بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و احترام: بین فطرت و طینت از درون و وراثت و محیط از بیرون کدامیک تأثیر بیشتری بر انسان دارند؟ و چرا؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود فرد دارد که بنای خود را در حاضرشدن نسبت به اصیل‌ترین بنیاد خود که همان توحید و فطرت است؛ بگذارد یا آن‌که نسبت به ابعاد فطری خود حساس نباشد. در این حالت است که تسلیم سیطره طینت و حتی وراثت و محیط می‌شود. عرایضی در جزوه «معارف اسلامی ۱» تحت عنوان «خدایابی» در قسمت «فطرت» در این مورد شده است. خوب است که به آن‌جا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/leaflet/226?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81  موفق باشید

34046

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: استاد ذیل یکی از سوال هایی که خدمت شما فرستادم فرمودید: تقویت ابعاد معرفتی از یک طرف و ابعاد سیاسی از طرف دیگر کار ساز است. برای بعد معرفتی از سلسله مباحثی که در سایت گذاشته اید استفاده می‌نمایم برای بعد سیاسی چه پیشنهادی دارید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در موضوع ابعاد سیاسی در این زمانه، تمرکز بر رهنمودهای مقام معظم رهبری و تلاش بر توجه به بنیان‌های آن سخنان درک حضور تاریخی ما در بستر انقلاب اسلامی، حقیقتاً به زیباترین شکل در جهان سیاست وارد خواهیم شد. آن‌جا است که می‌فهمیم چه اندازه روشنفکرانِ گرفتار ِ پیش‌فرض‌های نئولیبرالیسمی از صحنه جهانی که در آن زندگی می‌کنند، عقب افتاده‌اند و چه اندازه مقام معظم انقلاب در همین جهان، آری! در همین جهان حاضرند. موفق باشید

38359

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

 سلام علیکم: در پرسشی منصور حلاج را شیعه ی درحال تقیه بر روح و فرهنگ اهل بیت معرفی کرده اید. این اظهار نظر سطحی را با اطلاع از مطالب زیر بیان فرموده اید؟: علمای بزرگ شیعه معاصر با حلاج، ابو سهل نوبختی و علی بن بابویه و مرحوم شیخ صدوق و قطب راوندی رحمه الله علیهم چهار تن از پیشوایان شیعه، حلاج را ساحر و ملعون و مطرود خدا و رسول و امام علیهما السلام دانستند. شیخ صدوق رحمه الله حلاج را تارک نماز می داند. شیخ مفید و علامه حلی علیهما الرحمه نیز او را لعن نموده اند. شیخ مفید کتابی به نام «الرد على اصحاب الحلاج» ، در رد حلاج و اعتقادات او و پیروانش تالیف نمود. شیخ طوسی رحمه الله می فرماید: حلاج ساحر بوده و به دروغ ادعای وکالت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نموده است. مرحوم شیخ طبرسی که از فضلای به نام مذهب امامیه است، در کتاب احتجاج، حلاج را از دروغگویان شمرده که لاف وکالت حضرت صاحب الامر می زده است و گفته که: توقیع از ناحیه مقدسه در لعن حلاج وارد شده است. شیخ طوسی در کتاب الغیبه از جناب حسین بن روح نائب خاص امام زمان علیه السلام، خطاب به ام کلثوم چنین نقل می کند: «وَ لَا تَلْقَیْهَا بَعْدَ قَوْلِهَا فَهَذَا کُفْرٌ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ إِلْحَادٌ قَدْ أَحْکَمَهُ هَذَا الرَّجُلُ الْمَلْعُونُ فِی قُلُوبِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لِیَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى أَنْ یَقُولَ لَهُمْ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اتَّحَدَ بِهِ وَ حَلَّ فِیهِ کَمَا یَقُولُ النَّصَارَى فِی الْمَسِیحِ ع وَ یَعْدُو إِلَى قَوْلِ الْحَلَّاجِ لَعَنَهُ اللَّهُ. » دیگر او را پس از این سخنانش، ملاقات مکن. همانا این حرف ها کفر به خدا و الحادی است که این مرد ملعون (شلمغانی) در دل های این مردم وارد کرده تا از این راه بتواند به آنها بگوید: خدا با او (یعنی با شلمغانی) متحد شده و در وی حلول کرده است. همان سخنانی که نصاری درباره حضرت مسیح گفتند و او می خواهد به قول «حلاج» لعنت الله علیه معتقد شود. و یا همچون دکتر دینانی این علمای شیعه که برخی به دعای امام متولد شده اند و برخی صاحب توقیعات هستند را متکلمین نفهم مشرک می‌دانید چون قائل به وحدت شخصی وجود نبوده اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که عرفا زبان خاص خود را دارند و اهل ظاهر را تا آن‌جا تحملِ برداشت‌های غیر خود را ندارند و در برداشت‌های خود متوقف‌اند که حتی ظرفی را که فرزند حضرت روح الله از آن آب نوشیده است به جرم آنکه آن ظرف نجس شده، آب می‌کشند. و حضرت امام خمینی از خون دلی سخن می‌گویند که آن مقدسان نادان بر اسلام تحمیل کردند و البته این بدان معنا نیست که هر سخن مدعی عرفان را بپذیریم. تعجب از کسانی است که به جای فهم جایگاه سخنان حلاّج، او را ساحر بدانند. موفق باشید

http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25396/%D8%A2%D9%86_%D9%82%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%DB%8C%D9%86_%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%86%D9%85%D8%A7_%D8%B6%D8%B1%D8%A8%D9%87_%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D9%87%DB%8C%DA%86_%D9%82%D8%B4%D8%B1_%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1_%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D8%AA

36910

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت خدمت استاد محترم و دست اندرکاران مجموعه. بنده خانمی هستم با تحصیلات در یکی از رشته های مهندسی و به دلایلی فعلا مشغول کاری نیستم. مدتی است شاید چند سال و این اواخر به لطف خدا بیشتر مشغول مطالعه تفسیر المیزان هستم. از طرفی علاقه به یادگیری فلسفه و حکمت متعالیه دارم. با توجه به اینکه تحصیلات مقدماتی این رشته را ندارم. فقط مطالعاتی پراکنده دارم. و هیچ استادی ندارم. خواهش می‌کنم راهی و یا سیر مطالعاتی و یا موسسه آموزشی آزاد به من معرفی کنید تا بتوانم به صورت درست و اصولی این مطالب را بیاموزم. چون شروع تحصیل از کارشناسی در دانشگاه برایم مقدور نیست. و سوال دیگر اینکه آیا بدون یادگیری این مطالب می‌توانم درک درستی از تفسیر داشته باشم یعنی آیا بهتر نیست به جای صرف وقت برای یادگیری اینها از اول یک دوره کامل تفسیر المیزان بخوانم. مدتی است سرگردانم بین کارکردن در رشته ای دیگر یا ادامه مطالعه در زمینه تفسیر و حکمت متعالیه. ممنون از توجه شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» همراه با شرح صوتی آن‌ها می‌تواند مقدمه‌ای برای درک تفکر صدرایی باشد. ۲. به هر حال برای فهم قرآن با نظر به تفسیر قیّم «المیزان» چنین مقدماتی لازم است. موفق باشید

36362

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: دکتر پارسانیا در برنامه جریان شبکه یک درباره کشتار کودکان در فلسطین این گونه اظهار داشتند (نقل به مضمون) دلیل واکنشهای جهانی اینست که روح اطفال در نفوس بشریت اثر می گذارد زیرا ارواح اطفال هنوز حامل عهد الهی است و نفوس بشر ناخودآگاه متاثر از نفس کودکان می شوند. سوال: امکانش هست صورت فلسفی این اظهارات را بفرمایید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است و به نظر می‌آید از آن جهت که امکان ندارد خداوند از حقّ مظلوم بگذرد، آن احوالات را در روح و روان مردم جهان پیش آورده است که در واقع نوعی انتقام‌ خون شهداء از قاتلان آن‌ها است که شاید اگر در قید حیات بودند و در مبارزه با رژیم صهیونیستی وارد می‌شدند این اندازه مؤثر نبوده باشند. موفق باشید

35672
متن پرسش

سلام: خیلی ایمان مستحکمی ندارم خدا نمی دانم هست یا نه، البته نماز می خوانم درست است کافرم ولی تارک الصلاه که نیستم، در عزاداری ها هم شرکت نکردم شب تاسوعا فکر کنم بود دو دو تا چهارتا کردم دیدم خیلی انسان تاریکی هستم در طول زندگی کبائر بسیاری مرتکب شدم گفتم با این کارنامه بدترین مخلوقی هستم که اگر خدا باشد آفریده شده است لااقل یکی از تیره ترین مخلوقات هستم. گفتم امتحان بکنم امام حسین این چنین مخلوقی را نیز راه می دهد یا نه البته گویا گفته اند خدا و... را نباید امتحان کرد آنها ما را امتحان می کنند نه ما آنها را، به هر حال ما که همه کار کردیم این هم روش. در ایستگاه صلواتی ای غذا می دادند من هم در صف محبینش ایستادم غذا را که خوردم با اینکه در حال رانندگی بودم چشمانم پر از اشک بود. گذشت تا روز عاشورا در ادیان می اندیشیدم بالاخره کدام بر حق است گفتم لحظاتی به هر کدامشان ایمان بیاورم لااقل بعد از مرگ خاطر جمع باشم اقلا چند ثانیه ای در طول عمر مومن به دین حق بودم. بودایی شدم، هندو، سیک، یهودی، مسیحی، اسلام البته می خواستم به همه ادیان یکی پس از دیگری ایمان بیاورم ابتدا غیر ابراهیمی ها بعد ابراهیمی ها ولی ختم کنم به اسلام و بعد در اسلام نیز همه ی فرقه ها را امتحان کنم و ختم کنم به شیعه و شیعه نیز ختم کنم به دوازده امامی البته طرحم کامل عملی نشد چون مثلا نتوانستم به بهاییت ایمان بیاورم با اینکه اطلاع کافی ندارم ولی نیرویی در درونم گویی مانع شد و به همان چند دین که نام بردم و شاید چندتا دیگر اکتفا کردم البته بعد پشیمان شدم و گفتم این چه کاری بود که کردی و قبض سنگینی مستولی شده است و با همه تیرگی ای که دارم آن اشک هایی که گاه برای اهل بیت داشتم از وجودم رخت بسته و گویی تکه گوشتی شده ام که منتظر است توسط مرگ سلاخی شود و بعد در جهنم به صلابه کشیده شود يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا · وَ اللعنه عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ میتا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خوب است که انسان در گردابی چنین مردافکن، مسئله خود را با خود حل کند. از آن جهت که زمانه، زمانه سیطره نیست‌انگاری و نیهیلیسم است. حال در چنین طوفانی که برهوت نیز در حال گسترش است؛ اگر احساس کرد با دین اسلام، آنهم با قرائت شیعی می‌تواند خود را بیابد، حال این خودش و این نوع حضور در دینداری در عین درک شخصیت بیکرانه اکنون خود. پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» که روی سایت هست بزنید. جناب هانری کربن در نسبت انسان با تشیع، از آن جهت که شیعه، امامی حیّ و حاضر دارد سخنانی را به میان آورده است حاکی از زنده‌بودنِ تشیع برای معنابخشیدنِ انسان در حضوری که نزد خود در همه عالَم اعم از این دنیا و آن دنیا می‌تواند داشته باشد. موفق باشید

دستیابی به نظام معرفتیِ اصیل امکان تبیین و دفاع از امور دینی را فراهم می‌کند و بشر جدید را متوجه جهان گمشده‌ای می‌کند که در جان خود به دنبال آن است، در تاریخی که پیش فرضهای دیروزین او فروریخته و نیاز به تفسیر دیگری از عالم قدس دارد ، به همان معنایی که میان امر تاریخی و حقیقت رابطه برقرار است و به جای جزم اندیشی نسبت به حقیقت ، در هر مظهری و هر زبانی ، متوجه حقیقت می‌شود و ریشه‌های حکمت معنوی خود را به معاصرت در می‌آورد و از این طریق عبور از آن نیست انگاری که بالاخره برای بشر جدید پیش آمده ، ممکن می گردد.

35138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام محضر شما: متاسفانه استاد عزیز انقلابی که شما از آن یاد می‌کنید و افق ترسیم میکنین برای یک عده ای خوب شده که بر سر سفره ملت نشستند و چپاول می‌کنند و این ملت صاحب اسلام و ایمان به خدا و اهل البیت را به روز سیاه نشاندن یکروزی اگر باید جواب بدهند شماها باید جواب بدین که قلما و زبانا حمایت می‌کنید یکروزی یادمه شما از احمدی نژاد حمایت میکردین و الان از رییسی که این بدبختی را برای ملت به ارمغان آورد شده. حضرتعالی یکبار در سخرانی هایتان از این دولت مستاصل و ظالم انتقاد کنید مگر آقای خامنه ای نگفتند مشکل مسکن مردم را حل کنید کو؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سوال شماره 35128 شد و البته این بدان معنا نیست که دولت ضعف هایی نداشته باشد ولی از آن جهت که جهت گیری دولت مناسب اهداف انقلاب است و در این راستا رهبر معظم انقلاب نیز دولت را تأیید می کنند باید نسبت به آینده حتی در مورد مسکن امیدوار بود هرچند که معلوم است کارها با وجود اختاپوسهای اقتصادی چندان آسان جلو نمی‌رود. موفق باشید

35028

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بِسْمِ اللّٰهِ النُّورِ سلام استاد: بنده تا الان توفیق قرائت «یک دور» قرآن رو نداشتم. مدتیه حال روحی/معنوی خوبی ندارم و مدام به طرق مختلف در درون به این نتیجه می‌رسم که باید قرآن بخونم. یک ماهی میشه که قرائت قرآن رو از اول شروع کردم گرچه خیلی کند پیش میرم (هنوز به چهل صفحه هم نرسیدم). اغلب اینطوریه که سعی می‌کنم روی آیات تامل کنم و سرسری رد نشم؛ اون لحظات هم حس تازه ای بهم دست میده. ولی همینکه قرآن رو می بندم دیگه اون متذکر شدن و احوالات خوب جمع میشن میرن... همش هم باید جلوی خودم رو بگیرم که سر هر آیه سراغ تفسیرش نرم چون با وسواس فکری و کمال گرایی ای که دارم میدونم یک سوره ی بقره رو میتونم یکسال طول بدم!! با این روشی که پیش گرفتم رغبتم نسبت به قرائت قرآن داره کمرنگ میشه و بعدِ خوندن یک صفحه از نظر ذهنی خسته میشم.عملاً چیزی هم یادم نمی مونه..! میشه بنده رو راهنمایی کنید که چطور با قرائت قرآن بتونم استفاده ی خیلی بیشتری از آیات ببرم؟ وقتتون پر برکت ان شاءلله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه بنده رجوع به تفسیر «المیزان» است که در جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» عرایضی شده است و إن‌شاءالله از این طریق به نتایج ارزشمندی دست می‌یابید.

https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86&tab=posts&inner_tab=leaflet موفق باشید

34622

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا اله العاصین. سلام خدمت استاد بزرگوار: در رابطه با نقش نماز و روزه و زیارت و اعتکاف و صدقه در راستای تزکیه و تطهیر و طهارت از گناهان تا حدودی اطلاعاتی داریم. اما آیا «دعا» هم در طهارت نفس نقش دارد؟ چقدر نقش دارد؟ مثلاً اگر با وضو و با توجه قلبی، دعایی از دعاهای صحیفه سجادیه یا کمیل یا ابوحمزه ثمالی را زمزمه کنیم چه اندازه در طهارت باطن تأثیر گذار است؟ (برای نجات ما گرفتاران خالصانه دعا بفرمایید)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا، فوق‌العاده مؤثر است در رفع حجاب‌ها و طهارت نفس، زیرا در دل دعاهایی که از اولیای معصوم وارد شده، در واقع تجلیات الهی است که در کلمات آن عزیزان ظهور کرده و از این جهت ادعیه‌ای مثل مناجات‌های خمس‌عشر و یا مناجات شعبانیه و یا دعای کمیل، راه‌هایی می‌باشند تا انسان از خود و خودبینی خود به در آید و در میدانی که میدان حضور تجلیات حضرت معبود است، وارد شود. خوب است در این مورد سری به کتاب «با دعا در آغوش خدا» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

34449
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: برداشت بنده از ابتدا این بود که دفاع شما از انقلاب اسلامی، دفاع از «ذات» انقلاب است. به عنوان نوری که از افق آینده همچون سرچشمه و خورشیدی به سوی خرابه ی تاریکِ تاریخِ امروزِ بشر تجلی کرده. تا راهِ رفتن به سویِ سرچشمه ی خورشید نمایان شود و در عصر یخبندان و ظلمات مدرنیته، راه بشر به سوی سرزمین سرسبز و زیبا و رنگارنگ توحید حقیقی گم نشود. با این نگاه، دیگر نوع نگاه ما به انبوه ِ مسائل و مشکلاتی که در کشور جاری است فرق خواهد کرد. و هرگز این ها را به پای انقلاب نخواهیم گذاشت. بلکه مسائلی هستند که انقلاب اسلامی با آن ها مواجه شده. هنر ما باید این باشد که بتوانیم در دل همه ی این مسائل با نگاهی «وجودبین» و آزاد از دوگانه سوژه و ابژه به ذات تاریخی و قدسی و ملکوتی این انقلاب نظر بیندازیم و همواره نسبت خودمان را با آن حقیقت ملکوتی تنظیم و برقرار کنیم. پس دفاع شما از انقلاب دفاع از حقیقتی است که از افق آینده، جهانِ کهنه ی مدرن را دربرگرفته برای ساختن تمدن و جهانی جدید و تازه. آه که چقدر آن تمدن هم دور و هم نزدیک است و این راه چقدر هموار و ناهموار است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما باید نسبت به انقلاب اسلامی و جهان مدرن، نگاهی تاریخی داشته باشیم و متوجه باشیم با انقلاب اسلامی در مواجهه با تاریخ مدرن، تاریخی شروع شده تا بشر جدید در عین حضور در جهان، متوجه معنای وجودی خود باشد. آری! در این مسیر با تنگناها و ندانم‌کاری‌ها و منفعت‌طلبی‌هایی از افراد روبه‌رو می‌شویم که البته باید از طریق همین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی این مشکلات را رفع کرد. باز تأکید بنده آن است که با نگاه تاریخی به رخداد انقلاب اسلامی باید نظر کنیم. یکی از شاخصه‌های حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که متوجه می‌شود دیگر این تاریخ، همراه ما است و همه فعالیت‌های آن شهید بزرگوار را می‌توان در این راستا تحلیل کرد، هرچند می‌داند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلام‌ها و کشور آقای رئیسی‌ها. و هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیت‌هایی که انقلاب دارد با صبر استراتژیک به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیت‌های تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبار دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه با کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد. موفق باشید          

34426
متن پرسش

تمام شد! و شروع شد. مبارک باشه ان شاء الله. این پایان دیگری از سال سلوکی انقلاب اسلامی و آغاز حیات جدید جمهوری اسلامی در رجب و شعبان و رمضان سه ماه اصیل خاص. مبارکه. امیدوارم چنان اوج آسمان شویم که زمین و زمانمان گم شود، زندگی تازه شروع شد، موهای سپید را حنا باید گذاشت که این جوانان سپید موی حکیم را شادییست بی غم و رقصیست بدون عزا... از تضاد ها دور بادِمان و پاینده بادمان سرای عشق و مستی و حیرت ان‌شاءالله باذن الله. به جان جمله مستان که مستم - بگیر ای دلبر عیار دستم - به جان جمله جانبازان که جانم - به جان رستگارانش که رستم - ز حسن یوسفی سرمست بودم - که حسنش هر دمی گوید الستم - در آن مستی ترنجی می بریدم - ترنج اینک درست و دست خستم - مبادم سر اگر جز تو سرم هست - بسوزا هستیم گر بی‌تو هستم - تویی معبود در کعبه و کنشتم - تویی مقصود از بالا و پستم - شکار من بود ماهی و یونس - چو حاصل شد ز جعدت شصت شستم - چو دیدم خوان تو بس چشم سیرم - چو خوردم ز آب تو زین جوی جستم - برای طبع لنگان لنگ رفتم - ز بیم چشم بد سر نیز بستم - همان ارزد کسی کش می پرستد - زهی من که مر او را می پرستم - ببرد از کسی کآخر ببرد - به سوی عدل بگریزید ز استم - چو ری با سین و تی و میم پیوست - بدین پیوند رو بنمود رستم - یقین شد که جماعت رحمت آمد - جماعت را به جان من چاکرستم - خمش کردم شکار شیر باشم - که تا گوید شکار مفترستم. مبارکتان باد ❤

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «یقین شد که جماعت رحمت آمد» تا آغازی باشد پس از جریان دیروز و دیروزهای‌مان، و گمان نکنیم حضرت معبود ما را رها کرده. آری! باید وزیدن‌های کویری را که همه احوالات‌مان را خشک می‌کند، تجربه کرده باشیم تا با گشوده نسیم بهاری باد صبای ماه «رجب» بر جان‌ها، حیات تازه‌ای را تجربه و «فهم» کنیم. نه آن‌که گمان کنیم در دیروزمان فراموش‌مان کرده بود، نه! خواست فردای ما را بسی گشوده برای‌مان حاضر کند تا در ماه «رجب» حیاتِ زنده‌تری را تجربه کنیم. موفق باشید   

34398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا حضرت دوست. سلام استاد: ببخشید استاد یه سوال داشتم غذاهای بیرونی (رستورانی) خوب ما صاحبش رو نمی شناسیم که با چه نیتی غذا رو درست کرده بسم الله گفته یا نگفته عقایدش چطور بوده با چه پولی تهیّه اش کرده و... در این صورت نباید غذای بیرون بخوریم اصلا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علمای دین فرموده‌اند مصرف غذای بیرون مکروه است، ولی حرام نیست.  و چون در جامعه اسلامی بالاخره این نوع غذاها توسط مسلمان‌ها تهیه می‌شود؛ باید حملِ بر صحت کرد و نباید به‌کلّی آن را نفی نمود. موفق باشید

34051
متن پرسش

سلام وقت بخیر: ببخشید ما در چه مواردی میتوانیم از استاد سوال کنیم؟ آیا استاد در موارد خانوادگی و روانشناسی هم پاسخ گو هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً نیز عرض شده فلسفه وجوی این سایت در رابطه با جواب سؤال‌هایی است که کاربران محترم با مطالعه کتاب‌ها و جزواتی که روی سایت هست، برایشان پیش می‌آید و علاوه بر آن، سؤال‌ها و مباحث معرفتی را می‌توانند سؤال کنند. در بقیه موارد بخصوص در امور شخصی، کار را برای ما مشکل می‌کند و از وظیفه‌ای که به عهده گرفته‌ایم، بازمان می‌دارد. موفق باشید

33388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در بحث های یکی از فضلا گویا این بود که طبق دیدگاه صدرا کل بدن از ابتدا تا انتها در قیامت حضور می یابد چون آن عالم فرازمان است. سوالی که دارم الی الابد باید این بدن عنصری را تحمل نمود؟ گفتیم بدن را در قبر می گذاریم و از تنگنایش رهایی می یابیم ولی گویا تا ابد ما را رها نخواهد کرد. سوال بعد دو بدن دیگر داریم بدن مثالی و بدن عقلی صحیح است؟ آیا آدمی الا و لابد باید بدن داشته باشد؟ راهی نیست که از شر تمام بدن ها رهایی یافت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بدنِ برزخی و بدنِ قیامتی مطابق نشئه قیامت و برزخ است. ۲. بدن برزخی و قیامتی عین نفس است با اتحاد کامل و مثل بدن دنیایی که ابزاری است در اختیار نفس؛ نمی‌باشد. در این مورد خوب است به جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» رجوع فرماییدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C . موفق باشید

39645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم، انزالناالحدید! حق تعالی داده است نویدی که زمان را برای اهل البیت صلوات الله علیهم آفریده، و ما که جمعیت عصر ظهوریم! فقط کافی است متوجه باشیم و اندکی برای پاک شدنمان به این ریسمان دین چنگ بندازیم تا بینیم چه در انتظارمان است، با این رمضانی که ماه میهمانی خداست با دقیقاً این رمضان، مگر می‌شود کسی از خدا درخواست هدایت کند و خدا آنرا به سعادتش و هدایتش وارد نکند مگر آنکه خیلی شقی باشد، تا به کی از عاقبت خود غفلت کنیم تا کی معانی دینی علی الخصوص عبادت و دین داری آخرالزمانی اجتماعی را نشناسیم، تا به کی توجه و زماممان را بدست افراد پرورش نیافته که باعث گمشدگی زندگی می‌شوند داده باشیم بله خودمان و البته انسانهایی که از انتظار و هنوز نشدن کبود می‌شوند. زیرا « این جا کسی‌ست پنهان چون جان و خوش‌تر از جان کز فروغ بودش ارکان جهان گرفته. یاران دل‌شکسته صدر جهان نشسته / مستان و می‌پرستان اصل جهان گرفته / گر شمس دین را بر چرخ جان ببینی / اشراق نور رویش کیهان آن گرفته».‌ و هرگز ندانستم چه باید گفت؟ من خود را خاکسار آنان اگر منت نهند و بپذیرند میدانم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجه باشیم خداوند را نفحاتی است که در شرایط خاص نسیم‌گونه بر قلب‌ها می‌وزاند تا هرکس آماده بود از آن محروم نشود. حال مائیم و شهر رمضان و موقعیت مواجه‌شدن با آن نفحات به امید آن‌که افق‌های گشودۀ رحمتِ رحمانی مدّ نظر آید. به گفتۀ جناب مولوی:
گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام می‌آرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت
نفحۀ دیگر رسید آگاه باش
تا ازین هم وانمانی خواجه‌تاش
موفق باشید
 

38522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان: در مورد مطالبی که راوی مستند شنود گفتن، فرموده بودید که توهمات شخص هم دخیل بوده، پذیرفتم، مخصوصا وقتی جناب ظریف استعفا داد گفتم خب الحمدالله، ظریف رفت و آنجه این بنده خدا دیده بود که مواضع ظریف ایران رو در معرض جنگ و... قرار میده و خود راوی شنود می‌گفت می ترسم برای جبهه مقاومت مشکلی پیش بیاره، کان لم یکن شد، اما با این صحبت‌هایی که در نیویورک شد و حملاتی که به به لبنان میشه و.... نمی دونم چی بگم؟ حالا ما که امیدمون به خداست ولو بلغ مبلغ....

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در غلط و درست بودن آن سخنان نیست. بحث در آن است که ما نباید مبنای اندیشه خود را در این امور قرار دهیم همان‌طور که به ما فرموده‌اند به خواب اعتماد نکنید. در حالی‌که بعضاً خواب‌ها صادق‌اند ولی حجّت نیستند. موفق باشید

37765
متن پرسش

سلام بر استادِ فهیم مسائل و بصیرِ زمانه: از روح حاکم بر حرفها و روایتهای کاندیدای اصلاح طلبان، متوجه شدم که چرا رئیس جمهورها، بعد از ریاست جمهوری، اپوزسیون می‌شوند و منتقد جدی یا برعلیه نظام می‌شوند؟! البته به گمان بنده : دلیل خاصی داره و آنهم اینه که این افراد برای «رأی اوردن» از اول بنا را بر این می‌گذارند که; با نظام درگیر شوند به نظام حمله کنند و علی الظاهر، خود را مدافع سر سخت مردم بدانند و کارهای عجیب و غریب دیگر و عملأ آگاهانه یا نا اگاهانه از ساحت انقلاب خارج می‌شوند و در میدان دیگری وارد می‌شوند که عملأ فرهنگ نفاق و طاغوتست اما و صد اما; که هدف اینگونه رفتارهای پوپولیستی و عوام فریبانه، رأی آوری و قدرت طلبیست. افرادی مثل شهید رئیسی، کم پیدا می‌شوند که صادق باشند و هدف خدمت برای رضای خدا و مردم را داشته باشند. مثلأ روش اصلاح طلبان این بوده که، سعی در انتقاد جدّی، تو ام با عصبانیت و تا حدی (کم یا زیاد) سعی درتخریب دارند. فقط از نقص ها می‌گویند انقدر از بدبختی و رنج می‌گویند که مردم فکر کنند بدبخت ترین آدم های روزگار درطول تاریخ بوده و هستند و مردم به این نتیجه برسند که; در حال غرق شدن، ویرانی و نابودی هستند. (غربگراها، توطئه ی القاء شکست و القاء بدبختی و شاید در اینده القاءات دیگر مثلأ القاء نکبت و نحوست و... را بکار ببرند) خب قدم بعدیشون چیه؟ ـــ خود را بهترین و یگانه منجی نشان دهند خود را دلسوز ترین آدم جا بزنند خود را شریف ترین، با وجدان ترین جا بزنند مگر آقای روحانی همین روش را بکار نبردند؟ رمز کلید آقای روحانی چی بود؟ و الان کاندیدای اصلاح طلبان که البته خیلی بی پرده حمله نمی‌کند اما تقریبأ همان مسیر را می‌رود اما چه کنیم از دست نفاقی که در لاک انقلاب وارد شد و از دست دنیا طلبان و الان دارم زمانه حضرت علی علیه السلام را می‌فهمم و البته ملت ما، ملت امام حسین است و ما یک تاریخ، فتح و گشودگی در پیش داریم و این چیزها، ما را از حضوری که هم اکنون در آینده داریم غافل نمی‌کند یا به عبارتی آینده ای که اکنون پیش ماست و ما در شعف و امید هستیم. ما می بینیم که آینده جهان، از آنِ جبهه انقلابست نه اینکه فکر می‌کنیم و رؤیا بافی می‌کنیم. آری می بینیم ماییم و یک تاریخِ وسیع و عزیزی که اجمالأ (در کلیات) داریم فی لوحٍ محفوظ!! آری می بینیم و ان‌شاء الله این آینده نورانی به دست آقای دکتر جلیلی; که انصافأ دید وسیع و افق بلند دارد; محقق خواهد شد. بصیر به زمانه هست از همه مسلط تر و محیط تر به مسائل جهانست چون تا کسی، جهان و روابط جهان را نشناسد، نمی‌تواند ایران و مسائل ایران را بشناسد. دکتر جلیلی متفکریست که از افق بالا، همچون یک ماهواره نگاه وسیعی دارد و جهان را در هم تنیده می‌داند و راه برون رفت از این نقطه را می‌شناسد. موفق باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! تبارنامه این ملت بسی خواندنی است که چه زیبا حضرت معبود فرصت‌هایی را در مقابل یک ملت قرار می‌دهد تا او همین‌که به خود آید متوجه می‌شود چه اندازه شرایط برای تعالی و صعود فراهم است. کافی است ما بدانیم فرصت‌های فوق‌العاده‌ای در این شرایط تاریخی برای ایران فراهم شده که به گفته آقای دکتر محمد مرندی https://eitaa.com/jedaaltv/2373 در دو سال آینده می‌توانیم بهره‌های عظیمی در نسبت با ریشه‌دارشدن فرهنگ و اقتصاد خود ببریم. آن شهید بزرگوار، مقدمات خط خاصی را که در مقابل ما گشوده شده است، فراهم نمود که در عین آرمان‌گرایی، سخت عمل‌گرا بود آنهم در شرایطی که غرب، قدرت نسبی خود را از دست داده است و بحمدالله دست ایران پر شده و به خوبی و به هوشیاری به عدم اعتماد به رقیب رسیده است با مردمی که در تشییع شهدای عزیز عملاً ما به یک مانور قدرت دست زدیم تا معلوم شود جایگاه ایران دگرگون شده و توازن قدرت به هم خورده و متحدان‌مان قوی‌تر شده‌اند. 
ای کاش! نامزدهای انتخابات کمی و کمی بیشتر از کمی به شعار حکیمانه آقای دکتر سعید جلیلی می‌اندیشیدند که چرا می‌گویند: «یک جهان فرصت، یک ایران جهش». ما در چنین شرایطی هستیم. موفق باشید  
 

36657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت استاد عزیز بنده در مورد استاد داوری اردکانی دچار حیرت شدم از طرفی ایشون منتقد فرهنگ و تمدن غرب هستند ولی از طرفی با سیاستمداران غرب زده کشورمان رابطه بسیار خوبی دارند و گاها از غرب زده ها تمجید هم می کنند. مثلا در سایت صدانت دیدم ایشان در تمجید از محمد خاتمی می گویند خاتمی وقتی از آزادی سخن می گوید می داند از چه حرف می زند در حالی که بستر و آبشخور امثال خاتمی ها تفکر مفتضح غربی است. یا در پیام تسلیت خود در مورد فوت آقای محمد جواد طباطبایی این پیام را نوشتند: متن کامل پیام رضا داوری اردکانی به این شرح است. هوالباقی؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد درگذشت استاد سیدجواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشه تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمی‌گیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه چندان قدردان دانایی و نظر، دهها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است، حادثه‌ای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحبنظری ممتاز بود و اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش می‌بینیم من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل می‌کنم. بی تردید او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفه سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود. این ماتم را به خانواده و بازماندگان و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان تسلیت می گویم و از خدای بزرگ برای درگذشته گرامی طلب رحمت می‌کنم. رضا داوری اردکانی ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ گاها بین سیاست ورزی و رفتارها ایشان بین گفته هایشان فاصله زیادی دیده می شود و این قضاوت در مورد ایشان را بسیار سخت می کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید آقای دکتر داوری را همین‌طور ببینیم که به نظر بنده، فراسوی این نوع تقسیم‌بندی‌ها قرار دارند آنهم از زاویه دیدی که خود ایشان به موضوعات می‌نگرند. با این‌‌که بنا نداشتم نامه جناب آقای دکتر داوری را که برای بنده نوشتند؛ عرض کنم ولی با توجه به سؤال شما، لازم بود برای هرچه همه‌جانبه‌دیدنِ آقای دکتر داوری، نامه‌ای که ایشان به مناسبت سال نو ارسال فرمودند را خدمتتان تقدیم کنم:
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض می‌کنم.
امروزهم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذ‌های خود دنبال چیزی می‌گشتم در لابلای اوراق نوشته‌های خود، چشمم به نوشته‌ای افتاد که از من نبود اما در باب نوشته‌های من بود. نمی‌دانم که چه سهوی بوده است نوشته‌ای گرامی خطاب به مرا در پوشه‌ نوشته‌های من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی می‌دهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه می‌دانید از چهل سال پیش گروهی بوده‌اند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا می‌گفتند و من به آنها می‌گفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر می‌توانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان می‌پنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حریف خویش را با تهمت یا ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد تا راه آزادی باز شود، آنها پی درک و بحث نبودند و آب را گل‌آلود می‌کردند.
نوشته‌ای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمی‌دانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر می‌کنم جز شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموخته‌ام. هرچند که نتوانسته ‌ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشته‌های من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمی‌دانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه‌ فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از خواندنِ نوشته بهره‌ها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم که صاحب نظری بزرگ چون شما نارسایی‌های فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک می‌گویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیق‌های بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
و در مورد آخرین نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، خوب است که به سؤال و جواب شماره ۳۱۷۸۲ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

36483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به حدیثی که در ادامه آورده شده است، منظور از این که خداوند افراد مجرد را از راه مباح بی نیاز می کند چیست؟ مگر رفع نیاز جنسی غیر از ازدواج دائم و موقت و در زمان قدیم ملک یمین امکان پذیر است؟ امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) برای گریز از خطر آلوده شدن و رهایی از دام شیطان هنگام رو به رو شدن با نامحرم، این گونه رهنمود می دهد: اگر یکی از شما زنی را دید و خوشش آمد، چشم از او برداشته، نزد همسر خود رود که آنچه او دیده است، همسرش نیز دارد و مواظب باشد که شیطان را بر دل خویش راه ندهد و آن که متاهل نیست، دو رکعت نماز بخواند و خدا را زیاد سپاس گوید و صلوات بر پیامبر و خاندانش فرستد، آنگاه از فضل خدا بخواهد و خدا نیز با رحمت خویش او را از راه مباح بی نیاز می گرداند. منبع حدیث: http://lib.eshia.ir/۱۲۰۲۴/۳/۵۸۹/٪D۹٪۸۸٪D۹٪۸۱٪D۹٪۸A٪D۹٪۸۷  

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هم از آن جهت که انسان از طریق همسر خود نسبت به دیگر زنان مستغنی می‌شود و هم از آن جهت که احوالاتی در روح انسان پیش می‌آید که این نوع جذبه‌ها نسبت به نامحرم برایش سرد می‌گردد. موفق باشید

36003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

رهبر انقلاب: در مدارس نظرسنجی کنید ببینید چند نفر رونالدو را می‌شناسند، چند نفر کاظمی‌آشتیانی را بایستی کاری کنیم که دانش‌آموز دارای هویت ملی بشود. مهمتر از علم‌آموزی یا لااقل در حد علم‌آموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند. از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد خیلی از افتخارات حالا ایشان اسم مرحوم آقای کاظمی‌آشتیانی را آوردند شما بین بچه‌های مدرسه‌تان، مدارس‌تان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی‌آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت می‌شناسند چند درصد، رونالدو را چند درصد می‌شناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمی‌شناسیم؟ این خیلی مهم است یک بخش از این چیزهایی که می‌گوییم هویت ملی همین است که افتخارات ملی را، گذشته‌ی علمی را، گذشته‌ی سیاسی را، گذشته‌ی بین‌المللی را بشناسند. 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ⭕️تحلیل و بررسی تاثیر الگوها و فضای دنیای مدرن بر نسل‌های جدید از زبان‌مقام‌ معظم رهبری. ما هنوز در شناخت مدرنیته مانده ایم در حالیکه مدرنیته در جزئی ترین زوایای زندگی ما حضور و بروز دارد؛ در آرایش صورت زنان حتی زنان و دختران باحجاب، در اتاق های خواب کودکان، در تلفن‌های همراه و فیلم‌های آخر هفته، در فوتبالهای شبانه، در اقتصاد مدرن که لحظه لحظه زندگی را با حساب و کتاب و سود انگاری همراه نموده و در معماری خانه ها در لباس‌ و رخت و.... پس می توان نتیجه گرفت که فرهنگ کنونی ایرانی برخلاف حتی دهه های۵۰ و ۶۰ از سه ضلع تشکیل یافته؛ فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایرانی فرهنگ مدرن-غربی. بنابراین بایستی اندیشمندان و بخصوص روحانیون گرامی که دارای نفوذ سیاسی و دینی در ارکان جامعه و قدرت سیاسی هستند، و به تعبیر دقیق تر اولیای امر، صاحب اختیار، و سرپرست دنیا و آخرت بقیه ما مردم کوچه و بازار هستند و جان و مال و کیفیت زندگی ما مردم عادی، وابسته به تصمیمات آن سروان ارجمند و گرامیان است. باید به شناخت فلسفی- معرفتی مدرنیته و نه شناخت عقیدتی که مبتنی بر مقاومت، انکار و نزاع است، همت گمارند و سعی در جذب همه افراد جامعه اعم از : غرب گرا، ملی گرا و اسلام گرا نمایند. تا جو و اقتصاد کشور به آرامش و سامان برسد و از طرد شهروندان و واگرایی جامعه پرهیز شود. 🌸🌸🌸🌸🍀🍀🍀🍀 نظر شما استاد گرامی درباره تغییرات اجتماعی انسان جدید چیست؟ آیا می توان با دیدگاه و روش دهه ۶۰ و ۷۰ ایران دهه ۹۰ را مدیریت کرد؟ مگر قبول افکار ملی گرایانه و مدرن برخی هموطنان و مدیریت این افکار برخلاف مدیریت اسلامی است؟ اگر اسلام نتواند حوادث واقعه و افکار جدید را مدیریت نماید، دیگر داعیه جهانی داشتن بی وجه است؟ اگر نظام اسلامی و دین اسلام نتواند با تمدن مدرن ترکیب و تزویج شود، چطور می خواهد با نسلی روبرو شود که درفضای مدرن تنفس می کنند؟ نظام اسلامی در دهه ۹۰ همزمان با تظاهرات شدید دنیای مدرن بر ظاهر گرایی شدید دینی مانند مداحی گری و رد صلاحیت شهروندان و تاکید بر ظاهر دینی شهروندان تاکید دارد، ولی این ظاهر گرایی چون فاقد پشتوانه فکری بیشتر تخیلی بوده و چند صباحی از بین می رود؟ بهترین کار منع شهروندان از آب  و از وجود نیست، بلکه اجازه اندیشیدن به شهروندان از هرطیف و اجازه به آنها برای حضور در مناصب مدیریتی و اجتماعی است، تا این افراد احساس شخصیت نموده و با دین و نظام هماهنگ شوند.

متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم؛همین‌طور که می‌فرمایید فضای جهان مدرن، هر انسانی را از میراث فرهنگی خود منقطع کرده، حتی انسان را از خود انسان بیگانه نموده و آگاهی از این امر، موجب دنبال‌کردن راهکارهای صحیح می‌گردد که بحث آن مفصل است. عرایضی با مسئولین تلویزیون‌کشور تحت عنوان «ارتباط رسانه‌ای با انسان‌های آخرالزمانی» شد که فکر می‌کنم می‌تواند رفقا را در این موارد کمک فکری کند. https://eitaa.com/matalebevijeh/14725. موفق باشید.

35949
متن پرسش

با سلام و احترام: مدت ۱۰ سال هست، در زمینه‌های مختلف فرهنگی، فعالیت دارم، اما الان هر چه به عقب نگاه می‌کنم، چیزی نمی‌بینم، کانه آب در هاون کوبیده‌ام. چه به لحاظ درونی و چه به لحاظ بیرونی. علت چنین ذهنیتی چیست!؟ اصلا جایی قرار هست خود ما متوجه شویم، چه کردیم؟ یا دنیا و کار دنیا از ما بی نیاز است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مسیری که حضرت ربّ العالمین به حکم ربوبیتش پیامبران را به میان آورده است؛ می‌توانیم فعالیت فرهنگی خود را معنا ببخشیم و جهت بدهیم. زیرا فعالیت فرهنگی چیزی نیست جز آنکه انسان جهت هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به حقیقت که همان ربّ العالمین است، تلاش کند و به همین جهت خداوند به حکم ربوبیت خود پیامبران را ارسال فرمود و پیامبران نیز جهت هرچه بیشتر تعالی انسان به میدان آمدند. حال با توجه به این امر، وقتی هرکس وظیفه خود را انجام داد دیگر به عهده افراد است که بپذیرند یا نپذیرند. همچنانکه بسیاری از هدایت‌های پیامبران سر باز زدند ولی پیامبران وظیفه خود را انجام دادند و در راه هدایت بشریت به تعداد هدایت‌شدگان نظر نداشتند به همان معنایی که مولایمان علی «علیه‌السلام» در خطبه ۲۰۱ فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ». ای مردم! در طريق هدايت از کمى پويندگانش وحشت نکنيد سپس به دليل آن اشاره کرده، مى فرمايد: «زيرا مردم گرد سفره اى اجتماع کرده اند که سيرى آن کوتاه و گرسنگى آن بس طولانى است» (فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مائِدَة شِبَعُهَا قَصِيرٌ، وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ). اشاره به اينکه اگر رهروان جاده هدايت کم هستند به جهت جاذبه هاى دنياست. امام (عليه السلام) در اين کلام پرمعنا دنيا را به سفره رنگينى تشبيه مى کند که موادّ کم ارزش يا بى ارزشى از نظر تغذيه در آن گذارده شده; ولى آنها را با زرق و برق آراسته اند. دنياطلبان اطراف آن را مى گيرند غافل از اينکه موادّ غذايى آن تنها در مدّتى آنها را سير مى کند و به دنبال آن گرسنگى طولانى در پيش است.
با توجه به امر فوق، انصافاً مردم ما با مردم زمان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» تفاوت اساسی دارند. حقیقتاً اگر با آن نوع حکمتی که مولایمان با آنان سخن می‌گویند، ما با آنان آن نوع اندیشه‌ها را در میان بگذاریم، بسیاری از آن استقبال می‌کنند هرچند بالاخره عده‌ای از اهل دنیا هستند که به دنبال حقیقت نمی‌باشند. موفق باشید      

 

35719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: استاد بنده جوانی ۲۰ ساله هستم و وقتی به خودم نگاه می‌کنم و خلوتی دارم و فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که هیچ چیزی را نمی‌دانم، جایگاه هیچ چیزی برایم روشن نیست، یک سری کتاب هایی مثل جوان و انتخاب بزرگ و اشتی با خدا و طرح کلی اندیشه اسلامی و چند کتاب دیگر هم خوانده ام ولی شاید این مطالب در حد اطلاعات بیشتر برایم نماند، از شما راهنمایی می‌خواهم، برنامه ای می‌خواهم ۳،۴،۵ ساله تا جوابگوی جانم باشد، اینقد چه کنم چه کنم نکنم، راهم برایم روشن باشد، دلم می‌خواهد به حقیقت هر چیز برسم، نفس را بشناسم، وقتی به زیارت می‌روم نمی‌دانم در محضر چه کسی هستم، نمازم فقط از حفظ خواندن اذکار و روزه ام فقط گرسنگی و تشنگی است، با ۲۰ سال سن هنوز به هر جمعیتی نالان شدم هستم، و اینها مرا اذیت می‌کنند و من خسته ام از این حضور و این نوع وجود که برای خود ساخته ام، حرف زیاد است ولی شرایط نیست، ببخشید طولانی شد، در پناه حق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به لطف الهی همین دغدغه‌ها هست که انسان را حساس می کند تا بیشتر خود را دریابد و به مرور با ابعاد متعالی خود در عالم حاضر شود. بالاخره مقصد، قرآن و روایت است البته با طیّ مقدمات. مقدماتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کمک می‌کند تا به لطف الهی با استماع صوت شرح سوره‌های عنکبوت و زمر و روم و آل‌عمران، آرام‌‌آرام از طریق تفسیر قیّم المیزان با قرآن آشنا شوید و در کنار آن در راستای رجوع به روایت شرح حدیث «ای اباذر» که روی سایت هست رجوع شود، خوب است. https://lobolmizan.ir/sound/661?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B0%D8%B1. موفق باشید

35490
متن پرسش

با سلام: چندی پیش صحبتی از شاگردان مرحوم سعادت پرور شنیدم که می‌خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. بحث در مورد امامت انسان کامل و حکومت اسلامی بود که ایشان می‌گفتند که در حکومت اسلامی قدرت باید در دست انسان کامل باشد. حال اگر انسان کامل حضور نداشت باید انسانی که عارف وارسته باشد و اسفار اربعه را طی کرده باشد که بتواند در راس حاکمیت بایستد. مثالی ایشون زدند در مورد انقلاب اسلامی و گفتند که در اول انقلاب بخاطر روح قدسی امام خمینی بود که شرایط جامعه تغییر کرد و بلایا و فتنه ها از جامعه دور شد و در همه مردم روحیه گذشت و ایثار وجود داشت و مردم از حکومت دینی لذت می‌بردند. ایشون کلا علت پیروزی جنگ 8 ساله و اون روحیه شهادت طلبی که در جوانان را بخاطر وجود روح قدسی در راس حکومت می‌دانستند. در بخش دیگری از سخنان ایشان اشاره به وضعیت فعلی بود که می‌گفتند با وجود اینکه الان رهبر قدسی در کشور وجود دارد اما قدرت در سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه پخش شده و به نوعی ایشان در راس امور نیستند. با اینکه زمان امام خمینی این قوای سه گانه وجود داشت اما کسی رو حرف امام حرف نمی‌زد و یک قداستی برای ایشان در جامعه وجود داشت. این حکومت فعلی مثل دموکراسی غربی است که قدرت در قوای مختلف پخش شده. به عبارت دیگر قدرت در سیستم نفوذ کرده و با اینکه مدیران عوض می‌شوند ولی سیستم تغییری نمی‌کند. نمیخام بگم دقیقا عین غرب شده ولی علت این شرایط اجتماعی و اقتصادی را این میدونستند که قدرت در دست عارف وارسته و کامل نیست. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است و حقیقتاً همانطور که به ما در روایات فرموده اند آن اندازه که مردم شبیه حاکمان شان هستند، شبیه والدینشان نمی‌باشند و این را ما در ابتدای انقلاب و در فضای دفاع مقدس تجربه کردیم از آن جهت که نیاز است انسان‌ها برای زندگی سالم، ذیل حاکمیت اسلام و انسانی‌الهی زندگی را بگذرانند. ولی از آن طرف، آزادی انسان و انتخابی که باید بر اساس معارف قدسی انجام دهد نیز باید مدّ نظر باشد. در زمان حضرت امام خمینی آن نسل تا حدّی در فضای معرفتیِ آن مرد الهی فکر می‌کردند ولی با تهاجم فرهنگی و کوتاهی‌هایی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب پیش آمد، به هر حال ما با نسل جدیدی روبرو هستیم که در فضای معرفتیِ اصیلی نمی‌اندیشد و وجود شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ها را نباید ساده گرفت. در این‌جا است که باید به این فکر باشیم که توحیدی ناب در میان آید که انسان‌ها احساس نیاز کنند که بدون آن نوع نگاه و آن توحید به آنچه باید برسند، نمی‌رسند و این، تنها و تنها باید در سیره و سلوک افرادی مانند من و شما به نمایش درآید تا انسان‌های تحت تأثیر شبکه‌های جهانی متوجه شوند جهانی بسی متعالی در میان است که نمی‌توانند از آن غافل شوند. آیا نباید به این موضوع فکر کرد؟ موفق باشید        

35389
متن پرسش

باسلام .
توجه به تشکیک درابعاد شخصیت «شهید» قاسم سلیمانی، با سردار قاسم سلیمانی (زمان حیاتشان)
 در تورق متون اهل اندیشه و حقیقت جویان تمام اعصار تاریخ متوجه می‌شویم هرکسی در تلاش و جان کندن در بیان چیزی است، بسی آشکار و اما به غایت پنهان! شاید اگر، این تجربه اشراقی در نزد هر انسان در خصوص این «گمگشته، آشکار» نبود، در حـــوزه تحلیل عقل جزوی، تا به امروز بحکم ارتفاع نقیضین، رد شده بود، اما آنچه شاهد آنیم از این حکایت می‌کند که وجه اشتراک امروزه در میان تمام انسان ها از کودک و بزرگ و از عام و خاص و از بازاری و دانشگاهی! از انقلابی و ضد انقلابی اش! همه و همه.... به نوعی این است، ما بدنبال چیزی هستیم، و آن چیزی پنهان است، اما مگر پنهان را می‌شود جست؟ همین سودای جستن است که آشکاری اش را آشکار می‌کند، گویی هر چیز که در طلب آنیم فی مدت معلوم، هنر سرپوش گذاشتن بر این طلــــبِ «آشکارِ ناپیدا» را دارد، گویی کودکم نیز از جُستن وسیله برای بازی کودکانه اش و آنچه یافته برای مدت کوتاهی راضی می‌شود، حس عدم رضایت از این سخن می‌گویم. اما من نیز نمی‌دانم که گفتنم در بیان آنچه می‌خواهم بگویم کافی است؟ بشخصه به نوشته و گفته های مدتی قبل خود رجوع می‌کنم و چون می‌خوانم به شنونده و خواننده خود حق می‌دهم نفهمد! من خود نیز بعد مدتی با گفته و نوشته خود بیگانه ام، گویی این نوسان پنهانی و آشکاری، چنین حکمی دارد. آنچه برای من در بطن و پوشیدگی است، برای امام عصر، آشکار است، گویی برای ایشان بطن معنی ندارد، هرچیز با باطن در نزد ایشان ظاهر و آشکار است، به دغدغه طاهرزاده ها و داوری ها می‌نگرم، دغدغه‌ معاصر سازی فلسفه، به عینی سازی دین، به حضور امام همچو خورشید پنهان در پشت ابرها، به فعالیت های فرهنگی که پوچ نشده، به نیچه فکرمی‌کنم که به هرکسی که این آشکار را پنهان تر می‌کند یورش می‌برد به مولانا در غزل ۵۸ دیوان شمس به زیبایی سخنش. «رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را /  فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را» به زنانی که بر زلیخا ایراد می‌کردند، گویا توهم داشتند که وجه پنهان یوسف را آشکار دیده اند چیزی نیست! و زلیخا در این مهمانی، طرح مسأله از نو دارد. گویی مدعان آشکاری، نیز چونان زنان مصراند و زلیخا، نماد مبین این وضعیت متضاد. آیا ما نیز ساعد و دست خود را از محو جمال پنهان یوسفی بریده ایم؟ یا هنوز در حال ایرادگیری بر زلیخاییم؟ «هــلایاران کــه بـخت آمد گه ایثار رَخت آمد» «سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را» «بِـجَه از جـا چه می‌آیی؟ چرا بی‌دست و بی‌پایی؟» «نمی‌دانی؟ ز هدهد جُو، ره قصر سلیمان را». می‌گوید منتظر چه هستی؟ اگر نمی‌دانی چرا از هدهد، نمی‌پرسی؟ کجا می‌شود سلیمان را، حقیقت را، شکست شیطان را «با ظاهریت، در عین پنهایت» اش، یافت؟ کجا می‌شود شیطان معاصر، را دید؟ کجا می‌شود یوسف را دید؟ گویا در این عصر آخرالزمانی «پوشیدگی و آشکاری» در هم تنیده اند! پس چه کنیم؟ که را بنگریم؟ این مراحل کجا با مصداقش آشکار می‌شود؟ مصداق حقیقت چیست؟ کیست؟ هدهد معاصر کیست؟ چه می‌گوید؟ می‌گوید أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ، من به چیزی احاطه دارم که شما بدان احاطه ندارید!! معاصران غرب و شرق امروز سجده می‌کنند اما به شمس سجده دارند! به چیزی نورانی که همه چیزها از آن ارتزاق ظاهری دارد، گزافه نیست بگویم اگر ظهور اسلام نبود اکنون انسان خورشید پرست بود! و گزافه نیست اگر بگویم امروز بشر خورشید پرست است. انسانی که تا دندان خود را مستأصل انرژی کرده البته به خورشید و شمس اینگونه نگاهی دارد حال چه گفت سلیمانی ما در حیاتش؟ راه مبارزه با آمریکا (غرب و شرق و ظلمات و خورشید پرستی) و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم «ولیّ‌فقیه» است. من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علما مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند و گفت «برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی ماند؛ قرآن آسیب می بیند.» بله مصداق سادهء این حیرت پیچ در پیچ که هیچ کس نتوانست بگوید را حاج قاسم ها نشان دادند! الگو این است، آنچه ما احاطه نداریم و او دارد، آنکس که قبل‌تر از ماها متوجه خورشید پرستان‌اند. شما سخن بگویید جناب طاهرزاده! شما که زبانتان بحول و خواست الهی قدرت بیان این سهل ممتنع را دارد، شما که ارزش سلیمانی‌ها را گفتید! شما که با فراهم سازی مهمانی «لب المیزان» باعث بریدن دست ما از ظهور این جمال شدید.

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و باز همچنان با هزاران راهِ نرفته روبرو هستیم تا آرام‌آرام بیابیم ظاهرگرایی به هر شکلی که باشد نوعی توقف و درجازدن است، چه ظاهرگراییِ مقدسان نادان که در دیروزشان متوقف‌اند و چه ظاهرگراییِ غرب‌زدگان که «اکنون‌زده‌اند» و در امروزشان متوقف می‌باشند؛ هر دویِ آن‌ها نفهمیدند که نمی‌توان دل به زیباییِ یوسف نبست. یوسفی که همه زندگی را زیبا می‌کند و جهان ظاهر را به باطن و جهان باطن را به ظاهر پیوند می‌دهد و این همان «ولایت فقیه» به معنی واقعی آن، که دوست‌داشتنی‌ترین حضور را به ما در این تاریخ عطا می‌کند تا با حضور در«جهانی بین دو جهان» بنا به اشاره جنابعالی، متوجه باشیم «سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را». و شهید سلیمانیِ ما این را به خوبی متوجه شد و سلطان دل‌ها گشت.
 دوست‌داشتنی‌ترین حضور در دشتی که همچنان باید رفت تا هر لحظه شدیّتِ وجود خود را احساس کنیم، و باز همچنان باید رفت تا معنای حضور در آینده مقدسی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است را بیش از پیش احساس نماییم. موفق باشید    

 

35223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من واقعا به بن بست رسیدم، از طرفی میدونم اسلام حقه! از طرف دیگه عاشق گناهم! در دوران بچگی وقتی ۶ سالم بود، توسط یک خانم مورد آزار جنسی قرار گرفتم، مدت زیادی این عمل طول کشید، به بلوغ زود رس دچار شدم، شرایط خوبی رو از اونموقع تا الان ندارم، واقعا بریدم! یکی کمکم کنه، چطور میشه عشق به اهل بیت در دل آدم باشه ولی از اون طرف دنبال گناه؟ اصلا میشه درست بشم؟ هی میام اینور بعد یه مدت بخاطر ضعفم میرم اونور، در چند سال اخیر به یک حد از پستی رسیدم ک میخوام تصمیم بگیرم اونوری بشم، چون دیگه نا امید شدم از خودم... واقعا بیش از هزاران بار در حال این رفت و آمدم، مسخره ام، نا میزونم! نمیدونم چیکار کنم، از این ور نمیتونم حق رو انکار کنم، چند روزی ک میخوام بیخیال بشم واقعا عذاب می‌کشم و نمیتونم انکارش کنم، اهل بیت و نمیتونم خدا رو نمیتونم اسلام رو نمیتونم انکار کنم، دید فسلفی طوری به زندگی دارم ولی عمل کمی! ناچیز نا مقدار! خیلی دچار گناه شدم...، لطفا چاره ای راهی جلوی پام بذارید! من نمیدونم باید چیکار کنم...، این رو میدونم پتانسیل خوبی دارم... و میتونم کمکی بکنم در این راه ولی تا وقتی خودم پستم چطور؟ لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، همین که بحمدلله متوجه آثار تخریبی گناه می‌باشید که چگونه ما را از حضور متعالی خود در نزد خود از یک طرف، و از حضور در محضر حضرت حق باز می‌دارد؛ جای امیدواری است جهت حضور در جاده‌ای که سراسر صفا و اطاعت  است تا آنجایی که به لطف الهی، انسان از گناه متنفر می‌شود.
 چگونه ممکن است که انسان تا آن جا راه را رها کند و به بیراهه قدم  زند که ستایش گر قاتل عمر خود شود، وقتی هر آنچه معنای زندگی را از او می رُباید را دوست می دارد؟ مشتاق اموری می‌شود که بر سرگردانی او می‌افزاید و خواهان چیزهایی است که نیست، آری! چیزهایی که نیستند و جاودانگی را از او می‌رُبایند و چون احساس جاودانگی را از دست داد، چه اندازه در بودن خود احساس پوچی می‌کند. این‌جا است که همه راه‌ها برای او بن‌بست است، زیرا اصیل‌ترین راه که تماشای خود می‌باشد به عنوان بنده، حضرت ربّ العالمین را گم کرده است، راهی که هم اکنون او را تا بیکرانه ترین حضور حاضر می کند و معنا می‌بخشد و با حضور در آن ساحت  به جای آن که از رفتن فرار کند به راحتی رنج رفتن را که همه زندگی است به جان می‌خرد. رنجی که در هر قدمی که برمی‌دارد زندگی را به او نشان می‌دهد. دوریِ این رفتن ها چه اندازه دردناک است هرچند با راحتی و رفاه همراه باشد. راحتی‌های پوچ و بی‌ثمر. این است راز نیست‌انگاری، راز بودن‌های سرد و بی‌ثمر به جهت فرار از رفتن که شأن حضور در حقیقت است. این‌جا است که باید با حضور در تاریخ توحیدی که با انقلاب اسلامی شروع شد و احساس و شور معنوی که به سراغ انسان می‌آید، از نیست‌انگاریِ این دوران عبور کرد.
موفق باشید

 

نمایش چاپی