بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7404
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی ، جمعی از طلبه ها و دانشجوهای قم هستیم که با دغدغه فهم و ترویج گفتمان فکری انقلاب اسلامی موسسه ای به نام "عصر گذار" تاسیس کرده ایم و در حال فعالیت هستیم. مسئله نسبت ما با ولی فقیه و رسیدن به یک دستگاه جامع فهم کلام رهبری که به دور از تفسیرهای سلیقه ای باشد، مار را برآن داشت تا سلسله جلساتی را در موسسه برگزار کنیم تا با همفکری هم بتوانیم برای سوالات خود در این زمینه جوابهایی پیدا کنیم. در این راستا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) با توجه به انس برخی دوستان با مباحث شما مورد بحث و بررسی قرار گرفت و سوالاتی در رابطه با نظریه اشراقی که حضرتعالی مطرح کرده اید پیش آمدکه محضرتان عرضه می داریم امیدواریم با جواب های شما افق های بلندتری پیش رویمان باز شود. مقدمه : از آنجائیکه ما در فضای نظام ولایت فقیه تنفس می¬کنیم و دوره تاریخی ما مصادف است با حرکت نورانی انقلاب اسلامی که مبنای آن ولایت حکم الهی بر مناسبات انسانی است و از طرفی در دوران غیبت قرار داریم لذا مسئله ولایت فقیه ، جایگاه آن ، نسبت ما با آن و تأثیر و تأثّر آن بر حرکت عمومی زندگی بشر معاصر و ... از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. ضرورت ارتباط مستحکم با ولایت از طرفی و امکان برداشت¬های مختلف و بعضا سلیقه¬ای از کلمات ولی ما را با انبوه سؤالات مواجه کرده¬است. برآنیم تا با کمک دوستان فضایی سامان دهیم تا با همفکری هم بتوانیم افقی در جهت حل سؤالات بیابیم. سؤالات اولیه: 1- نسبت حوزه تفکر و تحلیل¬های فردی اشخاص با کلمات رهبری چیست ؟ مثلا اگر متفکری در موضوعی نظرش خلاف رهبری باشد آیا این اختلاف نشان می دهد که آن متفکر ذیل رهبری تفکر نکرده است؟ آیا اگر کسی ذیل رهبری سلوک کند لزوما باید در عرصه اندیشه ورزی و تولید فکر هم نظر با ایشان باشد؟ 2- نسبت تفکر با جایگاه ولایت فقیه چیست ؟ یعنی آیا ولایت فقیه صرفا یک منصب مدیریتی و اجرایی است و لزوما در حوزه اندیشه ورود متفکرانه ندارد یا خیر ولی فقیه شأن تفکری و اندیشه¬ای هم دارد ؟ ثمره سؤال این است که آیا برخورد ما با کلمات رهبری از منظر تفکر باشد یا مدیریت اجرایی کشور ؟ آیا اگر رهبری یک متفکر حوزوی یا دانشگاهی بودند در مسائل فکری همین طور حرف می زدند که الان حرف می زنند؟ آیا می شود گفت بسیاری از کلمات و تحلیل های رهبری از جایگاه سیاسی و مدیریتی است و به خاطر قرارگیری در چنین منصبی و به اقتضای امر سیاست است و لزوما هست ها و نیست ها را مطرح نمی کنند بلکه به اقتضای سیاست ورزی و حرکت جامعه به سمت آرمانها، کلماتشان ناظر به بایدها و آرمانهاست؟ مثلا اینکه رهبری می فرمایند ملت و جامعه ما روز به روز بصیرتر و فهمیده تر شده و ایمانشان بیشتر شده و در کل رشد کرده اند آیا واقعا چنین است؟ یا نه چون می خواهند به مردم امیدواری دهند اینطور صحبت می کنند. 3- آیا مواضع رهبری در زمینه¬های تمدنی مثل علم ، تکنولوژی ، غرب و ... کاشف از نظر ایشان در حوزه اندیشه است یا خیر صرفا در مقام گذار و اجرا مطرح شده است ؟ مثلا آیا این درست است که بگوییم رهبری ماهیت تکنولوژی که ذاتا شیطانی است را می دانند و قبول دارند منتها برای اینکه امت اسلامی را از این جهنم تکنیک نجات دهند مجبورند امت را به پیشزفت علمی و تکنیکی تشویق کنند؟ یعنی قائل به یک نحوه دوران گذار هستند؟ با توجه به اینکه ظهور کلمات رهبری در باب علم و تکنیک بد بودن ذاتی علم غربی و تکنولوژی را نمی رساند، می توان گفت رهبری اساسا تکنیک را از منظر غرب شناسانی مثل هایدگر نمی نگرند و صرفا یک ابزار که هم استفاده خوب می شود کرد و هم استفاده بد ،می دانند؟ 4_ آیا برخورد ما با کلام رهبری به مثابه کلام معصوم است ؟ یعنی آیا تمام مواضع و بیانات رهبری دارای نکته و تحلیل و معناست ؟ اگر چنین است چه روش و دستگاهی برای فهم درست و منطقی و اصولی کلمات رهبری وجود دارد که دچار خطا و برداشت های سلیقه ای نشویم و به مراد اصلی ایشان برسیم؟ مثلا برای فهم کلمات معصومین قواعدی مثل اصول فقه یا روشهای تفسیری و ... تدوین شده است آیا برای فهم کلمات رهبری چنین دستگاهی موجود است؟ 5-آیا بیانات رهبری دارای ظاهر و باطن است ؟ ظهور کلمات رهبری حجت است؟ یا باید به دنبال پشت صحنه ها و مصلحت ها و ... بود که اثر آن این است که باعث می شود تفسیر کلام رهبری جایگاه پیدا کند و بحث اساسی شکل می گیرد که چگونه و با چه دستگاهی باید این امر صورت بگیرد؟ 7_ مقدمات خارجی لازم برای فهم عام و خاص ، محکم متشابه و ... کلام رهبری چیست ؟ 8_ موانع و آسیب¬های موجود در مسیر فهم صحیح کلام رهبری چیست ؟ تفسیرهای متفاوت و بعضا متضادی که در سطح عموم نخبگان و حتی فضای نخبگانی خاص ولایی شکل می گیرد به چه دلیل است و چگونه می توان این مسئله را حل کرد؟ ................................................................................................................. این ها سوالاتی است که در شروع این هم اندیشی وجود داشت و البته دارد و با ارائه کتاب سلوک و ولایت فقیه امام (ره) و نظرات اندیشمندان دیگر در جلسات موسسه سوالات دیگری هم اضافه شد مثل: سوالات مربوط به نظریه اشراقی بودن جایگاه امام و ولایت فقیه: شما می فرمایید که حضرت امام (ره) با توجه به ویژگی های شخصیتی و سیر وسلوک الهی که داشتند توانستند قلب خود را مستعد پذبرش حقیقت انقلاب اسلامی و درادامه مدیریت آن بکنند و خداوند این حقیقت را بالاجمال به قلب ایشان اشراق کردند. و در کتاب توضیح می دهیدکه اشراق به چه معناست و تفاوت آن با تعقل چیست اینکه در اشراق تمام حقیقت و نه قسمتی از آن و به نحو جامعیت ونه مجموعیت بر قلب سالک راه تجلی می کند و از بالا افاضه می شود به خلاف تعقل که با تفکر و از پایین حاصل می شود . 1- حال سوال این است که با اشراق حقیقت انقلاب به قلب امام ،چه اتفاقی درامام می افتدآیا امام درتمام موضع گیری ها،تصمیمات ،ارائه راهکارها،مسائل خرد و کلان و ... بر اساس این اشراق عمل می کردند که نتیجه بگیریم هیچ خطایی در آنها راه ندارد و یا اینکه صرفا نوری درقلب ایشان روشن شده بود ولکن ایشان به مدد اجتهاد فقهی نظرداده و عمل می کردند یعنی در مدار ولایت فقه گام بر میداشتند نه اینکه بااتصال به غیب انکشافاتی رخ داده و نظر بدهند.البته منکراین نیستیم که درموارد متعددی امام رفتارهایی را از خود بروز می دادند که نشان از روح توحیدی ایشان داشت ولی بحث کلی است صغری : نحوه ارتباط امام با انقلاب و مدیریت آن اشراقی است کبری : در اشراق تمام حقیقت بالاجمال بر قلب سالک وارد می شود و سراسر وجود اورا با این نور پیوند می دهد و شخصیتی اشراقی از او می سازد و باعث میشود حرکات و سخنان و شخصیت او راه بری امت کند. نتیجه : پس امام که شخصیتی اشراقی است باید در تمام حرکات و سکنات مربوط به انقلاب به نحوه ای از عصمت رسیده باشند چون اشراق این طوراقتضایی می کند. در حالیکه هم خود امام این طور ادعایی ندارند( نقل به مضمون از کتاب ولایت فقیه :کسی توهم نکند که این جایگاه یعنی ولایت فقیه مقام معنوی برای کسی میآورد) و هم جاهایی به اشتباهاتشان اعتراف کرده اند مانند قضیه بازرگان یا بعد از قضیه قطعنامه که فرمودند" اگر می دانستم که مردم این طور وارد صحنه می شوند قطعنامه را نمی پذیرفتم" اشاره به هجوم مردم به جبهه ها در عملیات مرصاد.اگر امام به غیب وصل بود قاعدتا باید از قلوب مردم باخبر می بود و طور دیگری تصمیم می گرفت. 2- در مورد حضرت آقا که قائلید مفصل امام و ادامه دهنده مکتب اشراقی ایشان هستند چه باید گفت؟ آیا ایشان هم ارتباطشان با انقلاب و مدیریت آن و مواضع و بیاناتشان اشراقی است؟ اینکه حضرت آقا در مسئله جمعیت می فرمایند اشتباه کردند و از تاریخ عذرخواهی می کنند با مسئله اشراق چگونه جمع می شود؟ حضرتعالی در سایت در جواب فرموده اید که در مسائل کلان و مرتبط با جهت گیری ها اشراق می شود و نه در همه امور. این سخن با فرمایش شما که می فرمایید در اشراق همه حقیقت بالاجمال نازل می شود بر قلب ولی، ناسازگار است چون مگر مسئله مهم جمعیت جزو حقایقی نیست که می بایست بر قلب ایشان نازل می شد. 3- آیا اشراق همان کشف و شهود عرفانی است؟ 4- نسبت اشراق با فقه و تصمیمات مبتنی بر دستگاه فقهی ولایت فقیه چیست؟ 5- آیا اشراق در ولایت فقیه شرط است؟ امام (ره) در کتاب ولایت فقیه شرایط ولی فقیه را فقاهت و عدالت می دانند و حرفی از حالات عرفانی و اشراقی و ... نمی زنند و جایگاه ولایت فقیه را مجری احکام اسلام می دانند و داشتن مقامات عرفانی را شرط نمی دانند.آیا اشراق در مفهوم عدالت اخذ شده است؟ 6-در صورت ملتزم شدن به نظریه اشراق با این فهم ما از بحث شما که ولی ارتباط وجودی با حقایق می گیرد و حقایق بر قلبش تجلی می کند خطا و اشتباه چگونه و با چه فرآیندی توجیه می شود؟ ریشه خطا در ولی اشراقی چیست؟ و چرا ایجاد می شود؟ 7-جایگاه استفاده ولی از نظرات کارشناسی چیست؟ نسبت نظرات کارشناسی با حقایق اشراق شده بر قلب ولی چیست؟ آیا مانند حکم و موضوع فقهی است؟ به عنوان نمونه آیا نظرات کارشناسی متفکرین در مسئله غرب شناسی روی شناخت رهبری از ماهیت تمدن غرب اثر دارد یا نه رهبری به واسطه درک الهی و اشراقی و الهامات، ماهیت غرب را شناخته اند؟ 8-آیا اشراق مطرح شده توسط استاد همان قاعده لطف است؟ تفاوت ها و شباهت ها چیست؟ 9- دایره ولایت پذیری ما تا کجاست؟ آیا تفاوتی بین ولایت پذیری در حوزه مسائل کارشناسی و فکری مثل تولید علم، مهندسی فرهنگی و ... و مواضع و احکام حکومتی و سیاسی رهبری وجود دارد؟ اگر کسی در حوزه اندیشه به این جمع بندی رسید که مثلا در مسئله غرب نگاه باید کلی باشد و خوب و بد کردن غرب درست نیست و یا مهندسی فرهنگی راهکار درستی نیست یا موارد دیگر، در اینجا ولایت پذیری او چگونه تعریف می شود؟ 00000000000000000000000000000000000با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حضور اشراقی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تاریخ جدید نیاز به تبیین بیشتری دارد که سعی شده در متن پیاده‌شده‌ از جلسات 3 و 4 شرح کتاب سلوک در مدرسه‌ی معصومیه مطالبی را عرض کنم. امیدوارم آن متون آماده شود زیرا تا حدّی موضوع را روشن می گرداند. با این‌همه تصور می‌کنم با جواب به سؤالاتی که فرموده‌اید تا حدّی بتوان موضوع را روشن کرد. 1- اگر بپذیریم انقلاب اسلامی یک تقدیر الهی است جهت تجلی نور توحید به صورت خاصی که این عصر و زمان اقتضاء می‌کند و رفتار و گفتار رهبری«حفظه‌اللّه» در حال حاضر مظهر آن تقدیر است، می‌پذیریم که تنها تفکری تفکر است که در ذیل این تقدیر قرار داشته باشد. زیرا امام معصوم به ما فرموده‌اند: «عَلَى الْعَاقِلِ أنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه‏» پس آن کسی عاقل و اهل تفکر است که بفهمد ما در چه شرایط تاریخی قرار داریم و رجوع او به حق در این زمان همراه با رجوع او به تقدیری باشد که حضرت حق اراده کرده و این شخص «مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ» باشد. یعنی بر اساس شناختی که از زمانه‌اش پیدا کرده با حادثه‌ها و اتفاقات روبه‌رو شود و در همین فضا نیز سخن بگوید. بدین لحاظ نمی‌توان جز در این فضا تفکر را تفکر دانست 2- ولیّ فقیه آن انسانی است که مددهای الهی که خداوند بنا دارد به انسان این دوران برساند، از طریق او می‌رساند. چیزی که شما در تجربه متوجه‌ی آن هستید که چگونه با یک صحبت، همه را به تعادل لازم در راستای اهداف متعالی توحیدی این دوران برمی‌گردانند. بنابراین هرگز نمی‌توان جایگاه مدیریتی ایشان را از جایگاه هدایتگری ایشان جدا کرد و حقیقتاً با توجه به نوری که در افق تاریخ می‌نگرند می‌فرمایند: جامعه‌ی ما روز به روز بصیرتر می‌شود 3- بنده نیز همین‌طور فکر می‌کنم که ایشان متوجه ذات تکنولوژی هستند، ولی همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 7390 عرض شد؛ ایشان به عنوان رهبری آگاه متوجه است چگونه این ملت را جلو ببرد که از روح غربی عبور کنیم و البته این بدین معنا نیست که حتماً ایشان باید تماماً نگاه هیدگر را پذیرفته باشند 4- ما از طریق انقلاب اسلامی متوجه اهدافی شده‌ایم که در این عصر باید دنبال کنیم و ملاک صحت یا عدم صحت یک سخن به‌خصوص سخن رهبری با نظر به نزدیک‌کردن یا دورکردن ما در رابطه با آن اهداف معلوم می‌شود و در همین رابطه است که حتی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: این ملت راه خود را پیدا کرده و اگر من هم برگردم این ملت برنمی‌گردد 5- با نظر به اهداف انقلاب که عبور از ظلمات مدرنیته و برگشت به اسلام و توجه به انقلاب مهدوی است می‌توانیم سخنان اجمالی رهبری را نیز درست تفسیر کرد، زیرا هیچ حکیمی نیست که بالاخره در سخنانش محکم و متشابه نباشد و ما باید متشابهات را بر اساس محکمات معنا کنیم 7- به نظرم در قسمت 5 جواب دادم 8- موانع فهم سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» و امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، در غفلت از جهت‌گیری کلی انقلاب است. همان‌طور که اگر در قرآن از توحید غفلت کنیم از جایگاه بسیاری از آیات غفلت می‌کنیم. در مورد سخنان امام و رهبری باید روح تقابل توحید با شرک همواره مدّ نظر باشد. در مورد سؤالاتی که در رابطه جایگاه اشراقی‌بودن حضرت امام فرموده بودید: 1- عنایت داشته باشید اشراقی که بر قلب یک انسان می‌شود با توجه به این‌که آن یک حالت حضوری است و مثل علم حصولی نیست عملاً در ایشان یک احساس خاصی در نظر به اهدافی متعالی پدید می‌آید و لذا نتیجه‌ی آن صغری و کبری شما درست نیست چون برای رسیدن به آن اهداف متعالیِ حضوری باید از فکر خودش استفاده نماید و به کمک مصداق‌هایی که گمان می‌کند در راستای آن هدف است جامعه را به آن هدف نزدیک کند که در این رابطه ممکن است اشتباه کند ولی به این دلیل اشتباه خود را می‌فهمد که نور اشراق در نظر به اهداف متعالی را همواره مدّ نظر دارد و این را در امام رهبری نیز ملاحظه فرمودید که چقدر راحت متوجه اشتباه خود شدند 2- باز تأکید می‌کنم وقتی گفته می‌شود در اشراق همه‌ی حقیقت بالإجمال بر قلب ولیّ نازل می‌شود، در همان رابطه آن ولیّ خدا به خودآگاهی لازم می‌رسد و در فهم آن حقیقت منوّر به نور الهی است، ولی در راه‌کارهای رسیدن به آن حقیقت باید با عقل خودش و همفکری با دیگران کار را جلو ببرد، این برای هر رهبر الهی مصداق دارد حتی برای انسان‌های معصوم 3- آری! اشراق یک نوع کشف و شهود است مطابق طلب و ظرفیت سالک 4- نفس اشراق ربطی به جایگاه ولایت فقیه ندارد. ولیّ فقیه موظف است بر اساس روش‌های مشخص حکم خدا را در بستر اصول عملیه استنباط کند 5- همین‌طور است 6- فکر می‌کنم جواب این سؤال در جواب‌های قبلی روشن شد 7- ولیّ فقیه در کلیّات عبور از غرب و تشخیص روح غرب در تاریخی که شروع شده به نور الهی منوّر است، ولی در رابطه با راه‌کارهای لازم کارشناسان می‌توانند به کمک ولیّ فقیه بیایند 8- بستگی دارد که قاعده‌ی لطف را چطور معنا کنیم. اگر مطابق این قسمت از روایت معنا کنیم که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ.فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ.فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ى او را گشاده مى‏گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد.در نتیجه آنچنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد.» آری مطابق قاعده لطف است. 9- عموماً هنر ما باید در کشفی که اولیاء الهی – مثل رهبری عزیز – دارند این باشد که چشم خود را متوجه اشاره‌‌ی آن‌ها به آن حقیقت بیندازیم تا حتی جایگاه نگاه کارشناسی خود را در آن ببینیم. این از جهت نگاهی که بنده به موضوع دارم، ولی حضرت آقا خودشان به عنوان فقیه معتقدند هرکس حق دارد نظر کارشناسی خود را ولو مخالف نظر رهبری نظام باشد، اظهار کند. این روشن است که عرفای بزرگ همه در تاریخی که در آن قرار داشتند به ملاقات حضرت اللّه نایل شده‌اند و هرکدام مطابق ملاقاتشان حق را درست می‌نمایانند ولی از آن‌جایی که حضرت اللّه در ظرف زمان‌ها و تاریخ‌های مختلف مطابق آن تاریخ و آن زمان جلوه‌ی خاصی دارد، ما در جلوه‌هایی که آن بزرگان می‌نمایانند اختلاف می‌یابیم. آن‌ها همه درست می‌گویند و همه حقیقتاً به ملاقات خدا رفته‌اند و گزارش آن ملاقات را مطابق تاریخ و زمانه‌ی خویش به بشریت تابانده‌اند. حال سؤال بنده آن است: امروز ما در کدام بستر می‌توانیم به ملاقات خدا برویم تا خدا نیز به ملاقات ما آید و خدایی را جستجو نکنیم که به ملاقات عرفای بزرگ در گذشته رفته است. بحث در نقطه‌های مشترک این ملاقات‌ها نیست، بحث در جلوه‌های خاص این دوران است که ما را با خدای حضوری مرتبط می‌کند و سرمایه‌های مشترک را نیز به صحنه‌ی امروز تاریخ ما می‌آورد. همه‌ی عرض بنده آن است که رابطه‌ای بین تفکر و زمان هست که اگر بتوانیم تقدیری را که در زمان ما جاری است احساس کنیم تفکر شروع می‌شود و اگر بتوانیم ماوراء آنچه ظاهر است با آنچه تفکر در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم حضوری در تاریخ زمانه‌ی خود احساس می‌کنید که چون هوای تازه می‌خواهد تاریخ جدیدی را بسازد و شما از حضور در این فرایند محروم نمی‌شوید. به شرطی که احساس خود را از چهارچوب مفهوم به چیزی بالاتر معطوف داریم که آن «وجود» است. در آن حال با انسانی سخن می‌گویید که در حال ظهور است و نه با انسانی که دوره‌اش گذشته، و آن‌وقت روشن می‌شود حرکتی که در تاریخ خود نیست نمی‌ماند همان‌طور که حرکات شاه و صدام نماند. به نظر شما چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ آن کسی که با وضع موجود همرنگ است یا آن‌هایی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده‌اند؟ شهدای عزیز ما نسبت جاری‌شده در تاریخ را با تذکر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شناختند و همرنگ تاریخی شدند که با وجود خود باید احساس می‌کردند و احساس کردند. آن‌ها چون می‌خواستند باشند متفاوت از ظاهر زمانه‌ی خود شدند و مسئولیت تحقق تاریخی که شروع شده است را به گردن دیگری نینداختند، مسئولیت دوران خود را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری است از زمانی که در آن زندگی می‌کنیم. و معنای سلوک در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام همین است و بس. موفق باشید
4247
متن پرسش
اگر در مسیر عشق به خدا دچار عشق زمینی بشویم با اینکه متاهل هستیم وان را بروز ندهیم تکلیفمان چیست در ضمن از نوع عشق هوسی وچشم وابرویی نیست ودر واقع خودبخود ایجاد شد ولی ان طرف هم نمی داند واز درون حس خوبی دارم ولی احساس می کنم ادامه مسیر برایم سخت شده وفکرم را درگیر کرده است.لطفا راهنمایی ام بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تمام تلاش باید از این وَهم خود را آزاد کنید و نگذارید با متمرکزشدن بر آن ، آن فکردر ذهن و روان شما جا باز کند. موفق باشید
2263
متن پرسش
سلام اسمایی مانند "مضل" و "ضار" دقیقا چه معنایی دارد؟معنی "الله یضل من یشا" چیست؟یعنی چه که خداوند ضرر می رساند یا گمراه می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: می فرماید: خداوند هرکس را به جهت شایستگی که دارد هدایت می کند «یهدی من یشاء» و هرکی را خواست به جهت عدم شایستگی که دارد مانع می شود که بتواند نقشه هایش را به نتیجه برساند و او را از مسیری که شایسته ی او نیست منحرف می کند. زیرا باید متوجه باشید خودش در قرآن می فرماید: «والله لا یهدی القوم الظالمین» خدا افراد ظالم را هدایت نمی کند، پس اگر فرمود هرکس را خواست گمراه می کند تا نتواند نقشه هایش را عملی کند قبلش فرموده کسی را هدایت نمی کند که ظالم است، پس گمراه کردن خداوند از سر حکمت است و نه بر اساس یک میل غیر منطقی. موفق باشید
327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام . من وقتی میخواهم جوارح را از اشتغال به دنیا تا حد ممکن و نه افراطی باز بدارم تا بلکه از سرکردگی و هر گونه فلاکت و هلاکت که فکرش را کنید به آغوش خداوند پناه ببرم مسائل زیادی پیش میاند از جمله: همه میگویند چقدر ساکت و غیر عادی هستی ! پدر و مادرم دیگر از من راضی نیستند خصوصا مادر چون نمیخواهم زیاد بخورم . به صحبت ها ی رهبری هم که نمیتوانم گوش کنم چون خانواده شدیدا تعصب دارند که ایشان به حق نیستند. من مجبور میشوم به میهمانی هایی بروم که نمیخواهم. به کلاس های معرفتی نمیتوانم بروم چون آن ها ناراحت میشوند. نشست های دانشجویی ( مثلا وابسته به جنبش عدالتخواه) هم که به نوعی وابسته به دولت باشد از نظر آنان "مخ زنی" است. در کنار همه ی این مسائل و مسائل دیگر که راه هر گونه رشد را بر من میبندد عمق فاجعه این جاست که من آنقدر سستم که هر آنچه در ماه مبارک رمضان بدست آوردم با یک روز آمدن به دانشگاه و مخلوط شدن با مردم از دست میدهم و با یک روز غفلت از یاد حق برای مثلا انتخاب واحد چنان هدفم را فراموش میکنم که اصلا نمیدانم برای چه زنده ام و نمازی که بعضا با آن عشق هم میکردم جز در حالت سرکردگی و پوچی نمیخوانم. در اوج این اوضاع نامطلوب مشکل این جاست که دعا کردن هم فایده ندارد چرا که صدای مردم عادی اصلا شنیده نمیشود که خدا خدا کنند . تا به حال مطالب زیادی از سی دی های شما را هم گوش کرده ام و همینطور اساتید عزیز دیگری که در این زمینه کار کردند. ببخشید صحبتم طولانی شد 1)میخواهم بدانم در این شرایط وخیم باید چه خاکی به سرم بریزم؟(با عرض معضرت) 2)و این که نشستن سر سفره ای که زن و مرد با هم حظور دارند چه حکمی دارد؟ وقتی حجاب حفظ نمیشود ؟ وقتی سر سفره نامحرمان میخندند ؟ 3)اگر به رهبری توهین شود ما باید چه کار کنیم؟ 4)آیا تذکر زبانی و امر به معروف و نهی از منکر زبانی جایز و مطلوب است یا این که ما خودمان را بسازیم دور و بری ها یمان ساخته میشوند؟ 5)آیا پیشنهاد میکنید که بحث های "زن" یا "معاد" را برای والدین بگذاریم گوش دهند ؟ یا این که اوضا از اینی که هست وخیم تر میشود؟ ( چون ما هر کاری که میکنیم میگویند آدم های خودشون( منظور دولتی ها) این کار ها را توی گوش شما کردند و بچه های مردم را از بین بردند ) 6)در بحث معاد گفتین آب در خواب نشان علم و آب گلالود نشان ریا در آن است. من خواب میدیدم که در آب غرق شده بودم و آّب آنقدر "زیاد" بود همچون مردابی بود که داشتم در آن تقریبا خفه میشدم و شاید به سختی نفس میکشیدم. ازین جهت ترسیدم. به نظرتان چه کار کنم؟ بی نهایت از این که سوالم را جواب میدهید ممنونم.التماس دعای خاص.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ای عزیز! داستان زندگی با آشنایانی که غریبه‌اند، داستان دوستان خدا است که باید در عین طعنه‌هایی که می‌شنوند دلسوزانه آن‌ها را نصیحت کنند، بدون آن‌که با آن‌ها کله بگیرندو بدون آن‌که از دست آن‌ها عصبانی شوند و به آن‌ها خشم کنند؛ تذکرشان دهند. می‌گویی با حضور در دانشگاه و مخلوط‌شدن با مردم احساس حضورتان از محضر حق به حجاب رفته و قیل و قال مردم بر قلب و فکر شما غلبه کرد، راه چاره آن است که انسان بتواند قدرت جمع پیدا کند تا در عینی که در کثرات قرار دارد از وحدت غافل نباشد و این با تجلی هرچه بیشتر نور توحید محقق می‌شود و نور توحید با رعایت دستورات شرعی شدت می‌یابد و خداوند دوست دارد بنده‌اش با او درد و دل کند و او از سر رحمت بر ما می‌نگرد و کاری به گناهکاری ما ندارد. وظیفه‌ی ‌ما صبر بر بندگی است و دائماً منتظر گشایش‌هایی از طرف خداوند باشیم. اگر سر سفره نامحرمان رعایت حجاب را نمی‌کنند باید به آن‌ها تذکر داد و دوستانه بگوییم این کارها حرام است، درست است که می‌گویند طرف ساده است ولی اگر از سر دلسوزی و به صورت منطقی تذکر دهیم خداوند گشایشی که به کار ما می‌آید را فراهم می‌کند و نهایتاً اگر خیلی بی‌پروا باشند بر سر آن سفره حاضر نشوید ولی نه از سر خشم و قهر، بگویید ببخشید من این‌طوری راحت‌ترم. در هر حال؛ در حدّی که شرایط ظرفیت دارد باید امر به معروف کرد، آری اگر خود را بسازیم امر به معروف ما تأثیر بیشتر دارد. باید آمادگی والدین خود را در نظر بگیرید، اگر آماده هستند مباحث را به آن‌ها پیشنهاد کنید. در مورد خواب؛ غرق در موضوعات علمی و معنوی هستید که هنوز به طور جامع نتوانسته‌اید جایگاه هر علمی را درست تعیین کنید، بدون عجله و احساسات جلو بروید انشاء الله مشگلات بر طرف می شود و در دروس دانشگاهی نیز دقت لازم را به خرج دهید. موفق باشید
12441
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: ان شاالله سلامت باشید. آقای جوادی آملی در کتاب سر چشمه اندیشه جلد سوم صفحه 332 می فرمایند: بر اساس حرکت جوهری، اخلاق (خود اخلاق و نه فقط نفس انسان) جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است. ممنون می شوم منظور ایشان را تبیین نمایید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت آیت اللّه آن باشد که وقتی شما در حرکات و رفتارتان رعایت اخلاق را بکنید و ظاهر و جسم اخلاق از طریق شما ظهور کند بعداً همان کارهای اخلاقی شما به صورت ملکات روحانی و معنوی باقی می‌ماند. موفق باشید

12418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در مورد شخصیت حضرت زهرا (س) چه کتابهایی را مطالعه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی در کتاب‌های «بصیرت حضرت زهرا(س)» و «مقام لیلة القدری فاطمه(س)» مطرح شده و در آخر هرکدام از کتاب‌ها در قسمت منابع، آدرس کتاب‌های مهمی را در این رابطه خواهید یافت. موفق باشید

12053
متن پرسش
با سلام: لطفا معنای عزت نفس در روان شناسی را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزّت نفس در آموزه‌های دینی به آن معنا است که ارزش انسان بالاتر از آن است که بنده غیر از خدا باشد و خود را در مقابل خلق خدا جهت جلب منافع مادی تحقیر کند. موفق باشید

11046

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و با سپایس فراوان از اینکه با حوصله وقت خود را جهت جواب به سوالات قرار می دهید. بببخشید استاد من و همسرم تصمیم داریم ان شاءالله با عنایت حضرت حق و زیر سایه امام زمان (عج) بعد از ماه رمضان سال آینده صاحب فرزند شویم و از بابت اینکه وظیفه ما در این مدت باقیمانده تا آن زمان چیست؟ و چه کار کنیم تا ان شاءالله صاحب فرزندی صالح که مورد رضایت حق باشد شویم، لطفا راهکارهایی بفرمائید تا بتوانیم در این مدت انجام دهیم راستش استاد من خیلی می ترسم از اینکه نتوانم آن طور که باید این وظیفه را انجام دهم لطفا راهنمایی فرمائید و خیلی برامون دعا کنید. با تشکر فراون، التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی جای دغدغه و سوال نیست، خدایی که ما را خلق کرده خودش هدایت لازمه‌ را در اختیار ما قرار داده‌است. شما باید سعی کنید خدایی عمل کنید تا فطرت فرزند شما متذکر عهدش که با خدا بسته‌است باشد بقیه به عهده‌ی شما نیست. موفق باشید
10849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: نظر جنابعالی در مورد مرحوم استاد سید منیر الدین حسینی موسس فرهنگستان علوم قم چیست؟ آیا ایشان فلسفه را شیعه (مستند به وحی) نموده؟ آیا فلسفه فاعلیت جامع مقام نظر و عمل است؟ ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن طولانی است، بنده در جلسه‌ی اول کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در عین احترام به عزیزان فرهنگستان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10275
متن پرسش
سلام استاد معظم: تمدن غرب را از زمان یونان باستان و بعد قرون وسطا و بعد رنسانس و تا مدرنیسم و پست مدرنیسم بصورت اجمالی از منظرهای مختلف همچون سیاست و دینی و علمی _ فلسفی بررسی کردم. اما چند سوال مرا مشغول کرده: 1. بنابر کدام سنت الهی است که چنین افرادی هزاران سال دور از حقیقت مانده اند و مستمر در فضای غبارآلودِ متفکرین و حاکمان جور هر عصر تنفس می کردند. لطفا کمک کنید تا با توجه به سنت های الهی خود را در مسیر حقیقت قرار بدهم و در راه ضلالت گذشته گان قدم بر ندارم. 2. بنده مقدمه تاریخ فلسفه غرب شما را خواندم تا با نگاهی که قلب را به صحنه می آورد وارد مباحث و مطالعات تمدن غرب شوم. اما آنجا این مساله برایم حل نشد که چرا شما فقط با نگاه فلسفی و علمی خواستید آن تمدن را بشناسید و از جنبه های دیگر صرف نظر کردید. به عبارت دیگر آیا برای عبرت گرفتن از تاریخ گذشتگان باید به فکر و سلوک فلسفی آن تاریخ نظر کرد یا شاخصه های دیگر را هم باید ملاحظه نمود؟ حلال کنید اگر وقت شریفتان را می گیرم و اگر سوال مبهم و یا غلط است نیاز به جواب نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً می‌دانید آنچه در لایه‌ی اصلی هر جامعه‌ای در جریان است غیر از آن چیزی است که به چشم مورخین می‌آمده به‌خصوص که عموماً مورخین از طریق حاکمان مأمور بوده‌اند که مطابق میل آن ها بنویسند. به گفته‌ی کسانی که در حال بازخوانی قرون وسطی هستند ده قرن مردم غرب با مسیحیت زندگی کردند و گرفتار بحران‌هایی که با رنسانس شروع شد نبودند. عموماً تاریخ قرون وسطی را بورژواها ترسیم کردند تا حجتی برای خود و کارهای خودشان بسازند 2- تاریخ فلسفه یک بحث است، جایگاه افکاری که در جریان بوده بحث دیگری است که باید در یک بحث کلامی مورد بررسی قرار گیرد. شاید سی جلسه صحبت‌های جناب آقای دکتر محمد رجبی تحت عنوان «سیر اندیشه‌ی مدرن» که در فرهنگستان قم بحث کردند، این نقیصه را رفع کند. موفق باشید
7568
متن پرسش
سلام علیکم . چند وقتی هست مطالب سایت علم دینی را دنبال میکنم و با توجه به صحبت های شما به این فکر افتاده ام که راهی نیست جز بازگشت به همان عهد قدسی خودمان . حال با این فرض استاد اگر بخواهیم علم دینی تولید کنیم ابتدا باید بین حوزه و دانشگاه یک آشتی جدی صورت بگیرد . خواجه نصیرالدین طوسی - شیخ بهایی - علامه حسن زاده نمونه ی بارز آشتی بین حوزه و دانشگاه هستند و این بزرگان خود نماد دین و علم دینی هستند . البته این را هم گفته باشم بحث من بر سر علوم انسانی اسلامی نیست بلکه بر سر علوم مهندسی و ریاضیات و رشته های کاربردی مثل نجوم و پزشکی و ... است .حال مثلا اگر یک نفر پیدا شد که خواست دستگاه فکری علامه حسن زاده را در زمینه نجوم تبیین کند و یا دستگاه فکری شیخ الرئیس در خصوص طب و پزشکی و یا خواجه نصیر در شاخه ی ریاضیات و یا .... و یا خود دست به تولید علم دینی بزند .به نظر شما آیا میتوانیم در برابر غرب حرفی برای گفتن داشته باشیم . من از تمدن غرب بیزارم و آن را ظهور کامل ابلیس میدانم ولی استاد شما نگاه کنید .مثلا بعضی از شاگردان علامه حسن زاده درس نجوم دارند و کتاب شیخ بهایی را درس میدهند . به نظر شما با این پیشرفتی که غرب اکنون دارد و ما نباید لحظه ای از او کم بیاوریم تشریح الافلاک شیخ بهایی و فارسی هیئت قوشچی و اصول اقلیدس و.... چه کاربردی دارد ؟.استاد وقتی غرب دارد روی نظریات علمی کار میکند که من وقتی گاهی خلاصه ای از آنها را میخوانم مغز ام سوت میکشد . این علوم چه دردی را دوا میکند؟ . از طرف دیگر هم هرچه فکر میکنم که علوم غربی را بپذیریم یا خیر ؟‌میبینم با چیزهایی که از شرح نامه 31 یاد گرفتم در تضاد است و تمدن غرب با این علوم خود مصرف گرائی و تجدد طلبی و دل بستن به دنیا را گوشزد میکند . حال چکار کنیم . از علوم خودمان که چیزی در نمی آید زیرا تا وقتی بخواهیم بر روی شیخ بهایی مباحث را متمرکز کنیم که کاملا در این جنگ نرم عقب افتاده ایم اگر بخواهیم علوم غربی را بپذیریم با فطرت امان مغایر نیست . نمیدانم میشود راهنمایی کنید . در ضمن من شنیده بودم که اقای جوادی آملی علوم غربی را پذیرفته اند بطور کامل . این صحت دارد ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ابتدا باید روشن شود علومی که نظر به کیفیت عالم دارد با علومی که صرفاً جنبه‌ی کمّی را می‌نگرند دارای دو رویکرد هستند با دو جایگاه متفاوت. یک وقت شما آب را یک واقعیتی می‌دانید با کیفیت ترکردن، و در بستر چنین نگاهی از آب استفاده می‌کنید. ولی یک وقت آب را H2o می‌دانید و تازه از هیدروژن و اکسیژن هم نظرتان به مدارهای الکترون‌هایشان می‌افتد و این‌که چگونه این دو عنصر با هم ترکیب شده‌اند و به قول خودتان کله‌تان سوت می‌کشد. رویکرد علمیِ امثال خواجه نصیر و شیخ بهایی رویکردی است که در علم نجوم هم به کیفیت‌های عالم نظر داشتند و در آن راستا جلو می‌رفتند و بنای تصرف در طبیعت را نداشتند بلکه تسخیر طبیعت را داشتند زیرا بما فرموده اند« سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ » تا با تعاملِ با طبیعت از آن استفاده کنند. ما در هرحال بعد از مدتی با نور تمدن اسلامی کار امثال خواجه نصیر را ادامه می‌دهیم در حالی‌که در غرب این جهت‌گیری را عوض کردند و به جای آن‌که از استعدادهای طبیعی به نفع بشر و برای آرامش او استفاده کنند، در طبیعت تصرف کردند و خواستند بر آن حکومت کنند. مثل آن جادوگری که غول را از شیشه در آورد و حالا خودش اسیر آن غول است. امروز بشر جدید اسیر تکنولوژی است چون به کیفیت‌های عالم نظر نکرد. به نظرم سخن ایت الله جوادی در اجمال است معلوم نیست چون به تفصیل در آید بتوان چنین نتیجه ای گرفت. موفق باشید
4332
متن پرسش
سلام استاد عزیز عذرخواهم که مجددام مصدع اوقات شریفتان می شوم. بنده در وبلاگم دو پست دارم در مورد دو قطعه موسیقی غربی که برداشتم این است که دارای درون مایه های عرفانی هستند. در این زمینه دو سوال داشتم: یکی این که تقاضا داشتم که اگر وقتتان اجازه می دهد تفسیری که بر این دو قطعه نوشته ام را در وبلاگم مطالعه و مرقوم بفرمایید که آیا چنین تفسیری از این اشعار آن طور که بنده برداشت کرده ام صحیح است. یکی: توصیفاتی از خدا در موسیقی باغ اسرار http://imagesofgod.mihanblog.com/post/6 دومی: قایقی به سوی تو (قطعه ی تبعید) که گویی غم غربت انسان در هنگام دوری از خدا را توصیف می کند http://imagesofgod.mihanblog.com/post/8 سوال دوم هم این است که گوش دادن به این قطعات و انس گرفتن با آن ها با توجه به این که خواننده شان زن هست از لحاظ سلوکی چه حکمی دارد؟ از لحاظ فقهی در نظر بعضی از مراجع از جمله آیت الله خامنه ای در صورت عدم دخالت هوس و لذت جنسی اشکال ندارد. حکم فقهی "گوش دادن به نواری که خواننده اش زن باشد و از سروده های شعرایی مثل حافظ ومولوی و .... استفاده کند ، چه حکمی دارد ؟ امام ، بهجت ، صافی ، مکارم و وحید: گوش دادن به آن جایز نیست . تبریزی ، خامنه ای ، سیستانی و نوری : گوش دادن به آواز زن اگر غنا نباشد و باعث التذاذ جنسی و تهییج شهوت نشود و مفسده ای بر آن مترتب نگردد ، اشکال ندارد . تبصره : « غنا » عبارت است از ترجیع صدا ، به نحوی که طرب انگیز و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد." (منبع: http://artesfahan.ir/Default.aspx?page=687
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده می‌دانم که همچنان‌که شعر حقیقی صورت ملکوت عالَم است که بر قلب شاعر الهام می‌شود و صورت آهنگین آن عالم را در کلمات می‌نمایان. بنده با اُنس مختصری که با شعر این‌چنین شاعران دارم می‌توانم این حالت را تصدیق کنم که شاعر در شعرش به کجا اشاره دارد و همین‌قدر می‌دانم که موسیقی حقیقی نیز از همین جنس است . و آن‌چه در وبلاگ http://imagesofgod.mihanblog.com/post/6 بنده گوش دادم متوجه‌ی چنین روحانیتی شدم. فکر می‌کنم آن‌چه علمایی مثل مقام معظم رهبری مدّ نظر دارند از این جنس است، هرچند بنده در این وادی استعداد خود را رشد نداده‌ام ولی وقتی توصیف شهید آوینی را نسبت به موسیقی می‌شنوم می‌فهمم که او چیزی از آن موسیقی ملکوتی می‌فهمد که بنده و امثال بنده متوجه آن نیستیم. موفق باشید
3598
متن پرسش
خسته نباشید ما چه گونه می توانیم جواب سوالات را در سایت دریافت کنیم؟ من چند بار سوال فرستادم اما نمیدونم چگونه جوابها را بگیرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً ما جواب سؤالات را در عین آن‌که در قسمت پاسخ به سؤالات می‌گذاریم به ایمیل افراد نیز ارسال می‌داریم که شما ایمیلی ثبت نکرده‌اید. بنابراین باید به تک‌تک سؤالات رجوع بفرمایید تا جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید
3427
متن پرسش
استاد عزیزتر از جان اولا خدا خیرتان بدهد که با حوصله و جدیت پاسخ آدم جاهل و بیسوادی مثل من را میدهید شما را به خدا مبادا یک روز به این نتیجه برسید که این ارتباط پرسش و پاسخ قطع شود دوما باتوجه به اینکه پس از مرگ و در عالم برزخ " زمان " معنایی ندارد همانطور که قیامت الان قایم است برزخ نیز الان برپاست و انسان با ورود به عالم برزخ در واقع با برزخ همه انسانها روبرو میشود حالا سوال اینجاست چرا گفته میشود بعد از مرگ انسانهایی که قبلا مرده اند دور متوفی جمع شده و او را دلداری داده و از کسانیکه - هنوز نمرده اند- سوال میکنند ؟ درحالیکه در برزخ زمان وجود ندارد و نمیتوان گفت بعضی ها هنوز وارد برزخ نشد ه اند.همانطور که بعضی مانند" زید " قیامت انسانهای زنده را دیدند پس برزخ انسانهای هنوز نمرده هم برپاست .ویا چرا گفته میشود اموات شب های جمعه به سراغ اهلشان میروند شاید تحفه ای به آنها برسد این ارتباط زمانی برزخ و دنیا به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان‌ها در برزخ مراتب مختلف دارند، بسیاری از آن‌ها نسبت به امور دنیا و درون انسان‌هایی که در دنیا هستند محجوب‌اند، همان‌طور که نفس ناطقه‌ی شما از آن‌چه در نفس ناطقه‌ی من می‌گذرد محجوب است با این‌که هر دو مجرداند. موفق باشید
3229

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد مسئله ایست که حدودا یکساله که ذهن منو به شدت مشغول کرده و به معنای حقیقی کلمه دچار تحیر شدم. یکی از همکلاسی های بنده دختر خوب و بانجابتی به نظر میرسه. اگرچه چادری نیست منتها محجبه و باحیاست. در طول چهارسال درس، رفتار نامناسبی از ایشون ندیدم و در صحبت کردن با نامحرم هم حد و حدود رو نگه میداره و از نظر من شخصیت منسجمی داره که تحت تاثیر جو نیست. خب من بنا رو بر خواستگاری گذاشتم تا اینکه عکسی به دستم رسید که در جشن فارغ التحصیلی دوست این خانم، ایشون حجابش رو کاملا رعایت نکرده بود و مقداری از موهاش پیدا بود. ازونجایی که من مذهبی هستم این مسئله در ذهن من تاثیر منفی گذاشته اما احساس میکنم دارم زیاده روی میکنم و این مسائل قابل اصلاحند کما اینکه رویه ایشون بر پوشش مناسبه... در نظر دارم که جلسه ای برای بحث و گفت و گو درباره این مسائل ترتیب بدم و بعد شرایط رو بسنجیم، اگر ایشون حدود زندگی با یک شخص مذهبی رو قبول کردن بعد بحث خواستگاری رو مطرح کنیم. در فامیل هم دخترخاله ای داشتم که به همین سبک و سیاق ازدواج کرد و الان چادری هستند و زندگی خوبی هم دارند... ولی استاد هنوز هم اطمینان قلبی برام حاصل نشده و دچار سردرگمی ام. امکانش هست منو راهنمایی بفرمایید ؟ ممنون و محتاج دعای خیر شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین راهی که به فکرتان رسیده خوب است. موفق باشید
2826

سهراب سپهریبازدید:

متن پرسش
سلام.استاد تا بحال کتب شعر سهراب سپهری را مطالعه کرده اید؟نظر شما نسبت به سپهری چیست؟او را عارف و موحد می دانید؟نظر شما نسبت به دیدگاه وی نسبت به زیبایی و تقدیس طبیعت چیست؟این تقدیس طبیعت و محترم شماردن آن و دیدن این همه زیبایی و ظرافت در آن خیلی جذاب و دلفریب و موحدانه تر و عالمانه تر به نظر می رسد.یعنی راستش به نظر میرسد جز گمشده ی صحبت های شماست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نتوانسته‌ام با مطالعه‌ی ممتد اشعار مرحوم سهراب سپهری ، به عالم او وارد شوم تا بتوانم نظر بدهم. موفق باشید
1967
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک به مناسبت ماه رجب به شما استاد عزیز.سوالات از این قرار است:آیا در ماه رجب که ماه امن الهی است خواندن دعای صنمی قریش و زیارت عاشورا اشکال دارد؟در گذشته عادت به خواندن دعای گنج العرش داشتم و ترک کردنش برایم سخت است اشکال دارد ادامه دهم؟نظر جنابعالی در مورد کتب آیت الله دستغیب چیست؟متشکرم.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چرا در ماه مبارک رجب از دعاهای متعالی آن غافل هستید. خواندن دعای مأثوره که به سند آن مطمئن هستید در ماه رجب اشکال ندارد. با دعای گنج العرش به سبب ضعف سند باید با احتیاط برخورد کرد. حضرت آیت الله دستغیب«رحمۀالله علیه» از عالمانی بودند که حماسه و عرفان و اخلاق و سلوک را یک جا در خود جمع کرده بودند. موفق باشید
1653

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. مشکلی دارم که هیچ جا نمیتوانم مطرح کنم. من پسری 24 ساله هستم. از همان دوران نوجوانی به پسربچه های زیبارو علاقه داشتم و این علاقه گاه به عشق میکشید. حتی الان این مسئله به هیچوجه کم رنگ نشده بلکه شدت یافته است و به برخی از پسران زیبا عشق میورزم، و البته همیشه این پسرها نوجوان هستند و از من کوچکتر. جدا از افسردگی که این مسئله برایم می آورد، از انجا که اعتقادات مذهبی دارم همیشه از این مسئله رنج میبرم و تلاشم برای از بین بردن این حس حاصلی نداشته. این مشکل را هم به دلایل فرهنگی جامعه هیچ جا نمیتوانم مطرح کنم و همیشه به صورت یک عقده در وجودم مانده است. نه به روانشناس میتوانم مراجعه کنم و نه به روحانیون. لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با مباحث معرفت نفس، رجوعِ خود را به خدا «وجودی» کنید تا با نوری از انوار الهی مرتبط شوید تا این پنجره‌ها که حجاب نظر به نور الهی می باشند ،به چشم‌تان نیاید. موفق باشید
13310
متن پرسش
سلام علیکم: همسر یا فرزندان یا دوستان مومنی داریم. وقتی به قلبمان مراجعه می کنیم محبت آنها برای ما بیشتر است. ولی اعتقاد داریم محیت به خدا و اهل البیت (ع) بالاتر است و نباید حکم خدا را به خاطر محبت به آنها زیر پا گذاشت. این در حد خودش مرتبه کمالی است که باید به مرتبه بالاتر کمال یعنی بیشتر جلوه کردن محبت به خدا و اهل البیت (ع) برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع محبت‌ها هرکدام جای خود را دارند و این‌طور نیست که محبت به فرزند و همسر در مسیر سلوک جای محبت به حضرت حق را بگیرد. آری! اگر در راستای محبت به همسر و فرزند احکام الهی را زیر پا بگذارید، باید این نوع محبت را در خود از بین برد. ولی رویهم‌رفته آن نوع محبت مانع کمال نمی‌شود. موفق باشید

12683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد چندی ست برای استخاره گرفتن به جای تماس با شخص حقیقی از طریق سایت شهید آوینی استخاره می گیرم (البته با شرایط استخاره) اصولا هم نمازی قبل از استخاره میخونم! (راستش چند وقت پیش یک بنده ی خدایی گفت با سایت درست نیست و بنده به شک افتادم) اگر امکان داره لینک زیر که از سایت شهید آوینی است را ببینید: http://www.aviny.com/quran/estekhareh/index.aspx اگر این سبک استخاره اشتباه است دیگر انجام ندهم! اگر امکان دارد مراحل استخاره در سایت را ببینید به نظر کامل است البته نظر شما برای بنده خیلی مهم است. اگر این سبک اشتباه است مواردی که استخاره گرفتم و امکان تغییر عمل هست باید چه کنم!!؟ استاد در آخر این ماه برای بنده هم دعا کنید تا ان شاءالله مشمول عنایت و رحمت حضرت حق قرار بگیریم! با تشکر فراوان یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار برای بنده وقت‌گیر است و کارِ بنده این‌ها نیست. موفق باشید

11113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در خصوص سوالی که در باب روبنده مطرح شده، زمانی در کلاس تفسیر موضوعی قرآن در دانشگاه امام صادق علیه السلام این بحث مطرح شد که برخی روبنده را افراطی می دونند و می گویند اسلام گفته وجه و کفین و ... و استاد فرمودند: «حداقل» حجاب همان وجه و کفین است از آن مقدار هرچه قدر بالاتر برویم بهتر است. مثل حداقل برخورد با افراد جامعه که باید بر اساس «عدل» است از آن هرچه بالاتر روی به سمت احسان بهتر است. گفتم شاید این مطلب به درد کاربران بخورد. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که استادتان فرموده‌اند بعضی از مراجع حداقل حجاب را آن می‌دانند که یک خانم می‌تواند وجه و کفین خود را نپوشاند. بعضی همین اندازه را هم کافی نمی‌دانند. در هر صورت باید در شرایط مساعد و نه به صورتی که جنبه‌ی تظاهر و یا افراط داشته باشد، جای روبنده با سلیقه ها‌ی مناسب ایرانی‌ها ظهور کند. موفق باشید
10966

عین ثابتهبازدید:

متن پرسش
با سلام: در بحث عین ثابته اگر کسی پدر یا مادرش را در کودکی از دست بدهد آیا امکان ذاتی اش این مساله را ایجاب می کرده؟ یا زنا زاده بودن یک شخص به این دلیل است که آن شخص جز از این طریق نمی تواند به وجود آید؟ کسی که زندگی را در اثر ازدواج نکردن به سختی می گذراند، آیا امکان ذاتیش این مساله را ایجاب می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع عین ثابته نظر به انتخاب اولیه‌ی افراد هست و پذیرش کلیت زندگی، ولی این انتخاب مثل قبل با انسان همراه است و هر لحظه می‌تواند انتخاب جدیدی بکند و مطابق انتخاب جدید منتظر پاداش یا جزا باشد و لذا نحوه‌ی تولد و یا آنچه در کودکی برای انسان هست را می‌توان به انتخاب قبل از تولدش نسبت داد ولی در ادامه یا به همان انتخاب باقی است مثل صدام و یا آن را تغییر می‌دهد. موفق باشید
10368
متن پرسش
با سلام و عرض تسلیت ایام خدمت شما استاد گرامی: امام خامنه ای در صحبتهایی که راجع به موضوع زن داشتند فرمودند: این رشته‌هاى بشدّت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است که می تواند از هم جدا کند که عقده به‌وجود نیاید، گره به‌وجود نیاید؛ هیچ کس دیگر نمی تواند» سوال من این است که اگر مادری نتوانست یا از سر جهل به این عمل مادرانه نپرداخت مسئول است؟ دوم اینکه فرزندی که با این فضا روبه رو بوده و دچار مشکلات شخصیتی و روحی است می تواند این عقده های روحی و روانی را که مانع زندگی سالم دنیوی و سیر و سلوکش هست برطرف کند؟ مثلا شخصی را دیده ام که با اینکه مذهبی است و تلاش می کند بماند، دچار عدم ثبات روحی است، گاهی به شدت عصبی است، تمرکز ندارد و خودخوری می کند، به طوری که مورد تمسخر یا تخطئه سایرین قرار می گیرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «خدا گر زحکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» بالاخره اگر خداوند تربیت خاص مادر را از بعضی می گیرد، شریعت الهی که مادرِ مادرها است به کمک او می‌آید و دست‌اش را می‌گیرد. ما با رجوع هرچه بیشتر به شریعت الهی ضعف‌های خود را باید جبران کنیم. شریعت راه نجات از خودخوری‌ها و عصبی‌شدن‌ها و تمسخر سایرین را نشان داده است. موفق باشید
9661
متن پرسش
سلام: پیشنهادی داشتم. من زیاد از سایت و ... سر در نمیارم، اما پیشنهاد داشتم بجای اینکه در قسمت پاسخ به سوال بفرمایید که(در ضمن به عرض جنابعالی و سایر کاربران عزیزی که آدرس الکترونیک و یا ایمیل خود را ثبت نمی‌کنند می‌رسانیم که این سایت از آن‌جایی که بنا دارد سؤالاتی را در معرض دید کاربران قرار دهد که بیشتر در رابطه با معارف اسلامی و سلوک اخلاقی و یا مربوط به مبانی انقلاب اسلامی است، چنانچه ایمیل خود را ثبت نفرمایید از جواب‌دادن معذوریم) بهتر است کادر مخصوص پست الکترونیک را ستاره دار کنید که اگر این فیلد پر نشود پیغام دهد که باید این فیلد را پرکنید و بعد گزینه ارسال را بزنید شرمنده، فقط قصد کمک داشتم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد در ابتدا پیام‌رسانی شود و بعد از آن فکری برای سؤالاتی که در راستای هدف اصلی این سایت نیست بکنیم. زیرا بعضی از سؤالات بیشتر حالت مشاوره دارد تا سؤال در موضوعات معرفتی و سلوکی. ما معتقدیم برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی باید معارف عالیه‌ی اسلام در نظر و عمل در بین آحاد جامعه رشد کند و رسالت خود را در این راستا می‌دانیم. موفق باشید
3542
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در کتاب اصول فلسفه در مقاله علم و ادراک مرحوم علامه مطلبی دارند تحت عنوان اینکه علم با تغییر و دگر گونی سازش ندارد بعد در اخر اشاره می کنند مثلا در یک عمر هفتاد ساله چند بار سلولهای مغز و اعصای تغییر میکنند بعد من جایی اینرا بیان کردم گفتند اصلا سلولهای مغز و اعصاب جایگزین نمیشوند و خلاصه اینطور کلام علامه را رد نمودند نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دانشمندان فیزیولوژی می‌گویند پس از مدتی همه‌ی بدن تغییر می‌کند و این غیر از آن است که گفته شود سلول‌های مغز و نورون‌ها که از بین رفتند ترمیم نمی‌گردد. علامه قسمت اول را برای اثبات نظر خود فرموده‌اند و حرف درستی است. موفق باشید
نمایش چاپی