باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این مربوط به حضرت پروردگار است که صفات او عین ذات اوست. آری! بعد از تحقق اسماء و صفات، ما متوجه نحوه ظهور آن اسماء خواهیم شد. در واقع نظر به سنن الهی در این مورد کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. ولی از اسم الله که جامع جمیع اسمای الهی است نیز غفلت نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین تقسیمبندیهایی در کتابها صورت نگرفته. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را باید شکر کرد به اعتبار آنکه به قلب آن سالک واصل یعنی حضرت روح الله مطالب کتاب فوق را القا فرمود به امید آنکه رهروان راه حقیقت در ظلمات آخرالزمان دست خالی نباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «اسماء حسنی دریچهی نظر به حق» که روی سایت هست. ۲. خوب است در این مورد مباحث «معرفت نفس» دنبال شود. ۳. نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بر آنچه میلشان اقتضاء میکرد، پافشاری کنند، نمیتوانند با خدایی مأنوس شوند که باید از خودخواهیها عبور کنند تا آن اُنس صورت گیرد. فرمود: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (جاثیه/۲۳) (ای رسول ما) آیا مینگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته (و پس از اتمام حجت) گمراه ساخته و مهر (قهر) بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده؟ پس او را بعد از خدا، دیگر که هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکر این معنی نمیشوید؟ موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 29393- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این افراد، طیفی از نیروهای انقلاب هستند با شرایط خاصی که برای خود تعریف کردهاند. از نظر بنده ما باید این افراد را در عین نگاه متفاوتی که نسبت به ما دارند، از خودمان و از انقلاب جدا ندانیم. البته این بستگی به شما دارد که میخواهید در کجا قرار گیرید. آیا آمادگی پذیرفتن این طیف را دارید یا نه؟ در حالیکه بالاخره باز تأکید میشود این طیف خود را از انقلاب جدا نمیدانند،در عین تفاوت سلیقهای که با امثال ما دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که ممکن است همین کار در حال انجامگرفتن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که فعلاً سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید إنشاءاللّه در دل آن مباحث، جواب سؤالهای خود را خودتان خواهید داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخصیت متعادل حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در پذیرفتن همهجانبهی ابعاد شریعت الهی بود که در کتاب «چهل حدیث» نیز میتوانید آن را ملاحظه کنید. حال بعد از اینکه انسان، همهی ابعاد شریعت را پذیرفت، در هر جایی که وارد شود با همان روحیه وارد میشود و گرفتار تکبُعدیشدن نمیگردد. عمده آن است که بهجایی برسیم که همهی ابعاد شریعت اسلام برای ما مهم و لازم باشد و لذا نباید یک بُعد از آن ابعاد دین، ما را از سایر ابعاد غافل کند و این، حقیقتاً امر مهمی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. هر روحی با انتخابهای خود، شخصِ مخصوص به خود میشود و اگر هر انسانی ذیل روحِ امام معصوم انتخابهای خود را شکل دهد، با روحهای دیگری که در همان وادی حاضر است، احساسِ نزدیکی میکند. آری در ابتدا اصل همه روح ها در قوس نزول یک منشا داشته اند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی ۲۶۱۸۲ و در بحث «جامعیت توحید و ظهور یوم الفصل» که در این هفته در جلسهی «سُها» عرض شد، باید جهانی بود ولی با هویت فطرت الهی. عقلی که جهانی میاندیشد، ارزشمند است. مشکل وقتی است که از «احسن التّقویمِ» خود به جهت ردّ به سوی «اسفل السافلین» غافل بمانیم. ولی اگر در عین آنکه ما در «اسفل السافلین» قرار داده شدهایم عهدِ خود را با «احسن التقویم» پایدار بداریم، انسانی میشویم فرا انسانِ دیروز، و فرا انسانِ غربزده؛ و این قصّهی انسان اصیل این دوران است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً این حرفها نیست! اینها به توهّم بیشتر شبیه است. متأسفانه بعضیها فکر میکنند دنیا به جای این که در دست خدا باشد، در دست آمریکاست. غافل از آنکه جهانِ مدرن آنقدر ضعف و خلاء دارد که خودش هم دستِ خودش نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه چندان به خود سختگیری کنید، و نه چندان نسبت به امور مستحب، سهلانگاری نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با سیر مطالعاتی مطرح شده بر روی سایت بتوانید شروع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه در کتاب «مدرنیته و توهّم» جواب سؤال خود را مییابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صوت جلسات پس از اینکه بر روی سایت لب المیزان بار گذاری گردید در کانالهای سروش و ایتا قابل استفاده خواهد بود.
سلام استاد بزرگوار: من چند سالیست درسهای شما را کار میکنم، اما مدتهاست حس پوچی دارم، حس میکنم از عمرم استفاده نکردم، نه میتوانم دنیا داشته باشم نه عقبا، حوصله ام هم کم است، حضور قلب در نماز ندارم، مصداق همان ویل للمصلینم، از جوانی خیلی اهل مستحبات نبودم، حالا هم حوصله ام کم است، کلی نماز و روزه هم به گردن دارم، کلا احساس درماندگی و ناامیدی میکنم، به نظرتون چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مجهز شدنِ هرچه بیشتر نسبت به معارفی که حضرت علی «علیهالسلام» با امام حسن «علیهالسلام» در میان گذاشتهاند که در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» میتوانید دنبال بفرمایید و با توجه به شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» میتوانید مدّ نظر قرار دهید؛ امید است به آن حضوری که به دنبال آن هستید دست یابید. موفق باشید
بعد از ظهر ۲۹ شهریور سال ۱۴۰۱ دختری ایستاده بر روی سطل زباله، روسری خود را به آتش کشید. شب هنگام راه خانهاش را کج کرد و سر از ساختمان نیمهکاره ای درآورد. در بلند ترین نقطهی ساختمان، سیگارش را آتش زد و پرید. میدانید وصیتنامهی یک جملهایش چه بود؟ «تقصیر هیچ کس نبود.» شما برایِ من، استاد طاهرزادهی جلسات و نویسندهی کتابها نیستید. شما معلمِ بزرگترهایم در آن روستایِ دورافتادهای هستید که افتخارشان شاگردی شماست. راستش من هم معلمم. در کنار من هم معلمانی از آشنایان و دوستانِ شما هستند که به نوجوانانی معرفت النفس درس میدهند. شاگردانم به مباحث گوش میدهند یا حتی اغلب جانشان گوش دادن نمیکشد. بعد از کلاس و در خلوت برایم از راههایی که برایِ خودکشی به نظرشان میرسد میگویند. بپرم؟ برم زیر ماشین؟ قرص بخورم؟ و شاید هیچ کدام به ذهنشان هم نرسد که سوالِ زندگیِ نداشتهاشان را سرِ معلم و مؤلف مباحث معرفت و النفس فریاد بزنند. شاید به ذهنشان هم نرسد که یقهی کسی را بگیرند و بپرسند و بخواهند. لابد جز یقهی خدا دستشان به جایی نمیرسد. استاد طاهرزاده راستش این نسلِ مظلوم، اصلا حواسشان نیست که مهرِ پوچی خوردهاند و معلمی از یک نسل قبل برایشان خط و مرز کشیده و شاید اگر یک نفر سوالی پرسیده، حساب کار را به خودش حواله دادند تا برود و خودش را جراحی کند (ریز ریز کند) تا بلکه بداند کجا را اشتباه انتخاب کرده که زندگی ندارد! این نسل آنقدر مظلوم هست که اگر فقط یک جمله بخواهد بگوید، بارِ روی دوش عالم را بر سرِ خودش آوار میکند. «تقصیر هیچ کس نبود.» واقعا تقصیر ما نبود؟ واقعا به جز دفن کردن احوالاتِشان زیر لفظ پوچی و نیستانگاری و ... نمیتوانستیم دستی برایِ آشنایی به سمتِشان دراز کنیم؟ شنوایِشان شویم؟ مگر آنها فرزندان و جگرگوشههای این انقلاب نیستند؟!! (نبودند؟!!)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر از یک طرف «تقصیر هیچکس نبود»، از طرف دیگر تقصیر بسیاری بود که این نسل را که نسل آخرالزمانی است، درک نکردند. و اگر جهان غرب با این انسانها چنین کرد که بگویند «تقصیر هیچکس نبود»؛ زیرا نمیدانند «چهکسی میتوانند باشند» که حالا آن کسی که باید باشند، نشدند! ما نیز با این انسانها طوری سخن نگفتیم که در آزادی و انتخابشان، خود را بیابند. و این نکته مهمی است. شاید نکاتی در جلسات «تقابل آزادی و حجاب! چرا؟» و مطالبی مطرح شده باشد که حکایت بیتقصیریِ این نسل به حساب آید. موفق باشید
با عرض سلام: گروهی از فعالان فرهنگی شهر ما، به دنبال ایجاد مدرسه مسجد محور هستند. میخواهند دانش آموز را غیر از فضای مدرسه تعلیم و تربیت کنند. من خودم فکر میکنم برای کار فرهنگی لزومی به این حرکت ها نیست. لطفا نظر خودتون رو بفرمایید و راهنمایی کنید در این جمع شرکت کنیم یا خیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت بنده نیز از سخنان سالهای قبل رهبر معظم انقلاب، در رابطه با شکل ندادن نهادهایی موازیِ نهادهای دولتی، آن بود که ما باید نهادِ مدرسه را در نظام دولتی آن تقویت کنیم. با اینهمه نمی توان عزم و دلسوزی و زحمات این افرادی که به شکل مذکور فعالیت میکنند را نادیده گرفت. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار طاعات قبول: در کتاب امام ذکر شده «مثل الولایه المطلقه کمثل الهیولی من الاحمدی من العلویه البیظاء» سوالم اینه بالاترین مقام ولایت ذات هویت غیبی یا روح ولایت محمدی صلوات الله علیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همینطور باشد. و حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب «مصباحالهدایه» به خوبی به این امر پرداختهاند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم استاد طاهرزاده عزیز: در محضر اولیای الهی در حرم سیدالکریم ، حضرت عبدالعظیم حسنی دعاگویتان هستم. پاسخ های بزرگوارانه حضرتعالی، موجب شده تا توجه ام به عنایت و فیض دائمی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر جلب شود. وقتی شمایی که تا بحال مرا ندیده اید اینگونه محبت آمیز پاسخ میدهید، او که وجودمان از اوست و لحظهای از ما جدا نیست، به سلام و عرض احترام ما چگونه پاسخ میدهد. دعا بفرمایید تا از غفلت و بی توجهی به حس حضور دائمی برسم. 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. اولیای الهی مظهر کامل محبّت میباشند و از این جهت آن بزرگان هرگز زوّار خود را بینصیب نمیگذارند. باید امیدوارانه در محضر آن عزیزان وارد شد و آماده دریافت برکات خاص گشت، إنشاءالله. موفق باشید
سلام پسری جوان هستم: اخلاقم به شدت تند است و همه را عاصی کرده، اول از همه خودم. دلم البته اندکی مهربانتر از مزاجم است، و این تندی خیلی عذابم میدهد. علاقه مند به مباحث معنوی هستم و برخی آثار حضرتعالی را نیز خوانده ام. اما با این خلق تند چگونه میشود منتظر شکافتن حجابهای ظلمانی نفس و دستیابی به نور غیب شد؟ شما را به خدا راهکاری بدهید. هم برای خودم و این که بتوانم ان شاء الله پس از رهایی خودم از این باتلاق ظلمانی، برخی دیگر را که مثل خودم درگیر این مشکلند نجات دهم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه بحمدلله متوجه این نوع ضعفها در خودتان شدهاید حکایت از آن دارد که حضرت ربّ العالمین متوجه شما هست و فرشتگان او شما را نسبت به چنین ضعفهایی متذکر میشوند. پیشنهاد میشود با حوصله کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را بنوشید. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر.این گفتار صحت داره از نظر شما؟ شیاطین موجوداتی مجردند که از جنس ملائکه هستند ولی ملک نیستند و ماموریت شون وسوسه و امتحان انسانها و حتی اجنه هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در مورد شیطان میفرماید: «کان من الجنّ» یعنی از جنس جنّ است و جسم آن لهیبی از آتش میباشد که مرحوم شهید مطهری تعبیر به انرژی فرمودهاند البته روحشان مثل انسان که یک جسم دارد و یک روح، مجرد است. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز و گرانقدر: استاد قبلا سوالی در مورد سایه نداشتن ائمه و رسول اکرم مطرح شد پاسخ دادین که «شاید غلبهی روح مبارک رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» بر عالم جسم چنین اقتضایی را در پی داشته باشد که جسم آن حضرت سایه ندارد، با این همه معنای درست این خبر را نمیدانم.» استاد، چرا سایه نداشتن نمی تواند مقوله ای از جنس همین مفاهیم که می فرمایید باشد (همه مطالب نقل از سخنان حضرتعالی می باشد) «ما عموماً، با سایه های ذهنمان زندگی می کنیم و به حقیقی ترین بُعد زندگی که همان ابدیت است رجوع نداریم هنگامی که حضرت طوری سخن می گویند که ما مجبور می شویم این سایه ها را کنار بگذاریم، از خود می پرسیم پس چه کار بکنیم چون کار دیگری نداریم» . «کسی که دنیا را جدّی گرفت با سایه های ذهن اش زندگی می کند، چه از آن سایه ها بترسد و از آن ها فرار کند و چه با آن سایه ها رفیق شود و با آن ها دل خوش کند، در هر دو صورت از واقعیت بیگانه است، چون سایه های ذهنی واقعیت ندارند. راه نجات از این که انسان بازیچه ی سایه های ذهنی نشود، یک راه بیشتر نیست و آن جدّی گرفتن حیات ابدی است.». «آن هایی که از مسیر رسیدن به خدا منحرف شدند برایشان عذاب دردناکی است، به جهت آن که یَوْمُ الحساب را فراموش کردند. اگر قیامت و حیات ابدی برای افراد جدی شود سایه های ذهنی قدرت و توانایی شان را از دست می دهند.» «ما باید سایه ها را از روی ذهن و قلبمان برداریم تا بتوانیم کاملاً آزاد نفس بکشیم، اگر شما از کسی که علناً کار حرامی را انجام می دهد و در تاریکی زندگی می کند، نپرسید که این چه وضعی است؟ او از شما می پرسد که چرا اینقدر خودت را به احکام دین مقیّد کرده ای.» «اگر انسان آسمانی شود و پناه روح و جان خود را خدا بداند از این نوع فشارهای روحی راحت می گردد. دیگر سایه ها در ذهن او حکومت نمی کنند که با درهم پیچیده شدن سایه ها او هم درهم پیچیده شود، بلکه خدا بر او حکومت می کند.» «اهداف وَهمی غیر واقعی است و نباید به فکر برآوردن اهدافی این چنینی برآمد و فکر کنیم چون این شخص رئیس است پس مهم است و یا چون این سنگ گرانقیمت است پس مهم است، اینها نسبت و اعتباریاتی است که اذهان بشری ساخته اند و ریشه در سایه ذهن انسان ها دارد. و از این جهت نباید وقت خود را صرف اهداف وَهمی نمود.» «علم باید طوری باشد که بتواند ما را به خودمان بشناساند نه اینکه یک «منِ» بدلی به ما بدهد که سایه ی ذهن ما شود. بعضی علم ها یک «منِ» بدلی به انسان می دهد.» «بدبخت آن کسی است که چیزی جز اجسام و ظواهر را نمی شناسد، زیرا مرگ، همه چیز او را نابود می کند ولی اگر ماوراء زندگی دنیایی، به مالک مرگ نظر داشت هیچ وقت با نابودی مطلوباتش روبه رو نمی شد. اگر انسان توجه داشت که کل حیات، در زندگی دنیایی اش خلاصه نمی شود و اگر خود را وسیع تر از تنفس بدنی اش، در دست خالقی حکیم احساس کرد، هرگز سایه ی تنگ و تاریک دنیاگرایی بر او فشار نمی آورد تا گمان کند همه چیز تنها در دنیا یافت می شود، آیا در زندگی با انسان هایی روبه رو نشده اید که نگران لباس های مستعمل با آرنج های سوراخ و کفش های مندرس خود نیستند ولی نگرانند که مبادا ستارگان بر جانشان ندرخشند؟ این ها ماوراء مرگ و زندگی، با خدا زندگی می کنند. با خدایی که در همه چیز و از همه چیز می توان سراغ او را گرفت.» «باید خود را از سایه های آن ذهنی که همواره ما را به خود مشغول می کند و از نظر به خداوند باز می دارد آزاد کرد.» «همین که همه همت انسان این باشد که منِ مستقل از حق، یعنی مَن وَهمی را حفظ کند، از مسیر درست دور می افتد و به مقصدی که باید برسد، نمی رسد و عملاً با سایه زندگی خود زندگی می کند در حالی که سایه زندگی، اصل زندگی نیست، انسان را به اهداف دروغین عادت می دهد و اندیشه اش را در مسیر همان اهداف دروغین به کار می برد.» «تو ابدیت داری ولی دنیا ابدیت ندارد، پس تو برای دنیا خلق نشده ای، خود را مواظب باش که به دنیای ناپایدار گره نزنی. خیلی عجیب است که آدم خود را در سایه های زندگی مصرف کند. سایه ها می میرند و او می ماند، ولی بدون هیچ محتوایی. کسی که وقتش را صرف سایه کرد، سایه چون حقیقت ندارد، می رود، اما او نمی رود.» «سایه های ذهنی ما که ما را از حیات ابدی غافل کرده بود، همه و همه کنار می روند و در آن حالت شما زنده می شوید و زندگی حقیقی شروع می گردد.» محو او گشتند آخر بر دوام / سایه در خورشید گم شد والسّلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را مطرح فرمودهاید مبنی بر اینکه سایههای ذهنی چه اندازه حجاب حقیقت میشوند و مسلماً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» از چنین سایههای ذهنی مبرّا بودهاند. به قول شاعر بزرگوار آقای رافعی: اگر همسایه ها بی سایه بودند / حصار خانه ها سنگی نبودند. که منظور ایشان نیز همین سایههای ذهنی است. ولی اگر واقعاً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» هنگامی که در بین مردم بودند، جسمشان سایه نداشته است، قضیه غلبه روح بر جسم به میان میآید. ولی احتمالاً شاید بتوان گفت همان هنگامی که بین مردم بودند، مردم آنچنان از حضور آن حضرت بهرهمند میشدند و احساس آرامش میکردند که اصطلاحاً این حالت نداشتن سایه قلمداد میشد. و به همین جهت در مورد ائمه «علیهمالسلام» نیز در بعضی روایتها داریم که آنها نیز سایه نداشتند، گویا به معنای روان بودن حضور آنها برای روحهای مخاطبینشان بوده است. موفق باشید
