سلام و عرض ادب: بهنظر حضرتعالی وقتی توفیق زیارت امامان معصوم نصیب مان می شود، آیا مشکلاتی که داریم را بازگو کنیم یا نیازی به گفتن نیست و خود حضرات کارشان را انجام می دهند؟ (چون گاهی می شود که وقتی قصد زیارت می کنیم با خود می گوییم که می رویم پیش امام و خطرات و غم ها و مصائب سنگینی که به سرمان آمده را نزد ایشان مطرح می کنیم. منتها همین که می رسیم به حرم مطهر داستان مان این می شود: گفته بودم چو بیایم غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی!)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در زیارت انسانهای کامل با روح انسانیِ خود با انسانیترین انسان روبهرو میشویم تا در سعه انسانی خود با انسانیت دیگر انسانها رابطه برقرار کنیم و دلسوز دیگران بوده و مهربانی پیشه کنیم، امری که ادیان الهی برای بشر آوردهاند. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: لطفا راهنمایی بفرمایید چکار کنیم با فرزندانی که گوش حرف کن نیستند پسر ۵،۶ ساله ای دارم، که بدون اجازه از خونه بیرون میره اگر پی شو نگیرم حالا حالاها می مونه خونه فک و فامیلی که در اطرافمون زندگی میکنند، بنده دوست ندارم با فرزندان فامیلمون رفت و آمد کنه چون حرفای زشت میزنند و اهل موسیقی هستند، متاسفانه پسرم با دختر فامیلمون خیلی علاقه داره و همش دوست داره با اون باشه و اون دختر هم به پسرمن علاقه داره، هم سن پسرمه، واقعا دارم مرتکب گناه میشم یک وقتایی پسرم رو به شدت کتک میزنم و حبسش میکنم ، بگید چکار کنم؟ محبت هم زیاد روش جواب نداده، تنبیه هات بیشتر جواب داده، از پدرشم اصلا حساب نمیبره، مگر اینکه هیبت کنه روش و بخواد بزنش، چکار کنم آقای طاهرزاده برای تربیتش مجبور میشم، میترسم از بد تربیت شدنش، فردا چی تحویل جامعه امام زمان میدم؟! متاسفانه پسرم از اونها خیلی تاثیر گرفته، استاد راهنمایی ام بفرمایید، چقدر تربیت فرزند سخت است! از الان اینجوریه، توی سن هفت سال دوم که اصلا به حرفمون گوش نمیکنه! هفت سال سومم که واااای خدایا... کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده در این موارد تخصص لازم را ندارم. همین اندازه میتوانم عرض کنم؛ نه میتوانید به او چندان سختگیری کنید که رابطه عاطفی شما را درک نکند، نه میتوانید بدون هر برنامهای رهایش کنید. باید با او همراهی کرد و با او برنامهای را در میان بگذارید تا فرصتهایی برای سرزدن به آن افراد داشته باشد و آرامآرام رفاقتی با شما برایش پیش میآید که به مرور نصیحتهای شما را بپذیرد، البته هنوز زود است به جهت علاقه شدیدی که به آن افراد دارد. موفق باشید
سلام: ببخشید در مورد دیه سوال داشتم. در سایت سرچ کردم و مقداری گشتم چیز خاصی دستگیرم نشد. یک دانش آموز دبیرستانی از بنده پرسیده چرا دیه زن، نصف مرد است؟ برای پاسخ به این سوال از چه دریچه ای باید وارد بحث شوم؟ آیا دلایل عقلی وجود دارد؟ آیا دلایل نقلی وجود دارد؟ چگونه وارد بحث باید بشویم تا ان شاءالله نتیجه لازم گرفته بشود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در محافل علمی در رابطه با این موضوع بحثهای خوبی شده است مبنی بر آنکه محور اقتصاد خانواده، مرد بوده و لذا چنانچه آن مرد را به قتل برسانند باید دیه آن طوری باشد که خانواده یعنی زن و فرزندان کمتر ضربه بخورند و از این جهت دیه مرد بیشتر است زیرا منافع آن به زن خانواده و فرزندان میرسد. با اینهمه با توجه به اینکه تا حدّی شرایط تغییر کرده است، مجلس شورای اسلامی قانونی را به صورت زیر تصویب نمودند:
بر این اساس، از سال ۹۲، «صندوق تأمین خساراتهای بدنی» در مورد جنایاتی که بر روی یک زن واقع میشد با حکم دادگاه، موظف به پرداخت معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد شد. موفق باشید
سلام استاد: تو رو خدا استاد پیام های کسانی که مخالف فلسفه و عرفان هستند و همه را مثل علامه طباطبایی، علامه حسن زاده، شما و دیگر بزرگان عرفان و فلسفه را کافر و منحرف حساب میکنند را به صورت عمومی در بخش پرسش و پاسخ ها قرار ندین. حقیقتا از اعماق وجود ناراحت میشم که میبینم این اشخاص اینقدر راحت به شما توهین میکنند باور کنید قلبمون به درد میاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند شما را محفوظ بدارد. اینکه این افراد ذوق درک آن نوع حضوری را که عرفا مطرح میکنند؛ ندارند، عجیب نیست. عجیب آن است که به جای تفکر نسبت به سخنان آن بزرگان و گشوده شدن نسبت به آنها به کلی همه را نفی مینمایند. موفق باشید
باسمه تعالی سلام وقت بخیر: حضرت استاد بنده ازسال ۱۳۸۹ با مباحث حضرتعالی مأنوسم. تقریبا تمامی کتب رو با دقت و حوصله خوندم. برخی از مطالب و کتب رو با یکی دیگر از دوستان مباحثه کردم. حالا بعد از حدود ۱۳ سال انس با اندیشه حضرتعالی، چندسالی هست که دچار خلأ و پوچی شدید شده ام. تمامی آنچه که در وجود من بود که به قول حضرتعالی اوهام و اسماء سمیتموها.... بود همگی فروریخته و حالا من در یک کویر بی انتها تنها مانده ام. هرمطلبی که از حضرتعالی می خونم (من جمله آخرین کتابی که خواندم تفسیر انفسی سوره مرسلات بود)، با چشمه آبی روبرو می شوم که وقتی در این کویر کمی جلوتر می روم می بینم گویا سراب هست. این وضعیت تمام زندگی بنده رو تحت شعاع قرار داده و هیچ انگیزه ای برای ادامه ندارم. مدت دو سال هست که به لطف ذوات مقدسه از تهران به مشهد مأمورو مأنوس با حضرت سلطان شده ام. اما باز هم در این کویر با سراب ها به سر می برم. خیلی وقت هست که در تلاشم با خود به سر ببرم و به قول حضرتعالی با بودن محض خود باشم و از خود تغذیه کنم. اما موفق نشده ام. در پیاده روی اربعین امسال از همه ذوات مقدسه در عتبات عالیات استدعا و تمنا کردم راه رو به من نشون بدن و بارقه ای از نور خودشون رو در وجود من قرار بدن تا بتونم خودم رو پیدا کنم و نسبت به حقیقت گشودگی داشته باشم. حضرت استاد! خواهش می کنم راهی جلوی پای بنده بگذارید که از این وضعیت که حدود ۵ سال هست که درگیر آن هستم خلاص شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان سکراتی است که اگر کسی استعداد حضور بیشتر در خود و در جهان را داشته باشد در همین جهان با آن روبرو میشود و تنها راه عبور از این حالت، حضور نزد خود، ذیل اراده الهی در تاریخی است که بوجود آمده. و معلوم است که کار سادهای نیست ولی افقی است گشوده. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C در 30 جلسه با رفقا در میان گذاشته شد. امید است بتواند با افقی که مینمایاند؛ این سکرات و راه عبور از آن معنا شود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام و عرض تبریک و تسلیت به مناسب شهادت سردار رشید اسلام شهید اسماعیل هنیه خدمت استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانیهای فکور. غزلی بر دل جاری شد که تقدیم نگاهتان میکنم:
بهاران کن زمستان را خمینیها نمیترسند / صدا کن باد و باران را خمینیها نمیترسند.
به قربانگاه، اسماعیلهای خویش را کشتیم / به پا کن عید قربان را خمینیها نمیترسند
صدا کن یار ابراهیم را، آن آتش دل / یا رفیق نوح طوفان را خمینیها نمیترسند
ببُر راس منیت را، تمام حرف دین این است / که سلمان کن مسلمان را خمینیها نمیترسند
تو ای غاصب که دزد مرزهای خاک و ایمانی / فلسطینتر کن ایران را خمینیها نمیترسند
برادر غزّه را دریاب در جولانگه تاریخ / بهاران کن زمستان را خمینیها نمیترسند
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
باسمه تعالی: سلام علیکم: شهادتی زیبا که حکایت خلوص آن مرد بود تا آنجایی که در آخرین دیدار در آن ملاقات با رهبر معظم انقلاب یگانگیِ دلها بود که آغوشها را بر همدیگر گشودند و این عجیبترین حادثه در این تاریخ است که دو عالِم که یکی در میدان تشیع پروریده شده است و دیگری در میدان سنت؛ اینچنین در کنار هم قرار میگیرند و این یعنی ظهور تاریخی که به نور حضرت صاحبالأمر «عجلاللهتعالیفرجه» یگانگیها به اوج خود میرسند. https://www.aparat.com/v/isx6if4 موفق باشید.
سلام خدمت استاد محترم: در این مدت اخیر بارها شاهد بوده ایم که روحانیون مطرح انقلابی و ولایی کشور، مورد انتقادات شدید و گاه عجیب قرار گرفته اند تا جایی که گمان می رود توطئه ای از جانب دشمن پشت آن باشد، مانند آیت الله علم الهدی، آیت الله مهدوی، آیت الله صدیقی و حاج آقا پناهیان ، درست است که این افراد معصوم نیستند و قطعا اشتباهاتی داشته اند، ولی با اشتباهات آن ها به نحوی برخورد و با استفاده از رسانه، جوسازی شده که مردم در مقابل آن ها برآمده و گاهی خدماتی که داشته اند را زیر سوال برده اند. حتی از برخی افراد بصیر و انقلابی چنین برخوردهایی دیده می شود که در این فضای مسموم، اشکالات دیگر این افراد را نیز برملا می کنند و فضای بدبینی را شدت می بخشند. از نظر شما آیا این ایجاد فضای مسموم برای عالمان دین و بدبین کردن مردم نسبت به آن ها می تواند توطئه ی دشمن باشد؟ و وظیفه ی مردم و به ویژه خواص در مقابل این فضاها و خبرهایی مبنی بر اشتباهات بزرگان چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: یقیناً توطئه دشمن است زیرا دشمنان ما میدانند از کدام ناحیه ضربه خوردهاند و حقیقتاً روحانیت ما در کلیتِ خود ادامهدهنده راه انبیاء هستند و در دل ارادت و علاقهای که به اسلام داشتهاند، وارد این میدان شدهاند. اخیراً در مصاحبهای که پیش آمد عرایضی تحت عنوان « نسبت روحانیت با مردم» https://lobolmizan.ir/leaflet/1468?mark=%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA . شد خوب است که به آن مصاحبه رجوع شود. موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و تبربک حلول ماه مبارک رمضان. استاد سوالی دارم راجع به شاغل شدن خانم ها. امروزه جامعهی ما بویژه تحت تاثیر فضای مجازی، این رو القا میکنه که دختری موفق هست که مستقل باشه، شاغل باشه و منبع درآمد داشته باشه، کتاب بخونه و تحصیلات و مهارت داشته باشه، به زیبایی اندام خودش اهمیت بده و مرتب ورزش کنه، خوش پوش و خوشتیپ باشه و برای خودش وقت بگذاره، با دوستانش سفر بره و مستقل باشه. این الگوی دختر موفق امروزی هست البته که آراسته بودن چیز خوبی هست، ورزش کردن چیز خوبی هست، مطالعه خیلی خوبه. اما آرامش رو از ما گرفته این سبک زندگی جدید. دائما تو فضای مجازی میبینیم. دائما حس عقب موندن داریم. استاد سوال من اینجاست، اسلام در مورد شاغل بودن بانوان چه نظری داره؟ کسب در آمد داشتن دخترها. چندی پیش خانم جوانی که یک فرزند داره را ملاقات کردم، گفت فرزندم و همسرم خیلی دوست دارن بچه دیگه ای داشته باشیم اما چون شاغل هستم و برای کارم زحمت کشیدم دیگه بچه نمیارم خانم دیگه ای سه فرزند ۵ تا ۷ ساله داره، بچه ها رسما در منزل مادربزرگ زندگی میکنند چون خانم شاغل است و جالب اینجاست که اصلا نیاز مالی ندارد و از قشر مرفه هستند، صرفا برای به روز بودن شاغل است، چون موفق بودن یعنی شاغل بودن! و درآمد داشتن! بانوان خانه دار زیادی هستند که میگویند احساس افسردگی داریم چون بچه ها وقت ما را گرفته اند و نمیتوانیم درآمد داشته و موفق باشیم سوال اینجاست در سبک زندگی اسلامی، رسالتی که برای یک خانم مطرح شده چیست؟ آیا باید به فکر درآمد بود؟ یا فرزندپروی مهم تر است؟ حضرت خدیجه کبری تاجر بودن اما حضرت زهرا شاغل نبودن استاد بزرگوار لطفا مبسوط توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت حضوری که در دانشگاه با نسل جدید برای بنده پیش آمد، سالها پیش متوجه این امر که میفرمایید شدم و در این راستا بود که کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» و پس از آن برای تکمیل بحث، چند جزوه مربوط به «زن» نوشته شد؛ که همه آنها در سایت هست. حقیقتاً مسئله حساسی است از آن جهت که اولاً: بانوان ما باید در جهان خود و تاریخ خود حاضر شوندhttps://eitaa.com/matalebevijeh/11304 ثانیاً: این حضور باید با حفظ شئونات و روحیه زنان بخصوص مادریشان باشد. وگرنه بیشترین ضرر متوجه همین بانوان میشود. به نظر میآید خوب است رفقا به آن کتاب و آن جزوات رجوع فرمایند؛ به امید آنکه زنان ما خود را ذیل حضور در اسلام عزیز پیدا و پیداتر بکنند. موفق باشید
سلام: هدف داشتن و نعشه بودن. ساختن آینده مهم است باید برویم و در پی هدفمان باشیم، هدفم، هدفت. اما به نظرم آینده است که هدف را میسازد. به قول بزرگان باید فعل خواستن را صرف کنیم. امیدم شده توانمدی خود هویت باید داشت. حال خراب باید داشت. پناه میبرم به نوشتن، مینویسم با خون تا سرخی اش بنشیند بر هفت آسمان و بالا بیاید از بر دریای حکمت، میخوانم تا برسد به گوش مرغ های عشق. برخی از مواقع از هم سن و سال هایم میشنوم اپلای کردن را، چرا باید در کشور ماند، چه اهمیتی دارد، به راستی که اهمیتی ندارد زیرا خداوند برای تحقق اراده خویش نیازی به من ندارد و هرچه هست برای من است. اون هایی که توانستن میخزن توی غار دلشون و اون هایی هم که نتوانستن مجبور به معامله می شوند. حرف از گرانی حقیقت زدم آری در این قرن پانزدهم هجری آنقدر گران شده و خاک این سیاره را مبتلا ساخته که خون جوانمردان و پاک دلان بر آن حلال است، که پیکرهای دلیر مردان خدا رفتن بر زیر تانک های زرهی و آهنین شیطان ظلم و ستم برش آسان شده. شیشه ی شیرم پر شده و دغدغه ای ندارم میمکم تا تمام که شد اما تا کی ادامه یابد؟ من نوزادم مادر میخواهم محبت میخواهم عشق میخواهم. هر بار با به دست گرفتن شیشه ای از شیر دلم را خوش می کنم و میمکم و هر لحظه به جلوی چشمانم می آید کابوس روزهای خیال راحتم را به گور رفتنم را به فنا رفتنم را، لاف های ذهنم شده تصویری از شکستی حقیرانه، دارم فیلم خودم را بازی میکنم که کا گردانش شیطان است و نویسنده اش خدا، تئاتر بازی میکنم کمدی بازی میکنم و سودش هم از فروختن خود به بیابان هایی که نعره های آتش از آن بالا می زند بدست می آورم، ساکن شهر رویاهایم با پوشش روز مرگی با بوی پروراندن تن در خاک هایی که گرمند در یخبندان زمستان. (آه خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را. صدايي نيست الا پت پت رنجور شمعي در جوار مرگ. ملول و با سحر نزديك و دستش گرم كار مرگ. وز آن سو ميرود بيرون، به سوي غرفه اي ديگر. به اميدي كه نوشد از هواي تازه ي آزاد. ولي آنجا حديث بنگ و افيون است. از اعطاي درويشي كه مي خواند: جهان پير است و بي بنياد، ازين فرهادكش فرياد) در سکوت هیچ و نیستی فرو میروم. صدای آه و ناله کسانی است که قلبشان سنگ شده و جریانی در آن دیده نمی شود، آری درست است خودم هستم و صدای کر بودن، الان لذت بخش است آهنگ زیبایی دارد. (بيا ره توشه برداريم. قدم در راه بگذاريم. كجا؟ هر جا كه پيش آيد. به آنجايي كه مي گويند روزي دختري بوده ست كه مرگش نيز چون مرگ تاراس بولبا نه چون مرگ من و تو، مرگ پاك ديگري بوده ست. كجا؟ هر جا كه اينجا نيست) ( لحظه ي ديدار نزديك است. باز من ديوانه ام، مستم. باز مي لرزد، دلم، دستم. باز گويي در جهان ديگري هستم. هاي! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ هاي، نپريشي صفاي زلفكم را، دست و آبرويم را نريزي دل اي نخورده مست لحظهي ديدار نزديك است) آسمان بارانش گرفت، بارید و بارید. تیرها روانه شدند به سمت علی اصغر ها. کودک های شش ماهه را خداوند قربان شان رفته آنها را خریداری کرده، خونشان با اشاره حسین ابن علی ابرها را سرخ میکند. شمرها برای ریسدن به اهدافشان خنجر بر گلوی فرزند خدا می فشرند. عمرها برای ملک ری در برابر جهان هستی لشکر میکشند. باران میبارد نه طلوع پیداست نه غروب، قلم ها برای نوشتن مقتل به دست گرفته میشود قلم چه روان است خودش راه خودش را میداند وقت را تلف نمی کند باید بنویسد هرچه سریع تر هرچه بهتر. بی بی زینب شروع میکند بدون فوت وقت حادثه روایت میکند این گنجینه عظیم کربلا را حراج میکند برای جلوی صف و چقدر گران است برای آنهایی که دیر رسیده اند. آنقدر گران است که محسن حججی ها برای حک شدن اسمش در لیست یاران حقیقت سر میدهند. اگر ترس همان چیزیست که شیطان برش خلافت می کند و اگر نترسیم جایی هم برای او نمی ماند. با فرستادن این متن دردم تمام میشود. درد و دل های بی پایان ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن از گرانی حقیقت گفتید. کاملاً قضیه از همین قرار است، زیرا حقیقت همانند نور، از یک جهت بسی والا میباشد و از جهت دیگر بسی نزدیک است به همان معنایی که قرآن در رابطه با خداوند به عنوان «حقایقالحقایق» میفرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» و درک این حضور، راهی است برای عبور از شهرِ رؤیاها و حاضرشدن در حضورِ بیکرانه اکنون خود. در آن صورت هرجا باشی، همه جا هستید. اینجا است که با امثال شهید حججی در یک تاریخ قرار میگیریم که همان به ظهورآمدنِ حقیقت است به شأنی که مربوط به این زمانه میباشد به همان معنایی که قرآن در مورد خداوند که اصل هر حقیقت است فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ». موفق باشید
بسم رب النور و نور کدامین نور؟ قرار است به کجا بشتابد و قرار است کدام فانوس خاموش را از وجود خویش سیراب کند؟ استاد عزیز و گرامی سال پیش در گمان آن بودم که همه چیز را یافته ام. که دو کلمه از کتاب فصوص و یک جمله از ملاصدرا همه اش است و حالاست که باید راه زهد را در پیش گرفت و بعدش هم وصال به خدا! و حال که کمی از خودی که هیچگاه خود نبود بی خود شده ام دریافته ام که وامصیبتا! این دگر چیست؟ این جهان و این انسان چه بیچارگی است که دامنمان را گرفته؟ صبح که از خواب بلند میشوم بغض نفس گیری که امروز باید چه کرد راه قلبم را میبندد و شب به صبح نگاه میکنم که قرار است بیاید و منی که هیچ معنایی از خود نیافته ام که بخواهم در «شب» به مأمن «آخر» ببرم. از آنگاه که تنها کمی فقط کمی از این حقیقت بیچارگی ام را فهمیده ام دیوانه شده ام. نه آنکه سر از بیابان دربیاورم و بیخیال همه! نه! حال منم و یک شهر و خیابان های آن که هر روز طی میشود به خیال آنکه این بی قراری سخن بگوید. نه! من سکون نمیخواهم! و حال در پی یافتن این پاسخم که آیا همین آوارگی جواب معمای لاینحل منِ من است یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آوارگی اگر به معنای حضوری است بیکرانه؛ آری! «دوست دارد یار این آشفتگی» به معنای همان حیرتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز در پی آن بودند و عرضه داشتند: «ربّ زدنی تحیراً». این نوع حضور یعنی در جهان بیکرانه خود که تا خدا به معنای بیکرانه وجود ادامه دارد یعنی امری که بشر آخرالزمان کمتر از این نوع حضور را نمیتواند بخواهد. این نوع حضور یعنی به وسعت امروز و فردای خود، خود را یافتن، هرچند حضوری است بسی اجمالی که قصه آن، قصه مردی است که راستترین سخن را با ما در میان گذارد آنگاه که فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». https://lobolmizan.ir/leaflet/292 موفق باشید
سلام علیکم: بنده چند پرسش داشتم لطفا مجزا پاسخ دهید: ۱. استاد برای ورود به عالمی که عالمان داشتند و علمایی که در کتاب خیال فرمودید این ورود و انس با مطالعه آثارشان و تمرکز روی مباحثشان امکان دارد درسته؟ منظور چیست؟ ۲. برای فهم حکمت صدرایی و عرفان محیی الدین و حرکت جوهری و... نیاز است یک دوره فلسفه اسلامی مطالعه شود؟ چگونه در این مباحث عمیق شویم؟ ۳. بنده دوست دارم روی مباحث انسان شناسی و خداشناسی و امام شناسی و معرفت نفس عمیق مطالعه کنم به نظر شما آثار امام و علامه حسن زاده و آقای شجاعی و آقای مصباح را هرکدام بر اساس سیر مطالعه کنم یا با توجه به موضوع کتب مختلف را؟ در آخر بنده معتقدم یکی از خلا های موجود عدم ارتباط علما با مردم است که شما با توجه به وقتی که میزارید قابل تقدیرید. بنده دعای گوی شما در حرم رضوی خواهم بود. برای بنده و ازدواجم دعا کنید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! وقتی سعی کنیم با آثار علما نظر به احوالات و روحانیت آنها داشته باشیم، خود به خود عالم آنها برایمان گشوده میشود. ۲. بهتر است حداقل «بدایه الحکمه» از علامه طباطبایی در ابتدا خوانده شود. ۳. آثار هر کدام از علمای مذکور که با ذوق خودتان بیشتر همراه است، ابتدا در آثار آن عالم تعمق بفرمایید. ان شاءالله موفق باشید
سلام و احترام: تفاوت بین آیات، روایات و آرا لا نفرق بین احد" ===> نفضل بعضها استاد جمع بین دنیا و آخرت چگونه ممکن است؟ از سویی توصیه های جنابتان (در کتاب رزق و درک دنیا) و البته نافرجامی در امور، حقیر را به دنیا بی میل کرده به گونه ای که هیچ امر دنیایی محرک حقیر برای فعالیت نیست و این خلاف توفیقات و شادابیهای قبلی و البته باعث سردرگمی شده. در کتاب دکتر صدرا خواندم ملاصدرا معتقد است هرکس از توسعه مادی جلوگیری کند مرتکب گناه کبیره شده است. در حالت کلی حین مطالعه تفاوت بین آیات و روایات و نظرات باعث شده هیچ نظم فکری نباشد و دچار نوعی رخوت و سردرگمی در اکثر امور شوم. بارها به خود گوشزد کرده ام که راه سعادت نباید انقدر پیچیده و دور باشد ولی با رجوع به زندگی نامه علما آن را در دسترس نمی بینم. فارابی، ملاصدرا، علامه، امام، جوادی آملی، تهجد، روزه داری، زیارت، توسل،؟؟؟ چگونه در راه بودن را مقصد بدانم؟ چگونه بدانم در راه هستم؟ سعادت چیست و چگونه بدست می آید؟ حق و حقیقت کدام است؟ در طلب حقیقت چندین سال قبل با جنابعالی آشنا شدم و اکنون با تغییرات بسیار رفتاری و کرداری در نادانی و سردرگمی نه توانستم موش از انبان بیرون کنم و نه انبانی فراهم. خود را خسر الدنیا و الآخره می یابم. یا همان هیچ انگاری. شاید اگر این پریشانی درمانی دارد در خور حقیر مشتاقم وگرنه رجوع به دیگر بیانات خود و دیگران را توصیه نکنید و فقط شنوای درد دل باشید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش میآید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره ۳۵۹۹۰ بزنید خوب است. با توجه به همه حرفها، مائیم و ثقلین. آری! تدبّر در قرآن را باید محور قرار داد و سیره اولیای الهی را که آینههای نور قرآناند مدّ نظر. با اینهمه به گفته جناب حافظ: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتت نه به کوشش دهند». موفق باشید
سلام وقتتون بخیر. درباره ی توحید. شرح شماره گوش کردم سوره ی توحید و آیت الکرسی رو. و از گوگل هم شرح توحید استاد عابدینی رو گرفتم که ایشون فقط سه قسمت روی سایت گذاشتن و در قسمت سوم تاکید کردند که بقیه قسمت ها مخصوص آدمهای خاص هست. خوب ما چه کار کنیم که بتونیم اون قسمت ها رو هم داشته باشیم. هر چه که میشنویم درباره ی توحید به جای اینکه سیراب بشیم تشنه تر شدیم و این آتش رو باید یه جایی براش سرچشمه پیدا کنیم. البته من بیسوادم و فقط با گوش دادن شرح ها بلکه به یه چیزی دست پیدا کنم. به لطف الله راهی برام بزارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید «برهان صدیقین» در امر توحید بسیار افقگشا میباشد که البته متن برهان و صوت شرح آن روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد: چند وقتی است خداوند تفضل فرموده، موفق شدهام با کتاب مقالات مرحوم آیت الله شجاعی انس بگیرم. جلد اول را با شوق فراوان تمام کردم. اکنون بخشی از جلد دوم را مطالعه کردهام. الان به شک افتادم که آیا با همین شوق و ذوق هر سه جلد را تمام کنم و انشاءالله پس از آن به دستورات آن عمل کنم یا نه، هر بخشی را که خواندم در خود پیاده کنم و بعد سراغ بخش بعدی بروم که در این صورت و در صورت توفیق به همراهی عملی کتاب، شاید بیست سی سال طول بکشد تا سه جلد پایان یابد. نظر حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که همچنان مطالعه هر سه جلد را ادامه دهید تا به صورت اجمال، آن تذکرات خوب و معنوی در شما حاضر شود و إن شاءالله در طول زندگی آنچه اجمالاً مدّ نظر دارید به تفصیل در آید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: یه سوال داشتم. نظر شما در مورد حرزهایی که از اهل بیت نقل شده هست چیست؟ مثل محج دعوات و انیس صادقین و... این حرزها سندیت دارند یا خیر؟ خداوند توفیقی حاصل کرده آثار شما را دنبال کنیم. خدا اجرتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظردادن به این موارد بسیار مشکل است زیرا باید اهل نظر که سند روایات را بررسی کردهاند، نظر بدهند. میماند نکاتی که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح در مورد حرزها مطرح فرمودهاند که رویهمرفته قابل اعتماد است، به اعتبار سند. و بحث تأثیر آن به خود شخص و آمادگیهای روحی وی بستگی دارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: از گرفتاری در بیت دروغین نفس بیزارم و برای من رنجی از این بالاتر وجود ندارد. مردم روزگار گذشته همانهایی هستند که در تک تک ظلم های عالم دخیل بودند و اگر خدا قصد هدایتمان نمیکرد با توجه به آخرالزمان که هرکسی نزد خودش حاضر می شود (چه ترامپ ها تازه میفهمند چقدر ترامپند و در مقابل چه شهدا چقدر شهید) حتی دیگر جای توبه هم نمیماند. انسان بودن یعنی در حضورِ زندگی حضرت حق تعالی و هیچ عمل و معنایی یا بودنی جز این حضورِ ناب بی معنیست. مذهبی نیستم مومن و مسلمانم تا آدم و متشرع باشم و در ظهور انسانیت معنا یابم زیرا مذهبیان سعی میکنند کاری کنند یا مدل رفتار خاصی انجام دهند و برنامه ریزی برای موفقیت خود بنویسند تا چیزی بدست آرند اما من حتی تقوا را کاری انجام دادن یا ندادن نمیفهمم، پس فرمودند: ألهمنی التّقوی . دیگر کسی نگوید علی علیه السلام مظلوم است تازه زمان او شروع شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان آرامآرام در جهان خود حاضر شود و در آن حضور به ابعاد متعالیاش نظر کند، او میماند و افقی که در راستای قرب به خدا برایش گشوده میشود. و اینجا است که حضور پیامبران چه اندازه ارزشمند میگردد تا انسان را نسبت به آن افق، نزدیک و نزدیکتر کند و تقوی و یا به تعبیری وارستگی، همان حضور امیدوارانه است نسبت به آنچه پیش آمده است تا در زندگی درجا نزنیم. موفق باشید
سلام استاد گرانقدرم: وقتتون بخیر. استاد تفاوتی که در رویکرد شما در شرح فصوص با شرح فصوص علامه جوادی و علامه حسن زاده به چه جهت است؟ چه خلا و نیازی را احساس کردید که شرحی بر فصوص نوشتید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی شده موضوعات، مختصرتر و با استفاده کمتر از اصطلاحات، مباحث ارائه شود. موفق باشید
با سلام و ادب: در پاسخ به سوال ۳۵۶۶۹ با موضوع ما و نیست انگاری فرموده بودید: غفلت از ریشه نیستانگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بیروح نگه میدارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آنهایی است که بهوجود نیامدهاند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور میآید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّقداشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید. این فرو رفتن در سوبژکتیویته را متوجه نمیشوم. منظور حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوبژکتیویته روحِ بشر جدید است بدین معنا که تنها میخواهد هرچه در درون خود احساس میکند را بپذیرد، آنهم درونی که هیچ ارتباطی با حقیقتِ ماوراء آنچه احساس میکند، نداشته باشد و معلوم است که چنین انسانی جواب ظرفیت اصیل خود را که میتواند حتی در جهان خود با حقایق آشنا شود؛ نداده است و اینجا است که با نیستانگاری و احساس پوچی خود روبرو میشود. زیرا از درون خود شروع کرده است بدون آنکه از طریق هستی خود با هستِ مطلق متصل شود. عرایضی تحت عنوان «برکات نظر در نسبت بین وجود نفس با صِرف الوجود» https://lobolmizan.ir/sound/680?mark=%D8%B5%D8%B1%D9%81 شده است خوب است که در این مورد به آن مباحث رجوع شود. موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم: موضوع؛ علت نفوذ فرهنگ غرب در جوامع اسلامی از منظر اقبال لاهوری
با سلام جناب استاد: در سایه رادمردی و پایداری و استقامت، و خون شهدای پرکشیده، قول و حال شهدای خاک گزیده، امثال شما، امروز بر من و منِ نوعیها، سخت نیست، کشفِ میراث پاکان و نیکان و اولیا و اندیشمندان مطهر نهاد.... مدتی است بر آثار فقیه و عارف و فیلسوف بزرگ جناب اقبال لاهوری (ره) مبادرت دارم. در مجموعه «اسرار خودی» به حکایت عجیبی رسیدم، که هرچند نزدیک به صدسال است نگارش شده است ولی گویی زنده است و سخن امروز ماست، برخوردم. عنوان حکایت این است «حکایت درین معنی که مسئله نفي خودی از مخترعات اقوامِ مغلوبه بنی انسان است که به این طریق، مخفی اخلاق اقوامِ غالبه را ضعیف میسازد» حکایت گوسفندانی است که چون در مقابل شیران تیز چشم و تیز دندان، هیچ چارهایی جز شکارشدن ندارند، اما چاره کار را در القای مفاهیم به ظاهر درست و صواب، اما به باطن، در غایتِ ناصوابی و غلطی یافته اند، و اینگونه شیر با این عظمت را سُخره خود میکنند. گوسفند چون هیچ راهی برای فرار نمیبیند با خود میگوید:
شیر نر را میش کردن ممکن است / غافلش از «خویش کردن» ممکن است....
گوسفند، راهکار را در خلعِ سلاح فرهنگی شیر میبیند، او سودای غافلکردن شیر از خویشتن خویشش را دارد، و به شیر میگوید، فکر سود باش!!! (به ظاهر درست است اما غلط!!) ....
توبه از اعمال نا محمود کن / ای زیان اندیش فکر سود کن
تیزی دندان تو را رسوا کند / دیده ی ادراک را اعمی کند
(به این بیت توجه بفرمایید، و آن را با سخنانی که در راستای خلع سلاح کشورها اعم از ایران گفته اند و در مقابل پیشرفتهای اقتصادی را اولویت دادهاند، در نظر تطبیق بفرمایید. بگذریم) گوسفند با این القائاتِ درست و اما غلط، شیر را سُخره خود میکند. چرا؟ چون شیر، فریب (فرهنگی) گوسفند را خورد. به ابیات توجه بفرمایید و شباهت عرفانهای نوظهور و منفعلگرا و صوفیه مسلک تطبیق کنیم.
غافل از خود شو اگر فرزانه ئی / گر ز خود غافل نه ئی دیوانه ئی
این علفزار جهان هیچ است هیچ / تو برین موهوم ای نادان مپیچ
به سخنان عرفان مسلکان و دینداران انگلیسی شبیه نیست؟! حال سوال این است چرا شیر، فریب گوسفند را میخورد؟ چون! شیر درک درستی از صلح ندارد، او گمان میکند، که صلح یعنی اجازه دادن به ادامه حیات هر پدیده ایی، و این تنبلی فرهنگی منجر به فساد و تحت سیطره واقعشدن او میشود.
خیل شیر از سختکوشی خسته بود / دل به ذوق تنپرستی بسته بود
آمدش این پندِ خوابآور پسند / خورد از خامی، فسونِ گوسفند
سخن من این است! ۱) اگر غرب توانست بر کشورهای اسلامی حمله کند، ابتدا نه قدرت توپ بود و نه تفنگ و علم، و نه ثروتشان؛ بلکه قدرتشان در القاء و بیارزش نمودن «خویش» ما بود، در تطبیقهای غلط..... ۲) اگر غرب توانست بر ما حمله کند، در عدم تعبیر و تفسیر صحیح ما مسلمانان از «مماشات» بود. آنجا که ارزش فرهنگیِ جهاد با جنگ یکسان انگاشته شد. ۳) اگر غرب بتواند بر ما حمله کند، نه با موشک است نه علم، و نه ثروت، بلکه گرفتن «خویش ِما» از ماست، ۴) اگر غرب امروز در حال شیعه هراسی به جهان اسلام است! (مثال حکایت گوسفند) سخنی ندارد! فرهنگی ندارد، در موضع ضعف فرهنگی است، اگر بگوییم انضمام، واژه «فرهنگ» با «غرب» یکی از بزرگترین حملات خاموش است؛ سخنِ گزافه نیست، چراکه فرهنگِ غربی وجود ندارد، فریبِ غربی وجود دارد، «فرهنگ» عبارتست از سخنداشتن، عالمِ فراتر داشتن! منظر گستردهتر داشتن! از ماده فراتر رفتن،... جناب اقبال به درستی متوجه احتمال اشتباهانگاری جوامع مسلمان از «خود» «بیخود» و حتی شهادت بوده است، ایشان در تلاش است تا بگوید، تفسیر درست و نادرست از «خود» چیست؟ لذا افلاطون را به سُخره میگیرد، چراکه افلاطون از «خود» سخن گفت که خود، نبود، چون «جایگاه ولایت» را نادیده انگاشته بود و تذکر را فی نفسه ارزشمند دانست. در حالیکه تذکر، بدون امام، بالفعل نخواهد شد و در حد قوه فرو خواهد ماند.
باید توجه کنیم که اگر امثال شماها شبانه روز در استقامت نبودند امروز من نیز در این باور نبودم! اگر «رهبر معظم» نبود و «حاج قاسم» نبود بیشک امثال شماها نبودند و اگر امام عصر نبود، رهبر معظم انقلاب هم نبود و اگر ایشان نبود انسان، مصداق بارز خسران بود! اینها جایگاه ولایت است. در یونان بدان توجه نیست! آن تئوری، انسان را یک موجودِ تجربهگرا میشناسد، حتی توجه ندارد که تجربه بدون الگو توجه اصلا اتفاق نمیافتد! حال همین بیفرهنگان، ادعای فرهنگ دارند، چگونه؟ با بیارزش جلوهدادنِ جایگاه «ولیّ»، اینجاست که «ولیّ»، همان «خودِ» هریک ماست، و اینجاست که دست و عقل و شعور این فریبکاران بدان نائل نیست، راه، یکی است و جز این نیست! نه در عرصه شخصی و نه در عرصه جمعی! «ولایت مداری»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه کردهاید جناب اقبال لاهوری به خوبی متوجه بود ما با چیزی به نام «غرب» روبهرو هستیم که زیر پوشش تکنولوژی و نظمی که مسلّم، الهی نیست؛ بنا دارد جهان اسلام را که رقیب خود تشخیص داده بود، از هویت بیندازد. با اینکه او برای متفکران غرب ارزش قائل بود و تحصیلاتی در جهان غرب داشت، ولی به خوبی متوجه شده بود غرب از جهتی برای ملتهای مسلمان یک بلا است و بنا دارد ملتها را از اصالتهای بومی خود بیمحتوا کند و همانطور که میفرمایید گفتههایش در مورد خودی و غیر خودی، جهانی را در مقابل ما میگشاید تا گوهری که در دست داریم، وا نهیم و آن گوهر همان اصالتهای اسلامی و حتی ایرانیِ ما بود. و از این جهت در شعر مشهور خود نسبت به جوانان عجم نکات دقیقی دارد و میگوید:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در ضمیر زندگی اندیشهام
تا بدست آوردهام افکار پنهان شما
آیا امیدی در جان او روشن شده است که در این سالها متوجه حضور حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشد آنجا که میگوید:
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزنِ دیوار زندان شما
تحت تأثیر خودی و غیر خودی جناب اقبال و اینکه غرب بنا دارد خودِ ما را از ما بستاند؛ در مقاله «ای امام» عرض شد:
اي برادر! دزدان كه آمدند تا غارتمان كنند! آري غارتمان كنند، امّا نه فقط زمين و نفت ما را بدزدند، بلكه «خودمان» را، يعني هويت اسلاميمان را بدزدند، تو كجا بودي؟ ما كجا بوديم؟ اصلاً همهمان كجا بوديم؟ اصلاً مگر اسم آن نحوه بودن را ميتوان «بودن» گذاشت؟
و اینجا است که علت علاقه او به نیچه از آن جهت میتواند باشد که نیچه نیز متذکر زندگی بود و نه عرفانهای منفعل که زندگی را نادیده میگیرند. و لذا باطرح انسانِ آرمانی به استقبال اَبر مردِ نیچه میرود تا معلوم کند در این جهان چگونه میتوان «خود» بود و با «خود» زیست و با نظر به نمادِ انسان انسانها که مسلّم انسانی است الهی؛ ولایتِ مدّ نظر اسلام را به معنا نشست و از خودی گفت. خوب است که در آخر چند بیتی از شعر «رموز خودی و بیخودی» او را با هم زمرمه کنیم که میگوید:
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امین دولت تهذیب و دین آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن واستان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو مؤمن خود، کافر افرنگ شو
دانی از افرنگ و از کار فرنگ تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست از حریرش نرمتر، کرباس توست
هوشمندی از خُم او مِی نخورد هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
موفق باشید
استاد قضیه فرزند آوری که مثل اینکه گفتند قرار بوده فقط دو یا چند سال محدود کم شود و ... خوب رهبری مثل اینکه اجازه دادند اما اینکه ادامه چطور داده شد و ایشان این مسئله را متوجه نبودند و بسیار وضع خراب شد را چطور فهم کنیم؟ مگر می شود در این مسئله به این بزرگی ایشان غافل بوده باشند؟ اگر چیزی که به چشم عیان است ایشان اینطور عمل کرده باشند خبر بدی است از وضع اطلاع ایشان از کشور. گرچه ضمناً مثل اینکه عذر خواهی هم شده از صوتی از آقای قرائتی شنیدم که ایشون گفتند که هیچ گاه دعوت به جلوگیری نکردند گرچه به ایشان گفته شده بود و گفتند قرآن چیز دیگری گفته و در نهایت من نمی گویم شما بکنید هرچه می خواهید چطور فهمی که ایشان داشتند از جایگاه قرآن را بقیه نداشتند بالاخره ایشان که دستش در آمار و... نبوده با همان ضمیر روشن خودشان این را یافته بودند شنیدم که آقای علامه طهرانی هم همینگونه بوده است. چطور است آقای خامنه ای متوجه نبودند حتی با دادن آمار غلط هم نمیشه توجیه کرد بالاخره آمار یک کارخانه و... که نبوده سیاست کلی یک بخش مهمی از کشور بوده که در کف جامعه عیان بوده واقعا ما ولایت فقیه را برای همین امور در آن مسند گذاشته ایم که راهبری امت بکند چطور این مسئله رخ داد؟! در آخر استاد چرا از اتباع کشور افغانستان که فرهنگ و زبان و دین و مذهب مشترک دارند جذب صورت نمیگیرد و تابعیت داده نمیشه با این روش میشه مشکل رو کم و بیش حل کرد یک جور تعصب بی دلیل ایرانی در کار نیست آیا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع، در ابتدای امر به صورت دیگری بود و به همین جهت هم آقای هاشمی بر آن اصرار داشتند ولی بعداً معلوم شد کنترل جمعیت دارد به یک مشکل تبدیل میشود و اینجا بود که رهبر معظم انقلاب متذکر خطر آن شدند. موفق باشید
سلام علیکم وعرض ادب خدمت استاد گرامی: ببخشید سوالی ذهن من را مشغول کرده اگر قبول زحمت بفرمایید و بنده را راهنمایی بفرمایید ممنون میشم. استاد در نظر بنده امام خمینی (ره) مظهر قدرت هستند چون اتقلاب بزرگی را ایجاد کردند. استاد آیا این قدرت فقط مختص فردی مثل امام بوده یا نه ما هم میتوانیم در زمان کنونی دارای چنین قدرتی بشویم؟ اگر جواب مثبت هست چه سیر مطالعاتی باید داشته باشیم و چه تمریناتی انجام دهیم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! میتوان گفت حضرت امام خمینی نماد قدرت الهی در این زمانه جهت احیای انسان و نفی استکبار بودند و در دل تاریخ توحیدی که آن مرد بزرگ بوجود آوردند، هر قدمی که برداریم حکایت ادامه همان قدرت است مانند آنچه حاج قاسم سلیمانی انجام دادند. ما نیز باید بنگریم که برایمان در شرایطی که هستیم در بستر انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه چه پیش میآید همان کار در عمل، نماد قدرت ما در بستر توحیدی خواهد بود مانند همین صبر و استقامتی که مردممان در مقابل تحریمهای استکبار انجام میدهند و به شرف صبرِ صابران میرسند. کسانی ضرر میکنند که با عدم صبر و استقامت خود در این شرایط، از قدرت الهی خود غفلت میکنند. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: آیه «بالوالدین احسانا و لا تقل لهما اف» در مورد پدر و مادر همسر هم صدق میکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال والدین دوم انسان به حساب میآیند و احترام آنها در هر شرایطی لازم است. موفق باشید.
سلام استاد: برای اینکه مباحث شما رو بچه های ما بتونن شروع کنن چه کنیم؟ پسرم۱۰ سالشه بشدت علاقه به مطالعه داره. میخوام سوقش بدم با این سمت. آیا مباحثی مناسب سن اونها پیش بینی کردین استاد بزرگوار؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله کتاب هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «چه نیازی به نبی» که روی سایت هست و یا کتاب « داستان راستان» از مرحوم شهید مطهری در این موارد می تواند مفید و موثر باشد. موفق باشید
سلام علیکم: از آنجا که خلقت هر نیازی در درون ما آمده تا ما را به تنها رافع نیازهایمان که خود خداست وصل کند. برای کسانی که نیاز به همسر و همدم دارند اما شرایط ازدواج براش فراهم نشده و مجرد مانده اند (در خصوص دخترانی که اصلا ستختگیری نکردند اما شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده) چنین افرادی چگونه می توانند خدا را برای روحشان کافی بدانند و برای رفع نیازهایشان چگونه می توانند با خدا غنی شوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خبر داریم که شخصی خدمت حضرت علی «علیهالسلام» رسید و از حضرت پرسید ازدواج بکند یا نه؟ حضرت فرمودند: اگر میخواهی به سیره حبیبم عمل کنی، نکاح، سنت اوست و اگر میخواهی به سیره برادرم حضرت عیسی عمل کنی، می توانی ازدواج ننمایی. و این حکایت از آن دارد که امکان حضور در کمالات معنوی بدون ازدواج نیز ممکن است، هرچند اگر میدان حضور ازدواج پیش بیاید بهتر است که آن را ردّ نکنیم. ولی چنانچه به هر دلیلی شرایط فراهم نبود، گمان نکنیم از کمالات اصلی محروم میشویم. موفق باشید
سلام و نور: طاعات و عبادات شما قبول باشه ان شاءالله. یک سوال دارم: همه می دانیم مشکلات این کشور چه هستند مشکلات اقتصادی و .... اما سوال اینجاست که: انقلابیون با دانستن این مشکلات، هنوز امیدوارند، البته نه امیدی از جنس توهم بلکه از جنس واقعیتی ملموس و البته به بیانی دیگر شاید بتوان گفت واقعیتی ناملموس، که مسلما روشن تر از روز است. چون یک معنایی از انقلاب به قلب آنها نشسته که لحظه به لحظه و تا زمانی که انقلابیون در ساحت معنا زیست می کنند، پیوندشان با انقلاب ناگسستنی است. سوالی که ذهن مرا درگیر کرده و دنبال پاسخ آن هستم اینست که این معنایی که انقلابیون آن را یافته و با آن ارتباط برقرار کرده اند و در قلبشان رسوخ کرده و سبب ثبات قدم آنها گشته، چگونه باید انتقال یابد و جان افراد دیگر را نیز در بر گیرد؟ بنظر می آید جدای از گذر زمان و دوره گذار و هم چنین جدای از ظواهری مانند علوم مادی و اقتصاد و سیاست و ... باید دنبال راهبرد یا روشی آموزشی باشیم برای انتقال این معنا از جانی به جان دیگر.... جنس این معنا را می توان شهودی دانست، اما واقعا راه انتقال و آموزش شهود چیست؟ آیا می توان یک روش تدریس و روش آموزش یا روش انتقال برای مسائل شهودی یافت؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه سخن در این است که در جهان جدید که انسان، خودش برای خودش مسئله شده و گرفتار انواع بحرانها گشته، راه عبور از این بحرانها چیست؟ اینجا است که جایگاه انقلاب اسلامی معلوم میشود و بنده در این رابطه بر این اعتقاد هستم که برای عبور از مشکلات اقتصادی و بحران بیمعناشدنِ انسان، همچنان باید بر حضور تاریخی انقلاب اسلامی تأکید کرد. تصور میشود کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه» در این رابطه مقدمه خوبی باشد. موفق باشید
