بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30519
متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات از یگانگی عین و ذهن سخن به میان آوردید، لکن بنده آزمایشی را انجام دادم که بخوبی افتراق این دو را ثابت می نماید گرچه می‌توان باز گفت که نفس ناطقه با تجردی که دارد خطاهای حس را در می یابد، لکن اولا همین که اثبات شود به علم حضوری چیزی را در می یابیم که در واقع چنین نیست باب گشای گامهای بعدیست و درثانی نفس ناطقه قادر به تصحیح خطاهای اتفاقیست والا اگر خطا سیستماتیک باشد مثلا همه سبزها را قرمز و همه قرمز ها را سبز ببینیم چگونه می‌توان پی به خطای خویش برد؟ و اما بعد، آزمایش چنین بود یک چشم خویش را بستم و بدان فشار وارد کردم و نگاه داشتم در حالی که با چشم دیگر نگاه می‌کردم فشار به چشم موجب دیدن نقاط نورانی در چشم می‌شود درین آزمایش نکته جالب این بود که من نقاط نورانی را در چشمی که باز بود و هیچ فشاری بدو وارد نمی کردم حس می‌کردم. اصل نقاط ماخوذ از واقع نیست اینکه در چشم دیگر احساس شود خیال اندر خیالست نیست وش باشد، خیال اندر روان تو جهانی بر خیالی بین روان ذهب المحققون من العرفاء و الكاملون من الأولياء إلى أن العالم كلّه خيال‏ فى‏ خيال‏. تمت کلمتی صدقا و عدلا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث عبور از دوگانگیِ ذهن و عین، موضوعی است که با حضور هویت تعلّقی انسان در بی‌کرانگی حضور حضرت حق مطرح است که انسان به حضور خدا به جهت عین‌الربط‌ بودنش نسبت به خداوند در عالَم حاضر می‌شود و عالم به نور الهی در نزد او می‌باشد که بحث آن مفصل است و مارتین هایدگر نیز با بحث «دازاین» بدان پرداخته. با دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» که صوت آن در سایت هست، می‌توانید در این رابطه تحقیق فرمایید. موفق باشید

30518
متن پرسش
حضرت آیت الله سلام علیکم و با آرزوی سلامتی برای حضرتعالی. در خلقت انسان آمده که ابتدا آدم و حوا در بهشت میزیسته اند تا زمانی‌که توسط شیطان اغوا شدند. پس رانده شده به زمین فرستاده شدند. آنچه که از خلقت جسم انسان می‌شناسیم آنست که این قالب از اول هم خاص زندگی زمینی خلق شده در حالی‌که در بهشت ادرار و مدفوع وجود ندارد و باصطلاح غذای بهشتی غذای کامل است و باقیمانده ندارد ولی غذای زمینی ناقص است و باقیمانده دارد لیکن این جسم برای زمین خلق شده نه برای بهشت. اکنون سوال اینست ؛ خداوند از اول هم چون احتمال تبعید آدم به زمین را می‌دانسته این جسم را خلق فرموده یا اینکه زمانی که از شجره ممنوعه خوردند هنگام هبوط به زمین جسم جدیدی به ایشان داده؟ادامه سوال حقیر بستگی به جواب حضرتعالی دارد. با آرزوی سلامتی و طول عمر برای آن بزرگوار فقیر الی الله سید ناصرالدین پزشکی. متخصص بیماریهای داخلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم! عوضی گرفته‌اید! بنده اصغر طاهرزاده هستم که از نامم معلوم است کوچک‌تر از این حرف‌ها می‌باشم. البته برای دست‌گرمی و خوش‌آمدگویی می‌توانم توصیه نمایم به کتاب «هدف حیات زمینی آدم» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/book/1181/

30517
متن پرسش
سلام: خدا قوت. چرا برخی مواضع بین کلام شیعی و تاریخ شیعی تعارض هست؟ چرا کلام ائمه را فرا تاریخی و ماورائی ترسیم می کند؟ درباره عصمت ائمه و علم ائمه در کلام سخنانی داریم که عملا چنین نیست؟ اگر ائمه علم غیب داشتند چرا از آن استفاده نکردند؟ خدا برای چی به آنان علم غیب را عطا کرده است؟ خروجی این علم غیب چیست؟ آنان والیان و وکیلانی را انتخاب کردند که بعدها خیانت کردند؟ چرا کلام امامیه این قدر متورم شده است و اقوالی داریم که تاریخ آن را تایید نمی کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه فرمایید که این سؤالات آن‌چنان کلّی است که جواب آن‌ها چند کتاب است. پیشنهاد بنده آن است جهت شروع، کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست را دنبال فرمایید. موفق باشیدhttp://lobolmizan.ir/book/1383/

30516
متن پرسش
با سلام: من پرسشگر شماره 30478 هستم. ممنون از پاسخی که دادید. اما انتظار مرا برآورده نکردید. چون ازتون خواستم طبق قرآن و سیره اهل بیت جواب بدید اما بیشتر ادله و نظرات خودتون رو گفتید. من هم نظرات خودم رو می‌نویسم و ممنون میشم اگه جایی اشتباه میکنم راهنمایی کنید سپاس. سوال ۱: در روایات داریم که پیامبر اکرم (ص) در اواخر عمر خود از مردم حلالیت خواستند. چرا ایشان با این وجود که می‌دانستد گناهی مرتکب نشدند این کار را کردند؟!! بنظر من برای اینکه سنتی را برای ما به جای بگذارند و فرهنگ سازی کنند تا ما در هر مقامی که باشیم باید حق الناس را اولویت قرار دهیم و یکی از مهمترین آنها تعهد و قول هایی هست که می‌دهیم و اگر به هر علتی نتوانیم بدان عمل کنیم باید از طرف مقابل حلالیت گرفته و در صدد جبران آن برآییم. این عمل، ایجاد اعتماد بسیار در طرف دیگر می‌کند که می‌توان در آینده نیز از آن بهره های مضاعف برد. سوال ۲: با توجه به سیره حضرت علی (ع) در برخورد با مخالفین خود در جنگ نهروان، که ایشان با وجود اینکه خوارج منطقه ای را گرفته بودند و به آن حضرت تهمت های ناروا می‌زدند و بر ضد ایشان تبلیغ می‌کردند نه تنها با آنها مقابله نکردند بلکه پیوسته به نزد آنان پیک صلح و نصیحت می‌فرستادند. حضرت وقتی دست به شمشیر بردند که مطمئن شدند آنان در پی ظلم و کشتار مردم بیگناه هستند. از طرفی در آن زمان امکان زندان کردن طولانی مدت یا زندان أبد وجود نداشت اما الان می‌توان کسانی‌که مخالف نظام هستند و قتلی انجام ندادند ولی توبه هم نمی‌کنند در زندان با آموزشهای صحیح قرآنی آشنا شوند و راه توبه را برآنان هموار کنیم که دین اسلام دین رحمانیت است و برای هدایت مردم نازل شده است همان گونه که پیامبر (ص) در عزیمت حضرت علی (ع) به یمن به ایشان توصیه کردند که اگر خداوند یک مرد را به دست تو هدایت کند، برایت بهتر است از آنچه که خورشید برآن طلوع و غروب می‌کند و همینطور می‌فرمایند: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است.» سوال ۳: یکی از بهترین عملکردهای مثبت حکومت در آن زمان، عذر خواهی وزارت اطلاعات از مردم بود که نشان دهنده بزرگ منشی آنان بود. سوال ۴: تامین امنیت دانشگاه با چه کسی است جز دولت و دستگاه های انتظامی و امنیتی؟! حال که این اتفاق افتاد آنان با بازماندگان و خانواده های جان باختگان و مجروحان چه برخوردی داشتند و آیا جبران خسارتی شد؟! و با مسئولین انتظامی و امنیتی آن وقت چه برخوردی شد که در کار خود سستی کردند؟! سوال ۵ که پاسخ آن را ندادید و سوال ۶: متاسفانه بخاطر عدم وجود پایگاه هایی که مردم بتوانند اعتراض خودشان را اعلام کنند ناچار شدند و به خیابان آمدند و بسیاری انسان بیگناه کشته شد مثل سال 98 که براندازها در صف مردم نفوذ کردند و باز مردم بودند که سرخورده شدند. اما مسئله آنجاست که چرا حکومت نتوانست صف معترضان را از معاندان جدا کند آیا نمی‌توانست با تمهیداتی، یا با استفاده از رسانه های مختلف به مردم عادی اعلام خطر کند؟! از طرفی چرا باید به طرف مردم تیراندازی کرد در صورتی‌که تعداد معدودی برانداز مسئول تخریب و اغتشاش بودند و 99 درصد مردم غیر مسلح بودند؟! تا جایی‌که من می‌دانم متاسفانه بعد از آن اتفاقات نیز حکومت به افراد معترض که کشته شدند هیچ توجهی نکرد و مانند دیگرانی که مسلح و برانداز بودند برخورد شد. شاید یکی از دلایلی که امام علی (ع) بعد از خلافت به دنبال قصاص خون عثمان نرفتند آن بود که تعداد زیادی بیگناه بین قاتلان بودند و جدا کردن آنها سخت بود پس باید صبر می‌کردند و امور را اصلاح می‌کردند تا در وقت مناسب قاتلین را دستگیر کنند وگرنه می‌توانستند با یک یورش غافلگیرانه همه آنهایی که خانه عثمان را محاصره کرده بودند را بگیرند و قصاص کنند چون بر ضد خلیفه شورش کرده بودند. من در جایی از قرآن و احادیث اهل بیت (ع) ندیدم اجازه داده باشند کسی را به صرف برانداز بودن کشت یا اعدام کرد مگر آنکه قتلی انجام داده باشد یا فسادی از آن رخ داده باشد که امنیت و آرامش مردم را به طور جدی در خطر اندازد. سوال ۷: یکی از انتقادات وارد بر دولت های جمهوری اسلامی آن است که فرهنگ و شیوه اعتراض صحیح را به مردم آموزش نمی‌دهد و متاسفانه اگر مردم عادی که معترض هستند نتوانند خودشان را به صورت صحیح ابراز کنند و آزادانه حرفشان را بزنند ناگزیر اعتماد خود را از دست می‌دهند و احساس حقارت می‌کنند و در نهایت به تخریب و خدایی نکرده اسلحه دست می‌برند. نظرسنجی دانشگاه مریلند اعتبار بالایی ندارد چون علاوه بر اینکه جامعه آماری آن به طور دقیق مشخص نیست روش نظر سنجی آنان نیز زیاد قابل استناد نیست. اما در اینکه اکثریت مردم اسلام و حکومت اسلامی را دوست دارند شکی نیست. سوال ۱۰: در سیره پیامبر (ص) و امام علی در حکومت داری می‌بینیم که آنان بر سر اصول کوتاه نمی آمدند. به طوری که بسیاری معتقد بودند روش امام علی (ع) در برقراری عدالت و مساوات، باعث می‌شود دیگران بر ایشان بشورند و حکومت ایشان در نهایت عمری نداشته باشد که همانگونه هم شد. اما ما به عنوان پیرو ایشان باید از خود بپرسیم چرا ایشان طبق خطبه ۱۲۶ نهج البلاغه شعارشان این بود که: من حق و عدالت را نمی‌گذارم و مصلحت را بردارم؟! برای ایشان حکومت ذره ای ارزش نداشت بلکه پریایی عدالت و اصلاح امت، ملاک عمل بود و برای حفظ حکومتشان از آن کوتاه نیامدند تا اینکه جان خود را در راه اهداف والای انسانی و اسلامی فدا کردند. سوال ۱۱: این برمی‌گردد به همان مصلحت اندیشی بیجا. چرا باید بعضی مسئولین ما حقوق ۳۰ یا ۴۰ میلیون تومان داشته باشند بغیر از پاداش و ... و بعضی باز هم اختلاس کنند؟! بنظر من این که چند نفر را بگیرند، محاکمه کنند و حتی اعدام کنند فقط صورت مسئله را پاک کردن است باید از ریشه آن را زد و مصلحت را کنار گذاشت و برای حفظ آبروی نظام با آقازاده ها و مسئولین رده بالا برخورد قاطع کرد. و قوانین سخت گیرانه که پیامبر (ص) و امام علی (ع) اجرا می‌کردند را تصویب کنند. شاید با برخورد قاطع، آبروی نظام موقتـاً در جوامع بین الملل کم شود (چون تعداد زیادی از سران حکومت و دولت را باید دستگیر کنند) اما به جای آن در بین مردم بیشتر و بیشتر می‌شود. این سخنان درد دلی بود از سر دلسوزی و محبت، به این مردم عزیز و اسلام پربرکت. لطفا در نظراتی‌که دادم اشتباهات بنده را بگیرید. خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما و چشم دلمان را بینا کن بر نور علم الهی. آمین یا رب العالمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب آن سؤال عرض شد و به نظر بنده خودِ جنابعالی هم قبول دارید، مسائل سیاسی و اجتماعی ابعاد گسترده‌ای دارند که در حیطه‌ی سؤال و جواب نمی‌گنجد. هنوز هم بر همان جواب، تأکید دارم. در مواردی که فرمودید در بعضی موارد با جنابعالی همراه هستم، و در بعضی موارد نگاه متفاوتی به موضوع دارم ولی در فضای سؤال و جواب، نهایتاً بنده می‌توانم نظر کلّی خود را بدهم تا سؤال‌کننده روی آن فکر کند و هرگز انتظار نیست که او فکر خود را تعطیل و نظر بنده را بپذیرد. موفق باشید

30515
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: خواستم ببینم کدام شرح حافظ و مثنوی را مطالعه کنم بهتره؟ شرح شوقی بر حافظ خوبه؟ شرح جنابعالی کی منتشر می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نمی‌توان در شرح خاصی متوقف شد، هرکدام در نکاتی موفق بوده‌اند و بر اساس ذوق خود سراغ جناب حافظ رفتند. فعلاً بنده در هر فرصتی غزلی را مطرح می‌کنم با این نیّت که نسبت به جناب حافظ، گمان‌ها منفی نباشد و روشن شود افکار و اندیشه‌های عرفانی او مربوط به تاریخ امروزینِ ما است. ما دقیقاً امروز یک حافظ کم داریم تا نحوه‌ی بودن ما را در جهان و در نسبت به عالم با نگاه خردمندانه و شاعرانه متذکر شود. موفق باشید

30514
متن پرسش
بسمه تعالی: با عرض سلام: استاد عزیز مدتی است کلیپی از پیشگویی جناب بهلول مبنی بر ظهور در سال ۱۴۰۰ شمسی پخش شده و روحانی هایی هم تبلیغ می کنند. قبلا فرموده بودید عارف بوی پیراهن یوسفی می‌شنود و خودش به درک غیب حضرت نایل شده ربطی به تحقق خارجی حتمی ندارد. کلا اگر این بشارات مربوط به خود احوالات ایشان می‌شود چرا عنوان می کنند؟ تبعات سوء بسیاری دامنگیر جامعه می‌شود و سسنی در عقیده پیش میاید. چون سالها می گذرد و خبری نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم کار درستی باشد. اساساً نباید به این امور دامن زد. موفق باشید

30513
متن پرسش
بسمه تعالی: با عرض سلام: در مسئله زن مطالب شما را دنبال می کنم. استاد وقتی شنیدم در گروه های موسسه خود شما از تدریس خانمها ممانعت می‌شود دچار تناقض شدم. شما و بسیاری اساتید دیگر زنان را تشویق به حضور فعال در جامعه می‌کنید درحالی‌که به جرات می‌توانم بگویم بستر مناسب و انسانی برای حضور زن هنوز در جامعه ما شکل نگرفته. در تفسیر سوره زمر فرمودید زن مثلا شهردار غرفه حیا ندارد چگونه یک زن هم در جامعه باشد هم نباشد و در غرفه حیا هم حضور پیدا کند. سوال بعدی اینکه بسیاری چون حجاب دختران ورزشکار حجاب محسوب نمیشود مواضع رهبری را در تشویق ایشان درست نمیدانند.جوابی که بنده به خودم میدهم دقت نظر ایشان در پررنگ کردن همان حجاب حاقل هست تاروزی حداکثرش هم درست شود.نظر جنابعالی چیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هیچ وجه بنده و رفقا معتقد نیستیم که زنان نباید تدریس کنند حتی برای آقایان. در سالگرد شهادت حاج قاسم ملاحظه فرمودید سلسله بحث‌هایی تحت عنوان «زینب‌های حاج قاسم» در مرکز «سُها» با مدیرت خواهران شکل گرفت که بسیار هم خوب بود. موفق باشید

30512
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: در گفتار دوم یادداشت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام یادداشت؟!! موفق باشید

30510
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم استاد بزرگوار: با توجه به فرمايشات شما و ديگر اساتيد بزرگوار به اين نتيجه رسيده ام كه امروزه، زنان بايد براي تعالي جامعه قدم بردارند. با توجه به تجربه اي كه از حضور در جامعه دارم و خصوصا مشكلات جامعه زنان، راهكارهاي ارزشمند دين من جمله تعدد زوجات، متعه (در صورتي كه سبك زندگي زن نباشد و به دليل كوتاهي مسئولين و تامين نيازهاي مالي و به كررات نباشد)، قواميت مرد و ... در صورتي كه عاملان آن مردان هوسباز و متاثر از قاجار نباشند به نفع جامعه زنان است. تفكرات فمينيستي بيشترين آسيب را به جامعه زنان وارد كرده است چراكه مانع شناخت خود و طي كردن مسير زنانه زنان شده است. وليكن استاد بزرگوار دلسوزاني در مقام تبيين و تبليغ به شيوه اي اين قواعد فقهي را بيان مي كنند كه زنان از دين دلزده مي شوند. همانطور كه فرموديد در ابتداي انقلاب گاهي امر به معروف و نهي از منكر كردن هاي انقلابيون باعث طرد شدن افراد و پيوستن به جبهه مقابل مي شد. گاهي شاهد تحقير و توهين به زن از طرف اين بزرگواران در مقام تبيين احكام الهي هستم و بهانه شان هم مقابله با فمينيسم است. شما اين حد از قاطعيت و اين شيوه تبيين را با توجه به كثرت تعداد دختران لازم مي دانيد؟ از آنجايي كه به عنوان معلم نظام حقوق زن در اسلام قصد فعاليت دارم از شما خواهشمندم راهنمايي بفرماييد چگونه عمل كنم تا گرفتار افراط و تفريط نشوم و در كجا بايد قاطعيت داشت و در كجا بايد ملايمت و ملاطفت به خرج داد؟ چگونه از تعدد زوجات حضرت رسول صلوات الله عليه بگويم كه غيرت زنانه، در عدم پذيرش اين امور باعث كنار گذاشتن دين و زير سوال بردن دين و ديانت نشود؟ در نهايت چگونه عمل كنم كه انجام وظيفه كرده باشم؟ سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نظر رهبر انقلاب توجه شود: در نظر حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای بنابر ادله‌ی معتبر دینی چند همسری مردان، مباح اما غیر مستحب است، اما از آنجا که مطابق دلایل قرآنی جواز آن مشروط به اطمینان از رعایت عدالت بین همسران شده است، بنابراین هر گاه از نظر عقلایی عدم تحقق رعایت عدالت بین همسران محتمل باشد، ازدواج مجدد شوهر جایز نیست. همچنین در نگاه کلان معظم‌له به خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی در زندگی انسان و ضرورت شکل‌گیری خانواده و مراقبت و حفاظت از آن، عواملی در استحکام این بنیان الهی و شکل‌گیری آن مؤثر است از جمله: حفظ محبت و اعتماد متقابل زوجین، اصالت نقش مادری و تربیتی بانوان، پرهیز از راه یافتن نگاه مادی به خانواده و تجمل‌گرایی و رقابت‌های مادی خانواده‌ها، ترویج ازدواج آسان و نقش مهم و مؤثر والدین در آن، وظیفه دستگاه‌های حکومتی و رسانه‌ها در تسهیل امر ازدواج جوانان. بر این اساس از آنجا که در جامعه و کشور ما ازدواج مجدد مردان غالبا به ضرر استحکام خانواده و موجب تضعیف محبت زوجین و گاه فروپاشی خانواده است، نگاه معظم‌له به آن خوشبینانه و مثبت نیست و از این روست که این جمله در بیان ایشان تکرار شده است که: «خدا یکی و محبت یکی و یار یکی» موفق باشید

30509
متن پرسش

با سلام استاد: قبلا که مطالب کمتری نمیدونستم خیلی با بحث عشق به حق جلو میرفت حتی تو آرزوهام همش بود عاشق و واله خدا و اهل بیت باشم. گاه هم از پیاله این مستی چیزی می‌رسید ولی خیلی وقته نمیتونم با خدا عشق بازی کنم. دعا و اینا رو میخونم ولی عاشقانه نیست، وله ندارم چکار کنم اون محبت و عشق دوباره برگرده؟ مسیر محبت سرعتش برای من که خانم هم بودم سرعت عجیبی داشت و با توجه به اینکه مباحث عقلانی هم یه چیزهایی می‌فهمیدم شخصیت دوست داشتنی داشتم ولی مدتیه اونطور نیستم گاه از شدت عشق دلم میخاست سر به بیابانها بگذارم پدر مادر اذیت می‌شدن. نمیدونم بخاطر ناراحتی اونها دور شدم یا مسئله چیز دیگه است. استاد آدم تا در خانه پدر و مادر اذیت که اینطور بعد هم اگر وارد زندگی با همسر شود نمیشه اونطور که دلش میخاد با خدای خودش مانوس شه شرایط اقتصادی هم که برای مجردها نیست بخان مستقل باشن. در این دو مورد لطفا راهنمایی کنید با توجه به اینکه آدم تا با خودم کنار نیاد نمیتونه افراد دیگه را وارد زندگی خودش کنه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز و در این تاریخ مسیر عشق حقیقی را در شهدا و رهبر معظم انقلاب می‌توان دنبال کرد و دل را باید به این مسیرها کشاند. عشق حقیقی و نورانی در این مسیرها تجربه می‌شود همچنان‌که با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی تجربه شد.

شهداء در افسون گل سرخ شناور شدند، به جای آن‌که کارشان شناختن گل سرخ شود. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌رفتن. من و شما آمده ایم به زیارت شهدا تا به سوی آفتابِ زمانه آمده باشیم و حالات و احوالات خدای شهداء را احساس کنیم. این نوع «بودن»، شناورشدن در افسونِ گل سرخ است تا به زیبایی‌هایی که حضرت روح اللّه «رضوان­ الله­ تعالی­ علیه» در این عالم گشوده نظر کنیم و تماشاگرانه محو آن شویم و این یعنی قصّه‌ی شهادتِ این شهداء. این یعنی در افسون گل سرخِ این دوران، شناورشدن. حال هرچه می‌خواهد بشود، باداباد!

 2- در کنار سایر انسان‌ها می‌توان مطابق تکالیف شرعی عمل کرد و نگران نبود. موفق باشید.

30508
متن پرسش
سلام: در کدام‌یک از تالیفاتتون موضوع عقل نظری و عقل رو تشریح کردین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مستقیم بحثی در این مورد نداشته‌ام. شاید در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی به‌دست آورید. موفق باشید

30505
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: این حقیر به اتفاق خادمان قرارگاه مردمی شهید ردانی پور، قریب به یک هفته است که جهت خدمت رسانی وارد شهرستان سی‌سخت شده ایم. این شهرستان به دلیل موقعیت جغرافیایی خوب دارای جاذبه های توریستی و گردشگری می باشد و همین موضوع سبب شده که عده ای با نظر به توریستی بودن این شهر سطح تمکن مردم را در حد عالی تصور کرده و از امداد رسانی به اقشار با سطح تمکن پایین نیز امتناع ورزند. در صورتی که با تحقیق و بررسی متوجه شدیم زندگی و اشتغال همه ی سطوح زندگی در این شهرستان تحت تاثیر قرارگرفته است. لازم به ذکر است که قریب به ۱۰۰۰ واحد مسکونی بر اثر زلزله تخریب ۱۰۰ درصد و ۱۵۰۰ خانه نیاز به تعمیرات اساسی پیدا کرده اند. از محضر جنابعالی خواستارم نظر خود را در این زمینه مطرح بفرمایید. از لطف شما سپاس گذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال مصیبت سنگینی به هموطنان عزیز ما وارد شده و در کمک‌رسانی به آن‌ها هرگز نباید کوتاهی کرد. جناب حاج آقا لادانی نگران بودند که نسبت به این مردم کوتاهی شود. إن‌شاءالله هرکس هر اندازه از دستش برمی‌آید در این کار خیر که با ایثار خود وارد تاریخی می‌شود که شهدا در آن تاریخ ورود کرده‌اند، کوتاهی نکنند. موفق باشید  

30504
متن پرسش
سلام: در سوال 20763 عرض فرمودید که دستگاه عرفانی محی الدین و مولوی اعلی الله مقامهما الشریف دو دستگاه عرفانی متفاوت است. لکن احقر با اینکه تا پیش از این جز محی الدین به کسی چندان راغب نبودم اما چندیست که جذبه مولانا مرا ربوده است و بین این دو احساس یگانگی می کنم گر چه یکی بیشتر به عرفان نظری پرداخته و دیگری به عملی اما دوگانگی نیافتم. حضرتعالی اگر مصداقی سراغ دارید متذکر شوید ظاهرا نقل است که یکی از فضلا به یکی از عرفا گفت که قصد دارم کتابی در باب عرفان حافظ و عرفان مولوی و ... بنویسم آن ظریف فرمود وقتی خدا یکیست چند عرفان چه معنی دارد؟ باری دوگانگی ندیدم البته جناب شمس طعنه ای در مقالات به محی الدین گویا زده اند : نيكوهمدرد بود، نيكومونس بود، شگرف مردى بود شيخ محمد؛ اما در متابعت نبود و جناب مولوی هم نامی از محی الدین نمی‌برند گرچه با توجه به سلوکی که با جناب قونوی دارند عمق تعلق خاطرشان به ابن عربی را می‌توان احساس نمود. عمری دو مرد عرفان گفتی سخن ز وحدت در بین این دو واحد هرگز نبوده کثرت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید راهِ عرفان، راهِ رجوع به خداوند است و تفاوت‌ها را می‌توان با نظر به روایت «الطُرُقُ إلَی الله بِعَدَدِ أنفَاسِ الخَلائِقِ» دانست آن‌هم به جهت آن‌که ذوق‌ها متفاوتند. معلوم است که جناب مولوی با ذوق خود می‌تواند با حضرت محبوب مأنوس شود و این نفیِ ابن‌عربی نیست. موفق باشید

30503
متن پرسش
با سلام: استاد یه مطلب مدتیه ذهنم رو درگیر کرده و اون اینکه مگر نه اینکه حقیقت کعبه امام امیرالمومنین (ع) هستن پس نماز اونا که در مسیر قبلشون اول امیرالمومنین هست بعد کعبه درست تره؟ یه بار ایستاده بودم نماز حس می‌کردم کسی صورتم رو میچرخونه به سمت کربلا. استاد این موضوع را چطور میشه توجیه کرد؟ ۲. استاد نقشه جغرافیای جهان و بحث جغرافی هم بومی نیست؟ ۳. استاد عزیز بهتر نیست قسمت خصوصیات که در قسمت بالای سایت قرار گرفته اونجا چه ایمیل و نام خانوادگی یا جنس برای ارسال پرسش میخاد شهر را هم اضاف کرد؟ مدیریت بهتری نمیشه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کعبه محاذیِ بیت‌المعور است و بیت المعمور محاذی عرش است و عرش بر چهار اسمی که در تسبیحات اربعه متذکر می‌باشد، حمل می‌شود و از این جهت کعبه قبله‌ی مسلمانان می‌باشد. آری! مولایمان علی «علیه‌السلام» مظهر انوار عرشی بیت المعمور است ولی آن حضرت که نمی‌شود قبله‌ی مسلمانان بشود. ۲. نمی‌دانم. ۳. مسئول سایت إن‌شاءالله توجه فرمایند. موفق باشید

30502
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی در مورد طلسم و جادو داشتم. آیا طلسم و جادو وجود دارد؟ در صورت وجود جادو برای رفع اثر آن در زندگی چه ذکر یا عملی توصیه می‌شود؟ سوال دیگری داشتم بنده هرچه تلاش می‌کنم هیچ پیشرفتی در زندگیم ایجاد نمی‌شود و آرامش زندگیم بهم ریخته و کوچکترین تغییر مثبتی یا اجابت دعاهام انجام نمی‌شود. جو سنگینی زندگیم را فرا گرفته است مرا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خوب است در این مورد کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» را که روی سایت هست، مطالعه فرمایید. http://lobolmizan.ir/book/1213 

۲. با خوش‌خُلقی و ایثار و صله‌ی رحم و تواضع إن‌شاءالله مشکل حل می‌شود. موفق باشید

30501
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک عید مبعث: با توجه به اینکه اعطای وجود در ید حق تعالی است لکن ظاهرا چگونگی آن را خود ظهورات رقم می‌زنند. سوالی که پیش می آید اینست که به نحوه وجود وجودات که نظر می‌کنیم طراحی هوشمندی مشاهده می‌شود که بخصوص در جمادات اسناد آن به خود موجود که علی الظاهر از شعور عاری اند محل تامل است. مثلا نحوه انقباض و انبساط آب که بر خلاف اکثر ماده ها است و باعث می‌شود دریاچه ها و .. کاملا یخ نزنند که امری بسیار حیاتیست درین مورد و سایر موارد دست مبارک الله قابل مشاهده است
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالَم به اعتبار آن‌که از طرف حضرت حق، خلق و تدبیر می‌شود؛ نظام اَحسن است و امکان تحقق هر ممکن‌الوجودی مشروط به جای‌گرفتن در نظام احسن الهی می‌باشد. آری! امکان، ذاتیِ ممکن‌الوجود است ولی تحقق آن به اذن الهی است در نظام احسن. موفق باشید

30499
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در تفسیر سوره زمر روی اسم الله بحث نمودید که مقام جامع منبسط در هستی است، و روایت: «ما رایت شیا الا و ...» قبل از شی و با هر شی و بعد شی، الله را دیدم. در مورد مقام نبی هم فرمودید که مقام اسم الله هست. هر دو موضوع به یک مفهوم است؟ این یعنی باطن هرچیز نور نبی است یا در آینه نبی باید باطن هر شی را که الله است دید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از یک طرف رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مأمورِ دعوت به حضرت الله‌اند به حکم آن‌که قرآن می‌فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو این است راه من که به الله دعوت می‌کنم. و از طرف دیگر عالَم آینه‌ی نور حضرت الله می‌باشد، پس با شریعت نبوی می‌توان منوّر به نور الله شد و با آن نور، عالم را آینه‌ی الله یافت. این است معنای یگانگی بین ذهن و عین. موفق باشید

30496
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: ان شاءلله خدا به شما طول عمر با عزت بدهد زیرا که زندگی خیلی ها را به سمت خدا جهت داده اید. وقتی در ارتباط با افراد درجه یک خانواده مجبور به شنیدن غیبت و تهمت باشیم (از اول شخص مملکت تا...) و نهی از منکر ما هم فایده نداشته باشد تکلیف چیست؟ آیا اجازه داریم قطع رابطه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. نه! در این موارد نباید کار به جدال و جدایی از رحم بکشد. بهترین راه سکوت است. موفق باشید

30495
متن پرسش
سلام استاد عزیز: برخی از بزرگان شاگردان خود رو از رجوع به ابن عربی و مولوی منع می‌کردند. علت منع آنها هم این بود که مولوی و ابن عربی سنی مسلک هستند و تا زمانی که منابع عظیم شیعه در دسترس هست، رجوع به امثال مولوی و ابن عربی جایز نیست. در کتاب کهکشان نیستی خواندم که سید مرتضی کشمیری که استادِ آیت الله قاضی (ره) بودند به آقای قاضی فرموده بودند که شما نباید به ابن عربی و مولوی و امثالهم رجوع کنید و آیت الله قاضی هم از توصیه ایشان پیروی کردند. اگر مولوی سنی بوده پس چطور این اشعار عرفانی ناب رو گفته و این همه در مسیر توحید رشد کرده؟ مگه میشه کسی مثل ابن عربی و مولوی سنی باشند و راه توحید رو که لازمه اش ولایت امام علی علیه السلام هست رو طی کنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مولوی خوب است به سؤال و جواب‌های شماره‌ی 25473 و 25735 و 27449 و 27468 و در مورد ابن عربی به سؤال و جواب‌های 25311 و 26420 و 26811 و 28667 و 30108 رجوع فرمایید. در ضمن به نامه‌ی حضرت امام خمینی به گوباچف فکر کنید که فرمودند مطالب ابن عربی، معارفی است که از مو باریک‌تر است. و از این جهت می‌توان گفت هرکسی متوجه‌ی ظرایف سخنان او نمی‌شود. موفق باشید

30494
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: من حدودا دو ماه است که دچار یک بی میلی شدید نسبت به امور معنوی و عبادات شده ام و در وجود خودم نوعی سیری احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که اشتیاقی نسبت به درک معارف دینی ندارم و حتی دیگر حوصله مطالعه در این حوزه را نیز ندارم. ابتدائا با خود فکر می‌کردم که فقط در این حوزه است ولی الان وقتی دقت می‌کنم می بینم که انگار در همه حوزه های زندگی دچار چنین حالتی شده ام. در واقع گویا به یک انسانی که هیچ انگیزه ای ندارد تبدیل شده ام. این درحالی است که من شدیدا عاشق مطالعه و کسب معارف دینی بوده ام ولی الان دو سه ماهی است که این شوق خیلی کمتر شده. این مسئله واقعا مرا نگران کرده و می ترسم که باعث شود از این مسیر خارج شوم و نتوانم از فرصت ماه های شعبان و رمضان استفاده کنم. مدتی قبل وقتی این مسئله را با شما مطرح کردم فرمودید شاید همان قبضی باشد که بعد از آن بسط اتفاق می افتد. ولی الان خیلی نگرانم. نمی‌دانم که این وضعیت تا کی ادامه دارد؟! ریشه این حالت در چیست؟! من چه کاری می‌توانم بکنم که از این حالت نجات پیدا کنم؟! خیلی ممنون میشم اگر راهکاری برای حل این مشکل پیش روی من بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به همان قبضی که عرض شد باید فکر کرد. إن‌شاءالله منجر به بسط می‌شود. در ضمن موضوعات مطالعه‌ی خود را در کنار ورزش تغییر بدهید، بد نیست. زندگی‌نامه‌ی شهداء افق‌هایی را در مقابل‌تان می‌گشاید. سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید إن‌شاءالله جهان گمشده را متذکر می‌شود. موفق باشید

30493
متن پرسش
با سلام استاد: عذر خواهم که وقت شما را گرفته ام. دو سوال داشتم: ۱. لطفا منبع جامعی در مورد چیستی و ضرورت فلسفه (مخصوصا فلسفه اسلامی) بیان کنید. ۲. امام علی ( ع): «شرافتمندانه ترين توانگرى ها، وانهادن آرزوها است.». با توجه به حدیث امام علی (ع)، نباید برای خود هدف انتخاب کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این خود فلسفه است که نشان می‌دهد جایگاه فلسفه کجاست. بالاخره «حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی». 2- آری! آروزهای دنیایی نه! ولی اهداف الهی آری!

موفق باشید

30491
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد وقت بخیر: ۱. استاد نظرتون درباره شخصیت حجت الاسلام عبدالحسین بندانی نیشابوری چی هست؟ بنده ایشون رو با اساتید انقلابی دیده ام اما بعضی گفته اند ایشون از طرفداران صادق شیرازی ملعون هست. مطالب ایشون چجور هست؟ ۲. درباره کتاب حیات معقول علامه جعفری چه نظری دارید؟ خیلی ممنون تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ایشان را نمی‌شناسم. ۲. خدا مرحوم آیت الله علامه جعفری را رحمت کند کتاب مذکور کتاب ارزشمندی است و هنوز هم ارزش رجوع به آن کتاب به‌خوبی احساس می‌شود. موفق باشید

30490
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: می‌خواستم نظرتان را درباره فلسفه غرب و انتخاب آن به عنوان رشته دانشگاهی بدانم و نسبت این فلسفه با فلسفه اسلامی. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فیلسوفان غربی هم نسبت به بشر جدید دغدغه‌های خوبی داشته‌اند که به نظر می‌اید در کنار فلسفه‌ی اسلامی می‌توان نسبت به آن‌ها نیز فکر کرد و جایگاه آن‌ها را نادیده نگرفت. موفق باشید

30489
متن پرسش
سلام علیکم آقای طاهرزاده: نظرتون راجع به ورود آقای سعید محمد به عرصه انتخابات چیست؟ آیا کار درستی کرده که حتی حاضر شده از سمت بالای خودش استعفا بده و وارد عرصه انتخابات بشه؟ آخه این بنده خدا رو حتی خود جبهه انقلابی هم نمیشناسن چه برسه به مردم عادی. بعدشم اگه کسی توی زمینه ای موفق بود اولا خب همون جا رو سفت و سخت بگیره و بره جلو! دوما دلیل نمیشه که توی زمینه دیگه ای هم باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خود ایشان با توجه به شخصیت علمی جهانی که دارند، احساس کرده‌اند به صحنه بیایند تا اقلاً معلوم شود برای اداره‌ی کشور چه راه‌کارهایی دارند و شاید در مناظرات بتوانند حرف‌هایی که نیاز است گفته شود، را بگویند و در نهایت در میدان طرح خود در کنار سایر نامزدها تصمیم نهایی گرفته شود. موفق باشید

30488
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: سال ها قبل زیاد غیبت می‌کردم متاسفانه، بعد کم کم، کم شد، بعد هم که مشغول بچه داری شدم و ارتباطاتم خیلی کمتر شد خیلی کمتر. چند سال اخیر به خاطر مشغله فراوان کمتر شده به فکر غیبت بیافتم و همین مساله باعث شده میلی هم به غیبت نداشته باشم، مدتی هم نیروی حال اکهارت تله رو کار می‌کردم. هر چند که به نظرم هر چه بوده کار خدا بوده نه من بی عرضه. دو سال اخیر مساله ای به شدت آزارم می دهد آنقدر که هر بار راهی را که برای سلوک در پیش می‌گیرم به شدت بهم می‌ریزد. متاسفانه احساسات و حرف های آدم ها را در مورد خودم از طریق احساساتم می شنوم و حتی وقتی به شدت در کنترل ذهن و نیروی حال پیشرفت می‌کنم باز هم آزارم می‌دهد، بهم ریخته می شوم و گاهی حس می‌کنم کسی از گوشت تنم چیزی می کند و آن شخص را هم می شناسم و می‌دانم کیست. ارتباطاتم به خاطر بچه هایم و شرایطی که دارم کم است اما همان ارتباط کم آزار دهنده می شود. تمرکزم را کم می‌کند و هر آنچه را به دست می آورم در خشم و غضبی درونی از دست می دهم و گاهی میلم را به غیبت شدیدا زیاد می کند و مرتکب این گناه می شوم و سقوط پشت سقوط ادامه می یابد و خسته از این همه درگیری درونی هیچ میلی به عبادت و هیچ رغبتی برای از سرگیری کارهایی که داشتم برای کم کردن خیال انجام می‌دادم ندارم. چه کنم؟ از تکرار این همه خطا و از ناتوانی خسته شده ام. سیر سایت را هم به همین خاطر رها می‌کنم و به شدت نامنظم و تنبل می شوم. خیال پرداز و ناراضی، چه می شود کرد؟ من کجای این کنترل خیال هستم که از جانب احساساتم اینقدر آسیب می‌بینم؟ و البته احساسات دیگران هم اینقدر رنجم می‌دهد؟ راهی هست؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در افق حضور حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با خاطرات شهدا و مزار شهدا، کار را جلو ببرید. اگر زیارت شهید محسن حججی و شهید حاج قاسم برایتان مقدور است، به آن شهدا رجوع فرمایید و خردی که با آن‌ها در این تاریخ به ظهور آمد را، در خود جستجو کنید. موفق باشید. 

نمایش چاپی