سلام استاد: وقتتون بخیر. یک سوالی داشتم ازتون. آیا ما خودمون انتخاب میکنیم که توی چه خانواده ای به دنیا بیایم و اینکه چه ظاهری داشته باشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که جناب ابن عربی در بحث اعیان ثابته مطرح میکند، آری! خود انسان است که حتی رحمی که باید در آن متولد شود را انتخاب میکند. موفق باشید
با سلام و ادب: چند وقت قبل شخصی را ملاقات کردم که توانایی داشت دست شکسته و تاندون پاره شده را، بدون مراجعه به دکتر شفا داد. از آنجا که خودم هم دچار کسالتی هستم به او گفتم می توانی به من هم کمک کنی؟ ( البته من تا آن زمان نمی دانستم که مسلمان نیست. یعنی بوده ولی برگشته و الان هیچ دینی ندارد.) گفت تو مسلمانی و اعتقاد به امام زمان داری، برو بگو بهت شفا بده، اگر امام زمانی باشد (معتقد بود وجود امام زمان دروغ است). بی عرضگی را چگونه به رخم کشیده بود؟ زمینه شد تا دوباره عقایدم را بررسی کنم. چرا باید این طور بشود. عمری مثلا سعی در دوری از گناه سپری کردیم ولی نتوانستیم از سلامتی محافظت کنیم و یا وقتی رفت برگردانیم، آنوقت این آقا با تمرکز قوا، قدرت خودش را ظاهر کند و من و دینم را ریشخند کند! سراغ کتاب های اسلامی که می روی، خبری از اصل مطلب نیست. همه اش پراکندگی، یا بحث روی مباني نظری. خودش را کشته که خدا یکی است. این را که قبول داریم دیگر، بعدش را بگو کتاب جایگاه جن تان را می خواندم، ص ۸۵ در پاسخ به سوالی نوشته بودید: مدبر آب وقتی آب حرارت ببیند آن را بالا می برد و عقول عرضه را توضیح داده بودید. خدا خیرتون بده، ای کاش کتابی هم در فلسفه می نوشتید و جاهایی که لازم است نه این مباحث عجيب و نقل اقوال پر ماجرا، و نتایج کاربردی آن را می آوردید. آن شاءالله این نحوه عرضه و معرفی دین سامان داشته باشد. نه توحید نه معاد. فقط یکسری علوم انباشته ی بی فایده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد فکر کنید که مگر جایگاه دین خدا در چنین جایگاههایی هست؟ در حالیکه خداوند ما را خلق کرده تا از طریق شریعت الهی بتوانیم در ابعاد معنوی خود، جهت حضور در ابدیتی که در پیش است، وسعت یابیم و زندگی دنیاییمان طوری باشد که به معنی واقعی آن، زندگی حساب شود با آرامشی که هر انسانی نیاز دارد و تجربه نشان داده است با رعایت دستورات دین، دنیا و آخرت انسان معنای حقیقی خود را پیدا میکند. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: با عرض معذرت از اینکه وقتتون رو می گیرم. می خواستم بدونم آیا کتاب معرفت النفس همراه با شرح صوتی مناسب پسر یازده ساله و نه ساله هست؟ البته از سیر مطالعاتی اطلاع دارم اما چون این صوتها رو بنده خودم گوش کردم به نظرم رسید شاید مناسب باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و مطالعه کتاب «چه نیازی به نبی؟» آرامآرام اگر کمکشان بشود نکات خوبی را از کتاب «ده نکته در معرفت نفس» میتواند به دست آورد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: لازم است قدردان مباحث استاد عزیز که به غایت دارای تاثیرات معنوی بسزایی است، باشم و اینکه این مباحث را به جد دنبال می کنم. در مبحث معرفت النفس صفحه ۱۸۴ متن به موردی اشاره کرده اید مربوط به سال ۱۹۲۸، حال آنکه یکی دو سال گذشته شاهد فوت مدعی بی اثر بودن ویروس کرونا بودیم. استدعا دارم این ابهام را روشن بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه منظور جنابعالی نمیشوم. چنانچه ممکن است متنهای مربوطه را ارسال فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: ضمن تشکر از زحمات شما از اینکه با حوصله جواب میدهید. کتاب جایگاه رزق در جهان هستی همچنان که خوندان آن آرامش خاصی به قلب آدم میده، ولی انگار یه جورایی دچار انفعال هم میکند علتش چه میتواند باشد؟ با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تذکرات روایی و آیات مربوط به رزق، انسان متوجه میشود در حدّ وظیفه نسبت به رزق به طور منطقی تلاش خود را داشته باشد ولی کار را به خدا واگذارد و از این جهت نباید در امور دنیا حرص بزند که موجب تضییغ حقوق دیگران گردد. موفق باشید
با سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: ببخشید بنده یه اعتقادی دارم، می خواستم عنوان کنم ببینم آیا صحیح است یا نه. اگر انسان نیت کند تمام اعمال مستحبش را هدیه کند به انبیاء و ۱۴ معصوم و شهداء باعث میشود که در آخرت اگر با گناهانش آتشی در پرونده اعمال صالح انداخته و همه اعمال نیکش حبط و از بین رفته و چیزی برایش در پرونده اش نمانده لا اقل بابت آن اعمال مستحبی که هدیه کرده، آنان هم از فضل و کرمی که دارند برای جبران کردن اعمال نیک خودشان حتی به مقدار خیلی کم هدیه اش کنند باعث میشود پرونده اش پر از اعمال صالح شود و از او دستگیری و شفاعت کنند و در چنین صورتی باعث نجاتش شوند. حتی اگر پرونده اعمالش خالیه خالی از حسنات باشد. آیا دلخوش کردن و امیدوار بودن به این امر دیدگاه درستی هست. اگر با دلیل ذکر فرماید سپاسگزارم. نزد خدا ماجور باشید بی حساب.🤲🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در این امر تناقضی پیش میآید زیرا هدیه اعمال به اولیای الهی به معنای نوعی هماهنگیِ روح آن اعمال با شخصیت اولیای الهی است و لازمه آن داشتن شخصیتی است که ذیل آنان قرار گیریم. بنابراین وظیفه انسان است تا در حدّ توان خود اعمال خود را انجام دهد و در دل انجام آن اعمال افق شخصیت خود را در آن بزرگان مدّ نظر آورد و بدینسان آن اعمال را به آنها هدیه کرده است. عرایضی در این مورد در شرح کتاب «فعلیتیافتن باورها» شده است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: سوال من از شما این است که فرض کنید این روش شما درباره توحید اشتباه باشد و فرض کنید الان قیامت است، سرنوشت شما چه می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به رحمت حضرت ربّ العامین امیدوار نباشیم وقتی شما در حدّ عقلی که حضرت حق به شما عطا کرده است دین را «فهم» کردهاید و در حدّ توان به آن عمل نمودهاید؟ و از کوتاهیهای خود نیز طلب مغفرت دارید؟! گفت: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست» موفق باشید.
با سلام و عرض احترام: طاعاتتون قبول، استاد گرامی این درست است که معتقد باشیم، عقیده افراد قابل نقد است اما خود افراد محترم هستند؟ مگه انسان همان اندیشه اش نیست؟ ممنون و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسانها همیشه در یک باور و عقیده نیستند لذا نباید طوری با آنها برخورد کرد که وقتی در عقاید خود تجدید نظر کردند، تصور کنند ما هنوز آنها را در عقیده و باور قبلی میبینیم و از این جهت باید نسبت به افراد حتیالإمکان گشوده بود. موفق باشید
سلام: افق انقلاب اسلامی برای زندگی بشر در سایر کرات مثل مریخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هر انسانی در هر کجایی که به بودن خود نظر داشته باشد، میتواند با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی آن بودن را در وسعت حضور بیکرانۀ اکنونِ جاودانهاش درک نماید. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: ۱. نظر حضرتعالی در رابطه با جایگاه تاریخی جناب هایدگر و حضور و ظهور تفکر ایشان در جهان غرب چیست؟ ۲. آیا هنوز هم عظمت سابق را برای تفکر ایشان قائل هستید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بنده اتفاقاً در نسبت با نگاهی که هایدگر به انسان در رابطه با حضور تاریخیاش دارد، بسیار در حیرت هستم. و همانطور که مکرر خدمت طلاب عزیز عرض شده، پس از حضور کافی در «حکمت متعالیه» جناب صدرالمتألهین، نمیتوانند جناب آقای دکتر رضا داوری و جناب آقای مارتین هایدگر را برای حضور در این تاریخ و در نسبت با این بشر، نادیده بگیرند. موفق باشید
خوب است به متنی که تحت عنوان فراسوی_ایمان_و_کفر در کانال وارستگی نوشته شده توجه بفرمایید.https://eitaa.com/varastegi_ir/1021
سلام علیکم استاد: لطفاً بفرمایید زمان دقیق صلوات شعبانیه چه وقت است؟ قبل از نماز ظهر یا بعد از نماز ظهر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است قبل از نماز و در حین اذان ظهر باشد. ولی همین کاری که در مساجد انجام می شود یعنی بین نماز ظهر و عصر کار خوبی است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلامی دوباره بر استاد گرامی. استاد همانطور که مستحضرید در خصوص واقعه عاشورا همیشه یک سوالی مطرح بوده که چطور شد که جبهه باطل به این درجه از شقاوت، قساوت و بی رحمی رسیدند. در این رابطه در سخنان شما میشنویم که همیشه نهایت باطل در مقابل نهایت حق ظهور پیدا میکند. حال سوال بنده این است که آیا این به نهایت باطل رسیدن در انسانها به صورت ناگهانی رخ میدهد یا به صورت پلکانی و تدریجی؟ چراکه با نظر به وقایع سالهای اخیر و به دنبال فهم تاریخی از این وقایع شاهد این هستیم که چگونه برخی از درجه ناراضی بودن از وضع موجود (که همه ما به گونه ای ناراضی هستیم و در برخی موارد باید هم باشیم) رسیدند به درجه مخالفت با کل نظام جمهوری اسلامی و پشیمانی از انقلاب اسلامی و سفید نمایی دوره شاهنشاهی و از این درجه باز هم نزول پیدا کردند به دشمنی با کل نظام و براندازی، از درجه دشمنی با کل نظام و براندازی سقوطی سهمگین به درجه همکاری با دشمنان ایران و ملت ایران و از این درجه باز هم سقوطی دوباره به درجه همراه شدن با دشمنان انسانیت. به طوری که واقعه تروریستی اخیر در کرمان باعث رسوایی برخی از این افراد به ظاهر دلسوز مردم میشود. تا آنجا که یک فوتبالیست حقیر که حتی ارزش اسم بردن هم ندارد و ظاهراً به جز لگد به توپ زدن سر سوزنی در این عالم معرفتی کسب نکرده است از دشمنی با نظام تا بدانجا سقوط میکند که به خود اجازه توهین و بی حرمتی به شهدا را میدهد و زائران آن شهید بزرگوار را مورد تمسخر قرار داده، هیچ ابراز همدردی و دلسوزی با هموطنان به خاک و خون کشیده شده خود نمیکند که هیچ، به درجه ای از قساوت قلب و وقاحت و پستی میرسد که گویی با آن تروریست های جنایتکار خبیث همسو میشود! نکته دیگری که در این خصوص تأمل برانگیز است، انگار اینطور به نظر میرسد که از بین مخالفان نظام آنهایی که با شهادت حاج قاسم توانستند نیمچه نسبتی برقرار کنند هنوز دچار این سقوط اخلاقی قهقرایی نشده اند ولی آنهایی که در جبهه نفرت از حاج قاسم قرار گرفته اند به اوج رذالت و پستی و قسی القلب بودن خود هر روز نزدیکتر میشوند. گویی برقرار کردن نسبت انسانها با شهادت حاج قاسم در این تاریخ سنگ محکی شده که بوسیله آن جبهه حق را از جبهه باطل میتوان به وضوح تشخیص داد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از جنابعالی. بحث در نظر به کلیّت هر تاریخی است که به سویی نظر دارد اعم از تاریخی که در جهان مدرن شروع شده و تاریخی که در مواجهه با جهان مدرن و با نظر به بشر جدید به میان آمده، یعنی انقلاب اسلامی. حال وقتی عدهای متوجه کلیّت حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی نباشند، هرجا که باشند ملاحظه میکنید که در ظلماتاند و خود را بر اساس همان ظلماتی که در آن قرار دارند، به مرور نشان میدهند. در این رابطه عرایضی در بحث «حاج قاسم سلیمانی، آشنای جانها» پیش آمد که به عرض میرسد. موفق باشید
یکی از شاخصههای حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که او متوجه میشود از این به بعد این تاریخ، همراه ما است و همه فعالیتهای آن شهید بزرگوار را میتوان در این راستا تحلیل کرد، هرچند او بهخوبی میداند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلامها و کشور آقای رئیسیها. و هنر حاج قاسم سلیمانی آن است که اتفاقاً میداند در همین کشور، به جهت ظرفیتهایی که انقلاب اسلامی پیش آورده میتوان با صبر و امید، به اهداف اصیل انقلاب فکر کرد. با تأمّل نسبت به ظرفیتهای تاریخیِ انقلاب اسلامی و با رعایت چنان مقاومت و صبری که ذیل آن، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد و نه امروز اسرائیل بر مبارزان فلسطینی در غزه پیروز میشود.
باید از خود پرسید ما در کدام تاریخ هستیم؟ با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امری است تاریخی؛ ما میتوانیم خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ معنا کنیم و اینجا است که اگر در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد قرار گیریم، خواسته یا ناخواسته اسرائیل را مانند روشنفکران غربزده، به نحوی به رسمیت میشناسیم، از این جهت است که با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی، ابتدا و به صورت کلّی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم.
با سلام و عرض ادب و احترام: استاد عزیز مطلبی در کانال نوسته ام، اگر زحمتی نیست نظر شریفتان را مرقوم کنید. یا عادل گفت: ظلم و فساد همه جا را فرا گرفته است. گفتم: تکنولوژی و تمدن تکنولوژیک، بزرگترین فسادی است که تاکنون بر روی کره زمین به وجود آمده است. گفت: توضیح دهید. گفتم: فساد از ریشه فسد به معنای «خروج شیء از اعتدال» است. با این تعریف تکنولوژی و تمدن تکنولوژیک بزرگترین مفسد و خارج کننده اشیاء از اعتدال است. با سموم کشاورزی و کود شیمیایی، تمام محصولات کشاورزی و به تبع آن بدن انسانها و حیوانات را از اعتدال خارج کرده است. با مواد غذایی صنعتی بدن ها را دچار فساد کرده است. با کارهای سخت و طاقت فرسا و خصوصا شیفت شب، بدن انسانها را از اعتدال خارج کرده است. با پزشکی مدرن که حالت تخصصی پیدا کرده است، کل بدن را از اعتدال خارج کرده است. با دود اتومبیل ها و کارخانهجات، هوا و در نتیجه ابرها را از اعتدال خارج کرده است و آب مصرفی انسان و حیوان و گیاه را از اعتدال خارج کرده است. بشر جدید با تکنولوژی جدید نظم بیشتری را خواست و همه چیز را از اعتدال خارج کرد و به فساد کشید. تکنولوژی و تمدن تکنولوژیک هر چه بیشتر پیشرفت کرد، سرعت تکنولوژی را بیشتر کرد و در نتیجه اشیاء را بیشتر از اعتدال خارج کرد و فساد گسترده ایی را در کل کره زمین تحمیل کرد. «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» https://eitaa.com/tabeensade
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن درستی است. عرایضی در این رابطه در کتابهای «تمدن زایی شیعه» و «گزینش تکنولوژی» و «عقل تکنیکی» شده است. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: استاد عزیز اینکه از شروع خلقت انسان هر چه جلو تر می آییم در تاریخ به مرور، شریعت مطرح می شود و موارد بیشتری با بشر در میان گذاشته می شود تا آخرالزمان که ظرفیت پذیرش بشر زیاد شده را باید با چه بیانی مطرح کرد؟ از جهتی نمی توان گفت بشر الان بزرگتر از بشر قبل است چون سابقون و مقربون در قبل بیشتر از الان بودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرمودهاند مصداق «السابقون» در آیه مذکور، حضرت علی«علیهالسلام» و به یک معنا ائمه «علیهمالسلام» میباشند، انسانهایی فراتاریخی. و لذا اگر از همه زودتر حقیقت را یافتهاند، نمادِ حقیقت برای همه بشریت هستند که البته از «اصحاب یمین» با همه خوبیهایی که دارند، متفاوتند. ۲. خود روایات به ما خبر از مؤمنین آخرالزمان میدهد که بسی از مؤمنین صدر اسلام برتر و بالاترند در این راستا رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در جواب ابوعبیده که از یاران حضرت بود و پرسید: آیا شما بهتر از ما را میشناسید که اولاً: اسلام را اختیار کردیم و به شما ایمان آوردیم و ثانیاً: در کنار شما به جهاد پرداختیم؟ حضرت فرمودند: «بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی» آری! قومی از امت من که پس از شما میآیند و به من ایمان دارند. به همان معنایی که آن حضرت فرمودند آنها «فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلي بَياضٍ» به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند، حاکی از خبرهایی که آنها از وجود مقدس رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در نوشتهها خواندهاند، و به تعبیر حضرت سجاد «علیهالسلام»: مردم زمان غیبتِ حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» که به امامت آن حضرت پای بندند و نیز «الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذِکرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ» همواره در حال انتظار بهسر میبرند، از مردم همه زمانها برترند، زیرا خداوند چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت بخشیده که غیبت نزد آنان همانند ظهور است (بحارالانوار، ج 52، ص 122). موفق باشید
سلام و درود: آیا در قران آیاتی داریم (به احادیث کاری ندارم) که ثابت کند تمام قران و یا حداقل تمام احکام آن حقیقت نهایی است؟ (چون ارتباط با خدا گاه الهام است که طبق منطق قرآن آن هم نوعی وحی است مثل زنبور عسل ولی این نوع ابدا حقیقت نهایی را بیان نمی کند)
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انعام/۱۱۵) بدین معنا که هر آنچه پروردگارت در راستای صدق و عدل بنا بود با بشریت در میان گذارد، با این قرآن به تمامیت رساند به طوری که هیچ سخنی نمیتواند جایگزین آن شود و اوست که صدای نیاز جانها را میشنود و دانا به این امر است که چه چیزی رفع نیاز آنها را میکند. موفق باشید
با عرض سلام و قبولی طاعات و عباداتتان. استاد میخواستم نظرتان را در مورد قمر در عقرب و سعد و نحس ایام بپرسم با توجه به دو یاداشت زیر که اولی از قول علامه حسن زاده میفرمایند و دومی استاد شریفی از قول حضرت علی میخواستم بدانم چقدر صحت دارد و واقعا اگه کسی رعایت نکند برایش اتفاقی میافتد؟ #تقویم_قمر_در_عقرب_١۴٠٢: طبق نظر علامه حسن زاده رحمت الله علیه، نظر بهتر و موثق تر، محاسبه قمر در عقرب بر اساس صورت فلکی عقرب است (عکس سمت چپ) و نه برج عقرب. اگر چه که بهتر است در هر دو مدت (یعنی هم بر اساس صورت فلکی عقرب و هم برج عقرب) برای انجام امور مهم احتیاط شود و انجام نگیرند و در صورت ضرورت، با راهکارهایی که در پادکست بالا بیان شده است به آنها پرداخته شود. @Aminikhaah(یاداشت اول) قمر در عقرب در منابع اسلامی 🖊احمدحسین شریفی . بخش دوم: مواجهة امیرمؤمنان با قمر در عقرب: ابن ابیالحدید میگوید در یکی از جنگها، منجمی به نزد امیرمؤمنان آمد و عرض کرد که: «لا تحاربهم اليوم فإن القمر في العقرب؛ امروز به جنگ نرو؛ زیرا قمر در عقرب است!» آن حضرت در پاسخ فرمود: «قمرنا أم قمرهم؛ قمر ما در عقرب است یا قمر آنها؟!» یعنی اگر جنگ به هنگام قمر در عقرب شوم است و موجب شکست میشود، طبیعتاً هر دو گروه متخاصم که شکست نمیخورند، شکست یکی مساوی پیروزی دیگری است. حال اینکه میگویی قمر در عقرب است و جنگ سرنوشت خوبی ندارد، این قمر در عقرب بودن برای ما عاقبت خوبی ندارد یا برای آنها؟ یا اینکه قمر ما در عقرب است! و قمر آنها در منزلی دیگر؟!! «و قيل لعلي ع لا تحاربهم اليوم فإن القمر في العقرب فقال قمرنا أم قمرهم.» این برخورد حضرت نشان میدهد که اموری مثل قمر در عقرب یا هیچ ارتباطی با تصمیمات و انتخابهای ما ندارند یا اگر هم احیاناً تأثیری داشته باشند، آنقدر دور و ضعیف است که قابل اعتنا نیست. و نهایتاً همانطور که معصومان علیهم السلام فرمودهاند، اگر کسی تحت تأثیر فرهنگ عمومی، تبلیغات یا هر چیز دیگری از نظر روحی و ذهنی احتمال چنین تأثیری را میدهد، با صدقه دادن و توسل و توکل، نگرانی ذهنی خود را برطرف کند و کاری را که تصمیم به انجامش گرفته است را بدون هیچ نگرانی و دلشورهای انجام دهد. @Ahmadhoseinsharifi
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته خوبی در رابطه با سخن حضرت علی «علیهالسلام» اشاره فرمودید. مرحوم شهید مطهری نیز همین موضوع را به میان میآورند و عملاً قضیه ورود در این نوع مباحث در علم نجوم را نفی میکنند و روایات مربوط به آن را نیز ضعیف میدانند و نتیجهگیری آخری که شده است، نتیجهگیری خوبی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: در شرح نامه ی ۳۱ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودید سر سفره های رنگین نشینیم چون آسیب های جدی داره برای روح و ایمان، و اونها رو نهی از منکر کنیم و بهشون بگیم آیا سفره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه بود! سوالم اینجاست اگر برنج و قیمه یا قرمه سبزی یا مرغ که در توانمون هست برای مهمانمان درست کنیم آیا اشتباه کردیم و تاسی به پیامبرمان نکردیم؟ آیا این غذاها به عنوان غذای ساده محسوب نمیشود حتما باید مثلا نون و ماست یا نون املت یا نون و سبزی برای مهمان اونم در دوره ی الان بذاریم؟ آیا جنبه افراط بودن نمیگیره؟ و سوال دیگرم این است که فرمودید آقایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند صاحب تفقه در دین باشید دینتان را عمیق بفهمید، آیا تفقه در دین راهش حوزه درس خواندن است یا راهی غیر از حوزه نیز دارد؟ آیا بنده خودم طلبه هستم میخواهم بدانم اگر غیر از حوزه راه دیگری برای تفقه دین هست بفرمایید تا برای دیگرانی که نمیتوانند بخاطر سن بالا یا نارضايتي همسر در حوزه شرکت کنند و درس بخوانند، بگویم. ممنون میشوم طوری پاسخ بفرمایید که کاملا متوجه شوم ببخشید استاد، التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر میآید موضوع احترام به میهمان بحث جدایی باشد. البته در آنجا هم چرا چند خورشت؟!! در مورد خودمان باید سعی کنیم طالب سفرههای رنگین نباشیم. ۲. تفقّه در دین، با تعمق در قرآن به کمک تفاسیر و توجه به روایات و مباحث «معرفت نفس» ان شاءالله پیش میآید. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: حدود ١٠ سال هست كه پدرم به بیماری پارکینسون مبتلا هست و تا حالا چندین دکتر به پیشنهاد آشنایان بردیم وهر کدام داروهاي فراوانی تجویز کردهاند ولی نه تنها بهبودی حاصل نشده بلکه پدرم روز به روز حالشون بدتر شده و حافظه و تکلم و تونایی حرکت رو هم از دست داده اند. بنده با مطالعات کتابهای شما متوجه شدم شما به اینطور درمانها اعتقاد ندارید. سوالی از خدمتتون داشتم. آیا صلاح میدونید روال پزشکان رو کنار بگذاریم وهمه چی رو به خداوند بسپریم و اینقدر پدرم و مادرم رو که پرستار ایشون هستند اذیت نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده، نفی کلی پزشکی جدید نیست. بحث در آن است که بیشتر باید بگذاریم تا نفس ناطقه انسان، خودش تکلیف خود را روشن کند. موفق باشید
به نام خدا: در این سالهایی که از حضور در زیست های رایج به نوعی خارج شدم و دیدم بشر درگیر هزاران مسائل روحی است باعث شد به آن بهتر بیاندیشم و از بازخوانی آن نترسم و با امید به خدا از آلوده شدن دامن خویش برای حضور در چاله های سیاه روزگار نهراسم. مثلا دیدم فقیرهای شهرهای مدرن مثل همین تهران و اصفهان بخاطر فرهنگ غربی که با قلب های خود پذیرفتند فقیر آفرین شدند و کافیست نسبت خود را با یک زندگی روستایی تغییر دهند و در روح خود آنها را بدون تکبر بپذیرند کاملا سلامت خود را بدست می آورند؛ عمیق تر تا آن جا پیش رفتم که مسئله فلسطین در واقع ظهور پذیرش مردم جهان است از استکبار و یک مقام جمع دارد که همین بنده و شماییم که با پذیرش استکبار باعث جری شدن اسرائیل بر مظلومان شدیم. با خود راهکار تصحیح هزاران مسئله را طبق کتاب ها و خوانش های انسان مدرن از هر انسانیت و دینی خواندم و نتیجه ی درستی نگرفتم تا آنکه با آزاد شدن نسبی از این زندگی جاری مدرن کم کم از تکالیف اجباریش خارج شدم و بدنبال جایی برای خود بودم که در آخر فهمیدم تمام راه های رهایی از شر هرگونه فقر و فلاکت و افتضاحات روحی روانی و هر دردی که بشر داره خارج شدن از این ساحت زندگی غربی است که در مورد آن احادیث آخرالزمان فرمودند حتی قرآن خوان قرآن از زبان و دهنش بالاتر نمی رود یعنی مهم نیست چقدر بخواهی خوب باشی مهم این ساحتی از ساختار معنی گرفتن روح است که برای خود پذیرفتیم. رُک و راست بگویم انسان مدرن توانست تا حدی اَنانیت را با استفاده از ابزارها شاخ و برگ دهد و مستقر کند که بشر در رابطه با صاحب انانیت های بزرگ جهان نوعی سلوک و مستی را ایجاد کنند یعنی آرزوهای پسران و دختران شما مسجدیها در شبانگاهان برای پولدار شدن، یا عشقبازی با فلان آدم کار نماز شب های یک فرد پانصد سال پیشی را که در خواسته با قیامت و حق بوده داره. چه بسا مسجدیهایی که نمازشان آنها را به ترامپ شدن رهنمود میکند، شما که میخوابید و روز ها کار میکنید همواره بسوی بزرگ شدنی هستید که قلب شما آن را شناخته و در آرزوی اوست. درواقع آدمی نهایت به چیزی میرسد که میشناسد و راهی جز انتخابشان ندارد در حال که محدود باشند. من سیاه نما نیستم من واقعیت گو هستم پس بگذارید راستش را بگویم که آدمی در نسبت با هر کسی معنا میگیرد و کلیت در راه و صراطی شخصیت میگیرد. حتی بعد از مرگ ادامه راهی که در دنیا فرصت انتخاب و جای گیری در آن را داشته میرود که اگر آن راه پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله باشد بسوی خدای محمدی است و اگر غرب را در راه های خود که مثلا دانشمندان غربی و امثالهم است برگزیند تا دم قبر است و خیلی خوب باشد تا چند سالی هم در برزخ با آن روزگار تنگ میگذراند و اصلا به آن قیامت زندگی جاودان نمیرسد و این است معنای پوچی. درواقع آدمی هیچ است و در نسبت با چیزی معنا میابد که بقا و فنای آن چیز بستگی به تنها باقی عالم که خداست دارد. اگر امروز جمهوری اسلامی در یک (نمیدانم کیستیم) در میان مردم است دلیلش بسیار امید بخش است که طلب زندگی ماورای زندگی غربی است که بحمدالله همواره به سوی اوییم و هرچه از زیست امروز که آنها واقعی و عالمانه میدانید فاصله بگیریم و حرکت بسوی زندگی همت کرده حاضر خودمان که بسی برتر است کنیم، از دست هزار مکافات و سختی راحت میشیم که انتخاب با خود شماست و کاملا در دستگاه توحیدی آزادید مثلا با چنین آگاهی و رجوعی به خدایی که اراده کرده اید زندگی برتر خود را با خروج از امروز و ورود به فردای برتر خود بخواهید، خب خدا آزاد کننده و عطا کننده است و یا همچنان با خواستن پول و مقام و پادشاهانه زیستن خدای غرب که خدای انانیت هاست بخواهید زجرها را با گوشت و خونتان خریدید میچشید زیرا انتخاب شما چیز دیگریست که با وجودتان انتخاب کردید که بروید، و در کمال آزادی از خود خدا خواستید پس خواهید رفت، چه بهتر که با آگاهی و پذیرش و راهیابی زیبا مشرف شوید به آن آینده ای که امروز بعضی هاست اما آینده شماست برسید. اگر بگویم یکی از بهترین لطف های خدا به من (سعی در نپذیرفتن زندگی نرمال مردم روزگار امروز بوده) دروغ نگفتم. همه این حرف ها را عرض کردم که بگویم خدایا در این روز عرفه که بعد از رمضان تنها امید ماست برای رشد و حرکت به سوی «خودی برتر از خود امروزین که هنوز به آن نرسیدیم» ولی نباید از خود جا بمانیم یا دیر برسیم حرفم را تا حدی بیان کردم که نرفتن ما فلسطین مستعمره ساز است که نرفتن ما برای مستضعفان چشیدن صد برابر درد های روزگار امروز است. بنده را از دعای خودتانمحرومنسازید اگر بنده موفق نشدم خیری به شما برسانم و با جهل ها و خودپسندی ها و انانیت های بسیارم باعث ضرری به خود و شماها شدم از پروردگارم در امر حرکت بسوی خودش نا امید نیستیم و از شماها طلب حلالیت دارم که خدای ما را همان را باز کنند ان شاءالله. من خدارا نمیشناسم اما بوی او را میشناسم. این انقلاب بوی خود خدا را میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً حرف همان است که میفرمایید تا در این روز یعنی در روز عرفه از خدا بخواهیم: «خودی برتر از خودِ امروزین که هنوز بدان نرسیدهایم» را برایمان تقدیر کند تا در این جهان وانفسا به گفته جنابعالی به نوعی از زندگی وارد شویم که ماورای زندگی غربی است که در آن انسان بهکلّی از خود بیگانه میشود. موفق باشید
سلام علیکم: من واقعا به بن بست رسیدم، از طرفی میدونم اسلام حقه! از طرف دیگه عاشق گناهم! در دوران بچگی وقتی ۶ سالم بود، توسط یک خانم مورد آزار جنسی قرار گرفتم، مدت زیادی این عمل طول کشید، به بلوغ زود رس دچار شدم، شرایط خوبی رو از اونموقع تا الان ندارم، واقعا بریدم! یکی کمکم کنه، چطور میشه عشق به اهل بیت در دل آدم باشه ولی از اون طرف دنبال گناه؟ اصلا میشه درست بشم؟ هی میام اینور بعد یه مدت بخاطر ضعفم میرم اونور، در چند سال اخیر به یک حد از پستی رسیدم ک میخوام تصمیم بگیرم اونوری بشم، چون دیگه نا امید شدم از خودم... واقعا بیش از هزاران بار در حال این رفت و آمدم، مسخره ام، نا میزونم! نمیدونم چیکار کنم، از این ور نمیتونم حق رو انکار کنم، چند روزی ک میخوام بیخیال بشم واقعا عذاب میکشم و نمیتونم انکارش کنم، اهل بیت و نمیتونم خدا رو نمیتونم اسلام رو نمیتونم انکار کنم، دید فسلفی طوری به زندگی دارم ولی عمل کمی! ناچیز نا مقدار! خیلی دچار گناه شدم...، لطفا چاره ای راهی جلوی پام بذارید! من نمیدونم باید چیکار کنم...، این رو میدونم پتانسیل خوبی دارم... و میتونم کمکی بکنم در این راه ولی تا وقتی خودم پستم چطور؟ لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، همین که بحمدلله متوجه آثار تخریبی گناه میباشید که چگونه ما را از حضور متعالی خود در نزد خود از یک طرف، و از حضور در محضر حضرت حق باز میدارد؛ جای امیدواری است جهت حضور در جادهای که سراسر صفا و اطاعت است تا آنجایی که به لطف الهی، انسان از گناه متنفر میشود.
چگونه ممکن است که انسان تا آن جا راه را رها کند و به بیراهه قدم زند که ستایش گر قاتل عمر خود شود، وقتی هر آنچه معنای زندگی را از او می رُباید را دوست می دارد؟ مشتاق اموری میشود که بر سرگردانی او میافزاید و خواهان چیزهایی است که نیست، آری! چیزهایی که نیستند و جاودانگی را از او میرُبایند و چون احساس جاودانگی را از دست داد، چه اندازه در بودن خود احساس پوچی میکند. اینجا است که همه راهها برای او بنبست است، زیرا اصیلترین راه که تماشای خود میباشد به عنوان بنده، حضرت ربّ العالمین را گم کرده است، راهی که هم اکنون او را تا بیکرانه ترین حضور حاضر می کند و معنا میبخشد و با حضور در آن ساحت به جای آن که از رفتن فرار کند به راحتی رنج رفتن را که همه زندگی است به جان میخرد. رنجی که در هر قدمی که برمیدارد زندگی را به او نشان میدهد. دوریِ این رفتن ها چه اندازه دردناک است هرچند با راحتی و رفاه همراه باشد. راحتیهای پوچ و بیثمر. این است راز نیستانگاری، راز بودنهای سرد و بیثمر به جهت فرار از رفتن که شأن حضور در حقیقت است. اینجا است که باید با حضور در تاریخ توحیدی که با انقلاب اسلامی شروع شد و احساس و شور معنوی که به سراغ انسان میآید، از نیستانگاریِ این دوران عبور کرد.
موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به نظرم حجم پیامهایی که ضمن ابراز ارادت (ظاهری یا حقیقی) به جنابعالی مستقیما علیه رهبری و نه سایر ارکان اجرایی نظام مطلب مینویسند تا حدی غیر عادی است. چون خط مشی شما و مواضع محکم شما در دفاع از اصل نظام و ولایت فقیه آنقدر واضح است که ادعای ارادت به شما با برخی لحنهای بسیار تند علیه رهبری جور در نمیآید. احتمال دارد از آزاداندیشی شما و درج بدون کم و کاست پرسشها در کانال جهت القای ناامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی و القای فراگیر شدن آن سو استفاده کنند. چون اکثر پرسشهای اینچنینی هم عینا همان مطلب قبلی با بیانهای مختلف هستند که بعید نیست منیع تولید آنها یک یا چند نفر خاص باشند. البته منکر وجود این دیدگاه و شیوع نسبی آن در افکار عمومی نیستم ولی نه در افکار ارادتمندان جنابعالی و بخش قابل توجهی از قشر مذهبی که اتفاقا بعد از اغتشاشات اخیر بیشتر فهمیدند که راه نجات کشور به هر حال در دایره حفظ همین نظام است و بس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست دشمن به خوبی در این سالها تجربه کرد ستونِ معنابخشی به بشر امروز، انقلاب اسلامی است آن هم با محوریت رهبر معظم انقلاب. و دقیقاً به همان معنایی که در صدر اسلام مولایمان علی «علیهالسلام» چنین نقشی را داشتهاند که دشمنان اسلام تا آنجا فضا را آلوده کرد که وقتی خبر شهادت حضرت را در محراب شنیدند گفتند مگر علی هم نماز میخواند! جریان مقابله با نورانیت انقلاب اسلامی به هر معنایی که باشد، امروز متوجه شده است باید رهبری را بزند حتی افرادی مانند مهدی نصیری. و سنت خدا در این است که از این طریق هم دشمن شکست بخورد و شیرینیِ حضور در انقلاب اسلامی برای یاران انقلاب بیش از پیش به ظهور آید. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ». موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: اخیرا حضرت استاد ابوالحسن بواب (رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب قم) در مصاحبهای با انصاف نیوز مطالبی را مطرح کردهاند. میخواستم نظر حضرتعالی را در مورد بعض مطالب بپرسم: ایشان فرمودهاند که آقایان خاتمی و روحانی و لاریجانی و ناطق باید در قالب یک شورای میانه رو ها به سیاست و انتخابات برگردند و ظاهرا این را از باب مدارا و جذب حداکثری و گفتگو و وحدت ملی مطرح کردهاند، سوال این است که برگشت این افراد که واضح است از گفتمان انقلاب خیلی فاصله گرفتهاند، به نظر حضرتعالی چه دستاوردی خواهد داشت؟ آیا در سیره رسول اکرم یا امیرالمومنین چنین چیزی را سراغ داریم که افراد را با وجود این همه فاصله گفتمانی خواسته باشند جذب کنند؟ و ظاهرا نسبت به نظارت استصوابی هم خیلی بدبین بودند، نظر شما در این رابطه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته چنانچه آقایان نامبرده حقیقتاً با مبانی انقلاب و قانون اساسی مسئله ای نداشته باشند همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اختلافات در نظر و نظرگاه ها در جای خود قابل احترام است. و این در صورتی است که در مبانی مذکور مسئله ای نداشته باشند مثل روحیه ضد استکباری انقلاب اسلامی. موفق باشید
سلام استاد: لطفا به من راز شهید احمد کاظمی را نشان بدهید؛ حرف، حرف خیلی سنگینی بوده که شهید سلیمانی بگوید حاضرم همه ی عمرم را بدهم یکبار دیگر «صدای احمد» را بشنوم! احمد کیست؟ راهش از کدام طرف است؟ احمد ذخیره ی کدام حرف ها و کدام رازهاست؟ نگذارید احمد از دستم برود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئله سادهای نیست. به فتوح حقیقت نسبت به شهدا فکر کنید در رجوع به انقلاب اسلامی میتوان متوجه فتوحِ وجودِ حقیقت، مطابق این زمانه شد و در فتوحِ رازآمیز آن همچون شهدا سُکنی گزید. انقلاب اسلامی مجال آن را پدید آورده تا همه چیز را معنای قدسی ببخشد، حتی تحریمهایی که موجب سختی زندگی شده و یا دیگر محرومیتهایی که دختران و پسران ما با آن روبهرویند. در همه شئون انقلاب، عالَمی متجلی است که موجب فتوح و گشایش جهان است و کیفیت بخشیدن به آن.
همینکه انقلاب اسلامی توانسته است برای عدهای فتوحِ حقیقت باشد، تأییدی است بر اینکه دارای آیدوس و مُثُلی است ماورای آنچه فعلاً از آن در این مرحله ظاهر شده و در مواجهه با آن افق و مُثُلی که مدّ نظر است، عالَم ما و فهمی که از خود داریم وسعت مییابد و هستی ما معنای برتری پیدا میکند و نسبت خاصی با مرگ پیدا میکنیم، آزاد از روزمرّگیها و بینظمیها؛ به خودآمدنی است برای حاضرشدن در فرصتی که پیش آمده، به طوری که انسان میفهمد اگر از آن نسبت که با مرگ میتوانیم برقرار کنیم، غفلت شود، فرصت پیشآمده از صحنه میرود و ما را به خود وامیگذارد.[1] و با نظر به چنین سنتی فرمودهاند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (بحار الانوار، ج68، ص 337) فرصتها به سرعت رفتنی هستند، مانند رفتن ابرها. موفق باشید
[1] - دغدغهای که برای شهید حاج قاسم سلیمانی پیش آمد و در این رابطه به دخترش نامه نوشت: «فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو مینویسم، چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم، اما احساس میکنم در این تنهایی و غربتِ عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم».
با عرض سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: ببخشید اگر وقت تون را میگیریم، من سوالی نداشتم فقط یک خواهش داشتم. امروز سوالات کاربران را می خواندم که یکدفعه سوال شماره ۳۴۴۷۳ مرا میخ کوب کرد. چون سرنوشت زندگی من نیز به نوعی شبیه زندگی ایشان بود. مادر من نیز با نیت خیر خواهی هرچی دلش خواست به من تحمیل کرد. من هم به خاطر حفظ حرمت مادری چیزی نگفتم اما متاسفانه نتیجه این همه تحمیل و اطاعت کورکورانه این شد که الان در سن ۳۷ سالگی هرچی سرمایه مادی و معنوی داشتم از دست دادم و چنان سوختم و آینده ام تباه شد که حتی نتوانستم همان آرزوی های تحمیلی مادرم را نیز برآورده کنم اکنون خود مادرم پشیمان است و هر وقت بهش میگویم چرا این کار را کردی این جواب میدهد که پدر و مادر خیر بچه شون را میخواهند من نمی دانستم که اینطور میشه. استاد عزیز خواهش میکنم اگر ایمیل این خانم را دارید پیام مرا به این دختر خانم برسانید و بهش بگوید که به عنوان یک خواهر رنج کشیده به شما توصیه میکنم در ضمن رعایت احترام والدین به هیچ وجه و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی از ارزش های معنوی و اعتقادی و ولایی که دارید کوتاه نیایید و اجازه ندهید پدر و مادر حتی از روی دلسوزی و محبت به جای شما تصمیم بگیرند، مخصوصا در مورد انتخابهای اصلی زندگی تون مانند ازدواج که اولین اشتباه؛ آخرین اشتباه است چون هنوز شما ۲۰ ساله هستی و فرصت های فراوانی پیش رو خواهی داشت و می توانی در تمام جنبه های مادی و معنوی رشد کنی. میدانم مقاومت کردن در برابرخواسته های غلط خانواده در عین رعایت احترام بسیار سخت است اما مدتی سختی کشیدن ارزشش را دارد که آینده انسان تباه نشود. از دوستان خوب و مشاورین متعهد و دلسوز کمک بگیرید تا با همراهی آنها تحمل سختی ها برات آسانتر بشود. بسیار ممنونم استاد گرامی. مجدد عذرخواهی میکنم اگر وقت تون را گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً با اینکه سؤال آن خانم حالت شخصی داشت، احساس شد دیگر کاربران ممکن است از همت و درک خوب ایشان استفاده کنند؛ از این جهت در معرض دیگر کاربران قرار گرفت. در ضمن امید است خود ایشان نیز از تذکرات شما بهرهمند گردند. موفق باشید
سلام استاد: در آخرین جلسهی ای هشام فرمودید، که انسان دیروزی کمتر احساس تنهایی میکردهاست و زمانی برای بیکاری و تنهایی نداشته. اما اینجوری بنظرم ما میرسد که اتفاقا انسان دیروزین وقت بیشتری برای تنهایی و خلوت و دوری از هیاهو و کار داشته است. این انسان امروزی است که با این حجم از کار و ارتباطات و موبایل و تلوزیون و... وقتی برای تنهایی ندارد. اما انسان دیروزی از غروب دیگر در تنهایی خودش بوده تا طلوع آفتاب، و حتی زمانی که کار میکرده است، کارش خیلی محدود و به دور از هیاهو و شلوغی بوده. ما تا بهحال برعکس فرمایش شما گمان میکردیم که انسان دیروزی خلوت و تنهایی را بیشتر تجربه میکرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این جهت همینطور است که میفرمایید. منظور آن بود که تنهاییِ بشر جدید، تنهاییهایی است که هیچ برنامهای در آن تنهاییها برای خلوت خود ندارد، در حالیکه وقت و زمان بسیاری پیدا کرده است. موفق باشید
