سلام خدمت استاد گرامی: بنده سواد کلاسیک دینی ندارم. اما مدتهاست به یک باوری رسیده ام که خواستم نظر جنابعالی را در این زمینه جویا شوم. به ما گفته شده که پیامبر مکرم اسلام (ص) خاتم پیامبران است و بنده هم این را باور دارم اما بنده فکر میکنم که دینی که ما اکنون به صورت رسمی به آن پایبندیم آخرین دین نیست در واقع پیامبر اکرم غیر از این دین رسمی دین دیگری را هم برای بشریت آورده اند و اما دلایل این سخن ۱. گفته شده که سلمان عقایدی دارد که اگر به ابوذر عرضه کند ابوذر وی را تکفیر خواهد کرد ( پس این میطلبد که ما از دو دین صحبت کنیم) ۲. شنیدهام که یکی از اصحاب امام محمد باقر (ع) گفته است امام علیه السلام هزاران حدیث به من فرمودهاند که من اجازه نقل عمومی را ندادهاند (پس این میتواند دلیلی باشد که حداقل دین دیگری با پیروان دیگری وجود داشته باشد) ۳. ما شخصیتی داریم مثل ابن عربی که برخی وی را تکفیر و برخی وی را تقدیس میکنند که در هر دو گروه هم علمای بزرگی وجود دارند (و این میتواند نشانهای از وجود دو دین باشد) ۴. همینطور شخصیتی مثل مولوی _ مثل ملاصدرا_ مثل علامه طباطبایی _ مثل سید علی قاضی و... که چنان اختلافات در موردشان شدید است که گویی ما با بیش از یک دین طرفیم. البته بنده گمانم میکنم پیامبر اکرم دو دین آوردهاند که لازم و ملزوم یکدیگرند ولی مخالف هم نیستند آیا واقعاً اینگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که میفرمایید حقیقتاً شریعت محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» ظاهری دارد و باطنی، و اتفاقاً در این زمانه آنچه نیاز بشر جدید است حاضرشدن در ظاهر و باطن شریعت است تا انسان ابعاد متعالی و درونی خود را باز یابد. باید توجه کرد که مشغولشدن به امور محسوس، حجاب درک بیشتر حقیقتِ خود میشود، حقیقتی که همواره در معرض الهام فجور و تقوای خود میباشد تا در مراقبهای حضوری و زنده، حق را از باطل تشخیص دهد و بیش از پیش به خودش و بنیادش نزدیک گردد. اینجا است که جایگاه تذکرات دینی برای دوری از حُبّ دنیا معلوم میشود، زیرا با حبّ دنیا انسان از حقیقت خود فاصله میگیرد. موفق باشید
یا حضرت دوست. سلام استاد: ببخشید استاد یه سوال داشتم غذاهای بیرونی (رستورانی) خوب ما صاحبش رو نمی شناسیم که با چه نیتی غذا رو درست کرده بسم الله گفته یا نگفته عقایدش چطور بوده با چه پولی تهیّه اش کرده و... در این صورت نباید غذای بیرون بخوریم اصلا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علمای دین فرمودهاند مصرف غذای بیرون مکروه است، ولی حرام نیست. و چون در جامعه اسلامی بالاخره این نوع غذاها توسط مسلمانها تهیه میشود؛ باید حملِ بر صحت کرد و نباید بهکلّی آن را نفی نمود. موفق باشید
با سلام: آیا تخیلات جنسی مشروع در ذهن اگر مقدمه گناهی را فراهم نکند مشکلی برای انسان ایجاد میکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! ولی همچنانکه آیت الله بهجت میفرمایند ورود این تخیلات در اختیار ما نیست، ولی دنبالکردن آنها در اختیار ما است که ما باید آنها را دنبال نکنیم و با اذکاری مثل «لا إله إلا الله» و استغفار، ذهن خود را از آن خیالات منصرف نماییم. موفق باشید
سلام: ببخشید در مورد دیه سوال داشتم. در سایت سرچ کردم و مقداری گشتم چیز خاصی دستگیرم نشد. یک دانش آموز دبیرستانی از بنده پرسیده چرا دیه زن، نصف مرد است؟ برای پاسخ به این سوال از چه دریچه ای باید وارد بحث شوم؟ آیا دلایل عقلی وجود دارد؟ آیا دلایل نقلی وجود دارد؟ چگونه وارد بحث باید بشویم تا ان شاءالله نتیجه لازم گرفته بشود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در محافل علمی در رابطه با این موضوع بحثهای خوبی شده است مبنی بر آنکه محور اقتصاد خانواده، مرد بوده و لذا چنانچه آن مرد را به قتل برسانند باید دیه آن طوری باشد که خانواده یعنی زن و فرزندان کمتر ضربه بخورند و از این جهت دیه مرد بیشتر است زیرا منافع آن به زن خانواده و فرزندان میرسد. با اینهمه با توجه به اینکه تا حدّی شرایط تغییر کرده است، مجلس شورای اسلامی قانونی را به صورت زیر تصویب نمودند:
بر این اساس، از سال ۹۲، «صندوق تأمین خساراتهای بدنی» در مورد جنایاتی که بر روی یک زن واقع میشد با حکم دادگاه، موظف به پرداخت معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد شد. موفق باشید
با سلام: ۱. در مورد حادثه تروریستی اخیر در شیراز مگر شهید سلیمانی رسما پایان داعش را اعلام نکرده بود پس چگونه این اتفاق آن هم در کشوری مثل ایران با توجه به قدرت نظامی و امنیتی اتفاق افتاد؟ ۲. اگر در سایت ها برخورد ماموران نظامی و امنیتی با پزشکانی که مقابل سازمان نظام پزشکی تجمع کردن برای اعتراض بدون شعار و آشوب و... را دیده اید لطفا نظرتان را بفرمائید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب شهید حاج قاسم، بحث پایان حاکمیت داعش به عنوان یک حکومت و کشور را اعلام فرمودند، ولی تحریک جریان تروریسم که امری است دشمنساز همواره بوده و خواهد بود. به امید آنکه امنیت کشور را به اختلال بکشانند. که البته آب در هاون میکوبند. ۲. خودم ندیدهام. موفق باشید
با سلام: منظور از اینکه ما در قرآن داریم که اگر شما چهار نفر باشید نفر پنجم خداست، چه میباشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن کریم با تعبیرهای مختلف از یک سو، به نفی شرک و چندگانه پرستی می پردازد و از سوی دیگر، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت می نماید. نفی اعتقاد به « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا و تاکید بر « رابِعُ ثَلاثَهٍ » بودن او، یکی از این راه هاست. ازمنظر قرآن کریم، تعبیر « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا، بیانگر محدودیت، جسمیت و هم عرض بودن خدا با سایر موجودات و به تبع آن، اِسناد وحدت عددی به خداست؛ به طوری که اگر خدا به همراه دو نفر باشد، با آنها به شمارش درآمده، مجموع آنان سه نفر می شود. از این جهت، « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » کفر و باطل است. این در حالی است که « رابِعُ ثَلاثَهٍ »، خدا را از محدودیت و هم عرضی با سایر موجودات دور داشته، وحدت او را غیر عددی می داند و به همین دلیل، اگر خدا با دو موجودی، معیت داشته باشد، سومی آن دو بوده، بر آنان احاطه قیّومی و عملی دارد، نه اینکه با آنها شمارش شود و به عدد و رقم آنان اضافه گردد. به همین دلیل، « رابِعُ ثَلاثَهٍ » نشانه توحید ناب بوده، درباره خدای سبحان به کار می رود. در همین رابطه ازامام صادق«علیه السلام» داریم: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوىٰ ثَلاٰثَةٍ إِلاّٰ هُوَ رٰابِعُهُمْ وَ لاٰ خَمْسَةٍ إِلاّٰ هُوَ سادِسُهُمْ» فَقَالَ هُوَ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ اَلذَّاتِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِذَاكَ وَصَفَ نَفْسَهُ وَ هُوَ «بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ» بِالْإِشْرَافِ وَ اَلْإِحَاطَةِ وَ اَلْقُدْرَة». موفق باشید
سلام و عرض ادب: آیا روح در جهان دیگر مثل گیاهان حال نباتی میشود؟ بخاطر اعمال بدش یا کفر و نفاق و بی نمازی و .. و این خود جهنم است؟ لطفا متن سوال رو پاک کنید و فقط جواب بدهید. ۲. استاد برای اینکه توحید را خوب درک کنیم چه کتابهایی برای من مبتدی پیشنهاد دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حال نباتی که برای بعضی پیش میآید ربطی به نفس ناطقه آنها و اراده درونی آنها که مطابق آن ارادهها در قیامت حاضر میشوند؛ ندارد. ۲. همانطور که در سیر مطالعاتی سایت در مورد مباحث توحیدی عرض شد؛ پس از مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس»، خوب است به این مباحث پرداخته شود: «برهان صديقين» و «برهان حركت جوهري» در كتاب « از برهان تا عرفان»، همراه با سیدی و تفسير سورههاي حديد جلسات ۱ تا ۴ - سوره زمر- شرح نهجالبلاغه خطبههای ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: جمعی هستیم که آثار شما را دنبال میکنیم، و کتاب سلوک ذیل اندیشه امام را هم برای مطالعه و مباحثه در دستور کار داریم. سوال ما از خدمتتان اینکه برای معرفت و آشنایی با سیره حضرت امام (ره) چه کتاب یا منابعی توصیه میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر با مقدماتی مانند مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» وارد بحث شوید، با استحکام بیشتری مطالب را تعقیب و تصدیق میکنید. موفق باشید
از روزی که کتاب «بر نامه فیلسوف» (https://eitaa.com/varastgi/506) به دستم رسید مشغول مطالعهاش هستم. نمیدانم این سخن سنجیدهای بود یا نه ولی به یکی از رفقا گفتم این کتاب «روضه» دکتر داوری است؛ از این جهت که میبینی افرادی که به اصطلاح اهل فکر و اندیشه این کشورند با چهار صفحه نامهای که داوری نوشته است چه نسبتهای عجیب و غریبی گرفتهاند. نمیدانی باید گریه کنی یا بخندی! نسبت به واکنشهای اهل سیاست و ژورنالیستها _چه منتقد و چه موافق_ به جز خنده کاری نمیتوان کرد و اصلا انتظاری هم از آنها نیست؛ ولی وقتی یادداشتهای حوزویان و دانشگاهيان را میخوانی و وزان فهم و درک آنها برایت عیان میشود، دلت میگیرد. منتقدان که هیچ، درباره واکنش مدافعان هم باید گفت به غیر از چند مورد، بقیه نسبتی ایدئولوژیک با نامه داوری گرفتند. ۲۰۰ صفحه از این کتاب به سخن دکتر داوری اختصاص دارد (شامل چند یادداشت، سخنرانی، میزگرد و مصاحبه با ایشان که برخی از آنها برای اولین بار منتشر شده است) و ۶۰۰ صفحه دیگرش حواشی نامه ایشان است (شامل واکنشهای موافقان و منتقدان). بیتردید اگر بخواهیم سختی زندگی اهل درد و تفکر، در عالم توسعه نیافتگی را دریابیم این کتاب گزینه خوبی است و به نظرم «متفکر در زمانه عسرت» عنوان دیگر این کتاب است!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! اگر میبینی در بقیه امور نیز زمینگیر هستیم، به جهت آن است که نمیتوانیم با اهل تفکر حتی اگر غیر از آنچه ما فکر میکنیم؛ همراهی کنیم. نگفتم همفکری کنیم ، نه! نسبت به آنچه فکر است و اهل تفکر آن را با ما در میان میگذارند، چرا نباید همفکری کرد؟ جناب آقای دکتر داوری کسی است که نمیتواند فکر نکند، و به خوبی همانند هایدگر میداند «در این زمانه بهترین فکر آن است که بدانیم «فکر نمیکنیم». و تا زمانی که ما در میدان تفکر حاضر نشویم، هر روز یا در تنهاییهای خود سرگردانیم، یا در اجتماع خود به هم میپریم و حرفهای همدیگر را نفی میکنیم و اساساً راهی را نمیشناسیم که در آن قدم بزنیم ,آن هم در زمانهای که «زبان، خانه وجود شده است» و تنها خود را در کلمات بنیانیِ خود و دیگران میتوانیم جستجو کنیم.
راستی! آیا جهانِ آنانی که فکر میکنند و مینویسند، جهانی نیست که ما در امروز و فردای خود نیازمند آن هستیم؟ گویا اگر تا دیروز با عقل تکنیکی، بشرِ جدید به دنبال آن بود که خود را در آینه فهمِ عمیقتر طبیعت جستجو کند، ولی گرفتار گشتل شد و آن آینه در مقابلش تیره گشت و نیهیلیسم حاصلِ آن شد؛ امروز عقلی به جای عقل تکنیکی به میان آمده است که انسان در هستی خود کلمات اصیلی را جستجو می کند و به ظهور میآورد تا جهان خود را در کلمات فاخر بیابد، به همان معنایی که والاترین انسانِ تاریخ با «اقْرَأ» شروع شد و قرآن، راهی شد برای آنکه در فضای ربّ اکرم، انسان «بگوید» [1] نه آنکه فقط قرآن بگوید، نه! مانند آنکه آن مرد الهی در فضای ربّ اکرم گفت و گفتِ او قرآن شد؛ بگوید و بشر آخرالزمانی در این «گفتن» به نهاییترین حضور برسد.
حرف بنده آن است: چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان میکنیم و به آنچه پیش آمده است نظر نمیکنیم که همان میدان حضور ما است نزد خودمان با به سخن در آوردن هستی مان؟ سختگیری نسبت به خود، روح لطیف و پاکیزه انسان را که با خود میتواند بهسر برد، منجمد میکند. آیا جوانانی که در جهان گشوده خود، دیروزِ دینداری ما را تجربه کردهاند و نمیتوانند آن باشند، و امروز و فردای بشر مدرن را نیز تجربه کردهاند و میفهمند و باز خود را در آنچه نیستند مییابند؛ جز به پسفردایی که همان پریروز است، نظر دارند؟ پس فردایی که باز با «گفتن» ولی گفتنِ پس فردایی شروع میشود و این یعنی ما راهی جز خانهای جز «زبان» برای وجود خود نداریم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار! من ده نکته و معاد و برهان صدیقین را کار کردم. الان میخواهم کتاب فصوصالحکم را کار کنم. آیا این کتاب شرح صوتی دارد؟ روی سایت که نیست. با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است موضوع را با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 در میان بگذارید. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: چرا شهید مطهری با نظریه وحدت شخصیه وجود مخالفت میکنند؟ «در مقالۀ هفتم اصول فلسفه و روش رئالیسم می فرماید: «امکان ندارد که واقعیت خارج واحد محض باشد و ذهن بگزاف ماهیات کثیره از آن واحد حقیقی انتزاع نماید و اگر وجود- که تنها حقیقت عینی است- واحد محض بود تصورات مختلف حسی و عقلی ماگزاف و بلاجهت بود.[11] پس قبول نظریه وحدت وجود مستلزم تکذیب عقل و حس و انکار یکی از بدیهیترین بدیهیات است.» با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قرائت که مرحوم شهید مطهری از «وحدت وجود» مطرح میکنند غیر از قرائتی است که ابن عربی با طرح تجلی اسماء به میان میآورند و حضرت امام خمینی در حدیث ۱۲ کتاب «چهل حدیث» متذکر آن میباشند. موفق باشید
با درود فراوان! اعتقاد به علم ازلی خدا یا همان علم فعلی یا به عبارتی دیگر اعیان ثابته، جبر علمی آفرینش را درپی دارد. علمی که آنچنان جبری است که خیام هم در اینباره رباعی گفته است. جوابهایی که به خیام داده شده جز توجیه علم ازلی خدا نیست. چرا چون عقل بیطرف را قانع نمیکند. همین مدرنیته که این قدر جنابعالی بر سرش میکوبید، به من یاد میده که به اینچنین علم ازلی معتقد نباشم و از جبر حاصل از آن رها شوم و خودم سر نوشت خودم را در اختیار بگیرم. به نظرم خدایی که مدرنیته معرفی میکند و اینچنین به انسان ارزش قائل شده و صاحب اراده است باید ایمان داشت. اصلا چرا باید به این علم ازلی خدا اعتقاد داشت؟ چرا که از درون آن جبر بیرون میآید. پس باید به اینچنین علمی کافر بود. داستان های که از اخبار غیبی بزرگان دین است را باید رها کرد. چرا؟ چون همین جبر علم ازلی است. شما خدا را همانند انسان ها مد نظر دارید که باید مثلاً برنامه چند ساله داشته باشد تا جهان را اداره کند. و علم ازلی خدا همانند اینچنین برنامه ای است. امید است که به سوالاتی کامل جواب دهید و از پاسخهای تکراری و از قبل آماده جواب ندهید. امید است که دارای آزادی اندیشه باشید و ادای آزاد اندیشی نباشد. بدرود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر سری به جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست بزنید و سپس کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری را مطالعه فرمایید متوجه عمق اندیشه ای خواهید شد که نظر به علم ازلی خداوند دارد همان علمی که حضرت علی (ع) در دعای «صباح» متذکر آنند و میفرماید: «وَعَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ.» خداوند به آنچه که هنوز محقق نشده است، در علم ازلی خود آگاه است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: بنده به حمدالله بعد از سالها کم کم، جایگاه علم عرشی شما را بیشتر از قبل متوجه میشوم. اینکه شما آدم مذهبی، عارف، مفسر قران و نهج البلاغه و روایات، غرب شناس و ... بودید و هستید شکی نیست. اما نگاه بسیار عمیق و حکیمانه شما، تحلیل عرشی فرا سیاسی و فرا مذهبی جنابعالی، ما را وارد عالَم جدیدی میکند که گویا آن عالم، مادر عوالم و علوم هست و همین نگاه باعث میشود که ما با احاطه بیشتر و دیدن زوایا و جوانب بیشتر، مسائل را دنبال کنیم. فی المثل همین مناظره آقای نصیری و آقای خانعلی زاده را که در کانال مطالب ویژه بارگزاری فرمودید نکاتی را که به ذهنم رسید بیان کنم: ۱. تفکر آقای نصیری، نماد و جلوه ای از جریان فکری غربگراست که تمامأ غرب زده و اتفاقأ غرب پرست هستند. به دلیل اینکه هرچه غرب بگوید و انجام دهد ایده ال و هرچه جمهوری اسلامی انجام دهد همه یکسره عبث و باطلست. این گروه سامری، گوساله پرستی هستند که زیور و طلای آن گوساله، تجملات و اشرافی گری و زیبایی های ظاهری و ابزار غربیست و تاریخ چپاول و غارت ثروت سایر ملت ها توسط غرب را نمی بینند و تاریخ بردگانی که از آفریقا به آمریکا برده شدند را نمی دانند. کشتارها و جنایات غرب وحشی در جنگ های اول و دوم را نمیخواهند ببینند. تجاوز آمریکا و ناتو به کشورهای دیگر ( قتل و خرابی و ... که همه میبینند) را شاید اینها زیبا ببینند. غرب یکسره حیوانی و پاشیدگی خانواده و نابودی اخلاق انسانی و انحطاط انسانیت را متأسفانه نمیبینند چون دایره دیدشان محدود و خلاصه شده در ماشین لوکس و زیبایی های بصری و توهمی غرب. این جماعت، تا ابد میخواهند سایر ملل، برده و نوکر غرب باشند چون اعتقاد به کرامت انسانی ندارند جون باور ندارند که ما میتوانیم ارباب خودمان باشیم چون خودشان میخواهند غرب ادامه داشته باشد چون میخواهند ظلم و استکبار ادامه پیدا کند چون میخواهند خودشان ظالم باشند و این تفکر و فرهنگ غارتگر اگر نباشد هویت شان برباد رفته است. این تفکر که تمامأ در دنیای وهمیست و خودشان هم متعلق به این دنیای وهمی هستند دارند تمام میشوند چون تمام موجودیتشان توهمیست و توهم هم حقیقت ندارد که باقی شود. ۲- اقای خانعلی زاده از یک افق عزت مدارانه، علم مدارانه صحبت میکردند و بر اساس شواهد و اسنادی که نشان از عقلانیت بالای ایشان بود که در واقع عقلانیت انقلاب است، حکایت داشت. واقعأ خیلی قوی بودند و فردی به این حد مطلع و باسواد، باعث شعف ما شد که حتی دانشجویان هم با کف زدن، منطق آقای خانعلی زاده را تأیید کردند. این عقلانیت آقای دکتر خانعلی زاده، نشان پختگی ایشان بود که در طرف مقابل، ما تنها هیاهو، کینه بسیار عمیق و شدید از جمهوری اسلامی و جنجال آفرینی و عوام فریبی را دیدیم که گویا همان تفکر اموی را دنبال میکنند. ۳. با آنکه قصد دکتر خانعلی زاده علی الظاهر این بود که کمتر به شواهد قرانی و روایی رجوع کنند و بیشتر مستدل و علمی (آکادمیک و دانشگاهی) صحبت کنند اما مشخص بود که خیلی در زمینه دینی مسلط هستند اما چون فضا، فضای دانشجویی و دانشگاهی بود نمیخواستند وارد مسائل دینی شوند اما از دیگر سو، با آنکه طرف مناظره هیچ اعتقاد ـ تکرار میکنم هیچ اعتقاد عمیق دینی ندارد و دائم دین و نماد های اصیل دینی یعنی پیامبر و ائمه ـ علیم صلوات الله ـ را تحقیر میکنند و برداشت وارونه و شخصی از دین و تاریخ دارند اما و اما چنان عوام فریبی میکنند که شاید و البته شاید ـ فقط ظاهر بینان خفته، در خواب خود آنها را تأیید کنند. خود آقای نصیری; حداقل آنچه را که ما در بعد انسانی و اجتماعی از کلام ایشان درک میکنیم و از ما حصل کلامش بیرون میاید اصلأ قران را نفهمیده اند و به آقای خانعلی زاده توصیه میکنند که قران بخوانند. در جهان امروز قران خواندن، به تنهایی کافی نیست و با قرائت معایه ای بدتر. با قرائت داعشی هم صد البته بدتر. چون داعش بهتر از همه حافظ قران بودند (در کلمات و عبارات) الحاصل اینکه این مناظره امیدواریم باب تفکر و گفتگوی بین مردم را باز کند و مردم بیشتر به پوچی لیبرالها پی ببرند و اینکه جماعتی که همچون معاویه از دین استفاده ابزاری میکنند برای پیروانشان روشن شود. بنده بدون حب و بغض چیزکی را عرض کردم و سعی کردم با وجه پدیدار شناسانه هستی شناسانه و البته خیلی مختصر بررسی کنم. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه موجب مباهات است که اینچنین کاربران عزیز متوجه جایگاه تاریخی ما در امروز و فردایمان هستند. و ملاحظه میکنید انگاه که انسان در مسیر صحیح قرار بگیرد، چه اندازه همچون آقای خانعلیزاده، منطقش رسا و عقلانی میشود و وقتی انسان در مسیر صحیح تاریخیِ خود قرار نگیرد چه اندازه با واژههای دینی ناتوانیِ خود را در فهم آن واژهها نشان میدهد. گویا ایشان فراموش کرده بودند که اساساً علت خروج حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» از مدینه به جهت عدم پذیرش بیعت یزید بود و از همان بدو ورود، حکایتِ این مسیر را که به شهادت میانجامد پیشبینی میکنند. موفق باشید
سلام علیکم و عرض ادب و احترام: استاد بزرگوار من روز جمعه (۲۹ اردیبهشت) با جنابعالی طرح موضوع کردم و قرار شد سوالم را اینجا بنویسم. در مسیر تولید رویکردهای جدید در روانشناسی اسلامی سه مفهوم نظرم را جلب کرده است که بصورت یک الگو برای تولید بسته ی مشاوره و روان درمانی به خصوص در مسیر کمک به نوجوان و جوان برای هویت یابی، از آن استفاده کنیم. مفاهیم: محبّت، استقامت (قدرت) و مؤثر بودن (مسؤولیت). به این ترتیب که منظور از محبت دوست داشتن و دوست داشته شدن توسط خداوند و اولیاء الهی به خصوص ۱۴ معصوم است که اثری از آن در جلسات مشاوره و نظریه های روانشناسی غربی نیست. منظور از استقامت، قدرت درونی است که در اثر این دوست داشتن و دوست داشته شدن در فرد ایجاد می شود. منظور از مؤثر بودن آن است که فرد در قبال خودش و جامعۀ اطرافش بی خیال نیست بلکه در جهت تغییر و تعالی آن حرکت میکند. خواستم از محضر جنابعالی بهره مند شوم تا مرا راهنمایی بفرمایید: ۱. دیدگاه و نظر جنابعالی در مورد این الگو چیست؟ ۲. از نظر جنابعالی چگونه می توان برای ارتباط این سه مؤلفه با همدیگر و تبدیل آن به یک مدل برای بهبود وضعیت روانشناختی انسان، استنادهای لازم را جمع آوری کرد؟ ۳. آیا با توجه به تسلط جنابعالی بر منابع دینی و متون دینی از کدام منابع و متون بهتر می توانم برای استنادهای لازم در درجه اول برای استخراج مؤلفه های هرکدام از این سه متغیر، و سپس برای ارتباط این سه متغیر با یکدیگر در مسیر کمک به هویت یابی نوجوان و ارتقاء سلامت روان انسان، بهره مند شوم؟ ۴. من این مدل را بصورت یک مثلث در آورده ام که امکان ارسال آن در اینجا فراهم نیست. در زیر فقط سه راس مثلث را می آورم (ضمن اینکه بر لذّت واقعی داشتن هرکدام از این متغیرها برای انسان تاکید کرده ام.): اما آنچه من باید برای این مدل اثبات کنم استناد داشتن از متون دینی برای چگونگی ارتباط این متغیرها با یکدیگر است. الف: لذت محبوب خدا و اولیاء خدا بودن و محبّ آنها بودن لذت دوست داشتن و دوست داشته شدن ** آیه ۱۶۵ سوره بقره: و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله والذین ءامنوا اشد حبا لله .... ب: لذّت استقامت داشتن در مسیر نزدیک شدن ج: لذّت مؤثر بودن: لذّت مسؤول بودن ... فقط برای خود نبودن به محبوب و کسی که مرا دوست دارد. لذّت کمک به دیگران برای نزدیک شدن به محبوب لذّت اراده و عزم داشتن و کسی که مرا دوست دارد. لذّت قدرت داشتن بر ترک لذّت گذرا ** آیه های مربوط به انفاق ** آیه ۳۰ سوره فصلت و ۱۳ احقاف ** آیه ۹ سوره حشر: یؤثرون ... از توجه و عنایت جنابعالی بسیار سپاسگزارم. ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید و اینکه اگر صلاح هست اجازه دهید حضوری از محضرتان بهره مند شوم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله باب بسیار خوبی را گشودهاید بخصوص که مخاطب شما در این رابطه احساس می کند در مسیر اصلاح رفتارش به نوعی جواب ابعاد معنوی و روحانیاش نیز داده میشود. البته مستحضرید که این موضوع، عرض عریضی دارد ولی به نظر بنده هر سه مفهومی که به میان آوردهاید در دستگاه دینی به خوبی مطرح است و جایگاه اصیلی دارد و إن شاءالله جنابعالی بتوانید در دل آموزههای دینی، موضوع را کاربردی کنید. مثلاً در موضوع محبت، بحث ربوبیت حضرت حق مطرح است که نسبت به بنده خود اعمال ربوبیت می کند تا او را پرورش دهد. حال در نظر بگیرید تذکر به این موضوع در راستای اصلاح فرد، چه اندازه اطمینانبخش خواهد بود و یا در موضوع استقامت در راستای توجه به استعدادهای متعالی انسان، حضرت مولی الموحدین «علیهالسلام» آن شعر مشهور را به میان میآورند که: «اتزعم انک جرم صغیر/ و فیک انطوی العالم الاکبر». همچنان که در موضوع موثربودن، حضور در مسیر توحید طوری است که برای رونده آن نه خوفی هست و نه حزنی که آیات متعددی این امر را پشتیبانی میکند. همچنان که در آیه ۳۰ سوره فصلت میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».
در موضوع ملاقات حضوری، حقیقتاً در شرایطی نیستم که بتوانم جایگاهی برای آن در این شرایط تعیین کنم. ولی به نظر میآید مباحث «معرفت نفس» و نیز کتاب «جامع السعاده» با ترجمه مرحوم دکتر مجتبوی منابع خوبی را در اختیار جنابعالی بگذارد. موفق باشید.
بسم الله. سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوارم: قبول باشه ان شاءالله اعتکاف رمضانتون، فایل ها را گوش کردم، مثل همیشه عالی، ان شاءالله که راهگشا باشه برای قلب عقب مانده ی من، نظر کردم یه بار دیدم چقدر فاصله زیادی دارم تا شما، به وسعت یه اقیانوس... وقتی همه چیز فشار میاره فقط لطف خدا بخاطر نعمت شماست که آرامم میکنه و شکر میکنم، حالا حالاها باشید و سایه تون از سر ما کم نشه ان شاءالله، صرف دلتنگی بود که گفتم پیامتون بدم، و نیاز به یه صحبتی، پندی، راهی که قلبم را در هستی و در بیکرانگی مستقر کنه، همیشه دعام کنید، همیشه محتاج دعاتون هستم. درگیر نوجوان های مسجد شدم که تقریبا همشون فضاهای درب و داغونی دارن، یسری هستن که از تحجر خانواده هاشون از دین زده شدن و متاسفانه توی فضاهای دوست پسری و فیلمهای ناجور افتادن، یسریشون هم که خانواده هاشون اهل ماهواره و سگ توی خونه نگه داشتن و فیلمای ماهواره ایَن که دیگه مشخصه حالشون، یکسالی هست که باهاشون هستم و برعکس مسجدی ها یکبار هم به هیچکدوم از کاراشون گیر ندادم و حتی در مقابل تشرهای مسجدی ها که یه چیزی سرت کن و نماز بخون و ........ بهم پناه میارن که فلانی اینو به ما گفت. همش سعی داشتم بهشون دل بدم و کنارشون باشم و فقط دوستشون داشته باشم تا باهام همراه بشن، الان یکم قلبهاشون گرم شده، حالا با فایل های آقای نجات بخش که خدا حفظشون کنه سعی کردم این چند وقته جلو برم در مواجه با اینها، ایشون میگن خیلی کارهایی که خیلی از اهالی کار فرهنگی میکنن به درد نمیخوره و تهش همون پوچیه و از این حرف ها، حالا میخام ببینم میشه اوایل تابستان به حاج آقای موسویان بگم که بیان و توی یه فضای صمیمی و گفت و گویی با بچه ها باب ده نکته را باز کنن. خود شما هم تاکید زیادی به صدرا دارین، همین اعتکاف میگفتین «جوانان ما امروز نمی توانند بی صدرا جواب خودشان را بدهند» همش به خدا میگم خودت بیا، من ناخدا و تو همه کاره، بیا و یه کاری بکن. این شب و روزها به حال این بچه ها زار میزدم و همش فکر میکردم کسی مثل شما یا حاج آقا موسویان برای توی راه اومدن دلها زار زدین حتما... امید بخدا، دلم میخواست یکم باهاتون حرف بزنم، اگر میتونید راهنمائیم کنید که منت میگذارین، اگر نه که همین که برای خودم یک حرف کوچک هم بزنید ممنونتون میشم. بچه های حقیر را هم دعا بفرمائید یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله راهِ ارزشمندی در راستای اُنس با جوانان که جوانانی دریادل هستند را، خداوند در مقابل شما گشوده، و آن عبارت است از بازاندیشیِ جوانان ما نسبت به معنای خود، و اتفاقاً مباحث معرفت نفس در این مورد شروع خوبی است. مهم آن است که به هر بهانهای باب آن را با آنها باز کنید، حتی از طریق همان مباحثی که در کتاب «جوان و انتخاب یزرگ» پیش آمده است. موفق باشید
سلام بر شما: مباحث معاد را تا نیمه جلو رفتهام. اینکه اعمال ما شخصیت ما را میسازد خیلی مطلب فوقالعادهای است و برایم قابل فهم است اما تجسم اعمال را درک نمیکنم. به هر حال هر عملی که داشتهایم جزو وجود و شخصیت ما میشود و همین شخصیت در برزخ خود است. چطور عمل من که با آن شخصیت من ساخته میشود و جزو وجود من است به طور مستقل تجسم مییابد؟! چطور حتی عمل مرا به دیگری میدهند؟!! (من که از عملم جدا نیستم. این عمل همین شخصیتم است. تجسم اعمال و اینکه عمل افراد مورد معامله قرار بگیرد باز حس قراردادی بودن را تداعی میکند. همان اصلی که در معاد، جنابعالی به خوبی روشن نمودید که اینها قراردادی نیست.) التماس دعا استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه «حیات بدن اخروی» عرض شده، تجسم اعمال، اموریاند که با شخصیت انسان همواره ربط دارند و همان ابعاد شخصیتیشان است که برای آنها و در اطراف آنها ظهور میکند. و در مورد دادن عمل کسی به کس دیگر، بحث در آن است شخصیتی که آن عمل خوب را مثلاً انجام داده، از سر عادت بوده و حقیقتاً خودش انجام نداده تا جزو شخصیتش شود. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: یک سوال و درخواست داشتم. سوالم اینه چجوری استاد اخلاق و استاد راه پیدا کنم؟ استاد اخلاقی داشتم که متاسفانه بنا به دلایلی از حضورشون محروم شدم، از وقتی ایشون رفتن احساس میکنم از معنویت دور شدم و مثل قبل نیستم، چیکار کنم؟ خیلی ناراحتم بابت این موضوع. درخواستم اینه میشه یک نکته ای بگین و بنده رو به کلامی زیبا مهمان کنین؟ سخت محتاج دعای خیرتون هستم🙏 التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که میفرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark . موفق باشید
بسمه تعالی.سلام علیکم . به جهت سفر به راهیان نور چند روزی از جوابگویی به سوالات کاربران محترم معذور هستیم
بسمه تعالی.سلام علیکم . به جهت سفر به راهیان نور چند روزی از جوابگویی به سوالات کاربران محترم معذور هستیم
با سلام و عرض ادب: لازم است قدردان مباحث استاد عزیز که به غایت دارای تاثیرات معنوی بسزایی است، باشم و اینکه این مباحث را به جد دنبال می کنم. در مبحث معرفت النفس صفحه ۱۸۴ متن به موردی اشاره کرده اید مربوط به سال ۱۹۲۸، حال آنکه یکی دو سال گذشته شاهد فوت مدعی بی اثر بودن ویروس کرونا بودیم. استدعا دارم این ابهام را روشن بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه منظور جنابعالی نمیشوم. چنانچه ممکن است متنهای مربوطه را ارسال فرمایید. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: جملاتی که در زیر می آید چقدر با فضای فلسفه و عرفان ما قرابت دارد؟ این جملات نشات گرفته از تفکرات سلوکی قومی در آمریکای شمالی است که به نظر بنده به راحتی نمیتوان از آن گذشت. و آن جملات این است: (دکتر هیولن میگوید کار و وظیفه اصلی او پاکسازی درون خودش است. همین. وقتی درونش را پاکسازی میکند، دنیا هم پاک میشود، چون او خود دنیاست. دکتر هیولن اعتقاد دارد که هر چیزی در اطراف و دنیای بیرونی اوست، انعکاسی از درون او و نوعی توهم میباشد. او میگوید هر چیزی در دنیای بیرون میبینید، سایه ای از زندگی درونی خودتان است. او معتقد بود همه چیز انعکاس و آینه ای از درون خودمان است)
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان بحث سوبژگیِ انسان است که به تعبیر جناب کانت، جهان انسان در درون او است. حال سؤال اینجا است که اگر ایمان توحیدی در افق حضور خود در نزد خود در میان نباشد و شریعت الهی راهی برای آن حضور توحیدی در مقابل ما نگشاید، پاکسازیِ درونی چگونه صورت میگیرد؟ همان سؤالی که از جناب آقای کریشنامورتی در کتاب «نگاه در سکوت» داریم. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض معذرت در صفحه ۴۳ از کتاب با دعا در آغوش خدا، پاراگراف اول، شاعر شعر(مژده بده مژده بده) مولانا ذکر شد در صورتی که شعر متعلق به مرحوم هوشنگ ابتهاج (سایه) است. امیدوارم بی ادبی و جسارت بنده رو ببخشيد. استاد عزیزم وظیفه دونستم که بیان کنم تا در نسخ بعدی تصحیح بشه. نسخه موجود در دست بنده نوبت چاپ اول است. ان شاءالله خدا خیرتون بده استاد جانم
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از تذکری که دادید. حقیقتش در ذهن بنده آن بود که آن شعر خوب از مولوی باشد. خدا رحمت کند آقای هوشنگ ابتهاج را با آن شعر خوبشان که موجب امیدواریِ انسان نسبت به راهی است که به سوی او میرود. موفق باشید
سلام استاد: در آخرین جلسهی ای هشام فرمودید، که انسان دیروزی کمتر احساس تنهایی میکردهاست و زمانی برای بیکاری و تنهایی نداشته. اما اینجوری بنظرم ما میرسد که اتفاقا انسان دیروزین وقت بیشتری برای تنهایی و خلوت و دوری از هیاهو و کار داشته است. این انسان امروزی است که با این حجم از کار و ارتباطات و موبایل و تلوزیون و... وقتی برای تنهایی ندارد. اما انسان دیروزی از غروب دیگر در تنهایی خودش بوده تا طلوع آفتاب، و حتی زمانی که کار میکرده است، کارش خیلی محدود و به دور از هیاهو و شلوغی بوده. ما تا بهحال برعکس فرمایش شما گمان میکردیم که انسان دیروزی خلوت و تنهایی را بیشتر تجربه میکرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این جهت همینطور است که میفرمایید. منظور آن بود که تنهاییِ بشر جدید، تنهاییهایی است که هیچ برنامهای در آن تنهاییها برای خلوت خود ندارد، در حالیکه وقت و زمان بسیاری پیدا کرده است. موفق باشید
سلام: میخواسم بدونم چرا خدا در قران میفرمایند که قوم بنی اسرائیل رو برگزیدم از میان جهانیان؟ در حالی که اینهمه بهونه آوردن و آنقدر پیامبران ما رو اذیت کردن و قوم خوبی نبودند که حتی خود این آیه برای خودشون هم باعث غرور میشه که میگن خدا ما رو برگزیده و برتر از جهانیان قرار داده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که آنها در شرایط خود فرزندان جناب یعقوب بودند و تنها جریان توحیدی در زمانه حاکمیت فرعونیان هستند؛ قابل توجه میباشند. مشکل، مربوط به ضعفهایی بود که بعداً گرفتار آن شدند و شأن خود را پاس نداشتند. موفق باشید
سلام بر استاد عزیزتر از جان. استاد فردی بنام اقای پرویز شهبازی مباحثی را در برنامه های اینترنتی مطرح میکنند با عنوان من ذهنی آیا این مباحث صحت دارند؟ چون به مولانا ربطش میدهند. برای درک مفهوم «من فکری» باید ابتدا توضیحی در مورد «من» و «فکر» ارائه دهیم. ذهن انسان دارای ارتباطی دوگانه و متفاوت با دنیای اطراف است. یکی ارتباط مستقیم، شفاف و عریان با واقعیت است و دیگری دید و یا ارتباط تعبیر و تفسیری. این دید تعبیر و تفسیری که ذهن از پدیده ها دارد، در واقع مهمترین عامل قطع ارتباط انسان از واقعیت است. دید تعبیر و تفسیری به این معنی است که مثلا ما رفتاری را می بینیم و شروع به تفسیر و معنا دادن به آن می کنیم. ما خود ماهیت آن رفتار را نمی بینیم. ما واقعیت عریان را نگاه نمی کنیم ما با تفسیر و برداشت خود از آن واقعیت زندگی می کنیم. من یک نوشته ای را می گذارم و شما از آن نوشته می توانید چندین برداشت داشته باشید و بنا بر برداشت خود چندین برچسب بر من بزنید. برچسب مستبد، مدبر و یا هر برچسب دیگری و من را یک شخصیت مستبد و متکبر و یا یک شخصیت مدیر و مدبر بدانید. دقت می کنید چقدر بین ماهیت و انگیزه و واقعیت ذاتی رفتار من تا برداشت شما فاصله هست؟ شما برداشت خود را با ذهنتان انجام می دهید. ذهن تمام برداشت های خود را با پردازش اطلاعاتی که در حافظه ثبت شده است انجام می دهد. این اطلاعات شامل ارزش ها و ضد ارزش های است که از دوران کودکی از والدین و جامعه و محیط دریافت کرده ایم و به ما در سطحی وسیع و گسترده القا شده است و ما از درون تبدیل به موجودی مقلد و تکراری شده ایم. موجودی که هیچ احساس و رفتار و گفتاری در او از روی طبیعت و فطرتش سر نمی زند بلکه تنها در بند و زندانی تقلید است. این فرایند ذهنی و یا فکر از آبشخور حافظه خوراک می گیرد. همین فرایند یک «مرکز» و یا «هسته» ای در انسان ایجاد می کند بنام «من». چگونه؟ وقتی که ما از هر رفتار خود و دیگران چندین برداشت ذهنی درست می کنیم و یا وقتی از کودکی با هر رفتار ما چندین برچسب ارزشی و ضد ارزشی مختلف و گاه متضاد دریافت کرده ایم یا بر ما زده شده است در ذهن ما یک تصویری ایجاد می شود که ای تصویر مجموعه ای از این صفات و برچسب های ارزشی و ضد ارزشی است که در واقع «من یا شخصیت» را تشکیل می دهد. این هویت فکری و این شبح هیچ ماهیت واقعی ندارد. و فقط و فقط یک تصویر ذهنی است و در ما انواع و اقسام شخصیت ها را ایجاد می کند و ما تابع این تصویر ذهنی که حاصل افکار زائد و غیر واقعی و غیر اصیل است زندگی، احساس و رفتارمان را جهت می دهیم و باعث می شود بر اساس هویت اصیل انسانی زندگی نکنیم. بلکه تابع و اسیر آن زندگی کنیم. از این هویت فکری در واقع مرکزی بدنیا می آورد بنام «من ذهنی یا من فکری» یا همان «نفس» که مرکز همه شرارت ها است. البته من توضیح کوتاهش رو پیدا کردم. براتون گذاشتم کلیپهای بسیاری دارند این اقا.... ممنون از وقت و صبری که برای ما میگذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر با توهّماتِ بدون مبنا همراه است. اگر مباحث «معرفت نفس» و مراتب نفس را دنبال کنند، متوجه قضایایی که فکر میکنند، میگردند. در این مورد پیشنهاد میشود ترجمه جلد ۸ و ۹ اسفار را که تحت عنوان «معرفتِ نفس و حشر» روی سایت هست؛ مطالعه فرمایند. موفق باشید
آینه دفاع مقدس آینه صورت و معنا. چه زیبا جملهای و مقدس روایتی. این حرف مرا میبرد به سالهای خیلی دور که هزاران روایت و صدها آیه در موردش شنیده ایم و به آن ایمان آورده ایم. که روزی رسولاللهی بود و دستش در دست وحی، جانش آینهای که اراده و فعل خداوند را در آن سرزمینها بازتاب میداد. در جدال حق و باطل ها بود که این رسول جهاد را برای آنان که تشنه خدا بودند معنا میکرد. آیه آیه از وحی میگفت که چطور جانهایی را که در راه خدا پیکار میکنند میخرند و جز ربّ روزی دهنده شان نیست، چطور رازهایی هست در این عالم که جز با خون فاش نمی شود، این که آدم هایی هستند در این عالم که وقتی از بین شما میروند، آنان را مرده می پندارید ولی این ها زنده گان حقیقی اند، حیات دارند و هم اکنون در این عالم کار راه می اندازند، سرنوشت ها می سازند و اصلا رسولانی خواهند شد برای راه گمگشتهگان در آینده. روزگاران گذشت، مردم آمدند و رفتند و آن جهاد، در پی حوادث یادشان رفت. آن صورت و معناها در غبارهای زندگی بی رنگ شد. تا اینکه در عصری که جان ها به ستوه آمده بود از دست مردمانِ نامقدس، دفاعی مقدس جان گرفت. رسولی که دستش در دست همان رسولِ الهی بود، آینه گَردانی می کرد و جلوه حق را بازتاب می داد. مثل وقتی که نور را در آینه می چرخانی چطور در انعکاس نورش ذراتی که می پنداشتی در سکون و جمود و سکوتاند، جان گرفتهاند و مستانه به دور خود رقص سماع میکنند. آری مردمانی برخاستند و خروش کردند. دشمن جان های زیادی را گرفت، خون های زیادی خون بها شد. این خون ها شدند آیه تا بعدها نازل شوند بر قلب هایی که قرار است خریده شوند و بریده شوند از هر آنچه بی معنا می کند زندگی را. در کوی و برزن ها نام این آیه ها نشست بر پیشانی آبروی محلّه ها. سال های مدیدی است که هنوز آیه های به جا مانده از آن کتاب مقدس رخ نشان می دهند، گاهی با نام و گاهی گمنام. و تو چه میدانی که چه دلهایی با این آیهها زنده میشوند، دلهایی که تشنه معنا و صورت دیگری هستند و عطش جُستن و شدن دارند. این آینه مقدس هنوز که هنوز است انعکاس می دهد صورت ها را و معناها را برای آنان که طالبند، عاشقند و یا برای آنانی که این طلب هنوز زیر خاکستر است برایشان و سربرنیاورده. برای فرزندانِ من و تو حتی اگر در سرزمینی باشند دوردست و یا حتی آنان که هنوز پا به عرصه این دنیا نگذاشته اند. آری روایت همچنان باقیست، اما زیباترین جلوه از این روایت را روزی خواهیم دید که معنای حقیقی این صورتها قرارگاهی زده باشد در این عالم. روزی که این طنین در همه جا بپیچد که یا اهل العالم. بیکرانگی و دلدادگی
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجه شدید که این مسیر، مسیری است که دوباره رسولی در میان آمده که دست او در دست همان رسول الهی است تا ما را که معنای خود را گم کرده بودیم و حقیقتاً اگر متوجه غفلت خود از حقیقت نشده بودیم، آن آینه گردان حقیقت یعنی حضرت روح الله فهم نمیشد. آری حال ماییم با یک دریا نور که در میدان انقلاب اسلامی و در پرتو نور شهدا به ظهور آمده است تا معلوم شود در این غوغای امروزینمان از کدام قبله و قبیله هستیم؟ از آنانی که خداوند در وصف آنها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» و یا ازآنهایی که در وصف آنها فرمود: «أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»؟ سختترین انتخاب و تمام حق در مقابل تمام باطل به صحنه آمده است و این گویا همین امروز ماست تا عطش بهترین حضور را در این نهاییترین منزل جوابگو باشیم و به راحتی بیراههها را رها کنیم و دیگر رسانهها نتوانند جای جلاد و شهید را تغییر دهند. در راستای انقلاب اسلامی است که امروز بهخوبی میتوان فهمید جایگاه اسرائیل کجاست و جایگاه فلسطینیان کدام است. زیرا ما آموختهایم که جبههها را از هم تفکیک کنیم وگرنه خواه ناخواه باز فریب رسانهها را خواهیم خورد. موفق باشید