ورودی من است. خدا در سوره یوسف مگر نمیگوید شیطان از ذهنش برد که فلان مسئله را بگوید پس به ذهن و عقل هم که نمیشود اعتماد کرد. یک بار فکر میکنم اگر کار فرهنگی کنم خوب است یک بار اگر فرزندآوری، یک بار... عقلم نمیتواند پاسخگوی سوالاتم باشد. نمیتواند مسیرم را درست مشخص کند می ماند قران. قبلا قرآن میخواندم، هم تفسیر، هم حفظ. اما چیز زیادی دستگیرم نمیشد، تا اینکه اربعین امثال پیش آمد، همه مخالف رفتن من و پسرم کوچکم بودند عقل و مشورت و اینا هم تایید میکرد که نباید این سفر رو بروم ولی از خدا خواستم که من بگوید نطرش چیست و او از من چه میخواهد، استخاره کردم و صفحه ۳۱۳ قران آمد و من با هر سختی بود رفتم و خیلی هم خوب بود بعد از آن خیلی حال خوش معنوی داشتم و خیلی با قران انس گرفتم، قبل از هر کاری قران میخواندم و برداشت میکردم انتطار خدا در این کار از من چیست و اصلا هم برایم مهم نبود سود دنیایی دارد یا ندارد. فقط میخواستم کاری کنم که خدا دوست داشته باشد. با همبن کار به سمت جهاد تبین سوق داده شدم و بعد به سمت تشکیل یه گروه برای اینکه کاری برای انقلاب و ظهور کنیم. دوستانم رو جمع کردم. یک سری از این چیزها را تعریف کردم برایشان، آیه ها را یکی یکی میخواندم و ازشان خواستم بر اساس توانایی هایشان بیایند در گروه تا در جهت ظهور رشد پیدا کنیم و ان شاءلله یار آقا شویم ولی دوستم میگفت ادبیاتت اصلا شکل علما نیست و مثل رهبران فرقه های عرفانی منحرف است. میگفت نباید استخاره کنی و فقط در موقع ضروری، میگفت برداشت هایت میتواند تاثیر شیطان باشد و شاید به جای اینکه در مسیر هدایت الهی باشی در مسیر هدایت شیطانی. من هیچ وقت برای دنیا استخاره نکردم فقط میخواستم کاری را انجام دهم که خدا دوست دارد خودم را و همه چیزم را ( که خدا به من داده) میخواستم وقف خودش کنم. این حرف ها را که زده خیلی ترسیده ام از اینکه نکند به جای رفتن به سمت خدا به سمت شیطان رفته ام. نکند روی من تسلطی دارند؟ من استخاره میکردم دلم آرام میشد که خدا همین را از من میخواهد. اما الان باز پر از سردرگمی شده ام. خب اگر من میخواستم بر اساس مشورت و عقل و... برای اربعین تصمیم میگرفتم نباید میرفتم چون استخاره حجت نیست اما به خدا و قران اعتماد کردم و رفتم و نتیجه اش را هم دیده ام حالا اینکه بخواهم فکر کنم همین هم ممکن است تحث تاثیر شیطان بوده باشد خیلی مرا ترسانده. اینطور دیگر نمیشود به فکر کردن به ایه های قران و تصمیم برای خدا هم اعتماد کرد. ترسیده ام، سردرگمم که کدام راه خوب برای من مناسب است تا به خدا برسم و میخواهم به طنابی دست بیندازم که مطمئن شوم به خدا میرسد نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همین قرآن وقتی میفرماید: «افلا تعقلون» ما را دعوت به تعقل میکند و عقل، نوری است که اگر اشتباه هم بکنیم متذکر اشتباه هم میشود به همین جهت حضرت صادق «علیه السلام» روایت مشهور «جنود عقل و جهل» را به میان آوردند. از طرفی معلوم است که عدهای امثال حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علامه طباطباییها با دقتهای قرآنی خود، معارف ارزشمندی را در اختیار ما گذاشتهاند. چه اندازه خوب است با مطالعه آثار چنین علمایی بیشتر و بیشتر به قرآن نزدیک شویم. موفق باشید
با سلام: ببخشید سوالی در مورد محی الدین عربی و نگاه آقای مصباح رحمه الله علیه داشتم. آیا ایشان عرفان محی الدین را قبول داشتند؟ یعنی نوع نگاه ایشان مثل نگاه امام و آقای حسن زاده به عرفان محی الدین بوده است یا اختلاف نظری در این مورد داشتند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم. موفق باشید
سلام و عرض ادب و تبریک میلاد مولی الموحدین امام علی علیه السلام: در خصوص اوضاع زنان و خانواده و نگرانی هایی که در پرسش ۳۴۴۹۶ مطرح شد میخواستم عرض کنم به نظر میرسد بعد از ۴۴ سال از انقلاب روشن شده که جریان انقلاب و حتی شخص رهبران انقلابی نتوانستند مسئله جایگاه زن را درست تبیین و ترویج کنند (گرچه کار را در عمل عمدتا فمینیستهای مسلمان!! دولت اصلاحات جلو بردند). بنده در مکاتبه ای که با استاد محسن قنبریان داشتم نکات خود را مفصل عرض کردم و دیدم ایشان هم پاسخی نداشتند. فی الواقع حتی از مباحث شبه فقهی و مغالطی ایشان در توجیه غیرمستقیم اوضاع فعلی هم حیرت کردم. استاد عزیز باید بپذیریم رهبران انقلابی ما و به تبع آنها بزرگوارانی چون شما و آقای قنبریان با وجود تمام ارادتی که به آنها داریم به دنبال جمع بین اسلام و فمینیسم بودند و این جمع جدلی ضرورتا یک جمع مکسر و مخرب از کار در آمده و اکنون زمان آن رسیده که از این راه توبه و تجدید نظر کنیم. امروز زنان مذهبی ما هم مگر نوادری به آسیبهای اشتغال بیرون برای ازدواج و خانواده دچار شده اند و این کاملا واضح است. میفرمایید زنان ما در چارچوب نگاه اسلامی احساس مظلومیت میکنند، باید پرسید مگر اشتغال در بیرون فی نفسه هیچ ارزشی در اسلام دارد مگر ابزاری باشد برای تامین معاش که آن هم به عهده مرد است؟ حدیث صریح از حضرت امیر (ع) هست که زنان در آخرالزمان به خاطر حب دنیا رو به اشتغال می آورند. باید پرسید که زن که سر هر بچه باید سه سال را مشغول حاملگی و شیردهی باشد چه طور میتواند به اشتغال بیرون منزل مشغول باشد که یا باید قید فرزند آوری و پروری را بزند یا با فشار کارفرما به عدم فرزندآوری یا حقوق کمتر مواجه شود یا تحت فشار دوجانبه اشتغال و مادری منگنه شود و تازه با ورود زنان به بازار دستمزد مردان هم کمتر شود تا با وجود اشتغال هر دو نفر هم نتوانند کفاف زندگی را دهند! آخر این از حماقتهای فمینیسم مدرن نیست که ما هم در کمال تعجب دچارش شدیم؟ در خصوص حق طلاق زنان و مردان بدون عذر هم تجربه دولت ریگان جلوی چشم ماست که چه طور با اجرای قانون حق طلاق بدون عذر برای زنان و مردان، زنان در درخواست طلاق گوی سبقت را از مردان ربودند و شاهد سونامی طلاق گیری زنان شدند، فلذا بعد از یک دهه قانون را لغو کردند با این که صدمه وارد شده بود. آیا این موید حکیم بودن شارع مقدس نیست در عدم اعطای حق طلاق به زنان؟ پس ظلمهایی که به زن ادعا شده اولا از ناحیه احکام شریعت نیست. برخی از این ظلمها توهم ظلم است. اما ظلمهای واقعی را هم اسلام با «عاشروهن بالمعروف» منع کرده است. شریعت مقدسه با برداشتن بار اشتغال از دوش زنان، سختی های حاملگی و بچه داری را برایشان جبران و با نوید سرورانگیز «الجنة تحت اقدام الأمهات» بهشت را هم برای آنها تضمین کرده، پس دیگر چه جای ناسپاسی و اعتراض به حکمت بالغه ربوبیه؟! استاد تجربه فمینیسم در غرب یک انحطاط و فاجعه کامل بوده است و امروز بنده به عنوان دانشجوی دکتری فلسفه و پژوهشگر در این زمینه دیدم حتی برخی محققین زن در غرب چه طور ندای بازگشت زن به آغوش خانه و فرزندان را میدهند ولی امروز ما هم با روشهای فمیمیستی شبه اسلامیِ اسلامگرا و انقلابی!! زنان این جامعه را به همان منجلاب فمینیسم غربی کشانده ایم و کار به آنجا کشیده که به شرکت زنان محجبه در لهویات و لغویات ورزش مدرن افتخار میکنیم که حتی برای مردانش هم به حکم «المومنون... الذین هم عن الغو معرضون» هم دست کم مکروه است! استاد این ره که میرویم به ترکستان است! پس باید ندای بازگشت زنان به خانه (البته مسکن تراز اسلامی یعنی غیرآپارتمانی) و فرزندان را بلند کرد. ما زن و مرد و خانواده و فرزندان را با این روشهای متناقض انقلابی!! قربانی کردیم! مکاتبات خود با استاد قنبریان را هم در ذیل میفرستم: سلام و ادب در خصوص مطلب زیر از استاد در خصوص طالبان و حضور زنان نکته ای داشتم • تحجر اگر حکمران جامعه ای شود چیزی از جنس طالبان می شود. کتاب نظام امارت اسلامی نوشته قاضی القضات طالبان با مقدمه هبه الله آخندزاده رهبر طالبان، مانیفست حکمرانی این گروهِ به حکومت رسیده است. • آنچه این روزها درباره منع زنان از کار و تحصیل در افغانستان می گذرد هم عمل به این کتاب است! • در جای جای کتاب زن، ضعیف و جای او در خانه معرفی شده است (ص۸۰ و ۸۱). نظام ربّانی درباره زن، بودن در خانه و تولد فرزند و سرپرستی اطفال است. (ص۱۵۱و۱۵۲). تعلیم زنان باید در خانه و توسط محارم باشد. اگر ناگزیر به خروج از خانه شد، معلم، زن باشد. اگر این هم میسر نشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم پرده ای باشد. (ص۲۵۴ و ص۲۶۲) نویسنده برای فتوای به حرمت اختلاط به این شعر فارسی هم تمسک می کند: "ز بیگانگان چشم زن کور باد / چو بیرون شد از خانه در گور باد"! • نزدیک به این فتاوا در کنج حجره های ما هم پیدا میشود؛ لکن اسلامِ خمینی و متفکران انقلاب درباره زن نظرشان چیز دیگری بود. آن نظر، غیرِ شرعیت از اجتهاد روشمند، مقبولیت با رأی مردم را هم از آن خود کرد. • تحجری که امام (ره) تا روزهای آخر از آن نالید و در منشور حوزویان هم از آن حذر داد، بعید است مشکلش، بودنِ خمینی بوده باشد و بعد از او به اصالت و زمانه شناسی برگشته باشد! ⚠️ توجه: هروقت در جامعه مظاهر غربزدگی - مثل کشف حجاب و...- بروز می کند، آن قرائت متحجر موجّه جلوه می کند! • گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، نقطه وسط و ثبات حرکت پاندولی جامعه است؛ هرچه حرکت به جانب تحجر منحرف شود، از آنسو به سمت غربزدگی برمی گردد و بالعکس! #زن # کتاب_نظام_امارت_اسلامی محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian من فکر میکنم چون طالبان در افکار عمومی و عملکردهای گذشته تصویر منفی دارد اگر کارهای خودش را مستند به سنت حقه و کتاب خدا هم کند احتمالا یک عده سنت و کتاب را هم انکار کنند تا منسوب به طالبانیسم نگردند گذشته از این نکته، تقسیم کار مطلوب بین زن و مرد در اسلام چنان که در توصیه حضرت رسول (ص) به حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) آمده ظاهرا شبیه همان چیزی است که در کتاب مذکور که البته من نمیشناسم آمده. حدیث مشهور از حضرت زهرا (س) که موید نبی (ص) هم قرار گرفت و حتی روحانیون ما از نقلش ابا دارند میگوید بهترین کار برای زن این است که نامحرم او را نبیند و او هم نامحرم را نبیند. بگذریم از حدیث علی (ع) که با لحن ذم گفتند در آخرالزمان زنان به خاطر حب مال رو به اشتغال می آورند یا وقتی شارع از اختلاط حتی در مسجد نهی کرده و در صورت قرارگیری زنان و مردان در کنار هم امر به نصب پرده کرده است چه طور با اشتغال زنان در فضای مختلط بین مردان نامحرم راضی است؟ عنایت کنید داریم در خصوص حکم اولیه و مذاق اصلی شارع هم صحبت میکنیم و سخن از شرایط استثنایی و ثانوی نیست حالا چه طور است با این احادیث واضح از اهل بیت معصومین علیهم السلام برخی روحانیون بسان فمینیستهای مسلمان! به اشتغال حضرت خدیجه قبل از بعثت در دوره جاهلی برای تشویق اشتغال زنان استناد میکنند؟! سخن در این نیست که زنان حق اشتغال خارج از منزل ندارند سخن در این است که آیا این عمل در اسلام به حکم اولی توصیه یا تشویق شده است؟ ظاهرا پاسخ منفی و حتی متضاد است، یعنی مذاق اولیه و اصلی شارع نهی از اشتغال زنان در بیرون است اما مشاغل ضروری مثل پزشک زنان و پرستار و معلم زن برای اناس اتفاقا خودش مورد توصیه شارع خواهد بود اما بنده دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی این کشور در تربیت مدرس هستم و سابقه تحصیل در علوم سیاسی دارم و تحقیق و ترجمه از متون غربی هم مشغولم و به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه هم ارادت قلبی دارم لذا کسی نمیتواند مرا متهم یه تحجر کند اما به نظرم تقدیرها و تشویق های رهبران انقلاب از حضور اجتماعی زنان بعد از انقلاب در شرایط حفظ ساختارها و فرهنگ مدرن در عمل مصادره به مطلوب فمینیستها شد و امروز شاهد عوارض این مسئله هستیم. مثل رواج روابط خارج از عرف و انواع سوء استفاده ها از زنان در بازار، بروز سختگیری ها در ازدواج از طرف زنان شاغل و کاهش فرزند آوری. خوشحال میشوم پاسخ استاد قنبریان را در این خصوص بشنوم. رامین اساتید: سلام. برخی از اینها را در سخنرانی ها طرح کرده از جمله روایت حضرت زهرا (س) که غیر از ضعف سند خلاف سیره خود ایشان است (سخنرانی حبیسه یا محرره را بشنوید) مفصل تر هم در برخی دروس قم طرح شده که دروس در کانال گذاشته نمیشه حسامی (عبد الرحمن): http://mghanbarian.ir/lecture/6334/ این متن را از سایت تان پیدا کردم مطالعه شد ابهامات و اشکالات زیادی به نظر میرسد. به نظرم آیه «قرن فی بیوتکن» به تنهایی حکم اولی را برای زنان روشن کرده و تخصیصش به همسران نبی بلا وجه است. گرچه مخاطب زنان نبی (ص) بوده اند چون ایشان از حیث شایستگی برای الگو بودن مخاطب شدند و نه نفس زوجیت نبی (ص) چنان که نهی از تخضیع قول و تبرج جاهلی و امر به اقامه صلوة و زکات که متوالی آمده نمیتواند اختصاص به نساء نبی داشته باشد، فهکذا «قرن بیوتکن» پاسخ تان به فراز نامه ۳۱ هم نقضی بود تا حلی. اما وقتی آیه ۳۲-۳۳ احزاب را اصل بگیریم و به صراحت آن خطبه هم عنایت کنیم آنگاه موارد استثنا نیاز به توجیه دارد نه اصل امر به اقتران و توقیر فی البیوت. مثلا این که سلمان و ابوذر و امثالهم به خاطر قرب معنوی به اهل بیت و تقوای ممتاز، مجاز میشدند به ورود به خانه حضرت زهرا (س)، لذا اینها جزء مستثنیات میشود نه اصل احتجاب عمومی در برابر مردان. همین طور حضور زنان در جنگ جمل خصوصا که خود جنگ از شرایط اضطرار است نه شرایط عادی و عمومی. ضمنا توقیر فی بیوت مانند جمیع سایر احکام مطلق و بدون استثنا نیست چنان که زن با اذن شوهر مجاز به تردد به خانه اقوام و همسایگان و دیگر محافل ضروری هست و لذا با احتباس زانی فرق میکند. اما علت نظر مثبت مرحوم امام (ره) درباره مشارکت زنان در انقلاب هم به نظرم به خاطر جهات انقلابی و دینی در این حضور استثنایی بود و همین طور نوعی جدل با فمینیست ها. اما متاسفانه آن حضور معنوی و استثنایی و جدلی بعدا تبدیل شد به یک اصل رایج و عادی در جمهوری اسلامی که خلاف سیره (ع) معصومین و کل تاریخ فقاهت شیعه است و نتیجه آن هم این افتضاح اجتماعی است که امروز شاهدش هستیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «زنان و راز امیدواری به آینده» شده است، https://eitaa.com/matalebevijeh/11304 شاید به کار آید. موفق باشید
از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیه شریفه «وجعلنی مبارکا این ما کنت» سوال شد. حضرت فرمودند: روزی موسی ابن عمران از خداوند پرسید: اگر تو بنده بودی و معبودی برای خود داشتی برای جلب رضایتش چه میکردی و به کدامین عبادت بیشتر مشغول بودی؟ خطاب آمد موسی: شبانه روز در پی این بودم که گره از کار گرفتاری باز کنم! این روایت آیا در کتب حدیثی موجود هست؟ اگه هست لطفاً بیان فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است که حقیقتاً انسانهای وارسته بهترین کار را رفع مشکلات خلق میدانند و در همین رابطه جناب سعدی میفرمایند: «عبادت به جز خدمت خلق نیست». امام حسن عسکری علیهالسلام میفرمایند: «خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ؛ دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نیست، عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به برادران دینی. موفق باشید
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای طاهرزاده: ببخشید هدف خداوند از قبض و بسط که برای مؤمن پیش می آورد چیه؟ چرا بعضی اوقات حس و حال معنوی خوبی داریم ولی گاهی اوقات با این که عبادات هم بیشتر میکنیم ولی اصلا به دلت نمیشینه؟ (آیا همینم قبض و بسط میشه؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رشد انسان و برای جلورفتن او باید «بسط»ِ امروزیناش برود و در نتیجه «قبضی» نسبت به آن «بسط»، پیش آید تا مقدمهای شود برای «بسطی» جدید و حضوری برتر. و البته این بسیار بهتر از آن است که انسان همواره در حال خوشِ اولیه خود متوقف شود. چه اندازه زیباست که انسان در قبض خود همچنان ادای بندگی پیشه کند و در انتظار «بسطی» بسی برتر باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: نظرتان راجع به این برداشت را مرحمت بفرمایید. خداوند متعال در سوره مائده یکی از مهمترین سنت های خود را به مذهبی ها متذکر می شود، اینکه جایگاهی را که میخواهند باید ببینند که آیا تقوای کافی را برای آن جایگاه دارند یا نه! داستان از این قرار است که قابیل و هابیل (علیه السلام) برای مشخص شدن جایگاه خلافت خداوند، قربانی هایی به درگاه او بردند، نشانه قبولی قربانی آتش گرفتن هدیه بود، و هدیه قابیل پذیرفته نشد مشخص شد که خلیفه خدا در روی زمین هابیل علیه السلام است، قابیل از این موضوع ناراحت شده و به هابیل گفت تو را خواهم کشت برای به دست آوردن این جایگاه. هابیل گفت من برای قتل تو برنامه ریزی نمیکنم ولی طوری برنامه ریزی می کنم که گناه تو در جامعه و در تاریخ بماند و تو نتوانی خود را ادامه دهی، قابیل هابیل را کشت و در جایگاه او نشست فکر می کرد آن جایگاه را صاحب شده است، خداوند به خاطر اینکه جامعه از هدایت محروم نماند هدیه به حضرت آدم داد بنام شیث (علیه السلام) «فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف سواة اخیه قال یا ویلتی اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب فاواری سواة اخی فاصبح من النادمین» خداوند؛ غرابی یعنی یک تمدن ساز و یا بانگ زننده را مبعوث کرد تا جایگاه خالی برادر را پرکند وقتی قابیل این جانشین بحق را دید فهمید که جانشین خوبی به جای برادر خود نبوده است و نتوانسته جایگاه او را بگیرد واز نادمین شد، چون تلاش خود را بیهوده یافت، این درس عبرتی برای تمام مذهبی های دوران هست. اینکه وقتی توان بزرگان را ندارند اقدام به گرفتن جایگاه آنها نکنند. بهمین خاطر حضرت امام رحمت الله علیه فرمودند: ولی فقیه باید کشف شود، ببینید چه کسی را خدا برای این کار برگزیده است و بقیه به او تمکین کنند. در جایگاه های دیگر هم باید توجه شود که خداوند چه کسی را برای این زمانه تربیت کرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آری! انسان باید متوجه عنایات الهی به دیگر انسانها شود و بپذیرد خداوند هرکسی را برای کاری و وظیفهای میپروراند و هنر ما آن میباشد که توفیقات هرکس را درک کنیم به جای آنکه آن را انکار نماییم و یا نسبت به آن توفیقات، حسادت بورزیم و چنانچه از توفیقاتی محروم شدهایم، ریشه آن را در خودمان جستجو کنیم و نه آنکه در انکار و نفیِ توفیقات دیگران بخواهیم خود را تثبیت نماییم. تازه مگر جز این است که هرکس توفیقاتش بیشتر است، مسئولیتاش بیشتر میباشد؟ موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: لطفا دعا بفرمایید خداوند به حق صدیقه شهیده، بنده را بعنوان قربانی راه دین و ولایتش قبول کند و شهید شوم. همچنین به حق رسول خدا که شهر علم هستند من نیز عالم ربانی شوم. فرق بین بقا و حیات چیست؟ اینکه «العلماء باقون ما بقي الدهر» هستند و شهدا نزد پرودگارشان روزی میخورند و زنده هستند چه تفاوتی دارد و کدام بالاتر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «بقاء» نوعی حضور است حتی اگر جسم انسان و حیات دنیایی در میان نباشد و آن حضورِ فرهنگی که علمای ربّانی پس از حیات خود دارند، شهیدپرور است. نمونه آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشند که تا قیام قیامت همچنان نقشآفرین خواهند بود. موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: بنده امسال برای اولین بار میخواهم وارد عالم اعتکاف بشوم. چگونه برای این ۳ شبانه روز طلایی برنامه ریزی کنم که از این رو به آن رو بشوم؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جزوه «اعتکاف» که روی سایت هست، باب تفکر نسبت به اعتکاف را بگشاید. در ضمن در قسمت پرسش و پاسخهای سایت نکاتی هست که إنشاءالله مفید خواهد بود. احتمالاً عرایض بنده در اعتکاف به صورت آنلاین پخش میشود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: با تشکر از زحمات شما. اینجانب از همکاران فرهنگی هستم که سالها ست خدمت جنابعالی ارادت دارم، همانگونه که مستحضر هستید هر چند در شرایط کنونی امر ازدواج و فرزندآوری بسیار مهم است و سن ازدواج و خانه نشینی دختران بسیار زیاد شده، ولی متأسفانه اغلب خانواده ها و حتی خود جوانان هر چند مذهبی پایبند رسم و رسوماتی از فرهنگ غرب و تجملات و... هستند که موجب سخت شدن ازدواج شده و پيدا کرد ن دختران یا پسرانی که به این تجملات و رسومات غلط اهمیت ندهند بسیار مشکل شده، لذا اگر بشود ترتیبی اتخاذ شود که خانواده هایی که پایبند این رسومات نیستند به هم معرفی شوند تا ان شاءلله موجب آسان شدن امر ازدواج شود. البته خود ما هم با این معظل روبرو هستیم و اغلب خواستگاری هایی که میرویم هر چند خانواده ها به ظاهر مذهبی هستند ولی شروط بدی را مطرح میکنند مثلا از همان ابتدا صحبت و آشنایی در کافه و... با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه همین طور است که میفرمایید. به هر حال برای عبور از این مشکل باید به تحولی فکر کرد که حالت همگانی پیدا کند تا خانوادهها اعم از خانواده دختر و خانواده پسر متوجه باشند با سبکی که برای زندگی در این زمانه در نظر گرفتهاند، به کلّی فرزندان خود را از زندگی محروم میکنند زیرا از طرف خانواده دختر، بحث جهیزیههای آنچنانی مدّ نظر هست و از طرف خانواده پسر، بحث خانه مستقل. در حالیکه با تحولی اساسی میتوانیم فعلاً به این فکر باشیم که بالاخره در کنار خانواده با جهیزیه محدود، بتوان جایی را برای زندگی مدّ نظر آورد و انتظار است که خانوادههای مذهبی با چنین شجاعتی به زندگی فکر کنند تا گرفتار مرگ تدریجیِ تنهاییِ دخترها و پسرها نباشیم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: ببخشید که من باز هم این موضوع رو مطرح می کنم، ولی بحث جمعیت و فرزندآوری خیلی معضل بزرگی شده، میخواستم ببینم نمیشه از طریق کانال استاد روی این موضوع هم مانور بدیم؟ ماشاءلله مریدان استاد بزرگوار، زیادن و متاسفانه با خیلی هاشون که این بحث رو مطرح می کنیم و تشویق می کنیم برای فرزنداوری هر کدوم به نوعی بهانه میارن و واقعا آدم تاسف میخوره. پیشنهادم این بود که اگه از طریق استاد عزیز، این بحث مطرح بشه حالا هر جور خودشون صلاح میدونن شاید برای برخی حجت بشه و انجام بدن. 🔷 حضرت آقا دیروز تو صحبتهاشون طوری حرف زدند که گویا دیگه از افزایش جمعیت نا امید شدند. گفتند: ما که هر چه گفتیم کسی گوش نداد، حداقل تا وقتی نیروی جوان داریم کشور را ثروتمند کنید. چون در آینده دیگر بدون جمعیت جوان نمی شود. یکی از جملات مهم حضرت آقا : 🔹 «ما امروز در کشورمان جوان خیلی داریم. اما آیا فردا هم همین اندازه جوان خواهیم داشت؟ معلوم نیست. با این وضعی که من مشاهده میکنم، با اینهمه تاکیدی هم که کردیم، در عین حال نتایج، خیلی نتایجِ دلگرمکنندهای نیست.» این حرف ها رو با چهره دلخور و پرغصهای بیان کردند. کاش این تلنگری باشه برامون، این صحبت های دیروز رهبری هست، من که خودم قلبم بدرد اومده، نمیدونم چکار باید کنم و کار خاصی هم از دستم برنمیاد، گفتم مزاحم شما بشم و از شما یاری بگیرم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب متوجه نگرانی حضرت آقا شدهاید و حقیقتاً ایشان نکته ظریفی را به میان آوردهاند که لااقل هماکنون با نسل جوانی که در میدان هست، پایههای قدرت خود را شکل دهیم. ولی به هر حال مسئله فرزندآوری در جای خود از جهات مختلف در این زمانه بسیار مهم است. اولاً: سنت الهی حکایت از آن دارد که هر مخلوقی رزق خود را با خود به همراه میآورد و در این رابطه عرایض مفصلی و شواهد قرآنی و روایی وافری در کتاب «جایگاه رزق در هستی» شده است. از طرف دیگر فراموش نکنیم که حضور هر فرزندی در کودکی موجب حضور فرشتگان و آبادانی روح خانه میشود و در نوجوانی نوعی امید را در زندگی القاء میکند تا افسردگیهایی که عموماً در چهل سالگی سراغ زنان و مردان میآید، به حاشیه رود و علاوه بر آن حضور فرزندان در پیری و کهولت موجب میشود انسان احساس زندهبودن بنماید و پیری و کهولت، او را از زندگی مأیوس ننماید و با زیباترین شکل این دنیا را ترک کند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: با توجه به اینکه بعضی خوابها تعبیر خوبی ندارند، و روایتی هست که عمر خواب زنی را که پیامبر تعبیر خوبی کردند که شوهرت برمیگردد به مرگ شوهرش تعبیر کرد و شوهرش مرد و پیامبر فرمودند به خاطر اون تعبیر بود، میشه خواب رو تعبیر بد کرد یا همه رو باید تعبیر خوبی کرد؟ روایتی که نقل شد درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال موضوع، موضوع حساسی است و به همین جهت نباید به راحتی وارد تعبیر خواب شد. و مکرر بنده عرض کردهام که تعبیر خواب نمی دانم. موفق باشید
اعتکاف و طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی
در زمانهای که امور و پیشامدها از اراده انسان پیشی گرفته این نه انسان است که در تاریخ سکنی میگزیند بلکه تاریخ است که بر انسان غلبه یافته. تاریخ بر آدمیان ساکن شده شاید انتظار سکنی گزیدن در عین طلب وارستگی برای انسان راه نجاتی باشد برای یافتنِ بودنی بس متعالی در حضور تاریخی انقلاب اسلامی و تاریخ سازی ما سکنی گزیدن و خانه خدا، شاید در این برهه از تاریخ انقلاب که سالها از سرچشمه وجودیش که همان امام رحمت الله علیه است و عالم دینی که با خود به پا کرد فاصله گرفته و غلبه بیش و بیش تر غرب زدگی و بی سامان شدن کارها و ارزشها و بنیانهای زندگی و تاریخ بر زندگی مردمان و دور شدن ما از آن خودهای اصیلی که در پیشامد دفاع مقدس و مادرانگی مادرانی که در آغوششان حاج حسینها و حاج قاسمها و حسن باقریها و مهدی باکری به وجود آمد، شاید معتکفشدن خلوت گزیدن با جلوات حق همان انتظار وارستگی است برای پیدا کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همراهی با نوشته حکیمانه سؤال شماره 34505 کاربر محترمی که عنوان آن «ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم» نهاده شد؛ عرض شد حقیقتاً ماه رجب نسیمی است که گویا از یک طرف خود ما را به خودمان برمیگرداند و از طرف دیگر، ما را با خدایِ گمشدهمان آشنا میکند و این از جهتی همان مطلبی است که به گفته شما اعتکاف نوعی طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود زیرا آنگاه که حضرت حق در ماهی که آن را به خود نسبت داد، به سوی بندگانش رُخ بنمایاند؛ عملاً ما را در تاریخی که اراده کرده است تا تاریخِ نفیِ استکبار باشد، مستقر میکند و از ظلماتِ بیتاریخی رهاییمان میبخشد. اینجا است که با تمام استقرار نسبت به هر آنچه پیش آید، وارستگی پیشه خواهیم کرد، امری که در شخصیت مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» احساس میکنید. حال مائیم و اعتکافی که در پیش است یعنی حضور در آغوش خدایی که تا آنجا بر سر غیرت آمده است که اینهمه اراده به بیآبروکردنِ دشمنان انقلاب کرده است و ما را دعوت کرده است تا این بصیرت را که اصیلترین بصیرت است، عطایمان کند. و در این تاریخ و در این زمانه، این بزرگترین نتیجه اعتکاف امروزین است. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: وجیزهای را خدمت شما فرستادم تا در این ماه عزیز یاد این حقیر در ایام اعتکاف هم باشید، امید آنکه این کمترین، از برکات توحیدی ماه رجب به برکت دعای دوستان بهرهمند باشم. پیشاپیش از شما بابت وقتی که در خواندن این نوشته از دست میدهید عذرخواهم و شرمنده.
ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیرالمومنین «علیهالسلام» در غررالحکم میفرمایند: «إنّ الأكياسَ هُمُ الذينَ للدُّنيا مَقَتوا، و أعيُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا، و بالدّارِ الباقِيَةِ تَوَلَّهوا» زيركان، كسانى هستند كه دنيا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دلهايشان را از آن روي گردان كنند و شيفته سراى جاويدان شوند.
پنج حسی هست جز این پنج حس / آن چو زرِّ سرخ و این حسها چو مس
صحت این حس، ز معموری تن / صحت آن حس، ز ویرانی بدن
صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب
عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» ماه رجب همان نفحهای است در کالبد وجودی که آن را عفونتِ پوچی زمینگیر کرده است. نسیمی است برای روحهایی که از دردِ بیگانگی، به خود میپیچند و راهِ پیش روی حقیقت را گم کردهاند. «رجب»، بازگشت به انسانیت است در اصیلترین لایههای وجودی خودش، همان هویت اتصالی او که یک سرش وصل به کمال مطلق است و در این سو وصل است به توجه به این اتصال. میماند نحوهی رجوع به این حقیقت و اتصال به آن کمالات که فتح الفتوحش در ماه رجب رخ میدهد آنگاه که انسان خسته میشود و نفسهایش به شماره میافتد از تنگی و ضیقِ عالم دنیا از افق تاریک و سیاه عالَم مجازی که او را غرق در توهّم و از خود بیگانگی کرده است و سرپوشی شده است برای رهاییاش.
انسان گمان میکرد این تاریخ، عصری است که انسانها را وسعت میدهد و انسان در آن میتواند خودش را در تجربههای مختلف عالم مدرن که برایش به میان آورده است تجربه کند و وسعت پیدا کند، و از حصارهای مختلف مشکلات و مسایل پیرامونی دنیا آزاد شود؛ اما خیلی زود به این پیبرد که سرابی که برایش دریا جلوه کرد، جویِ کوچکی بود که به قیمت لجنمالشدنِ روحش تمام میشد و حالا در میان علفزار هرزِ عالمِ مدرن، این افق توحیدی ماه رجب است که نسیم دشتزارِ حقیقتش را به روی او نشان میدهد تا او حقیقت را از درون جان خود و نه بیرون از خود «بچشد» و «حس» کند و «بیابد» و «تصدیق» کند و «لذت» ببرد. و فریاد برآورد: «من کیستم؟!!» آتش به دل افروخته در خرمن عشق، چهره بر در دوخته ماه رجب از آن منظر که انسان از خود گسیخته شده و در تاریخ عالم نیهیلیسم دست و پا میزند و از درون فریاد بیهویتی سر میدهد، اشارتی است برای رجوع به «هویت اصیل انسان» در امتداد افق معنایی وجودش که عین اتصال به حقیقت است، در این صورت است که میتوان سکراتِ بیهویتی و بیمعنایی را به او متذکر شد و او را از وحشت و مرگِ خاموش و زجرآور نیهیلیسم بیدار کرد.
بشر امروز سخت محتاج عبور از پیچ هویتی خود است و اگر وجه اصیلی در برابر آنچه که با تشنگی به سراب رسیده است، در برابر خود پیدا نکند، اگر نتواند خود را با روزمرّگی سرگرم کند؛ لاجرم دست به انتحار خود میزند، چرا که آنچه میخواست آنی نبود که ابعاد وجودیاش را اشباع یا ارضاء کند، فلذا سرد و سردرگم و خسته خواهد شد. روزمرّگیِ تاریخِ ما وجهی از سرگردانی انسان در میان بیهویتی و عالَم معناست، نه میتواند با آنچه که هست خود را راضی کند، و نه میداند آنچه که جواب طلب اوست چیست!! شاید بتوان وجهی از عصبانیت انسان امروزین را هم در این سو تحلیل کرد که در اصل او از خودش و نارضایتی از افق کور عالمی است که در برابرش قرار گرفته و آنی نیست که انسان میخواست فلذا بهانهگیری میکند و مشکلات را به گردن بیرون میاندازد. در این میان این رجب است که در حال ظهورکردن در این عصر است برای «یگانگی» و «یافت حقیقت» و «روبهروشدن با طلب اعلای انسان آخرالزمانی» تا در این خلوت و انس، انسان آرامآرام متذکر لایههای عمیق حضور در عوالمی شود که برتر از افق طبیعت است، تا خلأ اُنسی که طبیعت، او را از آن محروم کرد، بچشد آنگاه است که میبینید در سحری یا شبی در دل همین خلوتها با صدایی رسا اعلام خواهد کرد که:
مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا / سایهی او گشتم و او، برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریهی خندیده منم / یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
آری! ماه رجب شکفتگیِ درون است و راهش از انسان آغاز میشود. یعنی باید بگوییم «رجب»، فتح انسان است در عصر تاریک پوچیها. یا اینگونه بگوییم: شروعی است بر یک پایان یا آغازی است از طلیعهی اُنس انسان با خودِ وجودیاش، نه خودِ شخصی یا اعتباریاش. مطلع الفتحِ آغاز انسان در تاریخی که عالم مدرن آمده است تا انسان را بردهی ساحتهای مکاتب خود کند یا انسان را منفعتطلب و سودجو پروش دهد، یا آنکه انسان را محور تصمیمهای اساسی زندگیاش قرار دهد، همان انسانمحوری به آن معنایی که انسا ن، گرگ انسان میشود، نه آنکه انسان، آینهی انسان باشد.
«ماه رجب» است. در «رجب» انسان، محور قرار میگیرد اما در انس و اتصال، فرقش با اومانیست در آن است که در مکتب انسانمحوری، انسان ربطی با عالم و آدم ندارد، بلکه «خودش» در سود و منفعت و نظام سرمایهداری مهم است، حتی فضیلت و اخلاق از آن جهت که انسان اخلاق و معنویت را در زندگی به عنوان سود و منفعت نیاز دارد. اما انسانِ «عالَم رجب» متفاوت از انسان عالم نیهیلیسم، محوریتاش در عین ربط و اتصالی است که با افق معناییِ عالم قدس دارد که انسان در عین یگانگی میتواند در تمام عالم باشد. یعنی حضور بیکرانگی که نه راهی بر کسی میبندد، و نه میگذارد کسی راه بر او ببندد، آنگاه تجلیِ ظهور و بروزش میشود. کربلا، آری! میشود اربعین که انسان در آنجا فقط «هست» و «هست» و «هست»، در عین اتصال به ملکوت قدیم الإحسانی در صورت حسینی. حال باید بگوییم ماه رجب ماه انس است و انس در بستر تمرکز و خلوت و کنارهگیری از وجوه کثرت عالم طبیعت بهدست میآید و «رجب» بستری است تا در دل ظلمتِ عالم بیمعنای پیرامونمان سر در گریبان وجود و درونمان کنیم تا حالت انس پدید آيد آنگاه پس از انس جذبه خواهد آمد و پس از آن عشق و آنگاه اتصال روی خواهد داد پس باید بگوییم شروعی است مبارک و راهی است گشوده برای آنی که می خواهد دوباره خود را بیابد و با خود آشنا شود و ساحتی دیگر از افق عالم را تجربه کند . این راه رفتنی است ......مرد سفر کجاست؟ خلاصه آنکه جمعیت رلف پریشان عالم مدرن انسان را به هم ریخته است و این ماه رجب است که به سراغمان آمده تا با آن همراه شویم، به خدا که نیاز نیست کاری بکنیم چون ما عین ناتوانی و فقریم در برابر نسیم فضل او، فقط کافی است طبق روایت، خود را در مسیر و همراه با آن نفحه کنیم، او «خود»ِ شما را در بر خواهد گرفت و با او همدم خواهیم شد فقط باید همراه شد و منتظر ماند.... رجب همان روح قُرب است که تروح جسم میباشد، از آن جهت که انسان را مسانخ با عالم مجردات میکند، عالمی که تجربتاً برای انسان مورد تصدیق است، عالَمی فراتر که انسان بدون مزاحمت احکام بدن طبیعی در آن عین بودن است و عین لذت است و عین توحّد و انس است. باید برای ورود به آن عالم، به خود رجوع کرد و برای رجوع به خود نیازمند خلوتی هستیم تا با خود روبرو شویم و آنگاه که با خود روبرو شدیم سوال از من کیستم که روی دهد، تصدیق خواهی کرد برتر از آنچه که به آن تن دادهام،
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
باید به پرسش این خلوت صادقانه جواب داد که نمیتوانی خودی باشی جدای از حقیقتی عالی تر و برتر که عین کمال و صدق و صفاست، مگر نه آن است که ناقص در ذیل کامل معنادار میباشد؟ و مگر نه آن است که نقص با کمال جبران میشود؟ و اگر کمالی مطرح شود که در عین کمالیت نقصی در آن راه ندارد، قطعا مطلوب خواهد بود و انسان ذاتاً کمالطلب است. سخن زیاد است و حرف ها در میان و آینده در انتظار رجبیون است... «این الرجبیون»!!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنچه را که از ماه رجب به مشامِ دلتان رسیده است، از همان نوعی از احساس روحانی است که روح روایات ما بدان اشاره دارد. معلوم نیست چه سرّی در گشودگیِ ماه رجب است که گویا هرکس به جایی رسیده است، از نسیمی بوده است که ماه رجب بر قلب او تابانده و از عالیترین هوشیاریها بهرهمندش کرده است. و این درستْ همان نسیمی است که ما را به گفته شما از سکرات نیهیلیسم به بهشت حضور در نزد خود حاضر میکند تا در وسعت بیکرانه خود عرشی که فوق ملکوت است و دارای جامعیت خاص میباشد؛ تجربه کنیم. اینجا است که معنی سخن خدا را مییابیم که فرمود: «ماه رجب، ماه من است» و این همان جامعیت شب قدر است که آرامآرام با «ماه شعبان» که نور تعیّن نبیّ را به ظهور میآورد و «ماه رمضان» که ناس را در جلوه الهیشان به کثرت و تعیّن ظاهر میکند، شکل میگیرد. مگر نه آن است که جامعیت شب قدر در دلِ سالی که پس از آن پیش میآید، در جلوات مختلف خود را مینمایاند؟!
گفتید: «توحید ماه رجب، نسیمِ دشتزار حقیقت را در مقابل انسان میگشاید تا انسان از سکرات بیهویتی خود را آزاد کند.» و این قصه بشر امروز است که از دست خودش کلافه شده است و خداوند با سفره گسترده ماه رجب او را به خود میآورد تا نهتنها خودِ گمشده خود را بیابد، بلکه خدایی را که نیز گم کرده است، با دعاهای ماه رجب پیدا کند. و این همه حرف بنده برای معتکفین عزیز است که متوجه باشند خدای خود را گم کردهاند، آری! خدایِ دیروز، خدایِ امروز نیست، به دنبالِ خدای دیروزگشتن، سرگردانی است. پس خدای خود را گم کردهایم و به گفته جناب مولوی: «هر روز مرا تازه خدای دگری هست» و میتوان او را با اشاراتی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» در دعای مخصوص ماه رجب به او کرده است، پیدایش نمود. دعایی که در ابتدای آن میخوانیم: «اَللّهُمَّ يا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَةِ وَالاْلاَّءِ الْو ازِعَةِ والرَّحْمَةِ الْو اسِعَةِ وَالْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ...». موفق باشید
با سلام خدمت استاد: نظرتان را راجع به متن زیر می خواستم بدانم. لطفا به امثال شهید آرمان علی وردی و... ارجاع ندهید، همه ملتفت به گذار از این وضعیت واقف هستیم و می دانیم اینها در مسیر انقلاب پیش می آید بحث توصیف است شما که بیشتر در جریان هستید آیا همچین یاسی در بین جوانان نمیبینید؟ ما که سخت از دست انقلابی ها خسته شدیم، از وضع بد اقتصادی اینقدر خسته نیستم که از دست این دزدان قانونی و شرعی، آیا برخوردی که با جریان عدالت خواه شد را ندیدید؟ آیا برخوردی که با جمهوریت و حتی کسانی که عمری در مسیر انقلاب زحمت کشیدند؟ دغدغه من مایوس شدن است که به نظرم این متن خوب متذکر شده و الان اون شور رو بین دوستان که همگی جوان هستیم نمی بینم. افراد مذهبی و عاشق انقلاب اما اصلا دیگه حتی بحث سیاسی و....هم در کار نیست همه چیز را رها کردند و دنبال یه زندگی ساده ساختن رفتیم و اصلا انگار نه انگار امثال آقای قنبری و... هم هیچ کاری نمی توانند پیش ببرند جز چهار تا سخنرانی برای چند جوان هم سن من که وقتی از مجلس بلند می شویم هیچ امیدی برای به دست ما حل شدن امور وجود ندارد مگر امثال ایشان و.... توانستند کاری کنند که ما بتوانیم؟ اصلا مگر کسی می گذارد؟ البته اکثرا از این مسائل دوستان حتی انقلابی من گذشته اند و فقط می گویند ان شاءالله درست می شود و گویی همه می دانند کار دست غیر است ربطی به ما ندارد و ما برویم یک زندگی خودمان را بسازیم. امروز در حوزه نوجوانی را دیدم آمده بود و معلوم بود تازه طلبه است دوست داشتم بپرسم چرا امدی؟ مگر نمیبینی بزرگتر ها هم خسته شده و به یک میز در اینجا بسنده کردند تا گذران زندگی باشد و دعا حواله انقلاب می کنند. آمدی که چی؟ چهار تا حرف از سخنرانی آقایانی مثل پناهیان و ازغدی و.... گوش دادی فکر کردی خبری است؟ خود آنها هم ول معطل هستند چه برسد به نسل بعد. این چینی دیگر بند نمی خورد! در طول سالیان گذشته آنچه همواره عامل تولید قدرت برای حاکمیت جمهوری اسلامی بود. انرژی برخاسته از همراهی حداکثری توده و البته کنشگری حلقه های میانی اثرگذار بر توده بود. (مصطلح به جوان مومن انقلابی) آنچه امروز عامل از دست رفتن قطعی قدرت جمهوری اسلامیست اولا فقدان همراهی توده هاست. ملت با فهم دوگانگی ها اساسا دیگر زیست تحمیلی «ضدزندگی» موجود را با گزاره های ایدئولوژیک و دینی تحمل نمی کنند و نمی پذیرند. اتفاقی که در دهه های گذشته حسب عدم دسترسی به رسانه های آزاد و بی اطلاعی از درون ساختار(دعواهای خودتان را به میان مردم نبرید) و البته تحفظ بیشتر مسئولان در همراهی نسبی با ملت عامل همراهی توده ملت با ساختار بود. اما نکته مهمتر فهم وضعیت کلی حاکم بر اتمسفر حلقه های میانیست. همان جمعیتی که نقطه اتصال جمهوری اسلامی به آحاد ملت بود. من اگر بخواهم وضعیت روانی کلی حاکم بر حلقه های میانی را بربشمرم، مهمترین آنها «سرخوردگیست»! سرخوردگی ایدئولوژیک: این جوانها پس از فهم واقعیتهای عریان سیاسی و اعتقادی موجود دچار نوعی کولپس می شوند. فروپاشی که پیامدش سرخوردگی ست. محال است باب گفتگو را با یکی از دوستان حزب اللهی خود باز کنید و این سرخوردگی در سطوح عمیق را مشاهده نکنید. سرخوردگی که بعضا کار را به استعفا و ترک کار هم کشانده است. سرخوردگی اقتصادی: این جوانان هنگامی که با بخش واقعیتهای عریان اقتصادی آقایان مواجه می شوند دوباره به حجم سرخوردگی های قبلی آنها افزوده می شود. حق هم دارند عمده آقایان در راس از نظر اقتصادی وضعیت بسیار مطلوبی دارند و لااقل مثل عمده جوانان حاضر در حلقه میانی اسیر امور یومیه نمی باشند. در یک هم افزایی ناخودآگاه بین ساختار و جوانان حاضر در حلقه های میانی، جوانان با کوچ داده شدن بسمت ایجاد موسسه و تشکل و اندیشکده گامی بزرگ بسمت رفع حوائج اقتصادی برداشتند. البته این سفره نیز گستردگی آنچنانی ندارد. فلذا باز سر خیل کثیر جوانان حاضر در خلقه های میانی بی کلاه می ماند! بماند که اوضاع دهشتناک اقتصادی که طرح های استراتژیکی همچون جوانی جمعیت را هم از بودجه بی بهره نموده است، اجازه تخصیص بودجه به همان اندک جوانان حاضر در موسسات و اندیشکده ها و تشکلها را هم نمی دهد. و آنهم چند سالیست سرشان بی کلاه مانده است. حال اتفاقی که این بار حادث شده است و بنده و دیگر دوستانی را به این باور قطعی رسانده است که این چینی جمهوری اسلامی دیگر بند نمی خورد، عریان شدن انگیزه های اقتصادی خود حلقه های میانیست! این بچه ها بصورت خیلی واضح و در یک رقابت سخت و حتی خشن در اشلهای ملی و استانی با یکدیگر، دربه در بدنبال پول و بودجه هستند. حالا اینکه دلایل این تنازع خشن چیست چند موردی را می توان برشمرد: ۱.بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی جمهوری اسلامی و ضرورت بستن بار خویش ۲. بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی دولت مطبوع و عدم اطمینان از ۸ ساله شدن آن ناظر به کیفیت فاجعه بار عملکرد ۳. اجبار و تنگنای بی امان اقتصادی عمومی که بالتبع دامان این قشر را نیز گرفته است. (حلقه های میانی عمدتا بر خلاف حاضرین در قله هرم خیلی وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند) ۴. انتقامجویی اقتصادی بجهت فروکش نمودن حس سرخوردگی از بابت همه تلاشهایی که در طول سالیان گذشته با انگیزه های خاص) شهدا و انقلاب و امام حسین و...) انجام دادند اما به ناگاه واقعیتهای سیاسی و اقتصادی عریان هیئت حاکمه همه آنها را ویران کرد! علی ای حال بزرگترین اشتباه ساختار این است که فکر می کند این چینی را می شود با قدرت سرنیزه و تفنگ بند زد! نه آقاجان اولا این چینی تاکنون خیلی بند خورده است. ثانیا ملات اصلی بند زدن در طول سالهای گذشته با همه آن ناکارآمدی ها نه تفنگ که مردم و همین انگیزه های غیرمادی حلقه های میانی بود که دیگر نیست. این چینی دیگر بند نمی خورد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بنا به گفته رهبر معظم انقلاب به هر دلیلی شرایطمان مطلوب نیست؛ حرفی نیست. بحث در آن است که آینده خود و ملت و انقلاب را در مواجهه با جهان مدرن چگونه باید تحلیل کرد؟ و چه آیندهای را باید مدّ نظر آورد؟ به نظر بنده نباید از این سخن رهبر معظم انقلاب که اخیراً با کارآفرینان و دانشبنیانها فرمودند، ساده گذشت که میفرمایند: «آنچه بنده در ذهن خودم، در مقابل چشمِ ذهنی و عقلی خودم از آیندهی کشور و از آیندهی ملّت و از پیشرفت دانش این کشور مشاهده میکنم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیّاتِ متعارف اظهار میشود یا فکر میشود و واقعاً خیلی بیش از این حرفها است. ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
اتفاقاً روز گذشته در إزای همین نوع نکات و سؤالاتی که فرمودید، عرایضی در مدرسه علمیه «صاحبالزمان» شد که متن آن عرایض و لینک صوت آن تقدیم میشود امید است که نسبت به آینده تاریخی خودمان، ما را به تفکر ببرد. موفق باشید
راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی
باسمه تعالی
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ
نظر به امکانات زمانه
۱. حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»[1] لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. به نظر میآید آینده انقلاب اسلامی، آیندهای است که در آن انسانها معنای دیگری به خود میگیرند، ماورای انسانِ گرفتار پوچیها.
۲. نقش شهدا در آینده ما
در بستر حضور تاریخ توحیدی و آیندهای که گشوده میشود خوب است به آیات 169 تا 171 سوره آلعمران نظر کنیم که میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ & فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ & يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ».
اولاً: میفرماید آنهایی که در راه خدا به قتل رسیده و به شهادت نایل شدهاند دارای حیات خاصی هستند ماورای حیات دنیاییِ اهل دنیا و یا حیات برزخیِ مردگان. بلکه حیاتی که در نزد پروردگارشان هستند و از رزق خاصی بهرهمند میگردند که بنده این حیات را سومین حیات مینامم با بهرهمندیهای خاصی که آنها را راضی و شادمان کرده. ثانیاً: میفرماید آن شهیدان متوجه همراهان خود و آینده راهی که در آن تاریخ گشوده شده هستند و به همراهان خود که به آنها ملحق نشدهاند بشارت میدهند که نه نگران و محزونِ کوتاهیهای گذشته باشند و نه نگران موانعی که در مقابل این راه هست و معنای حضور در آینده در دل این بشارت که شهدا به همراهان خود میدهند روشن میشود. ثالثاً: در آیه بعد بشارت را به اوج خود میرساند و از «نعمت الهی» به طور مطلق سخن میگوید که به تعبیر علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیه» این ولایت است که مطلق نعمت میباشد، حاکی از آنکه در بستر حضور در تاریخ توحیدی که انسانها برای تحقق آن از فداکردن جان خود إبایی ندارند کار تا آنجا جلو میرود که آن جامعه و آن مردم ذیل ولایت الهی قرار میگیرند که حاصلش «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» است تا از هرگونه ضعفهای فردی و اجتماعی رهایی یابند و به نتایجی میرسند مافوق تصور. به همین جهت فرمود شهدا علاوه بر اینکه بشارت به نعمت الهی دادند و «فضلٍ» به امری افزون بر آن نیز بشارت دادند. رابعاً: در آخر آیه فرمود: خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمیکند و صراحتاً خبر از آیندهای بس متعالی داد که حتمیالوقوع است زیرا بحث در اجر شهدایی بود که در بستر حضور در تاریخی که بنا است توحید الهی و ولایت ربّانی را حاکم کند، در مقابل استکبار ایستادگی کردند و اجر آنها چیزی نخواهد بود مگر افول سیطره تاریخ استکباری و به میانآمدن تاریخ توحیدی و ولایت الهی.
در این مورد خوب است به سخنان حصرت امام خمینی «رضوان الله تعالی» نظر کنید که می فرمایند:
« ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت. مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
۳. حضور در آیندهای قدسی
در موضوع اندیشیدن نسبت به آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا میتواند خود را در بستری از سنتهای اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به نوعی از توهّمزدگی که عموماً فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است، دچار نشود. آری! برای حضور در آیندهای قدسی باید حضور در سنتهای الهی دائماً مدّ نظر باشد، تا در همه صحنهها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریبکارانه ما را در توهّمات متوقف میکنند، در واقعیترین واقعیات بهسر بریم. واقعیترین واقعیات در این زمانه، تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده تا انسانهایی همچون حاج قاسم سلیمانی در آن متولد شوند و تولد چنین انسان هایی همچنان ادامه یابد. این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی.
۴. حضوری در راستای گستردگی انسان جدید
در نظر به «آینده» در عین حضور در سنتهای الهی، با آیندهای روبهرو خواهیم بود که مفهومی و ذهنی نیست، بلکه حضوری است در راستای گستردگی انسان و انسان در دل این نوع حضور با امر بسیار مهمِ «جاودانگی» در عین حضورِ تاریخی خود روبهرو میشود، امری که متأسفانه عموماً مورد غفلت قرار میگیرد که چگونه انسان میتواند در آیندهِ وجود خود حاضر باشد و جاودانگی خود را احساس کند. عظمت حضورِ تاریخی در انقلاب اسلامی را باید در چنین نگاهی دنبال کرد و اینکه انسان جاودانگی خود را در آن حضور و در سنتهای الهی احساس میکند و مییابد که این تاریخ همراه ما است و از این جهت میتوان گفت یکی از شاخصههای حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که متوجه میشود دیگر این تاریخ، تاریخی است که همراه ما می باشد و همه فعالیتهای آن شهید بزرگوار را میتوان در این راستا تحلیل کرد، هرچند میداند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلامها و کشور آقای رئیسیها. و هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیتهایی که انقلاب دارد، با صبر راهبردی به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیتهای تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد.
۵. تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست
با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانهای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/12824
[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 140
سلام و عرض ادب: استاد عزیز و بزرگوار بنده هر روز صبح ساعت ۶ از خانه خارج میشم و تا برسم منزل ساعت ۶ یا ۷ بعد از ظهر میشه، چند فرزند هم دارم. اما متاسفانه شبها بدلیل نبودنم طول روز مجبورم تا ۱۱ شب بخاطر بچه ها بیدار باشم و خیلی وقته از روضه ها و نماز شب بی نصیب شدم عاجزانه خواهش میکنم دعا کنید خدا مسیر زندگی بنده را تغییر دهد و مرا در مسیر اهل بیت قرار دهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله خداوند برای جنابعالی شرایط حضور در جوانب دیگر زندگی را نیز فراهم کند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: نظرتون راجع به کتاب «صعود چهل ساله» از حجتالاسلام راجی چیه؟ و کتاب هایی از این دست که جایگاه ایران در آمار بینالمللی را نشان میدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای کسانی که متوجه جایگاه ایران در جهان و پیشرفتهایی که کرده است، نیستند، کتاب خوبی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: با توجه به سوال در رابطه با وضعیت زنان، جوابتان برایم عجیب بود. آیا ما نقش فعال نباید داشته باشیم؟ آیا این مطلب که می فرمایید زنان نباید احساس عدم آزادی کنند بالاخره نباید حد و جایگاهی داشته باشد؟ نظر شما فعلا کنار گذاشتن آیاتی مثل «الرجال قوامون علی النسا» هستید و یا قصه ارث و.... بالاخره اینها رو چطور باید از آن حرف زد؟ احساس میشود شما تماما منفعل هستید و یا به جهت قضایای اخیر اولویت را چیز دیگر میدانید. اما استاد این مسائل به خانواده ضربه شدیدی خواهد زد اینکه زن و مرد هر دو به عنوان فرد بدون زنانگی و مردانگی وارد خانواده بشوند و هرکدام از طرفی بکشد و یا خود را تنها دنبال کند طبیعی است که خانواده نخواهیم داشت. سوال بعدیم در رابطه با ازدواج دائم به سبک سنتی یعنی اکثرا ما دام العمر را شما الگوی مطلوب می دانید؟ چون با این پاسخ شک کردم مگر می شود با این نحوه بودن زن و مرد به راحتی طلاق پیش نیاید؟ اینکه حتی کودک را برای کار به مهد کودک سپردن و با اندک اختلاف در کار و.... سبب جدایی می شود و هرکس به اصطلاح پیشرفت خود را دنبال می کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید متوجه باشیم خانواده در شرایط جدید با نظر به قرآن و روایت چگونه باید باشد؟ آیا با همان روش سنتی که در زمانی معنای خود را داشته است، امروز جواب میدهد؟ ۲. ازدواج در بستر شریعت و انسانیت، حضور دو انسان است که از یک طرف مکمل یکدیگرند و از طرف دیگر با تولید نسل، خود را وسعت میدهند و نسل بشر نیز ادامه مییابد. موفق باشید