باسمه تعالی: سلام علیکم: سالها باید برنامهریزی کرد تا آرامارام از این رذایل آزاد شویم. ابتدا باید بدانیم ما با منیت و نفاق خود، حجابِ تجلی حق میشویم. لذا سعی بر آن باشد که کمتر خود را مطرح کنیم، به هر معنایی که ممکن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقدمهی کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» عرض شد که «زن» یک پدیدهی جدید در تاریخ ما است و در آنجا مقایسهای بین یک لودر و کلنگهای زیاد شد. بدین معنا که اینطور نیست که هزار کلنگ یعنی همان یک لودر؛ بلکه لودر یک پدیدهی جدید است و نسبت دیگری را با طبیعت در این تاریخ ایجاد میکند. ما هنوز باور نکردهایم «زن» در این تاریخ، همانی نیست که 400 سال پیش بوده است تا حکمی مناسب این «زن» در این تاریخ برای او داشته باشیم، همچنانکه هنوز در سایر موضوعات این عالم در مفاهیم بهسر میبریم و از نگاهِ «وجودی» به عالم و آدم بیبهرهایم. انبوهِ مفاهیم تفکر مشائی حجابی برای هرگونه تفکری شده است. باید آرامآرام رویکرد فکری جامعه عوض شود، تا نگاه تاریخی جای نگاه مفهومی به موضوعات را بگیرد. هنوز تاریخی که در انتظار آن هستیم، متولد نشده است. پیشنهاد بنده آن است که برای فهم نگاه تاریخی، مطالعهی دقیق و بیش از یکبار کتابِ بس خطرناکِ دکتر رضا داوری اردکاری که اخیراً نوشتهاند را، دارم. نام کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافته». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز بحث بر سر فلسفهای است که از دکارت شروع شد و با کانت و هگل ادامه یافت. از آنجایی که برای فهم و تفکر فلسفیِ ملت دیگر، راهی جز مقایسه و تطبیق نیست، باید ابتدا فلسفهای که در این سرزمین شکل گرفته است را در دست داشته باشیم تا مقایسه و تطبیق، عملی شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که به ما فرمودهاند: «العلمُ نقطةٌ و کثرّها الجاهلون» اگر انسان با نور توحید آشنا شود بسیاری از این کثرات در آن مندک است. مثل نور بیرنگ که هفت نور را در خود دارد. عمده توحید حضوری است که در آن، حقیقتِ هر چیز در معنای خودش حاضر است. به همین جهت معلوم نیست که ما با مشغولشدن به این علوم کثیره مجبور باشیم راهِ خود به سوی خدا را طی کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بهار، طبیعت ظرفیت بیشتری برای ظهور انوار الهی پیدا میکند. خداوند چشمهای دلمان را بگشاید که در این آینههای زیبای نمایانندهی انوار الهی، چهرهی محبوب خود را به تماشا بنشینیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گریه برای حوائج دنیایی بد است، وگرنه: «چشمِ گریان، چشمهی فیض خداست». این بیچاره را هم در هنگام گریهها فراموش نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل از ما است که نتوانستهایم متون دینی خود را مطابق این زمان، کاربردی کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رذیلهای که حضرت امام میفرمایند، غیر از یک گناهی است که انسان مرتکب شود و سپس تکرار نکند. منظور، ملکهی اخلاقی است که با اعمال منفی برای انسان پیش آید. موفق
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند با دو نگاه تکوینی و تشریعی با ما سخن میگوید. در نگاه تکوینی میفرماید: هرچه در عالم واقع میشود چه آنچه شما مایل باشید و چه مایل نباشید، همه از طرف خدا است. ولی در آیهی 79 ما را متوجهی حقیقت تشریعی حضرت ربالعالمین میکند که اگر منوّر به اعمال نیک شدید، به جهت رعایت دستورات خداوند است که چنین توفیقی را یافتید و اگر آلوده به گناه گردیدید، به جهت دوری از دستورات الهی و پیروی از امیال خودتان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشیت مطلقه هیچگونه ظهوری در عالم ندارد زیرا با ذات حضرت حق متحد است. آری! زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» حقیقتاً مظهر مشیت الهی هستند، لذا رضایت او، رضایت حضرت حق و غضب او غضب آن حضرت است. سلام اللّه و سلام ملائکه و همهی انبیاء بر بانوی سراسر آسمانی و در عین حال، انقلابی و مبارز. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید در نسبت خود با معنویت، برنامه داشته باشید وگرنه روحیهی تعمق در برنامههای کامپیوتری، ابعادِ روحانی و معنوی شما را به حاشیه میبرد 2- با نظر به اینکه رزق را مقدّرِ الهی باید بدانیم، کاری را باید پیشه کنیم که در کنار آن از معارف الهی و عبادات معنوی محروم نگردید 3- اگر آن خانم رعایت ظاهر شرع را نمیکنند، وارد آن گروه نشوید 4- لازم نیست قطع رابطه کنید، این افراد متوجهی عقل قدسیِ انسانهای متدین نیستند. قرآن میفرماید: به حالِ زندگی سراسر بازی و غفلتشان بگذارید باشند 5- همان سیر مطالعاتی که روی سایت هست بعد از دنبالکردنِ بحث معاد همراه با صوت، خوب است که بحث «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» را همراه با صوت دنبال بفرمایید و از مباحث «حبّ اهلالبیت» نیز غفلت نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به روحیهی قناعت، اگر آنچه داریم در حدّی است که میتوانیم زندگی سادهای را شکل دهیم، نباید خود را گرفتار وام بنماییم وگرنه گرفتن وام برای مدیریت یک زندگی ساده ضرری به سلوک انسان نمیرساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن فراز اینچنین است که: «کَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدیک فَقَد اَظَلَّها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیکَ فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُهُ وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک» سالک خود را در محضر حق آنچنان حس میکند که سایهی توکل بر حضرت حق بر سر او قرار دارد و امیدوار است که حضرت حق آنچنان که او اهل رحمت و لطف است، با او برخورد کند و عفو او، سالک را در حالیکه در محضر حق قرار گرفته و از دنیا به سوی آخرت روی آورده است در برگیرد. موفق
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که استاد میرباقری فرمودهاند. در این رابطه باید بعد از فهم حکمتِ بومی خود، یک دورهی کامل فلسفهی غرب را دنبال کرد. و همانطور که دکتر داوری توصیه میفرمایند، آزاد از نقدِ غرب، با فیلسوفان آن دیار همدلی نمود و با توجه به تاریخی که آن عقلها در آن تاریخ ظهور کرده است، فلسفهی غرب را دنبال نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی علم در اسارت تکنیک است و علم، در میانهی راه است اگر مسیر خود را تغییر ندهد و همچنان در اسارت تکنیک برای ظهورِ تکنیک برتر بماند، آینده گرفتار تکنیکهایی هستیم که میخواهد تمام آنچه بشر در یک لحظه تصور میکند، به همان شکل در خارج از ذهن، صورتبخشی نماید. زیرا بشر امروز از صورتها بالاتر نمیرود تا از تکنیک عبور کند و کامپیوتر از آن جهت که فضای گستردهتری برای تحمیل صورتهای ذهنی ما در آن فضا است، معلوم است که همان بت بزرگ است که حالاحالاها ما را به خود مشغول میکند و از توحید بازمان میدارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه بسیار خوبی به موضوع انداختهاید. به امید حضوری بیشتر بعد از حضوری که خداوند به جنابعالی مرحمت فرموده است. آری! معنی وحدت وجود، جز این نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما طبق وظیفهای که مرجع تقلیدتان میفرمایند عمل کنید، در آن صورت همانند کسی هستید که دائمالوضوء است. در این امتحان در عین آنکه به طور معقول به درمانِ خود ادامه میدهید، ولی راضی به تقدیر الهی باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئولیتی که در این نوعْ شرح، از غزلیاتِ حافظ بر خود لازم دیدم، در حدّی است که بشود اشاراتِ حافظ را متذکر مخاطبان کرد و نگذاریم حجاب ظلمانیِ زمانه، آن اشارات بس بلند را به حجاب ببرد و معلوم گردد عالَم حافظ، چه عالَمی است! تا انسانِ گرفتار در فضای سوبژکتیویته راه عبور از آن را بشناسد. از طرفی آن نوشته میتواند زمینهی بحث مفصل گردد و به یک اعتبار، حالت سرفصلِ یک مبحث را به خود میگیرد، وگرنه اگر بخواهیم هر غزل حافظ را به طور کامل در این دوران شرح دهیم؛ صفحات زیادی باید نوشته شود. شما سعی بفرمایید اشارات حافظ را از غزلهای او مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه عارفان جز خدا به نور اسمِ «هو الظاهر» در صحنه نیست. هر کمالی به خدا برمیگردد و در همین رابطه در سورهی «فاتحة الکتاب» اظهار میدارید: «الحمد للّه» یعنی حمدگفتن و هر زیبایی را ستودن؛ عملاً زیبایی خدا را در آن چیز ستودهاید. در این دستگاه، عارف جز خدا را در صحنه نمییابد و لذا بعد از جماع، غسل میکند تا اگر به غیر حق هم نظر کرده است، روح خود را پاک گرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نسبتاً مبسوط در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» شده است. خوب است در کنار کتاب و صوتهایی که با این عنوان مطرح شده است، مطلب را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مصداق «اولیالأمر» طبق آیهی 59 سورهی نساء، ائمه«علیهمالسلام» هستند. بعضی از قسمتهای سؤال را متوجه نشدم. بحث «عرش» به صورتی نسبتاً مبسوط در شرح آیهی 54 سورهی اعراف شده است. خوب است که به صوت آن مباحث رجوع فرمایید، زیرا مطلب در حدّ یک سؤال و جواب روشن نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب داده شده است. عیناً همان جواب را دوباره خدمتتان ارسال میداریم. سعی بفرمایید ایمیل خود را در همهی قسمتها بررسی کنید زیرا بعضاً نیاز نیست که جوابها در معرض دید سایر کاربران قرار گیرد، بهخصوص که در بعضی از سؤالها خصوصیات فردی سؤالکننده مطرح است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیارت امین اللّه با نظر به جمال مولایمان علی«علیهالسلام» مدتی مشغول شوید و به فراز قسمت دوم بیشتر توجه فرمایید. اصلِ زیارت را با شرح مختصری که بر آن داشتهام، خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید زیارت امین اللّه
حضرت امام محمّد باقر(ع) فرمودند هرکه از شیعیان ما این زیارت و دعا را نزد قبر امیرالمومنین(ع)یا نزد قبر یکى از ائمه(ع) بخواند، البته حقّ تعالى این زیارت و دعای او را در نامهاى از نور بالا برد.
خوب است که «زائر» در محضر هر امامی در فرصت مناسب این زیارت را که شامل معارف و مناجات بس گرانقدری با حضرت ربالعالمین است؛ بخواند. در آن دعا طوری «زائر» به ملاقات خدا دست مییابد که به جای آنکه از خدا چیزی بخواهد؛ راضیشدن از خدا را طلبِ خود قرار میدهد، زیرا خدا است که مقصد و مقصود هرکسی است. راستی را، اگر کسی به مقصد رسید، جای دیگری باید برود؟!! «سوار چونکه به منزل رسد، پیاده شود».
(اَلسَّلامُ عَلَیک یا امینَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ)
سلام بر تو اى امانتدار خدا در زمین او و حجتش بر بندگان او. او امین الهی در دین و در سرّ و در خلق میباشد. خلق خدا باید در اختیار امام معصوم باشد که امین اللّهِ مطلق است. زیرا خداوند سرّش را به او سپرده و حجت او است بر بندگانش، و از این جهت خداوند به او احتجاج میکند اگر مردم از امام معصوم عدول کنند.
(اَلسَّلامُ عَلَیک - نام هر امامی که مشغول زیارت او هستی، بگو و ادامه بده- اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. )
سلام بر تو اى - نام آن امام را اظهار کن و بگو- گواهى دهم که تو در راه خدا جهاد کردى و چنانچه باید به کتاب خدا رفتار کردى و پیروى کردى از سنتهاى پیامبرشf. و به لحاظ سلوکی و توحیدی آنطور که نهایت جهاد با نفس و ظلمات است، مجاهدهی نفس نمودی و مقیّد به شریعت الهی بودی و تنها سنت نبیّ الهی را انجام دادی، نه سنت کسانی که به ناحق به جای رسول اللّه قرار گرفتند.
(حَتّى دَعاک اللَّهُ اِلى جِوارِهِ فَقَبَضَک اِلَیهِ بِاخْتِیارِهِ وَ اَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلْقِهِ)
تا در مسیر مجاهدت در مسیر الهی و عمل به کتاب الهی تا آنجا ادامه دادی که خداوند تو را به جوار خویش دعوت فرمود و به اختیار خودش جانت را قبض نمود - تو را با اختیار خود برد، نه به خاطر اتفاقی که ابنملجم گمان کرد تو را از صحنه خارج کرد- و ملزم کرد دشمنانت را به حجت و برهانی که تو آن حجت و برهان بودی و حتی ابنملجم هم خبر داشت که تو حجّت خدایی.[1]
«زائر» از این مرحله به بعد؛ یکمرتبه به طلبِ سلوکی بسیار متعالی منتقل میشود و اظهار میدارد:
(اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک راضِیةً بِقَضاَّئِک مُولَعَةً بِذِکرِک وَ دُعاَّئِک مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیاَّئِک مَحْبُوبَةً فى اَرْضِک وَ سَماَّئِک صابِرَةً عَلى نُزُولِ بَلاَّئِک شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْماَّئِک ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلائِک مُشْتاقَةً اِلى فَرْحَةِ لِقاَّئِک مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِیوْمِ جَزاَّئِک مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِیاَّئِک مُفارِقَةً لاَِخْلاقِ اَعْدائِک مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِک وَ ثَناَّئِک)
خدایا نفس مرا نسبت به مقدّراتت که برایم رقم زدهای، با معرفتی ناب مطمئن گردان. و راضی گردان به قضای خود - تا هرآنچه را تو برایم مصلحت دانستهای، را با رضایت خاطر بپذیرم- تشنهی ذکر و دعا و نجوایِ با تو باشم همراه با عشقی حقیقی و توحیدی ناب. نفسی به من عطا کن که دوستدارِ اولیاء تو باشد و در عین حال مرا از اولیاء خود قرار ده تا در زمین و آسمان محبوبِ اولیاءات قرار گیرم. بر بلاهایی که برایم تقدیر کردهای، شکیبایی و پختگی نشان دهم. شاکر نعمتهای زیبای تو و مدیون نعمتهایت باشم. یادآورِ نعمتهای کامل و تمام تو باشم. مشتاق شیرینی لقایِ خوش تو باشم. تقوا را برای روز جزای تو به عنوان توشهای برگیرم. پیرو سنتهای اولیاء تو باشم. از هر آنچه دشمنان تو بدان مشغولند، فاصله داشته باشم. در دنیا و آخرت مشغول ثنا و حمد تو باشم.
«زائر» در این فراز با دلدادگیِ کامل سعی دارد از هر آنچه او را به دنیا مشغول میکند و از خدا وامیدارد، عبور نماید و بعد از آن وضع او آنچنان دگرگون میگردد که با زبان دیگر یعنی زبانِ بیتابانه در محضر آن امام معصوم سخن میراند و اظهار میدارد:
(اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیک والِهَةٌ وَسُبُلَ الرّاغِبینَ اِلَیک شارِعَةٌ وَاَعْلامَ الْقاصِدینَ اِلَیک واضِحَةٌ وَاَفْئِدَةَ الْعارِفینَ مِنْک فازِعَةٌ وَاَصْواتَ الدّاعینَ اِلَیک صاعِدَةٌ وَاَبْوابَ الاِْجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَیک مَقْبُولَةٌ وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ وَالاِْغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ وَالاِْعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ)
خداوندا! قلب مشتاقان به تو سختْ سرگردان تو است و هرکس به تو رغبت داشته باشد، بدون هیچ فاصلهای راهش به سوی تو باز است و نشانههای آمدن به سوی تو واضح و روشن است و دلِ آن کس که تو را شناخت، از تو هراسان است و هرکس به سوی تو دعا کرد، دعایش بالارونده است و درهای اجابت برای این افراد گشوده است و دعوت آنکس که با تو سخن بگوید، مستجاب است و توبهی کسی که به سوی تو توبه کند، قبول و پذیرفته است و اشک آن کس که از خوف تو اشک بریزد، مورد رحمت است و دادرسی برای کسی که به تو استغاثه کند، موجود. و کمک برای کسی که از تو کمک بخواهد، فراوان.
(وَعِداتِک لِعِبادِک مُنْجَزَةٌ وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَک مُقالَةٌ وَ اَعْمالَ الْعامِلینَ لَدَیک مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ اِلَیهِمْ واصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرینَ مَغْفُورَةٌ وَ حَواَّئِجَ خَلْقِک عِنْدَک مَقْضِیةٌ وَ جَواَّئِزَ السّآئِلینَ عِنْدَک مُوَفَّرَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ مُتَواتِرَةٌ وَ مَواَّئِدَ الْمُسْتَطْعِمینَ مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّماَّءِ مُتْرَعَةٌ)
و وعدههایى که به بندگانت دادى وفایش حتمى است، و لغزش کسى که از تو پوزش طلبد بخشوده است و کارهاى آنانکه براى تو کار کنند در نزد تو محفوظ است و روزیهایى که به آفریدگانت دهى از نزدت ریزان است و بهرههاى بیشترى هم به سویشان مىرسد و گناه آمرزشخواهان(از تو) آمرزیده است و حاجتهاى آفریدگانت نزد تو روا شده است و جایزههاى سائلان در پیش تو شایان و وافر است و بهرههاى فزون پیاپى است و خوانهاى احسان تو براى طعامخواهان آماده است و حوضهاى آب براى تشنگان لبریز است.
(اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعاَّئى وَاقْبَلْ ثَناَّئى وَاجْمَعْ بَینى وَبَینَ اَوْلِیاَّئى بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ اِنَّک وَلِىُّ نَعْماَّئى وَمُنْتَهى مُناىَ وَغایةُ رَجائى فى مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ)
پس خدایا دعایم را مستجاب کن و بپذیر مدح و ثنایم را و گردآور میان من و دوستانم به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین که به راستى تویى صاحب نعمتهایم، و منتهاى آرزویم، و سرحد نهایى امیدم، و بازگشتگاه و اقامتگاهم.
(اَنْتَ اِلهى وَسَیدى وَمَوْلاىَ)
تویى معبود و آقا و مولاى من.
(اِغْفِرْ لاَِوْلِیاَّئِنا وَ کفَّ عَنّا اَعْداَّئَنا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَاَظْهِرْ کلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا وَ اَدْحِضْ کلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى اِنَّک عَلى کلِّشَىءٍْ قَدیرٌ)
بیامرز دوستان ما را و بازدار از ما دشمنانمان را و سرگرمشان کن از آزار ما و آشکار کن گفتار حق را و آن را برتر قرار ده و از میان ببر گفتار باطل را و آن را پست گردان که به راستى تو بر هرچیز توانایى.
[1] - در رابطه با اینکه همه میدانستند علی حجّت خداوند است جریان «حبابهی والبیه» که از شیعیان عاقلهی کاملهی جلیله و عالم به مسایل حلال و حرام و بسیار متعبد و کوشا در عبادت بود که هشت امام را درک کرده بود؛ میتواند نمونهی خوبی باشد. او نقل میکند: «یک روز امیرالمؤمنینu را در محل پیش قراولان لشگر دیدم که با تازیانهی دوسری که در دست داشت، فروشندگان ماهیهای جری(بیفلس) و مارماهی و سگماهی و ماهیان در آب مرده را، میزد و با لحن آمرانهای چون: «ای فروشندگانِ مسخ شدههای بنی اسراییل و ای لشگرِ بنیمروان»! آنان را از فروختن این نوع ماهیهای حرام بازمیداشت. در این هنگام «فرات بن احنف» که در آنجا حاضر بود، از جای برخاست و به سوی حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! لشگر بنی مروان چه کسانی هستند؟ علی(ع) در پاسخ او فرمود: «آن ها کسانی بودند که ریشهای خود را میتراشیدند و سبیلهای خود را رها کرده و آن را میتابیدند، خداوند هم آنان را مسخ کرد. حبابه میگوید: من تا آن روز گویندهای را خوش بیانتر از او ندیده بودم؛ او را دنبال کردم تا اینکه در جلویِ خان مسجد(محوطهی جلوی مسجد) نشست، به او عرض کردم: خداوند تو را مشمول لطف و رحمت خویش قرار دهد، دلیل بر امامت چیست؟ آن حضرت با دست خود اشاره به ریگی که روی زمین افتاده بود کرد و فرمود: «آن را نزد من بیاور». من آن ریگ را برداشتم و به ایشان دادم، آن حضرت ریگ را در کف دست خود گذاشت و با دست خود آن را نرم کرد، سپس با نگین انگشترش که نام خود آن حضرت بر آن نقش بسته بود، آن سنگریزه را مهر کرد، سپس به من گفت: ای حبابه! هر گاه کسی ادعای امامت کرد و توانست چنان که دیدی بر سنگریزهای مهر بزند، پس بدان که او امام واجب الاطاعه است. همانا امام کسی است که هر چه را بخواهد و اراده کند، از او پنهان نگردد. حبابه گوید: من رفتم تا هنگامی که امیرالمؤمنین(ع)به درجهی رفیع شهادت رسید. من نزد امام حسن(ع)آمدم، آن حضرت در مسند امیرالمؤمنین نشسته بود و مردم، معالم دین خود را از او سؤال میکردند. چون حضرت مرا دید، فرمود: «ای حبابهی والبیه!» عرض کردم: بله، ای مولای من! فرمود: «آن چه همراه داری بیاور، من آن سنگریزه را به او دادم، آن حضرت نیز همانند امیرالمؤمنین علی(ع) برای من بر آن سنگریزه مهر نهاد.
پس از شهادت امام حسن(ع) به نزد امام حسین(ع) شرف حضور پیدا کردم. حضرت در مسجد پیغمبر(ص)نشسته بود، چون وارد شدم، مرا خوش آمد گفت و به نزدیک خودش خواند و فرمود: «ان فی الدلالة دلیلا علی ما تریدین، افتریدین دلالة الامامة؟»؛ در میان نشانهی امامت، آنچه را تو میخواهی هست، آیا دلیل امامت را میخواهی؟ گفتم: آری آقای من، فرمود: «آنچه با خود داری بیاور». سنگریزه را به آن حضرت دادم و او هم بر آن مهر نهاد. پس از شهادت آن حضرت نزد علی بن الحسین(ع)رفتم. در آن موقع سنّ من به صدو سیزده سال رسیده بود و از شدت پیری ضعف بر وجودم غلبه کرده و رعشه بر اعضای من افتاده بود. آن حضرت در حال رکوع و سجود و مشغول عبادت بود. مدتی منتظر ماندم تا اینکه خسته شدم و از دریافت نشانهی امامت مأیوس گشتم، برخاستم که بروم، دیدم آن حضرت با انگشت سبابه به من اشاره فرمود، ناگاه دیدم جوانی به من بازگشته و خود را دختری باگیسوان مشکین دیدم. چون نمازش تمام شد، گفتم: ای آقای من! چقدر از دنیا گذشته و چقدر باقیمانده است؟ فرمود: «اما ما مضی فنعم و اما ما بقی فلا» ؛ «آنچه را که گذشته است میدانم و آنچه را که باقی است، کسی نمیداند. سپس فرمود: «آن چه همراه داری بیاور.» من سنگریزه را به او دادم و حضرت بر آن مهر نهاد. پس از شهادت امام سجاد(ع)به خدمت امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم و امام رضا(صلواتالله علیهم اجمعین) رسیدم و همهی حضرات سنگریزه را برایم مهر کردند. از عبدالله بن همام نقل است که وی پس از آن نه ماه دیگر زنده بود. (بحارالانوار، ج 25، ص 177؛ در «اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، از «محمد بن هشام » نقل شده است.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. قلبها در مسیر اُنس با حق همدیگر را احساس میکنند و محبت بردران ایمانی از این جنس است. البته احترام به بقیه، بر اساس وظیفهی شرعی، چیزِ دیگری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً خوابهایی که جنبهی حضوری آنها کمتر است و به صورت، درآمده است در حافظهی خواببیننده میماند. سؤال فوق این بود که چرا خوابها در حافظه نمیماند؟ و ما تنها آن وَجه را جواب دادیم و این بدان معنا نیست که هیچ خوابی در حافظه نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی توانایی کاری مطابق نیاز زمان را در خود ببیند، هرگز گرفتار چنین گفتارهایی نمیشود که بخواهد به خدمتگزاران این ملت که در گذشته و مطابق آن زمان، خدماتی انجام دادهاند؛ اینطور بیرحمانه حمله کند. استادان فلسفه به ما آموختهاند این نوع گفتارها، خبر از بیگانهشدن از زمانه است. باید بدانیم با این حرفها، جهانِ تازهای بنا نمیشود، بلکه تنها میتوان به مراحلی از تجدد که دیگران آن را پشتِ سر گذاشتند، رسید. اینطور حمله به گذشتگان، هیچ چشماندازی را برای آینده ظاهر نمیکند بلکه فضایی خشک و خشن و ملالآور را به همراه میآورد.برای بزرگ جلوه دادن کار های خود زحمات گذشته گان را نفی میکنند. هوشیاران تاریخ، معنایِ این گفتمانها را بیحاصلیِ کارِ گویندگان آن قلمداد میکنند و گویندگان ایننوع سخنان، محکوم به بیآیندگی در تاریخ هستند. موفق باشید
