بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4472
متن پرسش
سلام استاد عزیز بنده بعد از سال ها تعمیق و تدبر در دین و فلسفه هنوز نسبت به فلسفه خلقت سوال دارم. سوالاتم بیشتر ناشی از مطالعه تاریخ و احوالات بشر است و نمی دانم آیا شک و تردیدهایم به صورت عقلی قابل حل است یا فقط دریافت قلبی حقیقت و بعد به اصطلاح عرفا مقام رضا که من از آن چیزی نمی فهمم آن ها را برطرف خواهد کرد. هر روز که اخبار دنیا را پیگیری میکنم و این همه جنایت، فساد و قربانی شدن انسان های بی گناه را می بینم و از طرفی جهل و بی تفاوتی عمده انسان های دنیا و ناکامی و خون دل خوردن حقیقت طلبان و عدالت خواهان را می بینم و این که می بینم کار زیادی هم از دست ما بر نمی آید، شک میکنم در نفس موثر بودن آرمان عدالت و عدالت خواهی و حتی بایسته بودن آن. حالا خدا را شکر ما ایران هستیم و شیعه و با اتکاء به سرمایه های فکری و معنوی مان می توانیم یک خورده موثرتر کار کنیم ولی در نهایت وقتی به استمرار ظلم و فساد در دنیا نگاه میکنم می بینم ما هم کار زیادی نکرده ایم و فعالیت مان تأثیرش در مقایسه با میزان ظلم و فسادی که در دنیا هست خیلی کم است. نتیجه این مشاهده همیشه احساس ناامیدی و سرخوردگی از این زندگی و از این دنیا و به قول شهید آوینی از این "سیاره رنج" است. این احساس سرخوردگی و ناکامی در تمام انبیاء و اولیاء و صلحاء هم دیده می شود. آن ها همگی با غم و غصه و احساس ناکامی دنیا را ترک می کنند. یا این که در وصیت نامه یک شهیدی خواندم که گفته بود ای کاش می توانستم ده بار دیگر به دنیا بر گردم و شهید شوم تا در راه آرمان های الهی و بشری خدمت کنم. این نهایت احساس قصور و ناکامی از نتایج تلاش های یک فرد آرمان خواه را نشان می دهد. حالا با این واقعیات دلمان را به چه خوش کنیم؟ کسب رضای خدا؟ این درست است ولی این عقل پرسشگر من را نسبت به فلسفه خلقت راضی نمی کند. یا باید کنج عزت اختیار کنیم و غصه بخوریم و یا تلاش کنیم و ناکام شویم و غصه بخوریم؟ منظورم از ناکامی نسبی هست چون مطمئنا ناکامی مطلق نداریم اما نتیجه در مقایسه با خلأها و نیازها همیشه ناچیز است. قبلا فکر می کردم که ظلم و فساد در دنیا یک امر حادث و عارضی است که می توان آن را کم کم برای همیشه برطرف کرد ولی مدت ها است که فهمیدم اصلا شرور و مظالم ذاتی این دنیا است و به صورت ابدی غیر قابل برچیده شدن. یعنی کلا بشریت محکوم است به بدبختی و درد و رنج. نتیجه‌ای که می گیرم این است که سرنوشت ما اصلا دست خودمان نیست ما که به طور استقلال اصلا توی این هستی کاره ای نیستیم. پس اصلا چرا باید به دنبال دخل و تصرف در این عالم باشیم؟ اما سوال تلخ تر این است که پس چه باید بکنیم؟ با چه تصور و انگیزه ای باید کار کنیم که این احساس سرخوردگی و ناکامی را بتوانیم به طور عقلی توجیه کنیم؟ اصلا به طور عقلی سَر از سِر هستی می توان برداشت؟ لابد می گویید با عقل نمی شود اما ما کجا و مقام شهود و عرفان کجا. تازه عرفا اخرین حرفی که می زنند مقام رضا است. رضا هم یعنی تقدیر را هر چه هست دربست بپذیر اما باز جواب عقل پرسوال را چه بدهیم؟ می دانیم که عارف وقتی به هوشیاری بعد از فناء هم وارد می شود باز نمیتواند توجیه عقلی پیدا کند. پس آیا مقام فناء منجر به بی پاسخ ماندن سوال عقل نمی شود؟ انگار که ما محکومیم تا آخر عمر بار این سرخوردگی و ناکامی و حیرت را به دوش بکشم! آخر مشخص است که ما همیشه ناراضی خواهیم بود از این اوضاع و از این روزگار و از قصور تقصیر خود و از حیرت مان از فلسفه خلقت. بر فرض که عین ثابت خود را هم محقق کردیم و به نهایت کمال خود رسیدیم. اما آیا رسیدن به نهایت کمال نباید اقتضاء این را بکند که بتوانیم دست همه بشریت را هم بگیریم و نجات دهیم؟ می دانم این کار را انبیاء هم نتوانستند بکنند. ولی آخر چرا؟ چگونه است که یک عده این فرصت را پیدا کنند که با توجه به شرایط اعدادی و زمینه ای به کمال برسند ولی یک عده دیگر به خاطر شرایط متفاوت نتوانند؟ آیا غم و حسرتی که انسان های بزرگ را همیشه رنج می دهد موید همین نظر من نیست. امام (ره) آخر عمرشان به طبیبشان توصیه میکردند به جای این که به فکر من باشید برید به فکر مردم باشید. یا می گفتند که در دلم بود که آدم شوم اما نشدم! یعنی باز هم احساس قصور و ناکامی نسبت به خود و احساس قصور نسبت به بندگان خدا. خوب پس تکلیف من چه می شود که یک هزارم امام هم نیستم و عمری را در راه گناه و غفلت گذرانده ام؟ آه از طول و سختی راه و قلت زاد و این حیرت بی منتها :( راز این خلقت چیست؟ ببخشید که طولانی نوشتم ولی گفتم برای یک بار هم که شده حرف دلم را کامل به شما بزنم مگر شما بتوانید مرا از این حیرت نجات دهید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همین حالت را در مرحله‌ای از عمر خود داشتم. یکی از چیزهایی که به بنده کمک کرد؛ نگاهی است که دعای شریف ندبه به عالم دارد و ما از طریق آن دعا وارد آن نگاه می‌شویم. شرحی که بر دعای ندبه نوشته‌ام قصه‌ای است که آن نگاه بسیار ارزشمندی به بنده داد. با خود می‌گفتم ای کاش در دوره‌ی دانشجویی این دعا را می‌شناختم تا همه‌ی امیدها در جانم شعله‌ور می شد. به همین جهت اسم کتاب را «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» گذاردم به این امید که دانشجویان و طلاب در این خط نورانی که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم می‌شود، قرارگیرند و زندگی را با انبیاء و اولیاء«علیهم‌السلام» به‌سر کنند که بحث آن در کتاب شده است. اما این‌که می‌فرمایید «حتی عرفا وقتی در مقام رضا قرار گیرند و تقدیر را هرچه هست می‌پذیرند . گویا عقل پرسش‌گر خود را تعطیل می‌کنند» این طور نیست. برعکس، می‌رسند به این‌که «یا سبو یا خُم میّ یا قدم باده کنند.... یک کف خاک در این میکده ضایع نشود» حتی درحمله‌ی بی‌رحمانه‌ی بودائیان میانمار به مسلمانان بی‌پناه راز هایی می بینند. بگذار با یک بیت حرف را تمام کنم. گفت: «صدهزاران طفل سر بُبْریده شد.... تا کلیم‌الله صاحب‌دیده شده» آیا نقش علی اصغر«علیه‌السلام» در نهضت امام حسین«علیه‌السلام» برای نشان‌دادن جهت وَهابیِ امویان، از علی اکبر«علیه‌السلام» کمتر بود، تا درنتیجه، امروز همه‌ی جهان اسلام وَهابی نباشند؟ در مسیر ظهور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در خدمت انقلاب اسلامی موجب می‌شود که متوجه این روایت شویم که حضرت صادق (ع) فرمودند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ کَالضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالسَّیْف ...» هر که منتظر این امر باشد و بمیرد مانند کسى است که با قائم (ع) در خیمه‏ اش باشد؛ بلکه مانند کسى است که پیشاروى رسول خدا (ص) شمشیر زده باشد. . موفق باشید
11187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: بنده به توصیه‌ی مشاوران با کسی که دیدش نسبت به زندگی، با بنده متفاوت بود و برای زندگی خود طلب بالاتری از گذران زندگی عادی و دینداری در حد واجبات نبود؛ ازدواج کردم. اکنون من با این تفاوت نگاه‌ها به زندگی دچار مشکل شده ام. خیلی از تصمیماتم را بخاطر قابل درک نبودن او از خواسته‌هایم حتی برایش مطرح هم نمی‌کنم چون دفعه‌های قبل نتیجه‌ای ندیده ام. الان که می‌بینم او فقط همراه من در امور روزمرّه زندگی است نه همسفری برای مسیر ابدی زندگی ام، با گذشت چندین ماه از زندگیمان انگیزه ام به او تقلیل یافته، هرچند او را بیش از پیش غرق محبت هایم می‌کنم و چیزی در این مورد به او نمی‌گویم چون متوجه حرفم نمی‌شود. آیا راه من ادامه‌ی زندگی عادی با اوست؟ خود من نیاز شدید به فردی که محرکم باشد دارم، این نیازم را چگونه جواب دهم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظارهای بی‌جا نسبت به همسرتان کار را خراب می‌کند. همسر شما باید نسبت به وظایف شرعی که به عهده دارد متعهد باشد، و بقیه را باید خودتان حل کنید. موفق باشید
10385
متن پرسش
سلام: یکی از دوستانم که طلبه هستند با یکی از مجتهدین قم ارتباط دارند و نزد ایشان رفت و آمد زیادی دارد، ایشان از قول این مجتهد این گونه می گوید که: «آیت الله جوادی آملی مجتهد نیستند و حرفهایشان بیشتر از سر ذوقیات است» دوست داشتم بدانم آقای جوادی اجازه اجتهادشان را از چه کسی گرفته اند. با تشکر از شما. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت‌اللّه جوادی از نظر فقهی شاگرد اساتید بزرگی مثل آیت اللّه بروجردی و مرحوم محقق داماد‌اند، کم‌ترین درجه‌ی آیت‌اللّه جوادی اجتهاد است و چون وارد مباحث عرفانی و فلسفی و تفسیری شدند از شخصیت فقهی ایشان غفلت شده. موفق باشید
10275
متن پرسش
سلام استاد معظم: تمدن غرب را از زمان یونان باستان و بعد قرون وسطا و بعد رنسانس و تا مدرنیسم و پست مدرنیسم بصورت اجمالی از منظرهای مختلف همچون سیاست و دینی و علمی _ فلسفی بررسی کردم. اما چند سوال مرا مشغول کرده: 1. بنابر کدام سنت الهی است که چنین افرادی هزاران سال دور از حقیقت مانده اند و مستمر در فضای غبارآلودِ متفکرین و حاکمان جور هر عصر تنفس می کردند. لطفا کمک کنید تا با توجه به سنت های الهی خود را در مسیر حقیقت قرار بدهم و در راه ضلالت گذشته گان قدم بر ندارم. 2. بنده مقدمه تاریخ فلسفه غرب شما را خواندم تا با نگاهی که قلب را به صحنه می آورد وارد مباحث و مطالعات تمدن غرب شوم. اما آنجا این مساله برایم حل نشد که چرا شما فقط با نگاه فلسفی و علمی خواستید آن تمدن را بشناسید و از جنبه های دیگر صرف نظر کردید. به عبارت دیگر آیا برای عبرت گرفتن از تاریخ گذشتگان باید به فکر و سلوک فلسفی آن تاریخ نظر کرد یا شاخصه های دیگر را هم باید ملاحظه نمود؟ حلال کنید اگر وقت شریفتان را می گیرم و اگر سوال مبهم و یا غلط است نیاز به جواب نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً می‌دانید آنچه در لایه‌ی اصلی هر جامعه‌ای در جریان است غیر از آن چیزی است که به چشم مورخین می‌آمده به‌خصوص که عموماً مورخین از طریق حاکمان مأمور بوده‌اند که مطابق میل آن ها بنویسند. به گفته‌ی کسانی که در حال بازخوانی قرون وسطی هستند ده قرن مردم غرب با مسیحیت زندگی کردند و گرفتار بحران‌هایی که با رنسانس شروع شد نبودند. عموماً تاریخ قرون وسطی را بورژواها ترسیم کردند تا حجتی برای خود و کارهای خودشان بسازند 2- تاریخ فلسفه یک بحث است، جایگاه افکاری که در جریان بوده بحث دیگری است که باید در یک بحث کلامی مورد بررسی قرار گیرد. شاید سی جلسه صحبت‌های جناب آقای دکتر محمد رجبی تحت عنوان «سیر اندیشه‌ی مدرن» که در فرهنگستان قم بحث کردند، این نقیصه را رفع کند. موفق باشید
4957
متن پرسش
استاد عزیزم سلام در این مدت یک ساله بعضی دوستان سعی در نقد رهبری داشته اند اما متاسفانه به اسم نقد رهبری و این که رهبری هم ممکن است خطا بکنند افکار ضعیفی را ترویج کرده اند گویی در مورد یک شخص عادی می خواهند سخن بگویند نمی دانم اگر می خواستند در مورد تفکر یک استاد دانشگاه هم ایراد سخن کنند اینگونه برخورد می کردند در خواستم از شما این بود که ملاک هایی را برای نقد تفکر رهبری ارائه بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این که بنده معتقدم خداوند برای خدمت به بشریت و به خصوص خدمت به ملّت ایران کمک‌های فراوانی به رهبری عزیز می‌کند و حرکات و گفتار ایشان را نمودی از تأییدات حضرت صاحب‌الامر (عجل‌الله‌فرجه) می‌دانم، همواره از ایشان خوبی دیده‌ام و در مورد سوال شما و ملاک برای نقد رهبری فکر نکرده‌ام به خصوص که این کار را وظیفه‌ی مجلس خبرگان می‌دانم و نباید ذهن خود را مشغول چنین موضوعی کرد چون خدای ناکرده موجب می‌شود تا ذهن تحت تأثیر القائات شیطانی قرارگیرد. عنایت داشته باشید که امام رضا(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‌ی او را گشاده می‌گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‌ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می‌شود که در جواب‌گویی به هیچ نیازی در نمی‌ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می‌گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است. موفق باشید.
4558
متن پرسش
سلام .وقت به خیر استاد بزرگوار خدا خیرتون بده که وقت گرانبهایتون را برای ما میذارین. در ده نکته ی معرفت سی دی mp3 5 نکته ی 5 در مورد «توفی » من از تن جدا بشه آزادتره و روح به کمال برسه تن را قبول نمی کنه و مرگ طبیعی بیش می آید پس بهتر نیست که بگیم حضرت عیسی علیه السلام روح از بدنش جدا شده چکاریه که بگیم حضرت عیسی زنده است با این تن در آسمان هستند؟ شما نظرتون چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک وقت روح از بدن جدا می‌شود با این رویکرد که قوه‌هایش به فعلیت تبدیل شده. در این حالت انسان مرده است و دیگر حضوری در این دنیا ندارد. ولی یک وقت بدون آن توفایی که در مرگ و خواب هست ، حاکم بر بدنش می‌باشد و حضرت مهدی«عجل‌الل‌تعالی‌فرجه» و حضرت عیسی«علیه‌السلام» به این صورت‌اند. موفق باشید
1977

عالم خیالبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام میخواستم ببینم سرچشمه ی محبت اوهام است یا خیال یا که نه از جای دیگری است ؟ به اعتبار دیگر از کدامین قوا است ؟ و آیا محبت میتواند خود یکی از ورطه های شیطانی باشد؟ درضمن لطف فرمایید و مرقوم نمایید در کدامین یک از کتب جنابعالی بجز مبانی نظری و عملی حب اهل بیت (علیه السلام) و فرزندم این چنین باش پیرامون محبت بحث نموده اید تا بدان مرجع رجوع به عمل آوریم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سرچشمه ی محبت خیال است در صورتی که خیال انسان به نور الهی منور شود وگرنه انسان گرفتار محبت های وهمی می شود که محل ورود وسوسه های شیطان است. بیشترین بحث در شرح کتاب «حب اهل البیت علیهم السلام» شده است. موفق باشید
148

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام وعرض تشکر از استاد گرامی،با توجه به اینکه شما در جلسه سوم نفس شناسی به این سخن ملاصدرا اشاره کردید که « النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء » این سوال پیش می آید که آیا شما قائل به عالم ذر نیستید بطوریکه ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم در عالم ذر موجود بوده ایم و اساسا خداوند همه ارواح را همزمان آفریده است .دلایل عقلی و روایی عالم ذر فراوان است . لطفا این کلام ملاصدرا را بیشتر توضییح دهید یا شاید بنده مطلب شما را اشتباه درک کرده ام . این سوال برای من بسیار حیاتی و مهم است از لطف شما متشکرم یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحث جسمانیة‌الحدوث و روحانیة‌البقاء بودن نفس یک بحث است، بحث حقیقت اولیه‌ی انسان که همان فطرت انسانی است و ربطی به شخص خاص ندارد، بحث دیگر. موضوع اقرار اَلَسْتی مربوط به حقیقت انسان است و در علم خدا واقع شده ولی ، موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودنِ انسان، مربوط به شخصیت خاص انسان است. موفق باشید
17726
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در مورد امرار معاش طلاب به نتایجی رسیده ایم که قصد داریم با ارائه آن خدمت شما به درستی یا نادرستی اندیشه خود پی ببریم. تفکری که کوشش بر رواج آن در میان طلاب است آن است که وظیفه شما تنها درس خواندن است و روزی شما به شما می رسد. مطمئن باشید. یک طلبه متاهل که هنوز مشغول درس است و نماز و منبری ندارد مجموعا 300 هزار تومان شهریه و 50 هزار تومان کمک اجاره مسکن دریافت می کند. اگر نماز مدارس هم برود و غیبت نداشته باشد 250 هزارتومان هم بایت آن دریافت می کند که مجموعا می شود 600 هزار تومان. البته برای بسیاری درآمد شهریه همان 350 هزارتومان است. از سوی دیگر پرداخت شهریه به طور ناعادلانه و ناجوان مردانه ای ابزار تهدید و فشار برای طلاب است و به بهانه های مختلف ممکن است شهریه طلبه ای را قطع یا کم کنند یا پرداخت آن را منوط به انجام کاری نمایند یا به تاخیر بیاندازند. ضمن آنکه توزیع شهریه هم به ابتدایی ترین روش ممکن صورت می گیرد. جدای از این مسائل صحبت ما برسر درستی یا نادرستی اعتقادی است که رواج یافته. اعتقاد به اینکه به هر قیمت ممکن باید یک طلبه بتواند با همین شهریه ای که اجاره یک ماه یک خانه کوچک هم نمی شود چه برسد به مخارج زندگی متاهلی سر کند. عقیده ما بر بطلان این عقیده و تاکید ما بر ضرورت تلاش طلاب برای درآمدزایی در کنار تحصیل آن هم به غیر از راه دین است. گمان می کنم بتوانم دلایل را این طور خدمتتان طرح کنم: 1. می پذیریم و یقیین داریم که از دنیا هرچه کمتر داشته باشیم سربلندتریم. 2. یقیین داریم که وظیفه ما کار کردن است نه دنبال پول بودن. 3. یقیین داریم که روزی اهل علم تامین و تضمین شده و از راه های نامشخص و تظمین شده ای به ایشان می رسد. 4. یقیین داریم که خداوند رزق را ضمانت کرده است. در مقابل هم یقیین داریم که: 1. خداوند رزق را از طریق اسباب می رساند. 2. خداوند اسباب را به ما نشان می دهد و با رسیدن به آن به رزق خود می رسیم. 3. خداوند به هیچ وجه نفرموده است که روزی طلاب را از طریق این شهریه ی محدود به دست فلان آقا و فلان آقا به شما می رسانم بلکه از هر راه که اراده کند و بخواهد می رساند. 4. توکل بدون تلاش مزحک و بی اساس است. 5. کار کردن و به فکر تامین معاش اهل و عیال و خانواده بودن نه تنها با وظیفه طلبگی منافات ندارد بلکه در راستای آن و جهاد فی سبیل الله است. بنابراین ضمن پذیرش دسته عقاید اول بر اساس دسته دوم می گوییم طلبه باید در کنار تحصیل به فکر درآمدی مستقل از شهریه و نماز و منبر و تدریس باشد. ضمن آنکه گمان می کنیم اگر طلاب استقلال مالی داشته باشند می توانند آزادانه مسیر رشد علمی و معنوی خویش را بیابند و آزادانه به آن بپردازند. اگر شهریه را امام زمان (عج) می رساند از معصوم داریم که فرمودند هرجا که باشید بر سر سفره ما هستید. با سپاس فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کدام از فرمایش‌های جنابعالی چه در قسمت اول و چه در قسمت دوم بی‌حساب نیست. مثل آن زمان که طلاب علوم دینی در کنار درس و بحث، کشاورزی هم می‌کردند. به طوری‌که نه لطمه‌ای به درس‌شان می‌خورد و نه دست‌شان خالی بود. آن‌چه مهم است داشتن کاری است که هویت طلبگی و عمق‌بخشیدن به تفکرِ دینی از بین نرود. و بودنِ همین اندازه شهریه خودش، لطف بزرگی است تا طالب علم به اقلّ مایحتاج ممکنه در امورات خود دسترسی داشته باشد. همیشه طلبِ علوم دینی با تنگناهایی روبه‌رو بوده است و نباید چندان از این امر گله‌مند بود. موفق باشید

15897
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: می خواستم بپرسم که آیا در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران گروه فرهنگی المیزان غرفه دارد که ما کتاب های شما را می توانیم بخریم؟! در صورت وجود لطف کنید آدرس غرفه را هم بدهید؟! ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌ها را در  نمایشگاه کتاب تهران - دفتر نشر معارف‌ (آثار استاد طاهرزاده) سالن 2 – راهروی 7- غرفه‌ی 522 می‌توانید پیدا کنید. موفق باشید

12087
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: تعریف ملاصدرا و سایر حکما و خودتان از یقین چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یقینِ عقلی حالتی است که عقل نسبت به حقایق قانع شده باشد و یقینِ قلبی حالتی است که قلب انسان حقایق را احساس کند. موفق باشید

11722
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد معظم: 1- به نظر شما آیا در برزخ شفاعت وجود دارد؟ 2- اگر وجود دارد کسی که در برزخ مورد شفاعت قرار گرفت آیا در قیامت هم آمرزیده است و بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شود؟ بعبارتی شفاعت در برزخ تسری به قیامت هم می یابد؟ 3- بعضی قصه ها که در بعضی کتب (حتی کتب معتبر) نقل می شود که اشخاص فاسق و فاجر بعد از عمری ظلم و فسق و فساد، فقط بخاطر موردی مثل اینکه جسدشان از کربلا یا یکی از حرمهای ائمه گذشته یا موارد جزئی دیگر، مورد بخشش خدای تعالی قرار گرفته اند، آیا این مورد قبول است و با عدالت خداوند سازگاری دارد؟ پس کسی که عمری در طاعت و بندگی خداوند گذرانیده و در حال تهذیب نفس بوده با این شخص تفاوتی ندارد؟ آیا اینگونه داستانها و حکایات در سوء استفاده از دین و سطحی نگهداشتن اعتقادات مردم عامی اثرگذار نیست؟ با عرض تشکر و امتنان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن جهت که حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: « وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي‏ الْبَرْزَخ‏..» لكن به خدا قسم من از برزخ براى شما نگرانم‏. پس باید ما با هویت انسانی در برزخ حاضر شویم و لذا بدین معنا در برزخ شفاعت نیست، ولی چنان‌چه زمینه‌ی دست‌گیری امام را در خود فراهم کرده باشیم همیشه امام شافع ما است و ما را به جلو می‌برد و در قیامت این شفاعت‌ها ظهور کامل می‌یابد . در هرحال باید زمینه‌ی بخشش خداوند را در خود فراهم کرده باشیم تا با زیارت امام و با قرارگرفتن جسد انسان در جوار امام شامل رحمت خداوند قرار گیریم. موفق باشید

10849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: نظر جنابعالی در مورد مرحوم استاد سید منیر الدین حسینی موسس فرهنگستان علوم قم چیست؟ آیا ایشان فلسفه را شیعه (مستند به وحی) نموده؟ آیا فلسفه فاعلیت جامع مقام نظر و عمل است؟ ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن طولانی است، بنده در جلسه‌ی اول کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در عین احترام به عزیزان فرهنگستان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10368
متن پرسش
با سلام و عرض تسلیت ایام خدمت شما استاد گرامی: امام خامنه ای در صحبتهایی که راجع به موضوع زن داشتند فرمودند: این رشته‌هاى بشدّت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است که می تواند از هم جدا کند که عقده به‌وجود نیاید، گره به‌وجود نیاید؛ هیچ کس دیگر نمی تواند» سوال من این است که اگر مادری نتوانست یا از سر جهل به این عمل مادرانه نپرداخت مسئول است؟ دوم اینکه فرزندی که با این فضا روبه رو بوده و دچار مشکلات شخصیتی و روحی است می تواند این عقده های روحی و روانی را که مانع زندگی سالم دنیوی و سیر و سلوکش هست برطرف کند؟ مثلا شخصی را دیده ام که با اینکه مذهبی است و تلاش می کند بماند، دچار عدم ثبات روحی است، گاهی به شدت عصبی است، تمرکز ندارد و خودخوری می کند، به طوری که مورد تمسخر یا تخطئه سایرین قرار می گیرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «خدا گر زحکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» بالاخره اگر خداوند تربیت خاص مادر را از بعضی می گیرد، شریعت الهی که مادرِ مادرها است به کمک او می‌آید و دست‌اش را می‌گیرد. ما با رجوع هرچه بیشتر به شریعت الهی ضعف‌های خود را باید جبران کنیم. شریعت راه نجات از خودخوری‌ها و عصبی‌شدن‌ها و تمسخر سایرین را نشان داده است. موفق باشید
8479

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با اینکه علمای شیعه میگویندمنظوراز جمله(امربین الامرین)چیز سومی غیراز جبر وتفویض است یعنی نه جبر است ونه تفویض.چرا اهل بیت از همان اول نفرمودند:چیز سومی هست غیر از آن دو.تااینکه خیلی ها دچار اشتباه اینکه هم جبر است وهم تفویض نشوند؟ (باجمله امربین الامرین چه خصوصیتی را میخواستند بفهمانند؟)باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جمله‌ی مشهور «لا جبر و لا تفویض بل امرٌ بین الأمرین» توسط امام معصوم در فضایی مطرح شده که اشعری از یک طرف و معتزلی از طرف دیگر بر نظریات خود تأکید داشتند و حضرت برای نفی آن دو جریان فکری آن جمله را فرمودند. بحث آن را در جزوه جبر و اختیار دنبال کنید. موفق باشید
6559
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار معنی حدیثی که به این مضمون ازمعصومین علیهم السلام صادر شده که زن مانند استخوان دنده است که اگر راستش کنی میشکند چیست؟ آیا تخصیص به موارد خاصی دارد؟لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستاى مدارا با روحیه زنان و در تنگنا قرارندادن آنها پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) مى‏فرمایند: «انَّ الْمَرْأةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعٍ وَ انَّکَ انْ تُرِدْ اقامَةَ الضِّلْعِ تُکْسِرُها، فَدارِها تَعِشْ بِها» زن از دنده‏اى خلق شده (به‏عنوان مثال چون دنده‏، حالت منحنى دارد) و اگر بخواهى دنده‏ را راست کنى آن را مى‏شکنى، پس با او مدارا کن. مدارا با زنان خود عاملى است براى شیرینى زندگى، زیرا روحِ زن، روح حساس است و در مقابل برخوردهاى خشن شدیداً فرسایش‏مى‏بیند و علاوه بر زیبایى ظاهرى، زمینه تعالى روح او نیز از بین مى‏رود و به سرعت احساس شکست مى‏کند.. موفق باشید
3542
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در کتاب اصول فلسفه در مقاله علم و ادراک مرحوم علامه مطلبی دارند تحت عنوان اینکه علم با تغییر و دگر گونی سازش ندارد بعد در اخر اشاره می کنند مثلا در یک عمر هفتاد ساله چند بار سلولهای مغز و اعصای تغییر میکنند بعد من جایی اینرا بیان کردم گفتند اصلا سلولهای مغز و اعصاب جایگزین نمیشوند و خلاصه اینطور کلام علامه را رد نمودند نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دانشمندان فیزیولوژی می‌گویند پس از مدتی همه‌ی بدن تغییر می‌کند و این غیر از آن است که گفته شود سلول‌های مغز و نورون‌ها که از بین رفتند ترمیم نمی‌گردد. علامه قسمت اول را برای اثبات نظر خود فرموده‌اند و حرف درستی است. موفق باشید
3427
متن پرسش
استاد عزیزتر از جان اولا خدا خیرتان بدهد که با حوصله و جدیت پاسخ آدم جاهل و بیسوادی مثل من را میدهید شما را به خدا مبادا یک روز به این نتیجه برسید که این ارتباط پرسش و پاسخ قطع شود دوما باتوجه به اینکه پس از مرگ و در عالم برزخ " زمان " معنایی ندارد همانطور که قیامت الان قایم است برزخ نیز الان برپاست و انسان با ورود به عالم برزخ در واقع با برزخ همه انسانها روبرو میشود حالا سوال اینجاست چرا گفته میشود بعد از مرگ انسانهایی که قبلا مرده اند دور متوفی جمع شده و او را دلداری داده و از کسانیکه - هنوز نمرده اند- سوال میکنند ؟ درحالیکه در برزخ زمان وجود ندارد و نمیتوان گفت بعضی ها هنوز وارد برزخ نشد ه اند.همانطور که بعضی مانند" زید " قیامت انسانهای زنده را دیدند پس برزخ انسانهای هنوز نمرده هم برپاست .ویا چرا گفته میشود اموات شب های جمعه به سراغ اهلشان میروند شاید تحفه ای به آنها برسد این ارتباط زمانی برزخ و دنیا به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان‌ها در برزخ مراتب مختلف دارند، بسیاری از آن‌ها نسبت به امور دنیا و درون انسان‌هایی که در دنیا هستند محجوب‌اند، همان‌طور که نفس ناطقه‌ی شما از آن‌چه در نفس ناطقه‌ی من می‌گذرد محجوب است با این‌که هر دو مجرداند. موفق باشید
2868
متن پرسش
سلام استاد میخواستم در مورد آموزش فلسفه برای کودکان واینکه چند سالی برخی انتشارات در این زمینه ترجمه های از نویسنده های غربی را در قالب داستان کوتاه فلسفی - مفهوم زندگی - مرگ- بهتر اندیشیدن- و... را میبینیم لطفا سیر مطالعاتی آموزش فلسفه برای کودکان را از چه منابعی پیشنهاد میکنید تا ما بتوانیم کودکان را درست با معارف فلسفی آشنا کنبم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده فکر می‌کنم اگر با خودشناسی تفکر فلسفی کودکان را شکل دهیم شروع خوبی است و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» با ویرایش جدید شروع خوبی است و پس از آن چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «چه نیاز به نبی»، تا آرام آرام کودکان ما آماده شوند برای فهم سنت‌های جاری در عالم که این از طریق قرآن ممکن است، به شرطی که رویکرد ما رویکردی باشد که بخواهیم به سنت‌های جاری در عالم نظر کنیم. موفق باشید
2683

جشن تولدبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار نظر شما در مورد جشن تولد گرفتن چیست؟ همچنین در مورد نحوه برگزاری آن به صورتی که معمول است نظرتان را بیان فرمایید. به نظر بنده این جشن یکی از چیزهایی است که به واسطه فرهنگ غرب وارد زندگی ما شده است آیا این دلیلی بر رد آن می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم با نظر شما موافقم که یک کار غربی است. در اسلام نظر به تولد انسان‌های کامل باید داشت که دارای حقیقت هستند و تولد آن‌ها تولد حقیقت انسانیت است و نوری به عالم انسانیت اضافه شده، در حالی‌که تولد بنده و امثال بنده به خودی خود هیچ چیزی نیست مگر آن‌که در طول زندگی در ذیل انسان‌های کاملی قرار گیریم. موفق باشید
279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"هوالودود" سلام علیکم خدمت استاد عزیز 1- چرا در ابتدا سیر و سلوک راحت تر است و در ادامه با اینکه مراقبه بیشتر می شود ولی سالک کند تر و البته سخت تر پیش می رود و انسان آن حالت معنوی اولیه خود را که در ابتدای مسیر داشت،ندارد؟(آیا این مشکل عمومی است یا برای شخص بنده است؟لطفا ذکر بفرمایید.) 2- فرق شکر با حمد چیست؟ در بعضی روایات آمده است که در قبال رسیدن نعمت،خدا را شکر کنید و در بعضی دیگر از روایات آمده که خدا را حمد کنید و چگونه روایات دسته دوم با آیه"لئن شکرتم لازیدنکم و ..." قابل جمع است؟ 3- متآسفانه من آدم چندان شکر گزاری نیستم اما خداوند نعمت هایش را دریغ نکرد ولی به دلایلی نعمتی از من گرفته شد و بعد از توسلات فراوان،خداوند دوباره تفضل کرد و اهل بیت هم عنایت کردند و نعمت دوباره بازگشت.اتفاقا در همین موقع،تفسیر آیه فوق را از المیزان مطالعه می کردم و خیلی حواسم را جمع کردم و مرتبا خدا را شکر میکردم ولی دوباره نعمت از کفم رفت. مگر آیه بالا سنت الهی نیست؟لطفا علت را تو ضیح دهید. جوان ها را از دعای خیرتان محروم نفرمایید - یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- آری ابتدا کار آسان است، ولی وقتی انسان می‌خواهد به دریا برسد گِل‌هایی که در طول زندگی با آب زلالِ فطرت ترکیب شده، مانع می‌شوند و این قصه‌ی اکثر ماها است که گفت: آب گل خواهد که بر دریا رود.... گل گرفته پای او را می‌کشد چیست این از گِل‌گرفتن آب را.... جذب ما نقل و شراب ناب را 2- در شکر؛ نظر به منعم است از آن جهت که نعمت را ارزانی فرموده، و در حمد نظر به الله است از آن نظر که منشأ کمالات و زیبایی‌ها است. آیه‌ی مورد اشاره می‌فرماید: اگر شکر کنید و نظر را در هر حال از منعِم بر ندارید، شخصیت شما را وسعت می‌دهیم تا امکان بیشتری در انس با حق پیدا کنید. 3- شما نمی‌دانید که آیا آن نعمت رفته تا زمینه‌ی ظهور نعمت دیگری فراهم شود یا نه؟ در هر حال فراموش نکنید که پروردگار ما در هیچ حالتی ما را رها نکرده و به خود وانگذاشته است.
17310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی طول عمر با برکتتان: سوالاتی را که در ادامه بخدمتتان عرض می کنم ذیل مباحث کتاب جایگاه رزق از جنابتان می باشد و البته سولاتی را در سوال شماره 17257مطرح نمودم اما این چند سوال در رابطه ی کسب رزق بواسطه ی دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی است که قبل از مطرح کردن آنها مقدمه ایی را به خدمتتان عرض می کنم: حدود پنج الی شش سال پیش که بنده دانش آموز رشته ی ریاضی بودم هوش خوبی داشتم و نمراتم همگی بیست بود ولی موقعی که باید برای کنکور آماده میشدم یک سری موانع بر سر راهم پدید آمد و انگار از لحاظ فکری آن طوری که قبلا بودم دیگر نبودم سرعت مطالعه و فهم درس هایم بسیار پایین آمد و پیش از دیگر همکلاسانم انرژی صرف می کردم و دچار یک جور وسواس فکری شده بودم که بر روی مطالب بیش از حد ریز می شدم و در کنار این مشکلات به علت آنکه بچه مذهبی بودم شهوت دوران جوانی هم بسیار اذیت ام می کرد و بطور کلی علی رغم تلاش زیاد برای رهایی از این مشکلات نمراتم کاهش یافت و از کنکور جاماندم در حالی که از سایرین بیشتر تلاش کردم و ریاضت کشیدم و در نهایت در دانشگاه آزاد تحصیل کردم و در طول تحصیل در دانشگاه هم آن اوایل باز هم نمراتم به علت همان مشکلات پایین تر از بقیه بود در حالی که من از آنها بیشتر تلاش می کردم بالاخره پس از ریاضت های فراوان توانستم شیوه ها ی فکری و مطالعاتی خود را اصلاح کنم و از آن حال بیرون آیم. اما فی الحال از تمامی هم دوره ایی های خودم عقب افتادم حال سوالاتی که ذهن مرا به خود مشغول ساخته است اینهاست: 1. چرا باید در آن موقعیت حساس چنین موانعی در برابر من ایجاد می شد که مرا از سایرین عقب بیاندازد چرا برای بقیه این مشکلات پیش نیامد؟ آیا این موانع مشکل ساز مقدرات خداوند برای من بود یعنی خداوند به وسیله ی این موانع می خواسته جهت گیری دیگری برای کسب رزق و خدمت به خلق به من دهد یا که ناشی از بی لیاقتی و جهالت خودم بوده است که باید با تجربه رفع می شده است؟ 2. اصولا کسانی که در دانشگاه های دولتی بنا به دلایل مختلف پذیرفته نمی شوند دانشگاه آزاد را بر می گزینند ولی در رابطه ی با من چطور؟ هدف من مانند سایرین قبولی در دانشگاه های بزرگ دولتی بود و برای آن هدف نیز در حد توانم بسیار تلاش کردم ولی موانعی سر سخت در مقابل راه بود شاید اصلا رزق من و خیر و صلاح من در دانشگاه رفتن نبوده است آیا می توان گفت که من اشتباه کرده ام و علی رغم آن موانع با اصرار تحصیل در دانشگاه دانشگاه آزاد را انتخاب کرده ام؟ 3. در این اواخر برای کنکور ارشد نیز تلاش کردم و این دفعه مشکلات و موانع خاصی برایم وجود نداشت اما باز هم قبول نشدم و به این نتیجه رسیده ام که کلا خداوند خیر مرا در تحصیل در دانشگاه قرار نداده است و نباید دوباره و با تغییر استراتژی تلاش بیهوده کنم چرا که ممکن است دوباره نتیجه نگیرم آیا چنین نگرشی درست است؟ و حال در این رابطه سوالاتی کلی مطرح می شود: 4. به نظر شما علت این سیل بیکاری جوانان در کشور حاصل از حرص زیاد به کسب روزی از طریق تحصیل در دانشگاه و مدرک دانشگاهی نیست؟ وقتی که توهم کسب روزی از مدرک را بجای رزاقیت خدا می نشانیم و با اصرار فراوان برای گرفتن مدرک در رشته های به اصطلاح تاپ شمار زیادی از افراد تحصیل کرده را در چند رشته ی محدود کاملا بی هدف به جامعه ایی که به آنها نیاز ندارد تزریق می کنیم کسب روزی خود را به تاخیر نیانداخته ایم؟ 5. به نظر شما این موسسات آزاد و غیر انتفاعی قارچ گونه ایی که در کشور به اسم دانشگاه و با هدف ارایه ی مدرک خود را واسطه ی کسب رزق می دانند آفتی برای اشتغال و کسب روزی نیستند؟ 6. به نظر شما تحصیل دخترانی که در آینده وظایف دیگری بر عهده دارند در رشته های مختص مردان و پر کردن اکثر ظرفیت های دانشگاه های دولتی، گونه ایی ظلم به پسران علاقمند به تحصیل در دانشگاه های دولتی نیست؟ آیا این وضعییت به وارانگی جایگاه زن و مرد نمی انجامد؟ 7. به نظر شما جامعه ی ما به خاطر قضاوت اش در مورد کسب رزق بیشتر از طریق یک سری رشته های مهندسی و پزشکی و بی توجهی به سایر رشته ها و علوم و فنون مسیر اشتباهی را در جهت هلاکت خود طی نمی کند؟ 8. برای جوانان بهتر نیست بجای آنکه دوران جوانی با ارزش خود را در امید کسب رزق بیشتر از طریق اتمام تحصیلات دانشگاهی صرف کنند با توجه به استعداد ها و علایقشان در هر کاری که فعلا با همین مدرک فعلیشان برایشان وجود دارد شروع به کسب در آمد کنند؟ با تشکر از صبر و حوصله تان و عرض پوزش از بابت طولانی بودن سوالات و آرزوی طول عمر زیاد برای جنابتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در حدّ خود و بدون حرص باید تلاش کنیم، ولی نسبت به هرآن‌چه پیش آمد راضی باشیم 2 و 3- باید به همان نکته‌ی اول که عرض شد توجه کنیم، زیرا راهِ گشوده‌ی خدا چندان تنگ نیست که نیاز به این‌همه حرص داشته باشد 4- حرف درستی است 5- به نظرم همین‌طور است 6- خوب متوجه شده‌اید 7- خوب نکته‌ای است 8- آری! خوب است آن‌چه می‌فرمایید. موفق باشید

12795
متن پرسش
سلام: شما در جواب سوال در مورد حضرت سلمان و ابوذر بحث شدت وضعف نور را مطرح کردید در حالی که بنابر اخبار گفته شده اگر ابوذر مقام سلمان را می فهمید او را می کشت در حالی که اگر بحث شدت و ضعف نور بود باید ابوذر فدایی سلمان بشود و او را طلب کند چون سلمان خود متعالی ابوذر است. به نظر می رسد بحث شدت و ضعف که شما گفتید مطرح نباشد و بحث نقص و کمال مطرح باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام شدت و ضعف‌بودنِ اولیاء الهی نسبت به حقایق همیشه مقام بالایی جایگاه مقام پایین‌تر را درک می‌کند ولی آن‌که در مقام پایین‌تر است مقام آن کسی که بالاتر است را نفی می‌نماید و نسبت جناب اباذر و سلمان در همین رابطه است به‌خصوص که در روایت مقام اباذر را هم «منّا اهل البیت» خوانده‌اند. پس نمی‌توان گفت مقام ناقصی است بلکه باید گفت در ذیل مقامات عالیه‌ی اهل‌البیت قرار دارد منتها نه در حدّ سلمان. موفق باشید

12335
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به مسایل مطرح شده در چهارشنبه گذشته چند سوال دارم که از استاد زحمت پاسخ به آنها را می خواهم که مورد به مورد پاسخ بفرمایند گرچه سوالاتم ابتدایی و ناشی از کم اطلاعی و عدم درک صحیح مسئله است ولی با طرح این مسایل توسط استاد در محفل عمومی خود به خود این شبهات پیش می آید و گاها ذهن را آزار می دهد: 1. حدیثی که می فرماید «اول ما خلق الله نوری» آیا الله در این حدیث هویت غیبیه است اگر آری، مگر نگفتید آن مقام «لا اسم له و لا رسم له» هستند و مگر الله برای اسم جامع جمیع صفات و اسما به کار نمی رود و اگر منظور مقام تعین اول هستند که با توجه به مباحث خود مقام نوری همان مرتبه تعین اول است و دیگر مبحث خلق الله مطرح نیست. 2. حدیثی که می فرماید برای ما حالاتی است که ما اوئیم و او ما... ، این (ما) در این حدیث حقیقت نفسی ائمه است یا مقام نوری؟ 3. اگر از صحبتهای شما برداشت شود که الله محتاج حقیقت نوری اهل البیت (ع) و یا انسان کامل است درست است و آیا این مطلب با ظواهر شرع می خواند و چرا در قرآن که کتاب هدایت به تمام معنا است از آن حقیقت مهم که نبودش باعث نبود الله است به طور روشن نامی برده نشده؟ 4. این که ائمه (ع) فرمودند ما را رب ندانید و درباره ما هر چه می خواهید بگویید این کدام مقام ائمه (ع) است؟ از طرفی طبق مباحث در مقام نوری مگر رب نیستند که حتی بالاترند؟ 5. ما در نمازهایمان با کدام مقام خدا راز و نیاز می کنیم؟ ذات - حقیقت نوری و یا الله؟ 6. اساسا آیا این تقسیم بندی ها انتزاع ذهن نیست و در خارج ما یک خدا داریم که خدایی می کند مثل وجود و ماهیت که در خارج وجود درخت و ماهیت درخت نداریم آنچه که هست درخت است و اگر این نیست اختلافی که بین بزرگان عرفا است برای چیست؟ مثلا قیصری مقام ائمه (ع) را تا تعین ثانی بیشتر نمی داند ولی بزرگانی دیگر مقام آنان را تعین اول می دانند؟ 7. این که گفته می شود ممکن امکانش از خودش است آیا امکان چیزی هست یا نه اگر چیزی هست چگونه می توان چیزی چیز باشد و از خودش باشد این که با توحید نمی سازد و اگر حقیقتا چیزی نیست که خوب چیزی نیست دیگر چگونه می فرمائید خود شما بودید که در اعیان ثابته بودید مگر اعیان ثابته چیزی جز همان علم خداست؟ علم خدا هم که همان خداست دو گانگی وجود ندارد که ما شخصیت مستقل داشته باشیم و با اراده شخصی خود چیزی را انتخاب کنیم؟ با تشکر فراوان از استاد گرامی و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسات شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت امام خمینی به طور مفصل عرض شد در عرفان باید انسان موضوعات را و اشارات را احساس کند و بدان نظر نماید نه آن‌که فکر کند و سؤال نماید. به همین جهت می‌فرمایند با سؤال‌کردن انسان در همان علم حصولی قبلی‌اش متوقف می‌شود و در همین رابطه حضرت خضر«علیه‌السلام» نیز به حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني‏ فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» اگر بخواهی در این مسیر همراه من باشی باید ابداً سؤال نکنی – حتی مواظب باشی در ذهن تو نیز سؤال خانه نکند – تا آن‌که خودم متذکر آن چیزی شوم که تو باید با آن مرتبط شوی یعنی حتی در آن مورد هم حضرت خضر نمی‌خواهند حضرت موسی را در موطن علمِ حصولی جواب‌گو باشند. آری! این‌جا است که باید گفت:

چون گهر در بحر گويد بحر كو

 

وآن خيالِ چون صدف‏ ديوار او

گفتن آن كو، حجابش مى‏شود

 

ابرِ تابِ آفتابش مى‏شود

موفق باشید.

12082
متن پرسش
بنام خدا سلام استاد گرامی: خدا قوت، با اجازه شما استاد عزیز در ابتدای مبحث عرفان نظری هستم. تراک 3 را تازه شروع کرده بودم که دیشب سراغ متن رفته و جلو رفتم و در متن جمله ای مرا شدیدا تکان داد. جالب این بود که قبلا هم این جمله یا جملات را هم شنیده بودم و حتی بعضا گفته بودم ولی این بار طور دیگری بود. می خواهم ببینم آیا این نگاه واقعیت و حقیقت بوده یا توهم. جملات متن از این قرار بودن: «خدا بود و با او هیچ نبود. شرح: خداوند هست و هیچ چیز با او نیست، چون به هر چیزی فکر کنی اول وجود مد نظرت هست و نیز پنهان تر از جمیع اشیاست از حیث ماهیت و حقیقت زیرا هر چیزی حجاب اوست و....» ناگهان نگرش عجیبی به ذهنم نمی دانم یا قلبم آمد. من او بودم، من نبودم، آب دمنوش او بود، گیاهش او بود، همه او بود من نبودم ولی بودم. خواستم طبقه بالا بروم هر چه در پله بود اطرافم حتی دیوارها هوا همه او بود. حالت بدی مثل نیستی و خفگی پیدا کردم انگار له و نابود شدم. حال بدی داشتم. درون خدا بودم، خدا در خودش بود نه درونی که جا داشته باشد همه جا بشدت خدا بود جایی برای هیییییچ چیزی نبود همه خدا بود وحشتناک بود در واقع فشار بود خیلی گریه کردم وارد منزل شدم دیگر دیواری نبود کاغذ دیواری نبود مبل و ... نبود. افکار عجیبی به ذهنم می رسید که از بیان آنها قاصرم. شرم دارم. ببخشید می ترسم ابراز کنم. خدا همه جا را پر کرده بود. پس شیطان هم ..... و دیگر مواردی که وحشت از بیانش دارم. استاد عزیز زمانی شنیده بودم که ما در درخت و گیاه و آب و ... باید وجود را ببینیم نه در مواد پلاستیکی و ... ولی حالا همه چیز او بود حتی هر چیزی که بشر ساخته. دیشب همه اطراف اینطور بود و باور نمی کنم جز او باشد. حالا آیا این نگاه درست بوده یا توهم. اگر درست بوده چرا انقدر وحشتناک و پر از فشار بود گوئی از شدت فشار غالب تهی کنند. چرا وقتی روز شد فقط آثاری از بی حسی و آرامش هست و چرا آن نگاه بشدت کمرنگ است؟ اگر صلاح می دانید سوال بنده را بصورت عمومی در قسمت پرسش و پاسخ منتشر نفرمایید خدا خیر فراوان به شما بدهد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از مرحله‌ی اصالتِ «وجود» و تشکیک وجود آرام‌آرام وارد مرحله‌ی «وحدت وجود» باید شد و باید إن‌شاء‌اللّه در این موطن استقرار یافت. آری وقتی جز خدا در عالم نیست باید به نور الهی تکلیف و جای مخلوقات روشن شود که چگونه خداوند در آینه‌ی ممکنات خود را می‌نمایاند، زیرا ممکنات در عرض خدا نیستند. تا دیروز می‌خواستیم از طریق ممکنات تکلیف و جایگاه خدا را معلوم کنیم، از این به بعد إن‌شاءاللّه موضوع باید برعکس شود. البته ظرایفی در کار است که اگر بی‌قراری نکنید آن ظرائف ظهور می‌کند و محدودیت ممکنات را به خدا نسبت نمی‌دهید تا مثل بعضی بگویند معتقدین به «وحدت وجود» می‌گویند زمین و آسمان، خدا است! «آری چه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها». این راهی است که إن‌شاءاللّه باید در ذیل مولایمان بیابیم؛ که فرمود: «مَا رَأَيْتُ شَيْئاً إلاّ و رَأَيْت اللّه قَبلَهُ و بَعدَهُ وَ مَعَهُ»‏. گفت: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته / مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته // سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم / که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته // تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی / شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته // همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر / ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته.  موفق باشید         

نمایش چاپی