سلام علیکم استاد گرانقدرم: آیا کتبی مانند اشارات، اسفار و تمهید القواعد از کتبی هستند که حتما باید برای فهم فصوص خوانده شوند؟ میشه در این باره مقداری توضیح بدین؟ برای فهم شرح فصوص شما چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور میشود با ورود به مسائل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و مباحث کتاب «معاد» و دنبالکردن شرح صوتی آنها بتوان وارد فصوص شد. موفق باشید
با سلام: اینکه فرمودین اربعین لز عزینه دولت نیست کاملا نادرسته و اشتباه به شما گفته اند. حتی رهبرمعظم انقلاب هم به این امر راضی نیست دولتی که حرام را حلال می کند و بالاترین ربا در دنیا را در سیستم بانکی دارد و پول مردم را بدون رضایت شان هزینه می کند حق ندارد روسری را بهانه شرعی آزار زنان و اخذ جریمه مالی قرار بدهد. اگر راست می گوید جلو فساد و دزدی و اختلاس را بگیرد. زمانی به مردم می گفتند اگر دکمه پیراهن تان غصبی باشد نمازتان باطل است. حالا بذرپاش وزیر راه شان گفته وزارت راه برای اربعین بیش از سه هزار میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته است. این رقم غیر از بودجه دستگاههای دیگر و نیز وامهای ربوی وحق مأموریت ها برای تشویق به شرکت در راهپیمایی اربعین است درحالی که بسیاری از مردم، حتی افراد مسلمان متشرع هم راضی نیستند. کسی با راهپیمایی اربعین که کاملا مردمی و با هزینه شخصی خود علاقمندان باشد مخالفتی ندارد و این جزو حقوق شهروندان است اما در کشوری که طبق آمار خود مسئولان ۲۹ میلیون نفر زیر خط فقرند بدون رضایت صاحبان این پول، حاتم بخشی می کنید. مگر ارث پدرتان است؟ با پول حرام (ناشی از عدم رضایت صاحبان آن) تکریم امامحسین (ع) می کنید؟ اینپیاده روی اربعین کاملا سیاسی شده و حالت توریستی پیدا کرده متاسفانه بگذارند مردم مثل عراق با علاقه و دل خودشون برند زیارت. یا حسین
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هزینههایی که جهت وسعتدادن به جادههای کشور میشود؛ به هر بهانهای که باشد موجب توسعه آن کشور میگردد و افتخاری است برای یک ملت که کورهراهها تبدیل به بزرگراه شود و یکی از افتخارات نظام اسلامی بعد از انقلاب اسلامی در چشم جهانیان، همین گستردگیِ جادهها است و بنده نیز به جهت مسئولیتهای اجرایی که داشتم متوجه تفاوت بین هزینه جهت جادهها و هزینه برای افراد خاص میباشم. و همچنان که عرض شد ابداً دولت کوچکترین هزینهای برای زوّار اربعین به طور خاص نمیکند و این دشمنان ما هستند که سعی می کنند با فریبکاری، هر افتخاری از این ملت را تبدیل به تحقیر کنند. در این رابطه پیشنهاد میشود سخنان جناب آقای دکتر سید محمد مرندی را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/14387. ملاحظه میکنید به محض اینکه یک پیروزی و موفقیت مانند همین تبادل زندانیان با آمریکا و برگشت پول هایی که آمریکا از ملت ایران دزدیده بود پیش آید ، دشمن سعی میکند با یک حادثه و اتفاق ناگوار مثل حادثه شاهچراغ کام مردم رو تلخ کند. چقدر خوب است که ما متوجه دشمنیِ دشمن باشیم و همواره با بدبینی به دشمن بنگریم. به گفته علامه طباطبایی چون آدم و حوّا، دشمنیِ شیطان را فراموش کردند، گرفتار هبوط شدند. موفق باشید
سلام استاد: بی حجابیها شده بلای جان خانواده ها. چه کنیم واقعا در این بلبشو بازار؟ صله رحم بجا بیاوریم. بعد از مهمانی که برگشتیم بحث و دعوا با خانمم داریم که چرا با نامحرم راحتی؟ در حالیکه من راحت نیستم. آخه حرف معمولی هم نزنم؟ حد حرف زدن با نامحرم مشخص نیست که! صله رحم بجا نیاوریمم که یه جور دیگه گناهه! تلفنی باشه فامیلم راضی نمیشن. گله کی میکنن، چرا حضوری نمیایین؟ حضوری هم که بریم خب خانمم حق دارن واقعا. پوشش خانمها و رفتار و گفتارشان زننده و سبک است! کم بمونیم خب میخان شام بدن زشته پاشیم بریم. زیاد بمونیم خب اونا میخان بند و بساط قلیون و بگو بخند راه بندازن با فرهنگ و افکار ما جور نیست! ساکت مطلق باشیم تو جمعشون خشک مقدس حسابیم. بگیم بخندیم باهاشون خانومم ناراحت میشه. میگه شبیه اونا شدی! تکلیف چیه تو این تضاد فرهنگها و عقاید. آیا وقت این نیست که یا رومی روم باشیم و بریم مهمونی و یا زنگی زنگ و بشینیم تو خونه هامون؟ والا زندگیم جهنم شده پنج شش ساله سر این مسأله. بعضی وقتها به طلاق فکر میکنم. خیلی آسیبهای روحی دیدیم. بچه ی بی گناهم وسط این دعواها و کشمکشها.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که چگونه وقتی انسانها نتوانستند در افقی که انقلاب اسلامیِ توحیدی برایشان پیش آورد تا معنی اصیل خود را بیابند، جواب جان طالب حقیقت خود را بدهند، راهی که شهدا به خوبی متوجه شدند که چه آینده بزرگی در پیش است؛ حال برای فرار از این احساس پوچیِ خود چگونه خود را با انواع سرگرمیهای بیثمر و هوسزده مشغول میکنند. از این دیدگاه است که باید ما و امثال ما جایگاه خود را با متانت دینی و هویت انسانی مشخص کنیم و اگر ارتباطی هم با این افراد پیش میآید هرگز نباید همرنگ چنین جماعتی شد وگرنه در جان ما و در زندگی ما نیز همانی خواهد گذشت که بر روح و روان و زندگی آنها جریان دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در حرکت جوهری، حرکت معنی شد سیر تبدیل قوه به فعل و بعدا بحث شد که نفس انسان پس از مرگ ثابت می شود، اما در برزخ انسان هایی با فطرت پاک ابتدا عذاب میشوند تا در قیامت با نفس پاک ظاهر و حاضر شوند، آیا نمی توان گفت آن نفسی که در برزخ است قوه ی پاک شدن را دارد اما بلفعل نشده است و پس از عذاب بالفعل می شود و به تکامل میرسد، پس در عالم برزخ نیز حرکت وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اینکه در دنیا، ابعادی از انسان هست که نوعی استعداد به حساب میآید و در نسبت بین جسم و روح، آن استعدادها امکان به فعلیترسیدن پیدا میکنند و پس از مرگ که دیگر تنها نفسِ انسان است و جسم او نیز صورتی از نفس است نه آنکه مانند دنیا دوگانگی نفس و بدن در میان باشد. لذا دیگر در آن دنیا خود انسان است با خودش، مگر آنکه در خودش از جهتی در اجمال است و در برزخ شرایط به تفصیلآمدنِ وجوه اجمالیاش فراهم میشود تا خودش به تفصیل با خودش در نزد خودش حاضر شود و معنای تکامل در برزخ بدین معناست. موفق باشید
سلام استاد: اخیراً فحشنامه ای منتسب به دکتر سروش در مورد حکیم و فیلسوف فرهیخته جناب دکتر داوری اردکانی منتشر شده. علاقمند هستیم نظر حضرتعالی را در مورد راز این حملات و توهین ها بدانیم. چرا آقای سروش از جناب دکتر داوری تا این حد کینه و کدورت در دل دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم آن نوشته را که حقیقتاً فحشنامه بود، دیدم. آقای سروش بخواهند و یا نخواهند در این نوشته اخیرشان و توهینهایی که به جناب آقای دکتر داوری کردهاند، که البته سابقه هم دارد؛ نشان میدهد در اوج بیبصیرتی تمامِ وجودشان را کینه و تکبّر فرا گرفته است. و اینجا است که میتوان فهمید همه سخنانشان حتی نظریههای اخیری که در رابطه با حقیقت مطرح کردهاند که عملاً نفیِ هر حقیقتی است، ریشه در شخصیت کینهورزانه ایشان نسبت به هر حقیقتی دارد. آری! «چون خدا خواهد که پرده کس درد / میلش اندر طعنه پاکان برد». موفق باشید
موضوع: ذات انقلاب در تعارض قرار دادن اَدلــــه است شهید حاج قاسم سلیمانی: همان دختر کم حجاب دختر من است رهبر انقلاب: مسئله حجاب محدودیت شرعی و قانونی است و کشف حجاب حرام شرعی است اکنون تاریخ اسلام و هاکذا تاریخ انقلاب اسلامی ایران اقتضا دارد که در این برهه توسط مدعیان و علما و فیلسوفان.... اش. تا به عرصه نظر آمده و در تبین این تعارض ظاهری که توسط دو چهره بزرگوار و موثرش که در جایی فرمودند من و حاج قاسم در دنیا رفیق بودیم و خدا کند که در آخرت نیز رفیق باشیم. بیان کنند! شاید نظر معاندان این باشد که این دو چهره برای گذر از بحران مماشات میکنند و سیاست خرج میکنند. اما برای من و شما صداقت نورانی این چهره ها چنان جایگاهی دارد که مانع قبول این نظر است. این بزرگان در جایگاه استیصال حقایق نیستند تا مجبور به سیاست بازی از این قسم بشوند پس راز این تعارضها کجاست؟ بد نیست اشاره به اولین دیدار ابن رشد پیر فلسفه با ابن عربی جوان و عارف که در فتوحات توسط ابن عربی بیان شده توجه کنیم «پدرم که از دوستان ابن رشد بود مرا به بهانه ای به دیدار او فرستاد هنگامی که به او رسیدم بسیار شاد شد و دست در گردنم انداخت و گفت {آری}؟؟ جواب دادم { بلی!} او از جوابم شادتر شد و و چون دلیل شادی اش را دیدم گفتم{نه} از این نه من سخت آشفته شد و چهره اش به انقباض گرایید!، بعد به من گفت «امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافته ایی؟» آیا امر حق همان است که تفکر و نظر به ما عطا کرده است؟ در پاسخ گفتم (بلی _نه) در میان این بلی و نه روح از بدن پرواز میکند. در این حال ابن رشد لرزه به اندامش افتاد و گفت لاحول و لا قوة الا بالله. دلیل اش این بود که او چیزی که من بدان اشاره داشتم را دریافت! حال چه حکمتی میان بلی و نه نهفته است؟ چه حکمتی در تعارض سخن رهبر و حاج قاسم نهفته است؟ آیا این رفتارهای حکیمانه ما را به توجه در عمق این بلی و نه دعوت نمیکند؟ آیا دغدغه سالک رفع حجاب نورانی و ظلمانی نیست؟ چرا نباید عرصه بلی و نه به حجاب برای دختر دست پروده انقلاب که تحت تاثیر و بمب باران فضای مجازی است فراهم نشود؟ بناست این دختر در این بستر انقلاب به عرصه لایتناهی میان بلی _نه فرصت انتخاب یابد و الا که جهان غرب برای این بیچاره فضای انتخاب ندارد، دیکتاتوری پنهان! است آیا وقت آن نیست که به «نه به حجاب» این دختر پرورده انقلاب توجه شود؟ تا بلی و لزوم اش آشکارش شود؟ آیا این موضع گیری جوانان نمایانگر پیروزی تئوری آزادی حقیقی انقلاب نیست؟ البته که است در میان این نه ها و بلی ها! آیا دختر جهان غرب اکنون از چنین آزادی برخوردار است؟ نه! او حق انتخاب ندارد و ولی دختر من حق انتخاب دارد به صدقه سری شهدا و رهبراش. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همینطور است. نکاتی را مطرح میفرمایید که آنانی که بنای اندیشیدن دارند نمیتوانند خود را نسبت به این امور در رابطه با حجاب بیتفاوت بدانند. نکاتی که هرکدام در جای خود، جایِ گفتگو دارد. همین اندازه میتوان عرض کرد که بخواهیم و نخواهیم بشر جدید همه وجود خود را در درکِ آزادیاش معنا کرده و اتفاقاً آماده است در دل همین حضورِ آزادانه، فاخرترین انتخابها را داشته باشد تا مانند دختران اسیر در سکولاریته غرب، گرفتار سطحیترین انتخاب که موجب نیستانگاری میگردد؛ نشوند. در مباحث «رابطه مردمیبودن نظام اسلامی و آزادی» تا حدّی این امر به میان آمد تا همچنانکه میفرمایید بدانیم ما نیز در میان «آری و نه» قرار داریم. اگر باید دغدغه تعالی و تربیت دخترانمان را داشته باشیم تا گرفتار فضای ظلمانی که غرب برای خود ایجاد کرده، نشویم؛ «آری » . ولی «نه». به این معنا که باید به انتخاب انسانیِ آنها که تنها میتوانند در درون خود، خود را بیابند، احترام گذارد و اتفاقاً ذات انقلاب اسلامی دقیقاً همین است. امری که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسهای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند. در ضمن در معنای آزادی در بشر چدید خوب است به بحث «نظر به ظرفیتهای بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/13876موفق باشید
با سلام و خسته نباشید: بنده طلبه پایه سه هستم. می خواستم تحقیقی در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» و روایت پیامبر اول ما خلق الله نوری بنویسم. می خواستم کمی در این مورد توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که رابطه وجودیِ بین حضرت حق و مخلوقش را به میان می آورد. نکاتی در این رابطه در جزوه «فلسفه و کلام» اسلامی شده است. در مورد روایت «اول ما خلق الله نوری» می توانید به کتاب «حقیقت نوری اهل البیت «علیهم السلام» رجوع فرمایید. جزوه مذکور و کتاب هر دو روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد: ضمن عرض ادب. شاید سوالم بی ربط به تخصص شماست. ولی تنها جائیکه همه نوع درد دل دیدم شده سایت شماست. ممنون که وقت میذارید و پاسخگو هستید. پس جسارت به خرج دادم و گفتم سوالم رو نظرم رو اینجا مطرح کنم شاید فرد مؤمن و متعهد و دلسوزی پیدا بشه وبخونه. یادست بخیر بشه و کاری بکند سایتی راه بندازه، یا..... استاد واقعا برام جای سواله قشر کودک جامعه که تماما شناخت او از کارتون ها به راحتی میتواند شکل بگیرد. چرا این همه کارتون غیر مجاز و بد آموزی مثل آبشار جاذبه و دخترعنکبوتی و... در فضای مجازی وحتی در شبکه ی شاد و روبیکا به راحتی در دسترسش است؟ ولی کارتونهای بسیار خوب که آموزنده هم هستند حالا نمیگم حتما ایرانی اند، خوبند و فضای آرام و آموزنده دارند همه در سایت تلوبیون هستند که گزینه دانلودی که قبلا داشت، الان گزینه ی دانلود آن را بر داشته اند؟ و کارتونهای خوب به راحتی در دسترس کودکان نیست و قابل دانلود نیست؟، به راستی متولیان فرهنگی این مملکت چه کاری را برای کودکان این سرزمین میخواهند انجام دهند؟ مگر حقوق نمیگیرند که تولید محتوا کنند؟ پس چرا محتوای تولید شده قابل دانلود نیست؟ و جای تعجبه که برضد آن، محتوای کارتون های خشن و نامناسب در جای جای فضای مجازی بیداد میکنه!! با بازدیدهای بعضا پانزده هزار بازدید به بالا!!! و هر نوع کیفیت دانلودی که بخای اونم مجانی! مگر نمیگن امتیاز انسان، به شناخت اوست و کسانی که با ایجاد شکّ و شیطنت و.. ، حقّ را می پوشانند و شناخت صحیح را از مردم می گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را از آنها، گرفته اند و این بزرگترین ظلمه که این ظلم، به کودکان در غالب کارتون و انیمیشن میشود ولی دیده نمیشود. و شناخت و افکار کودکانمان با کارتونهای بد خراب و منحرف میشود. و کسی کاری نمیکند و پدر و مادران چاره ای ندارند چون محتوای خوب قابل دانلود نیست!! متاسفانه کسی تابحال دم بر نیاورده، که آقا کارتونهای خوبی که نمیشه دانلود کرد و کارتونهای محتوای نامناسب در دسترس زیادی که آماده ی دانلوده، این چه وضعشه خدا وکیلی؟ مقصر کیست؟ پس چاره تربیت کودکان امروزی چیست؟ دست والدین بسته است واقعا در این مملکت.... من مادر چکار کنم؟ یعنی کل بچه ها اگر به تلوزیون به موقعش نرسند، فقط یه سایت تلوبیون رو دارن که مراجعه کنند اونم بدون گزینه ی دانلود!! تو این عصر تکنولوژی!!مایه ی تاسفه فقط یه سایت!؟ خب معلومه بچه ها مراجعه میکنند به کلی سایت در دسترس و مجانیه ماهواره و روبیکا و.. و بعد از یه عمری دیدن آن کارتونها، با کلی نوجوان و جوان منحرف فکری روبرو هستیم که قابل اصلاح نیستند یا سخت اصلاح... خب آقا جان کار رو از ریشه درست کنید. که ریشه، همان تولید کارتون خوب برای کودک است، کارتون کارتون کارتون خوب. که البته با گزینه ی دانلود برای عموم آزاد است. خخخ. والا به خدا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حساسیتِ به جایی است. آری! ما هنوز در این موارد و مواردی اینچنینی واقعاً به بلوغی که باید برسیم، نرسیدهایم. حتی متوجه نیستیم در جهانی زندگی میکنیم که نهتنها جهان دیجیتال، بلکه جهان سرعت، در همه موارد است. امید است این نوع انتقادها از یک طرف، و کارهایی که با تحقق انقلاب اسلامی پیش آمده از طرف دیگر، زمینهای باشد برای حضور در جهانی دیگر. که بنده آن را «جهان بین دو جهان» نامیدهام. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. منظور استاد از تزکیه در کتاب هایشان چیست؟ و چطور باید انجامش داد؟ ۲. سیر سی دی های سخنرانی استاد به چه نحو هست و برای تهیه ی فایل های صوتی از کجا باید اقدام کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مباحث «معرفت نفس» روشن میشود که انسان، استعداد حضور در همه عوالم وجود را دارد و تزکیه، بدین معناست که انسان موانع آن حضور را از پای خود باز کند. ۲. سیر مطالعاتی سایت، جایگاه صوتها را مطابق آن سیر مطالعاتی رویهمرفته تعیین میکند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی! من قبلاً خیلی به فلسفه و عرفان اسلامی اعتقاد داشتم تا اینکه مناظرات تفکیکی ها و فلسفه و عرفان به دستم رسید. انتقادات آنها را درباره فلسفه و عرفان شنیده و حق را به تفکیکی ها میدهم. الان آن شخصیت فلسفی و عرفانی من بهم ریخته. احساس میکنم تو خالی شدهام. به نظر شما آیا باید راه کلام را بروم و دست از فلسفه و عرفان بردارم؟ با تشکر منتظر راهنمایی شما هستم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای حضور در ایمانی زنده که جوابگوی مسائل امروزینِ ابعاد معنوی ما باشد، نمیتوانیم از فلسفه صدرا و عرفان ابنعربی فاصله بگیریم، مگر آنکه بتوانیم خود را راضی کنیم به هر آنچه از ظاهر شریعت فهمیدهایم برایمان کافی باشد. به نظر میآید بیحساب نیست که حضرت امام در دعوت گورباچف به اسلام، شخصیت صدرا و ابن عربی را به میان میآورند، زیرا عقل بشر جدید، جهت فهم اسلام نیاز به چنین حضوری دارد که آن حکیم بزرگوار و آن عارف فرهیخته به میان آوردهاند. آیا نگاه رهبر معظم انقلاب به فلسفه صدرایی حکایت از حضور آن فلسفه در آینده ما ندارد که میفرمایند: «به گمان ما فلسفه اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار:۱. در بسیاری از آثار علما و متون متقن دینی از جمله کتب حضرتعالی تدبیر امور تن را به من یا همان نفس ناطقه برمی گردانند حال آنکه دوستانی که در حیطه علوم تجربی کار میکنند و بسیاری از مردم این امور را به مغز مادی بر میگرداند و در واقع قائل به تفکیک عقل و مغز نیستند. ۱. در خصوص دلایل تجرد عقل و حیطه و وظایف در حوزه تن راهنمایی فرمایید ۲. دوستان روانپزشک شادی و غم و حالات نفسانی را تابع هورمون های ترشح شده از مغز می دانند ولی در متون فلسفی کاملا برعکس این قضیه است در این خصوص دلایل متقن منطقی را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه شده است. خوب است به آن دو کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: چرا شیخ علی تهرانی را اعدام نکردند؟ مگر مفسد فی الارض نبود؟ یا شاید چون شوهر خواهر رهبری بود اعدامش نکردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: افراد زیادی مانند شیخ علی طهرانی داشتیم با آنهمه توهینهایی که به مسئولان نظام میکردند. ولی چون اقدام عملی علیه نظام و مردم نداشتند، حکمشان اعدام نبود. مگر میر حسین موسوی و کروبی کارهایشان کمتر از شیخ علی طهرانی بود؟!! موفق باشید
سلام استاد: شرح این بیت از غزل مولوی چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخوی! کدام غزل؟ ثانیاً در این موارد خوب است که کتابهای شرح غزلیات جناب مولوی رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و خسته نباشید: واقعا صد حیف که سایتهای پربازدید، چون سایت شما تابحال نویسندگان معتبر در هر زمینه را معرفی نکرده اند، که با دنبال کردن آن نویسنده و احتمالا سیرمطالعاتی که در سایت خود پیشنهاد میدهند ما و مردم عادی که دانشگاه نرفته ولی وقت و علاقه ی کتابخوانی را دارند هم از علوم آنها بهره مند شویم!! مثلا در علم سیاست، فلسفه، در عرفان نظری و عملی، در جامعه شناسی و روانشناسی، کلا هر شاخه ای که لازم است اطلاعاتی داشت به آن نویسندگان مراجعه شود. البته که در زمینه ی عرفان را که سیر مطالعاتی جنابعالیست عالی و پربار است. ولی در دیگر زمینه ها ما نویسندگان معتبر را اصلا نمیشناسیم. مثلا آقای زرشناس و یه نفر به من معرفی کردند و دو دل هستم که آیا مورد تایید هستند یا نه؟ عبدالکریم سروش را شخصی دیگر معرفی کردند و ما گیج و حیران که بالاخره کدام بهتر است و مایه ی گمراهی نیست! اگر لیست نویسندگان معتبر و مورد تایید در هر رشته و شاخه ای که هر سال به روز رسانی معرفی میشد خیلی بهتر بود. اگر شما افرادی را میشناسید لطفا معرفی کنید. ممنون از توجهتان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پیشنهاد در جای خود کار خوب و ارزشمندی است، ولی این سایت برای چنین کاری طراحی نشده و توان چنین کاری هم در ما به جهت زمانی که باید در اختیار آن بگذاریم، نیست. به نظر میآید اگر در مورد انقلاب اسلامی که این سایت وظیفه دارد متذکر عظمت تاریخی آن شود، حساس باشید به خوبی متوجه خواهید شد جناب استاد آقای زرشناس چه اندازه به انقلاب اسلامی نزدیکند و امثال آقای دکتر سروش چه اندازه دورند. موفق باشید
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید تا کششی از جانب غیب نباشد امکان ندارد شخص از تن خود برای حق بگذرد. روی این حساب است که بچه های جنگ برای رفتن روی مین یا... داوطلب می شدند. حال سئوال این است که در جریانهایی که باطل هستند دلیل اینکه به راحتی از خود میگذرند چیست؟ آیا آن کشش از جانب غیب برای آنها نیز وجود دارد؟ مثلا داعش وقتی عده ای برای انتحاری می رفتند آنهایی که انتخاب نشده بودند به شدت ناراحت بودند و یا شاید به درگاه الهی ناله می زدند که گناهشان چه بوده. چنین چیزی اگر جذبه الهی نباشد که به زعم خود حق هستند پس چیست؟ وهم و خیال هم که نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید در روش داعشیگری دو چیز در میان است یکی تحریک توهّمات شدید و دیگر زندگیِ دنیایی بهتر در عین انتحار. زیرا یک داعشی چیزی به نام حقیقت که باید با شهادت به آن نایل شود، نمیفهمد. و به گفته یکی از اسرایشان بگذارید من هرچه زودتر کشته شوم تا با زنان بهشتی عیش خود را ادامه دهم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد گرامی با توجه به اینکه در روایات گفته اند «البلاء للولاء» و یا در مورد فضیلت اهل صبر و مصیبت بسیار فروان در متون دینی آمده است «سلام علیکم بما صبرتم» و یا «آنکه در این بزم مقرب تر است جام بلاء بیشترش می دهند» و... گیرم بنده صالح محب در این مصیبته ها صبور و شاکر است خدایی که از مادر مهربانتر است چگونه سختی های بندگان محبوبش را می بیند و صبر می کند؟ خداوند متعال چگونه مصیبت های امام حسین (ع) را می بیند و راضی می شود امام حسین (ع) بخاطر خداوند همچین ایثاری انجام دهد؟ اگر فرزند بخواهد برای پدر و مادر خودش ایثاری انجام دهد هیچ وقت آنها راضی به انجام آن ایثار نخواهند بود. خداوند الرحم الراحمین چگونه راضی می شود؟ سنخ محبت خداوند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو یعنی خداوند و بندهای که اهل صبر بر بلاست، به شیرینیِ اصیل و حقیقی و پایدارِ صبر توجه دارند و از این جهت نهتنها برایشان سخت نیست، بلکه تا آنجا احساس شیرینی میکنند که خواهند گفت: «در بلا هم میچشم الطاف او / مات اویم، مات اویم، مات او». عرایضی ذیل کتاب «پاییز آمد» شد. خوب است که نظری بدان بیندازیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/13099. در این مورد نیز میتوانید سری به شرح غزل شماره ۱۲۲ بزنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13155 موفق باشید
سلام و خدا قوت: چرا هر زمانی که میخوایم شروع کنیم و قدم بهتر و موثرتری به خصوص در جهت کسب معارف برداریم، همیشه اتفاقی میوفته و ما رو از ادامه مسیر مایوس میکنه؟ برای من این اتفاق همیشه میوفته. خسته شدم از این همه زمین خوردن و بلند شدن. تا تصمیم جدیدی میگیرم و برنامه جدید میریزم و میخوام شروع کنم به خوندن، اتفاقات زندگی نمیذاره و همیشه ذهنم درگیر مسائل دیگه میشه... چرا اینطوریه و چه کنم؟ نزدیک ۴۰ سالمه و همیشه این مشکل رو داشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده بِه از خفتگی». با همین افتان و خیزانها و لنگانلنگانرفتنها إنشاءالله به مقصد خواهید رسید. نه مأیوس باشید و نه به خود سختگیری کنید. موفق باشید
سلام استاد: چرا تفسیر قرآن را از اول قرآن و سوره ی بقره آغاز ننمودید اگر سوره ی بقره را تفسیر فرمودید چرا در سایت یافت نمی شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن زمان که به لطف الهی سوره بقره بحث شد هنوز امکان ضبط آن مباحث فراهم نبود مگر در روزهای آخر و چند جلسه آخر آن. موفق باشید
سلام علیکم: آیا اسم یا مضل زیر مجموعه جلال خداست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام میفرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود.
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوشاش از شنیدن حرفهای تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست دادهاند و نمیتواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آنهم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانیاش.
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر میرسد همانگونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوشها برسانیم و نه گوش شنیدن حرفهای زمانه را میشنویم و بنابرااین گرفتار آنی میشویم که امروز هستیم و بسیاری از گرههای آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بیرونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوشهای خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشودهای که میتواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بینهایت با گشودهترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیستانگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقیاش که گمشده جانش نیز میباشد متصل میکند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هویاش میرساند. آی آدمها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش میرسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونیتان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچیها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید .
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
مناجات با خدا یکی از آن لایههای ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او میآید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بیسامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیتگریزی و خشونت و بیتوجهی و چشمپوشی از آنچه در پیرامونش میگذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدمهایی در آن به میان میآیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین.
مناجات با صورت تاریخیاش، امروز میتواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمیآید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت میآید و انسانها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیشتری از آنچه بر ما میگذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و اینکه چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیستانگاری «فهم» کنیم تا به جای سخنگفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء میکند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما میباشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا » در پیش است که در آنجا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آنجا عرض میشود:
در حضوری که با فلسفه وجودی پیش میآید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم میگردد که در ادامه آن جدّ و جهد میتواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی میتوانیم با باورهای خود به صورتی جزمی بهسر ببریم.
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را میآورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانههای شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمیآید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونهای مبهم پی میبرد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان میشود و سرانجام شتر گمشدهاش را که همان ایمان است، مییابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گمگشتهای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آنکس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را میبیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار میشود:
بوی برد از جدّ و گرمیهای او که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. میگوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه میدارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام میزنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمیماند ولی با نظر به فضل او میتوان حضور آن را تجربه کنیم.
گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیتهای ایمانی با همان قبض و بسطهایی که پیش میآید، نگه دارد آن بصیرتها مکرر در مکرر میشوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار میدهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیهالسلام» اینطور از آن در خود احساس میکنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايیهايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون میشود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید
جمهوری اسلامی و طوفان نیست انگاری. سلام خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: (این نوشته صرفا درد و دلی است و شاید دلنوشته ای باشد.) با نگاه به پرسش و پاسخ «تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا»، نکته ای ذهن من را درگیر کرد. زمانی ما به دور دست اشاره می کنیم که عزم و همتی برای پیمودن مسیر نداریم. همان طور که می دانید در یونان که مسئله ی جمهوری مطرح شد نسبت میان انسان ها یک نسبت وجودی بود نه مانند امروز که جمهوری تبدیل انسان عددی برای درصدها در رای گیری است. همان زمانی که حضور تاریخی انسان یونانی را داریم زمان پریشان احوالی عالم یونانی نیز هست یا اگر به صدر اسلام نگاه کنیم این پریشانی را در حکومت امیرالمومنین هم می بینیم اما این تاریخ، تاریخ ظهور مالک اشترها و میثم تمارهاست و شاید عاشورا را بتوان در ادامه ی همین احوال دید. حضور انسان ها آن پریشان احوالی را هم دارد. آنچه که من دارم احساس می کنم بی معنی شدن حضورم در انتخابات است. من در حرم جمهوری اسلامی، احساس نمی کنم وارد حرم شدم نسبتم، نسبت زائر و حرم نیست. خود حرم دارد معنای حرم بودن را از دست می دهد. اتفاقی که امروز در حال وقوع است اینکه قرار است من به یک عدد برای آمار مشارکت بالای پنجاه درصد تبدیل بشوم تا عده ای بتوانند تصمیماتی را که من در آنها حاضر نیستم با سلطه گری بیشتر برای من بگیرند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ همین نظارت استصوابی، یک نظارت محتوازده است انسان ها را در چارچوب محتوایی می سنجند مثل یک کالا. به طور مثال ارشاد مدتی به فیلم هایی مثل آژانس شیشه ای یا آدم برفی مجوز نمی داد چون از نظر محتوایی با ارزشها نمی خواند درحالی که از نظر فرم، زبان انقلاب بود. زمانی که این نوع نظارت و نگاه محتوا زده حاکم شود بعد از مدتی فرمی شکل نمی گیرد. نظارت استصوابی امکان ظهور فرم سیاست در معنای عرفی آن را هم نمی دهد چه برسد به معنای اصیلش. این نوع نظارت زبان خادمین حرم شده است گفتگو و همدلی از میان رفته است. اگر در دفاع مقدس این زبان حاکم بود مخصوصا در اوایل جنگ این نگاه حاکم بود بدنه ی ارتش تقریبا منتفی بود سپاه و بسیجی هم نمی توانست باشد اصلا مردم نمی توانستند باشند. در فضای فعلی هر بار می خواهی در احوال خودت در این حرم حاضر باشی نمی گذارند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ زمانی که با رزمنده های دفاع مقدس هم صحبت می شوم حتی آنهایی که امروز دین هم ندارند بهترین دوران زندگی شان همان دوران جنگ بود همان زمانی که در مقابل خودشان هیچ سدی احساس نمی کردند در پدیده ای مثل جنگ که یکی از جلوه های نیست انگاری در عالم مدرن است. پدران ما احساس حضور داشتند در اوج نیست انگاری زندگی ساختند. اما من احساس می کنم پس از جنگ میان پریشان احوالی و حضور مردم با بقا و امنیت جمهوری اسلامی، بقا و امنیت انتخاب شد. تامین امنیت، سلطه بر مردم را می طلبد. نظارت و مدیریت می طلبد. به جای انسان خلاق و آزاد، کارمند نیاز دارد. جهاد سازندگی بی معنی می شود. حضور مردم در اقتصاد بی معنی می شود. نقش مردم در سیاست کمرنگ می شود. بقا و امنیت، مردم را به روزمره گی می اندازد و مجالی برای فکر و هنر نمی گذارد. حالا ممکن است عده ای خرده بگیرند که در سایه این امنیت است که مردم می توانند در اقتصاد حضور داشته باشند و کشور پیشرفت می کند اما مسئله اینجاست که امنیت در جهان توسعه یافته با حضور مردم محقق شده است. غرض این نیست کشور را در دوگانه های مصنوعی مانند یا آزادی یا امنیت بیندازیم اما مسئله اینجاست که به امنیتی دیدن مسائل و امنیتی کردن فضا عادت کرده ایم و از آنجایی که نه فرهنگ سامان پذیر و تقدیرگرایانه ی ملت شرق آسیا را داریم و نه تجدد در اینجا بنیانی دارد. این میل به سلطه و یک دست شدن حاکمیت برای حفظ امنیت باعث امنیت و حل مشکل نمی شود. چون یک دست شدن در جایی معنی دارد که فکری باشد و تفکر ریشه داشته باشد وگرنه محصول اینگونه سیاست ورزی این می شود که نیروهای انقلابی دیروز، غرب گرایان و وسط بازان امروز می شوند و هر چند سال یکبار چنین اتفاقی می افتد. جایی که تفکر نباشد خیلی زود تفرق حاکم می شود و کشور در یک چرخه ی معیوب گرفتار می شود و در نهایت رای دادن و رای ندادن هیچ کدام با دیگری فرقی نمی کند. این خود بیانی از نیست انگاری در جهان توسعه نیافته نیست؟ آیا بدون بازخوانی اینجا و اکنون رسیدن به تاریخ قدسی فردا امکان پذیر است؟ آیا با ندیدن وگزارش نکردن وضعیت امروز می توان از تنگناها عبور کرد؟ برای امثال من که نه جایی میان نیروهای انقلابی و حزب اللهی دارم نه در میان جریان ضد نظام و اصلاح طلب و ... از همه جا و همه کس رانده و تنها مانده ام تنها تعلق خاطری نسبت به امام و رهبری و انقلاب و شهدا دارم. آنچه از این منظر می بینم این است که اگر محتوا و اسم ها را امروز از جمهوری اسلامی بگیریم آنچه می ماند با احوال حکومت های سکولار چقدر فرق می کند؟ شهدا در تنگناها افقی برای فردا در مقابل ما گشوده اند اما زمانی که تفکر نباشد حتی شهدا هم مانند سایر امور جهان توسعه نیافته، مصرف می شوند و ما خود حجاب خود می شویم و در برزخ وحشت روز مرگی هامان گرفتار می شویم. خدا به حقیر سراپا تقصیر، چشمی بدهد متصل به سرچشمه تفکر و پایی منفصل از بند تعلق، تا در راه شهدا باشم. از وقت گذاری شما سپاس گزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً در همه ابعاد با جنابعالی نسبت به آنچه در میدان حاضر است، همراه میباشم و شاید به جهت مسئولیتهای اجرایی که داشتهام و به جهت ظلمهای ناگفتنی که بر بنده رفته است؛ چیزهایی بدانم که انسان را نسبت به همه چیز نهتنها بدبین، بلکه کافر بگرداند. بحث بر سر آن است که در این موقعیت، آیا باید به حضوری و به تاریخی در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است فکر کرد؟ و یا نه؟ حال در نظر بگیریداین شمائید که همچون علی «علیهالسلام» با امری روبرو شدهاید که با تیزبینیِ آن حضرت، همه آنچه با اسلام پیش آمد را رفته یافتند و در بین دو گذرگاه باید یکی را انتخاب میکردند، یا در جبهه اصحاب رده قرار میگرفتند و انکار هرگونه تاریخی میشدند که با انقلاب اسلامی پیش آمده است؛ و یا همچون که مولایمان انتخاب کردند در دل همان طوفان، راهی را مدّ نظر قرار دادند که بسی عجیب بود از آن جهت که همه میدانستند راهِ آن حضرت راهِ سقیفه نیست ولی در آن حضور تاریخی حتی در دل جریان سقیفه میتوان به آینده دیگری فکر کرد. و این دقیقاً نگاهی است که بنده در رهبر معظم انقلاب سراغ دارم و تأکید ایشان بر حضور در انتخابات و رأی دادن را از جنس حضور در ذات انقلاب میدانم. به همان معنایی که به سؤالکننده محترم در جواب سؤال شماره 36763 عرض شد که اتفاقاً حضور در رأی دادن نوعی از حضور در اگزیستانسِ تاریخی است و در این رابطه نگاه سؤال کننده محترمی که سؤال شماره 36757 تحت عنوان «جایگاه انتخابات در نظام اسلامی و معنای بشر جدید» فرموده است را بسیار مهم میدانم. موفق باشید
ســـلام و درود: استاد وقت شما عزیز است ولی بخاطر روشن شدن موضوع مجبورم شرحی دهم حلال کنین. بنده به لطف خدا حدود چند سالی هست که سیر معرفت النفس رو طی میکنم و کتابهای ده نکته، براهین صدیقین و حرکت جوهری، معاد و حشر رو گذراندم و واقعا از این سیر مطالعاتی بهره ها برده ام تا اینکه پارسال طی یک تشنج و بیهوش شدن درگیر بیماری تومور مغزی شدم و حدود ١ ساله بخاطر بیماری از کلاسها و مباحث جاموندم یک بار کتاب عقل ادب خیال و دو بار کتاب جایگاه جن شیطان رو خوندم خیلی سوالات برام حل شد از ماهیت بد و جنس آتشین جن تا جایگاه جن، از شیطان و وسوسه هاش تا ملک نبودن و از جنس جن بودن و... ولی مطلبی برام هنوز جانیافتاده این بیماری بسیار اذیت شدم ولی برکاتی هم برایم داشت استاد وقتی یکباره تشنج کردم یاد مباحث ده نکته و کتاب خویشتن پنهان افتادم چون به تمامه خودم رو جدا از بدن دیدم، چون پاها دستها زبان و گوش یکباره از تسلط من خارج شد و فقط میدیدم که انگار حال غریبی بر من وارد میشود و بینایی هم گرفته شد و بیهوش شدم یکی از برکاتش اون لحظه خودم و واقعا فقیر الی الله حس کردم به هیچ بودن خودم پی بردم به هست بودن خودم به خواست هست مطلق یعنی خدا پی بردم. اون مباحث خواب و رویا بسیار عالی برایم جا افتاد. استاد من خیلی خیلی کم خواب میبینم البته قبلا زیاد خواب میدیدم ولی وقتی مباحث خواب و رویا رو خوندم و متوجه شدم باید نفس به اتحاد برسه دیدگاهم تغییر کرد و چند سالی هست که خواب کم میبینم ولی هر بار خوابی دیدم ببشتر حالت رویای صادقه داشته و مدتی بعد اتفاق افتاده نمونه قبل بیماری کرونا خواب دیدم کرونا گرفتم و یک سال بعدش همون شد یا تو این بیماری خواب بستری شدن تو بیمارستان صدوقی و حتی دکتر خانم مغز و اعصاب که امد معاینه کنه رو دیدم و بعد از بستری در بیمارستان الزهرا مدتی بعد دقیقا همون خواب برام اتفاق افتاد البته ادمی نیستم که به خودم امورات رو تلقین کنم یا تو قوه وهمیه خودم ایجاد کنم و باهاش زندگی کنم خوابها بدون انگیزه یا فکر قبلی ایجاد میشن زمانی که کتاب عقل و ادب و خیال رو میخوندم خیلی کلنجار رفتم که چقدر وهم و خیال در من اثر داشته ولی در مورد خواب چیزی از وهم و خیال نیافتم بگذریم. چند سال قبل کتاب معراج السعاده رو خواندم و به معایبی در خودم پی بردم و سعی در اصلاح ان برداشتم و شاید یکی از عللی که باعث شد سمت مباحث معرفت النفس برم استارتش از همین کتاب زده شد. استاد چندین نوبت از من MRI گرفتن و چند بار سرم و تراشیدم و قرار بود عمل باز انجام بدن و تومور رو خارج کنن ولی هر دفعه انگار قسمت نبود تا اینکه مرحله اخر جراح مغز و اعصاب شب قبل عمل امد و گفت این عمل ٢٠ درصد عوارضی مثل فلجی تکلم حافظه و .. داره و درصدی هم احتمال بدخیم شدن داره و گفت فکرات رو بکن تا یک ساعت دیگه جواب بده و رضایت هم باید بدی من بهم ریختم و جالبه خود دکتر وقتی شرایط روحی من رو دید انگار به دلش انداختن و گفت من جاتو بودم استخاره میگرفتم استاد تو اون شرایط یه حالت اضطراری بهم دست داد و با اون حال مریض و سخت وضو گرفتم و به نیت انجام عمل جراحی استخاره کردم سه بار انجام دادم هر سه بد امد رفتم و رضایت شخصی دادم و از بیمارستان ترخیص شدم. پیش هفت تا جراح رفتم همه نظرشون این بود دست به سرت نزار و عمل نکن منم مرتب حالت تشنج و مشکلات خاص این بیماری بودم و بسیار بلاتکلیف. حالت اعضا بدنم طوری بود که تعادل نداشتم و سرگیجه اذیتم میکرد و حتی تمام نمازها رو نشسته میخوندم تو ایام فاطمیه متوسل شدم به اهل بیت و خانم خواستم راهی پیش پام بزاره تا اینکه یه روز بعد نماز صبح دارو رو خوردم و خواستم بخابم یکباره فکر زیارت امام رضا (ع) به ذهنم افتاد درصورتی که نه قبلش به مشهد فکر کرده بودم نه خواب دیده بودم با توجه به مخالفت شدید خانواده بخاطر تشنج هام با خانومم راهی مشهد شدم و همه چیز سریع جور شد و یکباره خودم تو حرم دیدم و وقت نماز درها بسته شد و وبا عده ای کنار ضریح بودیم خادم گفت همین جا مهرت و بزار نماز بخون منم وایسادم به نماز و وقتی تموم شد به خود امدم که من چند ماهه نشسته نماز میخوندم و اینجا چی شد یادم رفت و ایستاده انجام دادم اونجا به قلبم الهام شد عنایت حضرت بوده منم ازش خواستم راهی پیش پام بزاره و از این بلاتکلیفی دربیام تا اینکه برگشتیم و یکی از دوستان یه نوبت طب اسلامی در تهران برام گرفته بود و وارد مسیر درمان از این طب شدم و شکر خدا الان بعد از حدود هشت ماه با این نسخه ها که بصورت جامع شامل هم توکل به خدا و امید و توسل به اهل بیت هم عطر درمانی هم ذکر و هم خوراک طیبات هم پرهیزات و .. بود شرایطم بهتر شده و در حال درمان هستم و بهم گفت باید پرهیزات غذایی داشته باشی و صبور چون زمان بره ولی به لطف خدا و اهل بیت درست میشه این مقدمه لازم بود تا بتونم الان مشکل رو بگم. استاد با توجه به بحث وهم و خیال جن شیطان و ... من تو تمام MRI ها که ازم گرفتن یه چیز بسیار ذهنم و درگیر کرده سمت چپ سرم درست محل تومور شکل و نقش یه صورت هست که هم مو هم چشم هم دماغ و دهان داره هر سه زاویه نقش کامل یه صورت زشت داره که نمیدونم صورت ادمیه یا جن و شیطان و از زاویه چهارم دقیقا یه تک چشم که به وضوح شکل چشم مشخصه یه روز تمام عکس ها رو در MRI ها بررسی کردم و از زوایای مختلف عکس ها رو کنار هم چیدم این نقش صورت تو تمام زوایای مختلف سر که عکس گرفته شده دقیقا رو محل تومور دیده میشه با طبیب طب اسلامی صحبت کردم گفت ما درمان رو با توجه به کل انجام میدیم علت بیماری شامل گناه، غذای ناپاک و طیب نبودن غذا، سردیجات، چشم زخم و ... هر چی باشه نسخه جامع میدیم که همزمان بیمار با توبه توکل به خدا، توسل و زیارت اهل بیت پرهیزات غذایی خوراکهای طیب عقیقه و انگشتر فیروزه یا عقیق و خاصیت عطر ها برای سردی و خشکی مغز و غذاهای مقوی و ورزش میریم جلو و اگر چشم زخم هم باشه با تدابیر جامع بودن نسخه به امید خدا حل میشه از زمانی که کتاب معراج زندگی من رو تغییر داد خیلی رو چشم پاک بودن حساس بودم و خیلی مراقبت میکردم ولی از قبل بیماری احساس کردم داره از کنترل خارج میشه و میل به نگاه نامحرم داره. استاد خیلی تلاش میکنم کنترل کنم ولی انگار سر دعوا داره البته قبل این مشکل چشم چندین سال مراقبت کردم احساس کردم از ناحیه چشم خیالم راحت شده ولی انگار فریبم داده حتی تلوزیون هم زیاد نگاه نمیکنم سعی میکنم نگاهم یا رو به زمین یا رو به اسمان باشه الانم خیلی در تلاشم این چشم و کنترل کنم که هر روز تیرهای ذهر الود ابلیس نفس ضعیف من و تحریک نکنه رو قلبم و کدر نکنه. استاد من آدم خیالاتی یا وهمی نیستم میخام عقلانی متوجه بشم با توجه به مطالعه کتاب جن و شیطان بازم گیرم. ۱. آیا امکان داره جن با توجه به ماهیت جنسش که با ما فرق داره بتونه اصلا داخل بدن کسی بره یا این نقش صورت جن باشه. ۲. با توجه به این که شیطان قدرت وسوسه داره ایا باز هم میتونه در بدن نفوذ کنه؟ جایی دیدم در سوالات که امکان داره در زبان شخص و کلامش نفوذ کنه ایا این نقش امکان داره شیطان باشه؟ ۳. هر کاری مطلبی حرفی میخوام بزنم انگار دو نفر تو مغزم نشستن یکی میگه مثلا این کلام بد رو نگو گناهه از اون ور اون یکی میگه انجام بده خوب طبق مباحث مشخصه الهام اول ملک هست و نفس مطمئنه و الهام دوم وسوسه شیطان هست برای تحریک نفس اماره خوب ایا این الهامات از درون نفس انجام میشه یا از خارج از بدن؟ ۴. امکان داره این نقش چشم صورت خیالی یا برزخی خودم باشه بخاطر مشکل چشم که خودم دارم از خودم کتک میخورم و نشون میده استاد این نقش صورت اینقدر ذهنم رو مشغول کرده که خواستم حضوری بیام پیشتون ولی هر بار دیدم دورتون شلوغه بعد نماز صبح هم قبلا امدم دیدم بازن چند نفری منتظرن بعد نماز یا استخاره یا مطلبی رو با شما در میان بزارن روم نمیشد تو جمع بهتون بگم استاد من توکل کردم به خدا و توسل کردم به امام زمان (عج) و تلاش میکنم مسیر رو درست برم شدیدا مقید به نماز اول وقت هستم لقمه و حروم حلال رو حواسم و جمع میکنم احترام پدر مادر رو نگه میدارم تو تربیت فرزندان حساسم هر هفته سه شنبه ها جلسه استغاثه به امام عصر و ۵ شنبه ها دعا کمیل در گلستان شهدا رو مقیدم و نماز شب هم میخونم و هر وقت نخوندم همان روز قضا میکنم خوراک مقوی و پاک میخورم تا وهم خیال نباشه ولی ا نگار نیست انگار مشکل دیگری درمیانه چی بگم نمیدونم امتحان الهی هست ایا این چند سال معرفت نفس و باید نزد خدا ازمون بدم گاهی پیش خودم میگم نکنه نقش چشم تو عکس ها همان چشم ناپاک خودمه یا نقش چهره همون صورت درونی خودمه خدا داره بهم نشون میده دوباره گاهی میگم نکنه جن در من نفوذ کرده استاد حتی تو جلسات دعا و نماز شب هم ول کن نیست جنبه منفی رو جلوه میده میترسم این مشکل فکرم رو هم الوده کنه تلاش میکنم خدا عنایتی کنه از این مشکل رها بشم نمیدونم این چه شرایطی هست بسیار برام غریب و سخت شده نمیخوام ناامید بشم جنگ با نفس جهاد اکبره ولی حریف قدره کتک میخورم از شما تقاضه دارم برایم دعا کنین نفس شما حق است و راهنمایی جامعی بفرمایید چکار کنم مجبور بودم شرح بدم. ببخشید طولانی شد بلاخره ادم دکترم میره باید شرح حال کامل بده پیدا کردن راه حل بیماری منم گفتم این مشکل متخصص روح میخاد گفتم چه کسی بهتر از استاد امیدوارم با نفس پاک و مطهرتون هم جواب سوالات هم نظرتون رو بگین و راهنمایی کنین لطفا در جیمیل پاسخ بدین دوستان سوال و ببینن شاید شبهه بشه درد و دلی بود که خیلی وقت بود میخواستم بتون بگم دنبال حضوری امدن بودم ولی اطرافیانتون روم نشد و نشد بیام
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه به هر حال کید شیطان ضعیف است؛ اگر در همه امور، شخصیتی مانند مقام معظم رهبری را و یا شخصی را که از نظر عزم و اراده محکم و جدّی میشناسید، مدّ نظر قرار دهید و در هر حال هرگاه احساس ضعف و یا مشکل کردید، با عزم او راه را ادامه دهید؛ ان شاءالله مشکلات رفع میشود. موفق باشید
سلام علیکم: درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم چه مسجد و چه مدرسه ای مدنظر امام خمینی رحمت الله علیه بود که از آن بیزار شدند و کجاست آن میخانه ای که مدنظر ایشان هس؟ .فضای نیست انگاری آنقدر جهان ما را پر کرده و افراد و دانشگاه و حوزه و... را دربرگرفته که آگاه شدن به این نیست انگاری گویا فقط درد را بیشتر میکند. کجاست آن میخانه ای که شب و روز انسان در آن مستی میکند و از این مسجد و مدرسه که پر از مشهورات شده رهایی میابد و فریاد اناالحق سربدهد. مگر نگفت: بار دانش که چهل سال کشیدیم به دوش به یکی جرعه فکنیدم و یبک بال شدیم براستی راه تعامل با افرادی که میخواهند ما را به سوی مسجد و مدرسه ای که امام خمینی از آن بیزار بود بکشند چیست؟ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در عرایضی که در رابطه با سوره «اخلاص» شدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5، به همین نکته اشاره گردید که آن مسجدی که تنها ما را در ظاهر عبادات متوقف کند و آن مدرسهای که ما را در حدّ مفاهیم حتی مفاهیم توحیدی قرار دهد؛ جوابگوی بشر امروز نیست زیرا بشر امروز به گفته جناب آیت الله طباطبایی پرستشی را نیاز دارد که همراه با مستی و دلدادگی باشد که همان حضور میخانهای است. در این رابطه ایشان میفرمایند: «پرستش به مستی است در کیش مهر / بروناند زین جرگه، هشیارها». آری! هوشیاری بس است، باید به دنبال مستی و هستی بود. موفق باشید
گویا باز هم بانگ عاشقی در دلم نواخته شده! اما اینبار از جنس متفاوت و اتفاقا واقعی ترش است! آن من آنقدر دور است که نگاهش هم نمی کنم جز دیوانه ای که در غزه زاده شده و در مسجد الاقصی اذان به گوش خود شنیده و در میان نسیم های تاریکی طوفان روشنایی را حالا پس از سال ها گمشدگی یافته هیچ قابل رویت نیست. روزمرگی برایم حال باطل تر از هر نشان نایافتنی است. حتی ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم برایم نشانی از فلسطین دارند و خواب و خوراک و روز و شب شده پرچم حق نشان و فریاد های الله اکبر قسام. می دانم که اگر همین روز ها غزه را ملاقات نکنم قلبم از این دیوانه تر می شوم اما همه اش به فدای عشق به فدای مقاومت #فلسطین #لبیک_یا_قسام
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم میتوان با نظر به موارد زیر، معنی بودن در امروز و فردا و فرداها را در دل این شهادتها پیدا کرد.
۱. زمانشناسی به این معنا است که بفهمیم با نظر به شرایطی که در آن هستیم، خداوند در تاریخی که در پیش رو داریم؛ چه ارادهای کرده است و این همان «بصیرت تاریخی» یا «زمانشناسی» است که امام صادق «علیهالسلام» در بارهاش میفرمایند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه»، بر انسان عاقل است که نسبت به زمانهاش بصیر باشد و مطابق شأن زمانه با آن روبهرو شود و زبان خود را حفظ کند تا چیزی نگوید که در زمانه نمیگنجد. زمانشناسی منجر میشود تا انسانهای بصیر متوجه شوند نیاز زمانه چیست و خداوند در جوابگویی به نیاز زمانه با چه شأنی به ظهور میآید. در این رابطه قرآن میفرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الأرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» (الرّحمن/۲۹) و این یعنی هر آنچه در آسمانها و در زمین است از خداوند تقاضای برآوردن نیازهایشان را دارند و خداوند هر روز و روزگاری در شأنی است مطابق طلب و تقاضای هر آنچه در آسمانها و زمین هست.
وقتی انسان متوجه شود خداوند در زمانهای که آن انسان در آن زندگی میکند، چه امری را اراده کرده، آینده برایش روشن میشود و بر اساس حضوردر آن آینده شجاعت و همّت در آن انسان اوج میگیرد، به همان معنایی که امام صادق «علیهالسلام» فرمودند: «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس» به کسی که زمانه خود را بشناسد، انحرافات و غفلتها هجوم نمیآورد.
اگر در رهبران بزرگ دینی مانند امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» و پیرو آن، سرداران بزرگِ جبهه مقاومت متوجه آن نوع همت و شجاعت هستیم، باید ریشه آن را در بصیرت تاریخی و زمانشناسی آنها دانست و اگر آنها در خود چنین ارادههایی را احساس میکردند به جهت آن بود که خداوند آنها را شایسته تحقق اراده خود یافته بود و چون آن اراده، ارادهای الهی برای تحقق تاریخ جدید بود، مردم نیز نسبت به آنچه در شخصیت سرداران و فرماندهان مقاومت ظهور میکرد، بیگانه نبودند و گویا خودِ گمشدهشان را در آنها جستجو میکردند و سعی مینمودند با پیروی از آنها خود را در آن تاریخ و ذیل اراده الهی بسط دهند.
۲. با توجه به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و بسط روحیه مقاومت در مقابل استکبار، آیا نمیتوان گفت: اگر بخواهیم در مورد هر مسئلهای در این تاریخ بیندیشیم باید بر مبنای همان روحیه به آن بپردازیم و در غیر اینصورت از نظر تفکر از زمانه خود عقب میمانیم؟ و آیا جز این است که معنای حضور در تاریخ را باید در سیره شهیدانی دنبال کرد که روحیه مقاومت را در این زمانه، عین حقیقت اسلام میدانستند؟ اسلامی که تنها راه رجوعِ بشر به خودِ راستیناش است و آن اسلام می تواند جواب اصیلترین و بنیادینترین طلب انسانِ آخرالزمانی باشد، زیرا فرشته وَحی آن را از آغازینترین آغازها یعنی از مبدأ وجود، حضرت ربّ العالمین به بشریت عطا کرده تا بشریت در هر تاریخی که هست با تجلی اسماء الهی، در بستر اسلام بیمأوا نباشد و خود را در بهترین عالَم حاضر کند و با خطورات و نفحات قدسی بهسر برد.
۳. آیا میتوان گفت مسائلِ مسئله مقاومت در بستری که انقلاب اسلامی به میان آورده، مسائل انسان این دوران است تا با دغدغههایی که نسبت به آن انقلاب دارد، به امکانات جدیدی برای ظهور تفکرات سیاسی اجتماعیِ مخصوص این دوران دست یابد؟ اگر چنین است، آیا حضرت امام و رهبری و فرماندههای مقاومت، متفکرترین متفکران این تاریخ نیستند؟ زیرا نسبت به مقاومت در مقابل استکبار، یعنی روشنیگاه اراده الهی در این زمانه، دغدغهمندترین بودند و میباشند؟
۴. آیا جز این است که هرکس شخصیت خود را ذیل متفکرترین متفکران شکل دهد از بیهودگیها و پوچیها رها میشود؟ و آیا آمدن به سوی حرکت ضد استکباری انقلاب اسلامی و همراهی با متفکرترین متفکران این دوران، تنها راهی نیست که باید طی کنیم تا «تفکر» نمیرد؟ همراهی با متفکرانی که در کار خود مردانی تمام بودند و نه انسانهایی میانمایه؛ انسانهای شجاع بصیری که حفظ جانشان در نظرشان در بستر مبارزه با ظلم و استکبار، جُوِی ارزش نداشت.
۵. اگر عصر، عصر اراده الهی برای نفی استکبار است و تفکر در بستر حضور در تاریخی که به ظهور آمده ممکن است، آیا میتوان گفت در حساسترین شرایط نسبت به «تفکر» قرار داریم و باید از خود بپرسیم تفکر در این زمانه ما را به چه میخواند که اگر متوجه آن نشویم گرفتار اکنونزدگی و سرگردانی میشویم؟
مهم آن است که بدانیم «تفکر»، آن فهم ظاهری و آن عقل جزئی نیست که تصور کنیم در عصر ارتباطات و توسعه اطلاعات بهدست میآید بلکه تفکر حقیقی در این تاریخ، درک درست اراده الهی در این قرن است که قرن نابودی ابرقدرتها است.
۶. باید از خود پرسید چگونه شهدا مورد خطاب اراده الهی قرار گرفتند و در راستاي پاسداشت از حرکتی که با انقلاب اسلامی شد تا مرز شهادت جلو رفتند؟ شهدا با گوشسپردن به ندايی که خداوند به گوش جان آنها رساند به اين نتيجه رسيدهاند که ميتوانند ظرفيت خود را تا مرز شهادت بگشايند و از مبارزه با استکبار از پای ننشینند تا خداوند دوباره به تاریخ برگردد.
۷. تا زماني که ما نسبت به آنچه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آنکه بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجه انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت و اهداف اصيل آن بنماييم و اجازه ندهيم با انواع کاهليها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حاليکه همه ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي جبهه مقاومت آنطور فداکاري کردند را پاس ميداريم.
۸. ما همواره در همهجا در اين تاريخ با حضورِ تاريخي ارادهي الهي ارتباط داريم، هرچند همیشه به نداي آن گوش نميدهيم ولی وقتی در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار ميگيريم و مطابقِ آن اراده عمل ميکنيم، به معناي واقعي در راه حضور تاريخي خود قرار میگیريم، چيزي که شهداء بهخوبي آن را تجربه کردند، آنها بهخوبی فهمیدند انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت عطيهاي الهي است و برای حفظ آن تا مرز شهادت پیش رفتند تا تاریخی که شروع شده است ادامه یابد و این درست بر عکس انتحارهای کوری بود که تلاش داشتند تاریخ تحجّر و استکبار باقی بماند و به همین جهت آن انتحارها در بستر عدم بصیرت نسبت به تاریخی بود که شروع شده بود، انجام میگرفت و به جای آنکه با دشمنان اسلام درگیر شوند چون از بصیرت و آگاهی لازم برخوردار نبودند؛ خود را به در و دیوار زدند تا بمیرند.
بصیرتی که در شهدا به چشم میخورد آنچنان عمیق بود که نمیتوان انتهایی برای آن در نظر گرفت ولی در انتحارهای کوری که پیش میآید آنچه وجود نداشت بصیرت و زمانشناسی بود و لذا تحجّر بر معنویت حاکم میشد در حالیکه رهبر معظم انقلاب ميفرمايند:
«شهدا مايهي رونق حيات معنوياند در کشور. حيات معنوي يعني روحيه، يعني احساس هويت، يعني هدفداري، يعني به سمت آرمانها حرکتکردن و عدم توقّف؛ اين کار شهدا است؛ اين را هم قرآن به ما ياد ميدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع ميکنند، وقتي ميروند، با جان خودشان «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (آلعمران/ ۱۷۰) ببينيد اين استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّيشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه اسلامي است، وقتي ميروند، معنويتشان، صدايشان تازه بعد از رفتن بلند ميشود. نطق شهدا بعد از شهيدشدن باز ميشود، با مردم حرف ميزنند «بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ» با ماها دارند ميگويند؛ [بايد] ما گوشمان سنگين نباشد تا بشنويم اين صدا را... مهم اين است که ما بشنويم اين صدا را. و خداي متعال در اين صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوري شده است که وقتي از شهيدي يک چيزي نقل ميشود، يک حرف دقيق و متيني نقل ميشود، اثر ميگذارد بر روي دلها، دلها را منقلب ميکند... ما گوشمان سنگين است، اين پيامها را درست نميشنويم؛ اگر به ما بشنوانند اين پيامها را، ديگر اين گرايش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اينها، از بين ما رخت بر خواهد بست... اگر اين پيام را بشنويم، روحيهها قوي خواهد شد، حرکت، حرکت جدّياي خواهد شد.»
آري اين شهدا هستند که حقيقت دوران ما را آشکار کردند تا افق آينده درست تفسير شود و اينها به خوبي متوجه شدهاند خداوند در اين تاريخ چه کار عظيمي را اراده کرده و معلوم است اين کار بيهزينه نخواهد بود. به اين فکر کنيد که چرا بايد شهدا را آيات الهیِ این تاریخ بدانیم؟ بر آنها چه گذشت که آنطور هوايي شدند، با اينکه انسانهاي بزرگي بودند؟ سؤال بنده اين است که اين شهدا، اين آيات الهی این تاریخ، چه ندايي از حقيقتِ اين دوران شنيدهاند که اين اندازه آسماني ميشدند؟ ما يا بايد نسبتمان را با اين حقيقت براي هميشه تعطيل کنيم مثل اينکه دنياي مدرن چنين کرده است و يا بايد با حضور در ساحتي که ماوراء دنياي مدرن است، وارد تاریخی شویم که شهدا نماد شروع آن هستند و باید از خود پرسید چه نسبتی میتوانیم با تاریخی که شروع شده برقرار کنیم تا بتوانیم ندایِ بیصدای آن را به گوش جان بشنویم؟ اگر با نظر به فرماندههای مقاومت در ساحت مخصوصِ تاریخِ پیش رو که تاریخ نفی استکبار است، قرار بگیریم، آن بصیرت به سراغ ما هم میآید. بعضي توانستند آن ندا را در نزد خود بیابند، ندایی که جز اشاره به سیره و سلوک سرداران مقاومت نیست.
برپا نگاهداشتنِ تاریخی که با سرداران مقاومت و با بصیرت خاص آنها شروع شده، پاسداري از امر قدسي در اين تاريخ است و چون گشوده شود، گشايش حضرت حق در آن طلب ميگردد و اين است راهِ فهم رازي که شهداء در افق تفکر ما قرار دادند. اين نوعي ارجنهادن به درخشش خداوند است در آن حدّ که در تشييع بدن مبارک شهداء آن درخشش احساس ميشود، زيرا شهداء گوهر و ذات جبهه مقاومت را به صورتي تاريخي به ظهور آوردند، از آن جهت که معناي جبهه مقاومت آن است که ميخواهد عالَمي را بگشايد تا سرآغازِ تاريخي شود که بشر آخرالزمانی به دنبال آن است و جبهه استکبار گمان میکند با بهکارگیری متحجّرینِ مقدسمآب مانع تحقق آن است، در حالیکه این امر عامل جدایی و روشن شدن هرچه بیشتر تفاوت بصیرت شهدا و حماقت متحجّرین و در این شرایط، صهیونیستها خواهد شد. موفق باشید
با سلام: آیا از شاگردان علامه طباطبایی، کسی معاد مورد نظر ایشان را تبلیغ و بیان کرده اند؟ در کدام آثارشان؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت الله جوادی در شرح جلد نهم اسفار و آیت الله محمد شجاعی در کتاب «یاد معاد» و آیت الله حسینی طهرانی در مجلدات درسهایی از معاد به نام «معاد شناسی»؛ همه تحت تأثیر نگاهِ آیت الله طباطبایی مطالب مربوط به معاد را عرضه داشتهاند. موفق باشید