بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37729

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده گرامی: می‌خواستم نظرتون رو در مورد این سخنان استاد هادی پناهیان بدونم؛ لطفا کمک کنید ممنونم خوب دیگه دوستان «نکته آخر» رو هم عرض کنم در مورد «انتخابات» که دیگه زیاده روی نشه و زیادی «عمیق» نشیم! آخه «آقا» هم فرمودن «لجن پراکنی» نشه، می‌ترسم زیادی «عمیق» بشیم و بریم تو عُمق و برسیم به «لجن های ته نشین شده» و چوبمون بهش بخوره و پراکنده بشه... ضمن اینکه «سیاست» تمام زندگی و دین نیست بلکه جزیی از «دین و زندگی» هست مثل نماز، مثل روزه، مثل ورزش، مثل مطالعه، نبایستی همه امور رو تحت الشعاع قرار بده! وگرنه «غُصه و پریشانی» میاد در «روح» دیگه با مقداری «اندیشه» میشه فهمید کی «اصلح» هست و کیا خوبند اما اصلح نه! یا اگر بیشتر خواستید «مبنا» دار بشید رجوع کنید به سه متن؛ «اگر شهید حاج قاسم در انتخابات دوم اسفند بود»، «رجوعِ معقول» و «برادر حسین» که سالها قبل نوشته شده و در قسمت «مکتوبات» سایت «خلوتی فلسفی» قابل دسترس هست. اما نکته آخر اینکه؛ راستی دقت کردید از چه سالی «اختلاف» بین مذهبی ها و متدینین شروع شد؟ دو دستگی رخ داد و روبروی هم قرار گرفتن؟ و دیگه بعد از اون در تمام انتخابات ها این «رویارویی» رخ داده تا حال؟ آفرین، «دقیقا از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲» (رجوع به برادر حسین) دقیقا با آمدن «جبهه پایداری و آقای جلیلی»... میگم طرفداران محترم جلیلی چرا همیشه ناراحتید؟ چرا انقدر همیشه از اون سال تا بحال عصبانی هستید؟ چرا انقدر به همه و همه چیز اعتراض دارید؟ چرا همه رو حتی خودتون، خودتون رو قبول ندارید؟ بابا «نورانی ها» یه کم آروم تر، والا ما «خاکستری ها» یا به قول جدید شما «صورتی ها» نازک نارنجی هستیما! می‌شکنیم، پرپر میشیم، لِه میشیم من از سال ۹۲ دارم میگم بهتون؛ کلا ما «ایرونی ها» به «اختلاف بینداز و حکومت کن» مشکوکیم! پدرِ پدر سوخته «انگلیس» بسوزه با این نقشه هاش چرا انقدر ۱۱ سال هست به اختلاف و وحدت شکن بودن مایلید! آرام باشید اگر «تقدیرتون» باشه به آرزوتون می رسید، بیخیال، برید آماده «عرفه» بشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما بحمدالله زیر سایه رهبر فرزانه‌ای زندگی می‌کنیم که روح و سینه او به وسعت حضور انسانیت همه انسان‌ها می‌باشد و در این رابطه به دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا نامه می‌نویسند و به آن‌ها می‌فرمایند در جایگاه درستی از تاریخ ایستاده‌اند. یعنی آنان نیز از آنِ ما هستند. در این فضا همه باید همدیگر را درک کنیم و شخصاً با ارتباطی که با جناب آقای دکتر جلیلی داشته‌ام، ایشان را حقیقتاً نمونه خوبی از انسانیتی می‌دانم با وسعتی که یک انسان فرهیخته و تراز انقلاب دارا است و امید است طرفداران ایشان با چنین وسعتی در کنار ایشان باشند تا ذهن‌ها متوجه سبکی از تبلیغات شود که شایسته انقلاب است. موفق باشید

37092
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد خدا رو شکر الحمدلله هفته پیش قسمت شد برم دیدار رهبری برای رای اولی ها. همون موقع دو سه تا چیز تو ذهنم بود و الانم به توصیه یکی از دوستانم شروع کردم به نوشتن. اول از همه واقعا انگار قسمت بود. واژه قسمت رو ما بیشتر برای زیارت ائمه به کار می‌بریم و خب واقعا هم همینه ولی برای من این دیدار هم واقعا یه قسمت بود چون تو اون شرایط واقعا نیاز داشتم و به همه عزیزان دیگه ای که اومده بودن از یک هفته قبلش هماهنگ کرده بودند ولی من فقط یک روز قبلش بود که باهام تماس گرفتن و گفتن برای فردا آماده باش بری دیدار رهبری و واقعا خیلی خوشحال شدم اون لحظه و انگار که در طلبش بودم و انتظارش رو ته دلم می‌کشیدم. اونجا که رفتیم مهم تر از همه برنامه ها و صحبت هایی که خود آقا فرمودند برای من انگار یه عالمی داشت. من تا آقا رو دیدم با اینکه فاصلمون زیاد بود ولی انگار دلم آروم گرفت، حال اومدم و واقعا شارژ شدم. چیزی که قبلا توی جلسات تفسیر آقای طاهرزاده تجربه می‌کردم. یعنی من هر هفته شنبه ها می‌رفتم این جلسه و واقعا شارژ می‌شدم و تا دوشنبه حالم خوب بود ولی بعدش دوباره از دست می‌رفت و تو انتظار بودم تا شنبه بعدی. شاید حتی اون اوایل اصلا کامل هم متوجه نمی‌شدم آقای طاهرزاده از لحاظ مفهومی چی میگن ولی حالم خوب می‌شد. یا اوایل امسال خیلی درگیر کنکور بودم و هر روز صبح تا شب کتابخونه بودم، یه روزایی خیلی خسته می‌شدم و دلم می‌گرفت انگار. گلستان و این چیزا هم راستش رو بگم خیلی جوابگو نبود. ولی خیلی ناخودآگاه یهو یه سر میومدم سها و می‌رفتم تو حسینیه دو دقیقه مینشستم پای صحبت های آقای نجات بخش انگار دلم حال میومد. کلا حالی که توی حسینیه سها دارم گاهی وقتا هم هیچ جا دیگه نیست. نمیدونم واقعا چیه و چرا اینطوریه ولی میدونم یه چیزی هست. حالا نمی‌خواستم رهبری رو با آقای طاهرزاده یا آقای نجات بخش مقایسه کنم ولی تجربه های قبلیم رو می‌خواستم بگم که یه همچین حسی داشتم. گفتم اون موقعی هم که ما پای صحبت های آقا نشسته بودیم خیلی خوب بود و یه همچین حسی انگار داشتم با اینکه به قول بعضیای دیگه اصلا آقا خیلی هم صحبت نکرد و سریع تمومش کردن ولی از این جهت برای من خیلی خوب بود. یه نکته دیگه هم که بود من یه لحظه توی صحبت های آقا احساس کردم دارن برای ما قصه میگن. انگار پیش پدربزرگم نشسته بودم و داشت برام قصه می‌گفت از اون روزایی که این مردم و امام انقلاب کردن و جنگیدن و این انقلاب رو رسوندنش به ما تا به اینجا. انگار می‌گفت وقتشه تو نقش خودت رو پیدا کنی تو این انقلاب و حضور خودت رو تجربه کنی. قصه گوی انقلاب ما همین آقاست . شاید صحبت هاش تکراری باشه (به قول خودشون) ولی قصه ایه که هر دفعه باید بازخوانیش کنیم تا نقش خودمون رو فراموش نکنیم، پس تکراری نمیشه. این روزها ذهنم درگیر حال خودم بود بیشتر که کاش می‌شد اون حال و هوای معنوی قبل برگرده، ولی انگار در طلب یه چیز اشتباه بودم. ماها بغیر از اون حضور معنوی و فردی خودمون با خدا یکی از مهم ترین حضورهایی که نیاز داریم حضور جهانی یا چیزیه که الان با این انقلابه. یه تیکه از خود ماست انگار این انقلاب که ما دقیقا همین رو گم کردیم و حالمون بده و بدنبال نماز شب های بیشتر هستیم در صورتی که نماز شب وقتی برای ما نماز شب شد که در دل این انقلاب و برای این انقلاب داشتیم می‌جنگیدیم و در حضور در این انقلاب اون حضر معنوی هم بود. بنظر من اینی که حاج قاسم می‌گفت والله والله والله از مهم ترین شئون عاقبت بخیری ارتباط قلبی و دلی با این حکیم بزرگ است فقط منظورشون این نبود که آخر کار رستگار میشین، نه همین الان میتونی توی حضور خودت مستقر بشی و حضور داشته باشی. ولی یکی از سوال هایی که هنوز درگیرم باهاش که از جهتی هم احساس می‌کنم اصلا شایدد غلط باشه اینه که خب نقش من توی این انقلاب بالاخره چیه؟ میدونم یه نقشی باید داشته باشم ولی هنوز دقیق نمیدونم؟ توقع دارم یه کار دقیق و معین برام تعریف بشه یا خودم تعریف کنم تا بتونم برای این انقلاب کار بکنم ولی از جهتی احساس می‌کنم این هم اشتباست. نمیدونم چرا. ولی احساس می‌کنم یه جوریه. یعنی از اون روزی هم که برگشتم قبلش واقعا هیچ افق و امیدی دیگه نداشتم ولی بعدش هم که اومدم گفتم خب من الان باید چیکار کنم و هیچ چیزی نبود و دوباره اون حال هم داره میره ... چون از طرفی اصلا از این درس و بحثام خوشم نمیاد و نمیتونم توی این مسیر مدرسه و دانشگاه برم یا حتی حوزه و از طرفی هم نمیدونم خب نقشم رو چجوری ایفا کنم؟ نمیدونم شاید دوست دارم یه نقشی مثل این قهرمان های داستان های جدید داشته باشم بخاطر همین دنبال اینم. در صورتی که این یه صراطه که تو وقتی توش باشی هر کاری هم بکنی تو صراطی هر کاری هم بکنی تو قصه ای مهم این نیست که یه کار غول پیکر دهن پر کن بکنی مهم اینه تو صراط باشی. در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست. البته دیگه خب اون دغدغه های قبلی ام رو هم ندارم مثل اینکه بخوام بقیه رو هدایت کنم یا اینکه علوم انسانی اسلامی بسازیم و فلان و بهمان. قبلا برای خودم همینطوری یه دو دوتا چهار تا می‌کردیم و می‌گفتیم خب اول باید علوم انسانی اسلامی داشته باشیم پس بریم درستش کنیم ولی بعد که اومدیم دیدیم انگار پوچ بود و به این سادگی نیست و الان هم خیلی از اون حال و هوای علمی کلا فاصله گرفتم. نمیدونم باید چیکار کنم چون واقعا هیچ درد و دغدغه ای ندارم در حال حاضر و همین بزرگترین دردمه. فقط میدونم باید یه نسبتی با این انقلاب بگیرم. نمیدونم انگار خیلی زیاد نوشتم ببخشید. خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش / و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید راهی در مقابل‌‌مان گشوده شده است که هم هست و هم نیست و محبوب دل‌ها که بنا بر آن دارد ما را به سوی خود هدایت کند، بدون ناز نیست، همان نازی که در غزل شماره ۱۳۱ از آن خبرها یافتیم. و باز مائیم و «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». و این زیباترین ایمان است، از آن جهت که همواره باید رفت و در عین «ثبات»، «شدن» نیز در میان است به همان معنایی که «وجود» یعنی بودنی‌ترین بودن، دارای شدت و ضعف است و شدنی را بعد از شدن به میان می‌آورد. و در این فضا ملاحظه می‌کنید که چه اندازه رهبر معظم انقلاب، فهمیدنی است و این مسئله بسیار مهمی است اگر متوجه نسبت بودنِ خود با او شویم و سریانی که می‌توان در شخصیت او احساس کرد. موفق باشید  

36365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: حضرت زین العابدین سلام الله علیه در قسمتی از دعای ۵۴ صحیفه سجادیه به خدای متعال عرضه می دارند: «وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي». لطفاً این قسمت را قدری برای مان شرح دهید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت با توجه به توهّماتی که آرزوهای دنیایی برای انسان پیش می‌آورد و انسان را از حضور ابدی و حاجت‌های متعالی باز می‌دارد، از پروردگار خود درخواست می‌کنند حاجت‌های دنیایی‌ام که همان امیال توهّمی است را قطع فرما. و در ادامه تقاضا می‌کنند حاجت‌های ابدی‌ام را فراوان گردان تا در دنیا در واقع، گرفتار دنیا نگردند. موفق باشید

35736

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: فرصتی که خدا برای ما با انقلاب اسلامی پیش آوردند برای انسانهایی که دوست نداشتند در آخرالزمان در ظلالت پرورش یابند غنیمتی بود که خدا به ما بخشیدند و امید می‌رود باز راه نجات توسط خدا با انقلاب اسلامی باز باشد. خدا میدونه سالیان سال منتظر بودم و حتی از این انتظارِ سخت برنامه خودکشی با خود و امام حسین علیه السلام معین کرده بودم که اگر این دنیا به من معنای زندگی ندهد من در آن نخواهم ماند و بلطف خدا اجمالا آن معنا را در انقلاب اسلامی یافتم و اگر امروز زنده ام اینطور نیست که دنبال چیزی برای دنیای خود باشم بلکه یقینا با هستی خود زندگی می‌کنم هستی که نزد من است و مرا نگه داشته نگه داشتنی انسانی توحیدی. نمی‌دانم چطور می‌توان خوشحالی کرد من زیاد بلد نیستم اما شاید بتوان گفت عروسی من شادی من یا هر تعبیری از خوشحالی امروز است امروزی که احساس آرامش و استقرار می‌کنم در حالی که همه عمر در پی اش بودم خوشحالی از اینکه می‌بینم خدا آغازی برای ما رغم زده اند. من نه شایسته و ارزشی و علمی دارم که به کسی توصیه کنم خود را نجات دهند و نه این راهش است اما چون همه مخلوقات از خدای عالم دعا می‌کنم پرورگارا ما را هدایت فرما، اما شما مرا احمق و نادان و دنبال روی کور و بی دردی نفهم ندانید من رنج کشیده ام و به سختی جویندگی کردم در حالی که به خود با دروغ بستن و تزئین مشکلات اساسی انسانی به غفلت سپری نکردم یا دنباله روی مردم دنیا نبودم و به خود سخت گرفتم. بلی من نادانم بلی من معمولی ام بلی من بی سوادم اما شما مرا عبرت بگیرید و در پی خودی برتر و جاودان باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. تاریخِ توحیدی انقلاب اسلامی آغازی است تا انسانی که در دوران مدرن، خودش برای خودش مسئله شده است خود را دریابد. با نظر به تأملاتی که باید نسبت به تمدن اسلامی مد نظر داشت ، در این مورد خوب است در بستر آغاز تاریخی که با حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»  شروع شد، نظری چند به خود و به بشر جدید و به جهان پیرامونیِ‌مان بیندازیم، باشد که در بحران بی‌معناشدن بشرجدید و نیست‌انگاری که تقدیر این دوران است، راهِ معناداریِ بشر آخرالزمانی را با نظر به «جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» مدّ نظر آوریم.
از آن‌جایی که حضور تاریخی، امری است درونی و با جان انسان‌ها ارتباط دارد و هستی انسان را با انسان در میان می‌گذارد، نمی‌توان حضور تاریخی را صرفاً با امری مثل اطلاع یافتن از موضوعات و وقایع تاریخی به دست آورد، زیرا حضور تاریخی امری است مربوط به تقدیر انسان‌ها، ذیل اراده الهی و انسان تنها می‌تواند سعی کند خود را ذیل آن اراده قرار دهد و به یک معنا خود را در تقدیر الهی حاضر کند و البته این امر، امرِ بسیار مهمی در رابطه با واقع بودگی انسان و نجات از بی‌تاریخی او می‌باشد. موفق باشید

 

35428
متن پرسش

با سلام: شباهت «نیستِ هست نما و غرب زدگی»
دیربازی است که انسان به مسئله «حقّ _ باطل» توجه دارد، و در ایجاد مرز ميانشان سخت در تفکر و تعقل و تفلسف و تذکر بوده و است، اگر دقتی بر سیر اندیشه بزرگان جهان غرب داشته باشیم بسادگی متوجه می‌شویم که «غرب زدگی» پدیده و بیماریی نیست که از حق گرایان و تحقیق پیشگان غربی بوجود آمده باشد بلکه برعکس جبهه مقابل آنان بوده است، لذا بنظر می‌آید که خلط مفهوم میان بزرگان غرب با مفهوم غـــرب زدگی، اجحافی بس بزرگ است در حق بشریت، ارباب لغت در باب معنی حقّ و باطل گفته اند حق عبارتست از چیزی که بواقع هست، و باطل چیزی است که بواقع وجود ندارد، اندکی تأمل بوضوح روشن می‌کند که باطل چیزی هست، هرچند که واقعیت ندارد، ما در تشخیص میان حق و باطل با وجه حقی آن مشکل و مسأله نداریم بلکه مشکل اساسی انسان اینجاست که باطل را در لباس حق می‌انگارد و می‌پذیرد، سوال اساسی اینست که اگر باطل یعنی نکته مقابل واقع و بعبارت دیگر اگر باطل یعنی چیزی که نیست! پس از کجا می‌تواند بر انسان نفوذ و ظهور داشته باشد؟ اگر باطل نیست، (بحسب معنی اش) پس از کجا می‌تواند در مقابل حق ابراز وجود کند و مقابل اش برخیزد؟ راز این نکته در تئوری هستِ نیست نما نهفته است، یعنی در ساحت انسان عالمی وجود دارد که در آنجا چیزی که نیست، لباس هست می‌پوشد! و عین هست می‌شود! عنایت داشته باشیم که آن‌جا که «پدیده ایی که «نیست» در جایگاه «هست» نشسته باشد، چه بلایی گریبانگیر انسان است! یعنی انسان اسیر یک پدیده خود دروغین است و در زندانی زندانی است که آنجا حقیقتا زندان نیست! فریبی از این بزرگتر قابل تصور نمی باشد. غرب زدگی چنین پدیده ایست، در اثبات این ادعا کافی است به این نکته توجه کنیم که، غرب زده گی تنها گریبان جوامع مشرق زمین را نگرفته است، بلکه جوامع واقع در غرب نیز، غرب زده شدند،! اکنون زمان آنست که انقلابیون اسلامی رویکرد خود را به جانب تمام بشریت گرفته و آنان را از خطرات غرب زدگی آگاه کنند، یعنی بفهمانند که سودای غرب زدگی تصاحب انرژی و خاک و آب و کوه در و دشت نیست، بلکه صحبت تصاحب تمام انسانهاست، و تلاش برای کسب منابع زمینی، تنها برای ارجحیت بخشی به همان «نیست» است، سوال اینست، چگونه این «نیست» امکانِ «هست» یافته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید غرب‌زدگی منحصر به شرق نیست. امروز، غرب، غرب‌زده‌‌ترین اقوام روزگار است زیرا با اصالت‌دادن به توهّمات، نوعی قدرت برای توهّمات در مقابل حق در نزد خود به‌وجود آورده و این است راز باطلی که «نیست» ولی قدرت مقابله با حق را داراست ولی نه از آن جهت که باطل، در مقابل ذات حق و «وجود» اصالت پیدا کرده، بلکه همان‌طور که متذکر هستید باطل، در نسبت با انسان و توهّمات انسانی قدرت دارد و می‌تواند عنان شخصیت انسان را در اختیار بگیرد و به گفته جنابعالی انسان گرفتار زندانی شود که در واقع زندان نیست ولی در همان حال انسان را تصاحب کرده. چاره کار را باید با نظر به «وجود» از نگاه فلسفی و به حقیقت، در نگاهِ دینی و الهیاتی دانست که البته بحث آن مفصل است و عرایضی در جلسات «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» در این مورد شده است. موفق باشید 

34914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام محضر استاد عزیز و محبوب: استاد سایت شما به نظر می رسد توسط گروهی افرطی اداره می شود لوگوهای سایت با تیتر تهمت نامه کیهان فرقی ندارد چرا دست از استخوانهای منتظری مظلوم برنمی‌دارید؟ طرح نامه آقای خمینی به آن فقیه چه ضرورتی دارد در یک سایت با مشرب عرفانی مطرح شود هردوی این بزرگواران اشتباه داشتند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمونه‌هایی از آنچه می‌فرمایید را بیاورید خوب است. موفق باشید

34828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: استاد داوری اردکانی در جایی می فرمایند: «من هنوز از این فکر که تجدد عمر جاودان ندارد و آدمی نمی تواند به دین و معرفت پشت کند، منصرف نشده ام اما پی برده ام که به محض ظهور آثار پیری عهد تجدد، تمدن غربی از هم نمی پاشد و میدان را وانمی گذارد. همچنین «نفوذ» در این تمدن و برقراری عهد و نظم تازه موکول به ظهور «اندیشه بنیانگذار» است. تدبیر و سیاست و قانون جای خود را دارند اما اینها نگهبان و نگهدارنده اند نه پدید آورنده و بسط دهنده. انقلاب ما شأن سیاسیش غالب بود و هنوز هم چنین است. باید اندیشه ره آموزی کند تا معاملات و مناسبات و کار و کردار و رفتار و اداره و مدرسه و اقتصاد و...سامان یابد. من در احوال شیفتگی نسبت به انقلاب، به تدریجی بودن و آرام آرام آمدن و دیدار نمودن و پرهیز کردن تفکر و قهر و نازهایش که معمولاً خریداری ندارد، توجه نداشتم و فکر می کردم که همه چیز یکجا از راه می رسد. در این سی سال هم همواره چشم به راه تفکر بوده ام.» اولاً: خواهش می کنم تا اندازه ای که برایتان مقدور هست در مورد «نفوذ» در این تمدن و «اندیشه بنیانگذار» که ایشان اشاره کردند توضیحاتی مبذول فرمایید. و ثانیاً: از نظر جنابعالی آن قسمت و نقطه ای که قلب تجدد حساب می شود و با هدف گیری آن می توان تمام این تمدن شیطانی را متلاشی و منفجر کرد کجاست؟ آیا اسلام چنین تیری در چنته دارد؟ یا جنابعالی اساساً به این پرسش اخیر فکر نکرده اید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثِ این نوع مباحث بسیار مفصل است و ارزش آن را دارد که موضوعات مطرح شده در کتاب‌های «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» را که روی سایت هست، دنبال فرمایید

34659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: معرفی کتاب «نامه های بلوغ» از استاد صفایی حائری به نوجوان پسری که به بلوغ رسیده رو پیشنهاد می‌کنید؟ با توجه به ثقیل بودن متن کتاب آیا موجب زده شدن نوجوان از معارف دینی نمیشه؟ راهکار؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب مذکور با روح جوانان با توجه به مسائلی که دارند، همراهی می‌کند. موفق باشید

34568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

خدمت استاد عزیز سلام عرض می‌کنم. خواستم بگم حرفهایی که برای حمایت از افزایش جمعیت گفته میشه بعضی هاشون در حد شعار هست و عملا حمایت از افزایش جمعیت نمیشه! من چهار تا بچه دارم و همسرم نیز خانه داراست. مشکل اصلی این که مستاجر نیز هستم. هر خونه که گرفتیم دو سه سال بیشتر ما رو تحمل نکردن. وقتی دنبال خونه می‌گردیم همین که میگیم چهار تا بچه دارم کسی حاضر نمیشه به ما خونه بده. گفتن به بیت رهبری نامه بنویس حتمآ حمایت میکنن. نامه نوشتم اما حتی جواب هم ندادن! الآن در یک خانه کلنگی که شاید ۵۰ سال یا بیشتر قدمت داره با ۱۸۰ میلیون پول پیش که ۴۵ میلیون اون رو قرض گرفتم زندگی می کنم. و از حالا نگرانم که سال دیگه صاحب خانه چقدر پول پیش رو اضافه خواهد کرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این مواردی است که همه ما گله‌مندیم و امیدواریم که دولت هرچه زودتر فکری برای این مشکل بکند. ولی عنایت دارید که این ها مواردی نیست که این سایت با توجه به رویکرد فکری و فرهنگی‌اش بتواند کاری و اقدامی بکند. موفق باشید

34162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: راهکارهای اساسی برای دوری از شهوت که بلای جان شده است و خیلی مبتلا دارد و باعث غفلت از ابدیت و نا امیدی و یاس می‌شود را بفرمایید؟ (توصیه، ذکر...) اگر ممکن است چون پدری مهربان شرح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه توجه به این نکته است که تا می‌توانید باید خود را در میدان‌هایی که موجب چنین تحرکاتی می‌شود، نیندازید. آری! نظر به امامان معصوم با ذکر صلوات و نظر به احدیت حضرت حق با سوره توحید که نفی کثرات می‌کند، إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید

34148

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: دیدم فرمودید در حال تنظیم بحثی درباره انقلاب اسلامی و وارستگی هستید. سوالم این است که در این بحث کتاب گلاسنهایت هایدگر هم مد نظرتان بوده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. در واقع نطفه اولیه بحثی که در حال تنظیم است، از کتاب «گلاسنهایت» جناب هایدگر شروع شده و البته در همان یادداشت‌ها متذکر این امر شده‌ایم. موفق باشید

34087

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: با مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران آشنایی دارید؟ نظرتون راجع به کتب و آثار این مجموعه چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، اطلاعی ندارم. موفق باشید

33521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا در قیامت داخل و خارج داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آن‌جا، حضور است. بیرون از جان ما، انعکاس همان درون ما می‌باشد. موفق باشید

39308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خدا قوت و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و فرزانه: لطفا در مورد روش و منش استاد حمیدرضا مروجی سبزواری راهنمایی بفرمایید، اینکه آیا اساسا ایشون مور تایید شما هستن؟ چرا که هستن افرادی در کسوت روحانیت که ایشان را نه تنها تایید نمی کنند بلکه نهی هم می کنند و بخاطر قرابت ایشان به صوفی گری و درویشی و... حتی تا جایی پیش رفتن که به ایشان نسبت هایی ناشایسته را هم می دهند. این نسبت ها و قضاوت ها اگه نادرست باشد تاثیری خیلی سوء بر روی افرادی می گذارد که معارف و معنویات را از ایشان دریافت می کنند. متاسفانه در میان مردم ما چه عموم و چه حتی عالمان ما نوعی قضاوت صفر و صدی حاکم شده. ممنون میشم شما استاد بزرگوار در این زمینه روشنگری نموده و نظر خود را در مورد آقای مروجی سبزواری بفرمایید. آرزوی سلامتی و موفقیت داریم برای شما استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت اش اطلاعاتی در آن حد که بتوانم نظر بدهم ندارم. موفق باشید

39169

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدم‌به قدم عقب می‌روید و بعد منتقدان را متهم می‌کنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمی‌خواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمی‌شود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

38923
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: درمورد مسیر خودشناسی تا خدا شناسی تا به حال تصور ما این بود از درون خود شناخت را شروع می کنیم تا به خدا شناسی برسیم و اگر بنا باشد به علوم انسانی راهی در سیر انسان ارائه شود باید از خود، فارغ از دین و... شروع کند تا با این شناخت و نگاه متفاوتی که می یابد باب ورود به شناخت رب هم برایش لاجرم باز می گردد اما در این مقاله گویی تفاوت نگاه هست: با عنوان معرفت نفس از دیدگاه ملّاصدرا و افضل‌الدین کاشانى، سال ششم، شماره سوم، بهار 1388، 77ـ 117 و مولفان : مصطفى عزیزى علویجه صادق لاریجانى "در حکمت متعالیه، قاعده اى را مطرح کرده اند که عبارت است از: «ذوات الأسباب لاتُعرف اِلّا بأسبابها»؛ یعنى دست یابى به شناخت حقیقى نسبت به معلول، در گرو شناخت اسباب و علل آن است. بنابراین، علم به هر شىء، اگر از راه علم به علل و أسباب آن شىء به دست نیاید، در معرض نابودى و دگرگونى قرار خواهد گرفت. در مقابل، علمى که از راه شناخت اسباب به دست آید، ثابت و خلل ناپذیر خواهد بود و با دگرگونى معلول، دستخوش تحوّل نخواهد شد. در باب «معرفت نفس»، مى توان از همین قاعده و اصل کلّى کمک گرفت: معرفت حقیقى نفس، هنگامى جامه عمل مى پوشد که ما کار را با شناخت علل و اسباب نفس آغاز کنیم. علّة العلل نفس انسان، همانا، خداوند متعال است. انسان از راه شناخت و معرفت شهودى به حق تعالى، مى تواند به حقیقت و گوهر وجودى خود باریابد. صدرالمتألّهین در تعبیرى دقیق مى گوید: «المنطوى شهودها (نفس) لذواتها فى شهودها لِلحقّ الاوّل.» بنابراین، انسان هرچه به خداوند نزدیک شود، در واقع به حقیقت خویش نزدیک شده است؛ و به هر میزان که از خداوند دور شود، از حقیقت و گوهر خویشتن دور شده است. از این رو، فراموشى خداوند سبب فراموشى «خود» مى شود: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ» (حشر: ۱۹). به بیان دیگر، خود واقعى انسان، خداست و تنها از راه ارتباط با خداست که انسان خود واقعى خویش را بازمى یابد. محال است که انسان بتواند خویش را جدا از علّت و آفریننده خود، به درستى بشناسد. علّت واقعى هر موجود مقدّم بر وجود آن موجود به حساب مى آید و از خودش به خودش نزدیک تر است: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (ق: ۱۶)؛ «وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال: ۲۴). به نظر مى رسد که تفاوت روش اهل معرفت در باب «معرفت نفس» (که برگرفته از قرآن مى باشد) با روش یوگاى هندى در همین امر است که اهل معرفت، کشف خود واقعى و تقویت و تکامل آن را برایند ذکر خدا و اخلاص و عبادت مخلصانه مى دانند و به دنبال آن، مراقبت و نوعى ریاضت نفسانى را تجویز مى نمایند؛ ولى در روش یوگا، از آغاز، به تمرکز ذهنى و ریاضت هاى دیگر پرداخته مى شود.» سوال اینست اگر بخواهیم برای انسان نسخه ای در روانشناسی و سیر کردن بدهیم از خود او شروع می شود یا از ابتدا بحث الله و رب العالمین باید طرح شود؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که در این مورد بحث‌های مفصلی مطرح شده بخصوص در رابطه با روایت‌های مشهور «معرفت نفس» که علامه طباطبایی در کتاب «رسالۀ الولایه» آن روایت را به میان آوردند حاکی از آنکه شناخت خداوند در انسان، منوط به شناخت نفس ناطقۀ خود او است در خودش. و آیه ۱۹ سوره حشر را عکسِ نقیص آن روایات باید دانست که فراموشی نفس را منوط به فراموشی خدا می‌داند به این معنا که پس هرکس خود را فراموش کرده، خدا را فراموش کرده. حاصل کلام علامه در «رسالۀ الولایه» آن است که روشن می‌کنند هر اندازه انسان در «بودن» و هستِ خود که عین ربط به وجود مطلق است؛ حاضر شود، نسبت خود با خدا را می‌یابد. گویا این نوع حضور که در مکتب جناب صدرا در راستای طرح «اصالت وجود» پیش می‌آید در نسبت انسان با خدا نهایی‌ترین حضور باشد. موفق باشید    

36120
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: در کانال «وارستگی»«https://eitaa.com/varastegi_ir» جمله‌ای از جناب آقای دکتر داوری آورده است که ایشان می‌فرمایند: «اگر در دهه‌های اخیر بعضی فلسفه‌های معاصر با نظر به فلسفه و عرفان اسلامی فهم شده‌است، این کوشش را التقاط و درهم آمیختن افکار و آراء متباین با یکدیگر نباید دانست. بلکه جهدی فکری برای درک گذشته و فهم زمان و تاریخ و نسبت ما با قدیم و جدید و جهان متجدد است. این معنی را کسانی که مستبصر نیستند و فلسفه و علوم انسانی را صرفاً امور آموختنی می‌دانند، درنمی‌یابند». «https://eitaa.com/varastegi_ir/585» حال سؤال بنده آن است که سخن ایشان را چطور معنا کنیم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه ملاحظه می‌فرمایید ایشان ما را متذکر این امر مهم می‌نمایند که اگر فلسفه‌های معاصر بخصوص فلسفه‌های فیلسوفانی مانند دکارت و کانت و هگل و هایدگر و گادامر را مورد نظر قرار دهیم و متوجه جهانی بشویم که این فیلسوفان در آن قرار دارند؛ عملاً با مسائل و دغدغه‌های بشر جدید روبرو شده‌ایم و با متفکرانی به موضوعات می‌اندیشیم که موضوعات امروز ما است. و حال اگر با چنین دغدغه‌هایی به متون عرفانی و فلسفی خود بنگریم معلوم است که بهره‌های فراوانی از میراثِ عمیق و حکیمانه خود برای امروزمان به دست میآوریم. عمده آن است که در نظر به فلسفه این فیلسوفان بزرگ بنا را در فهم و همراهی با آنها قرار دهیم نه آنکه از ابتدا بنا را برای مقابله و نفی آنها بگذاریم . موفق باشید

35972

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: اصلا حالم خوب نیست. از لحاظ مادی اوضاع ام خرابه شرمنده زن و بچه ام شدم از لحاظ روحی هم حالم خوب نیست. چند ساله دعا می کنم از خدا و ائمه جوابی نیامد مدام از خدا و ائمه گله دارم رفتارم با خانواده هم تعریفی نداره ذکر یا چله که برمی‌دارم نصفه نیمه رها می‌کنم خلاصه که همه بدی‌ها در این حقیر جمع هس.ت خدا خودش شاهده که بنده ی بدی هستم یک کار درست برای خدا انجام ندادم حالم از خودم بهم میخوره میخام تغییر کنم کمکم کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار تعمق روی معارف الهی مانند «معرفت نفس» از مباحث اخلاقی مانند «شرح حدیث جنود عقل و جهل» غفلت نکنید. https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/660?mark=%D8%B4%D8%B1%D8%AD
موفق باشید

 

35758

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: من کسی را می شناسم که چندسال است در مراسم اربعین شرکت می کند ولی نه نماز می خواند نه روزه می گیرد. این چه مدل از دینداری است؟ مسولین چقدر نقش دارند؟ همه چیز به شعار خلاصه شده از اسلام فقط ظاهری باقیمانده همه عاشق اباعبدالحسین هستیم و در این مکتب بزرگ شدیم ولی چگونه است مثلا دولت محترم برای همسان سازی حقوق بازنشستگان بودجه ندارد ولی این‌همه برای اعزام به اربعین هزینه می‌نماید؟ یا حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر انسان بخواهد آن حضوری را که در اربعین پیدا کرده است که گویا همه حقیقت به سوی او نظر دارد؛ آن را از آنِ خود کند، باید خود را در شریعت الهی که همان رعایت احکام دینی است حاضر نماید 2- بنده چندین سال است به لطف الهی در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنم ولی هیچ کجا ندیدم که دولت در این موارد هزینه‌ای کرده باشد مگر آن‌که شرایط را آماده می‌کند و تا سال گذشته بودجه زیادی با پاسپورت‌هایی که تهیه می کرد از مردم به جیب می‌زد. موفق باشید

35681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: استاد یک مشورت می‌خواستم؛ بنده احساس نیازم در اینست که باید اهل فکر باشم و لازمه فکر را دانستن می‌دانم. به ذهنم خطور کرد که تمام مباحث شهید مطهری را بخوانم تا فکرم با مواضع مختلف درگیر شود و بابی را برایم باز کند، اما مردد هستم چرا که از طرفی دیگر تفسیر المیزان را هم در همین باب می‌دانم. خواستم فلسفه را با بدایه و نهایه شروع کنم و به اسفار برسانم و سپس سراغ المیزان بروم، از طرفی دیگر گفتم خوبست با ذهن بازی سراغ فلسفه و تفسیر بروم لذا خواستم کتب شهید مطهری را پیگیری کنم. به نظر شما بر چه اساسی انتخاب بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آثار شهید مطهری در هر حال نتایج بسیار خوبی را به همراه دارد ولی به تعبیر رهبر معظم انقلاب نباید در آن آثار متوقف شد. لذا اگر بتوانید در کنار مطالعه آثار استاد، با تفسیر المیزان مرتبط شوید راه خوبی مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

35574
متن پرسش

با سلام و درود فراوان خدمت شما که مدام از افق و آینده ای صحبت می‌کنید که متاسفانه روز بروز وضع دین و ایمان مردم بدتر می شود. چند وقت پیش هم محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبری گفت: من به دیدار یکی از مراجع در قم رفته بودم. ایشان گفتند گرانی وجود دارد که حقیقت هم همین است و... من گفتم عجله نکنیم کارهای اساسی در حال انجام است. باز جای شکرش باقیست که بالاخره یکی از مراجع عظام در قم وجود گرانی‌ها در کشور را تایید و به شیخ محمد گلپایگانی گفته‌اند که «گرانی وجود دارد» و شیخ هم ضمن تایید آن پاسخ داده‌اند که «عجله نکنیم، کارهای اساسی در حال انجام است»! با این حال مدیونید اگر فکر کنید که این‌همه تساهل و تسامح نسبت به وضع نامطلوب موجود و گرانی‌های لجام‌گسیخته، فقط برای دولت کریمه شیخ ابراهیم رییسی است! بنابراین با توجه به اینکه ما پیرو مکتب انتظاریم و در فرهنگمان مقوله‌ای بنام «عجله» یک ضد ارزش تلقی می‌شود و ۴۵ سال انتظار برای بهبود زندگی دلیل این مدعاست، عمر دولت رییسی که سهل است، چند دولت پس از او هم که شورای محترم نگهبان و بالادستی‌ها برایمان مهندسی کنند، صبر پیشه خواهیم کرد فقط دریغ که همه مردم عمر نوح را ندارند تا از نتایج و ثمرات «کارهای اساسی» آقایان در آینده بهره‌مند شوند! با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تبرئه خودمان و کوتاهی‌ها و خلافکاری‌هایی که به نام اسلام و انقلاب شده، نیست؛ بحث در آن است که بیندیشیم آیا جز این است که از طریق بازخوانی اهداف انقلاب و مسیری که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب مطرح کرده و می‌کنند؛ کار را باید جلو برد؟ همه وظیفه ما آن است که متوجه شویم خبری در راه است.
ما از طریق نظر به سیره شهدا کربلای خود را در این تاریخ تجربه کنیم و متوجه اموری باشیم که در دل این کربلا پیش می‌آید، به این معنا که خبری در راه است و با حضور در این تاریخ می‌توانید فرزندان امیدی باشید که در آن «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود را می‌یابید و این یعنی انسان همواره در میان راه خویش است، راهی با بامدادی نو. با توجه به تجربه‌ای که با شهادت حاج قاسم پیش آمد و شباهتی که با شهادت اباعبدالله «علیه‌السلام» داشت و با نظر به حضوری که بعد از شهادت اباعبدالله«علیه‌السلام» در تاریخ پیش آمد، می‌توان گفت: «خبری در راه است». جناب حافظ هم در همین رابطه می‌فرمایند:
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست            این قدر هست كه بانگ جرسی می‌آید
ما هنوز در اجمال تاریخی خود هستیم که به مرور با تفصیل آن روبه‌رو خواهیم شد، ولی خوب است به این حضور فکر کنیم. حضوری که به گفته جناب حافظ: «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت»، هرچند ممکن است در حال حاضر احساس کنید آن حالت ،کمی خود را عقب کشیده و نور جلال او بر انوار جمالیه‌اش غلبه کرده ولی وقتی در تاریخی حاضریم که با نور شهدا شکل گرفته و خداوند وعده داده: «وَأَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» خواهیم گفت:
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم             بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
ولی آنچه همواره باید مدّ نظر باشد دنبال‌کردن و کوتاه‌نکردن حضور شهدا در تاریخی است که مدّ نظر آن‌ها است و همه سخن ما در این گفتار آن است که:
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ                    پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
موفق باشید   

 

35529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: لطفا پاسخ این پرسش را طوری بیان کنید که کسانی که اعتقاد کمتری به ائمه و پیامبر دارند قانع بشن. سوالی که مطرحه چرا پیامبر چند زن داشتن و اصلا دلیل اینکه اسلام گفته یک مرد میتونه ۴ تا زن داشته باشه چیه؟ شاید توجیه تعدد زن در زمان پیامبر و جنگ ها منطقی بوده اما این قانون به چه کار جامعه مدرن امروز میاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث، مباحث بسیار گسترده‌ای است و بزرگان دین بحث‌های خوبی در این مورد کرده‌اند که در محدود سؤال و جواب نمی‌گنجد. علامه طباطبایی در تفسیر سوره نساء و سوره احزاب نکات دقیقی در این مورد فرموده‌اند. در بحث سوره احزاب و نساء در تبیین فرمایشات علامه عرایضی از طریق بنده شده است. https://lobolmizan.ir/sound/637?mark=%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8 https://lobolmizan.ir/sound/698?mark=%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A1
موفق باشید

 

35317
متن پرسش

پی نان بدویدم یکی چند به تزویر... خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم غزل۱۴۷۲ دیوان شمس
موضوع : حول و حوش واژه «تــزویر»: بعنوان آخرین مـرحله ماده و اولین باب ورود به «حرم».
 با سلام: با عنایت به نظرِ ارباب لغت در خصوص واژه تــزویر آنچه حاصل می‌شود اینست که تــزویر ریشه اش زَوْر _بمعنای زیارت کننده است و از آن جهت، تزویر یعنی نمایاندن چیزی به ظاهری که باطن اش آن نیست، شاید اگر به دغدغه «شرح صــــدر» جنابعالی توجه شود که درصدد درک حقیقی از نسل جدید، دل پاک اما غرب زده، است، بی ربط نباشد که به این موضوع بپردازیم که آیا «سنگ انقلاب و اسلام و ایران» را به سینه زدن تــزویر نیست؟ همان اعتراض و نیشی که احیانا این قسم از انسان ها آن‌را بسیار چشیده اند!؟ می‌شود گفت که بله تزویر است یعنی باید بپذیریم که انقلاب مطرح شده در چهل و چند سال اخیر هنوز به حرم و به باطن و درونی ترین وجه هایش نرسیده است، لذا اینکه تزویر بنمایاند، محال نیست بله آنچه انقلاب اسلامی در دلها، سودای اجراش را دارد هنوز نشده!! این ظاهر هنوز آن باطن را نمی‌نمایاند (جز در شهداء) توجه را به بیت ابتدایی ارجاع می‌دهدم: «پی نان بدویدم یکی چند به تزویر / خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم» راهکار قرآنی می‌فرماید «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ» به طعام خود بنگرید اگر نبود باران، آب و.... طعام و غذایی نیز نبود! چه کسی و چه توانی را توان شکافتن زمین است برای بالا خواستن جوانه های طعام؟ به این حــــــرکت خطی نگاه کنیم، بظاهر، یک چرخه است، آب و ابر و باد و خورشید و حبه و نهایتا غذا! اما اگر نیک بنگریم این امر چرخه وار نیست، در توان اختیار طبیعت نیست، این حرکت خطی است، از مبدائی است تا غایتی! چشم حس ما هرچند آن‌را یک چرخه و سیکل می‌بیند اما خط است، خداوند غذایی معنوی چون انقلاب اسلامی را که در حرم حریم ایران به منصه ظهور آورد، نیز بار دیگر دعوت می‌کند ای انسان نیک بنگر و باز بنگر چگونه ممکن بود در میان این چرخه جهان لیل و سجیه و عادت و تاریکی و گمراهی، اینچنین نور به مصداق فجر بتابد؟ من با تزویر به انقلاب رو آوردم! نوراش دلم را کشانید اما هنوز که بذات آن نائل نشده ایم! باید بپذیریم که با تزویر به آن رسیدیم و ان‌شاءلله روزی به بطن آن برسیم، به حرم، به وطن، به بلد امین. «خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش / ز تفسیر بگویم ز تف سِـیْر بجستم.»

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که ما در ابتدا با تصورات خود وارد انقلاب شدیم که بعضی از آن تصورات، اصیل نبود. مانند برخوردی که اکثر مسلمانان در صدر اسلام داشتند که مطابق فضای تاریخیِ متأثر از شرک جاهلیت آن زمان بود، به اسلام رجوع کردند. ولی از آن‌جایی که ذات اسلام توحید بود آنانی که حضور در اسلامیت خود را با صداقت ادامه دادند، به لطف الهی به توحیدی که شایسته جان آنان بود، رسیدند. و همین امر در مورد انقلاب اسلامی در میان است که پایداری در آن، کار را به جایی می‌کشاند که آری! «خدا داد غذایی که به تزویر بجستیم» و آن احساسِ عالی‌ترین حضور در نزد خود در این تاریخ است. این‌جا است که چه خوب است مردم ما مانند شهدا و امام شهدا و رهبر معظم انقلاب متوجه این حضور بشوند که عطایی است الهی به آنهایی که تا آخر در کنار این انقلاب ایستاده‌اند. و حقیقتاً رهبر معظم انقلاب نکات ارزشمندی را در ۱۴ خرداد امسال در حرم حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این رابطه مطرح کردند. خوب است به تذکراتی که در این رابطه پیش آمد نظری بشودhttps://eitaa.com/matalebevijeh/13918. موفق باشید.

35002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: لطفا درباره ی ارتباطات خانوادگی و نحوه ی برخورد صحیح با اعضای خانواده و فامیل، سلوک انسان از خانواده شروع میشه عالم باشیم و اهل عمل نباشیم چه سود، لطفا بفرمایید چگونه اهل تشخیص باشیم؟ چگونه تشخیص دهیم با افراد چگونه برخورد داشته باشیم؟ حدیث داریم که افراد را به اندازه ی تقواشون دوست داشته باشید، حالا اگر کسی دارای عدم تقوا باشد برخورد انسانی که قراره زینت امامش باشد با چنین افرادی باید چگونه باشد؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به ما توصیه مداراکردن را در میان گذاشتند و دعای «مکارم الاخلاق» عملا در همین رابطه رهنمودهای فوق العاده ای دارد. خوب است که با رجوع به سایت «لب المیزان» به شرح آن دعا رجوع شود. موفق باشید

34886

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت استاد سلام علیکم. وقتی در دعا عرضه می‌داریم «انت الخالق و انا المخلوق، انت المالک و انا المملوک، انت الرب و انا العبد، انت الرازق و انا المرزوق»، و یا اینکه در دعای کمیل عرضه می داریم «یا سیدی و الهی و مولای و ربی»، در واقع در بیان این عبارات، خداوند در مظهریت عبد خود ظهور کرده است؟ و آیا نقش ما فقط انتخاب اراده الهی در این ظهور است؟ و به همین دلیل است که می‌گوییم، عبد و عابد و معبود یکی است؟ لطفاً درباره «حضور حضرت حق به ظهور عبد» بیشتر توضیح بفرمایید. سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «فقیرِ إلی الله»بودن ما می‌باشد و نسبتی که می‌توان با غنیّ مطلق پیدا کرد تا معنای بودن‌مان به عالی‌ترین نحوه برسد که بودنِ بیکرانه اکنونِ جاودانه‌مان می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی