باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور انقلاب اسلامی خود به خود نقش غیر قابل پذیرش تمدن غرب برای جهانیان را روشن و روشنتر کرده و میکند. ۲. ظهور حضرت و حاکمیت امام معصوم، بلوغ جهان بشری را به همراه دارد. أجل مسمای آن به تمامشدنِ تاریخ این جهان میانجامد. اعمال ما زمینه ظهور و حاکمیت حضرت را فراهم میکند و در همین راستا معلوم است که در سرنوشت امروز و فردای ما مؤثر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی از آثار ایشان مطالعه نکردهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 30661 شد. به هر حال رهبر معظم انقلاب با بصیرت خود سعی دارند برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب نکنند. انقلاب اسلامی به سوی آیندهی خود در حال حرکت است و این موارد اموری نیست که مانع آن حضور باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ﮐﺘﺎﺏ «ﻋﯿﻮﻥ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﻟﻨﻔﺲ» ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻔﺲ و کتاب «معرفت نفس» که هر دو از آیت الله حسنزاده میباشد نکات خوبی را با خواننده در میان میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد خوب است به جزوهی «ریشههای انقلاب» به قسمت بحث «انجمنهای ایالتی و ولایتی» رجوع فرمایید. جزوه روی سایت هست. ۲. همینطور که میفرمایید موضوع شهادت حاج آقا مصطفی محل تأمّل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعهی جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» است. إنشاءالله اُنس با المیزان برایتان روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطفی که فرمودید. إنشاءالله کاربران عزیز نیز بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! استاد سلوکی راه را میشناسد و متذکر راه میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه، باید در این امتحان جدید به جای برگشت به جهانهای گذشتهی مذهبیتان، به جهانی فکر کنید که گشودهتر از این حرفها است و در آن جهان، خود را حاضر نمایید که در انس با روح انسانها، خود را در بیکرانهی محبت به آنها احساس کنید. در این رابطه میلهای پوچ و فاسد میرود و عشق به خدا و مخلوقات او به میان میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود انسان بر اساس تشخیص خود باید عمل کند و خداوند در این مسیر کمک میکند. ۲. با نظر به حقیقت مییابیم که چگونه گناه ما را از عالم متعالی محروم میکند و همین امر موجب میشود که گناه را نپسندیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ماه رمضان؛ دریچهی رؤیت» بحث تقوا و ورع به میان آمده است. عمده رویکرد ما به دستورات شریعت الهی است برای گشوده شدن راههای قدسی در مقابلمان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم مردم از امثال بنده انتظار داشتند و دارند که ابعادی از دین خدا را مطرح کنیم که بتوانند در دنیای طوفانزده در اثر مدرنیته، حیات فعّال دینی داشته باشند و ما مقصریم که دینِ حدّاقلی را در اختیارشان گذاشتیم و عملاً امروز میبینیم که ظاهر مردم چندان به دین مقیّد نیستند وگرنه روحِ مردم آمادهی دینِ عمیق میباشد همان دینی که حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در اواخر عمر مطرح کردند. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع در «برهان صدیقین» روشن میشود از آن جهت که «وجود» تشکیکی و دارای شدت و ضعف است و هرچه شدت یابد، از محدودیتهای مادی کاسته میشود در عین آنکه بدن، همان بدن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد صاحبنظر نیستم. به نظرم رفقای مؤسسهی إنشاء تحقیقات خوبی در این مورد داشتهاند، خوب است به آنجا رجوع شود. شمارهی تماس 09135553661 میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه. البته اگر حقالنّاس، مادی باشد و برایتان امکان دارد برایشان صدقه بدهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در جای خوبی قرار دارید. اگر منوّر به حکمت و معارف عالیه و اخلاق فاضله بشوید، دانشآموزان شما از گفتار و حرکات شما زندگی خود را مییابند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال همان عادت هم که مطابق دستورات شرعِ الهی انجام میشود، مطابق فطرت انسان است. لذا اگر همچنان ادامه دهد و در عین حال، تقوای الهی را رعایت کند رابطهی آن عبادات با نور فطرتش شدت مییابد و همان عبادات برایش نورانی میشود، به همان معنایی که قرآن میفرماید: «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (توبه/۱۲۱). یعنی تمامیِ عبادات او را مطابق آن بهترین نوعی که انجام دادهاند از آنها میپذیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان توبه کرد، دیگر عملی که با توبه رفع شده است به میدان نیست تا دیده شود. موفق باشید
با سلام و خدا قوت: خواستم نظر شما رو در مورد اینکه میگویند بعضی از روزهای قمری ماه انجام فلان کار نحس است و بد است مثلا کوتاه کردن مو و... آیا اینها صحت دارد؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر مرحوم شهید مطهری نسبت به این مطالب چندان مثبت نیست. موفق باشید
سلام: میخواسم بدونم اینکه میگن فرد حرامزاده حتما عاقبت به شر میشود و دشمنان امام حسین هم اکثرا حرام زاده بوده اند تکلیف آن بچه چیست؟ او که گناهی نکرده است و در جریان نبوده است چرا به خاطر گناه دو نفر دیگر فرد پاک و معصوم دیگری باید حرام زاده و بدبخت و عاقبت به شر شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع با این فرض است که خود آن کودک، قبل از تولدش، خودش آن رحمِ زنایی را جهت پرورش خود انتخاب کرده باشد. ولی از جهت دیگر بزرگان دین میفرمایند شخصی که حتی نطفهاش از طریق زنا بسته شده باشد، میتواند اگر خودش انتخاب کند، از اولیای الهی بشود، ولی برای اینکه قبح زنا ریخته نشود، باید مسئولیتهایی مثل امامت جمعه و جماعت و یا منسب قضاوت برای او نباشد. موفق باشید
سلام: استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام آن جا که در مورد عوامل تربیت سخن می گویند در آخر یکی از عوامل را « کار» معرفی می کنند. - نخست می گویند: «انسان یک موجود- به یک اعتبار- چند کانونی است. انسان جسم دارد، انسان قوّه خیال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان... استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص277» - بعد درباره ی «کار و تمرکز قوّه خیال» می گویند: «ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش میخواهد وادار میکند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز میشود؛ در رختخواب فکر میکند، در بازار فکر میکند، همینطور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه میکشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود میکشد و جذب میکند و به او مجال برای فکر و خیال باطل نمی دهد.» - جای دیگر می گویند: «انسان باید کاری را انتخاب کند که آن کار عشق و علاقه او را جذب کند .... پس در مورد کار، این جهت را باید مراعات کرد و آن وقت است که خیال و عشق انسان جذب میشود و در کارْ ابتکاراتی به خرج میدهد.» - زیر عنوان «کار و آزمودن خود» می خوانیم: «اگر انسان دست به کاری زد و دید استعدادش را ندارد، کار دیگری را انتخاب میکند و بعد کار دیگر تا بالاخره کار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پیدا میکند. وقتی که آن را کشف کرد، ذوق و عشق عجیبی پیدا میکند و اهمیت نمیدهد که درآمدش چقدر است. آن وقت است که شاهکارها به وجود میآورد که شاهکار ساخته عشق است نه پول و درآمد. با پول میشود کار ایجاد کرد، ولی با پول نمیشود شاهکار ایجاد کرد. واقعاً باید انسان به کارش عشق داشته باشد.» با اینکه ایشان در جاهای دیگر با کارزدگی موافق نیستند. _ می خواستم بدانم اگر بنا باشد هدف عبودیت باشد اینکه از یک طرف انسان در عین حال به تمام واجبات و محرمات و.. توجه داشته باشد اعتقادی اخلاقی فقهی و.. آن هم براساس اعتقاد و ایمان به خدا. از طرف دیگر کمال و سعادت ما در قرب به خدا به یک معنا افزایش معرفت حضوری و قلبی و توجه به خدا. البته می توانیم در کلام و سخن بگوئیم کار را برای رضای خدا انجام بدهیم ولی آیا وقتی انسان به «کار» وشغلش عشق بورزد و غرق در کار شود آیا واقعا از توجه به ابعاد دیگر مسائل دیگر و هدف اصلی باز نمی ماند آنهایی که کارشان و شغل شان را واجبات عینی گذاشته اند (مثلا اهل علوم دینی) چقدر باید روی اخلاص کار کنند تا حداقل برای خودشان یک کم دلشان خوش باشد که در راه هدف کار می کنند چه برسد به دیگران. اگر این طور باشد الآن دانشمندان آمریکایی که در بخش های مختلف کار می کنند و غرق درعلم و تخصص وکارشان هستند هم...! آنها هم که در حال ساخت سلاح های دقیق و مخرب اند بلاخره با علاقه به اینکه یک علم و تخصصی دارند موقعیت اجتماعی و... دارند مشغول کارند آیا انسان بهتر نیست ساده ترین مشاغل را داشته باشد ولی خودش را گول نزند * چه طور می شود عشق و علاقه به کار(از هر نوعی: هنری فنی علمی) البته وقتی که به عنوان عامل تربیت شد[؟!] واقعا در راستای هدف اصلی { عبودیت نجات توجه به تمام ابعاد و استعدادها انجام تمام واجبات و محرمات...} باشد و نه مانع آن. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا مرحوم شهید مطهری را به جهت اینچنین دقتها رحمت کند. ابتدا خوب است سعی کنیم متوجه فضا و بستری باشیم که آن مرحوم متذکر جایگاه کار میشوند و اینکه چگونه وقتی کار در راستایی باشد که انسان در واقع خود و استعدادهایش را کشف کند متوجه میشود اگر او خود را متوجه اموری جدّی ننماید خیال او، او را مشغول میکند. با توجه به این امر رویکرد انسان به کار، رویکردی حکیمانه و قدسی و معنوی میشود و لذا در هر کاری که وارد شود در واقع آن میدان برای او میدان کشفِ بیشتر خود او میباشد و از این جهت به آن کار عشق میورزد. حال چه آن کار، کاری باشد که مرحوم صاحب جواهر با پشتکارهای شبانهروزی خود انجام میدهد و چه کاری که مرحوم شهید شهریاری بدان مشغول میباشد. در هر دو حال اولاً: در راستای احیای خود قدم گذاشته است و ثانیاً: منوّر به الهاماتی میشود که در آن مسیر، مددکار او خواهد بود و اینجا است که فرق اساسی بین این افراد و آن کارشناسانی خواهد بود که صرفاً اسیر امیال خود و کاری است که هیچ وجه متعالی مدّ نظر آن شخص نیست. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: خسته نباشید بنده طلبه پایه پنجم حوزه علمیه هستم از مهمترین دلایلی که باعث شد بنده وارد حوزه علمیه شوم علاقه زیاد به معنویات بود مثلا وقتی روحانی محله مان مناجات یا دعای کمیل میخواندد با سوز خیلی لذت میبردم، در کل میخواهم بگویم که به معنویات، معارف دین، خدا شناسی، سخنرانی ها خیلی علاقه داشتم بنده گمان میکردم حوزه جای چنین چیز هاست و در حوزه به دنبال چنین لذت ها میگشتم اما وقتی وارد حوزه شدم دیدم حوزه با آنچه مد نظر من بود متفاوت است آن از درس های خشک آن و از طرفی مطلوب بنده حاصل نشد بله با یک سری از هدف هایی که به نظر خودم هدف های بدی هم نیست الهی است اما لذتی شاید ندارد خودم را سر و پا نگه داشتم اما الان نمیدانم چه کنم آن معنویات که بیشتر نشد هیچ ای بسا کمتر هم شد گرچه دنبال لذت معنوی صرف بودم بدون دنبال کردن هدف خاص بنده نمیدانم الان که در اثنا راه هستم چه راهی را دنبال کنم که هم سعادت دنیا و آخرت من لحاظ شود هم به هدفی که باید برسم برسم و هم لذت های معنوی باشد و حقیقتا با نشاط و لذت حقیقی مسائل را دنبال کنم تا الان که اگر لذتی هم بوده تصنعی و غرور آمیز بوده و حقیقی نبوده با این حال راهنمایی بفرمایید که ابتدا این مسیر را ادامه دهم یا خیر اگر ادامه دهم در چه زمینه ای چون بنده به فقه و اصول آن علاقه ای که باید داشته باشم را ندارم و بیشتر به خداشناسی، عرفان و علومی که بیشتر حال معنوی را خوش میکند علاقه مند هستم لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً بحثی تحت عنوان « راز امیدواری ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت» شد که رفقا همین روزها صوت آن را در کانال «مطالب ویژه» و سایت لُب المیزان قرار میدهند. فعلاً متن آن بحث ذیلاً خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
راز امیدواری ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت
باسمه تعالی
بحث در دینداری ملت ایران است در مقایسه با قبل از انقلاب و در نسبتی که مردم ما با روحانیت داشته و در حال حاضر دارند و امیدی که باید به آینده مظام اسلامی داشت. در این رابطه خوب است به موارد زیر فکر شود:
1- آیا با نسلی روبهرو هستیم که به جهت سیاسیشدنِ دین، از دین و روحانیت فاصله گرفتند و یا با نسلی روبهرو هستیم که در جهان جدید، با امید به اسلام و با انتظار از روحانیت به دنبال نگاهی فاخرتر و عمیقتر نسبت به اسلام و انسان و انقلاب اسلامی هستند؟
در جواب به این سؤال کافی است پای صحبت نسل جدید بنشینیم، نسلی که متوجه جهانیبودن خود شده و خود را در وسعت جهانیاش دنبال میکند، در عین آنکه نمیخواهد سکولار باشد و لذا به جامعهای میاندیشد که در عین آنکه او را در جهان حاضر میکند، جوابگوی وجود قدسی او نیز باشد و اعتراض این جوان از آنجایی شروع میشود که ما او را یا دعوت به حضور محدود گذشته و سنت دیروزین میکنیم و یا در حضور جهانیاش وجوه قدسی او را آنطور که شایسته انسان جهانی شده است، با او در میان نمیگذاریم. در حالیکه روایات ما متذکر انسان آخرالزمانی هستند، یعنی انسانی که ظرفیت درک عمیقترین معارف توحیدی را دارد. حضرت سجاد«علیهالسلام» در رابطه با بشر آخرالزمان میفرمایند: « «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مىدانست كه در آخرالزمان مردمانى مىآيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)».
انسانهای آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنها میباشد، متوجه میشوند چگونه از طریق اسلام میتوانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نهتنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه میکند خسته نمیشوند بلکه ما شاهد خواهیم بود نسل جدید برای جوابگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود حتی در عین فارغ التحصیلی از دانشگاه، به حوزههای علمیه رجوع میکنند تا در عین تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، رسالتِ نشاندادن تواناییهای اسلامی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» متذکر آن بودند را به بشر جدید متذکر شوند، تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست، نه اسلاماش اسلام است و نه سیاستاش متعالی و انسانی است و حاصل آن سیاست که جدای از دیانت بود؛ دو جنگ جهانی اول و دوم شد و کینهای که در این نوع سیاست بین انسانها نهادینه گشت.
پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میان آمده و انتظار بیشتری که از روحانیت دارد جهت جوابگویی به نیازهای اصیل او و عموماً جوابگویی به چنین نیازی از عهده روحانیت برمیآید و روحانیت باید منتظر باشد که در آینده رجوع فراوانی به او میشود.
2- بعضاً گفته شده عامه مردم از وضع موجود راضی نیستند و این را به حساب روحانیت میگذارند و میگویند رابطه میان مردم و روحانیت دیگر آن نوع رابطهای که در گذشته وجود داشت، نیست. آری! در اینکه در بعضی موارد چنین شده بحثی نیست، ولی آیا توانستهایم این موضوع را پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم؟ آیا وقتی دشمنان اسلام متوجه راز ماندگاری این ملت در تعلّقِ ملت به اسلام و روحانیت شدند، تلاش فراوان نکردند تا این نسبت را بر هم زنند؟ و آیا جز آن است که در بستر تلاش دشمن و با بزرگکردن ضعفهای کوچک که به طور طبیعی در بعضی از روحانیون بود و هست، و با برجسته کردن آن ضعفها و تعمیم آن به همه این قشر سعی کردند تا روحانیت را از چشم مردم بیندازند؟ با این تصور که مردم میتوانند بینیاز از روحانیت زندگی خود را داشته باشند؟
حال باید پرسید چاره کار در کجا است؟ حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» از یک طرف مکرر به روحانیت متذکر شدند که روحانیون باید زیّ طلبگی داشته باشند تا مردم متوجه باشند این قشر، دین را بهانه دنیاداریِ خود نکردهاند، و از طرف دیگر به مردم متذکر شدند اسلام منهای روحانیت، یعنی اسلام منهای اسلام. زیرا در دستگاه روحانیت است که ذیل رهنمودهای اهل بیت«علیهمالسلام» و با روشهای علمیِ دقیق میتوان به ابعاد اصیلِ اسلام دست یافت و اسلام را به معنای واقعی آن کاربردی کرد و وارد زندگی نمود و اینجا است که همه متفکران جامعه وظیفه دارند این موضوع را به طور پدیدارشناسانه بررسی کنند تا به جای مقصردانستن نظام اسلامی، از یک طرف متوجه فتنههای دشمن باشیم و از طرف دیگر روحانیت نیز با توجه به حساسیت زمانه با خودآگاهی بیشتر در این تاریخ ورود کنند.
3- چه اندازه مهم است تا به این نکته توجه شود که رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» در سخنان اخیر خود با مردم قم اینگونه فرمودند:
«یکی از کارهایی که امروزبه شدّت در برنامهریزیهای دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، عبارت است از حساسیتزدایی نسبت به «اصول» و «بنیان» و «مبانی انقلاب» ..... میخواهند این حساسیت را به تدریج کم کنند.»
با توجه به همین تبلیغات است که به گفته ایشان، گاهی حرف بعضی از افراد را که نه حرفشان و نه فکرشان ارزش دارد، برجسته میکنند تا اصول انقلاب را زیر سؤال ببرند، اصول انقلابی که راز ماندگاری ما در این تاریخ و عامل بقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که «مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» (رهبر معظم انقلاب ۱۴۰۰/۱۰/۱۹)
4- اگر با دقتی پدیدارشناسانه به رخداد تاریخیِ انقلاب اسلامی بنگریم، به نظر میآید عالمانهترین تعبیر برای رخداد انقلاب اسلامی را در جمله فوق مییابید که فرمودند: «نظام جمهوری اسلامی مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» این یعنی انقلاب اسلامی در مواجهه با مسائل جاری جهان و اسلام به ظهور آمده تا ما بتوانیم در این جهان و در این تاریخ که تاریخ سیطره سکولاریسم است، هویت قدسی و معنوی خود را حفظ کنیم و معلوم است که برای این کار، تکنوکراتها و مهندسین کافی نیستند و باید روحانیت به عنوان انسانهای بصیر و هوشیاری که متوجه امر قدسی بشر امروز است، در صحنه باشد و دشمنان نظام جمهوری اسلامی این را بر نمیتابند و وظیفه متفکران جامعه است که متذکر این امر مهم به مردم باشند که نباید در میدانی بازی کنند که دشمنان اسلام طراحی کردهاند، و البته روحانیت نیز باید متوجه رسالت عظیم و وظیفه تاریخی خود باشند زیرا در تاریخی قرار دارند که بشرِ جدید برای معنابخشیدن به خود به اسلامی نیاز دارد که ابعاد عمیقِ وجود او را جواب دهد و مردم چون میدانند اسلام توان چنین جوابگوییها را دارد و ارائه معارفی آنچنان عمیق را از روحانیت انتظار دارند، بعضاً معترض هستند که چرا روحانیت کوتاهی میکنند، پس اعتراضشان به جهت انتظارشان است و نه به جهت ناامیدیشان. گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
5- آیا جز آن است که در تشییع پیکر مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی مردم نشان دادند شدیداً به دنبال اسلامی هستند که حاج قاسم سلیمانی نماد آن بود؟ حاج قاسمی که فرمود: «امروز قرارگاه حسینبنعلی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حَرَم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند....». و رهبر معظم انقلاب فرمودند:
«اصلاً جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی برای حاکمیت دین خدا تشکیل شد تا جامعه با شکل و هندسه دینی زندگی کند و تنظیم بشود، مردم خونشان را نثار کردند برای اینکه این اتفاق بیفتد و دشمن میخواهد این را تضعیف کند.» (به بیانات مقام معظم رهبری در 19/10/1400 در سالروز قیام مردم قم رجوع شود.)
6- با توجه به نکات فوق آیا جز این است که ریشه مشکلات، عدم تأکید بر اصول انقلاب و غفلت از افراد فرصتطلب است؟ و آیا وظیفه همه آحاد کشور بخصوص روحانیت، توجهدادن به این امور مهم نیست؟ . به گفته رهبر معظم انقلاب در رابطه با اسلام:
«عرصه فعالیت این دین، تمام گستره زندگی بشر است، از اعماق قلب او تا مسائل اجتماعی، تا مسائل سیاسی، تا مسائل بینالمللی، تا مسائلی که به مجموعه بشریت ارتباط دارد.» (بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس اسلامی)
اینها همه حکایتی از راز امیدواریِ ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت در این عصر و برای این نسل است زیرا در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی، آینده مهمی در پیش داریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوا: در پاسخ به سوال ۳۲۲۹۰ استاد فرمودهاند که اسلام هرگز یهودیان و مسیحیان را به اسلام دعوت نکرده. این فرمایش استاد و اکتفا به آیه ذکر شده در پاسخ برای بنده بسیار عجیب بود این همه آیه للعالمین نذیرا، لانذرکم به و من بلغ و... چطور نادیده گرفته شد؟ مگر برای تنزیه و دفاع از هیدگر که متفکر قابل احترامی است میتوان منکر عمومیت دعوت اسلام شد؟! حتی ماجرای مباهله در ادامه دعوت نصارای نجران به اسلام رخ داد. جسارت بنده را ببخشید استاد عزیز.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دفاع از هایدگر و امثال ایشان نیست. در این مورد خوب است نگاه علامه طباطبایی را در المیزان دنبال بفرمایید لااقل سری به آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آلعمران/19) در المیزان بزنید و یا اینکه قرآن میفرماید: « لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)/آلعمران) آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيّتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مىكنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را میخوانند؛ در حالى كه سجده مینمايند.
موضوع مباهله، محاجّه با مسیحیان نجران است که منکر دلایل قرآنی بودند که آنها حضرت عیسی «علیهالسلام» را فرزند خدا میدانستند و قرآن او را مخلوق خدا میداند. در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی شده است که عیناً آن مطالب ذیلاً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
در موضوع آیه مباهله
بخش با صفاي «نجران» با هفتاد دهکدهي تابع خود، در نقطهي مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقهي مسيحينشين حجاز بود که به دلايلي از بتپرستي دست کشيده و به آئين مسيح گرويده بودند.
پيامبر اسلام به آن ها نامه ای به این صورت نوشتند: «به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب.(اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران: خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش ميکنم، و شما را از پرستش «بندگان»، به پرستش «خدا» دعوت مينمايم. شما را دعوت ميکنم که از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد (لااقل) بايد به حکومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد (که حکومت در برابر اين مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع ميکند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.
نمايندگان پيامبر که حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم، شورايي مرکب از شخصيتهاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشکيل داد. شورا نظر داد که گروهي به عنوان «هيئت نمايندگي نجران» به مدينه بروند، تا از نزديک با پيامبر(ص) ديدار کرده، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند. بدين ترتيب، شصت تن از ارزندهترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند، که در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت: به نامهای «ابو حارثهي بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نمايندهي رسمي کليساهاي روم در حجاز بود و عبدالمسيح، رئيس هيئت نمايندگي که به عقل، تدبير و کارداني شهرت داشت و «اَيهَم»، که فردي کهنسال و يکي از شخصيتهاي محترم ملت نجران بهشمار ميرفت.
مذاکره نمايندگان نجران
بالاخره نمايندگان نجران، به ديدار پيامبر اکرم( ص)آمده و به مذاکره پرداختند، پيامبر(ص) فرمودند: من شما را به آئين توحيد، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت ميکنم. سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود.
نمايندگان نجران گفتند: اگر منظور از اسلام، ايمان به خداي يگانهي جهان است، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احکام وي عمل مينمائيم. پيامبر اکرم (ص)فرمودند: اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما، حاکي است که به اسلام واقعي نگرويدهايد. چگونه ميگوييد که خداي يگانه را پرستش ميکنيد، حال آنکه شما صليب را ميپرستيد، از خوردن گوشت خوک پرهيز نميکنيد و براي خدا فرزند قائليد؟ نمايندگان نجران گفتند: ما او را (مسيح) خدا ميدانيم زيرا او مردگان را زنده کرد و بيماران را شفا بخشيد، و از گِل پرندهاي ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام اين اعمال حاکي است که او خدا است. پيامبر اکرم(ص)فرمودند: نه! او بندهي خدا و مخلوق او است، که خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است. يکي از نمايندگان نجران گفت: آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم، بدون اينکه با کسي ازدواج کند، او را به دنيا آورده است. پس پدر او خداي جهان ميباشد.
در اين هنگام، وحي شد که: «إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1] وضع حضرت عيسي از اين نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بيپايان خود، بدون اينکه داراي پدر و مادري باشد از خاک آفريد. اگر نداشتن پدر دليل بر اين باشد كه عيسى فرزند خدا است، پس حضرت آدم براى اين انتساب شايستهتر است، زيرا او نه پدر داشت و نه مادر. گفتگو ادامه يافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانيت عقايد خود آيه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[2] هرگاه بعد از علم و دانشى كه (دربارهي مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
طرفين به فيصلهدادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار بر اين شد که فرداي آن روز براي اثبات حقانيت خود مباهله نمايند. وقت مباهله فرا رسيد . قبلاً پيامبر و هيئت نمايندگيِ نجران، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطهاي خارج از شهر مدينه، در دامنهي صحرا انجام بگيرد. پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزيد که در اين حادثهی تاريخي شرکت نمايند. اين چهار تن، جز عليبنابيطالبu، فاطمهi و حسن و حسين«عليهماالسلام» نبودند، زيرا در ميان تمام مسلمانان نفوسي پاکتر، و ايماني استوارتر از ايمان اين چهار تن، وجود نداشت.
پيامبر(ص)، فاصلهي منزل و نقطهاي را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گيرد، با وضعي خاص طي نمود. او در حالي رهسپار محل قرار شد که حضرت حسين(ع) را در آغوش و دست حضرت حسن(ع) را در دست داشت، فاطمه(س)به دنبال آن حضرت و عليبنابيطالب(ع) پشت سر وي حرکت ميکردند؛ پيامبر(ص),اين چنين گام به میدانِ مباهله نهاد، او پيش از ورود به میدان «مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمّين بدرقه کنيد.
سران هيئت نمايندگي نجران، پيش از آنکه با پيامبر(ص)روبهرو شوند به يکديگر ميگفتند: هرگاه ديديد که «محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان ما داد در اين صورت، وي فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت خود ندارد. ولي اگر با فرزندان و جگر گوشههاي خود به «مباهله» بيايد و با وضعي وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادي، رو به درگاه الهي گذارد؛ پيداست که پيامبري راستگو است و به قدري به خود ايمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودي قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزيزترين و گراميترين افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودي قرار دهد.
سران هيئت نمايندگي در اين گفتگو بودند که ناگهان، چهرهي نوراني پيامبر اکرم(ص) با چهار تن ديگر نمايان گرديد. همگي با بهت و حيرت به چهرهي يکديگر نگاه کردند، و از اينکه او فرزندان معصوم و بيگناه، و يگانه دختر و يادگار خود را به صحنهي مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دريافتند که پيامبر، به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد وإلاّ يک فرد مردّد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.
اسقف نجران گفت: من چهرههائي را ميبينم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهي بخواهند که بزرگترين کوهها را از جاي بکند، فوراً آن کوهها کنده ميشوند. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد ِ با فضيلت، مباهله نمائيم؛ زيرا بعيد نيست که همهي ما نابود شويم، و ممکن است دامنهي عذاب گسترش پيدا کند، همهي مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يک مسيحي باقي نماند.
هيئت نمايندگي با ديدن وضع يادشده، وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصويب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغي به عنوان «جزيه» (ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حکومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع کند. پيامبر اکرم(ص) رضايت خود را اعلام کرد و قرار شد آنها هر سال در ازاي پرداخت مبلغي جزئي، از مزاياي حکومت اسلامي برخوردار گردند.
سپس پيامبر اکرم(ص)فرمودند: عذاب، سايهي شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد ميشدند، صورت انساني خود را از دست داده، در آتشي که در بيابان برافروخته ميشد، ميسوختند و دامنهي عذاب به سرزمين «نجران» نيز کشيده ميشد.
چنانچه ملاحظه فرموديد پيامبر خدا(ص) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسين«عليهماالسلام» را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(س)را آوردند و در ازاء «نَفْسها» فقط حضرت علي(ع) را آوردند. و اين حکايت از آن دارد که تنها اينها بودند که شايستگي جعل لعنت خدا را بر کاذبين داشتند و نکتهي مهم آنکه بهجاي نفسها، رسول خدا(ص) فقط علي(ع) را آوردند که حکايت از آن دارد علي در حکم نفس و جان رسول خدا(ص) هستند.
[1] - سورهي آل عمران، آيهي ۵۹.
[2] - سورهي آل عمران، آيهي ۶۱ .
با سلام و عرض ارادت: برای بخشش گناهان به غیر از استغفار کار دیگری هست که انجام بدهیم؟ گاهی با توجه به شرایط جدیدی که پیش می آید متوجه نمیشویم که کاری گناه یا اشتباه است تا چند بار تکرار می شود و بعد می فهمیم اما کار از کار می گذرد یا اینکه مطالعه می کنیم یا سخنرانی گوش می دهیم اما توان تشخیص تفصیل را توجه به آن اجمال نداریم در این موارد باید برای پیشگیری از گناه چه کنیم؟ چون متاسفانه بیشتر اوقات با تجربه و آزمون و خطا متوجه حقایق می شویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا همیشه قصه بشر همین بوده است که بعضاً خطا میکند و حضرت حق او را متوجه خطایش مینماید تا با نور توبه به سوی پروردگارش برگردد. به گفته جناب مولوی:
ای خدا ای فضل تو حاجت روا
با تو یاد هیچ کس نبود روا
این قَدَر ارشاد، تو بخشیده ای
تا بدین، بس عیب ما پوشیده ای
گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سُخن!
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود، نیلش کنی
این چنین میناگری ها کار توست
این چنین اکسیرها اسرار توست
آری! سنت توبه، موضوع بسیار مهمی است و واقعاً با طلب مغفرت مسئله حل میشود زیرا او توّاب است مگر تجاوز به حق النّاس که باید آن را جبران کرد. پیشنهاد میشود کتاب «با دعا در آغوش خدا» را که روی سایت هست مطالعه بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تشکیک وجود به خودی خود منجر به پذیرش وحدت وجود نمیشود و لذا ممکن است علامه مصباح بیشتر بر تشکیک وجود تأکید داشته باشند. موفق باشید
