بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4908
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت جنابعالی در مورد اقای هاشمی در نظرات اخیر فرموده اید با اینکه با نظرات ایشان مخالفم ولی ایشان را مقابل انقلاب نمیدانم. البته این حرف شما درست است که ما نباید دوستان را به دشمن تبدیل کنیم ولی حسن ظن بیش از اندازه هم چندان مناسب نیست شما بهتر از ما میدانید که این انقلاب برای اهداف قدسی ایجاد شد و به قول ان شهید سعید انقلاب ما انقلاب نور و ارزشها بود حالا اگر افرادی قیم ماب پیدا شوند و بخواهند نظر خودشان را بر انقلاب تحمیل کنند و انقلاب را از درون استحاله نمایند و کاری کنند که فقط پوستی از ان بمانند باز ما بگوییم در برابر انقلاب نیستند ؟ ایا اقای رفسنجانی در زمان ریاست جمهوریش اینکار را نکرد ؟ ایا ارزشهای انقلاب را به حاشیه نبرد؟ ایا به جای تحکیم مبانی دینی انقلاب مبانی فرهنگ غربی را تقویت نکرد؟ بعد همینکه احمدی روی کار امد ایا بیشترین مخالفتها را با او نکرد ؟ ایا در 88 به دروغ نگفتند تقلب شده و ان بساط را پهن نکردند؟ ایا در زمان خاتمی به همه چیز توهین نکردند؟ ایا در 18 تیر تاج زاده شورشیان را به سمت بیت رهبری هدایت نکرد؟ و هزاران مطلب دیگر مشکل هاشمی این است که خودش و فکرش را مساوی انقلاب میداند و با هر فکری غیر از خودش به شدت مبارزه میکند ان مطلب اقای روحانی را از یاد نبریم که گفت همین که کروبی با او در زمان ریاست مجلسش مخالفت میکرد حاضر شد با بدترین تهمتها او را خاموش کند البته این پیروزی دوباره هاشمی غصه ای است بر دل مومنین و با خون دل باید لبخند پیروزی نظام را بر لب جاری کنند هر چند در این شکست خود اصولگراها مقصرند که موقعیت خود را نشناختند و مفت از دست دادند تا توانستند احمدی را له کردند احمدی هم تا توانست با انها لجبازی کرد بنده معتقدم ضربه ای که هاشمی به انقلاب زد هیچ کس نزد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که آقای هاشمی در رابطه با انقلاب به دنبال آرمان‌شهری است که آرمان‌شهر از نظر او عین اسلام و انقلاب است و بنده در مباحث «انقلاب اسلامی» به نظر خودم روشن کرده‌ام، آرمان‌شهر آقای هاشمی به‌کلّی غیر از آرمان‌شهر تمدنی است که ما فکر می‌کنیم انقلاب به دنبال آن است. ولی اولاً: عرض بنده آن است که این تفاوت را به معنای آن ندانیم که آقای هاشمی مثل بعضی‌ها بنا دارد انقلاب را دو دستی به غرب تقدیم کند، هرچند به آرمان‌شهر غربی اصالت می‌دهد. ثانیاً: تأکید بنده آن است جایگاه فکری آقای هاشمی را بشناسیم تا نوع تعامل ما با این فکر، آگاهانه و عالمانه و کارشناسانه باشد و این به معنای تأیید آقای هاشمی نیست بلکه به معنای چشم‌نبستن به این طرز فکر است، و امیدوارم در چهارسالی که در پیش داریم بر روی این موضوع به‌خوبی از جهت فکری و فرهنگی کار شود. موفق باشید
4907
متن پرسش
سلام استاد گرامی آیا میتوان تقسیم بندی علم به حقیقی و اعتباری را جزء نوآوری های معرفت شناسناسانه علامه طباطبایی (ره) دانست؟ آیا اصطلاحات حقیقی و اعتباری که در اخلاق و عرفانی عملی هم به وفور به کار می روند بعد از این نوآوری علامه باب شده اند؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» در کتاب «اصول فلسفه» بحث بسیار دقیقی از جایگاه اعتباریات و مبنای اعتباریات می‌کنند که منحصر به ایشان است ولی نه این‌که تقسیم علم به اعتباری و حقیقی موضوعی باشد که ایشان مطرح کرده‌اند. موفق باشید
4906
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز خسته نباشید برای من که تا حدی کتاب های شما را خواندم و این که شما می گویید در کتاب هایتان انقلاب دارد پیشرفت می کند و ذات انقلاب کجی ها را نمی پذیرد با انتخاب آقای روحانی یه جوری درست در نمی آید. چرا وقتی افرادی مثل آقای جلیلی هست و گفتمان انقلاب را مطرح می کند رأی نمی آورد در حالیکه آقای روحانی خود را به افرادی که حداقل دولتشان با انقلاب زاویه هایی پیدا کرد، متصل می کند و رأی می آورد؟ آیا این بدین معنی نیست که مردم ما در حال پسرفت هستند به جای پیش رفت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انقلاب به سوی پیشرفت است ولی به این معنا نیست که انقلاب موانعی ندارد که باید پشت سر بگذارد تا با تجربه‌ی بیشتری راه خود را ادامه دهد. ولی این‌که مردم متوجه جایگاه تاریخی انقلاب خود بشوند نیاز به زمان و تلاش ما دارد. موفق باشید
4903
متن پرسش
سلام علیکم.باتوجه به وجوب یادگیری زبان انگلیسی وخواندن آن اما این کتب تاثیرات خیلی منفی میگذارد در ذهن واز لحاظ انتقال فرهنگ ووضعیت بی دینی آن برای رفع موارد چه کار کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به عنوان وظیفه‌ی دینی زبان بخوانید، زهر غرب‌گرایی‌اش خنثی می‌شود. موفق باشید
4902
متن پرسش
سلام علیکم در سوال 4813 گفتید: کتاب «جایگاه تاریخی حادثه‌ها» را در این رابطه نوشته‌ام آیا منظور شما همان جزوه ای است که یک اشاره ای کردید؟2.باتوجه به اطلاعات کم جوانان از تاریخ و وقایع گذشته شما چه کتابی را درباره تاریخ وجریان شناسی پیشنهاد میکنید(قبلا جزوه ای از خودتان رامعرفی کردید که خیلی مختصربود)تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتابی که عرض کردم حدود 2 هفته است از زیر چاپ بیرون آمده است 2- کتاب‌های آقایان دکتر موسی نجفی و موسی حقانی و جعفریان خوب است. موفق باشید
4901
متن پرسش
سلام علیکم 1.در زمینه اهل کرامت واهل توحید می شود توضیح دهید در کتاب ادب خیال و رجوع به کتب دیگر هم خواندم اما جایگاه آنها را متوجه نشدم مخصوصا وقتی که مثال آقای مجتهدی را زدید؟ .2.چکارکنیم وظیفه خودراازحضرت حجت بفهمیم نه این که برای خود درست کنیم وبعدالهی انجام بدیم(مثل بسیجی های زمان جنگ)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:1- در پاورقی صفحه‌ی 399 از کتاب «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» عرایضی داشته‌ام. در آن‌جا روشن شده که اهل کرامت از طریق قدرت نفس ناطقه‌ی خود عمل می‌کنند و اهل توحید با نفی هرگونه انانیتی شرایط تجلی و تصرف حق را فراهم می‌کنند 2- امروز سخن وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر را از زبان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» خواهید شنید و ایشان وظیفه‌ی ما را تعیین می‌کنند. موفق باشید
4900
متن پرسش
سلام علیکم .1. دانشگاه ترم 3 فقه وحقوق می خوانم نظر شما درباره این که برای ارشد رشته فلسفه بخوانم چیست؟(باتوجه به این رشته وجایگاه ونیازآن ووضعیت کتب دانشگاهی که اطلاع دارید)در ضمن دروس حوزه هم غیرحضوری درحال خواندن هستم؟(درضمن درسوال ها کسانی روکه علاقه به فلسفه داشتند فقط به سیر مطالعاتی تان توصیه می کنیدنه خواندن خود کتب فلسفه؟!) 2.برای تولید علوم انسانی-اسلامی الان وظیفه ماچیست به عنوان جوان20 ساله باید چه خواند وچکارکرد؟(وآیا مهمترین کارزمین مانده است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم ما امروز برای تبیین مبانی عقیدتی نظام اسلامی نیاز به تفکر فلسفی داریم و از این جهت با توجه به این‌که زمینه‌های حوزوی را در خود شکل داده‌اید کار بسیار خوبی است که به صورت مبنایی و با مطالعه‌ی بدایه‌الحکمه و نهایه الحکمه و اسفار اربعه کار را شروع کنید. 2- در رابطه با علوم انسانی نیز با تفکر فلسفی و نگاه از منظر اسماء الهی به عالم إن‌شاءالله کار مانده‌ی ما جبران می‌شود و بنده در این مورد نیز در جزوه‌ای با همین عنوان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
4899
متن پرسش
سلام علیکم. شبهه ای پیش آمده مبنی براینکه این اسلام که برمبنای آن اینها انقلاب اسلامی و حکومت قبل از قیام حضرت حجت ایجاد شده است درست نیست و دلایلی هم میاورندومیگویند خود حضرت باید برات روشن کند و اینکه می گویند با بررسی تاریخ جریان حق،همیشه حق رو اقلیت همراهی می کردند اون هم با تقیه والان وضعشان هم نسبت به این انقلاب این است که باید له وعلیه آن نگوییم وتقیه میکنندوقیام قبل از ظهور رامیگویند جایز نیست واز احادیث هم نمونه میاورندو(از آقای بهجت دلایلی زیاد میاوردند جلسات خصوصی و..حتی از آقای قاضی وعلامه طباطبایی وبزرگان هم مثالی میاورند.)من گفتم در رابطه با تعلق قلبی آیت‌الله بهجت به انقلاب اسلامی، زمزم عرفان، ص 182 واما باز هم با دلایلی قانع نشدند مثلا در جواب این خواب گفتند:اولا اینکه قیام گروهی علیه شخص دیگری،دلیل بر حقانیت قیام کننده نیست چنانکه خوارج در قیام خودرا برحق میدیدند.ادعای برپایی حق هم دلیل بر حقانیت قیامش نیست هر چند با شعار حق گرایی باشد،چرا که مهم،تحقق شعار حق است،که طبق روایت،فقط با حامل حقیقت یعنی امام معصوم روحی فداه امکان پذیر است.واما اینکه هرکس علیه آنها قیام کند هلاک می شودهم دلیل برحقانیت آنها نمیشود.منظور حضرت بهجت،کنایه ونهی خفی است از علیه بودن نسبت به آنها،زیرا طبق حدیث این افراد چنان اراده ی پولادینی دارند که هیچ کس نمی تواند آنها را از مسیری که در پیش گرفته اند،نقد کند.وهر کس چنین کند امنیت وجانش از ناحیه آنها به خطر می افتد(یعنی همان هلاک شدن) جانی که باید برای امام محفوظ بماند .البته منظور از اراده ی پولادین انیتی (منیتی)است که دارند. 1.اگر میشود راهنمایی فرمایید و چون نمیشود کامل جواب بدهید کتب معرفی کنید(کتب انقلاب اسلامی شما راهم3 تاش را خواندم ولی نتونستم جواب بدم)... 2.آیا این تفکرات قبلا هم بوده است در قبل مثلا مثل انجمن حجتیه و....؟؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:همین‌طور که متوجه شده‌اید این تفکر،تفکر انجمن حجتیه‌ای است و بنده در رابطه با این روایت را که مورد استناد آقایان هست عرایضی در همین قسمت سؤال و جواب‌ها از قول علمای بزرگ داشته ام بر این اساس که آن روایت می‌گوید اگر کسی قبل از قیام قائم به نام مهدی«عج‌الله‌تعالی‌فرجه» قیام کند چنین و چنان می‌شود، نه این‌که اگر کسی جهت امر‌به ‌معروف و نهی ازمنکر قیام کند تا حق را حاکم کندو زمینه برای ظهور حضرت مهدی«عج‌الله‌تعالی‌فرجه»فراهم کند چنین است.حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب ولایت فقیه نکاتی در ردّ نظریه‌ای که می‌فرمایید دارند.خوب است که به آن کتاب رجوع فرمایید.موفق باشید.
4896
متن پرسش
یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ چرا خداوند در ان آیه می گوید دارند سر خود را شیره می مالند..؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:آیه می‌فرماید این‌ها گمان می‌کنند نسبت به خدا و مؤمنین خدعه می‌کنند در حالی‌که نسبت به خودشان خدعه می‌کنند بدون آن‌که بفهمند.مثل آن‌که شما معتقد باشید آب قدرت سیراب‌کردن ندارد در این حال خودتان را از سیراب کردن محروم می‌‌کنید.آن‌هایی که نقشی برای خدا قائل نباشند ویا مؤمنین را منحرف بدانند بر انحراف خود افزوده‌اند.موفق باشید.
4891
متن پرسش
سلام 1. با توجه به اینکه آقا گفتن حرکت انقلاب و حرکت ما باید یک حرکت صعودی و حرکتی رو به جلو باشه، انتخاب شدن دکتر روحانی رو شما چه طور ارزیابی می کنید؟ آیا با انتخاب ایشون گفتمان انقلاب به حاشیه نمی ره به نظر من فضای نسبتا خوبی که در این دولت وجود داشت، باعث شد زمینه مطرح شدن بحث بحث تمدن اسلامی و سبک زندگی اسلامی و... از طرف آقا ایجاد بشه، به نظر شما، در این دولت فرصت طرح این بحث ها وجود داره یا اینکه ما باید مواظب باشیم کشور از اصول عدول نکنه تا اینکه بخوایم به تعالی برسه؟ 2. سوال دیگه اینکه، شما رای مردم به آقای روحانی رو چه طور ارزیابی می کنید؟ این عدم اقبال عمومی به دکتر جلیلی، نشون از عدم آگاهی مردم از گفتمان انقلاب نداره؟ اینکه مردم عادی به دنبال گفتمان نیستن و اساسا شاید ندونن گفتمان چیه و قراره انقلاب اسلامی چی کار کنه؟ (تا جایی که یکی از دوستای بنده امروز به من می گفت من اگه یکی میومد که قول می داد گرونی و بیکاری رو حل کنه حتا اگه کافر هم بود، بهش رای می دادم می گفت مردم رفاه و آرامش و ارزونی رو می خوان نه آرمان های انقلاب رو) می خوام بگم مردم اصلا نمی دونن که یکی از آرمان های انقلاب، رسیدن به آرامش و رفاه اقتصادی و عدالت اقتصادیه که مبتنی بر اسلامه، یعنی نمی دونن هدفی که دارن فقط با گفتمان انقلاب اسلامی قابل دستیابی و لاغیر (احساس می کنم مردم هنوز به اون جایی نرسیدن که دولت مبتنی بر اسلام ناب بر اونا حکومت کنه یعنی به اون حد آگاهی نرسیدن، نظر شما چیه؟) 3. دیگه اینکه همه می دونن خیلی از آشوب گرای سال 88 امروز از آقای روحانی حمایت کردن تا جایی که با دستنبدای سبز تو همایش ایشون ظاهر شدن (یعنی کسایی که مخالف این نظامن اومدن رای دادن به آقای روحانی) حالا چرا آقا می گن هر یک رای، رای به نظام اسلامی و رای به اسلامه؟ اینا اساسا با نظام مخالفن!! خیلی ممنون کس دیگه ای رو پیدا نکردم بپرسم، ببخشید التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد بعضی از قسمت‌های سؤال‌تان عرایضی در جواب‌ سؤال‌های شماره‌ی 4880 و 4885 و 4889 داشتم ولی این‌که می‌فرمایید مردم نسبت به گفتمان انقلاب و جایگاه تاریخی آن آگاهی لازم را ندارند درست می‌فرمایید. به همین جهت عرض کردم ما کارهای مانده‌ای داریم که در فرصت پیش‌آمده باید به آن بپزدازیم. ابتدا باید مردم متوجه عالم غیب شوند که از طریق معرفت نفس عملی است، سپس باید مردم متوجه معنای انتظار و فرهنگ مهدویت بگردند و سپس متوجه شوند جایگاه انقلاب اسلامی رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است و نیز بفهمند فرهنگ غرب، حجاب نظر به حقیقت انقلاب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است. آیا نباید به این امور پرداخت تا در آینده مردمی را پرورانده باشیم که با تمام وجود سرباز انقلاب باشند؟ ما بیش از همه‌ی مردم دنیا انرژی مصرف می‌کنیم، کمتر از مردم دنیا کتاب می‌خوانیم، بیش از همه‌ی کشورها عمل سزارین انجام می‌دهیم و بینی‌مان را عمل می‌کنیم و بیش از همه‌ی کشورها لوازم آرایشی استفاده می‌کنیم، کم‌تر از همه ساعت کار مفید داریم، آیا این سبک زندگی با باورهای ما تناسب دارد؟ حال چه آقای احمدی‌نژاد رئیس دولت باشند و چه آقای روحانی، ما کارهای مانده داریم که باید انجام دهیم، در آن صورت سبک زندگی ما متناسب با باورهایمان خواهد شد و از بسیاری از عیوب موجود مبرا می‌شویم. ما مسیر طبیعی خود را طی نکردیم و متوجه ضعف‌های خود نیستیم و دریافت عمیقی از توانایی‌های خود نداریم، کارمان شده که با همدیگر دعوا کنیم، هنوز عزمی جهت دوست‌داشتن به میدان نیامده، با نگاه سطحی به همدیگر می‌نگریم و تفاوت‌های موجود را به تخاصم تبدیل می‌کنیم. بنده در عین آن‌که در نگاه به غرب و نگاه به تمدن اسلامی با آقای هاشمی و خاتمی و روحانی متفاوت هستم، جای هیچ‌گونه تخاصمی را در قلب خود نمی‌شناسم و انتقادهایم را هدیه می‌کنم بدون آن‌که آن را به پتکی تبدیل کنم برای نابودی رقیب. از یک طرف مثل دو تیم استقلال و پرسپولیس با همدیگر رقابت می‌کنیم و از جهت دیگر دولت را به عنوان تیم ملی در مقابل دشمنانمان پشتیبانی می‌کنیم و سعی می‌کنیم در این مرحله به جای رقایت به تعبیر رهبری رفاقت را به میان آوریم و محبت را به همدیگر هدیه کنیم. بنده مطمئن هستم مسیر غرب‌زدگی مسیر اصلی ملت ما نیست و آن‌هایی که امروز در این مرز و بوم تا حدّی شیفته‌ی وعده‌های غرب شده‌اند از جهت اصلی‌ رو به سنت دینی ما دارند، چرا راه برگشت را به روی این افراد ببندیم و رفاقت خود را از آن‌ها دریغ کنیم؟ ما ریشه‌ی تعلق به انقلاب را در بسیاری از آن‌هایی که شما تصور می‌کنید با نظام مخالف‌اند، می‌شناسیم. باید چشم‌های خود را بمالیم و دوباره نگاه کنیم، اما نه نگاهی که به همدیگر به عنوان رقیب نگاه می‌کردیم، نگاهی که به همدیگر به عنوان رفیق نگاه می‌کنیم. نمی‌گویم تفاوت‌ها را نادیده بگیرید، می‌گویم وقتی تفاوت‌ها در حدّ کفر و ایمان نیست مواظب باشید در پازل دشمن بازی نکنیم و دشمنی را به جای دوستی بنشانیم. موفق باشید بنده در ویرایش جدید جلد اول کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» در شرح قسمتی از سخن حضرت عرایضی داشته‌ام، خدمتتان ارسال می‌دارم به امید این‌که مفید افتد و معنای این‌که عرض می‌کنم باید وارد شرایط جدیدی شد، روشن شود. حضرت علی (ع) می فرمایند: فرزندم! نفس خود را در آنچه میان تو و دیگران است، میزان قرار بده، آنچه برای خودت دوست می‌داری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه برای خودت بد می‌شماری، برای دیگران هم بد بشمار. یعنى از دریچه و منظر توجّه به ضعف‏ها و کاستى‏هاى خودت به بقیه بنگر و در یک کلمه خودت را جاى بقیه بگذار و بعد از این با بقیه برخورد کن و لذا خود را به جایی برسان تا اگر چیزى را که براى خودت دوست مى‏دارى همان را براى دیگران دوست بداری و آن چیزى را که براى خودت بد مى‏دانى براى دیگران هم بد بشماری. تا از این طریق از تنگنای خودخواهی و خودبینی آزاد گردی و به وسعت انسانیتِ همه‌ی انسان ها تنفس کنی و تفکر نمایی. در این فضا در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» و همان طور که دوست نمى‏دارى به تو ظلم شود به دیگران ظلم نکن. «وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ» و همان طور که دوست دارى به تو نیکى شود به دیگران نیکى کن. «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ» و آن چیزى را که براى دیگران زشت مى‏دانى براى خود نیز زشت بدان. «وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ بِمَا تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ» و از مردم بگذر آنسان که دوست داری از تو بگذرند. «وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ» و آن چیزى را که نمى‏دانى نگو، حتّى اگر آنچه مى‏دانى کم باشد و مجبور باشى سکوت کنى. که این توصیه‌ی گرانقدری است برای تمرین سکوت در آن‌جایی که باید سکوت کرد و در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقالَ لَکَ» و آنچه را که دوست نمى‏دارى درباره تو بگویند، درباره دیگران مگو. آفت زندگى زمینى این است که انسان مسافربودن خود را در این دنیا فراموش کند و عملاً شیفته دنیا بشود. حال مى‏فرمایند آن تعادل اجتماعى که منجر می‌شود چون مسافر عمل کنی را فراموش نکن و نسبت خود و دیگران را در همان راستا تعریف کن تا از انسان زمینی به انسان آسمانی تبدیل شوی و شایسته حضور در قیامت گردی. همگی تجربه کردیده‌اید که گاهى در زندگى اجتماعى به همدیگر گره مى‏خوریم و زندگى‏مان را طورى شکل می‌دهیم که درگیر همدیگر هستیم، اگر در این‌گونه موقعیت‌ها نتوانیم تعادل لازم را نسبت به همدیگر رعایت کنیم جامعه گرفتار بحران می‌شود و انسان‌ها به کلی فراموش می‌کنند هدف آن ها در زندگی زمینی چه بوده است. گاهى خصلت‏هاى درونى افراد طورى است که نه تنها با دیگران بلکه با خودشان نیز درگیر مى‏شوند مثل کسى که مى‏خواهد بین مؤمن بودن و خودنمایى خود جمع کند، این جاست که او از درون با خودش درگیر می‌شود و تعادل حقیقى را از دست مى‏دهد و نمی‌تواند به عنوان انسانی پویا ادامه حیات دهد چون از درون دچار تضاد شده و به اصطلاح افکارش به هم گره ‏خورده است و آن افکار تا سقوط کامل او را جلو می‌برد، چون نتوانسته است تکلیف بدی‌های خود را تعیین کند و لذا خصلت‌های بد او آنچنان میدان می‌گیرند که جایی برای خصلت‌های خوبش نمی‌گذارند و از این جهت گفته می‌شود امکان حیات انسانى برای چنین آدمی فراهم نیست. مثل فرهنگ غربی که به دنبال امنیت است بدون آن که به ابدیت خود فکر کند در راستای توجه به زندگی ابدی امیال خود را کنترل نماید، معلوم است که چنین چیزى محال است، چون امنیت وقتی برای انسان معنا می‌دهد که همیشه احساس امنیت بکند حال اگر فکر انسان این باشد که با مرگ همه چیز تمام است آیا می‌تواند احساس امنیت بکند و یا چنین انسانی مجبور است خود را به بی‌خیالی بزند؟ و از طرفی چون خود را از درون ناامن احساس می‌کند اگر بتواند به یک شخصیت معترض و عصیانگر تبدیل می‌شود. حال موضوع عدم تعادل و تعارض درونی را در اجتماع بررسى کنید، درگیرى انسان‏ها در یک اجتماع و احساس عدم امنیت نسبت به همدیگر، آن اجتماع را از تعادل حقیقى خارج مى‏کند و جامعه دچار بحران می‌شود و معلوم است که چنین جامعه‌ای هرگز نمی‌تواند به مقصد حقیقى‏اش فکر کند. چنین جامعه‌ای هرگز به مسافربودنش از ظلمات به سوی نور و رسیدن به شخصیت متعالی انسان فکر نمى‏کند. تضادهای درونی جامعه امکان فکر کردن در این موضوع مهم را از افراد می‌گیرد. همان‌طور که اگر انسان با خودش درگیر شد از موقعیت انسانی‌اش خارج مى‏شود. اگر انسان‏ها در اجتماعی که تشکیل داده‌اند با خودشان درگیر شدند از هدف اصلی خود که برای تحقق آن هدف، اجتماع خود را تشکیل داده‌اند باز می‌مانند و دیگر آن اجتماع نسبت به نتیجه‏اى که انسان‏ها مى‏خواستند از آن بگیرند ناتوان خواهد بود. با این دید نظر کنید که حقیقتاً چگونه حضرت می‌خواهند با این توصیه‌ها ما از دو چیز آزاد شویم، هم از درگیرى با خود و هم از درگیرى با افراد اجتماع. می‌فرمایند بقیه را به جاى خود حساب کن و هرچه از خودت انتظار دارى از بقیه نیز همان را انتظار داشته باش، به خودت بنگر که چگونه در تحقق بسیاری از اهداف و آرمان‏هایت سستى مى‏کنى در حالی که به آن اهداف اعتقاد داری و حاضر نیستی که تو را از جمله کسانی بدانند که آن اهداف متعالی را قبول نداری، پس سستى بقیه را نیز در همین راستا بدان و سعی نکن سستی آن‌ها را بزرگ کنی تا در این مسافرخانه، نظام مسافرخانه را از تعادل خارج کنى، و روابط خود با بقیه را از روابطى که باید مسافران در مسافرخانه داشته باشند به هم بزنی زیرا در آن صورت همه چیز بهم مى‏خورد و از همه مهمتر همگی فراموش مى‏کنید که در این دنیا مسافرید و مسافر بودن راه و رسم خاص خود را دارد. از خود باید پرسید با این توصیه‌های حضرت چگونه باید برخورد کرد؟ آیا باید به این سخنان عمل کرد برای داشتن یک زندگى عادى با این هدف که در مرداب زندگى معمولی و دنیایی‌مان تلاطمى ایجاد نشود، یا باید این توصیه‌ها را به دریچه‌های صعود به آسمان غیب تبدیل کنیم؟ اگر رویکرد ما درست نباشد می‌توان این توصیه‌ها را برای ایجاد یک نظام لیبرال به‌کار برد و زندگیِ دنیایی خود را بدون دردسر سر و سامان دهیم در حالی‌که روح این سخنان به نوع دیگری از زندگی اشاره دارد. وقتی حضرت مى‏فرمایند: «هرچه براى خود دوست مى‏دارى براى دیگران هم دوست بدار» می‌خواهند ما از خودخواهی و تنگ‌نظری آزاد شویم و خود را به وسعت همه‌ی انسانیت احساس کنیم، این سخنان ما را از توقف در زمین نجات مى‏دهد و آماده می‌کند برای سیر به سوى آسمان بی‌کران معنویت. به طوری دیگر گرفتار فرسایش‏هاى زندگى زمینى نخواهیم بود، این غیر از آن است که بخواهند زندگیِ دنیایی ما را آبادتر کنند. ممکن است دیگران هم همین نوع وصیه‌ها را کرده باشند ولی نه آن‌ها علی بوده‌اند و نه آن‌ها هدفی را که حضرت مدّ نظر داشته‌اند می‌شناختند. در جملات کنفسیوس که حدود ششصد سال پیش از میلاد زندگی می‌کرده بعضاً همین نوع توصیه‌ها دیده مى‏شود. شاید در نگاه اوّل به نظر آید که حضرت على حرف تازه‏اى نیاورده‌اند، امّا اگر دقت بفرمائید متوجه می‌شوید دید کنفسیوس و امثال او در ارائه این نوع توصیه‌ها اشاره‌ای است به سر و سامان‌دادن زندگی زمینی تا زمینیان در زمین راحت‏تر زندگى کنند ولى امام الموحدین این بیانات را مى‏فرمایند تا مسافران در مسافرتشان سرعت گیرند و این دو سخن نسبت به هم فرق اساسی دارند. به همین علت است که باید متوجه بود اگر حرفى از امامان را خارج از نگاهی که تشیّع به عالم دارد مطرح کردید و گمان فرمودید مثل سخنان بزرگان ادب دنیا امامان سخن گفته‌اند، حقیقت آن سخنان را نشناخته‌اید چون آن سخنان در دستگاه تشیّع رویکرد خاص خود را دارند و در آن حال شما در گفتار امامان با یک سخن خوب روبه‌رو نیستید بلکه با یک نسیم الهی روبه‌روئید برای آن که انسان بتواند سیری به سوى عالم غیب داشته باشد. ملاحظه کنید سخنان امامان به کجا اشاره دارد و چه جامعه و انسانی را مدّ نظر قرار داده از این جهت در عین آن‌که نمی‌خواهم به سخنان بزرگان عالم بی‌توجه بمانیم تأکید می‌کنیم تفاوت سخنان را در رویکرد آن‌ها بدانید از این جهت خیلى تفاوت دارد بین آن سخنان و بین این‌که این جملات را در نامه‌ی امیرالمؤمنین می‌یابید. اگر این دستگاه را رها کنید هرگز با امثال این سخنان به شخصیتی که نیاز دارید نمی‌رسید و باصطلاح از نظر فرهنگی یک شخصیت سرگردان خواهید شد. اگر می‌خواهید آزاد از پراکندگی در زندگی دنیایی، آسمانى شوید، با این رویکرد که مسافر کوی دوست هستید به سخنان حضرت نظر کنید، إن‌شاءالله نتیجه‌ی لازم را خواهید گرفت. حضرت فرمودند: «اَحْبِبْ لِغَیْرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ» هرچه براى خود دوست دارى براى دیگران هم دوست بدار. دوست دارى به انسانیت تو احترام بگذارند و این جنبه از شخصیت‌ات را نادیده نگیرند، تو نیز به انسانیت دیگران احترام بگذار و سعی کن با این کار چنین فرهنگی را در جامعه توسعه دهی تا جنبه‌هایی از انسان‌ها را بنگری که گسترده‌تر از جنبه‌های محدود تک تک افراد است. در راستای چنین نگاهی حضرت در نامه‌ی خود به مالک اشتر می‌فرمایند: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏» مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو و دسته‌ی دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند. ملاحظه کنید براى این‌که انسان بتواند آسمانى شود راه‌کار همان است که حضرت توصیه می‌فرمایند: باید آسمانى فکر کرد تا از تنگنایِ روحیه‌ی گرفتار زمین آزاد شویم. با توجه به این که می‌فرمایند: هر چه برای خود دوست داری برای دیگران دوست بدار تا چنین فرهنگ به جامعه برگردد، اگر دوست دارى وقتى صحبت مى‏کنى به سخنانت توجه کنند و بر روی آن‌ها فکر نمایند، وقتى سایر افراد صحبت مى‏کنند به سخنان آن‌ها فکر کن تا با گوهر انسانی آن ها که همان فکر است ارتباط پیدا کنی. اگر دوست دارى وقتى اشتباه کردى دوستانه و در خلوت به تو تذکر دهند، تو نیز براى این که در وسعت انسانی سایر انسان‌ها زندگی کنی اگر با اشتباه افراد روبرو شدی اولاً: احساس کن خودت آن اشتباه را مرتکب شده‌ای. ثانیاً: دوستانه و در خلوت به افراد تذکر بده تا جامعه را از اشتباه مبرا کنی نه آن که بخواهی خطاکاران را بکوبی. اگر دوست دارى سخنانت را حمل بر صحت کنند، تو نیز تا آنجا که ممکن است سخنان افراد را حمل بر صحت کن. در اجتماع انسانى اگر انسان‏ها درگیر همدیگر شدند، امکان پرواز به سوی آسمان معنویت از آنها گرفته مى‏شود و گرفتار ابعاد زمینی رقبای خود می‌شویم و عملاً کثرت و کمیّت انسان‌ها ما را از زندگی وحدانی و حضور در عالم معنویت که دریچه حضور در قیامت است در این دنیا، باز می‌دارد. این که عرض می‌کنم اگر افراد جامعه گرفتار همدیگر شدند مسافربودن‌شان را فراموش می‌کنند، ریشه در این نکته‌ی مهم دارد که مسافرت ما به سوی قیامت در راستای مسافرتِ ما از کثرت به سوی وحدت است و هر اندازه از چنین مسافرتی غفلت کنیم به همان اندازه در برزخ گرفتار کثرات زندگی زمینی خواهیم بود در حالی‌که امکان ادامه‌ی زندگی زمینی در آن شرایط نیست. این نوع زندگی در برزخ را مقایسه کنید با زندگی رسول خدا که در همین دنیا فرمودند: «الْآنَ قِیامَتِى‏ قَائِم»هم اکنون قیامت من قائم است. روح سخن امام به فرزندشان به طور مستقیم و به همه‌ی انسان‌ها به طور غیر مستقیم آن است که طورى نسبت به همدیگر موضع‏گیرى کنید که گرفتار همدیگر نشوید و به همدیگر گیر ندهید. ملاحظه کرده‌اید که چگونه یک زن و شوهر و یا دو برادر و یا دو دوست بر روى مسائل جزیى با هم درگیر مى‏شوند و بسیارى از وقت خود را بیهوده تلف مى‏کنند و از آن مهم‌تر آن روحانیت درونی خود را از بین مى‏برند؟ در واقع اگر دقت بفرمائید کسانی که به فکر حفظ روحانیت درونی خود نیستند به خود اجازه می‌دهند بر روى مسائل بیهوده ذهن خود را گرفتار کنند و جرّ و بحث کنند، وقتی از این توصیه مهم حضرت غفلت کنیم ناخودآگاه به انسانی تبدیل می‌شویم که از تولید وحشت ابا ندارد و به کلی راه غیب را بر روی خود می‌بندد چون با خودخواهیِ هر چه تماماتر همه چیز را برای خود می‌خواهد و به چیزی جز وجود محدود خود نظر نمی‌کند. این نوع افراد از ظلمات ساخته شده‌اند، در حقیقت ظلماتی هستند جاندار و مخوف، وگرنه چگونه انسان می‌تواند تا این اندازه سقوط کند که متوجه نگردد زندگی وقتی با روشنائی همراه است که هر چه را برای خود دوست می‌دارد برای دیگران هم دوست بدارد. این انسان‌ها فقط پیش پای خود را می‌نگرند و مانند شاخه هایی هستند که از تنه‌ی درخت انسانیت جدا شده‌اند و دور افتاده‌اند. این‌ها خواسته یا ناخواسته به تنهایی در تاریکی زندگی می‌کنند و هرگز شادی حقیقی برایشان مقدر نمی‌شود. هیچ عشقی را درک نمی‌کنند و هیچ خوبی و معنویتی را نمی‌توانند در آغوش بگیرند، مگر سردی گور را. اگر مى‏خواهید مسافر بودنتان را فراموش نکنید باید مواظب باشید این گونه با هم درگیر و گرفتار نشوید که دوست داشتن‌های بقیه برایتان اهمیت نداشته باشد که این بدترین زندگی است. مردن چیزی نیست، زندگی‌نکردن و بد زندگی‌کردن هولناک است و حضرت با این توصیه‌ی خود خوب زندگی کردن را به ما نشان می‌دهند. حضرت به ما نهیب می‌زنند که مواظب باشید با غفلت از این که باید برای دیگران نیز همان را دوست دارید که برای خود دوست می‌دارید، مسیر تنفس خود را که با احترام به بقیه گشوده می‌شود نبندید. ملاحظه کرده‌اید که چگونه بعضى از افراد واقعا در جهنم هستند، وقتى صحبت مى‏کنند آنچنان خودخواهی روحشان را فشار می‌دهد که گویا همین حالا در فشار جهنم در حال سوختن می‌باشند. یک عمر در افق تیره و تار اِحتضار به‌سر می‌برند و هیچ بال و پری برای صعود برای خود باقی نگذاشته است. انسان گمان می‌کند اگر این فشارهاى روحى که بر این‌ها وارد مى‏شود بر ما وارد می‌شد حتما مریض مى‏شویم. من نمى‏دانم این‌همه غضب و خشم را چگونه در قلب خود جا داده‌اند و چگونه خود را گرفتار آتشفشان خشم کرده‌اند. خداوند به لطف و کرمش به ما رحم کند تا با این نوع درگیرى‏های زمینی پروازمان به سوى خودش سدّ نگردد، ما نیاز به صعودی داریم که بال و پر آن را آتش خشم و خودخواهی نسوزانده باشد. کمی بر روی سخنان حضرت تأمل بفرمائید و عنایت کنید اگر قلب را در معرض نسیم این جملات قرار دهیم تا کجاها پرواز می‌کنیم بعد از آن‌که فرمودند: خود را در آنچه میان تو و دیگران است، میزان قرار ده و آنچه برای خود دوست داری، برای دیگران دوست بدار، مى‏فرمایند: «وَ اکْرَهْ لَهُ ما تَکْرَهُ لَها» و هر آنچه را براى خود بدی می‌شماری برای دیگر هم بد بشمار. تا یگانگی لازم بین انسان‌ها واقع شود و انسان‌ها بتوانند حقیقت خود را در آینه‌ی دیگران به تماشا بنشینند که آن زلال‌ترین آینه‌ای است که انسان می‌تواند خود را درست بنگرد. توصیه اخیر حضرت گوهری است که انسان بتواند به دوست‌نداشتن‌های دیگران احترام بگذارد، از آن جهت که می‌بیند چگونه حق دارد چیزهایی را دوست نداشته باشد و این در صورتی محترم است که همگی عزم داشته باشیم در ذیل اسلام زندگی را بگذرانیم. وقتی در ذیل اوامر و نواهی الهی به دوست‌نداشتن‌های همدیگر نیز احترام گذاشتیم، به زیباترین شکل در زیر سایه‌ی همدیگر زندگی می‌کنیم زیرا پذیرفته‌ایم که انسان ذاتی سمبلیک دارد و نمی‌توان او را وادار به زندگی در قالبی کرد که ما می‌خواهیم و او را از سیر به سوی آرمان‌های الهی‌اش باز داریم. وقتی به جایی رسیدید که آن چیزى را که نمى‌خواهید به سرتان بیاید نخواهید بر سر دیگران بیاید، اراده کرده‌اید تا دیوارهای تنگ خودبینی را خراب کنید، در آن صورت طلوع آزادی را تجربه خواهید کرد. وقتی به همان جهت که دوست ندارید شما را متهم به عملی کنند که انجام نداده‌اید، دوست نمی‌دارید بی‌باکانه بقیه را متهم به عملی کنید که نمی‌دانید انجام داده‌اند یا نه، در آن صورت از وجه خَلقی خود به وجه حقی خود نظر کرده‌اید و با خودِ دیگری به‌سر می‌برید که بریده از دیگران نیست و مثل خداوند که به همه مخلوقات نزدیک است به همه نزدیک می‌شوید. در آن حال در کمال ناباوری می‌بینید حجاب‏هاى بین شما و عالم غیب کنار رفته و با حقایق نورانى عالم وجود روبه‌رو شده‌اید. باید باور کنیم با عمل به این دستورات جذبه‏هاى عالم معنا به راحتى به سوى انسان مى‏آید و او را مى‏رباید و راه را جلوى شما باز مى‏کند. حضرت در راستای به کمال‌رساندن این روحیه‌ی مقدس مى‏فرماید: «وَ لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» ستم نکن همان طور که دوست نمى‏دارى به تو ستم شود. در چنین فضائی حضرت حق در منظر انسان قرار می‌گیرد و وقتی حق به میدان آمد و آن را در همه جا دیدید دیگر معنا نمی‌دهد حق افراد نادیده گرفته شود زیرا در آن صورت از حق روی برگردانده‌ایم. از این جهت است که گفته می‌شود تا حق مردم را رعایت نکنید نمى‏توانید قلب خود را آسمانى نمایید و با خدا که حق محض است مأنوس شوید. آری خدا را باید در رعایت حقوق افراد جستجو کرد و این با ستم نکردن به آن‌ها حاصل می‌شود. خداوند به اندازه‏اى ما را دوست دارد که ما انسان‏ها را دوست داشته باشیم و تا صلحِ با انسان‏ها در جامعه حاکم نشود، صلحِ با خدا محقق نمى‏شود. در تمدن دینی، انسان‌ها با جان موجودات آشنا می‌شوند و می‌بینند که جهت جان‌ها به سوی تعالی و صعود الی الله است و از این طریق به گوهر انسانیِ همدیگر نظر می‌کنند، گوهری که تصاحب کردنی نیست تا اراده‌ی ظلم‌کردن به میان آید. اراده‌ی تجاوز وقتی به سراغ افراد می‌آید که نظرها به جنبه‌های تصاحب‌کردنی انسان‌ها که همان اموال آن‌ها است، فرو افتد و این شروعِ گرفتارشدن در زندان تنگ دنیا است و حضرت می‌خواهند ما گرفتار چنین زندانی نشویم. یک جامعه‌ی انقلابی در عین آن که روحیه‌ی «أشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار» را در خود رشد می‌دهد و از این طریق روح خود را از آلودگی کفر و شرک پاک نگه می‌دارد، باید تلاش کند فضای «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» در نهایت طراوت و نشاط خود در جان انسان‌ها زنده بماند و این با رعایت توصیه‌ی مولی الموحدین ظهور می‌یابد و انسان را به قلب سلیم می‌رساند. قرآن مى‏فرماید در قیامت نه مال به کار انسان آید و نه فرزند، تنها «قلب سلیم» است که انسان را در آن صحنه نجات می‌دهد. یکى از معانى قلب سلیم یعنى قلبی که از کینه و خشم به انسان‏ها به خصوص خشم به مؤمنین پاک و سالم است. حضرت على در این توصیه‌ها مى‏خواهند قلب ما اصلاح گشته و سلیم شود و چون می‌دانند هر انسانی چنین استعدادی را دارد این‌طور توصیه می‌فرمایند و ما نباید از مددی که خودِ حضرت امیرالمؤمنین در این مسیر می‌کنند غافل شویم. حضرت از یک طرف توصیه می‌فرمایند و از طرف دیگر قدرت تصّرف در قلب‏ها را دارند و ما هم از حضرت تقاضامندیم حال که خودتان مزه چنین روحیه‌هایی را به ما نشان دادید خودتان در قلب ما تصرف کنید تا این سخنان در قلب ما بنشیند. گفت: «گر نخواهم، راه خود ننمایمش.....چونْشْ کردم بسته دل بگشایمش» حضرت مى‏فرمایند معلوم است که نمى‏خواهى به تو ظلم شود، همین روحیه را در سایر انسان‌ها احساس کن که نمی‌خواهند به آن‌ها نیز ظلم شود و از این جهت مواظب باش کوچک‌ترین حقی از طریق تو از آن‌ها ضایع نگردد. نقل شده که امام خمینى«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در شهر نجف براى سخنرانى دعوت بودند، جمعیت زیادی قبل از حضور امام در جلسه حاضر بودند، امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» وقتى خواستند وارد شوند ملاحظه می‌کنند هیچ جایى براى پاگذاردن نیست و هرجا پا بگذارند روى کفش افراد پا گذاشته‏اند، ایستادند و در حدى که نظم کفش‏ها به‌هم نخورد کفش‌ها را جا بجا کردند تا در بین کفش‏ها یک راه به اندازه‌ی جاى پایشان باز کنند، چون تا این حدّ مواظب بودند تجاوزی به حقوق دیگران نشود. چون امام خمینى«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خوب مى‏فهمند تجاوز به حق دیگران - حتى در حدّ پا گذاشتن روى کفش‏ افراد - راه ارتباط با آسمان را از انسان مى‏گیرد و توصیه‌ی امیرالمؤمنین را در چنین فضایی پیروی می‌کنند. وقتی قلب انسان منور به نور صلح شد در دنیای دیگری زندگی می‌کند و دنیا را با نور عقل محمدی می‌بیند. مولوی در این رابطه که انسان می‌تواند از این زاویه نظام عالم را سراسر لطف خدا بنگرد می‌گوید: «من که صلحم دائما با این پدر......... این جهان چون جنّت است اندر نظر» راستی ریشه‌ی طوفان این قلب‏هاى طوفانى در کجا است؟ جز این است که متوجه حقی که انسان‌ها دارند نیستیم و خود را صاحب بقیه می‌دانیم؟ چه آن افراد غریبه‌ها باشند و چه همسر و فرزند خودمان. حضرت برای آن‌که همه‌ی ابعاد روحیه‌ی آزادی از درگیری با بقیه پروریده شود در ادامه می‌فرمایند: «وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ» و نیکى کن همان طور که دوست داری با تو نیکی کنند. در این حالت است که قلب انسان مالامال از نیکى به دیگران می‌گردد. چنین قلبی گرفتار کینه‌هایی که انسان را از اسرار عالم محروم می‌کند نمی‌شود زیرا «در سینه پر کینه اسرار نمی‌گنجد» به گفته مولوی: «حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو.....و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن.........وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها.........وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی........گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل های ما...........مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو» وقتی برای همگان نیکی خواستیم و از این طریق سینه خود را با هفت آب از کینه‌ها شستیم، کلیدهایی برای جان ما ظهور می‌کند که به وسیله‌ی آن‌ها قفل‌های محرومیت از حقیقت را می‌گشائیم. نگاه کن چگونه حضرت بنا دارند همه حجاب‌های بین ما و خدا را پاره کنند وقتی در ادامه می‌فرمایند: «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ» فرزندم! آنچه را براى دیگران زشت می‌انگاری، برای خودت هم زشت بدان. چون بنا نیست سایر انسان‌ها مرتکب کارهای زشت نگردند ولی برای تو آن کارها مجاز باشد. در آن صورت دیوار دوگانگی همچنان بین ما و سایرین پایدار خواهد ماند. آیا شما با این رذیله روبرو نشده‌اید که بعضی انسان‌ها انتظار دارند بقیه همه‌ی فضائل اخلاقی و انسانی و اسلامی را رعایت کنند ولی خودشان چندان مقید به رعایت آن امور نیستند؟ این‌ها نمی‌دانند با این روحیه همه‌ی حقیقت انسانی خود را دفن کرده‌اند و هیچ نسبتی با انسانیت سایر انسان‌ها ندارند. این‌ها کابوس‌های سیاه دوگانگی در جامعه‌اند که قلب جامعه را نشانه گرفته‌اند و با تیرهای آلوده‌ی نگاه خود هرکسی را با کوچک‌ترین لغزش تحقیر می‌کنند بدون آن‌که متوجه انبوه لغزش‌های خود باشند. وقتی با تمام وجود این توصیه‌ی مبارک حضرت در جامعه صورت کاربردی به خود گرفت جامعه از مسافر بودن خود غافل نخواهد شد چون می‌داند زشتی برای همگان بد است و هر کس بدان آلوده باشد به حضور نور وحدت الهی شرفیاب نمی‌شود لذا در ادامه می‌فرمایند: «وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ بِمَا تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ» و از مردم به راحتی راضی باش و از آن‌ها بگذر همان‌طور که دوست داری از تو بگذرند. حقیقت این است که شما همگی یک روح هستید همراه با درستی‌ها و خطاها. چرا با اندک خطائی گمان می‌کنیم باید ساز جدایی ساز کرد؟ چرا متوجه نیستیم خطای برادران‌مان خطای ما است، مگر انتظار نداریم وقتی خطایی از ما سر زد بیش از آن که بقیه به خطای ما بنگرند به محذورات ما بنگرند و ببینند عمدی در کار نبوده، پس چرا چنین برخوردی را در مقابل خطای دیگران نداریم تا در آن صورت متوجه باشیم اطراف ما را انسان‌هایی پر کرده‌اند که اکثراً به دنبال وارستگی هستند؟ مگر این‌طور نیست که شما راضى نیستید درباره شما قضاوت‏هاى منفى و بیجا بکنند و این را برای خود حق می‌دانید؟ پس مواظب باشید چنین حقی را از دیگران دریغ نکنید و به راحتی هر چه به ذهن‌تان آمد بپذیرید و هر طور خواستید سخن نگوئید. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ» آنچه نمی‌دانی نگو، هرچند آنچه مى‏دانى کم باشد و در نتیجه مجبور شوى چیزی نگویی. ممکن است بفرمائید اگر فقط بخواهم نسبت به چیزهایی سخن بگویم که اطلاع دارم باید در بسیاری از اوقات زبانم را ببندم. بسیار خوب وقتی کم می‌دانی، کم بگو، چه کسی گفته ما در هر مورد اظهار نظر کنیم و همواره گرفتار خطا شویم؟ آیا ما نمی‌دانیم ارزش انسان‌ها بیش از آن است که در گفته‌هایشان باشد در سکوت‌هایی است که به جا انجام دادند؟ مگر نه این است که هنر انسان‌ها بیش از آن که در سخن‌گفتن باشد در سخن‌نگفتن است؟ تا آن‌جایی که علی در وصف یکی از یارانشان می‌فرمایند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّه‏... َ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتا» در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود... بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند. زیرا صَمْت و کم گفتن و گزیده گویی از راه‌های ریاضت مشروع و زمینه نیل به مطلوب شمرده شده است؛ البته خاموشی که با تفکر آمیخته باشد و ترقّبْ و ارادت قلبی را همراهی کند، بازدهی آموزنده خواهد داشت؛ چنان‌که حضرت علی در وصف سکوت رسول اکرم چنین می‌فرماید: «.. کَلَامُهُ بَیَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَان‏» گفتار او ترجمان هر مشکل و خاموشى او زبانى گویا براى اهل دل بود. بعد از آن‌که ما را متوجه چنین امر مهمی کردند که در صورتی سخن بگوئیم که اطلاع کافی از موضوع مورد بحث داشته باشیم حال می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقالَ لَکَ» آنچه را که دوست ندارى درباره تو بگویند درباره‌ی دیگران نگو. دوست نداری دیگران ملامتت کنند، کسی را ملامت نکن. دوست نداری حرف های تحقیر آمیز به تو بزنند، دیگران را تحقیر مکن و ... این توصیه جنبه‌ی منفی صحبت‌هایی که ممکن است انسان‌ها نسبت به دیگران داشته باشند را به طور کلی حذف می‌کند. این هم خودش یک فصل وسیعی است اما حضرت اینجا تاکیدی که داشته اند روی حوزه روابط گفتاری است. البته در کنارش هم این جمله خود به خود می آید؛ آن شکلی که دوست داری دیگران با تو حرف بزنند، با آن‌ها صحبت کن. کریمانه و همراه با احترام و وقتی خواستی دیگران را نقدکنی منصفانه نقد کن. نکته‌ای که باید اشاره‌ای به آن شود، این است که ما با توصیه‌ی اصلی که حضرت می‌فرمایند: «اجعَل نَفسَکَ مِیزَانا» خودت را میزان قرار بده، در برابر یک قاعده و قانون بسیار بزرگ و وسیعی قرار گرفته‌ایم که می‌تواند میدان وسیعی را در زندگی ما پوشش دهد و این قانون می‌تواند در همه‌ی ارتباطات اجتماعی ما وارد شود و به ما کمک کند و به ما یاد بدهد که چه کار باید بکنیم. ما در حوزه‌های علوم دینی قوانینی داریم که فقهای ما با داشتن آن قوانین می‌توانند در بسیاری از مسائل استنباط کنند؛ چون آن قواعد در بسیاری از موضوعات فقهی یک نگاه اجتهادی به آن‌ها می‌دهد. بنده فکر می‌کنم در حوزه‌ی روابط اجتماعی جمله‌ای که حضرت فرمودند هرکدام از ما را مجتهد می‌کند و در روابط گوناگون اجتماعی، به ما یک نگاه اجتماعی‌ای می‌دهد. مثلاً فلان آدم به من این حرف توهین آمیز را زد من چه کار کنم، حضرت می فرماید: «اجعَل نَفسَکَ مِیزَانا» خودت را میزان قرار بده. وقتی خودمان را وسط آوردیم از خود می‌پرسیم اگر به کسی حرف نامناسب زده باشم دوست دارم آیا جز این است که طرف مقابل با سعه‌ی صدر عصبانیت من را درک کند و فعلاً یا سکوت کند؟ پس من هم باید سکوت کنم. ما الآن با جملات اخیر حضرت با چنین قوانین بزرگی رو به رو هستیم که می تواند کل فرهنگی عمومی ما را سامان بدهد. جلوی بسیاری از نابسامانی های اجتماعی را بگیرد. می تواند جلوی خیلی از رفتارهای نابهنجار را از صحنه‌ی جامعه پاک نماید. وقتی توصیه‌های حضرت به یک قاعده تبدیل شود، گستره‌ی وسیع و بزرگی از افراد جامعه را پوشش می‌دهد. چون ما هر چیزی که برایمان ضرر داشته باشد، چه ضرر مادی، چه معنوی اصلاً برای خودمان دوست نداریم. اگر همین طور که من خیلی از چیزها را برای خودم نمی‌پسندم برای دیگران هم نپسندم، دیگران از ناحیه‌ی من ایمن می‌شوند. خیالشان راحت می‌شود. می‌گویند از طرف فلانی هیچ شری نخواهد رسید. از آن طرف چون ما خودمان را دوست داریم، همه خوبی ها و زیبایی ها و منافع را برای خودمان می خواهیم، طبق توصیه‌ی حضرت دیگران نیز از ناحیه‌ی ما احساس خوبی دارند. می‌گویند فلانی همیشه برای ما خوبی می‌خواهد. یعنی از ما طمع خوبی و شایستگی را دارند. روحى که مشغول بدگفتن به دیگران نباشد مشغول کشف موقعیت خود می‌شود و آرام‌آرام به رازهای شخصیت ملکوتی خود پی می‌برد. آدم اگر در موارد ذکر شده احتیاط‏هاى لازم را کرد در نتیجه‌ی آن احتیاط‌ها یک قلب سالم و جامعه سالمى پیدا می‌شود آن‌وقت همه آماده‌ی صعود روحانى مى‏گردند. در واقع حضرت در این سلسله تذکرات آخر مى‏خواستند بفرمایند: از طریق آشتى با خلق، آشتى با حق شروع مى‏شود و ما نیز خوب است با نیّت آشتى با حق، این دستورات را به کار بندیم. إن‌شاءالله «والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
4889
متن پرسش
استادجون سلام،من بخاطر نتیجه انتخابات خیلی غصه خوردم و دوست دارم نظر شما رو نسبت به فکرام بدونم ؛ 1-اینکه مردم چندان گناهی نداشتن که به این انتخاب متمایل شدن چون نتیجه طبیعی چنین وضع اقتصادی متمایل شدن توده ها به سمت قطب سرمایه داریه ،ولی این یه تلنگر بزرگ به اصولگراها بود که بدونن حتی اگه اونام بد کار کنن کنار گذاشته میشن و ملت فکر کردن که اصولگراها بهشون اهمیت ندادن و کمکاری کردن پس کنارشون گذاشتن،ولی فکر اینکه چه خوب برنامه ریزی شد تا تفکر مقابل رهبری روی کار بیاد خیلی دلمو میسوزونه اینکه از4سال پیش تحریماشدید بشن سرمایه دارای داخلی هم همکاری کنن تا مردم بستوه بیان و جریان اعتقادیشونو بخاطر اقتصادشون نادیده بگیرن، 2-توجریان انتخابات حجاب بودن امثال ولایتی برام خوب روشن شد ولی فکر کردن به اینکه توده مردم با رهبرین و در عین حال که به حرف ایشون گوش میکنن خیلی راحت متضادترین نظر مقابل ایشون رو انتخاب میکننن خیییییلی غصه داره و اینازنظرمن یعنی به حجاب رفتن رهبری ! و این همون فتنه بزرگتر از 88 رو برام تداعی میکنه ، 3-رهبری عزیز قبل انتخابات گفتن که ما نمیدونیم تقدیر الهی چیه ...منم به حکمت کار خدا مطمئنم ولی حس میکنم همونطور که 88 امتحان خواص بود 92 شده بود امتحان عوام و ملتمون به خاطر این انتخاب تاوان پس میده، 4-به نظرم روحانی فقط یه مهره س و هاشمی خودشو رئیس جمهور میدونه،وعرصه رو مناسب میبینن برا تاختن و دوباره روی کار آوردن تفکراتشون، 5-توی مناظره ها عمق کینه ی اصلاح طبا رو نسبت به گفتمان انقلاب درک کردم و بهمین خاطر نگران هروز حاشیه پرداختنشونم اگرچه به این نکته هم نظر دارم که به نسبت 8 -16 سال پیش نیروهای انقلاب خیلی بیشتر و پخته تر شدن و آگاهی مردم و جهتگیری مجلس خیلی آزادشون نمیذاره واسه هر خطایی ،ولی شما خییلی ناامید نیستین انگار،میخوام بدونم حالا که رای آوردن سعی میکنید امیدوار باشید یا از قبل همینطور فکر میکردید؟ 6- برای افزایش بصیرت و اخلاص چیکار کنیم تا به بهترین شکل ممکن توی تقدیر الهی نقش بازی کنیم؟ و در آخر اینکه استاد خییییییلی دوستتون دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با شما در این مورد موافقم که اگر اصول‌گراها هم به مردم اهمیت ندهند مردم از آن‌ها عبور می‌کنند، ولی قبول ندارم حالا کار دست سرمایه‌دارها افتاده. مگر انقلاب چنین اجازه‌ای به دولت می‌دهد ؟ بر فرض هم که دولت بخواهد چنین کاری را بکند که روی این فرض هم باید تأمل کرد 2- بسیاری از آن‌هایی که به آقای روحانی رأی دادند قبول ندارند که رأی‌دادن به آقای روحانی به معنای پشت سرگذاردن رهبری است، به‌خصوص که آقای روحانی در فیلم مستند شماره‌ی 1 خود از رهبری بسیار خرج کرد و از طرفی آقای روحانی در هیچ‌جا چیزی نگفت که افراد تصور کنند مقابل رهبری می‌خواهد عمل کند 3- بنده فکر نمی‌کنم مردم به جهت این انتخاب تاوان پس بدهند، مردم تصور می‌کنند می‌توانند با انتخاب آقای روحانی هم انقلاب را داشته باشند و هم به گمان آن‌ها تندروی نداشته باشند 4- خیلی تند قضاوت می‌کنید. هنر شما باید این باشد که جای افراد را بفهمید. بنده با تفکر آقایان هاشمی و روحانی و خاتمی موافق نیستم ولی هرگز این افراد را در مقابل انقلاب نمی‌دانم، هرچند فکر می‌کنم در عین احترام به رهبری در رابطه با آینده‌ی انقلاب و ارتباط با غرب نگاه دیگری دارند 5- واقعاً ناامید نیستم چون با نگاه دیگری به جریان آقای هاشمی نگاه می‌کنم که در عین آن‌که تقابل زشتی با دولت آقای احمدی‌نژاد کرد ولی این کار را از سر دلسوزی می‌کرد و از این جهت باید مواظب باشیم همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم 6- برای افزایش بصیرت نظر من آن است که سعی کنیم جایگاه تاریخی انقلاب و جریان‌ها را بشناسیم. در کتاب اخیر تحت عنوان «جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» سعی بنده همین نکته بوده است و اصل بصیرت را سعی کنید با سلوک ذیل شخصیت امام در خود نهادینه کنید. موفق باشید
4887
متن پرسش
سلام.چطور میتونم تمام سوالات مطرح شده و جواب هاشون رو داشته باشم؟آیا سایت شما میتونه این امکان رو فراهم کنه که همه ی سوالات و جواب های استاد رو در قالب یک فایل پی دی اف در اختیار کربران قرار بده ؟ یا اگه بشه مثلا هر ماه سوالات جدید رو برای دانلود بزاره؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت بررسی فرمایید.
4884
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید سایت مشکل داره فقط بخش پرسش پاسخ باز می شه
متن پاسخ
سلام علیکم: مسئول محترم سایت
4883
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر باتوجه به شرایط پیش آمده در انتخابات و نتیجه رقم خورده قلوب مومنین محزون و خوف بازگشت به مواضع غربی در امور اجرائیه کشور به چشم میخورد لذا از جناب عالی تقاضامندیم با رهنمود های خود مثل همیشه ما را راهنمایی فرمایید و بفرمایید وظیفه ما در این دوران چیست و کجا قرار داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جواب سؤال شماره‌ی 4880 رجوع فرمایید و فکر کنید کارهای زمین‌مانده‌ی ما چیست تا تمدن اسلامی از افق آینده‌ی ما بیرون نرود. موفق باشید
4882
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید مسؤل محترم سایت ظرف دو هفته اخیر google و anti virus سایت المیزان را آلوده به ویروس معرفی می کنند خواهشمند است در صورتیکه خطری ندارد اطلاع رسانی لازم صورت گیرد با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
4881
متن پرسش
با سلام استاد می خواستم نظر جناب عالی درباره ی اینکه ما میدانیم حضرت اقای جوادی املی یک شخصیت انقلابی و حکیم و معتقد به نظام همانطوری که از کتاب بنیان مرصوص ایشان هم بر می اید اما دیدیم که ایشان تعاریف بالایی از اقای رفسنجانی داشتند ایشان را سید الشهدای انقلاب نامیدند و در دوره ی ریاست جمهوری چند سال قبل نظرشان با ایشان بود در صورتی که رهبر انقلاب در خرداد 88 سخن از تفاوت هایی با اقای هاشمی زدند در صورتی که با مبانی اقای جوادی ایشان هم باید نظرشان همان باشد چون مبانی یکی است یا شاید مبنای اقای جوادی هم نزدیک به اقای هاشمی است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در این مورد داشته‌ام به قسمت شخصیت‌ها رجوع فرمایید، در بخش آیت‌الله جوادی موضوع را دنبال بفرمایید. موفق باشید
4880
متن پرسش
سلام علیکم.استاد بزرگوار اگر در انتخابات جناب روحانی به پیروزی رسیدند وظیفه ما به عنوان بچه های مذهبی و یا طلاب علوم دینی در چهار سالی که در پیش داریم چیست؟چگونه با جهت گیریهایی که در آینده در اجتماع نسبت به نحوه نگاه به معارف اسلام و تمدن غرب به وجود خواهد آمد برخورد کنیم؟چگونه فضایی را تحمل کنیم که با روح انقلاب سازگار نیست و بعد از هشت سال تلاش شاهد باشیم که به جای پیشروی بیشتر باید درجا بزنیم و یا حتی عقبگرد داشته باشیم؟ و . . . . . خلاصه اینکه حضرتعالی مهم ترین وظیفه ای را که به خصوص برای طلاب در چهار سال پیش رو احساس می کنید چیست؟ باتشکر... یا حسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم مثل همیشه رهبری عزیز در بیانیه‌ی اخیر خود به‌خوبی تکلیف ما را روشن کردند. در شماره‌ی 1 بیانیه‌ی خود فرمودند: «هیجان و التهاب روزها و هفته‌های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت بدهد» ملاحظه کنید رهبر عزیز می‌خواهند ما از این نکته به‌راحتی نگذریم که بنای ما باید همکاری و رفاقت باشد و با توجه به معیارهایی که رهبری عزیز روشن می‌کنند رفتار دولت‌مردان را ارزیابی می‌کنیم و نه با معیارهای حزبی و گروهی که بعضی از اصول‌گرایان گرفتار آن شده‌اند. ما باید از ظرفیت هر دولت برای پیشبرد انقلاب بهره ببریم. رهبری عزیز در ادامه‌ی پیام خود در شماره‌ی 1 فرمودند: «طرفداران نامزدهایِ رقیب [باید] در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به‌دست آورند» و این توصیه رهبری عزیز نقشه‌ی راه ما در 4 سالی است که در پیش داریم که در مقابل دولت آقای حسن روحانی در آزمون بردباری و متانت قرار گرفته‌ایم. در حال حاضر فرصتی برای آقایان پیش آمده که به شدت دولت آقای احمدی‌نژاد را تضعیف کردند و حالا بار مسئولیت به دوش خودشان افتاد و فرصتی هم برای ما پیش آمده که در عین رعایت وحدت ملی که رهبری عزیز«حفظه‌الله» بر آن تأکید دارند و در عین کوتاهی‌نکردن از هر کمکی که از دستمان برمی‌آید نسبت به دولت منتخب، به ترمیم ضعف‌های فکری و فرهنگی جامعه بپردازیم. جامعه‌ای که باید راه بلند رسیدن به تمدن اسلامی را طی کند و در زمینه‌ی نظام‌سازی که رهبر عزیز مدّ نظر دارند نهایت تلاش را بکنیم. 2- فراموش نکنید ما وارد تاریخ جدیدی شده‌ایم که رو به جلو دارد. دنیا قدرت نظام ما را شناخته و دوره‌ی تحمیل اراده‌های استکباری بر سایر ملت‌ها تمام شده و هرگز ملت ما سرنوشت خود را به هیچ دولتی گره نزده، بلکه از دولت‌ها استفاده کرده ولی دائماً چشم او به انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب بوده و این همواره ادامه دارد. در این راستا کارهای زمین‌مانده بسیار داریم خدا کند توفیق تشخیص کارهای زمین‌مانده را از دست ندهیم. موفق باشید
4879
متن پرسش
مگر شما نمی گفتید که ما از اصلاح طلبی عبور کردیم پس چرا بااین وسعت دوباره به این ها رجوع شدمن فکرمی کنم هیچ کس به اندازه دکتر احمدی نزاد دست این هارا نخونده بودحالا چه باید کردمن فقط نگران حضرت سید علی هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند این نور را از شما نگیرد که نظرتان به قلب مبارک رهبرتان است ولی بنده هنوز هم معتقدم ما به‌حمدالله از اصلاح‌طلبی عبور کرده‌ایم، اصلاح‌طلبانی مثل محمدرضا خاتمی‌ها گمانشان آن بود که کشور باید از ولایت فقیه عبور کند و قانون اساسی را قبول نداشتند. همان‌طور که آقای غرضی گفتند آن‌ها حرفشان آن بود که قانون اساسی ما منشور سازمان ملل است. ما در این انتخابات در شرایطی هستیم که برای ادامه‌ی راه باید گذشته را بازخوانی کنیم، گذشته‌ی ما کمی آشفته بود و برای ادامه‌ی راه باید بازخوانی شود به جای آن‌که آقای خاتمی و هاشمی نقد شوند و جایگاه فکری آن‌ها معلوم شود بعضی از اصول‌گراها آن‌ها را متهم به خیانت کردند، آیا این کار درست بود؟ روزنامه کیهان در تاریخ 26 ماه جاری مقاله ای دارد به این صورت « عناصر معارض جمهوری اسلامی با ابراز تردید نسبت به حسن روحانی می‌گویند او اصلاح‌طلب نیست و مستقل از اصلاح‌طلبان به عرصه انتخابات آمده و منصوب رهبری در شورای عالی امنیت ملی است. در این زمینه «محمدرضا-ی» همکار فراری نشریات زنجیره‌ای به صدای آمریکا گفت: روحانی اصلاح‌طلب نیست و هیچ اصراری هم ندارد که خودش را اصلاح‌طلب بنامد. این در حالی است که آقای عارف خودش را اصلاح‌طلب می‌دانست. اما چون در نظرسنجی‌ها حتی نظرسنجی‌های اصلاح‌طلبانه او دارای رای بالایی نبود، اصلاح‌طلبان از روحانی حمایت کردند. مرتضی -ک از همکاران متواری گروهک ملی-مذهبی نیز که در پاریس اقامت دارد به یک رسانه اپوزیسیون (رادیو کوچه) گفت: آقای خامنه‌ای ترجیح داده بود از رقابت‌های انتخاباتی دور باشد. آقای روحانی نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی است به ویژه این که روحانی از معتمدین نظام بوده و بخشی از جریان راست هم او را بر دیگر رقبا ترجیح می‌دهند. وی در مصاحبه با رادیو فردا نیز تصریح کرد: حسن روحانی به اصلاح‌طلبی شهره نیست هر چند هاشمی و کارگزاران و خاتمی از او حمایت کرده‌اند. او مورد اعتماد رهبری بوده است. از سوی دیگر علیرضا نوری‌زاده به شبکه الجزیره گفت: حسن روحانی به هیچ‌وجه اصلاح‌طلب نبوده و نیست و نماینده رهبری و نزدیک به رهبر و همواره میانه‌رو بوده است. اصلاح‌طلبان که حامی عارف بودند، در نظرسنجی‌ها دریافتند که عارف حداکثر 10 درصد آرا را کسب می‌کند. نوری‌زاده گفت: از نظر رهبری این انتخابات یک همه‌پرسی برای نظام ایران بود، زیرا می‌خواهد بگوید جمهوری اسلامی وجهه مردمی دارد. نظام زیرکی به خرج داد و انتخابات شوراهای شهر را با انتخابات ریاست‌جمهوری همزمان کرد.(!) مسئولان نظام هر رای‌دهنده را که پای صندوق‌ها رفت نماد وجهه قانونی و مردمی نظام تلقی می‌کنند. گفتنی است رجب مزروعی عضو متواری فراکسیون مشارکت در مجلس ششم در مصاحبه با رادیو فردا در شب انتخابات گفته بود: روحانی رای بالایی دارد اما اگر هم شکست بخورد، این مصیبتی برای اصلاح‌طلبان نیست چرا که آنها نیروی اجتماعی خود را دارند و آن بخشی هم که شرکت نکردند، جنبش سبز را می‌سازند. بنابراین شکست روحانی شکست و مصیبتی برای اصلاح‌طلبان نخواهد بود. موفق باشید
4878
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .بنده از طرفداران دولت و آقای جلیلی در انتخابات هستم،منتها الان که سوال را مینویسم زمانی است که رای ها را مشاهده میکنم،بله استاد،اصلا حتی فکر نمیکردم روحانی اینقدر اقبال مردمی داشته باشد. . .آیا مردم ما در انتخاب اصلح دچار مشکل شده اند؟آیا شکمشان جلو چشمشان را گرفت که نتوانستند تحلیل درست در شناخت اصلح بکنند؟آیا این همان در حجاب رفتن جبهه انقلاب بود؟. . .آنقدر فشار رومون آمد که نمیدونید،و جز اینکه به رهبری دل خوش باشیم نمیتوانیم حرفی بزنیم؟تحلیل شما از این فضای باور نکردنی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی 4880 رجوع فرمایید. موفق باشید
4877
متن پرسش
سلام ایا رهبری بر قانون نظارت میکند.یا قانون بر رهبری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک جهت قانون شریعت و حتی از جهتی قانون اساسی بر رهبری حکومت می‌کند و مجلس خبرگان این مهم را به عهده دارد، و از جهتی قانون و شرع بر عهده‌ی رهبری گذارده که مواظب باشد کشور از مسیر قانون اساسی و شرع خارج نشود. موفق باشید
4876
متن پرسش
با سلام حدود یک هفته ای میشود که سایت لب المیزان، فقط قسمت پرسش وپاسخش باز میشود، ومن نمیتوانم صفحه اصلی آن را باز کنم، ممنون میشم از مسئول سایت راهنمایی کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی:باسلام وعذر خواهی خدمت کاربران گرامی.باتوجه به مشکل فنی که برای سایت پیش آمده و پیامی را که گوگل در قالب اخطار برای کاربران نشان میدهد،مسئول فنی سایت پیگیر موضوع وحل مشکل در اسرع وقت میباشند. "مدیریت سایت"
4875
متن پرسش
سلام استاد،شما برای خانم ها چه رشته ی ورزشی رو پیشنهاد می کنید؟لطفا مورد یا مواردی رو پیشنهاد کنین،با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز روزی است که همه باید ورزش کنند. خانم‌ها باید ورزش‌هایی انجام دهند که روحانیت و لطافت روحشان را ضایع نکند و فضای خودنمایی را هم پیش نیاورد. موفق باشید
4870
متن پرسش
با سلام وخسته نباشید خدمت استاد عزیز. در بحث برزخ وکامل شدن فرموده اید که همه ی کسانی که اعتقاد سالمی داشته باشند.بالاخره پاک میشوند.بنده این را نمفهمم که اگر شخصی مثله ایت الله بهجت تمام عمر به خودسازی مشغول بوده است و ذره ای از حق دور نشده را با شخصی که فقط اعتقاد شیعه را داشته و تمام عمر در گناه به سر برده و همه ی عمر مومنین را استهزا ومسخره میکرده، آیا چنین شخصی پس از پاک شده در بزرخ وبرپایی قیامت و رفع شدن حجابها برایش با ایت الله بهجتی که در دنیا رفه حجاب کرده در یک مقام قرار میرد؟؟! ایا رفع حجاب وتکامل در برزخ برای گنه کار قرار دادن انها در رتبه و مقام هایی است که عرفای بزرگ در آن هستند؟ بنده از شخصی شنیدم بعضی در حقایقی که آیت الله قاضی در دنیا فهمیده ومقاماتی که ایشان در دنیا داشته بحدی زیاد است که خیلی از مونین در آخرت هم انها در درک نخواهند کرد آیا این گفته حقیقت دارد؟ این را نمیفهمم که در قیامت پس پاک شدن و رفع حجاب همه را در یک سطح قرار میگیرند؟ باتشکر از حقایقی که برای ما باز میکنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در دنیا توبه‌کردن و پاک‌شدن از گناه یک بحث است، متعالی‌شدن و منورشدن به معارف عالیه و فضائل عالیه‌ی اخلاقی یک بحث دیگری است. به طوری که یک کودک هم از گناه پاک است ولی در حدّ یک عالم وارسته نیست. در قیامت جایگاه عالمان به جهت معارف عالیه و اخلاق فاضله جایگاه خاصی است که افراد معمولی تصور آن مقامات را نمی‌کنند که آن را طلب کنند. آری علمای بزرگ چیزهایی در این دنیا می‌فهمند که بسیاری از اهل قیامت و حتی ملائکه‌‌ی الهی متوجه آن نیستند. به همین جهت بحث بهشت افعال و بهشت صفات و بهشت ذات را مطرح کرده‌اند و مقام «عند ملیکٍ مقتدر» را به میان آورده‌اند. موفق باشید
4866
متن پرسش
سلام بعضی وقت ها وقتی می خوام یه کارو که در ظاهر خوبه انجام بدم قلبم شروع میکنه به تند تند زدن و حالت بدی از لحاظ معنوی برام پیش میاد. مثلا بعضی وقتا که میخوام تفسیر المیزان بخونم. یا بعضی وقتا که میخام بعضیارو اصلاح کنم(با بردنشون به مراسمات مذهبی) یا بعضی کارای دیگه این حالت بهم دست میده نمیدونم که این حالت به خاطر اینه که من دارم اینکارا رو به خاطر حب النفس انجام میدم یا این حالت وسوسه شیطونه و من باید این کار رو انجام بدم و محل نزارم؟ چه کار کنم راهنمایی بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سراغ کارهایی نروید که هنوز روح شما آماده‌ برای ارتباط با آن کارها نیست. سعی کنید معارف اسلامی را از طریق معرفت نفس شروع کنید تا ابتدا موضوعات به طور حقیقی برای خودتان روشن شود. موفق باشید
4865
متن پرسش
سلام استاد- شاید سوالم طولانی شود ولی خواهش میکنم بخوانید و مرا از این حال نجات دهید-استاد من اکنون دانشجوی سال سوم پزشکی ام در خانواده مقیدی بزرگ شده ام و ظواهردین را رعایت کرده ام تا کنون--ولی عمیقا ایمان نیاورده ام-میدانید شاید کسانی که مرا میشناسند این حرفهایم را بشنوند تعجب کنند چون من چادری ام ازبسیجی های فعال دانشگاه و حامی انقلاب و رهبریم--ولی مشکلم این است که خیلی شک میکنم گاهی حتی به خود خدا..با خودم میگویم من که چیزی ندیده ام همه اش یک سری احساسات بوده که تابحال داشته ام از کجا معلوم که حق باشند--واقعا چه دلیلی دارید استاد؟ ما که نه پیامبری دیده ایم نه امامی--به چند کتاب و روحانی چرا اعتماد میکنید؟ چه دلیلی برای بودن امام زمان دارید/ ایا دین فقط برای این نیست که مردم خوب باشند خب راههای زیادی برای قانع کردن آدمها هست که خوب باشند..این همه مردم که در دنیا بی دین زندگی میکنند چه مشکلی پیدا کرده اند؟ چرا من باید دیندار باشم؟میدانم فواید روحی اش را ولی میدانید راههای دیگری هم برای یافتن فوایدش هست..مثل خوب بودن با مردم خب هم احساس خوبی خواهم داشت هم دیگران بامن مهربان خواهند بود..چگونه باید به تاریخ ومثلا قضیه اصحاب فیل اعتماد کنم/ اصلا قبول که خدا هست مارا برای چه افریده؟ چرا به ما نفس اماره داده یا مثلا شیطان افریده یا اصلا میل به گناه داده که حالا ما بخاهیم توبه کنیم یا نه عذاب شویم؟ میدانید دلیل خاصی برای رد وجود خدا نیست ولی خب دلیلی هم برای قبولش نیست! من ازاینکه در تنهایی و هنگام نمازم هیچ نشانه ای از خدایی که در راه دینش حتی تلاش هم میکنم ندارم در عذابم استاد..بعضی کتابهای شما را خوانده ام سخنرانیهای مذهبی مثلا آقای پناهیان را گوش میدهم..ولی نمیدانم چرا گاهی به این شدت از درون احساس پوچی میکنم احساسی که به من میگوید شاید فقط دارم سر خودم را گرم میکنم یا به این دلیل که شجاعت نفی ندارم همه چیز را قبول کرده ام..یاد این حرف راسل میفتم که میگوید انسانها از ترس برای خودشان مذهب ساخته اند..از ترس حوادثی که نمی توانند کنترلش کنند به خدا پناه می برند از ترس آینده که نمیشناسندش-و به خاطر نیاز به دیگران به آنها خوبی میکنند و اسمش را دینداری میگذارند اینطوری غرورشان را هم حفظ میکنند! من واقعا در عذابم استاد اولین باراست که اینگونه راحت درونیاتم را میگویم..کمکم کنید..شاید مسخره باشد ولی من هرروز به همه چیز شک میکنم و دوباره مومن میشوم..جواب علمی خیلی از سوالاتم را میدانم ولی هیچ کدام مرا اغنا نمیکنند..به خاطر گناه است؟ خب باید ایمانی باشد که به خاطرش ترک گناه کرد..استاد منتظرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دینداری برای آن است که نفس ناطقه‌ی انسان که حقیقت مجردی است بتواند با خدا مأنوس شود و در ابدیت خود در این اُنس که عالی‌ترین زندگی ممکن است به‌سر برد. پیشنهاد می‌کنم برای رفع این مشکلات سیر مطالعاتی موجود در سایت را دنبال کنید چون بر مبنای معرفت نفس تدوین شده که انسان را با حقیقت خودش که امکان شک در آن نیست، آشنا می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی