بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5961
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز؛ مقام معظم رهبری (حفظه الله) در بخشی از بیاناتشان در تاریخ 8/8/87 در جمع دانش آموزان و دانشجویان تشکلهای دانشگاهی بمناسبت 13آبان فرمودند: «فردای این کشور، فردای این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. احساس مسئولیت کنید که چه بشود؟ که خود را بسازید؛ از لحاظ علمی، بسازید، از لحاظ ایمان و تقوا بسازید. بصیرت خود را زیاد کنید. آگاهی های خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش دهید.» سؤال بنده اینست که راه چیست؟ یعنی چگونه میتوان احساس مسئولیت کرد و به این خودسازی علمی و اخلاقی و این بصیرت و آگاهی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند رسید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: راه را رهبری معلوم فرموده‌اند. 1- به عنوان دانشجو در رشته‌ی خودمان عمیقاً وارد شویم 2- در فهم معارف و اخلاق نیز کوشش لازم را بنماییم 3- بفهمیم انقلاب اسلامی یعنی چه و چه جایگاهی در تاریخ جدید نسبت به مدرنیته از یک جهت و نسبت به تمدن اسلامی و حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» از طرف دیگر دارد. موفق باشید
5879
متن پرسش
سلام استادمن دررشته ی فنی مهندسی مشغول به تحصیل هستم واینقدراینده ی شغلی ورسیدن به یک سمت عالی برایم مهم شده که تحصیل رابه خانه داری ترجیح میدهم!خیلی دوست دارم درس خواندنم برای خدا باشدولی ازطرفی اینکه دیگران مرادکتریامهندس صداکنندوبدانندمن دربهترین دانشگاه درس میخوانم برایم ارزش شده بدون اینکه خودم این وضعیت رادوست داشته باشم به نظرشماچه کنم که ازاین اخلاق رذیله دورشوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: یک دور خود را به دستورات اخلاقی که از طرف ائمه«علیهم‌السلام» رسیده بسپارید و بنده پیشنهاد می‌کنم روایت «یابن جُندب» را دنبال کنید که بنده شرح مختصری برای آن داشته‌ام. موفق باشید
5701
متن پرسش
سلام استاد لطفا بفرمایید برای این که یک نوجوان بخواهد با قرآن انس بگیرد از کجا باید شروع کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: خوب است ابتدا با حفظ قرآن و مفاهیم آیاتی که حفظ کردید شروع کنید. موفق باشید
1971
متن پرسش
سلام علیکم! دو سوال از خدمتتان داشتم راجه به ازدواج در بحث ازدواج می گویند ازدواج یک نیاز است که این نیاز جز با ازدواج برطرف نمی شود یعنی نه با پدر و مادر نه با درس خواندن نه حتی با مجلس اهل بیت ع با هیچکدام این نیاز برطرف نمی شود. فقط با ازدواج. شهید مطهری ره نیز در کتاب تعلیم و تربیت می فرمایند:«و این نشان مى‏دهد که یک پختگى هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمى‏شود، در مدرسه پیدا نمى‏شود، در جهاد با نفس پیدا نمى‏شود، با نماز شب پیدا نمى‏شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى‏شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد» حال این نیاز دقیقا از چه مقوله ایست؟! یعنی در واقع چه نیازهائی است که جز با ازدواج برطرف نمی شود؟! چرا خیلی ها مخصوصا در وضعیت امروزه جامعه سنشان به 30 و 35 و حتی بالاتر می رسد این نیاز را پیدا نمی کنند؟! یا نه اینکه این نیاز را دارند اما ملتفت نیستند که همچین نیازی دارند؟! یا نه نیاز دارند ملتفت هم هستند که نیاز دارند اما نمی دانند راه حل نیازشان در ازدواج است. بالاخره کدام مورد است!؟ چون که شاید یک جوان 20 ساله صرفا یک نیاز جنسی داشته باشد و شاید مثلا حب و علاقه ای به داشتن فرزند. اما از آن نیازهای عالی و متعالی شاید خبری نباشد. در مجموع چه نیازهائی هستند که با ازدواح برطرف می شود؟! و اینکه آیا از یک سنی به بعد در همه یا در اکثر مردم این نیازها پدید می آید یا خیر؟! سوال بعد آنکه در همین زمینه و چند سطر قبل تر شهید مطهری ره می فرماید:«تجربه‏ هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرّد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده‏اند و یک عمر مجاهده نفس کرده‏اند، اولًا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده‏اند و به‏ دیگران گفته‏اند ما این کار را کردیم، شما نکنید. و ثانیاً با اینکه واقعاً ملّا بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند ، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلًا در هشتادسالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامیهایى در اینها وجود داشته است. مثلًا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد،» باز چرا ما این تکامل را خیلی مشاهده نمی کنیم! یعنی آنکه مثلا در دانشگاه بنده خودم که مجرد هستم را با سایر دوستان مجرد را با متأهلین که مقایسه می کنم همچین احساسی به بنده دست نمی دهد که واقعا اینها یک تکاملی پیدا کرده اند که ما مجردان هنوز این تکامل را پیدا نکرده ایم. یا مثلا همین بچگی که شهید می فرماید در برخی از مواقع عکس این مطلب مشاهده می شود یعنی آنکه جماعت متأهل رفتارشان بچه گانه تر از جماعت مجرد است. در خیلی از مواقع نیز تفاوت رفتاری بین مجرد و متأهل وجود ندارد. این از یک طرف. از طرف دیگر انسان خود متأهلین را هم که مشاهده می کند می بیند اینها قبل و بعد از ازدواجشان تغییری نکرده اند. یعنی اینکه بگوئیم قبلا یک خامی و بچگی در رفتارشان بوده که بعد از ازدواج این خامی از بین رفته یا کمتر شده نه اینطوری نیست. اگر کسی خودش آدم سنگین و با وقاری بود حتی قبل ازدواج نیز سنگین بود اما اگر کسی اهل لودگی و شوخی و ... بود نیز بعد از ازدواج نیز تغییری در او حاصل نشده است. به نظر شما علت چیست؟! البته اگر بتوانید در زمینه این دو سوالی که از خدمتتان مطرح کردم منبعی معرفی کنید نیز ممنون می شوم. و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می کنم در کتاب «زن؛ آن گونه که باید باشد» در قسمت ازدواج تولدی دیگر تا حدی به جواب سؤال خود برسید ولی اینکه می فرمایید بعضی ها با ازدواج تغییری آنچنانی نکرده اند به جهت آن است که زندگی را درست نفهمیده اند و همه ی زندگی را سرسری می گیرند این آدم ها ازدواج را هم سرسری گرفته اند و به تولدی دیگری که در بحث مذکور عرض شده نرسیده اند. موفق باشید
1631

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه ** فوری ** سلام خدمت استاد چند سوال مطرح است راجع به انتخابات؛ دوستان اگر در هر کدام از این سوالات، نکته ای به نظرشان می رسد، آن را بگویند، ممنون می شوم: 1- صلاحیت را چقدر باید فردی دید و چقدر جریانی؟ من الان بعضاً مواجه هستم با یک دو راهی: در بین دو نامزد در کل حزب اللهی، به شخص توانمند و باعرضه و موثری که به جریان صحیحی تعلق ندارد (در داخل جریان های موسوم به اصولگرا) رأی بدهم و تلاش کنم که رأی بیاورد یا به شخص متوسط و کم توان تری که به جریان صحیحی تعلق دارد و خودش صاحب نظر نیست، اما به خاطر اعتمادش به شخص توانمندتر و تیزبین تری (نسبت به آن شخص اول)، در نهایت رأیش در مجلس، دو برابر کردن رأی آن شخص تیزبین تر می شود؟ 2- در انتخاب ها باید بیشتر به اینکه یک نامزد چقدر تیزبین است و بهتر انتخاب می کند توجه کنیم یا این که چقدر اهل ایده و طرح و برنامه دادن است؟ 3- اگر اطمینان داشته باشیم که یک نفر که در مجموع او را شایسته ی رأی دادن می دانیم رأی می آورد، اما به صلاح نظام بدانیم که او با رأی کمتر رأی بیاورد (مثلاً رأی اول شدن او در شهر را دارای تبعات بدی در آینده بدانیم)، آیا شرعاً می توانیم به او رأی ندهیم؟ 4- ما چقدر باید برای رأی گفتمانی دادن ارزش قائل شویم؟ یعنی اگر تحلیل مان این است که اولاً تفاوت گفتمانی بین دو گروه وجود دارد (این نافی این نیست که هر دو گروه، خیلی جاها در عمل، رفتار قبیله ای از خود نشان داده باشند)، و ثانیاً الان مهم تر از اینکه چه کسانی وارد مجلس شوند، این است که کدام گفتمان در جامعه غالب شود، و احتمالاً مسیر ریاست جمهوری آینده را شکل دهد، آیا می توانیم با توجه به این دغدغه راجع به آینده ی نظام، برای رأی به یک گفتمان، به لیست یک گروه رأی دهیم؟ 5- آیا باید فقط به نامزدهایی که به ارجحیت قابل توجه آنها نسبت به دیگر نامزدها رسیده ایم، رأی بدهیم، یا باید لیست مان (30 نفر) را پر کنیم و علاوه بر آنها، بر اساس همین که گمانمان این است که شخصی (نامزد الف) از دیگری (نامزد ب) ولو نه به حد قابل توجه بهتر است، به آن شخص (نامزد الف) هم رأی بدهیم؟ 6- آیا باید حداقلی از صلاحیت را برای نامزدها قائل باشیم تا به آنها رأی بدهیم (مثل انتخاب امام جماعت بین یک جمع، که اگر هیچ یک از افراد جمع، شرط عدالت را نداشته باشند،باید نماز جماعت نخواند، نه اینکه به بهترین اقتدا کرد)، یا باید صرفاً به نامزدهایی که نسبت به دیگر نامزدها صلاحیت بیشتری دارند از نظر ما رأی دهیم؟ یعنی اگر بعضی نامزدها هستند که به خاطر تهمت ها، بی انصافی ها و ظلم هاشان به افراد یا دستگاه های نظام در این چند سال آنها را دارای عدالت لازم برای امام جماعتی (چه برسد به نمایندگی مجلس) نمی دانیم، آیا می توانیم به آنها صرفاً به خاطر اینکه بهتر از دیگران اند، رأی دهیم؟ 7- اینکه یک نامزد در کدام لیست ها قرار دارد، چقدر برای شناخت صلاحیت او معیار است؟ آیا برای قرار دادن نام نامزدها در لیست ها موافقت شان را جلب می کنند؟ و آیا اشکالی دارد که یک نامزد به قرار گرفتن نامش در لیستی که افراد زاویه دار با او آن را تهیه کرده اند، و آن لیست را لیست مطلوب نمی داند، اعتراض نکند؟ 8- برای اینکه ما برای تبلیغات شخص یا گروهی در انتخابات (که به نتیجه رسیده ایم که به او رأی بدهیم) به میدان بیاییم و هزینه کنیم، همین که انتخاب آن شخص یا گروه را برای انقلاب بهتر از انتخاب رقبایش می دانیم، کفایت می کند، یا باید *فرق قابل توجهی بین آن گروه با رقبایش ببینیم*، یا مشی آن گروه را قبول داشته باشیم و با آن تا حد زیادی همراه باشیم؟ حکم عقل بسیجی چیست؟ 9- (و یک سوال در فضایی متفاوت:) اینکه در یک انتخابات، مردم حزب اللهی همگرا باشند و همه به یک لیست واحد رأی بدهند بهتر است یا اینکه انتخابات رقابت بین حزب اللهی ها باشد؟ می شود به نفع نظر دوم این استدلال را کرد که هرچه رقابت در انتخابات ها درونی تر باشد، نشانه ی رشد انقلاب اسلامی است، و اصلاً اگر تا حالا در انتخابات هایی، جبهه ی انقلاب (ولایت) با جبهه ای که پایبند به انقلاب (ولایت) نیست، رقابت کرده، باید به عنوان یک پدیده ی عحیب دیده شود. و می شود به نفع نظر اول این استدلال را کرد که اصل اختلاف بین خودی ها به هر منشئی در آینده و آنجا که لازم است که حزب اللهی ها یکدست باشند، ما را دچار مشکل خواهد کرد. این دودستگی ها در بین امت حزب الله، محدود به انتخابات نمی ماند و بالا می گیرد و انشقاق های جدید ایجاد می کند و وحدت شکن می شود. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- به نظر بنده جهت‌گیریِ صحیح چیز مهمی است. اگر نامزدی در عین صلاحیت نسبی در طیف یا جریانی است که از عقلانیت کافی برخوردارند، می‌توان او را ترجیح داد به نامزدی که هرچند زرنگ است ولی به جریان صحیحی تعلق ندارد 2- تیزبینی و ایده‌داشتن هر دو قابل جمع است ولی تیزبینی سیاسی یا بصیرت، در نمایندگی مجلس خیلی مهم است. کسی که به جای انتقاد از رئیس جمهور کینه‌ورزی می‌کند، بصیرت لازم جهت رعایت منافع ملی از خود نشان نداده است. فکر می‌کنم باید بین دو نامزد نمایندگی ،آن کسی که در عین انتقاد به دولت در صدد کمک به دولت است جهت رفع مشکلات مردم ،از عقلانیت و صلاحیت بیشتری برخوردار است نسبت به آن نامزدی که در صدد عیب‌جویی و کینه‌ورزی نسبت به دولت است 3- این یک موضوع عقلائی است به آن‌چه عقلاً تشخیص داده‌اید عمل کنید 4- بسیار مهم است که گروه‌ها و احزابی به صحنه آیند که گفتمانشان مشخص است و ما نیز بر اساس گفتمان آن‌ها به آن‌ها رأی بدهیم 5- اگر رویهمرفته نامزدهای یک گفتمان که مورد قبول ما است صالح‌اند خوب است به آن لیست رأی دهیم، ولی اگر احساس کردیم آن جبهه یا گروه محذورات و محدودیت‌هایی داشته‌اند که نتوانسته‌اند بعضی را در لیست خود جای دهند در حالی‌که آن افراد موافق همان گفتمانی هستند که ما قبول داریم ما به بعضی افراد که بیرون از لیست هستند هم رأی می‌دهیم و اَهم و مهم می‌کنیم 6- اگر نامزدهایی هستند که بر اساس منافع گروهی به قول شما ظلم‌هایی به افراد یا دستگاه‌های نظام کرده‌اند، هرگز نباید به آن‌ها رأی داد 7- یک نامزد وظیفه دارد آمادگی خود را جهت نمایندگی اعلام کند، حال دیگر هر گروه و جبهه‌ای مایل بود او را در لیست خود قرار دهد او مسئول نیست و جای اعتراض ندارد. مثل این‌که در اقتداء به امام جماعت رضایت او شرط نیست 8- باید اگر فرد یا گروهی را نسبت به سایرین برای نظام اسلامی مفیدتر می‌دانیم در حدّ معتدل برای موفقیت آن‌ها فعالیت کنیم 9- محال است در بین مؤمنین همه دارای یک‌سلیقه باشند. پس اگر همه در ذیل انقلاب اسلامی و رهبری نظام با سلیقه‌های مختلف در جبهه‌های مختلف رقابت داشته باشند برکاتش بیشتر است و شفافیت بیشتری در بین جامعه حاصل می‌شود. وحدت بین جامعه به این معنا نیست که همه یک طور فکر کنند، وحدت به این معنا است که اصول انقلاب را حفظ کنیم و به نظرات همدیگر احترام بگذاریم. موفق باشید
287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی راه رسیدن به عدالت و توسعه اگر بخواهیم از فضای سکولار خود را نجات بدهیم و اگر بپذیریم که در پوشش توسعه و اصلاحات، یک نحوه رجوع به غرب در بدنه نظام جاری شد، رسالت بزرگ دولت دهم این است که رجوع به متن معنویت و عدالت را سیاست کلی خود قرار دهد تا از این سکولار پنهان که زیر پوست انقلاب ریشه دوانده آرام آرام مردم را به یک خودآگاهی برساند، علت این عدم موفقیت ها درسالهای گذشته این است که به ذات انقلاب دردولتهای گذشته رجوع نشد. به توسعه ای که از جنس انقلاب اسلامی نبود رجوع شد و لذا به همان ناکامی دچار شدیم که تاریخ ما از قاجار به بعد گرفتار آن بوده است. ما باید رویکردی داشته باشیم از غرب به سوی انقلاب که ذاتش قدسی است و وقتی پذیرفتیم که انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه مرحله عبور از غرب منقطع از عالم قدسی به سوی نظامی است که باید در نهایت انسان کامل به عنوان واسطه فیض الهی بر آن حاکم باشد متوجه میشویم که سالهای متمادی از ذات انقلاب فاصله گرفته ایم و وظیفه دولت دهم با برگشت به ذات انقلاب و نشان دادن راز ناکامی ها، خودآگاهی دادن به ملت است تا موقعیت تاریخی خود را با بازگشت به انقلاب اسلامی تصحیح کند. محتوای نظام آموزشی موجود در آموزش و پرورش و آموزش عالی در مجموع فضایی از تفکر است که بیشتر می‌توان آن را سکولار و بعضاً لائیک دانست، تا الهی و دینی. درنتیجه زبانِ تفکر نظام آموزشی موجود با زبان تفکر دینی نامأنوس است و آنقدر که با زبان غرب و ارزش‌های غربی احساس قرابت می‌کند، با زبان دین چنین قرابتی را ندارد و لذا اگر سرمایه‌های دینی افراد را که به طور شخصی به‌دست آورده‌اند، در نظر نگیریم، بر اساس نگاهی که نظام آموزشیِ موجود، به عالَم و آدم، در اختیار نسل تحصیل‌کرده‌ی ما قرار می‌دهد، آن نسل نمی‌توانند جایگاه انقلاب اسلامی و ارزش‌هایی را که انقلاب دنبال می‌کند بفمند، تا در حفظ و نگه‌داری آن در مقابل دسیسه‌های غرب مقاومت کنند - البته این غیر از نگاه دانشجویان متدینی است که بر اساس اعتقادات خود جانانه از انقلاب و ارزش‌های آن دفاع کردند و می‌کنند- بحث بر سر نگاه نسلی است که در نظام آموزشی ما در حال پرورش‌یافتن است. همین مشکل را نیز در موضوع اقتصاد و سیاست داریم، به طوری که سکولاریسم اقتصادیِ حاکم، اجازه‌ی هیچ حرکتی را به سوی عدالت و معنویت نمی‌دهد، و سیاست قدرت‌پرست، مانع حضور سیاستمدارانی است که مسئولیت‌های سیاسی را خدمت‌گذاری می‌دانند. همین‌جا لازم است تأکید شود که اگر دولت دهم با همان روحیه‌ی انقلابی و حماسه‌ساز خود و با تعاریفی که مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی است، تحولی در نظام اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و سیاسی کشور، به کمک دلسوزان کشور پدید نیاورد، و تنگناهای کشور در امور فوق همچنان ادامه یابد، امید توجه به کشور اسلامی و تمدن اسلامی سال‌ها به عقب می‌افتد، و اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن با نفوذ هرچه بیشتر در مراکز قدرت و تصمیم‌گیری، برای انقلاب مشکلاتی را به‌وجود خواهد آورد. . خطری که سخت باید مواظب آن بود این‌که کارشکنی‌ها به عملیاتِ استحاله‌کردن کلیت انقلاب از مسیر خود نینجامد و با توجه به این‌که دولت آقای احمدی‌نژاد بر شعارهای اصیل انقلاب اسلامی تأکید دارد، به بهانه‌ی کینه‌ورزی با آقای احمدی‌نژاد، کینه‌ها به سوی شعارهای اصیلِ انقلاب اسلامی سوق پیدا نکند و به صورت جبهه‌ای جهت ریشه‌کن‌کردن کلیت انقلاب تبدیل نشود خصوصاتا استفاده از تز"جدایی دین از سیاست". تز جدایی دین از سیاست تفکر بسیار خطرناکی است و همان‌طور که تا حال صاحبان ثروت و قدرتِ سکولار با این تفکر مانع شدند تا لکومتیو انقلاب در ریل اصلی خود حرکت کند، تلاش کنند، به‌کلی ریل دیگری را در مقابل انقلاب قرار دهند، و سقیفه این‌بار با شکلی دیگر در درون انقلاب اسلامی شکل گیرد، کافی است مدتی دیگر وضع دانشگاه‌ها و ادارات ما همچنان ادامه یابد، در آن صورت همه‌چیز به سود سکولار پنهانی که در نظام آموزشی و اداری ما جا باز کرده، تمام خواهد شد. همانند مسئولان اسلامیِ کشور ترکیه،که در عین تأکید بر حجاب اسلامی و رعایت اسلام در امور فردی، سعی دارند با پذیرفته‌شدن در اتحادیه‌ی اروپا به‌عنوان کشوری اروپایی، در کنار فرهنگ مدرنیته، امور خود را بگذرانند، و در عین انتقاد به اسرائیل آن را به رسمیت بشناسند، چیزی شبیه آنچه گروه‌های ملی- مذهبی در کشور ما به دنبال آن هستند، که در آن چیزی به نام انقلاب اسلامی و ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی مطرح نیست و روح تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی معنوی که از حضرت آدم شروع شد و باید به حضرت مهدی«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم شود، اصلاً به چشم نمی‌خورد، و سرنوشت ملت انقلابی ایران مثل سرنوشت سایر ملت‌های غرب‌زده، در رنجِ بی‌تاریخی و بیرون‌افتادن از تاریخِ نور خواهد بود، که تحت عنوان نیهلیسم مورد بحث قرار می‌گیرد. در مورد توجه به ذات و حقیقت انقلاب اسلامی آنچه می‌توان به اجمال عرض کرد عبارت است از این‌که: انقلاب اسلامی با جایگاه فراتاریخی خود و با هویت اسلامی، ریشه در غدیر دارد که خداوند برای مدیریت جامعه‌ی اسلامی، انسانی معصوم را منصوب فرمود و مکتب تشیع با وفاداری به غدیر، همچنان تاریخ را در نوردید تا این‌که با ظهور انقلاب اسلامی، فرهنگ غدیر در زمان غیبت، با ولایت فقیه محقق شد، بر این اساس که حکم خدا و رسول«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» و امامان معصوم«علیهم‌السلام» توسط کارشناسی توانا از متون اسلامی أخذ گردد، تا زمینه‌ برای ظهور مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» آماده شود و تمدن اسلامی به‌عنوان عالی‌ترین بستر تعالی بشر به صحنه‌ی تاریخ پای ‌گذارد، و لذا آن جریان از انقلاب اسلامی شروع شد تا به «دولت اسلامی» برسد و سپس «کشور اسلامی» واقع گردد و در نهایت «تمدن اسلامی» ظهور یابد. نظام آموزشی کشور باید با برنامه‌ریزی دقیق، جهت‌گیری کرده و خاستگاه انقلاب اسلامی را با رویکرد به سوی تمدن اسلامی روشن کند تا نسل تحصیل‌کرده‌ی ما جایگاه تاریخی خود و انقلاب را بشناسد و گمان نکند انقلاب اسلامی یک حادثه‌ی اتفاقی است که با چند تظاهرات و تبلیغات رادیوهای بیگانه از صحنه‌ی تاریخ حذف می‌شود. بازخوانی وضع موجود خبر از آن می‌دهد که انقلاب اسلامی در تحقق دولت اسلامی که رویکردش به سوی تمدن اسلامی باشد، با دولت آقای احمدی‌نژاد شروع میشود. نکته‌ی دومی که در بازخوانی نظام آموزشی از جهت فکری و فرهنگی باید به صورت جدّی و برنامه‌ریزی‌شده مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و مبانی نظری آن فرهنگ است و این‌که نسبت فرهنگ مدرنیته با انقلاب اسلامی چگونه باید باشد. حاصل کلام آن‌که فرهنگ مدرنیته،از نظر مبانی نظری رابطه‌ی خود را با عالم قدس به‌کلی منقطع کرده و از عالم بیکرانه‌ی غیب و معنویت بیگانه است و برمبنای نگاه منقطع از عالَم قدس، عالَم و آدم را می‌نگرد و تعریف می‌کند و جلو می‌برد. «رنه‌گنون» به‌خوبی تبیین می‌کند که فرهنگ غربی با هرگونه نگاه قدسی، کینه‌توزانه برخورد می‌کند و لذا یکی از ابعاد آن فرهنگ، درگیری و نفی فرهنگ دینی و قدسی است. در مورد خاستگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و این‌که با شروع رنسانس معنی انسان در غرب تغییر کرد، باید به‌خوبی بحث شود، تا معلوم گردد تفاوت انسان دینی با انسان غرب‌زده در آن است که انسان دینی سعی دارد خود را از نظر فکری و اخلاقی طوری تغییر دهد که شایسته‌ی قرب الهی گردد، ولی انسان غربی سعی دارد با تغییر طبیعت به خود هویت ببخشد. باید در نظام آموزشی کشور مباحث دقیقی صورت گیرد تا خدای ناکرده نسل جوانِ خود را با غایتی که غرب برای انسان قائل است تربیت نکنیم و به اسم بهره‌مندی از تکنولوژی غربی، غایت نظام اسلامی و تحصیل‌کردگان آن نظام، داشتن تکنولوژیِ برتر نگردد، در آن صورت نسلی را تربیت کرده‌ایم که آنقدر که احساس قرابت به فرهنگ غرب دارد، چنین احساسی را با انقلاب اسلامی ندارد، چون خودِ گمشده‌اش را در دنیایی که زمینه‌ی ارتباط با عالم قدس و معنا را برایش فراهم می‌کند جستجو نمی‌کند. جریانات قبل و بعد از 22 خرداد سال 1388 به منزله‌ی تلنگری بود که ما را به هوش آورد که در کجای تاریخ انقلاب ایستاده‌ایم و جدّی‌ترین وظیفه‌ی ما در رویارویی با مسائل پیش‌آمده از نظر فکری و فرهنگی چیست. شرایط فوق ضرورت تغییر ساختار و محتوای نظام اسلامی بر مبنای ارزش‌ها و اهداف انقلاب اسلامی را به‌خوبی نشان میدهد . این تغییر ساختار و محتوا باید در دو جنبه‌ی «شناخت جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» از یک طرف، و «شناخت غرب و نسبتی که ما باید با غرب داشته باشیم» از طرف دیگر، صورت گیرد و فراموش نکنیم انقلاب اسلامی نقطه‌ی درگیری معنویت و دنیازدگی، و عدالت‌خواهی و ثروت‌پرستی است. وقتی معلوم شد اساسی‌ترین مسئله‌ی انقلاب اسلامی دو نکته‌ی «فهم جایگاه تاریخی اسلامی» و «شناخت غرب و نسبت آن با انقلاب اسلامی» است، دیگر چگونگی فعالیت‌های فرهنگی برای آینده مشخص خواهد بود. فراموش نکنیم به جبهه‌ها نظر شود و نه به اشخاص و همچنین راه‌کارهایی که چگونه بتوان از وضع موجود به سوی وضع مطلوب عبور کرد. در این مرحله است که باید با دقت و حکمت حرکت نمود تا در عین توسعه‌ی کشور، جهت‌گیری معنوی و عدالت‌گرایی، هم‌زمان و متوازن جلو رود که تحت عنوان «عدالت و پیشرفت» نامبرده می‌شود. اهمیت مسئله را می‌توان در ابلاغیه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سیاست‌های برنامه‌ی پنجم توسعه دانست که می‌فرمایند: «انتظار دارم در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی آینده اقدامات اساسی برای تدوین الگوی توسعه‌ی ایرانِ اسلامی که رشد و بالندگی انسان‌ها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آنست، توسط قوای سه‌گانه‌ی کشور صورت گیرد». برای رسیدن به چنین اهدافی هیچ شروعی مهم‌تر از توجه به دو نکته‌ی فوق ورجوع به ذات انقلاب اسلامی نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی راه رسیدن به عدالت و توسعه اگر بخواهیم از فضای سکولاری که در درون انقلاب رخنه کرده انقلاب اسلامی خود را نجات بدهیم و اگر بپذیریم که در دولت‌های سازندگی و اصلاحات در زیر پوشش توسعه و اصلاحات، یک نحوه رجوع به غرب در بدنه‌ی نظام جاری شد، رسالت بزرگ دولت دهم این است که سیاست کلی خود را رجوع به متن معنویت و عدالت قرار دهد تا از آن سکولار پنهان که زیر پوست انقلاب ریشه دوانده آرام‌آرام مردم را به یک خودآگاهی برساند تا بتوانند نسبت به برون‌رفت از آن اقدام کنند. علت عدم موفقیت‌ها در امور فرهنگی و اقتصادی درسال‌های گذشته این است که آن‌ها به ذات انقلاب که عبور از غرب بود رجوع نکردند. به توسعه ای رجوع شد که از جنس انقلاب اسلامی نبود و لذا به همان ناکامی دچار شدیم که تاریخ ما از قاجار به بعد گرفتار آن بوده است. وظیفه‌ی ما رویکرد از غرب به سوی انقلاب اسلامی است، انقلابی که رجوع آن به حقیقت است. وقتی پذیرفتیم که انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه مرحله عبور از غربِ منقطع از عالم قدسی، به سوی نظامی است که باید در نهایت؛ انسان کامل به عنوان واسطه‌ی فیض الهی بر آن حاکم باشد، متوجه می‌شویم که سال‌های گذشته از ذات انقلاب فاصله گرفته‌ایم . وظیفه‌ی دولت دهم برگشت به ذات انقلاب و نشان‌دادن راز ناکامی‌ها و دادن خودآگاهی‌ به ملت است تا موقعیت تاریخی خود را با بازگشت به انقلاب اسلامی که ریشه در غدیر دارد، تصحیح کند. محتوای نظام آموزشی موجود در آموزش و پرورش و آموزش عالی متأثر از تفکری است که بیشتر می‌توان آن را سکولار و بعضاً لائیک دانست، تا الهی و دینی. درنتیجه زبانِ تفکر نظام آموزشی موجود با زبان تفکر دینی نامأنوس است و آنقدر که با زبان غرب و ارزش‌های غربی احساس قرابت می‌کند، با زبان دین چنین قرابتی را ندارد و لذا اگر سرمایه‌های دینیِ افراد را که به طور شخصی به‌دست آورده‌اند، در نظر نگیریم، بر اساس نگاهی که نظام آموزشیِ موجود، به عالَم و آدم، در اختیار نسل تحصیل‌کرده‌ی ما قرار می‌دهد، آن نسل نمی‌تواند جایگاه انقلاب اسلامی و ارزش‌هایی را که انقلاب دنبال می‌کند بفمد، تا در حفظ و نگه‌داری آن در مقابل دسیسه‌های غرب مقاومت کنند - البته این غیر از نگاه دانشجویان متدینی است که بر اساس اعتقادات خود جانانه از انقلاب و ارزش‌های آن دفاع کردند و می‌کنند- بحث بر سر نگاه نسلی است که در نظام آموزشی ما در حال پرورش‌یافتن است. مشکل فوق را نیز در موضوع اقتصاد و سیاست داریم، به طوری که سکولاریسم اقتصادیِ حاکم، اجازه‌ی هیچ حرکتی را به سوی عدالت و معنویت نمی‌دهد، و سیاست قدرت‌پرست، مانع حضور سیاستمدارانی است که مسئولیت‌های سیاسی را خدمت‌گذاری می‌دانند. همین‌جا لازم است تأکید شود که اگر دولت دهم با همان روحیه‌ی انقلابی و حماسه‌ساز خود و با تعاریفی که مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی است، تحولی در نظام اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و سیاسی کشور، به کمک دلسوزان کشور پدید نیاورد و تنگناهای کشور در امور فوق همچنان ادامه یابد، امید رسیدن به کشور اسلامی و تمدن اسلامی سال‌ها به عقب می‌افتد، و اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن با نفوذ هرچه بیشتر در مراکز قدرت و تصمیم‌گیری، برای انقلاب مشکلاتی را به‌وجود خواهد آورد. خطری که سخت باید مواظب آن بود این‌ است که کارشکنی‌ها در مقابل دولت به عملیاتِ استحاله‌کردن کلیت انقلاب از مسیر خود نینجامد و با توجه به این‌که دولت آقای احمدی‌نژاد بر شعارهای اصیل انقلاب اسلامی تأکید دارد، به بهانه‌ی کینه‌ورزی با ایشان، کینه‌ها به سوی شعارهای اصیلِ انقلاب اسلامی سوق پیدا نکند و به صورت جبهه‌ای جهت ریشه‌کن‌کردن کلیت انقلاب تبدیل نشود، خصوصاً از طریقِ طرح تز «جدایی دین از سیاست». تز جدایی دین از سیاست تفکر بسیار خطرناکی است و همان‌طور که تا حال صاحبان ثروت و قدرتِ سکولار با این تفکر مانع شدند تا لکومتیو انقلاب در ریل اصلی خود حرکت کند، تلاش می‌کنند، به‌کلی ریل دیگری را در مقابل انقلاب قرار دهند و سقیفه این‌بار با شکلی دیگر در درون انقلاب اسلامی شکل گیرد، کافی است مدتی دیگر وضع دانشگاه‌ها و ادارات ما همچنان ادامه یابد، در آن صورت همه‌چیز به سود سکولارِ پنهانی که در نظام آموزشی و اداری ما جا باز کرده، تمام خواهد شد. روحیه‌ی سکولار پنهان در نظام آموزشی ما تمدن غرب را به عنوان یک تمدن قابل قبول پذیرفته و اگر هم انتقادی دارد انتقاد در هویت و اصل وجود آن نیست. همانند مسئولان اسلامیِ کشور ترکیه،که در عین تأکید بر حجاب اسلامی و رعایت اسلام در امور فردی، سعی دارند با پذیرفته‌شدن در اتحادیه‌ی اروپا به‌عنوان کشوری اروپایی، در کنار فرهنگ مدرنیته، امور خود را بگذرانند، و در عین انتقاد به اسرائیل، آن را به رسمیت بشناسند، چیزی شبیه آنچه گروه‌های ملی- مذهبی در کشور ما به دنبال آن هستند. در آن نگاه چیزی به نام انقلاب اسلامی و ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی مطرح نیست و روح تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی معنوی که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و باید به حضرت مهدی«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم شود، اصلاً به چشم نمی‌خورد، در آن نگاه سرنوشت ملت انقلابی ایران مثل سرنوشت سایر ملت‌های غرب‌زده، در رنجِ بی‌تاریخی و بیرون‌افتادن از تاریخِ نور خواهد بود، که تحت عنوان نیهلیسم مورد بحث قرار می‌گیرد. در مورد توجه به ذات و حقیقت انقلاب اسلامی آنچه می‌توان به اجمال عرض کرد عبارت است از این‌که: انقلاب اسلامی با جایگاه فراتاریخی خود و با هویت اسلامی، ریشه در غدیر دارد که خداوند برای مدیریت جامعه‌ی اسلامی، انسانی معصوم را منصوب فرمود و مکتب تشیع با وفاداری به غدیر، همچنان تاریخ را در نوردید تا این‌که با ظهور انقلاب اسلامی، فرهنگ غدیر در زمان غیبت، با ولایت فقیه محقق شد، بر این اساس که حکم خدا و رسول«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» و امامان معصوم«علیهم‌السلام» توسط کارشناسی توانا ،از متون اسلامی أخذ گردد، تا زمینه‌ برای ظهور مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» آماده شود و تمدن اسلامی به‌عنوان عالی‌ترین بستر تعالی بشر به صحنه‌ی تاریخ پای ‌گذارد، و لذا آن جریان از انقلاب اسلامی شروع شد تا به «دولت اسلامی» برسد و سپس «کشور اسلامی» واقع گردد و در نهایت «تمدن اسلامی» ظهور یابد. نظام آموزشی کشور باید با برنامه‌ریزی دقیق، جهت‌گیری خود را از سکولاریسم به سوی نگاهی الهی به آدم و عالم تدوین کند و خاستگاه انقلاب اسلامی را با رویکرد به سوی تمدن اسلامی روشن نماید تا نسل تحصیل‌کرده‌ی ما جایگاه تاریخی خود و انقلاب را بشناسد و گمان نکند انقلاب اسلامی یک حادثه‌ی اتفاقیِ بی‌ریشه‌ای است که با چند تظاهرات و تبلیغات رادیوهای بیگانه از صحنه‌ی تاریخ حذف می‌شود. بازخوانی وضع موجود خبر از آن می‌دهد که انقلاب اسلامی در تحقق دولت اسلامی که رویکردش به سوی تمدن اسلامی باشد، با دولت آقای احمدی‌نژاد شروع میشود. نکته‌ی دومی که در بازخوانی نظام آموزشی از جهت فکری و فرهنگی باید به صورت جدّی و برنامه‌ریزی‌شده مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و مبانی نظری آن فرهنگ است و این‌که نسبت فرهنگ مدرنیته با انقلاب اسلامی چگونه باید باشد. حاصل کلام آن‌که فرهنگ مدرنیته،از نظر مبانی نظری رابطه‌ی خود را با عالم قدس به‌کلی منقطع کرده و از عالم بیکرانه‌ی غیب و معنویت بیگانه است و برمبنای نگاه منقطع از عالَم قدس، عالَم و آدم را می‌نگرد و تعریف می‌کند و جلو می‌برد. «رنه‌گنون» به‌خوبی تبیین می‌کند که فرهنگ غربی با هرگونه نگاه قدسی، کینه‌توزانه برخورد می‌کند و یکی از ابعاد آن فرهنگ، نفی هر فرهنگ دینی و قدسی است. در مورد خاستگاه تاریخی فرهنگ مدرنیته و این‌که با شروع رنسانس معنی انسان در غرب تغییر کرد، باید به‌خوبی بحث شود، تا معلوم گردد تفاوت انسان دینی با انسان غرب‌زده در آن است که انسان دینی سعی دارد خود را از نظر فکری و اخلاقی طوری تغییر دهد که شایسته‌ی قرب الهی گردد، ولی انسان غربی سعی دارد با تغییر طبیعت به خود هویت ببخشد. باید در نظام آموزشی کشور مباحث دقیقی صورت گیرد تا خدای ناکرده نسل جوانِ خود را با غایتی که غرب برای انسان قائل است تربیت نکنیم و به اسم بهره‌مندی از تکنولوژی غربی، غایت نظام اسلامی و غایت تحصیل‌کردگان آن نظام، داشتن تکنولوژیِ برتر نگردد، در آن صورت نسلی را تربیت کرده‌ایم که آنقدر که احساس قرابت به فرهنگ غرب دارد، چنین احساسی را با انقلاب اسلامی ندارد، چون خودِ گمشده‌اش را در دنیایی که زمینه‌ی ارتباط با عالم قدس و معنا را برایش فراهم می‌کند جستجو نمی‌کند. جریانات قبل و بعد از 22 خرداد سال 1388 به منزله‌ی تلنگری بود که ما را به هوش آورد که در کجای تاریخ انقلاب ایستاده‌ایم و جدّی‌ترین وظیفه‌ی ما در رویارویی با مسائل پیش‌آمده از نظر فکری و فرهنگی چیست. شرایط پیش‌آمده ضرورت تغییر ساختار و محتوای نظام آموزشی را بر مبنای ارزش‌ها و اهداف انقلاب اسلامی به‌خوبی نشان میدهد . این تغییر ساختار و محتوا باید در دو جنبه‌ی «شناخت جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» از یک طرف، و «شناخت غرب و نسبتی که ما باید با غرب داشته باشیم» از طرف دیگر، صورت گیرد و فراموش نکنیم انقلاب اسلامی نقطه‌ی درگیریِ معنویت و دنیازدگی، و عدالت‌خواهی و ثروت‌پرستی است. وقتی معلوم شد اساسی‌ترین مسئله‌ی انقلاب اسلامی دو نکته‌ی «فهم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» و «شناخت غرب و نسبت آن با انقلاب اسلامی» است، دیگر چگونگی فعالیت‌های فرهنگی برای آینده مشخص خواهد بود. فراموش نکنیم در امر دو نکته‌ی فوق به جبهه‌ها نظر شود و نه به اشخاص و همچنین به راه‌کارهایی نظر شود که بتواند ما را از وضع موجود به سوی وضع مطلوب عبور دهد. در این مرحله است که باید با دقت و حکمت حرکت نمود تا در عین توسعه‌ی کشور، جهت‌گیری معنوی و عدالت‌گرایی، هم‌زمان و متوازن جلو رود که تحت عنوان «عدالت و پیشرفت» نامبرده می‌شود. اهمیت مسئله را می‌توان در ابلاغیه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با سیاست‌های برنامه‌ی پنجم توسعه دانست که می‌فرمایند: «انتظار دارم در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی آینده اقدامات اساسی برای تدوین الگوی توسعه‌ی ایرانِ اسلامی که رشد و بالندگی انسان‌ها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آنست، توسط قوای سه‌گانه‌ی کشور صورت گیرد». برای رسیدن به چنین اهدافی هیچ شروعی مهم‌تر از توجه به دو نکته‌ی فوق و رجوع به ذات انقلاب اسلامی نیست. و اگر در دولت دهم پایه‌های آن شکل نگیرد سال‌های سال عقب خواهیم افتاد.
234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام .نظر شما در مورد مکتب تفکیکی که علامه حکیمی مطرح میکنند چیست؟مثل کتب:مکتب تفکیک،تقلید و اجتهاد در فلسفه،مقام عقل،آنجا که خورشدمیوزد،الاهیات الهی و الاهیات بشری،الحیاۀ ،عقل سرخ "شایعه" ناگواری مبنی بر زاویه داشتن اسلام حضرت امام و حضرت علامه طباطبایی شنیده ام.نقل قولی که بعد از رساندن خبر شهادت داماد حضرت علامه ایشان گفته اند-نعوذ بالله-:انقلاب یک شهید داشت و آن هم اسلام است. ما را نجات دهید. یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: بنده نظرم را در مورد مکتب تفکیک در جواب سؤال شماره 48 در همین سلسله سؤالات داده‌ام ،ولی با اشکالی که به مکتب تفکیک دارم جناب آقای حکیمی را شخصیت قابل استفاده‌ای می‌دانم. در مورد قسمت دوم سؤالتان جنابعالی عنایت داشته باشید که کتب علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» نشان می‌دهد که هیچ تفاوتی بین روحیه‌ی حماسی ایشان با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه‌» نیست و امروز شاگردان علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» مثل آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» مؤید نظام اسلامی هستند. پس نمی توان این حرف ها را به ایشان نسبت داد.
197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. بنده در حال تحقیق در علم هوش مصنوعی هستم. به نظر بنده وضعیت فعلی علم موجود اصلا بار کلمه هوشمندی واقعی را بر خود نمی کشد و بیشتر یک بلوف است که اگر از داخل به عنوان یک متخصص به آن نگاه کنید متوجه می شوید این علم اصلا هوشمندی نیست. می خواستم بدانم شما در تحقیقات خود به مواردی رسیده اید که مثلا هوشمندی، تفکر و یا احساسات تنها مختص انسان است و یا خود انسان نیز می تواند آنها را بصورت مکانیکی و یا هر نوع دیگر بازسازی کند؟ 1- آیا بر طبق نظریه های هوش مصنوعی (اگر به واقع تحقق یابد) عالی ترین فعالیت های بشر مانند تفکر، درک زبان طبیعی و ... چهره مادی پیدا نمی کند؟ 2- آیا فرضیه های موجود (در صورت تحقق واقعی) مناقشه ای در برتری انسان بر دیگر مخلوقات ایجاد نمی کند؟ 3- آیا اصلا دین به بنده اجازه می دهد به دنبال بازسازی واقعی تفکر و درک زبان طبیعی توسط ماشین سال ها وقت بگذارم و منتظر تحقق نتایج مذکور به لطف الهی باشم؟ آیا اصلا خدا مژده چنین قدرتی را به انسان داده است یا این مسیر وقت تلف کردن است و بهتر است وضعیت موجود را قبول کرده و سعی در بهینه سازی داشته باشم نه دگرگونی این علم؟ 4- در صورت مثبت بودن جواب شما اگر این اتفاق محقق شود دنیای زندگی انسان در کنار ماشین هایی که به نوعی قدرت اختیار دارند چگونه خواهد بود؟ (آقای ایزاک آسیموف و چند دانشمند دیگر فرضیاتی را در این موضوع مطرح کرده اند ولی بیشتر توهم است به نظر بنده تا واقعیت) 5- مباحث مطرح شده هیچ ارتباطی با مسائل شبیه سازی بیولوژیکی ندارد چرا که آنها یک سلول را کشت می دهند و کار ما شاید بازساختن مکانیکی یا دیجیتالی مصنوعی همان یک سلول باشد ولی اگر عقیده شما اینست که ایندو راه یکی است و اصلا شاید بازسازی هوشمندی مد نظر بنده تنها از این راه می گذرد لطفا راهنمایی بفرمایید. 6- اگر جواب کلی شما مثبت است آیا سیر مطالعاتی خاصی را برای کسب فیوضات و امدادهای آسمانی در این راه توصیه می کنید یا راه همان است که برای همگان فرموده اید؟ منظور اینست که چگونه می توانم از دل قرآن و یا احادیث ایده هایی در این باب بدست آورم؟ برایتان دعا می کنم اگر ممکن است برای بنده هم دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: پیشنهاد می‌کنم کتاب «ده نکته از معرفت‌ نفس» و سی‌دی شرحِ آن را مطالعه فرمایید تا تصورتان نسبت به جایگاه قوای انسان ,کامل شود و پس از آن اگر باز سؤالی هست خدمتتان هستم. موفق باشید
21065
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان به خدا قسم وقتش است دست به قلم شوید. استاد فقط که نباید جواب سروش و کدیور و..... را داد گاهی باید یک دوست را آگاه کرد ضربه ای که یک دوست می زند خیلی بیشتر از معاند است. استاد آقای جوادی دارد انحراف هاشمی و حزب کارگزاران را تائید و نهادینه می کند و چه ظلم بزرگی است. خوب استاد اگر شماها دست بکار نشوید و آگاه نکنید چه کسی این کار را بکند؟ استاد نفرمائید استاد بزرگ ماست و احترام دارد ما که نمی گوئیم بی احترامی کنید حقیقت را روشن کنید. مگر شیخ مفید شاگرد شیخ صدوق نیست مگر شیخ صدوق مرد بسیار بزرگی نبود اما مگر شیخ مفید به نقد استادش نپرداخت تا جایی که بعضی جاها عقیده او را این چنین به نقد می کشد 1ـ مخالفت با قرآن؛ 2ـ مخالفت با ساير احاديث؛ 3ـ استناد به احاديث مفرد، ضعيف، شاذ و...؛ 4ـ برداشت ناصحيح از احاديث؛ 5ـ تأثيرپذيري از مذاهب و مکاتب فکري غيرشيعي (اماميه) يا هماهنگي با نظرات آنان؛ 6ـ مخالفت با قواعد زبان و لغت عربي. استاد تو را خدا نامه ای سر گشاده به آقای جوادی بنویسید شما که غرب را می شناسید شما که لیبرال دموکراتهای مسلمان را می شناسید که به رهبری هاشمی چه کردند، شما که نامه برای رهبر نوشتید که سخنان هاشمی غفلت می آورد برای جوادی هم بنویسید. بنویسید رهبری در پاسخ هاشمی که نوشت دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک فرمودند کسی که این حرف را بزند یا خائن است یا جاهل تا نگوید هاشمی نلغزید و مردم را هم از لغزیدن نگه داشت، بنویسید نامه بی سلام و السلامش چگونه زمینه را برای فتنه نابودگر 88 فراهم کرد تا نگوید هاشمی نلغزید؟! بنویسید هاشمی می خواست زنان خوبرو بین مردم باشند تا مردم از این خوبرویان محروم نباشند تا فکر نکند هاشمی مصداق خلق عظیم بود. و هزاران موارد دیگر که گوسفندها هم فهمیدند! استاد جان ما که داریم یک یک از این علما بریده می شویم. آخر این همه علم و عرفان و تفسیر که تا این اندازه حقایق واضح را نمی بیند به چه دردی می خورد؟ شاید اگر شما نبودید اکنون بین تظاهر کنندگان بودیم. شما بنویسید تا نسل جوان بفهمد هنوز نقد عالمانه شیخ مفیدها وجود دارد و شاید آقای جوادی از نهادینه کردن این انحراف دست بکشد. آخر یکی نیست به این آقای جوادی بگوید اگر نیاز بود کسی ببانیه برای این همایش بدهد شخص رهبری بود نه شما! استاد لطفا جوابی به این درخواست ما بدهید و از کنار سوال بدون پاسخ رد نشوید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم! اولاً خدا را شکر کنید که زبانِ رهبر خود را که حقاً نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، متوجه‌اید. ثانیاً: بحث، بحثِ تذکر نیست، بحث، بحثِ تصوری است که آیت اللّه جوادی از آینده‌ی انقلاب اسلامی دارند که در جواب سؤال شماره‌ی 21057 مدّ نظر رفقا قرار گرفت و این موضوع بسیار مهمی است. آینده‌ای که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای ما تعیین فرموده‌اند، تا آن‌جاست که در آخرین پیام‌هایشان در وصف آن فرمودند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه ‏هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى ‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.»[1] مسلّم آقای هاشمی چنین آینده‌ای را برنمی‌تابد. حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» ادامه‌ی اسلام را در تاریخی که فرهنگ اُموی سیطره دارد تا مرز شهادت برای خود قبول کرده است. ولی امثال آقای هاشمی معتقدند مردم آماده‌ی چنین حضوری در تاریخ نیستند و همین نگاه است که منجر به تحمیل صلح با صدام توسط آقای هاشمی به حضرت امام شد و قصه‌ی آن جام زهر. و همین نگاه است که آقای هاشمی را مجبور کرد در فتنه‌ی 88 مرعوب حرکات ضد انقلاب شود و همین نگاه است که نسبت به چنگ و دندان استکبار، ما را مجبور به پذیرش برجامِ نافرجام نمود. در حالی‌که بنده معتقدم باید در منظر رهبر عزیز به نسلی از نسل حججی‌ها که امثال شماها باشید، خود را در آینده حاضر کرد، مرزی که شهادت را برای تحقق تاریخِ توحید، کرامت می‌داند. رزقنی اللّه و ایّاکم. موفق باشید 


[1] ( 1)- امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه»، در تاريخ 8/ 1/ 68.

11661
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: آیا این درست هست که در آن 10-12روزی که پیامبر در بستر بیماری بودند جناب ابوبکر به جای پیامبر نماز را اقامه می کردند؟ اگر درست هست حکمت این که در آن روز های اخر این کار انجام شد چه بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات موجود در این رابطه متناقض‌اند و عموماً عایشه دختر ابابکر آن‌ها را مطرح می‌کند، این است که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با ضعف شدیدی که داشتند خودشان به مسجد آمدند و نماز را اقامه کردند. خوب است در این مورد به سایت «پرسمان دانشجو» مراجعه فرمایید. موفق باشید

10703
متن پرسش
با سلام: جناب آقای طاهرزاده، من شما را هرگز نمی بخشم اگر شما واقعا یک فرد متدین هستید بیایید و برای رضای خدا چند هفته به جای اینکه اینقدر شاگردانتان را خشک مقدس و گوشه گیر کنید چند هفته ای هم در مورد ثواب صحبت کردن و رسیدگی به زن و فرزند برای آن ها صحبت کنید و آداب زندگی کردن به آن ها بیاموزید نه این که با آموزش های خشک خود آن ها را گوشه گیر و منزوی تربیت کنید و کانون خانواده ها را از هم بپاشانید. نمی دانم شاید خود شما هم همین طور باشید باید از خانمتان سوال کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرکات را که می‌گویید نباید پای اسلام گذاشت و بنده هم مکرر به‌خصوص در شرح آیه‌ی 21 سوره‌ی روم عرض کردم که دین ما می‌فرماید با اُنس با همسر و لذّات حلال، شوقِ عبادت در ما ایجاد می‌شود. حتی جریان آن اصحاب را عرض کردم که خانواده را برای عبادت ترک کرده بودند و چگونه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ناراحت شدند. دیگر خودِ افراد باید خود را اصلاح کنند. موفق باشید
9060
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: در رابطه با اعتراض یکی از دوستان در سؤال 9010 به پاسخ شما به موضوع جام جهانی، فکر میکنم توصیفی بهتر از «این همه توهم» برای این نهاد بی خاصیت بلکه بد خاصیت وجود ندارد که این همه وقت و سرمایه های مادی و معنوی بشریت را سر خیالات و اوهام به هدر میدهد. وقتی که ظلم هایی که از قبل این پدیده نامیمون به مردم مستضعف برزیل شده و منافع ناسزایی که از قبل آن نصیب سرمایه داران ذی نفع میشود و هیجانات پوچ و غفلت زایی که ایجاد میکند و توجهات مردم دنیا را به جای مسائل و بحران های پیش روی بشر در این چاه غفلت زا و ظلمانی تخلیه میکند، آن موقع عمق فاجعه ورزش حرفه ای و بدترین نمونه آن فوتبال و بدترین رویداد آن جام جهانی آشکار میشود! این که یک عده آن قدر مغلوب جهل زمانه شده اند که از تنبه نسبت به مضرترین پدیده ها نیز ممکن است ناراحت شوند مشکل جناب استاد نیست. و اصلا ممکن هم نیست که شرایط روحی و ذهنی مخاطب را از پشت رایانه آن قدر دقیق حدس زد و مطابق با احوالات آنها جواب داد! باید توجه داشت که هر کسی پدیده ها را در عالم و فضای فکری خود تحلیل و ارزیابی میکند. شاید در عالم جناب استاد، شدت مضرات این پدیده آن قدر زیاد باشد که تحقیر و محکوم کردن آن عادی و لازم تلقی شود. به هر حال تا این تلنگرها نباشد جامعه بیدار نخواهد شد! و افسوس که آن رجوعی که باید در عموم جامعه نسبت به آراء و نقدهای اهل معرفت وجود داشته باشد نیست، و این اساتید هستند که انگار باید هی ناز ما را بکشند و لالا به لی لی ما بگذارند و مراقب احساسات ما باشند! البته شاید از این بزرگواران جز این انتظار نباشد، اما مقصود یک سوزن زدن هم به خودمان بود و چه قدر امروز به این خود سوزن زنی ها نیاز داریم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که به هر بهانه‌ای متوجه عمق فاجعه‌ی توهّمی شویم که دنیا را فرا گرفته، کار مبارکی است. آن دوست عزیز می‌خواستند بگویند می‌شود سخنان جدّی را به صورتی لیّن اظهار کرد. آن طرف قضیه هم تذکرات جنابعالی است که نمی‌توان از آن‌ها ساده گذشت. موفق باشید
8877

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
هوالحکیم با سلام خدمت استاد بزرگوار و عزیر جناب آقای طاهر زاده. اشک بر امام حسین (ع) چه تاثیراتی از نظر روحی و روانی بروی انسان می گذارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بر روی سایت؛ مقاله‌ای تحت همین عنوان در یادداشت‌های ویژه داریم. در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نیز نکاتی عرض شده. موفق باشید
8384
متن پرسش
باسلام چونکه تنها جایی که در سایت پاسخگو است اینجا است که خود نکته ای است و اصلا کانالهای ارتباطی معرفی شده مثل جی میل پاسخگو نیست لذا مجبور شدم اینجا ظرح مشکل بنمایم : 1- مکان غرفه آثار استاد طاهرزاده در نمایشگاه کتاب تهران کجا است 2- هنوز که هنوز است نتوانسته ام لینک سخنرانی ایشان در قم در مورد سلوک ذیل شخصیت امام را بیابم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1ـ امسال انتشارات لب المیزان غرفه‌ای در نمایشگاه ندارد البته در غرفه‌ی 19، سالن 15، نشر معارف، کتب موجود است. 2ـ مگر صوت سخنرانی‌ها بر روی صفحه‌ی اول سایت نیست؟
4102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیز یک پیشنهاد داشتم و ان این که پاسخ سئوالات را با رنگ سیاه بگذارید چرا که پشت زمینه صفحه قهوه ای است رنگ نو شتار هم قهوه ای است و خواندن آن مخصوصا برای کسانی که مشکل دارند خصوصا در پاسخ های بلند خیلی سخت است با عرض تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت ملاحظه فرمایید.
1608

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام این سخن به چه معناست؟ در آخرت،علم،روح را می سازد و عمل،بدن انسان را.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چون ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و می‌دانیم بدن ما در قیامت جسمی مطابق عقاید و اعمالمان دارد فرموده‌اند: در قیامت علم، روح ما را می‌سازد تا در مقام قرب الهی قرار گیریم و اعمال صالح بدن را ما را می‌سازد و لذا بدن انسان‌های متقی همچون قرص قمر نورانی است، ولی بدن انسان‌های بدکار، از خوک و میمون زشت‌تر است. موفق باشید
17077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليكم: با عرض پوزش که وقت شریفتون رو میگیرم. 1. برای آشنا کردن جوانان و نوجوانان با معارف دینی و همچنین درک درست آنان از انقلاب، چه کتبی را از خودتان یا دیگران پیشنهاد می فرمایید که به آنها هدیه دهیم؟ 2. کتبی که به قول معروف، موتور معنوی آنها را روشن کند و استارت معنوی را در آنها بزند؟ 3. چون خودم عاشق کتب شهید آوینی و عاشق تفکر ایشان هستم و با توجه به اینکه هر کسی توان هضم کتب شهید آوینی را ندارد، شما کدام یک از کتب ایشان را برای هدیه دادن به جوانان و نوجوانان پیشنهاد می کنید. فتح خون بدین منظور خوب است؟. (چون واقعا این کتاب فتح خون بود که آن شوک معنوی را در من ایجاد کرد.) 4. این حقیر، طلبه هستم. چه کتب روایی را برای بالا بردن معرفت خودم و مخاطبانم، پیشنهاد می کنید؟ 5. آیا شهادت یک تقدیر الهی است یا بستگی به اعمالمان دارد. منظورم این است که ممکن است کسی آدم خیلی خوبی باشد و شهادت را از خدا بخواهد و خدا به او ندهد؟ چه کار کنیم که عاقبتمان ختم به شهادت بشود؟ حلال کنید که هی مزاحمتون میشم. ان شاء الله خداوند حفظتون کنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در این مورد شروع خوبی باشد. آری! کتاب «فتح خون» شهید آوینی افق خوبی را در مقابل انسان می‌گشاید. 4- کتاب «اصول کافی» و «تحف‌العقول» بسیار در این مورد ارزشمند است 5- در فضای راضی‌بودن به رضایِ الهی کار را به خدا وامی‌گذاریم، هرطور او خواست با ما عمل کند. موفق باشید

12903
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد مي خواستم نظرتان را در مورد جشن هاي مولودي كه براي إمامان مي گيرند بدانم. آيا در سيره و روايات جشن براي ولادت معصوم آمده است؟ أيا اين شكل مولودي خواندن و كف زدن مناسب آن حضرات مي بأشد؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که امامان خواسته‌اند برای هماهنگی با شخصیت متعالی آن‌ها در غم آن‌ها غمناک و در شادی آن‌ها شاد باشیم و با توجه به این‌که تولد آن عزیزان زمانی است با ظرفیت خاص، که زمینه‌ی اُنس با حق در آن فراهم است، شادی ما در تولد آن‌ها یک نحوه عامل اُنس بیشتر ما با حضرت حق است، خوب است که شاد باشیم. ولی به شکلی که شئونات اسلامی و وقار ایمانی مدّ نظر قرار گیرد وگرنه نفس کف‌زدن چیز بدی نیست. موفق باشید

11593
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا قبض و بسط نفس فقط مربوط به قلب می شود که گاه شاد و گاه غمگین است؟ آیا قبض و بسط نفس مربوط به عقل هم می شود؟ چون بنده بعضی مواقع که در مورد موضوعی فکر می کنم متوجه عمق و مقصود آن موضوع نمی شوم و خسته می شوم و دیگر در موردش فکر نمی کنم، اما بعدا که دوباره به آن موضوع فکر می کنم براحتی متوجه مقصود و عمق آن موضوع می شوم و تعجب می کنم که چرا دفعه قبل آن موضوع را درک نکردم. اگر قبض و بسط شامل عقل هم می شود راه بیرون آمدن از قبض عقلی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند نفس ناطقه بعضاً که آمادگی پرواز دارد هم عقل بهتر مطالب را درک می‌کند و هم قلب، اگر قلب در صحنه باشد قلب در بسط قرار می‌گیرد و اگر عقل در صحنه باشد و موضوع مورد نظر عقلی باشد، عقل در بسط قرار می‌گیرد. هراندازه خود را گرفتار آرزوهای دنیایی نکنیم و پرحرفی را کنار بگذاریم، عقل و قلب منوّر به بسط می‌شوند. موفق باشید

11454
متن پرسش
سلام استاد: در سوال قبلی ام، سوال 11425 اگر جسارت نباشه از پاسخ شما تعجب کردم. در مورد آقای خویی فرمودید اشتباه جزئی پذیرش فرح.... در صورتی که اصل اشکال ایشان بر نهضت امام بود و می گفت اینها که می روند کشته می شوند خریت می کنند و می گفت جواب خونهای اینها را چه کسی می دهد؟ امام خمینی در مورد ایشون گفته بودن آنهایی که همشان علفشان است! در مورد آقای بروجردی فرمودید مدیون ایشون هستیم. اینکه ایشون از حوزه دفاع می کردند درست، اما چه حوزه ای، حوزه معتقد به اسلام فردی؟ این افتخاره؟ با کمک و تاییدات شاه؟ ضمنا در مورد اعدام نواب امام خمینی از ایشون خواست دخالت کنند و چون این کار رو نکردند، امام تا مدتی با ایشون حالت قهر داشتند. بماند ضدیت ایشون با فلسفه، حرف و سوال من اینه که بحث بر سر دو اسلام هست ظاهرا، آیا شما به صرف روحانی بودن اینها قصد توجیه اونها رو ندارید؟ اینجا بحث اشتباهات جزئی نیست، بحث بر سر دو اسلام است، ضمنا امام خمینی گفته بودند ما اسلام داریم نه روحانیت، اینکه ما علما رو مساوی با اسلام بگیریم ظاهرا درست نباشه. بازهم معذرت میخوام اگر بی ادبی کردم. چون از پاسخ شما خیلی متعجب شدم. ضمن اینکه این مسئله برای خودم سوال و دغدغه است. اگر پاسخ بدید ممنون میشم.باز هم معذرت استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که زمان و جایگاه اخبار خیلی مهم است. گله‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از آیت‌اللّه خویی در رابطه با حوادث 15 خرداد سال 42 بود که آیت اللّه خویی گفته بودند: «جواب این خون‌ها را چه کسی می‌دهد» و این حکایت از ضعف بینش سیاسی آیت اللّه خویی داشت که متوجه عمق نهضتی که شروع شده بود، نبودند ولی به گفته‌ی آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» که در جلسه‌ی ترحیم ایشان سخنرانی کردند، فرمودند: «آنچه حضرت امام از اول فهمیدند آیت اللّه خویی آخر متوجه شدند». بنابراین و در همین رابطه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در پی رحلت ایشان این‌طور پیام دادند:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. انا لله و اناالیه راجعون با تأسف و تأثر فراوان با خبر شدیم که عالم جلیل القدر و فقیه عظیم الشأن حضرت آیةالله العظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
این حادثه برای جهان اسلام مخصوصاً حوزه های علمیه مصیبتی بزرگ است. آن عالم بزرگ بقیه ی سلف صالح و یکی از پرچمداران علوم اسلامی و یکی از مراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود. ایشان در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزه‌های علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر بحساب می‌آمد. فقیهی بزرگ و اصولی‌ای عمیق و مفسری نوآور و رجالی‌ای صاحب مکتب و متکلمی زبر دست بود.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمی شود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه ی دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی منتشرند.
این بزرگوار یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه حوزه‌ی علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت بوسیله رژیم خونخوار بعثی این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنکه به فضل الهی از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثی قرار داشت.
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایشهای الهی و نمایشگر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است.
اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیةالله الاعظم ارواحناله‌الفدا و جهان تشیع مخصوصاً به حوزه‌های علمیه و علما و فقهای بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلدین ایشان تسلیت می گویم و رحمت و فضل و مغفرت الهی را برای ایشان مسئلت می نمایم. یکشنبه نهم صفر 1413 هجری قمری .سید علی خامنه‌ای.».

در مورد جریان مرحوم شهید نواب و آیت اللّه بروجردی قضیه از این قرار بود که آیت اللّه بروجردی با شاه صحبت می‌کنند و شاه قول می‌دهد که مرحوم نواب را اعدام نکند ولی بر خلاف قولش این کار را می‌کند و موضوع قهر حضرت امام با مرحوم آیت اللّه بروجردی در مورد نحوه‌ی مدیریت حوزه بود و هیچ ربطی به شهادت نواب نداشت. و این‌که می‌فرمایید اسلام آیت اللّه بروجردی اسلام فردی بود هرگز این‌طور نبوده. نمی‌دانم چقدر از نظرات ولایت فقیه ایشان مطلع هستید، اگر فرصت بگذارید و در مورد زحمات آیت اللّه بروجردی تحقیق کنید متوجه عظمت کار ایشان می‌شوید، و در این راستا عرض کردم ما وامدار ایشان هستیم. بحث بر سر طرفداری از هر روحانی نیست، بحث بر سر آن است که مواظب باشید خدمات زعمای دین را که یقیناً با مدد حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به اسلام خدمت کرده‌اند، نادیده نگیرید که در روز برزخ و قیامت به زحمت می‌افتید و این بدین معنا نیست که آن عزیزان اشتباهاتی جزئی نداشته‌اند. اگر می‌خواهید ببینید آیت اللّه خویی در آخر چگونه بودند، به آیت اللّه سیستانی که سخت پیرو آیت اللّه خویی‌اند بنگرید. . نظر جنابعالی را به تذکری از مولوی جلب می کنم که می گوید:

چون خدا خواهد که پردهٔ کس درد

میلش اندر طعنهٔ پاکان برد.

ور خدا خواهد که پوشد عیب کس

کم زند در عیب معیوبان نفس. 

موفق باشید

11157

شک در شکبازدید:

متن پرسش
سلام: افرادی که توهم بینایی دارند تصاویری می بینند همانند واقعیت و نمی توانند توهم را از واقعیت تشخیص دهند، حال این سوال پیش می آید که نکند ما هم تصاویری که می بینیم واقعی نباشد و دچار توهم باشیم؟ چگونه به این سوال می توان جواب داد و پاسخ قانع کننده ای داد؟ لطفا جواب قانع کننده بدهید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها از آن جهت که حقانیت ادراکات خود را به صورت بدیهی پذیرفته‌ایم می‌توانیم از این نوع شکاکیت آزاد شویم وگرنه تا بی‌نهایت این شکاکیت وجود دارد، حتی می‌توانید از خود بپرسید از کجا این که فکر می‌کنم نکند من توهّم دارم هم توهّم باشد که می‌شود توهم در توهم و این سلسله تا ابد ادامه می‌یابد. موفق باشید
10549
متن پرسش
آیا می توان گفت این مذاکرات همان پیچ تاریخی است که مقام معظم رهبری می گویند. برای نهادینه کردن آزاد اندیشی درخود و جامعه چه باید کرد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان دارد چنین باشد، عمده نوع تعاملی بود که تیم مذاکره‌کننده باید داشته باشند که در آن تعامل روحیه‌ی استکباری غرب به رسمیت شناخته نشود. رسالت انقلاب اسلامی نفی روح استکباری غرب است. در آزاد اندیشی باید سخن مخالف نظر خودمان را خوب بفهمیم و تا آن‌جا که وجوه حقی در آن می‌بینیم آن سخن را به رسمیت بشناسیم و در نقد قسمت‌های باطل آن اندیشه نیز انصاف به خرج دهیم. موفق باشید
10503
متن پرسش
سلام علیکم: این جمله بوعلی سینا یعنی چی استاد لطفا توضیح دهید: خدا زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه به زردآلو وجود داده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «برهان صدیقین» می‌خوانید که خداوند عین وجود است و تنها از او وجود پدیده‌ها صادر می‌شود، حال هر موجودی در هر مرتبه‌ای خواص خود را دارد. پس خداوند زردآلو را زردآلو نکرد، بلکه وجودی داد که آن وجود در آن مرتبه زردآلو است. لازم است مباحث برهان صدیقین را با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید
10431

قمه زنیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عده ای معتقدند که قمه زنی در حدود 200 سال پیش انجام می گرفته و کسی با آن مخالفتی نمی کرد آیا این درست است و چرا؟ همچنین می گویند اگر این کار اشتباه است چرا در خواب مانند وحی کسی به ما الهام نمی کند که این کار حرام است و بد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که قبلاً اصلاً قمه‌زنی نداشتیم، حدود دویست سال پیش یک روحانی تبریزی تحت تأثیر مسیحیان، آن را وارد عزاداری ما کرد و در آن شرایط طوری نبود که اذهان عمومی جهان نسبت به آن حالت انزجار پیدا کنند و دشمنان هم آن را عَلَم نمی‌کردند و حالا به دلایل عقلی و شرعی کار مطلوبی نیست و همین‌که عقل عقلا و تفقه مراجع آن را نامطلوب می دانند کافی است که بدان مبادرت نشود، وَحی و الهام نیاز ندارد. ابراهیم الحیدری، جامعه شناس، محقق و نویسنده ی عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز براین عقیده است که مراسم هایی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی و ... از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه ی عربی ندارد. عرب های عراق تا آغاز قرن بیستم در این گونه مراسم ها شرکت نمی کردند؛ این اعمال در ابتدا در میان ترک های عراق، فرق صوفیه وکردهای غرب ایران مرسوم بود. عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است. در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند. موفق باشید
8889
متن پرسش
با سلام: آیا استاد خود را منتسب به جبهه پایداری می دانند؟ در بین احزاب کنونی کدام یک بیشتر منطبق با عقاید شما هستند؟ این حرف اصلاح طلبان که این جبهه افراطی هستند را چگونه باید پاسخ داد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بنده سعی دارم در فضای معرفت دینی و تقویت جبهه‌ی فرهنگی انقلاب منتسب به جریان‌های سیاسی هرچند بعضی از آن‌ها را لازم می‌دانم، نشوم و به توصیه‌ی مقام معظم رهبری عمل کنم که معتقدند در امور فرهنگی باید از حرکات موسمی و فصلی و جناح‌بندی فاصله داشت. با این‌همه رویهمرفته مواضع جبهه‌ی پایداری را برای انقلاب لازم می‌دانم. موفق باشید
نمایش چاپی