سلام و عرض ادب استاد عزیز و فرهیخته: ضمن تشکر از همت عالی و فرآورده های متعالی حضرتعالی، کتاب های شما بسیار و به لطف خدا روز به روز بیشتر و تخصصی تر می شوند و سیر مطالعاتی که قبلا در کانال بارگذاری شده بود مفصل است لذا اگر کسی بخواهد فقط ۱۰ کتاب از جمع کتب ارزشمندتان را مطالعه نماید، به نظر خودتان و لحاظ جمیع جهات، کدام کتبتان را معرفی می فرمایید؟ ممنون از محبت و راهنمایی آن استاد شایسته و پر مهر و صفا
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و سپس «آشتی با خدا» و پس از آن «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» و «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» و «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» استفاده کرد. ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم و جمیع مغفرته: باز هم با عرض پوزش دوباره و عذرخواهی مجدد از تصدع وقت جنابعالی و دوستان و مخاطبان. سخنی از امام سجاد علیه السلام را دوست داشتم با شما در میان بگذارم و از بیانات آن عزیز بهره مند شوم لذا برایتان موجب زحمت شدیم. «بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ» پروردگارا! بر پاکیزهتران از اهل بیت او درود فرست، اهل بیتی که برای اجرای فرمانت انتخاب کردی؛ و آنان را خزانهداران دانشت و حافظان دینت و جانشینانت در زمینت و حجّتهایت بر بندگانت قرار دادی؛ و آنان را به ارادهات، از پلیدی و آلودگی به طور کامل پاک کردی؛ و وجود مبارکشان را وسیلهای به سوی خود و راه مستقیمت به جانب بهشتت، قرار دادی (فراز ۵۷ از دعای ۴۷) «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.» خدایا! تو در هر زمان، دینت را به وجود امامی یاری دادی، امامی که او را نشانهای برای بندگانت جهت یافتن راه حق و مشعلی فروزان در سرزمینهایت برپا داشتی؛ پس از آنکه رشتۀ ارتباطش را به رشتۀ ارتباط خود پیوند دادی و او را سبب دستیابی به خشنودیات قرار دادی و طاعتش را واجب و از نافرمانیاش بیم دادی و مردم را به فرمان بردن از دستوراتش و باز ایستادن از نهیاش و پیشی نجستن بر حضرتش و پس نماندن از وجود مقدّسش، دستور دادی. آری؛ امام انتخابشدۀ تو، پناه پناهندگان و ملجأ مؤمنان و دستگیرۀ چنگزنندگان و زیبایی جهانیان است. (فراز60 از دعای 47) «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ لَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَائِي ، يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ ، وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُكَ» خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آن امیدم را در این روز، به ناامیدی تبدیل مکن. ای که درخواستکنندهای او را به مشقّت نمیاندازد و بخششی از توانگریاش نمیکاهد! من از جهت اعتماد به عمل شایستهای که از پیش فرستادم و به امید شفاعت آفریدهای، جز شفاعت محمّد و اهل بیتش - که درود و سلامت بر او و بر آنان باد- به پیشگاهت نیامدم. «أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الْإِسَاءَةِ إِلَى نَفْسِي ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ ، ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» آمدم در حالی که به گناه و بدیام نسبت به خود اقرار دارم؛ آمدم و به بخشش عظیمی که به وسیلۀ آن از خطاکاران گذشتی، امید دارم؛ سپس به درازا کشیدن سرگرمی و اشتغالشان بر گناه بزرگ، حضرتت را از اینکه با رحمت و آمرزشت به آنان رو کنی بازنداشت. «فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ» ای که رحمتش گسترده و بخششش بزرگ است؛ ای بزرگ! ای بزرگ! ای عالیرتبۀ مهماننواز! ای عالیرتبۀ مهماننواز! بر محمّد و آل محمّد درود فرست؛ به رحمتت به من بازگرد و به احسانت مرا مورد مهر و عاطفه قرار ده و به آمرزشت بر من گشایش ده. (فقرات 5 تا 8 دعای 48) «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ ، وَ مُعَافَاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ ، فَكُلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ ، وَ ارْتَكَبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» خدایا! تو را سپاس بر پردهپوشیات بعد از آگاهیات و بر قدرتت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی؛ و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی. هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند و تو احدی را بر زشتیها و گناهانش راهنمایی نکردی. «كَمْ نَهْيٍ لَكَ قَدْ أَتَيْنَاهُ ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْنَاهُ ، وَ سَيِّئَةٍ اكْتَسَبْنَاهَا ، وَ خَطِيئَةٍ ارْتَكَبْنَاهَا ، كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْهَا دُونَ النَّاظِرِينَ ، وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِينَ ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم و چه بسیار دستور تو را که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، ما از آن تجاوز کردیم؛ و چه بسیار زشتیهایی که به دست آوردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آنها آگاه بودی نه بینندگان دیگر؛ و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشمپوشی و نیرومندیات برای ما در برابر دیده بینندگان پردهای و در مقابل گوششان سدّی بود. «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ ، وَ أَخْفَيْتَ مِنَ الدَّخِيلَةِ ، وَاعِظاً لَنَا ، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِيئَةِ ، وَ سَعْياً إِلَى التَّوْبَةِ الْمَاحِيَةِ ، وَ الطَّرِيقِ الْمَحْمُودَةِ» پس آنچه از زشتیها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاهدارندۀ ارتکاب معصیت و سبب کوشش به سوی توبۀ نابودکنندۀ گناه و راه پسندیده، قرار ده. «وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِيهِ ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْكَ ، إِنَّا إِلَيْكَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ» و زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم. (فقرات ۱ تا ۵ دعای ۳۴) «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» این جایگاه کسی است که دستهای گناهان، او را دست به دست کردهاند؛ و افسار خطاها، او را به دنبال خود کشیدهاند؛ و شیطان بر او چیره شده و در رابطه با تباه کردن فرمانت نسبت به آنچه امر فرمودی کوتاهی کرده؛ و به خاطر غفلتش از عاقبت کار، آنچه را نهی کردی، مرتکب شده. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا.» مانند کسی که قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانی احسانت را نسبت به خودش منکر است تا هنگامیکه دیدۀ هدایت برایش باز شده و ابرهای کوردلی، از صفحۀ باطنش برطرف گشته، ستمهایی که بر خود کرده، به شمار آورده و در اموری که پروردگارش را مخالفت کرده به اندیشه نشسته؛ در نتیجه گناه بزرگش را بزرگ و عظمت مخالفتش را عظیم دیده. (فقرات ۶ و ۷ دعای ۳۱) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لآِخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي ، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً ، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً ، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ ، وَ أَسْتَضِيءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ» خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آنهم عمل برای خودت، روزیام کن؛ تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم و به گونهای که بیرغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود و به صورتی که از سر شوق خوبیها را به جا آورم و از بیم و ترس از عذاب، از بدیها در امان مانم؛ و نوری به من بخش که به وسیلۀ آن در میان مردم زندگی کنم و در تاریکیها با فروغش راه یابم و به سبب آن از شک و شبههها، رهایی یافته، روشنی ایمان و اعتقاد محکم و استوار به دست آورم (فراز8 دعای 22). اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ . خدایا! به تو پناه میبریم از فتنهانگیزیهای شیطان راندهشده و از نیرنگ و مکرهایش و از اینکه به دروغها و وعدهها و فریبکاری و دامهایش اطمینان کنیم. وَ أَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فِي إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِكَ ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِيَتِكَ ، أَوْ أَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا ، أَوْ أَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنَا مَا كَرَّهَ إِلَيْنَا . و از این که خود را در گمراه کردن ما از راه بندگیات و خوار کردنمان بر اثر معصیتت، به طمع اندازد؛ یا نزد ما نیکو شود زشتیهایی که او در نظر ما نیکو جلوه میدهد؛ یا گران و سخت شود، خوبیهایی که او در نظر ما زشت نشان میدهد. اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِكَ ، وَ اكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنَا فِي مَحَبَّتِكَ ، وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ سِتْراً لَا يَهْتِكُهُ ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا يَفْتُقُهُ . خدایا! به عبادت و بندگی ما، او را از عرصهگاه زندگیمان طرد کن و بِران؛ و به سبب جدّیت و تلاشمان در راه محبّتت، او را ذلیل و خوار گردان؛ و بین ما و او پردهای قرار ده که آن را ندرد؛ و حجابی ضخیم برقرار کن که آن را نشکافد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن. (فقره 1 تا4 دعای 17) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ خدا را سپاس که مالک و مدبّر جهانیان است. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ . خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! ای صاحب بزرگی و رافت و محبّت! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمیماند و او به هر چیز احاطه دارد و او بر هر چیز نگهبان است. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ تویی خدایی که جز تو خدایی نیست و یکتا و یگانهای، فرد و تنهایی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایهای، در انتقامگیری سخت و شدیدی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانهتری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس و آخری پس از هر عدد. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش و بلند مقام در عین نزدیکیاش. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و شکوه و عظمتی و کبریایی و ستایشی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونهبرداری از چیزی شکل دادی و آفریدهها را بدون اقتباس از نقشهای آفریدی. (فقره 1 تا 12 دعای 47) بر آن بود تا قسمت هایی از دعاهای صحیفه را در حد یک فقره یا دو فقره بیاورم اما وقتی این چند فقره را جمع آوری کردم به خدا که دلم نیامد حذفشان کنم به نظرم رسید علاوه بر انکه هر کدا م از این فقرات بابی است برای گفتگو بی ربط به مطالبی که نگاشته شده نمی باشد علاوه بر آمه اصل سخنان این گفتگو بر محور کلمات این امام عزیز می باشد و هم اینکه مخاطب عزیز جلوه های گوناکون از کلام امام در دعاهای مختلف را مرور میکند و خود بابی می شود برای گفتگوهای بعدی. امام سجاد (علیه السلام) و ادامه ی نهضت پر شکوه کربلا کربلا طرحی بود برای تاریخ فردای بشریت و این طرح را می توان از جای جای تاریخ کربلا پیدا کرد. کربلا نه فقط نقشه ی راهبری تاریخ برای گذر از طواغیت اموی آن زمان ،که راهبردی برای فردای بشری که در میانه ی تحیر و ضلالت تاریخ خود به دنبال طرح و نقشه و معنایی از اصالت ها و واقعیت ها می گردد و بدنبال معنای زندگی است و برای فرار از بی هویتی تاریخ امروز خود فریادش بر آمده است و از زمانه ی خودخواهی ها و فردگرایی ها به رنج رسیده است راهی است که از کربلا می گذرد. کربلا قصه ی معناهایی از زندگی است در نقشه ی تاریخ توحیدی انسان و این چرخه ی انسان و خداوند و تاریخ را کربلاست که بهم متصل می کند و حلقه ی گسستگی تاریخ حیات بشر از نهایی ترین حقیقت و اصیل ترین بودن را این کربلاست که به او می بخشد و باید با کربلا با انسان از درون تهی و خود فرو رفته ای که کارد پوچی به استخوان جانش نشسته است سخن گفت و با حقیقت معنایی متعالی از انسان و حقیقت و امید به رسیدن به تعالی و معناداری ساحت زندگی با او حرف زد. آری کربلا نزدیک ترین افق به ساحت سخن با انسان بیرون افتاده از تاریخ است که گمشده ای دارد و نمیداند این ندای تحیر و ضلالت درونی خویش را چگونه اجابت کند واین طلب بیکرانگی و بی انتهایی وجودش را با کدامین شراب ارام کند و نهایی ترین لذت از حقیقت را به کام اش بنشاند ؟ دقیقا سخن همین جاست جواب در رازی است که میان حسین ( علیه السلام) با خدای خودش در قتلگاه صورت گرفت ! ملاقات حسین با خداوند در قتلگاه راز پیروزی فردای انسانی است که می خواهد با حقیقت روبرو شود و از حیرانی امروزینش نجات بیابد و مگر جز این است که تحیر و ضلالت با لیل به هدایت می رسد و آن دلیل کربلاست. کربلا، نقطه ی عطف تاریخی است که می شود با آن در آینده ی تاریخی بشر، با انسان آن تاریخ هم سخن شد و با او در حضور در فردای پسا نهیلیسم به توافق رسید و او را از ظلمت پوچی و بی معنایی فراگیر جهان امروزین اش به افق معنا داری عالم و انسان رساند فقط باید بر اساس همان الگوی راهبری کربلا پیش رفت ن در ساحت الفاظ و استعارات و راز پیروزی کربلا در همین جاست که پیوند حماسه و عقلانیت و خرد و عشق با هم است و تمام ابعاد ادراکی و تحریکی را در صحنه ی انسانی درگیر می کند هم بینش می دهد و هم کشش و میل ایجاد میکند و هم در صحنه ی عمل انسان را به کوشش و تحریک و خلق حماسه و قدرت می بخشد. در باب (کربلا و هم سخنی با بشر امروز ) سخن فرآوران است و باید افق این بحث را با گفتگو و اشارت های معنایی که از دل تاریخ کربلا می توان دریافت کرد گشود تا آن رازها را به زبان آورد و سخن ها به میان آید و البته گوش ها ی آماده ی فردایی مان بشنوند تا آرام آرام هم زبانی و همدلی و همراهی ایجاد شود که البته این باب با اربعین گشوده شده است و بسیاری از سخنان و زبان ها و گوش ها در اربعین یافت خود را پیدا کرده اند و باید منتظر بود و منتظر شد تا باز هم گشوده . گشوده تر شود. اما در ادامه ی تاریخ کربلا و زندگی در فردای تاریخ انسان پس از کربلا که مواجه با تاریکی و ظلمت عصر اموی می باشد و تاریخ دوگانه ی خودش را پیدا کرده است و تقابل جبهه ی توحید و کفر صورت بندی پیدا کرده است اصیل ترین نقش ها در تاریخ را سردمداران و جلوداران و رهبران جبهه ها دارند و آنها هستند که در تاریخ حرکت ها ، کنش ها، مرزبندی ها، واکنش ها، صورت های تاریخی را شکل می دهند و جهت می بخشند در واقع آنان اند که علت فاعلی بر صورت و ماده ی تاریخ به سوی غایت شان هستند. در این میان بعد از کربلا حضرت سجاد علیه السلام به جد در پی آن است تا کربلا در تاریخ گم نشود که اگز تاریخ کربلا گم یا ناقص می شد غایت حیات انسان بی نتیجه می شد و حضرت این حیات تاریخی کربلا را امتداد بخشید و دست به کار بسترهای تاریخی و معنایی برای فردای حیات کربلا شد و دست به انشای دعا و ایجاد بستر زمینه ی ارتباط انسان با خدا شدند چرا که بزرگترین خطای بشر غفلت از هویت وابستگی و تعلق وجودی به خداوند است و وای از آن روزی که بشر از آن آویختگی و تعلق به اصیل ترین وجه بودنش که همان اتصال به حق است افسار گسیخته شود آنگاه اسیر خودشیفتگی و خودخواهی ها و میل های سرگردان بشری که انتهایی برای آن متصور نیست خواهد بود علاوه بر آنکه این انسان به راحتی اسیرو برده ی قدرت های برتر و میل های اماره ی قوی تر و آزادی های سرگردان انسان های دیگر خواهد شد آنگاه غلبه با انسانی یا انسان هایی خواهد بود که قوی ترند واین خطرناک ترین چیزی است که انسان با آن رویرو خواهد شد. حال دقیقا در چنین شرایطی امام سجاد (علیه اللسام) در تاریخ انسان ها حاضر می شودند و صورت و ماده ی زندگی را ترسیم می کنند تا بشر گرفتار و اسیر ظلمت موهومِ همیشه ی آزادی ها ی سطحی و میل های گسیخته ی عَرَضی نشود و زیرلگد خیال های سرگردان جذاب شهوت له نشود. امام دقیقا در اینچنین ساحتی ایستاده است تا انسان را به مطلوب حقیقی اش برساند و درست جواب طلب حیقی و اصیل انسان ها در تاریخ است که اگز نباشد نظام عالم بی اساس خواهد بود. حال با این سخن بایست جایگاه زین العابدین در تاریخ بهم ریخته ای که از نفس پلید و نجس زمانه ی اموی ظهور کرده است را بیابیم و با آن سامان زندگی تاریخی فردای مان را راهبری کنیم. امام سجاد (علیه السلام) درست در نقطه ی فهم تاریخی انسان دست به کار می شوند و در عین هوشیاری و تدبیر مسیر تربیت و تعالی سخت دورانی که تمام امپراتوری رسانه ای به دست امویان است و حضرت از کوفه که در آن روز بزرگترین مرکز تجمع شیعیان می باشد دور است و مکه گرفتار زبیریان است و اساسا میانه ی با جریان اهل بیت ندرند و مدینه که حضرت به شدت در تنگنای محاصره ی تبلیغاتی و قلت نیرو می باشند و جریاناتی از شیعه که در برپایی نهضت های برای قیام و جنگ مسلحانه هستند دست به کار می شودند و دست به انشاء صحیفه ی سجادیه می زنند و دقیقا صحیفه ی سجادیه شروع حضور تاریخی شیعه بعد از جریان کربلاست و بازگشت ساحت معنایی که داشت با بنی امیه گم می شد اما خون حسین بن علی ( علیه السلام) آن را به تاریخ برگرداند و امام زین العابدین( علیه السلام) آن را امتداد بخشید و می توان تبلور و تجلی و بروز این امتداد تاریخی را در عصر امامین باقرین (علیهما السلام) مشاهده کرد. گزارشات تاریخی تاریخ امام سجاد(علیه السلام) در مدینه حاکی از آن است که حضرت نه تنها جهانی از معنا را با دعا به تاریخ برگرداند و انسان گم شده ی اومانیسم را طرد کرد بلکه حرکات و سکنات وسیره و الگویی رفتاری حضرت بسیاری از دوستان و شمنان را تحت تاثیر خود قرار دادند به طوری که دوست و دشمن اقرار به حلالت و صداقت و عبادت زین العابدین لب به سخن گشودند یعنی حضرت سیره ی رفتاری آل الله را به تاریخ زندگی بشر برگرداند. دعاهای حضرت در صحیفه ی سجادیه شاهدی است بر حرکتی که امام بعد از تاریخ کربلا شروع کردند و نه فقط راهبرد آ« روزکار باشد که راه برون رفت از تاریخ ظلمت زده و متخیر و سرگردان جوان امروز ما نیز می باشد و ما باید با صحیفه ی سجادیه سخن هایی گفتنی از جنس طلب بی نهایت جوی جوان امروز و لذت های پایداری که در دل این دعاها یافت می شود را به میان بیاوریم . جنس امام زین العابدین(علیه السلام) جنس حضور فعال فردایی برای تاریخی است که ما ما با انقلاب اسلامی شروع کردیم و پرده ای از آنرا در اوایل شروع مکتب امام در سیره و صورت رزمندگان و یاران و پیروان این مکتب به عیان دیدم و امروز می شنویم و بعید می دانم اگر جوانی از این نسل بداند و بیابد و بشنود که آزادی در این تاریخ در صورتی اصیل تر و هیئتی پایدارتر وجود دارد در طلب آن گوش تیز نکند و دل ندهد. نمیدانم ! بایست و بایست منتظر بود تا گوش هایی تیز شود و سخن های اصیلی که هست و داریم را بشنود یا آنکه سخن هایی حاضر و اصیل و نو با ادبیات زنده به کار برد تا کوش ها تیز شود و یا آنکه هم منتظر بود و هم سخن گفت و بنده احساس می کنم این آخرین به الگوی حضرت سجاد(علیه السلام) نزدیک تر می باشد. پس هم باید در این تاریخ اصیل ترین سخنان و حقیقی ترین حرف ها را به میان آورد و هم باید منتظر بود تا بشر به درک حضور در فردای خود را بیابد و دست در جستجوی حقیقت بزند و بن بست های تاریخ عالم مدرن را به درستی دریابد و تفسیل همین سخن هم نیازمن سخن هاست ......
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید حقیقتاً حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» با حضور در طوفانی که امویان گمان میکردند همه اسلام را بر باد میدهند؛ به میان آمدند تا فردایِ انسانی را احیاء کنند، فردایی که باز مائیم و هزاران طوفان، و امام حسین «علیهالسلام» به عنوان مردی که در قلب تاریخ ایستاده است، آن هم با حضوری که اشاره است به افق و چشم اندازی که در زندگی توحیدی در مقابل انسان قرار میگیرد، حکایتی از اراده الهی جهت نفی استکبارِ امویِ دیروز و امروز. ارادهای که حضرت امام حسین و حضرت زینب «سلاماللهعلیهما» و یارانشان آینههای نمایش آن اراده میباشند و هرکس میتواند خود را در آن حضور، ذیل اراده الهی تجربه کند. و این امام سجاد «علیهالسلام» هستند که به گفته شما متذکر روحی میباشند تا کربلا در تاریخ گُم نشود و به یک معنا آری! انسان را با دعا به تاریخی برگردانند که تاریخ حسینی است و ما در این فضا میتوانیم تاریخ خود را که همان تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی است، درک کنیم و فردایی از جنس جوابگویی به ابعاد قدسی بشریت را مدّ نظر قرار دهیم. و این به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» ابتدای راه است. موفق باشید
سلام: خیلی ممنون از پاسخی که میدید. ببخشید یه سوال دارم. سوالم درباره اینه که کمبود زمان دارم، به اندازه ای تحت فشار هستم که حال بدی دارم. کارم سخته و انرژی زیادی میبره و برای درآمد مجبورم سخت کار کنم در حدی که حال خوبی ندارم و فرصت استراحت کردن ندارم چون دایما باید به صاحب کار تحویل بدم، گوش دادن به موسیقی تنها مایه آرامش من برای اینه که چند دقیقه احساس آرامش داشته باشم و فشار کاری طوریه که به نماز و قرآن و ... نمیرسم. نمازم رو به زور میخونم و بهم آرامش نمیده چون فشار زیادی رومه و نمیتونم در خلوت و آرامش به نمازم برسم. چه توصیه ای دارید برای من؟ نماز و قرآن و خدا و امام ها رو چه کار کنم و چطور با این وضعیت به اونها فکر کنم؟ نمیتونم بین دنیا و آخرت جمع کنم و گیجم چه کاری باید بکنم. آخرتم چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب متوجه شدهاید که باید بین دنیا و آخرت جمع کرد. مطمئن باشید اگر بدون عجله و در عین امیدواری به رحمت الهی و خوشبینی به خلق و انجام صله رحم جلو بروید، گشایش لازم پیش خواهد آمد. موفق باشید
با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را میدانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار میگیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار میگیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مىشود تا آنجايى كه محبوب من مى گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى شوم كه با آن بشنود و چشم او مى شوم تا باآن ببيند و دست او مى شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اينكه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى كنى، بلكه خدا است كه چنين مى كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه حضرت حق قرار مى گيرد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد فرزانه: در خصوص فرمایشات شما مبنی بر افق انقلاب اسلامی و بستر فراهم شده شما لطف کنید و یکی از دستاوردهای این انقلاب را بیان بفرمایید بنده هم در یک مجموعه علمی تخصصی مذهبی فعالیت میکنم و همه به اتفاق نظرشون اینه که این انقلاب ایران را دوقرن عقب انداخت. فقط شما و من باید صحبتی بکنیم که بعد و روز قیامت بتوانیم جوا ب بدیم __ الان ما هیچ چیزی نداریم که به آن افتخار کنیم دقت بفرمایید تولیدنسل و ازدواج، محیط زیست، فرهنگ، آموزش، صنعت، راهها و بنادر همه ویران. میراث فرهنگی نابود شده، الگو بودن به عنوان یک کشور اسلامی، فرهنگ، نشر کتاب، تولید محتوا و اخیر اینکه یونسکو اعلام کرده آموزش در ایران بدترین کیفیت را دارد و هزاران گرفتاری دیگر - چهار تا موشک ساختن و دنیا را تهدید کردن وقتی هنر است که پشتوانه مردمی و دینی و اعتقادی داشت باشد و سفره مردم هر روز کوچک نشود. -شما را بخدایی که خودتان کوهی از توحید هستید قسم کتمان نکنید. ما چی داریم؟ دلمان خوش بود که اگر اینا را از دست میدهیم اعتقاد به خدا و اهل البیت (ع) در جوانان ما ریشه دوانده و روز بروز بیشتر می شود اما متاسفانه حاکمان جور و ستم و دیکتاتورهای عرصه سیاست با عملکرد خودشان این را هم از ما گرفتند و حتی پیران و میان یالان ما هم دست کشیدن، خاک بر سرشان و ننگشان باد الهی. اعتقاد و دین مردم را گرفتند و دیگر چیزی نمانده. رسالت شما نویسندگان و خطیبان و نخبگان اینست که طرف مردم را بگیرید نه حاکمیت جور بی عدالتی ها و ظلم هایی که با چشم خودمان میبینیم به حاکمان متذکر شوید. در بین مردم باشیم و ببینیم چقدر مردم کلافه شدند، عصبانی هستند. یک آماری از دفاتر ازدواج و طلاق بگیریم و ببینیم چه بر سر این سنت الهی آمده. الهی ننگتان باد حاکمان جور و ستم در انتظار روزی باشید که به یاری امام زمان همین جوانان ریشه ظلم و ستم را برچینند و دوباره شاهد طروات و شادابی ملت شهید داده و مظلوم ایران باشیم. با تشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در رابطه با ذات تاریخی انقلاب اسلامی شده است که روی سایت هست. البته ممکن است برای عموم مشکل باشد. در این رابطه خوب است به سخنان اخیر جناب حاج آقای پناهیان که در شبکه افق داشتند، رجوع شود و چشماندازی که ایشان مدّ نظر ما نسبت به پیشرفتهای انقلاب و آینده آن به میان آوردهاند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13883. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر استاد طاهرزاده شرمنده دو سوال داشتم: ۱. در مشهد الرضا برای استاد اخلاق به چه کسی مراجعه کنیم؟ ۲. در مورد حق الناس فیلم های مستهجن که کمک به جبهه کفر هست و کمک به ضلالت برای جبران کامل آن چه کارهایی می تونیم بکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد فردی را به صورتی خاص نمیشناسم بهخصوص که به نظر بنده باید به پیشنهاد آیت الله بهجت توجه کرد که موضوع «علم تو، استاد تو است» را در این زمانه به میان میکشند https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA
۲. هر اندازه از طریق معرفت نفس بتوانیم روح توحید را مدّ نظر قرار دهیم، زشتی این نوع گناهان و کثافتها، بیشتر و بیشتر برای روحمان مشخص میشود. موفق باشید
با سلام: نظرتونراجع به صحبتهای آقای خامنه ای در باره رفراندم چیست؟ دیروز گفت رفراندم یعنی چه و مگر مردم قدرت تحلیل همه مسایل را دارند؟ درکجای دنیا اینکار رو می کنند و... ۲۰ خرداد ۹۷، آقای خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان گفت: «دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی یک شیوه مدرن و پیشرفته است که همه دنیا قبول دارند" و گفت پیشنهاد ج.ا به عنوان یک حکومت منطقی این است که «برای تعیین نوع حکومت کشور فلسطین به افکار عمومی مردم فلسطین مراجعه کنید و یک رفراندوم راه بیندازید» و در نهایت از جامعه جهانی پرسید: آیا این نظر بدی است.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی موضوع مهمی که سرنوشت یک نظام به آن مربوط است را باید رفراندم تکلیف آن را روشن کند؛ این غیر از آن است که هر جریانی برای هر موضوعی که به نظرش مهم میآید، پیشنهاد رفراندم کند و بنا به پیشنهاد آن دانشجوی محترم در هر موضوعی رفراندم کنیم تا اختلاف پیش نیاید. در این این صورت نهتنها رفراندم دائمی موجب تشنج جامعه میشود، بلکه دیگر جایگاهی برای پارلمان نمیماند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بیادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همهی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر میکنم. باز هم میبایست ببخشید از اینکه باعث اتلاف وقت عزیزان میشوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشتهی ناچیز حقیر فرصت مطالعههای ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب میکند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:
در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشتخو را نکُشند
گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آنکه او را نکُشند
پدیدهی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنهی حضور بشر در تاریخ قدسیاش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنهای بس متعالیتر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسانها به یکدیگر در افقی گشودهتر در معنای زندگی انسانها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ میبیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلتبردن این ساحت، انسانها را با طعمهی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم میپروراند به صحنه میآید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشودهی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنهی تاریخ ظهور میکند تا تاریخ را از لوث بیمعنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرمودهی امام (رضواناللهتعالیعلیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آنکه محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز میباشد. شهید، علاوه بر آنکه در تجلی توحیدی زمانهی خود حاضر میشود و محل اشراق نور میگردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز میباشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانهی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان میآید تا دست انسانها را بگیرد و از تاریخ پوچیهای بیمعنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.
آری! میتوان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعهای که میخواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشهی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه میتوانیم او را نادیده بگیریم و نه میتوانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افقهای آیندهی قدسی خود را بیابیم، نه آنکه در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.
«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنهی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانهی بیمعنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمینهای خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمینهای مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینیاش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاریاش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوشها را تیز کرد و نگاهها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابانهای فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.
آری! میدانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه میتوان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب میخواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمیتوانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آنهم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جانمان افتاد، هم گوشها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونههای این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونهی بارزش همین تشییع شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسمها و حججیها و آوینیها و خرازیها و چمرانها است .
بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج میبرد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی میدانند. فقط میشود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکانهای مقدس با نظر به انسانی جدید و آیندهای قدسی و راههای عبور از بیمعنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.
یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجدهی ملائکه است پرسید: اینجا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبهرو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجهی دیگر که به حاشیه رفته است سخنها بگوییم تا انسانها را در این سرزمینهای مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که میتوانند با انقلاب اسلامی در صحنههای اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آیندهی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بیعالَمی دوران برهانیم، فقط میماند که زیرکی میخواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمینها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی میافتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ اینجا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت میتواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از اینها نیاز به سخنها، حرفها، مطالعات و گفتگوها دارد که میشود تحت عنوان «انسان و امکانهای عبور از عالم بیمعنایی» سخنها گفت. به نظر میرسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون مییابد، حقیقت وقتی ظهور میکند انسان را در بر میگیرد نه آنکه انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! میتواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر میشود و او میتواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنهی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آیندهی پیش رویِ تاریخ انسانها»، و خدا میداند که اگر میتوانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر میکردیم و انسانهایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات میدادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخنها دارد و اشارتها و عبارتهای مسألهساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسانها از بیعالمی و بیمعنایی و پوچی به سراغ انسانهای بیمعنا در این دوران رفتهاند که نه انسان را میفهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرقاند در پوچی فزایندهی عالمی که نتیجهاش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بیانتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.
سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمیاش در زمانهای که پشت به حقیقت در جادهی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا میدانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه میشود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا مینویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیلهای بعد.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش میآید. مواجههای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بیمعنایی و نیهیلیسم آزاد میکند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بیخردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگیها باید صرف نظر از ضعفهای جزئیِ یک جبهه و خوبیهای ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آنها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.
آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کردهاند، عموماً گرفتار پوچی شدهاند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداختهاند ولی به هر حال به انسانهایی تبدیل میشوند که یا میخواهند بمیرند و یا میخواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آنها محرومشدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمدههای هوسِ خویشاند.
نمیخواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی میفرماید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون
موفق باشید
با سلام و احترام: داشتم پاسخ پرسش زیر را با یکی از دوستان در میان میگذاشتم.
«متن پرسش: ببخشید ما حدس میزنیم که بیحالیمان و خواب زیادمان مربوط به این باشد که به درستی نمیتوانیم بدن را تدبیر کنیم، یعنی تسلط چندانی روی جسم نداریم. و این مسئله باعث شده که از مطالعه و برکات ماه رمضان محروم شویم. راهکار حضرتعالی برای این موضوع چیست؟ التماس دعا با تشکر
متن پاسخ؛ باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامهدادن به خود از یک طرف و سختگیری نکردن در برنامهدادن از طرف دیگر، در این مورد مفید خواهد بود. باید در حدّ توانِ خود از خود انتظار داشته باشید زیرا انسانها با همدیگر متفاوتند. موفق باشید». در گفتگویی که داشتیم طلب بیشتری نسبت به پاسخ داده شده احساس کردیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال دو نکته را نباید فراموش کرد. یکی آنکه انسان در مراحل مختلف زندگی، احوالات متفاوتی برایش پیش میآید به آن شکل که در بعضی موارد در «قبض» و «ادبارِ قلب» است و در بعضی موارد در «بسط» و «اِقبال قلب» است. اینجا است که بنا به فرمایش مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» در «ادبار قلب» باید به خود سختگیری نکرد و در حدّ واجبات، بندگیِ خود را نشان داد و در حالت «اقبالِ قلب»، آری! مستحبات و دعا و نیایش، میهمانان ارزشمندی هستند که خودشان تشریف آوردهاند، نه آنکه ما آنها را با اصرار بخواهیم به میدان روح و روان خود آوریم. نکته دوم: «خراباتی» و «مناجاتی» بودنِ روحها است. آنکه روحش «خراباتی» است، باید همان روح و روحیه را دنبال کند، مانند جناب مولوی، یا به یک معنا حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». و آنکه روحش «مناجاتی» است مانند آیت الله ملکی تبریزی و یا آیت الله بهجت، که اینان نیز باید در همان روحیه، خود را دنبال نمایند. اینجا بود که عرض شد نباید به خود سختگیری کرد هم نسبت به «اقبال» و یا «ادبارِ» روح و یا نسبت به «مناجاتی» بودن ویا «خراباتی» بودنِ روح. موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: آیت الله حائری شیرازی در کتاب مربی و تربیت می فرمایند: (اگر فردی معتقد به عقاید عده ای نباشد ولی همنشين آنها باشد، این همنشینی مضر است) و برای شاهد مثال قضییه یار موسی که همراه فرعونیان غرق شد به خاطر این که پدرش جزو فرعونیان بود و رفت تا پدرش را نصیحت کند و خودش هم غرق شد را می آورند. حال سوال من این است آیا این نکته با حرف حاج قاسم که فرمود من در هواپیما دوست دارم کنار یک جوان سوسولی بنشینم تا یک جوان حزب اللهی منافاتی ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حاج قاسم به همنشینیِ تنها بسنده نمیکرد همانطور که خودش میفرماید: «با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانیکه ظاهرشان با شما متفاوت است. اگر افراد بتوانند شکار کنند یک نفر را که دارای باطن درستی است با او رابطه برقرار کنند. اگر هدف داری، نترس! برو و اثر بگذار.» ملاحظه میکنید که به گفته او این همنشینی با هدفی همراه است در اصلاح آن افراد. موفق باشید
سلام علیکم: مطالب خوبتان در رابطه با شخصیت و تفکر دکتر سروش در سایت رو مطالعه کردم. از آنجا که هر شخصیتی با ویژگی های مثبت و منفی هست و بنده نقدهای شما و دوستان رو در این سایت مطالعه کردم، اگر بخواهید به صورت سرفصلی چند جنبه مثبت از تفکر دکتر سروش رو نام ببرید که واقعا قابل استفاده باشد و دچار آلودگی نیست از چه نکاتی نام میبرید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: از هوش سرشار ایشان متعجبم که چطور با اینهمه هوشیاری، در تعقل نسبت به موضوعات، خلاف آنطور که شایسته است، ناتوانند. موفق باشید
سلام استاد بزگوار: عنایت فرمائید جایگاه و نقش اختیار را ذیل آیه مبارکه؛ «و کذلک جعلنا لکل نبی عدو الشیاطین الانس و الجن» را تبیین کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پیامبران راهی را در مقابل بشر میگشایند و شیاطین جنّ و انس سعی میکنند انسانها را از آن راه منصرف کنند و در چنین عرصهای است که انسان باید راه خود را انتخاب کند و شخصیت خود را بسازد. زیباییِ انتخاب، در مواجههشدن با جبهه حق و باطل است تا انتخاب، معنا به خود بگیرد. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: ٣ سؤال اساسی و حیاتی؛ ۱. به نظر بنده بهترین انسان در تراز انقلاب اسلامی، انسانی است سالک، حکیم و متفکر و در عین حال دارای مدیریتی کلان و اجرائی در نظام اسلامی، که بتواند برنامه ها و طرح های الهی الهام شده بر قلب خویش را در نظامات سیاسی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی پیاده و نهادينه نماید. آیا چنین دیدگاهی صحیح و دقیق است!؟!؟ ۲. بنظر می آید آن نسل جوانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن امید بسته اند برای تحقق تمدن اسلامی، در عین اندک بودن، اما شدیدا مورد عنایت خدا هستند و خداوند متعال «علايق، استعداد و توانمندی هایی» بر وجود آنان نهاده که هر کدام زمینه ساز و عامل عبور از بحران ها و موانع انقلاب در حوزه های مختلف خواهند بود! آیا چنین نگاهی دقیق است!؟ ۳. در مورد عنایت و تربیت خداوند متعال جهت تحقق اراده خویش در تاریخ معاصر توسط انسان انقلابی امروز، بستگی به طلب و ظرفیت آن انسان دارد؛ بدان معنا که هر چقدر طلب انسان برای تأثیر گذاری در تاریخ و جامعه بیشتر باشد، خداوند رب العالمین هم متناسب با آن طلب و اثرگذاری هدایت آن فرد را برعهده می گیرد؛ به طور مثال طلب حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب اسلامی متفاوت بوده و طبعا اثر گذاری آنان در تحقق آرمان های اسلام هم متفاوت خواهد بود (یعنی رهبر معظم انقلاب موثر تر از حاج قاسم سلیمانی بودند). آیا چنین دیدگاهی صحیح هست!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! از آن جهت که ما یکی از صفات ائمه «علیهمالسلام» را در زیارت جامعه «وَ ساسَةَ الْعِبَادِ» یعنی بندگانی که سیاستمدار میباشند. مسلّم است که آن سیاست از دیانت جدایی ندارد. ۲. در همین رابطه بحث «انعم الله علیهم» را در آیه 69 سوره نساء مطرح میکند که میفرماید: « وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» به این معنا که آری! خداوند عملاً آنها را تربیت میکند برای اموری خاص. به همان معنایی که در مناجات شعبانیه از خدا میخواهیم: «الهی انظر إلی نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» به این معنا که او ما را مدد برساند که به اطاعت او مفتخر شویم. ۳. مسلماً خداوند رهبر معظم انقلاب را برای چنین کار بزرگی ذیل تربیت خاص خود پرورانده است و در همین رابطه از حضرت رضا «علیهالسلام» داریم که حضرت ميفرمايند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بندهاي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينهي او را گشاده ميگرداند. تا در مديريت خود کوچکترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا ميشود که در جوابگويي به هيچ نيازي در نميماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر ميگيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است. شرح صدري که در روايت فوق به آن اشاره دارد کاملاً در حضرت امام خامنهای به چشم ميخورد. و اینجا است که به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خواهیم شد به عنوان عطای الهی به بشر امروز. موفق باشید
[1] - تحف العقول،ص443
سلام وقت بخیر استاد گرامی: یک دریافت و نمی دونم اسمش چی بگم (با اصلاحاتش آشنا نیستم) رو تجربه کردم شاید مکاشفه، خواستم نظر شما رو در باره اون بدونم در باره ذکر یونسیه، تجربه به این صورت بود، ابتدا صورت و بروزی نداشت، متعالی تر بود، بعد لااله الا الله (یعنی تبلور و حسی که تجربه منتقل می کرد خدا رو در ذهن / حس می آورد)، مدتی همین بود بعد از اون سبحانک لا اله الا انت (بیشتر قسمت تسبیح و سبحانک) یعنی چیزی که متوجه می شدی و مدتی همین بود، بعد از اون انی کنت من الظالمین و مدتی هم همین تجربه بود تا اینکه از وضعیت از بین رفت، یکی در این مورد نظرتون رو می خواستم و دوم هم در باره قسمت اول تجربه، قسمت اعظم و اصلی تجربه همونی بود که ظهور و صورتی نداشت، یعنی ممکنه ذکرهایی که از ائمه پیامبران نقل شده به این صورت باشه؟ وقتی روی کاغذ میاد قسمتی منتقل نشده باشه، این جوری بگیم از اونجایی که زمینی و به بیان میاد گفته شده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به عنوان نفحات ربّانی میتوان آن امور را در نظر داشته باشید. ۲. به هر حال بحث در این امور حساس، نسبتی است که انسان با حضرت ربّ العالمین مییابد. موفق باشید
سلام: چرا میگویند باید همه چیزت رو فدای امامت کنی؟ از وقت مال ابرو جان و... قطعا این مسیر، همراه با سختی زیادی هست. خب چرا من باید سختی بکشم، مصیبت و بلا تحمل کنم؟ چرا نباید برای خودم خوش باشم تو زندگیم؟ و برای خودم زندگی کنم؟ ثمره ی فدای امام شدن چیه که میگن باید خودت رو فدا کنی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حفظ هویت تاریخی و اجتماعی است، زیرا در این بستر است که هرکس خود را و زندگی خود را درست درک میکند و میتواند مطابق سنتهای ملی و دینیاش زندگی کند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: وقتی مثلاً می گوییم، این درخت حیات دارد، این حیات اشاره به حضور خداست یا ظهور خدا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا نظر به نور حضرت «حیّ» است که در آینه درخت ظهور کرده. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز آیا میتوان در مباحث شما، کلمه ی «انقلاب» را در همه جا مساوی «اراده غلبه دادنِ حکمِ خدا» در نظر گرفت. واینکه اگر این اراده را همچون نقشی در نظر بگیریم که در آینه شفاف باطن های صیقلی متجلی می شود، راه یافت بیشتر این ارده در وجود خود چیست؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته بیندیشید که از یک طرف، حاضرشدن در تاریخی که ذیل اسلام آغاز شده و ما میتوانیم خود را در آن تاریخ معنا کنیم؛ چه نوع روح و روحانیتی در جان ما به ظهور میآید؟ و از طرف دیگر متوجه تقوای الهی باید بود که موانع درک اراده الهی را در جان ما رقیق و رقیقتر میکند. موفق باشید
سلام استاد: این جمله تان برایم بسیار دلنشین بود خواستم توضیحی، تفسیری، مطلبی هم بر آن اضافه فرمایید. به سوی جهانی که انسانیت انسان، محور تفکر باشد و قلبها آنچنان با عاطفه و عقلانیت به ظهور آیند که تحمل یک فقر و یک فقیر برایشان نماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تمام دین و دینداری برای غمخواری و دلسوزی نسبت به خلق است در بحث «نبیّ و محبّت، ربوبیت و عبودیت»[1] . شواهد قرآنی مربوط به این موضوع به میان آمده است. موفق باشید
[1] - https://lobolmizan.ir/special-post/969
سلام استاد: تسلیت عرض میکنم شهادت امام صادق (ع) را، حرفی داشتم و اونم اینه که چرا با شما باید حرف بزنم ولی از اون چراهایی نه که اگه دوست ندارم خُب نزنم، اصلا چرا به محض فکر کردن به رهبر در بین این نظام و سیاست بازی ها و این بازی ها بیام و با شما حرف زدن رو نقطه قابل قبولی بدونم برای این که بخودم بگم خوب شد همه چیز رو گردن آقا ننداختم، و دلم نمیخواد حکایت همونی بشه که بعضا یا دلشون میخواد بگن حاج قاسم موی دماق آمریکاست . حرفی که میزنم این است که تا کی میخواهیم بنشینیم و تماشا کنیم که مسئول فرهنگی نهادی یا سازمانی طبق شرح وظایف اش پوسترهای دم کوچه را تعویض میکند و در کانال های ایتا هم مدام تاکید میکنند بر خلوص و اخلاص و دین و مذهب و اصول دین و... اگر هم اغتشاشی پیش آمد و کلی خسارت وارد شد و حتی کلی کشته شدند، پول دادن برای باز سازی بانک ها و اماکن و... راحت است، و اگر بگوییم بیایید همین پول را قبل از این که این اتفاق نیفتد روی بخش فرهنگی کار کنید شروع میکنند بگویند که خُب چه کنیم، جوانان جذب نمی شوند و حلقه صالحین نداریم و این حرف ها. بنده به شما عرض میکنم که خودم یک مذهبی هستم و نماز اول وقتم ترک نمیشود و انشاءالله هم که نشود ولی در نماز یا حتی شب که برای آرامش است مغزم منفجر میشود و حتی به مرزهای دیوانگی هم سرک میزنم از فریاد های بینوایانه و بدبختانه ای که در ذهنم رخ میدهد، احساس میکنم خداوند در نماز بهم میگه نماز بخوره تو کمرت. خیلی جایگاه عظیمی است سرباز بودن، آیا کسی که در میانه آتش است دلش نمیخواهد که او هم مثل بقیه از شرّ ظلم راحت شود و شاید کسی بگوید که بیا سنگی برداریم و پرتاب کنیم تا بلاخره آزاد شویم و اما کسی مثل آوینی میان تیر و خمپاره ارزش حفظ شدن این لحضات برایش از خونش هم بیشتر است، چون خیلی زیاد تر از آنی که فکرش را بکنیم به آن فکر کرده بود و دریافته بود دشمنش را و میدانست دشمن او بعث عراق نیست بلکه شیطان نفسی است که آن وسط سعی میکند ما را از عهد با خدا باز گرداند و ما امروز هم در جنگ اقتصادی همچنین چیزی را مشاهده میکنیم، شاید از دست من بر نیاید حل کردن مشکلی مانند نداشتن تجهزات لازم برای تامین انرژی آن هم توسط دانش بنیان، باید بتوانم اما چگونه، این چگونه دیگه از اون چگونه ها نیست و این جاست که فکر کردن به دفاع مقدس کمی ارضایم میکند که بگم خدا حتما هست و بر منکرش لعنت، دیگر تردیدی نیست، دانش بنیانی باید رفت جلو چون فقط آقا گفته و تموم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همۀ نکته همین نکتۀ آخر است. آری! خدا هست و حال مائیم و جهانی که همان خدا روبهروی ما قرار داده تا یک جا همچون مولایمان حضرت اسدالله الغالب باشیم و مانند شهید خرازی اگر یک دست از دست میدهیم، دست از مقابلۀ با دشمن برنداریم. و یک جا « فی العَینِ قَذًی وَ فِی الحَلقِ شَجا» در چشم خار و در گلو استخوان داریم و ناظر به تکهتکهشدنِ فرزندان اسلام در غزّه میشویم در حالیکه هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، ولی هر روز هزار بار در خود ذوب میشویم و در عین حال میدانیم پیروزی امری است بالاتر از آنکه نتانیاهو به دنیال آن است همانطور که عدالتگرایی امری است غیر از محرومگرایی. و این یعنی در مقابل آیندۀ حضور تاریخی ما هیچ بنبستی نیست و ما از این جهت پای خودایستادهایم به همان معنایی که خدا هست. ایمان، مأواگزیدن در آغوش خدایی است که حضرت ربّ العالمین است و خدا میداند آن مادری که فرزندخردسالش را در بمباران رژیم صهیونیستی از دست میدهد، هنوز فرزندش آخرین نفسهای حیاتش را تمام نکرده که در افق جان آن مادر، نوری از امید برای حضوری متعالی ظهور میکند. و این است راز حضورِ هرچه بیشتر در جبهۀ مقابله با استکبار که پیشاپیش آن را حضرت زینب «سلاماللهعلیها» تجربه کردهاند با آن همه امید و نباید از این همه حضور غفلت کنیم هرکجا که باشیم. جناب آقای دکتر فؤاد ایزدی در رابطه با افول آمریکا و فردایی دیگر، نکاتی فرمودند که خوب است به آن فکر شود. https://eitaa.com/jedaaltv/3903 موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده پیرامون سخنان رهبر انقلاب در مورد غزه و تعابیر ایشان در مورد انصارالله یمن سوالات و ابهاماتی داشتم. رهبر انقلاب در مورد مردم غزه گفتند دست خدا مشهود و نمایان است و ما از حضرت عالی یاد گرفتیم دست خدا از دریچه قلب اولیاءالله نشان داده میشود همچنین در مورد انصارالله یمن تعبیر جهاد فی سبیل الله را به کار بردند همچنین ایشان قبلاً فرموده بودند فلسطینیانی که در جنگ با اسرائیل کشته میشوند شهیدند و اطلاق کلام ایشان اعم از سنی شیعه و یا مسیحی است و البته انصراف آن به اهل سنت که غالب مردم فلسطین هستند بیشتر است. اطمینان داریم عقیده حق دین اسلام و مذهب تشیع است از طرفی بارها در کتب کلامی ذکر شده است افعال علاوه بر حسن فعلی نیاز به حسن فاعلی هم دارد حال سوال این است که چگونه مردم اهل سنت فلسطین که ولایت اهل بیت را قبول ندارند توانستهاند تجلی یدالله بر روی زمین شوند؟ در این باره دو نظر متضاد وجود دارد عده ای معتقدند این سخن صحیح نیست و فلسطینیان اهل سنت شهید نیستند همچنانکه انصارالله یمن که امامت امام سجاد (ع) تا امام زمان (عج) را قبول ندارند مجاهد فی سبیل الله نیستند. البته قبول داریم که فلسطینیان جبهه حق و اسرائیلیها جبهه باطل در روزگار ما هستند ولی طبق روایات تمام اعمال آنها حبط و نابود است و شرط پذیرفتن اعمال آنها اقرار به ولایت اهل بیت است که آنها ندارند و در نتیجه افعال آنها حسن فاعلی ندارند آنها مسلمان هستند ولی مومن نیستند و شرط قبول اعمال ایمان است در نهایت میتوان مردم فلسطین و یمن را مستضعف دانست که روز قیامت به عنوان مستضعف اگر محب اهل بیت باشند شاید مورد بخشش الهی قرار بگیرند ولی اینکه آنها را دست الهی بر روی زمین یا شهید یا مجاهد فی سبیل الله بدانیم کاملاً غلط و جملاتی احساساتی و سیاسی یا تقیه ای است. در مقابل عدهای هم معتقدند آنچه در ولایت اهل بیت (ع) امروز برای اهل سنت اهمیت دارد نه قبول و رد زمامداری حضرت علی در سال ۱۰ هجری (در عین اهمیت آن) بلکه قبول مرجعیت علمی اهل بیت است و این قبول مرجعیت امروز از زبان فقیهی که نائب امام زمان است بیان میشود و در اصل امروز قرار گرفتن در ذیل فرامین رهبری و انقلاب اسلامی ملاک اصلی قبول ولایت اهل بیت و ایمان است در حقیقت حسن فاعلی امروز با قبول دستورات نائب امام زمان محقق میشود و هر کس حتی اهل سنت و زیدیان یمن با وجود عدم اقرار لسانی به امامت اهل بیت امروز با پذیرفتن دستورات رهبری در مبارزه با اسرائیل بستن شریانهای حیاتی این رژیم در بابلندب در حقیقت تحت بیعت ولی فقیه و و امام زمان قرار دارند و شرط حسن فاعلی آنها نیز محقق است. از این منظر اهل سنت غزه و زیدیهای یمن تجلی یداللهی و مجاهد فی سبیل الله هستند البته هر دو نظر در اینکه تشیع ۱۲ امامی تنها عقیده مذهب قابل دفاع در دین اسلام است اشتراک دارند اگرچه برخی از متحجرین قصد دارند از چماق همیشگی تکفیر استفاده کنند حال نظر حضرت عالی چیست؟ تفسیر سخنان رهبری و حدود حسن فاعلی برای فلسطینیان و یمنی ها چیست؟ تشکر و سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم غزه و مردم یمن به کمک انقلاب اسلامی و با نظر به شخصیت قدسی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» طوری در بستر فرهنگ اهل بیت«علیهمالسلام» در این تاریخ حاضر شدهاند که به واقع همه حسینیاند و کشتهشدهگانشان که در مواجهه با کفر جهانی این چنین مقاومت میکنند، همانند یاران حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» همه شهیدند و چه اندازه جمله اخیر شما، بازگوکننده حقیقتِ دوران است، از آنجایی که فرمودهاید: «در حقیقت تحت بیعت ولی فقیه و امام زمان قرار دارند و شرط حسن فاعلی آنها نیز محقق است. از این منظر اهل سنت غزه و زیدیهای یمن تجلی یداللهی و مجاهد فی سبیل الله هستند». به این جمله فکر کنید که سالهای قبل در مورد مردم غزه فرمودهاند شیعیانی که دستبسته نماز میخوانند. موفق باشید
سلام: این پرسش علمی است بنابرین حمل بر اسائه نشود. توفیق بود صفحاتی محضر قرآن کریم باشم ولی به استثنای معدودی از آیات مابقی مایوس کننده بود. اینکه پیامبر درود خدا بر ایشان باد نوبت زنانشان را چگونه رعایت کنند یا مجوز ازدواجشان مطرح شود و بلافاصله ازدواجشان ممنوع شود یا داستان زید که آمده است یا مهمانها می آمدند و مدت ماندن را طول می دادند و... خوب این ها چه برای من دارد؟ می دانم از همانها نیز می توان نکاتی بیرون کشید ولی همان نکات چقدر می تواند روح ناآرام من بشر پرتاب شده درین عصر نیست انگاری ها را تغذیه کند ازین نیز بگذریم تک تک آیات را در نظر بگیرید آیا می توان ادعا کرد حتی اگر یکی از آنها نبود امروز ما کمبودی داشتیم که قابل جبران نبود و معرفتی را از دست می دادیم که جن و انس هم به هم دست می دادند نمی توانستند تا قیامت آن معرفت را تحصیل کنند؟ آیا قرآن به این نحو تفسیر شده است که جایگاه تک تک آیات را بررسی کرده باشد و لزوم نزول هر یک را مبرهن کند در همین ایام که به قرآن سفر داشتم به متون هند نیز گذری نمودم و به به چه زیبا معارف را به رشته ی تحریر درآورده بود حیف که برخی مطالب متون هند هنوز برایم هضم نشده است و نیز وحیانی بودن آنها برایم ثابت نشده و الا لا ریب فیه که به آن متون و دین ایمان می آوردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته باید فکر کرد که اتفاقاً همان آیاتی که متذکر شدید چگونه قرآن توانست از همان طریق آن جامعهای را که به شدت عقب افتاده بود و رعایت کوچکترین آداب تمدنی را نمیکرد، آماده کند تا فرهنگی جدید و تمدنی چشمگیر را به میان آورد تا آنجایی که امروز هر اندازه انسان بیشتر متوجه نیازهای عمیق و گسترده خود شود، بیشتر به اسلام نیاز دارد. قرآن ميفرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه» اگر در معجزهبودن آنچه بر بندهي ما نازل شده شك داريد، سورهاي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا بهواقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشرياش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همهي شما جمع شويد ميتوانيد يك سوره مثل سورههاي اين قرآن بياوريد و اگر نميتوانيد، معلوم ميشود كه او از جنبهي بشرياش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است. دكتر واگليري ميگويد:
«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نميتوان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزنها و ذخايري از دانش ميبينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قويترين رجال سياست است». ( استاد دانشگاه ناپل، كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمهي سعيدي، ص 49.) دکتر مادريس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالي به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وي در مقدمهي کتابش مينويسد: «اما سبک قرآن بيگمان کلام خداوند است، زيرا اين سبک مشتمل بر کُنه وجودي است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندي باشد ... از کارهاي بيهوده و کوششهاي بينتيجه است که انسان در صدد باشد تأثير فوقالعادهي اين نثر بيمانند را به زبان ديگر ادا کند». موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید، وقتتون بخیر. اگر خدا بخواد من کتاب ده نکته داشتم میخوندم. بعد این مسئله جبر و اختیار خیلی ذهنم رو درگیر کرد و تو سایتا جواب درستی پیدا نکردم. اگر میشه بی زحمت میتونید بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانید جواب خود را در جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/leaflet/181?mark=%D8%AC%D8%A8%D8%B1 پیدا کنید. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در رواياتى در منابع شيعه و اهل سنت كه از لحاظ سندى صحيح است از اتخاذ قبور به عنوان مسجد نهى شده است. مثلا در كتاب صحيح بخارى، حديث ۱۳۰۱ چنين آمده است: عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي لَمْ يَقُمْ مِنْهُ لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ لَوْلَا ذَلِكَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ غَيْرَ أَنَّهُ خَشِيَ أَوْ خُشِيَ أَنَّ يُتَّخَذَ مَسْجِدًا ترجمه: عايشه روايت مىكند كه پيامبر (ص) در مريضىاش كه در آن از دنيا رفت گفت: خدا يهود و نصارى را لعنت كرد چون قبور انبياء خود را به عنوان مسجد اتخاذ كردند. سپس عايشه گفت اگر چنين نبود قبر پيامبر آشكار بود ولى از آنكه قبر او به عنوان مسجد اتخاذ شود ترسيده شد. و اما در كتب شيعه در كتاب الكافي ج : 3 ص : ۲۲۸ آمده است: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ وَ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ فِيهَا فَقَالَ أَمَّا زِيَارَةُ الْقُبُورِ فَلَا بَأْسَ بِهَا وَ لَا تُبْنَى عِنْدَهَا الْمَسَاجِدُ ترجمه: سماعه مىگويد از امام صادق (ع) راجع به زيارت قبور و ساختن مسجد در قبرستان پرسيدم. ايشان فرمودند: اما زيارت قبور اشكالى ندارد ولى نزد قبرها مسجد نسازيد. اين حديث از لحاظ سندى موثق است. در نرم افزار درايه النور اين حديث موثق ذكر شده و آقاى مجلسى در مرآه العقول نیز سند اين حديث را موثق دانسته است. همچنين در كتاب وسائلالشيعة ج : ۵ ص : ۱۶۲ از امام باقر (ع) نقل شده است كه : فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ ترجمه: پيامبر (ص) فرمود قبر مرا قبله و مسجد نگيريد چرا كه خدا کسانی را كه قبور انبياء خود را مسجد گرفتند لعنت كرد. سند اين حديث در نرم افزار درايه النور صحيح دانسته شده است. حديث در اين باب زياد است و به هر حال اين احاديث نيز مويدى است بر اينكه نظر گروه دوم در زمان اصحاب كهف صحيح نبوده است. قرينه پنجم : اتخاذ قبور به عنوان مساجد با توجه به اينكه در ظاهر شبهۀ شرك دارد كار پسندیدهای نيست. قرينه ششم: علماى شيعه در رسالههاى خود آوردهاند كه نماز خواندن در قبرستان و جايى كه قبر باشد مكروه است. در رسالۀ مراجع تقليد آمده است : نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: ... مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان. (توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)؛ ج۱، ص: ۵۰۱) با توجه به اين حكم مىفهميم نظر آن گروه دوم در زمان اصحاب كهف چندان صحيح نبوده است و کسانی كه از آيه ۲۱ سوره كهف مىخواهند برخى كارهاى امروزه را توجيه كنند به نظر، دقت لازم را در تحقيقات خود نكردهاند. علاوه بر این در هیچ کجای قرآن توصیۀ صریحی برای ساختن قبور يا چيزي بر روي قبور نداریم. آیا خدا نمیتوانست به پیامبرش توصیه کند که بر سر قبر ابراهیم برو و آن را بساز؟ با این تفاصیل ساختن گنبد و بارگاه برای مرحوم خمینی چه ضرورتی داشته است؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه هستید واقعاً در قبرستانها به آن معنا که مسجد شوند، نباید نماز خواند ولی آیا جریان اصحاب کهف به عنوان نمادی از یک معجزه بزرگ را میتوان به عنوان قبر و قبرستان قلمداد کرد؟ در مورد حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و مزار شریف ایشان، بحث بر سر نمادی است که امکان رجوع و زیارت اولیای الهی را فراهم باید کرد، ولی این نوع برخوردی که فعلاً ما با آن روبهرو هستیم، به نظر میآید تشریفاتش آن را از نمادبودن خارج کرده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد خداقوت. ببخشید من امسال رفیق جون جونیم یهو سرطان گرفت و فوت کرد. ..................
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به صورت زیر به ایمیلتان جواب داده شد:
34132- باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه باید حدود شرعی نسبت به نامحرم رعایت شود، کمککارشان باشید تا فشار مصیبتشان کم شود؛ خوب است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ببخشید اینکه انسان از تفکر و مشاهده محیط پیرامون مثل آسمان، ستارگان، زمین، درختان و بقیه مخلوقات خدا بخواد آثار معرفتی و باطنی و توحیدی براش حاصل شه مسیر رو کمی دور تر نمیکنه و منافات با دعای عرفه که فرموده: «الهی ترددی فی الآثار یوجب بُعدَ المزار» نداره؟ و اینکه از این مخلوقات عبرت معرفتی و توحیدی میگیریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر در تردد بر آثارِ الهی مشغولشدن به مخلوقات پیش آید، همان است که فرمودند موجب «بُعد مزار» میشود. ولی آنجا که حضرت پروردگار فرمودند: «الستُ بربّکم؟» و هم عرضه داشتند: «شهدنا»، موضوع فرق میکند. زیرا موضوع ربوبیت حضرت ربّ در میان است با اینکه ربوبیت حضرت ربّ در مربوب یعنی در همین مظاهر و رخدادها به ظهور میآید. ولی انسانها در بستر توحیدیشان آنچه در منظر خود قرار میدهند ربوبیت ربّ است و نه مشغولشدن به مربوب. به همین جهت میفرمایند: «از نظرگاه است ای مغز وجود / اختلاف مؤمن و گبر و یهود». موفق باشید