باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی شهدا فوقالعادهاند. بستگی به رویکرد شما دارد. لذا شهیدی را انتخاب کنید و کار را شروع بفرمایید تا بگویداز این انقلاب اسلامی چه فهمیده است که تمام جان خود را فدای آن کرده است؟ هر کدام از آنها با ما سخنی دارند و از عالَمی که در مقابلشان از طریق انقلاب اسلامی گشوده شد، شرحهایی خواهند داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح اولیه، تفاوتی بین آن دو واژه نیست. ولی در مباحث عرفانی، مقام فیض اقدس مربوط به «احدیت» است که فوق کثرت اسمائی میباشد، ولی مقام فیض مقدس، مقام «واحدیت» و مقام جامعیت اسماء می باشد که مربوط به حضرت «الله» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید راهِ توحید هرگز و هرگز با بنبست روبهرو نخواهد شد، هرچند هزاران مانع توسط صاحبان نفس امّاره در مقابل آن پدید آورند، زیرا همانطور که میفرمایید بشر امروز بیش از گذشته متوجه شده است اگر همهی زمین را در اختیار بگیرد و مسیر همهی عیاشیها را نیز فراهم کند، جواب واقعی به خود نداده است. اینجاست که میفهمیم در مأواگزیدن از طریق انقلاب اسلامی و در جمال پر جلال حضرت روح اللّه همهی آینده از آنِ ما خواهد شد. اما نه به معنای اینکه منیّت ما حاکم باشد، بلکه به آن معنا که عبودیتی که مطلوب همهی ما است به بشر عطا گردد. یقیناً ادامهی بشر با راهی که انقلاب اسلامی در جهانی که انسانها میتوانند به راحتی همدیگر را ببینند، ادامهای امیدوارکننده میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو حال ممکن است. اگر آن عضو هنوز آمادهی تدبیر روحی باشد که به تعادل رسیده است، آن عضو نیز به تعادل میرسد. ولی اگر آن عضو، دیگر ظرفیت پذیرش تدبیر بدن را از آن جهت خاص از دست داده باشد، آری! دیگر تحت تدبیر بدن نخواهد بود. موفق باشید
باسمهتعالی: سلامعلیکم: بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده شناخت ذات انقلاب اسلامی است. حقیقت انقلاب اسلامی چیزی است ماورای آنچه در این روزها مردم به آن سرگرماند. زیرا هنوز مناسبات ما در تعریفی که فرهنگ غربی از انسان دارد، در جریان است. انقلاب اسلامی فعلاً در میان زمین و آسمان قرار دارد. از یک طرف در کتاب مکنون و مأوایِ آسمانیاش مستقر شده؛ و از طرف دیگر در انتظار است تا در جایگاهِ زمینی خود نیز استقرار یابد، و نظر به انتظار ما دارد تا با «گوشسپردن به ندایِ آن» خود را در جهان و جامعهی ما به ظهور آورد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در ذیل بحث های گذشته و درک حضور ما در نیهیلیسم مطلبی مد نظرم بود که خدمتتان بیان می کنم: هستی در هر دوری ظهوری دارد و از طرفی بشر با نیهیلیسم یا نیست انگاری مواجه شده است، حال اگر نیهیلیسم به عنوان یک اتفاق تاریخی مدنظر قرار گیرد، جایگاه نیهیلیسم در مواجهه با هستی چیست؟ به نظر می رسد که نیهیلیسم امری مقابل هستی نیست که مثل تقابل عدم و هستی باشد بلکه باید آن را ظهور خود هستی ببینیم، آنگاه اگر نیهیلیسم را هستی ببینیم دیگر نمی توانیم آن را امری شر مورد نظر قرار دهیم بلکه خود نیهیلیسم امری مقدس و برترین ظهور هستی در کل ادوار تاریخ بشریت تاکنون باید دانست. این نیهیلیسم چیست؟ آیا چیزی به معنای نفی همه الهه ها و نفی تمام تقدس هاست؟ اگر نیچه در نیهیلیسم متوجه مرگ خدا که مقدس ترین حقیقت تاریخ بشریت بوده است و در هیچ دوره ای از تاریخ نفی مطلق نشده، گشته است، آیا متوجه نشده که هستی به صورت نیهیلیسم ظاهر گشته است؟ نیهیلیسم قرار است تمام مقدسات را که برای بشر تقدس یافته بی تقدس کند و مگر نه آنکه تا زمانی که الهه ها نفی نگردند الله به ظهور در نخواهد آمد. تاریخ ما گرفتار تقدس هایی بود که باید نفی می گشتند حتی اگر این مقدس خدا و انبیاء بودند و غرب با مواجهه ای که با هستی داشت مرگ همه مقدسات را رقم زد زیرا تمام تاریخ غرب جدید نیهیلیستی است و با نیچه به ظهور تام رسید و آخرین مقدس خودش هست که با شکاکیت رو به اضمحلال و رفتن است. اگر انقلاب اسلامی در تاریخ نیهیلیستی ظهور کرده است نباید همان حقیقتی دید که آمده تا نیهیلیسم تاریخ غرب باشد و مهر پایانی باشد بر آخرین مقدس تاریخ ما که امروز به صورت تکنیک به ظهور در آمده و غرب آن را به گشتل در آورده است. به نظر انقلاب اسلامی ادامه تاریخ نیهیلیستی است اما نیهیلیستی که باید آخرین مقدس را برای همیشه از مسیر حذف کند، البته باید باز متوجه بود که نیهیلیست نیستی نیست، بلکه ظهوری از هستی و وجود است، و انسان امروز درون روح این تاریخ حاضر است و بیرون از آن نیست لذا نمی توان انقلاب اسلامی را بیرون از تاریخ نیهیلیستی نگاه کرد. بنده نمی توانم نیهیلیسم را نعمت و رحمت هستی نبینم بلکه بزرگترین اتفاق برای ظهور اسم الله است زیرا الله بدون نفی تمام الهه ها و خدایان ناقص به ظهور در نخواهد آمد و این آخرین دور از تاریخ بشر است که بشر به نهایی ترین و بالاترین نقطه تاریخی دست یافته است و آن همان نیهیلیسم مقدس است که خبر از ظهور هستی مطلق می دهد. زیباترین اتفاق تمام ادوار تاریخی بشر رقم خورده است، در نیست انگاری «ما رأیت الا جمیلا» به ظهور خواهد آمد، در نیستی باید هستی را یافت که: در نومیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید است. در مورد شریعت نیز باید متذکر شوم که شریعت اگر نسبتی با حقیقت تاریخی برقرار نکند و شخص متوجه نشود که این شریعت بی نسبت با روح تاریخی است که حقیقت زمانه ماست آنگاه دچار روزمرگی و درد نیست انگاری می گردد و بزرگترین ریای تاریخی همین انجام شریعت بی نسبت با زمانه است لذا یا فرد بر همین مبنا ادامه می دهد و در نیهیلیسم سرگردان خود باقی می ماند و یا اینکه از شریعت جدا می گردد، و چه بد است شریعتی که نتوانسته نسبتی با روح حقیقت تاریخی خود برقرار کند، انسانی به ظاهر متدین ولی پوچ و بی معنا و بی نسبت با تاریخ خود، آنچه که امروز در جامعه متدین بی نسبت با انقلاب اسلامی می توان مشاهده نمود. تنها شریعتی که در این تاریخ می توان با حقیقت مرتبط گردد که نسبت خود را با انقلاب اسلامی پیدا کرده باشد، زیرا انقلاب اسلامی حقیقی ترین حقیقت تاریخی است که نیهیلیسم مقدس را به ظهور در آورده تا به هستی مطلق ما را هدایت کند، نیهیلیستی که نفی آمریکا و اسرائیل و تمام جهان کفر و باطل و مقدسات دروغین و حتی شیعه و شریعت جداشده از انقلاب است. آری بدون انقلاب اسلامی راهی نه به شریعت است نه راهی برای نجات از نیهیلیسم زمانه و نه راهی برای شیرین شدن تاریخ نیهیلیستی. به راستی که شریعت بدون حقیقت زمانه بزرگترین ریای تاریخی است، و در تاریخ انقلاب اسلامی زندگی کردن شیرین ترین نیهیلیسم زمانه است، که هرگز ناامیدی در آن راه ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با پدیده نیستانگاری، باید موضوع را در تاریخی که با سوبژهشدنِ انسان برای خودش پیش آمده، دنبال کرد از آن جهت که با نوعی خودبنیادی، عملاً انسان آنطور خود را معنا کرد که خودش جوابگوی خودش میباشد و اینجا بود که آرامآرام موضوع احساس خلأ امور قدسی برای بشر جدید پیدا شد و نیچه به خوبی متوجه این امر گشت که با سوبژهشدنِ انسان، انسان حتماً گرفتار نیست انگاری میگردد. در اینجا بنا نیست نسبت به ظرفیت گسترده انسان نادیده گرفته شود، بلکه توجه به این امر که این ظرفیت با روحیه خودبنیادی به کجا میکشد، آن نوع از هوشیاری است که نیچه به خوبی متوجه آن شد و اگر به عنوان تقدیر زمانه از آن یاد میشود به معنای آن نیست که درک چنین تاریخی، جبرِ تاریخی را پیش میآورد بلکه برعکس، انقلاب اسلامی حامل روحی است نسبت به درک همین نیهیلیسم تا بتواند جواب روح بشر جدید را با هرچه قدسیشدنِ او در همه ابعاد بدهد به همان معنای به ظهورآوردنِ همه نسبتهای انسان نسبت به خود و نسبت به جهان به معنای «دازاینِ» هایدگر. در اینجا است که باید به هایدگر فکر کرد که به جای پذیرفتن و تسلیم نیستانگاری، متذکر حضور آن است یعنی عملاً تصدیقی در میان نیست، بلکه فهمِ آن هنر فیلسوف است و مسلّماً انسان، طالب نوعی «بودن» و اگزیستانسی است که سراسر وجود او ذیل تاریخی که در آن حاضر است، وجود خود را احساس کند. اینجا است که باید بین فهمِ نیهیلیسم و یا تسلیمشدن نسبت به آن تفکیک کرد. جناب حاج آقا نجاتبخش نکتهای تحت عنوان «مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید»
https://eitaa.com/soha_sima/2902 فرمودهاند که خوب است به آن نیز توجه شود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. استاد عزیزم برخی از دوستان ما اینطور فکر میکنند که فقط شیعه اثنی عشری مومن محسوب میشود و اهل سعادت و نجات است و منظورشان از شیعه، اطاعت از ائمه اثنی عشر نیست بلکه مقصودشان، محبت و اعتقاد به ولایت و امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین علی علیه السلام و یازده امام بعد از ایشان و بغض نسبت به خلفاء ثلاثه و سایر دشمنان آن حضرات است. و پیروان سایر ادیان و مذاهب و مکاتب را یا منکر و معاند میدانند که فرجامشان شقاوت و عذاب الهی است یا مستضعفینی میدانند که فرجامشان با خداست و سعادت و نجاتشان معلوم نیست. اما بنده فکر میکنم معصومین علیهم السلام در قله ایمان و سعادت هستند و سایر انسانها به اندازهای که از لحاظ فکری و عملی به آنان نزدیکتر باشند از ایمان و سعادت بهرهمند خواهند بود. چه بسا کسی در ظاهر شیعه باشد یعنی اذعان به امامت ائمه اثنی عشر و بغض غاصبین حق آنان را داشته باشد ولی فرسنگها از خط فکری و عملی معصومین علیهم السلام فاصله داشته باشد یا حتی در تقابل با خط فکری آنان باشد مانند امثال شیرازی و یاسر الحبیب و غیره و چه بسا کسی شیعه نباشد اما از نظر خط فکری و عملی به معصومین علیهم السلام نزدیک باشد مانند شهدای غیر شیعه انقلاب اسلامی. البته مومنترین و سعادتمندترین انسانها بعد از معصومین علیهم السلام، شیعیان واقعی آن حضرات هستند همچون حضرت سلمان و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهما لکن سایر انسانها از هر دین و مذهب و مکتبی که باشند اگر نسبت به آنچه از حقیقت و آیات الهی که در زندگی برایش آشکار میشود، انکار و استکبار و تکذیب نداشته باشند و با جان و دل آن را بپذیرد و به آن پایبند باشند، اهل ایمان و سعادت و نجات خواهند بود اگرچه در پارهای از مسائل مستضعف باشند. این فکر بنده است که دوستان آن را انحراف میدانند و اکنون که دستم از دامان پر مهر امام زمانم عجل الله تعالی فرجه الشریف به ظاهر کوتاه است و نمیتوانم همچون اصحاب عصر ائمه علیهم السلام عقیده ام را بر آنان عرضه کنم و صحت و سقم آن را بفهمم خواهشم از شما که عمر خود را در تعلم و تعلیم معارف اهل بیت علیهم السلام گذراندهاید این است که نظر خود را نسبت به ایمان و سعادت و نجات اخروی غیر شیعه با اشاره به ادلهای که در خاطر شریف دارید بفرمایید و اگر اشتباه و انحرافی در فکر بنده ملاحظه فرمودید اصلاح بفرمایید. همواره ارادتمند و دعاگوی شما هستم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که جنابعالی متوجه شدهاید. عنایت داشته باشید که ۴ امامِ اهل سنت در آموزههای خود تحت تعلیم حضرت امام باقر و امام صادق «علیهماالسلام» بودهاند و بهجز وهّابیها بقیه اهل سنت عملاً شیعه و محبّ اهل بیتاند. از طرفی وقتی رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: «اطلبوا العلم ولو بالصين» علم را طلب کنید ولو اینکه در دورترین مناطق یعنی در چین باشد. و این نشان میدهد که تا این اندازه باید اندیشه و فهم سایر ملل و ادیان و فرق دیگر را مدّ نظر داشت و قابل استفاده دانست. موفق باشید
سلام: آیا مطالعه کتب عرفان نظری برای طلاب مبتدی را مجاز میدانید؟ پیش نیاز عرفان نظری چه علومی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. به هر صورت از این نکته غافل نباشید که فرمودهاند: «الا یا ایها الطلاب ناشی! علیکم بالمتون لا بالحواشی» ۲. پیشنیازِ عرفان نظری برای طلاب، پس از دروس رسمی حوزه و گذراندن رسائل و مکاسب و حضور در درس خارج، «حکمت صدرایی» است تا با عمقی لازم به این نوع مباحث بپردازند. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نمودهاند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بندهات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مىخواهى؟! اگر زندگى را مىخواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مىآمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب میکند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرفها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملکالموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملکالموت خداوند به رسولش میفرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد. موفق باشید
سلام: کسی که باردار باشد و فرزندش دختر باشد. خواب ببیند خانمی باحجاب به او اسمی را به مادر بچه بگوید برای بچه اش انتخاب کند در حالی که آن اسم مانند اسم مادر هست و آن خانم بگوید اگر این اسم را نگذاری اتفاق بدی برای بچه ات میافتد تکلیف چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که نه اینگونه خوابها معتبر است و نه باید به آنها عمل کرد!! موفق باشید
سلام واحترام: ببخشید من سوالی پرسیدم درباره حجاب و اینکه با مانتوگشاد وروسری بلند میتوان حجاب داشت چون نگه داشتن چادر برای من سخت است و شما پاسخ دادید اصل حجاب درست است و اشکالی ندارد. حالا سوالم این است که با توجه به اینکه برای من حجاب امری درونی است و واقعا اعتقاد قلبی دارم اگر چادر نپوشم آیا این وسوسه شیطان نیست و از خدا دور نمیشوم؟ یعنی اینکه به جای چادر، مانتو مناسب بپوشم از ضعف ایمان من نیست؟ چون واقعا حجاب را قبول دارم ولی با مانتوگشاد و مناسب راحت ترم. اما میگم نکنه گناه کنم؟ و اینکه به من میگن سختی چادر را تحمل کنم که ایمانم بیشتر باشه چیه پس؟ چون واقعا حس میکنم با مانتو حجابم و آرامشم بهتره تا چادر که با بچه گاهی از سرم میوفته و درست بلد نیستم. استاد چکار کنم؟ قضاوت و حرف مردم را چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، حکم خداوند است. وقتی شریعت الهی آن نوع حجاب را جایز میداند ما نباید اگر چنانچه میفرمایید در آن شرایط با چادر به زحمت میافتید؛ سختی بیش از حدّ بر خود تحمیل کنید. آری! وقتی هم می توانید از چادر استفاده کنید، دلیل ندارد که آن را کنار بگذارید! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور طبیعی نفس ناطقه در مقام تکوینیاش بدن را تدبیر میکند ولی شاید بتوان گفت بعضی افراد در حوزه اراده خود بتوانند نحوهای از اعمال تکوینی نفس را نیز در اختیار بگیرند. مثل آنکه دیده شده بعضی از افراد ضربان قلب خود را در اختیار خود میآورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فکر نمی کنم که این نوع پیش بینی ها در رابطه با حضور در حقایق عالم باشد. اگر درست هم پیش بینی بشود، بر اساس قواعد اقتصادی مطرح در اعتباریات انسانها انجام می شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه توفیق نشده. ولی متن نوشتهشدهی «هشدار که ماه شعبان آمد!» میتواند إنشاءالله متذکر عزم خوبی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در محضر حضرت حق و توجه به اینکه او بهترین آرزو و مطلوب ما است، میخواهیم نوعی از زندگی را به ما بدهد تا بهترین بندگی و حضور در عالم را برای انجام وظیفه داشته باشیم. در این رابطه طلب زندگی و لوازم آن زندگی مذموم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قصد بنده بیشتر آن بود که با حضور در آن فضای فکری، خود به خود عالَمی در مقابل جنابعالی گشوده میشود که از این حالت به حالت برتری میرسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولا: در نداشتن چشمانداز به افقی که خداوند در همهی امور متجلی است و ثانیاً: غفلت از اگزیستانس انسان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان کتابهای جدید نیستم. سالهای پیش کتاب «حزب قاعدین» اسناد خوبی را در رابطه با انجمن حجتیه مطرح کرده بود. ۲. از نظر دینی روح انسانها قبل از بدنشان خلق شده و هرکدام، خودشان هستند. اینکه میفرمایند روحِ واحد، به معنی فطرت یگانهی آنها است نه اینکه همه یک شخص بودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جنابعالی نسبت به برادرانتان مسئولیتی ندارید. ۲. تا آنجا که برایتان ممکن است خوب است که به پدرتان کمک کنید و نسبت به اعتیاد آن سختگیری ننمایید. ۳. سعی کنید به هر حال ازدواج کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد باید فکر کنند آیا حرکات و سکنات و سوابق و گفتار مقام معظم رهبری حکایت از آن ندارد که ایشان را خداوند برای نجات بشریت در این دوران پرورانده است و باید به ایشان اعتماد کنند وگرنه راه هدایت خود را تیره و تار کردهاند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود افراد باید دغدغهی یافتنِ حقیقت را داشته باشند. قرآن به پیامبر خود میفرماید: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» ای رسول ما آنها را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام، آنان را غافل گرداند، پس به زودی خواهند یافت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است ولی نه از آن جهت که اگر کوتاهی کنیم معصیت کرده باشیم، بلکه از آن جهت که کوتاهیِ ما منجر میشود تا به نتیجهی کامل نرسیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، نمیزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار لازمی است. ولی قصد بنده در شرح اشعار جناب حافظ، تنها در آن حدّ است که نسبت به این سرمایهی بزرگ جفا نشود وگرنه هر کدام از عرایض بنده ذیل هر غزلی، بابی است برای تفکر و سلوک عقلی که آن متنها میتواند در حکم درسگفتارِ آن غزل به حساب آید. موفق باشید
