باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته با شما موافقم. ولی با توجه به اینکه رسانههای غیرِ خودی را دنبال میکنم، خدمتتان عرض کنم حقیقتاً در رذالت و پستی به اوج رسیدهاند و با انواع تهمتها و دروغها به بهانهی کرونا، فکر میکنند همهچیز از آنچه در انسانیت باید باشد را، بهکلّی از دست دادهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. راهکارِ عملی همان است که قلب را متوجهی حضور حضرت حق به نور اسماء در همهچیز متذکر شوید. ۲. روغن چراغ را در عبادات خود و مستحباتی که انجام میدهید؛ به دست آورید، وقتی چراغ روشن باشد در هنگام ظرفشستن هم «دست در کار و دل با یار است». ذکر صلوات و «لا اله إلا اللّه» و سورهی توحید، کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید همینطور است که میفرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: اولا زحمت بکشین فایل تصویری با اقای یامین پور را در سایت قرار دهید تا بتونیم استفاده کنیم و اینکه استاد شما اهل عرفان و گذشت و بخشش هستید اما کارهایی که در سایت انجام میشه نشان از کینه و عقده عوامل سایت دارد. هدف شما از بازخوانی و طرح نامه امام به آقای منتظری چیست؟ شما میدونین که آن فقیه عالیقدر طرفدارن زیادی دارند که هرچه شما و کیهان بد بگویید ثمری ندارد. هرچه دفتر آقای سیستانی و مرحوم بهجت اینکار را میکنند شما هم بکنید. چرا از دست از این کارها برنمیدارید با کیهان که عقده و کینه ازش می بارد چه فرقی میکنید. آقای منتظری و امام هردو اشتباه کردند چرا اشتباه هر دو را نمیگویید. به نظرم این با صبغه عرفانی شما اصلا همخوانی ندارد آقای منتظری (ره) در دل خیلی ها جا دارد و متاسفانه جنگ قدرت باعث برکناری ایشان شد به فرض اشتباه دست بردارید و بپردازید به مشکلات روز جامعه. بپردازید به خانه های تیمی و فساد و پارتی های شبانه که در مملکت امام زمان و در بغل گوشتان اصفهان مثل قارچ سبز شده. بپردازید به افزایش پدیده روزه خواری و بی حجابی و فاصله روز افزون مردم و جوانان از دین. مشکل جامعه امروز ما آقای منتظری نیست مشکل دین زدایی و چیزیهایی هست که متاسفانه حضرتعالی به آن نمیپردازید و یا مصلحتا چیزی نمیگویید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم مواردی که میفرمایید چه بوده است؟! به هر حال آنچه امروز جوابگوی این نسل است، حضوری است که با قرارگرفتن در تاریخ انقلاب اسلامی به میان میآید تا انسانها در مقام «حقالیقینی»ِ خود حاضر شوند. خوب است به عرایضی که تحت عنوان «جوانان امروز، به کمتر از حق الیقین راضی نمیشوند!» https://eitaa.com/matalebevijeh/13479 شده است، نظری بفرمایید. موفق باشید
سلام: آیا از استاد با محوریت تبیین و تحلیل حوادث اخیر سخنرانی موجود است که بتوان استفاده کرد؟
سمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «انتقام گیری جهان استکبار از انقلاب اسلامی به قیمت رسوایی جهان مدرن» شده است. امید است مفید افتد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 و جواب سوال 33866 نیز جای توجه دارد.
با سلام و عرض ادب: طاعاتتون قبول. استاد گرامی روزه خواری حرام است؟ یعنی اگر کسی بیمار است و طبق حکم خدا واجب است که روزه نباشد چرا باید حرمت ماه مبارک رمضان را نگه دارد و در ملاء عام روزه خواری نکند حتی اگر قصد بدی ندارد خب به دستور خدا روزه نیست چرا باید در خلوت غذا بخورد؟ این حفظ حرمت و هر دلیل دیگری که هست از کجا آمده؟ قرآن؟ روایات یا حکم فقهی است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماه رمضان ماه روزه است و شخص بیمار، تنها رخصت دارد که روزه نباشد ولی رخصت ندارد فضای روزهداریِ این ماه را از حالت روزهداری خارج کند. و از این جهت بر همه افراد واجب است حرمت روزهداری این ماه را نگه دارند. موفق باشید
سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید میکنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود افتادم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سالها این نوع تشویقها خوب است تا آنکه عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آنکه به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادتها کمکشان می کند که آن حضور، برایشان راحتتر باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: إن شا الله در خدمت امام زمان روحی فداه باشید، بنده دانشجو معلم ترم ۶ و کلیت متوجه شدم اصل توجه و تبیین مبانی اسلام و انقلاب و تربیت و کار فرهنگی مهم است در این راستا، یک موضوعی که مکررا در صحبت شما دیدم در مورد پیدا کردن نقش افراد در عصر امروز اگر انقلاب اسلامی درنظر نگیرند نقش درست و حقیقی نخواهیم داشت، اما مشکل بنده یه چیزی دیگه است با توجه به این معیار(حالا ممکنه کامل نبوده) اما وظیفه پیدا نکردم و نمیدونم باید چی کار کنم؟! از طرفی وضعیت حساس و مهم و مشکلات زیاد و دشمن هم منتظر ما نمی ماند و حیات این جریان خیلی مهم هست، اما هم خودم به شخصه، هم دیگران رو دیدم که اول راه بود فقط میدونسته انقلاب درسته و مهم هست شروع کرده به کار کردن اما وضعش روز به روز بدتر شده و حرکات سینوسی داشته و ناپایدار، به علت عدم خودسازی و شناخت لازم و حتی معنویتیش کمتر شده و کار موثری نکرده، در همین راستا هم یک نظر وجود داره که جوون تویی که اول راهی زود تب انقلاب و اسلام نگیرتت باید برای مدتی شروع کنی به شناخت خود و جهان و پیرامون و ارزش خود و آخرت فهم کنی، و به قول اون تعبیر که اشهد ان محمدا عبده و رسوله که اول باید عبد بود و بندگی کرد و خلوت داشت و عمیق شد و جوگیر نشد و خود رو پیدا کرد ولی اگه از همون مسئولیت های سنگین و عمیق برداشت مثلا در مورد خودم و دوست شده که آقا برای آموزش و پرورش چی کار باید کرد؟ و... و میریم جلو چون توان بار نیست و قبل ترش خودشناسی نیست خستگی حاصل میشه، و بریدن و دیگه حوصله ای برای کار انقلابی نمی مونه چیزی که الان برای حقیر رخ داده که از طرفی بحث وضعیت حساس مطرح هست از طرفی نمیدونم و توانی نیست کاری کنم و حالت روزمرگی و بیخیالی برای بنده رخ داده و دلم هم با کار سطحی و مسکنی کنار نمیاد و انجام نمیدم معمولا، از طرفی ادعا داریم اما عملی نداریم، بندگان خدایی کاری هم انجام با مبنا این که، این کار چهل سال دوم نیست و باید کار مبانی و تخصصی کرد اونم زیر سوال میبریم اما خودمون...، این که استاد راه حل چیه استاد حقیقتا خسته شدم با بیست یک سال از این تناقض، گرفتار بی برنامگی و روزمره شدم و نمیدونم چی کار کنم و ترس از این دارم که عمری بگذرد و نسبت هم رو با اسلام پیدا نکنم و خودم رو به اون هدفی که برایش خلق شدم نفهمم و اسراف نعمات کنم! از طرفی میشنویم از بزرگتر ها که تا جوان هستید کار کنید که اگه نکنید خبری نیست، اما از این ور هیچ کاری نداریم و روز به روز اضطراب از درون بیشتر میشه و کاری نمیکنیم نه دنیوی و اخروی و برنامه برای رشد و حرکت جدی به سمت هدف اصلی نداریم؛ کسی میخواهد شروع کند پیدا کردن رسالت خود در این عالم به طور کل چه باید بکند؟ از طرفی این سوال مطرح میشه، که اگه باید برای شناخت خود و خلوت و تفکر و تعقل وقت گذاشت، پس مشکلات کشور چه میشود؟ آیا این با قدر وسع حل میشود که اون مسائل نه این که به ما ربطی نداشته باشه ولی ما باید به اندازه وسع فعلی فکر کنیم و عمل؟ ممنون میشم بنده راهنمایی کنید و إن شا الله به لطف خدا و ائمه اطهار از این وضعیت نامطلوب و راکد دربیایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده نیز همین است که باید مبانی خود را مطابق این زمانه شکل بدهیم لذا اولاً: حضور ذیل شخصیت مقام معظم رهبری را برای خود اصل قرار دهید تا در افق نگاه و شخصیت ایشان بتوانید خود را بهخوبی و مطابق این زمانه ادامه دهید. ثانیاً: سیر مطالعاتی سایت را مدّ نظر داشته باشید. ثالثاً: تأمّل بر کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه)» را به میدان آورید. رابعاً: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید.
سلام علیکمک جهت تقویت اراده و عزم قوی و ثبات در ایمان مداومت بر کدام سور و آیات و اذکاری پیشنهاد میکنید؟ بنده بسیار بی اراده و سست ایمان شدم. با یک فوت عمارت ایمانم سقوط میکند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چاره کار تقویت معارف توحیدیِ حضوری است. پیشنهاد میشود مباحث «معرفت نفس» مثل کتاب «آشتی با خدا» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. هر دو کتاب در قسمت نوشتارهای سایت موجود است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه کردید بحث در واژه «ولیِّ» الهی بودن برای رهبری بود که حضرت آیت الله حسنزاده مطرح کردند و تذکر به مقام ملکوتی ایشان و این غیر از تعابیری است که برای مرحوم آقای هاشمی به عنوان انسان اخلاقی حضرت آیت الله جوادی به کار بردند و عرض بنده آن بود که متذکر جمله آیت الله حسنزاده نسبت به رهبر انقلاب باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی تحت عنوان «کربلا؛ بازجستِ سعه صدر گمشده» شده که خوب است فایلهای صوتی آن را دنبال فرمایید. زیرا در آن صحنه به جای نظر به حقیقت، نظر به ظاهر دین شد. آدرس فایلها http://lobolmizan.ir/sound/1316 . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده نباید به راحتی از شخصیت حاج آقا علیاکبری و اعتمادی که به ایشان باید داشت در مورد تصمیمی که گرفته شده؛ عبور کرد. ۲. موضوع عدالتخواهی باید در بستری بس عمیقتر انجام گیرد تا سنتهای اصیل پایهگذاری شود به همان معنایی که نباید برای آبادکردن دهی، شهری را خراب کرد. تجربهي سالهای گذشته بنده آن است که با عمقدادن به روحیه جامعه و گشودهشدن جهان معنوی در کنار جهان مادی به آن نوع عدالتخواهی که مورد نظر اسلام است میتوان رسید. ۳. روح نظام به سوی حضور در وجدان عمومی مردم است و هرچه بیشتر حساسیتها را در کیفیکردن زندگیها قرار دهیم، خود به خود حقارت طلب دنیا بیشتر روشن میشود و این، کار اساسی است و البته آری! باید قوانین طوری باشد که اهل دنیا نتوانند از آن استفاده کنند. ای کاش امام جمعه محترم لواسان با حکمت بیشتری کارهای عدالتخواهی را جلو میبردند. عنایت داشته باشید که حرکت عدالتخواهانه اگر با عمق معرفتی و توجه به نظام تکوینیِ عالم انجام نشود، آنچنان سطحی میگردد که جریان عدالتخواهی را در مقابل کلیّت نظام میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد صاحبنظر نیستم. البته در دستورات دینی داریم که مواردی مثل خوشخلقی و صدقه دادن و صله رحم، موانع اینچنینی را از بین میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آرامآرام متوجه شویم اولاً: دین فردی در این تاریخ کافی نیست. ثانیاً: رسالتی داریم برای حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده. متأسفانه کمتر این موارد با مردم در میان گذارده شده تا متوجهی حضور تاریخی خود باشند. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ طلوع در جهانی بین دو جهان» شده است که میتوانید در سایت در قسمت صوت، آن مطالب را دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف در روحیهای است که در غرب با سیطرهی گشتل، ماهیت تکنولوژی به انحراف کشیده شد. حال با هر ادبیاتی گفته شود ارزش آن را دارد که روی آن تفکر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال با حفظ احترام به آنها، نباید اسیر امیال آنها شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آموزههای کنفسیوس پشتوانهی قدسی ندارد و بیشتر یک فرهنگ است و در این دوران، بشر را قانع نمیکند. بشر امروز به آغازِ آغازها یعنی خدا و آموزههایی که از طرف او صادر شود، نیازمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در آیات و روایات بهترین راهِ تفکر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حقایقِ تاریخی از پشت حجابهای جاهلیت دوران به مرور خود را مینمایاند. ملاحظه نکردید چگونه با تجلیل از سردار شهید مقاومت معلوم شد حیلههای سالهای متمادی دشمن نمیتواند حقیقت انقلاب اسلامی را به حجاب ببرد؟!! موفق باشید
به نام خداوند جان دادههای راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخنهای بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر میدهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست میکند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش میگذرد و منظرههای پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب میگیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود میگیرد و ندای درد و رنج سر میدهد و انسان را به عمق قدمگاههای تاریخ خود میبرد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاشهای بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظرهی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکستهی سپرده به موجهای بیبنیاد دریای ناآرام زمانه مییابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آوارهتر و نا آرامتر از همیشهی تاریخ تکیه داده بر توقفگاه تاریخ امروزین خود مییابد. دورههای مختلف حیات انسان را با منظرههای رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا مینشیند. گاه میخندد، گاه میگرید، گاه میبالد، گاه مینالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم میرساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش مییابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر میدهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرندهای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز مینگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصههای سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقفگاه سرد زمانه بیفکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرندهی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانههای معنویت و تفکر میسراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس میکند که مگر منظرههای زیبای حیات در این تاریخ نخشکیدهاند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ میآید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قلهها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامیاند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که میخواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سرودهای مینوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خدادادهاش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش میتازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه میبینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینههایی نیستند که به ما مژده دادهاند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور میآید و موجب میگردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روحالامین است، مأوا گزیند؟!
تنها میتوانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمیدانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، میخواندم.
شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیتگرا و انجمادِ مدرنیته تکنیکزده باید زبانِ شاعرانهای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا اینجاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشودهشدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».
در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ باخته بود؛ از سرودهشدن ترانهای گفتی که پیر خراباتنشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دورانمان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراهگی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه مییافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسانالغیب ما نسرود:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوانشان ننشسته، کجا میتوانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نهتنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:
آن یکی نقشش نشسته در جهان وان دگر نقشش چو مه در آسمان
اینجاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند میشود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد میگردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینههایی هستند گشودهتر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید
سلام علیکم محضر استاد: سوالی داشتم: یه خصوصیتی که بنده دارم اینه که اگه یه قضیه ناراحت کننده ای برام اتفاق بیفته دائما تو ذهنم میمونه. یعنی از صبح که بیدار میشم تا آخر شب که میخوام بخوابم. میل به غذاخوردنم به شدت کم می شه، رغبت به انجام عبادت ها توم کم میشه و به زور به واجبات میرسم. شب به زور خوابم میبره و اگه از خواب بپرم دیگه خوابم نمیبره. الانم نسبت به قضیه اغتشاشات همچین حالتی پیدا کردم. اگه میشه یه راهنمایی بکنید که چجوری خودم رو کنترل کنم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان باید با وسعتدادن روح خود بتواند چون دریایی باشد که با رودخانهای کوچک و گِلآلود، گِلآلود نگردد. آری! هر خطایی در جای خود باید قابل توجه باشد و بدون دلیل آن خطا، توجیه نگردد. ولی بنا نیست با هر زخمی همه بدن را بستری کرد، به اندازه همان زخم باید استراحت نمود. اغتشاشات موجود همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند با توجه به سنتهای الهی که در این عالم جاری است، همین تهدیدها موجب فرصتی میشود تا بیش از دیروز در آغازی دیگر، خود را در این جهان سراسر ظلمانیِ نظام استکباری حاضر و حاضرتر بکنیم. به بسط خود در این صحنهها بیاندیشید. موفق باشید
سلام بر استاد عزیر طاهرزاده عرض ادب و احترام: استاد، بنده با تامل در داستان گوساله سازی سامری و گوساله پرستی بنی اسرائیل، به نکاتی رسیده ام. که احساس میکنم برای شناخت فتنه ها و عبور از آن خیلی کمک کننده است. اگر زحمتی نیست نگاهی به این مطلب بیندازید و خواهشا ایرادهای آن را مطرح فرمایید. جسارت های بنده را به بزرگواری خودتان ببخشید. اجرتان با مادر سادات، حضرت فاطمه الزهراء. سید محمد صادق موسوی بنده ایی از بندگان شما. مطلب : # عصایموسی در جهاد تبیین ۳ بسم الله الرحمن الرحیم سوال: فتنه از کجا شروع میشود و راه نجات یافتن از آن چیست؟ با دقت در فتنه هایی که در طول تاریخ رخ داده است، روشن میشود جایی که فتنه از آن جا آغاز میشود، درون افراد است. روند شروع و ادامه فتنه ها این گونه است که فردی از درون، دچار فتنه میشود و یک امر باطلی در نظر او با امر درستی زینت داده میشود و در جای حق مینشیند. سپس آن فرد با گفتار و اعمال و رفتار، آن امر تزیین شده را به دیگران منتقل کند. امر زینت داده شده، در درون دیگران اثر میگذارد و برای آنها هم جذاب میشود. در ادامه جمعی دچار فتنه میشوند و این امر منجر به اتفاق ها و حرکاتی میشود که در انتها تعداد بسیار زیادی را از راه توحید و خدا پرستی خارج میکند. خداوند متعال در قرآن، روند شکل گیری فتنه ها را با مثالی تاریخی روشن میفرمایند. این فتنه در قالب داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل بیان شده است. آن زمانی که حضرت موسی به کوه طور رفتند و تاخیری ده روزه از موعد مقرر داشتند. وقتی جناب موسی از این موضوع مطلع میشوند به سرعت خودشان را به قوم میرسانند. و بنی اسرائیل را توبیخ میکنند. سپس از مبدا و شروع کننده این فتنه میپرسند: ای سامری این فتنه چه بود که تو برپا کردی و چه چیزی تو را وادار کرد که این کار را بکنی؟ (فما خطبک یا سامری) سامری در جواب دو موضوع را توضیح میدهد: ۱. من چیزی دیدم که بقیه ندیدند، من اثری از رسول (خاک پای جبرائیل) را پیدا کردم و روی گوساله پاشیدم و آن دارای صدایی شد. «له خُوار» ۲- نفس من آن را برایم بیاراست. «سولت لی نفسی». با دقت در این داستان مشخص میشود که روند شروع فتنه سامری از تسویل نفس اوست. در واقع نفس سامری، امر باطلی را به وسیله امر حقی زینت میدهد و در ادامه اثری از این کار میبیند و ناخواسته دچار فتنه میشود. امرِ باطل، شراکت گوساله در ربوبیت خداوند است که به وسیله امر حق، که حیات بخشیِ حضرت جبرائیل است، زینت داده میشود. داستان سامری و تسویل نفس او، درس بزرگی است برای شناخت هر فردی که ناخواسته، دچار تسویل نفس شده و نفس او امر باطلی را به وسیله یک امر حقی زینت دهد و در جای امر حق مینشاند. این تسویل نفس به گونه ایی است که در اغلب مواقع، شخص متوجه نمیشود که دچار انحراف و التقاط شده است. لازم به ذکر است که همه امور دینی این قابلیت را دارد که زینت بخشِ امر باطلی شود و فرد و یا افرادی را دچار فتنه کند و از راه توحید و خدا پرستی خارج کند. اموری مانند نماز، روزه، کسب علم، احترام به قرآن، نماز شب و.... تنها راه نجات از تسویل نفس، توجه به شریعت و رعایت کامل همه باید و نبایدهای عملی است. شریعت، مشخص کننده و تمییز کننده امور صحیح و خالص از امور التقاطی حق و باطل با یکدیگر است. در شریعت اسلام، باید و نباید های فردی در رساله هایی عملیه و باید و نباید های اجتماعی، در امر و نهیهای رهبر و ولی جامعه اسلامی، مشخص شده است. نمونه هایی از تسویل نفس : ⭕️ نمازی که فارسی خوانده میشود و اشک دارد، همان گوساله سامری است که خُوارِ اشک و لذت عبادت را دارد و صاحبش در فتنه است. فریب آنرا نخورید. ⭕️ مجلس عزاداری که روبه روی رهبر انقلاب باشد، همان گوساله سامری است که خُوارِ لذت اشک را دارد و صاحبش را دچار فتنه کرده است. فریب آنرا نخورید. ⭕️ عملیات انتحاری فرد داعشی همان گوساله سامری است که نفس او با لذتِ قتل فی سبیل الله، فریب خورده است. این لذت همان خُواری است که گوساله سامری از خودش بروز میداد. ⭕️ جناب سید حسن آقا میری هم در چند سال اخیر، ناخواسته دچار این فتنه شده است. به عنوان مثال به تازگی، عکس دختر بی حجاب را دست در دست دختر چادری منتشر کرده است. در واقع ایشان دچار تسویل نفس شده اند و نفس ایشان، امر باطل بیحجابی را به وسیله امر حق مهربانی و عطوفت در جامعه اسلامی، زینت داده و هم خود جنابشان و هم فالوور هایشان دچار فتنه شده اند. ⭕️ محمود احمدی نژاد هم دچار تسویل نفس با گوساله سامری درونش با صدای خُوارِ شور و شعف انقلابی شد. ♦️♦️ در مجموع هر بحث دینی و هر فعل دینی امکان زینت بخشیدن به هر امر باطلی را دارد و صاحبش را دچار فتنه ای بس بزرگ خواهد کرد. ♦️♦️ معیار اینکه آیا عمل دینی هر کسی گوساله سامری است یا نه فقط دو چیز است: ۱. رعایت تمام امر و نهی های مسخص شده در رساله عملیه، که امر و نهی فردی خداوند را مشخص کرده است. ۲. اطاعت کامل عملی از امر و نهی رهبر جامعه اسلامی که الان رهبر انقلاب، سید علی خامنه ایی مدظله العالی هستند و امر و نهی ایشان همان امر و نهی اجتماعی خداوند است. ( آیا معجزه بودن قران را در تازگی اش لمس میشود.) والسلام علی من اتبع الهدی و الحمد لله رب العالمین @barayemardanejang
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنانکه میفرمایید جایی که فتنه در آن آغاز میشود، درونِ افراد است. مثل همان تسویلات نفس سامری، که تصور میکرد حال که اثر پای حضرت جبرائیل را تشخیص می دهد و میتواند گوسالهای بسازد که همچون گاو، خوار میکشد، پس میتواند رقیب حضرت موسی «علیهالسلام» باشد. آری! هر فعل دینی و هر تواناییهای معنوی اگر با عبودیت حضرت ربّ العالمین همراه نباشد، امکان زینتبخشیدن به هر امر باطلی میگردد. مشکل غفلت از حضور تاریخی است که با توحید و روحیه ایمانی باید مقابل استکبار ایستاد. موفق باشید
با سلام: آیا من وحدت خودم را احساس میکنم حاکی از آن است که این احساس همان ادراک حضوری من است؟ ممنون از پاسخگویی شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه میگویید «من»، و متوجه خودتان هستید بدون هیچ واسطهای، همان درکِ وحدت حضوریِ خودتان است. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید. میخواستم نظر شما رو در مورد کار کردن طلاب بدونم . ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید طوری باشد که شخصیت علمی آنها و تعمقی که باید در علوم مربوطه داشته باشند، ضربه نخورد. زیرا بالاخره زندگی طلبگی همواره با سادگی و کمخرجی همراه بوده است. موفق باشید
سلام علیکم استاد مهربان و خوبمان: استاد عزیز، در بحث عزت نفس در روانشناسی دو نکته مورد توجه است : که فردی که عزت نفس دارد در رابطه با دیگران معتقد است «من خوبم تو خوبی» «من ارزشمندم تو هم ارزشمندی» در واقع من به عنوان یک انسان در کل سعی دارم آدم خوبی باشم تو نوعی هم همینطور، و روح و روان و وجود من ارزشمند است فارغ از شغل و نژاد و زیبایی و... و توی نوعی هم همینطور، فلذا این پیش زمینه، ارتباطات سالم را بههمراه دارد. استاد جان، دکتر هلاکویی که ساکن آمریکا هست، واقعا در این زمینه و بحثهای روانشناختی خوب کار کرده، حرفهای خوبی میزنه منتهی یک عیب بزرگ در کارش هست و اون اینه که ایشون کاملا بر پایه تفکرات اومانیستی حرف میزنه. مثلا من خودم در مورد بحث عزت نفس (که ایشون چندین جلسه و با نام حرمت نفس در موردش صحبت میکنه)، چون احساس میکنم در اون بحث ارزشمندی خود، دچار مشکل هستم، به چند جلسه گوش دادم، منتهی دیدم خداشناسی و جهان بینیم داره داغون میشه، رها کردم. استاد جان حالا موندم چکار کنم چه مباحثی در مورد بحث عزت نفس وجود داره که سمت و سو و بنیان اسلامی داشته باشه و از آن طرف کارساز و موثر هم باشه؟ چون من واقعا بحث عدم تضاد و تفاوت موضوعات روانشناسی با اسلام برام مهمه، در مورد دکتر هلاکویی هم، اون موارد متناقض رو خودم نقد میکردم اما کم کم متوجه شدم داره روم اثر سوء میذاره، رها کردم. لطفا راهنماییم کنید چگونه میتوانم عزت نفس داشته باشم منطبق بر آموزه های اسلام عزیزتر از جانم؟ سپاس از وجود مهرورزتان
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه شخص نامبرده همانطور که میفرمایید انسان را با عقلی مینگرد که ابعاد متعالی و بیکرانه و جاودان انسان مورد غفلت قرار میگیرد. فکر میکنم با مباحث «معرفت نفس» و کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» که روی سایت هست، رویهمرفته مبناییتر به موضوع جایگاه قدسی انسان از جمله جایگاه «زن» بهتر بتوانید فکر کنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/249?mark=%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86
