بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32196

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: دیداری جناب رئیسی اخیرا با برخی بزرگان قم داشتند صحبت های دو تن از این اعزه را می آورم خداوند مردم را «کریم» آفرید؛ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ»، روی این اصل کشور را کمیته امدادی اداره کردن برخلاف فرهنگ خلقت است، خداوند انسان را با کرامت خلق کرد و دستور داد کرامت انسان محفوظ باشد. مسئولان باید همت بلند داشته باشند و بدانند که مدیریت و اقتصاد یک کار علمی است عزیز دیگر در برخی سایت ها آمده که فرمودند ما اهل فن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم. کاری که از دست بنده ساخته است دعا برای رفع مشکلات کشور است. آن سخن عزیز مبنی بر علم بودن اقتصاد و این سخن منسوب اهل فن نبودن مورد سوءاستفاده شده است اما حقیر سوالی که دارم واقعا شخصیت های برجسته حوزه راهکاری برای حل مشکلات کشور ندارند و فقط دعا از دستشان برمی آید؟ واقعا اقتصاد علم است یا شعبه ای از دین؟ و مگر همه علوم را دینی نمی دانستند اگر آری حوزه ها مگر در زمینه دین رسالت ندارند؟ نکته ی دیگر تعبیر کمیته امدادی هم با توجه به تکاپوهای کمیته در زمینه کارآفرینی تعبیر مناسبیت؟ اگر کمیته مطلوب نیست چرا امام بنیان نهاد؟ اگر مقصود صدقه دادن کمیته است مگر صدقه در اسلام نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه دین در همه امور توجه به جایگاه قدسی انسان است و راهکارهای مبنایی که دین می‌دهد، کمک می‌کند تا انسان‌ها در امورات فرعی و جزئی از اصول انسانی خود منقطع نگردند و در همین رابطه ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع». موفق باشید

32022
متن پرسش

بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: تفاوت ساحت وجود در دیدگاهی که جناب مارتین هایدگر متذکر آن می‌شوند با آنچه صدرای جان بشر، صدرالمتالهین متذکر آن می‌گردند در چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین از «وجود» شروع می‌کند و حقیقت «وجود» را در مظاهرِ آن دنبال می‌نماید. و جناب هایدگر در دازاین یا انسان به معنای خاصِ آن، به «وجود» نظر دارد و اساساً سراغ «وجود» به معنای مطلق آن نمی‌رود و بلکه «وجود» را در نسبت انسان با سایر مخلوقات دنبال می‌کند. که البته هر دو نگاه به «وجود»، لازم است و حکایت از دو وجه از وجوه فلسفیِ انسان دارد. موفق باشید

31985
متن پرسش

سلام استاد عزیز: می‌خواستم بدونم یک مومن تا کجا میتونه پل های پشت سرش رو خراب کنه؟ اگر شخصی مومن بوده و حتی مقام بالایی داشته ولی در حال حاضر بگونه ای کار رو خراب کرده [با غفلات] که با اینکه ته دلش میدونه خدا می‌بخشه ولی میدونه که دیگه آب از سرش گذشته. نمی‌دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه. ولی سوال آخر اینکه الان که شخص پل های ماقبلش رو خراب کرده و مدتی به سبب آن بگونه ای از رحمت خدایی دور بوده چگونه با اینکه ضعیف النفس هست بتواند تمام گذشته را جبران کنه؟ گاهی دچار این میشم کا واقعا اعتقادم به «انت اکرم من ان تضیع من ربیت و الی اخر» رو از دست میدم. چون می‌بینم خیلی زحمت کشیدم ولی بازم خدا اونجوری که باید، راضی نشده. آهی می‌کشم و باز ادامه میدم. حال میخوام بگم شما راهی بس محکم و سریع به من نشان دهید که استارت بزنم و دیگر به عقب نگاه نکنم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرموده‌اند که هرگز از رحمت حضرت معبود مأیوس نباشید. فرموده‌اند: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏» بگو ای بندگان من که در مورد خود تندروی کرده‌اید و از مرز بندگی خدا خارج شده‌اید! از رحمت خدا مأیوس نگردید. به تعبیر «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» نظر بفرمایید تا روشن شود چه اندازه خداوند متوجه نحوه لغزش‌های ما می‌باشد و در همان راستا تذکر می‌دهد راه جبران بسته نیست. اسرافِ بر جان، یعنی روح و روان و جان خود را از تعادل و یگانگی خارج‌کردن. یعنی یک بُعدی‌شدن و در اموری که مهم نیست افراط و تفریط به خرج‌دادن. گاهی انسان نمی‌فهمد مشکلش چیست، وقتی خداوند به آن مشکل اشاره می‌کند تازه می‌فهمیم دردمان و مشکل‌مان و جهت و ریشه‌ی آن کجاست و چرا کارمان به انتخاب اموری کشیده شده که ربطی به شخصیت اصیل انسانی‌مان نداشته و عملاً گرفتار نوعی از خودبیگانگی شده‌ایم، در آن حدّ که نمی‌دانیم چگونه باید باشیم و چه نوع شخصیتی را در رابطه با خود باید دنبال کنیم؟ احساس می‌کنیم که نمی‌دانیم چه هستیم و آن انضباط قلبی را که راحت با آن با خدا بتوانیم ارتباط پیدا کنیم را گم کرده‌ایم. حسرت افرادی را می‌خوریم که در عالمِ روحانی خود به‌سر می‌برند و ما آن کیفیتی را که به کمک آن بتوانیم ماورای زمان، با روح تاریخی که اولیای الهی در آن زندگی می‌کردند، زندگی کنیم از دست داده‌ایم.

خداوند دقیقاً در آیه‌ی فوق به چنین انسانی پیغام می‌فرستد که ای پیامبر به همان‌هایی که در به کارگیری خود جانب افراط را طی کردند بگو راه بسته نیست و می‌توانید به همان نقطه‌ی کمالی که در طلب آن بودید برسید. مگر تحت تأثیر دام‌های دنیای مدرن زندگیت را خراب نکرده‌ای و انضباطی را که باید در بندگی داشته باشی از دست نداده‌ای؟ از رحمت الهی مأیوس نباش، باز هم آن حالات روحانی رزمندگان، باز مناجات‌های شبانه‌ی دلسوختگان، باز ایثار و محبت همه‌ی آنها در سعه‌ی رحمت الهی، در پیش است. چرا یأس؟

۲. ظرفیت انسان آن‌چنان گسترده است که راهزنانی چون فُضیل بن عیّاض‌ها را تا مرز اولیای الهی پیش می‌برد که خوب است سری به زندگی‌نامه او بزنید. موفق باشید              

31525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: دو سوال از محضر استاد داشتم: ۱. اندیشمندان اسلامی که دارای نظام فکری در حوزه تربیت هستند چه کسانی هستند؟ ۲. سیر مطالعاتی آثار این اندیشمندان، برای بدست آوردن این نظام فکری، صرفا در حوزه تربیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اندیشه اسلامی بیشتر روی اخلاق تأکید می‌شود که عملاً همان تربیت به حساب می‌آید و بحمدلله کتاب‌های اخلاق کم نداریم. در این رابطه می‌توان نظام فکری خود را شکل داد. موفق باشید

31272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده تازه با این کانال آشنا شده ام و ممنون می شوم سوالم را پاسخ بفرمایید در رابطه با اینکه چرا باید برای موجود شدنمان طبق روایات سپاسگزارم باشیم. ۱. وقتی نبودیم بنابراین بود و نبودمان فرقی نمی کرد. ۲. اگر الان بما وجود عطا شده مگر قبلا کجا بودیم که حالا باید از وضعیت خودمان سپاسگزار باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نکاتی در این رابطه می‌یابید. به این معنا که بودنِ ما یعنی نسبتی با خدا داشتن، خدایی که عین کمال است و پاسداشتِ این بودن از طریق عبودیت، یعنی به منبع کمال مطلق متصل بودن و چنین بودنی را تجربه کردن و با آن به‌سربردن. موفق باشید

31155

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در کتاب آداب نماز امام خمینی دو مرتبه برای حضور قلب نوشته، مرتبه نازل تر را حاضر و محضر و مرتبه بالاتر را مشغول حاضر و جمال جمیل بودن توضیح می دهد _ در جایی دیگر هم خواندم که اگر جلال الهی آشکار شود فرد به رکوع می رود و اگر جمال الهی آشکار شود، فرد به سجده می رود. یعنی حضور قلب بالاتر همانی است که فرد را به سجده برساند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله. زیرا بالاترین حضور آن است که انسان از خود فانی و به حق باقی شود و این در حقیقت سجود پیش می آید. موفق باشید

30921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. برای سوال 30902 جوابی در سایت نبود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که بتوانیم سؤال و جواب را در معرض نظر عموم کاربران قرار دهیم. به صورت شخصی به ایمیل‌تان این‌طور جواب داده شد: 30902- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این موارد، مواردی نیست که بنده بتوانم حرفی برای گفتن داشته باشم. همین اندازه می‌دانم که آری! رعایت حقوق مساوی برای همسران دائمی است. موفق باشید

30288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: روزگارتون به خیر و سلامت و عافیت، استاد در این یک سال بخاطر وجود مساله کرونا و حواشی اون و خصوصا اخیرا بیشتر بخاطر فوت چهره های سرشناس ورزشی یه جو افسردگی و نامیدی در مردم دیده میشه و امید به زندگی در اونها کم شده، شما چه توصیه و راهنمایی برای همچین جوی دارین؟ تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در مقاله‌ی « نگاه الهیاتی ما به ویروس کرونا» عرض شد ما در این موارد باید تلاش کنیم حکمت این مسائل را بفهمیم. زیرا جهان از دست خداوند رها نشده و این‌طور نیست که خداوند از قبل این واقعه‌ها را نمی‌دانسته. موفق باشید

29439

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در گروه بچه های دانشگاه یکی از بچه ها علت شفا گرفتن حضرت یعقوب را اینچنین گفت: (این دلیل علمی داشته بابای حضرت یوسف آب مروارید داشته پیراهن یوسف عرق کرده و اینا و بوده تو راه بعد الان از عرق داروی آب مروارید ساختن) لطفا نظرات را بگویید و اینکه این مدل افراد می‌گویند هر چیزی یک دلیل علمی دارد و شاید ما نمی‌دانیمشان و معجزه عجیب و اینا ها است و دلیل علمی دارد. لطفا بگویید تا برای این افراد بفرستم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی بپذیریم که خداوند هم اگر خواست در نظام عالم ماده کاری بکند از اسباب مادی استفاده می‌کند؛ مشکلی پیش نمی‌آید که بگردیم سبب مادی معجزات را پیدا کنیم. عمده آن است که سبب را به سببِ سبب و سببِ سبب را به مسبب‌الاسباب منتهی بدانیم. موفق باشید

28617

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نمیدونم کانال تهاجم در تلگرام رو که قبلا فرستادم دیدید یا نه. ولی نویسنده این کانال آدم انقلابی ای هست و تحلیلای دقیقی داشته و دارد. الان میگن ما در آستانه فتنه اکبر اقتصادی هستیم: قبلا می‌پرسیدم: «چرا نام برخی مسئولان ارشد دولت در صف اول سیاه‌نمایان دیده می‌شود؟!» پاسخ ماند تا به #آبان98 رسیدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کانال ورودی نداشته‌ام. اگر مطلبی هست که بتوانم جواب دهم، بفرمایید. موفق باشید

28473

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت استاد گرامی! پدر و مادرم در سال های آغازینی که به سن تکلیف رسیده بودم، برای انتخاب مرجع تقلید، به من گفتند: آقای مکارم آسان تر گرفته اند(!) ایشان را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کن و بنده چنین کردم. در آن مدت، مهم ترین مساله ای که مطابق فتوای ایشان عمل کردم، وقتی بود که دانشگاه اصفهان قبول شدم و برای نماز و روزه هایم به حکم ایشان رجوع نمودم. سال آخر دانشجویی که با شما آشنا شدم و مطابق تفکرات و تعالیم شما، ارادتمند و عاشق رهبرم شدم، با یک روحانی، برای تغییر مرجع تقلید و مقلد رهبر شدن، مشورت کردم. ایشان جواب صریحی به من ندادند فقط گفتند: باید یقین به اعلم بودن ایشان نسبت به آقای مکارم داشته باشید. این حقیر نیز چون قلبا به این یقین رسیده بودم، مرجع تقلید خود راتغییر داده و مقلد رهبر شدم و در این 7-8 سال مطابق فتوای ایشان عمل کرده ام. تا این که سال گذشته به حوزه رفتم. با استاد فقه خود در این باره صحبت کردم و اکنون در درستی کار خود شک کرده ام. هر چند همچنان قلبم تصدیق میکند ایشان در غیر سیاست نیز اعلم از غیر هستند. آیا می توانید در این زمینه، این حقیر را راهنمایی بفرمایید؟ آیا با توجه به این که انتخاب اولیه ام براساس علم نبوده و بر مبنای سخن افراد غیر عالم، مرجع تقلید خود را انتخاب نموده ام، میتوانسته ام مرجع خود را تغییر دهم؟ لطفا اگر پاسخ به سوالم برایتان ممکن نیست، راهنمایی بفرمایید به کجا و چه کسی مراجعه نماییم؟؟؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:
همانطور که در رساله آمده، اگر شخصی بدون تحقیق از مرجعی تقلید کند مانند کسی است که اعمالش بدون تقلید بوده. بنابر این بایستی از اساتید خود در حوزه تحقیق کرده و اعلم را پیدا کنید.

بنده مقام معظم رهبری را اعلم میدانم. اگر شما هم پس از تحقیق، به ایشان رسیدید میتوانید به تقلید خود ادامه دهید

27518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی سلامتی: استاد گرامی با ترس های حاکم بر خود چه کنیم؟ مثلا من می بینم در فلان ارتباط گاه دچار اضطراب می شوم اما از از دست دادن آن هم بسیار هراس دارم به طوری‌که قدرت عمل را از دست می دهم. گاه شرایطی پیش می آید که انسان در مجموعه ای از ترس و خشم و نیاز درگیر است. واقعا برای تصمیم درست چه باید کرد؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید خود را در دستگاهی عقلانی و وحیانی شکل دهید راحت‌تر در این امور می‌توانید تصمیم بگیرید. پیشنهاد مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» داده می‌شود. موفق باشید

26979
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: برداشت بنده از مجموعه ی سخنان حضرتعالی این هست که عقل نیرویی ماوراء طبیعه هست و بر اساس گفته ی عارف سید هاشم حداد منشا تمامی قوا نور هست. با توجه به مطالب ذکر شده نقش مغز انسان در این میان چیست؟ می توان نقش پردازنده را در نظر گرفت و یا وسیله ای به عنوان نگدارنده ی کوتاه مدت مطالب؟ با تشکر و التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار می‌گیرد. مثل آن‌که نفس ناطقه جهت بینایی‌اش، چشم را به کار می‌گیرد. موفق باشید

25434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در آیه ۹۷ سوره اسراء تفسیر این قسمت آیه که می فرماید: «وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ» چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به قسمت ابتدای آیه، حضرت حق می‌فرمایند هرکس را که خدا هدایت کند حقیقتاً هدایت‌شده است و هرکس که از هدایت الهی به دلیل رویکردهایش، محروم شود، به غیر از خدا هیچ‌کس را یار و همراه برای نجاتش از گمراهی نمی‌یابد. موفق باشید

25080

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: استاد من طلبه سطح سه و رشته دانشگاهیم ادبیات نمایشی است. چند سالی مشغول به تولید فیلم کوتاه و مستند هستم. سوالی که دارم افرادی که در رشته های رسانه ای مثل فیلم سازی هستند برای اینکه دیده بشوند و بتواند سفارش قبول کنند باید خود را در شبکه ها اجتماعی (اینستگرام و ...) نشان دهند و بگویند من فلان کار را تولید کردم. استاد از خیلی از دوستان شنیده ام کسانی که خود را نشان داده اند مورد چشم زحم اطرافیان و فامیل و با شکست مواجه شده اند. استاد راهکار چیست؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز را از خدا بدانید و نه از خود و با این رویکرد از خواندن آیت‌الکرسی غفلت نکنید. موفق باشید

24891
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد محترم: در کتاب «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» فرموده بودید، در حال بودن یعنی اینکه عملا اراده ای را قرار ندهید و اراده ها را به خداوند واگذار کنید. بنده در موقعیت ها متوجه نمی شوم کدام اتفاق اراده و خواست الهی است. آیا ممکن است اراده خداوند مثلا در کاری بوده و من آن کار را رد کرده باشم، چه کار کنم که مطمئن باشم طبق خواست و اراده الهی حرکت می کنم؟ البته در مسیر دینی کاملا متوجه هدایت های حساب شده خداوند می شوم ولی در زندگی دنیایی ام نمی دانم چه کار می کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید متذکر حضور حضرت حق بود مثل ماهی که در دریا است و آبِ سرچشمه آن را احاطه کرده است و در عین حال به سوی سرچشمه در حرکت است. موفق باشید

34566
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده: در کتاب انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی در صفحه ۴۱ می فرمایید: «درک نکردن حقیقت و جایگاه انقلاب موجب می شود تا انسان از اوقاتی که ایام الله انقلاب پدید می‌آورد و اهل ایمان و مردان انقلاب در آن وارد می‌شوند، محروم باشد و «وقت» خوش نداشته باشد. کسانی که توانستند انقلاب اسلامی را بشناسند و با حقیقت آن متحد شوند، و وقتشان وقت انقلاب است، از انقلاب چیزی نمی‌خواهند بلکه هر چه دارند در راه انقلاب می‌دهند.» استاد از نظر این حقیر بزرگ ترین ظلمی که دولت های غیرانقلابی به مردم و ملت می کنند صرفاً ظلم اقتصادی و بی تحرکی و کم کاری نیست. که البته همه این ها هست ولی تنها این نیست. بلکه بزرگ ترین ظلم محروم کردن ملت از «حضور و شور تاریخی و حماسی و اوقات خوش انقلاب» است. گویا در زمان جنگ هشت ساله و تا حدودی در تاریخ دولت های نهم و دهم، این شور و نور تاریخی و حماسی بسیار برجسته شده بود و آن عهد قدسیِ ازلی به ملت بازگشته بود و همه را دربرگرفته بود. در یک چنین شرایطی به قول حضرتعالی «مردم از انقلاب چیزی نمی‌خواهند بلکه هر چه دارند در راه انقلاب می‌دهند» لذا بزرگ ترین خدمتی که دولت های انقلابی می توانند بکنند، قرار دادن ملت در ریل تاریخ نورانی انقلاب اسلامی است با همه ی حماسه ها و تجلیات و اوقات خوشی که به همراه دارد هر چند ممکن است کمبودهای اقتصادی و مادی هم وجود داشته باشد. نظر حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت همین‌طور است. زندگی در این زمانه، حضور در اوقات خوش انقلاب معنی خود را پیدا می‌کند که گاه و بیگاه خود را نشان می‌دهد. نمونه آن را شما در حضور دیروزِ مردمِ انقلابی در راهپیمایی ۲۲ بهمن ملاحظه کردید که بعد از اغتشاشات چند ماه گذشته پیش آمد و با این حضور، ما حقیقتاً موجودات زنده‌ای شدیم که می‌توانیم با ابتکارات خود به آینده‌مان معنا بدهیم و حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی خود را فهمیدیم و حضور در این راهپیمایی‌ها تجربه همان معنای بودنِ دیروزمان بود که با حضرت روح الله چشیدیم. آیا جز این است که انقلاب اسلامی به عنوان جبهه مقابل سیاه‌ترین و ظلمانی‌ترین جبهه استکبار و با نظر به انسانی که در دل این تاریخ در حال تولد است، انسانی مانند حاج قاسم سلیمانی، همان آخرین حلقه از زنجیر تحول تاریخی است که باید در آن حاضر شد؟ و چنانچه انقلاب اسلامی را پاس نداریم، بی‌معنایی و پوچی، آهسته‌آهسته و پیوسته به سراغ‌‌مان می‌آید، هرچند در ایران زندگی کنیم. موفق باشید.

33592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: من یک دانشجو هستم و در پی این حوادث و فتنه ی اخیر دچار سردرگمی بسیارزیادی شده ام. سردرگمی نه به خاطر اینکه کدام راه درست است، نه! متاسفانه قبلا مطالعه ی زیادی نداشتم برای همین برای اینکه به آن درجه ی جوان ایرانی با بصیرت برسم از این بابت سردرگمم که نمی‌دانم چگونه اطلاعاتم را بالا ببرم تا آن فعالیت های دانشجویی را داشته باشم. از کجا شروع کنم؟ کدام کتابها را مطالعه کنم؟ چگونه وقت بگذارم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد خوب است که در صحنه‌های آموختن هرچه بیشتر معارف اسلامی و الهی از یک طرف، و در صحنه درک حقیقت انقلاب اسلامی از طرف دیگر، حاضر شوید. در رابطه با معارف، پیشنهاد ما سیر مطالعاتی سایت می‌باشد و در مسائل انقلاب اسلامی، پیشنهاد می‌شود به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله تعالی‌علیه» رجوع شود. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

33101

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض احترام: درباره آموزش تفسیر المیزان بطور کامل و به صورت حضوری از شما راهنمایی می خواستم که آیا مثلا در قم یا جای دیگر محلی سراغ دارید که بتوانم حضوری و مداوم از کلاسها استفاده کنم؟ تا جایی که اطلاع پیداکردم در جامعه الزهرا و موسسه امام خمینی برای من امکان تحصیل ندارد اگر شما جایی معرفی بکنید ممنون می‌شوم (مباحث مجازی هم هستند اما حضوری ارجحیت دارد) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله از دروس استاد عابدینی در این مورد بتوانید استفاده کنید. ولی در جریان جلسات حضوری نیستم. آدرس سایت ایشان https://ostadabedini.blog.ir/category/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C/ . موفق باشید

32637
متن پرسش

سلام استاد عزیز. عباداتتون قبول. استاد لطفا در مورد ابتلای هنرمند بفرمایید و از ظرائف چنین امتحانی. خیلی ممنونم. به این خاطر که هنرمند در عرصه ی خلاقیّت مورد آزمایش الهی قرار می‌گیرد. زیرا باطن خلاقیّت روحی است که در کالبد اثر هنری دمیده می شود تا اثر را جلا ببخشد. اما همین روح بخشی بر مبنای آیه «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» مقدماتی دارد. ابتدا باید اثر متعادل شود تا روح انسانیّت به آن تعلق گیرد. اما گاهی از آنجا که باطن حقیقت گاهی در حجاب است، اثر بدون روح می شود و هنرمند تلاش می کند با پرداختِ اثر، جلایی ایجاد کند هر چند که بر تکلّف کار افزوده شود و اثر آراسته شود به چیزی که حقیقتاً در آن نیست و بدین صورت خلاقیّت و یا خلق مدام در هر مرحله از فرایند، به سمت متوقف شدن پیش می رود. این در صورتی است که خلاقیّت انسان ریشه در ربوبیّت حضرت حق دارد «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ» و در صورتی که انسان رجوع حقیقی به حضرت حق داشته باشد خود حضرت حق به اسم «یا خلاّق» در تجلی است. و در هنر انقلاب اسلامی انتظار می‌رود مسیر خلاقیّت از عالمِ خلق به عالمِ امر «کن فیکون» برسد. یعنی از تولید به ایجاد برسد. و طلبِ قلبیِ هنرمند، وجود بخشیِ حضرت حق را بخواهد. در این شرایط راه بالفعل شدن، شکوفا شدن و وسعت یافتن، در هر مرحله از فرایندِ خلاقیّت گشوده است. زیرا خود باطنِ خلاقیّتِ حقیقی، در جهت تقویت عوامل تجلی و بر طرف کردن موانع آن است. و اما نگرانی از اینکه اثر هنری توسط مخاطب پذیرفته نشود و جذاب به نظر نیاید، هنرمند را به امتحان الهی فرا می خواند، تا جایگزینی برای حقیقت در نظر نگیرد، زیرا چنین خلاقیّتی در عشق به جذبه های حقیقتِ حق و حفظ حریم آن رخ می‌دهد. و گشودگیِ خود به خودیِ مسیر، دعوتی به ساحت قرب و تعالی است. مانند درب های بسته ی سر راه حضرت یوسف (ع) که یکی پس از دیگری، خود به خود گشوده می شوند و در آخر نیز دیوارهای ذهنی قضاوت با شهادت نوزادی فرو می ریزد و تجلی حقیقت آشکار می شود. اثر هنری نیز، اینچنین در رویگردانی از نفس اماره، به طرف درهای به ظاهر بسته می دود و خلاقیّتی از جنس گشایش را تجربه می کند و در آخر به گونه ایی شگفت انگیز توسط فطرت ها تصدیق می شود که هرگونه نگاهِ ظاهری و قضاوت کننده را به تأیید وا می دارد. و بر عکس مسیر خلاقیّتی که در جهت نفسانیّت و دور شدن از انسانیّت و حقیقت ِعبودیت باشد مسدود می شود و تجلی رخ نمی دهد و هر چند که اثر نو هم باشد، خلاقیّت حقیقی نیست. و اگر اثر بخواهد همیشه نو بماند، نور اسم «یا خلّاق» را می خواهد؛ نوری می‌خواهد که بر آن بتابد و از ظلمتِ نفسِ زمانه آن را برهاند. نوری از جنس انقلاب اسلامی یعنی فطرت، یعنی خلاقیّت در مقام جامعیت. و در این حالت نباید قصدی برای خلاقیّت داشت بلکه خلاقیّت در دل رجوع حقیقی به حضرت حق و تسلیم نهفته است. و اینکه از نگرانیِ فرم کلیشه های مذهبی، صحنه هایی که رجوعِ حقیقی دارند حذف شوند، غفلت از حقیقتِ وجود حی و حاضر است که می‌خواهد در خلاقیّت تجلی کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که باید در بستر تاریخی خود حاضر شویم و در دل این حضور، اجازه دهیم تا نفحات الهی بر جان ما دمیده شود و نه آن‌که خودمان را بر آنچه به ظهور می‌آید تحمیل کنیم. زیرا در آن صورت کار را به «خلاّقِ علیم» نسپرده‌ایم بلکه خود را جای او نشانده‌ایم و عملاً آن اثر هنری به جای آن‌که صحنه گشوده به سوی حقیقت باشد، دالان تاریکی می‌شود تا ما دیده شویم و البته موضوع بسیار حساس است و نیاز به کشیک نفس دارد. امثال شهید آوینی نمونه خوبی برای به ظهورآوردن خلاقیتِ نفحات الهی از طریق قلمی است که به معنای واقعی «در پسِ آینه طوطی‌صفتم داشته‌اند / هر چه سلطان ازل گفت بگو، می‌گویم». به نظر بنده آقای حجازی در فیلم «موقعیت مهدی» اگر خود را به فضای تاریخی شهدا نسپرده بود، نمی‌توانست اموری را به صحنه بیاورد که بیش از آن‌که حرف باشد، اشاره است. موفق باشید

32285
متن پرسش

سلام: ۱. نسبت بین ذهن و «خود» چیست؟ آیا ذهن ما همان خود ما است و برعکس؟ اگر یکی نیستند، «خود» بدون «ذهن» چگونه است؟ چه ادراکی دارد؟ آیا ادراکات حضوری از مسیر ذهن نمی‌گذرند؟ ۲. در برخی دستورالعملها راهکارهایی به صورت ذهن آگاهی ارائه می‌شود. البته بنده دقیق پیگیری نکردم، ولی اگر اشتباه نکنم بعضا به صورت تمرکز ذهن، خالی کردن ذهن و یا نظارت بر روی محتوای ذهن - بدون دخالت در فرایند ذهنی - هستند. نظر شما راجع این روش ها چیست؟ آیا در فرایند معرفت نفس هم این چیزها مفید است؟ به طور کلی میزان آگاهی و کنترل و تسلط بر ذهن چگونه می‌تواند ما را در یافتن خود اصیل و حضور در عوالم غیبی یاری کند؟ ممنون می‌شوم اگر در این مورد دستورالعمل دقیقی بفرمایید و یا ارجاع بدهید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نفس ناطقه شئونات مختلفی دارد مثل عقل و ذهن و حس ۲. این امور بیشتر تحریک واهمه است و القائات آن ثابت و پایدار نیست. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید

32119
متن پرسش

با سلام حالتون خوبه حاج آقا؟ سوالم اینه که کدام وجه اسلام ایمان انسان را بیشتر تقویت می‌کند؟ مثلا اگر به وجه تاریخی اسلام که در کتب شیعه و سنی آمده اولا نمی‌توان به طور کامل به صحت آن اعتماد کرد، ثانیا اینکه ما از نظر حضوری خودمان را نسبت به آن تواریخ غایب می‌دانیم فقط در حد اطلاعات اسلامی متوقف می‌شویم. وقتی من مباحث معرفت النفسی و بقیه مباحث فلسفی تان رومطالعه می‌کنم تلاش شما اشاره به یک علم حضوری در آن حس می‌شود ولی باز حقیقت اسلام در آن پیدا نیست!! آن روایتی که در زمان انتخابات آقای احمدی نژاد در مورد پیامبراسلام کلنگی را بر سنگی زدند و فرمودند رم فتح شد را که شما گفتید و مباحثی از این قبیل، بالاخره ما تکلیفمون در این عالم چیه؟ شما میگید بندگی، خب شریعت راه بندگی هستش و شیطان دشمن این شریعت و راه هستش، درسته؟ شما از باب علمی و معرفتی به عالم بزرگ دین نظر می‌کنید ولی در عمل انسان را به اعتقاد نمی‌رسونید البته به نظر من حقیر! از باب اینکه گفته میشه دوست تو کسی هست که از تو انتقاد میکنه انتقاد می‌کنم. حاج آقا دین سیاسی خوبه یا سیاست دینی؟ خدا رحمت کند شهید سلیمانی که با شهادتش قلوب انسانهایی که تشنه حقیقت بودند رو سیراب کرد ولی ما آیت الله جوادی هم داریم، چرا مردمی که درشهادت سردار دلها گریستند پای منبر آیت الله جوادی نمی‌شینند؟ حلقه مفقوده ی این ماجرا چیست؟ آیا فلسفه نمی‌تواند در کوچه و بازار بیاید؟ آیا می‌شود مثل اوایل انقلاب و جنگ که نقل مجلس زن ومرد دعا بود وقرآن و گریه، زمانی بیاد که پیر و جوان، زن و مرد همه دنبال این باشند که بگویند ملاصدرا چنین گفت و ابن سینا چنان؟! وآنقدر زمینه مستعد باشد که هم قلوب مردم وهم عقل هایشان در جستجوی حقیقت باشند تا اینکه آب کم جو تشنگی آور به دست / تا که جوشد آبت از بالا و پست. آری جوینده یابنه است. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت دین که انس با خداوند است از طریق سخن خداوند که همان قرآن می‌باشد و سیره رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» که نمونه عینی انسان کامل است، شکل می‌گیرد. آری! مباحث فلسفی پشتوانه عقلیِ آموزه‌های دینی می‌توانند باشند ولی همان‌طور که عرض شد حقیقتِ دین در جای دیگر است و فطرت ما نیز با حقیقتِ دین آرام می‌شود. امثال حاج قاسم سلیمانی، نمادی از همان دینی است که سیاستش هم دینی است. عمده آن است که متوجه خطاب شهید حاج قاسم شویم، خطاب  به آنانی که می‌رفتند تا در نیمروز انقلاب اسلامی به خواب روند، گفت: هان ای روان‌های آزاده! آزادگی را! گویا زمانی است به تماشای ترفندهای جادوگران مشغول شده‌اید و نمی‌توانید چیزی باشید بیش از آن‌که هستید. گویا جادوگران امید را، این واقعی‌ترین روح در بستر تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی را، از شما ربوده‌اند. ولی چشم‌های شما گواهی می‌دهد هنوز به دنبال چیزی هستید بیش از آن‌که هستید و اگر هوسی هست برای بدترین و خطرناک‌ترین نوع زندگی، که عبور از انقلاب اسلامی است، هرچند در سجده‌گاه باشید، شهادت من گواهی داد که شما، جادوگران را که تلاش دارند امید را از شما بربایند، دشمن می‌دارید و شما نه آن چیزی هستید که در ورطه حیله‌های جادوگران گرفتارید، ورطه‌ای که می‌خواهد شما را به بیراهه‌ها بکشاند و این در مورد شما ناشدنی است، زیرا از ترس، عبور کرده‌اید و درون ترس است که فضیلت‌ها فرو می‌ریزد و دلیری را از ما می‌ستاند و شما با حضور در انقلاب اسلامی خطر کردید و دلیری را که اصل تمامیِ تاریخ انسان است، تجربه نمودید. دلیریِ لطیفی که شجاعت را با دلسوزی همراه می‌کند و انسان می‌تواند در آن نوع دلیری، دشمنانش را نیز دوست بدارد. آیا ما به آینده‌ای که شرایط ظهور آخرین انسان است، فکر کرده‌ایم که شیطان ما نیز به دست ما مسلمان شود؟ به همان معنایی که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: شیطان من به دست من مسلمان شد. این چه آینده‌ای است و این چه امیدی است؟ آیا حاج قاسم نمادی از این آخرین انسان نبود؟  

موفق باشید

32114

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرانقدر: به فضل خدا و با عنایات حضرت معصومه با توجه به مصوبه شورای عالی حوزه های علمیه و ضرورت آموزش بنیادی سواد رسانه به طلاب جوان، درسی دو واحدی با غنوان سواد رسانه جهت طلاب سطح مقدمات و یک در نظر گرفته شده و وظیفه ی جمع آوری و نگارش این اثر به بنده حقیر داده شده است. لذا خواهشمندم چنانچه حضرتعالی مبحث و یا نکته ای جهت درج در مطالب کتاب در نظر دارید، بنده را با پند های پدرانه خودتان مستفیظ گردانید. عاجزانه تقاضا دارم در این ایام پر برکت فاطمیه بنده حقیر و خانواده ام را از دعای خیرتان بی نصیب نفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در عین دعاگویی برای جنابعالی آرزوی توفیق دارم به طور مشخص در این مورد کار نکرده‌ام. دیدم جناب آقای یامین‌پور در این مورد مطالبی و گفتارهایی داشتند. خوب است به ایشان رجوع شود. موفق باشید

32076

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من نقاشی کردن رو دوست دارم ولی نمی خوام عقلم رو از دست بدم نمیشه هر دو تا رو با هم داشت؟ یا این نقاشی باید تبدیل به چیز دیگه ایی بشه؟ مثلا شعر؟ من نمیخوام خیالم رها باشه ولی هنر اون رو تغذیه میکنه پس چرا نمی تونم ازش بگذرم؟ چرا درمن استعداد های متناقضی هست که هر کدوم هم رو نقض میکنن ولی نمی تونم هیچکدوم رو رها کنم یا فدای دیگری کنم؟ چرا دیگران انتخاب راحتری دارن؟! آیا این یک امتحانه یا همشون میتونن کاربردی بشن؟ من دوست دارم یک فرد علمی باشم اما نمی تونم از فکر نقاشی دربیام! آیا این یکی از مراحل سلوکه؟ این مساله همیشه من رو سرگردان می کرد گاهی عکاسی، خوشنویسی، نویسندگی و نقاشی، گاهی المپیاد و علوم دیگه والبته علاقه به مطالب دینی یه جورایی همه کاره و هیچکاره، میدونم باید شخصیتم توحیدی بشه ولی انگار صبر اون رو هم ندارم، چه کنم استاد؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنر نقاشی و شعر و هر هنری می‌توان افق‌هایی را به ظهور آورد که ابعاد گمشده انسان‌ها است و در همین رابطه بحث تخیّلِ خلاّق امر مهمی است. سعی می شود جزوه آن روی سایت قرار گیرد. بحث  جهان_گمشده_در_عالم_خیال  در کانال اشارت در تلگرام موجود است https://t.me/esharat موفق باشید

31988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد من در مورد انجام امر به معروف ونهی از منکر احساس ضعف می کنم هم درتشخیص درست مصداق منکر وهم بیان درست معروف، من همیشه اهل بی تفاوتی در این زمینه بودم برای همین خیلی برایم سخت است، حالا شاید تشخیص این غیبت یک فردی که اسمش را بیاورند راحت باشد ولی موارد پیچیده تری هست که من متوجه نمی شوم یا حواسم به حرف نیست یا مشغله ذهنی دیگری دارم اما در آن جمع هستم تا در نهایت در گناهشان شریک می‌شوم و نمی‌دانم کدام حرفها منکر است مثل اشاره به موضوعی یا مشکلات موجود، ولی از همه بدتر نمی‌دانم چه بگویم تا ما فکر کنیم این منکر بود و حالا چه بگویم او حرفش را زده و رفته و گناهش گریبانگیر ما شده. استاد من به دنبال استحکام، عدم رودربایستی، تشخیص درست مصداق و بیان درست و هم چنین راهی برای کفاره این گناه هستم، در صورت امکان عنایتی فرموده و مرا راهنمایی نمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید حساس بود و آنچه که نهی شده است گوش‌سپردن به غیبت افراد است و این غیر از آن است که در مجلسی باشیم و به گوش‌مان بخورد. از طرفی باید مطمئن باشیم که گناهی واقع می‌شود و از این جهت نباید به بهانه‌های ساده ترک جلسات ارحام نمود. موفق باشید

نمایش چاپی