بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: غرب مکاتب فکری خود را مثل اومانیسم چگونه در دنیا و در وجود انسانها رسوخ داده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر اساس نفس امّاره‌ی مردم، مردم را به سوی خود کشاندند. موفق باشید

34654
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و عرض ادب. استاد عزیز در مورد حجاب سوالی داشتم. استاد این که ما بخواهیم تو جامعه حجاب رو الزام کنید باعث یکسری مشکلات میشه چون حجاب برای معتقدان خوبه ولی برای معاندان که نه، به هرحال عده ای معاند در کنار ما زندگی می‌کنند که منتظر فرصت برای خورد کردن جبهه ی مقابلشون هستند حالا اینها چه حجاب بگیرند یا نگیرند کار خودشون رو میکنن. خوب حجاب نداشته باشند که بهتر شناخته میشند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موضوع بسیار مفصل است از آن جهت که بی‌حجابی جدید مثل نمازنخواندن و یا انکار دیانت نیست، بلکه خواسته و نا خواسته نوعی فروافتادن در جبهه استکباریِ مقابله با نظام اسلامی است و این‌جا است که جایگاه بی‌حجابی برای افرادی که بدان دامن می‌زنند، جایگاهی غیر مردمی محسوب می‌شود از آن جهت که کلیت مردم ما در بستر مقابله با نظام استکباری هستند هرچند ممکن است بعضی از بی‌حجاب‌ها متوجه جایگاه بی‌حجابی خود نباشند و گمان کنند این نوع بی‌حجابی شبیه بی‌حجابیِ مثلاً زمان قبل از انقلاب است که نوعی تجدد و مدرن‌بودن به حساب می‌آمد. بهترین راه، تذکر به آنانی است که با بی‌حجابی خود بنای مقابله با فرهنگ مردم و دیانت الهی ندارند. از این گذشته، بحث قانونی‌بودن پوشش در میان است که باید هر شهروندی مطابق قوانین کشوری که در آن زندگی می‌کند، عمل نماید تا قوانین شهروندی را رعایت کرده باشد. در این‌که با برخورددلسوزانه و مادرانه می‌توانیم آنانی که گرفتار فضای رسانه‌ای نشده‌اند؛ متذکر شد، به نمونه‌ای اشاره می‌شود که خواهران مجاهد و متدین ما در متروی تهران عمل کردند https://eitaa.com/matalebevijeh/13033 . عرایضی در رابطه با انتخاب حجاب به عنوان جواب‌دادن به آزادی نسبت به عبور از هوس، در مقاله «تقابل آزادی و حجاب! چرا؟» همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست. خوب است که به آن جا رجوع شود. موفق باشید  https://lobolmizan.ir/sound/666#sound-row-4342

 

34068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خسته نباشید به استاد عزیز: چه کار کنم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ من به معنای آن توجه دارم بعضی وقتها گریه می کنم ولی همیشه این طور نیست ولی هرکاری می کنم چشم دل باز نمی شود و چیزی نمی بینم چه کار کنیم چشم دل باز شود؟ در آیام ماه رجب و شعبان یک حالی می شوم ولی بعد آن حال معنوی می رود. در اعتکاف هم شرکت می کردم چند روز یک حالی دارم بعد از بین می رود چه کنیم آن حال برای همیشه باشد؟ با ما در آن حال سکوت زیاد دارم و دوست ندارم با کسی ارتباط برقرار کنم قبلاً خوابهای خوب داشتم ولی دیگه کم شده چه کار کنیم خواب خوب ببینیم و چشم برزخی باز شود؟ یکی از اولیا خدا دیدم آیت الله محمد تقی بهجت پشت سرش نماز خواندم دلم یک حالی می شد چند بار از نزدیک دیدم بدنم می لرزید ولی بعد آن معنویت تمام می شود چه کار کنیم چشم دل باز شود؟ سیر معنوی و سیر سلوک کنیم به خدا و اهل بیت علیه السلام برسیم، در نماز و روزه توجه به حق داشته باشیم؟ چگونه توجه به اسما الهیه داشته باشیم آیا با ذکر حل می شود؟ ذکر یونسیه شما تجویز می کنید یا اذکار دیگر اگر می شود راهنمایی کنید. اگر کسی در دنیا به آن مقامات که گفته شد نرسید آیا ضرر و خسران کرده و گناه کرده؟ این که مثلاً می گویند حضرت امام در نماز حضور نداشتند بعد در تشهد نماز حضور داشتند در نماز پرواز روح جسم داشتند و چشم دلشان باز بود و به تمام معنا پرواز داشتند چیزهای می دیدند و آیت بهجت هم همین طور در نماز چیزهای می دیدند اصلا در دنیا نبودند و در آسمانها هستند. ما چه کنیم مثل آنها باشیم برای ما که این اتفاقات نمی افتاد و ببینیم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تقویت معارفی که جان را نسبت به حقیقت بیدار می‌کند مثل «معرفت نفس» ۲. توجه به نحوه‌ای از بودن که بهترین بودن است با نظر به توصیه‌های مولایمان علی «علیه‌السلام» به امام حسن «علیه‌السلام» در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» ۳. با طمأنینه و با حضور قلب، عبادات را انجام دادن، به امید آن‌که خداوندعنایات خاصه خود را از ما دریغ ندارد. موفق باشید

34012

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد بعد از نفس کلیه الهیه چیه؟ مراتب پیدا میکنه؟ و آیا میشه آخرین خاصیت نفس کلیه را که تسلیم و رضا هست، وجود مرتبه از وجود مقدس امام رضا (ع) دانست؟ ۳. شهدای دفاع مقدس مشهد و شاید هم مردم ایران به سبب ارادت به وجود مقدس این امام جزو این دسته بودن و هستن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است و مقام همه ائمه «علیهم‌السلام» مقام نفس کلیه الهیه می‌باشد. ۲. آری! هرکس به اندازه‌ای که متوجه حقیقت وجودی اولیای الهی باشد از آن مقام بهره می‌برد. موفق باشید

33444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: با عرض معذرت، به این دلیل که وقت شما رو می‌گیرم، در پاسخ پرسش قبل فرمودید که، سوال ها رو نگاه کردید و درست بوده، حضرت امام خراباتی بودند و آیت الله ملکی تبریزی مناجاتی، ولی در چند سوال دیگه مثل سوال ۲۷۲۸۳، فرمودید که امام مناجاتی بودند و آیت الله ملکی تبریزی خراباتی... و در توضیحاتی در سوال دیگر می فرمایید که، «مناجاتی یعنی با معارف الهی پیش می روند.... و خراباتی احساس قلبی و جذبه ها علاقه دارد ...» البته علت اینکه این سوال واسه من پیش اومد این بود که در درس سر الصلاه ما می رسیم به صفحه ای که توضیح می دهد «اهل معرفت بر اساس هیبت و تعظیم خدا را عبادت می کنند و اهل جذبه بر اساس شوق، واسم سوال شد که چه تفاوتی بین اهل معرفت و اهل جذبه وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد «خرابات و خراباتی» خوب است به نکاتی که جناب شیخ شبستری در این مورد مطرح می‌کنند، رجوع فرمایید که می‌فرماید:

         خراباتى شدن از خود رهاييست             خودى كفر است اگر خود پارساييست‏

         نشانى داده‏ اندت از خرابات             كه «التوحيد اسقاط الاضافات»

         خرابات از جهان بى ‏مثاليست             مقام عاشقان لااباليست‏

         خراباتى خراب اندر خراب است             كه در صحراى او عالم سراب است‏

شراب بيخودي در سر گرفته       به ترک جمله خير و شر گرفته

شرابي خورده هر يک بي لب و کام          فراغت يافته از ننگ و از نام

حديث و ماجراي شطح و طامات            خيال خلوت و نور کرامات

به بوي درديي از دست داده               ز ذوق نيستي مست اوفتاده

عصا و رکوه و تسبيح و مسواک             گرو کرده به دردي جمله را پاک

آری! «عصا و رکوه و تسبيح و مسواک» که به نوعی نشانه متوقف‌شدن در ظاهر دین است را، در کنار خود دارد، برعکسِ مناجاتی که از طریق رعایت کامل همین ظواهر، سیر خود را ادامه می‌دهند. و البته خراباتی نیز به ظاهر مقیّد است ولی نوعی خود را نشان می‌دهد که مانند سلوک مناجاتی نیست. موفق باشید            

33381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وحدت وجود را روان و کوتاه توضیح دهید. شما کتابی ندارید که اصطلاحات عرفانی را یکجا داشته باشد و روان و مختصر توضیح دهد؟ آیا داستان انالحق گفتن حلاج درست است؟ دکتر عبدالکریم سروش و استاد ملکیان مورد تایید شما هستند، حداقل برای توضیحاتی که از اصطلاحات عرفانی می‌دهند؟ دیگه کم کم ناامید میشم از جستجو من پای رفتن به کلاس و درسی در بیرون از منزل ندارم وسالهاست خانه نشین شده ام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع، موضوع ساده‌ای نیست که بتوان به راحتی بدان دست یابید. پیشنهاد می‌شود با سیر مطالعاتی روی سایت کار را جلو ببرید، إن‌شاءالله آن مباحث در فهم «وحدت وجود» کمک می‌کند. ۲. خودتان را مشغول افرادی که نام بردید، نکنید زیرا عملاً گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی می‌شوید. موفق باشید

33294
متن پرسش

استاد بزرگوار سلام: در اطرافیان من کسی هست که در هر دیدار احتمالا بدون هیچ سوءنیت و در کمال سادگی به من طعنه می‌زند یا جملاتی می‌گوید که دلم را شدیداً می‌شکند. از آنجایی که بزرگتر هست و در بحث کردن با او و ابراز ناراحتی هم سودی نمی‌بینم معمولا در مقابل حرفهایش می‌خندم انگار صحبت بانمکی کرده است. اما بعد از دیدارمان تا دیدار بعدی با تمام وجود با قلب و مغزم کلنجار می‌روم که با یادآوری حرفهایش کینه پیدا نکنم. تازه وقتی کمی آرام می‌گیرم دوباره دیدار بعدی پیش می‌آید و حرف‌های دل‌شکننده محتمل بعدی. نسبتم هم با او طوری نیست که بتوانم محدودتر از این با او در ارتباط باشم. این را هم بگویم که از دل‌شکستگی‌هایم تقریبا به هیچکس نمی‌توانم بگویم. اگر با خانواده و اقوام حرف بزنم غیبت می‌شود و با دوستانم هم سختم هست حرف‌هایی از این جنس بزنم پس در این جدال بسیار هم تنها هستم و یک‌نفره و بی هیچ یاوری با خودم مبارزه می‌کنم. استاد من از سینه‌ای که پر از کینه و احساس منفی به دیگران باشد می‌ترسم. حدیثی از اهل‌بیت شنیده‌ام که شیعیان ما قلب‌شان از هر غل و غش و دغلی پاک است اما من پر از غل و غشم. عاجزانه از محضر شما درخواست دارم راهنمایی‌ام کنید که با چه فکر یا عملی نسبت به حرف‌هایی از این جنس بی‌تفاوت بشوم و بتوانم کینه به دل نگیرم و در مقابل او و دیگرانی شبیه او بداخلاقی یا بی‌محلی نکنم؟ استاد دوست دارم ظرفم را بزرگ کنم اما خیلی کوچکم. مثلا تقریبا مطمئنم که او قصد شکستن دل من را ندارد اما به واسطه سن و تفاوت فرهنگی و فاصله‌ای که بین دنیاهایمان هست این حرف‌ها را به من می‌زند، اما هرچه این موضوع را پیش خودم مرور می‌کنم باز هم دلم قانع نمی‌شود که از حرفهایش نشکند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این سخن بزرگ و بزرگ‌تر از بزرگِ حضرت معبود را فراموش کرده‌اید که می‌فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان/63) بندگان خدای رحمان که وسعت رحمانی‌اش شامل عموم بندگان است، انسان‌هایی می‌باشند که بدون هیچ تکبرّ و با فروتنی تمام روی زمین حرکت می‌کنند و چون در صحنه‌های مختلف با افرادی روبه‌رو شوند که جاهلانه با آنان برخورد می‌کنند، در مقابل، گفتگویی همراه با سلام و سلامتی با آنان در میان می‌گذارند. و نیز در جای دیگر می‌فرماید: اینان « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» چون با امری لغو و غیر منطقی روبه‌رو شوند با بزرگواری از آن امور می‌گذرند و خود را همسنگِ سخنان پوچ و لغو و بی‌ثمر نمی‌کنند. موفق باشید  

33080

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارمان. وکیل خوب در چشم مردم وکیلی است که در سریع ترین زمان با کم ترین هزینه بهترین نتیجه را برایمان رقم بزند یکی از اسماءالله اسم وکیل است خداوند جل جلاله نه تنها بهترین وکیل بلکه تنها وکیل حقیقی است پس چگونه است که اگر به آدمی ظلمی شده باشد و یا حقی خورده شده باشد و این آدم درمانده و از همه جا بریده، به اسم یا وکیل حضرت احدیت از عمق جان پناهنده شده باشد شاید عمری طول بکشد تا به نتیجه برسد و حق خورده شده اش برگردد و آبرویش برود؟ چرتکه ی الهی در اسم وکیل چگونه است و رمز و راز و سرّ این اسم را برایمان شرح دهید که مدتهاست ذهن این حقیر را به خود درگیر کرده. با آرزوی عاقبت به خیری برای استاد عزیزم شما را به خدا می سپارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به او واگذار کردیم و می‌دانیم که او بهترین وکیل است؛ به این باید فکر کرد که «شاید رسیده باشیم» زیرا بنا بر آن شد که او وکالت ما را در امورمان به عهده بگیرد حال «زير دريا خوش‌تر آيد يا زبر / تير او دلکش تر آيد يا سپر» مطمئن باشید او شما را در مشکلات رها نخواهد کرد. موفق باشید

32971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: یکی از اقوام مون با ارتباط تلفنی با یک نفری که آن شخص با اینکه مکان سکونتش خیلی دور تر از روستای ما است ولی با انجام کارهایی مثلا مکان اشیا را می فهمد و... چه کاری انجام دهم که دست آن شخص از آنجا کوتاه شود؟ و دیگر از فهمیدن آن مطالب عاجز بماند و... ۲. حرز امام جواد چه تاثیری در جادو داره؟ چه اذکاری و سوره هایی برای بسته شدن راه جادو خوبه؟ ۳. در جایی خواندم ذکر هو ظاهر و باطن.... را به تعداد دفعاتی بگیم راه مکاشفه و شهود باز می شود آیا درست است؟ ۴. برای گفتن ذکرها به چه کتاب معتبری رجوع کنیم؟ ۵. بعضی از مواقع سوره الرحمن را می خواندم چیزهای عجیبی می دیدم در خانه یمان دلیلش چیست؟ ۶. برای تسلط و اراده ام در خواب چه کار کنم؟ ۷. بنده نسبت به خوابیدن شهوت دارم یعنی خوابیدن را دوست دارم و وقتی می خوابم خوابم طولانی میشه چه کار کنم تا از این عادت بیرون بیام؟ سپاس و تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که این سایت بتواند جوابگو باشد چنانچه کاربران محترم از کتاب‌های استاد سؤالاتی برایشان پیش آمده است، مطرح بفرمایند تا ایشان جواب دهند. موفق باشید

32261

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خانمی برای رفع مشکلاتش از راه های مختلف حدود دو سال است که توسل و نذر و نیاز نموده اما دعایش مستجاب نشده است و اکنون به شدت ناامید شده است و می گوید خدا جوابم را نداد و مانده ام در حکمت خدا که کافر هم نیستم و اینگونه بی جوابم گذاشته است. اکنون در شرایط بسیار سخت روحی و عقیدتی و ناامیدی است که حتی می گوید الان در این نامیدی زیاد فکر خودکشی به ذهنم می آید. لذا از حضرتعالی درخواست راهنمایی و نجات وی را دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان‌ها باید متوجه باشند بنا نیست که خداوند آرزوهای ما را برآورده کند؛ بلکه بنا بر این است که ما در جهانی که خداوند قرارمان داده است، با صبر لازم بندگی او را انجام دهیم وگرنه همین‌طور که ملاحظه می‌کنید زندگی آن‌چنان برایمان سخت می‌شود که می‌بینید. آری! در بندگی خداوند است که جهان‌های معنوی و کیفی برایمان گشوده می‌شود. موفق باشید

32117
متن پرسش

استاد ارجمندم سلام و عرض ادب: در فرمایشات گرانقدرتان فرمودید که با سعه صدر، تفکر در جهانی بین دو جهان، نظر به مبانی انسانیِ انسان جدید و تاریخ انقلاب اسلامی باید کارها را جلو برد، در جلسات سها هم بحث بسیار جدید و دقیقی در مورد عقل تکنیک مطرح می‌شود ولی بعضا آدمِ امروز را به انفعال می کشاند و اصولا بحثها در بستر فکر کردنِ محض مطرح می‌شود، بنظر می‌رسد باید راهی برای نقطه شروع ارائه داد، راهی که مشکل گشا باشد و اثرات آن را در جامعه حس کرد، راهی که بشود مشکلاتی که بطور خلاصه و مثال آورده ام را درمان کرد، راهی که با آن جامعه ای درست شود که حضرت حجت عجل الله تعالی در آن حضور پیدا کنند. در حوزه فرهنگ در صدا و سیما مسئله حیا و غیرت به مسخره گرفته می‌شود، دائم تبلیغات مسخره می کنند و مردم را برای خرید به ولع می اندازند، سبک زندگی غلط و توسعه هوس را پرورش می‌دهند، شخصیت می‌دهند به افرادِ بی شخصیتی همچون بعضی از سلبریتی های سگ و گربه باز که از افسردگی نمی دانند چکار کنند و اکثرا در دام اعتیاد و گرفتاری های اخلاقی هستند، هزینه کردن وقت و پول مردم برای برنامه خندوانه ای که خنده دارد ولی آنقدر جای شادی واقعی در آن خالی است که انیماتور و برنامه ریز جوانش به بد ترین شکل خودکشی می‌کند! در فرهنگ ارشاد اسلامی! فیلمها وسریال هایی تولید می‌شود که یک ساعتش زحماتِ یک عمر کار فرهنگی دلسوزان در مجموعه های فرهنگی را به باد می‌دهد، به دولتی که نوکر جد و اباءش هستیم و معتقدیم هدیه الهی به مردم است و متاسفانه وزیر انقلابیش آقای رستم قاسمی به مردم قول می‌دهد که مازاد پرداخت هزینه بلیط اربعین به حساب زائران واریز می‌شود و بعد از چند ماه هیچ خبری نمی‌شود، به امام جمعه شهرم که می‌گوید رهبری درس خوانده است و من هم درس خوانده ام و نمی‌داند که مراجع هم در امور مملکت مقلد ولی امر هستند، به امام زادگان محترمی که تولیتشان افتاده دست کارتل های اقتصادی مثل اسنوا، ظریف مصور و... به معماری بیمار و توهم انگیز شهر که آسمان شهر را از مردم گرفته، آسمانی که نگاه کردن به آن قلب را آرام می‌کند، و خیلی از مشکلات دیگر که در مجال مکاتبه نیست و قطعا خود حضرتعالی هم بابتش خون دل می‌خورید. آیا شهید عزیز آوینی فقط به مشکلات فرهنگی فکر کرد؟ آیا شهید عزیز سلیمانی سلام الله، به مسئله داعش، فقط فکر کرد؟ آیا داعش فقط در سوریه و عراق بود؟ آیا داعش به فرهنگ، اقتصاد و باور جامعه ما حمله نکرده؟ استاد ارجمندم، بنظر باید راه حلی قابل اجرا برای پیگیری و اعتراض، در جهت اقامه حق و توسعه تمدن اسلامی پیدا کرد. (به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل اگر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم) گروهی در فتنه ها آسودند و گروهی دیگر دست به حمله و پیکار با فسادگران زدند و با شکیبایی که داشتند بر خدا منت ننهادند و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، شمشیرها در راه خدا کشیدند و بینش خود را بر شمشیرها نشاندند و جهاد کردند و از کسانی هستند که در چشم متکبران خوار و در روی زمین گمنام و در آسمان ها معروف اند. نهج البلاغه خطبه ۱۵۱ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و همین مشکلاتی که فرمودید و بستری به نام انقلاب اسلامی که تاریخی است برای عبور از این مشکلات. و به همین جهت همه تلاش بنده با تجربه‌های اجرایی که داشته‌ام، آن است که متوجه حضور تاریخی خود باشیم. زیرا تنها و تنها در چنین حضوری است که می‌توانیم در این تاریخ، از این تنگناها عبور کنیم. و بنده حضور تاریخی انقلاب اسلامی را عطای الهی برای عبور از این مشکلات می‌دانم. به همین جهت در متنی که در رابطه با حاج قاسم عرض شد، نوشتم:

حضور در تاریخی که حاج قاسم‌ها می‌سازد

او در این تاریخ و بر روی این زمین هیچ دلیلی برای ماندن در زندگیِ معمولی نداشت. حاج قاسم چندان که می‌توانست مهر می‌ورزید، او از میان غوغا برآمده بود و از غوغا هراسی نداشت و از این‌که دشمنانِ انسانیت او را دوست نمی‌داشتند، خشمگین نمی‌شد. آن مهرِ بزرگ، طالب مهرهای فریب و زهدهای دروغین نبود، زاهدانی که به زندگی با بدخواهی می‌نگرند.

آن‌هایی که در راهی قدم می‌زنند که انقلاب اسلامی مقابل انسان گشوده است، صاحب گام‌هایی خواهند بودکه هرگز نه سُست می‌شود و نه باز می‌ایستد، گرچه در میانه راه، کوه‌های بلند و محنت‌های بزرگ باشد. آن کس که سبک‌پای است آن‌چنان کوه‌ها و مرداب‌ها را طی می‌کند که گویا در حال رقصیدن است.

هان! ای حاج قاسم‌ها! باید دل‌های خویش را در تاریخی که می‌تواند حاج قاسم بسازد، برکشید و پای بر فرق هر آن چیزی بگذارید که مانع رفتن شما است. دل‌های شما پاک و مقدس است، هیچ‌کس را امروز که روز حاج قاسم‌ها است کوچک نباید شمرد. حاج قاسمِ امیدوار و سبُک‌بار که با افشاندن بال‌هایش آماده پرواز بود و به پرندگان -آن یاران شهیدش- اشاره می‌کرد، حقیقی‌ترین سخنان را بر زبان داشت و از جمهوری اسلامی که حرم است، گفت و از راز عاقبت به‌خیری در ارادت به مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی».[1]

موفق باشید

[1] - می‌فرماید: برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهم‌ترین محور محاسبه این است.

31946
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: روح کبیر در حال سیر در تاریخ است و این هویتی که سرتاسر، تعلق به روح کبیر است، می‌خواهد مظهر اراده این روح کبیر باشد تا آینه تماشای آن روح کبیر گردد و بدین سان به راضیه المرضیه عروج کند. دیگر آگاهی ما را بس است و می‌خواهیم به فرا آگاهی نائل شویم و حال که طلب کردیم بر فراز تاریخ بایستیم و در معرض نفحه روح کبیر باشیم، سوال اینجاست که اولا: نسبت به گذشتگانمان چه وظیفه ای داریم؟ دوما: نسبت به آنان که با آنان هم تاریخیم چه وظیفه ای داریم؟ و سوما: نسبت به آنان که در تاریخ های بعدی خواهند آمد چه وظیفه ای داریم؟ (بعد از این روی من و آینه وصف جمال....)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اراده الهی است که در هر روزگاری به شأنی که مناسب طلب و تقاضا و ظرفیت نظام هستی و آدمیان است، به سراغ ما می‌آید و در همین رابطه حضرت حق می‌فرمایند: «يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرّحمن/ 29) پس ما هر دوره و تاریخی با انوار حضرت حق مناسب نیازی که از او داریم، روبه‌رو می‌شویم تا او به حکم ربوبیت‌اش ما را بپروراند و در این راستا از طریق شریعت الهی وظیفه و نسبت ما با دیروز و امروز و فردای‌مان مشخص می‌شود. موفق باشید     

31885

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام: ضمن تشکر فراوان چند روز قبل در مسجد کلاسی با موضوع جلسه اول آن (روشهای تربیتی در محیط متضاد) بهمراه کارگاه آموزشی برگزار شد. در کارگاه بصورت دوطرفه حول سه داستان با سوالات مشترک مطرح و گفت گو می‌شد مشکل ام با متن و نتیجه گیری (روش تربیتی جو گیری) سوال سوم هست؟! مطالبی از کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها از شما استاد ارجمند نیز وجود دارد مثل پاراگراف: «جوان امروز ما از طرفي به ياد فرهنگ بسيجيان و امام و شهداء است و دل در هواي آنان دارد، و از طرفي بعضي از مسؤولانِ پرتجمّل و كساني را مي بيند كه به اسم انقلاب، ثروت هاي بادآوردة دولتي دست و پا كرده اند، و در اين ميان سرگردان مي شود و اگر از اين نسل، حسين (ع) را نگيريم، به يزيد وغرب نزديك نمي شود و نه تنها سرگردان نمي ماند، بلكه صداي بلند اعتراضي مي شود بر آنهايي كه دارند جامعه را از عهد امام و بسيجيان جدا مي كنند و از همين طريق است كه جامعه اصلاح مي شود و زندگي اين جوانان معناي واقعي به خود مي گيرد. عمده آن است كه بدانيم بايد توجّه خود را به فرهنگي جلب كنيم كه بتواند امروز ما را درست تحليل نمايد، تا بدانيم چه تفكّري است كه مي خواهد عهد الهي جامعه را به غفلت بكشاند.» لطفا در صورت امکان راهنمائی بفرمائید، با تشکر. داستان اول راجع به روش تربیتی مادر سخت گیر بود. داستان دوم راجع روش تربیتی محبت افراطی بود. و از داستان سوم که متن آن در ادامه آورده شده نتیجه گرفتن که روش تربیتی آن جو زدگی و شعاری است. متن داستان سوم باید بچه را از بچگی با این فضا ها آشنا کرد. بچه باید از بچگی خاک هئیت بخوره. هر کاری هست تو هیئت باید بکنه. البته این را بگما این کارها رو با عشق باید بکنه. اول برای شروع باید یه پری بدی دست بچه که واسته جلو هیئت و این پر رو تکون بده و به اینهایی که میان هیئت خوش آمد بگه، همین میتونه شروع خوبی باشه برای عشق دادن به بچه، بعد که یخورده عشقش زیاد شد باید بهش بگی کفش جفت کنه، شایدم کیسه کفش بده دست مردم خیلی فرقی نداره مهم اینه بدونه با علاقه و عشق داره این کار را میکنه. حالا این بچه بعد از دو سال شیفته چایی دادن میشه البته باید مواظب بود، چایی خونه هیئت خط قرمز ما بچه هیئتی هاست، هر کسی را نمیتونم توش راه بدیم . بچه ایی که عاشقونه نتونه پر تکون بده و کیسه کفش بده دست مردم نمیتونه استکان چایی جمع ‌کنه. حالا کوووو تا برسه به چایی دادن. حالا فک کن این بچه با اینهمه شور و عشق بخواد تو دسته کار کنه، میدونی چقدر بهش حال میده و با این کار صفا میکنه، تو دیگه میتونی اونو از هیئت جداش کنی؟ هیئت میره تو خون و پوستش. البته همیشه با کار دادن نمیشه بچه ها رو عاشق کرد، بعضی وقتها باید بعد از خستگی شور زدن و شام پخش کردن بشینی و برا بچه ها حرف بزنی از حسین بگی که آقای آقاهاست، از حسین بگی که جونشم برای خدا داد از عباس بگی که تا آخرش پای قول و قرارش موند و دم از بی وفایی نزد. باید بچه رو با شور و عشق بزرگ کنی باید جونشو برای این کار بده، حالا دو تا قطره خون که از سینه زدن روی سینه اش مونده که چیزی نیست. ببین همچین بچه ایی را باید حتما با شهدا هم آشناش کنی، ما یک هفته توی محلمون هفته شهدا داریم، محلمون ۲۳ تا شهید داره که یکی از یکی کارشون درست تر بود. خدا رحمتشون کنه. یادمه مرتضی روزهای آخر که می‌خواست بره خیلی به حفظ حجاب دختر های محل توصیه کرد. اما حیف، عکس شهدا را می‌بینیم و عکسشون عمل می کنیم. آخه ما روز قیومت میتونیم جواب اینها را بدیم؟ میتونی هر شب چند تا خاطره از شهدا توی هیئت براشون بگی، این خاطرات را با اون حرفها که گره بزنی و چهار تا مداحی هم بذاری کنارش یه اشکی از این بچه ها میگیری که بیا و ببین، اصلا میدونی چیه؟ اون هیئتی خوبه که بیشتر از همه بتونه اشک از بچه ها در بیاره دیگه چی میخوایم؟ ما می‌خواستیم بچه از هیئت جدا نشه که با این کارا قطعا جدا نمیشه. (و سوالات مشترک هر سه داستان) با توجه به داستان به سوالات زیر پاسخ دهید: ۱- روش تربیتی در این داستان چیست؟ ۲-آن کسانی که با این روش تربیت می‌کنند فکر می‌کنید چه منطقی پشت کارشان است؟ و در این روش چه مزایایی می‌بینند؟ ۳- با توجه به محیط امروز، چه اشکالاتی به این روش است؟ و من الله التوفیق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با عرض معذرت، این نوع موارد، مواردی نیست که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد و بنده که باید هر روز چندین و چند سؤال را جواب بدهم چنین فرصتی را در اختیار ندارم. اساساً این موارد را باید با مطالعه کتاب‌های مفصل و حضور در جلسات ممتد دنبال بفرمایید. موفق باشید

31572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد سال هاست برایم سوال است که چه تفاوتی بین روح و نور مطرح است؟ گاهی بیان می شود نور امام حسین را باید در قلب خود بیابید، گاهی بحث اتحاد روحی با امام حسین هست. به نظر روح بالاتر از نور باشد. شاید نور می خواهد مفهوم اتصالی را بیان کند، ولی روح مفهوم وحدت و یکی شدن را؟ ما سلام هم که می دهیم می گوییم السلام علیک و علی الارواح...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در به کار بردن واژه «نور»، نوعی استعاره در کار است تا انسان در مواجهه با ارواح مقدس اولیای الهی به نورانیتی متوجه شود که جان او را فرا می‌گیرد و حجاب‌های بین او و حقیقت را مرتفع می‌کند و به همین جهت در سوره اعراف قرآن را به نور توصیف فرموده و می‌فرماید: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَه‏» پیروی کنید از نوری که بر آن حضرت نازل شده. موفق باشید

31374

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظرتون درباره فال حافظ چیه، چقدر میشه بهش اعتماد کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز بدی نیست. از آن جهت که بنیاد این غزل‌ها در ملکوت است و لذا می‌توان با قصد رجوع به ملکوت آن غزل‌ها فالی به دیوان آن سالک واصل زد. موفق باشید

30129

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جناب دکتر سروش سلسله مباحثی تحت عنوان دین و قدرت مطرح نمودند و درین مباحث فاصله بیشتری حتی از سروش قبض و بسط و سروش تجربه دینی گرفته اند در یکی از سوالات فکر کنم در مورد عرایض سروش در مورد کرونا فرموده بودید این پایان سروش است اما با این مباحث مشخص می‌شود ظاهرا پایانی برای سروش قابل تصور نیست و سنگی است که معلوم نیست کی به ته چاه می‌رسد و عمق این چاه چقدر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مباحث را دنبال می‌کنم. اتفاقاً دیدم نقدهای خوبی از جمله آقای دکتر قاسم پورحسن به ایشان کرده‌اند که منظور از قدرتی که دکتر سروش در رابطه با دین اسلام مطرح می‌کنند، گویا ادامه‌ی همان رؤیای رسولان و نفی نبوت است. موفق باشید

30029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و عرض احترام. استاد ببخشید افرادی که در مسیر سلوک قرار می‌گیرند عکس العمل شان در برابر افرادی که به آنها توهین یا تهمت میزنن چیست؟ اگر بخواهیم از حق خود دفاع کنیم مشاجره ایجاد می‌شود و اگر نخواهیم دفاع کنیم سوء استفاده می‌شود و طرف مقابل به رفتار اشتباهش ادامه می‌دهد. چون در بعضی از مواقع اگر در برابر بی ادبی بعضی از افراد سکوت کنیم اون فرد ادب که نمی‌شود هیچ تازه یه قدرت کاذبی می‌گیرد و سوق داده می‌شود به قلدری و این افراد در جامعه و کم کم روی کل جامعه مسلط می‌شوند. میشه راهنمایی بفرمایید کجا باید سکوت و کجا باید دفاع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد یک راه حلّ نمی‌توان داشت. آری! بعضی موارد باید به حکم «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (فرقان/۷۲) باید با بزرگواری از موضوع عبور کرد ولی در جایی هم ممکن است که لازم باشد تذکر بدهیم، البته با حفظ متانت. چند جلسه‌ی اخیر دوشنبه‌ها إن‌شاءالله می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

29933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: استاد جان بنده مطالعه داشتم و تجربه. چرا بعضی در ابتدای مسیر حالات عرفانی خوبی را دارند ولی بعد حالاتشون می رود این چه علتی دارد؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در سالکِ مجذوب و مجذوبِ سالک است. سعی کنید این دو واژه را در اینترنت جستجو فرمایید. إن‌شاءالله مطلب روشن خواهد شد. موفق باشید

28951
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار: ممنون بابت پاسخ سوال 28943 بنده تا حدودی به حضور تاریخی و این طور بحثها واقف هستم مشکل این است که آنقدر حکمت ندارم که نحوه حضور خداوند و شأن او را در این زمان بیابم امثال بنده معمولا تابع هستیم. تا اینجا می‌فهمم که باید از این فرصت عمر استفاده کنم و نسبتم با خداوند را که رابطه بندگی است اصلاح کنم (البته با توجه به شرایط زمانه و ظهور انقلاب و... نه به صورت خانقاهی و پناه به جنگل و عبادت اینگونه) خود او در شرایطی که برایم تدارک می‌بیند مرا در این تاریخ حاضر و نهایتا به ثمر می‌رساند مگر امثال حاج قاسم و امام (ره) جز خدا را خواستند او خود را اینگونه به آنها نشان داد شاید معرکه ای که برای منِ شخصی مهیا می‌کند چیز دیگری باشد. استاد خوبم نمی‌توانم در تحیر اینکه خدا یا حقیقت در این تاریخ چه حضوری دارد بمانم این خودآگاهی تاریخی را به گمانم خود حقیقت اگر مواجهه ما با او صحیح باشد و جایگاه او را نسبت به خود بشناسیم و همت کنیم برای او باشیم در حد فهم خودمان، به ما می‌نمایاند و در لحظات حساس همانگونه که شهیدان را مهیا کرد ما را نیز به ثمر می‌رساند. به نظر می‌رسد خلوت انسانها و انس با خدا و همان لیلی که در فتح خون از آن سخن گفتید، ظلمت و سرگردانی این زمانه را هم برای انسان هویدا می‌کند و هم انسان را در یک مأمن امنی در دل این اقیانوس مواج به سمت ساحل نجات قرار می‌دهد شاید نیازی به این همه تفکر و گفتگو نباشد هرچند سلوک انسان با ارتباط و گشاده رویی و خدمت به دیگران کامل می‌شود ولی نه لزوما با فهم دنیای دیگران. نمی‌دانم استاد، من اینقدر می‌فهمم و در فهم خود حاضر و در حال سیر هستم. دلم برایتان تنگ شده و عمیقا دوستتان دارم. همیشه سخنان شما مثل آب گوارا بر جان تشنه ام می‌نشیند و طهارت دهنده و روشنی بخش است. الحمدلله. عمیقا برایتان آرزو دارم که از اصحاب خاص امام علیه السلام در کربلای این زمان باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین حساسیتی که نسبت به حضور تاریخی خود دارید، کارساز است. زیرا درک حضور تاریخی، امری است حضوری و آرام‌آرام، خود را به ظهور می‌آورد. عمده گوش‌سپردن به ندایی است که در این تاریخ به سوی قلب‌ها روان است و تقوای لازم، زمینه‌ی به تفصیل‌درآوردن آن می‌باشد. موفق باشید

28543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: آیا کسانی که عامدانه مانع از حرکت جمهوری اسلامی به سمت تحقق اهداف تمدنی و مقدمه چینی برای ظهور حضرت حجت علیه السلام می‌شوند و آن کسانی که سعی در منحرف کردن مسیر مقدس جمهوری اسلامی داشتند مستحق لعنت هستند یا خیر؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لعنت چرا؟ باید با متانت تمام و دلایل محکم آن کارها را انتقاد کرد. موفق باشید

28509

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
قرآن برای همیشه؟ با عرض سلام خدمت استاد: در ماه مبارک رمضان توفیق قرائت نیمی از قرآن به همراه مختصری تدبر را داشتم. در ضمن این قرائت مساله ای ذهنم را مشغول کرد. در چند جزء اول قرآن یکی از مسائل پربسامد در آیات کریمه بحث رابطه مسلمانان و اسلام با اهل کتاب می باشد. و مسائلی که در این رابطه حول محور دعوت اهل کتاب به پذیرش اسلام و استنکاف آنها شکل می گیرد؛ که خود بهتر مستحضر هستید. ولی من نتوانستم با این بیانات و معارف ارتباط عمیق برقرار کنم و برایم این سوال پیش آمده است که این جبهه بندی و فضایی که در این آیات ترسیم شده است چقدر با واقعیت دنیای امروز انطباق دارد؟ آیا واقعا امروزه تقسیم بندی ما بر اساس پذیرش اسلام و رد آن است؟ آیا مساله اصلی ما اکنون ایمان آوردن یا نیاوردن اهل کتاب به اسلام است؟ آیا نحوه تعامل ما با جهان بر اساس این تقسیم بندی قرآنی است؟ آیا رسالت مهم ما دعوت اهل کتاب به پذیرش اسلام است؟ خلاصه اینکه بین این آیات و معارف بسیار زیاد با واقعیت زندگی حتی دینی در دنیای امروز و حتی فضای فکری اسلامی و دینی موجود در بین متدینین فاصله زیادی یافتم. لطفا بفرمایید که آیا مشکل از نگاه کنونی ما است و باید خط و مرزهایمان را بر اساس معارف قرآن باز تعریف کنیم یا این معارف متعلق به دوره ای خاص بوده اند نه همه زمانها؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر قسمت را باید بر اساس فضای خودش بحث نمود. شاید اگر بحث هایی که در این رابطه در سوره‌ی آل عمران عرض شده را دنبال بفرمایید، ظرایف موضوع تا حدّی روشن شود. موفق باشید

25592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به سوره مبارکه عصر، رابطه عصر و خسران در چیست؟ آیا از آیه «ان الانسان لفی خسر» نمی توان استنباط کرد که تمامی انسانها - ولو به صورت نسبی- در زیان و خسران هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر آن‌که زمانه‌ی خود را درست بشناسد. فرمود سوگند به عصر و زمانه، از آن جهت که غفلت از آن موجب خسران انسان می‌شود مگر آن‌که ایمان داشته باشد و عمل صالحی که مناسب زمانه است انجام دهد. موفق باشید 

37187
متن پرسش

سلام علیکم: باعرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده. امام خمینی بیت شعری دارند که: درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم که حضرتعالی بارها شرح این بیت را بیان فرمودید ولی حضرت امام بیت شعری دیگری دارند: ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد عشق و طرب و باده به‌ وقت سحر افتاد از حضرتعالی خواستم اولا شرحی بر بیت دوم بفرمایید و بیان نمایید چرا حضرت امام که قبلا فرمودند درِ میخانه گشایید شب و روز، اکنون با حلول رمضان می‌فرمایند (میخانه برافتاد) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بیت اخیر، متذکر می‌شوند حتی همان میخانه‌ای را که در زندگی به دنبالش بودند، میخانه‌ای که حضوری است در راستای عبور از معلومات و عبادات انتزاعی و مفهومی و عادتیِ مسجد و مدرسه. حال با رمضانی‌شدنِ زمان، صورتی بسی برتر و زنده‌تر به میان آمده و آن همان شروع روز است در شبانگاهِ رمضان با احوالاتی که سراغ انسان می‌آید. موفق باشید

36508
متن پرسش

سلام علیکم: وقتتون بخیر. آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کهف (۲۸)
نظر به این دارد که پیامبر متمایل به کسانی شده بودند که پولدار بودند و گفته بودند اگر از فقرا دوری کنی ما به شما متمایل می‌شویم؟ چنین چیزی با عصمت حضرت تنافی ندارد؟ روایتی که می‌فرماید حضرت زهرا گردنبند داشتند و حضرت رسول با ایشان صحبت نکردند و رفتند تا آن را انفاق کردند، این روایت با عصمت حضرت زهرا منافات ندارد؟

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می فرماید: اي پيامبر! آنچه بر تو واجب است، به سربردن با فقرايي است که همواره پروردگار خود را مي‌خوانند و در طلب وجه او هستند يعني با خواندن اسماي حسناي او به درگاه او تقرب مي‌جويند چون او را از طريق اسماءاش مي‌توان خواند. به عبارت ديگر اين‌ها مي‌خواهند خود را در جايي قرار دهند که صفات الهي اقتضاي آن را دارند. مثلاً آن قدر خود را ذليل جلوه دهند که عزت و عظمت و کبريايي او اقتضاي آن را دارد و آنچنان خود را در موقف جاهل و عاجز و ضعيف قرار دهند که علم و قدرت و قوت خدا آن را اقتضاء مي‌کند و اين است معني «يُريدُونَ وَجْهَهُ». و ديدگانت را از اين مؤمنين برندار و به خاطر زينت دنيا اينان را رها مکن و هيچ توجهي به توانگران کافرکيش نداشته باش و دنبال کساني که عنادشان با خدا موجب تسلطِ غفلت از حق بر قلبشان شده، مباش! که خدا چنان کيفرشان داده که ياد خدا را از دلشان ببرد و نتيجه‌ي اين غفلتِ قلب پيروي هوي و زياده روي است و تو اي پيامبر از چنين کسي که دنبال هواي خود است و کارش تجاوز از حق است، پيروي مکن.
اي پيامبر! اساس کار را بر اين بگذار که کار را با نيروهاي مخلص جلو ببري آن‌هايي که جهت روح خود را به کلي به سوي حق قرار داده‌اند. آن‌چه اي پيغمبر بر تو واجب است به سربردن با آن‌هايي است که به دنبال زينت زندگي دنيا نيستند که منظور ادامه‌ي کار با آدم‌هاي ساده و بي پيرايه‌اي است که انگيزه‌ي خودنمايي و دنياداري ندارند. رمز بقای دين در اين نکته است و هرگز آدم هايي که خود را با امکانات دنيايي قدرتمند جلوه مي‌دهند نمي‌توانند عامل پيشرفت دين باشند، هرگز دين با اين نوع آدم‌ها حفظ نشده و نمي‌شود.
دين الهي آمده است تا ما بتوانيم روح مان را با خدا مرتبط کنيم و در تقرب به خدا موفق شويم و بقيه‌ي امور همه فرعِ اين هدف است، حال اگر اين موضوع فراموش شود بقيه‌ي امور چه فايده‌اي دارد؟ بدين لحاظ به رسولش دستور مي‌دهد با افرادي باش که «يُريدُونَ وَجْهَهُ» وجه الهي را اراده کرده‌اند و تلاش دارند در اين عالم - ماوراء ظاهر زندگي دنيايي- به حق نظر کنند. اين‌ها کساني هستند که متوجه مقصد و مقصود دين هستند، بقيه اگر وارد دين شوند سعي مي‌کنند جهت دين‌داري را به سوي اهداف ديگري سوق دهند.
اين که به ما فرموده‌اند: بعد از معرفت به خداوند، هيچ عملي در اين دنيا بهتر از نماز نيست، به جهت آن است که در نماز، انسان در مسيري قرار مي‌گيرد که آن مسير، هدف دين‌داري است. نماز جاده‌ ارتباط روح به مقام اسمای الهي است و اين همه‌ مقصد و مقصود انسان است. خداوند مي‌گويد اي پيامبر با کساني به سر ببر و کارها را جلو ببر که در طلب وجه الهي هستند و جهت روح خود را در راستاي ارتباط با حق شکل داده‌اند و نه در جهت ارتباط با دنيا. به همين جهت تأکيد مي‌کند چشم از اين افراد برندار به سوي کساني که زندگي دنيايي را مدّ نظر دارند و در آخر با تأکيد فراوان مي‌فرمايد: «وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» به هيچ وجه از کساني که قلبشان از ما غافل است چيزي و پيشنهادي نپذير. کساني که عنادشان با خدا موجب تسلط غفلت از ياد خدا بر قلبشان شده هيچ پيشنهاد درستي- حتي با ظاهر دلسوزانه- ندارند، بايد بفهمند ما هيچ توصيه‌اي از اين افراد را نمي‌پذيريم. چون اين افراد فقط دنيا را مي‌بينند و نظر به عالم غيب و معنويت ندارند تا ما را در راستاي آن اهدافِ بلند کمک برسانند. مضافاً اين‌که روشن مي‌کند پيروي از هوس و افراط در آن از آثار غفلت قلب است به همين جهت در آخر آيه فرمود: «وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» يعني شاخصه‌ي اهل دنيا آن است که از هوس خود پيروي مي‌کنند و به طور کلي انسان‌هاي افراط کاري هستند، به خصوص در موضوع هوس‌راني.
ملاحظه فرموديد در مطالب قبل دو نکته مدّ نظر بود يکي اين‌که در آيه‌ي ۶ به پيغمبر «صلوات الله علیه و آله» مي‌فرمايد: ناراحت مباش که بعضي‌ها يا اکثراً دين نمي‌آورند، اين قاعده‌ دنياست. ديگر اين‌که فرمود: دين را عرضه کن و نگران مباش، وظيفه‌ تو آن است که با مسلمانان متدين و ساده زيست امور را جلو ببري و آن‌ها را رها نکن و از صاحبان قدرت و ثروت که دل در گرو دنيا دارند پيروي مکن. آيا راز بقاء جامعه‌ ديني همين دو نکته نيست؟
در مورد گردنبند حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» این‌طور در روایات داریم که «روزي پيامبر (ص) در مسجد نشسته بودند. عرب باديه نشيني وارد شد و گفت: «اي رسول خدا (ص)! من گرسنه ام، لباس مناسبي ندارم، پولي هم ندارم و مقروض نيز هستم، کمکم کنيد.» پيامبر (ص) فرموند:«اکنون چيزي ندارم.» سپس به بلال فرمودند: «اين مرد را به خانه دخترم، فاطمه (س) ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است.»
بلال آمد و داستان را خدمت حضرت زهرا (س) عرضه داشت. حضرت نيز در خانه چيزي نداشتند ولي، گردنبند خود را که هدية دختر حمزة بن عبدالمطّلب بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: «اين گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند.» بلال بازگشت و امانتي را تحويل پيامبر (ص) داد.
رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس اين گردنبند را بخرد، بهشت را براي او تضمين مي کنم.» عمار ياسر آن را خريد و سائل را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر ميزان قرض به او پول داد. سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: «اين گردنبند را به خانه رسول خدا (ص) مي بري و مي گويي که هديه است. تو را نيز به آن حضرت بخشيدم.»
غلام نزد پيامبر (ص) رفت. گردنبند را به ايشان داد و جريان را برايشان شرح داد. پيامبر (ص) نيز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه (س) بخشيدند.
غلام نزد حضرت زهرا (س) رفت. گردنبند را به حضرت داد و جريان را براي ايشان بيان فرمود. حضرت فرموند: «من نيز تو را در راه رضاي خدا آزاد کردم.» غلام خنديد.
حضرت راز خنده غلام را سوال کردند. و غلام پاسخ داد: «اي دختر پيامبر (ص) برکت اين گردن بند مرا به شادي آورد، چون گرسنه‌اي را سير کرد، برهنه‌اي را پوشاند، فقيري را غني نمود، پياده‌اي را سوار نمود، بنده‌اي را آزاد کرد و عاقبت هم به سوي صاحب خود بازگشت.» موفق باشید
 

 

34496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد: برخی اوقات شما در رابطه با سوالات اکثرا خواهران و احیانا برادران در زمینه ازدواج بسیار منفعل هستید آیا برای شما این وضعیت حق و حقوق زنان نگران کننده نیست؟ در سنت اسلامی ما مرد جایگاه و زن هم مقامی داشت. امروز با لطائفی همه دور زده می شود مثلا حق طلاق و... این طور همه چیز را برای زنان خواستن اگر منجر به وضع بهتر خانواده می شد باز وجهی داشت امروز زنان تمام حقوق یک زن مدرن را دارند از حق کار و تحصیل (بدون کار در زمان تحصیل به جهت حمایت پدر) و هم تمام شان زن اسلامی را این امور باعث ضعیف شدن خانواده شده، مردان پا به ازدواج نمی دهند و زنان جواب نمی دهند. البته این وضع نگران کننده است چراکه این نامتعادل بودن خیلی ادامه دار نخواهد بود تا چندی پیش پسران بیشتر به دنبال دختران شاغل بودند الان کم و بیش مواردی می بینم مردان شرط ضمن عقد کرده اند بر حتمی بودن کار زن و تقسیم خرج خانه. بحث این است شما بسیار منفعلانه در این مسئله وارد می شوید. اینکه زنان هم متکفل خرج خانه شوند نه اینکه به میل خودشان به زودی با این روند جزو وظایف آنان شمرده خواهد شد و چه بسیار از زنان آسیب خواهند دید و می‌دانید زنان به دلایل مختلف توانایی حضور در همه صحنه های کار در کنار مردان را ندارند به دلیل فضای خشن و بدنی خیلی از کارها. برای شما این تغییر زن خانه دار به زن کارگر مهم نیست؟ اینکه زن طبق گفته رهبر انقلاب باید در اجتماع باشد و خانه داری به معنای خانه نشینی نیست را قبول داریم اما این وضع و اینگونه پاسخ های شما که با سست کردن اقتدار مرد به روش های گوناگون او را از یک مرد فداکار برای خانه کنده و الان پسران خودشان را مسول تشکیل خانواده نمی دانند و زنان هم کوچک ترین همراهی با شوهر را نمی توانند بپذیرند. الان بسیاری از زنان هیچ همراهی برای مثلا تغییر شهر برای کار همسر را نمی پذیرند. اینها آیا ریشه در فضایی که حتی در بین مذهبی ها گسترش یافته که شما هم کم و بیش در آن شریک هستید دارد بالاخره ما روایت رسول خدا بر تقسیم کار بیرون و درون خانه را داریم یا نه؟ بالاخره آیه «الرجال قوامون علی النسا» را داریم یا نه؟ اگر اشتباه متوجه شدیم بفرمایید. بالاخره نمی‌شود تمام آنچه مرد با آن اعمال اراده می کند را گرفت و دچار اشکال در هویت او نشویم. از آنجا که در فضای معمولی نه در وضع امروز پسران راحت تر به کسب و کار می توانند بپردازند و امر جنسی خارج خانواده خیلی بیشتر به زنان آسیب می‌زند و پسران با وارد شدن در آن به دلیل سخت بودن ازدواج و استفاده بیشتر و بدون مسولیت برای آنها فراهم شده درست است باز به این رویه ادامه دهیم ؟ به نظر می آید جریان مقابل انقلاب با پیش کشیدن حق زنان برای آسیب به نظام اسلامی ما هم دچار یک رقابت بیخود شده ایم و کور کورانه سعی در پیش گرفتن داریم. چندی پیش به گمانم آقای رائفی پور گفتند (در رابطه با حق زن مبنی بر گرفتن پول برای کار خانه) اینها برای این است مرد احساس پر رویی نکند و هر بار زن را در خانه دید بداند به او دارد لطف می کند. با این منطق می توان گفت هر بار زن از خانه پایش را بیرون گذاشت بداند مرد به او لطف کرده و یا هر روز که مرد با زن دیگری ازدواج نکرد به خانه آمد به او لطف کرده آیا این حرف ها باعث قوت خانه می شود؟ اینکه زنی کنار مرد خود برای خانه زحمت می کشد را اینجور به جان هم بیندازیم درست است؟ نگویید جای آن حرف چیز دیگری است و... در مشاوره های خانواده اثر این گفتمان ها را می توان دید. زنانی که با اندک اختلاف در یک بحث ساده به سرعت بحث کار خانه را پیش می کشند و از طرفی مهریه سنگین و از طرفی حق طلاق زنان و از آن طرف تبلیغ برای اینکه هزینه زن برای خودش است و از طرفی با توجه به فضای سنتی ما که اگر زن کار از دست بدهد زیر خرج شوهر یا پدر می رود البته فعلا و از طرفی حق کار خانه و... باعث شده همه آنچه آورده دین و سنت و مدرنیته باشد در حق زن به او داده شده و دست مرد را خالی کردیم. با این وضع طبیعی است زنان به راحتی به مردان جواب ندهند. طبیعی است به راحتی حتی حاضر نشوند با اندک اختلافی زندگی را تحمل کنند. یک نگاه به سنت ازدواج که رایج شده شده بیاندازید، پسران دهه ۷۰ دهه ۸۰ را برای ازدواج قبول می کنند چرا که با فاصله بیشتر و زیاد پسر فرصت پیشرفت و مال و.... داشته و برای یک دختر با فاصله کمی بیشتر می تواند مورد قبول باشد با این روند هر دهه که می گذرد بر دختران مجرد یک دهه افزوده می شود. الان چند میلیون زن بالای ۳۲ سال وجود دارد که شوهر ندارند!!! چون مردان هم به طرز طبیعی و هم این وضع که ایجاد شده اصلا توانایی ارضای خواسته های آنها را ندارند و دنبال دختران سن پایین تر می روند این ریشه در ضعیف کردن مرد ندارد؟ این ریشه در اینکه بالاخره زنان باید با مرد در زندگی راه بیاید ندارد؟ وقتی برای کار شوهر و محل زندگی و.... که اسلام تلاش کرده مرد که خرجی آور است اولویت و بر اساس اقتضای کار او تنظیم شود زن را محق کردیم و تخلف از آن را نوعی بدبختی آن زن قلمداد کردیم ازدواج سر می گیرد؟؟ بهتر می دانید استاد بالاخره مردان مجرد سن بالا راحت تر با توجه به قدرت مالی و....حتی نیاز جنسی و عاطفی را برطرف کرده و می‌کنند اما برای یک خانم سخت است و نمی تواند در سن بالای ۳۲ سال با هر سال یا دو سال یا حتی کمتر با یک مرد بودن سر کند. تفاوت در خلقت وجود دارد. بالاخره مرد راحت تر با این مشکل کنار می آید مرد نیاز کمتری نسبت به زن در مورد دوست داشته شدن توسط یک نفر را دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه فرمایید که شرایط امروزین تاریخی که انسان جدید در آن حاضر است، شرایط تاریخی خاصی است و نمی‌توان تاریخ را به عقب برگرداند. در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» سعی شده نگاه قرآن و روایات به زن مدّ نظر قرار گیرد ولی باید همان نگاه قرآنی در این زمان و این تاریخ، جواب دهد و باید طوری باشد که زنان ما احساس نکنند خداوند و قرآن به آن‌ها ظلم کرده، چیزی که متأسفانه با برداشت دینیِ بعضی از مذهبی‌ها پیش آمده است. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «معنای حضور انسان آخرالزمانی نزد خود و دیگران و در جهان» https://eitaa.com/matalebevijeh/11304  شده است امید است مفید افتد. موفق باشید

نمایش چاپی