باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که این موارد در حدّ مطالعات و تجربیات بنده نیست تا بتوانم جواب دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوشخُلقی، خوشبینی، تواضع، صداقت، صلهی رحم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مسلّم آن قسمتهایی که حرفهای خوبی است، که از لطف خدا میباشد. ۲. اگر بخواهید به همان شکل انفسی، آیات را دنبال کنید إنشاءالله مباحث سورهی مرسلات کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم ضرری برای سلوک شما داشته باشد. زیرا نیت دیگری دارید و إنشاءالله کار با ارزشی خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حضور تاریخیِ جبههی توحید در مقابل جبههی استکبار باید مدّ نظر باشد و پیروزی فرایندی آن. در این مورد خوب است که به جزوهی «نقش فرایندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» رجوع فرمایید. لینک جزوه خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید http://lobolmizan.ir/post/1654
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در راستای همین مسائل عزیزان تنظیم شده است و إنشاءاللّه با عمل به راهکارهای مطرح در آن، در مسیر اصلاح مشکلات مذکور قرار خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا برای یافتنِ آن عوالم به دنبال مکان هستیم؟! عوالمِ معنا که در مکان نیستند. در این رابطه خوب است به بحث «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظورتان اشاره به کدام متن است؟ ۲. وجود امام، تعیّن مستقیم ولایت الهی است. ۳. رضایت به قضای الهی، حتی اگر سخت هم باشد آرامبخش است. ۴. پشتکردن به حقیقت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «یقظه» هوشیاریِ انسان است در راستای آنکه متوجه میشود در مسیر توحید چه قدمهایی میتواند بردارد و بدین لحاظ، تازه شروع کار حساب میشود.
موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تجلی نور احدی تمام عالم در خود فانی و به حق باقی میشوند و پس از آن است که اسماء الهیهی دیگری ظهور میکند و هرکس به خود میآید. موفق باشید
24347- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همینطور است. البته در صورتی که انسان در مسیر شریعت قرار داشته باشد و معارف اولیه را کسب کرده باشد. آری! در آن صورت «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
استاد مهربان، سلام علیکم: سوال ۳۳۷۰۲ رو مطالعه کردم، بخشی از حرفهای سوال کننده درست بود از نظر من....مدتی است میخواستم این مطلب رو براتون بنویسم شاید به درد کسی خورد، استاد بزرگوارم، من یک خانم محجبه هستم و چادرم را دوست دارم. اما اگر نور شهدا بر قلب من نتابیده بود، نه تنها حجاب نمی داشتم، حتما خیلی هم بدحجاب بودم! چون ظاهرا بخش عمده ای از مناسک مذهبی و جامعه دینی ما، روح تشنه یک جوان رو اقناع نمی کنه، چیزی فراتر از اون نیازه... من سالها پیش وقتی دبیرستانی بودم اصلا چادری که نبودم هیچ، موهام رو هم کلی بیرون میگذاشتم و دوستانم هم همینطور بودن تا اینکه دانشگاه قبول شدم رفتم شهر دیگر، در خوابگاه مسئول بسیج خواهران، خیلی خانم باصفایی بود و با همه خوش خلق. و عجیب روحش عجین با شهدا، یک اتاق کوچیک توی خوابگاه بود، اتاق بسیج که پر از عکسهای شهدا بود، گاهی که این خانم میرفت در اون اتاق، من هم که دیگه باهاش آشنا شده بودم و میرفتم در اتاق بسیج و حس میکردم روحم سبک میشه، من دانشگاه اهواز بودم و بسیج بچه ها رو میبرد مناطق جنگی، من هم باهاشون رفتم، نور شهدا، غربت خدا آشنای خوزستان، صفای شهیدگونه آن مسئول بسیج باعث شد جذب حجاب برتر بشم، در جایی که خیلی از دخترهایی که از شهرشان با چادر آمده بودن، آنجا چادر و.... رو کنار میگذاشتن... بعد از آن من به دانشگاه امام صادق علیهالسلام رفتم و کلا خداوند مسیر زیبایی رو جلوی پایم گذاشت. اما با خودم فکر میکنم من اگر طعم حضور پررنگ شهدا، طعم حضور در مدرسه عشق بسیج دانشجویی رو نچشیده بودم، هیچ چیزی منو به داشتن این نوع حجاب سوق نمی داد. و بعد از آن بود که فهمیدم واقعا زن وقتی که حجاب دارد به خدا نزدیکتر است. ما داریم راه رو اشتباه میریم، اول میخواهیم بچه هامونو باحجاب کنیم تا بعد. ما باید طعم حضور در عالمی که شهداء درش حاضر شدند، آن ولایت پذیری ناب، رو به فرزندانمان بچشانیم، آنها خودشون اسلام عزیز رو رها نخواهند کرد. جبهه ها مدرسه عشق خمینی بوده و این قابلیت را دارد که تا قرنها از این چشمه جوشان نسلهای مومن و انقلابی تربیت شوند. مگر می شود طعم حضور در دنیای خامنه ای عزیز را بچشی و محجوب و متدین نباشی؟ آه که کاش خداوند ما را در امر به معروف کردن، به راه راست هدایت کند. حاج آقا معمار در یکی از سخنرانیهاشان میگفتن شما روی ولایت پذیری دخترانتون که کار کنید با حجاب میشن، استاد بزرگوارم، نمی دانم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟ ...التماس دعا دارم از حضورتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات دقیقی است آنچه را میفرمایید. حقیقتاً چنانچه انسان متوجه نور حقیقت شود که در این زمانه در آینه سیره و حرکات شهدا به ظهور آمده؛ خود به خود به معنویت و جهان با صفای معنویات، جذب میشود و برای باقیماندن در عالم معنویات است که وظایف شرعی خود را با حالت خوش و امیدوارانه انجام میدهد و همه حرف برای این نسل و بشر جدید آن است که ظرفیت گسترده آخرالزمانیاش را که ظرفیت صعود به سوی عالم عرش است، با گناهان از دست ندهد و رعایت دستورات شرعی برای هرچه بیشتر حاضرشدن در آن عالم بیکرانه است. موفق باشید
صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یا حسین / نغمه هاى عشق باشد در نوایت، یا حسین میزند آتش، به قلب دوستانت دم به دم / داستان جانگداز کربلایت، یا حسین / سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز: ان شالله عزاداری هاتون قبول باشه. استاد من جواب سوالم رو میدونم ولی نمیدونم چرا مینویسم انگار دلم میخواد از زبون شما بشنوم تا حجت برام تمام بشه خیلی دلم مشهد و رضا میخواد. خیلی روحم اربعین میخواد. زمین و زمان انگار آماده هستند و شرایط رفتن من به لطف خدا جورشده مشکل اصلی اینه که همسر من دستش تنگه من رو بفرسته مشهد یا کربلا حقوقشون فقط کفاف زندگیمون رو میده و گاها هزینه کارهای جهادی که انجام میدیم چون لازم به این کارها هست. استاد من کمی طلا دوسه تا النگو پساندازدارم (ارث پدری) که مال خودمه! عقلم و دلم میگه مگه قراره چقدر عمر کنی بفروش و برو. منتظر چی هستی؟ کجا امن تر از اونجا؛ کجا بهتر از اونجا که میشه عاشقی کنی طعم حرم رو هم که چشیدی! پس چته؟ بفروش و برو! استاد من زندگی خیلی ساده ای دارم خیلی اهل دنیا و این حرفا نیستم که بخرم و بپوشم و... ولی نمیدونم چرا همش فکر پیری و مشکلات رو میکنم میگم خوب همین پسانداز زندگیمه قرار باشه هر دفعه بفروشم بعد چیکار کنم؟ میدونم دارم خودم رو توجیح میکنم میدونم که مگه من از آینده خبر دارم که چقدر عمر میکنم میدونم که الانم رو باید بگیرم تا با نگاه اهل بیت برم جلو. آیا منی که میگم حب دنیا ندارم چرا این وقتا تا میخوام طلا بفروشم واز خودم چیزی روجداکنم دلم و دستم میلرزه وبه این میرسم که انجام بدم یا نه؟ آیا درسته یا نه؟ آخه اطرافیانم هم میگن چند بار میری کربلا؟ ولی من تو دلم میگم اگر هزار بار هم برم بازم برام کمه. میشه راهنماییم کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه افراط و نه تفریط. بتوانیم یک بار در سال زیارت کربلا و مشهد را داشته باشیم، بسیار خوب است. اینکه رعایت همسر خود را میکنید ارزش مجاهده دارد. آری! نباید بیدلیل پساندازهایی را مدّ نظر داشت که چندان لازم نیست. از آن طرف هم نباید پشتوانهای که در موارد ضروری نیاز داریم را بهکلی از دست داد. موفق باشید
سلام: استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام آن جا که در مورد عوامل تربیت سخن می گویند در آخر یکی از عوامل را « کار» معرفی می کنند. - نخست می گویند: «انسان یک موجود- به یک اعتبار- چند کانونی است. انسان جسم دارد، انسان قوّه خیال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان... استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص277» - بعد درباره ی «کار و تمرکز قوّه خیال» می گویند: «ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش میخواهد وادار میکند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز میشود؛ در رختخواب فکر میکند، در بازار فکر میکند، همینطور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه میکشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود میکشد و جذب میکند و به او مجال برای فکر و خیال باطل نمی دهد.» - جای دیگر می گویند: «انسان باید کاری را انتخاب کند که آن کار عشق و علاقه او را جذب کند .... پس در مورد کار، این جهت را باید مراعات کرد و آن وقت است که خیال و عشق انسان جذب میشود و در کارْ ابتکاراتی به خرج میدهد.» - زیر عنوان «کار و آزمودن خود» می خوانیم: «اگر انسان دست به کاری زد و دید استعدادش را ندارد، کار دیگری را انتخاب میکند و بعد کار دیگر تا بالاخره کار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پیدا میکند. وقتی که آن را کشف کرد، ذوق و عشق عجیبی پیدا میکند و اهمیت نمیدهد که درآمدش چقدر است. آن وقت است که شاهکارها به وجود میآورد که شاهکار ساخته عشق است نه پول و درآمد. با پول میشود کار ایجاد کرد، ولی با پول نمیشود شاهکار ایجاد کرد. واقعاً باید انسان به کارش عشق داشته باشد.» با اینکه ایشان در جاهای دیگر با کارزدگی موافق نیستند. _ می خواستم بدانم اگر بنا باشد هدف عبودیت باشد اینکه از یک طرف انسان در عین حال به تمام واجبات و محرمات و.. توجه داشته باشد اعتقادی اخلاقی فقهی و.. آن هم براساس اعتقاد و ایمان به خدا. از طرف دیگر کمال و سعادت ما در قرب به خدا به یک معنا افزایش معرفت حضوری و قلبی و توجه به خدا. البته می توانیم در کلام و سخن بگوئیم کار را برای رضای خدا انجام بدهیم ولی آیا وقتی انسان به «کار» وشغلش عشق بورزد و غرق در کار شود آیا واقعا از توجه به ابعاد دیگر مسائل دیگر و هدف اصلی باز نمی ماند آنهایی که کارشان و شغل شان را واجبات عینی گذاشته اند (مثلا اهل علوم دینی) چقدر باید روی اخلاص کار کنند تا حداقل برای خودشان یک کم دلشان خوش باشد که در راه هدف کار می کنند چه برسد به دیگران. اگر این طور باشد الآن دانشمندان آمریکایی که در بخش های مختلف کار می کنند و غرق درعلم و تخصص وکارشان هستند هم...! آنها هم که در حال ساخت سلاح های دقیق و مخرب اند بلاخره با علاقه به اینکه یک علم و تخصصی دارند موقعیت اجتماعی و... دارند مشغول کارند آیا انسان بهتر نیست ساده ترین مشاغل را داشته باشد ولی خودش را گول نزند * چه طور می شود عشق و علاقه به کار(از هر نوعی: هنری فنی علمی) البته وقتی که به عنوان عامل تربیت شد[؟!] واقعا در راستای هدف اصلی { عبودیت نجات توجه به تمام ابعاد و استعدادها انجام تمام واجبات و محرمات...} باشد و نه مانع آن. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا مرحوم شهید مطهری را به جهت اینچنین دقتها رحمت کند. ابتدا خوب است سعی کنیم متوجه فضا و بستری باشیم که آن مرحوم متذکر جایگاه کار میشوند و اینکه چگونه وقتی کار در راستایی باشد که انسان در واقع خود و استعدادهایش را کشف کند متوجه میشود اگر او خود را متوجه اموری جدّی ننماید خیال او، او را مشغول میکند. با توجه به این امر رویکرد انسان به کار، رویکردی حکیمانه و قدسی و معنوی میشود و لذا در هر کاری که وارد شود در واقع آن میدان برای او میدان کشفِ بیشتر خود او میباشد و از این جهت به آن کار عشق میورزد. حال چه آن کار، کاری باشد که مرحوم صاحب جواهر با پشتکارهای شبانهروزی خود انجام میدهد و چه کاری که مرحوم شهید شهریاری بدان مشغول میباشد. در هر دو حال اولاً: در راستای احیای خود قدم گذاشته است و ثانیاً: منوّر به الهاماتی میشود که در آن مسیر، مددکار او خواهد بود و اینجا است که فرق اساسی بین این افراد و آن کارشناسانی خواهد بود که صرفاً اسیر امیال خود و کاری است که هیچ وجه متعالی مدّ نظر آن شخص نیست. موفق باشید
سلام وقت بخیر: بنده در مورد حجاب و پوشش بانوان سوالهای زیادی برایم پیش آمده است و میخواستم بیشتر مطالعه کنم. لطفا چند منبع به بنده معرفی کنید که به نگاه جامع و درستی نسبت به این موضوع برسم و ریشه این دودلی و مطمئن نبودن از دلم برود. بنده در خانوادهای بدحجاب و بیحجاب زندگی میکنم و خودم هم تا سن ۱۸ سالگی پوششم همان بود. اما بعد از ۱۸ سالگی تصمیم گرفتم با حجاب شوم و حجاب چادر را انتخاب کردم اما فقط برای در اجتماع بودن و وقتی سرکار یا دانشگاه و یا در شهر میروم و برای مهمانیها و مسافرتها چادر نمیپوشم اما موهایم را میپوشانم و این دوگانگی برایم ناخوشایند است که گاهی چادر میپوشم و گاهی نمیپوشم و میخواهم یکی را انتخاب کنم اما هر دو را دوست دارم با چادر احساس انقلابی بودن دارم و با مانتو و شلوار یا بلیز و شلوار احساس میکنم خود واقعیم هستم و چادر یک سری از رفتارهایم را محدود میکند و باعث میشود جدی باشم و شوخ بودن و جنب و جوش داشتن را ازم میگیرد مخصوصا من که شدیدا یک آدم پر جنب و جوش و پر هیجانی هستم. در کل نگاه بنده این است که حدود حجاب که مشخص است گردی صورت و دستها تا مچ ... و لباسی که میپوشیم زننده و جلف و بدن نما نباشد آراسته و تمیز و باوقار و ساده و راحت و زیبا و با کیفیت و... باشه پس من در این محدوده با توجه به موقعیت و شرایط و شخصیت و احوال خودم تصمیم میگیرم چی بپوشم. این تفکر فعلی من هست اما حس میکنم با پوشش چادر نمیشه همچین تفکری داشت نمیشه یه روز پوشید یه روز نپوشید. چون واقعا در روابط اجتماعی آدمها تاثیر داره و بقیه رو گیج میکنه که چقدر میشه به تو نزدیک شد و چطور باید با تو رفتار کرد. لطفا راهنماییم کنید با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله متوجه نکات خوبی هستید بخصوص نکته آخر.
در موضوع حجاب و اصل آن، به نظر میآید هنوز هم کتاب «حجاب در اسلام» مرحوم شهید مطهری کتاب خوبی باشد از آن جهت که روشن میکنند حجاب، امری است شرعی و مانند سایر دستورات شرع مقدس امری است عبادی و ترک آن اگر آگاهانه باشد، عملاً انسان را از بندگی خدا محروم میکند و به همان اندازه از ولایت الهی که موجب خروج ظلمات به سوی نور است، بیبهره میسازد. ولی همانطور که می فرمایید انتخاب چادر یا مانتو در عین رعایت حجاب بستگی به نوع حضوری دارد که ما برای خود انتخاب میکنیم. در حالیکه هر دو، حجاب محسوب میشوند. به نظر میآید به هر حال تا آنجا که ممکن است بهتر است خانمها با چادر حاضر شوند مگر در موقعیتهایی مثل فلیمبرداری که نتوانند با پوشش چادر کاری را که به عهده گرفتهاند به خوبی انجام دهند. موفق باشید
سلام: وقت بخیر. بنده با استدلال به این مطلب که علامت ظاهری احترام به مقام عالی و سلام گفتن و ابراز فرمانبرداری در زمان ما بالا بردن دست کنار سر است، هنگام عرض سلام خدمت صاحب الامر، به این نحو عمل میکنم ، آیا یه نظر حضرتعالی این گونه ای از توجیه شخصی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم هرگاه که نام حضرت مهدی «عجل اللهتعالیفرجهالشریف» در مقابل حضرت رضا «علیهالسلام» میآمد، حضرت به پا میخواستند و از سر احترام دست را بر سر میگذاشتند و البته این غیر از آن است که وقتی میخواهیم سلام به حضرت بدهیم، دست برسینه میگذاریم. موفق باشید
سلام استاد: یک سوال داشتم. من هروقت مطالب اخلاقی راجع به دوری از دنیا رو میخونم انگیزه خواندن درس برام از بین میره و احساس میکنم که طبق این مطالب نباید زیاد درس خواند و به خصوص اینکه برای کنکور آماده میشم. لطفا راهنمایی بکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که شیفته دنیاشدن در روایات ما نهی شده است و نه آنکه در دنیا فعّالیتنداشتن و یا از امکانات دنیایی برای زندگی استفاده نکرد. به گفته نیچه، هنر پیامبر اسلام آن بود که در عین قدسیبودن به زندگی، نه نگفت. موفق باشید
با سلام: مراد از حائل شدن خداوند بین مرء و قلب چیست؟ آیا منظور از «یحول بین ....» به کمال رسیدن است، همانطور که یک سال «حول کامل» است؟ اگر منظور مانع شدن باشد مراد از این منع چیست؟ آیا مراد از مرء نفس انسان است یا روحیه شجاعت و غیرت و حمیت او؟ و آیا قلب مرکز احساسات و اداراک عاطفی؟ اگر چنین باشد چگونه می توان این دو را با هم تلفیق کرد؟ و آیا این حیلوله قهری است؟ آیا همگانی است و یا برای افراد خاصی حاصل می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه قرآن میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود، میخواهد متذکر نزدیکی خدا به انسان شود از آن جهت که فرمودهاند : «یار نزدیکتر از من به من است» زیرا از آن جهت که وجود ما در قبضه حضور حق است، قبل از آنکه امری را در درون و قلب خود به ظهور آوریم و یا مدّ نظر قرار دهیم، نزد حضرت ربّ العالمین قرار داشته و او از آن آگاه میگردد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: بنده دو ماه پیش پدرم را از دست دادم و امروز یکی از دوستان به من تلفنی گفت که دیشب خواب پدرت را دیدم که پا نداشت و در گوشه اتاقی بی حال با دست خودش را میکشید و من به تو میگفتم بیا بلندش کنیم ولی تو میگفتی نه اون خودش اینطور دوست داره و روی تو هم سیاه و ژولیده بود. میخواستم ببینم تعبیر این خواب چیه و حال پدرم اونطرف چطوره و براش باید چکار کنیم تا حالش اونطرف خوب بشه؟ و ما برای خودمان و پدرمان چکار میتوانیم بکنیم ؟ ( متن سوال رو میتونید در صورت صلاحدید انتشار ندهید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم تعبیر خواب ندارم ولی آن شخص برای خودش خواب دیده است، چه ربطی به شما دارد؟! هیچ وظیفهای برای شما در این موارد نیست. البته از دادن صدقه جهت شادی روح آن مرحوم غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً ظرفیت قرآن به جهت ابعاد ملکوتیاش طوری است که با هر کدام از قرائتهای پذیرفته شده با ما سخن دارد و چنانچه ملاحظه کنید علامه طباطبایی بعضاً در ارائه مقصد بعضی از آیات از قرائت مشهور استفاده نمیکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و آری! باید با روش ارشاد و تذکر و دلیل و سکوت، کار را جلو برد زیرا اینان جاهلِ قاصرند و نه معاندِ مقصر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بعضی از رفقا آنطور که شایسته است به جوابها دقت نمیکنند. بحث در وجود اسلام است که تا قیام قیامت، مأوای انسانهایی است که بنا دارند زیر سایه خدا زندگی کنند و در این تاریخ، ذیل اسلام مأوای ما انقلاب اسلامی میتواند باشد وگرنه گرفتار انواع پوچیها و افسردگیها خواهیم شد. عرایضی در کتاب «کتاب آینده دینداری ما چگونه محقق می شود؟» شده است و إنشاءالله کتاب، این روزها از زیر چاپ در میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید اینطور فکر کرد. زیرا ما را از رجوع به آن طب، نهی نکردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند ایشان را رحمت کند. آثار ارزشمندی در رابطه با تعلیم و تربیت از خود باقی گذاشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش رهبری را مد نظر داشتهباشید که در عین نقد به افراد، ادب را نگه میدارند. موفق باشید