سلام علیکم: خدا قوت. استاد عزیزتر از جانم، تا به حال دو مرتبه درباره نگاه دکتر چاوشی به صدرا از شما سوال کردم. اما احساس کردم حضرتعالی برای تان سوء تفاهمی در نسبت با نگاه دکتر چاوشی به صدرا پیش آمده است. به همین جهت خواستم این متن دکتر چاوشی را در خدمت شما قرار بدهم و نظرتان را ناظر به این متن بدانم. (همه ما صدرا را دوست داریم. کشور ما و فرهنگ ما شاید مانند صدرا به خود ندیده باشد و اصلا در قبال اندیشه فخيم و عظیم صدرالمتألهین بنده خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم درباره ایشان بد بگویم و اصلا کلاس و درس فلسفه جای چنین مسائلی نیست. بنده خودم مدرس فلسفه صدرا بودم و آن را دوست دارم. تنها چیزی که ما دنبال آن هستیم این است که تفکر صدرا چه وضعی دارد و از قِبَل آن، ما چه وضعی داریم؟ سفر در فرهنگ ما به سان یک گسست مطرح شده. جناب صدرالمتالهین تنها فیلسوفی است در عالم که فلسفه را با سفر خوانده اما از آن غفلت می کند، نه اینکه ایشان غفلت کند بلکه ما غفلت می کنیم و در کلام ایشان تجلی می کند. فلسفه جناب صدرالمتالهین در نهایت به اقسام سفر ختم می شود و آیا این اقسام سفری که صدرا مطرح کرده است با آنچه افلاطون در دفتر هفتم جمهوری آورده فرقی دارد؟ ما به جهت اینکه بفهمیم صدرا چه کرده به فلسفه یونان هم نیاز داریم که اول پارمنیدس را میبینیم سپس افلاطون را... و سپس در رابطه با متافیزیک این جملات را بیان می کنند: (هگل در اوج متافیزیک، روح یا انسان را در اصطلاح بی قراری می خواند که برای رسیدن به قرار در طول تاریخ، جنگ ها کرده، خون ها ریخته و جان ها تقدیم کرده. این مرگ در فلسفه هگل بسیار جدی است. مدرنیته در واقع بر همه کشتگان تاریخ سوار است. این قرار را که پس از بی قراری رخ می دهد، هگل آزادی مطلق می نامد یعنی آنجایی که گویی سفر تمام شد، آزادی مطلق روی می دهد و این، غایت نظر گرفتن است برای کل تاریخ. متافیزیسین است که میفهمد تفکر، در نهایت به خورشید معرفت ختم خواهد شد لکن مسیر را در شب می یابد. تنها متافیزیسین است که می فهمد که خورشید معرفت در شب طلوع می کند و این چه تناقضی است که آدمی را به خود می خواند که آیا فلسفه سودای محال است که آدمی پروای آن را دارد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی نکات آقای دکتر چاوشی لذت میبرم. بحث در بعضی از کلمات ایشان است نسبت به صدرا که ای کاش طوری نمیگفتند تا موجب سوء تفاهم شود. مانند همین جملهای که نسبت به هگل گفتهاند، که جای بحث دارد. موفق باشید
لطفا در رابطه با کثرات که در سوره مبارک زلزال با آن روبرو شدیم بفرمایید اصلا کثرات نتیجه چیست و اندیشه چگونه جای خود را با زلزله ای پیدا تر می کند در واقع اندیشه چکار ازش بر خواهد آمد؟ بالاخره کثرات بیشترین آسیب ها را به ما رساند بله این نتیجه سپردن زندگی خود به مدرنیته و استکبار بود. خدایا این که بهشت و جهنمی در نظام دینی بنا فرمودی خود از لطف و محبتت به ما بود حال ای کسی که ما را این همه دوست داری ما را به بهشتت زود تر برسان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرات مربوط به ممکنالوجودها میباشد مثل انسان و درخت و دریا که هر کدام استحقاق وجودداشتن دارا میباشند و خداوند جواب آن استحقاق را می دهد. مهم آن است که ما در دل آن کثرات، متوجه وحدتی شویم که همان حقیقت وجود است و این، سیرِ کثرت به وحدت است. موفق باشید
جمهوری اسلامی و طوفان نیست انگاری. سلام خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: (این نوشته صرفا درد و دلی است و شاید دلنوشته ای باشد.) با نگاه به پرسش و پاسخ «تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا»، نکته ای ذهن من را درگیر کرد. زمانی ما به دور دست اشاره می کنیم که عزم و همتی برای پیمودن مسیر نداریم. همان طور که می دانید در یونان که مسئله ی جمهوری مطرح شد نسبت میان انسان ها یک نسبت وجودی بود نه مانند امروز که جمهوری تبدیل انسان عددی برای درصدها در رای گیری است. همان زمانی که حضور تاریخی انسان یونانی را داریم زمان پریشان احوالی عالم یونانی نیز هست یا اگر به صدر اسلام نگاه کنیم این پریشانی را در حکومت امیرالمومنین هم می بینیم اما این تاریخ، تاریخ ظهور مالک اشترها و میثم تمارهاست و شاید عاشورا را بتوان در ادامه ی همین احوال دید. حضور انسان ها آن پریشان احوالی را هم دارد. آنچه که من دارم احساس می کنم بی معنی شدن حضورم در انتخابات است. من در حرم جمهوری اسلامی، احساس نمی کنم وارد حرم شدم نسبتم، نسبت زائر و حرم نیست. خود حرم دارد معنای حرم بودن را از دست می دهد. اتفاقی که امروز در حال وقوع است اینکه قرار است من به یک عدد برای آمار مشارکت بالای پنجاه درصد تبدیل بشوم تا عده ای بتوانند تصمیماتی را که من در آنها حاضر نیستم با سلطه گری بیشتر برای من بگیرند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ همین نظارت استصوابی، یک نظارت محتوازده است انسان ها را در چارچوب محتوایی می سنجند مثل یک کالا. به طور مثال ارشاد مدتی به فیلم هایی مثل آژانس شیشه ای یا آدم برفی مجوز نمی داد چون از نظر محتوایی با ارزشها نمی خواند درحالی که از نظر فرم، زبان انقلاب بود. زمانی که این نوع نظارت و نگاه محتوا زده حاکم شود بعد از مدتی فرمی شکل نمی گیرد. نظارت استصوابی امکان ظهور فرم سیاست در معنای عرفی آن را هم نمی دهد چه برسد به معنای اصیلش. این نوع نظارت زبان خادمین حرم شده است گفتگو و همدلی از میان رفته است. اگر در دفاع مقدس این زبان حاکم بود مخصوصا در اوایل جنگ این نگاه حاکم بود بدنه ی ارتش تقریبا منتفی بود سپاه و بسیجی هم نمی توانست باشد اصلا مردم نمی توانستند باشند. در فضای فعلی هر بار می خواهی در احوال خودت در این حرم حاضر باشی نمی گذارند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ زمانی که با رزمنده های دفاع مقدس هم صحبت می شوم حتی آنهایی که امروز دین هم ندارند بهترین دوران زندگی شان همان دوران جنگ بود همان زمانی که در مقابل خودشان هیچ سدی احساس نمی کردند در پدیده ای مثل جنگ که یکی از جلوه های نیست انگاری در عالم مدرن است. پدران ما احساس حضور داشتند در اوج نیست انگاری زندگی ساختند. اما من احساس می کنم پس از جنگ میان پریشان احوالی و حضور مردم با بقا و امنیت جمهوری اسلامی، بقا و امنیت انتخاب شد. تامین امنیت، سلطه بر مردم را می طلبد. نظارت و مدیریت می طلبد. به جای انسان خلاق و آزاد، کارمند نیاز دارد. جهاد سازندگی بی معنی می شود. حضور مردم در اقتصاد بی معنی می شود. نقش مردم در سیاست کمرنگ می شود. بقا و امنیت، مردم را به روزمره گی می اندازد و مجالی برای فکر و هنر نمی گذارد. حالا ممکن است عده ای خرده بگیرند که در سایه این امنیت است که مردم می توانند در اقتصاد حضور داشته باشند و کشور پیشرفت می کند اما مسئله اینجاست که امنیت در جهان توسعه یافته با حضور مردم محقق شده است. غرض این نیست کشور را در دوگانه های مصنوعی مانند یا آزادی یا امنیت بیندازیم اما مسئله اینجاست که به امنیتی دیدن مسائل و امنیتی کردن فضا عادت کرده ایم و از آنجایی که نه فرهنگ سامان پذیر و تقدیرگرایانه ی ملت شرق آسیا را داریم و نه تجدد در اینجا بنیانی دارد. این میل به سلطه و یک دست شدن حاکمیت برای حفظ امنیت باعث امنیت و حل مشکل نمی شود. چون یک دست شدن در جایی معنی دارد که فکری باشد و تفکر ریشه داشته باشد وگرنه محصول اینگونه سیاست ورزی این می شود که نیروهای انقلابی دیروز، غرب گرایان و وسط بازان امروز می شوند و هر چند سال یکبار چنین اتفاقی می افتد. جایی که تفکر نباشد خیلی زود تفرق حاکم می شود و کشور در یک چرخه ی معیوب گرفتار می شود و در نهایت رای دادن و رای ندادن هیچ کدام با دیگری فرقی نمی کند. این خود بیانی از نیست انگاری در جهان توسعه نیافته نیست؟ آیا بدون بازخوانی اینجا و اکنون رسیدن به تاریخ قدسی فردا امکان پذیر است؟ آیا با ندیدن وگزارش نکردن وضعیت امروز می توان از تنگناها عبور کرد؟ برای امثال من که نه جایی میان نیروهای انقلابی و حزب اللهی دارم نه در میان جریان ضد نظام و اصلاح طلب و ... از همه جا و همه کس رانده و تنها مانده ام تنها تعلق خاطری نسبت به امام و رهبری و انقلاب و شهدا دارم. آنچه از این منظر می بینم این است که اگر محتوا و اسم ها را امروز از جمهوری اسلامی بگیریم آنچه می ماند با احوال حکومت های سکولار چقدر فرق می کند؟ شهدا در تنگناها افقی برای فردا در مقابل ما گشوده اند اما زمانی که تفکر نباشد حتی شهدا هم مانند سایر امور جهان توسعه نیافته، مصرف می شوند و ما خود حجاب خود می شویم و در برزخ وحشت روز مرگی هامان گرفتار می شویم. خدا به حقیر سراپا تقصیر، چشمی بدهد متصل به سرچشمه تفکر و پایی منفصل از بند تعلق، تا در راه شهدا باشم. از وقت گذاری شما سپاس گزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً در همه ابعاد با جنابعالی نسبت به آنچه در میدان حاضر است، همراه میباشم و شاید به جهت مسئولیتهای اجرایی که داشتهام و به جهت ظلمهای ناگفتنی که بر بنده رفته است؛ چیزهایی بدانم که انسان را نسبت به همه چیز نهتنها بدبین، بلکه کافر بگرداند. بحث بر سر آن است که در این موقعیت، آیا باید به حضوری و به تاریخی در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است فکر کرد؟ و یا نه؟ حال در نظر بگیریداین شمائید که همچون علی «علیهالسلام» با امری روبرو شدهاید که با تیزبینیِ آن حضرت، همه آنچه با اسلام پیش آمد را رفته یافتند و در بین دو گذرگاه باید یکی را انتخاب میکردند، یا در جبهه اصحاب رده قرار میگرفتند و انکار هرگونه تاریخی میشدند که با انقلاب اسلامی پیش آمده است؛ و یا همچون که مولایمان انتخاب کردند در دل همان طوفان، راهی را مدّ نظر قرار دادند که بسی عجیب بود از آن جهت که همه میدانستند راهِ آن حضرت راهِ سقیفه نیست ولی در آن حضور تاریخی حتی در دل جریان سقیفه میتوان به آینده دیگری فکر کرد. و این دقیقاً نگاهی است که بنده در رهبر معظم انقلاب سراغ دارم و تأکید ایشان بر حضور در انتخابات و رأی دادن را از جنس حضور در ذات انقلاب میدانم. به همان معنایی که به سؤالکننده محترم در جواب سؤال شماره 36763 عرض شد که اتفاقاً حضور در رأی دادن نوعی از حضور در اگزیستانسِ تاریخی است و در این رابطه نگاه سؤال کننده محترمی که سؤال شماره 36757 تحت عنوان «جایگاه انتخابات در نظام اسلامی و معنای بشر جدید» فرموده است را بسیار مهم میدانم. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: یک طرف وجودم میگوید «چنین قفش نه سزای چو من خوش الحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم» و یک طرف وجودم میگوید «در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت» هر کسی در هر جایی که هست باید خودش را در راه انقلاب اسلامی قرار دهد چه کنم که ساقی رخ نمی نماید و این گم گشتگی انسان را امان نمی دهد با خود میگویم ای کاش من هم دچار روزمرگی میشدم و مثل مردم عادی زندگی میکردم این چه دردی است جان سوز. گویا باید دورانی مثل دوران دفاع مقدس بیایید تا ما را با خود ببرد واز این سکون نجات دهد. حال سوالم این است نکند من دارم درجا میزنم و باید عملی را انجام دهم (البته اگر توانی باشد) یا این روح دوران و قهر تاریخی من را زمین گیر کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما را ایمانی در پیش است که نه راحت میتوانیم با استدلال و قیاس با آن بهسر بریم، و نه بیایمانیِ محض که ما را با هیچ حقیقتی آشنایی نباشد. یعنی در جایی باشیم که جناب حافظ در اوج حضورش در آن قرار گرفت و اظهار داشت: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». بنده این نوع حضور را بالاترین حضور میدانم و مناجاتها و اظهار عجزهای فوقالعاده اولیای الهی را در امثال دعای کمیل از این جنس میتوان دانست. آیا نباید به این حضور جناب عطّار نظر کرد که پس از چندی رفتن و رفتن، حال چنین میگوید:
«ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زناری در دیر به تنهایی
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم نه کفر همیدانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی؟
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده عزیز و همه دوستان زحمتکش لب المیزان: چه زمانی روزی ما می شود رسائل معرفتی علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) مانند التوحید و الانسان را از محضر استاد استفاده کنیم؟ با آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت همراه با توفیقات معنوی فراوان برای استاد عزیز🤲🤲🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است ولی از کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام نیز غافل نباشید که گوهرهایی از نور توحید در آن نهفته است و عرایضی در شرح آن انجام گرفته. موفق باشید
مردم حق دارند ما را بیگانه بخوانند چرا که اولین واقعیت را نپذیرفتیم که همه در خلقت با یگدیگر برابریم. چه کسی گفته من گنه کار نیستم؟! پس چه جای برتری جویی بر دیگری. کدام اخلاق من بدنبال عشق می گردم عشقی جاری بِینمان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مردم را نسبت به وجه انسانیشان باید محترم شمرد. میماند جریانی که انکار حقیقت میکند که در آن صورت به آن جریان، اعلام میکنیم «لکم دینکم ولی الدین». و البته این جریان که بدون هیچ خصومتی که بخواهیم با آن داشته باشیم، جایگاه خود را نسبت به آن جریان تعیین میکنیم، غیر از جریانی است که به ما فرمودهاند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ». موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد در برهان حرکت جوهری فرمودند که حرکت در جوهر عالم ماده است. سوال بنده این است که اگر حرکت در جوهر عالم ماده است نمیتوان تصور کرد که عالم ماده حرکت نکند. اما من میتوانم تصور کنم. این یعنی در فهم حرکت جوهری دچار مشکل شده ام؟ کجاش رو اشتباه فهمیدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم ماده در ذات خود از طریق تجلیات الهی از مابالقوههایش به سوی فعلیتیافتنِ آن قوهها در حرکت است و این معنی «حرکت جوهری» و ذاتی است. موفق باشید
رای دادن در نظام اسلامی یعنی حاضر کردن خود در میدانی که اصلا جمهوری است و مال مردم است حال اگر سیاسی بازی یا خطاها و خطرهای دیگر مثل حذف مردمِ آزادهِ حاضر در اداره مملکت در میان باشد، تنها با رای دادنی از این نوع حضور زنده می توان جمهوری اسلامی ایران را معنا کرد تا رای ما ازین پس بهترین تاثیرها را در اداره اموراتمان بگذارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است . بخصوص که ما با رأی دادن خود در تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده قرار میگیریم و با به خودآمدنِ تاریخی، از نیستانگاری و سرگردانی و بیجهتی فاصله خواهیم گرفت. موفق باشید
سلام و ادب استاد گران قدر وقت خوش و خداقوّت. دانشجوی ارشد فلسفه اسلامی هستم. فلسفه و عرفان اسلامی را با سیر حوزوی دنبال کردم. با توجّه به تاکیدی که به آثار استاد داوری اردکانی دارید، مطالعه کدامیک از کتب ایشان را برای دانشجوی فلسفه لازم می دانید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نمیتوانیم سیر مطالعاتی خاصی را در آثار آقای دکتر داوری مدّ نظر آورد از آن جهت که در مواجهه با مسائل خاصی که مدّ نظرشان بوده است، سخن خود را به میان آوردهاند. فکر کنم اگر با کتاب «عصر اوتوپی» شروع کنید، شروع خوبی باشد. بالاخره اقای دکتر داوری متفکری هستند که با انس با آثار ایشان آنچه پیش میاید، تفکر است. موفق باشید
شمع، تاب عریانشدن ندارد. تاریکی فراگیر است و گستریده. از هر سو میآید؛ نه از پیش، نه از پشت، که از درون. شمعِ عریان را با یک نسیم خاموش میکند. شمع، دیگر نمیخندد. دیگر اشک نمیریزد. شمع، آنگاه که پوشیده است روشن میماند. چراغدان نور میدهد یا شمع؟ عجب افسانهایست. کمشکاة فیها مصباح، المصباح فی زجاجة، الزجاجة کأنها کوکب دری. شمع را در چراغدان سینه میگذارم و پنهانش میکنم. آهسته سخن میگویم، مبادا خاموشش کنم. میخواهم دورش طواف کنم. میخواهم از پردهدَران جدا شوم. پردهدَرها دیوارهای خانهٔ خدا را هم خراب میکنند تا حقیقت را بیابند. شمع میمیرد. آنها چیزی نمییابند. چراغدان میدرخشد. چراغدان تماشایی است. میخواهم طواف کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و اینجا است که اگر حضرت حق فرمود: «وَلِلّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»؛ و امام صادق «علیهالسلام» نسبت به این آیه فرمودند: «نَحْنُ وَاللَّهِ اسْماءُ الْحُسني» و در همين رابطه حضرت باقر «علیهالسلام» فرمودند: «نَحْنُ واللهِ وَجْهُه» به خدا قسم مائيم وجه خداوند. این یعنی در جمال اولیای الهی که آینه و مشکاتِ حقیقتاند میتوان با نور حقیقت از آن طریق مأنوس شد. مهم آن است که به گفته جناب مولوی: «دیدهای خواهم که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
سلام استاد: عدهای خود را منتسب به انقلاب میدانند ولی قیود شرعی را زیاد پایبند نیستند و مثلا پاسور بازی میکنند و سیگار و قلیانشان براه است و دوست بازی راه انداخته اند به این خیال که ما از شریعت و حرام و حلال عبور کرده ایم و در تکوین حاضریم، آیا اینها «زین له سوء عمله و رءاه حسنا» نیست؟ آیا شرط عشق حفظ عصمت نیست؟ آیا کسی اگر عارف شد و از وادی حرام و حلال گذشت و به وادی عرفان و اسماء الهی رسید و فقط جمال و جلال میدید و نه حلال و حرام، مسوغ دارد هرچه خواست بکند و بگوید برای ما بهشت و جهنم یکیست و ما خراباتی هستیم و اینها را نمیفهمیم؟ به بهانه اینکه ما قرار نیست ملک شویم هرچه خواست بکنند؟ نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفهایی که عدهای بگویند از حرام و حلال خدا گذشتهایم، کاملاً شیطانی است. تازه وقتی انسان منوّر به توحید الهی شد، نسبت به شریعت الهی هرچه بیشتر مقیّد خواهد شد و ملاک حضور در شریعت، تقلید از فقیه اعلم است. لااقل رفقا نکاتی که در شرح آیه ۵ سوره بیّنه عرض شد را مدّ نظر داشته باشند که میفرماید: «مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ». موفق باشید
سلام علیکم:
تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا
آری! شاید و چه بسا حقیقتا اگر انسان با نظر به افق برین و گشوده ای از آنچه که می تواند باشد و حاضر شود در نظر به جمهوریت ذیل انقلاب اسلامی در تجسم انسانی همچون حاج قاسم ها و یا همچون شهدا به آینده و فردای این تاریخ نگاه کند دیگر حضورش در صحنه ی انتخابات را ادامه ی دیروز تحجر و فساد و رانت امروز نمی فهمد بلکه به طلب فردایی برای حضور هر چه بیشتر از جنس حاج قاسم ها دنبال می کند و این یعنی همان (جمهوریت) آری، ما در صحنه ی حضور مردمی در انتخابات چه بسا دست به انتخابی بزنیم که در افق تاریخ فردای ما نباشد اما جنس حضور ما فردایی است گرچه انتخابمان اینگونه نشود. امید و امیدواری به فردای تاریخ درست در این نقطه است که شکل می گیرد و یأس و بازگشت از مسیر هم در این نقطه مفهوم می شود. [درست همان جایی که می توانیم باشیم اما بدون نظر به فردا و نظرگاه حضور و طلبی که می شود به آن چشم دوخت و انتظار کشید اما پا پس می کشیم]. باید یکی از محورهای جبهه ی تبیین در انتخابات پیش رو، نظرگاه فردایی باشد که جنس حاج قاسم است و نظرش به جمهور در دفاع از حرم است (حرم جمهوری اسلامی) اگر ستون این خیمه بلرزد خیمه ی حرم آل الله خواهد لرزید. شاید به یک وجه با آنانی که از انتخابات دلسرد شدند وجه اشتراکی بتوان یافت اما وجه افتراق است که درست نقطه ی مقابل آن که جمهوریت را تقویت می کند. وجه اشتراک همان ادامه ی دیروزی است که با رانت و فساد و تبعیض و بی عدالتی و....سایه بر امید حضور انداخته است تا انسان پا پس بکشد و یأس در عالم اراده ی انسانی اش رخنه کند و او را از برهه ای حساس در تاریخی بس بزرگ و تقابلی به شدت معنا دار و معنا بخش محروم کند و این همان جنود ابلیس است که آدمی را ابتدا بی اراده می کند و آنگاه بر حیات سرگردانی اش افسار می زند و صحنه ی زندگی اش را میدان تفرج توهمات و خیالات می کند و سپس در یک تاریکی سرگردان و بی معنایی او را بی حاصل دچار دوران زندگی از امروز به فردا و از فردا به فردایی دیگر تا فرا رسیدن مرگ اگر قبلش منجر به خودکشی نشود می کشاند. اما وجه افتراق در همان طلب فردایی است که ظهور انسانهایی میتواند باشد از جنس حاج قاسم ها که نه حضوری ملی داشته باشند بلکه مکتبی باشند فرا روی انسان های معنویت خواه و آزادی طلب و آزاده که در پی فردایی در قامت انسانیاند، نه ادامهی دیروز و نه رانت و فساد و اختلاس. کافی است در این افتراق و اشتراک بیندیشیم، فکر کنیم و به گفتگو بنشینیم تا انسانها حضور جمهوریت را همان ادامهی حضور حاج قاسمی ببینند و تصدیق کنند که اگر نبود آن حضور، جریان استکبار و صهیونیزم انسان را در سحر توهّمات و تخیلات و تمایلات نفسانیشان به اسارت میگرفتند و از انسان بردهای میساختند در تسخیر تمایلات عالم خود. آنچنان که در پروتکل های اندیشه ورزی شان نظر به چنین انسانی در آخرالزمان برای خود ترسیم کردند. جمهوریت همان دیروز نیست تا پا پس بکشیم، بلکه ادامهی فردایی است که با امروز تاریخ انقلاب اسلامی گره خورده است و درست همین جاست که باید حاضر شد، حضور از جنس فردایی برای عبور از دیروز با نظر به شهدا، اما نه با تکیه بر احساسات بدون تفکر تاریخی. و این صورت تفکر تاریخی بر عهدهی جبهه نخبگان انقلابی است تا افق حیات بخش فردا را و عبور از صورت گذشته را در تعین حاج قاسم ها به جمهوریت نشان دهند تا این طلب در جانشان زنده شود و در تاریخ حضور فردای خود شرکت کنند آنچنان که زیر تابوت حاج قاسم حاضر شدند.آری تابوت حاج قاسم طلب گمشده ی فردایی و پس فردایی انسان بود فلذا به صحنه آمد و در پی گمشدهی خود میگشت. به نظر میرسد اگر همین انسان را در فردایی از این جنس که همان طلب گمشده و حضور فراگشودهی خودش باشد حاضر کنیم و یا بتواند حضورش را در آن فردا بیابد، جمهوریت شکل خواهد گرفت و مشارکت ذیل یک تاریخ قدسی از همان صورتی که در تشییع پیکر حاج قاسم بود بار دیگر صورت خواهد گرفت. آری! باید به این نحوه از مشارکت فکر کرد و در وجه و صورت های مختلف آن برای معنابخشیاش و صورتگریاش به انسان تفکر کرد بدون آنکه بخواهیم گرفتار جدال و مراء با او شویم بلکه او خودش را متعلق به فردای انتخابات بیابد و حضورش را حضور خود معنا کند آنچنان که در تشییع شهدا رخ میدهد که حضورش را حضور تشییع خود می یابد اگر چه زباناش را ندارد تا این را بازگو کند اما معنایش را در خود به همراه دارد. سخن در مشارکت، سخن در نحوهی حضور انسان است که طلبی بس متعالیتر و معنابخشتر از دیروز را دارد که یأس از دیروز او را از ادامهی فردا باز نگه داشته است و اگر مطلوب و معنایی فراتر از امروز و دیروز را در فردایی که حقیقتاً در دل انقلاب اسلامی وجود دارد را در او زنده کنیم؛ امید را برای جمهوریت زنده کردهایم. بلی، سخن در نحوهی چگونگیها باقی است و کلام با اجمال همراه است و برای تفصیل باید به «گفت» نشست و زبان را به صحنه آورد تا هم گوشها بشنوند و هم زبانها سخن بگویند تا قلب تصدیق کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بشر جدید بنا دارد در انتخاب خود، خود را حاضر کند؛ بحثی نیست. و در اینکه در این انتخاب به دنبال حضوری بس متعالی است، باید با او به گفتگو نشست تا معلوم شود اگر آن انتخاب با نظر به افق توحیدی و بستر متعالی انجام نگیرد؛ انتخاباتی انجام نگرفته است، بلکه با بازی رسانهها، هوسهای سرگردان به میان آمده است و تقابل اساسیِ بین حضور مردمی در جمهوری اسلامی با جمهوریتهای سکولار دقیقاً در همین نکته است.
نظام مقدس جمهوری اسلامی میدانی را برای انسان فراهم میکند تا هرکس خود را در نزد خود در میدان انتخابی که انجام میدهد احساس کند و شورِ بودن خود را تجربه نماید. زیرا نه انسان میتواند بدون انتخابهایش و با تحمیل دیکتاتوران در این زمانه زندگی کند و نه میتواند در انتخابهای خود در افق تاریک سکولاریته، نیستانگاریِ خود را عمق ببخشد. و اینجا است که معنای انتخابات در نظام مقدس جمهوری اسلامی معلوم میشود با همان نگاه دقیقی که جنابعالی بر آن تأکید دارید. یعنی انتخاب برای حضور فردایی که در پیش است و در دل همین نظام میتوان با همه تنگناهای تاریخی که داریم به آن فردا نظر کرد. در این مورد بسیار میتوان سخن گفت تا معنای سخن آن پیر فرزانه را «فهم» کرد که فرمود: «فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.» زیرا با این جمله بدون آنکه از حضور تاریخ جدید خارج شویم، از پوچی آراء سرگردان در جهان مدرن مبرّا خواهیم شد. چه اندازه در غفلتاند آنانی که جایگاه انتخابات را در نظام جمهوری اسلامی به اموری متصل میکنند که اتفاقاً با ادامه انتخاباتی که بر آن تأکید شده است؛ میتوان از آن امور و از آن تنگناها عبور کرد. موفق باشید.
با سلام استاد عزیز: شهادت چیست؟ اصلا ما چقدر راجع به این موضوع آشنایی معرفتی داریم؟ بماند که حضور در این وادی هر روز رخ مینماید، ولی گمانم اگرنشناسیم این واژه را نخواهیم فهمید اعمالی که ثواب شهادت دارد و آنکه آرزوی شهید شدن دارد چیست و زن .. درکدام مقام جایگاه شهید دارد و آنچه مجال گفتن ندارد؟ و در کدام وادی باید زیست؟ و کدام جایگاهی دارد آن حدیث که میگوی دمقام عالم از شهادت بالاتراست و چه کسی خواهد شناخت خمینی کبیررا که آن همه عالم خواستند در رکابش به شهادت رسند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در محرم امسال تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» شد که خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/1227?mark=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%20%D8%A2%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86%D8%AF
سلام استاد: اخیرا کلیپی از تاجزاده اومده بیرون با این محتوا نظرتون رو می خواستم جوایا بشم. خاطره مصطفی تاجزاده از توصیه هاشمی رفسنجانی به سید محمد خاتمی: «تو جلسات هرچی رهبری میگه، بگو چشم! بعد برو کار خودت رو بکن. ما هم دهه اول انقلاب همینطوری کشور را اداره کردیم، می رفتیم دیدار امام و می گفتیم چشم بعد کار خودمون رو می کردیم.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم شنیدهام. شواهد قضیه هم همین را نشان میدهد. بخصوص آنجایی که در آن کلیپ هست که حضرت آقا در رابطه با کوتاهآمدن نسبت به جبهه مخالف، که مربوط به توصیههای آقای هاشمی بوده است؛ رهبری دلایل خود را میآورند و آقای هاشمی میگویند ما در مقابل حرفهای شما، حرفی نداریم. ولی معلوم است که تفاوت نگاه در میان بوده است. موفق باشید
با سلام: من یک پیشنهاد دارم. لطفا اگر امکان داره جواب پرسشها را به صورت صوتی ارسال کنید. به دلیل اینکه جواب ها را می توان هر زمان حتی در ماشین گوش داد و هم موقعی که جواب را صوتی بشنویم لحن بیان حضرتعالی بهتر در درک مطلب کمک می کند. اگر بشه جواب پرسشها؛ هم متنی باشه و هم صوتی که نورعلی نور. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است ولی به جهت کثرت سؤالات، عملی نیست. موفق باشید.
با عرض سلام و خدا قوت: در کتاب رجب ماه یگانگی با خدا به نقل از کتاب المراقبات توصیه می نمایید که در این سه ماه عبادت و اذکار بیشتر و بحث علمی کمتر شود. خب مگر نفرمود ساعتی تفکر برتراز هفتاد سال عبادت است و همچنین در اوج این سه ماه که لیالی قدر هست؛ معصوم توصیه به گفتگوی علمی می نماید. حال به نظر می رسد اولویت با تفکر و تدبر علمی هست چون واقعا یا فرصت آن اذکار نیست و یا لقلقه زبان می شود. نظر استاد گرامی مغتنم است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اولویت با معارف حقه است نسبت به اعمال. ولی چه خوب است در بستر آن معارف توحیدی به حکم «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات» منوّر به اعمال عبادی شویم تا همان عبادات، معارف حقه ما را نهادینه کند و در همین رابطه قرآن میفرماید: «وَ اتَقُوا اللهَ وَ يُعَلّمُكُمُ الله» تقواى الهى پيشه كنيد و خدا شما را تعليم مىدهد. هركس به اندازه اى كه تقوا پيشه كند و جان خود را از غير خدا منصرف كند و به آداب شريعت الهى مؤدب شود، عالم است. شاید از این جهت فرمودهاند در ماه رجب که شهر الله است، سعی شود از عبادات بهره کافی ببریم. موفق باشید
سلام: پزشکان توصیه به خوردن حداقل ۸ لیوان آب در روز دارند. اما طب سنتی به نظر می رسد خوردن آب هنگام تشنگی توصیه می کند. بهرحال کدام روش درست هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید هرکس به طبیعت خود نظر کند تا هرگاه نیاز به آب داشت، خودِ طبیعت انسان از آن خبر میدهد همانطور که طبیعت هرکسی بیماری خود را اعلام میکند و این غیر از آن است که بگردیم ببینیم نکند بیمار باشیم!! موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار وقتتون بخیر و سلامتی ان شاالله، استاد چیکار کنیم که از نگاه بدی که بعضی از افراد جامعه به ما مذهبیا و خانمای چادری دارن اذیت نشیم؟ جوری با خشم و تنفر بهمون نگاه میشه که انگار مسبب همه مشکلات دنیا ما هستیم اگر جایی به عنوان ارباب رجوع یا مشتری بریم میخواد بهشون پول بدی که جواب سوالات رو بدن یه جوری برخورد میکنن که انگار اصلا نمیبیننت یا نگاه از بالا به پایین و فخرفروشانه که مثلا ما چادریا عقب مونده و بی کلاسیم و در شان خودشون نمیبینن با ما هم کلام شن، پیش خودم میگم اشکالی نداره بذار اینا هر جوری میخوان بدخورد کنن اصل رضایت خداست اما بعضی وقتا هم از درون میشکنیم از اینهمه تحقیر و تنفر، بفرمایید چه جوری با این مساله برخورد کنیم در درون خودمون که آرامش داشته باشیم؟ جمیع خیر دنیا و آخرت نصیبتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بنا به گفته مقام معظم رهبری در صحبت اخیرشان با مردم قم، بیاعتقادکردن مردم و پیرو آن، نفی حجاب ریشه در دشمنیِ دشمن دارد، چرا خواهران ما سلحشورانه و شجاعانه با حجاب خود در میدانهای اجتماعی حاضر نشوند؟ و با همان روحیهای که حاج قاسم شهید داشت، با افراد برخورد نکنند؟ تا اولاً: آن افراد متوجه روحیه زنده و اجتماعی خواهران محجبه بشوند و ثانیاً: گمان نکنند ما آنها را دشمن میدانیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: سالهای نوجوانی ام توفیق داشتم از خدمت آیت الله ناصری بهره ببرم و تلفنی از مشهد، زنگمیزدم اصفهان و ایشان برنامه میدادند و هر بار من کامل برنامه را انجام داده بودم و ایشان بیشترش میکردند و انواع ذکرها و نمازها و برنامه های زیادی داشتم و روز به روز بر اراده ام در انجام طاعات افزوده میشد. ولی متاسفانه به دلیل کهولت و بیماری آیت الله ناصری دیگر تلفن را پاسخ نمیدادند و برنامه ها قطع شد. زندگی خیلی سخت و بلاهای خیلی زیادی دارم و تنهایی و بدون استاد راه بودن، دیگر نمیتوانستم برنامه های عبادی و مستحبات را انجام دهم و الان حتی حوصله ی نماز اول وقت را هم ندارم و به زور باید خودم راضی کنم نمازم را بخوانم. خیلی دوست دارم مثل آن سالها ادعیه و اعمال ماه رجب را انجام دهم و قرآن بخوانم ولی نمیتوانم. آیا نفسم را مجبور به قرآن خواندن و ادعیه بکنم؟ بدون استاد راه واقعا نمیدانم چه کار کنم که بتواند جانم را بخواند و بر اساس ظرفیت و شرایطم ذکر و برنامه بدهد که بتوانم دوباره برگردم. سعی میکردم در انجام واجبات و ترک محرمات تلاش کنم ولی اصلا موفق نبودم. و نه تنها بهتر نشدم بلکه نفسم خسته شد و دیگر برای نمازم هم سرکشی میکند. لطفا راهنمایی ام بفرمایید. من لذت و سرعت حرکت با عزم و کمک استاد را مدتی درک کرده ام و الان واقعا نمیتوانم بارِ دینی ام را به تنهایی بردارم. اگر میشود لطفا برنامه ای در حد ظرفیتم بفرمایید انجام دهم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت(رحمه الله») https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA شده است. خوب است به آن جزوه رجوع شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد، امسال اعتکاف کجا تشریف دارین؟ آیا مرکز المیزان مراسم اعتکاف دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله مانند هرسال در مسجد امیرالمؤمنین «علیهالسلام» یعنی «پیر عنایت» قدیم هستم. موفق باشید
«خداوندا، ما ضعیف و ناتوانیم و عقب افتاده از قافله سالکان، تو خود از ما دستگیرى فرما. رَبَّنا عامِلْنا بِفَضْلِکَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِک» سلام استاد بزرگوار. با توجه به اینکه حضور قلب در عبادات اختیاری نیست بلکه اشراقی است و باید خدا به لطف و کرمش نور خودش را در منظر نمازگزار ظاهر کند تا توجه و حضور قلب حاصل شود، آیا توصیه به حضور قلب داشتن، با آن مطلب اول در تناقض نیست؟ (با توجه به اینکه حضور قلب در اختیار ما نیست)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله بهجت «رحمتاللهعلیه»، علت عدم حضور قلب در نماز، مربوط به آن است که روغن چراغش کم است و فرموده بودند روغن چراغ همان حضور و تقوایی است که در روز و در امورات روزمرّه باید حفظ شود. موفق باشید
با سلام: آیا این حرف عرفان را اثبات نمیکند که می گویند وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. وحدت همان ذات و کثرت (علم، قدرت، حی) آیا عبارت بالا نوعی وحدت وجود است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، در ذات خود عین وحدت است در عین آنکه در مظاهر مختلف به ظهور میآید بدون آنکه بین «مظهر» و «ذات» دوگانگی پیش آید مانند قوای نفس، مثل بینایی و شنوایی که در عین ظهور در چشم و گوش، از نفس جدا نیستند. موفق باشید
با سلام استاد: اگر قانونی گذاشته بشه اون افرادیکه میخان برن خارج و امریکا از همون اول یا ثبت نام نشوند در دانشگاهها یا هزینش ازشون گرفته بشه البته قبل پذیرش یا در مصاحبه این قانون وضع بشه و از اون طرف هم تحصیل کرده ها که میخان برن فرنگ هزینه ای که دانشگاه متقبل شده را باید برگردانند و بعد برن خوب قانونیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با توجه به بحرانی که در جهان غرب در حال وقوع است، نباید به آنهایی که میروند سختگیری کرد و شرایط برای برگشت آنها مشکل نمود که رویِ برگشت داشته باشند. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: لطفا نظرتون رو در مورد نوشته زیر بفرمایید که در مورد مقام عرفانی حضرت زهرا سلام الله علیهما است. ممنون. مقدمه اول اینکه، هر موجودی که در عالم هستی وجود داره، دارای یک ویژگی است که اگر اون رو نداشت اصلا وجودی رو دریافت نمیکرد و اون ویژگی قابلیت و پذیرش وجودی هست که اون موجود داره، یعنی اینکه هر موجودی ظرف پذیرش وجود خودش است، به عبارت دیگه موجودات از اون جهت که وجود خودشون رو از علت خود دریافت کردند، قابل هستند و اون علت، فاعل. این واقعیت در مورد کل عالم وجود هم صدق میکنه یعنی کل عالم وجود دارای یک جنبه پذیرش و قابلیت برای دریافت وجود خودش هست و اگه اون قابلیت رو نداشت عالم هستی موجود نمیشد، به این مقام در اصطلاح عرفانی می گویند مقام نفس کل، پس در عالم هستی حقیقتی به نام نفس کل هست که اگه نبود، عالم خلقت موجود نمیشد، به عبارت دیگه نفس کل، ظرف و بستر وجود عالم است. اما مقدمه دوم اینکه، هر مقام و حقیقتی که دارای تجرد تام هست، در هر یک از مراتب وجود از صقع ربوبی گرفته، یعنی تعین اول یا مقام احدیت و بعد از اون، تعین ثانی یا مقام واحدیت تا عوالم خلقی، یعنی عالم عقل یا جبروت، عالم مثال یا ملکوت و عالم ماده یا ناسوت، متناسب با مرتبه وجودی اون عالم، دارای مصداق و مظهر و تجلی تام است که این شامل نفس کل هم میشه، دلیلش این هست که مجرد تام هیچ مانعی چه فاعلی و چه قابلی برای ظهورش نداره برای همین در تمام عوالم وجودی حضور داره. و مقدمه سوم اینکه، بین تجلی و صاحب تجلی یا همان ظاهر و باطن، سنخیت کامل وجود داره، چون در واقع یک چیز هستند در دو مرتبه. نتیجه اینکه، مصداق و مظهر نفس کل در عالم ماده، باید اولا کامل ترین موجود باشه یعنی انسان، اون هم در مقام فعلیت کامل، چون مقام نفس کل به وسعت تمام عالم وجود هست و حامل تمام کمالات وجودی و ثانیا جنبه قابلیت در اون غلبه داشته باشه، چون نفس کل مقام قابلیت عالم هستی است، این یعنی انسان کامل مونث (زن)، چون در زنها جنبه قابلیت و پذیرش، بر جنبه فاعلیت غلبه داره. و آن مصداق و مظهر کسی نیست جز صاحب عصمت کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، حالا فهمیدید که چرا میگویند حضرت زهرا (س) مادر تمام عالم وجودند و واسطه فیض در خلقت عالم هستی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا اگر کسی متوجه باشد که بالاخره قبولِ تامّ فیض الهی مظهری میخواهد از جنس زن یا مادر، اگر در این عالم مصداق آن حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نباشند، با آنهمه عظمت که نمونه آن را در خطبه آن حضرت در مسجد مدینه با آن ابعاد توحیدی فوقالعاده ملاحظه میکنید؛ چه کس دیگری را از جنس زنان عالم سراغ دارید؟ موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: استاد در بحث رسیدن به کمال نفس به واسطه به کارگیری تن آیا صرف به کارگیری تن کمال در نفس ایجاد میکند؟ یعنی مثلا انسان مدام از بدنش استفاده کند و آن را به حرکت وادارد آیا کمال ایجاد میشود؟ و سوال دومم اینکه اگر در نفس کمالی ایجاد شد آیا این کمال از بین میره؟ یا اینکه نفس در اون کمال اسقرار پیدا میکنه؟ استاد وادی عجیبیه. آدمی میتونست چی بشه و چی شد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به شرطی که جهت او و نیّت او عبور از رذائل و حضور در فضائل اخلاقی باشد. ۲. عموماً آن کمالات میماند، هرچند با حضورِ کمال بعدی، کمالات قبلی به حاشیه میروند ولی در اواخر و بخصوص در قیامت همه کمالات ظهور خود را دارند. موفق باشید