بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3420
متن پرسش
سلام در رابطه با سوال شماره 3324 : حضرت آقا در بجنورد فرمودند : تجمل گرایی چقدر خوب است چقدر بد است؟ این نه یعنی اینکه ایشان با همه زیر بنای مدرنیته مخالف نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحث مدرنیته بحث دیگری است که ایشان در همان سخنرانی تأکید کردند مواظب باشید از غرب تقلید نکنید. بحث ایشان در این جمله این است که نباید به اسم تجمل هرگونه زیباسازی را نفی کرد همان‌طور که نباید همه‌ی زندگی ما پرداختن به دنیا باشد و زیباکردن دنیا. موفق باشید
3419
متن پرسش
سلام. ان شاالله زیارتتان قبول باشد. حاج آقای صدیقی نقل قولی از رهبر معظم انقلاب بیان داشته اند که در آن از قول ایشان توصیه شده که در فتنه ها و توفانها به آیت الله خوشوقت پناه ببرید. سوال من اینست که آیا در موضع گیریهای سیاسی و مخصوصا در مورد دولت باید تابع نظر ایشان (آیت الله خوشوقت) باشیم. اگر از لحاظ عقلی با نظرات سیاسی ایشان مخالف باشیم چه باید کرد؟ در اینصورت نقل قول آقا چه میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده دعاگوی رفقا بودم. فکر نمی‌کنم بشود به‌راحتی آن حرف را در همه‌ی امور پای رهبری گذاشت در عین آن‌که آیت الله خوشوقت یکی از افتخارات ما هستند. موفق باشید
3418
متن پرسش
با سلام در سوال قبل از حضرت عالی پرسیدم معنای ولایت مداری چیست که شما پاسخ را فرمودید.درامتداد این سوال می خواستم بدانم که اگر مسیر انقلاب و گذشت زمان مار را به جایی رساند که در نکته ای وموردی نظرمان با ولی فقیه فرق کرد و ما قطع پیدا کردیم که نظر ما درست است،چه باید بکنیم؟باتشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آن نظر برای خودمان محترم است و وظیفه داریم شخصاً طبق همان نظر عمل کنیم که به آن رسیده‌ایم ولی نباید آن را به جامعه سرایت داد که موجب اختلاف در جامعه شود. موفق باشید
3417
متن پرسش
سلام علیکم ، با تشکر از زحمات استاد محترم و با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون در تبیین و ترویج معارف دینی، در پاسخ به سوال «یکی از شاگردان کوچک استاد» 3/9/91 در رابطه با پاسخ مقام معظم رهبری به اظهارات آقای مشایی در مورد « دوستی با مردم اسراییل » فرموده اید: مفام معظم رهبری آن را یک نوع کج سلیقگی دانستند و نه انحراف. در حالی که معظم له این اظهارات را اظهار نظر غلط، حرف نادرست، حرف غیرمنطقى،و حرف اشتباه ، دانسته اند. «کج سلیقگی» نه در فرمایش های معظم له تصریح شده و نه از آن قابل برداشت و استنتاج است. اگر انحراف نباشد حد اقل جهل یا کوته بینی است: «یک نفر پیدا میشود درباره ى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقى اى است. مگر مردم اسرائیل کى هایند؟ همان کسانى هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله ى همین ها دارد انجام میگیرد. سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین هایند. نمیشود ملت مسلمان نسبت به افرادى که اینجور عامل دست دشمنان اساسى دنیاى اسلام هستند، بى تفاوت باشد. نه، ما با یهودى ها هیچ مشکلى نداریم، با مسیحى ها هیچ مشکلى نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلى نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا؛ مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستى نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس العملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرداینکه یک روز یک نفر از این طرف بگوید، یکی از آن طرف بگوید، یکی اینجور استدلال کند، یکی از آن طرف حرف بزند، این درست نیست، این التهاب آفرینی است؛ حرفی بود گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع جمهوری اسلامی و موضع دولت جمهوری اسلامی هم این نیست. » ( پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری - خطبه‌های نماز جمعه تهران در روز هجدهم رمضان ۱۳۸۷/۰۶/۲۹ -) ملتمس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: علیکم السلام: چون مقام معظم رهبری فرمودند کاری بود اشتباه و نباید به آن دامن زد بنده این‌طور در ذهنم ماند که آن سخن در عین اشتباه بودن یک کج‌سلیقگی است زیرا از روح سخنان دولت و اطرافیان او چیزی که حاکی از پذیرفتن اسرائیل باشد استنباط نمی‌شود. موفق باشید
3415
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار.لطفا نظرتون رو در مورد مطلبی که در پایین آورده ام بیان کنید وبه این 2سوال من پاسخ دهید:1- در دین معمولاًیکسری باید ها ونباید هایی مطرح می شود تا انسانها در جایگاه اصلی خودشان (منظورم همون زندگی پس از مرگه)سعادت مند شوند و به نتیجه برسند..واز نظر دین واقعی که همون اسلامه افرادی که این باید ها واین نباید ها رو رعایت نمی کنند واعتقادات حقه ندارند پس از مرگ زندگی سعادت مندی ندارند وحتی از آن روی که به شناخت حقایق در این دنیا نائل نشده اند پس از مرگ امکان این هست که کور محشور شوند ودر تاریکیها بسر برند.حال در مطلبی که در یکی از رسانه ها آمده یک دکتری که خودش هم میگه خیلی اعتقادات محکمی نسبت به زندگی پس از مرگ نداره چطوری لذت هایی را درک میکنه که شبیه به توصیفات بهشتی و وجود حورالعین می باشد؟ 2-اصولاً مطالبی از این دست را که بعضی ها در مکاشفات خودشان بدست آورده اند را چطور باید بررسی کنیم؟والسلام.عاقبت به خیری گوارایتان باد لینک روزنامه گاردین http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2012/oct/11/dr-eben-alexander-proves-need-heaven مجله آمریکایی «نیوزویک» در شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص داده است که به گفته خودش، هفت روز «زندگی‌ای با هوش غیرانسان» را تجربه کرده است، تجربه ای که وی آن را حسی شیرین و «آن جهانی» می داند. وی از دنیایی سخن می گوید که اتحاد اساس آن است و آن قدر زیباست که «پنج ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد.» دکتر «ایبِن الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته تحریر در آورده، می‌نویسد: به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربه‌های جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، ‌کاملاً می دانم در مغز آدم‌هایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کرده‌اند چه می‌گذرد. مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدم‌هایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیب‌های جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربه‌های شگفتشان افسانه‌سرایی‌ها کنند. اما هرچه می‌گفتند هرگز بدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانه‌های حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت می‌شد. این را هم بگویم که پیش از این‌ها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقه‌مند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینه‌ای به دل نداشتم. حرف آنهایی را می‌فهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه می‌خوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه، به عنوان یک دانشمند می‌دانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم. اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون می‌دانم شکاکیون چه نظری راجع به چنین حرف‌هایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنی همان چیزی که هستم. اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شده‌ام که بیشتر در نوزادان دیده می‌شود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را می‌خورد. آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیت‌های عالی مغزم کلاً مختل شده بود. در چنین شرایطی هیچ توجیه علمی‌ای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که بدنم در اغما کامل به سر می‌برد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود. نورون‌های کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و معرفت ورای ظرفیت‌های مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم. باری، ماه‌ها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود. بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف می‌رفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا می‌گذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمی‌دانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب می‌گشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمی‌کند که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی می‌شناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفته‌تر و متعالی‌تر. در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمی‌شد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی…یا نقوش بال یک پروانه. اما از این همه شگفت‌آورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛ یک زن. جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونه‌هایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت و دو رشته گیسوان طلایی- قهوه‌ایش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقش دار حرکت می‌کردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیون‌ها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر می‌شدند و مجدد به بالا و دور ما اوج می‌گرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگ‌هایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگی‌ای را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم می‌خورد. زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناخته‌ایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود. زن بدون اینکه واژه‌ای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دور و برمان نه رویا است و نه گذرا و بی‌اساس است، بلکه حقیقی است. پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمه‌اش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد: «بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.» «هیچ ترسی نداری.» «هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.» فیزیک نوین می‌گوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی می کنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. تا پیش از تجربه‌ام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درک‌ناپذیر، اما امروز حقیقت‌های زندگیم را تشکیل می‌دهند. به این باور رسیده‌ام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون می‌دانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفته‌اند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان. من سال‌های سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کرده‌ام. می‌دانم که بسیاری از همکارانم بر این باور پافشاری می‌کنند که مغز، و به ویژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع آدمی است. خود من هم همین طور فکر می‌کردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت. از همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیده‌هایی بسیار بسیار فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم. در دنیای امروز بسیاری بر این عقیده‌اند که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود را از دست داده و علم، در برابر ایمان، راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شده‌ام که این دیدگاه به شدت ساده‌انگارانه است. تصویر مادی‌گرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد که هم اکنون هم نشانه‌هایش را می‌توان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی بر دین است که بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگترین دانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛ چیزی به نام حقیقت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- این هنوز در مرحله‌ی سکرات بوده و این قبل از مقابله با نکیر و منکر است، بعد از ملاقات با نکیر و منکر که ادعاهای او را انکار می‌کنند وضع طور دیگری است، هنوز با صورت خیالیه‌ای که مایل بوده داشته باشد روبه‌روست ولی کار دو فرشته‌ی نکیر و منکر آن است که انکار کنند هر چیزی را جز عقیده و عمل صالح را و اگر بعد از آن شرایط برای انسان عقیده‌ای صحیح و عمل صالح باقی ماند افقی از بهشت در مقابلش باز می‌شود و تا قیامت در آن حال باقی می‌ماند وگرنه گرفتار افکار و اعمال غیر الهی‌اش می‌باشد. موفق باشید
3414
متن پرسش
باسلام -دریک تشکل اسلامی فعالیت میکردم ازبدو ورودبامسائلی همچون دروغ،تهمت،زیرآب زنی،عدم رعایت حقوق مادی ومعنوی افراد،تحقیرو...ازناحیه مسئولان این تشکل مواجه بودم اگرهم اعتراضی میکردیم برچسب منتقدبه مامی زدندبعضی هاگفتندبایدسکوت کنیدوصبرداشته باشیدیااینکه ازاین تشکل خارج شوید به نظرشماآیااین امرصحیح است؟لطفاراهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر محیط نامناسب باشد بنده خارج می‌شدم. موفق باشید
3413
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .پیرو سوال 3330،همان تفاوت نگاه علامه جوادی آملی با علامه مصباح؛بحث بنده این دو عالم بزرگورا اصلا نبود،اتفاقا با مطالعه آثار این عزیزان بسیار با ولایت فقیه ارتباط برقرار میکنیم،حتی در کتاب حماسه و عرفان علامه جوادی آملی بسیار توانستیم تحلیل های سیاسی اشتباه خودمون رو درست کنیم،ایشون قطعا اهل سیاستند،منظور ما بعضی از علما هستند که تا الان از ایشان موضع ندیدم در قبال بعضی موارد سیاسی جزئی،مثلا علامه عزیز حسن زاده،یا آیت الله وحید،آیا مثلا اگر این عزیزان در قضیه فتنه،مثل علامه جوادی آملی که اون فایل صوتی ازشون منتشر شد یا علامه مصباح عمل میکردن بهتر نبود؟. . .2- راستی بنده کارمند هستم،باز هم مطالعه سیاست با اون شدت یعنی شاید در حد 4 ساعت زیاده؟. . .موفق باشید استاد و عذر خواهی برای وقت گیری از جنابعالی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- چکار داریم ما توی کوک علماء برویم. بنده در خدمت آیت‌الله حسن‌زاده بوده‌ام و ایشان را از خیلی‌ها سیاستمدارتر دیدم البته با زبان مخصوص به خودشان. آیت‌الله وحید را هم نمی‌دانم. 2- در هرحال باید از مطالعه‌ی معارف الهی و فهم قرآن باز نمانید. موفق باشید
3411
متن پرسش
با سلام میخواستم نظرتان را درباره هایدگر بدانم؟ استاد حسن عباسی در یکی از سخنرانی هاشون ایشون را یک اگزیستانسیالیست می دانند و به همین دلیل معتقدند که ایشون را نمی توان قرائتی دینی کرد و خورده می گرفتند بر کسانی که ایشون را همردیف شیعه تفسیر می کنند(که به نظرم منظورشون مرحوم فردید باشه) می خواستم نظر استاد عزیر را در این باره بدانم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد هایدگر باید کسانی نظر بدهند که هایدگر را می‌فهمند. آقای دکتر داوری نکات خوبی دارند. موفق باشید
3410
متن پرسش
با سلام نه میل ماندن دارم نه بال پرواز لطفا راهنماییم کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ما را گریزی جز پرواز نیست و رعایت احکام الهی بال‌های پرواز را می‌گشاید. موفق باشید
3408
متن پرسش
با سلام در کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین صفحه صدوچهار فرموده اید: انسان از طریق خود شناسی می تواند اثبات معاد ، نبوت و امامت کند آنچنان که اثبات توحید می کند ، لطفا توضیحی در این موضوع بفرمایید که چگونه این اثبات امکان دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در جزوه‌ی «انسان از دیدگاه اسلام» مطالبی در این مورد عرض کرده‌ام. موفق باشید
3407
متن پرسش
نظرتان درمورد پیش گویی های فردی در سایت ظهور که با علم ابجد واز قرآن است چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده به به این ادعا ها اعتماد نمی‌کنم. اصل حرف ابجد یک ابداع بشری است . موفق باشید
3406
متن پرسش
با سلام و خدا قوت. چرا بعضی از افراد که راه سلوک را در پیش میگرند و ریاضت نفس میکشند، سر از تیمارستان در می آورند؟ مگر نه این است که این عبادات باید باعث آرامش روحی هرچه بیشتر آنها شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون راه را درست و در مسیر الهی طی نکرده‌اند. سلوک الی الله یعنی رعایت حرام و حلال الهی، آیا شنیده‌اید کسی رعایت حرام و حلال الهی کند و سر از تیمارستان در آورد؟ موفق باشید
3405
متن پرسش
با سلام و خدا قوت. «تأنی» یعنی چه؟ جایگاه «تأنی» در آموزه های اسلامی چیست؟ لطفا اگر آیه یا حدیثی در این باره هست بیان بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در روایت داریم: «التّأنّی من اللَّه و العجلة من الشّیطان‏» تأنی نوری و لطفی است که از طرف خدا می‌آید و عجله از شیطان است و از همین حدیث می‌فهمیم معنی تأنی روحیه‌ای است در مقابل عجله. موفق باشید
3404
متن پرسش
باسلام خدمت استاد من خاستگاری داشتم که ازلحاظ مذهبی پسری است که1- فوق العاده رعایت حلال وحرام را میکند 2-اهل نمازوروزه هم هست 3-صادق وساده4اهل امر به معروف مشکلی که هست 1-یکبار ازدواج کرده وطلاق گرفته2-سادگی ازلحاظ اخلاقی او مرا نگران میکند 3محبتش به دلم ننشست4پدرم هم راضی نیست اما دلیل هم نمی اورد حال نمدانم چه کنم میترسم خدابخاطر تقوایی که دارداگر نه بگویم مواخذه شوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این چیزی نیست که امثال بنده بتوانم نظر بدهم باید بررسی شود علت طلاق همسرشان روحیه‌ای است که کلاً نمی‌تواند با زنان درست رفتار کند؟ یا آن همسرشان مشکل اساسی داشته، وگرنه صرف آن‌که همسر خود را طلاق داده نمی‌تواند مانع ازدواج با او باشد. موفق باشید
3402
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز همه ی ما خوانده و شنیده ایم که قرآن کریم کتاب انسان سازی است. شما بعنوان شخصی که سالها با قرآن مانوس بوده اید تا چه اندازه این واقعیت را لمس کرده اید؟من بدنبال کسی می گردم که خودش اعتراف کند که با همه ی وجودش به این حقیقت رسیده است که قران کتاب انسان سازی است نه اینکه امانتدار و ناقل گفته های دیگران باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا حال کسی را دیده‌اید که مدتی با قرآن مأنوس باشد و از عظمت انسان‌سازی آن حیرت نکند؟ این گوی و این میدان. خودتان تجربه کنید، چرا می‌خواهید تماشاگر باشید، بازیگر شوید. موفق باشید
3401
متن پرسش
سلام. بنده استادی دارم صاحب باطن، اما بعد از حدود دو سال که شاگرد ایشان هستم هنوز نتوانستم از باطن ایشان بهره ببرم، می خواستم بنده را راهنمایی بفرمایید که در معارف اسلامی برای برقراری رابطه ی باطنی با استاد چگونه باید عمل کرد و چه آداب خاصی دارد؟ این که می گویند سالک در ابتدای سلوک باید تصویر استادش را درحال عبادات خود مجسم کند به معنای تجسم خیالی استاد است؟ آیا برای برقراری رابطه با باطن استاد باید حضور قلب پیدا کرد؟ آیا استاد خودش باید تشخیص دهد که این شخص آماده ی دستگیری است یا شاگرد با اراده خود می تواند از باطن استاد بهره ببرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وظیفه‌ی ما است در ذیل شریعت الهی و انقلاب اسلامی به آن استاد سلوکی ارادت بورزیم تا قلب ما امکان ارتباط با ملکوت استاد را پیدا کند. آری باید تجسم خیالی از او داشت. موفق باشید
3399
متن پرسش
باسلام استادعزیزبنده یک جوان23ساله هستم دانشجوی نر افزارومداح اهلبیت وبسیجی وبزرگ شده دریک خانواده کاملا مذهبی چندساله دنبال یه دخترطلبه با ایمان برا ازداوح هستم امانتونستم کسی رو پیدا کنم شایددرست نباشه از این طریق اقدام کنم امابنده همه چی رو در دست خداوند میدونم واینکه اتفاقی وارد سایت شما روهم همچنین خیرمیدونم میخواستم اگه شما دخترخوب ومذهبی وبا ایمانی میشناسیدبه من معرفی کنید ممنون اگه خواستیدبه من کمک کنیدبه ایمیلم یک پیام بزنیدتاشماره تماسم روبراتون بفرستم .التماس دعا...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در این امور امکاناتی ندارم . موفق باشید
3398
متن پرسش
با عرض سلام زیارت انشا الله قبول اقا طلبه سیرجانی 4 ماه است به علت قیام برای امر به معروف زندانی است و به حمد الله صدایی از کسی در نیامد نه از فقیه نه از فیلسوف نه از سپاه نه از بسیج حقیقتا این یعنی مرگ جامعه امام حسین برای امر به معروف شهید شد ولی ما دلمان را خوش کردیم به عزاداری به اربعین زیارت رفتن ولی از اصل قضیه غافل شدیم کسی این مرد را حمایت نکرد صدایی از کسی در نیامد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا آن‌جا که اطلاع دارم رفقای با غیرت عدالت‌خواه موضوع را دنبال می‌کنند. موفق باشید
3397
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی مدتی است تفکراتی مذهبی و جدید توسط گروهی که خود را وابسته به شخصی به نام علی یغقوبی از تهران می دانند مطرح می شود و در اصفهان و شهرهای دیگر جلساتی با عنوان کاروان حسینی دارند که مطالبی در خصوص نظام بشر و نظام ظهور و ملک خداوندی و تفسیر قران مطرح می کنند. این گروه ایراداتی عمده به تفاسیر قبلی و رفتار و گفتار علما می گیرند و راه خودشان را صحیح تر می دانند. مدتی است در فضای مجازی نقد هایی بر این تفکرات وجود دارد ولی هیچ عالم و اهل معرفتی پاسخی به درستی یا اشتباهی این مطالب نداده اند . قابل ذکر است که یکبار در شبکه دوم سیما در برنامه به سوی ظهور از این شخص(علی یعقوبی )به عنوان مدعی رابطه با امام زمان اسم برده شد. خواهشمندم اگر نقدی بر تفکرات ایشان هست ذکر بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده مطالعات کافی در این مورد ندارم. موفق باشید
3396
متن پرسش
بنام خدا سلام استاد شرمنده من زیاد نمی تونم تکلفی حرف بزنم اما انشاالله شرط ادب رو بجا میارم =اگه یه لطفی کنید این سوال منو در سایتتون نذارید ممنون میشم. 1-آقا در بیانات اخیرشون با مردم قم فرمودند که اماده شدن زمینه ظهور مولا با عوض کردن تاریخه چون امروز مسیر تاریخ مسیر ظلمه منی که فعلا یه دختر دانشجو هستم باید چیکار کنم؟؟ 2-اقا در ادامش فرمودند این بسته به عزم من و شماست و این بسته به معرفت امروز من و شماست این برام سوال شده که ایا دلیلی داشته که اقا اول شرط عزم رو اوردن بعد معرفتو؟؟و اینکه منظور اقا از این معرفت چیه؟ 3-انشاالله قراره در دانشگاهمون واسطه ایجاد و تشکیل یه هیات با یه سری از بچه ها بشیم کلی دنبال کارش بودند و خیلیا زحمت کشیدند جز من !!اما هر دفعه یه چیز جدید پیش میاد که البته خدارو شکر باعث پیدا کردن راه درستمون هم میشه اما.... من بنظرم اومد در جلساتی که انشاالله قراره در این هیات تشکیل بشه در مورد ابتدا و ریشه عاشورا و شهادت امام حسین باشه یعنی از غدیر یا ثقیفه اما با خودم میگم ایا واقعا سخنرانای ما اینو قبول دارن؟ که اصلش از غدیره ؟؟ شما چطور؟؟و اینکه بنظرم باید کار ریشه ای باشه تا تو ذهن تثبیت بشه نظر شما؟؟؟البته این هیات انشاالله فقط مختص محرم نیست قرار بوده جلسات هفتگی یا دو هفته یکبار باشه با موضوعات مختلف میشه یه چشم انداز کلی به ما بگین من احساس میکنم گاهی به کسایی که واقعا نیاز داریم به کمک در راه رسیدن به کاروان مهدی کمکمون نمیکنند البته بنده خداها شاید کاردارن یا ...ولی اینا برا منه جوون که گاهی اشک تو چشام جمع میشه که خدایا چقدر دلم میخواد الان با اقام حرف بزنم یا پیش اقام باشم یا گاهی وقتی رهبرمونو میبینم میگم خدایا یعنی وقتی اقاام ظهور کنن باز من باید از تلویزیون ببینمشون یا....اینا واسه امثال من دلیل نمیشه اگه اقا رو ببینم دلم نمیاد شکایتشونو کنم اخه این بندههای خدا خودشون عاشقند اما امثال منو که شاید بیشتر از 7ماه 1نفرو دعوت کردم واسه مراسم هیات و بعد دیدیم با صحبت منه دختر !!جوابی نمیگیریم اقایون رفتنو باز بی فایده!!میدونم الان شاید بگین شاید سرشون شلوغه و.... اما من و ماها کجا بریم ؟؟استاد من خیلی احساس غربت می کنم چون دلم تازه محل ارامششو پیداکرد من از کاروان حسین جا موندم شاید باور نکنید اما واقعیته نمی خوام از قافله اقام مهدی جا بمونم شما که کلی با خدا عشق می کنید یه راه بگین ماها چیکار کنیم دغدغه هام دارن منو میبرن اما یه احساسی بهم میگه راهنمای من یه کسی بنام مهدی ست اما میگم راه طولانیه و فرصت کم چیکار کنم تو ادامه تحصیل ،ازدواج وتقوا و.....واینکه من دانشجو مامایی سال اخرم انشاالله میخوام امسال حتما ارشد قبول شم و بخاطر این کلی از خواستگارامو رد کردم ببخشید اگه اینقدر راحت میگما چون شاید هیچوقت منو نشناسین البته انشالله باز در مورد مساله دیگه باهاتون در تماسم فقط شمارو بخدا اینارو تو سایتتون نذاریدا؟!!!یه سوال دیگه شما مطلب جدید تو سایت میذارین ؟ وکجای سایت؟؟ به امید ظهور فرزند مادرم زهرا......
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 و 2- با شناخت شرایط تاریخی و پیچ تاریخی که در آن هستیم می‌توانیم به بصیرت و عزمی برسیم که در اثر آن بهترین تصمیم‌ها را بگیریم 3- در هرحال ابتدا باید جایگاه انقلاب اسلامی را بشناسید و بنده به سهم خودم چند کتابی در این رابطه نوشته‌ام که روی سایت هست و شنیدم دوستان دانشجو بعضاً قسمتی از مطالب را کپی می‌کنند و در جلسات هیئت و نشست‌های خود می‌خوانند. درضمن باید نسبت به سخنان رهبری بسیار حساس بود و بعضی از آن سخنان را با بعضی دیگر تفسیر کرد به همین جهت سعی کنید سخنان ایشان را همواره در ذهن داشته باشید تا معلوم شود امروز سخنان مولایمان حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» از دهان رهبر معظم«حفظه‌الله» ظهور می‌کند. در ضمن مواظب باشید بی‌دلیل خواستگاران را رد نکنید که خداوند به شما پشت می‌کند. مطالب جدید در قسمت راست صفحه‌ی اول به جهت مناسبت‌ها گذاشته می‌شود به اضافه‌ی جزوات یا کتاب‌های جدید که آن نیز در قسمت کتاب‌ها و یا جزوات معلوم است. در ضمن گاهی در قسمت سؤال ویژه و یا یادداشت ویژه نکاتی مطرح می‌شود که می تواند مفید باشد. موفق باشید
3395
متن پرسش
شما در صفحة 95 کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)روایتی را نقل کرده‌اید که باعث شد سه سؤال دربارة این عمل پیغمبر برای ما ایجادشود: الف) اگر امیرالمؤمنین موفق می‌شد آن شخص را بکشد، آیا هیچ‌کس اختلاف نمی‌کرد؟ حتی حضرت علی و عمر و ابوبکر و عایشه هم به تفاهم می‌رسیدند؟ ب) چرا حضرت از اول علی را نفرستاد تا هر اختلافی را ریشه‌کن کند و این همه مسلمین را به بدبختی نیندازد؟ ج) آن شخص که بود؟ حتی اگر شیطان یا ابلیس بوده، باز هم با از بین رفتن او، اختلافات از بین نمی رفت؛ چرا که بعضی انسانها خودشان شیطان هستند (کما این که در آیات قرآن داریم که «شیاطین الجن و الإنس»).
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید از خود پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» بپرسید چرا اول علی«علیه‌السلام» را نفرستاد؟ بالاخره چنین واقع شده و ما با طرح روایت خواستیم تفاوت اصحاب را متذکر شویم. موفق باشید
3383
متن پرسش
سؤال: الف) خداوند ولی فقیه را از چه جهتی انتخاب کرده‌است؟ آیا غیر از جهت «اصلاح امور بندگان» جهت دیگری برای انتخابش هست؟ ب) آیا ولی فقیه، غیر از «اصلاح امور بندگان» وظیفة دیگری دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نه. چون ولیّ فقیه حکم حضرت ربّ را در جامعه جاری می‌کند و حضرت حق به نور ربوبیتش امور بندگانی که جان خود را به او بسپارند اصلاح می‌کند. موفق باشید
3378
متن پرسش
باسلام واحترام وعرض تبریک به مناسبت سالروز هجرت تاریخساز نبی اکرم ص ،چند ماه قبل سؤالاتی با موضوع "طب وحقایق آن" برایتان ارسال نمودم ولی پاسخ آنها را نمی یابم ؛اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا آن‌جا که یادم هست موضوعی را مطرح فرمودید که احتیاج به نشست‌های طولانی داشت که مقدور بنده نبود. غیر از این چیزی به یاد ندارم. موفق باشید
3376
متن پرسش
از یی از دوستانم شنیدم که در جلسه ای : « بعد از تکبیر و آیین های معمول بین دو نماز، حاج آقایی بلند شده و شروع به سخن کرد. موضوع سخن اربعین و امام حسین (ع) بود. در بخشهایی از سخنش گفت وقتی حضرت جبرئیل خبر بارداری حضرت زهرا (س) برای امام حسین (ع) را به پیامبر داد و گفت: این نوه ات به دست امت تو کشته می شود پیامبر گفت این فرزند را نمی خواهم، جبرئیل نزد خدا برگشت و خداوند باز فرمود که این فرزند به دست امت پیامبر کشته می شوند. برگشت جبرئیل نزد پیامبر و مخالفت پیامبر باز تکرار شد و در سومین بار (اینجای سخن حاج آقا دقیق یادم نیست، شاید بیشتر از سه بوده باشد ولی کمتر نبود) وقتی خداوند فرمود خون این فرزند مایه هدایت مردم می شود پیامبر راضی به تولد این فرزند شدند! سپس سخنران محترم فرمود حضرت زهرا (س) نیز با خبر دار شدن از کشته شدن فرزندش به دست مردم ناراحت شده و گفتند این فرزند را نمی خواهم و وقتی فهمیدند خون اما حسین مایه هدایت مردم است راضی شدند. بعد سخنران مثال زد و گفت حضرت زهرا (س) در دوران بارداری تا تولد امام دائماً غم زده بودند، مثل مادری که می داند فرزندی که در شکم دارد معلول است!! یا کسی که خبر دارد چند سال بعد بچه اش می میرد!» آخه اینم شد موعظه در مسجد تو روز اربعین. من که تا حالا چنین چیزهایی نشنیدم. آیا برای این حرفها سندی وجود دارد. 2. به تازگی خبری خواندم که تنم را لرزاند. البته با وجود جلسه های پربرکت شما باز جای شبهه و تردید در تمامی وعاظ ایجاد شده>خواستم نظرتان را در مورد این قضیه بدانم. خبر را در ادامه می آورم. « انتقاد صریح رسول جعفریان از ترویج ادعاهای پناهیان درباره ظهور توسط صداوسیما دین - بازتاب نوشت: حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، ضمن انتقاد شدید از سخنان برخی افراد که در تریبونهای رسمی به خرافات درباره ظهور حضرت مهدی(عج) دامن می زنند، دستگیری برخی از این افراد و تشویق برخی دیگر را برخوردی دوگانه خواند. استاد تاریخ دانشگاه تهران تصریح کرد: متاسفانه به جای آن که متفکران و اندیشمندان از روحانی و دانشگاهی رشته فکر را در دست گرفته و باب اندیشه و اندیشیدن را باز نگاه دارند،، قریب هشت سال است که در این کشور مشتی روضه خوان و مداح ـ با همه ارزشی که از باب مرثیه خوانی برای اباعبدالله(ع) قائلیم ـ سردمدار فکر و اندیشه شده اند. آن روز که آن مداح معروف - که حالا هم عوارض حمایت های سیاسی بی دلیل خود را مشاهده می کند- ، علیه مرجعیت دینی بلندپایه حوزه که به روضه خوانان نصحیت کرده بود، حرف زد و آن سخن زشت را بر زبان آورد، باید حدس می زدیم این ماجرا چند سال بعد به کجا می انجامد. وقتی چند مرکز روضه خوانی و مداحی برای سیاست کشور تعیین تکلیف کرد، روشن بود که ماجرا به کجا ختم می شود؟ جعفریان با اشاره به این که نوعی انحطاط فکری کشور را فرا گرفته است، گفت: این که کسانی در همه فنون و علوم اظهار نظر کرده، کشور را با لاطائلات به ظاهر دینی خود که هیچ سنخیتی با افکار اصیل شیعی ندارد و مراجع دینی هم آنها را تایید نمی کنند، پر کرده اند، و سیما هم به آنها میدان داده، همه اینها نشان می دهد که ما در حال فرو رفتن در باتلاقی از انحطاط فکری هستیم که به سادگی از آن بیرون نخواهیم آمد. داستان تفکر طوری است که جامعه دیر و در یک تدریج طولانی وارد آن می شود؛ اما وقتی در جامعه جاگیر شد، عوارض و تبعاتش تا دیرهنگام حتی تا قرنها خواهد بود و جامعه را از جاده علم و دانش و پیشرفت و نوعی تمدن اسلامی به روز باز می دارد. وی با بیان این که داستان ظهور با این شکل که آقای پناهیان و امثال ایشان طرح می کنند، ریشه در آموزه های شیعی ندارد و بیشتر نشأت گرفته از ذهن خلاق خودشان است، گفت: همان طور که شیخ مفید و شیخ طوسی و علامه حلی نشان دادند، جامعه شیعه و دنیای تشیع را باید با فقه و شریعت زنده نگاه داشت و از اخلاق و عرفان سالم هم به عنوان وسیله ای برای ایجاد مناسبات نرم میان مردم باید استفاده کرد. ظهور هم که نوعی انتظار مثبت است، جای خود را دارد، اما نه بافتنی هایی که به اسم ظهور وجود مقدس حضرت مهدی(عج)، صدها بار در تاریخ دور و نزدیک ما به عنوان تفکر متمهدی های دروغین طرح شده و به جایی نرسیده است و هر بار به باورهای مردم هم ضربه و صدمه زده است. استاد تاریخ اسلام و ایران ادامه داد: یک نگاه ساده ای به گذشته بکنید و ببیند چند بار حرف «ظهور نزدیک است» زده شده و با افتضاح ماجرا خاتمه یافته است. با این حرفها که نمی شود برای کشور راهبرد درست کرد و آینده نگری کرد. اینها مشتی بافتنی است که به درد اداره مملکت نمی خورد؛ حتی اگر همه اش با کلمات و ترکیبات تازه بیان شود. کشور نیاز به استراتژیست هایی دارد که دنیا را بشناسند، کشور محتاج دانشمندانی است که علم حقوق را بدانند و راه تحقق حقوق مردم را یاد بدهند. وقتی شما ذهن و عقل مردم را با همین حرفهای بی پایه و پرطمطراق مثل قواعد ظهور پر کردید، دیگر کدام سخن علمی مقبول واقع خواهد شد؟ یک قوم ساده و سطحی خواهید داشت که بی دلیل جوش می آورد و بی گدار به آب می زند و بعد هم زحمات چند نسل را به باد می دهد. جعفریان گفت: این قبیل افکار در باره ظهور که برای آن قاعده درست می کنند و نمودار می کشند و وقت ظهور تعیین می کنند و هشدار باش آمادگی برای همین نزدیکی ها می دهند، در حالی که نه علم غیب دارند و نه دانش درست دینی و نه شرایط عالم را می شناسند، به راحتی می تواند زمینه ظهور فرقه هایی شبیه بابیت را در ایران فراهم کنند. این شخص تصور می کند که بحث ظهور، غیب است که پیشگویی کند یا علم است که از روی قواعد علم تجربی مثل خسوف و کسوف حدس بزند؟‌ اگر ادعای علم غیب دارد که وانفسا! اگر ادعای علمیت دارد که هم در موضوع و هم محمول و هم حامل همه محل تردید است. اگر به روایات هم عمل می کند، هر کسی پیش بینی وقت ظهور را کرد باید تکذیبش کرد و ما ترجیح می دهیم این کار را بکنیم. اینها هر روز اصطلاح جدیدی می سازند و مرتب بر حجم مذهب می افزایند و فاصله اش را با مسلمانان دیگر بیشتر و بیشتر می کنند. آیا این طور تبلیغ مذهب می شود تا آن را منزوی تر و متفردتر و دور از جمع مسلمانان می کند که وحدت میان آنها آرزوی امام و رهبری و انقلاب بوده و هست؟ وی هشدار داد: در این باره شک نباید کرد و بدون مجامله باید گفت احتمال دارد که در وقت خطر، گروهی از کسانی که در حال حاضر با پولهای بادآورده علیه جریان های سیاسی و افرادی فعال هستند، یک مرتبه تحت هدایت یکی از این افراد _ که خیلی هم مجهول نیستند _ راهشان را کج کرده، بدعتی در شیعه بگذارند که قابل جبران نباشد. اگر چنین شد، مسوولیت آن با افرادی است که الان سکوت کرده و یا حتی به این قبیل افراد میدان می دهند. این نویسنده افزود: همه می دانیم سید علی محمد باب 22 ساله بود که این ادعاها را کرد، اما عده ای بزرگتر از خودش که مشکل داشتند از او حمایت کردند و این جریان را به آنچه امروز درست شده رساندند. حجت الاسلام جعفریان بحث «ظهور صغری» را که طراحی نوعی روند برای ظهور کبری باشد، و این آقا و نظایر او طرح می کنند، نشأت گرفته از افکار سطحی سید حسن ابطحی دانست و گفت: نخستین بار، وی این مطالب را از ملاآقا جان زنجانی نقل کرد. ملاآقا جان یک روضه خوان در زنجان بود که مشتی داستان در اطرافش شکل گرفت. آقای ابطحی هم ذهنی دارد دور از فقه و پر از افکار و اندیشه های ماورائی که بسیاری از آنها مخدوش است و امروز بیش از هر زمان بی پایگی این حرفها روشن شده است. چطور آقای ابطحی در این حکومت زندانی و محدود می شود، اما افرادی مثل پناهیان که همان حرفها را، اما در قالب انقلابی می زنند و بعد از ظهور صغری، حرف از قواعد ظهور به میان می آورند و آماده باش می دهند، به راحتی فرصت می یابند که مدام در سیما مطالب و افکار و اندیشه های بی اساسشان منتشر شود. این شخص در کجا درس خوانده؟ چه قدر فقه می داند؟ چه قدر با مبانی فلسفی اسلام آشناست؟‌ چه قدر تاریخ اسلام خوانده؟ کجا تحصیل کرده که که در هر بابی نظر می دهد؟ آیا واقعا قرار است هر کس خوش صحبت است و چند جمله را به هم وصل می کند و حرفهای درشت و تازه می زند که هیچ کدام محک خود را نزد علما پس نداده، باید بتواند از وقت سیما که متعلق به تمام مردم است استفاده کند؟ جعفریان گفت: در همین ایام با کمال شگفتی یک منبری در حضور رهبری، کربلا را با مهدویت گره زده و نفی می کند که امام حسین علیه السلام برای برپایی حکومت اسلامی مبارزه کرده باشد، به طوری که پس از منبر به وی اعتراض شده و برداشت او نادرست خوانده می شود. این که نمی شود ما با مطهری و شریعتی و بهشتی انقلاب کنیم، با نهج البلاغه انقلاب کنیم، اما در دهه اخیر همان آن حرفها را رها کرده و با علائم الظهور که منهای روایات معدودی از آن، باقی ساخته دست فرصت طلبانی است که هر از چندی قصد شورش و تصرف حکومت را داشتند، برای کشور برنامه ریزی کنیم. این نویسنده ضمن اعلام خطر درباره نفوذ این افکار در برخی از محافل نظام و شخصیت های سیاسی کشور هشدار داد: وصل شدن این سخنان که خود بوی قدرت می دهد با قدرت های سیاسی و اداری و مالی، بدون نظارت دقیق فکری از سوی مرجعیت بر آنها، کشور را در آستانه نوعی انحطاط فکری قرار داده که عوارض سیاسی آن غیر قابل پیش بینی است. جعفریان ادامه داد: بیم آن می رود تا مدتی دیگر، آن قدر این حرفها زده شود که جزو مسلمات شود و دیگر کسی نتواند از آنها انتقاد کند. البته این که این افراد در محضر رهبری این مطالب را می گویند، معنایش این نیست که آن مطالب از نظر ایشان درست است. بارها شده است که رهبری بعد از سخنرانی از آنها انتقاد کرده اند. آقای راشد یزدی به من گفتند، وقتی مداحی در حضور رهبری مطالب نادرستی گفت من به ایشان عرض کردم اینها وقتی در حضور شما این طور بگویند، جای دیگر چه ها خواهند گفت؟ رهبری فرمودند: سال قبل هم این مطالب را گفت و به او یادآور شدم نادرست است، امسال دوباره می گوید! نمی شود انتظار داشت رهبری به هر کسی گیر بدهد. این افراد متخصص و صاحب نظر هستند که باید نظر بدهند و اجازه ندهند روزنه ها بسته شود. استاد تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به این که در دولت نهم ودهم، ضمن این که علاقه ای به آبادانی مملکت نشان داده شد، گفت: در این دولت تفکر عمیق، برنامه ریزی و خرد گرایی دینی جایی ندارد، چون اساس این دولت با همین مداحی ها پیش رفت. نهایت چیزی که هست که آن هم محل اشکال است، نوعی عملگرایی با تعریفی خاص از آبادی است که اگر این مقدار هم نبود، باید فاتحه کشور خوانده می شد. باید گفت درآمدهای هنگفت نفتی در هشت سال گذشته ضمن این که بخشی از کشور را آباد کرده، اما با نگرش ماورائی حاکم بر دولت، و تسلط افکار ساده و بدون برنامه با مدیران هیئتی و دور شدن از مراجع دینی و اعتبار نهادن به اظهارات روضه خوانان، مانع از ایجاد یک نظام اندیشگی شده و به جای آن ادعاهای بزرگ، دعاوی ظهورمدارانه که به تدریج جای تسلط فقه را خواهد گرفت و راهبردی دیگر را برابر ما خواهد گذاشت، مطرح شده است. جعفریان با اشاره به این که این کشور هم در دوره اصلاحات و هم در دوره بعد از آن بدشانس بوده و هیچ کدام با افکار رهبری سازگاری ندارد، گفت: با توجه به سابقه فکری که از مقام معظم رهبری داریم و آنچه در کتاب «شرح اسم» در باره گذشته فکری ایشان خوانده ایم، ایشان را فردی خرد گرا و واقع بین می شناسیم، اما شرایط به گونه ای شده است که افکار ایشان در میان مجموعه ای از عوامل مؤثر در تفکر جامعه تنها و مغفول مانده است، به طوری که بخش های مهمی از صداوسیما، این خط خردگرایانه را دنبال نکرده و معرکه را به گروه های شعاری و افراطی واگذار کرده است. این نویسنده ضمن اشاره به فعالیت های فکری و پژوهشی که در قم جریان دارد، گفت: متاسفانه بسیاری از این مؤسسات زیر سلطه کسانی است که گرچه به ظاهر به اندیشه های فلسفی اهمیت می دهند، اما در باطن گرفتار افراط گرایی در زمینه اندیشه های مربوط به ظهور بوده و با ترویج کیش شخصیت و مراد و مریدی، طلاب خود را گرد خود و برای خود پرورش داده و به رغم هزینه های سرسام آور هیچ خروجی فکری روشنی ندارند. برخی از مشهورترین این موسسات، فقط علاقه مندند شارح افکار رئیس باشند تا حامی جریان علم و دانش دینی مستقل. هرچه می نویسند و چاپ می کنند و گاه بیش از چندین مجله هم دارند، شرح افکار بزرگ تشکیلات است و بس. به همین دلیل پیشرفت مناسبی هم نداشته و خروجی قابل ملاحظه ای ندارند و به جای آن، به روش های حذف دیگران از هر طرف، اعتماد بر گروه های افراطی از سوی دیگر و تکرار مکررات روی آورده‌اند. آنچه امروز در حوزه مطرح است، طبقه بندی همان حرفهای گذشته، دسته بندی تازه تر اما در واقع، اگر نگوییم کم محتواتر، چیزی همطراز گذشته است. جعفریان گفت: این اسباب تاسف است که یک مجری تلویزیون بگوید برج ساعت را در مکه ساخته اند برای این که اگر مهدی (ع) ظهور کرد، تک تیراندازانشان از آنجا حضرت را هدف بگیرند. آخر این چه دانشی است، چه علمی است؟‌ چه بینشی است که به مردم داده می شود؟ وی با هشدار درباره برنامه های تکراری شعاری در سیما گفت: افراط زیاد در این برنامه ها دربین مردم به تدریج نوعی واکنش منفی ایجاد می کند و شاید به تدریج باعث زدگی مردم بشود، کما این که همین الان هم بخشی از جوانان را بی اعتماد کرده است. هر چیزی، حتی نشان دادن شعائر دینی، باید معقول، به اندازه و به تدریج باشد تا اثر خود را ببخشد. این چیزی است که در روایات هم تاکید شده است. اما مع الاسف شاهد نوعی افراط هستیم. این که فکر کنیم با این کار میخ دین را محکم تر می کنیم درست نیست، این ممکن است نتیجه عکس بدهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نه می‌توان به آن روایات تکیه کرد و نه از آقای جعفریان انتظار بود که این‌طور برخورد کنند خوب بود ایشان یک نمونه از اشکالات آقای پناهیان را مطرح می‌کردند و عالمانه نقد می‌نمودند ولی این طور برخوردکردن بسیار دون شأن آقای جعفریان بود و اندیشیدن را از بین می برد. موفق باشید
3371
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز،زیارتتان مقبول درگاه ایزد متعال نسخه ای از شرح اشارات و تنبیهات ، در بازار موجود است ، که مترجم و شارح آن ، دکتر حسن ملکشاهی است. آیا جنابعالی شناختی از مترجم دارید؟ و آیا این نسخه برای کار کردن روی این متن ، مناسب است،یا نسخه مناسبتری می شناسید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ترجمه‌ای غیر از آقای دکتر ملک‌شاهی از اشارات نمی‌شناسم ولی در هرحال اشارات کتابی است که باید با شرح استاد همراه باشد و خواجه نصیرالدین طوسی برای این‌که روشن کند مطالب عمیقی در اشارات مطرح است باب آن شرح را باز کرده‌اند. موفق باشید
نمایش چاپی