بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34794
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم با عرض سلام خدمت استاد گرامی و ضمن تبریک سال نو و آرزوی قبولی طاعات و عبادات. در مورد «پیشرفتِ هنر در وجود علمی انسان» تلاشی انجام دادیم، لطفا راهنمایی بفرمایید. همچنین با توجه به نکاتی که در باب زیارت شهدا در مقتل ایشان فرمودید، مورد زیبای «سیاست و هدایت ذاتی هنر» نیز پیش می آید، در این زمینه توضیحاتی بفرمایید. همانطور که می‌دانیم در هر اثر هنری ملاحظاتی علمی وجود دارد که تلاش می‌کند اثر هنری، بیان قوی تری داشته باشد. این ملاحظات علمی زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند که هنر افقی را مدنظر دارد و می‌خواهد راهی به «وجودِ علمی انسان» بگشاید و «هست» را به انسان یادآور شود، و بی‌افقیِ «هنرِ نیستی» را به صورت علمی تبیین کند. در این راستا، نظر بر تقدیر علمی تاریخی هنر می‌تواند راه‌گشای تفکر باشد. زیرا اگر در تاریخ رسمی شدن حکومت شیعه و ظهور فلسفه ی اصالت وجود ملاصدرا، خاک درآمیخته با رنگ و فرم، زیبایی ها و اسرار وجود را در مساجد و هنر معماری اسلامی متجلی می‌کند و عین الیقین تاریخیِ هنر رقم می‌خورد، در تاریخِ انقلاب اسلامی که هنر در جایگاه شهادت قرار دارد و با ریخته شدن اولین قطره‌ی خون پاک شهید، خاک تربت و سجده‌گاه می‌شود، دوران حق الیقین تاریخیِ هنر است. و از این رو است که سینمای هنر انقلاب اسلامی، استعداد تجلی زیبایی‌ها و اسرار وجود را دارد. اکنون که محتوای هنر اسلامی می‌تواند در حضور عمیق‌تر و لطیف‌تری نسبت به افقی که مد نظر دارد قرار بگیرد، فرمِ هنر نیز، با فن‌آوری های نو وسعتِ حضورِ جهانی یافته است. هرچند حضور در این فرآیند یعنی با حضور قلب در رجوع حقیقی به حقیقت ماندن و صبرِ معلق بودن در لایه های وجودیِ فرم، مستلزم «استقامت هنرمندانه» است، ذوق و ادراک هنری به شخصی که در وفاداری به حقیقت، فداکارانه ذوق بیان حقیقت را داشته باشد، عطای وجودی می‌شود و اطمینان قلب در راه هنرمندی حاصل می‌شود. ظهور هنر انقلاب اسلامی، در وجود علمیِ انسان، راه را برای پیشرفت هنر می¬گشاید، و نظر بر اسرارِ تحقق چنین هنری، ادبیات هنری جدیدی را بوجود می¬آورد. زیرا آنچه در عالم هنرِ انقلاب رخ می¬دهد، مصداقِ عالم درونی هنرمند است. هنرمند، برای خلق اثر هنری کثرت¬ها را در سینه¬اش نگه می¬دارد، تا در بهترین ترکیب، معنا در عین وحدت ظاهر شود. این کثرت¬ها، «حسّی از معنای قلبی» دارند و اعتباریات نقشی در معنا بخشیدن به این کثرت¬ها ندارد. آیا در روح هنریِ انقلاب اسلامی نیز، «با¬هم بودن»ِ بسیجی ها از همین جنس نیست که زیبایی¬ها را در فرمِ دفاع مقدس می¬آفریند؟. روح هنری انقلاب اسلامی با شهادت، نسبت¬هایی را می¬آفریند که از جنس زیبایی¬شناسانه است. و مصداق آن در هندسه و هنرِ معماری اسلامی نیز مشاهده می¬شود. آثاری که با وجود همه¬ی شکوهی که در شخصیت خود دارند، در فرم (تناسبات، رنگ¬ها، منحنی¬ها، به¬هم¬رسیدن¬ها) وارسته هستند و احساسی از جنسِ بیان دارند. به راستی «وارستگی» نسبتی است زیبایی¬شناسانه، در ظهورِ وحدت ¬در ¬عین ¬کثرت و کثرت¬ در¬ عین¬ وحدت، که استاد طاهرزاده به زیبایی آن را در وصف انقلاب اسلامی انتخاب کرده¬ و راه بیان نسبت¬ها را در هنر گشوده اند. و از این¬رو هنر سینمای انقلاب اسلامی در ظهور زیباییِ چنین نسبت¬های انسانی و حقیقی می¬تواند اثرگذار باشد. اکنون که هنر سینمای شکل گرفته در تمدن مدرن می¬خواهد این امانت را بپذیرد، نخست باید حقیقتِ انقلاب اسلامی را بیابد. معرفت به حقیقت و زیبایی ظهور¬یافته در خِرَد انقلاب¬اسلامی می¬تواند، هنرمند را در ظهور فرم سینمایی هدایت کند. هرچند اسرارِ وجودِ علمیِ انقلاب اسلامی بر هنرمند پوشیده است، اما از آنجایی¬که او را در بر¬گرفته است، افقی را مشخص می¬کند و به صورت هنرمندانه تفکر می¬سازد. هر چند عالمِ هنر، علم حضوری است، اما ادراکِ عالم علوم مهندسی (نیروها، نسبت¬ها، الگوریتم¬ها، اثر¬گذاری ها، ساده¬سازی ها و ...) و عالم علوم انسانی (ارتباط، بیان، ادراک، احساس و ...) و وجود شناسی آنها می¬تواند حضور علمی و فن¬آورانه¬ایی را برای سینمای انقلاب اسلامی فراهم کند. از طرفی حضور هنرمندانی که در دامان هنرهای اسلامی پرورش یافته و به فهم زیبایی¬شناسانه¬ی اسلامی از فرم رسیده و روح معنوی فرم را ادراک می¬کنند نیز می¬تواند در ظهورِ فرم سینماییِ انقلاب اسلامی راهگشا باشد. چه بسا سینمای انقلاب اسلامی راه گشوده¬ایی باشد برای هنرمندانی که در جستجوی نسبت های حقیقی در هنر هستند. زیرا هنر سینما بستری فراهم می¬کند تا سایر هنر¬ها نه تنها در نسبت با یکدیگر معنای خود را بیابند و صحنه ایی از زندگی را بسازند و تجربه شوند، بلکه در نسبت با حقیقت، جایگاه تاریخی خود را کشف کنند و پیشرفتِ وجودی خود را رقم بزنند. همچنین هنرمندان نیز با حضور در فن¬آوریِ وجودِ علمیِ هنر، نه تنها «احساسِ بودن» خود را به وسعت جهانی شدن و متعالی شدن تجربه می¬کنند که از مقتضیاتِ هویتِ انسانِ امروز است، بلکه در این فرآیند، خود جزئی از اثر هنریِ حقیقت هستند و همراه با سلوکِ فرم، سلوک می¬کنند و در هنر وجودی¬تر و حقیقی-تری خود را می¬یابند و به نسبت¬های حقیقی¬تری در عالمِ هنرِ انقلاب اسلامی و وجود خویش می¬رسند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بر این باور هستم که ما بخواهیم و یا نخواهیم، باید در میدان هنری که تصاویر با ما گفتگو می‌کنند، حاضر شویم و در این میدان متذکر حضور تاریخیِ خود گردیم، میدانی که شهادت، وجهی از وجود آن است و همان طور که می‌فرمایید در چنین حضوری است که نه‌تنها هنرمند بسطِ حضور تاریخی خود را تجربه می‌کند، حتی مخاطبان خود را هم در کنار روحانیتِ شهدا حاضر می‌نماید و از این طریق، هر دو وارد مکتب مقاومت می‌شوند.

به نظر می‌آید با انقلاب اسلامی، آرام‌آرام مکتب «مقاومت» به همان معنایی که قرآن با «بشّرالصابرین» متذکر آن است، خود را تا آن‌جا نشان داد که جبهه استکبار با آن همه جنایتی که انجام داد ، با امری روبه‌رو شد که تمام نقشه‌هایش برای ادامه خود زیر سؤال رفت و در همان راستا پدیده داعش با آن‌همه حسابی که روی آن شده بود بی‌اثر ماند، زیرا در فرهنگ «مقاومت» و شهادتی که در آن مطرح است، موضوعِ وسعت‌دادن به زندگی در میان است و این غیر از آن است که خود را به کشتن بدهی تا به گمان خود به بهشت بروی، با این تصور که بهشت، دنیای بهتری است با امکانات فراوان، و این‌جا است که تفاوتی اساسی بین فرهنگ مقاومت و حضور در تاریخِ توحیدی، همراه با شهادت، با حرکات انتحاری داعشی‌ها معلوم می‌شود. و این هنرمند است که می‌تواند تفاوتِ اصلی بین این دو روح و روحیه را نشان دهد.

با نگاهی پدیدارشناسانه به پدیده «مقاومت» که عملاً نگاهی است تاریخی به آن موضوع، می‌توانیم برای رهایی از بی‌تاریخی و گرفتار اکنون‌زدگی‌نشدن، جایگاه تاریخی خود را در این شرایطِ تاریخی بیابیم که در کجا اگر باشیم سخن حضرت امام برایمان معنا می‌دهد که فرمودند:

«مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه ‏هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏ شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.»

این سخنان، شناسنامه ما در فرهنگ مقاومت و شهادت می‌باشد و موجب هویت‌بخشی به ما خواهد بود تا در خود نبوغی را احساس کنیم که در سردارانی چون حاج حسین خرازی‌ها طلوع کرد و در شهید عماد مغنیه و شهید حاج قاسم سلیمانی به بلوغ خود رسید، به عنوان درک معنای خود در این تاریخ. در این حالت اگر هنرمند توانست خود را در فرهنگ «مقاومت» معنا کند و زندگی را ماورای زنده‌بودن و یا شهیدشدن احساس نماید، در بودنِ خود منوّر به إشراقی می‌شود که یا شهید آوینی است و یا شهید عماد مغنیه و یا شهید حاج قاسم سلیمانی، زیرا در معرض نفحات ایّام دهرِ خود قرار گرفته که رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌‌وآله» از آن خبر دادند و فرمودند: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ ألا فَتَعَرَّضُوا لَهَا». این است معنای حضور هنرمندانه در این تاریخ. موفق باشید

34444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: جوان ۳۰ ساله بیکاردارم و همسر بازنشسته با ناراحتی اعصاب وروان، بحت و دعوا می‌کنند، برای بیکاری پسرم چکار کنم؟ ۲. برای اینکه همسرم اعصاب ما رو خورد نکنه چکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سایت شرایط جواب‌دادن به موارد شخصی افراد را ندارد بخصوص که جنابعالی حتی ایمیل خود را هم نداده‌اید تا به صورت شخصی جواب داده شود. با این‌همه بدانید در چنین موقعیت‌هایی بهترین راه آن است با تواضع و با قوت ایمان در این ماه رجب زمینه گشایش رحمت الهی را برای خود فراهم کنید. بالاخره آن جوان سی ساله باید بداند اگر تواضع به خرج دهد و سخت‌گیری در کار نکند، خداوند وسیله مشغول‌شدن به کار را برای او فراهم می کند. موفق باشید

34346

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: از کلام علامه طباطبایی اینطور فهمیده می‌شود که طینت انسان ماده اصلی وجود وی است. حقیقت این طینت چیست؟ چه تفاوتی بین طینت و وراثت وجود دارد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طینت همان مبنای وجودی و امکان ذاتی انسان است. ولی وراثت، امری است که عارضِ وجهِ امکانی انسان می‌شود. موفق باشید

34310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و وقت بخیر: استاد ببخشید شما ارتباط نظریه ی وحدت وجود ابن عربی رو با مکتب پاتئیستی چطور تلقی می‌کنید؟ یکین؟ متضادن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مکتب‌ها را نمی‌شناسم. آری! وحدت وجود به معنای آن‌که حقیقتی در همه عالم با یگانگیِ خاص‌اش جاری است و همه عالم مظاهر حضور بیکرانه او هستند؛ قابل قبول است ولی نمی‌دانم آیا مکاتبی که می‌فرمایید به همین معنا حضور حضرت حق را متذکر هستند؟ یا پایه‌هایی از توهّم و تصور در آن‌ها در میان است؟ موفق باشید

34040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اگر انقلاب اسلامی برای خداوند اهمیت دارد چرا ظاهرا به تیم ملی امداد غیبی نرسید و احتمالا در ادامه نیز با تحقیر از ولز و به خصوص آمریکا شکست می خوریم. ولی عربستان سعودی آرژانتین که گویا شانس اول قهرمانی بوده است را شکست می دهد، آل سعود که بعضا وهابی هستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع حضور، حضور تقابل جبهه حق با جبهه باطل نیست که حضرت حق مددکار جبهه حق باشند. از طرفی مگر در جبهه‌های دفاع مقدس با آن‌همه حقّانیتی که جبهه انقلاب اسلامی در مقابل یورش جهان استکبار داشت، همواره ما پیروز می‌شدیم؟ و مگر با درک درست همان شکست‌ها نبود که توانستیم در جایگاه جهانیِ خود در امروزِ تاریخ‌مان حاضر شویم؟ موفق باشید

33679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت ارتباط با معلوم زنده . ۱. انسانْ اُنسِ خدایی دارد و خدا، آن بی نهایتِ بی حدِ و مکان است که غربی ها از جهتی که نمی‌خواهند متقبّلِ بی مرزیِ خود باشند، نهایتاَ انسان را ربات فوق پیشرفته می‌دانند. اما می‌دانیم که اینگونه نیست، با سواد و علم و کتاب هم نه، با جانمان می‌دانیم که حرف از اینها گذشته و دیگر روزگارْ روزگارِ گناه و مواخذه نیست روزگار کم طلبی نیست و همچنین از آن طرف هم نادانیم به اینکه در این روزگار گناه آلود، حضرت رب العالمین منتظر چه ظهوریست که عذاب قوم نوح و لوط علیهم السلام را مانع می‌شود و منتظر آن ابرانسان هایی است که بنا دارد زندگی مهدوی را تشکیل دهند. ما در رابطه با خدایی سخن می‌گوییم که خدای دیروزین و فردایی نیست بلکه خدای امروز و به تعبیر دقیق تر خدای همین لحظه است؛ شاعر می‌فرماید: بیزارم از این کهنه خدایی که تو داری. هر روز مرا تازه خدایی دگرهست و به طَبَع این خالقِ عظیم، مخلوق نیز وجود آن به آن و همین لحظه ای دارد. ۲. امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: من خدایی را که نمی‌بینم عبادت نمی‌کنم. و واقعاً هم همینطورهست، اگر این فرمایش نورانی را در دست نداشتیم، می‌افتیم که از عبادتِ خدایِ انتزاعی خسته می‌شویم و غایتِ عبادت که رشد و تعالی بود، حاصل نشد؛ مشخص است که هنوز در بت پرستیِ مدرنیته غرقیم و خدا را نمی پرستیم، مگر اینکه با شرک (آیه قرآن کریم) ۳. مالکیت و ربانیت حضرت الله را که قرآن حکیم می‌فرماید: هیچ چیزی نیست مگر اینکه خدا از آن خبر دارد و برگی از درختی نمی افتد، مگر اینکه خدا آن‌را می داند؛ پس توجه ما باید به این سمت برود که عالم و هرچه که هست در قبضه حضرت رب العالمین است. ۴. حضرت محمد صلوات الله علیه می‌فرمایند: بهترین نعمت خدا کشته شدن در راه اوست. خدای تعالی این نعمت و موهبت را در دل شر و فتنه قرار می‌دهد و حکمت خود را به گونه ای به رخ می‌کشاند، مگر نه اینکه در دفاع مقدس در این وضعِ هولناکْ چه شهیدان اولوالعظمی پرِ پرواز گشودند. همزمان با این همه لطافتی که از حق در جلوه گاه نمایش است، صدام نیز صدام گری می‌کند و تا توان دارد پستی خود را به ظهور می‌رساند. ۵. در جامعه مدرنیته ای که هم اکنون در حال گذر از آن هستیم، غربْ غرب گرایی خود را هر روز بیشتر به نمایش می‌گذارد و هر روز در پی جستجوی خود در پوچیِ بزرگ‌تر و بیشتری است که مشاهده می‌کنیم هر سال بهترین ماشین و بهترین ابزار را به رخ ‌جهانیان می‌کشاند، اما نفسِ تشنه باز از پا نمی ایستد و دوباره برای یافت بهترْ یا جستوجوی حقیقت جسم را شبانه روز به کار می‌بندد و بهترین ورژنِ سال جدید میلادی را عرضه می‌کند، اما نه، باز هم نبود آن چیزی که در جستجوی آن است. ۶. قرآن کریم می‌فرماید: «کل یوم هو فی شان» و نیز: «علم آدم اسماء کلها» در ادامه امیرالمومنین نیز می‌فرمایند: تمام جهانِ کبیر، نمودِ آن، جهان صغیری در درون آدمیزاد است عرض من اینجاست که کل هستی ظهور اسماء الهی است. غرب هم کار خود را بکند. ما اگر به این بلوغ نرسیده باشیم که نتوانیم با ظواهر دنیایی مرتب شویم و حضرت رب العالمین را همچون فرمایش حضرت علی علیه السلام همراه آن بعد از آن و قبل از آن ظواهر نبینیم، مسیر را منحرف می‌کنیم و بر سر زبان ها می اندازیم که با زهد در باب تزاهم است و باید دست کشید. این محروم کردن خود از ظواهر دنیایی نشان از عدم کسب ظرفیت است که جای تعامل دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همان معنایی که می‌فرمایید «غرب‌گرایی خود را هر روز بیشتر به نمایش می‌گذارد» و از این جهت مواجهه با چنین غربی لازم است. مواجه‌شدن با آن به معنای حاضر شدن در همان جهان و همان تاریخ است ولی با حضوری قدسی و عالمانه. و این است معنای زمان‌شناسی که اهل تفکر بدان می‌پردازند و در موقعیت خود به مسائل زمانه‌شان فکر می‌کنند. موفق باشید

33621

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ببخشید یه مقدار عبارت «السلام علی اسمِ الله الرّضی، و وجهه العلی، و صراطه السّوی» رو که در زیارت هفتم امیرالمؤمنین علیه السلام در مفاتیح هست، توضیح می‌دهید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز نظر به اسم «الله» مورد پسند حضرت حق است در جمال حضرت علی «علیه‌السلام» و وجه عالی حضرت حق، و این‌که آن حضرت راهی هستند هموار به سوی خداوند. موفق باشید

33414

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا انسان با اختیاری که خدا به او داده است، آیا می تواند سرنوشتی را که در عین ثابت اوست را عوض کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار، به همین معنا است که خود انسان سرنوشت خود را شکل می‌دهد. عین ثابته، شروعی است از انتخاب ما، حال یا همواره در دل انتخاب اولیه، خود را ادامه می‌دهیم و یا انتخاب دیگری می‌کنیم. موفق باشید

33393

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خداقوت و تشکر فراوان از این مطالب ناب که باعث می‌شود انسان از باورهای یخ زده نو به نو عوض شود. سوالم اینه که در شرح فصوص تعبیر انسان الاعین و توضیحاتش که مردمک چشم برای چشم و... آیا این می‌شود انسانهای دیگر هم به این مقام برسند یا فقط مشمول انسان کامل است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این انسان است که در ذات خود مردمک چشم حضرت حق محسوب می‌شود و خداوند خود را با انسان که در حکم مردمک چشم حضرت حق است، می‌نگرد همان‌طور که انسان با مردمک چشم خود هر چیزی را می‌بیند. موفق باشید

32579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خسته نباشيد: ١. چرا وقتي از ماندن اثر وضعي گناه بعد از توبه اين همه تفاوت نظر هست و حتي شما هم مثلا در بعضي جواب ها مي گوييد خوب حالا اين تغيير نمي كند بعنوان تقدير بپذير؟ خدايي كه اثرات روحي رو مثلا از بين مي ره چطور اثر جسمي رو نمي تونه؟ كه خيلي مي گويند بخاطر قضاي تكويني و اين مسايل هست ما مي خواهيم بدانيم آيا واقعا همه چيز مثل گناه نكرده ميشه؟ مثلا كسي در اثر كناه دستش رو از دست مي ده در نمياد دوباره يه دست جديد؟ ٢. آيا اشتباهات زندگي هم مثل گناهان هست و حساب ميشه كه مثل توبه بهش نگاه كرد مثلا حتي يه اشتباه كوجك در انتخاب؟ ٣. از كجا بفهميم كل تلاش و كرديم بخصوص اينكه تو زندگي تقسيم زماني هست مثلا يكي مي تونه بيست ساعت در روز درس بخونه و يكي ده ساعت. از كجا بفهميم تلاش ما براي رسيدن به اون قضاي الهي بوده و ناكافي نبوده مثلا غير احساس كه در جواب كسي گفتيد؟ ممنون از پاسخگويي

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که چنین موضوعی گسترده‌تر از آن است که بتوان در یک جمله روشن کرد. زیرا بحثْ در قرارگرفتن در جاده توحید است که در عین احساس حضور، همچنان باید ادامه داد تا اگر راهی به جهت گناه یا به جهت هر امر دیگری در مقابل انسان بسته شد، راه‌های دیگری گشوده باشد. آری! حتی اگر به هر دلیلی دست فرد قطع شد و دست دیگری نروئید، ولی راهی که انسانِ بی‌دست نتواند خود را ادامه دهد، بسته نیست و باز باید به سخن عطار نیشابوری توجه کرد که می‌فرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

32389

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بین تعریف حیوان ناطق و صحبت رهبری مبنی بر اینکه بسیاری از مباحث علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هاییست که مبنایش حیوان انگاشتن انسان است رابطه ای وجود دارد؟ اگر خیر منظور چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین این دو موضوع تفاوت اساسی هست. تعریف انسان به عنوان حیوان ناطق به معنای موجود دارای حیاتی است که دارای ادراک نیز هست که به اصطلاح به آن گفته می‌شود «تعریف جنس و فصل». و این غیر از نگاه‌های حسّ‌گرا و پوزیتیویستی است که انسان را در حدّ یک حیوان با امیال حیوانی تعریف می‌کند.

موفق باشید

38910

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: گروهی هستیم که کتاب ده نکته را مطالعه کرده ایم، با توجه به شرایط کنونی کشور و جهان و تحولات، پیشنهاد شما برای ادامه ی مطالعاتمان چه کتاب یا کتابهایی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن رهبر معظم انقلاب که می‌فرمایند: «فلسفه در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه‌ انسان اين روزگار مي‌جويد و سرانجام خواهد يافت»؛ خوب است برای نزدیکی به فلسفه صدرایی بحث «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید و در کنار آن نیز به کتاب «جايگاه إشراقي انقلاب اسلامي‌ در فضاي مدرنيسم» رجوع شود خوب است. موفق باشید

35214
متن پرسش

سلام: آیا می توان علت مصائب کنونی را این دانست که نگاهی که در سال ۵۷ به تحقق اسلام داشتند ساده اندیشانه بود حال به دو صورت می توان این سادگی را متصور شد یا اینکه فکر کردند یک فقیه بگذاریم راس کار مسائل حل می شود در حالیکه پیچیدگی های جهان جدید بیش از این حرف هاست که فقیهی هر چند وارسته بتواند حل کند. مثلا رئیس جمهوری علی رغم تایید شورای نگهبان با انقلاب زاویه دارد یا مجلسی تحصن می کنند یا مسئولین به دنبال تحقق لیبرالیسم و سایر اندیشه های غربی و سند ۲۰۳۰ و ... هستند اگر هم مشی صحیحی چون جناب رئیسی داشته باشند هر چه زمان می گذرد تحولی احساس نمی شود گویا دست هایی قدرتمند تر از دولت در کارند. تمام قوا یکدست انقلابی اند و این وضع تورم و مسکن و ... همه ی این ها باعث عدم تحقق اسلام می شود و رهبری چه کار می تواند بکند چوبش را ملت می خورد و ناسزایش را رهبر یا اینکه مشکل را بالاتر بدانیم درست است که اسلام جوابگوی نیازهای بشر است ولی ما به طور کامل به اسلام دسترسی نداریم آنچه داریم قرآن است و روایاتی چند اسلام کامل که با ظهور حضرت ارائه می شود و بیست و هفت جزء علم را آشکار می کند جوابگوست بنابرین به اسم اسلام شاید نباید حکومت تشکیل داد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هرگاه حرکتی توحیدی در زمانه ظلمات نفس امّاره به ظهور آید، آن حرکت به راحتی جلو نمی‌رود و با انواع مشکلات روبرو می‌شود تا آن‌جایی که حتی مؤمنان از نصرت و یاری الهی مأیوس می‌شوند و به گفته قرآن در سوره مبارکه البقرة آیه ۲۱۴ «أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّى يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتى نَصرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ» آیا گمان کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!
با توجه به این امر باید متوجه حضور تاریخی انقلاب اسلامی بود و رویارویی توحیدی آن در مقابل شرک و این‌که هر روز از مراحل انقلاب اسلامی شما متوجه استعدادهای این حضور در مقابل استکبار بوده‌اید و خواهید بود همچنان‌که دیروز در مقابله نظامیِ استکبار با ما، نشان دادیم چه اندازه توحید اسلامی استعداد ظهور کمالات انسانی را در خود دارد از عظمت شهدا بگیرید و از عظمت مادران و همسران شهدا. و امروز نیز مسلّماً در این جنگ همه جانبه اقتصادی که از بیرون و از درون به حقیقت توحیدی این تاریخ حمله شده است؛ آنچنان انقلاب اسلامی استعدادهای خود را بروز می‌دهد که در فردایی حاضر خواهید بود که در آن فردا، معنای زندگیِ اشرافی غرب‌زده به شدت نهی و نفی می‌شود و بی‌حساب ندانید سخن رهبر بصیرِ زمان‌شناس انقلاب را که می‌فرمایند باید از هرگونه ناامیدی و انفعال پرهیز نمود و به قلّه‌ها نظر کرد. موفق باشید     

 

34918
متن پرسش

سلام علیک و جمیع مغفرته و غفرانه و رضوانه: با عرض پوزش و عذر و زحمت دوباره‌ی این کمترین، خدمت شما و دوستان سایت. باز پیشاپیش از اطاله ی کلام و تضییع وقت جنابعالی و دوستان عذرخواهم و طلب عفو و حلالیت دارم. نوشته‌ای را خدمت شما با کمال خاکساری و فروتنی تقدیم می‌کنم از باب گفتگوی با دوستانِ جانی.

بسم الله الرّحمن الرّحیم: «دعای افتتاح» و آینده‌ی قدسی پیشِ روی ما. تاریخ، تجلی زیست انسان‌هایی است که با اندیشه و رفتارشان آن را تعیّن می‌بخشند و صحنه‌های تاریخ، مشحون از فراز و نشیب داستان‌هایی از انسان است که به تاریخ رنگ و تعیّن بخشیده است و انسان برای حضورش در تاریخ، ناچار فکر و رفتاری است تا زندگی اش را سامان بدهد و این فکر و رفتار تاریخی که او در آن زندگی می‌کند را در آن نوع از سلوک و اندیشه قالب می‌زند و تعیّن می‌بخشد و در این میان ارتباط انسان با تاریخ و تعامل آن دو با یکدیگر طرفیتی خواهد بود از سویی انسان است که به تاریخ خودش معنا بخشیده است و از سوی دیگر این تعینی که تاریخ به خود گرفته است فضای بشر آن عصر را در بر می‌گیرد و در آن قالب و تعیّن می پروراند. البته این لایه‌ای از تحلیلی بود که شاید دچار اشتباه یا مشکلاتی باشد، اما آنچه فهم بنده از فضای تاریخی برایم مکشوف بود این بود که تاریخ، دارای اطواری است گوناگون و انسان نیز در این اطوار، گوناگون است و هر تاریخی فهم و فضای زیست خاص به خود را دارد که برای شناحت انسان، باید به تاریخ همان انسان رجوع کرد و از آن قالب به سراغ فهم و درک او از خود و عالم بود.

تاریخ غرب، بنیادش و سرمایه‌ی زیستی انسان‌اش بر مکتبی نهاده شده است که قالب و تعیّن فرهنگ آن را تشکیل می‌دهد، این بنیاد همان لیبرالیسم است که در درون خود بنیادهایی از انسان‌محوری و سرمایه داری و پوچ‌گرایی زاییده و مولد شده است و اگر بخواهیم امروز انسان را معنا کنیم بایست تاریخی که او را در برگرفته و بنیادی که به او تعیّن بخشیده و فکری که تاریخ او را تغذیه می‌کند را بشناسیم و بفهمیم تا بلکه بتوانیم به گفتگوی با انسان این تاریخ نایل شویم و با او سخنی نو را در میان گم‌گشتگی و حیرانی تاریخی که نتوانست جواب جان او را بدهد در میان بگذاریم و او را از بن‌بستِ نیهیلیسم تاریخ اش، به اشراقی که با تاریخ دیگر در عالم انسانی دیگر رخ نموده است معنا ببخشیم. انسانی که در مقابل تاریخ خود صورتی کامل از انسان را انتظار می کشد و تاریخی که منتظر است تا انسان او را در طلب نهایی خودش به تعیّن عصرش بیاورد، و این محتاج انتظار یعنی امید به گشودگی آن افقِ پیش رو است از یک سو و از یک طرف نیازمند گفتگو و به میان آوردن باب سخن از آن طلوع و آن افق با بشری است که چیزی پیش رویِ آینده ی خود نمی‌یابد تا بتوان با این گفتگو او را متوجه ی تاریخی از انسان کرد که تعیّن و تجلی انسانی است که صورت قدسی این تاریخ خواهد بود و طلب متعالی فطرت انسان هایی است که در این بی‌معنایی تاریخ به دنبال دل آرامی می‌گردند، اما افقی را پیش روی خود برای دلگرمی امید به آن طلوع تاریخی ندارند. و درست انقلاب اسلامی همین جاست «محل و بستر طلوع امیدِ نا امید تاریخ نیهیلیسم و سرگشتگی و حیرانی بشر امروز.»

 این سخن بنده حرفی نیست که با این بیان تمام شود، بلکه نیاز به گفتگویی دارد با نظر به حضوری که باید پیش روی انسان امروز قرار گیرد، تا برای نجات خود از تاریخ امروزینش در دل اشراقی جدید که با انقلاب اسلامی طلوع کرده است حاضر شود و سلوک کند در افق آن غایت و آن اصلُ الانسان را بیابد و در آن صورت است که ما می توانیم صورتی جدید را از تاریخ با بشر بچشیم، و این همان غایتِ رسالت و نبوت انبیا و همان مآل و آمال قدسیِ تاریخی بود که با انبیاء آغاز شد، اما در میانه  افکار و اندیشه های مادی و الحادی تاریخ کم فروغ و گاهی در پس پرده ی حجاب قرار گرفت تا انسان ها برای فهم و درک آن حقیقت با افقی نو و حضوری دیگر به سراغ آن بیایند، و کم نبوده است اشراق آن حقیقت در صفحات تاریخ و نوید به آینده ی قدسی انسان، تا مبادا انسان را یأس تاریخی دچار شود و از زندگی ذیل اندیشه ی قدسی ببرد.

همیشه تاریخ در نبردِ حقیت با باطل، در فراز و فرود بوده است و اینگونه نبوده که انسان از دستیابی به حقیقت محروم باشد. آری! از حقیقت محروم بوده اما از دستیابی به آن نه، هرگاه در تاریخ انسان رجوع به حقیقت کرده است تاریخ در عالی‌ترین وجه از زیست انسان قرار گرفته و انسان ها در بهترین صورت از تعامل با یکدیگر قرار داشتند و آنگاه که بشر از حقیقت رخ بر تابید با جلوه ای از تاریخ روبرو شدیم که حتی مورخان از ثبت وقایع آن شرم دارند.

حضور انسان صنعتی بعد از رنسانس و تاریخ قهر انسان با معنویت و شروع و آغاز جگ های جهانی اول و دوم از این قبیل است. حال سخن و کلام در این است که سخنی نو از تاریخی جدید به گوش رسیده است این صدا، صدایی است آشنا که برای آنکه بتوانیم آن را به گوش بشر امروز برسانیم بایست از میانه‌ی آفت تحجّر و آسیبِ تجدد بگذریم؛ راهی است بس دشوار اما ممکن.

حضور در فردایی از تاریخ با افقی قدسی و حقیقی در نظر به انسانیت انسان ها و آن صورت کامل و کمال انسان که وجه حقیقت انسان هاست و آن طلب گمشده‌ای‌ است که در درون جان آدمی هست که نه دیروز ماست و نه امروزمان، بلکه افقی است فردایی و غایتی است سخت معنوی، از آنجهت که انسان دیگر به این آزادی های طبیعی و مادی خود راضی نمی‌باشد و در پی گشودگی و آزادی دیگری است که خود را فراتر از آنچه که بود و آنچه که هست بیابد، و از این سرگشتگی هر روزی خود در میان تنوعات و توهّمات و تخیّلات، عقلی را بچشد که در عین التذاذ، دل‌آرامِ اوست و نه دل‌آزار و موجب دل‌مردگی او. انسانِ امروز در اوج دسترسی اما با هزاران مانع و دل‌مردگی و محدویت و سرگشتگی و نا آرامی و اضطراب و سرگردانی در میان انتخاب‌های عالم ماده محصور شده است و نمی‌داند که تمام این سرگردانی و سر گشتگی‌اش ریشه در تاریخ و اندیشه‌ای دارد که او ار در برگرفته است و ای کاش که با او با «زبانِ فهم او» که «زبان گشودگی و در آغوش گرفتگی» او در طلبی است که او در پی آن است با او سخن بگوییم. زبانی که اشارت است به خودش در طلب کمالی که در خود بایست به دنبال آن باشد. زبانی که عبارت ها، در عین کلمه‌بودن‌شان همان کلمات گمشده ی او هستند برای طلبی که دارد. اگر این زبان گفتگو و این تعامل قلوب صورت بگیرد راهی است برای حضور در تاریخی که انسان ها در طلب حقیقت، جانِ یکدیگر می‌شوند و نه رقیب.

باید به این اندیشید که کافی است فقط این افق نورانی و این تلألوءِ اشراقی امروزین را که در نهاد درونی انسان نهفته شده است را کنار بزنیم، تا او حقیقت را در مقابل به نظاره بنشیند.

بی‌دلی در همه احوال خدا با او بود          او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود       طلب ازگمشدگان لب دریا می‌کرد

انسان، ساحت قدسی‌اش بسیار شدیدتر و عمیق‌تر و زنده‌تر است و اگر او را به آن ساحت و لایه ی درونی وجودش رهنمون کنیم عطش حضور در آن لایه ها برایش آتشین خواهد بود و او برای نیل به آن تاریخی جدید و حضوری جدّی از زندگی را خواهد یافت، و فقط سخن در این است که متأسفانه این حقیقت در تاریخ اومانیسم گم شد و بشر، خود را در خودبنیادیِ خودش محصور تخیّلات و توهّمات عالم مدرن کرد، و این حیرانی و سرگردانیِ این عصر، ثمره‌ی تاریخ عالم مدرن است. و خرق این حجاب تاریخی که انسان را فراگرفته است جز با حیات تاریخ قدسی که مطلوبِ جان انسان است و جانان را در مقابل انسان قرار می‌دهد امکان پذیر نخواهد بود. و اگر این صورت از تاریخ در پیش روی انسان قرار بگیرد و رخ بنماید این انسان فریاد خواهد زد که:

آن‌که عمری در پی او می‌دویدم کو به کو        ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو

این همان حقیقت فقری و عین‌الربطی انسان است که کافی است با این حقیقت فقری و هویت تعلّقی خویش که فصل ممیز اوست و هویت معنایی او نیل به این حقیقت است آگاه شود، بعد از آن در دامن پر مهر حقیقت از شیر جان ملکوت تغذیه خواهد کرد. انسان بر خلاف اندیشه‌ی اومانیسمی و خود بنیادین هویتی مستقل و بریده‌ای ندارد که سیرش فقط عرضی باشد و محدوده ی حرکتش ارض قرار بگیرد. انسان، هویتی غیر مستقل دارد که عین اتصال و پیوند با خداست و این پیوند هم در محدوده ی تن آدمی نیست که انسان به چشمِ سر به آن نایل شود، بلکه سخن از محدوه‌ی جان و روح آدمی است و بدن در تدبیر و تسخیر آن حقیقت مقدس است. بنابراین انسان، گسیخته نیست، بلکه آویخته به ملکوت عالم است که حرکتش نیز طولی است و نه عرضی، و اینچنین انسانی نه فقط در محدوده ی ارض توانِ سیر دارد، بلکه حضوری در فراتر از زمین و حدود ماده در انتظار اینچنین انسانی است که امروز در وجه بی‌قرارترین تاریخ دارد زندگی می‌کند. مولوی چه خوش می گوید:

جمله‌ی بی‌قراریت از طلبِ قرار توست      طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

 انسان با خودش قهر نیست، بلکه از «ناخودش» که آن را «خود» پنداشته، فراری است و از وحشتِ این کابوسی که طبیعت برایش ساخته مجبور است و نه آزاد، بر خلاف آنچه که طلب می کند و در پی آزادی می گردد هر روز دارد خود را گرفتار سرگرمی‌هایی می کند که از «خودش» او را دورتر و دورتر می کنند. آری! ذات عالم مدرن، بی‌قراری است و ثمره ی زندگی در این تاریخی که تعیّن‌اش را از این عالم گرفته است، بی‌قراری و پریشانی و اضطراب و افسردگی است.

«در زمین دیگران خانه مکن /کار خود کن کار بیگانه مکن.» مولوی خوب اشاره می کند که انسان امروز دارد در زمین بیگانه ای که از آنِ خودش و از آنِ تاریخی که متعلّق به او نیست، خانه می‌کند و آشیانه می‌سازد و با آن انس می‌گیرد و به آن دل می‌بندد و با آن زندگی می‌کند. خطری و جهالتی بدتر از این سراغ داری!!!؟؟؟؟ جهالتی تاریخی که حیات بشر را در مخاطره‌ای جدّی در آینده روبرو می‌کند. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»(انعام/32) این آیه شریفه سوره‌ی انعام به خوبی خطر تاریخِ دنیازدگی را به انسان گوشزد می کند و راه گذر و گذار از این بی‌معناییِ تاریخ و دنیازدگی و پوچ‌انگار را، «تعقّل» می‌داند، عقل و خرد قدسی که انسان را با فهمی دیگر از انسان و تعامل با دنیا در بستر شکوفایی در فطرت‌اش صورت می گیرد، نه آن عقل معاشی که امروز صورت مکر و دغل‌بازی و فریب انسان‌ها شده است.

خوب است تا بار دیگر با فهمی دیگر از تاریخ و عالمی که در آن قرار گرفته ایم به قرآن و تاریخ و اندیشه های ناب و عمیق از آیات و روایات‌مان رجوع کنیم و بازگردیم و با انسان سخن بگوییم. باید سخن بگوییم از اینکه ما در ظاهری از عالَم دنیا با دنیا در ارتباط قرار گرفته‌ایم، ولی عالَم‌هایی پیش روی ماست که پشت به آنها در ظاهری از آنچه در آن هستیم مشغولیم، و این کلافگی و سردرگمی ما از این جهت است که افق هایی در پیش داریم اما نمی‌دانیم چه باید بکنیم! نمیدانیم چه می خواهیم و یا چه بایست بکنیم ؟ این جاست که دقیقاً آیه‌ی شریف سخن از خرد و فهمی دیگر را به انسان گوشزد می کند که ای انسان! هوشیار باش که آن خیرِ برتر و لذتِ برقرار و عیشِ دائمی که در پی آنی، اینی نیست که در آن قرار داری، متذکر خودت باش تا از درونت پنجره های ورود به تعالی را باز کنی و با خودبودن و با برتر بودنی دیگر، عالم را تجربه کنی، آنچنان که پیامبران و اصحاب‌شان به آن «بودن» و به آن «حضور» تن دادند و خود را در آن حاضر کردند.

 اگر سخن از «دعای افتتاح» به میان می‌آید از آن روست که این دعا در بنیاد خود سخن از حضوری گوناگون از انسانی دیگر در غایت تاریخ بشر دارد. سخن از تعالی و تقدس انسانی که سال‌ها در نکبت تاریخ های ساختگی و جعلی، خلاف فطرت بشر بر جان او تحمیل کرده‌اند و حال، در این «دعا» نوید طلوعی تاریخی است که انسان هایی در قامت توحید به صحنه می آیند تا انسان را به آن زیست حقیقی و اصالت انسانی‌شان رهنمون کنند، دعایی که با ثنا و دلال و ناز توحیدی آغاز می‌شود و با تجلی قهر و جلالت حق، نکبت و نحوست استکبار را درهم می‌شکند و در پایان، به شکوه عزّت و سلطنت توحید و عظمت غلبه‌ی سلطان، به انسان نوید شروع تازه‌ای از تاریخ را بشارت می‌دهد.

آری! به خدا قسم اگر «دعای افتتاح» را در تجلی زنده  توحیدی اش که فتح و فتوح آِینده ی قدسی انسان فردایی است نخوانیم و با آن انس نگیریم، چیزی بیش از لقله‌ی لسان و فشار روان، عایدی نخواهد داشت. آری! البته که از ثوابش محروم نمی‌شویم، اما باید به این فکر کنیم که چیست آن بشارت‌ها و اشارت‌ها و نظرگاه‌هایی که انسان را به آن متذکر می‌کند و هر شب این سفره گسترده را پهن کرده است؟ آیا نه این است که حق، با زبان «انس» و «دعا» با انسان به سخن در آمده است تا او را در تاریخ فردای خودش در بر بگیرد و از رنج پوچی دوران و سردرگمی کوران معنویت و صفا رهایی ببخشد؟ به جان دوست قسم که این دعای مشحون از معارف و مدارج، سخنی است آخرالزمانی با بشری که به دنبال راهِ رهایی می‌گردد و می‌خواهد بند تاریخ ظلم و جور را بگسلد و به دنبال راه نجات‌بخشِ تمدنی می‌باشد.

«اَللّهُمَّ اِنّى اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ وَ اَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَّنِکَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَنْتَ» خدایا من ستایش را به وسیله حمد تو مى‌گشایم و تویى که به نعمت بخشى خود بندگان را به درستى وادارى و یقین دارم که براستى تو «اَرْحَمُ الرّاحِمینَ فى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ وَ اَشَدُّ الْمُعاقِبینَ فى» مهربانترین مهربانانى اما در جاى گذشت و مهربانى ولى سخت‌ترین کیفرکننده‌اى در «مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ وَ اَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرینَ فى مَوْضِعِ الْکِبْریآءِ» جاى شکنجه و انتقام و بزرگترین جبارانى در جاى بزرگى و «وَالْعَظَمَهِ اَللّهُمَّ اَذِنْتَ لى فى دُعآئِکَ وَ مَسْئَلَتِکَ فَاسْمَعْ یا سَمیعُ» عظمت. خدایا! تو به من اجازه دادى در این که بخوانمت و از تو درخواست کنم پس اى خداى شنوا «مِدْحَتى وَ اَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُورُ عَثْرَتى فَکَمْ» یا مدح و ثنایم را بشنو و پاسخ ده، اى مهربان خواسته ام را، و نادیده‌گیر اى آمرزنده، لغزشم را. اى «اِلهى مِنْ کُرْبَهٍ قَدْ فَرَّجْتَها وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَها وَ عَثْرَهٍ قَدْ اَقَلْتَها» معبود من چه بسیار گرفتارى که برطرف کردى و چه بسیار اندوه که زدودى و لغزشها که چشم پوشیدى «وَ رَحْمَهٍ قَدْ نَشَرْتَها وَ حَلْقَهِ بَلاَّءٍ قَدْ فَکَکْتَها اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ» و مهر و رحمت که گستردى و زنجیر بلا که از هم باز کردى ستایش خاص خدایى است که نگیرد «صاحِبَهً وَ لا وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ» همسرى و نه فرزندى و نیست برایش شریکى در فرمانروایى و نیست برایش یاورى «مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.»

 این سطوری از اوایل و آغاز دعا می‌باشد شما نگاه کنید چگونه در میانه لطف و قهر با نظر به جامعیت به حق شروع به حمد و ثنا می کند و در یگانگی توحیدش در همان ابتدایِ دعا خود را غرق در این حضور حق می کند و دعا را از زبان حق می‌خواند و خود را در برابر عظمت او هیچ می‌یابد و همه را از او و به او می بیند، تا ادامه‌ فرازهایی دیگر خصوصا فرازهای پایانی این دعای عظیم که خدا در تعیّن قدسی انسان‌های معصوم در تاریخ به نظاره می نشیند و به حضور حق در دل تاریخ انسان ها و ذلّت تاریخ مستکبران و گردنکشان گواهی می دهد و در نهایت به ظهور آخرین جلوه‌ی تاریخی حق در قامت نهایی‌ترین انسان و اصیل‌ترین صورت از انسان به طلب می نشیند، و از خداوند همراهی و همدمی و همرازی با آن صورت و تعیّن کامل و اصل الانسان را می‌خواهد.

خدا می‌داند که اگر زبان درازی نبود یا از اطاله‌ی کلام و طولانی‌شدن کلمه‌ها نمی‌هراسیدم، تک تک فرازهای «دعای افتتاح» را می‌آوردم و ذیل آن، اشارت‌های طلوع فتوحات آینده ی تاریخ بشر را نشان می دادم. اما نه خود را در این قامت می‌بینم و نه این نوشته را تاب بیش از این می‌آید. رسالت این نوشته، اشارتی است به فتوحات تاریخی آینده‌ی انسانی که انسان‌ترین انسان‌ها را در پیش روی خود حاضر می‌بیند و می‌شناسد و این آینده را در تاریخ جز بر جبین و پیشانی بلند انقلاب اسلامی تشیع ایرانی نمی‌شناسیم. خدا نکند کسی «دعای افتتاح» را بخواند اما اشارت‌های توحیدی آن را در تاریخ انقلاب اسلامی نیابد، یا به انقلاب اسلامی پیوند نداشته باشد. (البته این نظر ناقص و قاصر بنده است) چیزی جز قساوت عایدش نمی‌شود .(البته قساوت به معنای ندیدن تعیّن حق در صورت‌های تاریخ و گم‌کردن راهی که رسیدن به آن غایت و دعوت این دعا می‌باشد).

سخن در این منظر بسیار و این حقیر ناتوان‌تر از گفتن‌اش و خلق، از شنیدنش... التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می فرمایید: هر تاریخی فهم و فضای زیست خاص به خود را دارد که برای شناحت انسان، باید به تاریخِ همان انسان رجوع کرد و از آن قالب، به سراغ فهم و درک او از خود و عالَم بود. و اگر بخواهیم امروز انسان را معنا کنیم بایست تاریخی که او را در برگرفته و بنیادی که به او تعیّن بخشیده و فکری که تاریخ او را تغذیه می‌کند را بشناسیم و بفهمیم تا بلکه بتوانیم به گفتگوی با انسانِ این تاریخ نایل شویم.

در کلام فوق جایگاه انقلاب را به خوبی تعیین کرده اید که چگونه می توان با بشرِ گرفتار نیهیلیسم باب گفتگو را باز کرد تا به گفته شما مبادا انسان به یأسِ تاریخی دچار شود و از زندگی ذیل اندیشه قدسی مأیوس شود. زیرا سخنی نو از تاریخی جدید به گوش رسیده است، این صدا، صدایی است که برای فطرت ها آشنا است و برای آنکه بتوانیم آن را به گوش بشر امروز برسانیم بایست از میانه آفت تحجّر و آسیبِ تجدد بگذریم؛ راهی است بس دشوار اما ممکن. و بنده سخت بدان معتقد هستم و در جواب گِله‌های کار بر محترمِ  سؤال شماره 34919 ؛ که او به خوبی از تنگناهایی سخن به میان آورد که حکایت از آن داشت که ما هنوز، نه انقلاب اسلامی و نه تاریخ خود را درست شناخته‌ایم و نه این نسل را؛ عرض شد. بنده هم در همراهی با ایشان همچنان عرض کردم: تصور بنده آن است راه عبور از این مشکل که البته مشکلی است در بین خودمان و نه در بین آن خانم‌های به اصطلاح بی‌حجاب؛ به این راحتی‌ها نمی‌باشد و خونِ دلی که به نظر می‌آید رهبر معظم انقلاب می‌خورند، از ماها می باشد. پیشنهاد می شود رفقا به گله های آن کار بر محترم نیز رجوع فرمایند.

 و به گفته جنابعالی هم  انسان آخرالزمانی انسان دیگری است و به آزادی های طبیعی و مادی خود راضی نمی‌باشد و در پی گشودگی و آزادی دیگری است که خود را فراتر از آنچه که بود و آنچه که هست بیابد، و از این سرگشتگی هر روزی خود در میان تنوعات و توهّمات و تخیّلات، عقلی را بچشد که در عین التذاذ، دل‌آرامِ اوست و نه دل‌آزار و موجب دل‌مردگی او؛ در این رابطه عرایضی در بحثی که نسبت به سوره مرسلات به میان آمد؛ همان طور که فرموده اید زبانی باید به صحنه آید که همدیگر را بفهمیم، در آن صورت به گفته جنابعالی: اگر زبان گفتگو و در راستای آن، تعامل قلوب صورت بگیرد، راهی است برای حضور در تاریخی که انسان ها در طلب حقیقت، آینه یکدیگر می‌شوند و نه رقیب یکدیگر. واقعا باید به حقیقت فقری و عین‌الربطی انسان فکر کرد، اگر باید به ریشه‌ها برگردیم، آیا جز این است که اصیل‌ترین بنیان و ریشه هر انسانی همان «وجود» است که انسان در آن سکونت دارد و سُکنی می‌گزیند؟ امری که جناب صدرالمتألّهین در نگاه حکمت متعالیه خود متذکر آن شد و حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در رابطه با شخصیت او فرمودند: «ملاصدرا و ما ادراک ما ملاصدرا؟» و یا رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: به گمان ما فلسفه اسلامی در اسلوب و محتوای صدرایی جای خالی خویش را در اندیشه انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت.

با چنین بازگشتی به خود یا به «وجود» می‌توان جایگاه دستورات شریعت الهی را که راه ارتباطِ وجودی ما است با وجود مطلق ـ که همان کمال مطلق است - درک کرد. به همان معنایی که قرآن می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»  هرچند ما هنوز نسبت به این گستردگی که در نسبت ما با «وجود» و با تاریخ پیش می‌آید، تأمّل کافی و دقیقی نکرده‌ایم تا معلوم شود اگر انسان‌ها در این آخرین دوران، در اصیل‌ترین بنیان خود حاضر نشوند، با مشغول‌شدن به توهّماتِ بسی گسترده، سهمگین‌ترین تلاش‌ها را در نفی خود به کار می‌برند.

توجه به امر فوق به گفته شما منجر می شود تا بار دیگر با فهمی دیگر از تاریخ و عالمی که در آن قرار گرفته ایم به قرآن و تاریخ و اندیشه های ناب و عمیق از آیات و روایات‌مان رجوع کنیم.

بنده کاملا با سخن شما در رابطه با دعای افتتاح موافق هستم که می فرمایید: آن دعا، نوید طلوع تاریخی است که انسان هایی در قامت توحید به صحنه می آیند تا انسان به زیست حقیقی و اصالت انسانی‌شان رهنمون شود. دعایی که فتح و فتوح آینده  قدسی انسان فردایی است. انشاء الله سخنان شما وسیله ای شود تا همه ما با نسبت به حضوری که در فردای تاریخی خود باید داشته باشیم با دعای شریف افتتاح روبرو شویم. موفق باشید.

 

34852
متن پرسش

یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد: ماه رمضان با یازده روز «گذشت» بر شما مبارک باد. در گفت و گو با یکی از دوستان، نام خدا آمد و معشوق می‌گفت من می‌خواهم به خدا برسم و عشق زمینی مرا به آسمان می‌رساند. خدایا! من حال دیوانگان را دارم! عشق زمینی و آسمانی دیگر چه صیغه‌ای است! در تفکر خود می‌پندارم وقتی تنها هست اوست، و اصلاً «موجودی» جز او نیست و حیات و قدرت و هرچه که «هست» اگر فکرش را بکنیم از اوست، پس اصلاً موجودی جز او نمی‌ماند که بخواهد زمینی باشد یا آسمانی باشد تا بعد، جدا جدا عشق بورزیم. استاد: من از عشق هیچ نفهمیده بودم تا این‌که: من از تمام دنیا شبی بریدم که دیدم «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم»، عشق مجازی اصلاً برای همین مجازی است و توهّم این‌که از برخی دوستان اهل معرفت، این زمینیِ آسمانی‌ها را می‌شنوم، برایم دردناک است، در حالی‌که در کوچه پس‌کوچه‌های دردِ دوری و بغض، چنگ می‌زنم بر نوری که تابیده، و عشقی که سوزانده، و سعی در پاک‌کردن نگاه از کثرات دارم که وهم است و عنایت اوست. شنیدن این حرف‌ها مرا در دلْ آواره‌تر می‌کند. سؤال قبلی که فرمودید ابهام‌دار است هم در همین مورد بود. سپاس‌گزارم اگر سخنی دیگر از حق را ناقل باشید. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد عشق، سخن بسیار است تا آن‌جایی که جناب مولوی می‌فرمایند:

  چون قلم اندر نوشتن می‌‌شتافت ** چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت‌‌

  عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ** شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

معلوم است که عشق، در ذات خود جز نظر به نور کمال مطلق نیست که جان را فرا می‌گیرد. در آن حدّ که به گفته جناب مولوی:

عشق شنگ بی قرار بی سکون   ....     چون درآرد کل تن را در جنون

از آن جهت که عشق، نوعی حضور است و جان را در نزد «جان» به شکوفایی و وسعت می‌آورد و عشق مجازی یعنی او را در مظاهردیدن، مثل عشق به اولیای معصوم. ولی آنچه بدون نظر به حضرت معبود پیش می‌آید، با هر عنوانی که باشد نوعی از توهّم است و نباید به نام عشق از آن نام برد، هرچند هر توهّمی هم بد نیست. مثل دوست‌داشتن دو دوست که همدیگر را دوست بدارند. به همان معنایی که جناب مولوی می‌فرمایند:

عشق هایی کز پی رنگی بود ** عشق نبود عاقبت ننگی بود

و این غیر از آن است که در مورد عشق مجازی فرمود:

عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است ** عاقبت ما را بدان سر رهبر است‌‌

بدان معنا که چه از طرف خدا شروع شود تا ما را به سوی خود رهنمون گردد، و چه با عشق به اولیاء، عشق شروع شود که در این صورت نیز ما را به عشقِ به حضرت محبوب منتقل می‌کند. موفق باشید    

34810

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر حضرت استاد بزرگوار: الحمدلله امروز مباحثی مطرح شد که اگر در آن تعمق و یک مطالعه داشت بسیار زیبا می‌شود با بشر امروزی که تشنه ایمان لبریز از عشق یا کفر بی انتها هست برخورد کرد خب بصورت کلی فهمیدیم با در نظر گرفتن آن افقی که سوره حمد امام رحمةالله علیه میده باید پیش رفت ولی می‌خواهم بیشتر راهنمایی کنی، افرادی که در این باب سخنانی دارند مورد تایید شما و عرایضی که مرتبط است با این مطلب کدام اند، مثلا رویکرد بنده با پسرخاله ام که متاسفانه در حال حاضر دین را برنامه ای مفید برای زندگی مورد رضایت نمی‌داند این است که بیرون می‌رویم، حتی جاهایی که اوضاع حجاب در آنجا خوب نیست مثل چهارباغ و سی و سه پل می‌رویم و یک چیزی هم می‌خوریم و خاطره سازی و البته محبت سازی می‌کنیم ولی خب واقعیتش آهی در بساط ندارم که براش خیلی چیزارو اعم از سیاسی و دینی توضیح بدم. مثلا بهش میگم که این دین میتونه انسان را به زندگی مورد رضایت و آرامش برسونه ولی میگه خب خدا باید اول یک نمونه به من بده و یک نشانه به من بده تا من مطمئن بیام یعنی عناد نداره و اگر من مجهز به ادله بودم در کنار محبت می‌تونستم خیلی کارها کنم. خلاصه هر مطلبی که قابل استفاده است در این زمینه را لطفا راهنمایی کنید، البته من فقط خودم نیستم و از جواب این سوال افرادی رو که نیازمند این مطلب باشند رو هم بهره‌مند می‌کنم مثل والدین همین پسرخاله ام، امروز به آنها گفتم صحبت و معاشرت و تعامل با این نسل یک سری اصول ساده میخواد که امید است یاد بگیریم اما آنها چیست، در ضمن حقیر خیلی روی تبیین دین به این بیانی که شما داشتین تاکید دارم مثلا در بحث حجاب متوجه شدم که شما هرچه سعی کردید بفرمایید این باید انتخاب شود و نه اجبار برخی فکر کردن که حالا جامعه با این روش به چه فساد هایی کشیده می‌شود غافل از اینکه اگر معنا بدیم به زن امروزی دیگر نه تنها حجاب را انتخاب می‌کند بلکه تبلیغ نیز می‌کند، حقیر خیلی نیازمندم که این نگاه باز شما را داشته باشم که خد اقلش در رفتارها با افراد مختلف مخصوصا در مواجهه با برخی فعل های حرام از نظر شرعی حرص نخورم و راه درست را پیش بگیرم، ببخشید وقت گرفتم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان نسبت به انسانیتی که باید داشته باشد حساس شود، به نمونه‌ای از انسانیت که حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌باشند؛ نظر خواهد کرد و می‌یابد چه اندازه می‌تواند با خود به خوبی زندگی کند و این‌جا است که جامعه‌ای انسانی شکل می‌گیرد. زمانه، زمانه‌ای است که انسان‌ها باید متوجه شوند اگر جواب ابعاد معنوی خود را از طریق دین الهی ندهند، گرفتار انواع پوچی‌ها می‌شوند و در این صورت باید خود را ملامت کنند. عرایضی در این رابطه در مصاحبه‌ای که با مجله «سوره» شد، پیش آمد. امید است مفید افتد.

https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید

34385

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت عالی بخیر: با وجود سابقه دیرینه عداوت یهودیان با اسلام و ثابت شدن اینکه اسلامی که در ایران هست نسبت به اسلام بقیه کشورها درصد خلوص بالاتری دارد، چقدر می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که ارکان نظام اسلامی از گزند برنامه های فساد برانگیز این قوم مکار در امان مانده؟ گفته‌ها و موضع گیری های جاسوسی که اخیرا دستگیر شده در قبال سیاستهای خارجی ایران که موجب به بن بست کشید شدن ایران شده حرف بسیاری از بزرگان مسئولین است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طبق آیات قرآن، ما در عین احترام به صاحبان کتاب هرگز نباید در میدان‌های تصمیم‌گیری خود در نظام از آن‌ها استفاده کنیم. زیرا قرآن می‌فرماید: «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ» هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی. (بقره/۱۲۰). موفق باشید

34299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: روز ها با پستی و بلندی در گذرند و ندانم که چون منم... حس و احوالم همانند آنیست که مسیر را رفته اما از بد حادثه این جا به پناه آمده‌. روزهایی که بر من می‌گذرد احوالی که در نظاره نشسته ام، گویای احوالیست نه چندان ناشناخته بلکه از یاد رفته... استاد اکثر سیر مباحث ها و کتاب ها بخصوص مباحث معرفتی را که از چشم می‌گذرانم و بر گوش می‌نوازانم ، اینگونه بر نظرم جلوه گر می‌شوند که با آنها مأنوس بوده ام و حال آنها یادآورم شده اند. از همین رو رنجورم و دلخسته، البته نه به معنای تا امیدی به معنای شرمساری که توان از کف رفته و پیش بردن مطالعه در هر زمینه برایم آنچنان دلکش نیست و با این حال از مباحث معرفتی توان گذر ندارم... چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله در این مسیر با طی مقدمات لازم، با اُنس با روایات و قرآن، جهانی که برای اولیای الهی گشوده شده است، برایتان گشوده می‌شود. موفق باشید

34291

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: بنده کتاب «آشتی با خدا»، «چگومگی به فعلیت یافتن باورهای دینی»، «هنر مردن» و همچنین یه مقدار از «جوان و انتخاب بزرگ»، «ده نکته در مورد نفس» و خود، رو خوندم واقعا عالی بودن اما هنوز یه خلا و مشکل وجود داره که به نظرم میتونید به آن بپردازید. متاسفانه بسیاری از جوانان درگیر شهوات هستن و و اگر تصمیم بگیرن وارد چنین مسیر نورانی بشن، از آنجایی که گناه های جنسی در روح و روان شأن تاثیر منفی گذاشته، در طول این مسیر دچار وسوسه های جنسی و گناه میشن، چون وقتی یه انسان فعل را انجام میده چه خوب چه بد، وقتی انسان تصمیم به تغییر می‌گیرد اما تاثیرات گناه و فعل گناه همچنان در روح انسان هست و در طول شبانه روز بارها وسوسه می‌شود که فعل گناه را دوباره انجام بدهد. من و بسیاری از جوانان واقعا نیاز به یه راهکار عملی برای رهایی از شهوت ها داریم. ما می‌دانیم این شهوت ها مانع مسیر قرب الی الله هستن و سعی می‌کنیم آنها را کنار بگذاریم اما دوباره خواه یا ناخواه به گناه می‌افتیم چون یه راهکار اصلی نداریم. اگه کتابی در مورد رهایی از شهوات دارید لطفاً معرفی کنید و اگر ندارید لطفاً در موردش فکر کنید. هیچ قلمی نتوانست مرا به اندازه ی کتاب شما به وجد بیاورد. یقینا تالیف چنین کتابی تاثیرات بسیار مثبتی خواهد داشت و ان‌شاء الله خداوند در این دنیا و آن دنیا خیر به شما عطا کند. ببخشید زیاد شد پیامم. بسیار سپاسگزارم. خدا نگهدار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مسئله حساسی است و اگر ذهن و روح خود را مشغول اموری بس متعالی نگردانیم توهّمات انسان، انسان را گرفتار چنین مشکلاتی که در جای خود اصالتی اساسی ندارند، می‌کند و در همین رابطه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» تنظیم شده. امید است که راه‌کارهای پیشنهادی در آن کتاب، مفید افتد. موفق باشید

34255

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پرسش شماره ۳۴۲۳۵ و توهین هایی که فرد سوال کننده به جنابعالی و شاگردان شما روا داشت واقعا قلب من را به درد آورد. به نظر من پاسخ دادن به این افراد نفهم و احمق کاری عبث و بیهوده است. اینها قصد فهم مطالب را ندارند. قصد توهین دارند و از صبر و متانت و بزرگواری شما سوء استفاده می کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از حسن نظر جنابعالی. تصور بنده آن است که این افراد، واقعاً افراد مغرضی نیستند، گرفتار فضای مجازی شده‌اند بدون آن‌که جایگاه فضای مجازی را با سواد رسانه‌ای لازم بدانند. حداقل آن است که از طریق عرایضی که خدمتشان می‌شود متوجه می‌شوند در کنار آنچه آن‌ها می‌پندارند می‌توان به افراد دیگری هم که مثل آن‌ها فکر نمی‌کنند، فکر کرد. و در چنین شرایطی گفتگو به میان می‌آید و آن امر مبارکی است. موفق باشید

34238

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام: نگاه یک متفکرِ مسلمانِ موعودباور، درباره سرنوشتِ آينده‌ی انسان و جهان؛ در رابطه با معنویت های نوظهور و معنویت اسلامی، در این مرحله از تاریخ (آخرالزمان)، چیست؟ مشتاق هستم که پاسخ شما را در این باره بدانم. لطفا تعدادی منابع غنی و عمیق، در این مسئله به بنده معرفی بفرمایید. سپاسگزارم، ان‌شاءالله مهمان سفره ی معرفت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام باشید‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» و کتاب «بصیرت و انتظار فرج» کمک می‌کند تا متوجه توهّمی بودنِ معنویات‌های نوظهور بشویم. موفق باشید  

34237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام خدمت استاد گرامی. مسئله ای که دارم این است که اساسا کودکی چیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ به چه انسانی کودک می‌گويند؟ کودکی تاریخی چیست؟ و بشر در چه مرحله ای از تمدن خود کودک بوده و الان در چه مرحله ای قرار دارد؟ بنده فکر می‌کنم امروز، بشر در نوجوانی قرار دارد چرا که او به دنبال هویت گمشده و حقیقی خود می گردد. زیرا با پشت سر گذاشتن دوران مدرن، و نرسیدن به مطلوب خویش؛ امروز به دنبال چیزی اصیل است. و در شرایط و روزگاری به سر می برد که اگر بهترین برنامه مادی و معنوی و اخلاقی را به روشی درست به او عرضه کنیم، عقل بشر امروز با آغوش باز آن را می پذیرد. و این شرایط روحیِ بشرِ امروزِ تاریخ، ویژگی های دوران نوجوانی یک فرد انسانی را به ذهن می آورد. و سوال بعدی اینکه آیا روزگاری بوده که بشر کاملا کودک بوده باشد؟ و در برخورد با پرسش های بنیادین خود، عقل به جایی نبرد و سرگرم امور لغو و بازیچه باشد؟ به نظر می رسد دوران کودکی بشر همان زمانی بود که عالم را اساطیری تفسیر می‌کرد و تلقی انسان انگارانه ای از خدایان داشت، و سرگرم داستان ها و افسانه ها بود. لطفا نظر خود را بیان بفرمایید‌‌. حال پرسش اساسی تر، نقش و جایگاه و اهمیت کودکی در نگاه اسلام، شیوه مواجهه با کودک، و انتخاب یک رویکرد تربیتی و فکری است. نقش تفکر در شکل گیری و ماندگاری تمدن ها چیست؟ تفکر در افق تمدن نوین اسلامی چه جایگاهی دارد؟ در باب مفهوم کودکی در تمدن نوین اسلامی، حرف بزنید. چگونه می‌توان بشر امروز را در تعقل ورزی اش یاری کرد تا از گذرگاه های حساس عمر تاریخی اش به سلامت گذر کند؟ لطفا به سوال های بنده به قدر فرصت تان توضیح بدهید و البته مشتاق معرفی منابع هستم، از تفاسیرقرآن و آیات مرتبط، منابع فلسفی و مقالات، و آثار خودتان هرچه که اندکی مرتبط هستند را لطفا به بنده معرفی کنید. ان‌شاءالله قصد دارم به صورت یک مقاله پژوهشی بر روی این مسائل کار کنم. سپاسگزار و دعاگوی تان هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که حتی تا قبل از حضرت نوح «علیه‌السلام» شریعت به معنایی که بشر با آداب خاص شرعی خود را بپروراند؛ نبوده، و بیشتر با همان کشش‌های روحانی خود نسبتی با خداوند داشته؛ می‌توان گفت مانند کودکی انسان در واقع با امور درونی خود به‌سر می‌برده و در همین راستا می‌توان گفت هر اندازه انسان‌ها بر مبنای قواعد و به تعبیر علامه طباطبایی اعتباریات زندگی را مدیریت کنند و آن اعتباریات مبتنی بر نفس‌الأمر و احکام الهی باشد؛ بشر از کودکی خود به سوی بلوغش قدم برداشته. و این‌جا است که باید پذیرفت اگر انسان‌ها در این دوران همچنان از شریعت و قواعد عقلانی زندگی فاصله بگیرند، به همان اندازه در کودکیِ دوران خود هستند و برعکس، هر اندازه در افق توحیدی تاریخی که در آن حاضرند خود را جستجو کنند، به بلوغ خود رسیده و آینده‌داری برایشان معنا دارد. عرایضی تحت عنوان «سنت سقوط تمدن‌ها از نظر قرآن در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/368?mark=%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7  شده است. که می‌توانید در سایت «لب المیزان» جزوه آن را مطالعه فرمایید. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» و مباحث «رابطه مردمی‌بودن نظام اسلامی و آزادی» در این مورد می‌تواند راه‌گشا باشد، إن‌شاءالله. موفق باشید

33895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا سلام خسته نباشید: برای اینکه خدا به ما نظر رحمت کند و به ما لطف کند چه ذکری را و روزی چندبار بگوییم؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند همواره طالب آن است که رحمت خود را به ما سرازیر کند. به همین جهت ذکر «یا ارحم الرّاحمین» را در نزد خود داشته باشیم، خوب است چرا که: «طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند». موفق باشید

33657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: آقای علیزاده در برنامه ۲۲ مهر ماه خود تهدید غرب را بسیار جدی گرفته بطوریکه مسولین جمهوری اسلامی را توصیه به کوتاه آمدن می کند و تاکید می‌کند که غرب درصدد ضربه مهلک به ایران است و شاهد خود را چرندیات مخملباف در برنامه بی بی سی می‌داند. به نظر می‌رسد این شخص هم سو با دشمن می باشد. بسیار بعید است که دشمن چنین مارهایی دراستین نپروراند که به دروغ خود را وطن پرست می‌دانند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده صوت آن برنامه را گوش دادم. به نظر می‌آید تذکرات و انتقادات خوبی در آن سخنان بود. تذکر دادند دشمن را باید جدّی گرفت تا از تفرقه‌های بیجایی که همدیگر را به بهانه‌های سطحی درک نمی‌کنیم، عبور نماییم. موفق باشید

32857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم اللّه.. عرض سلام و ادب و زیارت قبولی ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره در مسیر توحید و نظر به حضرت رحمان، باید امیدوار بود. ناامیدی مربوط به کسانی است که با خدا معامله نکرده اند. موفق باشید

نمایش چاپی