بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8950
متن پرسش
آیا می شود برای استفاده از قرآن و حدیث فقط از مطالعه ی کتاب هایی استفاده کرد که عالمان نوشته اند با توجه به این که آن ها احادیث و قرآن را مطالعه می کنند و مستقیم به برداشت و خواندن قرآن و حدیث نپردازیم؟ البته خواندن معمول قرآن را رها نکنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال تدبّر در قرآن از طریق تفاسیر و مطالعه‌ی کتاب‌های حدیثی مثل اصول کافی و تحف‌العقول، حضور خاصی به ما می‌دهد که در جای دیگر به‌دست نمی‌آید. موفق باشید
5049
متن پرسش
با سلام و احترام و تشکر از الطاف و روشنگری های شما میخواستم به صورت صریح و خلاصه و البته کامل، نقدی که به رویکرد آقای احمدی نژاد و آقای مشایی در زمینه ی مهدویت و مدیریت تحولات آستانه ی ظهور دارید رو تشریح کنید. منظورم از این سوال، بحث سیاسی نیست، بلکه هدفم فهم تمایز بین رویکردهای موجود در این زمینه ست. باز هم ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به طور صریح و خاص نمی‌توانم نظری در این مورد بدهم. تذکر بنده به دوستان آقای احمدی‌نژاد بود که مواظب باشند رجوع آن‌ها به حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ذهنی نباشد چون حضرت حجت«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در عین آن‌که وجهی غیبی دارند دارای وجهی ظهوری بوده‌اند که وجه ظهوری حضرت همواره از طریق زعمای دین بوده و امروز مسلّم آن وجه در حرکات و سکنات حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» ظهور دارد. عرض بنده آن است اگر واقعاً دوستان به دنبال حضرت صاحب‌الأمر و الزمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هستند باید بر سخنان ولیّ فقیه تأکید کنند و مطمئن باشید این تنها راه رجوع به حضرت مهدی«صلوات‌الله‌علیه» می‌باشد. موفق باشید
2187

عبادت زنانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی، از خدا می خواهم که بر درجه و مقام شما بیفزاید که در سرگشتگی این دوران مایه پشت گرمی و قوت قلب ما هستید. آیا زنان که به علت عذر شرعی ماهانه، عبادتشان ناقص است، بهره شان هم از نتیجه عبادات ناقص است؟ خصوصا در ماه مبارک رمضان آیا نتایجی که شما در کتاب «رمضان، دریچه رؤیت» برای عبادت سی روزه در این ماه ذکر کرده اید نصیب زنانی که عبادتشان سی روز نیست می شود؟ آیا خداوند به زنان توانایی دیگری داده است که با وجود نقص در عبادت به نتایجی برابر مردان برسند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاک عبادت، بندگی خداست. پس وقتی زنان به حکم خدا در بعضی از اوقات ماه رمضان نباید روزه بگیرند همان قدر در مقام عبادت خدا هستند که در موقعی که روزه دارند.و ماه رمضان خود را سراسر با بندگی خدا به انتها رسانده اند موفق باشید.
279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"هوالودود" سلام علیکم خدمت استاد عزیز 1- چرا در ابتدا سیر و سلوک راحت تر است و در ادامه با اینکه مراقبه بیشتر می شود ولی سالک کند تر و البته سخت تر پیش می رود و انسان آن حالت معنوی اولیه خود را که در ابتدای مسیر داشت،ندارد؟(آیا این مشکل عمومی است یا برای شخص بنده است؟لطفا ذکر بفرمایید.) 2- فرق شکر با حمد چیست؟ در بعضی روایات آمده است که در قبال رسیدن نعمت،خدا را شکر کنید و در بعضی دیگر از روایات آمده که خدا را حمد کنید و چگونه روایات دسته دوم با آیه"لئن شکرتم لازیدنکم و ..." قابل جمع است؟ 3- متآسفانه من آدم چندان شکر گزاری نیستم اما خداوند نعمت هایش را دریغ نکرد ولی به دلایلی نعمتی از من گرفته شد و بعد از توسلات فراوان،خداوند دوباره تفضل کرد و اهل بیت هم عنایت کردند و نعمت دوباره بازگشت.اتفاقا در همین موقع،تفسیر آیه فوق را از المیزان مطالعه می کردم و خیلی حواسم را جمع کردم و مرتبا خدا را شکر میکردم ولی دوباره نعمت از کفم رفت. مگر آیه بالا سنت الهی نیست؟لطفا علت را تو ضیح دهید. جوان ها را از دعای خیرتان محروم نفرمایید - یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- آری ابتدا کار آسان است، ولی وقتی انسان می‌خواهد به دریا برسد گِل‌هایی که در طول زندگی با آب زلالِ فطرت ترکیب شده، مانع می‌شوند و این قصه‌ی اکثر ماها است که گفت: آب گل خواهد که بر دریا رود.... گل گرفته پای او را می‌کشد چیست این از گِل‌گرفتن آب را.... جذب ما نقل و شراب ناب را 2- در شکر؛ نظر به منعم است از آن جهت که نعمت را ارزانی فرموده، و در حمد نظر به الله است از آن نظر که منشأ کمالات و زیبایی‌ها است. آیه‌ی مورد اشاره می‌فرماید: اگر شکر کنید و نظر را در هر حال از منعِم بر ندارید، شخصیت شما را وسعت می‌دهیم تا امکان بیشتری در انس با حق پیدا کنید. 3- شما نمی‌دانید که آیا آن نعمت رفته تا زمینه‌ی ظهور نعمت دیگری فراهم شود یا نه؟ در هر حال فراموش نکنید که پروردگار ما در هیچ حالتی ما را رها نکرده و به خود وانگذاشته است.
16046
متن پرسش
سلام استاد: طاعات قبول حقیر طلبه و مبلغ هستم و بیشتر با جوانان سر و کار دارم، در قسمت پرسش و پاسخ سایت سوالاتی که با موضوعاتی نظیر «گناه و توبه» بود مطالعه کردم و پاسخهای حکیمانه و امیدوار کننده حضرتعالی را دیدم. آیا می توانم در ایام تبلیغ این پرسش و پاسخ ها رادر اختیار جوانان قرار دهم؟ زیرا گاهی برخی جوانان با چند دقیقه گفتگو قادر به غلبه برناامیدی خود از گناه نمی شوند اما اگر این تعداد پاسخ ها را مطالعه کند روزنه امید در دلش هویدا می شود. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت دوران همان است که در جوابها عرض شده است و مکر لیل و نهار را که جوانان ما را گرفتار کرده است هرگز نباید پای جوانان این مرز و بوم گذاشت. عموم این جوانان معصوم اند هرچند بعضاً آلوده به گناه می باشند. ولی گنه کار نیستند. لذا به هر معنایی که بتوانید این مطلب را به آنها برسانید تا شیطان را مأیوس و آنها را امیدوار کنید کار شایسته ای می کنید. موفق باشید

13516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: کسانی امروز چه دختر و چه پسر در جامعه ما فراری هستند و از هر لحاظی دچار مشکل شده اند از جمله اعتیاد، روابط نامشروع، خانواده ناسالم و... من به عنوان یه دختر بیست و پنج ساله چه مسئولیتی در قبال این افراد دارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم هراندازه ما از دین فاصله بگیریم، به چنین مشکلاتی خواهیم افتاد و وقتی ظلمات شیطانی، چهره‌های جدیدی از خود به صحنه آورد، اسلام نیز باید با جلوه‌های عمیق‌تری خود را به صحنه آورد و حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه احساس مسئولیت کردند و مباحث عرفانی و موضوع ولایت فقیه را بروز دادند. 2- خداوند می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (9)/حجر) ما خود، قرآن را نازل کردیم و خود، آن را حفظ می‌کنیم. حال در هر شرایط تاریخی مناسب آن شرایط، موقعیتی را و افرادی را می‌پروراند تا حافظ قرآن باشد. و مسلّم در شرایطی که استکبار رسانه‌ها را از یک طرف و حاکمان را از طرف دیگر در قبضه‌ی خود درآورده است، باید کشوری و نظامی به صحنه آید که توان مقابله با نظام پیچیده‌ی استکباری را داشته باشد و نگذارد فضای رسانه‌ای آن‌ها قرآن را بدنام کنند. موفق باشید

12867
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: مطلبی را شنیدم را در مورد وجود برخی مراتب عصمت در وجود برخی از اولیاء الله همانند سلمان و ابوذر که می توان آن را «عصمت صغری» نامید. می خواستم ببینم اولا آیا این تعبیر صحیح است و علمای ما چنین تعبیری را به کار برده اند و ثانیا در چه منابعی می توانم این مطلب را پی گیری کنم؟ برخی از آثار آیت الله جوادی را جست وجو کردم ولی چیزی عایدم نشد. ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه عصمت امثال سلمان و اباذر را عصمت اکتسابی نام برده‌اند و حضرت آیت اللّه جوادی، امثال علامه را به همین معنا در عصمت می‌دانند. به طوری که این بزرگان در این اواخر حتی فکر گناه هم نمی‌کردند. موضوع را باید در روایاتی پیدا کرد که اولیاء معصوم بین خود و محبّین خود با نزدیک‌کردن سبّباتین، محبّین خود را مانند خود معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «کهاتین». موفق باشید  

11290
متن پرسش
سلام علیکم در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: «هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من ظهور را برای او تضمین می کنم.» 1- این حدیث چقدر سندیت دارد؟ 2- و آیا می توان گفت که آن عبدالله نام برده در حدیث، منظور همان پادشاه عربستان است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله آنچنان نیست که بتوان نظر روشن و با مصداق خاص مطرح کرد. فکر می‌کنم یادداشت جناب آقای حجت‌الاسلام شهبازیان در خبرگزاری فارس در این مورد قابل توجه باشد. بنده عیناً یادداشت ایشان را خدمتتان ارسال می‌دارم موفق باشید: مرگ عبدالله پادشاه عربستان و تماس‌های مکرر دوستان و پیام‌های بی‌شمار در شبکه‌های اجتماعی موجب شد تا دوباره توضیحی درباره مرگ او و ارتباطش با ظهور بنویسم: 1. همه شیعیان باید امید داشته باشند که هر لحظه ممکن است ظهور را درک کرده و باید خود را مهیا برای یاری رساندن به حضرت مهدی(عج) کنیم، چرا که «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا»، اما باید مراقب بود که از هول حلیم در دیگ نیفتیم! 2. تجربه ثابت کرده است، طی سالیان متمادی هر یک از افراد حتی عالمان به امر تطبیق دست زده‌اند، به اشتباه رفته و ظهوری در کار نبوده است و تنها احساسی کاذب در میان مردم پدید آمده که باعث سوء‌استفاده مدعیان شده و بیشترین بهره را مدعیان دروغین برده‌اند، لذا باید توجه کرد اگر بزرگانی مانند سید بن طاوس و علامه مجلسی در تطبیق‌های احتمالی خود به خطا رفته‌اند، ما باید احتیاط بیشتری کنیم. 3 - تطبیق یک روایت به واقعه‌ای خارجی و بیرونی نیاز به دلیل محکم و قرینه روشن دارد و نمی‌توان صرف یک احتمال در برابر دیگر احتمال‌ها معنایی را به روایات تحمیل کرد، لذا هیچ یک از ادله ذکر شده در مورد مرگ عبدالله و ظهور حضرت مهدی(عج) صراحتی و دلالتی بر این مطلب ندارد و دوستانی صرف احتمال را برای خود قطعی گرفته‌اند.4. چهار روایت را در اثبات مدعای مرگ عبدالله پادشاه عربستان و ظهور حضرت مهدی(عج) ذکر کرده‌اند که به نقد آن‌ها می‌پردازیم: الف) عن مسند احمد عن النبی(صلی الله علیه وآله): یحکم الحجاز رجل اسمه علی اسم حیوان اذا رایته حسبت فی عینه الحول من البعید و اذا اقتربت منه لا تری فی عینه شیئا ،یخلفه له أخ اسمه عبد الله ،ویل لشیعتنا منه- أعادها ثلاثا-بشرونی بموته أبشرکم بظهور الحجة.[1]رسول خدا(ص) فرمود: بر حجاز (عربستان) مردی که اسمش، اسم حیوان است، حکومت می‌کند (فهد = یوزپلنگ)، اگر از دور به او نگاه کنی، درچشمش انحراف (چپی) می‌بینی، ولی اگر به او نزدیک شدی، در چشمش مشکلی نمی‌بینی، جانشین یا خلیفه‌اش برادرش که اسمش عبدالله است، خواهد بود، وای بر شیعه ما از دست او، پس این جمله را سه بار تکرار کرد: بشارت مرگش را به من بدهید، شما را به ظهور حجت بشارت می‌دهم. اولین منبع نقل این روایت، کتاب «250 علامة حتی ظهور الامام المهدی(علیه السلام)» اثر محمدعلی طباطبایی حسنی است و نگارنده نیز در منبع دیگر بدان برخورد نکردم.[2] با مراجعه به کتاب مسند احمد بن حنبل و سایر متون روایی شیعه و سنی روشن می‌شود که این روایت وجود خارجی نداشته و تا کنون کسی آن را ذکر نکرده است، جالب اینکه نویسنده کتاب «250 علامت»، خود نیز این روایت را در هیچ منبع حدیثی ندیده است و در استناد آن به مسند احمد و رسول خدا(ص) چنین می‌گوید: «هذا الخبر نقله إلیّ أحد الفضلاء المطلعین»[3]، این خبر را یکی از فضلای مطلع!!! برای من نقل کرده است. ب) روایت شیخ طوسی: غط، الغیبة للشیخ الطوسی الْفَضْلُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ ع یَقُولُ‏ مَنْ یَضْمَنْ لِی مَوْتَ عَبْدِاللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُاللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْکُ سِنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْکَ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِکَ قَالَ کَلَّا.1. این روایت را تنها شیخ طوسی در کتاب الغیبه نقل کرده است و در هیچ یک از کتب حدیثی مشابهی ندارد. 2. در این روایت عنوان عام یک فرد با نام عبدالله آمده و هیچ دلالتی بر اینکه او پادشاه عربستان است ندارد و در کنار احتمال ذکر شده می‌توان این احتمال را داد که مراد پادشاه اردن یا فرد دیگری باشد که در سال‌های دیگری بیاید و چه دلیل وجود دارد که تطبیق آن بر پادشاه عربستان درست بوده، ولی تطبیق ما به پادشاه اردن اشتباه باشد؟ 3. على بن یوسف بن المطهر حلی – برادر علامه حلی و متوفای 703 ه – در کتاب خود مراد از این عبدالله را آخرین پادشاه بنی‌العباس(عبدالله المستعصم-656 ق-) می‌داند و واقعه‌ای است که رخ داده است.[4] پس این روایت صراحت و دلالتی ندارد و در کنار آن احتمال دیگر هم وجود داشته که به تعبیر ما طلبه‌ها اذا جاء احتمال بطل استدلال. ج)الغیبة للنعمانی ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یُوسُفَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیْبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ‏ بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفاً بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاکِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً وَ قَالَ ع إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَیَالِیَ فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِیَ قُدَّامَ الْقَائِمِ بِقَلِیلٍ. می‌گویند در این روایت اشاره به عرفات در عربستان شده و اینکه در ماه ذی‌الحجه خبر از مرگ پادشاهی می‌دهند. خب در نقد باید چنین گفت: اولاً این روایت تنها در غیبت نعمانی ذکر شده و در سند آن حسن بن علی بن ابی حمزه است که رجالیون در مورد او گفته‌اند دروغگوی خبیث است و او از واقفیه است. ثانیاً: هیچ کجای این روایت نامی از آن پادشاه و کشور تحت سیطره او نبرده و گفته در عرفات خبر مرگ پادشاهی می‌دهند، شما چگونه این را به پادشاه عربستان نسبت می‌دهید؟ ثالثاً: این روایت می‌گوید مرگ آن پادشاه در موسم حج و ماه ذی‌الحجه است، در حالی که ملک عبدالله در ربیع الثانی فوت کرده است .رابعاً: این روایت را آقایانی که عشق تطبیق دارند، سال‌ها پیش به مرگ صدام تطبیق دادند و گفتند: که در ماه ذی‌الحجه کشته خواهد شد، ملک عبدلله است، در حالی که ما فکر می‌کنیم، این فرد صدام بوده است که چند سال قبل دقیقاً در همین ایام کشته شد، ایشان می‌فرمود که بنده با سایت بنت جبیل که از سایت‌های بسیار فعال در زمینه مصداق‌شناسی عصر ظهور بوده و محققین آن از رزمندگان حزب الله لبنان هستند، همکاری دارم از اعضاء این سایت می‌فرمودند که رفقای ما از حزب الله لبنان در مراسم دو سال پیش حج که تشریف داشتند نقل می‌کنند که دقیقاً وقوع این حادثه را به چشم خود دیده‌اند، زمانی که یکی از این وهابیون داغدار مرگ صدام سوار بر جیب آمریکایی وارد صحرای منی شده و خبر مرگ صدام را اعلام کرد و غوغایی در بین وهابیون طرفدار صدام ایجاد شد که چرا چنین فاجعه‌ای باید در روز عید قربان برای ما روی دهد. (عید قربان آن‌ها مصادف با روز عرفه در ایران بوده است. د) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ زَکَرِیَّا عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یَمُوتُ سَفِیهٌ مِنْ آلِ الْعَبَّاسِ بِالسِّرِّ یَکُونُ سَبَبُ مَوْتِهِ أَنَّهُ یَنْکِحُ خَصِیّاً فَیَقُومُ فَیَذْبَحُهُ وَ یَکْتُمُ مَوْتَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا سَارَتِ الرُّکْبَانُ فِی طَلَبِ الْخَصِیِّ لَمْ یَرْجِعْ أَوَّلُ مَنْ یَخْرُجُ إِلَى آخِرِ مَنْ یَخْرُجُ حَتَّى یَذْهَبَ مُلْکُهُمْ. این روایت نیز هیچ اشاره ای ندارد و بلکه می‌گوید یکی از بی‌عقل‌ها و نادانان بنی عباس وقتی که می‌خواهد تعرض جنسی به غلام خود کند، غلامش او را می‌کشد و این مرگ را چهل روز مخفی می‌کنند. به صراحت این مطلب خلاف مرگ عبدالله پادشاه عربستان و وقایع رخ داده است که باطل بودنش واضح است. به امید ظهور.
8943
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت حضرت استاد: بنده برای تبلیغ در ماه رمضان دعوت شده ام. سه وعده نماز و دو منبر در روز. به نظر حضرت عالی چه مباحثی را از آثارتان ارائه دهم؟ خیلی متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به شرایط مخاطبین دارد. از بحث‌های قرآنی و بحث‌های روزه و بحث کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و بحث‌های انقلاب اسلامی و جلد اول کتاب « فرزندم؛ این‌چنین باید بود» با ویرایش جدید که حال چاپ‌‌شدن است إن‌شاءاللّه می‌توانید استفاده کنید. سعی کنید زمان منبرها طولانی نباشد. موفق باشید
8548
متن پرسش
با سلام و احترام من دانشجوی رشته مهندسی هستم و قصد ادامه تحصیل در مقطع ارشد در رشته تاریخ اسلام میباشم. هدف بنده از این انتخاب ایجاد تحولی در تاریخ نگاری کنونی مملکت هست. حال با توجه به اینکه با مباحث معرفت النفس در کتب شما آشنا هستم، میخواهم بدانم ارتباط بین معرفت النفس و تاریخ چیست؟ معرفت النفس چه نگاهی به تاریخ را برای ما سبب می شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: معرفت نفس یک نوع بصیرت است تا انسان جایگاه انسان را در عالم وجود درست بشناسد از این جهت قدرت تحلیل به انسان می‌دهد ولی علمی نیست در عرض علم تاریخ تا به طور مستقیم بتواند نقشی ایفاء کند. موفق باشید
7323
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله ، ابتدا از استاد و تلاشهای بی وقفه تان خواستم تشکر بکنم این اولین بار است که از شما پرسش میکنم با اینکه از کتابهایتان تاکنون فیض برده ایم اول عذر میخواهم چرا که در میان پرسشهای مطرح شده توسط دیگر برادران و حتی خواهران مشابه سوال حقیر بسیار مشاهده کردم ولی آنچه مد نظرم بود را نیافتم. حقیر هم اکنون سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی میگذرانم. در طی این سالهای تحصیل در دبیرستان و همچنین فعالیت هایی در مجموعه غرهنگی امام رضا علیه السلام که حول سیر مطالعات کتب شهید مطهری تشکیل شده است علاقه که چه عرض کنم آن سرشتی که " فطرة الله التی فطر الناس علیها" شدیدأ با سیره اهل بیت علیهم السلام خو گرفته است که البته " هذا من فضل ربی". به هر حال چند وقتی است به خصوص از زمانی که کتاب روحانیت شهید مطهری که گلچینی از بعضی از کتب ایشان در این باب است و همچنین نزدیک شدن به ایام شروع مطالعات فشرده برای کنکور فکر وذهنم شدیدأ مشغول انتخاب میان طریق حوزه و دانشگاه است. الحمد لله مشکلی سر دروس چه دروس رسمی آموزش پرورش و چه دروس حوزوی ندارم که بخواهم از آن فرا کنم . در ثانی با وجود علاقه شدید به حوزه و علوم اهل بیت علیهم السلام دوست ندارم احساسی عمل کنم و دلم می خواهد آن هدف حقیقی خود را بیابم. در واقع می خواهم بدانم که هم اکنون با این اوضاع جامعه امروز نیاز جامعه ما به چه نیرو و پتانسیل انسانی بیشتر است. ای کاش آنقدر لایق بودیم که مستقیمإ می توانستیم از خود آقا و مولایمان دستور می گرفتیم همان گونه که مالک بر خلاف میلش به امر مولایش آغوش امیرالمومنین صلوات الله علیه را رها کرد و راهی مصر شد و در راه به هدف اصلی خلقتش رسید..... به هر حال از استاد تقاضا دارم این شاگرد حقیرشان را راهنمایی کنند و ما را به آنچه ان شاء الله مد نظر حضرت صاحب الامر ارواحنافداه است هدایت نمایند. در پایان با این بیت ملا های سبزواری از محضر استاد مرخص میشوم: جهان جمله فروغ روی حق دان حق اندر وی ز پیدایی است پنهان یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خداوند علاقه‌ به حوزه را در شما ایجاد کرده و با توجه به این‌که در حال حاضر جهت خدمت به مردم و انقلاب خلأ فرهنگی بسیار شدید است، تحصیل در حوزه ارجحیت دارد. موفق باشید
4558
متن پرسش
سلام .وقت به خیر استاد بزرگوار خدا خیرتون بده که وقت گرانبهایتون را برای ما میذارین. در ده نکته ی معرفت سی دی mp3 5 نکته ی 5 در مورد «توفی » من از تن جدا بشه آزادتره و روح به کمال برسه تن را قبول نمی کنه و مرگ طبیعی بیش می آید پس بهتر نیست که بگیم حضرت عیسی علیه السلام روح از بدنش جدا شده چکاریه که بگیم حضرت عیسی زنده است با این تن در آسمان هستند؟ شما نظرتون چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک وقت روح از بدن جدا می‌شود با این رویکرد که قوه‌هایش به فعلیت تبدیل شده. در این حالت انسان مرده است و دیگر حضوری در این دنیا ندارد. ولی یک وقت بدون آن توفایی که در مرگ و خواب هست ، حاکم بر بدنش می‌باشد و حضرت مهدی«عجل‌الل‌تعالی‌فرجه» و حضرت عیسی«علیه‌السلام» به این صورت‌اند. موفق باشید
4384
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و مسئولین سایت اگر امکان دارد جواب سوال را برایم ایمیل کنید با تشکر بنده سوالی از محضرتان داشتم به همین دلیل ناچارا باید خودم را کمی معرفی کنم تا سوالم روشن تر شود . طلبه ی سال پنجم حوزه هستم . از لحاظ علمی الحمدلله در سطح خوبی هستم . و از لحاظ عرفانی و اخلاقی با لطف خداوند متعال با یک استاد خوب عرفان از شاگردان مرحوم آیت الله سعادت پروردر ارتباط می باشم و از این بعد نیز پیشرفت های خوبی داشته ام . شخصیتی متعادل و مایل به درون گرا بودن دارم . بیشتر به علوم عقلی مانن منطق ، اصول علاقه دارم البته استعداد در این دو زمینه را نیز دارم . اما از طرفی دیگر آن چیزی که در حوزه برای ما مطرح می شود این است که خوب درس بخوانیم و وظیفه را خوب انجام دهیم . این حرف کمی گرایش به فقاهت و مرجع شدن دارد . حال سوال بنده از خدمت شما این است که به علاقه و استعداد توجه کنم یا به وظیفه ای که مطرح می شود ؟ آیا می توانم این دو را جمع کنم ، اگر می توانم چگونه ؟ به نظر شما شخصیت بنده به کدام یک از علما نزدیک است تا بتوانم الگویی برای خود داشته باشم ؟ بنده مطالعه ی تفسیر المیزان را شروع کرده ام . تصمیم دارم که به درس های المیزان آیت الله تحریری گوش دهم آیا شما صلاح می دانید ؟ البته قسمتی از جزوه ی شما در مورد المیزان را هم مطالعه کرده ام و در پایان عرض کنم که در زمینه ی سیاست دید بسته ای ندارم و سعی می کنم تا جایی که می توانم به روز باشم . با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر عزیز«حفظه‌الله» همچنان که شروع کرده‌اید جلو بروید بالاخره با هر گرایشی لازم است چندسالی در درس خارج فقه شرکت کنید تا آرام‌آرام برایتان روشن شود به کدام رشته از معارف دینی و فقه بهتر است پا بگذارید و ادامه دهید. موفق باشید
1833

عرض و جوهربازدید:

متن پرسش
یا سلام و احترام در بحث حرکت جوهری سوال ذیل برایم پیش آمد : منظور از عرض مثلا در سیب رنگ سیب می باشد آیا منظور از جوهر در سیب مابقی سیب مثلا گوشت سیب ، چوب و هسته و ... در سیب می باشد یا یک نوع حرکت در سیب است که عرض و ما بقی سیب تابع آن هستند و در رنگ آیا قسمت رنگ را عرض و قسمت روغن آن را جوهر و در مثال در رنگ واقعی در را عرض و چوب در را جوهر آن مینامند همچنین در مثال دیوار آیا حرکت جوهری را می شود به پوسیدن دیوار در طول زمان تعبیر کرد . تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملاحظه بفرمایید ذات یا جوهر یک امر معقول است و جنبه‌ی وجود اشیاء می‌باشد و لذا هر آنچه از سیب ملاحظه می‌کنید همه اعراض سیب است و آن چیزی که به آن شکل و به آن رنگ است ،آن جوهر سیب است. تغییرات عرضی ریشه در حرکت جوهری عالم ماده دارد ولی حرکت جوهری غیر از پوسیدن سیب و فرسودگی دیوار است. فراموش نشود که در حرکت جوهری روشن شد : عین الحرکه مرتبه ای از وجود است. موفق باشید
1719
متن پرسش
سلام علیکم: 1-به توفیق الهی موفق شدم کتاب آداب الصلوه امام را با شرح جنابعالی به اتمام برسانم حال سوال این است برای تکمیل بحث کدام راه موثرتر است:1-دوباره اداب الصلوه را مرور کنم 2-ابتدا سر الصلوه را خوانده و سپس اداب الصلوه را مرور کنم 3- سر الصلوه و اداب الصلوه را به صورت تطبیقی با هم مرور کنم؟ 2- با تعقیبات و ادعیه فراوان بعد از نماز باید چگونه برخورد کرد؟ چرا که از یک طرف وقت انجام همه آنها نیست و از طرف دیگر انسان می بیند که هر کدام از این تعقیبات برای منظور خاصی گفته شده است که انجام ندادم آن ما را از اثرات آن ادعیه محروم می کند؟ اصولا برای سنین و روحیات مختلف و شرایط شغلی افراد چگونه باید با این معارف برخورد کرد مثلا یک طلبه می تواند به تمام این آداب و ادعیه بپردازد اما لازمه اش کم کردن از دروس و تحصیلاتش می باشد و بالعکس اما راه تعادل بر اساس چه ملاکی باید باشد؟ همین پرسش در سایر موارد مثل قرائت قرآن می باشد که مثلا چقدر از وقت روزانه را باید به این امر اختصاص داد چرا که اگر 24 ساعت را وقت بگذاریم باز هم حق قرآن ادا نمی شود از طرفی در تزاحم با سایر برنامه ها بر اساس چه ملاکی وقت مناسب برای قرائت و تدبر در قرآن بگذاریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در کنار دروس حوزه، بعد از آداب‌الصلات تعقیبات محدودی که با روح‌تان می‌خواند را برای خود انتخاب کنید و همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: دوازده هلال بر آن باقی باشید و تعقیبات را تغییر ندهید و نیز بر همان اساس که در روایات وارد شده پنجاه آیه از قرآن را هر روز بخوانید. اگر لازم می‌دانید کتابی در معارف مطالعه کنید، بر کتاب معاد تأمل کنید. موفق باشید
1018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده یک مشکل(سوال) اساسی دارم و بدون اغراق ده ها بار از این مساله صدمه خورده ام.وقتی که کتاب «جایگاه رزف انسان در عالم هستی»را مطالعه می کردم دوباره آن مشکل برایم تداعی شد.شما در آن کتاب فرمودید که انسان باید به رزقی که خدا برایش مقدر فرموده است راضی باشد چون او خالق ماست و از ما به ما مهربان تر است پس قطعا چیزی را برای ما مقدر می کند که به بهترین نحو ممکن بتوانیم آخرت خود را آباد کنیم.پس باید به همان رزق قناعت کنیم و بدانیم که تمامی اموری که برایمان پیش می آید امتحان و ابتلاء است و باید تمام تلاشمان را بکنیم که سربلند از امتحانات الهی بیرون بیاییم.الحمدلله بنده مثقال ذره ای به این امر شک ندارم.ولی شما در بخش دیگری از کتاب با استناد به احادیثی فرمودید که عواملی نظیر گناه،غفلت و ... روزی انسانها را کم میکند. حال سوال اساسی من اینجاست که فردی را در نظر بگیرید که رزق کمی دارد.او از کجا باید بفمهد(تاکیدم بر روی همین قوه تشخیص فرد مورد نظر است) که این رزق کم همان رزق مطلوبی است که خداوند حکیم برای او در نظر گرفته است و او با همین رزق کم میتواند آخرت خود را بسازد و باید بر قلت رزق خویش صبر کند یا اینکه این رزق کم را خداوند برای او مقدر نکرده است بلکه او با گناهانش سبب شده است که رزقش تقلیل پیدا کند و حالا باید استغفار کند تا رزق مطلوب خود، برای اصلاح آخرت را به دست آورد؟ مشکلی که بنده ده ها بار به آن برخورد کردم در مورد رزق نبوده است بلکه در مورد عبادات و بندگی ام!!! بوده است.بنده زمانهایی حال معنوی خوبی دارم(الحمدلله).ولی زمانهایی این حال معنوی از بنده ریشه کن می شود تا جایی که از نمازی میخوانم حالم به می خورد.سوالم اینجاست که از کجا باید بفهمم که این حالت مورد رضایت خدا هست و باید در این مساله صبر کنم یا خیر؟چون که احادیث مختلفی هست به این مضمون که خدا برای اینکه بنده اش دچار عجب و غرور نشود خواب را بر چشمان بنده اش مسلط می کند و او را از نماز شب محروم میکند چون خدا حکیم است و قطعا خیر بنده اش را میخواهد.او میبیند که این نماز شب به جای اینکه بنده را به خدا نزدیک کند، دارد او را به بیراهه میکشاند پس بهترین حالت برای او خوابیدن است.ولی من از کجا باید این مساله را تشخیص دهم.من از کجا باید بدانم که از دست رفتن حال معنوی ام به نفعم هست و باید صبر بر طاعت خدا کنم یا اینکه از دست رفتن حال معنوی ام به سبب گناهان بی شمارم است و باید برای آنها استغفار کنم. برای مثال از صبح تا ظهر حال معنوی خوبی دارم ولی به یک باره حالم دگرگون میشود.هر چه در اعمالم جستجو میکنم چیزی نمی یابم و وقتی این وضع ادامه پیدا میکند شروع به جزع و فزع میکنم و متاسفنه ده ها بار از این مساله ضربه خورده ام و حاصلی جز گناه و معصیت نداشته است؟تکلیفم چیست؟صبر بر این حالت(که البته به شرطی مد نظر خدا باشد و به وسیله آن آخرتم را آباد کنم) یا استغفار از گناهانم به خاطر این بد حالی؟ با تشکر فراوان-اللهم احفظ امامنا الخامنه ای
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در مورد قسمت اول سؤال حقیقت این است که رزق هرکس مقسوم و تعیین‌شده است منتها گناهان موجب می‌شود تا آن رزق برای انسان تنگ شود و به سختی به‌دست آید. همان‌طور که وسعت رزق به معنی ثروت‌مندشدن نیست بلکه به معنی راحتی در کسب رزق است تا انسان به امور معنوی خود بپردازد و استغفار ما موجب می‌شود تا رزق از تنگی به وسعت تبدیل شود. در هر صورت ما همیشه در بین خوف و رجاء هستیم و باید از استغفار نسبت به گناهان و غفلت‌ها غافل نباشیم. در مورد حالات معنوی هم شما باید خود را در حال خوف و رجاء قرار دهید، چون نه می‌دانید آن قبض به جهت گناهان است و یا نه، لذا استغفار می‌کنید تا جزء مستغفرین و توابین باشید و هم امیدوارید که در هرحال از رحمت خدا بیرون نیفتاده‌اید. و این حالت خوف و رجاء تا آخر با شما باید باشد. موفق باشید
17726
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در مورد امرار معاش طلاب به نتایجی رسیده ایم که قصد داریم با ارائه آن خدمت شما به درستی یا نادرستی اندیشه خود پی ببریم. تفکری که کوشش بر رواج آن در میان طلاب است آن است که وظیفه شما تنها درس خواندن است و روزی شما به شما می رسد. مطمئن باشید. یک طلبه متاهل که هنوز مشغول درس است و نماز و منبری ندارد مجموعا 300 هزار تومان شهریه و 50 هزار تومان کمک اجاره مسکن دریافت می کند. اگر نماز مدارس هم برود و غیبت نداشته باشد 250 هزارتومان هم بایت آن دریافت می کند که مجموعا می شود 600 هزار تومان. البته برای بسیاری درآمد شهریه همان 350 هزارتومان است. از سوی دیگر پرداخت شهریه به طور ناعادلانه و ناجوان مردانه ای ابزار تهدید و فشار برای طلاب است و به بهانه های مختلف ممکن است شهریه طلبه ای را قطع یا کم کنند یا پرداخت آن را منوط به انجام کاری نمایند یا به تاخیر بیاندازند. ضمن آنکه توزیع شهریه هم به ابتدایی ترین روش ممکن صورت می گیرد. جدای از این مسائل صحبت ما برسر درستی یا نادرستی اعتقادی است که رواج یافته. اعتقاد به اینکه به هر قیمت ممکن باید یک طلبه بتواند با همین شهریه ای که اجاره یک ماه یک خانه کوچک هم نمی شود چه برسد به مخارج زندگی متاهلی سر کند. عقیده ما بر بطلان این عقیده و تاکید ما بر ضرورت تلاش طلاب برای درآمدزایی در کنار تحصیل آن هم به غیر از راه دین است. گمان می کنم بتوانم دلایل را این طور خدمتتان طرح کنم: 1. می پذیریم و یقیین داریم که از دنیا هرچه کمتر داشته باشیم سربلندتریم. 2. یقیین داریم که وظیفه ما کار کردن است نه دنبال پول بودن. 3. یقیین داریم که روزی اهل علم تامین و تضمین شده و از راه های نامشخص و تظمین شده ای به ایشان می رسد. 4. یقیین داریم که خداوند رزق را ضمانت کرده است. در مقابل هم یقیین داریم که: 1. خداوند رزق را از طریق اسباب می رساند. 2. خداوند اسباب را به ما نشان می دهد و با رسیدن به آن به رزق خود می رسیم. 3. خداوند به هیچ وجه نفرموده است که روزی طلاب را از طریق این شهریه ی محدود به دست فلان آقا و فلان آقا به شما می رسانم بلکه از هر راه که اراده کند و بخواهد می رساند. 4. توکل بدون تلاش مزحک و بی اساس است. 5. کار کردن و به فکر تامین معاش اهل و عیال و خانواده بودن نه تنها با وظیفه طلبگی منافات ندارد بلکه در راستای آن و جهاد فی سبیل الله است. بنابراین ضمن پذیرش دسته عقاید اول بر اساس دسته دوم می گوییم طلبه باید در کنار تحصیل به فکر درآمدی مستقل از شهریه و نماز و منبر و تدریس باشد. ضمن آنکه گمان می کنیم اگر طلاب استقلال مالی داشته باشند می توانند آزادانه مسیر رشد علمی و معنوی خویش را بیابند و آزادانه به آن بپردازند. اگر شهریه را امام زمان (عج) می رساند از معصوم داریم که فرمودند هرجا که باشید بر سر سفره ما هستید. با سپاس فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کدام از فرمایش‌های جنابعالی چه در قسمت اول و چه در قسمت دوم بی‌حساب نیست. مثل آن زمان که طلاب علوم دینی در کنار درس و بحث، کشاورزی هم می‌کردند. به طوری‌که نه لطمه‌ای به درس‌شان می‌خورد و نه دست‌شان خالی بود. آن‌چه مهم است داشتن کاری است که هویت طلبگی و عمق‌بخشیدن به تفکرِ دینی از بین نرود. و بودنِ همین اندازه شهریه خودش، لطف بزرگی است تا طالب علم به اقلّ مایحتاج ممکنه در امورات خود دسترسی داشته باشد. همیشه طلبِ علوم دینی با تنگناهایی روبه‌رو بوده است و نباید چندان از این امر گله‌مند بود. موفق باشید

16630
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد گرامي. پس از بارها خواندن قرآن به همراه ترجمه و بعضا تفسير آن به اين برداشت رسيده ام كه برخي از باورهاي ما چندان مطابق با قرآن نيست. چند مورد را ذكر مي كنم لطفا به تفصيل پاسخ دهيد. 1. فكر مي كنم خدا در قرآن هيچ فردي را مانند حضرت ابراهيم (ع) ستايش نكرده است. ايشان با صفات بسيار نيكو توصيف شده و در چند جا به همه انسانها سفارش شده از مرام ايشان پيروي كنند. يا آيات بسياري به زندگي حضرت موسي (ع) پرداخته و از ايشان به بزرگي ياد شده است. با اين حال مقام ايشان در جان و دل يك شيعه نسبت به مقام ائمه (ع) كه مستقيما اشاره اي به آنها نشده چقدر است. چرا به ما به اين پيامبران الهي كه اينچنين مورد توجه پروردگارند توسل نمي كنيم و سراغي از مزارشان نمي گيريم و به زيارتشان نمي رويم و گنبد و گلدسته درست نمي كنيم؟ من احساس مي كنم نظر شيعيان نسبت به ائمه (ع) با نوعي مبالغه همراه است و با روح حاكم بر قرآن سازگار نيست. مگر اصل دين را نبايد از كتاب آسماني آن گرفت اين مقامي كه ما براي ائمه (ع) متصوريم از كجا نشات گرفته و تا چه حد معتبر است. ادله قرآني ما چيست؟ 2. در بسياري از آيات قرآن هر جا به اقامه نماز سفارش شده بلافاصله ايتاء زكات هم آمده است اما فقه شيعي زكات را در برخي اقلام محدود نموده كه اكثريت مسلمانان در طول عمر خود يك بار هم زكات نمي دهند. چطور مي شود كه انجام يك عمل واجب در قرآن موكدا سفارش شده و در بسياري موارد در كنار فريضه مهمي مانند نماز قرار گرفته اما مسلمانان بسياري با اولي هر روز سروكار دارند و با دومي اصلا نه. از آن طرف وجوب خمس تنها در يك آيه از قرآن آمده اما فقه شيعي دستگاه عريض و طويلي براي آن درست و همه انسانهاي صاحب درآمد را ملزم به پرداخت آن كرده و سهم امام و سهم سادات تعيين كرده است و نيمي از خمس را به جيب روحانيون ريخته است و قس عليهذا. 3. اين نظام توزيع خمس از كجا آمده است. ذي القربي در آيه مربوط به خمس در سوره انفال شده اند همه انسانهايي كه از نسل پيامبر خواهند بود. يعني خداوند براي همه انسانهاي از نسل پيامبر تا قيامت سهم ويژه اي در نظر گرفته است. اينگونه توجيه مي كنند كه زكات بر سادات حرام شده و در عوض خمس به آنها مي رسد. اصلا چرا بين سادات و غيرسادات تفاوت قائل شده اند. در جامعه كنوني چه فرقي بين آنها وجود دارد چرا سادات خمس بگيرند و غيرسادات زكات. آن نيم ديگر خمس كه به روحانيون مي رسد به چه دليل است؟ در زمان ائمه (ع) هم به اين شكل بوده است؟ ائمه (ع) به سادات و مبلغين خمس مي دادند و به بقيه زكات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت 1؛ خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمتِ «امامت در قرآن» رجوع فرمایید تا إن‌شاءاللّه دقت‌های قرآنی شما نسبت به جایگاه اهل البیت و مقام امامت بیشتر شود تا آن‌جا که متوجه خواهید شد چرا حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» در دعای خود تقاضا می‌کنند به صالحین ملحق شوند. راستی صالحین جز کسانی‌اند که به تعبیر قرآن از هرگونه آلودگی پاک شده‌اند، آن‌هم به همان معنایی که در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب متذکر است که به تعبیر علامه طباطبایی اگر دقت کنید آن اراده‌ای که در آیه‌ی مذکور مطرح است، غیر از اراده‌ی عمومی است که برای پاک‌کردن همه‌ی انسان‌ها از طریق شریعت اراده فرموده است؟ زیرا می‌فرماید: خداوند اراده کرده است فقط شما اهل‌البیت را از هرگونه رجسی پاک کند. 2- خود قرآن در تبیین آیات الهی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را مأمور کرده و می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (44/ نحل) ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آن‌چه به سویشان آمد را تبیین کنی. و لذا مصداق‌های زکات در زمان خود رسول‌اللّه «صلوات‌اللّه‌علیه» مشخص گردیده، می‌ماند که فکر کنیم آیا امروز که منابع تولید تغییر کرده نباید مصداق‌های زکات تغییر کند؟ 3- در همان کتاب روشن می‌شود که ما در کنار اطاعت از خدا، مأمور به اطاعت از رسول خدا و اولی‌الامر هستیم و مسلّم اولی‌الامر باید انسان‌های معصومی باشند که خداوند ما را به اطاعت از آن‌ها دستور داده است، وگرنه ما را به اطاعت از کسانی دستور داده است که امکان گمراهی ما در آن‌ها هست که مسلّم خدای هدایت‌گر چنین کاری را نمی‌کند و از طرفی در قرآن اهل‌البیت را به عنوان انسان‌های معصوم معرفی نموده است تا ما در فهم قرآن و فهم مصداق‌های خمس به آن‌ها رجوع کنیم تا در مدیریت جامعه‌ی اسلامی سرگردان نباشیم. حال اهل‌البیت در روایات متعدد، جایگاه خمس را مشخص کرده‌اند و این به معنای قراردادنِ سهمی برای مدیریت علمی و اجرایی جامعه‌ی اسلامی است و در مباحث فقهی بررسی‌های مفصلی در این مورد شده است. موفق باشید

14223
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد گرانقدر استاد امامی مطلبی دارند به این مضمون که امام حسین (ع) در کربلا روز به روز به خاطر تحمل رنجها در جاتش در حال افزایش بود. اگر عمر سعد نبود، درجات معنوی امام حسین (ع) افزایش نمی یافت. حضرتعالی نظرتان در مورد ازدیاد درجات معصومین (ع) در دنیا چیست؟ آیا موافقید معصومین با تحمل رنجها در جاتشان افزایش می یافته؟ قل رب زدنی علما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ائمه هم در مقام خود علاوه بر عصمت، کمالاتی خواهند داشت و هر صحنه‌ای را برای خود زمینه‌ی افزایش آن کمالات قرار می‌دهند، حال چه در مقابل عمر سعد باشد و چه همچون امام رضا«علیه‌السلام» در مقابل مأمون عباسی. موفق باشید

11266
متن پرسش
سلام علیکم چند سؤال پیرامون مسئله سینما: 1. آیا اساسا انقلاب اسلامی برای پیشبرد اهداف خود به سینما نیاز دارد؟ 2. مواجهه انقلاب اسلامی با سینما باید به چه نحو باشد؟ 3. به نظر شما این حرف شهید آوینی درسته: سینما ماهیتا به کفر و شرک نزدیکی بیش‌ تری دارد؟ 4. با اقتضائات سینما و مسائلی از قبیل جذابیت، زن و مسائل آن، ابتذال، فردگرایی و ... چگونه می توان کنار آمد؟ 5. چه راهکارهایی برای تحول در سینما پیشنهاد می‌ کنید؟ سؤالات زیادی ذهنم را درگیر کرده است. ممنون می شوم اگر پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید آوینی در کتاب ارزشمند «حکمت سینما» روشن می‌کند که اگر حدّ و توان سینما را بشناسیم و با خودآگاهی لازم به جای آن‌که آن در ما تصرف کند، ما در روح سینماتصرف کنیم، می‌توانیم تا حدودی پیام خود را از طریق سینما به مخاطب برسانیم، ولی نه آن‌که گمان کنیم سینما و تلویزیون ظرفیت اظهار هر سطح از معارف و حقایق را داشته باشند و عده‌ای گمان کنند با ارتباط با سینما و تلویزیون از ارتباط با استاد و کتاب مستغنی می‌شوند. ولی در هر حال نباید نقش سینما را در خلق آثاری چون «مریم مقدس» و امثال آن در این اواخر از جمله «شیار 143» نادیده گرفت. موفق باشید
10587
متن پرسش
با سلام و احترام: آنگونه که بنده از مباحث شما متوجه شده ام معیار زهد در زندگی این است که هیچ چیزی بیش از نیاز خود نخواهد و هر چه که انسان بیش از نیاز خود داشته باشد مانع سلوک او خواهد بود. در مقابل نظر دیگری نیز که ظاهرا طرفداران بیشتری دارد وجود دارد که انسان هر چه داشته باشد اشکالی ندارد لازم نیست انسان به حداقل ها اکتفا کند و معیار زهد آن است که انسان به آن دلبستگی نداشته باشد. خواهش من آن است که بفرمایید در زندگی فردی و در تمدن اسلامی کدامیک از این دو باید معیار قرار گیرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در نگاه سلوکی باید ذهن خود را از زیر بار ثروت‌هایی که بدان نیاز نداریم آزاد کنیم، ولی این بدین معنا نیست که پول غسل و کفن خود را هم در دست نداشته باشیم. و از طرفی در نگاه تمدنی نیز باید قدرت تمدن‌سازی خود را رشد دهیم حتی اگر به معنای داشتن امکاناتی است که لازمه‌ی آن تمدن است نباید به اسم زهد، قدرت تحرک خود را در تحقق اهداف خود از بین ببریم.
10385
متن پرسش
سلام: یکی از دوستانم که طلبه هستند با یکی از مجتهدین قم ارتباط دارند و نزد ایشان رفت و آمد زیادی دارد، ایشان از قول این مجتهد این گونه می گوید که: «آیت الله جوادی آملی مجتهد نیستند و حرفهایشان بیشتر از سر ذوقیات است» دوست داشتم بدانم آقای جوادی اجازه اجتهادشان را از چه کسی گرفته اند. با تشکر از شما. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت‌اللّه جوادی از نظر فقهی شاگرد اساتید بزرگی مثل آیت اللّه بروجردی و مرحوم محقق داماد‌اند، کم‌ترین درجه‌ی آیت‌اللّه جوادی اجتهاد است و چون وارد مباحث عرفانی و فلسفی و تفسیری شدند از شخصیت فقهی ایشان غفلت شده. موفق باشید
6013
متن پرسش
سلام استاد عزیز خواستم زیاده عرضی داشته باشم در مورد عامل زیبایی در انتخاب همسر که یکی از دوستان در یکی از سوالات اخیر بابت آن نگرانی داشتند. به نظر من اگر زیبایی حقیقت انسان را درک کنیم و زیبایی زن و مرد را صرفا به ویژگی های عارضی و جسمانی آن ها کاهش ندهیم، آن گاه نفس معیت با همسر برای ما لذت بخش خواهد بود. انسان ها در ذات خود همگی فرشته هستند. حیف است که آن ها را به بدن تقلیل دهیم و به خاطر این که به زعم ما به اندازه کافی از جذابیت جسمی برخوردار نیستند محبت خود را از آن ها دریغ کنیم. آنگاه فرق ما به عنوان یک مسلمان با یک انسان بی خبر از حقیقت و ملکوت انسان چه خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه رفقا به جایی برسند که ماوراء ظاهر همسرشان روح همراه با عطوفت آن‌ها را درک کنند ولی در هرحال اگر درست بنگرند آنچه در سایرین می‌بینند در همسر خودشان هست. موفق باشید
5972
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشیدوطول عمربرای استادبنده چندماهی است که با اثارجنابعلی اشنا شده ام ویک بارهم توفیق زیارت شمارادرسالن تربیت مشهدداشته ام ودراین مدت سوالی که برایم پیش امده متفاوت بودن سلوک جنابعالی با قدما می باشدچراکه مادرمنابروکتب شنیده وخوانده ایم این که برای تزکیه نفس اورادواذکاری را بایستی متذکرشویم وریاضات نفسانی کشیدوچله نشینی کردادعیه رامداومت داشت وجلوی استاداخلاق زانوزد که طی این مرحله بی همرهی خضرنکن....وحضرتعالی برای این مهم سفارش به مطالعه کتب منتشره با رعایت ترتیب خاص می فرماییدایا این مطالعه مقدمات سیرو سلوک جنابعلی می باشدومواردبیان شده بعداز این مطالعات است خواهشمندم مساله را باز فرماییدوحضرتعالی چگونه به این بصیرت نائل گشته ایدوجهت فهم معرفت النفس نیازی به مطالعه فلسفه بطورخاص می باشدیا خیرضمنا بنده اشنایی با اثارشمارا رزقی میدانم که دراحیائ شبهای قدرماه رمضان امسال نصیب ماکردندومن شغلم مثل حضرتعلی کارمندی است ودلم می خواهدمثل شما به بصیرتی برسم وبه انچنان درکی برسم که کارکارمندی را ببوسم بگذارم کناروبه اوبپردازم با تشکرواحترام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت(رضوان‌اللّه‌علیه)» عرض کرده‌ام که چرا ایشان می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» در حالی که در زمان قبل از ایشان جناب قاضی برداشتن استاد سلوکی تکیه داشتند. آن‌جا روشن می‌شود که ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که معارف خوبی به‌خصوص از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور کرده و الگوهای خوبی به‌خصوص توسط حضرت امام در صحنه آمده و عملاً می‌توانیم راه سلوکی خود را ادامه دهیم. البته و صد البته این بدین معنا نیست که اگر همین حالا هم استاد سلوکی قابل اعتمادی پیدا کردیم دامن‌اش را نگیریم، ولی ما کسی را استاد سلوکی می‌دانیم که از یک طرف قلباً متوجه حقایق عالم شده باشد و از طرف دیگر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسد یعنی عالم به به زمان خود باشد. موفق باشید
4528
متن پرسش
سلام. علیکم اقای طاهر زاده عزیز مهمترین پرسش بنده از شما این است که منی که اهل تسنن هستم با شیعه نبودنم چه چیز را ازدست داده ام.ایا خدا شناسی ام مشگل پیدا می کند در حالی که شما می دانید ظریف ترین نکات در باره خدا شناسی را محی الدین عربی و جلال الدین بلخ و دیگر عرفایی دیگر که همه از,هم کیشان من بوده اند بیان فرموده اند به گونه ای که بزرگترین اساتید عرفان شما از گذشته تا به امروز جیره خوار سفره هم کیشان من بوده اند.ایا در مورد مسایل اخلاقی و سیر و سلوک دینی مذهب من چیزی کم دارد کدام منصف است که اذعان نکند با احادیث نبوی مندرج در مصادر حدیثی ما می توان زندگی سراسر نور و وجد و معنویت داشت.به راستی این احادیث برای یک زندگی معنوی چه کم دارد⸮ایا بزرگان هم کیش من با عمل به همین احادیث عوالم وجودیه را یکی پس از دیگری سیر نکرده اند و می دانیم که نسبت این سیر به انها صرفا ادعایی گزاف نیست که اثار ان در حرف حرف کلامشان مشهود است.واما ایا در سیاست و کشور داری و حاکمیت با مشگلی مواجه می شوم⸮ایا اولین قانون اساسی مبتنی بر فقه اسلامی حداقل دویست سال قبل از جمهوری اسلامی در عثمانی سابق نگاشته نشد.ایا مصر و الجزایر و لیبی کشور های بعدی نبوده اند اقای طاهر زاده عزیزاین فهرست بسیار دراز است و وقت ضیق.میتوان در مورد فرهنگ و تدوین علوم اسلامی نیز سخن گفت.می توان وضعیت اسف بار اجرای احکام در کشور شیعه نشینی مانند ایران را با کشورهای سنی نشین مقایسه کرد برای نمونه می توان از وضعیت حجاب شروع کرد و قص علی هذا به هر روی من به عنوان اهل سنتی که در میان شیعیان زیست می کنم مدتی تحت تاثیر تبلیغات بی امان رسانه شما دوچاز تردید های شده بودم و برای ان مدتی را به پرسه زدن در کتب دو طرف پرداختم و در اخر دستگیرم شد که اثبات حقانیت از این راه ها ممکن نیست زیرا هیچ یک از طرفین کتب دیگری را قبول نداردبماند که گاها شیعیان مطالبی را به کتب ما نسبت می دهندکه اگرچه ان حدیث موجود است اما یا قیچی شده است یا گاهی دهها معارض ان نادیده گرفته شده است و حدیثی شاذ مستمسک واقع می شود. پس چاره را در ان دیدم که به نتایج عملی این دو مذهب رجوع کنم و ببینم این دو مذهب برای زندگی امروز من و برای معاد من چه در چنته دارند .که. کمی از حاصل ان را در بالا عرض کردم.هر چند امروز نگاه من به حقیقت صفر و یک نیست و برای وجه قالبی ادیان اهمیتی به مراتب کمتر از گذشته قایلم و لذا من هیچگاه علمای شیعه را انسانهای فاسدی نمی دانم بلکه انها را اکثرا انسانهای صدیق قلمداد می کنم که مثل بسیاری از افراد حقیقت را منحصر در مذهب خود می دانسته اند و طبیعی است که برای تقرب به خدا در راه اعتلای ان کوشیده اند و معتقدم چون اکثرا از سر اخلاص عمل میکرده اند اجرشان نزد حضرت حق محفوظ است حرف برای گفتن بسیار دارم اما خوب است به سوال اصلی باز گردیم و ان اینکه اکنون که من اهل سنت هستم چه چیز را از دست داده ام و مزیت ملموس مذهب شما بر مذهب من چیست.لطفا از مزیت های ملموس و امروزی بگویید و سعی نکنید با رجوع به گذشته در باره حقانیت یکی و بطلان دیگری بکوشید زیرا همان طور گفتم دیدگاه امروز من نسبت به حقایق ادیان نگاه خاصی است که به سختی در یک مذهب خواص چه شیعه و چه سنی محصور می شود خداوند تلاش های خالصانه شما را در راه اعتلای انچه حق می دانید به احسن وجه بپذیرد. التماس دعا.یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر سنّی‌شدن یا شیعه‌شدن و یا بالعکس نیست، همان‌طور که می‌فرمایید بحث بر سر آن است که راهی پیدا کنیم تا بتوانیم با حضرت حق در همه‌ی جوانب اُنس قلبی پیدا کنیم. ما راه امثال محی‌الدین و مولوی را در امور فردی جدا از این راه نمی‌دانیم و در موضوع حاکمیت، معتقد به حاکمیت احکام الهی توسط فقیهی هستیم که توان درک احکام سیاسی، اجتماعی را از متن دین داشته باشد. آیا اگر از طریق قرآن توانستیم به این نتیجه برسیم که اُولی‌الأمر باید معصوم باشد و خداوند ما را به اطاعت غیر معصوم دعوت نمی‌کند و مصداق اولی‌الأمر، ائمه‌ی شیعه هستند و در این راستا در زمان غیبت امام معصوم ،فقیه با رجوع به سیره و آثارآن‌ها راحت‌تر احکام سیاسی، اجتماعی خداوند را در جامعه پیاده می‌کند، راه بهتر جلو نمی‌رود؟ موفق باشید
نمایش چاپی