بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11822
متن پرسش
استاد عزیز سلام: ریشه وسواس فکری از کجاست و چطور می توان بر آن غبه کرد؟ آیا افکار وسواسی در مورد مذهب گناه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکرهایی که بدون اختیار ما به سراغ ما می‌آید گناه نیست. در مورد دفع وسواس فکری إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید

10418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: خدا قوت. استاد فرق قنوط با یأس چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد تحقیق نکرده‌ام. به متونی که مباحث فقهُ الغات را روشن می‌کند مثل «مفردات راغب اصفهانی» و یا «النهایه» از ابن اثیر رجوع فرمایید. موفق باشید
10283
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. 1- در فصل آخر حیات زمینی فرموده اید انسان موجودی است اخلاقی و در حد دانستن حقایق متوقف نمی شود و معرفت عقلی و قلبی با تاکید بر معرفت قلبی نظر داشته اید. چرا خیلی ها با داشتن معرفت عقلی بر بد بودن خیلی کارها در حد دانستن حقایق متوقف شده اند ولو سطح این معرفت بسیار پایین باشد؟ 2- من خیلی ها را دیده ام که با ظلم از همسرشان جدا شده اند و در زندگی جدیدشان هم موفق نشده اند علت این نیست که نور مودت و رحمت را خدا افاضه می کند و با ظلم به دیگری شایستگی گرفتن نور را از دست می دهند؟ 3- حضرتعالی فرموده اید اگر کسی دنبال نگاه حرام قبل از ازدواج باشد باعث پر رنگ شدن بعد لذت غریزه می شود و بعد از ازدواج دستخوش بازیهای خیال می گردد و اگردرست فهمیده باشم نور مودت و رحمت را نمی گیرد و گرفتار خلا می شود با این اوصاف خیلی ها باید مشکل پیدا کنند اینطور نیست؟ 4- چرا خیلی ها از ازدواج پشیمانند یا می گویند ازدواج آن چیزی نبود که ما فکر می کردیم؟ می تواندبه خاطر نبود نور مودت و رحمت باشد حالا به هر دلیل این نور را دریافت نکنند چه به خاطر تصورات غیر واقعی از زندگی مشترک یا دنیاخواهی یا ازدواج با معیارهای شیطانی و... در هر صورت این نور نیست، درست است حضرت استاد؟ 5- اینکه حضرت حق فرموده اند اگر با زنی به خاطر زیبایی یا ثروت ازدواج کنید شما را به همان واگذار می کنم یعنی همین ها را برایش عادی می کند و روحش از دریافت نور آرامش خدادادی محروم می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی عزم و قصدش آن باشد که تا قرب الهی جلو رود، به‌خوبی موانع آن سیر را می‌یابد و می‌بیند چگونه دستورات شرع مقدس در این سیر کارساز است و جایگاه دستوراتی که ما را از بعضی از اعمال نهی می‌کند را به‌خوبی می‌شناسد و همین‌طور که می‌فرمایند می‌فهمد چگونه نگاه به نامحرم از سر لذّت او را از سلوک محروم می‌کند و لذا ارزش استغفار را نیز می‌یابد که چگونه حضرت حق توّاب است و رویکرد بنده‌اش را از گناه به سوی عبودیت سامان می‌دهد. البته در مورد زیبایی همسر باید افراد در انتخاب همسر از ظاهر او خوششان بیاید و این غیر از آن است که تنها به خاطر زیبایی‌اش با او ازدواج کنند. موفق باشید
10275
متن پرسش
سلام استاد معظم: تمدن غرب را از زمان یونان باستان و بعد قرون وسطا و بعد رنسانس و تا مدرنیسم و پست مدرنیسم بصورت اجمالی از منظرهای مختلف همچون سیاست و دینی و علمی _ فلسفی بررسی کردم. اما چند سوال مرا مشغول کرده: 1. بنابر کدام سنت الهی است که چنین افرادی هزاران سال دور از حقیقت مانده اند و مستمر در فضای غبارآلودِ متفکرین و حاکمان جور هر عصر تنفس می کردند. لطفا کمک کنید تا با توجه به سنت های الهی خود را در مسیر حقیقت قرار بدهم و در راه ضلالت گذشته گان قدم بر ندارم. 2. بنده مقدمه تاریخ فلسفه غرب شما را خواندم تا با نگاهی که قلب را به صحنه می آورد وارد مباحث و مطالعات تمدن غرب شوم. اما آنجا این مساله برایم حل نشد که چرا شما فقط با نگاه فلسفی و علمی خواستید آن تمدن را بشناسید و از جنبه های دیگر صرف نظر کردید. به عبارت دیگر آیا برای عبرت گرفتن از تاریخ گذشتگان باید به فکر و سلوک فلسفی آن تاریخ نظر کرد یا شاخصه های دیگر را هم باید ملاحظه نمود؟ حلال کنید اگر وقت شریفتان را می گیرم و اگر سوال مبهم و یا غلط است نیاز به جواب نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً می‌دانید آنچه در لایه‌ی اصلی هر جامعه‌ای در جریان است غیر از آن چیزی است که به چشم مورخین می‌آمده به‌خصوص که عموماً مورخین از طریق حاکمان مأمور بوده‌اند که مطابق میل آن ها بنویسند. به گفته‌ی کسانی که در حال بازخوانی قرون وسطی هستند ده قرن مردم غرب با مسیحیت زندگی کردند و گرفتار بحران‌هایی که با رنسانس شروع شد نبودند. عموماً تاریخ قرون وسطی را بورژواها ترسیم کردند تا حجتی برای خود و کارهای خودشان بسازند 2- تاریخ فلسفه یک بحث است، جایگاه افکاری که در جریان بوده بحث دیگری است که باید در یک بحث کلامی مورد بررسی قرار گیرد. شاید سی جلسه صحبت‌های جناب آقای دکتر محمد رجبی تحت عنوان «سیر اندیشه‌ی مدرن» که در فرهنگستان قم بحث کردند، این نقیصه را رفع کند. موفق باشید
10116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: تعاریفی که در منطق برای حیوان و انسان وجود دارد از نظر قرآن صحیح است؟ و اگر دقیقا با تعارف قرآن مطابقت ندارد چرا هنوز در حوزه ها تدریس می شود و چرا تعاریف قرآنی را جایگزین نمی کنند؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستگاه منطق ارسطویی این تعریف پذیرفتنی است ولی این بدین معنا نیست که تنها از این زاویه باید انسان را تعریف کرد. موفق باشید
8416
متن پرسش
سلام. می خواستم روز معلم رو بهتون تبریک بگم. ممنونم بابت وقتی که برای جواب دادن به سوالات ما صرف می کنید.امیدوارم به همه ی خیرهای دنیوی و اخروی برسید. و همیشه حالتون خوب باشه. از طرف ما به خدا بگید که ما هم دوست داریم نمره ی خوب بگیریم ولی سر امتحان حواسمون پرت میشه. کاش برگه ی ما رو هیچ وقت تصحیح نمی کرد. وقتی فکر می کنم نمره م روامام زمان میدونن مجبور میشم ازشون فاصله بگیرم که یه وقت نپرسن فلانی چرا!؟! میگن اگه آدم توبه کنه به جای بدی هاش خوبی می نویسن که مثلا بره بهشت. خدا چی؟ اون که یادش هست جای این خوبی ها بدی بوده. اصل غصه شرم از خداست. اصل غصه ناسپاسی. اصل غصه فراموش کردن حضور خداست. امشب شب لیله الرغائب.چه جوری به خدایی که بیست ساعت از شبانه روز رو یادم نیست که هست بگم منو ببخش. منو دوست داشته باش. بگم به خدا ما هم دوست داریم. ما هم خوبی هات رو , خوبات رو و خوبی رو دوست داریم . ما هر شب ساعت رو برا نماز شب کوک می کنیم و نماز صبح مون هم قضا می شه. از ده نمره ی پاسی حداقل هفت نمره ش رو خودش باید بهمون بده . همینجوری . عشقی. نگین نمیشه. من مطمئنم که میشه. خدا ابا داره از اینکه کاری رو بدون اسبابش انجام بده. ضعف ما, محبت قلبی ما, پشیمونی چند وقت یه بار ما, گریه ی الان من, اسباب. به قول شاعر: آشکارا نهان کنم تا چند؟/دوست می دارمت به بانگ بلند. حالا می گی بانگ تو بلند نیست! قبول.تو بلندش کن. تو بهش شفافیت بده. تو از دل وسوسه های دنیا بگذرونش. نه فقط از منو. از همه رو.از همه ی آدم ها رو. حتی از اونایی که من ازشون دلخورم و منتظرم قیامت بشه حقم رو ازشون بگیرم. استاد! شاید شما از گناه فاصله گرفتین و یادتون رفته باشه حسّ کسی رو که دوست داره آسمونی باشه ولی عملش فقط گستاخی و پرده دری در محضر خداست. شما شاهد باشین من همین جا , در حضور شما به خدا اعلام می کنم :من نمی توانم .من اگه خود خدا دستم رو نگیره و بیست قدم اول رو تاتی تاتی یا حتی به زور نیارتم نمی توانم. در حد عقل ناقص و توان خودم تلاش کردم و نتونستم. اگه ما رو به حال خودمون رها کنه، ما رد میشیم ها! (می دونم سایت شما برا پاسخگویی به سوالات مبنایی و عرفانی و انقلابی و ... است و اگه حرف های منو رو سایت بذارین بعضی شاگرد هاتون ناراحت میشن ولی چه کنیم . ما آدم بدا عرفان نمی فهمیم. فقط دوست داشتن رو می فهمیم. بتونیم به خدا ثابت کنیم دوستش داریم , دیگه حله!).
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فدای شما بشوم، تو که خدایی به این خوبی را پیدا کردی که این‌همه به زندگی‌ات نزدیک است چه غم داری؟! چرا از من روسیاه می‌خواهی با خدای تو که این اندازه به تو نزدیک شده سخن بگویم؟!! اهل سلوک می‌فرمایند: وقتی بنده به این مرحله رسید که یک قدم هم خودش به خودی خود در مسیر رسیدن به خدا برنمی‌دارد، حضرت حق با همه‌ی انوار و اسماء‌اش به او رو می‌کند. چون تو همه‌ی فقر خود را به محضرش برده‌ای تا او همه‌ی غنای خود را بر جانت تجلی بخشد. امیدوارم همواره از این فقر مطلق غفلت نکنید. موفق باشید
6709
متن پرسش
با سلام. خواستم کتاب "معرفت النفس و الحشر " شما را در یک خبرگزاری درج کنم ، دیدم به نقل از خبرگزاری کتاب ایران ، شما را ""مترجم"" کتاب "معرفت النفس و الحشر " معرفی کردند ! یعنی واقعا شما این کتاب را " ترجمه " کرده اید ؟؟ چون من فکر می کردم تألیف خودتان هست و در آن اسفار را شرح داده اید اما در این خبرگزاری نوشته : "مترجم کتاب «معرفت‌‌النفس و الحشر» از ویرایش جدید این اثر با شرح و اضافاتی مفید خبر داد" .... باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که نوشته‌اند. بنده ابتدا آن را ترجمه کردم و سپس در 75 جلسه شرح دادم. موفق باشید
5598
متن پرسش
بسم الله/ با سلام و تقدیم احترام با توجه به اینکه تمدّن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با مبداء وجود نیست : 1) اگر "شهود اولیه ی وجود" را بنیان طراحی یک دستگاه فلسفی معطوف به تمدّن در نظر آوریم، این "ادراک نخستین از وجود"، چگونه شکل می گیرد و چگونه دگرگون می شود؟ و جایگاه فاهمه ی انسان و میزان توانش در ادراک آن کجاست؟ 2) آیا اساسی ترین پرسش مغفول مانده در فلسفه ی غرب ، "پرسش از هستی" است؟ 3) امکان "همزبانی "ملاصدرا و شیخ اشراق و فیلسوفان پدیدارشناس غربی مثل هایدگر و هوسرل را چقدر می دانید؟ و آیا گشودگی راه آینده همین همسخنی نیست؟ 4) آیا آن "خدایی که می تواند ما را نجات دهد" همان "خدای انقلاب اسلامی ایران" است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه از نوع سؤال‌تان برمی‌آید که اندیشه‌ی ارزشمندی در صحنه دارید. 1- حقیقتاً وقتی متوجه باشیم تمدن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با «وجود» نیست و متوجه باشیم «وجود» حقیقتی است که در عین در ظهور و خفابودن، همواره نور خود را در مظاهر مختلف می‌نمایاند و با ظهور خود دست و دل یک ملت را با ظهور خود به سوی تعالی سوق می‌دهد و با خفای خود انسان‌ها را به خودشان وامی‌گذارد تا تمدنی بسازند که حجاب حقیقت باشد؛ پس نباید پرسید «ادراک نخستین از وجود چگونه شکل می‌گیرد» . چون این وجود است که اگر تاریخی را آماده دید ظهور می‌کند، ما فقط می‌توانیم ناظر ظهور نور وجود باشیم و تقدیری که شروع شده است را درست بشناسیم، چیزی که شما در انقلاب اسلامی شاهد آن هستید و حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با جمله‌ی «خدای مقلب‌القلوب، قلب این ملت را در جهت تحقق این انقلاب هدایت کرد» خبر آن تقدیر تاریخی را به ما رساند. هنر انسان‌ها آن است که کاری بکنند از این تقدیر تاریخی بیرون نیفتند، به نظرم فاهمه به این کار می‌آید تا به جای ساختن تاریخ، تاریخ خود را بشناسد وگرنه بی‌تاریخ می‌شود. 2- حقیقتاً همین طور است که اساسی‌ترین پرسش، پرسش از هستی است که هایدگر در یک شهود اجمالی متوجه آن شد و به تعبیر جناب فردید؛ آقای خمینی به تفصیل آن پرداخت و آن را از دست فلسفه نجات داد و تلاش بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای تبیین چنین مطلبی است که بفهمیم چرا شهود هایدگر، شهود عبور از غرب است و چرا حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به نور نبوت نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صورت کاربردی‌دادن به آن شهود است که بر قلب حضرت امام اشراق شد 3- بنده بین نگاه صدرایی و هایدگر که یکی صورت تکامل‌یافته‌ی اشراق سهرودی و دیگر صورت زنده‌تر فهم هوسرل است جدایی نمی‌بینم به شرطی که به هر دو با نگاه وجودی نظر کنیم 4- چقدر احساس همزبانی می‌کنم با این جمله‌ی شما که متوجه شده‌اید «تنها خدایی می‌تواند ما را نجات دهد که در انقلاب اسلامی ظهور کرد» من نمی‌دانم شما چه کسی هستی، ولی از کلماتت معلوم است، خیلی خوش‌ترکیبی. موفق باشید
3528
متن پرسش
سلام علیکم،اینکه عده ای از تفکیکیون(که خداوند ان شاء الله هدایتشان کند) ادعا کرده اند که علامه حلی(ره) ضد فلسفه بوده است صحیح است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قبلاً فلاسفه بیشتر به معتزله اطلاق می‌شده و بزرگان شیعه از این جهت با فلسفه مخالف بوده‌اند که معتزله معتقد بودند اصل تفکر فلسفی است و ارزش دین به اندازه‌ای است که در فلسفه بتوان آن را پذیرفت. موفق باشید
3427
متن پرسش
استاد عزیزتر از جان اولا خدا خیرتان بدهد که با حوصله و جدیت پاسخ آدم جاهل و بیسوادی مثل من را میدهید شما را به خدا مبادا یک روز به این نتیجه برسید که این ارتباط پرسش و پاسخ قطع شود دوما باتوجه به اینکه پس از مرگ و در عالم برزخ " زمان " معنایی ندارد همانطور که قیامت الان قایم است برزخ نیز الان برپاست و انسان با ورود به عالم برزخ در واقع با برزخ همه انسانها روبرو میشود حالا سوال اینجاست چرا گفته میشود بعد از مرگ انسانهایی که قبلا مرده اند دور متوفی جمع شده و او را دلداری داده و از کسانیکه - هنوز نمرده اند- سوال میکنند ؟ درحالیکه در برزخ زمان وجود ندارد و نمیتوان گفت بعضی ها هنوز وارد برزخ نشد ه اند.همانطور که بعضی مانند" زید " قیامت انسانهای زنده را دیدند پس برزخ انسانهای هنوز نمرده هم برپاست .ویا چرا گفته میشود اموات شب های جمعه به سراغ اهلشان میروند شاید تحفه ای به آنها برسد این ارتباط زمانی برزخ و دنیا به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان‌ها در برزخ مراتب مختلف دارند، بسیاری از آن‌ها نسبت به امور دنیا و درون انسان‌هایی که در دنیا هستند محجوب‌اند، همان‌طور که نفس ناطقه‌ی شما از آن‌چه در نفس ناطقه‌ی من می‌گذرد محجوب است با این‌که هر دو مجرداند. موفق باشید
3283
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت حضور استاد وارسته در مورد مساله ناقص العقل بودن زن از حضورتان سوالی داشتم و همچنین مشورت با زنان ایا این دو مورد در مورد تمام زنان عمومیت دارد و ایا زن با توجه به این دو مورد در زندگی مشترک نباید در هیچ موردی نظر بدهد و نباید هیچ موضوعی را با او در میان گذاشت و یا نظر او را در هیچ موردی نباید جویا شد البته با توجه به اینکه مدیریت با مرد است و او جایگاه قوام را در زندگی دارد مسلم است مسایل اقتصادی مرتبط با جایگاه اوست اما بنده با طرح این سوال در حقیقت به دنبال جایگاه زن در زندگی و دانستن ان هستم که ایا این به عنوان یک توقع در زندگی از جانب زن که در جریان امور قرار بگیرد توقعی به دور از سیر تکاملی اوست خواهشمند پاسخ از حضورتان هستم و پیشاپیش از وقتی که در اختیار بنده حقیر گذاشتید کمال تشکر رادارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحمدالله این موضوع را در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» خدمت عزیزان عرضه داشته‌ام تا معلوم شود هرگز نمی‌توان هیچ کمالی را برای مرد فرض کرد که زن از آن محروم باشد بلکه تنها تفاوت در حوزه‌ی مسئولیت‌هاست. آن کتاب را مطالعه فرمایید انشاءالله به‌خوبی جواب خود را می‌گیرید. موفق باشید.
148

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام وعرض تشکر از استاد گرامی،با توجه به اینکه شما در جلسه سوم نفس شناسی به این سخن ملاصدرا اشاره کردید که « النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء » این سوال پیش می آید که آیا شما قائل به عالم ذر نیستید بطوریکه ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم در عالم ذر موجود بوده ایم و اساسا خداوند همه ارواح را همزمان آفریده است .دلایل عقلی و روایی عالم ذر فراوان است . لطفا این کلام ملاصدرا را بیشتر توضییح دهید یا شاید بنده مطلب شما را اشتباه درک کرده ام . این سوال برای من بسیار حیاتی و مهم است از لطف شما متشکرم یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحث جسمانیة‌الحدوث و روحانیة‌البقاء بودن نفس یک بحث است، بحث حقیقت اولیه‌ی انسان که همان فطرت انسانی است و ربطی به شخص خاص ندارد، بحث دیگر. موضوع اقرار اَلَسْتی مربوط به حقیقت انسان است و در علم خدا واقع شده ولی ، موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودنِ انسان، مربوط به شخصیت خاص انسان است. موفق باشید
17310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی طول عمر با برکتتان: سوالاتی را که در ادامه بخدمتتان عرض می کنم ذیل مباحث کتاب جایگاه رزق از جنابتان می باشد و البته سولاتی را در سوال شماره 17257مطرح نمودم اما این چند سوال در رابطه ی کسب رزق بواسطه ی دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی است که قبل از مطرح کردن آنها مقدمه ایی را به خدمتتان عرض می کنم: حدود پنج الی شش سال پیش که بنده دانش آموز رشته ی ریاضی بودم هوش خوبی داشتم و نمراتم همگی بیست بود ولی موقعی که باید برای کنکور آماده میشدم یک سری موانع بر سر راهم پدید آمد و انگار از لحاظ فکری آن طوری که قبلا بودم دیگر نبودم سرعت مطالعه و فهم درس هایم بسیار پایین آمد و پیش از دیگر همکلاسانم انرژی صرف می کردم و دچار یک جور وسواس فکری شده بودم که بر روی مطالب بیش از حد ریز می شدم و در کنار این مشکلات به علت آنکه بچه مذهبی بودم شهوت دوران جوانی هم بسیار اذیت ام می کرد و بطور کلی علی رغم تلاش زیاد برای رهایی از این مشکلات نمراتم کاهش یافت و از کنکور جاماندم در حالی که از سایرین بیشتر تلاش کردم و ریاضت کشیدم و در نهایت در دانشگاه آزاد تحصیل کردم و در طول تحصیل در دانشگاه هم آن اوایل باز هم نمراتم به علت همان مشکلات پایین تر از بقیه بود در حالی که من از آنها بیشتر تلاش می کردم بالاخره پس از ریاضت های فراوان توانستم شیوه ها ی فکری و مطالعاتی خود را اصلاح کنم و از آن حال بیرون آیم. اما فی الحال از تمامی هم دوره ایی های خودم عقب افتادم حال سوالاتی که ذهن مرا به خود مشغول ساخته است اینهاست: 1. چرا باید در آن موقعیت حساس چنین موانعی در برابر من ایجاد می شد که مرا از سایرین عقب بیاندازد چرا برای بقیه این مشکلات پیش نیامد؟ آیا این موانع مشکل ساز مقدرات خداوند برای من بود یعنی خداوند به وسیله ی این موانع می خواسته جهت گیری دیگری برای کسب رزق و خدمت به خلق به من دهد یا که ناشی از بی لیاقتی و جهالت خودم بوده است که باید با تجربه رفع می شده است؟ 2. اصولا کسانی که در دانشگاه های دولتی بنا به دلایل مختلف پذیرفته نمی شوند دانشگاه آزاد را بر می گزینند ولی در رابطه ی با من چطور؟ هدف من مانند سایرین قبولی در دانشگاه های بزرگ دولتی بود و برای آن هدف نیز در حد توانم بسیار تلاش کردم ولی موانعی سر سخت در مقابل راه بود شاید اصلا رزق من و خیر و صلاح من در دانشگاه رفتن نبوده است آیا می توان گفت که من اشتباه کرده ام و علی رغم آن موانع با اصرار تحصیل در دانشگاه دانشگاه آزاد را انتخاب کرده ام؟ 3. در این اواخر برای کنکور ارشد نیز تلاش کردم و این دفعه مشکلات و موانع خاصی برایم وجود نداشت اما باز هم قبول نشدم و به این نتیجه رسیده ام که کلا خداوند خیر مرا در تحصیل در دانشگاه قرار نداده است و نباید دوباره و با تغییر استراتژی تلاش بیهوده کنم چرا که ممکن است دوباره نتیجه نگیرم آیا چنین نگرشی درست است؟ و حال در این رابطه سوالاتی کلی مطرح می شود: 4. به نظر شما علت این سیل بیکاری جوانان در کشور حاصل از حرص زیاد به کسب روزی از طریق تحصیل در دانشگاه و مدرک دانشگاهی نیست؟ وقتی که توهم کسب روزی از مدرک را بجای رزاقیت خدا می نشانیم و با اصرار فراوان برای گرفتن مدرک در رشته های به اصطلاح تاپ شمار زیادی از افراد تحصیل کرده را در چند رشته ی محدود کاملا بی هدف به جامعه ایی که به آنها نیاز ندارد تزریق می کنیم کسب روزی خود را به تاخیر نیانداخته ایم؟ 5. به نظر شما این موسسات آزاد و غیر انتفاعی قارچ گونه ایی که در کشور به اسم دانشگاه و با هدف ارایه ی مدرک خود را واسطه ی کسب رزق می دانند آفتی برای اشتغال و کسب روزی نیستند؟ 6. به نظر شما تحصیل دخترانی که در آینده وظایف دیگری بر عهده دارند در رشته های مختص مردان و پر کردن اکثر ظرفیت های دانشگاه های دولتی، گونه ایی ظلم به پسران علاقمند به تحصیل در دانشگاه های دولتی نیست؟ آیا این وضعییت به وارانگی جایگاه زن و مرد نمی انجامد؟ 7. به نظر شما جامعه ی ما به خاطر قضاوت اش در مورد کسب رزق بیشتر از طریق یک سری رشته های مهندسی و پزشکی و بی توجهی به سایر رشته ها و علوم و فنون مسیر اشتباهی را در جهت هلاکت خود طی نمی کند؟ 8. برای جوانان بهتر نیست بجای آنکه دوران جوانی با ارزش خود را در امید کسب رزق بیشتر از طریق اتمام تحصیلات دانشگاهی صرف کنند با توجه به استعداد ها و علایقشان در هر کاری که فعلا با همین مدرک فعلیشان برایشان وجود دارد شروع به کسب در آمد کنند؟ با تشکر از صبر و حوصله تان و عرض پوزش از بابت طولانی بودن سوالات و آرزوی طول عمر زیاد برای جنابتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در حدّ خود و بدون حرص باید تلاش کنیم، ولی نسبت به هرآن‌چه پیش آمد راضی باشیم 2 و 3- باید به همان نکته‌ی اول که عرض شد توجه کنیم، زیرا راهِ گشوده‌ی خدا چندان تنگ نیست که نیاز به این‌همه حرص داشته باشد 4- حرف درستی است 5- به نظرم همین‌طور است 6- خوب متوجه شده‌اید 7- خوب نکته‌ای است 8- آری! خوب است آن‌چه می‌فرمایید. موفق باشید

13490
متن پرسش
سلام استاد: 1. در مباحث شما به این نکته پی بردیم که اهل بیت (ع) به صورت بالفعل همه ی اسما الهی را دارا هستند. اگر مثل همه انسان های دیگر اسماء الهی را بصورت بالقوه داشتند، عصمت آنها زیر سوال می رفت. برای همین به محض تولد، همه ی مقامات را بصورت بالفعل داشتند. سوال من این است که با اینکه پیامبر (ص) بصورت بالفعل دارای مقامات و اسماء الهی بود چرا بعد از 40 سال عبادت معراج برایشان پیش آمد؟ این قسمت از مباحث صوتی کربلا از شماست جدا کردم: «در روایت داریم که پیامبر (ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوری» اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور محمدی بود. پس این محمد (ص) به عنوان فرزند عبدالله کیه؟ این محمد فرزند عبدلله اینقدر روحش را وسعت داده که به مقام تجلی اون حقیقت محمدی رسیده است. وقتی پیامبر بعد از 40 روز خلوت نشینی و اعتکاف، به معراج رفتند، اونجا سُلب پیامبر (ص) را شایسته دیدند که حقیقت فاطمه (س) که «منصوره» نام داشت را در سُلب پیامبر بگذارند. حضرت فاطمه زهرا (س) ظهور آن حقیقت است.» استاد سوال من این است که اگر پیامبر (ص) بصورت بالفعل، روحشان وسعت داشته است پس چرا در این فایل صوتی گفتید که پیامبر روحش را آنقدر وسعت داد که مظهر آن حقیقت شد؟ آیا این امکان هست که بگوییم چون خداوند علم داشت به اینکه پیامبر روزی با عبادت و بندگی به این مقام می رسد، آن مقام را از قبل به ایشان داده بود؟ در این صورت بالفعل بودن اسماء الهی در ایشان چه می شود؟ 2. در جزوه «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه» در صفحه 27 در مورد سوال حضرت سجاد (ع) در مورد نشسته نماز شب خواندن از حضرت زینب (س)، تاریخ چیزی در مورد جواب حضرت زینب (س) ثبت نکرده است. ولی در جزوه «کربلا سریان عشق الهی» در صفحه 23 آورده اید که حضرت زینب (س) پاسخ می دهد که چون سه شب است بسیار گرسنه بوده و ضعف و سستی مرا فرا گرفته است. می شود در این مورد توضیحی بدهید؟ 3. به غیر از کتاب «فروغ شهادت» از مرحوم سعادت پرور و «جلوه های عرفانی در نهضت عاشورا» از محمد امین ارزگانی، کتاب دیگری سراغ دارید که از لحاظ عرفانی به کربلا پرداخته باشد؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسان‌ها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش می‌کنیم در این دنیا با به‌کاربردن جسم خود نفس ناطقه‌ی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهم‌السلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا می‌خورند و می‌خوابند و بیدار می‌شوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت می‌کنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوری‌شان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقه‌شان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوت‌نشینیِ خاصی قرار می‌گیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» در پشت دروازه‌ی شام، همان‌طور که خودتان متوجه‌اید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفته‌اند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آن‌چنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمره‌ای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید

11395
متن پرسش
با عرض سلام و تحیت خدمت استاد گرانقدر: در نظام هستی که خداوند متعال همه چیز را منظم در کنار هم مدیریت می کند، دعا کردن بندگان چه جایگاهی دارد؟ آیا در مقدرات تغییری ایجاد می شود؟ با احترام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با دعای ما نظام عالم به‌هم نمی‌خورد ولی جایگاه ما تغییر می‌کند و تقدیر دیگری بر ما جاری می‌شود. همیشه انسان ظالم مورد خشم خدا است ولی اگر توبه کرد دیگر در معرض خشم خدا نیست و یا اگر کسی با دعا میل خود را قدسی و آسمانی کرد و یا با دعای خود خدا را مدبّر امور دانست، جایگاه خود را جایگاهی قرار داده که مورد رحمت خدا است. موفق باشید

11330
متن پرسش
سلام استاد.امیدوارم که حالتون خوب باشه. بنده سوال را در شبکه های مجازی دیدم که میخاستم جواب بدید.از طولانی بودن متن عذر خواهی میکنم.خواهشمند است جواب قانع کننده به سوالل زیر بدهید. **چرا رهبر یک جامعه علنا در تلویزیون گفتند مثنوی اصول اصول اصول دین است؟بر فرض اینکه این مسءله از روی ذوق شعری و یا فلسفی باشه.رهبر جامعه باید همه ی عموم رو در نظر بگیره ،یک عده فلسفی و یک عده ضد فلسفه . حداقل میگفتن اول قرآن بعد مثنوی. آیا رهبر جایز است یک مسءله ی اختلافی رو بگوید اصول دینه؟ نظر علما و مراجع عالیقدر در مورد مثنوی مولوی : نظر رهبر انقلاب سید علی خامنه ای درباره ی مولوی: شهید مطهری از بنده پرسیدند: نظر شما در مورد مثنوی مولوی چیست؟گفتم: نظر من همونی است که خودش گفته....مثنوی اصول اصول اصول دین است.ایشان گفتند: کاملا درست است. نظر من هم همین است. بیانات در دیدار شاعران رمضان 25 / 6/ 1387
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر کسی با مثنوی آشنا باشد و زبان و اصطلاحات آن را بفهمد نمی‌تواند غیر از آنچه مرحوم شهید مطهری و آقا فرمودند بگوید و این با همان فرض است که همه و از جمله مولوی هرچه دارند از قرآن دارند. فهم زبان مولوی مثل زبان هر علمی، زبان آسانی نیست، اتفاقاً همان قسمت‌هایی که آقایان به مولوی اشکال کرده‌اند از عمق زیادی در راستای تأیید فرهنگ تشیع برخوردار است. بهتر است کسی که با این زبان آشنا نیست لااقل سکوت کند. موفق باشید
10385
متن پرسش
سلام: یکی از دوستانم که طلبه هستند با یکی از مجتهدین قم ارتباط دارند و نزد ایشان رفت و آمد زیادی دارد، ایشان از قول این مجتهد این گونه می گوید که: «آیت الله جوادی آملی مجتهد نیستند و حرفهایشان بیشتر از سر ذوقیات است» دوست داشتم بدانم آقای جوادی اجازه اجتهادشان را از چه کسی گرفته اند. با تشکر از شما. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت‌اللّه جوادی از نظر فقهی شاگرد اساتید بزرگی مثل آیت اللّه بروجردی و مرحوم محقق داماد‌اند، کم‌ترین درجه‌ی آیت‌اللّه جوادی اجتهاد است و چون وارد مباحث عرفانی و فلسفی و تفسیری شدند از شخصیت فقهی ایشان غفلت شده. موفق باشید
9572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد این گروه داعش چگونه گروهی است که این قدر توان دارد که در یک زمان با سه ارتش سوریه و عراق و لبنان در حال نبرد است؟ پول و تجهیزات را می گوئیم حکام عرب و استکبار به آنها می دهد ولی این همه نیرو با این تفکرات از کجا پیدا شده اند و شما آینده این گروه و منطقه را چگونه پیش بینی می کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات در سایت‌های مختلف بحث شده، بنده نباید وارد شوم. در آرشیو گفتگوی ویژه شبکه‌ی دو تلویزیون نیز نکات خوبی پیدا می‌کنید. (در ضمن به عرض جنابعالی و سایر کاربران عزیزی که آدرس الکترونیک و یا ایمیل خود را ثبت نمی‌کنند می‌رسانیم که این سایت از آن‌جایی که بنا دارد سؤالاتی را در معرض دید کاربران قرار دهد که بیشتر در رابطه با معارف اسلامی و سلوک اخلاقی و یا مربوط به مبانی انقلاب اسلامی است، چنانچه ایمیل خود را ثبت نفرمایید از جواب‌دادن معذوریم) موفق باشید
6667
متن پرسش
سلام استاد. ببخشید چطور میشه با غیر مذهبی ها و سکولارمآب ها بحث کرد و عالمشان را دینی کرد؟ بعضیها هستن که اونقدر از دین و نظام و افراد مذهبی چهره ی بدی در ذهن دارند که نمیشه با اونها بحث کرد. وظیفه ی ما در قبال آنها چیست؟ با افراد معمولی که مذهبی نیستن چطور بحث کنیم؟ من وقتی با زبان منطق و استدلال با اونها بحث می کنم، متاسفانه بحثمون به جدل و دلخوری منتهی میشه. استاد ما مذهبیا با غیر مذهبیا کلا با چه اصولی باید بحث کنیم؟ خواهشمندم با جزئیات به سوال بنده پاسخ بدید. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بخش اول کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را با مخاطبانی بحث کردم که شخصیتاً آدم‌های مذهبی نبودند و تا حدی اثر کرد، ولی بنا نداشته باشید کار به جدل بکشد. شما بگویید ما این طور فکر می‌کنیم بررسی کنید ببینید درست است یا نه. آن فایلی که در صفحه‌ی اول سایت هست را تحت عنوان « آفت علمی که مراء افزاید » در این رابطه مطالعه فرمایید. موفق باشید
4672
متن پرسش
سلام استاد عزیز میخواهم نکته ای بگویم درمورد کلمه ثارالله! خون در بدن وظایفی دارد مثل:توزیع هوا،توزیع غذا،دفع سموم،گردش هرمون،حفظ شاکله بدن و... اگر جامعه را یک بدن تلقی کنیم امان حسین(ع)ومعصوم تمام وظایف ان خون را دارد مثل تغذیه معنوی ،از بین بردن الودگی و... بنظرم جای این تفسیر در کتاب زیارت عاشوراتون کمه! شرمنده اگر جلوی قاضی ملق بازی کردیم!ارادتمند شما استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «ثار» به معنای خون نیست بلکه به معنای خون ریخته‌شده‌ای است که هنوز انتقام آن گرفته نشده و «ثارالله»یعنی خونی که خداوند انتقام آن را می‌گیرد. موفق باشید
4384
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و مسئولین سایت اگر امکان دارد جواب سوال را برایم ایمیل کنید با تشکر بنده سوالی از محضرتان داشتم به همین دلیل ناچارا باید خودم را کمی معرفی کنم تا سوالم روشن تر شود . طلبه ی سال پنجم حوزه هستم . از لحاظ علمی الحمدلله در سطح خوبی هستم . و از لحاظ عرفانی و اخلاقی با لطف خداوند متعال با یک استاد خوب عرفان از شاگردان مرحوم آیت الله سعادت پروردر ارتباط می باشم و از این بعد نیز پیشرفت های خوبی داشته ام . شخصیتی متعادل و مایل به درون گرا بودن دارم . بیشتر به علوم عقلی مانن منطق ، اصول علاقه دارم البته استعداد در این دو زمینه را نیز دارم . اما از طرفی دیگر آن چیزی که در حوزه برای ما مطرح می شود این است که خوب درس بخوانیم و وظیفه را خوب انجام دهیم . این حرف کمی گرایش به فقاهت و مرجع شدن دارد . حال سوال بنده از خدمت شما این است که به علاقه و استعداد توجه کنم یا به وظیفه ای که مطرح می شود ؟ آیا می توانم این دو را جمع کنم ، اگر می توانم چگونه ؟ به نظر شما شخصیت بنده به کدام یک از علما نزدیک است تا بتوانم الگویی برای خود داشته باشم ؟ بنده مطالعه ی تفسیر المیزان را شروع کرده ام . تصمیم دارم که به درس های المیزان آیت الله تحریری گوش دهم آیا شما صلاح می دانید ؟ البته قسمتی از جزوه ی شما در مورد المیزان را هم مطالعه کرده ام و در پایان عرض کنم که در زمینه ی سیاست دید بسته ای ندارم و سعی می کنم تا جایی که می توانم به روز باشم . با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر عزیز«حفظه‌الله» همچنان که شروع کرده‌اید جلو بروید بالاخره با هر گرایشی لازم است چندسالی در درس خارج فقه شرکت کنید تا آرام‌آرام برایتان روشن شود به کدام رشته از معارف دینی و فقه بهتر است پا بگذارید و ادامه دهید. موفق باشید
3627
متن پرسش
سلام.استاد در کتاب آنگاه که...فرمودید اگر کسی یک بار خدای متعال او را در "وقت"برد و او استفاده نکرد و از آن حالت بیرون آمد خدا آن را دیگر به او نمیدهد.آیا من که چند سال پیش وارد یک چنین حالتی شدم و بر اثر یک سری مسائل آن حالت را از دست دادم دیگر نمی توانم به آن برسم؟2:توحید افعالی را چگونه اثبات میکنید؟3:اخیرا بحث طب سنتی به صورت گسترده رواج یافته و انسان وقتی با کسانی که در این رشته هستند برخورد میکند اینها خیلی دلایل روحی و حتی اخلاقی انسان را به غذا و ...ربط میدهند به گونه ای که مثلا اگر من خشمم را افسار گسیخته کردم میگویند مثلا تو به دلیل صفرایت هست و تمام تلاش و توجه بدن را به تن و ماده تنزل میدهند به نظر شما نگاه صحیح به این مسائل چگونه است و جایگاه روح و بدن در اینجا چگونه است؟4:با این مباحث که طب سنتی میگوید که مثلا یکی مزاجش دم یا سودا یا...است آیا میتوان یک شخصیت متعادلی پیدا کرد که همانطور که باید حقیقت را دید و متناسب با آن عمل کرد؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌وقت دریچه‌های رجوع به حضرت حق به‌کلی بسته نمی‌شود 2- در کتاب‌های کلام این مطلب را دنبال کنید تا روشن شود هر فعلی ظهور اراده‌ی حضرت حق است و از قبضه‌ی حضرت حق بیرون نیست 3- غذا و بدن، علت مُعدّه هستند، علت حقیقی نفس ناطقه و اراده‌ی آن است 4- آری انسان‌ها می‌توانند ماوراء اقتضائاتی که بدنشان دارد اراده کنند و تصمیم بگیرند. منتها اگر بدن خود را در تعادل قرار دهند راحت‌‌تر می‌توانند اراده کنند. به همین جهت ائمه«علیهم‌السلام» نیز مواظب تعادل مزاج خود بودند. موفق باشید
1967
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک به مناسبت ماه رجب به شما استاد عزیز.سوالات از این قرار است:آیا در ماه رجب که ماه امن الهی است خواندن دعای صنمی قریش و زیارت عاشورا اشکال دارد؟در گذشته عادت به خواندن دعای گنج العرش داشتم و ترک کردنش برایم سخت است اشکال دارد ادامه دهم؟نظر جنابعالی در مورد کتب آیت الله دستغیب چیست؟متشکرم.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چرا در ماه مبارک رجب از دعاهای متعالی آن غافل هستید. خواندن دعای مأثوره که به سند آن مطمئن هستید در ماه رجب اشکال ندارد. با دعای گنج العرش به سبب ضعف سند باید با احتیاط برخورد کرد. حضرت آیت الله دستغیب«رحمۀالله علیه» از عالمانی بودند که حماسه و عرفان و اخلاق و سلوک را یک جا در خود جمع کرده بودند. موفق باشید
1819
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام؛ سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم. قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟ بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت. عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند. بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم‏ «إِنّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فى سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتى که قواى مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گرچه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه‏ آسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتیبانان آنان... به خضوع وادار مى‏کند، بُعد معنوى آن است که با هیچ معیارى نمى‏توان سنجید و با هیچ میزانى نمى‏توان عظمت آن را دریافت. ما عقب‌ماندگان و حیرت‌زده‏گان، و آن سالکان و چله‏ نشینان و آن عالمان و نکته‏ سنجان و آن متفکران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان‏ بینان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را تحلیل مى‏کنند که از جامعه مسمومى که در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هایش مسموم، خیابان‌ها و گردشگاه‌هایش مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏اش مفتضح و مسموم، از کودکستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطى به جوانى و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن این جامعه و انقلاب - که خود نیز اگر معیارهاى عادى را حساب کنیم باید کمک به فساد کند- یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسیده‏اند، بسازد؟ جز دست غیبى و دستگیرى الهى و تصرف ربوبى، با چه میزان و معیار مى‏توان تحلیل این معما کرد؟ این جانب هر وقت با یکى از این چهره‏ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره‌ی نورانى‏اش مشاهده مى‏کنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏کنم. و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهیا مى‏کنند، و مناجات و راز و نیازهاى این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏گنجند، خود را ملامت مى‏کنم و بر حال خویش تأسف مى‏خورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ ارْضٍ کَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اینان شب عاشوراهاى اصحاب سید الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏کند. جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خداى تعالى هستید، و خداى شما فرموده که شما را که چون سدى محکم و بنیانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ایستاده‏اید، دوست مى‏دارد. و این است جزاى شما و این است عاقبت عمل شما». در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند. مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود. در روایت داریم که معاویة بن عمّار می‌گوید: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احادیث شما که آن‌ها را در میان مردم نشر مى‏دهد و در قلوب شیعه شما جایگیر مى‏سازد و مرد دیگرى است اهل عبادت که این خصوصیت را ندارد، آیا کدام یک از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حدیث ما که آن را در میان مردم نشر دهد و در قلوب شیعیان جایگیر سازد، از هزار عابد برتر است. ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند. بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند. والسلام
567
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی. شما در کتب متعددی همچون آشتی با خدا به بیان لزوم زندگی فرد در زمان حال پرداخته اید. و اینکه توجه به گذشته و آینده توجه به عدم را ایجاب می کند و سبب از دست رفتن حال می شود. از طرفی یکی از توصیه هایی که در اسلام برای سعادت به ما شده انجام اصول مشارطه، مراقبه و محاسبه در هر روز است. در اصل محاسبه لزوم نظر به روز گذشته برای حساب کشیدن از خود مشاهده می شود. اصلاً اصل محاسبه باید در پایان روز انجام شود؟ حال بفرمایید که این دو امر چگونه با هم قابل تجمیع خواهند بود. خدا اجرتان دهد. یا علی...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «عالم انسان دینی» این بحث و جواب سؤال حضرت‌عالی آمده است که از چه زاویه‌ای باید خود را از دست «زمانِ فانی» آزاد کرد. آری محاسبه و برنامه‌ریزی برای آینده یک چیز است، همواره در گذشته و آینده به‌سربردن و از «حال» محروم‌بودن یک چیز دیگر. موفق باشید
نمایش چاپی