باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً رفقا باید از ظاهربینی فاصله بگیرند و متوجه باشند هر وقت حرکت توحیدی در تاریخی شروع شود، برای عبور از تنگناهای تاریخ گذشته، زمان نیاز داریم. آیا واقعبینی حکایت از آن نمیکند که هرجا فرهنگ غربی به میان آمد، بنیاد آن جامعه را به ویرانی و آشفتگی و سرگردانی میکشاند؟ و آیا راهی جز مقاومت برای تحقق نظام توحیدیِ اسلامی در پیش داریم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخوی،کدام متن؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیری که حرکت توحیدی انقلاب گام گذاشته است، معلوم است که شیاطینِ درونی روح انسان و شیاطین بیرونی مانع این راه هستند. ولی آنچه معجزه میکند صبر و پایداری است معلوم است دشمن همین را میخواهد که با انواع مشکلات، مردم را از برکات اصلی انقلاب اسلامی که در پیش است محروم کند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: مشغول کتاب «جایگاه جن شیطان و جادوگر» در عالم بودم توی صحفه ۸۴ مطلبی بیان شده که برام سوال شد. فرمودید جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام صادق رسید و ... مگر جابر در زمان امامت امام باقر فوت نشدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه در زمان اقامت حَجّاج در مدینه، جابر نیز در آنجا بوده است، اقوالی که مرگ او را بعد از سال ۷۴ قمری دانستهاند درستتر به نظر میرسد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده: خواهشمند است جهت استفاده هر چی بیشتر علاقمندان جنابعالی از مباحث مطروحه، جلسه ای هفتگی در یکی از مساجد مرکز شهر برگزار نمایید. باسپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر مسجد انبیاء در سه راه سیمین، مرکز شهر نیست؟! از آن جهت که از اطراف مثل فلاورجان و خمینیشهر هم می توانند در جلسه شرکت کنند. موفق باشید
با سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار: طاعات و عبادات مقبول در گاه احدیت. استاد در زمانه ای قرار داریم که روح پرسشگری در افراد خیلی زیاد شده و با هر کسی در هر سن سالی که صحبت می کنیم انگار روحشان مملو از پرسشهایی است که در طول سالیان به آنها فکر می کرده اند و الان به یکباره جوشش گرفته و دنبال پاسخ هستند، یکی از این پرسشها که مطرح شد را خدمتتان عرض می کنم شاید در نگاه اول موردی پیش پا افتاده باشه ولی به دنبالش سوالات دیگری را در ذهن می آورد که گاهی جنبه مبنایی پیدا می کند، چرا در دوران عادت ماهانه که یک تغییر فیزیولوژی در بدن و لازمه حیات بشر و نشانه سلامت ساختار فیزیکی اندام زنانه و تولید مثل است دختران وزنان از بعضی عبادات به خصوص نماز، (عبادتی که در هیچ حالی جز این حالت از انسان ساقط نمی شود) محروم هستند؟ چرا در مکانهای مقدس مثل مساجد و حرمها نمی توانند رفت و آمد کنند؟ چرا این گونه با این مسئله طبیعی برخورد شده؟ به طوری که به خصوص دختران نوجوان و جوان در این ایام احساس تحقیر می کنند، احساس می کنند در موردتغییر جسمی که دخالتی هم در آن ندارند مورد اهانت و محرومیت قرار گرفته اند و می پرسند چرا این تغییر و حالت ناپاکی به حساب می آید؟ من نتوانستم پاسخی قانع کننده بدهم. استاد این گونه سوالات را چه طور باید پاسخ داد؟ چون اگر پاسخ اقنایی داده نشود کم کم با توجه به شبهاتی که امروزه فراوان القا می شود به اصل دین اسلام بعضا شک می کنند. لطفا راهنمایی فرمائید و پاسخ اقنایی به این سوال بدهید، سلامتی توفیق روز افزون استاد عزیز را از درگاه حضرت حق آرزو مندم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بحث در تفاوت روحیههای خانمها در آن موقعیت است و رخصتی که خداوند در إزای چنین تغییراتی در آن مدت برای آنها مطرح میکند از آن جهت که روح انسانها در موقعیتهای مختلف، احوالات مختلفی را در خود دارند؛ خداوند خواسته است تا خانمها در آن شرایط به خود سختگیری نکنند نه آنکه تحقیری در میان باشد و از این جهت پاسداشتن و احترامگذاشتن به دستورات شرع مقدس در آن موقعیت، برکات و ثواب خاص خود را دارد. در این مورد اساتیدی مثل حاجیه خانم لطفی مطالب و نکاتی را مطرح فرمودهاند که خوب است از طریق شاگردان ایشان آن مطالب را به دست آورید.[1] موفق باشید
[1] - https://www.hamgaman-institute.ir/teacher
سلام استاد: خدا قوت! استاد جان، رابطه ی عقل و دین چگونه است؟ آیا عقل بخشی از دین است یا عقل در کنار دین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به دو روایت زیر توجه فرمایید که یکجا پيامبر صلي الله عليه و آله میفرمایند : اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبى ها با عقل شناخته مى شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
و یا در جای دیگردر توصيه به حضرت على «علیهالسلام» میفرمایند: «يَا عَلِيُ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُم»[1] اى على! وقتى مردم به انواع نيكیها می خواهند به خدا نزديك شوند تو با عقل، به خدا نزديك شو، كه از آنها سبقت خواهى گرفت.
همه این نکات حکایت از آن دارد که ما باید با نگاه عقلانی به دین و عبادات دینی رجوع داشته باشیم، وگرنه گرفتار انواع تحجّرها و مقدسمآبیها میشویم. موفق باشید
[1] ( 1)- شرح الكافى- الأصول و الروضة( للمولى صالح المازندرانى)، ج 1، ص 224.
با دل امیدوار خویش در هر محفلی چشم چرخاندم به شوق دیدن صاحب دلی برکه ام؛ آن برکه بی هم کلامِ شوربخت نیست در تقدیر من انگار ماه کاملی در پی گنجی که میگویند در من مخفی است روز و شب در خویش می گردم؛ چه دور باطلی! سلام و درود خدا بر استاد عزیز: می دانیم مقصد کجاست و مسیر چیست اما رخوت و سستی ما را فراگرفته و حال تکان خوردن نداریم. آشفته و پریشان و بهم ریخته از خودیم. چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «همچو چَهکن خاک میکَن گر کسی / زین تن خاکی که بر آبی رسی». نیایشها برای گشودهشدن راه است. اگر بتوانید با دعای «صباح» امیرالمؤمنین «علیهالسلام» مأنوس شوید، در مقابل شما راههای گشوده زیادی به سوی آسمان باز خواهد شد، إنشاءالله. موفق باشید
سلام: مظهر جلال خدا و جمال خدا کدام فرشتگان یا عقولند؟ شاید بگویید پیامبر اسلام اما آیا مظهر تام حتما باید یک انسان باشد؟ هیچ عارفی با عقول و ملائکه تطبیق نداده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جناب عزرائیل را بتوان مظهر اسم جلال خداوند دانست و جناب جبرائیل را مظهر اسم جمال. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت به فضل خدا سه سال است محضر مبارکتون در سیر مطالعاتی قرار دارم، هم اکنون مشغول به صوت های تفسیر و خطبه ۳۱ نهج البلاغه هستم. از طرفی در کارخانه مواد غذایی مسئولیت نظارتی (رئیس کنترل کیفیت) دارم و از طرفی مشغول به ادامه تحصیل (ارشد) در رشته مرتبط با شغلم هستم. اتفاقات و امور کاری و تحصیلی خیلی خیالم را به خود مشغول میکند، با اینکه بارها کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم اما از عدم تمرکز در نماز و مشغول بودن خیال واقعا آزرده ام و میخواهم محبتی کنید و راهی را برای خروج از این حال ارائه بفرمایید که در عین خدمت در جهت اقتصاد کشور، حال معنوی ام را نیز حفظ و تمرکز در عبادت را نیز داشته باشم. توفیق مداحی اهل بیت علیهم السلام را نیز دارم و تنها جایی که تمرکز دارم اجرای جلسات مداحی و مناجات است. ممنون از شما و تیم المیزان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به این فکر کنید که راهی در پیش است.
بیآینده و بییادی از گذشته، به کجا میتوانیم بنگریم و در کجا میتوانیم قرار گیریم؟ بیجهت در حال نفس کشیدنیم و خود را از دست دادهایم و احساس میکنیم برای ابد از دست رفتهایم. کجاست زندگی؟ آیا نام این نفسکشیدنها را میتوان زندگی نامید یا باید به جهانی دیگر و تولدی دیگر فکر کرد که در آن، امیدی مانند امید حاج قاسم سلیمانی در آن باشد و فریب مدعیانی که گمان دارند انسان را میشناسند، نخورد؟
این انسانِ کوچکشده کجا میتواند به دنبال خود بگردد وقتی حتی خود را گُم کرده، مگر آنکه باز بزرگیِ از دسترفته خود را جستجو کند؟ به بزرگی سردار بدون مرز، بدون مرز، چه از نظر جغرافیا و چه از نظر قوم و قبیله. آیا او بزرگیِ همه انسانهای این تاریخ نیست؟ وقتی حتی نهتنها در کنار مسیحیان عراق و سوریه گویا مسیحی است و گویا داعشیها، کلیساهایی که مربوط به کیش اوست را خراب کردهاند، بلکه در کنار ایزدیهای عراق نیز گویا در کیش ایزدیها است تا به وسعت همه انسانها به صحنه آید و از بیآیندگی و از بییادی نسبت به گذشته عبور کند و با نظر به او جهانی و انسانی متولد شود که دیگر کوچک نیست، به کوچکی انسانی که در تاریخ مدرن میخواهد جهانی شود، ولی با آرزوهای کوچک، کوچک و کوچکتر شد.
این حاج قاسم سلیمانی است که متذکر جلالت انسانی شد که مسیر جهانیشدن را گم کرده بود و بیشتر از همیشه آزمندی و طمع را جایگزین فضیلت و جهانیشدن کرد. او آمد تا همگی با هم سخن بگویند و تواضع به جای تکبّر بنشیند و معلوم شود انقلاب اسلامی در این تاریخ، متذکر چه امری است؟ و چرا امام شهیدان دغدغه همه مستضعفان جهان را در سر میپروراندند؟
هرکس در امروزِ خود، حاج قاسم را درک کرد و وارد تاریخی شد که او در این تاریخ، بالیده است، امروز را روز پیروزی خود بداند زیرا این انسان در جان او و در دستها و در پاهایش امید تازهای روییده است، امید حاضرشدن در جهانی دیگر که بشر جدید در جستجوی آن بود ولی در یافتن آن ناکام ماند.
موفق باشید
با سلام استاد: ۱. اگر شخصی مهمان ما شود که به هر نحوی ما مجبور به تکریم او باشیم هر چند با ما اختلاف عقیده داشته باشد یا نمیدانم ممکن باشد تکریم او جایز نباشد اما ما مجبور به حفظ ظواهر و مدارا باشیم حتی با اینکه سخن هایش ضد حکومت، دین وغیبت باشد این اجازه را داریم که در آن جلسه بنشینیم؟ چقدر حدود نشستن ما در آن جلسه باشد که هم دینمان به خطر نیفتد و هم دنیایمان از این سخت تر نشود؟ و اگر سوالاتی از ما بپرسد که ممکن باشد کسی از پاسخ ما برنجد ولی پاسخ ندادن به آن شخص هم مقدور نباشد بهترین کار چیست؟ گاهی حتی گفتن حقیقت هم آسیب رسان است اما سکوت هم... جایی را در نظر بگیرید که حتی از معذرت می خوام دستش..یی رفتن ما هم داستانها ساخته اند. ۲. در رفتن به مهمانی ها چطور اگر ما نتوانیم در مقابل اراده جمع به دلایلی بایستیم و بدانیم مثلا اگر عروسی است موسیقی حرام و رقص دارد و طولانی در آن می مانند و یا جلسات مهمانی شب نشینی یا طولانی یا پر از غیبت و... است، و وظیفه ما در آن زمان مثلا مطالعه می باشد اما مجبور به حضور در آنجا شویم، حکم برای ما چیست؟ آیا ذکری هست که خود را مشغول به آن کنیم؟ یا کاری هست که بتوانیم انجام بدهیم؟ ۳. در مقابل جاهلی که به دلایل ظاهرا درست ولی باطنا معیوب قصد آسیب زدن به ما را دارد چه رفتاری صحیح است؟ تا چه حد مجاز به سکوتیم؟ ۴. در مورد برخورد درمهمانی ها ونحوه ار تباطات با توجه به شرایطم خیلی دوست دارم بیشتر بدانم آیا منبعی در سایت برای این امر وجود دارد؟ یا نصیحتی دارید که به من لطف فرموده و ارائه دهید؟ البته من پرسش های سایت را تا حدودی بررسی کرده ام ولی چون مقتضای شرایط افراد با هم متفاوت است مزاحمتان شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از موضوعاتی که فرمودید در جای خود بحثی جداگانه دارد. در مورد میهمان داریم: «أَكْرِمِ الضَّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كَافِرا» زیرا احترام به او موجب میشود تا او در دل خود نسبت به ما و عقاید ما نرم شود. آری! ما با جدال به جایی نمیرسیم سعی کنید در این موارد موضوع را عوض کنید. بحث مدارا، رویهمرفته مهم است که روایات آن ذیلاً خدمتتان تقدیم میشود. در عروسیها تا آنجا که میشود موسیقی و رقص زن برای زن را بنا به فتوای بعضی از مراجع حمل بر حلّیّت بکنید مگر آنکه اختلاط زن و مرد در میان باشد که باید چنین جلسهای را ترک کرد. موفق باشید
فرهنگ «مدارا» که در متون دینی و روایات بر آن تأکید میشود، حکایت از آن دارد که انسانها میتوانند با حضور در سنتی خاص و تاریخی معین به فهمی نائل شوند که محصول و برآیند گفتوگوی طرفین است، بدون آنکه نتیجه نهایی گفتوگو از قبل قابل پیشبینی باشد. بلکه رابطهای دیالکتیکی در میان است و از این جهت گفته میشود «فهم»، یک رخداد است که به گفته جناب گادامر با ادغام افقها پیش میآید.
معلوم است که در سنت مدارای مدّ نظر دین، هرکدام از افراد افقهایی را مدّ نظر دارند که آن مدارا از سنت و تاریخی که افراد در آن هستند شکل گرفته و در بستر گفتوگویی که پیش میآید «فهم» رُخ میدهد و بدین لحاظ فهم، امری است تاریخی و همواره رو به جلو.
با توجه به این امر نظر میکنیم به روایات وارد شده از طریق رسول خدا «ص» و ائمه معصومین «ع».
روايت شده كه خداوند تبارك و تعالى به رسول گراميش «ص» وحى نمود؛ همچنان كه در برابر فرائض و واجبات مسئوليت دارى و نسبت به آنها مؤاخذه ميشوى، در باره مدارا كردن با مردم مؤاخذه خواهى شد. (بحار الأنوار، ج68، ص: 90)
رسول خدا «ص» فرمودند: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ» (الكافى، ج 2، ص 117.) مدارا با مردم نيمى از ايمان است و نرمش با آنها نيمى از زندگانى. این بدان معنا است که باید اندازه فهم مردم را از دین و وظایف دینی رعایت کرد.
رسول خدا «ص» میفرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ- مُدَارَاةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ وَ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ خِفَّةُ لِحْيَتِه» ريشه خِرد پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم است در غير ترک حق، و از خوشبختى مرد است كمىِ نزاع و جنگ.
از حضرت باقر «ع» هست که: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِيمَانِ الرِّفْقُ» براى هر چيزى قفلى است، و قفل ايمان نرمش است. و یا میفرمایند: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِيمَان» هر كه را نرمش بهره دادند، برای او بهرهای از ایمان را مقرر کردهاند.
از حضرت صادق «ع» هست که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ». (اصول كافى، ترجمه كمرهاى، ج4، ص: 359) به راستى خدا تبارك و تعالى اهل نرمش است نرمش را دوست دارد و از نرمشِ او با بنده ها است كه كينه ها را از سينه هاى آنها در كشد. مسلّم یکی از موارد رفق با مردم همان است که انتظار نداشته باشیم همه آنطور که ما دین را میفهمیم آنها هم به همان صورت بفهمند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «ص»: «الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْم» نرمش ميمنت دارد و سختگيرى شوم است. و همچنان حضرت میفرمایند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ» نرمى روى هر چه گذاشته شد، آن را زينت داد و از هر چه برداشته شد، زشتش ساخت. پس در واقع با رفق و مدارا بهتر میتوان افراد را با خود همراه کرد و نسبت به آنچه حق میدانیم وارد نمود.
پیامبر خدا «ص» میفرمایند: «إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَةَ وَ مَنْ يُحْرَمِ الرِّفْقَ يُحْرَمِ الْخَيْر» در نرمى، زيادى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد از خير محروم گشت. این نشان میدهد اگر علامه دهر هم باشیم ولی اهل مدارا نباشیم برکتی برای خود و دیگران نداریم.
امام صادق «ع» فرمودند: «مَا زُوِيَ الرِّفْقُ عَنْ أَهْلِ بَيْتٍ إِلَّا زُوِيَ عَنْهُمُ الْخَيْر» از هر خاندانى كه نرمى دور شد، خير از آنها دور گشت. (الكافي، ج2، ص: 119) و رسول خدا «ص» میفرمایند: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض» خداوند به همانگونهای که به من در مورد واجبات امر کرده، در مورد مدارا با مردم نیز امر فرموده. زیرا در چنین فضایی است که انسانها احساس میکنند میتوانند وارد تاریخی شوند که با انقلاب اسلامی شروع شده و انقلابیون به آنها سختگیری نمیکنند.
سلام استاد عزیز: حضرتعالی در مباحثتون از روایات استفاده می کنید که با توجه به سبقه حوزویتون مایلم سوالی بپرسم. آیا از حیث حدیث شناسی از لحاظ صحت و سقم متن و سند روایات، معناشناسی لغات و از این دست مسایل کمک می گیرید یا به فحص اساتیدتون از جمله علامه و امام و آقایان آملی اعتماد می کنید؟ از این جهت می پرسم که به نظرم باید به اجتهاد در تولید علم از منابع برسیم و از تقلید عبور کنیم اگه می خوایم از تمدن جهان شمول اسلامی حرف بزنیم و با روش هایی که علمای جوان و متاسفانه مهجور حوزه ازش حرف میزنن اجتهاد منحصر در فقه نباید باشه و مسیرش هم هرگز نیاز نیست که اینقدر پیچیده، نامانوس و مطول باشه و البته در کنار انتقاد، پیشنهادات معقولی هم دارن که اگه مایل هستید یا کتاب هاشونو براتون بفرستم یا آدرس و اسم تقدیم کنم. دعا کنید خدا توفیق و امکان حضور بده تا چند خبری و لو اندک ازین دست امیدبخش های بیدار کننده از حوزه علمیه ی نازا شده ی امام صادق علیه السلام براتون بیارم که برای امثال من که نا امید از طریق اجتهاد بودیم، کور سوی امیدی هست در ظلمت این دالان ویران که سالهاست جز خروجی کَمّی، خبری از کیفیت درش نیست که این اتلاف استعداد نطفه های شیعه فقط و فقط در قیامت ظرفیت بررسی همه ابعادش هست و براستی قیامت چه موید خوبی بر عدالت کردگار بی همتاس. علی الحساب اگه صلاح دیدید به این مقاله نگاهی بندازید: دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول همکلامی با حضرتعالی افتخار بنده هست و اطاله کلام از سر حب استاد شاگردی. عذرا مولای
باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه مهم امروزین ما فهم حضور تاریخی انقلاب اسلامی است و تبیین راه شهدا ذیل ولایت فقیه. گفت:
عاقل به کنار جوی پی پل میگشت دیوانه پا برهنه از جوی گذشت
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام مدیریت آن حضرت در جامعه بر اساس عدل است و نبود حاکمیت استکبار، نه آنکه اختیار از آنها گرفته شود و دیگر کسی نتواند بدی بکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله با انسجامی که از طریق جناب آقای رئیسی بین کادر دولتمردان پیش آمده است، میتوان بسیار امیدوار بود زیرا همه بنا دارند در سنتی که با انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام پیش آمده، جلو بروند و نه در بستر مدیریت فرهنگ غربی که عموماً ما را در ناکامی قرار میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، تطبیق با شهود امامان معصوم است. عموماً در این رؤیاها انسانها با تصورات خود روبهرو میشوند و اساساً در روایات ما تأکید بر آن است که خواب، حجّت نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که به ما فرمودهاند: «اطلبوا العلم و لو بالصین» خِرد علمی در هرجای دنیا که باشد، مطلوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در ذات، بسیطاند ولی در تجلی اسماء در مظاهر مختلف متکثر میباشند لذا گفت: «صد هزار انگشت ایما گر برآرد زآستین / در حقیقت جز جمال نیّر یکتاش نیست». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی نیست که بنده بتوانم نظر بدهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت رب و معرفت نفس! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت خوبی داشتهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان مأواگزیدن در توحید حضرت ربّ العالمین و حضور مطلق اوست در همهی عالم، تا ما خود را در آغوش او احساس کنیم و عبادات را وسیلهی نزدیکشدن به خدایی بدانیم که ما را در برگرفته است، ولی ما از آن دربرگرفتگی غافلیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان اینطور نتیجه گرفت که در هرکاری باید از مسیری که بهترین و طبیعیترین مسیر است، وارد شد و این نوعی تقوا بهحساب میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. یک موحد اگر در امور جزئی وارد شود، درک او جامعتر و همهجانبهتر است. ولی در هر حال آنچه انسانهای غیر موحد بهکار بردهاند و مثلاً کامپیوتر را ساختهاند؛ در حیطهی عقلی است که اصطلاحاً به آن عقل جزیی میگویند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتهی مهم کتاب «تفکر زائد» آقای مصفّا در این است که به خوانندهی خود تذکر دهد چگونه با آنچه اندیشهی صحیح را به حاشیه میبرد و انسان را با آن حاشیه ها درگیر میکند و از هدف اصلی و اندیشهی جهتدار بازش میدارد و فکر میکنم با توجه به این امر، انسان سعی میکند از هر کتابی و از هر گفتگویی و حتی در ارتباط با خود، راه را گم نکند. این چیزی است شبیه سخن مولانا که میگوید: «رهروِ پیغمبرانی رَه سپر / طعنهی خلقان همه، بادی شمر». آقای مصفّا در کتاب «همراه با پیر بلخ» بحث تفکر زائد را بیشتر تفصیل میدهند. ایشان نخواستهاند در جای یک انسان راهنما به امور قدسی بنشینند، بلکه تحت تأثیر کریشنامورتی، روشِ برخورد با موضوعات را آزاد از تفکر زائد با خواننده در میان میگذارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید منظور لیوتار از آن جمله در رابطه با کلانروایتها، مربوط به نظریههایی است که افراد و متفکران دادهاند، نه متون مقدسی که فراتاریخی میباشند و قصهی سنن و نوامیس عالم را متذکر میشوند. موفق باشید
