عرض سلام و ادب محضر استاد طاهرزاده عزیز: اسعد الله ایامکم. استاد اگر کسی نسبت به یکسری از نظرات، رفتارها، قوانین یا مناسبات موجود در جمع دوستانش نظر مخالفی داشته که به نظرش حق است و آن را اظهار کند و گاهاً باعث ناراحتی و دلخوری دوستانش شود به نحوی که وی را فردی معترض و ناراضی قلمداد کنند، آیا این حس درونی و اظهار نظر مخالف، امری به جاست یا کاری زشت است که شیطان آن را در نظرش زیبا جلوه داده است؟ (برای روشن شدن بحث فرض بفرمایید که در گروه دوستانه قرار شده قرض الحسنه ای راه اندازی شود و هربار با قرعه کشی به کسی وامی تعلق بگیرد ولی این قرعه کشی توسط یک نفر که مورد شناس همه نیست در غیاب بقیه انجام شده و نتیجه اعلام میشود. حال اگر فرد اعتماد نداشته و اعتراض کند و بخواهد که قرعه کشی به صورت حضوری انجام گیرد آیا خواسته اش ناحق است؟ یا مثلا چند نفر در جمع قرار بگذارند که هر گروه دوستانه ای در فضای مجازی شکل میگیرد باید این افراد به عنوان ناظر حضور داشته باشند درحالیکه حضورشان لزومی ندارد، آیا اعتراض به حضور این افراد حق هست؟ یا مثلاً برای حذف برخی اعضای گروه شرایطی اعلام میشود که منطقی نیست، آیا اعتراض به این شرایط حق هست یا اینکه کلا در چنین مواردی بهتر است انسان تغافل کرده و با وجود نارضایتی قلبی، عبور کند؟) اساساً این اخلاق و رفتار ریشه در کدام رذیله یا فضیلت اخلاقی دارد و اگر رذیله است راه درمان آن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا انسان به صورتی دوستانه و با دلیل، حرف خود را در جمع دوستان نزند؟! نهایتاً اگر پذیرفته نشد، همچنان دوستی را حفظ میکند بدون آنکه جمع را ترک نماید. موفق باشید
سلام و عرض ادب. در کتاب جوان و انتخاب بزرگ صفحه ۶۴، فرمودید که در دوران جنینی روح بدن را می سازد، آن هم با استفاده از امکاناتی که به او می رسد، مثل شرایط تغذیه مادر و... سوال این است که؛ آیا به این معنی است که خداوند، روح انسانی را به نطفه می دهد تا روح نطفه را زیبا و متعادل بپروراند؟! پس آیا به این معناست که از ابتدا و قبل از تشکیل نطفه، روح انسانی دخیل در امر تشکیل جسم است و ابزار خالقیت خداوند متعال می باشد؟ این نکته بسیار لطیف و عمیق است و نیاز به توضیح دارد. به طور دقیق تر، آگاهی روح در مرحله جنینی از چه سنخ آگاهی است؟ آگاهی غریزی یا نباتی یا عقلی و با اراده و اختیار؟ لطفا در این باره توضیح دهید و بفرمایید که در این باره از چه منابعی میتوانم مطالعه کنم؟ از مطالب تان خیلی استفاده می کنم و دعاگوی تان هستم. متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح این مطالب در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه شرح صوتی آن و تکمیل آنها در کتاب «خویشتن پنهان» شده است مبنی بر آنکه روح یا نفس ناطقه است که نطفه را به صورت تکوینی تدبیر میکند و البته اگر زمینه تدبیر نطفه توسط روح از طریق والدین بهخصوص مادر فراهم شود، نفس ناطقه جسم انسان را به عالیترین شکل از تعادل شکل میدهد. موفق باشید
با سلام دو سوال داشتم: ۱. در فصول الحکم جناب ابن عربی صلوات به صورت، صل الله علیه وآله وسلم است یا صلی الله علیه و سلم است؟ ۲- آیا می توان گفت که شالوده انقلاب اسلامی ایران، بر اساس تعلیمات جناب ابن عربی و ملاصدرا است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر میآید تفاوتی در میان نباشد البته حضور ذهن در این مورد ندارم. ۲. مسلّم شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که شخصیتی عرفانی است و با آن شخصیت به صحنه سیاست قدم گذاشتند، بیارتباط با با آموزههای ابن عربی و جناب صدرا نمیباشد. موفق باشید
سلام علیکم: خداقوت، برای تغییر ملکه گناه باید چه کنیم؟ از کجا شروع کنیم؟ میدونم که نباید ناامید شد، ولی کثرت تلاشهای به نتیجه نرسیده داره خیلی اذیتم میکنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر شما باد دنبالکردنِ معارفی که از طریق معرفت نفس پیش میآید که میتوانید از طریق همین سایت دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: در تفسیر سوره مرسلات اشاره به آیه ای کردید که مضمون آن بر تنهایی انسان اشاره میکند و فرمودید یکی از چند آیه ای است که من برای خودم یادداشت کرده ام میشه بفرمایید کدام آیه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی به یاد ندارم ولی در قرآن داریم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» (تحریم/6) اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىكنند و آنچه را فرمان داده شده اند(به طور كامل) اجرا مى نمايند! علامه طباطبایی در ذیل این آیه در رابطه با مراقبه از نفس خود و اطرافیان نکات خوبی دارند. موفق باشید
سلام: در آستانه ماه مبارک رمضان حدیثی پیشکش حضور عزیزان. درتفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمت الله علیه در بحث روایتی در معنای (حق تلاوت قرآن) آورده اند: در ارشاد دیلمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در ذیل آیه «الذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته» (۱۲۱ بقره) فرموده : آن را شمرده شمرده می خوانند، و در معنای آن تدبر نموده، به احکامش عمل می کنند، وبه وعده هایش امید می بندند، و از تهدیدهایش می هراسند، و از داستانهایش عبرت می گیرند، اوامرش را بکار بسته، نواهیش را اجتتاب می کنند و بخدا سوگند، معنای حق تلاوت این است. نه اینکه تنها آیاتش را حفظ کنند، و حروفش را درس بگیرند و سوره هایش را بخوانند و بندبند آن را بشناسند که مثلا فلان سوره ده یکش چند آیه و پنج یکش چند است. و بسیار کسانی که حروف آن را کاملا از مخرج ادا می کنند، ولی حدود آن را ضایع می گذارند، بلکه تلاوت به معنای تدبر در آیات آن، و عمل به احکام آن است همچنانکه خدای تعالی فرموده: «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته» کتابی است مبارک که به تو نازل کردیم، تا در آیاتش تدبر کنند. التماس دعا از استاد عزیز وهمه بزرگواران.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای تلاوت قرآن در فضای «حقّ تلاوته» حدّاقل به این معنا می باشد که متوجه باشیم آیات قرآن چه افقی و چه حضوری را در مقابل پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» - آن کاملترین انسان- گشود تا عالَمی خاص برای آن حضرت پیش آمد. ما نیز آن حضور و آن عالَم را در مواجهه با قرآن میتوانیم مدّ نظر قرار دهیم و به «لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» فکر کنیم که چگونه میتوان به امری و حضوری عمیقتر از معنای ظاهریِ قرآن اندیشه کرد، امری که در این ماه مبارک رمضان، جوابگویِ نیاز امروزین ما باشد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده نَمی از مباحث جنابعالی را در ذهن دارم. نمی دانم چرا ولی با ورود به دانشگاه غرق در سیاهی شدم! نماز و دعای من سر جایش باقیست ولی سایه کثیفی که از وصف آن عاجزم روی من افتاده است. البته که ارتباطی به دانشگاه ندارد. من با جهانی تنگ مواجهم که به شدت فشرده ام کرده. نخوابیدن تا ساعت ۳ نیمه شب و مطالعه نداشتن و لذتهای مجازی، سیاهی عجیبی داشته اند که حالا بعد از چندین ماه که غرق در آنها بودم دارند ضرر خود را می رسانند. من نمیدانم بنده اصلا آدم بی ایمانی نیستم ولی ظاهرا در جایی بذرش در دلم کاشته شده. شیطان و یاران او در اتاقم جولان می دهند. اصلا وضع عجیبی برایم پیش آمده که توصیفش را نمی توانم بکنم. من عاشق خدا بودم و میدانم که او هم با من بود. یکدفعه همه چیز زیر و رو شد. به شدت فاصله گرفتیم. من و من که فاصله نداشتیم! من الان باید زجه بی خدایی بزنم؟ منی که همین الان هم نمیخواهم حتی یک نماز قضا داشته باشم؟ منی که قرآن خوان هستم؟ پس چه اتفاقی افتاده؟ کجای کار لنگ میزند؟ آخر خدایی که داشتم قوی نبود یعنی اصلا بازدارندگی ایجاد نمیکرد. انداختمش دور و لعنت به او فرستادم. در جهان کفر به دنبال خدای قوی تر بودم که مرا در کفر ثابت کردند! من اینجا را نمی پسندم. من این جهانی که دارم، این حالی که دارم را نمیخواهم. طلبم بزرگ بود حالا عذابم می دهند؟ طمع کردم؟ نشاط کار کردن از بنده گرفته شده! ظاهرا حتی کارم را هم نمیخواهند. می دانید: قصه من شده قصه شخصی که برای شکار عقاب کبوترش را پر داد، حالا نه کبوترش را دارد نه عقاب را. الان آن خدای قبلی مرا کافی نیست، خدایِ جدیدی هم پیش نیامده. در کفر، معلقم. فقط میدانم او هست. من الان چه کنم که از این اضطراب رها شم؟ میدانم که ذات بشر جدید همین است. خودم را گم کرده ام. به دنبال خودمم ولی تا الان به این شدت مرا در خودش غرق نکرده بود که الان قدرت زندگی عادی را از من گرفته و درد های عجیبی به همراهش داشته است. بشر مدرنی که من باشم گرفتار کفری شده که کورسوی امیدش پیدا نیست! خداوندا! مرا نجات بده، ای نور دهنده عالم! مرا خلاص کن از بندی که مرا به خاک چسبانده و قدرت رسیدن به تو را از من گرفته. خلقم کردی تا به تو باز آیم. پس بگیر دستانم را ای کورسوی امید بیچارگان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرض نشد هان! ای دیندارانِ دیروزین، برهوتی در پیش است؟!! آیا نباید تقدیر زمانهای که جهان مدرن با خود آورده و ما را از آن گریزی نیست، یعنی نیستانگاری را بشناسیم و نسبت به آن تأمّل کنیم؟! اگر ذیل حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و شخصیت عرفانی، حِکمی و عبادی و سیاسیِ او حاضر نشویم، حال مائیم و همه آن بحرانهایی که فرمودید. خدا را شاکر باشید که متوجه شدهاید میتوان از این ظلمات گذشت و این در صورتی است که به «جهان بین دو جهان» فکر کنیم و از این جهت فرار از دانشگاه، راهِ حلّ نیست. باید با هویتی دیگر وارد این جهان شد، جهانی که خدای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب متوجه حضور امروز و فردایِ آن هستند. در این فضا است که به ما میگویند: « هیچگاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاههای دشوار باغ های بهشتی قرار دارد.» موفق باشید
سلام استاد گرانقدرم: روز به روز بیشتر حقانیت مکتب امام خمینی (ره) برایم متجلی میشود و نور انقلابی را در صحنه میبینم که عدهای دانشمند و ملّا میخواهند آن را خاموش کنند، ظلمات مدرنیته یعنی تقابل دانش تحصلی با علمی که یقذفه الله فی قلب من یشا است. انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون وجودش و (نه ذهنیت و مفهوم) صدا میزند و به مطلع فجری پس از لیله القدر تاریخی فرا میخواند. کورباد چشمی که نمیتواند سلطنت العلم سلطان را ببیند. درود بر خمینی علم مرگ بر شاه دانش الحمدلله که چشمانم سویی داشتند تا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) شما را بچشم و گوشهایم توان شنیدن شنیدنیها را دارند. چه از این بالاتر؟ سیب و موز و گلابی بماند برای اهلش! ما در هیچی خود هستیم و خوشیم به نور مستوحشین فی الظلم لبیک یا خمینی لبیک یا خامنهای کم نمیآوریم ان شاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این نکته که فرمودید مهم است که: «انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون خود و نه در مفاهیم ذهنیاش، صدا میزند تا انسان به مطلع فجری برسد». حقیقتاً زندگی در بستر توحید الهی جز این نیست. باید در این عالَم به این حضور فکر کرد «و لو بلغ ما بلغ». هرچه میخواهد پیش آید، مهم نیست وقتی افق را نور توحید الهی پر کرده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. خدا قوت. استاد من الان حدود یکسال پیش برای شما یه پرسشی ارسال کردم و شما فرمودین این قصه روح بشر جدیده و مژده از عالم دیگری است. ولی استاد تا الان که یکسال گذشته من هر روز و هر روز دارم بدتر میشم و خودم دارم خودم رو میبینم که داره میره و واقعا نمیدونم که این دیگه برمیگرده یا نه؟ هر روز انگار کافر تر میشم. هر روز پوچ تر و بی هدف و بی معنی. فقط دنبال خوش گذرونی و لذت دنیا افتادم. نکته بدش اینجاس که خودمم نخواستم که اینجوری بشم ولی شدم و از طرف دیگه خودمم میدونم که تو چه وضعی هستم ولی نه میدونم باید چیکار کنم نه میتونم. نمیدونم باید جلوی خودم رو بگیرم یا نه. من دیگه اون حس و حال و شور قبلی رو در برابر فعالیت های فرهنگی و دینی و ... ندارم اصلا. و هر روز دارم خالی تر و پوچ تر میشم. با این حال شب یلدا یه فال حافظ گرفتیم و این غزل اومد که: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد ! خودمم تعجب کردم گفتم یعنی هنوز راهی هست؟ یا وقتایی که تفال میزدم به قرآن هم معمولا ایاتی مثل همین غزل میومد. ولی واقعا خودم احساس میکنم دارم کافر میشم! حتی جلسات شما و سها رو هم خیلی وقته دیگه نیومدم و از طرفی هم درگیر کنکور شدم که توی اون هم بشدت احساس پوچی میکنم و الانم دلم گرفته و دنبال رفیق بازی و این چیزام. الان میخواستم بگم دیگه خسته شدم از دست خودم ولی نمیتونم، انگار از همین هم یکمی لذت میبرم ولی عقلم میگه نباید اینجوری باشه. آره همه اینارو عقلم میگه وگرنه خودم که اصلا کاری به این کارا ندارم و غرق شدم! منی که عاشق حاج قاسم بودم الان هفته دیگه سالگردشه ولی هیچ احساسی ندارد. کلا هیچ چیزی دیگه برام اهمیت نداره. همه چیز پوچه. حتی با طوفان الاقصی هم هیچ ارتباطی نگرفتم. واقعا نمیدونم چرا ولی با یک اتفاق به این بزرگی من هیچ ارتباط نگرفتم و شاید بگم از ته دلم اصلا برام مهم نبود. و نمیدونم چرا هم نسلی های خودمم که مثل همیم نمیتونیم دور هم جمع بشیم. الان یه جمعی از رفقام بودیم که چند سال با هم بودیم و توی فعالیت های فرهنگی و ... با هم میرفتیم جلو ولی دیگه این جمع هم از هم پاشید و هر کاری هم کردم نتونستم دوباره این جمع رو دور هم بیارمشون .
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همین است که می بینید!! فهمِ این برهوت، نوعی به خودآمدن را پیش میآورد و در این رابطه قرآن فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ...».
ملاحظه میکنید که این برهوت، منحصر به شما نیست. نمونهاش سؤال کننده دیروز است به سؤال شماره 36605 و عرایضی که آنجا شد. پیشنهاد بنده آن است که به آن عرایض رجوع فرمایید و به طور جدّی در مورد این موضوع فکر کنید. آری! برهوتی در پیش است که باید نسبت به آن تأمّل کرد. موفق باشید
سلام استاد: مرحوم آیتالله شجاعی در مقالات فقط میخواستند برخی منازل عرفانی رو توضیح بدن؟ قدم یقظه و توبه و طلب و مجاهده و مراقبه؟ خب چرا فقط اینها؟ در کتاب کیمیای وصال کل منازل سلوک رو از اول تا آخر فرمودهاند یا اونم گزینشی بوده؟ اگر گزینشی بوده چرا این ترتیب بندی رو اتخاذ فرمودند؟ متشکرم از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت الله محمد شجاعی «رحمتاللهعلیه» در کتاب شریف «مقالات» راهی را گشوده اند که اگر انسان با حوصله و با شروع از اولین جلد آن راه را طی کند، به خوبی احساس حضور در ملکوت برایش حاصل میشود و مهم این است که انسان بتواند در حضوری قرار بگیرد که چندین و چند منزل را با یک قدم طی کند. موفق باشید
سلام علیکم: فارغ التحصیل فلسفه اسلامی هستم. اما احساس میکنم چیزی به لحاظ عمق محتوایی از دانشگاه دستگیرم نشده است، پیشنهاد شما برای مطالعه بنیادی فلسفه خارج از دانشگاه به چه صورتی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید از یک طرف با فلسفه صدرالمتألهین که در کتاب «اسفار اربعه» مطرح فرموده است؛ آشنا شد. که آثار جناب آیت الله جوادی بخصوص و یا آثار جناب استاد یزدانپناه در این مورد کمک خوبی میتواند بکند. از طرف دیگر رجوع به فلسفه غرب و مواجهه آن فلسفه بخصوص فلسفه قارّهای، موجب میشود تا با تفکری که در این زمانه به عنوان فلسفه مطرح است، آشنا شویم.موفق باشید.
ما خانواده مذهبی هستیم و همیشه خیلی دوست داشتم که بچه های مذهبی داشته باشم. دختر ۱۲ ساله ای دارم که تا امسال تمام روزه هایش را گرفته بود امسال که میخواست به کلاس هفتم برود خودش از پارسال تصمیم گرفته بود که در امتحان ورودی مدارس تیزهوشان شرکت کند من هم برای تشویق بیشتر به او گفتم که اگر قبول بشی جایزه خوبی برات میگیرم چند بار به صورت مقدمه به من گفته بود که یک جایزه میخواهد که نمیتونه به من بگه میگفت اصلا براتون هزینه نداره و من هر چی فکر میکردم و حدس میزدم اشتباه بود تا اینکه یک شب بالاخره هدیه اش را به من گفت به این شرط که من اصلا هیچ بحثی باهاش نکنم من هم قبول کردم در کمال ناباوری به من گفت که اگر قبول شد دیگه نه نماز و نه روزه و نه حجاب را نمیخواد داشته باشه و سریع هم رفت توی اتاقش. من بهت زده شده بودم تا صبح اصلا نخوابیدم و خیلی گریه کردم. من خیلی بیشتر ترجیح میدادم که دخترم در راه دین باشه تا اینکه تیزهوشان بره وقتی نتایج اومد تیزهوشان هم قبول شد البته من از فردای اون شب دیگه بهش نگفتم نماز خوندی یا نه فقط بهش گفتم هر وقت دلت برای خدا تنگ شد میتونی نماز بخونی حالا شما به من کمک کنید که من باید چکار کنم؟ میدونم که اصرار و زور هیچ فایده ای نداره ولی هر چه هم بگذره و اون از نماز دورتر بشه برگردوندنش به این مسیر سخت تر میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان زمانهای است که انسان، خودش برای خودش مسئله شده است و در این رابطه مباحث معرفت نفس نکاتی را به میان میآورد. پیشنهاد میشود مباحث کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را به او پیشنهاد و یا با او در میان بگذارید و حرفتان پس از طرح موضوعات فصل اول آن کتاب، این باشد که به هر حال، برای ترک دستورات دین باید دلایلی داشته باشد. در حالیکه برای بندگی خدا به عنوان ارتباط با خالقی که همه ابعاد ما را میشناسد، ما دلیل داریم. و چنانچه باز بر حرف خود تأکید دارد باید بداند که به عنوان یک انسان غیر منطقی او را مدّ نظر دارید. موفق باشید
سلام: من یک سال است که بازنشسته شده ام نمیدانم با اوقات فراغت چکار کنم. صبح نماز جماعت میروم تا طلوع آفتاب قران یا دعا میخوانم چند سخنراني از محمد شجاعی گوش میدهم بقیه وقتم را احساس میکنم تلف میشود، عصر به گلزار شهدا میروم یک ساعتی آنجا هستم با این حال نمیدانم بقیع وقتم را چکار کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر خوب است با عمقبخشیدن به معارفی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» یا سورههایی که روی سایت هست، اندیشه خود را رشد دهید. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد طاهر زاده، اسعد الله ایامکم. اگر فردی رفتار خوبی با والدین نداشته باشد و اصطلاحا عاق والدین باشد، می دانیم که در صورت بخشش والدین باز هم آثار وضعی مترتب می گردد. حال چنانچه والدین برای این شخص دعا کنند و با توجه به آثار شگفت آور دعای والدین، ۱. آیا دعای خیر مادی و معنوی والدین به این شخص کارگر است؟ ۲. آیا آثار وضعی بدرفتاری با والدین با دعا رفع می شود؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به دستآوردن دلِ والدین، همه آثار منفی عاق والدین را از بین میبرد و دعاهای آنها برای ما مؤثر میافتد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن میباشد؛ هرگز نمیتوان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشدهاند. در حالیکه جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کردهاند. موفق باشید
جهان غرب به من آموخت آدمی میتونه هر طور که بخواد باشه، اما نه تا وقتی که مستکبرینی هستند چون دقیقا همینجاست که آزادی برابر با ظلم میشه و نه اونطور که از عالم غیب منقطع باشم چون ظالم یا مظلوم بی ارزش یا گمراه میشم، جامعه مذهبیونِ ادیان و خانواده ها هم نشون دادن نمیتونن آزادی آدما رو درک کنند و از دور خارج شدند جامعه جهانی هم نشون داد تو سری خور تصمیمات اجتماعیه حتی اگه اون تصمیمات انسانیتشونو درک نکنه. خودبنیادی منو بهم نمیدن تا آزاد باشم پس هرکی خودبنیادی منو ازم میگیره خدا لعنتش کنه چه خودم باشم چه شیوخ باشند و چه مستکبرین و چه دلسوزین. خدا لعنتشون کنه که منو عمیقا اذیت کردند واقعا بد ترین مردمند. به خدا زمانی که بتونم متکی به خود بشم و اون خود خودی توحیدی باشه انتقام خواهم گرفت چه اسرائیل باشه چه در لباس دوستان. چه طور آدمیم من این چه طرز زندگی کردنه خاک بر سرم اگه پی آزادیم نباشم که اگه آزاد نباشم هیچ سگی نیستم پس انتخاب کنم آیا دوست دارم زندگی داشته باشم بر اساس ارباب و برده تا همواره بنده دیگری باشم یا زندگی بر پایه انسانیت؟ تا کدام به ما احساس آزادی و زندگی و ارزشمند بودنو میده؟ بخدا لقمه نونی که میخوریم کاملا بستگی به این مسئله داره پس نفهمیه اگه بگن مشکلات مردمو نمبینند و همش ازینطور حرفا میزنند. خودمونو دوست داشته باشیم تا پی خودمون و ارزشامون راه بیفتیم. من بلد نیستم الان حرف بزنم چون اینقدر احساس زندانی بودن میکنم که حرف زدنمم فراموش کردم پس به امثال من نگاه کنید که ای آدم ها تصمیات شما چقدر روی دیگران تاثیر مستقیم داره. من قوی بودم قوی تر از خیلیا ولی امروز از پس و پیش مورد حمله قرار میگیرم و مرگی هم برام نیست جز زجر و این تقصیر آدماییه که آزادی انسانیت خودشونو از خودشون صلب می کنند. آدما یه نگاه بندازید ببینید با دنیا چیکار کردید اگر دنیا اینطوریه کاملا تقصیر تک تک خود شماست که پی آزادی خودتون نرفتید. من بیش از این هم توان رنج کشیدن دارم اما جسم خاکی من فرسوده خواهد و من از کنار شما روزی خواهم رفت، آرزو می کنم کسی باشد تا با هر سختی در هر کجا از آزادی خود حرفی بزند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مولایمان إمام علي عليه السلام میفرمایند: «لا تَكُن عَبدَ غَيرِكَ وَقَد جَعَلَكَ اللّه ُ حُرّا» بنده ديگرى مباش كه خداوند، تو را آزاد آفريد. و در این رابطه به گفته جنابعالی باید این آزادی را در بستر توحید به فعلیت رساند و در فضای انتخابهای بزرگ قدم گذارد. و این غیر از شعار آزادی است که لیبرالها و نئولیبرالها به میان میآورند تا فضای قدسی جامعه را از بین ببرند. موفق باشید
ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد میخواستم از شما اجازه بگیرم و بپرسم که اگه براتون مقدوره که سیر سؤالاتی که تا حالا ازتون پرسیدم رو یک نگاهی بیندازید و بهم بفرمائید که « آیا من به درد عرفان می خورم یا نه ؟» از فحوای صحبت های رفیق های روحانی ام متوجه میشم که پاسخ شون به این سوال مثبته. من ۱۴ ساله که به سربازها درس قرآن و اخلاق میدهم و ظاهرا استاد خوبی هم هستم و با شما از کتاب مصباح الهدایه آشنا شدم البته پیش نیازهای این کتاب رو هم مطالعه کردم و الان فص شعیبی رو باید شروع کنم و وقتی به مطالب فصوص نگاه میکنم میترسم که من کجا این حرفا کجا ولی مطالب رو خوب میفهمم. حال (تا فرصت باقی هست) میخواستم از شما این سوال بالایی رو بپرسم قبل از آشنایی با شما روحیه ام این طور بود که : ۱. حدود هزار بیت شعر مذهبی حفظ هستم ۲. قبل از آشنا شدن با شما از روحانی سالکی پرسیدم که چطور به مقام « مع الحسین ع » برسم؟ که مرا کمی راهنمایی کرد ۳. قبل از آشنایی با شما به صورت ذوقی بجز کتاب های دیگه تعدادی از کتاب های شما و به صورت جدی همه سخنرانی ها و برخی از کتاب های آیت ا... سید محمد مهدی میرباقری و همه کتاب های استاد عبدالله مستحسن رو مطالعه کردم. حال اگر وقت بهتون اجازه میده به سوالات قبلی من که تا حالا ازتون پرسیدم مراجعه فرموده و به سؤالم پاسخ بدید. « به نظر شما آیا من به درد عرفان می خورم یا نه»
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در حدّ توانایی های ما نیست که بگردیم سوالات قبلی جنابعالی را پیدا کنیم. جنابعالی سوالات خود را بفرمایید بنده در خدمت هستم. موفق باشید
سلام علیکم: از آنجا که خلقت هر نیازی در درون ما آمده تا ما را به تنها رافع نیازهایمان که خود خداست وصل کند. برای کسانی که نیاز به همسر و همدم دارند اما شرایط ازدواج براش فراهم نشده و مجرد مانده اند (در خصوص دخترانی که اصلا ستختگیری نکردند اما شرایط ازدواج برایشان فراهم نشده) چنین افرادی چگونه می توانند خدا را برای روحشان کافی بدانند و برای رفع نیازهایشان چگونه می توانند با خدا غنی شوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خبر داریم که شخصی خدمت حضرت علی «علیهالسلام» رسید و از حضرت پرسید ازدواج بکند یا نه؟ حضرت فرمودند: اگر میخواهی به سیره حبیبم عمل کنی، نکاح، سنت اوست و اگر میخواهی به سیره برادرم حضرت عیسی عمل کنی، می توانی ازدواج ننمایی. و این حکایت از آن دارد که امکان حضور در کمالات معنوی بدون ازدواج نیز ممکن است، هرچند اگر میدان حضور ازدواج پیش بیاید بهتر است که آن را ردّ نکنیم. ولی چنانچه به هر دلیلی شرایط فراهم نبود، گمان نکنیم از کمالات اصلی محروم میشویم. موفق باشید
سلام استاد گرامی: سخنان جناب عالی را در برنامه کلمه شنیدم. بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. تصمیم گرفتم به جای همه جویندگان حقیقت، از شما تشکر کرده باشم، و از شما تقاضا دارم به همه ما دعا کنید. شاید ما هم بتوانیم احساس حضور پیدا کنیم. ولی نمیدانم آیا این احساس حضور فقط بودن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نظر به بودن خود، حضوری بیکرانه برایمان به ظهور میآید و در این رابطه خوب است رجوعی به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» که هر دو همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست، بیندازید. إنشاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید
سلام: فرمود فلسفه ناتوان از ایجاد تغییر زودهنگام در وضعیت فعلی دنیا خواهد بود. این نهتنها درباب فلسفه، بلکه درباب هر اندیشه و کنش انسانی محضی نیز صادق است. تنها باز یک خدا میتواند ما را نجات دهد. تنها امکان موجود برای ما آن است که با اندیشه و شعر، زمینهای را برای ظهور خدا مهیا سازیم؛ یا آنکه زمینه را برای غیاب خدا در تنزلمان مهیا سازیم تا جایی که از منظر خدای غایب ما در وضعیت تنزل بوده باشیم». محبت می فرمایید جمله آخر را تشریح بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه نکات اولیه، نکات دقیقی است، گویا در سخن آخر، حرف در آن است که حداقل نسبت خود را با خداوند هرچند در غیبت باشد، محفوظ بداریم و بدانیم غیاب خداوند، امر مطلوبی نیست و همین امر موجب میشود جهت حضور خدای حاضر و رفع تنزلی که پیش آمده است. موفق باشید
سلام استاد و تاج سرم جناب آقای طاهرزاده عزیز: خواشمندم سوال ها را سانسور نکنین بالاخره ما هم آدم هستیم و بنده خدا واما یا من نمیفهمم یا شما در پس پرده صحبت میکنید و متوجه نمیشم اما خواهشا با زبان ساده روشن بفرمایید که این انقلاب که جز بدبختی و نگون بختی برای مردم و کشور و اسلام داشته افقش کجاست؟ فکر کنم ضربه ای که اینا به اسلام زدن و اعتقاد مردم را از بین بردن مغول و چنگیز نکردن. آیا فقط ما حافظ اسلام هستیم و اسلام در طول این مدت از بین رفته که ما آمدیم نجاتش بدیم با دروغگویی و توهم و اختلاس گری و دیکتاتوری؟ آیا اینا بیش از آیت الله سیستانی میفهمند؟ این آیت عظمای الهی که از اوتاد هستند پدر مردم درآمد دیگر جوانان امروزی به خدا هم بدبین شدند در اثر رفتارهای اینا، شما هم حمایت میکنید و مرتب از افق صحبت میکنید. آقای طاهرزاده لطفا روشن بین باشین. مگر شما تو فامیلتون دختر بزرگ یا پسر بزرگ ندارید؟ پدر مردم را درآوردند با یکدنده بازی و لج بازی و سربه سر دنیا گذاشتن. من شما را قلبا دوست دارم امام دارم برمیگردم. اینا ظالمند ستمگرند، رییسی کم دروغ میگه؟ شما یک حرف راست از ایشون بفرمایید. من تسلیمم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این مشکلات که میفرمایید، هست. ولی برای عبور از گردونه روح استکباری که موجب اینهمه مشکلات در جهان بشری شده، تنها باید به انقلاب اسلامی و آینده آن فکر کرد. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است. خوب است به صوت آنها نظری بیندازید.https://eitaa.com/matalebevijeh/12989 البته حضرت آیت الله سیستانی نیز شدیداً امیدوار به آینده انقلاب اسلامی جهت تغییر سرنوشت جهان هستند. موفق باشید
سلام علیکم: گاهی در احوالات و شرایطی هستیم که هیچ میل و اراده ای به سوی گناهان نداریم. ولی گاهی در شرایطی قرار میگیریم که هیچ اراده و مقاومتی در برابر گناهان نداریم! استاد چرا اینگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همینطور باشد. زیرا ما همواره در معرض الهام «فجور» و «تقوایِ» خود هستیم تا در الهامِ فجور خود، خود را در صبرِ در مقابل معصیت احساس کنیم و بپرورانیم و در شرایط الهامِ تقوای خود، خود را در صبرِ بر اطاعت پیدا کنیم. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: وظیفه شخصی که تهمتی بهش زده شده و کاریشم نمیتونه بکنه چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به ما فرمودهاند خداوند خودش مدافع چنین مظلومی خواهد شد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: استاد در نماز اصل بر حضور است؟ این سوال از این بابت عرض کردم که چند وقتیست به مفاهیم اذکار نماز در خود نماز فکر میکنم و بیشتر در حضور هستم و حتی ممکن است درباره یه لفظ (الله اکبر) یه رکعت فکر کنم سپس هوشیار شوم که وای یک رکعت تمام شد و من همچنان در فکر هستم و حتی فکرم هم به جایی نرسید؟ لطفا در باب توصیه بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ توان خود باید سعی کرد متوجه معنای اذکار نماز و حضوری که پیرو آن پیش میآید، بشوید. ولی نباید به خودْ سختگیری نمود زیرا به حکم «الاعمال باالنیّات» حضرت ربّ العالمین به نیّات شما و همان نیّت اولیه قصد نماز نظر دارند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: از دلتنگی سرشارم و مشتاق دیدار شما. ای کاش این محدودیت های دنیا نبود و هر روز به دیدارتان جانم تازه میشد همانگونه که انس با آثارتان حیات بخش جان بی رمق من است در عمق سیاهی ها و خستگی های دوران، به خصوص در این شهر پر تلاطم (تهران) استاد عزیزم به لطف پروردگار به جایی رسیده ام که جانم سراپا تشنه یافتن نسبت خود با عالم است. سابقا نسبت میان خود و مبدا و معاد و امامم را به لطف خدا و از طریق هدایت های شما یافته ام به رحمت الهی و ائمه (ع) علاوه بر مسیر حیات فردی و خانوادگی، مسیر حیات اجتماعی خود را با نگاه به عالم انقلاب اسلامی یافته ام و سعی کرده ام زیستنم تا حد امکان سراسر پرداختن به جامعه سازی و جامعه پردازی برای نیل به جامعه مطلوب باشد و در ساختارهای دیوانی و تنگ مدرن محبوس نشوم. استاد عزیزم الان در مرحله ای هستم که به وضوح میبینم ما نمیتوانیم با دستگاه ادراکی مدرن نیازهای خود را در تعامل با عالم به درستی برآورده کنیم و بالتبع یا باید در آن دستگاه هضم شویم یا نسخه مناسب خود را بیابیم لازمه این امر آن است که درست عالم را بشناسیم. از عوالم مختلف گرفته تا مراتب مختلف وجود (موجودات مختلف) تا در تعامل و انس با آنها و از مسیر رفع نیازها به سلوک فردی و اجتماعی خود ادامه دهیم مادامی که این شناخت محقق نشود ما در حیرت و سرگردانی خود گرفتاریم و نمیتوانیم نیازها را تامین کنیم، جبرا دستمان مقابل عالم مدرن دراز میشود و این چقدر برایم تلخ است! بنده به توفیق الهی بسیار تلاش کردم و خدا هم عنایت فرموده و این مسیر را تا حدی پیش رفته ام اما کافی نیست. به محتوای بزرگان هم نیاز دارم تا در این مسیر یاریم دهد لکن محتوا در این زمینه بسیار محدود و حداقلی است. به نظر میرسد چون ما برای اولین بار در این موضع تاریخی قرار گرفته ایم بالتبع اولین افرادی هستیم که با این مسائل مواجه میشوند من با بند بند وجودم درک میکنم که عالم جلوه درون من است. عوالم مختلف را در درون خودم درک میکنم. از عالم ماده تا عالم صور تا عالمی که ففط معانی است و تا عالمی که فقط بودن است میبینم که موجودات هریک متناظر بخشی از وجود من اند و نیاز همان بخش را تامین میکنند میبینم که با عالم باید بر مبنای تعالی انس بگیرم تا هم خودم و هم عالم متعالی شود. اسمش را هم گذاشته ام تعامل بر مبنای تعالی میبینم که نسبت بین موجودات مختلف نسبت بین همان نیازها و بخش های مختلف وجود من است و در نهایت میبینم تا زمانی که انسان سامان نیابد بقیه موجودات هم سر و سامان نخواهند یافت لکن هنوز نمیتوانم این روابط را دقیق تر کنم تا بر اساس آن، هندسه و الگوی دقیق روابط بین انسانها و عالم را کشف کنم و در جامعه پردازی عملی و رفع نیازها از آنها بهره گیرم جبرا وقتی نتوانم به قدر کافی دقیق کنم، جای خالی را راهکارهای مدرن پر خواهند کرد. استاد عزیزم میخواستم اگر برای شما مقدور است همچون همیشه این کمترین فرزند خود را هدایت کنید. برای دیدارتان بسیار مشتاقم و لحظه شمار. از دور با تمام قلبم بر دستان پر مهرتان بوسه میزنم. ارادت مند شما براتی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً همانطور که یافتهاید، راهی در پیش است و باید به این جملۀ حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در جوابِ سؤال آقای «حسنين هيکل» که از ايشان ميپرسد چه انديشهها و انديشمنداني بر شما تأثيرگذار بودهاند؟ ميفرمايند: «... در فلسفه: ملا صدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر.» و این یعنی از طریق امام، تاریخی آغاز شده است که روایتهایی مانند آنچه در «کافی» هست از یک طرف و تفقّه در متون دینی که همان فقه جواهری است، از طرف دیگر در کنار «حکمت صدرایی» قرار گرفته تا بشر امروز و فردای این تاریخ بتواند در نسبت خود به عالیترین شکل حاضر شود. و اینجا است که میتوانیم به آیندهای بیندیشیم که امثال جنابعالی خود را در نسبت با آن یافتهاید؛ آیندهای که جوابگوی حیات گرمی خواهد بود که سخت همگان به دنبال آن هستند اگر به همان سهگانهای که حضرت امام مدّ نظر دارند توجه نمایند. بر عکسِ آنهایی که در یکی از این سهگانهها متوقف میشوند و عملاً مانند انسان مدرن، گرفتار نوعی تکساحتی خواهند شد. موفق باشید