باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید مباحث «معرفت نفس» راهگشا باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در بستر توجه به حضرت حق آنچه را وظیفه میبیند، انجام میدهد و خودش در این رابطه فکر میکند و از نظر بقیه نیز به کمک فکر خود استفاده مینماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصهی هر روز ما میباشد که نسبت به رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» آنطور که شایسته است برخورد نمیکنیم و به سرنوشت همان اقوامی کم و زیاد دچار میشویم و شدهایم که رسول خدا را پاس نداشتند. آیا جهان اسلام در همان مشکلاتی که بقیهی اقوام گرفتار شدند، گرفتار نیستند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همینطور مثال میزنند که انسان معنایی را در ذهن در نظر میگیرد و سپس وقتی آن را با صوت به ظهور میآورد عملاً تنفسی صورت گرفته که حامل آن معناست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همچون دریا در استقرار خود مستقر بود و در همان استقرار همهچیز را در خود جای داد چه دروس را و چه نفحاتِ الهیه را از آن جهت که در روح توحیدی، کاری انسان را از کاری باز نمیدارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این لعنتیها مثل همهی معاندان تاریخ، حجاب حضرت حقاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ملاحظه میکنید با چنین موانعی روبهرو هستید، باید امیدوار باشید که در راه رجوع به خداوند قرار دارید. بنابراین باید با مقاومت، همان راه را ادامه دهید و معلوم است که او کار خود را میکند، ماهم باید کار خود را بکنیم و به خاطر وسوسههای او مأیوس نشویم تا او را مأیوس کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با شرایط حضور حضرت بقیة اللّه در کتاب «عالَم بقیةاللّهی» عرایضی شده است. ولی در مورد قسمت فقهی سؤال، باید از فقیه سؤال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که ابتدا، اصلِ کار آموزش ماهیگیری است ولی اگر امکان نداشت، چرا از ماهیدادن غافل باشیم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستگاه فلسفیِ ارسطو، ما با آن اصطلاحات مثل جوهر و عرض روبهروئیم و این غیر از فیزیک جدید است که میدان دیدِ خود را نظام کهکشانیِ قابل رصد حسّی قرار داده است. آری! در همان نگاه ارسطویی هم عقول عشره قابل مناقشه است ولی نه به اعتبارِ نظام کپرنیکی، ثانیاً: در هر دستگاه فکری «معطی شیئ» نمی تواند فاقد شیئ باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد، هرکدام حسن خود را دارد. ولی ترجمهی جناب آقای محسن بینا و ترجمهی جناب دکتر شیخ الاسلامی را میتوان مدّ نظر داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به ماهیات یعنی وجوهِ محدود خود، خود را احساس میکنیم. در حالیکه از جهت «وجود» عینِ اتصال به او هستیم. گفت: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر/ بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید
سلام علیکم: اگر از طریق علم نجوم بتوان آینده و برخی جزئیات حیات شخصی را متوجه شد و حتی سعید و شقی بودنش را هم از همین طریق بتوان محاسبه کرد، پس تلاش و عمل و اختیار انسان چه جایگاهی دارد؟ آیا همه چیز از قبل چیده شده و ما فقط داریم مسیری که از قبل برایمان مشخص شده را طی میکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با این شخصیت «هماکنونی» آن مشکل پیش میآید و با تغییر خود آن آینده تغییر میکند. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره34849 رجوع شود و نقش دعا را در این مورد در نظر بگیرید. موفق باشید
با سلام: وظیفه ما در این فتنه ها چیست؟ وظیفه فردی و اجتماعی و بین المللی. با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً پایگاه آن فتنهها را بشناسیم. ثانیاً: در حدّ خود نقد کنیم. ثالثاً: در مسیری که موجب رفع ضعفهایی میشود تا دشمنان بهانه نداشته باشند، قدم بگذاریم که بحمدلله آرام آرام با به خودآمدنِ افراد معلوم میشود که قضیه حضور دشمنیِ دشمن بوده است، البته در لوای اعتراض. و از آن مهمتر این فتنهها منجر شد که متوجه شویم جنگ، جنگِ رسانهای است و نیاز است سواد رسانهای خود را رشد دهیم. موفق باشید
با سلام سوالی از جناب استاد طاهرزاده: زمانیکه خداوند خودش بود و خودش و خلقت انسان صورت نگرفته بود چه دلیلی باعث خلقت فرشتگان و انسان شد؟ خداوندی که از هر نیازی به دور است چرا فرشتگانی آفرید که مدام در حال سجده و رکوع و عبادتند؟ چرا اصلا انسانی آفریده شد تا نیاز به رسیدن به کمال داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست به قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» رجوع فرمایید. موفق باشید
بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و درود (تمنا و استدعا و خواهش دارم این سوال بنده را با دقتی مضاعف و سعه صدری عظیم مطالعه فرمایید) در موضوع قیامت یک سوال بنیادی مطرح میشود و آن اینکه طبق نظر پیامبر اسلام که میفرماید ( الان قیامتی حاضر) و نظری که صدرالمتالهین میفرماید که (دائماً عالم ماده با تبدیل قوهها به فعل، قیامت میشود و باز سلسله عالم وجود تا عالم ماده بسط مییابد و باز حرکت جوهری و باز فعلیتِ قوههای عالم ماده) اما سوال اساسی اینجاست که (یوم تبدل الارض) که قرآن در جاهای مختلف خصوصا سوره شمس اشاره میکند در چه شرایط و حکمت ربوبی اتفاق می افتد؟ بالاخره روزی طبق نظر دین اسلام ( و نه فیزیک دان های کوانتوم) خورشید خاموش و زمین شکل دیگری میابد. سوال اینجاست آن روز آیا ۱. بشریت به حدی از کمال میرسد که زندگی در عالم ماده برایش معنا ندارد و باید بشر آخر الزمانی بدون حضور در عالم ماده در عالم مجرد به زندگی ادامه دهد ؟ یا ۲. روحی که در تاریخ سیر میکند (سلام بر هگل) به حدی از سیر میرسد که ادامه آن سیر در عالم ماده امکان پذیر نیست و باید ادامه سیر در عالم مجرد اتفاق بیفتد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بر مبنای حکمت صدرایی اینطور است که بشر در آخرالزمان یا در وجوه انسانی خود و یا در وجوه حیوانی خود کامل میشود. ۲. گویا آن روح تاریخی تا ظهور کاملی که برایش پیش میآید، جلو میرود و ادامه این امر در دنیای دیگر معنا ندارد زیرا «سوار چونکه به منزل رسد پیاده شود». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم ابجدی که در روایات هست هیچ ربطی به حروف ابجدی که بین آقایان مطرح است، ندارد و هرچه هست آن علم در نزد خود ائمه «علیهمالسلام» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله کتاب «جهان بین دو جهان» بتواند برای ادامه راه عصای دست شما باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای دکتر پورحسن چنین فردی نیستند که با چنین واژههایی از ایشان نام ببریم. این نوعی بدبینی اخلاقی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هر موجودی در موجودیت خود ظهوری دارد حتی خداوند با اسماء خود در مظاهر مختلف ظهور میکند وگرنه موجودی صرفاً ذهنی و انتزاعی بدون هر گونه واقعیت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد تقسیم نهجالبلاغه به صورت موضوعی کار نکردهام. زیرا معتقدم حضرت هر خطبه و یا هر نامهای را در فضای خاص تاریخیاش مطرح فرمودهاند و بهتر است که با مخاطبان روح تاریخی آن خطبه را با همان انسجامی که دارد در میان بگذارید. از این طریق شخصیت ایمانی افراد در افق نگاهی که حضرت به میان آوردهاند شکل میگیرد و در همین رابطه خطبههایی با مخاطبان در میان گذاشته شد که میتوانید صوت آنها را ملاحظه کنید و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» پیاده شده شرح نامه ۳۱ میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال برای بهتربودن برای خود و با خودْ بهسربردن به طوری که نخواهیم از خود فرار کنیم؛ از تذکرات قرآنی و با تدبّر در قرآن، نمی توانیم غفلت کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در جریان این مسائل هستم. عرض بنده آن است که تخصص جناب آقای دکتر عباسی دراین حرفها نیست. وگرنه اگر به عنوان یکی از افسران جنگ نرم در جای خود باشند مفید خواهند بود. ملاحظه کردید که چگونه متوجه اندیشههای آقای دکتر داوری نشدند و چه انتقادهای غیر منطقی سر دادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی از آثار ایشان مطالعه نکردهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست برای درک بودنی ماورای این بودنها، به غزل شمارهی 96 که اخیراً شرحی بر آن نوشته شد؛ رجوع شود. ذیلاً آن غزل خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
غزل شمارهی 96
بودنی ماورای غمها و شادیها
باسمه تعالی
دی پیر میّ فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل ببر ز یاد
پیر میّ فروش که جایگاه و توانِ به حضورآوردنِ انسان را در هستی خود دارد، هستی و حضوری که انسان مستِ حضور «وجود» شود؛ او یعنی پیر میّ فروش گفت: با نوشیدن شرابِ حضور در محضر لایزال و بیکرانهی حضرت محبوب، میتوانی غم دل را از یاد ببری و ببینی که چگونه غم، جای و جایگاهی در زندگی ندارد، این وقتی است که شراب «وجود» و حضور به جان انسان نوشانده شود و انسان خود را در عالَم بقاء احساس کند.
گفتم به باد میدهدم باده، نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هرچه باد، باد
در جواب به توصیهی میّ فروش که مرا توصیه کرد تا خود را از نسبتهای ساختگی آزاد کنم و معلّق در دریای «وجود» باشم، گفتم: در آن صورت هیچ عنوانی و هویت مشخصی که بتوانم خود را با آن معنا کنم، نمیماند. زیرا در چنین حضوری همهچیز، حتی تشخص انسان در فنا و بینامی قرار میگیرد و گویا معلّق در فضایی خواهم شد که هیچ تکیهگاهی برایم نمیماند، مگر احساس وجود خود در بیتشخصیِ محض، و او گفت همین را قبول کن، هرچه میخواهد بشود. زیرا این نوع از «بودن» بهترین تجربه برای زیستن است در هر دو عالم.
سود و زیان و مایه، چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله، غمگین مباش و شاد
آری! در این نحوه بودن، هم سود و هم زیان و هم اصل سرمایه، که نسبتهای ما با این عالم است، همه از دست میروند. ولی برای بهدستآوردن آن نوع بودنِ معلّقِ در وجود، نه باید غمگین بود و نه شادمان، زیرا بودنی است فراسوی نیک و بد، وقتی اصیلترین نسبت که نسبت وجودیِ ما با حضرت محبوب است، باقی است و عینُالرّبطبودن خود را نسبت به او احساس کنیم که چگونه «فقیر إلی الله» هستیم و به چنین سرمایهای میبالیم.
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
اگر دل به هیچ، که همین دنیا و نسبتهای آن است، بدهی و خود را در عنوانهای دنیا و آرزوهایی که از آن ساختهای، جستجو نکنی؛ در جای و جایگاهی خود را قرار میدهی که تخت سلیمان هم به بادی برود و هیچ شود و تو میمانی و تنهاییهایت، زیرا خود را در شرابی که فوق غمها و شادیها است و عین بودن تو میباشد، نسپردی. پس خود را معطّل دلسپردن به هیچ مکن و گر نه از بودنی آنچنانی محروم میشوی.
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد
اگر در شرایطی هستی که دلبستگیهایت مانع پذیرش چنین پندِ حکیمانهای میشود، قصّه را کوتاه میکنیم، در عین آنکه آرزومندیم عمرت دراز باشد تا در ادامهی عمر، چنین فضایی را تجربه کنی و خود را به «هست» و «نیست» امور دنیایی و آرزوهایی که برای خود ساختهای، گره نزنی.
والسلام