با سلام خدمت استاد گرامی: استاد بعضی افراد میگویند هر کس با صلاحی که بقیه را کشته؛ کشته خواهد شد مثل حضرت علی که با شمشیر کشته شدن ولی حضرت عیسی اصلا از شمشیر. استفاده نکردن و بعد هم عروج کردن. میگویند دین حضرت عیسی بهتر است که اصلا جنگ و قتل در آن نبوده و لی دین اسلام همش با جنگ و قتل بوده و امروز تعداد مسیحیان بیشتر از مسلمانان هستند به خاطر اینکه اونا دستشون بهتر از ماست. باید چی بگیم به این افرادی که از این حرفا میزنن؟ ممنون استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حق و باطلبودنِ عمل است در زمان و زمانه خود. آری! حضرت عیسی «علیهالسلام» در آن شرایطی که بنیاسرائیل در اوج خشم و سنگدلی بودند، با سیره و روش خود تلاش کردند آن قوم را به تعادل برگردانند و متأسفانه به قول قرآن با انکار و کفر آنها روبهرو شدند و نتیجهاش آن شد که در جنگ جهانی اول و دوم همانهایی که به ظاهر مسیحی بودند، بیش از ۶۰ میلیون از افراد خود را به قتل رساندند. و اسلام به عنوان آخرین دین، در تعادل کامل بین رحمت تامّه نبوی و غضب حکیمانه آن حضرت، در قرآن جمع کرد. لذا یک جا در خطاب به پیامبر خود میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آلعمران/159) به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد. و در جای دیگر به رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» امر میکند:
«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ...»(محمد/4) چون با کافران رو به رو شوید باید شجاعانه آنها را گردن زنید.
آیا کوتاهآمدن در مقابل چنگیزها و هیتلرها، بیتفاوتی نسبت به مظلومان نیست؟! موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار وقت شما بخیر: استاد محبت می کنید راهنمایی بفرمایید که برای شروع یک سیر مطالعاتی عمیق در زمینه معرفت النفس که ان شاء الله از مرحله ادراک عقلانی به ادراکات قلبی برسیم - از کجا باید شروع کنیم ان شاء الله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، با کتاب «خویشتن پنهان» کار را میتوان جلو برد تا به بحث معاد و کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» برسید با شرح صوتی آن. موفق باشید
با سلام: عین وجود، تمام کمالات اشیا را به جامعیت دارد یا به مجموعیت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه که کمال محسوب شود و نقص به حساب نیاید، از آن جهت که عین وجود، عین همه کمالات است، همه کمالات را به «وحدته» و به جامعیت دارد و این امری است که در بحث «برهان صدیقین» به خوبی مطرح است. زیرا مجموعیت که با وحدت ذاتی نمیخواند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: علی رغم نظر مقام معظم رهبری و تعبیرات ایشان درباره عرفان نظری (که خودتان بهتر از بنده متوجه هستید) گاهی دیده میشود که شما هم آثاری مثل فصوص الحکم و کتب و مباحثی از این قبیل را توصیه و مدنظر دارید. میخواستم اگر میشه در این باره توضیحی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» نسبت به آثار ابن عربی نگاهی غیر از نگاه حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی داشته باشند در حالیکه علامه طباطبایی میفرمایند آنچه ابن عربی در «فصوصالحکم» مشتمشت در اختیار انسان میگذارد، در «فتوحات»، دامندامن ارائه میدهد. آری! همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرض شد مشکل آنجا است که ما گرفتار مفاهیم بشویم و عرفان را که راه شهود حقیقت است در محدوده «عرفان نظری» متوقف کنیم، همان بلایی که بر سر قرآن آوردیم و کتابی که «ذکرٌ للعالمین» بود به کتاب خواندنی تبدیل کردیم. موفق باشید
استاد عزیز و بزرگوار سلام: می خواستم در مورد ذکر شرف الشمس و صحت آن بدانم. آیا استفاده از آن مشکلی دارد؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق نکردهام بعضی از افرادی که تحقیق کردهاند صحت موضوع را چندان تأیید نمیکنند. با اینهمه رجائاً میتوان مسئله را دنبال کرد. موفق باشید.
با عرض سلام و ادب: جوانی ۱۹ ساله هستم که الحمدلله توفیق بوده مشغول فعالیت های فرهنگی و طلبگی میباشم. بنده از کودکی عواطف خود را بروز میدادم و روحیه احساسی زیادی داشتم به شدت به دوستان و برادران دینی خودم عشق میورزم و آنها را از صمیم قلبم دوست دارم اما راستش مدتی هست در شک و عذاب وجدان قرار دارم از طرفی نمیدانم آیا این موضوع هم جز مواردی هست که باید با نفسم مبارزه کنم و خودم را از ابراز محبت منع کنم؟ از طرف دیگر میترسم ابراز محبت هایم خدایی نکرده از روی نفس و شهوت بوده باشد و مثلا هربار که دوستان خود را در آغوش میگیرم مرتکب فعل حرام شده باشم و اثر و صور جهنمی در نفس خودم ایجاد کرده باشم به شدت این موضوع مرا اذیت میکند. لطفا مرا راهنمایی کنید چطور تشخیص بدهم و بفرمایید اگر کار اشتباهی انجام میدادم چطور اثرات آن را از بین ببرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره محبت به مؤمنین از الطاف الهی است ولی باید سعی کرد در این امور، افراط نکنیم تا واهمه به میان آید و مسیر ورود شیطان را هموار کند و به همین جهت ما را توصیه به تقوا میکنند به معنای آنکه احساسات خود را کنترل کنیم تا از مرز تعادل خارج نشویم. موفق باشید
با سلام و عرض خدا قوت: دختر خواهری دارم که با توجه به اینکه پدر و مادرش در قید و بند دستورات اسلام نبوده اند خیلی با احکام اسلام آشنا نیست. اما الان نزدیک به سه سال است که با علاقه زیاد و کسب نمرات عالی در رشته زبان و ادبیات عرب تحصیل میکند و با توجه به بعد مسافتی که با هم داریم امسال که ایشان را دیدم متوجه شدم با توجه به رشته تحصیلی ایشان و مجبور بودن به مطالعه برخی متون اسلامی در رشته مذکور به مباحث عرفانی علاقمند است. خواستم سوال کنم اگر بخوام آثار شما رو بهشون معرفی کنم از کجا شروع کنم؟ حتی به نظرم اومد ابتدا ازش بخوام آثار شما رو به عربی ترجمه کنه. ممنون از راهنمایی تون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید اگر از کتاب «آشتی با خدا» و سپس با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن شروع کنند، خوب باشد تا استعداد و آمادگی و ذوق خود را بسنجند. موفق باشید
با سلام: آیا داشتن حس برتری طلبی نسبت به دیگران و یا کشورهای دیگر و دنبال بهترین بودن ایرادی دارد؟ اینکه سعی کنیم از دیگران بهتر باشیم مثلا توس کلاس درس سعی کنیم بهترین دانش آموز باشیم و با دیگران رقابت کنیم ایرادی در این کار هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که قرآن میفرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا» به سوی خیرات و خوبیها بشتابید، هرکجا که هستید. آری! اینطور فعالیت برتریجویی نیست. ولی اگر منجر به خودبزرگبینی و تکبّر بر دیگران شود، خوب نیست. موفق باشید
بازخوانی هویت دینی و ملی محضر طربناک استاد سلام و احترام: به تعبیر فیلسوف وزین جناب هایدگر تکنولوزی حوالت تاریخی این زمان و به تعبیر شما هدیه الهی خدا برای بشر است تا بتواند قدرت انکشاف برای یافت استعداد های طبیعت را داشته باشد . حال سوال اینجاست، خدایی که اراده بی حکمت نمیکند چرا چنین تقدیری برای زمانه کرده است؟ آیا میتوان چنین اندیشید که به اوج رسیدن کشف استعداد های طبیعت، مقدمه ای برای شکل گیری حکومت مهدوی الهی در عالم است؟ چرا که مهدی (علیه السلام) و یاران او اگر قرار است حکومتی جهانی (و نه قبیله ای و منطقه ای) تشکیل دهند، برای بهترین مدیریت در حکومت جهانی خود، لازم است از همه استعداد های طبیعت بهره ببرند. برای مثال اگر قرار است فرمایشات مهدی (علیه السلام) در زمان حکومتشان به همه جهانیان برسد لازم است رسانه در میان باشد و اگر قرار است بهترین رسیدگی به وضع معیشت مردم سراسر عالم باشد باید سرعت و مظاهر آن (همچون هواپیما و قطار سریع السیر) در میان باشد تا مدیران مهدوی بتوانند بدون فوت وقتی امورات را سامان دهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته نیز میتوان فکر کرد که اوج وسعت انسان عبارت از آن است که در همه عالم ملکوت و ناسوت، با وجه قدسی آنها حاضر شود و حضور در طبیعت از این جهت قابل توجه است و لذا ماهیت تکنولوژی در راستای ظهور استعدادها که مسلّماً در حکومت حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» همچنان حاضر است، غیر از ماهیت تکنولوژی در قالب گشتل میباشد که مربوط به وجه غفلتزده غرب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جناب حافظ بنا دارند در مقابل تنگناهایی که زمانه بر ایشان تحمیل میکند تسلیم نشوند و متوجه راهی شوند که باید طی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود آن کسی که در جهانِ کیفی حاضر میشود، متوجهی این امر میگردد. توصیه میشود مباحث مطرح در سورهی جاثیه که صوت آن روی سایت هست، در این رابطه با حوصله و پشتکار دنبال شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی میان دو جهان» راهگشا باشد. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/sound/1310
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع نوشتهها که بیشتر در فضای نوعی از تفکر فلسفی و منطقی نوشته و شرح داده میشود، غیر از کتابهایی است که علمای دین بر اساس شخصیت خود مینویسند مثل کتاب «المراقبات» از ایت اللّه ملکی و یا کتابهای حضرت امام. با اینهمه، قسمتهای توحیدی «منظومه» مرحوم سبزواری با روحی که توحید را چشیده است، به ظهور میآید. موفق باشید
با سلام: استاد، کتاب نامه های خط خطی از خانم عرفان نظرآهاری را برای فردی امانت گرفتم، خودم هنوز نخوانده بودم ولی آنقدر او را جذب کرد که حتی آن را خریداری کرد و مرا هم کنجکاو آن کتاب! فردی که حقیقتا دل پدر و مادرش را شاد می کند و به آنها خدمت می کند اما هنوز خدا و خواسته های خدا برایش گویا توجیه کامل نشده... آنقدر این کتاب جذبش کرد که خواستم از شما راهنمایی بگیرم اگر می توانید کتابهایی در این سبک و زمینه معرفی کنید تا به ایشان پیشنهاد بدهم. نخل و نارنج را هم خواند ولی نامه های خط خطی دلش را خیلی درگیر کرد. نمی توانم بفهمم الآن هوای دلش چه حالی دارد و چه کتابهایی می تواند آرام و مشتاق خدا کندش. لطفا هم خیلی خیلی دعایش کنید و هم راهنمایی، ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را مطالعه نکردهام ولی همانطور که میدانید بشر امروز شدیداً نیاز به احساسی از خود دارد که خود را در سیره انسانهای بزرگ جستجو کند و به همین جهت و با این رویکرد اگر به سیره شهدا و کتابهایی که در این مورد نوشته شده است، رجوع کنیم نتایج فوقالعادهای نصیب ما میشود. به عنوان نمونه مطالعه کتاب «گلستان یازدهم» و یا کتاب «سرباز کوچک امام خمینی» را میتوانید دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام علیک و ریحانه. استاد عزیز متنی را برایتان ارسال کردم که امسال این حقیر کمترین راهی برای در میانگذاشتن آن، جز با شما نیافتم. یعنی جایی هم نبود که این یادداشت ناچیز از شخص ناچیزی را بازگو کنم. امیدوارم که این وجیزه این حقیر باعث تضییع وقت آن عزیز نباشد و اگر هست از خواندنش صرف نظر کنید تا زحمتی از ما بر شما نباشد. (وفقک الله بسبحات ایامه).
بسم الله الرّحمن الرّحیم: حاج قاسم ها و امتداد معنابخشی به تاریخِ فردای انقلاب اسلامی سخن از تقوا و سخن از حضور در عالم دینی سخنی است بس رفیع و بزرگ و شامخ که انسان در این تاریخ آن را در جبهههای جنگ به خوبی چشیدند، ما در آن برهه دشمن کم نداشتیم، مشکل کم نداشتیم. زیر ساخت نداشتیم، صنعت و قدرت و تکنیک را در اندازه مقابله با دشمن آن روز نداشتیم اما یک چیز بود که ما را در همان داشتههای اندک، قدرتمند میکرد، آزادی میبخشید و احساس تعالی در ما موج می زد و آن، ساحتی از معنا و افق ایمانیمان بود که در صحنه زندگیمان حاضر و مشهود و ملموس بود. آوینی که رضوان خدا بر او باد رشحههایی و لُمعههایی از آن حضور را برایمان به تصویر کشید، اما چه کنیم که نسلِ بعد از جنگ، زبانِ فهمی که آوینی از حضور تاریخیمان فهمیده بود را نداشتند تا ما را با همان حضور به ادامه حیات قدسی در تسخیر عالم تکنیک و غرب مدرن، خود را ادامه دهیم و معنا را اصالت ببخشیم و خطر نهیلیسم را در زیر پوست آتشی که به زودی خاکستر میشود که همان تمدن رو به افول غرب میباشد، نسپاریم! اما چه میشود گفت که این فهمِ آوینی در اندیشه افق توحیدی و آرمانی امام بود که او را به این اندازه از حضور در تاریخ آخرالزمانی حاضر کرده بود و نه آوینی.
شهیدان بسیار که آنان را اثرگذار و حاضر و زنده در ادامه حیات انقلاب اسلامی میبینید، فقط دلیل عمدهاش آن است که در افق معنایی انقلاب اسلامی و تاریخ فردای انسان معنوی گام برداشتند و فهمیدند راه انسانِ فردا، از امروزِ انقلاب اسلامی میگذرد و بنابراین خود را در آن حاضر کردند، و نه حاضر، بلکه علاوه بر حضور، دستگیر انسانهایی شدند که میخواهند از این دردِ به استخوان رسیده پوچی مدرن، پناهگاهی بجویند؛ و این دستِ اشارت شهداست که پناهگاه امن انسان را نشان میدهد، پناه در پناه انقلاب اسلامی با امید به فردای قدسی در تار و پود حیات زندگی انسان ابدی. شما حاج قاسم را اگر در این بُعد و ساحت از حضور نیابید، باید بگویم که فقط او را در حد شخصیتی قدسی برای عرض ارادتی بیشتر تکریم نکردهاید. اما حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگری است. حضوری است به ابعاد آنکه خودتان در همان عالَمی که حاج قاسم حاضر شده است، حضور پیدا میکنید و این غیر از عرض اردات و تکریم است که البته این هم لازم است اما سخن بیش از این است. لازم است تا با هم در ساحت آزادیِ حضور انسان سخن بگوییم، سخنی از جسن آزادی در سایه استقلالی که شهدا انگشت اشارهشان را به آن سو گرفتهاند و بعید میدانم که انسان مشتاق آن اشارت نباشد. اگر نشانه این اشتیاق را از من بپرسید شما را به آن تشییع پر شکوه آن سردار ارجاع میدهم، آنجا که برای چند روزی انقلاب اسلامی با عالَم گشوده معنایی خویش، برایمان به ظهور آمد تا وجه دیگری از آزادی و استقلال را به شهودِ همگانی انسانِ این عصر بکشاند، اگر چه این شهود همگانی رخ نشان داد، اما باز در خفا رفت؛ و این خاصیت انکشاف حقیقت است که از وجهی گشوده است و از وجهی در خفا، و اگر انسان میخواهد آن شهود را ادامه دهد چارهای ندارد جز آنکه در آن ساحت و آن عالم حاضر شود و اگر ما بعد از حاج قاسم در پیِ این نباشیم که آن افقِ معنایی را امتداد ببخشیم و «خود را» و «حیات تاریخ» و «سیاست خود» را در آن حاضر کنیم، این سالگرد ها بعد از چند سال چیزی جز تکریم نخواهد بود. اما سخن ما از آن حیاتی بود که با آمدن پیکرهای این شهدا، ما و جوانان و ملت را در برگرفت و نشان از ظرفیتهایی بس فراتر از عالم امروزینِ جهانهای دیگر در خود داشت که این جز با امتداد معنایی آن و حضور در آن ساحت امکان پذیر نخواهد بود.
آری! میدانم که از افقی روشن به الفاظی مجمل اشاره میکنم و مگر جز این است که ساحتِ معنا را جز با اجمال و البته ظهور اشارات در قالب عبارت نتوان بیان کرد و برای حضور در آن عالم نیازمند توجه و نظر به آن اشارت است تا در آن حاضر شویم؟ شاید برخی گمان کنند حتما باید کاری کرد، یا فعالیتی یا چیزهایی از این دست! اما میگویم نه! کافیست تا آن اشارت را تصدیق کنید و دل را به آن توجه دهید تا شما را در برگیرد، آنگاه از آن پس این حقیقت است که شما را در بر می گیرد و با شما سخن خواهد گفت.
باز اگر شاهدی بر این سخنان بخواهید، باید بگویم که حضور در افق یا ساحت یا عالم معنا از آن جنسی است که شهدا با تصدیق آنچه بر قلب امام میگذشت در جبههها یا در تاریخ انقلاب اسلامی حاضر شدند و این حضور، آنان را تاریخساز کرد و در برگرفت. و اینچنین است که میبینی امروز، تاریخ را و بهتر بگویم انسانهای این نسل را رهبری میکند آنچنان که در تشییع پیکرهای شهدای گمنام در لرستان دیدید، یا چرا فقط شهدا؟! مگر مردم هم اینگونه نبودند که امام را تصدیق کردند و امام را با قلب خود یافتند و اینچنین حکومت طاغوت را به زمین زدند و تاریخی از معنا، آنها را در برگرفت؟! آنچنان که در آن سالها مردم با سبک خاص توحیدی از همان جنسِ امام با یکدیگر زندگی میکردند، مثل پشتیبانیهای جنگ، مثل همراهیها، مثل جهاد سازندگی.
آری! وقتی از آن وجه غافل شدیم غلبه عالم مدرن، فضای خالی توجهمان را که آينده قدسی بود، فرا گرفت و ما با غفلت از غیبِ انقلاب، گرفتار پوچی عالم مدرن شدیم و حالا داریم از این خلأ، فریاد میزنیم اما نمیدانیم چه بر ما گذشته یا چه مان شده است؟؟؟!!! سخن این است که انقلاب باز هر بار با اشاراتی به ما رو میکند آنهم در روزگارانی که سخت از ظلمتها رنج میبریم و ماییم و پوچیهای فراوان و آرزوهای دستنیافتنی و آزادیهایی که در قعر اجبارهاست، اما ما آن را به اسم آزادی پذیرفتهایم.
سخن از این بود که باید حاضر شد تا افق معناییِ انقلاب اسلامی جای ما را در ادامه حیات قدسی و فرداییمان تعیین کند و امتداد ما، فردایی برای فردایِ حیات بشر باشد، کاری که شهدا کردند و ما نباید به راحتی از آن بگذریم. شهدا از حضوری که توحید محمّدی آن را به بشر هدیه کرد به راحتی نگذشتند و خود را در نسیم روحبخش و آزادیبخش آن حاضر کردند و معنا بخشیدند. اینکه ما نتوانستیم این وجه یا این عالم از عالم انقلاب اسلامی را پیشِ روی این جوان بگذاریم تا احساس عقبماندگی از آرزوهایی که مدرنیته برایش ساخته است را، آرزوهای خود نداند و از رنجِ نرسیدن، احساس پوچی نکند و دست به تلاشهای بیهوده نزند، یا در آخر خودکشی نکند؛ نشان از ضعف انقلاب اسلامی نبود، نشان از نبودِ زبانی است که این سخن را با او در میان بگذارد. ما برای امتداد ساحتِ معناییِ انقلاب در «رسانه» و در «سیاست» و در «فرهنگ» نیاز به آوینیها داشتیم تا سخن او بازتاب حضور تاریخیِمان باشد و در این جنگ اَبر رسانهای غرب، دست خالی نمانیم و دستِ پُر بودنمان را با لوازم حیات عالم مدرن نسنجیم.
آری! باید گفت که کسی برای آزادی خودکشی نمیکند، این جبرِ عالم پوچی است که افراد را وادار به خودکشی میکند. انسانهای آزاده یا آزادی خواه، شهید میشوند، نمیمیرند. آزادی، پشتوانه معرفتی و عشق میخواهد نه هوس. اگر در این دوران کسی به دنبال آزادی برای بشر میگردد باید آن را در افق آرزوی متعالیه شهدا پیدا کند، زیرا انسان، موجودی تکساحتی نیست تا آن را در امتداد یا ادامه تاریخِ غرب جستجو کند و اقناع شود، بلکه انسان هویتِ کشیدهای از زمین تا آسمان دارد که باید او را در اتصال و آزادی ملکوتیاش معنا کند. اگر امروز انسان، از این پوچی رنج میبرد به خاطر آن است که این زمانه او را افناع نمیکند، آنچه او میخواهد و طلب اوست به او نداده است، در اصل طلبکاری انسان امروز از خودش است، از این سردرگمیها، از این بن بستهای زندگی مدرن، از این وابستگیها و دلبستگیهای زندگی دنیایی است که راه به او نمیدهد تا آنگونه که می خواهد در زمین حاضر باشد و این را اگر میخواهید مستنداً ببینید در تشییع پیکرهای شهدا و خصوصا حاج قاسم ببینید؛ این نشان از چیست؟
بنده کاری به تحلیلهای سیاسیِ این تشییع ندارم، به دنبال هویت این تشییع میگردم، آنچنان که اشارتهایش را در سخنان رهبر عزیزمان میتوان پیدا کرد، اشارتها و تحلیلهای قدسی و معناییِ پشت صحنه انقلاب اسلامی. بنابراین انسان زندگی خود را در زمین و در زندگی زمینی، مطلوب نمییابد و آنچه میخواهد را پیدا نمیکند، اینجاست که آن افقهای معنایی و اشارتهای قدسی جا پیدا میکنند و محور و محل تأمّلی میباشند برای سخن با انسان. اما باید زبان آن سخن را پیدا کنیم و گوشی که تشنه این سخنان است و قلبی که در انتظار این وجه از آزادیِ گمشده انسان میگردد، چرا که آنچنان که گفتیم انسان آماده حضور در لایههای برتر از افق زمین است، به آن دلیل که زمین، او را در طلبش یاری نکرد و به آنچه که میخواست نرساند و او را در بسیاری از بنبستهای نرسیدن و آرزوهای تحقق نیافتهاش، به پوچی رساند و حال، احساس جبر میکند. اما به خدا قسم! که این جبر، جبر دینی نیست و این دعوای چادر و حجاب و شریعت نیست، این بهانه پوچی انسانِ تاریخ است که هر روز در این عصر و زمان، سردرگمیاش را با یک چیز بهانه میکند وگرنه انسان در لایههای پنهان خودش و در آن بنیاد فطریاش، راه آزادی را به رهن این عالم گذاشته است و نمیخواهد که آن را از گرو این رهن آزاد کند، تا چشماندازِ دیگری از زندگی را پیش روی خود حاضر ببیند وگرنه به نظر این حقیر، هیچگاه انسان به اندازه امروز آماده ارتباط با عالم معنا نبوده است، چون هیچگاه مثل امروز، کاردِ ناکامیِ آرزوهای بربادرفته غرب را نچشیده است. بنابراین امروز آوینیهایی میخواهیم تا زبان اشارتِ این، ساحتی که انسان گم کرده است باشیم و حاج قاسمهایی که با حضورشان مشعل امتداد این افق باشند و انتظار را اگر انتظاری در به حضورآمدن ظهور حقیقت پشت حقیقت بدانیم، انتظار را درست فهمیدهایم. انتظار یعنی آوینی بعد از آوینی و حاج قاسم بعد از حاج قاسم و گشودگی در دل تاریک تاریخِ آخر الزمان و حضور بعد از حضور و شهدا آیت و نماد حاضرشدن در فرهنگ انتظار میباشند که ما میتوانیم نسل امروز را با زبان و سخن شهدا به آزادی دعوت کنیم، زبانی که جهانهای دیگر از ارائه آن ناتوانند.
اگر چه سخن، بیش از آنی است که در این جا به میان آمد ولی باید یکی دیگر از راههای امتداد اشارتهای قدسی را در گفتگو و در میانگذاشتن این سخنها با یکدیگر بررسی کرد. حسابش را بکنید این افق ها و اشارت ها و حضور ها به اشارت ها در کلام و سخن نخبگان و در عینیت رفتار سیاسی جامعه به میان آید، آنگاه به وضوح خواهیم دید که آزادی دیگری به میان میآید که وجه متعالی انسان در پی آن حاضر بود و طلب داشت..... والسلام علیک و رحمت الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه نمیدانم جنابعالی چه کسی هستید و از کدام دیار سخن میگویید؟!! ولی هرچه بیشتر به سطر سطرِ نوشتههایتان نظر میکنم، بیش از پیش خود را به جنابعالی نزدیک میبینم و فکر میکنم این از اسرار این تاریخ است که افراد، اگر یکی در شرق عالم است و دیگری در غرب عالم، تا این اندازه در نزد همدیگر حاضرند. جنابعالی نمونه بسیار روشنی از این قصه و از این نسل هستید و بازگوکننده سخن بسیاری از خواهران و برادرانی هستید که حتی با سکوتشان، همه این گفتههای گفتنی که فرمودهاید را میگویند و ما میشنویم. به گفته جناب آیت الحقّ محمد بلخی:
با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنیها گفتمی
از ساحتِ معنابخشی در افق ایمانی سخن گفتی و از سید اهل قلم که نه به دیروز و امروز، که به فردای ما و فردایِ فرداهای ما نظر داشت؛ یاد کردید. این است آن سرّی که در اسرار نهفته است و نسل ما به کمتر از این اسرار قانع نمیشود. از بنده پرسیدند در این سفر اربعینیِ سلیمانی چه یافتید؟ و بنده تنها توانستم اینطور جواب بدهم:
«با سلام: مگر نه آن است که «هرکه را اسرار حق آموختند/ مُهر کردند و دهانش دوختند»؟ یا باید بگوییم این جمعیتی را که ما در این دو روز دیدیم، را ندیدیم! و یا اگر دیدیم، به من بگو در این حضور، آری! در این حضور چیزی بود که بتوان با کلمات آن را وصف کرد. اصلاً مگر آنجا کلمات طاقت خودنمایی داشتند که به کمک آنها بتوان آنچه بود را وصف کرد؟!! یقیناً اسراری در کار است و هیچ فکری امکان درک این اسرار را نخواهد داشت و اگر وصفی صورت گیرد، یقیناً آن وصفها، گزارش آن اسرار نیست. و باز باید در حیرانیِ سخنی ماند که گفت: «من گنگِ خوابیده و عالم همه کر/ من ناتوان ز گفتن و خلق از شنیدنش». ناتوان از گفتنی که گنگ خوابدیده باید بگوید، اوج وصفناپذیریِ چیزی است که او دیده است، هر چه میخواهیم از آنچه در این دو روز در وصف جمعیتی که با آن روبهرو شدیم، بگوییم؛ بیش از آن نیست که اظهار شود که «صاحبدل بداند آن چه حال است». و عجیب آنجا است که اسرار، نهتنها گفتنی نیست، دیدنی هم نیست، فکر کردنی هم نیست.»
اگر فرمودید حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگر حضور است؛ باز باید تنها منتظر ماند بدون آنکه در انتظاری که هستیم، تصور چیزی را داشته باشم، نه! فقط باید منتظر ماند، انتظارِ امری فراتر از آنچه امروز در تصور داریم، ولی در شب قدرِ این تاریخ میدانیم چیزی در پیش است که نهتنها فرشتگان، بلکه «روح» آن فرشته فرشتگان نیز باید به صحنه آید، چیزی که در گفتههای جنابعالی به مشام میرسد. گفتههایی که اصرار بر «اشارات» دارد، اشاراتی که به گفته جنابعالی تنها «دل» میتواند تصدیق کند و «جان» را در بر بگیرد تا حاجقاسمگونه، تاریخساز شویم. آری! تاریخسازشدن یعنی بگذاریم همچون حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بازگوکننده إشراقی باشیم که پیش آمده است و نگران هیچ چیز نباشیم. همچنانکه حضرت امام فرمودند:
«مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههایدار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»
همه سخن و سخنِ همه دلها آنگاه که دلها زنده و بیدار باشند، یک کلمه بیشتر نیست و آن اینکه «این مائیم و خودمان» نه فردا، که همین امروز. حال باید در جستجوی خودمان به سراغ چه کسی برویم که بیشتر از خودمان، خودمان باشد. به سراغ حضرت امام رفتیم، آری! در آن دوردستها در «جلالِ» او بود که فهمیدیم راه ما به سوی او است ولی همچنان زمانه پیش آمد و پیش آمد تا بالاخره با حاج قاسم سلیمانی روبهرو شدیم به همان معنایی که در صدر اسلام، زمانه پیش آمد و پیش آمد تا با مولایمان علی «علیهالسلام» روبهرو گشتیم و دیدیم چه اندازه درذیل ولایت حضرت امام خامنهای «حفظهاللهتعالی»، ما حاج قاسم هستیم، یا نه! بگو: چه اندازه به این مرد در عین دوربودن و غیر قابلِ دسترسبودن، نزدیکیم. گویا راهی است که هرچه برویم، میرسیم و باز باید برویم و فهمیدیم چرا در توصیف اولیای الهی فرمودهاند: «هُمُ السبیل».
بس است. آری! راه پیدا شد و خورشید طلوع کرد و افقی که در پیش است ما را میخواند، افقی که نه از آن بیگانهایم، و نه به راحتی میتوان بدان دست یافت. این قصه همه زندگی است که
«پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون» نه فردا و نه امروز، فقط در هستیِ خود که عین ربط به هستیِ هستیهاست. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید دوباره مزاحم شدم اگه میشه لطفا نقشه راه تربیتی که خداوند طراحی فرموده اند و در انتهای آن، انسان یکی از ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف میشود را برایمان روشن بفرمایید چون همان طور که میدانید این عزیزان اکثرا جوان هستند، فقیه هستند و من فکر میکنم که دارای مقام فنا فی الله وبقا بالله نیز هستند، لطفا بفرمایید که چگونه میتوان به یکی از بهترین ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عزیز تبدیل شد. حقیقتا وقتی انسان به شخصیت حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام نظر میکند خیلی دلش میخواهد شبیه آن عزیزان شود ولی اینکه دروان نوجوانی را در گناه سپری کرده ام و زمان طلایی آن دوران را از دست داده ام، قدری بنده را ناراحت میکند، به نظر شما از کجا باید شروع کرد؟ آیا به سراغ طلبگی بروم با سن ۲۳ سالگی یا کاری دیگر؟ واینکه متاسفانه بنده دچار خودبینی و غرور هستم لطفا دستورالعمل بفرمایید. اگر سوال تکراری است بخاطر گرفتن وقتتان بنده را حلال بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه آن است که نظر به توصیههای مولایمان علی «علیهالسلام» به امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» باشد و پس از آن با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» إنشاءالله در جهانی که باید قدم بگذارید، حاضر میشوید. در اینجا است که میتوان گفت: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا دختر خانمی که اهل نماز و حجاب است اگر ولی فقیه را قبول نداشته باشد میشود به ایشان گفت شما کافر هستید؟ کلا چطور باید با این افراد صحبت کرد چون خودشان هم دنبال حقیقت هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید چنین افرادی را کافر محسوب نمود. زیرا اساساً مانند بسیاری متوجه این امر نیستند که لازمه دینداری در زمان غیبت تبعیت از ولیّ مسلمین است. إنشاءالله باید به مرور متذکر این امر بشوند که در زمان غیبت برای قرارگرفتن ذیل ولایت الهی با توجه به برکاتی که دارد، قرار گرفتن ذیل ولایت ولیّ امر است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمةالله: با عنایت به پرسش شماره ۳۳۸۶۶ (راز کینه استکبار و جریان روشنفکری از جریان انقلاب اسلامی) لطفا تکلیف ما را در فرض اینکه آقایان ع. ل. و ع. ض. بتوانند با القائات خود عقبگردی در مواضع انقلابی جمهوری اسلامی پدید آورند و قانون حجاب را حذف نمایند تبیین نمایید. توضیح اینکه ع. ل. اخیرا با نقل قولی با واسطه گفته است مرحوم امام توصیه کرده بودند که «راه را راه اکثریت قرار دهید و اقلیت را هم قانع کنید». البته ایشان اگرچه اینجا مشخص نکرد منظورش از اقلیت و اکثریت چیست اما پیشتر و آنجا هم باز به نقل قول اشاره داشته است که ۷۰ درصد زنان از حجاب شرعی را رعایت نمیکنند. ع. ض. هم رسما از عقبنشینی میگوید و روشن است که این عقب نشینی نه از جنس تغافل و تحمل (که از نیمه دهه ۹۰ عملا قانون حجاب اجرا نمیشود) بلکه تغییر قوانین برخاسته از روح انقلاب اسلامی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که مقاله «تقابل حجاب و آزادی! چرا؟» و ۴ جلسهای که در شرح آن مقاله گذاشته شد بتواند کمک کند تا نسبت به این موضوع فکر کنیم. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/11784
https://eitaa.com/matalebevijeh/11593
سلام علیکم: برای مطالعه تاریخ زندگی و شخصیت (مذهب و ...) و همچنین آشنا شدن با نظام فکری و یک کلیاتی از نظریات فلسفی و عرفانی هر کدام از شعرای زیر چه کتاب و منبع مطالعاتی رو معرفی میکنید؟ جناب مولای رومی و حافظ و عطار
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد کتابهای زیادی با تخصصهای متفاوتی نوشته شده. هرکس باید مناسب ذوق خودش ببیند کدام را باید انتخاب کند و فکر میکنم در این سالها کتابهایی منتشر شده و دیگر بنده در جریان آنها نیستم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و سپاس بابت وقتی که می گذارید: اگر امکان داشته باشد با مطالعه قسمت اول نوشته ام در مورد سوال شماره ۱ و ۲ نظرتون را بفرمایید. انسان دارای عالَم دینی که برای هر عمل در زندگی خود حدّگذاری بنام عالم دینی و وجدان دارد، وانسان بعدی گرفتار وجه افراطی و گشتلی زندگی دنیایی، که تکنولوژی افراطی او را دچار چندپارگی شخصیت کرده. اکثریت جامعه با انسان اول را با یک فتوا می توان به نظم آورد و جامعه با انسان دوم را نه، شاید با قانون و اجبار و زور. ما باید سالها قبل با تربیت انسان دارای عالَم دینی، انسانی در نظام اسلامی تربیت می کردیم که براساس عالم خود ابزار زندگیش را بسازد و یا با ورود سیل آسای تکنولوژی غربی آنچه که مزاحم عالم خود یافت پَس می زد. حال ما با دو موضوع طرف هستیم یکی انسان خارج از عالَم دینی و دیگری قشر دینی جامعه که شاید آنطور که باید با بیان توصیه و اخلاق و احکام کشش جذب نظم آوری فرد خارج شده از عالَم دینی را نداشته باشد مگر مواردی خاص. پس آنچه در اینجا از همه مهمتر است ساخت عالَم دینی برای انسانها نه صرف دانش و علم و ساخت انسان دارای عالَم دینی است که بوسیله ی آنها بتوان جامعه دینی ساخت نه با قانون و... ۱. آیا این بیان صحیح است؟(حال آنچه برایم سوال بزرگی است اینکه جدای از صحبت سبک زندگی قدیمی ها و اینکه ما دیگر نمی توانیم مثل آنها زندگی کنیم اما آن فضای گفتاری، رفتاری و زندگی آنها که شاید بتوان نامِ داشتن ملکه ی ترس از خدا را برایش گذاشت، باید ما در امروز مان داشته باشیم، اگر مراحلی در نظر بگیریم اول تربیت انسان دینی و دوم ساخت تمدن توسط این انسان، ساخت این انسان چگونه است؟ آیا می توان روال بیان شده داخل گیومه را برای ساخت انسان دینی بیان کرد؟ «سختی های آخر الزمانی امروزین ما همچون شاخصی تعیین کننده هر روز مقابل ما قرار گرفته و ما را مجبور به انتخاب می کند و انتخابی که ظرفیتهایی درون انسان برای برگشت به اصل ایجاد می کند، خداوند آگاه به این ظرفیتها هر از چند گاهی با تجلی بزرگی در جامعه مثل انقلاب اسلامی و... در ایام الله ها رخ نموده و ظرفیتهای ایجاد شده را جواب داده و نیکان روزگار آشکار شده، و تا رسیدن تعداد نیکان به حد نصاب در علم خدا پس سنت خداوند مبنی بر خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان تغییر کنند، جاری شده و خداوند می آید و با تحول درون انسانها، آنها خدا ترس می شوند (در سطح اجتماع)» ۲. در بحث دانش بنیان، اینکه ما نیاز داریم که مسئول ما، مخترع ما، کاشف ما، فن آور ما، انسانهای دارای عالَم دینی باشند که در موقع اجرا مسولیت و کارش آنچه از درون عالَم خود می یابد ظهور دهد، آیا برنامه امروز ما برای اینکه فرمایش رهبری مبنی بر دانش بنیان درست برداشت شود که بسط تمدن غربی نباشد و گرفتار گشتلها نشود چیست؟ در یک جمله دانشی که در دانش بنیان مطرح است، چگونه دانشی است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی که میفرمایید نیاز به دنبالکردن نکات مفصلی دارد. در مورد مطلب اول، آری! به نظر بنده درست است و در رابطه با دیگر مطالب، پیشنهاد میشود اولاً: سری به جزوه https://lobolmizan.ir/leaflet/1005 تحت عنوان «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» بزنید. ثانیاً: جواب سؤال شماره 32990 میتواند از جهاتی راهگشا باشد. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. امکانش هست در زمینه امر به معروف و نهی از منکر در این تاریخ کتابی معرفی بفرمایید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موضوع از زوایای مختلف سخنهایی به میان آمده است شاید خود جنابعالی بر اساس ذوق خود اگر سری به کتابفروشیها و یا اینترنت بزنید بهتر بتوانید مطلوب خود را بیابید. موفق باشید
من در رشته فیزیک تحصیل کردم و تا کنون در زمینه معارف اسلامی و دینی و... هیچگونه مطالعهای نداشتم. دوست عزیزی سایت صبار رو به من معرفی کردند جهت استفاده از مبحث ده نکته از معرفت نفس. من صوت تمام جلسات را گوش دادم و بسیار برای من جذاب بود و علاقه مند شدم که بیشتر مطالعه داشته باشم، ولی اصلا نمیدونم چه مباحث و چه کتبی را دنبال کنم. ممنون میشم اگر من رو راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با سیر مطالعاتی که سایت «لُبّ المیزان» پیشنهاد کرده است؛ کار را جلو ببرید. إنشاءالله نتیجه لازم حاصل میشود. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: استاد نمیدونم چرا این جنس رفتارها چطور در من به وجود آمده، لکن من از این جنسم که اگر شخصی در قالب مذهبی و حتی طلبه از مفاهیم و آیات و روایات در جهت اثبات فضائل ائمه بگوید و بگوید نوکر خدا و پیغمبر هم هستم ولی در پایان سخنش نسبتی با انقلاب و ولایت فقیه نداشته باشد و جایگاه ولی امرمسلمین و اولی الامری که در رأس نظام اسلامی است را با روایات و قرآن نفی کند، نمیتوانم ساکت بنشینم و او را تایید کنم. انگار جنس امیرالمومنین او با ما فرق میکند. امیرالمونینی که در قسمتی از تاریخ بوده و حالا امتدادی ندارد! «یک امیرالمومنین وهمی و انتزاعی که نسبتی با حقیقت امروز ما ندارد.» معنی ندارد شخص از امام امت اطاعت نکند و بگوید من راه خدا و ائمه اطهار را میروم، حضرت آقا میفرمایند: نه آقا این راه خدا نیست، راه شیطان است. حالا این شخص استاد حوزه هم که باشد بنده نمیتوانم ساکت بنشینم، لکن با اینکه این جنس رفتار را در خود مشاهده میکنم، میخواهم خودم را بازیابی کنم و نسبت به برخوردم با این اشخاص که گاه با غرض این حرف ها را میزنند، چگونه باید رفتار کرد که حد اعتدال باشد و او متوجه غلط فاحش خود شود در عین حالی که حرمت ها حفظ شود؟! چون این افراد بسیار محکم و با تعصب مذهبی نمیخواهند متوجه حقیقت شوند. اینها فقط نقل را قبول دارند نه عقل را ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه باید به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر تاریخی مظاهر الهیه آن تاریخ را ذیل اسلام بشناسیم، حرفی نیست و امروزه غفلت از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غفلت از توحید و نور خداوند است. با اینهمه نمیتوان آن افراد مذهبی که هنوز متوجه این امر نشده و در تاریخ گذشته زندگی میکنند را طرد و یا نفی کرد. اگر زمینه هست باید متذکرشان شد و اگر زمینه نیست، باید به حالِ خودشان واگذار کرد تا إنشاءالله به مرور متوجه شوند، آیا خُلقِ محمدی «صلواتالله علیهوآله» جز این است؟ موفق باشید
سلام علیکم: استاد ما بطور کلی حضور قلبمون در نماز خیلی ضعیفه اما یه مدتی هستش که صبحها که برای عبادت پا میشیم، همه مصیبتهایی دنیا بهمون هجوم میکنه و کلی با افکار منفی، نگرانی، حدیث نفس سر کله میزنیم. نمیدانم چرا قدرت دفع این افکار تو صبح نسبت به بقیه روز ضعیف تر هستش، نماز و عبادات صبح با همین افکار پیش میره و هیچ چیزی دستگیرمون نمیشه. اما همین که صبح که میشه و زندگی جریان عادیش رو شروع میکنه انگار نه انگار که همون آدمیم، همه چی آروم و سر جاشه و هیچ نگرانی نیست. فردا صبح دوباره همین برنامس. از جنابعالی راهنمایی میخواستم که چطوری بر این موضوع غلبه کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که این نوع خطورات، قبل از سکرات و قبل از حضور در برزخ سراغ انسان بیاید تا انسان نسبت به راه حلّهای عبور از آنها بیندیشد. پیشنهاد ما در این مورد رجوع به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است که در سایت هست و دنبالکردن راهحلهای پیشنهادی آن کتاب. موفق باشید
سلام: دختر ۱۴ ساله ام درمورد منطق اجبار حجاب و لزوم آن سوال دارد. در جست و جوی یک پاسخ منطقی هستند. نگرانم اصل دین برایش زیر سوال برود. من با پرسش از چند نفر متخصص به شما رسیدم و شما را معرفی فرمودند. آیا اجازه دارم شما را معرفی کنم تا پرسش خود را از شما بپرسند یا بزرگوار دیگری را معرفی می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حجاب چیزی نیست که در گردونه چند سؤال و جواب بتوان روشن نمود. عمده آن است که انسان متوجه ابعاد روحانی خود بشود و در دل آن حضور معنوی برسد به آنکه اسلام با دستورات خود راهِ گشودهشدنِ آن افقهای معنوی را به ما از طریق چنین تکالیفی نشان میدهد. در این رابطه خوب است که با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست، کار شروع شود. موفق باشید