بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33999

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام و وقت بخیر خدمت استاد بزرگوارم: سوالی که داشتم خدمتتون این هست که در جلسه اول معرفت النفس فرمودید: می شود از وادی معنی و ذهنی عبور کنیم و با خود واقعیت ارتباط بر قرار کنیم. می شود از معلوم مفهومی رها شویم و با خود معلوم ارتباط بر قرار کنیم. سوال اینجاست که استاد ما چطور باید از این وادی خیال یا همان وادی معنی و ذهنی عبور کنیم؟ در صورتی که خیال بر ما سلطنت دارد و گویا داریم با مفاهیم خیال خود زندگی می کنیم. و از ذهن فراتر نمی رویم. چه باید کرد که وارد وادی حقیقت شد؟ و از خیال عبور کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر «معرفت نفس» ما خود را احساس می‌کنیم و این غیر از تخیّل خود می‌باشد. و در مسیر درک وجودِ خود است که نسبتی از طریق وجود خود با وجود خداوند می‌یابیم به همان معنایی که خود را، آری! خود را در آغوش خدا احساس می‌کنیم نه آن‌که در مفهوم و تخیّل که امری است عارض بر خود، قرار داشته باشیم. موفق باشید

37412
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده:  بعد از مدتی تمام تدریس‌ها و مطالبتون حالت انتزاعی برای من پیدا کرده و شنیدن این مطالب اون لذت و حال خوش روزهای ابتدایی را ندارد. چاره و عیب کار چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرمودند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی»؛ بنابراین ما در قدم اول باید باورهای خود را نسبت به حقایق محکم کنیم و پس از آن با حضور در تاریخ توحیدی انقلاب و با نظر به ایمانی که ما را در میدان‌های مختلف حاضر و حاضرتر کند؛ باید راه را ادامه دهیم. بنابراین شاید بتوان گفت چند طاهرزاده در میدان است، طاهرزاده اول و کتاب «آشتی با خدا» و «مبانی نظری نبوت و امامت». و طاهرزاده دوم کتاب‌های «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و طاهرزاده سوم، کتاب‌هایی که با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع شد و طاهرزاده چهارم با کتاب‌هایی که تحت عنوان «انقلاب اسلامی جهانِ بین دو جهان» آغاز شد و طاهرزاده پنجم که هنوز در حال تولد است؛ مباحثی است که تحت عنوان «انسان؟!!!» و نسبت او با انسان کامل در حیات فعّال امروزین‌اش، در حال تدوین است. به هر حال شرطِ در صراط‌بودن آن است که قدم‌قدم جلو و جلوتر آییم و این‌جا است که باید از خود بپرسیم اکنون با کدام طاهرزاده هستیم که گویا مباحث حالت انتزاعی پیدا کرده است؟ در این مورد آخرین عرایضی که در اعتکاف ماه رمضان تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان و عرفا» پیش آمد، می‌تواند میدان تفکر باشد. موفق باشید          

36657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ضمن عرض خسته نباشید و خدا قوت استاد عزیز بنده در مورد استاد داوری اردکانی دچار حیرت شدم از طرفی ایشون منتقد فرهنگ و تمدن غرب هستند ولی از طرفی با سیاستمداران غرب زده کشورمان رابطه بسیار خوبی دارند و گاها از غرب زده ها تمجید هم می کنند. مثلا در سایت صدانت دیدم ایشان در تمجید از محمد خاتمی می گویند خاتمی وقتی از آزادی سخن می گوید می داند از چه حرف می زند در حالی که بستر و آبشخور امثال خاتمی ها تفکر مفتضح غربی است. یا در پیام تسلیت خود در مورد فوت آقای محمد جواد طباطبایی این پیام را نوشتند: متن کامل پیام رضا داوری اردکانی به این شرح است. هوالباقی؛ مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد درگذشت استاد سیدجواد طباطبایی ماتمی بزرگ برای علم و اندیشه تاریخی و سیاسی ایران است. دانایی با مرگ سخت نمی‌گیرد، اما مرگ کسی که در دیار نه چندان قدردان دانایی و نظر، دهها سال همواره انیس مطالعه و تحقیق و تأمل بوده و درک و فهمی تازه از تاریخ و سیاست آورده است، حادثه‌ای کوچک نیست. طباطبایی دانشمند و صاحبنظری ممتاز بود و اگر گاهی تلخی و تندی در زبانش می‌بینیم من آن را بر غیرتی که نسبت به دانایی و تفکر داشت حمل می‌کنم. بی تردید او تأثیرگذارترین محقق معاصر در علم و فلسفه سیاسی ایران معاصر بود و آثار خوبی نوشت که ماندگار خواهد بود. این ماتم را به خانواده و بازماندگان و دوستان و همکاران و شاگردان ایشان تسلیت می گویم و از خدای بزرگ برای درگذشته گرامی طلب رحمت می‌کنم. رضا داوری اردکانی ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ گاها بین سیاست ورزی و رفتارها ایشان بین گفته هایشان فاصله زیادی دیده می شود و این قضاوت در مورد ایشان را بسیار سخت می کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً باید آقای دکتر داوری را همین‌طور ببینیم که به نظر بنده، فراسوی این نوع تقسیم‌بندی‌ها قرار دارند آنهم از زاویه دیدی که خود ایشان به موضوعات می‌نگرند. با این‌‌که بنا نداشتم نامه جناب آقای دکتر داوری را که برای بنده نوشتند؛ عرض کنم ولی با توجه به سؤال شما، لازم بود برای هرچه همه‌جانبه‌دیدنِ آقای دکتر داوری، نامه‌ای که ایشان به مناسبت سال نو ارسال فرمودند را خدمتتان تقدیم کنم:
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض می‌کنم.
امروزهم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذ‌های خود دنبال چیزی می‌گشتم در لابلای اوراق نوشته‌های خود، چشمم به نوشته‌ای افتاد که از من نبود اما در باب نوشته‌های من بود. نمی‌دانم که چه سهوی بوده است نوشته‌ای گرامی خطاب به مرا در پوشه‌ نوشته‌های من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی می‌دهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه می‌دانید از چهل سال پیش گروهی بوده‌اند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا می‌گفتند و من به آنها می‌گفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر می‌توانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان می‌پنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حریف خویش را با تهمت یا ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد تا راه آزادی باز شود، آنها پی درک و بحث نبودند و آب را گل‌آلود می‌کردند.
نوشته‌ای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمی‌دانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر می‌کنم جز شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموخته‌ام. هرچند که نتوانسته ‌ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشته‌های من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمی‌دانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه‌ فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از خواندنِ نوشته بهره‌ها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم که صاحب نظری بزرگ چون شما نارسایی‌های فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک می‌گویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیق‌های بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
و در مورد آخرین نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، خوب است که به سؤال و جواب شماره ۳۱۷۸۲ رجوع فرمایید. موفق باشید

 

35728
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: با توجه به اینکه بعضی سوالاتی که برای شما می‌فرستند انتقاد به رهبر انقلاب هست خواستم از این عزیزان تقاضا کنم اگر انتقادی هست بصورت مصداقی بیان کنند مثلا نگویند که ایشون تصمیماتشون غیر قابل تغییره یا ایشون انتقاد ناپذیر هستند. پیشنهاد می‌کنم به دوستان که کتاب های تاریخ اسلام بخصوص زمان حکومت امیرالمؤمنین را بخوانند و سخنان ایشان را در سایت Khamenei.ir مطالعه کنند و ببینند حضرت آقا چگونه فرصت ها و خطرات ملت را تا چند سال بعد خودشان می‌بینند. بنده قسم جلاله می‌خورم که در زندگیم کسی را ندیدم که دینداری واقعی داشته باشد و با حضرت آقا دشمنی کند یا از ایشون متنفر باشد. هم چنین بد نیست نگاهی به نظرات بزرگانی چون آیت‌الله حسن‌زاده یا آیت‌الله ناصری یا آیت‌الله فاطمی نیا یا آیت‌الله مصباح در مورد ایشون بیندازیم تا ببینیم چگونه شیفته ی ایشون بودند. در آخر بد نیست این قسمت از نامه‌ی حاج قاسم سلیمانی را به احمد یوسف‌زاده در اینجا قرار دهم: درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام همه مجاهدین و شهدا، قریب سی سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا! وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن شما عین حقیقت است که واقعاً اگر کسی بهره‌ای از دینداری برده باشد، انوار خاص هدایت الهی را در حضرت نایب الامام آیت الله خامنه‌ای می‌یابد و حیرت می‌کند که چگونه خداوند برای این زمانه یعنی در زمان غیبت چنین انسان بزرگی را پرورانده است. می‌ماند اگر این افرادی که متوجه جایگاه نورانی و معنوی و الهی ایشان نمی‌شوند را؛ همان‌طور که می‌فرمایید متذکر این امر نمود که چگونه انسان‌هایی که تمام عمر به دنبال حقیقت بودند مانند همان علمایی که نام بردید، این اندازه به ایشان ارادت می‌ورزند. موفق باشید

35693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: در پاسخ به سوال ۳۵۶۶۹ با موضوع ما و نیست انگاری فرموده بودید: غفلت از ریشه نیست‌انگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بی‌روح نگه می‌دارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آن‌هایی است که به‌وجود نیامده‌اند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور می‌آید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّق‌داشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید. این فرو رفتن در سوبژکتیویته را متوجه نمی‌شوم. منظور حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوبژکتیویته روحِ بشر جدید است بدین معنا که تنها می‌خواهد هرچه در درون خود احساس می‌کند را بپذیرد، آنهم درونی که هیچ ارتباطی با حقیقتِ ماوراء آنچه احساس می‌کند، نداشته باشد و معلوم است که چنین انسانی جواب ظرفیت اصیل خود را که می‌تواند حتی در جهان خود با حقایق آشنا شود؛ نداده است و این‌جا است که با نیست‌انگاری و احساس پوچی خود روبرو می‌شود. زیرا از درون خود شروع کرده است بدون آن‌که از طریق هستی خود با هستِ مطلق متصل شود. عرایضی تحت عنوان «برکات نظر در نسبت بین وجود نفس با صِرف الوجود» https://lobolmizan.ir/sound/680?mark=%D8%B5%D8%B1%D9%81 شده است خوب است که در این مورد به آن مباحث رجوع شود. موفق باشید

35612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و می‌شود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما می‌توانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح می‌دهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا می‌توانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و می‌تواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده می‌توانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری می‌شود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا می‌نویسم خیلی روی ان فکر می‌کنم و هی اشکال می‌کنم و بعد به جواب می‌رسم و از کشف آن لذت می‌برم و سعی می‌کنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو می‌رود، می‌ترسم متوقف شود نطر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین می‌رود. بنابراین نمی‌توان گفت ما مالکِ بدن‌مان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت می‌گیرد. موفق باشید

35462
متن پرسش

سلام استادِ جان: الحمدلله سالها در طلب اندیشه ناب سوختم و در جستجوی تفکری حقیقی و عقلی و قلبی بودم که خدا شما را بر سر راهم قرار داد، می‌خواهم بدانید که نسبتم واقعی است. پیرو بحث در راستای بنیان‌های حکمت انقلاب اسلامی دیروز که شماره های 168-169 را خواندید، متنی نوشتم که خدمت تان می‌فرستم و سوالی هم می‌پرسم:
بسم الله الرحمن الرحیم وقتی در کوچه پس کوچه های کلام به دنبال او می‌گشتم و در نوای کلام تاریخی تان از حضور بیکرانه ای که هم اکنون جاودانه ام می‌کند و تا ابدیت مرا می‌برد گفتید و در آناتی که در مسیر زندگی بی تابانه سرگشته ی او و در جستجوی خویشتن خویش بودم؛ گاه حیران عظمت بی همتای اویم تا قرار بیقراری هایم شود و گاه حیران مواجهه با تجلیات مختلف و متفاوت اویم و خویش را در آنان جستجو می‌کنم و در هر دو حال فقیرترین می‌شوم و مضطرانه در آغوش او قرار می‌یابم. گویا این احوال همه ماست و از آن دم که این امتِ حیرانِ خداییِ او، از جامِ میِ ربِ بی‌همتا می‌نوشند، به دنبالِ بودنِ با او و نشان دادنِ ناب‌ترین عشق به همه می‌شوند و به ناگاه که سر می‌چرخانند دیگران را تکه آینه‌هایی می‌بینند که هم او را در تک تک آینه‌ها می‌بینند و هم در هر آینه رخی از خویش را و آنجا عاشقی اش در نسبت با هستی به نقطه ی ایجاد مدینه می‌رسند. در پس آن قرار باز هم حیران است، آری اینک است که در جستجوی قوام و چراغ راه است و سرگشته ی جوانمردی می‌شود که وحدت بخش و حیات بخش باشد و در انتظار الهام تازه ای از او و تجلی ای از او که اسوه و راهبر کامل روزگار خویش است، آری گویا امتی که به این نگاه برسند، در میقات خویش طالب ملاقات و دیدار و مشتاق اطاعت و تبعیت و حتی با جان شنیدن و با سر دویدن می‌شوند که از صف ولایت او بشنود و آنچه را در مأوای او چشیدند جاری کنند و جهانی بسازند که همه اش ظهوری است در خور شأن او... با ایستادن در صف ولایت تاریخ قدسی که شما متذکر آن هستید! و در این وانفسای پوچی، با گرمای تفکر، یخ عقل و قلبم آب شد تا از سرمای زمستان گونه روزگار نجات یابم، بدون اینکه شما مرا دعوت به جایی و کسی بکنید، وجودم در جستجوگریهایش آن راهبر راه دید و به یقین رسید که اگر در انتظار خورشید آخرالزمان است، در صف انسانیت تاریخ باید قدم نهد و باور کند آن عرشی ترین حقایق، جاری شدنی است در ارض و انسان خلیفه الله همین زمین است و نیازمند و فقیر اوست و محتاج آن ستاره های روشنگر راه و آن ولیِ آسمانی که بشر است و دستگیر و راهگشا و تک تک انسانهای عاشق حیران متذکر شدیم، آن دم که در میدان توحیدِ تاریخ‌ساز ایستادیم و آن‌گاه که متوجه موانعی چون استکبار و دیوان سالاری گشتیم، باید امیدوار بود به نیاز انسان این تاریخ، آن هم با تفکر توحیدی وسیع تا پای ملزومات حکیمانه و خردمندانه و خلاقانه آن بایستیم و معنای واقعی انقلاب اسلامی را به صحنه آوریم. آری در این میدان است که تمنای ایجاد مدینه و ایجاد بستری برای ظهور آن یارغایب جان می‌گیرد و طالب رهبر و راهبر می‌شویم و عزم لازمه آن است. واقعا در میدان است که استاد ما محتاج حضور در فضای اندیشه می‌شویم و این جلسات معنا و حیات می‌یابد.
سوال: استاد هیچی بودنِ «وجود» که در جلسه فرمودید، مسلّماً به معنای نفی عزم و اراده و مسولیت پذیری که نیست، چون در کلام شما دعوت به تفکر و یافت عهد و عزم و ایستادن پای کار بسیار است، فرمودید موضوع سختی است، کاش وقتی می‌دادید و در حد توان روی آن صحبت می‌کرديم که فهمی متناسب وظیفه یمان در نسبت با انقلاب اسلامی و خون شهدا به صحنه بیاید و فرصت را دریابیم و رو سفید شویم، امکان دارد منظورتان را بیان کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانید که حرف در رابطه با میدانی که «وجود» در مقابل انسان می‌گشاید بسی فراوان است. صحبت همان بود که جناب ملاهادی سبزواری می فرماید که: «یا من هو اختفی لفرط نوره» بدین معنا که او به جهت نورانیت محض اش ظاهر نیست به همان معنایی که از بس هست، نیست. یعنی چیزی نیست و فضای جلسات اخیر که به نظر می آید منازل اصیل حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است، چنین فضایی است. خواستم عرض کنم این جلسات به یک معنا چیز خاصی به مخاطب نمی دهد مگر حضوری بعد از حضور و یا به تعبیری وجودی که می توان در شدت بیشتری خود را احساس کرد. تا آخر از همین جنس و حضور و وجود است. ۲. با حضور در تاریخی که فردای آن همه معنایی است که بشریت به دنبال آن بوده و شهدا دوان‌دوان رفتند تا راه را صاف کنند، مسلّماً فردایی است بیشتر از امروز. فعلاً به این جمله حضرت امام فکر کنید که می‌فرمایند: «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.» مطمئن باشید شرط زندگی و زنده‌ماندنی که سؤال‌کننده محترم شماره 35461 متذکر آن شدند از این قرار است. موفق باشید

35372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. عرض ارادت، با توجه به سؤال شماره‌ی ۳۵۳۱۹ و جوابی که فرمودید، ابهام بوجود آمد. مگر ما قبل از مرحله‌ی انشاء، هیچ نیستیم؟ و بعد خدا به ما افاضه‌ی وجود می‌کند. ما در چه عالمی و کی انتخاب داشته‌ایم؟ اصلا مگر به جز دنیا که ذاتش انتخابگری و اراده‌ی ماست، در عالم دیگری ما انتخاب و گزینش داریم؟ اگر بگوییم خود افراد انتخاب کرده‌اند در چه رحمی باشند، چه مبنایی برای آن هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مطالب مربوط به مباحثی است که در عرفان تحت عنوان «اعیان ثابته» پیش می‌آید. همین اندازه به این آیه فکر کنید که قرآن می‌فرماید: «اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» یعنی چون خداوند اراده کرد که چیزی را خلق کند، مثل آن است که به آن شیئ خطاب کند که «بشو» و آن شیئ «می‌شود». و این حکایت از آن دارد که قبل از خلقت آن شیئ توسط خداوند، آن شیئ مدّ نظر حضرت ربّ العالمین بوده است و خداوند جواب طلبِ بودنِ آن شیئ را با همان نحوه بودنی که آن شیئ یعنی آن مخلوق طلب می‌کرده، داده است. موفق باشید

35317
متن پرسش

پی نان بدویدم یکی چند به تزویر... خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم غزل۱۴۷۲ دیوان شمس
موضوع : حول و حوش واژه «تــزویر»: بعنوان آخرین مـرحله ماده و اولین باب ورود به «حرم».
 با سلام: با عنایت به نظرِ ارباب لغت در خصوص واژه تــزویر آنچه حاصل می‌شود اینست که تــزویر ریشه اش زَوْر _بمعنای زیارت کننده است و از آن جهت، تزویر یعنی نمایاندن چیزی به ظاهری که باطن اش آن نیست، شاید اگر به دغدغه «شرح صــــدر» جنابعالی توجه شود که درصدد درک حقیقی از نسل جدید، دل پاک اما غرب زده، است، بی ربط نباشد که به این موضوع بپردازیم که آیا «سنگ انقلاب و اسلام و ایران» را به سینه زدن تــزویر نیست؟ همان اعتراض و نیشی که احیانا این قسم از انسان ها آن‌را بسیار چشیده اند!؟ می‌شود گفت که بله تزویر است یعنی باید بپذیریم که انقلاب مطرح شده در چهل و چند سال اخیر هنوز به حرم و به باطن و درونی ترین وجه هایش نرسیده است، لذا اینکه تزویر بنمایاند، محال نیست بله آنچه انقلاب اسلامی در دلها، سودای اجراش را دارد هنوز نشده!! این ظاهر هنوز آن باطن را نمی‌نمایاند (جز در شهداء) توجه را به بیت ابتدایی ارجاع می‌دهدم: «پی نان بدویدم یکی چند به تزویر / خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم» راهکار قرآنی می‌فرماید «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ» به طعام خود بنگرید اگر نبود باران، آب و.... طعام و غذایی نیز نبود! چه کسی و چه توانی را توان شکافتن زمین است برای بالا خواستن جوانه های طعام؟ به این حــــــرکت خطی نگاه کنیم، بظاهر، یک چرخه است، آب و ابر و باد و خورشید و حبه و نهایتا غذا! اما اگر نیک بنگریم این امر چرخه وار نیست، در توان اختیار طبیعت نیست، این حرکت خطی است، از مبدائی است تا غایتی! چشم حس ما هرچند آن‌را یک چرخه و سیکل می‌بیند اما خط است، خداوند غذایی معنوی چون انقلاب اسلامی را که در حرم حریم ایران به منصه ظهور آورد، نیز بار دیگر دعوت می‌کند ای انسان نیک بنگر و باز بنگر چگونه ممکن بود در میان این چرخه جهان لیل و سجیه و عادت و تاریکی و گمراهی، اینچنین نور به مصداق فجر بتابد؟ من با تزویر به انقلاب رو آوردم! نوراش دلم را کشانید اما هنوز که بذات آن نائل نشده ایم! باید بپذیریم که با تزویر به آن رسیدیم و ان‌شاءلله روزی به بطن آن برسیم، به حرم، به وطن، به بلد امین. «خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش / ز تفسیر بگویم ز تف سِـیْر بجستم.»

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که ما در ابتدا با تصورات خود وارد انقلاب شدیم که بعضی از آن تصورات، اصیل نبود. مانند برخوردی که اکثر مسلمانان در صدر اسلام داشتند که مطابق فضای تاریخیِ متأثر از شرک جاهلیت آن زمان بود، به اسلام رجوع کردند. ولی از آن‌جایی که ذات اسلام توحید بود آنانی که حضور در اسلامیت خود را با صداقت ادامه دادند، به لطف الهی به توحیدی که شایسته جان آنان بود، رسیدند. و همین امر در مورد انقلاب اسلامی در میان است که پایداری در آن، کار را به جایی می‌کشاند که آری! «خدا داد غذایی که به تزویر بجستیم» و آن احساسِ عالی‌ترین حضور در نزد خود در این تاریخ است. این‌جا است که چه خوب است مردم ما مانند شهدا و امام شهدا و رهبر معظم انقلاب متوجه این حضور بشوند که عطایی است الهی به آنهایی که تا آخر در کنار این انقلاب ایستاده‌اند. و حقیقتاً رهبر معظم انقلاب نکات ارزشمندی را در ۱۴ خرداد امسال در حرم حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این رابطه مطرح کردند. خوب است به تذکراتی که در این رابطه پیش آمد نظری بشودhttps://eitaa.com/matalebevijeh/13918. موفق باشید.

35184
متن پرسش

با سلام و درود: استاد عزیز و دوست داشتنی صحبتهایی که الان از طرف رهبری و هیات حاکمه می شود در زمان صفویه هم عنوان می‌شد. اونا هم خودشونا نماینده امام زمان (ع) می‌دانستند و اسب سفید و دختر باکره برای امام آماده میکردن. اونا هم مثل الان حکومتشون را وصل به امام زمان می‌دانستند و به اسم مذهب و دین جنایت می‌کردن و بر مردم بینوا ظلم و ستم روا داشتند. جوانان را به خدا و اهل البیت بدبین کردن و قشر امروزی حتی دیگه خدا هم قبول ندارند. الان که می‌بینی اینا هم کپی برداری کردن از آن زمان خدا الهی لعنتشون کنه به حق حضرت رقیه مظلوم که چه می‌کنند با این ملت بدبخت یک عده انسان پاک. بی آلایش هم مثل حضرتعالی حمایت می‌کنید از این ظلم و ستم ها که بر ملت می شود. یا حداقل سکوت می‌کنید. استاد عزیز شما را بخدا قسم بگذارید این انقلاب تو همین کشور باشد و فقط ملت خودمان زجر بکشند به فکر صدورش نباشید بگذارید ملتهای دیگر راحت باشند. انقلابی که سفره اش برای یک عده ای پهن شده و نان آن را میخورند و بقیه مردم بی نصیبند آقای قالیباف رییس مجلس انقلابی سیسمونی نوه اش را از ترکیه می‌خرد رهبر هم می‌گوید مجلس انقلابی. خدایا آدم هر لحظه آرزوی مرگ می‌کند که اینا را نشنود و نبیند. استاد عزیز شما را به جان مادرتون قسم صدای ما مستاجران و کارگران را به گوش رهبر برسانید و الا قیامت جلو شما را خواهیم گرفت. که چرای صدای مظلومی را شنیدید و حمایت نکردید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که بنده یک معلم بازنشسته می‌باشم و ارتباطی با مراکز قدرت و تصمیم‌گیری ندارم. آنچه هست نظر به راهی می‌باشد که از طرفی بتوان از این مشکلات که می‌فرمایید؛ عبور کرد و از طرفی انسان، متوجه ابعاد خلیفۀ اللهی و متعالی خود بشود. تجربه بنده آن است که آن راه، همین انقلاب اسلامی است همچنان که اگر اسلام بعضاً به جریان‌های امویان آلوده شد، شیعیان از حقیقت اسلام دست برنداشتند؛ امروز نیز نباید به بهانه آنچه می‌فرمایید از انقلابی که حقیقتاً شهدای بزرگی جهت تحقق آن جان عزیزشان را فدا کردند، دست برداریم. همان شهدایی که اتفاقاً خوب می‌دانستند با اعتماد به رهبر انقلاب، آنچه باید بشود انجام می‌گیرد. جملات شهید حاج قاسم سلیمانی را در رابطه با رهبر معظم انقلاب فراموش نکنید که فرمودند: «برادرها، رزمنده ها، یادگاران جنگ، یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.» به قسمت آخر این جمله مبارک کمی فکر کنید که می‌فرماید: «برادرها، رزمنده ها، یادگاران جنگ، یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.» آیا احساس نمی‌کنید با غفلت از ارادت و اعتمادی که باید به رهبر معظم انقلاب داشته باشند؛ خطرِ سوء عاقبت، آن‌ها را تهدید می‌کند؟! موفق باشید 

 

35140

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا. با عرض سلام و احترام: بنده فردی هستم که بسیار دغدغه مندم و می خواهم کاری انجام دهم که پیش خدا و اهل بیت سربلند شوم، اما مشکلی که دارم این است که به قول های که به خود و خدا می دهم نمی توانم به خوبی عمل کنم، مثلا برای نماز اول وقت، برای مطالعه، برای احترام به پدر و مادر، برای انجام وظایف کاری ام و... خیلی اراده ام ضعیف است، گاهی همه چیز یادم می رود و روح خسته ام فقط می خواهد بخوابد یا فیلم ببیند و به کاری مشغول نشود، از دست خودم عصبانی هستم، توقعم از خودم بالاست ولی گویی توان انجامش را ندارم، می دانم. ناامیدی گناه کبیره است ولی از بس خودم پیش خودم شرمنده شده ام، دیگر نمی دانم کی اصلاح می شوم و آیا واقعا اصلاح می شوم؟ من خدا و اهل بیت را می خواهم، من زندگی شهادت گونه را می خوام، من حیات طیبه که هیچ غصه و دغدغه ی دنیا نداشته باشم را می خواهم هرچند دنیا را نداشته باشم، اما از خودم ناامید می شوم، البته خدا کمک می کند و دوباره امیدوارم می شوم، و می گویم اگر خدا بخواهد همه چیز درست می شود، ولی خسته شده ام از خودم، از اینکه نمی تونم اونطوری که باید باشم بشم، چه کار کنم؟ مشکل اصلی در اراده است؟ اگر بله چطور اراده ام را قوی کنم؟ ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته در عین انکه نباید به خودتان سختگیری کنید سعی کنید یک برنامه منظم ولی متوسط برای خود تنظیم کنید و مطابق آن عمل نمایید. نسبت به ورزش کردن و بدن منظم پیداکردن نیز کوتاهی نکنید. انشائالله خداوند کمک تان خواهد کرد. موفق باشید

35132

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عليكم استاد عزیز: می خواستم بدونم برای شروع عرفان عملی مقالات استاد شجاعی رو بخونم یا منازل السائرین رو یا کتاب دیگه ای باید بخونم یعنی کدوم بهتره؟ و اینکه آیا قبلش به عرفان نظری یا چیز دیگری نیاز هست؟ سوم اینکه برای اینکه بتوانم در طی مراحل عرفان موفق شوم و مثل بسیاری از سالکین در جا نزنم چکار باید بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوبیِ مقالات آیت الله شجاعی آن است که جلد اول مقالات در واقع نوعی عرفان نظری است و کمک می‌کند برای حضور بیشتر در اعمال عرفانی. و چنانچه درسیر عرفانی ما نوعی از حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی و با نظر به شهداهست پیش نیاید؛ معلوم است که آن نتیجه حقیقی و آن شور و شعف لازم را پیش نمی آورد. موفق باشید

35116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. چرا ما بعد از دفاع مقدس گرفتار افراطی به تفکر توسعه و غرب زدگی شدیم و زندگی توحیدی که داشت شروع می شد از دست مان رفت؟ چه ناسپاسی از سوی ما مردم صورت گرفت که به این ظلمات گرفتار شدیم و هنوز هم آثار نکبت بار آن را با گوشت و پوست مان حس می کنیم؟ یا اینکه شما معتقدین سیر طبیعی بوده و فقط امتحان الهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! متأسفانه تفکرات آقای هاشمی و جریان فکری ایشان حقیقتاً نسبت به انقلاب، مانند همان نسبتی بود که سقیفه برای اسلام پیش آورد که همان وجه انحرافی نسبت به اهداف اسلام و انقلاب می‌باشد و باید خدا را شکر کرد که در رابطه با انقلاب، حاکمیت، از طریق مقام معظم رهبری ادامه پیدا کرد. در همان سالها که آقای هاشمی ریاست جمهوری را به دست گرفتند بنده آن سخنرانی مشهور را عرض نمودم که: «چه شد که کار به قتل امام حسین «علیه‌السلام» کشیده شد؟» و آن با جریان آقای هاشمی تطبیق داده شد و البته طرفداران ایشان هزینه‌های سنگینی به گمان خودشان برای بنده ایجاد کردند که تلافی کنند. موفق باشید

35053

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: اخیرا حضرت استاد ابوالحسن بواب (رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب قم) در مصاحبه‌ای با انصاف نیوز مطالبی را مطرح کرده‌اند. می‌خواستم نظر حضرتعالی را در مورد بعض مطالب بپرسم: ایشان فرموده‌اند که آقایان خاتمی و روحانی و لاریجانی و ناطق باید در قالب یک شورای میانه رو ها به سیاست و انتخابات برگردند و ظاهرا این را از باب مدارا و جذب حداکثری و گفتگو و وحدت ملی مطرح کرده‌اند، سوال این است که برگشت این افراد که واضح است از گفتمان انقلاب خیلی فاصله گرفته‌اند، به نظر حضرتعالی چه دستاوردی خواهد داشت؟ آیا در سیره رسول اکرم یا امیرالمومنین چنین چیزی را سراغ داریم که افراد را با وجود این همه فاصله گفتمانی خواسته باشند جذب کنند؟ و ظاهرا نسبت به نظارت استصوابی هم خیلی بدبین بودند، نظر شما در این رابطه چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته چنانچه آقایان نامبرده حقیقتاً با مبانی انقلاب و قانون اساسی مسئله ای نداشته باشند همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اختلافات در نظر و نظرگاه ها در جای خود قابل احترام است. و این در صورتی است که در مبانی مذکور مسئله ای نداشته باشند مثل روحیه ضد استکباری انقلاب اسلامی. موفق باشید

35049

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: مناظره ی مهدی طغیانی نماینده ی فولاد مبارکه در مجلس با سید یاسر جبرائیل را در برنامه ی جهان آرا بخش زیادیش را دیدم. اما متاسفم که ما در دل جامعه ی اصولگرا و مذهبی این گونه تفکر نئولیبرال رو داریم که رو در روی مردم می گوید سفره شما باید کوچک بشود ولی دلار شرکت های بزرگ باید به قیمتی که به قول حضرت آقا با دلار تلگرامی تایین بشود و سود بیشتر ببرند. به نظر شما راه مبارزه با این نگرش که متأسفانه بنده خود در دور قبل با توجه به حمایت آیت الله مهدوی از لیست ایشون به ایشان رای دادم چیست! از طرف دیگه ای هم که تعدادی از نمایندگان هم مشخص شده که خودرو بدون نوبت گرفته اند. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به راحتی نمی توان نتیجه ای را که می فرمایید بگیرید. به هر حال مناظره بدی بود و انتظار ما از دو طرف آن بود که همدیگر را رعایت می کردند. این نکته که می فرمایید و آقای جبرائیلی نیز مطرح کردند، ایشان ادله کافی برای سخن خود نداشتند و آقای طغیانی هم اتفاقاً نکاتی را در جواب ایشان گفتند که قابل توجه باید باشد. موفق باشید

34843

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: کتاب علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه کردم. هزاران بار از خدا تشکر کردم که این کتاب را خواندم. گم بودم و پیدا شدم. عاقبت بخیری را براتون ارزومندم. برای ما هم دعا بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید آن‌که متوجه شویم چرا رهبر معظم انقلاب این اندازه نسبت به امید، سخن می‌گویند. از آن جهت که ایشان بحمدلله به خوبی متوجه هستند که تمدن غرب نتوانست جوابگوی نیازهای گسترده و متعالی بشر جدید و انسانِ آخرالزمانی بشود. موفق باشید

34758

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد با توجه به پرسش شماره 34730 و 34728 می توان به صورت خلاصه گفت که هویت غیبیه به مرتبه احدیت ذاتی به عنوان بالاترین مرتبه از مراتب وجودی تجلی و ظهور دارد ولی این تجلی و ظهور با توجه به ظرفیت مرتبه احدیت ذاتی که نامحدود از نظر فلسفی می باشد است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال «وجود» به عنوان غنای ذاتی در هر مرتبه‌ای که باشد، بدون تجلی به مرتبه مادون خود نمی‌باشد و هنر ما آن است تا مرتبه پایین را در مرتبه بالاتر مدّ نظر داشته باشیم تا از آن هویت غیبیه بهره‌مند گردیم. در این مورد عرایضی در https://eitaa.com/matalebevijeh/13245 شد. موفق باشید

34683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر من همونی که...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد:

34675- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که پیش آمده است را عطای شهدا بدانید و با عزمی کامل مشغول دروس شوید به نور «یا حیّ و یا قیّوم». موفق باشید

34464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: آیا یقین خواستن همان رسیدن به توحید است؟ راه رسیدنِ به توحید و یقین چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر باور به خداوند و به حقایق غیبی، انسان‌ها می‌توانند با رعایت دستورات شرع، آرام‌آرام به مرحله‌ای برسند که با تمام وجود، باورهای معنوی آن‌‌ها در قلب و روان‌شان به ظهور آید و این مرحله، مرحله یقین است نسبت به آن باورها. موفق باشید

34373

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: فایل صوتی سلسله جلساتی که استاد سخنرانی کردن و در نهایت تبدیل شده به کتاب خویشتن پنهان رو میخوام اگر ممکنه برایم ارسال کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور تنها جواب سؤالات کتبی رفقا بوده است و از این جهت صوتی در میان نبوده. موفق باشید

34188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب. در کتاب جوان و انتخاب بزرگ صفحه ۶۴، فرمودید که در دوران جنینی روح بدن را می سازد، آن هم با استفاده از امکاناتی که به او می رسد، مثل شرایط تغذیه مادر و... سوال این است که؛ آیا به این معنی است که خداوند، روح انسانی را به نطفه می دهد تا روح نطفه را زیبا و متعادل بپروراند؟! پس آیا به این معناست که از ابتدا و قبل از تشکیل نطفه، روح انسانی دخیل در امر تشکیل جسم است و ابزار خالقیت خداوند متعال می باشد؟ این نکته بسیار لطیف و عمیق است و نیاز به توضیح دارد. به طور دقیق تر، آگاهی روح در مرحله جنینی از چه سنخ آگاهی است؟ آگاهی غریزی یا نباتی یا عقلی و با اراده و اختیار؟ لطفا در این باره توضیح دهید و بفرمایید که در این باره از چه منابعی می‌توانم مطالعه کنم؟ از مطالب تان خیلی استفاده می کنم‌ و دعاگوی تان هستم. متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح این مطالب در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه شرح صوتی آن و تکمیل آن‌ها در کتاب «خویشتن پنهان» شده است مبنی بر آن‌که روح یا نفس ناطقه است که نطفه را به صورت تکوینی تدبیر می‌کند و البته اگر زمینه تدبیر نطفه توسط روح از طریق والدین به‌خصوص مادر فراهم شود، نفس ناطقه جسم انسان را به عالی‌ترین شکل از تعادل شکل می‌دهد. موفق باشید

34184

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی با عرض سلام محضر استاد گرانقدر: در زمینه علم‌حضوری، منشا شکل گیری علم حضوری نفس ناطقه است صرفاً یا عوامل دیگری نیز دخالت دارند؟ آیا علم حضوری از شوائب وهم و وسوسه شیطانی و خیال خالی ست یا می توانند تاثیر گذار باشند؟ آیا علم حضوری صرفا آگاهی ست یا بایست یقینی باشد؟ با تشکر از عنایت شما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در علم حضوری، معلوم نزد عالم است و نه مفهوم آن. از این جهت علمی است یقینی ولی در عین حال بعضاً صورت‌های توهّمی به صورت حضوری نزد انسان خود را ظاهر می‌کند و برای درک صحت و یا عدم صحت علم حضوری، ملاک نظرِ عقل و شرع است. موفق باشید

33984

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده سوالی پرسیدم و کدش هم اینه lobolmizan_3yo2wbq50k ولی میگه سوالی با این کد بافت نشد! چرا نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در مرحله‌ای مشکلی در سرورِ سایت پیش آمده بود که ممکن است سؤال جنابعالی ثبت نشده باشد. لطفاً سؤال خود را مجدداً ارسال فرمایید. موفق باشید

33944

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: استاد در نماز اصل بر حضور است؟ این سوال از این بابت عرض کردم که چند وقتیست به مفاهیم اذکار نماز در خود نماز فکر می‌کنم و بیشتر در حضور هستم و حتی ممکن است درباره یه لفظ (الله اکبر) یه رکعت فکر کنم سپس هوشیار شوم که وای یک رکعت تمام شد و من همچنان در فکر هستم و حتی فکرم هم به جایی نرسید؟ لطفا در باب توصیه بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ توان خود باید سعی کرد متوجه معنای اذکار نماز و حضوری که پیرو آن پیش می‌آید، بشوید. ولی نباید به خودْ سخت‌گیری نمود زیرا به حکم «الاعمال باالنیّات» حضرت ربّ العالمین به نیّات شما و همان نیّت اولیه قصد نماز نظر دارند. موفق باشید

35907

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد زیارت قبول: محتاج دعای خیر شما بشدت هستم. با عرض ادب. استاد، دلیل مرگ افراد از قبل مشخص است؟ یا با اعمال دنیایی مان دلیل مرگمان مشخص می‌شود. یا اصلا ربطی به دلیل و اینها ندارد. فقط مربوط به تکامل روح و دست کشیدن نفس از بدن خود است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شد مرگ طبیعی با تبدیل قوه‌های نفس به فعلیت‌شان و مرگ غیر طبیعی با یأسِ نفس نسبت به ادامه خود صورت می‌گیرد. در این مورد خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی