بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10850
متن پرسش
با سلام: در خطبه 123 نهج البلاغه نوشته شده است که: (هر کدام از شما در صحنه نبرد با دشمن ،در خود شجاعت و دلاوری احساس کرد، و برادرش را سست و ترسو یافت، به شکرانه این برتری باید از او دفاع کند، آنگونه که از خود دفاع می کند، زیرا اگر خدا بخواهد، او را چون شما شجاع می کند) بنده با مطالعه این خطبه این طور برداشت کردم که شجاع بودن یا ترسو بودن انسان خواست خداست و اراده انسان در آن دخالتی ندارد و این موضوع با آنچه که در متون دینی خواندم که در آنجا گفته می شود که شجاعت یک فضیلت اخلاقی است و انسان می تواند آن را کسب کند. حالا سوال بنده این است که :1) منظور حضرت علی (ع) از بیان این گفته چه بوده؟ 2) شجاع بودن و ترسو بودن دست خود انسان است یا خدا ، یعنی انسان ترسو می تواند ، شجاع شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شجاعت در بسیاری موارد یک موهبت الهی است، انسان باید آن را مثل امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در جهت صحیح به کار برد و از طرفی وقتی انسان مطابق دستورات دین عمل کند و به خدا توکل کند شجاعانه عمل کرده. موفق باشید
10272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: حقیر هفته ای یک روز با دانش آموزان مقطع راهنمایی جلسه ای تحت عنوان حلقه صالحین دارم. نظر جنابعالی را در مورد توضیح کتاب جوان و انتخاب بزرگ را در این کلاس می خواستم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا آن کتاب را کار کرده‌اند و می‌فرمایند نتایج خوبی داشته، البته مشروط بر آن‌که با عجله جلو نروید. موفق باشید
8751
متن پرسش
سلام علیکم: نزدیک یکسال و نیم است که در کلاسهای شاگردان شما مباحث معرفتی را دنبال میکنم. اگر هنوز این مباحث در عمل چندان تغییری در من ایجاد نکرده باشد و فقط از لحاظ فکری در حال یک تغییر باشم این مباحث جزء عقاید من حساب میشود یا تنها محفوظاتی است که با سکرات از بین می رود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحث‌های معرفتی رویهم‌رفته رویکرد انسان را به سوی حقایق معطوف می‌کند و این به خودی خود سیری برای روح هست. و از طرفی مقدمه می‌شود تا انسان جهت‌گیری‌های اخلاقی‌اش را نیز تصحیح کند، زیرا آن معارف زمینه‌ی تأثیرپذیری از احکام الهی خواهد بود. موفق باشید
8570
متن پرسش

باسمه تعالی سلام علیکم. انشاء الله به برکت اعتکاف همه ی ما مشمول هدایت خاص خداوند متعال قرارگیریم . د رفرمایش اخیر مقام معظم رهبری دامه برکاته با اعضای ستاد مرکزی اعتکاف تاکید فرمودند که اعتکاف باید آسیب شناسی گردد و همچنین فرمودند برای اعتکاف باید برنامه ریزی هوشمندانه و با توجه به معنای اعتکاف انجام گیرد و اگر برنامه ریزی نشود نیروی جمعیت جوان مشتاق هدر خواهد رفت و احیانا زیان آفرین خواهد شد لذا از حضرتعالی که قلم و بیان شیوای دارید تمنا داریم کتاب یا جزوه ای غیر از آنچه دارید بنویسید و همین قدر عرض کنیم که همه ی فضاهای اعتکاف مثل فضای اعتکاف مسجد شما که بنده یک سال توفیق شرکت در آن را داشته ام نیست و الان مسائلی در اعتکاف ها پیش آمده است که تشخیص درست یا نادرستی آن برای امثال بنده مشکل است بعنوان نمونه در اعتکاف اخیر دهها نفر پسر و دختر زیر 16، 17سال ثبت نام کردند که به سختی آرام می شدند و بعد از افطار منچ و شطرنج بازی می کردند به این امید که اینها جذب محیط های فاسد نشوند. یا جزء برنامه های روزانه مشاور تربیتی خانواده - سخنرانی جناب سرهنگ با موضوع هنجارهای اجتماعی - یادواره شهدا و خاطره گویی، بود به امید استفاده از این جمعیت محصور شده. با آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی والسلام

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وظیفه‌ی ما است که به صورت تئوریک و عملی اعتکاف را تبیین کنیم تا مردم بدانند چه نتایجی می‌توانند به‌دست آورند. در همین رابطه جزوه‌ی «اعتکاف و چگونگی ورود به عالم آن» نوشته شد. برگزارکنندگان اعتکاف باید از اهداف آن غفلت نکنند و بستر نظر به اهداف را فراهم نمایند. موفق باشید

5859
متن پرسش
با سلام و احترام در نهایه آمده است: در عالم ماده بر خلاف دو عالم دیگر، یعنی عقل و مثال، صورت‌های جوهری در مقام ذات و فعل و یا فقط در مقام ذات به ماده وابستگی دارد. کدام صور جوهری در مقام ذات و فعل به ماده بستگی دارند؟ جمادات؟ و کدام صورت فقط در مقام ذات به ماده بستگی دارد بدون این که در مقام فعل به ماده بستگی داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: هر صورت جوهری مثل انسان و درخت از جهت صورت به ماده تعلّق دارد و این صورتی که دارند به اعتبار بدنشان مربوط به جنبه‌ی مادی آن‌ها ست ولی همین بدن به اعتبار ذات مادی که دارد از نظر ذات، متعلّق به ماده است و چنان‌چه فعلی از موجودات مادی صادر شود مثل فعل رطوبت برای آب، مربوط به جوهر مادی آن است. موفق باشید
13173
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: در جواب یکی از سوالات فرموده بودید: (نمی‌دانم چرا نتوانسته است آن‌طور که باید و شاید جایگاه امثال مرحوم عباس معارف و مرحوم مددپور و شهید آوینی را در نسبت بین فردید و هایدگر و انقلاب اسلامی درک کند. گویا اگر کسی بخواهد این نسبت را برقرار کند از نظر امثال آقای عبدالکریمی از حیطه‌ی تفکر و توجه بیرون است و این یک بیماری مزمن تاریخی روشنفکریِ پنهان ما است و مقصر آقای عبدالکریمی نیست!) چرا عده ای نمی توانند جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را درک کنند و اگر کسی راجع به انقلاب اسلامی حرف می زند می شود ایدئولوژی زده؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک عقلی می‌خواهد ماوراء عقلی که دوران مدرن ما را در آن قرار داده است. آن عقل بحمداللّه با انقلاب اسلامی تا حدّی ظهور کرده است و با سلوک در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عالَم‌گیر می‌شود. آن عقلی است ماوراء نیک و بد دنیای مدرن. موفق باشید

13164
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام استاد عزیز طرز تفکر زیر درست است؟ هر اندازه که می دانید توضیح یا راهنمایی بفرمایید. برای انتخاب همسر، خانمی که روانشناسی می خواند چون مطالب غربی است، این مطالب در او اثر گذاشته است و ممکن است که بعضی از امور تربیت فرزند و عقاید خود او که مادر بچه ها می خواهد باشد تاثیر می گذارد و فرزند نمی تواند استاندارد رشد کند؟ 1. این مطلب چقدر صحیح است؟ 2. آیا در نظر گرفتن این چنین موارد شبیه این (مثلا خانمی که پرستار است و با مردان نامحرم بخاطر کارش در ارتباط است) برای انتخاب همسر درست است یا اشتباه؟ 3. چنین ملاک های برای طلبه و غیر طلبه تفاوتی هم می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموم خانم‌ها در موقعی که مادریِ خود را با تولد فرزند شروع کنند با فطرت الهی کار را ادامه می‌دهند. 2- به هر صورت امروز روزی نیست که زنان حضورشان در خانه کافی باشد مگر آن‌که کاری داشته باشند که در خانه مسئولیت اجتماعی خود را بتوانند انجام دهند. 3- طلبه و غیر طلبه ندارد. همسر یک طلبه هم نباید از فعالیت‌های اجتماعی بیرون باشد. موفق باشید

12684
متن پرسش
23 / 4 / 1394 توافق هسته ای؛ ما و آینده چند وقتی است که پرونده پیچیده هسته ای ذهن بیشتر مردم ما را درگیر کرده بود. اقشار مختلف با نگاه هایی متفاوت به آن می نگریستند. امروز پایان این نگاه ها بود. هرچه بود اتفاق افتاد و تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد. رهبر از مذاکره کنندگان تشکر کرد اما از توافق نه. شاید اسرار مگو باشد که ما محرم نیستیم. محرم راز دل شیدای خود کس نمی بینم ز خاص و عام را. شاید رهبر و راهبر ما در زمان غیبت امام معصوم بر خلاف شادی هایی که مردم در کوچه و خیابان برای توافق می کنند؛ ظاهری آرام و دلی نگران برای آینده دارد. آینده ای که گرگان زمانه در پی آنند که از دریدن در آن باز نمانند. حال پرسش اینجا ست که چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که نظر جنابعالی را به جواب سؤال شماره‌ی 12682 جلب می‌کنم، تأکید باید کرد مواظب جاده‌ای باشیم که بعد از توافق هسته‌ای بین ما و آمریکا باز می‌شود و از تبدیل‌کردنِ دشمن به دوست غافل گردیم. در حالی‌که هنوز ما به اندازه‌ی کافی با افرادی از داخل روبه‌روییم که آمریکایی‌شدن را آرمان خود می‌دانند و متوجه‌ی آن نوع حیات قدسی که انقلاب اسلامی برای ما پدید آورده است، نیستند. موفق باشید

12381
متن پرسش
با سلام: پرسشگر شماره 12045 هستم. با استفاده از کتب عدل الهی و توحید شهید مطهری مطالبی را برای ارائه به افراد معمولی نوشته ام. اما این دلواپسی را دارم که نکند مطالب نوشته شده ناقص باشد و موجب شبهات بدتر و بیشتر شود. در صورت امکان لطف نموده و تصحیح بفرمایید: هو العلیم *چرا یکی سیاه و دیگری سفید است؟ یکی زشت و یکی زیبا؟ یکی کامل و یکی ناقص؟ و... جواب اجمالی اشخاص متدین معمولا وقتی شما این مسئله را برای یک آدم متدین طرح می کنید، او یک جواب اجمالی به آن می دهد. او در جواب این سؤالات که چرا این همه مصیبت و سختی پیدا شد؟ چرا من بیمار شدم؟ چرا چنین شد؟ چرا چنان شد...؟ می گوید: لابد مصلحتی در آن است، خدا خودش بهتر می داند، لابد مصلحتی هست در اینکه مرگ را بیافریند، فقر را بیافریند، جهل را بیافریند، بیماری را بیافریند... این جواب یک جواب اجمالی است که فقط برای افراد مؤمن قانع کننده است و برای غیرمؤمن قانع کننده نیست. مقصودم از افراد مؤمن افراد متعبد نیست، بلکه مقصود یک عده افرادی است که اعتقادشان به نظام این عالم آنقدر قوی و شدید است که وقتی با این طور مسائل مواجه می شوند خود به خود در ذهنشان جهل خودشان منعکس می شود. هر کسی که در مقابل عظمت کار یک نفر قرار گرفت و جز نظم و حکمت و عدالت در کار او ندید، وقتی در یکی دو جا برخورد کند و حکمت آن را نفهمد، اعتراض نمی کند بلکه می گوید حتما این هم سری دارد که من نمی دانم. می خواهم بگویم این حرفی هم که آنها می گویند، حرف بی منطقی نیست؛ این هم خودش یک منطقی است، اما به شرط اینکه انسان به آن حدی از ایمان رسیده باشد که اعتقادش به نظم و حکمت و عدالت عالم آنقدر قوی و نیرومند باشد که آن بدیها و بی نظمی هایی که می بیند، به نظرش کوچک و حقیر بیاید و بگوید من نمی دانم؛ مثل کسی که به کارخانه بسیار منظمی می رود و در گوشه و کنار به چیزهایی برخورد می کند که به نظرش می آید اینها دیگر زائد است و نباید باشد، ولی بعد خودش را تخطئه می کند و می گوید آن کسی که دستگاه به این عظمت را با این دقت درست کرده است نمی شود این را نفهمیده باشد، حتما یک چیزی هست که من نمی دانم. اما برای کسی که از نظر ایمان و اعتقاد به این حد نرسیده است، این جواب قانع کننده نمی باشد. در کل برای جواب به این افراد می توان به چند نکته اشاره کرد: تفاوت نه تبعیض آنچه در خلقت وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعیض». «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده. با یک مثال ساده مطلب روشن می شود: اگر دو ظرف را که هر کدام ظرفیت ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیضی صورت گرفته است؛ منشا اختلاف، نیرویی است که آب را خالی می کند؛ و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم، باز هم اختلاف هست، اما منشاء اختلاف تفاوتی است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا و نیروی فشار آب. مثال دیگر: اگر یک معلم به دانش آموزانی که همه در یک درجه هستند و کار آنها یکسان است نمره های مختلفی بدهد، این تبعیض است؛ ولی اگر معلم، همه را به یک دیده بنگرد و همه را یک جور تعلیم دهد و یک جور امتحان کند و سؤالات امتحانی که طرح می کند برای همه یکسان باشد، آنگاه برخی از شاگردان او بخاطر کودنی و کم هوشی، یا به خاطر ساعی نبودن، از عهده امتحان بخوبی یا اصلا برنیایند و برخی دیگر از شاگردان به علت استعداد قوی و کار خوب، سؤالات امتحانی را کاملا جواب بدهند، و معلم به هر کدام آنها بر طبق جوابهای امتحانی نمره بدهد که قهرا مختلف خواهد بود، در اینجا تفاوت رخ داده نه تبعیض. عدالت این نیست که معلم، همه نمره ها را جمع کند و بعد بین همه دانش آموزان بطور مساوی قسمت کند؛ عدالت این است که به هر کدام آنچه را که استحقاق دارد بدهد. در اینگونه موارد، فرق گذاشتن، عین عدالت و مساوات است، و فرق نگذاشتن، عین تبعیض و ظلم. حال باید دید که اصلا چرا موجودات متفاوت هستند؟ راز تفاوت آنها با یکدیگر چیست؟ راز تفاوت ها راز تفاوت ها یک کلمه است: «تفاوت موجودات، ذاتی آنها می باشد و لازمه نظام علت و معلول جهان است». جمله سنگینی است ولی چاره ای نیست، باید توضیح داده شود. در حقیقت هر موجود و هر شیئی در «نظام علت و معلول جهان»، جای مشخص و مقام معلومی دارد، یعنی آن معلول، معلول شئ معینی است و علت شئ معین. کار خدا نظام و ترتیب دارد؛ نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودی بتواند منشأ ایجاد هر چیزی بشود و نیز ممکن باشد هر چیزی از هر چیزی بوجود آید. مثلا باید ممکن باشد که از یک نیروی کوچک، یک انفجار بزرگ که متناسب با یک نیروی بزرگ است بوجود آید؛ و بر عکس، نیروی بزرگ، قدرت کمتری نشان بدهد. باید ممکن باشد که اثر یک شعله کبریت با اثر خورشید جهان تاب برابری کند. ما معمولا وقتی یکی از پدیده ها را مورد سؤال و تردید قرار می دهیم فقط به خود آن پدیده توجه می کنیم، حساب نمی کنیم که آن پدیده در نظام هستی چه جایی و چه وضعی دارد؟ درحالی که هر پدیده ای خواه نیک باشد یا بد، معلول یک سلسله علل مخصوص و وابسته به شرایط معینی است. هیچ حادثه ای در جهان، «منفرد» و «مستقل» از سایر حوادث نیست، همه قسمتهای جهان با یکدیگرمتصل و مرتبط است. این اتصال و ارتباط، همه اجزا جهان را شامل می گردد و یک پیوستگی عمومی و همه جانبه را بوجود می آورد. همه آن اشتباهات _ که فرض می شود کامل در جای ناقص بنشیند و ناقص در جای کامل _ از آنجا پیدا شده است که افراد، قطعیت و ضرورت و روابط ذاتی موجودات را درک نمی کنند و مراتب موجودات را در جهان هستی از قبیل مراتب قراردادی و اعتباری افراد در محیط اجتماع فرض می کنند؛ همه اشتباهات از مقایسه خدا به انسان و مقایسه نظام ذاتی جهان به نظام قراردادی اجتماع انسان ناشی می شود. اینگونه افراد پیش خود فکر می کنند همانطور که هیچ مانعی نیست که فلان رئیس، مرؤوس باشد و مرؤوس، رئیس، چرا نباید گوسفند به جای انسان، و انسان به جای گوسفند باشد؟ چرا آن را گوسفند و این را انسان قرار داد؟ نمی دانند که چنین چیزی محال است. * چرا بلا؟ چرا مصائب؟ چرا سختی ها؟ مصائب،عامل تکامل اند مصائب و سختی ها و شدتها عامل بزرگی هستند برای خوبی ها و تکامل های بعدی. ما سلامت، قدرت، ثروت و امنیت را می گوییم «خوبی» و خوبی هم هست ولی همین ها را اگر از نظر عوارضی که بعد به وجود می آورند نگاه کنیم می بینیم که چندان خوب نیستند. معمولا _ البته کلیت ندارد _ قدرت غرور می آورد و غرور بدبختی می آورد. ثروت فساد می آورد و فساد بدبختی می آورد. و امنیت زیاد هم که هیچ وقت انسان از طرف دشمن تهدید نشود تنبلی و تن پروری می آورد. این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختی ها و گرفتاری ها مقدمه کمالها و پیشرفت هاست. ضربه ها،جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنها می کاهد ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد. مصیبت ها و شدائد برای تکامل بشر ضرورت دارند. آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون، در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است. درختان بیابانی که از مراقبت و رسیدگی مرتب باغبان محروم می باشند، چوب محکمتر و دوام بیشتری دارند و برعکس، درختان باغستانها که دائما مراقبت شده اند و باغبان به آنها رسیدگی کرده است، نازک پوست تر و بی دوام ترند. بلاها و گرفتاری ها برای کسانی که مقاومت می کنند و ایستادگی نشان می دهند، سودمند است و اثرات نیکی در آنان به وجود می آورد. بلا و نعمت نسبی است از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره برداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که مصائب تولید می کنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختی ها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد؛ در این صورت بلا برای او واقعا بلاست. حقیقت این است که نعمت های دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایه سعادت باشد و ممکن است مایه بدبختی و بیچارگی گردد. نه فقر، بدبختی مطلق است و نه ثروت خوشبختی مطلق. چه یسا فقرهایی که موجب تربیت و تکمیل انسانها گردیده و چه بسا ثروت هایی که مایه بدبختی و نکبت قرار گرفته است. امنیت و ناامنی نیز چنین است. برخی از افراد یا ملتها در هنگام امنیت و رفاه، به عیاشی و تن پروری می افتند و بالنتیجه در پرتگاه خواری و ذلت سقوط می کنند و بسیاری دیگر از ملتها از شلاق بدبختی و گرسنگی، به جنبش در می آیند و به آقایی و عزت می رسند. سلامت و بیماری، عزت و ذلت و سایر مواهب و مصائب طبیعی نیز مشمول همین قانون است. نعمتها و همچنین شدائد و بلایا، هم موهبت است، زیرا از هر یک از آنها می توان بهره برداری های عالی کرد، و نیز ممکن است بلا و بدبختی شمرده شوند، زیرا ممکن است هر یک از آنها مایه بیچارگی و تنزل گردند. هم از راه فقر می توان به سعادت رسید و هم از راه ثروت، و از هر دو راه نیز ممکن است آدمی به بدبختی برسد. علی هذا نعمت بودن نعمت، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت، که شاکر باشد یا کفور؛ و همچنین نقمت بودن نقمت، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آنکه صابر و خویشتندار باشد یا سست عنصر و بی اراده. از این رو یک چیز نسبت به دو شخص، وضع مختلفی می یابد، یعنی یک چیز برای یک نفر نعمت است و همان چیز برای شخص دیگر نقمت. این است که گفته می شود: «نعمت و بلا هر دو نسبی است.» رسو کتابی دارد به نام «امیل» که در فن تربیت کودک نوشته شده است؛ امیل نام کودک فرضی و افسانه ای است که وی در کتاب خود او را تحت تربیت خود قرار می دهد و به پرورش همه جنبه های جسمی و روانی او توجه می کند. در همه موارد ایده روسو این است که امیل را در حال ممارست با طبیعت و پنجه در پنجه طبیعت و در دامن سختی ها پرورش دهد. وی معتقد است که بدبخت ترین کودکان، آنهایی هستند که والدین آنها، آنها را در ناز و نعمت پرورش می دهند و نمی گذارند سردی و گرمی دنیا را بچشند و پستی و بلندی جهان را لمس کنند. این گونه کودکان در مقابل سختی ها حساس می شوند و در مقابل لذتها بی تفاوت؛ همچون ساق نازک یک درخت کوچک در مقابل هر نسیمی می لرزند و کوچکترین حادثه سوئی آنان را ناراحت می کند تا جایی که یک حادثه کوچک، آنان را به فکر خودکشی می اندازد؛ و از آن طرف، هرچه موجبات لذت به آنان داده می شود به هیجان نمی آیند و نشاط پیدا نمی کنند. اینگونه انسانها هرگز طعم نعمت ها را درک نمی کنند؛ گرسنگی نچشیده اند تا مزه غذا را بفهمند، بهترین غذاها برای ایشان کم ارج تر و کم لذت تر از نان جوینی است که یک بچه دهاتی می خورد. سعدی در باب اول «گلستان »داستانی آورده، می گوید: آقایی با غلامش به کشتی نشست. غلام که دریا ندیده بود وحشت کرد و بی قراری می نمود، بطوری که اظطراب او ساکنین کشتی را ناراحت ساخت. حکیمی در آنجا بود، گفت چاره این را من می دانم؛ دستور داد غلام را به دریا افکندند. غلام که خود را در میان امواج خروشان و بی رحم دریا مواجه با مرگ می دید سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی رساند و از غرق شدن نجات دهد. پس از مقداری تلاش بی فایده، همین که نزدیک شد غرق شود، حکیم دستور داد که نجاتش دهند. غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد. رمز آن را جویا شدند، حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی را بداند. آری، شرط استفاده کردن از لذت ها آشنا شدن با رنجهاست. لذت و رفاه بیش از اندازه، انسان را بی حس کرده و به صورت یک موجود کرخ و ابله در می آورد. چنین انسانی برسر موضوعات کوچکی خودکشی می کند. «فلسفه پوچی» در دنیای غرب، از یک طرف حاصل از دست دادن ایمان است و از طرف دیگر محصول رفاه بیش از اندازه. در همین زمینه مثال خوبی ذکر می کنند؛ می گویند در این دنیا کسی پیروزمند است که قدرت شناوری در امواج بلاها و سختی ها داشته باشد و این شناوری را کسی می تواند بلد باشد که در این امواج بیفتد، والا اگر انسان صد سال کتاب بخواند و نرود در دریاچه یا حوضچه ای شنا کند، آیا ممکن است شنا را یاد بگیرد؟! انسان شنا را باید در عمل یاد بگیرد؛ یعنی باید بیفتد در آب، در حالتی که احساس خطر کند، آنوقت است که نیرو به خرج می دهد و شنا می کند. آری مصائب و بلاها نعمتهای بزرگی هستند که باید در برابر آنها سپاسگزار خدا بود، نعمت هایی هستند که در لباس قهر تجلی کرده اند؛ به هر حال باید متوجه بود که نعمت بودن نعمت، و نقمت بودن نقمت، بستگی دارد به طرز واکنش و عکس العمل ما در برابر آن. ما می توانیم همه نقمتها را تبدیل به نعمت کنیم و هم می توانیم همه نعمتها را تبدیل به بلا و مصیبت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه نکات ارزشمندی شده‌اید. به امید آن‌که روزی بتوانیم آن‌چه آن مرحوم شهید آن علامه‌ی دلسوز فرموده‌اند را با تفصیل بیشتر به این نسل ارائه دهیم تا معلوم شود حضرت حق نه‌تنها عادل، بلکه رحمت او فوقِ عدل است و به هیچ‌کس نه‌تنها ظلم نکرده است بلکه به قول معروف به جایی خواهیم رسید که با تمام وجود می‌گوییم که «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم، مات اویم، مات او». موفق باشید

11067
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد با عرض پوزش، نمی‌دانم درست است که این موضوع را در این‌جا مطرح می‌کنم یا نه؟ اگر صلاح دانستید این بحث را در معرض دید بگذارید. در حقیقت سوالی ندارم فقط از سر سوز و ناراحتی می‌خواهم این بحث را مطرح کنم. استاد اگر یادتان باشد چند ماه پیش تلویزیون در برنامه‌ای زنده دو زن را با روبنده در مصاحبه نشان داد. این موضوع این‌قدر برای بعضی از مقامات و مردم سنگین بوده که هنوز بعد از گذشت چندین ماه فراموش نشده و حتی دعوت‌کننده‌ی آن خانواده هم تا مرز توبیخ هم پیش رفته. نمونه‌اش خبری منتشر شده در تاریخ 13 دیماه در سایت تابناک با آدرس http://www.tabnak.ir/fa/news/463185/عامل- دعوت- زن- روبنده-دار- به- تلویزیون- توبیخ- شد. استاد چقدر ما از ارزش‌های دینی و اسلامی فاصله گرفته‌ایم؟ این‌همه زنِ بزک‌کرده در تلویزیون و حتی همین شبکه‌ی اصفهان نشان داده می‌شود، کسی اعتراضی نمی‌کند! اون وقت زنی که روبنده داشته این‌همه جنجال به پا کرده؟ چقدر ما در موضع انفعال قرار داریم؟ من نمیگم زن‌ها همه در تلویزیون با روبنده نشان داده بشن؛ بحث من این است که این موضوع ارزش این‌همه جنجال نداره! زنی که روبنده داشته در اون مصاحبه، جنایت که نکرده. گذشته از این مطلب مگر از نظر اسلام نابی که در گذشته ها پیاده می‌شد و در فرهنگ مردم ساری و جاری بود، اون زمان‌ها که غیرت در وجود مردان و زنان جامعه موج می‌زد، پوشاندن صورت کاری پسندیده نبوده است؟ سیره‌ی حضرت زهرا(س) چی بوده؟ چرا این‌همه از حضرت زهرا(س) اسم برده می‌شود ولی در این موضوعات آن شخصیت بزرگ فراموش می‌شود؟ چرا حضرت زهرا(س) روبنده داشته‌اند؟ چرا بانو امین(ره) از پشت پرده با بزرگان ملاقات می‌کرده اند؟ خدایا چقدر جامعه ما تحت تاثیر فرهنگ منحط غرب عوض شده است؟ آی خانم چادری که مخالفت خودت را با روبنده این بانوان اعلام می‌کنی، اصلا می‌فهمی چرا چادر سر کرده‌ای؟ اگر زنی این را فهمیده باشد، می‌داند که برای فاصله‌انداختن بین خود و نامحرمان، چادر به‌سر کرده است. خوب آن خانمی هم که روبنده استفاده کرده از این منظر دو قدم از شما جلوتر بوده است. پوزش می طلبم از محضر استاد عزیز.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم خانم‌هایی که سعی دارند تبرّج و خودنمایی نداشته باشند در زیر روبنده راحت‌ترند که بعضاً افراد جامعه هنوز تصور خوبی از این موضوع ندارند و بعضی فکر می‌کنند یک نوع سخت‌گیری به زنان است. حال با توجه به این امر چقدر خوب است که زمینه را طوری فراهم کنیم که خانم‌هایی که روبنده را انتخاب کرده‌اند را هم در کنار سایر خانم‌ها مدّ نظر قرار دهیم تا زمینه‌ی رشد هرچه عمیق‌ترشدنِ عفاف به جامعه برگردد. موفق باشید
10968
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد در روایات داریم که شخصی رفت نزد امام صادق علیه السلام و گفت دعایی از خودم اختراع کردم و.... امام فرمودند ما را به دعای تو نیاز نیست(قریب به این مضمون)٬ حال دعاهایی هست من نمی دانم اینها سندیت دارد، ندارد؟ مورد تایید هست، نیست؟ یا یکی از خودش اختراع نکرده باشد. مثلا نوشته شده شیخ بهایی گفته هرکس ۷۰ بار فلان ذکر را بگوید و حاجت نگرفت در قیامت با من مخاصمه گند. یا هرکس ۱۲۹ بار رو به قبله بگوید یالطیف دعایش مستجاب می شود. آیا اینها قابل اعتمادند؟۲. کتاب مهج الدعوات سید بن طاووس سندیت دارد؟ چرا من با اطمینان خواندم و حاجت نگرفتم؟ ۳. کتاب گوهر شب چراغ چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید، ما باید تلاش کنیم سلسله سند این روایات را بشناسیم و از طرفی هر دستوری با شرایط آن نتیجه‌ی لازم را به همراه دارد. سیدبن طاووس و شیخ بهائی انسان‌های مطمئنی هستند. موفق باشید
10474
متن پرسش
سلام: آیا در وجود حضرت علامه حسن زاده ترس وجود دارد. آیا آیه ی (کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند نه ترسی بر آنهاست و نه غم دارند) شامل حال همه ی افراد می شود و یا فردی مثل امام خمینی (ره) دراین قائده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هرکس به اندازه‌ای که به خدا نزدیک شود به همان اندازه از ترس رها می‌شود. ولی در مباحث عرفانی بحثی هست تحت عنوان تفاوت مرید با مراد. مرید تلاش می‌کند به خدا برسد و خدا را و قرب به او را اراده می‌کند، ولی مراد کسی است که خداوند او را انتخاب کرده و او باید به حکم وظیفه آنچه را خدا از او خواسته عمل کند و کمال او در حفظ کمالاتی است که خدا به او داده، و ظاهراً حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بیشتر در موقعیت مراد بودند. موفق باشید
10438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت ایام عاشورای حسینی: استاد در شرح صوتی چگونگی فعلیت یافتن باوری های دینی مثالی زدید به این مضمون که بعضی اوقات برای انسان امکان و توانایی خرید یک چیزی برای انسان هستش اما دل آدم باهاش نیست دلیل آوردید چون نفس انسان آزاد از زمان و مکان هست بطور اجمالی مثلا در 10 سال آینده حضور پیدا میکنه و میفهمه که این اتفاق های بد میفته و به همین علت این حس به انسان منتقل میشه. استاد ممنون میشم اگه ارشاد بفرمایید اینگونه موارد قابل اعتماد تو این تصمیم گیری من که در ذیل آورده می شود هستند؟ 1- استاد شغلی الان بنده دارم پروژه ای هستش یعنی تا زمانی که کار هست و یا پروژه جدیدی میاد سرکار هستم و گرنه عذرم را می خواند. اتفاقی که در شغل قبلی بنده در نهایت ناباوری و یا خلاف محاسبات بنده اتفاق افتاد و چندین ماهی طول کشید کار پیدا کنم(دوران سختی بود) فکری که الان ذهنم را مشغول کرده اینه که با اینکه الحمدلله سرکار میرم اما برداشت بنده از اوضاع شرکت (یا توهمات بنده) اینطور بهم القا میکنه که ممکنه دوباره بیکار بشم و باید دنبال کار بگردم از طرف دیگه نمی دونم چرا با اینکه آدمی هستم که از تغییر و سعی کوشش نمی ترسم اما این دفعه دلم به دنبال گشتن شغل جدید نیست. تو این وسط هم همسرم به من طعنه میزنه و میگه اگه در موازات شغلت دنبال کار بگردی چیزی از دست نمیدی. استاد بین دل و عقل گیر کردم یک طرف بحث توحید، توکل، رزق و روزی، اعتماد به خدا، کاهش سرعت زندگی ماشینی و ... هستش طرف دیگه عقل تدبیرگر و استدلال بین و خواطر تلخ گذشته. استاد از وقتی که می گذارید و راهنمایی می فرمایید چکار باید بکنم. سپاسگزارم. 2- موضوع دیگه اینه که یه مدتی است با همسرم دنبال خرید خانه ای هستیم بعضی مواردی پیش اومده که چندین چیز خونه مطابق با معیارها مون نیست اما یک حسی گرم و صفایی با بازدید اون خونه بهمون دست داده. می خواستم بدونم اینا توهم یا احساس گذراست و یا که نه میتونیم تو تصمیم گیری ها بهش اعتماد بکنیم. باتشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آنچه در بحث «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرض شد را به طور کلی در نظر بگیرید و در ذیل آن مطابق شریعت و روش عقلا عمل کنید و به خود اطمینان دهید همان خدایی که فعلاً این شغل را برای من تهیه کرده، مرا تنها نمی‌گذارد پس بدون دغدغه زندگی خواهید کرد 2- در مورد خانه انسان بیشتر با دلش زندگی می‌کند تا با عقلش، درست است که نباید عقل را زیر پا گذارد، ولی نباید دل را هم بی‌محلی کرد. موفق باشید
8638
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون در ترویج معارف دینی، در کتاب « برگزیده المیزان»، تلخیص: مصطفی شاکر - ترجمه و تدوین: علی نریمانی - نشر ذوی القربی - 1390 ص 1227 در تفسیر آیات 5 و 6 سوره الشرح، آمده است: یعنی پس براستی در دل هر ناملایمی راحتی و سهولت است. یعنی با هر دشواری نوعی سهولت است. اما پس از آن نتیجه گیری می کند که : «پس هر دو با هم تحقق پیدا نمی کنند» که جمله اخیر به ظاهر متعارض با جملات قبلی و نا مفهوم به نظر می رسد. آیا همینگونه است؟ یا توجیه دیگری دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: قرآن می‌فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» یعنی در دل سختی آسانی هست، نه آن‌که بعد از ان آسانی باشد. مثل آن‌که ما در دل دفاع مقدس شکوفا شدیم و هرچه داریم از همان هشت‌سال است و نه بعد از آن که دولت سازندگی آمد و اشرافیت را آورد و اگر هم هنوز چیزی داریم از همان سختی‌ها داریم. موفق باشید
4601
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی چند سال پیش استاد مطیع در دانشگاه اصفهان نقل میکرد زمانی مرحوم امام از مرحوم ایت الله شاه ابادی پرسیده بودند برای تفسیر قران به چه کتابی رجوع نمایم ایشان فرموده بود دیوان حافظ و تا حدی مثنوی. با عنایت به اینکه شروح موجود یا از ناحیه اساتید ادبیات نوشته شده که چندان راهگشا نیست چون از عرفان نظری و عرفان عملی بی بهره هستند و اظهاراتشان در این زمینه رجم به غیب است و انصافا بیخود مانند شرح دکتر استعلامی بهروز ثروتیان حتی شرح سودی هم به قول دکتر خرمشاهی سودی ندارد زمانی حقیر مقداری انرا مطالعه میکردم به همین نتیجه رسیده بعد دیدم خرمشاهی هم چنین گفته هر چند حافظ نامه خودش هم راهی به جایی نمیبرد شروح عرفانی مانند ختمی لاهوری هم بسیار از اصطلاحات عرفانی استفاده کرده و برای ما قابل استفاده نیست حتی جمال افتاب مرحوم سعادت پور هم با اینکه ایشان هم عرفان نظری و هم عرفان عملی را کار کرده اند خیلی قابل استفاده نیست و ظاهرا ان مرحوم به خوبی از عهده کار برنیامده البته تا جایی که بنده میفهمم برای همین پیشنهاد بنده این است که جنابعالی با توجه به اینکه هم با مبانی عرفانی اشنا هستید هم با قران و هم با دیوان حافظ مانوس و هم قلم روان و قابل استفاده دارید اگر در این زمینه قدمی بردارید با توجه به حرف امام به عنوان یک کتاب تفسیر قران فکر کنم گام موثری بشود در حافظ شناسی چون هم با روحیات و اهداف شما سازگار است هم از عهده کار بر میایید امید است خدا خیری بدست شما در این زمینه جاری فرماید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم جامعه آمادگی آن را داشته باشد که بتواند با کتاب قرآن و عترت، با حافظ مأنوس شود و متذکر غزلیاتی باشد که در آن غزلیات هستی به زبان آمده است. موفق باشید
3915

هدایت امامبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد عزیز. جند روز پیش توفیق سفر بهمشهد مقدس و زیارت بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) را داشتم. این بار به خودم گفتم فقط برای زیارت حضرت رفتم و گفتم اصل را بر این می گذارم و برای حوایج و ..نمی روم. اگرچه امام رضا کریمند و ماهم بالاخره کلی دعا هم کردیم. استاد از اینجا که میخواستم برم کلی ذوق داشتم حتی در هتل، اما در حرم امام رضا یک حال و هوای خاصی داشتم. مثلا ذهنم دچار پراکندگی شدید می شد؛ افکار جورواجور به ذهنم می رسید، استاد چه کنم در دفعه بعدی که رفتم ثمرات بیشتری بگیرم؟ از طرف امام زمان هم زیارت کردم اما آن نتیجه ای که دنبالش بودم را ندیدم فقط یک بار به شدت دلم گرفت و گریه کردم و از آقا خواستم مرا به صراط اقوم هدایت کند. راستش مشهد که می روم گیج می شوم. چه کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ثامن الأئمه«علیه السلام» نشان تان می دهند که در توحید بیشتر باید تلاش کنید، با نور رئوف خود به شما کمک کرده اند تا بیشتر متوجه خطورات خود باشید. موفق باشید
2593
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . شما واقف به شخصیت بنده هستید،تا الان با سوالات بسیار زیاد مزاحمتان شده ایم. . . استاد سوالاتی که در سایت هست در مورد رابطه زن و شوهر،مطالعه میکنیم،مشاهده میکنیم که رویکرد شما به گرم بودن رابطه بین همسران و انس با یکدیگر است. . . این درست استاد،ما هم تمام سعیمان را در این زمینه میکنیم،استاد عزیز،وقتی به خواستگاری همسرمان رفتیم،دقیقا افق فکریمان را برایشان گفتیم،و مشاهده کردیم که با صحبتهایشان ایشان دقیقا با این افق فکری موافقند،دقت کنید استاد عرض نکردم که درک میکنند یا برایش تلاشی میکنند فقط موافق بودند. . . تقریبا 1 سال و اندی از زندگی میگذرد،شناختی که از همسر خود پیدا کرده ایم،با توجه به تمام تلاش هایی که کرده ایم تا ایشان را به مطالعه،به فهم به درک دعوت کنیم،اما ایشان اصلا حاضر نشدند و دستو پا شکسته 2 روز جلو رفتندو دیگر ادامه ندادند،یعنی استاد سعی کردیم تا جایی که میتوانیم موجبات صلاحشان را فراهم کنیم،اما خب قطعا کوتاهی هایی بوده. . . استاد بحث سر درگیری هایی نیست که بنده مقصرم یا ایشان،بنده واقعا سعی میکنم از درگیری های ساده و بیمورد بپرهیزم،ایشان به خاطر موارد بی اساس بارها با بنده دعوا میکنند که حتی من چیزی نمیگویم و سکوت میکنم تا بعد از چند دقیقه درست میشود،الحمد لله تا الان دعوایی به قهر نکشیده،حتی مدت زیادیست نزدیک به 7 ماه یا بیشتر که دیگر کمی هم اگر تند صحبت شد،سریع کوتاه آمدیم. . .شما فرمودید انس بگیرید،درست،چطور میشود با کسی انس گرفت که اصلا از دل آدم خبری ندارد؟چطور میشود با کسی انس گرفت که دغدغه او نمره دانشگاهش و لباس در لباس فروشی است،که اگر در یخچال را باز بگذاری،با شما دعوا میکند؟چطور با کسی انس بگیرم که اصلا هیچ توجهی به هیچ آرمانی ندارد و حاضر به تغییرم نیست؟. . . تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که ایشان را به نماز اول وقت دعوت کنیم،آری انس جسمی آری،اما انس روحی نمیشود استاد،احساس تاریکی میکنیم بخدا، از نظر جسمی ایشان را کامل تامین میکنیم،خودشان میفرمایند. . . یه راهی بدید،بخدا حاضریم تحمل کنیم و سکوت کنیم طوری که ایشان هیچ احساس نکنند که آبی از آب تکان خورده،فقط میخواهیم درست انجام وظیفه کنیم. . .با تشکر و عذر خواهی فراوان. . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هر چند در این موارد باید موردی تصمیم گرفت ولی در هر حال فرض می‌گیریم ایشان از نظر فکری انسان مستضعفی باشد باید با دید ترحم به او نگاه کرد، ظاهرا راه‌کار صحیح در این موارد مدارا است و تذکراتی در حدّ فهم او . موفق باشید
2143
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام: با توجه به برگزاری دوره‌ی سه روزه‌ی تربیت مربی، دوستان تصمیم گرفتند جهت تبیین جایگاه مباحث حضرتعالی برای مربیان، سؤالاتی خدمتتان مطرح شود تا در صورت صلاحدید در اختیار مربیان قرار گیرد. 1- برخی از دوستان به بخش‌هایی از مباحث شما تأکید دارند مانند معرفت نفس و به مباحث غرب‌شناسی و انقلاب اسلامی توجه جدّی ندارند. آیا این نحوه برخورد موجب نمی‌شود همان مباحثی را که بر روی آن تأکید دارند را نیز از اثر بیندازد به گونه‌ای که مباحث معرفت نفس نیز آن تأثیری‌ را که باید داشته باشد از دست بدهد؟
متن پاسخ
هدف بحث از معرفت نفس، اولاً: توجه به حقیقتی است که در عین واقع‌بودن، مادی نیست و توجه به این نکته در فضای فرهنگی مدرنیته که سراسر حسّگرا است بسیار لازم است. ثانیاً: با معرفت نفس به خودی خود راه نظر به حقایق غیبی به شکل حضوری ظهور می‌کند و مزه‌ی اُنس با حقایق غیبی معنی خود را می‌یابد. در این مسیر اگر فرهنگ غربی به عنوان حجاب رجوع به حقیقت و اُنس با حقیقت در میان نیاید عملاً نتایجی که می‌خواهیم از معرفت نفس به‌دست آوریم حاصل نمی‌شود چون طرف نمی‌فهمد چرا در این زمان نمی‌تواند با آن‌چه از معرفت نفس به‌دست آورده زندگی کند. وقتی نگاه فرهنگ مدرنیته به عالم و آدم را شناخت، حجابِ رجوع به حقیقت را شناخته و عزم عبور از آن حجاب در او بروز می‌کند و عملاً از یک طرف معنی معرفت نفس و از طرف دیگر جایگاه انقلاب اسلامی معلوم می‌گردد. زیرا انقلاب اسلامی چیزی نیست جز بستر عبور از ظلمات دوران برای کسی که رجوع به حقیقت در جان او شعله‌ور شده.
648
متن پرسش
با عرض سلام در جزوه ی المیزان و روش استفاده از آن برای کار کردن با المیزان گفته اید از اول المیزان شروع کنیم . اگه ترتیب پیشنهادی خودتان را (در سیر مطالعاتی)دنبال کنیم چطور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر بخواهید تفسیر المیزان را شروع کنید کنید باید از اول شروع کنید، ولی اگر ابتدا سیری که پیشنهاد کردیم را تا حدّی کار کنید و سپس به المیزان رجوع کنید راحت‌تر می‌توانید با المیزان مرتبط شوید. موفق باشید
73
متن پرسش
علت ضعف اخلاقی و دینی ودرسی جوانانو نوجوانان در چیست با تشکر از شما
متن پاسخ

پس از سلام لطفا جهت جواب سوالتان به بحث آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود مراجعه فرمایید.بحث در قسمت کتاب ها در سایت هست

12905
متن پرسش
با سلام آيا عروسك هاي اسباب بازي كودكان ذيل حرمت مجسمه قرار مي گيرند. اگر اين طور باشد چه چيزي را براي دختر بچه ها بايستي در نظر گرفت؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت آیت اللّه خامنه‌ای از فتوای قبلی خود عدول کرده‌اند و به‌کلّی ساختن مجسمه و نگه‌داری آن‌را جایز می‌دانند، شاید بتوان مسئله را از این طریق حل کرد به‌خصوص که سایر مراجع نهایتاً نگه‌داری مجسمه را مکروه می‌دانند. ولی در هرحال افراط در این امر اشکال خود را دارد. موفق باشید

12774
متن پرسش
با عرض سلام خدمت آقای طاهرزاده: اینجانب کتابهای شما را مطالعه نموده و بهره وافری از آنها برده ام. اجر شما باخدا. سوال: من مستحبات خود را به نیابت امام زمان (عج) انجام داده و ثواب آن را به تمام افراد مورد نظر هدیه می نمایم لطفا اگر نقصی در کار اینجانب می بینید مرا راهنمایی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار خوبی است. از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: قبل از اینکه وارد نماز شوی بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ- مُحَمَّداً نَبِيَّكَ ص بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فِي طَلِبَتِي فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتِي بِهِمْ مُتَقَبَّلَةً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين». پروردگارا! من پیامبر خودت را در مقابل خود به عنوان حاجت خود قرار داده‌ام و به نور او برای تقاضاهای خودم به تو نظر کرده‌ام پس پروردگارا! از طریق برآوردن آن حاجات مرا در دنیا و آخرت پسندیدنی و از مقربین گردان. خدایا نماز مرا به نور آن‌ها قبول و گناه مرا به نور آن‌ها بخشیده و دعای مرا به نور آن‌ها مستجاب گردان، ای بخشاینده‌ترین بخشایشگران. موفق باشید ‏

11134
متن پرسش
ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار و تشکر بخاطر توجهتون. بنده سوالی پرسیده بودم اما جوابی نگرفتم. چگونه می توان استاد راه واقعی را از افراد سودجو و شیطانی تمیز داد؟ آیا اعتماد به هر کسی به نیت قدم نهادن در راه عرفان صحیح است؟ با توجه به این که برای خانمها کمتر موقعیت استفاده از اساتید بطور منظم و حضوری هست، حال که فرصت شاگردی برایم پیش آمده نمی خواهم این فرد که ادعای استادی دارد را از دست دهم و از طرفی نمی دانم حقیقتا ایشان فردی قابل اعتماد هست یا خیر. (تنها مرجعی که برای راهنمایی گرفتن دارم شما و این سایت هستید. اگر جای درج سوالم در لیست نیست خواهشا به ایمیلم جواب بدید. به کمکتون احتیاج دارم. اجرتون با خدا)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این طور جواب داده شده. 11077- باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال 11075 عرایضی در این مورد داشتم در ضمن در جزوه‌ی «روحیه تمدن‌سازی و عرفان اسلامی» که بر روی سایت هست می‌توانید جواب خود را به‌طور مفصل پیدا کنید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
7901

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با عرض خداقوت خدمت شما استاد گرامی بنده دختر 19ساله مذهبی هستم که از وقتی خودم را شناختم پدر و مادرم با هم اختلاف داشتن پدرم اعتیاد داشت و مادرم را کتک میزد و خیلی کار های خلاف دیگر... از همان ابتدای کودکی زندگی سختی داشتم چون شاهد تمام خلاف های پدرم بودم الان که حدود چهار سالی می شود پدر و مادرم از هم جدا شدن ماردم طلاق غیابی گرفت و من و دو خواهرم با مادرمان زندگی می کنیم و این قضیه برای من هنوز حل نشده و در لحظه لحظه زندگی من تاثیر گذار است همیشه از شخصیت پدرم هراس دارم که نکند کسی بفهمد.و در جمع دوستان و آشنایان همیشه به علت یک هم چین پدری و طلاق مادرم احساس ضعف می کنم حتی نمی توانم و نمی خواهم که کسی بفهمد پدرم که بوده و همیشه طلاق پدر و مادرم را از دوستان و محلی ک در ان جا فعالیت دازرم کتمان کرده و میکنم. وقتی خواستگاری پیدا می شود همیشه به علت شخصیت پدرم و طلاق مادرم احساس ضعف می کنک و هراسانم و خجل می شوم و با وجود این قضیه در برابر خواستگار ها احساس ضعف می کنم. حتی به بچه هایی که با پدر و مادرشان زندگی می کنند و پدر خوبی دارند حسادت میکنم. استاد لطفا بنده را راهنمایی کنید که چگونه با این قضیه کنار بیایم و در برابر دوستان و آشنایان و خواستگاران احساس ضعف نکنم و برخورد منطقی داشته باشم . خواهش میکنم راهنماییم کنید خیلی کلافه ام. ا هرگاه پدرم سر و کله اش پیدا میشود احساس تحقر میکنم و برایم این مسئله زجر آور است. چطور با این مسئله کنار بیایم . باتوجه به اینکه در سن ازدواج قرار دارم در مورد خواستگار ها با این قضیه چطور برخورد کنم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنا را بر این بگذارید که خداوند می‌خواهد در چنین شرایطی به تعالی و شکوفایی لازم برسید. اولاً: خیلی راحت موقعیت خود را با دوستان و خواستگاران در میان بگذارید. ثانیاً: احترام پدرتان در جای خود محفوظ باید باشد. موفق باشید
6173
متن پرسش
شهادت دقیقا به چه معنا است؟آیا شهادت لزوما با مقتول واقع شدن جسمانی همراه است؟آیا ممکن است شهیدی کشته نشود اما از یک شهید کشته شده مرتبتی بالاتر داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بله چون شهادت مربوط به روحیه فداکاری است که انسان در راستای تحقق اسلام و حاکمیت آن باید در خود ایجاد کند. موفق باشید
نمایش چاپی