بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33999

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام و وقت بخیر خدمت استاد بزرگوارم: سوالی که داشتم خدمتتون این هست که در جلسه اول معرفت النفس فرمودید: می شود از وادی معنی و ذهنی عبور کنیم و با خود واقعیت ارتباط بر قرار کنیم. می شود از معلوم مفهومی رها شویم و با خود معلوم ارتباط بر قرار کنیم. سوال اینجاست که استاد ما چطور باید از این وادی خیال یا همان وادی معنی و ذهنی عبور کنیم؟ در صورتی که خیال بر ما سلطنت دارد و گویا داریم با مفاهیم خیال خود زندگی می کنیم. و از ذهن فراتر نمی رویم. چه باید کرد که وارد وادی حقیقت شد؟ و از خیال عبور کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر «معرفت نفس» ما خود را احساس می‌کنیم و این غیر از تخیّل خود می‌باشد. و در مسیر درک وجودِ خود است که نسبتی از طریق وجود خود با وجود خداوند می‌یابیم به همان معنایی که خود را، آری! خود را در آغوش خدا احساس می‌کنیم نه آن‌که در مفهوم و تخیّل که امری است عارض بر خود، قرار داشته باشیم. موفق باشید

33774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: این مسئله بنظر سئوال خیلی ها باشد: فیلمی از صحبت های رهبری در مورد آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی هست که لینک آن‌را می‌گذارم. در این فیلم رهبر انقلاب حفظه الله چند نکته می‌فرمایند که جوانان امروز نیاز به چنین شخصیت هایی دارند و تشنه اند و یا حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مورد میرزا با تاسف می‌فرمایند متاسفانه سرم گرم آن چیز ها بودم و نتوانستم از محضر ایشان خیلی مستفیض شوم (زیرا بدنبال عرفان نظری بیشتر بودم) و ... سئوالی که پیش می آید چند است: چرا ماها مثل مردم زمان جناب میرزا وقتی می‌فرمودند ای مردم خدا غفار است و چند تن غش می‌کردند نیستیم یا مثل جناب علامه طباطبایی رضوان الله علیه که آن همه شور و آشوب پس از جذبه ایشان را فرا گرفت و بسیار بود! مسئله بر سر خراباتی یا مناجاتی شخص های قدسیه نیست، مسئله بر سر این است چقدر مگه شرایط ما بد شده که اون حالات با اون درجه ظهور ندارند و ظرفیت ما چگونه است پس؟ و اینکه رهبری می‌فرمایند به چنین شخصیت های نظیر ایشان نیاز داریم! عجیب نیست که آنهایی که مطرح چنین عرفانی بودند هم از دنیا رحلت کردند و درواقع کسی خاص به آن شکل در این دنیای بزرگ و وسیع معروف نیست تا مامنی باشه برای مردم، هرچند آیت الله بهجت فرمودند استاد زمان ما کتاب ها و خود مائیم. نمی‌توانم جمع کنم این دو را که چگونه شرایطی قرار است در تاریخ جدید پیش آید و چه بشود و اصلا سلوک هرچه پیش رویم دقیقا چگونه خواهد بود؟ یا مثلا افرادی مثل شهید بهشتی یا آوینی که هیچ‌کدام ظاهرا چنین بنایی مثل قدیمیها نداشتند و در رجوعشان به خلق و وظیفه تربیتی شان گویا چنین نکرده اند! آنچه در تاریخ جدید پیش می آید پس چگونه است؟ اصلا چطور ظرفیتی مناسب ماست یا؟. گویا حضرت امام در کلام خود شرح مراتب نفس و عالم را می‌دهند یا شرح جنود عقل و جهل و یا مشابهم! در جایی فرمودید رجوع به طلاب زیاد خواهد شد! یا در جایی فرمودید هرکس از کثرات دنیا خود را آزاد کند در دل انقلاب اسلامی ندایی آن‌را مورد خطاب قرار دهد. هیچ نمی‌دانم بالاخره چگونه است این تربیت نفوس در حالی که قطعا حضور واسطه و راه رفته در عالم لازم است. بنده که نتوانستم بفهمم یک آدم در این کثرات و شدت دوری از سلامت نفس در این دوران چگونه می‌خواهد متوجه چنین چیزهایی شود، نمی‌گویم نمی‌شود بحث سر چگونگی رجوع بنده نیازمند به شخصیتی است که باید با همه لوازم باشد. https://aspb2.asset.aparat.com/aparat-video/df1f0408fd75c9e76aff330157e039141214526.mp4?wmsAuthSign=eyJhbGciOiJIUzI1NiIsInR5cCI6IkpXVCJ9.eyJ0b2tlbiI6IjA5MGMzNDIyZTJjNDJmNGFkZGJlYzVkMmJkNDkxY2UyIiwiZXhwIjoxNjY3MzQyODQ4LCJpc3MiOiJTYWJhIElkZWEgR1NJRyJ9.QneLKHuZmm5PIHaaANlxb0VNEESzS1hXntwXYZfyorE

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری به عنوان مباحث صرفاً عقلی توان به شورآوردن ایمان را در جان آدمی ندارد هرچند شامل معارف گرانقدری است. ولی طرح عرفان نظری در فضایی که انسان‌ها در میدان حضور در محضر حضرت حق قرار گیرند، در بسیاری موارد لازم است و همین امر منجر شد تا حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در اواخر عمر بحث شرح سوره حمد را به روش عرفانی به میان آورند. آری! اگر بدانیم افقی در پیش است، افقی که شهدا متوجه و متذکر آن شدند؛ «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» دیگر این‌جا باید قدم در راه گذاشت و همچنان رفت تا در همین رفتن‌ها پیش آید آنچه باید پیش آید. موفق باشید

33148

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: عذررمیخوام من یه بار سوال کردم در مورد تجملات ولی جواب استاد کلی بود می‌خواستم جزیی تر بیان کنن برام. سوالم اینه اگر تجملات باعث مشغول شدن انسان به این دنیا میشه پس این هنرمندا که فرش و تابلو اینا میکشن و درست میکنن پس چه طور باید در آمد داشته باشن؟ اگر قرار باشه نگاه همه این طور ساده زیستی انتخاب کنه و هنری که خدا به این دسته داده باید صرف چی بشه؟ اگر ممکنه کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر واقعی آن هنری است که آینه‌ای باشد برای ارتباط با حقیقت «وجود»، وگرنه سرگرمی است. موفق باشید

32899

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی آیات ۵۰ تا ۷۰ سوره نساء با مد نظر داشتن احادیثی که داریم ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این مورد به نظر بنده نمی‌رسد مگر همان عرایضی که در شرح سوره نساء شد. موفق باشید

32676

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام حاج آقا خسته نباشید. اعیاد گذشته مبارک، حاج آقا من نمی‌دونم چیکار کنم، یعنی میدونم ولی انگاری نمیتونم، ی روز به دوست بابام گفتم خوش به حال شما چون در دوره شما امثال آیت الله بهجت دردسترس بودند مثلا ی طلبه می‌آمد می‌گفت من چند سالی است مشکل دارم آقای بهجت می‌فرمودن فلان سال طلبگیت فلان جا فلان اشتباه رو کردی برو فلان کار رو کن درست میشه، حاجی من نمیگم خدا عوض شده، بله! همون خدایی که آیت الله بهجت رو دردسترس مردم گذاشت میتونه دردسترس ما هم بگذاره ولی من دیگه خیلی حالم بده نمیتونم تا جایی بیام که همچنین اتفاقی برام قَالَ عليه‌السلام كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلاَّ اَلْجُوعُ وَ اَلظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلاَّ اَلسَّهَرُ وَ اَلْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ اَلْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ خیلی خیلی، شما فکرش را کنید شخص در بهترین سن در بهترین ماه در شغلی که دارم... و... ولی بعد از نماز صبح نمیتونم خودم رو بیدار نگه دارم از روی غفلت می‌خوابم نمیدونم چی بگم. بعد تازه بعضی وقتا میرم احوالات شیخ جعفر مجتهدی اون عارف کبیر رو بررسی می‌کنم میگم یک گناه نکردن چقدر تو زندگیش تاثیر گذاشته، درضمن اون سیر مطالعاتی که دادین تا جای خوبی پیش رفتم. الحمدالله خیلی خوب بود حتی به دردم هم خورد خدا خیرتون بده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بزرگان عرفان و اخلاق به ما دستور داده‌اند آن است که در حدّ طاقت خود وظایف شرعیه خود را انچام دهیم و بدون ناامیدی، امیدوار به کمک خداوند باشیم. مگر نه آن‌که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای «ابوحمزه» به حضرت پرودگار عرضه دارند: «اِذَا رَأيتُ مَولاي ذُنُوبِي فَزِعتُ، وَ اِذَا رَأيتُ كَرَمَكَ طَمِعتُ»؟ موفق باشید

32298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به اینکه تفسیر المیزان مسایل عرفانی رو به‌طور مستور بیان کرده و اگر اشتباه نکنم به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی «لا یمسه الا العارفون» هست و تفسیر بیان السعاده هم در برخی جاها نقد هایی بهش هست برای همین لطفاً یک تفسیر عرفانی که مورد اعتماد و بر اساس اعتقادات شیعه باشد معرفی نمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که اگر با مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» به سراغ المیزان بروید نتایج خوبی می‌گیرید. تفسیر مشهور ابن عربی که تأویلات جناب عبدالرزاق کاشانی است نیز در این مورد مطالب خوبی دارد. در رابطه با نگاه عرفانی به سوره «فتح» می‌توانید به کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

32297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر برای ماه رجب چه اعمال و ادعیه‌ای پیشنهاد می‌کنید؟ یه سوال دیگه داشتم. بنظرتون صوت های تفسیر المیزان را هم زمان با صوت موضوعات دیگه مثل انسان شناسی گوش بدم اشکال داره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده کتاب «ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا» که روی سایت هست، راه‌های خوبی را در مقابل انسان می‌گشاید. ۲. فکر نمی‌کنم اشکال داشته باشد. ولی پیشنهاد بنده آن است که با سیر مطالعاتی سایت جلو بروید. موفق باشید

32277
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی وملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: تفاوت پدیدار شناسی و هرمنوتیک در چیست؟ از هرمنوتیک و پدیدار شناسی هر کدام در چه موردی می‌توان استفاده کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه پدیدارشناسانه، انسان سعی می‌کند  با جایگاه وجودی پدیده در عالم وجود روبه‌رو شود و مجال داده شود تا پدیده، خودش خود را بنمایاند که البته بهترین نحوه این نوع روبه‌روشدن با پدیده، نظر به شرایط تاریخیِ آن است و این‌جا است که موضوع هرمنوتیک به میان می‌آید. لذا این‌طور فرموده‌اند: هرمنوتیک، علم و اندیشه‌ی توجه به گسترش فاهمه در امور است با نظر به حیث وجودی انسان که آثار او شناخت نحوه‌ای از وجود او می‌باشد، پس هرمنوتیک نظر به حیث وجودی انسان است که در عمل او بروز می‌کند، پس در واقع نگاه هرمنوتیکی، نگاهی است که موضوع را به عنوان افقی در نظر دارد که همواره گشوده است و به گسترش انسان در تاریخ می‌نگرد، زیرا انسان‌های اصیل روشنی‌گاه‌های وجود در تاریخ هستند و بدین لحاظ نگاه هرمنوتیکی به آن‌ها نوعی همدلی با آن‌ها را به میان می‌آورد از آن جهت که «وجود» افقِ افق‌ها است و انسان‌های اصیل، روشنی‌گاه‌های وجوداند. موفق باشید

30107

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمة الله، ببخشيد در مورد اين جنس صحبت ها سوال داشتم؛ https://t.me/Panahian_ir/8394 از اين باب كه ممكنه به جهت نداشتن ملاک واضح برای تمیيز الهامات درست از توهمات، فرد دچار توهم بشه، از طرفى اگر عقلانيت در صحنه باشد فرد به حسب وجدانش مي‌تواند الهام درست را از توهم و عدم عقلانيت تشخيص بدهد و به بركات يیگیرى اينها دست پیدا کند. حال سوال اين هست كه آيا در حال حاضر عامه مردم اين عقلانيت رو در صحنه دارند تا وجدانا در مصداق را درست تشخيص بدهند و به خطا نیوفتند؟ خلاصه طرح اين جنس بحث براى عوام صحيح هست از نظر شما؟ تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای کاش متن بحث را مرقوم فرموده بودید، زیرا نتوانستم در اینترنت بیابم. موفق باشید

26978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در بخشی از کتاب معاد فرموده اید که دیدار با علما و یا براداران که برای رضای خدا انجام می شود در برزخ به صورت نوری نمایان می گردد. آیا این ارتباط از طریق مجازی نیز شامل می گردد. مثلا در صورتی که ما در حال حاضر از طرق عادی به آیت الأه قاضی دسترسی نداریم به مطالعه ی کتب و شخصیت ایشان در سایت های اینترنتی و ... بپردازیم. قابل ذکر است در مباحث ده نکته ی معرفت نفس هم فرموده بودید وقتی انسان به صدای کسی گوش می دهد در اصل به واسطه ی قوای واسطه با من شخص ارتباط برقرار می کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در حال حاضر این کار ممکن است و نتیجه می‌دهد. موفق باشید

34707
متن پرسش

سلام استاد: شرمنده از مزاحمت مجدد. آموزش پرورش برای آموزگار ابتدایی پذیرش جدید دارد و چون فرصت کم بود از طریق سایت مزاحمتان شدم‌. حقیقتش من عطشی برای معلمی ندارم مخصوصا با آموزش های مجازی و محتواهای جدید آموزشی و رنگ و لعاب دادنهای زیاد به آموزش و... معلمی را شغل شریف و یک مسوولیت می دانم و حتی یک رسالت می‌دانم هرچند انگار یک رسالت فراموش شده شده برای خیلی ها. درواقع اگر شغلی برایم فراهم بود دوست نداشتم سراغ معلمی بروم ولی الان شغل ثابت و قطعی ندارم و اطرافیان اصرار می کنند که ثبت نام کنم و خودم هم نمی دانم که آیا باید به این میدان بروم یا نباید بروم. راستش در شرایط فعلی اگر بخواهم وارد این شغل شوم بیشتر برای رفع بیکاری است نه عشق معلمی، ولی می ترسم که این کار را هم دنبال نکنم و همچنان درسردرگمی و تسویف بمانم. ممنون میشوم راهنمایی ام کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه بنده حکایت از آن دارد که معلمی موجب نوعی پیشوایی در شخصیت معلم برای دانش‌آموزان می‌شود و عملاً در این مسیر، خودِ انسان است که وسعت می‌یابد. پیشنهاد می‌شود به صوت و متن https://eitaa.com/matalebevijeh/10999 تحت عنوان «معلمی و پیشوایی» رجوع شود. موفق باشید

34391
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانُه خدمت استاد طاهرزاده عزیز: و باز دوباره با زحمت خواندن وجیزه این کمترین مواجه شدید جداً پیشا پیش از اینکه این نوشته باعث زحمت و وقت شما می‌شود عذرخواهم و امیدوارم مطلبی را که جایی نداشتم یا گوشی نیافتم و یا دلی ندیدم برای حضورِ آن، این جا را اختیار کردم؛ برای آنکه مفتاحی باشد برای دیگر فتوحات.

 «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»: ما با انسانِ امروز از وجوهِ محدود و دست و پا گیرِ دین سخن گفته‌ایم و هیچگاه فراخنای وسعت و سعه‌ زندگی در بستر تقوا را با او در میان نگذاشته‌ایم و یا در سخن، از آزادی وسیع انسان در جهان و عوالم وجودی درونی‌اش سخنی با او نزدیم. انسانِ امروز گستره‌اش و محدوده‌اش و کرانه‌اش در رسانه‌ای است که او را به تمام نقاط دنیا متصل کرده است آن‌هم اتصال عرضی و نه طولی، آن‌هم محدود و نه وسیع، و همچنین پنهان و نه پیدا. این‌جا آن نقطه شروعی است که اگر خوب بتوانیم وجهی از جهان‌بودگی و یا زیست جهانِ گشوده متعالی او را در برابر او بگشاییم و با او مفاهمه کنیم انسان در کرانه ابدی خود که همه خود اوست و همه در جهان پنهان اوست و اوست که مرتبط با عالم‌هاست، دیگر تلاش نمی‌کند تا خود را از رنج عالم مدرن که بر اساس خیالات و توهّمات بنا شده است جستجو کند و در آخر هم دست به خودکشی یا افسردگی یا پوچی بزند. به نظر می‌رسد مسیر پوچی انسانِ این تاریخ، نه از سر انتخابِ آزاد او بلکه از سر گسیختگی او از عالم معنا صورت گرفت و او در این انتخاب مخیر در میان این یا آن نبود بلکه ناگزیر خود را در توهمات سراسر پوچ عالمی یافت که وجهی از معنا که مأمن اُنس یا ملجأ آرامش او در دنیا باشد نبود و حال انسانی مانده است و یک دنیا پوچی و تاریکی و سرگردانی در عرض و افقی به میان آمده است دقیقا در طول زندگی او که از جنس دیگری است و در ساحت نهان و پنهان خود اوست که برای درک آن نیازمند تنبه و اشارتی است تا خود را از شر تاریخ نهیلیسم نجات دهد و درست در مقابل این گسیختگی دست شهدا را می توان به این نسل نشان داد که از افق مقدس تاریخ حیات معنوی آویخته شده است تا این گسیختگیِ انسا ن را درمان کند و اگر ما او را در این حیات به وسعت انتخاب آزادی که دارد و سال‌هاست که این آزادی را در ذیل جبر زمانه عالم و مناسبات تاریخ غرب یا گم کرده است و یا بدان راه ندارد، به او نشان ندهیم؛ بدانیم هزاران کار فرهنگی هم رنگی به او نخواهد بخشید و دستی از او نخواهد گرفت. آیا وقت آن نرسیده است تا در هنگامه ندای جهاد تبیین بر کرانه این دستور الهی آن افق بی‌کرانگی انسان را به روی او بگشاییم تا انسان از ضیق تنگ و معیشت ضنک امروزین خود بیرون بیایید و دست به انتخابی فوق رسم زمانه بزند؟ کاری که در هر برهه از تاریخ اسلام با جلوه های ناب و متعالی از آن رویرو بودیم!! آیا وقتش نشده تا فکری کنیم که چرا بشرِ امروز، از سخنان مذهبی و دین خسته است و گوشش بدهکار این سخنان نیست؟ شاید بازگشت جواب این سخن به همان وجه متعالی انسان این عصر است که در طلب ساحتی دیگراز سخن و زبان و انسان است و دیگر سخنان دینی و مفاهیم مذهبی نیوشای وجود او نمی‌باشد و او خود را در طلب کمالی دیگر و سخنانی از جنس سخنان اولیا و انبیا جستجو می‌کند! در این عصر انسان سخن زیاد شنیده است و مفاهیم زیادی می‌داند و انباری از اطلاعاتی است که دهکده جهانی با او در میان گذاشته است اما آنچه این انسان گم کرده است و طلب امروزین اوست و نیاز فردایی اوست، همان مطلوب متعالی و حقیقت قدسی و ندای فطری اوست که نه در ارتباط عرضی که در سیر طولی انسان نهان شده است و هر از چند گاهی در بروزات تاریخی همانند تشییع شهدا و یا مقابله با استکبار ظهور می‌کند. مگر در تشییع شهید حاج قاسم این را ندیدیم؟ یا در تشییع شهید حججی؟ یا در تشییع شهدای امنیت یا مدافعان حرم یا در شب‌های قدر یا در اعتکاف‌ها یا در پیاده‌روی اربعین؟ پس زبانی دیگر باید به میان آید و آوینی‌ها بایست به سخن درآيند که تاریخ، گوشی است برای سخنانی از این جنس و از این نسل، آنگاه خواهید دید که دیگر در این جهان، قدرتِ نظام مدرن و جهانِ استکبارْ قدرت نخواهد بود. بلکه قدرت، زبان ملتی خواهد شد که سخنش مطلوب و مطبوع گوشِ فردایِ انسان و بشر آخرالزمانی است و این زبان از آنِ امت محمّدی است که طلب جمع انسانی را در اوج دارد - البته در این وجه سخنان زیادی است که در این وجیزه حقیر نمی‌گنجد- خلاصه سخن آن‌که دین هیچ‌گاه از بدو تولدش صِرف اعمال دست و پا گیر نبوده است و رسالت پیامبران، تعلیم اعمال عبادیِ صِرف در پیشگاه خدای غایب نبوده است. دین یک گستره طولی و لایه‌های تو در تو و به هم پیوسته‌ای است که امم در قله و عمیق‌ترین لایه آن قرار دارد که انسان را از ظاهر به ابعاد درونی دین رهنمون می‌شود. یعنی هم راه را نشان می‌دهد و ارائه طریق می‌کند و هموست که دست بشر را می‌گیرد و به تاریخ مدد می‌رساند و او را ایصال به مطلوب نهایی‌اش می‌کند.

 ما متاسفانه با جوان امروز و بشر این تاریخ سخن از لایه‌هایی از دین گفته‌ایم که او را قانع نکرده است، بلکه موجب درگیری او با دین و دیانت شده است. باید پرسید چرا؟ مگر نه این است که دین، طلب و نهاد فطری بشر فردای و امروز ماست و سخن انبیا سخن گوش جان بشر است و مطلوب نهایی و آزادی بخش اسنان در گرو گوش سپردن به این سخنان است؟ پس چرا این مطلوبِ حقیقی بشر در تضاد با طلب انسان این تاریخ قرار گرفته است؟ باید بگوییم ما در یک خلل‌ و نارسایی‌های تاریخی قرار گرفته‌ایم و نتوانستیم با وجه تاریخیِ انسان امروز ارتباط برقرار کنیم تا در طلب لذت‌ها و زیبایی‌پسندیِ او، دین را قادر به رفع طلب او نشان دهیم و انبیا را کمال نهایی و وجه غیبی خویشتن انسا ن بیابیم و آنان را وجهه رجوع انسان به خود اصیل و متعالی و در «خودبودگی‌اش» نشان دهیم تا انسان در این عصر کاملاً فردایی زندگی کند، فردایی متعالی و پیوسته در غیبِ دین و در افق عالم معنایی که از دین برای زندگی‌اش پسندیده است. کاری که انبیا در زیستِ تاریخی خود انجام دادند انسان را در بودنِ جاودانه خود که اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین بودن‌هاست، حاضر کردند و نه قانع، و انسان‌ها نیز تصدیق کردند و نه تأیید. ما با انسان در وسعت ابدی و بیکرانگی «وجود» برخورد نکرده‌ایم و برای رفع این نقص به دنبال هزاران کار (دام) افتاده ایم. انسان در ساحت ورود به عالم حقیقتِ وجود، حقیقت را در تمام مراتب آن از صدر تا ذیل تصدیق می‌کند و آنگاه است که فراتر از وَهم و خیالِ زمانه زندگی خواهد کرد. بنابراین به عنوان مثال وقتی سخن از تقوا می‌شود باید در افق آزادی متعالی انسانِ حاضر در عالم‌ها، «تقوا» را معنا کنیم تا انسان، تقوا را وجه آزادی و رهایی از اسارتِ تاریخِ پوچ‌انگاری بیاید و تصدیق کند، نه آن را معیشت ضیق تنگ در رسم و رسومات مذهبی! «تقوا» وجه مطلوب آزادیِ انسان است که در قالب مفاهیم و الفاظ دینی به حجاب رفته است و به همین خاطر است تا سخن از تقوا می‌شود افراد احساس بیگانگی می‌کنند در حالی‌که از آن چیزی می‌گریزند که مطلوب و گمشده جان‌شان است .«تقوا»، همان گستره عالمی از آزادی و آزادگی است که نیاز امروز و فردای بشر این تاریخ است که باید در همان ساحت و همان زبان با او در میان بگذاریم. آنگاه خواهیم دید که چگونه انسان به سوی او اشتیاق نشان خواهد داد! و باز باید بگویم سخن در این مطلب زیاد است و ترس از ملال خاطر عزیزان دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله درست در همین جا است که جهان مدرن، عوالم طولی را با سیطره پوزیتیویسم و حسّ‌گرایی در حجاب برد و زبانی ماند که همین زبان عرفی است بدون اشاره به جهان‌های بیکرانه دیگر که پیامبران خدا متذکر آن شدند. در جلسه اخیر مربوط به سوره شمس با نظر به آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) که بعد از آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» آمده، این‌طور عرض شد:

تعارضِ بین «تقوا» و «فجور» در درون و بیرون

«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (9) [1]

۱. حضرت محمّد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» از بالای کوه حِرا،  پس از خلوت نشینی های طولانی با آن سوابق پاک، به عنوان پیامبر خدا، از انسان سخن می‌گوید و ‌پس از آن  اشارات عجیب که در آیات ۱ تا ۷ سوره شمس با ما در میان گذارد که حکایت از جهانی می‌کند که برای آن حضرت گشوده شده و  پس از آن‌که فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»  و نظر به نفسِ انسان نمود و تعادلی که خداوند در آن شکل داد تا انسان را به عالی‌ترین شکل وصف کند. حال می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا.»

از عظمت انسان سخن می‌گوید که در درون خود باید فجور و تقوایِ خود را احساس کند، زیرا فجور و تقوا را  در خودش به او الهام کرد تا انسان  به خود آید،  که چه هست  و چه نیست. آری ای انسان! در تنهایی خود هرچه هستی،  خودت همان می‌باشی.

۲. هان! ای جوانی که احساس می‌کنی نسبت به بیرون، هیچ نسبتی با هیچ ‌چیز نمی‌توانی برقرار کنی - حتی با خودت و دینت-  همچنان با   خودت  همراه باش و در این حال بنگر آیا می‌توانی در خود احساس کنی، هرگاه  که وارستگی پیشه می‌کنی، احساس بالیدن و پرورش‌یافتن داری؟ این همان تقوایی است که از درون‌ات به تو الهام شده خود را دنبال نماید و از طریق تذکرات تقوای درونی خود را پاک نگه دارد تا بالیدن خود را احساس کند. 

فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»: حقیقت این است که آن‌کسی بالیدن خود را درک می‌کند و احساس نتیجه‌مندی می‌کند، که با تقوایی که می‌شناسد و به او الهام شده (که قصه تقوا چیست) خود را پاک نگه دارد.

۳. وقتی می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» حکایت از آن دارد که تعارضی در درون انسان هست، که باید نسبت به آن انتخابی داشته باشد، حال یا خود را با تقوایی که می‌شناسد، از فجور، پاک نگه می‌دارد و یا در حالت دوم با  فرورفتن در آلودگی‌ها زندگی را می‌بازد.

۴. پیامبران و والدین دلسوز و حکیم متذکر همان الهام از فجور و تقوایی هستند که هرکس در درون خود آن را می‌شناسد. پس ما نباید با جوانان از امری سخن بگوییم که نسبت به آن بیگانه‌اند،  باید با خودشان و از  پیش خودشان، با خودشان آشنای‌شان کنیم.

۵. نا امیدی و غفلت، هر دو موجب می‌شود تا انسان در اکنونِ تکراری خود بماند و خود را متعلّق به آینده‌ای که به کمک  تقوایِ جان،  ظهور می‌کند و او را در  نزد خود بسط می‌دهد؛ نیابد و این همان احساس پوچی است که بشر مدرن گرفتار آن شده است.

۶. زندگی و انتخاب‌های ما اگر با جان ما اتصال پیدا نکند، با اصل اصل‌ها که اتصال جان ماست با خداوند، ارتباط پیدا نمی‌کند و عملاً از حضور خود در آغوش گسترده خداوند محروم می‌شویم و این یعنی: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».

۷. خطر سقوط انسان‌ها و جامعه از موقعی پیش می‌آید که انسان از مواجهه با «خود» صرف نظر کند، و در  روبه‌رویی با هرچیزی و هرکسی،  این مواجهه را  در نظر نگیرد.  در حالی‌که باید در میدان انتخابِ فجور و تقوا با هرکس و هرچیز مواجه شد، تا از اتصالِ با خود باز نمانیم.

۸.  فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»: آیا این آیه، حکایت از ابعاد میدانی انسان در هستی نمی‌کند که چگونه باید با خود کنار بیاید؟ رازِ اشارات آیات قبل از این آیه و آیات  بعد از این آیه را،  می‌توان در همین آیه جستجو کرد که می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». یعنی وقتی در خود حاضر شدی و تعارض بین فجور و تقوای خود را درک کردی، می‌یابی چگونه در جهان محمّدی می‌توان حاضر شد. در این مورد خوب است شهید حاج قاسم سلیمانی را مدّ نظر آورید، که چگونه در این زمانه، فجور و تقوایِ نفس خود را شناخت و تا کجاها در این جهان و این تاریخ پیش رفت، جهانی که به تعبیر مقام معظم رهبری در  یک «پیچ تاریخی» است و باید جای خود را در آن مشخص کنیم.

۹. با ظهور انقلاب اسلامی، رویهمرفته انسانی در حال طلوع است که متوجه فجور و تقوای خود و دیگران است. برعکسِ انسان غربی و جهان استکباری که متوجه ابعاد متفاوت انسان نیست و لذا اگر در قضایای اخیر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمنان نقشه جامع می‌کشند ولی محاسبه‌های آن‌ها‌، برای پیاده‌کردن آن نقشه‌ها غلط در می‌آید - مانند نقشه‌های قبلی‌شان- به جهت نشناختن انسان و تعارض درونی است که دارد.

  ۱۰. انسانِ انقلاب اسلامی، بهتر و بهتر متوجه می‌شود در میدان تعارضِ فجور و تقوای درونی، باید و باید در جهان بیرونی انتخابی را به عهده بگیرد که میدان تقابل فجور و تقوا است حتی اگر به قیمت همه سختی‌هایی باشد که برای انسان‌های بزرگ پیش آمد، مثل زندانی‌شدن حضرت یوسف «علیه‌السلام» و یا مانند سال‌های تبعید حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در عراق.

۱۱. با نظر به آیه مورد بحث، جنگی در میان است که  چون در درون، از آن گریزی نیست، در بیرون نیز نمی‌توان جبهه خود را مشخص نکرد. یا با تن‌دادن به فجور در جبهه‌ای خواهیم بود که  مریم رجوی را برای ما به عنوان رئیس جمهور انتخاب می‌کنند، و یا با حضور در تقوای درونی در جبهه‌ای حاضر می‌شویم که رهبر معظم انقلاب آن را فرماندهی می‌کنند و اسلام و شریعت محمّدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با امثال آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» به ما کمک می‌کند تا در مبارزه درونی و بیرونی موفق شویم و در زمره متقین قرار گیریم.»

باید به زبانی اندیشید که قرآن را برای ما بگشاید که این البته، اول بحث است. موفق باشید  

[1] - سوره شمس

34367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: مشورتی از شما می‌خواستم: با توجه به اینکه حضرت آقا در دیدار با مردم سرافراز قم فرمودند که :«دروه ما دوره ای حساس و مهم است؛ از سنن الهی بهره ببرید». و قبل از آن نیز فرمودند: («تدبر در قرآن» ما را به حقایق می رساند). لذا خط فکری ای در بنده تشکیل شده که پیگیر سنن الهی در عالم آفرینش باشم و در حد خودم این موارد را برای خودم تحلیل کنم و در آینده تبیین کنم.ان شاءالله خواستم بدانم روشمندی بنده برای پیگیری این مسئله نوین چیست؟ اگر تفسیر قیّم المیزان را پیشنهاد می‌فرمایید، این خط فکری را چگونه در آن دنبال کنم؟ پیش نیاز تحقیق درباره این مسئله چیست و روشمندی درست تحقیق به نظر شما باید چگونه باشد؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت یکی از خصوصیات بارز تفسیر قیّم «المیزان» تأکید علامه طباطبایی بر نمایاندن سنت‌های الهی در قرآن است. در این رابطه عرایضی در جواب سؤال شماره 19706 تحت عنوان «سنّت سقوط تمدنها از نظر قرآن در المیزان» شده است که خوب است به آن‌ رجوع فرمایید. این حساسیت موجب می‌شود که در دیگر سوره‌های قرآن نیز ما متوجه سنن الهی باشیم که واقعی‌ترین واقعیات عالم است به این معنا که اگر صدام حسین به عنوان یک واقعیتِ به ظاهر قدرتمند به انقلاب اسلامی حمله می‌کند، سنت خدا به عنوان واقعی‌ترین واقعیات به حکم «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ» خدا مؤمنان را از هر مکر و شر دشمن نگاه می‌دارد، که خدا هرگز خیانتکار کافر ناسپاس را دوست نمی‌دارد؛ سرنگون می‌کند. موفق باشید.

33363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون راجع به مصاحبه دکتر فیاض پیرو صحبت‌هایی که در برنامه سوره شد رو می‌خواستم بدونم. ممنون. https://farhikhtegandaily.com/news/73997/عدالت-اجتماعی-در-فلسفه-ملاصدرا-وجود-ندارد/

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه آقای دکتر فیاض با توجه به شخصیت مذهبی و انقلابی‌شان در جمع اساتید جامعه‌شناسی دانشگاه، نسبت به فلسفه و عرفان بسیار کم اطلاع‌اند و چقدر خوب بود در این مورد نظر نمی‌دادند. مرحوم شهید مطهری در کتاب ارزشمند «انسان و سرنوشت» بین جبری که امویان دامن می‌زدند تا به جامعه القاء کنند این تقدیر خداست که آن‌ها بر مردم حاکم شده‌اند؛ و بین تقدیر الهی که نکته‌ای است قرآنی و معارف بسیاری را در خود نهفته دارد، به خوبی در آن کتاب تفکیک می‌کنند. ولی متأسفانه آقای دکتر فیاض بین جبر اُموی که معاویه بدان دامن می‌زد و دقت‌های امثال ابن‌عربی نسبت به تقدیر الهی، نتوانسته‌اند تفکیک کنند و در آن برنامه معاویه و ابن‌عربی را در عرض هم قرار دادند و یا انتظار دارند که فلسفه اسلامی که از «وجود» سخن می‌گوید، در موضوع عدالت که امر دیگری است در حوزه دیگر، ورود کند و چون ورود نکرده است، پس فلسفه ارزش ندارد! در این صورت باید بسیاری از آیات توحیدی قرآن را هم بی‌ارزش قلمداد کرد. موفق باشید

33269

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: تأملی در جریان فکری خودم داشتم متوجه شدم فهم بنده از قرآن به تناسب سوالات و سابقه ذهنی من متفاوت است خب شرایط زندگی و مطالعه نظرات اندیشمندان مختلف غربی و شرقی و ... باعث شکل گیری این سوالات و سیاق ذهن بنده می‌شود خب منطقی است که جواب خود را بخواهم از وحی دریافت کنم اما نکته ای که ذهن من را به خود متوجه خود کرده اینست که همین شکل گیری سوالات که از منابع نامعتبری هستند ممکن است خودش منجر به انحراف فکری و شکل گیری دیدگاه های غیرواقع شود چون در ضمن هر سوال ما یک زاویه دید و فرض را برای خود مورد پذیرش قرار می‌دهیم از طرفی هم تا انسان جولان فکری پیدا نکند و با مسائل مختلف رو به رو نشود نمی‌تواند به فهم زوایای جدید و کنه وحی دست پیدا کند حتی شاید طرح برخی سوالات ما را از الویت ها باز دارد پس ما برای داشتن ذهنیت صحیح و حرکت فکری‌، سوالات خود را چگونه بیابیم؟ سوال های ما از کجا باید شکل بگیرد؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هر اندازه متوجه مسائل خود و مسائل بشریت بشویم وعمیقاً به آن امور فکر کنیم و سپس به سوی قرآن آییم، ملاحظه خواهیم کرد چه اندازه کلام الهی برای ما، برای جوابگویی به همه ابعاد بشر حرف دارد. اتفاقاً مشکل ما آن است که عمیقاً متوجه مسائل بشر امروز نیستیم وگرنه مانند امثال هانری کربن‌ها می‌دیدیم که آخرین سخن برای رفع مشکلات بشر، قرآن است و علامه طباطبایی با توجه به همین امر تفسیر شریف المیزان را تدوین کردند. موفق باشید

33198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی. باعرض سلام و آرزوی قبولی عزاداریها: استاد در یکی ازجلسات فرمودید که ابوعلی سینا خود را ملزم کرده بود که داستان نخواند اگر امکان دارد منبع آن را بیان کنید. سوال دوم: برخی پژوهش های علوم حدیثی اخیر مثل آقای امامی فر حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» را غلو معرفی کرده اند. لطفا توضیحی راجع به این جریان حدیث پژوهی که کلی از تراث شیعه را به کنار می‌فرستد بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در ذهنم نیست که در کدام کتاب‌های او این مطلب را دیدم. ۲. حتی اگر آن روایت هم نبود، مگر جز این است که انگیزه و فلسفه خلقت خداوند، ظهور اسماء حسنای اوست به صورت کامل در مظهری که نمایانگر همه آن اسماء باشد؟ جناب ابن عربی در «فصّ آدمی» در این مورد نکات خوبی دارند. موفق باشید

32519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و‌ تبریک سال نو و‌ توفیق بیشتر خدمتگزاری برای استاد طاهرزاده ی بزرگوار و ستودنی خوشحال می‌شوم نظرتان را درباره تحلیل بنده بدانم «کل یومٍ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» پیرو مواضع امام جامعه در خصوص واکسن: ما قائل هستیم که امام جامعه چون زعیم شیعه هستند و نائب بر حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و از طرفی چون حکیم هستند خیلی عمیق و دقیق و بهتر از همه ی امت و نخبگان و خواص می‌دانند پشت پرده ی قضیه این فتنه چیست! چنانچه در ابتدای شروع فتنه کرونا و این جنگ شناختی در فروردین ماه سال ۱۳۹۹ دقبقا اشاره فرمودند که : «احتمال جنگ بیولوژیک هست.» و از طرفی فرمودند: دشمن میاید داروهایش را وارد می‌کند و بعد برای بررسی اثرات این داروهای مهلک و خطرناک میاید تحقیق می‌کند که مثلا برود خطرناک ترش را بسازد (نقل به مضمون) پس ما بواسطه ی حکیم دانستن ایشان، مطمین هستیم نسبت به این سلاحهای بیولوژیک و عوارض آنها آگاهند. اما در طرف دوم ماجرا می‌رسیم به امت مسلمان ایران (که به جز عده قلیلی افراد بصیر) خوشبختانه یا بدبختانه بعد از دو سال دل و جان سپردن به فرامین طاغوت who و حداقل دو دوره ورود سم به داخل بدنش دارد می‌فهمد که اینها که به بدنش وارد شده سم است و عوارض جسمی و روحی آن‌را در بدن خود و اطرافیان نااگاهش دارد می بیند و به قولی چون سرش به سنگ خورده از تزریق این سم برائت می جوید. (و البته هنوز به کلیت ماهیت این سازمانهای منحوس شیطانی و توطئه های بعدی اش پی نبرده) اما قسمت بسیار مهم ماجرا در جنگ شناختی کرونا، همان خواص بی بصیرت و اغوا شده ای (اصطلاحا متخصص و نخبه) هستند که متاسفانه با ایجاد فضای خفقان علمی، ا طلاعات مغرضانه و‌کذبشان به دست امام جامعه می‌رسد و مبنای صحبتهای عمومی امام جامعه بر اساس همین اطلاعات غلط خواص است چنانچه خود ایشان موکدا بیان می‌کنند بر اساس نظر متخصصان تصمیم می‌گیرند و بر اساس اخبار واصله موضع گیری می‌کنند. و مثلا می‌گویندک «واکسن موجب شده آمار مرگ و‌میر به هجده نفر برسد.» (دقیقا همان موضعی که امام حسین علیه السلام در برابر نامه های دروغ کوفیان گرفتند و بر اساس همان نامه ها و بر طبق روال عادی و واقعی جامعه، راهی سرزمین کرب و بلا شدند) حال، دراین شرایط بسیار حساس غربالگری امت با توجه به تحلیل عرض شده به نظر بنده ضروری ترین و سنگین ترین مسئولیتی که امت مسلمان باید فوراً فوراً انجام دهد. شناسایی دقیق و مبارزه با خواص اغوا شده ی حرامخواریست که امام جامعه هوشمندانه دارد همان نقطه را می‌زند و توجه ی ما را هم به این توپخانه ی اصلی دشمن جلب می‌کند. که؛ امت بصیر اسلام، این نقطه را به زیر آتش غیرت و ارداه های انقلابی ببرید بنابراین ما هم باید تمام قدرتمان را برای به زیر کشیدن سلطه ی پوشالی شبه علمیه عناصر جاهل،خائن و حرامخوار مجاهدانه به کار ببریم. در ابتدا به خودم و سپس به دیگران هشدار می‌دهم تا زمانیکه غیرت دینی امت اسلامی بیدار نشود و‌ حکم جهاد تبیین امام مسلمین را جدی و واجب ندانیم و باور نکنیم این جنگ شناختی ترکیبی، غربال بسیار ریزی برای تفکیک خواص است و باید ایثارگرانه از آبرو، جایگاه دنیوی و جان خود بگذریم نه تنها امام جامعه را در کربلایی دیگر تنها گذاشته ایم و در معرض تهدید از دست دادن جان مبارکشان قرار داده ایم (چنانچه متاسفانه، با کمی دقت متوجه ایجاد عوارض واکسنهای اضطراری می‌شویم) بلکه بزودی، گناه ناشی ازین سکوت و انفعال و بی بصیرتی دامن تمام امت را خواهد گرفت و ذلیلانه یوغ بردگی شیطان را به گردن تک تکمان خواهند انداخت و تازه آن وقت است که شاید بیدار شویم اما چه فایده ای دارد جز «لشکر توابین» بودن؟ برادران و خواهران بزرگوارم اگر ادعا داریم که ما اهل کوفه نیستیم و‌ ما #ملت_امام_حسینیم توجه ی همگان را جلب می‌کنم به شعار مقدس #هیهات_من_الذله به خاطر ایمانی که از دست می رود کاری کنیم. #قیام_علیه_خواص_اغوا_شده‌ی_حرامخوار #قیام_علیه_سازمان_صهیونیستی_بهداشت #توابین_نباشیم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که رهبر معظم انقلاب احتمال این امر را دادند و بعداً حرکات و تصمیمات‌شان امری نبود که برآن اصرار بورزند و بر طبق تحقیقات بعدی متفکران دنیا ظاهراً معتقدند موضوع مربوط به یک امر طبیعی است که در خفاش‌های چینی و رابطه آن با انسان‌ها پیش آمده. هر چه هست نمی‌توان تا این حدّ فکر و ذهن خود را در این موضوع متمرکز کنیم. به نظرم روش مقام معظم رهبری روش حکیمانه‌ای است. موفق باشید

32432
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: برای رسیدن به شهود جمعی در فیلمنامه نویسی لطفا راهنمایی بفرمایید. فیلمنامه نویسی گزارشی است که مخاطب در روحانیتش قرار می گیرد. فیلمنامه نویس باید صفات بشری (کثرتی که اصیل نیست) را دفع کند تا حقیقت را تصدیق کند و روح تزکیه بر کل فیلم حاکم باشد زیرا هر کثرتی که به وحدت نرود سایه و دروغ است. ما به جای اینکه صُوَر ذهنی خودمان را به قصه تحمیل کنیم، می خواهیم با فیلمنامه و کارگردانی صُوَری که از ذات صحنه یا رفتار و یا قصه برمی خیزد را مشاهده کنیم و از آنجایی که وزن از خود حقیقت است، صفتی که ذاتی هر صحنه است، میزانی برای فیلمنامه و کارگردانی محسوب می‌شود. در سه گام طراحی صحنه؛ انتظار تجلی، رویت تجلی و رجوع به تجلی می تواند، حس وجودی صحنه را روشن تر کند. و خروجی تقوی پیشه ایی را برای ورود به صحنه ی بعد محقق کند؛ خروجی از ظلمت به نور در تقوی پرهیز، تقوی گریز و تقوی ستیز. همچنین شروع و پایان با حقیقت است. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. و اگر قرار باشد باطنی تجلی کند، در صورت ظاهر می‌شود و عبودیت صحنه جایگاه تجلی و یا به عبارتی مجلای حقیقت می‌شود. اینکه روح حاکم بر صحنه به چه اشاره می کند، چقدر عبودیت دارد و چگونه با فیلمنامه نویسی می شود بندگی کرد اهمیت دارد. و به فیلمنامه نویس در زمان انتخاب عناصر کمک می کند که از نفس اماره عبور کند و با نفس مطمئنه پیش برود. در گام های اولیه ی فیلمنامه نویسی باید روحانیتی از داستان برای جمع ایجاد شود تا جهان کثرت فیلمنامه نویسان در آن به وحدت برسد و آن فراتر از طرح کلی سفر شخصیت است. و نگاه به احوالات حاکم بر داستان است که می تواند حتی اگر حلقه های زنجیر تقدیر در داستان هنوز شکل نگرفته است زیباییِ نگاه شهود آمیزی را به تصویر بکشد. عبودیتی که در ترکیب هر صحنه، توسط شبکه ی عناصر داستانی ایجاد می‌شود، پیوندی اصیل با ربوبیت عالم داستان دارد. به همین خاطر گزارش فیلمنامه نویس از شهود حقیقت در تطبیق با نسبت حضرت محمد (ص) با حقیقت که اصل است، می تواند در نظر گرفته شود. کشف در فیلمنامه نویسی رجوع به حقیقت است و اگر در خارج واقع نباشد شیطانی است. زیرا وقتی یک سایه سنگین از افکار و افق بر روی داستان می اندازیم احساسات سنگین می شود و نمی تواند با حقیقت بالا برود. وقتی فکر می سازیم و بر اساس دستگاه فکرمی کنیم، توقف و حدود پیش می آید. در فیلمنامه، یک حقیقت وجودی است که ظرفیت های مختلف آن، در عناصر داستان به ظهور می‌رسد. و فیلمنامه نویسی و «حسِ وجودیِ نوشیدن» از حقیقت به نحوه ی رجوع به حقیقت مرتبط می‌شود. و تنها با نگاه جامع محمدی می‌تواند جمعیتی از نویسندگان را وحدت ببخشد. زیرا در برزخیت کبری که صفتی بر صفتی غلبه نکند و در تعادل باشد، چنین جامعیتی وجود دارد. ترجمه ی وجودی تک تک عناصر صحنه، رجوع وجودی فیلمنامه به حقیقت را مشخص می کند و توافق گروه را میسّر می کند. و عقل تکنیکی آهسته آهسته به ظهور می آید و شاعرانگی فرم از وجود برمی خیزد. در فیلمنامه نویسی گروهی نباید متن طرف دیگر را در متن خود ترجمه کرد. بلکه باید وجهی از قضیه که متن می خواهد به آن اشاره کند را یافت. و آن وجه را با وجوه اشاره شده توسط متنی دیگر، در صحنه به جامعیت رسانید. اشاره ی متن که ترکیب صحنه آن را ایجاد می‌کند، مهم است و ملاک ارزیابی قرار می گیرد. در هر صورت باید در نظر گرفت ذهنِ دیگری، محدوده ی ناشناخته است که از خود چیزی در آن نمی شناسیم. و با کوچکترین بحث و جدل عالم شهود از میان بر می خیزد. همین که فیلمنامه نویس و کارگردان خود دارد، نسبتش با صور خیالیه نسبت محروم شدن از حقیقت است. همین که در نفس خودش و و نسبت با نفس خودش ببیند، فیلمنامه از حقیقتش می افتد. حق و اتصال به حق همه چیز است و نگاهی که در آن فقر ذاتی هر صحنه از فیلمنامه و اتصال به غنی مطلق اصالت داشته باشد، به صحنه ها وجود می بخشد و تجلی رخ می دهد. فیلمنامه نویسی صاف کردن دل است، نباید رجوع به خلق باشد. اصلا رجوع به خلق نداریم. رجوع به خلق باید از رجوع به خالق شروع شود و در دل رجوع به حق، رجوع به خلق نهفته است. جنس نشانه ها در فیلمنامه، آدرس حقیقتی است که به آن رهنمون می شویم و معرفت در این راستا بسیار اهمیت دارد. برای فیلمنامه نویسی از درون به بیرون باید اول به محضر حقیقت داستان برویم، نه اینکه با خودمان در داستان او قدم بزنیم. باید بی خود باشیم، تا آنجا باشیم. آن وقت است که داستان حقیقت درونش را نشان می‌دهد. در فیلمنامه نویسی و حرکت دوربین نسبتی را می جوییم که خدا در میان آن نسبت حضور داشته باشد و هر آن او را شهود کنیم. به همین دلیل فیلمنامه و کارگردانی با خودش درگیر می‌شود تا از مرتبه ی مادون به مافوق برود، زیرا اگر بازاری شود دیگر نمی تواند حقیقت را تصدیق کند. فیلمنامه نویس اگر در فیلمنامه خودش را بخواهد نشان بدهد، غیر پیدا می شود، تا همه ی خودش را نفی نکند رجوعش حقیقی نیست. به اندازه ایی که الله را می شناسد خودش را نفی می‌کند. او جویی که به دریای حقیقت می‌رسد، را کشف می کند و خودش را در آن می اندازد. قدرتِ فیلمنامه به احقاق حق است. زیرا در هر صحنه حقی باید رعایت شود و ترکیب بندی بر اساس آن صورت می پذیرد تا به تعادل برسد. و رعایت حقوق در همه ی مناسباتِ صحنه در نظر گرفته می‌شود. اینجا سیاست به میدان می آید. سیاست یعنی رعایت حقوق (حق خدا، حق خلق و حق نفس). سیاست نحوه ی ارتباطات است. اینکه در فیلمنامه با چه سیاستی صحنه ها چیده می‌شود، بسیار مهم است. سیاست خودش رجوع الی الله و حرکت حق مدارانه است، موضع گیری به جا، شایسته و مناسب. سیاستِ دوربینِ فیلمنامه نویس، جاذبه و دافعه ایجاد می کند. زیبایی سیاست، زیبایی وجودی است. و عبارت «سیاست ما عین دیانت ماست» جمعیت فیلمنامه نویسان را برای تدبیر به تفکر می برد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متن جنابعالی تذکری است برای فیلمنامه نویسانِ امروزینی که بنا دارند خود را  دوباره در فیلمنامه‌های‌شان پیدا کنند و بسط دهند. آری! ما به فلیم‌نامه‌هایی نیاز داریم که می‌فرمایید. فلیم‌نامه‌هایی که ناگفتنی‌ها را در قالب فلیمنامه به زبان آورد و ابعاد متعالی انسان بدون واژه‌های به ظاهر اخلاقی مدّ نظر آورده شود، ابعادی که وجه فطرت توحیدگرایِ انسان را با او در میان می‌گذارد.

در فلیمنامه، صحنه، صحنه جاری‌بودن روحی است در تن بی‌جانِ بازیگران تا تن‌هایِ بی‌جانِ مخاطبان را جانِ دوباره بخشند. این‌جا است که بازیگران می‌توانند متوجه نقش عظیم انسانی خود باشند و در نقش خود رسالتی را احساس کنند که انبیای الهی در خود احساس کردند. دائماً باید در هر صحنه‌ای از فیلم به رسالت خود نظر داشته باشند و کار فلیم‌نامه‌نویس در این فضا، کارِ خلقِ انسانیتی است که گم شده است.

 بنده در کار خوب شما تحت عنوان «صدایی از اعماق اقیانوس» چنین رسالتی را احساس کردم به طوری که نوعی آدرس‌دادن به حقیقت بود.

چه خوب می‌فرمایید که سیاست یعنی رعایت حقوق «خدا» و «خلق» و «نفس»، و این وظیفه فلیمنامه‌نویس است که با اشاره به این حقوق در قالب تصاویر، متوجه زیبایی چنین سیاستی شود که عین دیانت است. امید است رفقایی که بنا دارند از «دوربین» و «تصویر» در این تاریخ بهره‌های انسانی و ایمانی بگیرند، از متن جنابعالی غفلت ننمایند. موفق باشید 

32266
متن پرسش

السلام علیکم و رحمت الله تعالی: آیا این دعا اساسا درست است؟ خدایا هر آنچه که اسلام عزیز را تضعیف می کند نابود بفرما. مثلاً اگر نظام جمهوری اسلامی ایران باعث تضعیف اسلام عزیز است نابودش بفرما. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا درست نباشد؟ اگر واقعاً نظام جمهوری اسلامی موجب تضعیف اسلام است، باید نابود شود. می‌ماند که آیا نظام جمهوری اسلامی محل ظهور اسلام در این تاریخ است یا عامل تضعیف اسلام؟ همه چیز گواه بر آن است که شهید حاج قاسم سلیمانی در نسبت با جمهوری اسلامی، حقیقی‌ترین و صادق‌ترین سخن را گفته است وقتی فرمود: «امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند.» آری! حقیقتاً جمهوری اسلامی حرم است. موفق باشید

36757
متن پرسش

سلام علیکم:
تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا
آری! شاید و چه بسا حقیقتا اگر انسان با نظر به افق برین و گشوده ای از آنچه که می تواند باشد و حاضر شود در نظر به جمهوریت ذیل انقلاب اسلامی در تجسم انسانی همچون حاج قاسم ها و یا همچون شهدا به آینده و فردای این تاریخ نگاه کند دیگر حضورش در صحنه ی انتخابات را ادامه ی دیروز تحجر و فساد و رانت امروز نمی فهمد بلکه به طلب فردایی برای حضور هر چه بیشتر از جنس حاج قاسم ها دنبال می کند و این یعنی همان (جمهوریت) آری، ما در صحنه ی حضور مردمی در انتخابات چه بسا دست به انتخابی بزنیم که در افق تاریخ فردای ما نباشد اما جنس حضور ما فردایی است گرچه انتخابمان اینگونه نشود. امید و امیدواری به فردای تاریخ درست در این نقطه است که شکل می گیرد و یأس و بازگشت از مسیر هم در این نقطه مفهوم می شود. [درست همان جایی که می توانیم باشیم اما بدون نظر به فردا و نظرگاه حضور و طلبی که می شود به آن چشم دوخت و انتظار کشید اما پا پس می کشیم]. باید یکی از محورهای جبهه ی تبیین در انتخابات پیش رو، نظرگاه فردایی باشد که جنس حاج قاسم است و نظرش به جمهور در دفاع از حرم است (حرم جمهوری اسلامی) اگر ستون این خیمه بلرزد خیمه‌ ی حرم آل الله خواهد لرزید. شاید به یک وجه با آنانی که از انتخابات دلسرد شدند وجه اشتراکی بتوان یافت اما وجه افتراق است که درست نقطه ی مقابل آن که جمهوریت را تقویت می کند. وجه اشتراک همان ادامه ی دیروزی است که با رانت و فساد و تبعیض و بی عدالتی و....سایه بر امید حضور انداخته است تا انسان پا پس بکشد و یأس در عالم اراده ی انسانی اش رخنه کند و او را از برهه ای حساس در تاریخی بس بزرگ و تقابلی به شدت معنا دار و معنا بخش محروم کند و این همان جنود ابلیس است که آدمی را ابتدا بی اراده می کند و آنگاه بر حیات سرگردانی اش افسار می زند و صحنه ی زندگی اش را میدان تفرج توهمات و خیالات می کند و سپس در یک تاریکی سرگردان و بی معنایی او را بی حاصل دچار دوران زندگی از امروز به فردا و از فردا به فردایی دیگر تا فرا رسیدن مرگ اگر قبلش منجر به خودکشی نشود می کشاند. اما وجه افتراق در همان طلب فردایی است که ظهور انسان‌هایی می‌تواند باشد از جنس حاج قاسم ها که نه حضوری ملی داشته باشند بلکه مکتبی باشند فرا روی انسان های معنویت خواه و آزادی طلب و آزاده که در پی فردایی در قامت انسانی‌اند، نه ادامه‌ی دیروز و نه رانت و فساد و اختلاس. کافی است در این افتراق و اشتراک بیندیشیم، فکر کنیم و به گفتگو بنشینیم تا انسان‌ها حضور جمهوریت را همان ادامه‌ی حضور حاج قاسمی ببینند و تصدیق کنند که اگر نبود آن حضور، جریان استکبار و صهیونیزم انسان را در سحر توهّمات و تخیلات و تمایلات نفسانی‌شان به اسارت می‌گرفتند و از انسان برده‌ای می‌ساختند در تسخیر تمایلات عالم خود. آنچنان که در پروتکل های اندیشه ورزی شان نظر به چنین انسانی در آخرالزمان برای خود ترسیم کردند. جمهوریت همان دیروز نیست تا پا پس بکشیم، بلکه ادامه‌ی فردایی است که با امروز تاریخ انقلاب اسلامی گره خورده است و درست همین جاست که باید حاضر شد، حضور از جنس فردایی برای عبور از دیروز با نظر به شهدا، اما نه با تکیه بر احساسات بدون تفکر تاریخی. و این صورت تفکر تاریخی بر عهده‌ی جبهه نخبگان انقلابی است تا افق حیات بخش فردا را و عبور از صورت گذشته را در تعین حاج قاسم ها به جمهوریت نشان دهند تا این طلب در جانشان زنده شود و در تاریخ حضور فردای خود شرکت کنند آنچنان که زیر تابوت حاج قاسم حاضر شدند.آری تابوت حاج قاسم طلب گمشده ی فردایی و پس فردایی انسان بود فلذا به صحنه آمد و در پی گمشده‌ی خود می‌گشت. به نظر می‌رسد اگر همین انسان را در فردایی از این جنس که همان طلب گمشده و حضور فراگشوده‌ی خودش باشد حاضر کنیم و یا بتواند حضورش را در آن فردا بیابد، جمهوریت شکل خواهد گرفت و مشارکت ذیل یک تاریخ قدسی از همان صورتی که در تشییع پیکر حاج قاسم بود بار دیگر صورت خواهد گرفت. آری! باید به این نحوه از مشارکت فکر کرد و در وجه و صورت های مختلف آن برای معنابخشی‌اش و صورت‌گری‌اش به انسان تفکر کرد بدون آنکه بخواهیم گرفتار جدال و مراء با او شویم بلکه او خودش را متعلق به فردای انتخابات بیابد و حضورش را حضور خود معنا کند آنچنان که در تشییع شهدا رخ می‌دهد که حضورش را حضور تشییع خود می یابد اگر چه زبان‌اش را ندارد تا این را بازگو کند اما معنایش را در خود به همراه دارد. سخن در مشارکت، سخن در نحوه‌ی حضور انسان است که طلبی بس متعالی‌تر و معنابخش‌تر از دیروز را دارد که یأس از دیروز او را از ادامه‌ی فردا باز نگه داشته است و اگر مطلوب و معنایی فراتر از امروز و دیروز را در فردایی که حقیقتاً در دل انقلاب اسلامی وجود دارد را در او زنده کنیم؛ امید را برای جمهوریت زنده کرده‌ایم. بلی، سخن در نحوه‌ی چگونگی‌ها باقی است و کلام با اجمال همراه است و برای تفصیل باید به «گفت» نشست و زبان را به صحنه آورد تا هم گوش‌ها بشنوند و هم زبان‌ها سخن بگویند تا قلب تصدیق کند.

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بشر جدید بنا دارد در انتخاب خود، خود را حاضر کند؛ بحثی نیست. و در این‌که در این انتخاب به دنبال حضوری بس متعالی است، باید با او به گفتگو نشست تا معلوم شود اگر آن انتخاب با نظر به افق توحیدی و بستر متعالی انجام نگیرد؛ انتخاباتی انجام نگرفته است، بلکه با بازی رسانه‌ها، هوس‌های سرگردان به میان آمده است و تقابل اساسیِ بین حضور مردمی در جمهوری اسلامی با جمهوریت‌های سکولار دقیقاً در همین نکته است.
نظام مقدس جمهوری اسلامی میدانی را برای انسان فراهم می‌کند تا هرکس خود را در نزد خود در میدان انتخابی که انجام می‌دهد احساس کند و شورِ بودن خود را تجربه نماید. زیرا نه انسان می‌تواند بدون انتخاب‌هایش و با تحمیل دیکتاتوران در این زمانه زندگی کند و نه می‌تواند در انتخاب‌های خود در افق تاریک سکولاریته، نیست‌انگاریِ خود را عمق ببخشد. و این‌جا است که معنای انتخابات در نظام مقدس جمهوری اسلامی معلوم می‌شود با همان نگاه دقیقی که جنابعالی بر آن تأکید دارید. یعنی انتخاب برای حضور فردایی که در پیش است و در دل همین نظام می‌توان با همه تنگناهای تاریخی که داریم به آن فردا نظر کرد. در این مورد بسیار می‌توان سخن گفت تا معنای سخن آن پیر فرزانه را «فهم» کرد که فرمود: «فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.» زیرا با این جمله بدون آن‌که از حضور تاریخ جدید خارج شویم، از پوچی آراء سرگردان در جهان مدرن مبرّا خواهیم شد. چه اندازه در غفلت‌اند آنانی که جایگاه انتخابات را در نظام جمهوری اسلامی به اموری متصل می‌کنند که اتفاقاً با ادامه انتخاباتی که بر آن تأکید شده است؛ می‌توان از آن امور و از آن تنگناها عبور کرد. موفق باشید.   

 

34854
متن پرسش

سلام استاد: برخی حجاب را با نماز مقایسه می کنند و قبول دارند که حجاب حکم خداست و واجب هم هست. منتها معتقدند اجبار بر حجاب و منع قانونیِ بی حجابی ریشه شرعی ندارد. کما اینکه در رابطه با بی نمازی با شخص بی نماز برخورد قانونی صورت نمی گیرد. معتقدند در هیچ کجایی از سیره و سنت و سخن پیامبر و امامان علیم السلام، در رابطه با مجازات بی حجابی و اجبار بر حجاب چیزی دیده نمی شود. لذا معتقدند حکم حجاب فقط مخصوص زنان پیامبر و زنان مؤمنه است. نظر حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست. همیشه در هر زمانی بر حجاب تأکید شده و در صدر اسلام به جهت پوشش عمومی و سنتی که از قبل بوده، بی‌حجابی مسئله نبوده است. زیرا علاوه بر آن‌که حجاب و رعایت آن به عنوان دستور شرع امری است فردی، وجوهی اجتماعی در آن جاری است و از این جهت از صدر اسلام تا کنون جامعه اسلامی نسبت به حجاب حساس بوده و بر آن تأکید داشته است و برهنگی ریشه در فرهنگ فراعنه داشته است و از آن‌جا حتی به یونان منتقل شده و غرب جدید تحت تأثیر یونانی که در فرهنگ رومی به ظهور آمد، قرار گرفت. موفق باشید

34163

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد چند وقتی هست در عالم ذهنم فکرهای عبث و بیهوده و لغو و بعضا گناه میاد، این مشکلات و این وهم و خیالات الان به جایی رسیده که ذهنم به اهل بیت علیهم السلام توهین و بی ادبی و جسارت میکنه. هر وقت تنها و خلوت میشم این فکرها میاد سراغم و حقیقتا داره آزارم میده. حس می‌کنم اهل بیت من رو از در خونه‌شون روندن، جلو ذهنم هم نمی تونم بگیرم که این تصورات رو نکنه، حقیقتا نمی دونم چیکار باید بکنم. لطفا کمک کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را برای کسی که بنا دارد مسیری را به سوی قرب الهی طی کند، طبیعی است و پیش می‌آید و در همین رابطه مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمودند آمدن این امور به دست ما نیست، ولی دنبال‌کردنش که به دست ما می‌باشد؛ نباید دنبال کنیم. پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید

34136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ان شاءالله حالتون خوب باشه. استاد توی این اوضاع کشور که فشارها از داخل و بیرون هست می‌خواستم نظر شما رو در مورد این موضوعات بدونم و اینکه برداشتن روسری داره عادی میشه. آینده رو چطور می‌بینید آیا همون پیش بینی هایی که اهل بیت (ع) از آخرالزمان کردند باید درانقلاب ما رخ بده یا...؟ ممنونم 🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره 34127 عرض شد اتفاقاً این افراد با سرخوردگیِ شدیدی روبرو خواهند شد. مگر تا حال شده است که انسان‌ها با بی‌حجابیِ سیاسی کاری از پیش ببرند؟ جز شکستی که آن‌ها را گرفتار بی‌تصمیمی و افسردگی می‌کند؟ آری! می‌توان گفت قصه آخرالزمان در میان است به همان معنایی که ظلمات محض در مقابل نور محض قرار دارد.

با توجه به دروغ‌های فوق‌العاده جریان مقابله با نظام جمهوری اسلامی، وظیفه همه معتقدین به نظام جمهوری اسلامی این است که اولاً: در جریان آن دروغ‌ها و تهمت‌ها باشند. و ثانیاً: مخاطبان خود را متوجه دام‌های فریب‌کارانه دشمنان بنمایند. و این‌که امیدوار باشیم آن‌گاه که دشمنان این نظام تا این اندازه در جایگاه باطل قرار دارند، مسلّماً این نظام آینده‌ای بس متعالی دارد و در دل خود کوتاهی‌هایی که دشمنان بر آن انگشت می‌گذارند را در خود مرتفع می‌سازد. موفق باشید

34044
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: نظر حضرتعالی را درباره این روش در مواجهه با بن بست ها رو می خواستم "از مطالبتون یک بیت مولوی رو هم به انتهای ماجرا اضافه کردم" تصمیم‌گیری! یکی از واحدهای ارتش سوئیس در یکی از مانورها ی کوهستانی گم شده بود و ناامیدانه در کوه‌های آلپ سرگردان بود. هوا سرد و ذخیره غذای گروه کم و محدود بود. ناگهان، یکی از اعضا نقشه منطقه را در کوله خود پیدا کرد. آن‌ها نقشه را دنبال کردند و به اقامت‌گاه اولیه باز گشتند و از مرگ نجات یافتند. وقتی نقشه را به فرمانده خود نشان داند، او متعجب شد و پرسید که چگونه با چنین نقشه‌ای راه را پیدا کرده اید؟ نقشه مربوط به کوه‌های آلپ نبود، بلکه مربوط به کوه‌های پیرنه بود. آن‌ها راه خود را با پیروی از یک نقشه غلط پیدا کرده بودند. اگر آن نقشه را نمی‌یافتند، ساعت‌ها و روزها به امید این‌که گروه‌های نجات آن‌ها را خواهند یافت، در جای خود می‌ماندند. اما آن‌ها با دیدن نقشه راه افتادند. اغلب اوقات بهتر است حتی با نقشه غلط راه بیفتیم و به دنبال راه نجات بگردیم تا این‌که به امید رسیدن نیروی کمکی در جای خود متوقف شویم و از گرسنگی بمیریم. وقتی از همه‌چیز ناامید هستید، دست به کاری بزنید. آن‌ها که در رودخانه قایق سواری کرده‌اند، می‌دانند بیشترین حالت پایداری قایق، نه در سکون، بلکه در هنگام حرکت کردن و پارو زدن ایجاد می‌شود. شاید این گفته بر خلاف تصور عمومی و غریزه‌امان باشد، اما در درستی آن تردیدی نیست. چون‌که رخنه نیست در عالم پدید / خیره یوسف‌وار می‌باید دوید مولانا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در آینده و با نظر به چشم‌اندازی که خالق ما در مقابل ما قرار می‌دهند، می‌توان یوسف‌گونه حرکت کرد از آن جهت که آن حضرت در بستر رعایت دستورات الهی و دوری از گناه، حرکت کردند و در نتیجه همه موانعی که به ظاهر، مانع بودند در مقابل‌شان برطرف شد. مانند دفاع مقدس و مثل ایستادگی ملت ما در مقابل دشمن استکباری که به تعبیر مقام معظم رهبری، از ته درّه شروع کرده‌ایم و بحمدلله به پیشرفت‌های خوبی رسیده‌ایم و دشمن از این نگران است که می‌داند ایرانِ اسلامی یکی از مراکز قدرت جهان آینده است با این هویت که در معنای قدسیِ انسان، حرف‌ها دارد و این نقطه ضعف جهان مدرن است که آن رابی‌آینده کرده. موفق باشید      

33780

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ممنون که با سخنان پر گوهرتان ما را کمک می‌کنید. استاد من همیشه عاشق میهمان بودم و به خیر و برکتی که مهمان با خودش می آورده ایمان داشتم. چند وقتی است که جلساتی در منزلمون برقرار است و با حضور استادی کتاب معرفت نفس شما را پیش می‌بریم و گاها میهمانی های دور همی و دعوت کردن اقوام هم داریم. راستش من اخیرا چیزی شنیدم که یکم از این دورهمی های خانگی ترسیده ام. اینکه بعضی می‌گویند کسانی که به خانه آدم می‌آیند ممکنه اهل سحر جادو باشن و یا حسادت کنند و یا... و روی زندگی اون صاحب خانه اثر منفی بذارن. آیا این صحبت ها درسته؟ و ما باید میهمانی های کم با افراد کم و افراد شناخته شده بگیریم؟ لطفا کمکم کنید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این‌طور نیست. برکات کاری که می‌کنید آن‌قدر زیاد است که حتی اگر بر فرض هم سحری در میان باشد به کلّی باطل می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی