سلام علیکم: خوبید حاج آقا من یه آدم به شدت با احساسات و عاطفه و محبت هستم به شدت وابسته میشم، به مادرم که آنقدر وابسته هستم و دوستش دارم که خیلی آزارم میده و خیلی به اینکه یروزی نباشه فکر میکنم و دیوانه میشم، به خونه به آدم، به هرچیزی که بشه باهاش خاطره ساخت، خیلی وابسته و دلتنگ میشم، مثلا بیرون که میرم، مخصوصاً پیرمرد و پیرزن ها را که میبینم خیلی محبت خاصی تو دلم براشون ایجاد میشه و واقعا دلم میخاد قوربون صدقشون برم دوست داشتنم هم اینجوریه که مثلا وقتی یکی رو خیلی دوستش داشته باشم، دلم میخاد بمیرم، از این جهت که دلم میخاد اصلا وسط نباشم، یعنی خودی وسط نباشه و هرچیزی که هست اون مخاطبی باشه که دوستش دارم، خلاصه آدمی هستم که خیلی زیاد محبت میکنم، یجورایی ارتباط های دوستانه هم که برقرار میکنم، دچار افراط تفریط میشوند، اکثر اوقات هم دل رنجور هستم، و دلم میگیره به خاطره این همه بی رحمی که بین مردم هست و آنقدر نسبت به همدیگه بی محبت و سرد هستن دلم بهشدت میریزه بهم، از یه نظرایی خوبه، مثلا میشینم با خدا حرف میزنم و دلم میخاد اشک بریزم اما گفتم با شما مطرح کنم و... به نظر شما، ارتباط دوستانه ام را زیاد کنم یا محدود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تعمق در معارف توحیدی به لطف الهی، روح انسان در کنار عواطف معنوی به تعقل اساسی نیز نائل میگردد و به همین جهت پیشنهاد بنده آن است که بعداً با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و با رجوع به تفاسیر قرآن و تدبّر در آیات به آن تعادل لازم دست مییابید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی، و با تشکر از زحمات شما، لطفا در راستای رسیدن به «سینما، ایوان نظر» در انقلاب اسلامی راهنمایی بفرمایید. میدانیم بیان سینمایی حال مخصوص به خود را دارد و حال حسی است که در نسبت با وجود صورت می گیرد. فرم، جهت و نحوه ی حرکت در رجوع به حقیقت در بیان سینمایی، اگر با نظر به مقام جامعیت صورت گیرد، مظهر اسم «الصمد» یعنی «به سوی او» می شود. و اگر در فیلمنامه و کارگردانی رجوع به حقیقت در مقام جامعیت نباشد و اگر حیات حقیقی دیده نشود، شرّ ما خلق (آنچه فیلمنامه و کارگردانی خلق کرده) مخاطب را گرفتار می کند، زیرا هر حقیقتی در مقام جامعیتش خودش است و اگر هر چیزی از جامعیت جدا شد از حقیقتش خارج می شود. وقتی فیلمنامه و کارگردانی وجود خاصی نباشد، نه خودش را ببیند و نه غیر را، و فقط حق ببیند. خدا خودِ رجوع به حق «الصمد» را به او می دهد. و تا وقتی بقیه چیزها را حس می کند و وجود برایشان قائل است، توحید اش کامل نیست. از طرفی صحنه های فیلمنامه اشاره ایی است به پایگاه وجودی ایی که فیلمنامه نویس در خود، آن پایگاه را می شناسد. پایگاه قرب به حق. و فیلمنامه نویس برای نوشتن صحنه ها در عالم خیال، عقل و یا قلب خود مستقر شود و مخاطب را با خود در همان لایه از وجود حاضر میکند و با حرکت بین صحنه ها مخاطب را در لایه های وجودیِ حس، خیال، عقل و قلب عبور می دهد تا به جامعیت برساند. مبنای این حرکت در لایه های وجودی، جاذبه و کششی است که در معنا و حقیقت داستان وجود دارد و در تطبیق با جذابیت های تکنیک سینما به تصویر در می آید. رسیدن به نوع و جنس چنین جذابیتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا می کند زیرا جذابیت سینمایی تحریک ایجاد می کند و این تحریک منشا حرکت می شود و اگر دقت نشود جذابیت در بیان تصویر به سمت تحریک غرایز و یا تحریک احساسات می رود. در صورتی که جذابیتی از جنس انقلاب اسلامی که بر جامعیت قلب استوار است خودش محرّک است و ریشه در محبت انسانِ کامل دارد، چنین حرکتی، حرکت شوقیِ شخصیت داستان و حرکت حبّیِ حضرت حق را تعریف می کند. از آنجایی که با حرکت حبّی، تجلی حقیقت رخ می دهد، جامعیت نشانه ها و جاذبه های چنین حرکتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا میکند. محبت به جنبه ی وحدانی در عالم حاضر است و اگر در قلبِ فیلمنامه و کارگردانی نور محبت انسان کامل (مقام جامعیت) باشد، جذبه های چنین نوری در بیان سینمایی، قلب مخاطب را تسخیر می کند و محرّک او برای عمیق شدن در لایه های وجودی می شود. ظهور محبت به انسان کامل با اجتناب از صفاتی که متضاد با این محبت است صورت میگیرد. سفر شخصیت اصلی داستان در ابعاد وجودی او در عالم حس، خیال و عقل می گذرد تا در حیات انقلاب اسلامی به قلب برسد. اینکه حضور در هر کدام از این ابعاد وجودی، منجر به رفتارهای مخصوص به خود از شخصیت می شود، فیلمنامه و کارگردانی را هدفمندتر می کند و مستقل ندیدن شخصیت ها و حرکات و تاکید کردن بر حالات وجودی نه بر حالات نفسانی از ویژگی هایی است که در نظر گرفته می شود. از طرفی شخصیت اصلیِ تنها وجود ندارد. شخصیت اصلی به نور جامعیت در صحنه است. هویت شخصیت اصلی که در نسبت حق و خلق تعریف می شود در گفتار و رفتار و حالات او منعکس می شود. او که مأوایی در حقیقت یافته، برای اینکه همواره خودش را در آن مأوا بیابد، ایستادگی و مقاومت میکند. او که به علم حضوری می رسد، هم رجوع دارد و هم تحقق. مخاطبی که با شخصیت اصلی (مجلای کمالات الهی) همراه می شود، هر لحظه خود را در عین ربط بودن، محتاج بودن، فقیر بودن و مضطر بودن به حق احساس می کند و از طریق وجود او به همه ی حقیقت منتقل می شود. وقتی رجوع به حقیقت در فیلمنامه و کارگردانی باشد، کثرت ها شخصیت دار نمی شوند و ترکیب بندی صحنه چشم ها را به حضور حق می اندازد و بر ماهیات تأکید نمی کند. زیرا صورت ماهیات که در ذهن واقع می شود، سایه علم حق است که از طریق حق در کارگردانی اشراق می شود. و تصاویر آن طور که هستند جز برای قلبی که به حقایق منور شده و حجاب ها بر طرف شده محقق نمی شود. و اگر کارگردانی خلوص قلب نداشته باشد و مقصدش حق نباشد، عالم داستان چهره اش را به او نشان نمی دهد. زیرا نفس با "واهب صُوَر" صورت ابداع میکند و کارگردانی از تعلقات عقلی، خیالی (ذهنی) عبور می کند و با تمام وجود به حق رجوع می کند و از واهبِ صور طلب می کند که صورت های داستان را که اصالت دارد به او نشان بدهد تا جزئیاتی که متصل به مقام کلی است در تصویر ظهور کند. زیرا عالم مثال، علم است و انسان را با حقیقت مرتبط می کند و از آنجایی که وجود علمی همان وجود ذهنی است، سینما باید بر بنیان علم باشد، علمی که با قرب به حضرت حق آشکار شود تا بتواند وارد عالم مثال شود و شهود صورت گیرد. نفس با مقام علمی آنچه می بیند متصل می شود و با نازل شدن در عالم مثال صورت وجودی را در موطن خیال می بیند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در تاریخی هستیم که با تصاویر و صحنههای سینمایی اموری را میتوانیم به مخاطبانمان بنمایانیم و گوشزد کنیم که مقصد و مقصود انبیای الهی بوده است چیزی که ملاحظه کردید اخیراً آقای شهاب حسینی متذکر آن شدند. و البته نباید وقتی میخواهیم معانی قدسی را در قالب داستان و فیلم آوریم، به صورتی سطحی و حالت مستقیم اخلاقی درآوریم؛ بلکه باید آن مفاهیم حالت «اشارت» داشته باشد و نه صراحت.
آنچه در متن جنابعالی مطرح است، امری است که خواهی نخواهی باید در این تاریخ مدّ نظر فیلمسازان ما باشد هرچند همه آن محقق نشود. ولی نباید به صرف آنکه این امور به قول آنها «انتزاعی» و قابل تحقق نیست بهکلّی از تحقق آنها منصرف شد. سینمای فاخر نیاز ما جهت ارائه اهداف انقلاب اسلامی میباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم استاد طاهرزاده. در دستگاه «هر چه هست، اوست» با درک باطن باطن باطن در نماز، وقتی میگوییم: الحمدلله الذی هدانا لهذا ... یا الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمومنین و ... از حالت اینکه گوینده اوست خارج میشوم. در این مواقع چه باید بکنم؟ سایه حضرتعالی متعالی 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا است که باید متوجه شد حضرت محبوب در عین احدیت و بیکرانگی، «صمد» است و «مقصود» که باید به سوی او روانه شد در عین حضور در آغوشِ بیکرانه او. و عبادات ما جهت رفع حجاب این نوع حضور است تا احساس کنیم به سوی اویی میرویم که از همه به ما نزدیک تر است ولی حجابهای دنیایی مانع احساس این حضور است. و عبادات این حجابها را کم و کمتر میکند تا آنجا که می یابیم حتی او است که از زبان بنده حمد خود را میکند. عرایضی در این رابطه در بحث سوره «حمد» و سوره «توحید» شده است. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AD%D9%85%D8%AF&tab=sounds
https://lobolmizan.ir/sound/962#sound-row-4073
سلام و عرض ادب پرسش هایی که در مورد تولد گرفتن بود مطالعه شد اما در نهایت هنوز نمیدانم برای فرزندانم چگونه باید تولد بگیرم؟ اصلا جشن تولد داشته باشیم یا خیر؟ برای زیر هفت سال به چه شکل؟ برای بالای هفت سال به چه شکل؟ إن شاءألله توفیقات علمی روز افزون به جنابعالی عنایت شود. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در فرهنگ دینی داریم، بیشتر نظر به تولد اولیای الهی است. این سالها عرف مردم در رابطه با جشن تولد برای فرزندانشان مطرح شده که از جهت شخصیتدادن به آنها کار خوبی است. ظاهراً برای کودکان زیر هفت سال در حدّ جشن مختصر میتواند معمول باشد. ولی بزرگترها را باید نهایتاً با یک هدیه مختصر، مسئله را منتفی کرد. موفق باشید
سلام علیکم محضر استاد طاهر زاده: چند سوال دارم که ذهنم رو مشغول کرده: پیشاپیش بابت گرفتن وقت ارزشمند تان عذر میخواهم. ۱. چرا حضرت موسی علیه السلام با آن مقام توحیدی که موجب رسیدن جنابش به رسالت بود، برای رفتن به سوی فرعون و ارشادش، یک کمک و پشت گرمی مثل حضرت هارون علیه السلام را مسئلت کرد؟ اگر برای وصایت بود، خب بعد از ارشاد فرعون هم میشد یا اگر بحث تعداد مطرح بود آیا گروهی از افراد صالح و مومن بهتر نبودند؟ ۲. چرا ایشان خودشان شخصا اسم شخصی را برد؟ منظور آنکه چرا نگذاشتند خدا انتخاب کند؟ ۳. استاد عزیز با مطالعه پرسش ها احساس میکنم برخی عزیزان دل کم کم دارند نسبت به عرفا کمی بی مهر میشوند! و این خیلی خطرناک است. من بی سواد و هیچ، فکر میکنم جریان عرفانی که از زمان استادِ مرموز و ناشناس سید علی شوشتری قدس سره، به راه افتاده را نمیتوان با جریان های تصوف و عرفان هایی که پیش از ایشان مرسوم بوده مقایسه کرد. اگر بحث بر سر حضور تاریخی مورد تأکید جنابتان است، بنظر شما ایجاد عرفان فقهی و اهل بیتی که باعث پیرایش دستورات و منش سلوکی سنتی از هر گونه ناپاکی و انحراف بود، یک انقلاب خاموش و عظیم تر از انقلاب امام نیست؟! با انقلاب امام، تنها وظیفه ای به وظایف سالکان افزوده شد و آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای رشد آن است. آیا اینها قابل جمع نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله حضرت موسی «علیهالسلام» در نسبت با حضرت هارون«علیهالسلام» فکر کنید که آن حضرت فرمودند: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا». ۲. تقاضایی بود برای مأموریتِ بهتر.۳. مسلّماً میراث عرفانی ما، رمز بقای امروزین ما است ولی اگر از حضور تاریخی خود غفلت کنیم آن حالت عرفانی، حالت حضوری خود را از دست میدهد. در حالیکه آن بزرگان در تاریخ خود با حالت حضوری، آن معارف را گزارش دادهاند و درک کردهاند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
سلام: نمی دانم چه شد این هفت خان برای ارسال پرسش طراحی شد. اول کلمه کلیدی مثلا گرانی را وارد میکنیم ۲۰۰، ۳۰۰ پرسش همه را باید بررسی کنی (خود کلمه را جستجو میکند نه موضوع را بنابرین بسیاری از سوالات غیر مرتبط هم می آید فقط به صرف آنکه گرانی در آن بود) این بررسی برای اینست که باید تایید کنیم سوال را در سوالات نیافتیم برای آنکه دروغ نگوییم باید سوالات را بررسی کرده باشیم بعد وارد ارسال که میشویم کد امنیتی، نام را نمیدانم برای چه میخواهید بعد هم که بعضا ارسال با خطا روبرو میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کلمه کلیدی کمک میکند تا کاربران محترم با نظر به سابقه موضوعی که در نظر دارند، سؤال خود را مطرح کنند ۲. کد امنیتی موجب میشود تا عدهای فضای ارائه نظرات خود به سایت را با مجموعهای حروف نامفهوم از نوع چینی و انگلیسی اشغال نکنند. مشکلی که در سایت قبلی برای ما پیش میآمد و ما مجبور بودیم فرصت زیادی جهت حذف آن حروف صرف کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا طرفهای مقابل جهت این سخنانشان دلیل دارند؟ تازه بر فرض که چنین باشد، وقتی رهبر معظم انقلاب به عنوان نایب امام زمان «عجلاللهتعالیفرجه» توصیه بر رعایت دستورات ستاد کرونا دارند، چرا از این توصیه ها سر باز بزنیم و خود را از برکات تبعیت از رهبر انقلاب محروم کنیم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تفاوت چندانی ندارند. شاید بتوان گفت در غرور، انسان با نظر به تواناییهای خود حتی تواناییهای عقلی، مغرور میشود و در عجب، انسان به اعمال عبادی خود مُعجب میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با استغفار و عدم ادامهی مزاحمت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید احتیاط کرد و این کاری نیست که از سر خود بشود انجام داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صورتی که با شرع الهی و آموزههای دینی مطابقت داشتهباشد و ناشی از روحیهی عبودیت انسان باشد نه خود نمایی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اواخر سورهی شعراء که میفرماید: «أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» (۱۲۸). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کار خوبی است بهخصوص اگر همراه با معرفت به قواعد توحیدِ عالَم وجود باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به طور مشخص نتوان جای عضوی از بدن را نزدیک به بُعدِ معنوی انسان یعنی نفس ناطقهاش تعیین کرد ولی میتوان به این نکته فکر کرد که نورنهای عصبی رابطِ بین تصمیم انسان و اعضای انسان میباشد. از یک طرف گویا قلبِ صنوبری درون سینه، بهتر احساسات را درک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته ما در آموزههای دینی دنیا را فرصت و مزرعه میدانیم تا با استفاده از امکانات دنیایی، وجهِ الهی خود را به فعلیت برسانیم. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز. مدتی است بحثی ذهنم را درگیر کرده در مورد کنش گری نیروهای انقلاب به ویژه جریان پایداری و جریان دکتر قالیباف. در مورد هر دو مطالعاتی داشته ام و با وجود اختلاف نظرهایی که دارند هر دو را ذیل جریان انقلاب اسلامی می دانم و از ظرفیت های هر دو و سایر طیف های منتسب به انقلابی و اصولگرایی باخبرم اما بحثی که مرا کمی سردرگم کرده این است که حضرت آقا دام ظله فرمودند که علامه مصباح (ره) معلم تفکر هستند و تمجیدات فوق العاده ای نسبت به ایشان ارایه کردند از آن طرف نسبت به مکتب شهید سلیمانی اشاره زیادی دارند. اما از آن طرف جبهه پایداری که خود را منتسب به علامه مصباح می داند در عمل گاهی می بینیم نوعی رفتارها و اظهاراتی که دارند با آن نگاه فراجناحی حاج قاسم، ظاهرا تعارضاتی دارد از آن طرف دکتر قالیباف هم که رفیق شفیق حاج قاسم بود ظاهرا نگاه فراجناحی حاج قاسم را ادامه می دهد از طرف پایداری ها به شدت مورد انتقاد است و او و جریانش را متهم به اصول گرای ناب نبودن می کنند، حتی برخی از آن ها در مورد اصلح بودن آقای رییسی هم شک داشتند البته من خودم دکتر جلیلی را بسیار متواضع و ولایت مدار می دانم و ایشان به نفع آقای رییسی کنار رفت، از آن طرف وقتی به سخنان رهبر انقلاب نگاه می کنیم ظاهرا با حرف های پایداری ها خیلی نزدیکی ندارد و بسیار نگاه حکیمانه و فراجناحی دارند، در مورد دکتر قالیباف هم نظر شخص بنده این است که شخصیت ایشان به مرور پخته تر شد و شخصیت متعادل تر و البته از جریانات غیر انقلابی بیش تر فاصله گرفت و خالص تر شد اما به نظر جبهه پایداری دکتر قالیباف را همان شخصیت سابق می داند. مثلا در انتخابات مجلس من دیدم آقای یامین پور که گرچه اختلاف نظر هایی با دکتر قالیباف داشت اما از او حمایت کرد جبهه پایداری او را از لیست کنار گذاشت. من البته نمی توانم جبهه پایداری را متهم به افراطی گری کنم ولی حس می کنم از آن نگاه حکیمانه ای که رهبر انقلاب دارند کمی فاصله دارند و باید پخته تر شوند. سوال بنده این است که آیا جبهه پایداری از فرمایشات حضرت آقا و علامه مصباح و حاج قاسم فاصله گرفته است؟ گر چه چهره های موجه و دغدغه مند هم در این جریان است آیا شما تفکر جبهه پایداری را مناسب آینده انقلاب می دانید؟ آیا جبهه پایداری تلقی درستی از نظریه انتخاب اصلح و اصول گرای ناب بودن علامه مصباح دارد؟ نظرتان در مورد جریان دکتر قالیباف چیست؟ آیا نگاه وحدت مدار تشکیکی و جامع طیف های انقلابی، معارض با اصولگرای ناب بودن است؟ آیا برداشت غلط از نظریه اصول گرای ناب بودن، منجر به نوعی تحجر گرایی نمی شود؟ با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به لطف الهی ما در بستر انقلاب اسلامی در حال حضور در سعهای از انسانیت هستیم که هر آنکس را در بستر انقلاب اسلامی و ذیل ولایت یافتیم، به حکم: «المؤمن مرآت المؤمن» خود را در او بسط میدهیم و در این فضا افرادی که قبیله ای و حزبی فکر میکنند، بخواهند یا نخواهند خود به خود از انقلاب حذف میشوند. زیرا فرزندان انقلاب به وسعت انسانیت انسانها همدیگر را درک میکنند، در تولدی که حاج قاسم و حاج قاسمها در آن قرار گرفتهاند. آری رفیق! بنده هم جسته و گریخته و کم و زیاد چنین گِلههایی دارم، ولی با تأکید بر حضور تاریخی انقلاب اسلامی که آغازی است برای بشر جدیدی که به دنبال حقیقت است یعنی بشرِ آخرالزمان، میتوانیم از این ضعفها عبور کنیم. هر جریان که در متن انقلاب تنها بر نظر خود تأکید کند از وسعت فرزندان انقلاب خارج میشود. خوب است در این مورد به حکم مقام معظم رهبری به جناب آقای صالحی بعد از رحلت آقای دعائی توجه شود تا بنگریم انقلاب چه وسعت فوقالعادهای در خود دارد[1]. موفق باشید
[1] - بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای سید عباس صالحی دامت توفیقانه روزنامهی کهنسال اطلاعات در دوران نظام جمهوری اسلامی همواره نماینده و نمایشگر یکی از اضلاع نظام و انقلاب و سخنگوی قشرهائی از مردم عزیز بوده که غالباً سخن آنان بیش از هر جای دیگر در این روزنامه انعکاس مییافته است. چند وجهی بودن نگاهها و سلایق سیاسی در میان نخبگانی که در اعتقاد راسخ به انقلاب و نظام اسلامی مشترکند، وجود روزنامهئی با این خصوصیت را مفید و شاید الزامی میکرده، و اکنون نیز آنچنان است. برادر انقلابی و پسندیده خصال مرحوم حجتالاسلام دعائی، که علاوه بر افتخار نمایندگی از سوی امام عظیمالشأن در آن روزنامه، از سوی اینجانب نیز سالها این مأموریت را بر عهده داشتند، به گونهئی شایسته توانسته بودند جهتگیری مزبور را رعایت کنند. اکنون پس از درگذشت تأسفبار ایشان جنابعالی با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی، در صدر فهرست افراد مناسب برای اجرای این مأموریت میباشید. لذا اینجانب شما را به نمایندگی خود در موسسه و روزنامهی اطلاعات و مدیر مسئول آن روزنامه منصوب میکنم و توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت مینمایم. سیدعلی خامنهای ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
سلام وقت بخیر. بنده چند وقتی هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بعضی موارد روانپزشکان در این مورد کارهایی کردهاند که خوب است نسبت به پیشنهادهای آنها فکر کنید. ولی از ورزش و مطالعه و انس با دوستان غفلت نشود. پیشنهاد میشود سری هم به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
با سلام و تبریک اعیاد خدمت استاد بزرگوار، استاد عزیز یه مطلب و مسیله ای که هست و دوست دارم از نظر شما راجع این موضوع بیشتر استفاده کنم آینه که به گمانم قبل از هر نوع اطلاعات یا یاد دادن مسایل دینی به فرد باید یه موضوع را فرد متوجه بشه و یا او را متوجه کرد و آن کارکردن روی این موضوع هست که علت اینکه افراد جذب دشمن میشن چیه؟ آیا قبل از هر چیز باید دشمن شناسی را افراد بدونن، یا قضیه چیز دیگر است، و یا شاید هم یه نظر بنده آینه افراد ذهن پاک خود را بعضا در دیگران میبینن و برفرض فکر میکنن اون طرف مقابل هم همین چیز را میگه درصورتی که همیشه اینطور نیست و گاه آدم وارد رابطه ای میشه یا ضربه میخوره با اون فرد یا گروه او را میبرد الان هم که ارتباطات گسترده شده. چطوراستاد میشه این خطا را مدیریت کرد؟ کما اینکه در دهه قبل اکثربچه مذهبی ها افراد بی دین را حتی مثل خود تصورمیکردن و شاید علت جذب اروپا شدن همینه برای این مشکل واقعا چه باید کرد؟ البته کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود را هم خواندم و خواستم بیشتر راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینکه میفرمایید. باید بتوانیم به خوبی دشمنشناسی کنیم. در این مورد بد نیست نظری به فایل https://eitaa.com/matalebevijeh/10958 رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام و تشکر: لطفا ۱. در مورد چگونگی حیات برزخی توضیح بفرمایید و کتاب معرفی کنید. ۲. و همچنین درباره معرفت نفس، بعد از کتاب های حضرتعالی در این باره، چه کتاب های دیگری باید مطالعه شود؟ ۳. آنچه در باب معرفت نفس در کتاب های عرفانی آمده است، چکیده و چهارچوب آن، در کتابی آمده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «معاد یا بازگشت به سوی خدا» از آیت الله شجاعی. ۲. کتاب «عیون» از آیت الله حسنزاده. ۳. به نظر میاید کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در همین رابطه تنظیم شده است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام: اگرخواستیم جلسه هفتگی برگذار کنیم اگر این جلسه مثلا زیارت عاشورا ثابت باشد یا نه هفته دیگر حدیث کساء، زیارت جامعه و غیره. کدام روش خیلی بهتره و اگر همسرم یا پدر و مادرم گفتند این هفته نگیر اینجا حکم چیه چکارکنیم؟ مثالی بزنید. میدانیم که هر چی یا خدای مهربان یا مجلس اهل البیت باشد خوب است اما از نظر شما که استاد هستید کدام بهتراست؟ ممنون ازلطف شما التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. متنوع باشد بهتر است بخصوص زیارت جامعه عزیز که با معنا مدّ نظر قرار گیرد و هر هفتهای قسمتی از آن خوانده شود. ۲. بر نظر خود اصرار نداشته باشید، نظر همسر و والدین خودتان را نیز محترم بشمارید. موفق باشید
با سلام: استاد لطفا و در مورد مراحل سیر و سلوک کتابی ترتیب بدهید بسیار ساده و همه فهم. مثلا مقام فنا در عرفان اصولا بسیار پیچیده توضیح داده شده است که رسیدن به آن بدون فهمش واقعا کاری نشد است!! و خداوند کاری نشد را از انسانها خواسته است؟ چرا قابل فهم صحبت نمیشود واقعا عجیبه برام!!! یعنی ما عوام واقعا اینقدر عقل نداریم، یا شماها لفظ قلم حرف میزنید؟ اگر کمبود از ماست که بسی جای افسوس و ضرر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله مرحوم آیت الله محمد شجاعی در سه جلد کتاب «مقالات» همانطور که جنابعالی به دنبال آن هستید، راهِ سلوکی خوبی را در مقابل ما گشودهاند و توسط بنده نیز آن کتابها شرح شده است که میتوانید صوت آن را از جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 بگیرید. إنشاءالله استماع همان صوتها، راهگشا میباشد. موفق باشید
سلامعلیکم: وقت بخیر. آیا استفاده از اینستاگرام به دلیل حذف مطالب مربوط به حاج قاسم و نادر طالب زاده و ... مصداق «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» نمیشود که لازم باشد در این فضا حضور نداشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نباید از این صحنهها به راحتی خارج شد مگر آنکه با عزمی کلّی همه جریانهای انقلابی با تصمیمی واحد، آن رسانه را ترک کنند. موفق باشید
سلام بر شما: با دنبال کردن مباحث آشتی با خدا (شنیدن صوت حضرتعالی) به این نتیجه رسیدیم که رسیدن به حقایق چیزی است که به جز خواندن درسهای مدرسه محقق میشود و درس هایمان (میزان سوادمان) نقشی در کمال و قرب الهی ندارند. حال ما با چه رویکردی، با چه انگیزه ای و با چه هدفی درسهایی مثل (زیست شناسی، ریاضی، شیمی و...) را بخوانیم که آن احساسِ پوچی و حس نومیدیِ ناشی از نرسیدن به هدف عالی برایمان ایجاد نشود؟ و اصلا آیا این نگاه ما نسبت به این علوم صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان دارای ابعاد گوناگونی است که بعضی از ابعاد، اصالت خاص خود را دارند مثل عقاید حقّه. که در این مورد انسان باید در هر شغل و جایگاهی که هست نسبت به کسب عقاید حقّه تلاش نماید تا جایگاه خود را در هستی چه در دنیا و چه در آخرت به بهترین شکل بیابد و در کنار چنین حضوری معلوم است که باید نسبت به زندگی دنیایی و اموری که دنیای انسان را سر و سامان میدهد، نیز تلاش کند. و اینجا است که علومی مثل علومی که فرمودید، معنا و جایگاه دارند. موفق باشید
با سلام خدمت استادعزیزم، استاد در برخورد با زنان اونطور که دقت کردم البته نه همه، چندان تمایل به وارد شدن در بحث های سیاسی وجود ندارد و وقتی بعضی حرفهای سیاسی زده میشه این جمله را میگن که آدم باید اول خودش را درست کند یه روایتی راجع سیاست دیدم ازغرر الحکم مبنی بر اینکه کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است و آیا میشه در بحث های سیاسی به این روایت استناد کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ممکن است خانمها تمایلی در امور جزیی سیاسی که چندان مربوط به آنها نیست؛ نداشته باشند، ولی ملاحظه کردهاید در آنجایی که سیاست، عین دیانت است به تعبیر حضرت امام در وصیتنامهشان از مردان نیز جلوتر بودهاند و از این جهت میتوان گفت کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است. موفق باشید