سلام استاد بزرگوار: خدا قوت. وقتی حال و روز جامعهام و فریاد زنان در کوچه و خیابان را میبینم برایم خیلی چیزها آشناست. همان ذره ذرههایی که از کودکی تا الان در درونم تلمبار شد. همانها که هرگز برایش جوابی نیافتم و هر چه گشتم گاهی اوضاعم را بدتر نمود. شاید برای برخی این فریادها غریب و ناملموس باشد اما برای خیلی از ما زنها آشناست. با وجودی که دلم برایشان میسوزد که برای همان ذره ذرهها که در وجودشان کوه شد راهی معکوس درپیش گرفتهاند اما گاهی انگار با اصل درد صدایشان همراهم! صدایی که از درون برخاسته است. صدایی که قدمتی در تمام تاریخ دارد. استاد شما در جلسهی سوم تقابل حجاب و آزادی چرا؟ داستانی را ذکر کردید که امام خمینی دخترشان را از این که به داماد خانواده سلام کنند نهی نمودند. برای من درک این موضوع اصلا راحت نیست و برایم سؤال شد که در این جهان امروزی این موضوع واقعا جایگاهش کجاست؟ یعنی من به عنوان یک انسان حق ندارم به آقایانی که میشناسم به عنوان یک انسان حتی سلام بکنم؟! با اینکه در جواب میگویند ضرورتی ندارد نمیتوانم همراه شوم چون گاهی از زوایای مختلف مسئلهساز میشود. و اصلا استاد همین مرز بندیهای زیاد از حد احساس محدود شدن میدهد. همین شعار آزادی که با جهت اشتباه دارد فریاد کشیده میشود انگار فریاد جان ماست. در طول تاریخ راهها را چنان بر ما زنان تنگ گرفتهاند و آنچنان در بنبستها و تنگناها قرار دادهاند که ما حتی خودمان را فراموش کردیم و از خودمان دور شدیم. روح ما کی طعم آزادی واقعی و لذت واقعی از زن بودن خودمان را چشید؟ کدام یک از ما هست که در طول حیات زندگیش بارها به جرم دختر بودن روحش از عبارات و حرفهایی آزار ندید؟ حتی با روایتها و احادیثی که زن را در کنار سفیه و طفل قرار داد. ببخشید طولانی شد. حرف زیاد است اما گویی ما حتی زبان گفتنش را هم از دست دادهایم که این چنین در جهتی اشتباه در خیابانها فریاد میکشیم. استاد بزرگوار ممنونم که با این همه سعهی صدر خودتان در گوش دادن و خواندن حرفهای مردم ما را به شوق میآورید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بحث در حضوری است که انسانها در این تاریخ در خود احساس میکنند، که هر کدام جهانی هستند بسی گسترده و باید آن را پاسداشت و نباید دیروز خود را که معنای دیگری از «بودن» بود، با امروز مقایسه کرد و بخواهیم دیروزِ تاریخی خود را بر امروزمان تحمیل کنیم و از امروزمان باز بمانیم و درک حضور امروزین انسان چه مرد و چه زن بسیار امر حساسی است تا در عین زندهنگهداشتن احساس آزادی که غذای جان بشر امروز است، از وجوه قدسی خود بهره لازم را ببریم. ۲. در دل همین احوالات دیروزین و امروزین باز باید آنجا که زن و مرد در عین انسانبودن یکی باید زن باشد و دیگری مرد، امر پروردگار خود را فراموش نکرد و مرز زنبودن و مردبودن در جای خود حفظ شود. زیرا اگر این حضور با آن مرزبندی در کنار هم در صحنه نباشد، همان بلایی که بر عقل تکنیکی آمد و گِشتل جای حضور بشر در آغوش خدا تا مرزهای طبیعت را تنگ کرد، حضور آزادی که گشودگی هرچه انسان است تا بیکرانهها، و به نام لیبرالیسم اسیر بیپرواییها و اباحهگریها میگردد. چه سخت است بر صراطی قدم گذاریم که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت: پیدا کردن معلوم زنده ۱. بعد از بالغ شدنِ نطفه بسته شده، فطرت انسان اقتضای بر تعامل دارد، اصلا یدالله مع الجماعت است، انسان نمیتواند بدون تعامل اجتماعی رشد کند، اصلا معنایی ندارد. اولین ارتباط اجتماعی یک انسان با جنس مرد، پدر اوست و با جنس محبت و لطافت که تعبیر اعم آن زن است، مادرِ اوست. ۲. اینجاست که نقش پدر و مادر بیش از پیش رنگ میگیرد و شخصیت اجتماعی فرزند شکل میگیرد. ۳. فضای مدرسه و دانشگاه جدای از اینکه فضای آموزشی هستند، اولین و بزرگترین و مهمترین محل شکلی گیری انسانیتِ انسان و شخصیت و تفکرات اوست. ۴. در همین حال و هوای رشد نوجوان در دنیای امروزی که در هیچ عنوان قابل قیاس با انسان های دیرین ندارد و در جستجوی خود در بستری فراتر از آنچه که هستْ هست، فضای مجازی را می جوید و خود را در جای جای جهان حاضر می بیند. طبیعتاً تا حدودی می تواند خود را آرم کند. ۵. تولدِ بدون فرهنگ فرزند، تحصیلِ بدون فرهنگ انسان و در نهایت فعالیت در جامعه و بسترِ بدون فرهنگ یا به بیان بهتر کج فرهنگْ، که دشمن تمام توان ازلی و ابدی اش فرهنگ بوده، مطمئناً وی را با پوچی روبروی میکند. توضیح اضافه است اما خوب است برای تکمیل نوشته اشاره ای شود؛ مستحضرید که کشور های غرب زده به چه شکلی تشنه حقیقت از فضای مذهبی حوزه های علمیه هستند، البته دین را به عنوان یک مجموعه احکام مذهبی و به طور کلی دین را یک حضور مذهبی نمیبیند، البته منافاتی ندارد این عرض بنده با اینکه فعالیت های مذهبی نیز انجام بدهند، عرض بنده اینجاست که تشنه حقیقت اند و در رسیدن به مقصود حاضر به انجام احکام مذهبی نیز می شوند. ۶. در فضای انقلاب اسلامی بعد از اینهمه تاکید سرداران این انقلاب، هنوز فرهنگ از همیشه زخمی تر و خسته تر است. نوجوان ما، جوان ما، یا راحت تر بیان کنم خوده بنده پس از تلاش های فراوان در پی جستجوی خود پناه آوردم به دین که آنهم متاسفانه در جمهوری اسلامی جز حوزه های علمیه، آنهم به صورت ضعیف در مکانی دیگر قابل جستجو نیست یا به بیان بهتر نقطه شروع دیگری نیست. ۷. حالا من هستم و یک خدای ساختگیِ به ظاهر زیبا در حوزه علمیه!!! با تنها هدفی که شهید عزیز، بهشتیْ فرمودند: ما به دنیا آمده ایم برای تلاش پر نبرد و پر رنج در راه تکامل خویش و انسانیت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه به عنوان بستری است که پس از طی مقدمات مثل آموزش ادبیات عرب، میتواند زمینهای باشد برای انس با معارف عالیه قرآنی و روایی و انسانشناسی. پس از اینکه انسان تا حدّی در این موارد توانا شد خداوند میدان حضور ما را برای ارتباط بیشتر با انسانها در موقعیتهای مختلف فراهم میکند. هنر ما در اینجا خواهد بود که بتوانیم با درک انسانها و احترام به انتخابهای آنها، آنها را متوجه حقایق و معارف الهی بکنیم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت استاد بزرگوار بنده ۱۶ سال سن دارم و منطقی که مدرسه آموزش داده است را گذرانده ام ولی مطمئنم کافی نیست و آن طور که باید درک نکردم میخواستم منطق جناب منتظری مقدم را شروع کنم آیا به نظر شما مناسب هست یا منطق مظفر را شروع کنم؟ بعد از پایان منطق چه سیر مطالعاتی برای ورود به فلسفه باشد پیشنهاد می کنید ممنون. (این منطق و فلسفه را بر اساس صوت های اساتید بزرگوار میخواهم بگذرانم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «منطق مظفر» را که بنده میشناسم، کتاب خوبی است بخصوص که اساتید خوبی نیز آن را شرح کردهاند. ۲. کتاب «بدایة الحکمه» با شرح آقای امینی نژاد برای شروع خوب است. موفق باشید
بسم اللّه... سلام علیکم ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید حساسیت نشان دهید. احساساتِ پدر بزرگ و مادر بزرگ آنها ماورای این حرفها، جانِ این کودکان را تغذیه میکند و آنان احوالات خوشی را به آن کودکان هدیه مینماید. موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرانمایه: در این روزهای پایانی شعبان المعظم ما رو از دعای خیرتان بی نصیب نفرمایید. استاد جان، یک سوال داشتم و شاید سوال خیلی ها باشه، بنده روی همرفته، نسبت به این موضوع که دنیا را نباید جدی گرفت و نباید تمام ذهن و ذکر و فکر رو روی دنیا گذاشت مشکلی ندارم، اما از آنطرف انگیزه و اراده ای برای کار دیگه ای ندارم، گاهی به خودم میگم باز هم به اهل دنیا، خیلی با شور و نشاط تر از ماها هستن، واجبات رو انجام می دم و یکسری کارهای خونه، البته ۴۰ ساله هستم، مطالعاتی دارم اما هیچ کدوم من رو راضی نمی کنه. توسل کردم به شهید حججی که من هم در جایی قرار بگیرم که مثمرثمر و مؤثر باشم، توسل کردم به شهید سلیمانی که من هم مخلص باشم، اما هیچی نیستم. یعنی اصلا از خودم رضایت ندارم، استاد لطفا منو راهنمایی کنید. من چه کنم که از عمرم بهترین بهره رو ببرم؟ چه کنم که برنامه ریزی داشته باشم و از اون مهمتر برای اجرای برنامه ها انگیزه و توان؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مسیری که باید آن را طی کند قرار بگیرد، از آن به بعد باید اجازه دهد تا اینکه چه پیش میآید و در این تاریخ آن مسیر و راهی که باید در آن حاضر باشیم پس از کسب معارف توحیدی و رعایت دستورات شرعی، حضور در تاریخ انقلاب اسلامی میباشد با همه لوازمی که این حضور در بر دارد.
آری! اگر اهل دنیا به توهّمات خود مشغولند از تنهاییهایی که برایشان پیش میآید مصون نیستند و سخت در زحمتند زیرا تمرین نکردهاند تا تنهاییهای خود را با محتواهای اصیل مدیریت کنند. به ما فرمودهاند: «به تنهایی بکن عادت که در گور/ بخواهی ماند تنها تا دَم صور» و این نوعی با خود بودن است، خودی که در اصالتِ خود نظر به حضرت حق دارد، خداوندی که ما با بودن و با منِ خود میتوانیم حضور او را در افق حضور خودمان احساس کنیم. به گفته جناب آقای ناصر فیض:
مَن اگر با مَن نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن گر شوم مَن باشد از مَن ما ترین
مَن نمیدانم کیام مَن، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است
موفق باشید
با عرض سلام و سپاس فراوان از لطف بی دریغ شما: استاد شما در یکی از سخنرانیها جمله ایی با این مضمون فرمودید که اقوام بر ما حق بیشتری جهت توجه و صله رحم دارند، چرا؟ منظورم این است که مگر ما قرار است چه خدمتی به آنها بکنیم یا اینطوربگویم که توقع از ما چیست؟ مثلا من به دیدن کسی بروم چه کمکی به او می کند؟ فرمودید ما به افرادی که مثل حافظ عشق را به جامعه بر گردانند نیاز داریم، چطور باید این عشق و محبت به جامعه باز گردد؟ یعنی منظورتان فقط مدارا بود؟ آیا می توان جهاد تبیین را در همین سمت و سو معنا کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رویات مکرری در رابطه با صله رحم داریم حکایت از آن دارد که ارحام نسبت به سایرین حقوق خاصی دارند که نباید از آن غفلت کرد. رعایت ارحام موجب حُسن عاقبت میشود. ۲. به هر حال باید به انسانیت انسانها نظرمان مثبت باشد و به همین جهت میفرمایند با گناهِ گناهکاران مخالف باشید و نه با خودشان. آری! یکی از نمونههای برخورد انسانی با انسانها، همان مدارایی است که میفرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: استاد مطالعه معرفت نفس زمان بره؟ صوت جلسات شما رو گوش دادم و با یکی از دوستان مباحثه هم دارم ولی فکر میکنم دیره و بایستی زودتر رد بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هرطور که خودتان صلاح میدانید عمل کنید. موفق باشید
با سلام: وقت بخیر. آیا اداراک من از جهان درست است؟ ببینید وجود انسان محدود است به حدود جسمانی، در مماس با این وجود فضای اطراف ما قرار دارد ولی وجود انسان متصل به این فضاست اینطور نیست که بین انسان و فضای اطرافش نیستی حاکم باشد، فرشتگان هم به نحوی در این عالم متصل به وجود انسانند و اینطور نیست که بین انسان و فرشتگان نیستی فاصله انداخته باشد. حالا فرض کنید یک مجموعه از انسان و فرشتگان و فضای اطراف انسان داریم جمعا این مجموعه چون به تصور در میایند محدودند یعنی فرض کنید موجودی است که یک قسمتش انسان است یک قسمتش فرشتگان یک قسمتش فضا. کل این مجموعه اگر به تصور دراید حدودی دارد. پس خدا مجموعه این موارد نیست. حالا خدا چیست؟ اگر وجود را گسترش دهیم مثلا وجود انسان را هیچگاه این وجود به عدم نمیرسد تا در جایی تمام شود این وجود بینهایت خداست و انسان قسمتی از این وجود است که قابل رویت شده فقط قسمتی از کمالالت این وجود را نشان میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که وجود به اعتبار وجود، تقسیمبردار نیست، آنچه در صحنه شامل کثرت میشود مظاهر وجود است. در مورد انسان هم اگر انسان بتواند در وجود خود حاضر شود، خود را در بیکرانگیِ وجود احساس میکند در عین محدودیتی که در وجود خود دارد که عین ربطبودن به وجود مطلق است که بیکرانه میباشد. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد: بنده جوانی ۱۹ ساله هستم و میخواهم همچون حضرت فاطمه، بانو زینب کبری و حضرت معصومه جهاد کنم و نسبت به جامعه بی تفاوت نباشم. برداشتی که بنده از این بانوان دارم مقابله با ظلم مسئولین بی کفایت بود و آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکردند. بنده میخواهم پیرو راستین حضرت فاطمه باشم، شهیدانه زندگی کنم و شهید از دنیا بروم. لطفا بفرمایید چه سبک زندگی را انتخاب و عمل کنم که به مقصود برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در راهی که رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» متذکر آن هستند، از یک طرف، و با دنبالکردن معارف اسلامی و آگاهی از معارف قرآنی، خود به خود خداوند آنچه در اطراف ما برایمان پیش میآورد را همان چیزی قرار میدهد که موجب رضایت او میشود. پیشنهاد اولیه جهت حضور در معارف اسلامی و قرآنی، دنبالکردن سیر مطالعاتی سایت است https://lobolmizan.ir/page/seyr . موفق باشید
با سلام و عرض ادب! سوالی داشتم از محضر استاد گرامی! امیدوارم که پاسخ آن را بدهید! سوال: شما که ما را تشویق به معرفت النفس می فرمایید، لطفا در صورت امکان بفرمایید که شما که در طی این سالها روش معرفت النفس را رفته اید، به چه نتایجی رسیده اید؟ چون حق شاگرد است که بداند استادش در چه راهیست. امیدوارم که صادقانه پاسخ دهید. لطفا توجیه نفرمایید. منتظر پاسخ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله «معرفت نفس» امری نیست که مربوط به بنده باشد. موضوع بشر جدید است که نیاز دارد ابعاد گسترده خود را بیابد، حال یا از طریق معرفت نفسی که امثال علامه طباطبایی و یا آیت الله حسنزاده به میان میآورند؛ یا از طریقی که جناب هایدگر در موضوع «دازاین» مطرح میکند. موفق باشید
سلام استاد وقت شما بخیر: نظر شخصی حضرتعالی در باره ۱. حجاب اجباری و همچنین ۲. در باره نحوه صحیح برخورد با افراد بد حجاب و یا بی حجاب و همچنین ۳. درباره گشت ارشاد چیست (منظور افرادی نیستند که با تبرج سعی در انحراف جامعه دارند - صرفا فردی که بدون روسری اومده در جامعه) قبلا در این زمینه سوالی پرسیدم و به مقاله ای در همین سایت و همچنین به گفتگوی رادیو جدال ارجاع دادین اونها رو کامل گوش دادم مطالب قبلی شما رو هم تقریبا خوانده ام در اینجا صرفا نظر شخصی شما رو می خواستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شرح جلسه اول مقاله «تقابل حجاب و آزادی! چرا؟» که شروع شده است با توجه به ابعاد گسترده موضوع، إنشاءالله نکاتی در این رابطه از جوانب مختلف روشن میگردد. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/11593
بسم الله الرحمن الرحیم. چطور میتوان برای زنان اثبات کرد که اگر فرزند آوری نکنند به پوچی میرسند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 32960 رجوع فرمایید. موفق باشید
طبق نظر کارشناسان، انسانها از نظر فکری به دوقسمت تقسیم میشند، اول افرادی که در حیطهی خاصی ولی عمیق فکر میکنند (مثال دریاچهای که عمق زیادی دارد)، ثانی افرادی که خیلی گسترده ولی سطحی، تامل و زندگی خود را میگذرانند (مثال دریای بزرگ ولی کمعمق) بنده تا به الآن هرکسی که عمیق فکر میکند را خیلی موفقتر دیدم تا دسته دوم!خودم به این نتیجه رسیدم که جزو دسته دوم هستم، دوستانی که دارم جزو دسته اول. هرجور نگاه میکنم میبینم این افراد بهتر فکر میکنند، بهتر تصمیم میگیرند و بطورکلی موفقتر هستند. اما برای دسته دوم که خودم جزوشون هستم حداقل شخصا چیز خاصی ندیدم و این مسئله من رو اذیت میکنه. وقتی میبینم رفقام خوب میفهمند خوب تحلیل میکنند و خوب بحث میکنند و سوال میپرسند و... ولی خودم هیچ، یک ناامیدی خاصی در وجودم پدید میاد، البته نه به این معنا که کاملا ناامید باشم و تو سر خود بزنم و...، از این جهت که بالاخره یک اذیت و آزار روحی خاصی داره و این رو نمیدونم چطور درمان کنم. حالا هم نمیدونم چقدر تونستم مسئلهای که تو ذهن هسترو روشن کنم، خواستم راهنمایی بفرمایید که برای درمان این روحیه چه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمّق در معارف توحیدی و رعایت دستورات شرعی در امورات فردی و اجتماعی، انسان را به فطرتش نزدیک میکند که به گفته قرآن آن فطرت در همه انسانها یکسان است و میتواند از طریق دستورات شرع در گستره حضور انسانهای مؤمن حاضر شوند و از پوچیها و تنهاییهای مربوط به دنیاطلبی آزاد گردند. موفق باشید
عرض سلام و تشکر فراوان: استاد محترم برای مراقبه مخصوصا در مورد خطورات قلبی چه راهی توصیه می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در معارف توحیدی عمیقتر شویم، به همان اندازه خطورات، ضعیفتر میشوند. مباحث «معرفت نفس» جهت این امر میتواند مفید باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: من در طی چند سال اخیر اعتقادات خود را تغییر دادم. الان در شرایطی هستم که شاید می توان گفت تنها محجبه در میان اطرافیان هستم. به شدت از عجب و کبر در وجود خود میترسم. میخواستم علامت یا نشانه ای بفرمائید تا بدانم دچار عجب هستم یا خیر و این که درمان آن چیست؟ دوم آن که من برای ترک گناهان زبانی خیلی تلاش می کنم، ولی با توجه به زندگی تلخ گذشته، خیلی کم در این مورد موفق می شوم. لطفا من را در این مورد راهنمایی بفرمائید و نسخه ای برای درمان این بیماری به من بدهید. سوم این که با توجه به اختلاف اعتقادی من با اطرافیان و خانواده ام و با توجه به زن بودنم، سالهای سال است که موفق به زیارت کربلا و مشهد نمی شوم و گاهی از شدت دلتنگی بسیار گریه می کنم. هر چه تفکر می کنم دلیل این بی سعادتی را پیدا نمی کنم که چرا ائمه ی بزرگوارش من را قابل نمی دانند و مرا به حضور خود نمی طلبند. لطفا من را در این مورد راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید مواظب باشیم در ازای توفیقی که از طرف خداوند نصیب ما میشود، بقیه را در ذهن و گفتارمان تحقیر نکنیم در عین آنکه اعمال غیر شرعی آنها را بد میدانیم ولی نه خودِ آنها را، زیرا امید بیداری و اصلاح در انسانها همیشه هست، مگر آنهایی که آگاهانه بنای مخالفت با حقیقت را دارند. اکثراً مردم، جاهلِ قاصرند و مطمئن باشید چیزی نمیگذرد که اکثر آنها متذکر میشوند و در آینده بسیاری از این نوع افراد، خود را پارههای تن انقلاب و شهدا مییابند. ۲. به همین تقدیری که برایتان پیش آمده است، راضی باشید إنشاءالله عطش زیارت اولیاء الهی در جای خود بسیار کارساز است. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: با این احساس تنهایی باید چکار کرد؟ خیلی مراجعه میکنن ودنبال راهکار هستن غافل از اینکه بنده خودم بیشترین احساس تنهایی رو دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و محبت و ایثار. موفق باشید
سلام علیک و رحمت الله: با آرزوی توفیق روز افزون برای شما. با توجه به رشته تحصیلی شما آیا تا به حال به این نتیجه رسیدهاید که از قدمت بشر کنونی چند سال است که میگذرد و حدیثی دیدم از امام جعفر صادق که قبل از نسل کنونی خداوند ۶ یا ۷ نسل آفریده که ظاهرا همه منقرض شدهاند و استخوانهایی پیدا شده که تا یک ملیون و بعضا تا ۴ ملیون سال قدمت دارد اما آلمانها به این نتیجه رسیده اند که دی ان ای آنها با بشر کنونی فرق دارد اگر وجود آنها قطعی است هدف از خلقت آنها چه بوده با اینکه به مرز حیوانات بیشتر نزدیکند تا انسان کنونی و حتی از روی جمجمه آنها بدست آورده اند که حجم مغز آنها حدود ۳۵۰ گرم بوده است و مسلما بحث خلیفه اللهی در مورد آنها مطرح نبوده. جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و از نظر زمینشناسان نمیتوان گفت حضور اولین انسان تا امروز چندسال بوده است و آن نظریهای که مدعی است انسان از نسل انسانهای میموننما بوده؛ کاملاً از نظر زمینشناسان ردّ شده است. عرایضی در جلسۀ سوم شرح سوره «سجده» در این رابطه شده استhttps://lobolmizan.ir/sound/1250?mark=%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D9%87#sound-row-4607 . بهترین نظر همانی است که ما متوجه شویم اولین انسان حضرت آدم بودهاند که در ضمن اولین پیامبر نیز همان اولین انسان است. موفق باشید
سلام و رحمت: مطالعه پرسش و پاسخهایتان درباره عرفان عملی، چنین مینماید که میان اهل کرامات و اهل عرفان تفاوت قائل هستید. بهطوری که امثال مرحوم شیخ رجبعلی را از دسته اول و امثال مرحوم قاضی را از گروه دوم دانستهاید. در صورتی که بسیاری از زبدگان عرفان از جمله همین آیت الحق قاضی و امثالهم، کرامات عدیده داشتهاند؛ مشهور در این میان مرحوم بهجت است! آیا صرف کرامت داشتن یا نداشتن را ملاک درستی یا اشتباهی مسیر اشخاص قرار دادن کار اشتباهی نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که ملاحظه میکنید صرف کرامتداشتن و یا نداشتن، ملاک درستیِ راه نیست؛ ملاک درستی راه، حضور در شریعت محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» در عقاید و اخلاق و احکام است. آنچه هست باید متوجه باشیم هر اهل کرامتی را نمی توان اهل عرفان به معنای حضور توحیدی نامید و این امر را میتوانید در یکی از پاورقیها مفصل کتاب «آیت الحقّ» که جریان رجوع مرحوم شیخ رجبعلی خیاط به آیت الله قاضی را نقل میکند ملاحظه فرمایید. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: با خودم که فکر میکنم میبینم که چه آفرینش زیبایی داریم؛ هنگامی که با خواندن چند کلمه از یک متنِ یک کتاب، از عالم جسم ها به عالم خیال ها پرواز میکنیم. از کودکی در فن نوشتن استعدادی در خودم حس کردم و این موهبت الهی را در قالب داستان های کودکانه در دوران نونهالی بر خودم عرضه کردم. حال که دغدغه مندتر از گذشته شده ام حس می کنم که فراتر از اینها باید بود تا بتوان گوهری آفرید که راز درونی جوهر انسان را بر همگان برملا کند. خواهان خلق اثری هستم که شخص وقتی آنرا میخواند، با دیدن هر کلمه و گذشتن از هر فصل کتاب، از کالبدش رهایی یابد و به اصل خویش نزدیکتر شود. گویا می خواهم انسان را به نمایش انسان بیاورم. نمیدانم! کتاب هایی را درباره سردارِ شهید حاج قاسم سلیمانی خواندم که روحیه مناسبی داشتند. با خودم می گویم که چگونه باید ایشان را وصف کرد که ایشان وصف شود؟! اگر خواننده ای تصویر درونی ما از سردار دلها را ببیند، در هرجای دنیا بدون هیچ تعصبی می پذیرد که آری! این است «انسان» آنگونه که باید باشد. مانده ام چگونه متنی بیافرینم که هر انسان با هر نگرشی را به اصل خویش فرا بخواند؟ این متن و این اثر چه ویژگی و یا ویژگی هایی دارد؟ آن تصاویری که در عالم خیال نقش میبندند گاهی اوقات آمیخته با اباطیل است و همین، تشخیص صلاح نوشته را سخت میکند. اصلا چگونه آن خیال پاک را به عرصه بیاورم؟ اصلا آیا منشأ این تفکرات، خیالات ما هستند؟ قضیه برایم موهوم است و روشنایی میطلبم. خواهانِ پیشنهاد شما استاد بزرگوار هستم. با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور است که میفرمایید. بشر امروز با روحیه آخرالزمانیاش در جستجوی خودش میباشد. خودی به وسعت همه اسمائی که بر جان او دمیده شده است. به همین جهت باید او را با «خودش» آشنا کرد. عرایضی در این رابطه در جلسه اخیر صحبت از سوره «الشمس» شده است. خوب است به آن جلسه نظری بفرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/12566
https://eitaa.com/matalebevijeh/12574
سلام استاد طاهرزاده: با آنکه بعضی از دوستان دغدغه مند به شما ایراد میگیرند که حمایت شما از انقلاب مبنای عقلی دارد یا خیر یا در بعضی از موارد متهم میکنند بدون دلیل از نظام حمایت میکنید، بنده یک (ادعا) جمله عرض میکنم و آن همان جمله معروف امام بزرگوارست که فرمودند: اگر من از از انقلاب برگردم مردم برنمی گردند. بنده قلبأ و عقلأ به این حقیقت رسیده ام که اگر (روزی به فرض هزاران محال) حضرت آقای خامنه ای از نظام برگردند بنده بر نمیگردم. چرا؟ چون با مطالعات و همچنین تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده ام در طول تاریخ هیچ نظام حکومتی به مانند انقلاب اسلامی و این نظام، بر اساس حکمت و مردم دوستی، خیر خواهی و وجدان انسانیت نبوده است و این نظام حکومتی طلب تاریخی بشر بوده است ـ اری طلب تاریخی ـ . گرچه در آغاز راهیم ولی فقط این مسیر ما را به مقصد و آرمان نهاییِ تمام انسانها می رساند. امید وارم به حقیقت انقلاب اسلامی برسیم. به دوستان دغدغه مند عرض میکنم که: انقلاب شناسی دانستنی نیست انقلاب اسلامی فهمیدنی و دیدنیست، خودش بصیرت است خودش عالم غیب است، خودش امام زمان ـ عج الله است که کم کم دارد ظهور میکند و کمکم رخ نشان میدهد. باید فقط به تماشا بنشینیم البته به روش پدیدار شناسانه (نفی تعصبات خود تا حقیقت انقلاب اسلامی ظهور کند). خیلی از ما، افراد با سواد، متأسفانه گرفتار زنجیر و زندان اطلاعات خود هستیم باید بدانیم که چیزهایی را نمیدانیم و آن عالم حقیقی انقلاب اسلامیست. کلام آخر و خلاصه، انقلابی بمانیم تا در جاودانگی خود ـ الان ــ حاضر شویم نه بعدأ ـ انشاء الله و السلام علیکم جمیعأ و رحمة الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر حقّانیت انقلاب را به عنوان نور حضرت حق، جهت احیای بشر آخرالزمانی نمیبینند، لااقل هویت باطل و فاسد دشمنان انقلاب را بنگرند و متوجه باشند مسلّماً خداوند به حکم «والله لا یهدی القوم الفاسقین» کار آنها را به نتیجه نمیرساند و این ملاک بسیار خوبی است که نسبت به ادامه انقلاب و رفع مشکلات با حفظ انقلاب فکر بشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: بنده دوستی دارم که حدود ۱۰ سال پیش کودکش را در حادثه ای از دست داد. بعد از این جریان دیگر بچه دار نشد و پیگیر درمان هم هست. این حادثه مسیر جدیدی را برای او باز کرد که پایش به حوزه باز شود و با معارف دینی آشنایی پیدا کند. الان دنبال این موضوع هست که روش درمانی جدیدی را انجام دهد که این روش هم هزینه های زیادی دارد و اگر نتیجه ندهد، ضربه روحی برای او خواهد داشت. برای این روش درمان با استادی که از چشم باطن برخوردار است مشورت کرد، و ایشان به او گفتند که همان داروهای طب سنتی را ادامه بده و فقط امیدت به قرص ها نباشد امیدت به خدا باشد. من احساس می کنم که این دوست ما گره اش اعتقادی است. هنوز اثر را از قرص و دارو و درمان می بیند و نه از خداوند. نمی داند چه کار کند؟ نمی داند همان سنتی را ادامه دهد و یا شیمیایی را پیگیر شود. اگر راهنمایی می شود به ایشان کرد بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تخصصی ندارم. ولی همین اندازه میدانم خداوند شفای بیماریها را در راههای سخت و مشکل قرار نداده است. به همین جهت در آن حدّی که میتوان، باید اقدام کرد و بیش از آن با صبر باید کار را پیش برد. موفق باشید
با سلام: در بحث حرکت جوهری، که ماده عین حرکت است، آیا می توانیم بگوییم که حرکت جوهری آغازی ندارد؟ چون عین حرکت است نه اینکه چیزی باشد که حرکت میکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آریً ماده از نظر حرکت، آغازی ندارد ولی وجودی است که عین حرکت است بنابراین از نظر وجود، آغاز برایش مطرح است نسبت به عدم. موفق باشید
سلام علیم: در برهان صدیقین که توی کتاب شرح براهین صدیقین و جوهری، تقریر فرموده اید بدون استدلال، کمال را عین وجود می دانید. مفهوم وجود را می دانیم اما کمال به چه معناست؟ نقص و کمال مبهم هستن و باید تعریف درست و حسابی داده شود. مثلاً ارسطو مثال میزنه میگه نطفه ناقص هست و وقتی تبدیل به انسان شد کامل میشه. همینکه «ماهیت» گرفت میشه کامل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای کمال و نقص را هرکس به صورت بدیهی درک میکند و به خودی خود تعریفبردار نیست مگر در مقایسه و نسبت. آری! میتوان گفت که نطفه یک موجود نسبت به فعلیتیافتنِ آن موجود، ناقص است. موفق باشید
با سلام: پس از شنیدن صوت بدن اخروی، سوالی دارم و آن اینکه: زیباترین جلوه ای که برای انسان در قیامت تجلی می کند چه صورتی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. هرچه در موردش بگوییم بالاخره مربوط به تصوراتی که ما از دنیا داریم. موفق باشید
با سلام: آیا صوت های فصوص الحکم هست؟ برای تهیه آنها چکار کنم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از طی مقدمات لازم میتوانید با جناب حاج آقا نظری تماس بگیرید و از ایشان دریافت کنید. مقدمات لازم مثل دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» همراه با شرح صوتی آنها، آن هم با جدیّت کامل، وگرنه در مواجهه با مباحث «فصوص» گرفتار نوعی سرگردانی خواهید شد. موفق باشید. شماره حاج آقا نظری 0913602342