بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: با توجه به ارجاعی که در خودشناسی به منابع مختلف، از جمله کتابهای محمد جعفر مصفا می دهید می خواستم نظرتان را در مورد متن گزیده زیر بفرمایید: سوال: اگر رفتار ما از اصالتمان صادر بشود آیا نباید آنها را تعبیر و معنا کنیم؟ مصفا: برای این کار چه ضرورتی وجود دارد، در تعبیر، قیاس نهفته است و قیاس یک عمل شیطانی ست، پایه انانیت است. چرا اصولا انسان یک کار بی معنی و غیر لازم بکند و آن هم کاری که مبنای تمام شرارت ها و تباهی ها می شود. ببین بی منطق بودن تعبیر در چیست؟ فرض کنیم تو امروز به حکم فطرت و یک حالت درونی بخشش می کنی، توجه داشته باش که خوش بینانه ترین فرض را مثال می زنیم. می گوییم به حکم فطرتت بخشش می کنی نه به دلیل اینکه یادت دادند که بخشش یک ارزش اجتماعی است. بعد من بخشش تو را تعبیر می کنم به سخاوتمند بودن یعنی یک صفت را به تو نسبت می دهم. این صفت تا کی در تو وجود دارد؟ اگر فردا بخشش نکردی یعنی باز به حکم یک کیفیت درونی، دلت نخواست نیمی از غذایت را به من بدهی، آیا معنایش این نیست که صفت خسیس بودن را باید به تو نسبت بدهم؟ در این صورت چه بر سر صفت قبلی یعنی سخاوتمند بودن تو آمده است؟ آن صفت کجا رفته است؟ و اگر باز پس فردا بخشش کردی چه بر سر صفت خسیس بودن آمده است؟ متوجه منظورم هستی؟ آیا بعد از تعبیر من تو را از صفات روانی در سرگردانی و بلاتکلیفی و سرگردانی فرو نبردم؟ حالا اگر من بخشش امروز تو را به هیچ چیز تعبیر نکنم، تو صفتی بنام من سخاوتمند برای خودت نمی شناسی، تا فردا که بخشش نمی کنی مجبور بشوی صفت خسیس بودن را در مقابل صفت سخاوت مند بودن قرار بدهی و ببینی بخشش یک کیفیت فطری است. خودداری از بخشش نیز کیفیت دیگریست که با هم متضاد نیستند. آنچه از آنها تضاد می سازد تعبیر آنهاست. من و تو مسلمانیم. بنظرم مسلم بودن یعنی در سلم و سلامت اخلاقی و روحی بودن، یعنی خردمندانه زیستن. پس از هر عملی که خلاف خرد است، خلاف سلم و سلامت نیز هست و باید از آن دوری کنیم قیاس و تعبیر و از تعبیر ها مرکزی به نام من ساختن موافق خرد و سلامت است؟ ما چه مسلمی هستیم که در مهمترین جنبه وجودی خود یعنی از نظر انانیت با شیطان وجه مشترک داریم؟ مگر در قرآن نخوانده ایم که علت طرد شیطان از درگاه خداوند و علت محروم گشتن او از خیر و پاکی و حقیقت، انانیت بوده است، پس چرا من و تو باید کاری بکنیم که نتیجه اش انانیت است؟ انانیت حاصل قیاس و تعبیر است. خلاصه بر یک حالت سیلانی، مستمر و نوشونده نمی توان برچسب و تعبیری چسباند زیرا تعبیر و برچسب موجب تثبیت می شود به این جهت اشتباه است که در رابطه با حالات فطری گفته شود که من چنین و چنان هستم. هستم مربوط به گذشته است حال آنکه حالات فطری لحظه به لحظه در حال شدن هستند لحظه به لحظه از راه می رسند. عمر همچون جوی نو نو می رسد یعنی همین. این که در رابطه با حالات فطرت گاهی کلمه بودن را بکار می برم برای اینست که آنرا در مقابل هویت فکری از داشتن متمایز کنم، مشخص کنم وگرنه کلمه بودن هم بیان واقعی موضوع نیست. حالات فطری را ما نیستیم بلکه لحظه به لحظه در حال هست شدن آنهاییم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته این نوع تذکرات را مفید می‌دانم، به‌خصوص اگر در بستر سنت اولیای الهی و عرفای ربّانی جلو رود که شخصیت‌هایی هستند متعیّنِ صفات انسانی. به این جهت بیشتر اگر به سیره‌ی اولیای معصوم و سخن آن‌ها ارجاع داده شود، انسان راحت‌تر و جامع‌تر تکلیف خود را می‌یابد. موفق باشید

29205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ۱. با وجود اینکه کتاب مبانی نظری نبوت و امامت رو خوندم این سوال هنوز برام مرتفع نشده. آیا اینکه حضرت ابراهیم (ع) به مراسم مشرکین نرفتند و فرمودند: فقال انی سقیم (سوره صافات آیه ۸۹)، سخن کذب و دروغ بوده یا خیر؟ چون قولی هست که حضرت ابراهیم تقیه کرده و قول دیگری که حضرت منظورش تردید و سستی در دین و عقایدش بوده و قول دیگر اینکه حضرت کلامی گفته که معنای ظاهریش و معنای باطنی اش متفاوتند و منظور حضرت اون معنای ظاهری نبوده و قولی هست که حضرت پس از نگاه به ستاره ها متوجه شده موعد تب نوبه ایشان است و برای قانع کردن آنها فرموده بیمارم و البته بیماریشان در حدی نبوده که نتواند بت شکنی کند ۲. آیا این فعل و اقدام چنانچه برخی شبهه می‌کنند می‌تواند مصداق نسبی بودن اخلاق و نه مطلق بودن و معیار ثابت اخلاقی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید بتوان روی این نکته فکر کرد که حضرت در آن فضای تاریخی به نحوی خواسته‌اند بفرمایند من بیمارم؛ به این معنا که دست و دلم به سوی تفریحی که شما برای خود شکل داده‌اید و می‌خواهید از شهر خارج شوید، نمی‌رود. به همان شکلی که ما در صحبت‌های خود می‌گوییم «حال ندارم»، یعنی حال آن کار را ندارم. ۲. نسبی‌بودن اخلاقی به این معنا که حقیقتی وجود ندارد؛ سخنی است که عقلاً باطل است به اعتبار آن‌که وجودِ مطلق، کمال مطلق است. ولی نسبی‌بودن اخلاق به آن معنا که حقیقت مناسب شرایط‌ متفاوت ظهورات متفاوت دارد، حرف غلطی نیست. مثل تشکیک وجود، که در شرایط مختلف ظهورات مختلف دارد. موفق باشید     

29129
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با مبحث خواب چند سوال برام پیش اومده: ۱. چطور میشه که انسان وقتی می‌میرد می‌بیند که می‌میمرد و در واقع جسمش را که از آن جدا شده می‌بیند ولی هنگام خواب یا بیهوشی جسمش را نمی‌بیند که خواب است یا در تخت بیمارستان بیهوش است؟ ۲. کارهایی که انسان هنگام خواب انجام می‌دهد بدون اینکه خودش متوجه باشد مثل خاراندن خود، پتو کشیدن روی خود، پهلو به پهلو شدن، یا حتی بعضا حرف زدن با خود یا... را چگونه توجیه می‌کنید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در خواب و بیهوشی، هنوز تعلّق و توجه روح به بدن هست و آن دوگانگی که بتوانید بدن را از خود جدا بنگرید، صورت نگرفته. ۲. مربوط به روح است که بدن را تدبیر می‌کند. موفق باشید

28927

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در پاسخ 28909 به یکی از عزیزان تفسیر سوره نور را پیشنهاد فرمودید، بین گفتار ها تفسیر سوره نور را ندیدم. آیا فایل صوتی یا کتابی از طرف مجموعه شما در این رابطه هست؟ یا حداقل فقط در مورد آیه 35 سوره نور؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوره‌ی نور تماماً بحث شده است. در این مورد می‌توانید جهت دریافت صوت مباحث با حاج آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

28764
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام: خدمت استاد عزیز و انقلابی ام دعای خیر بنده حقیر همواره با شما و راه شماست. می‌دونم سوالات ارسالی عزیزان برای جنابعالی زیاده ولی خوب من استاد عزیزم بنده هم ناچار مزاحم تان شدم. عزیزمن، جواب حضرتعالی برام خیلی مهمه. شاید عزیزان زیادی نزدیک حقیر باشند که از آنها بپرسم ولی نمی‌دانم چرا تا کنون نپرسیدم. شاید برای بعضی‌ها پیش اومده باشه، که مرتکب گناهان کوچک و بزرگ درگذشته شده باشند، ولی عزیزم حقیر سراپاگناه درگذشته مرتکب گناهانی شدم ولی سوال حقیر اینه چرا انسان با توجه به اینکه توفیق توبه پیدا می‌کنه اون هم از اعماق وجود ولی بازم احساس سبکی و شادی نمیکنه الان با گذشت ۲۵ سال از همه اون گناهان بازم انسان شرمساره خداوند حی شاهده، چنان اندوه تمام وجودم را گرفته که یک لحظه رنگ شادی رو نمی‌بینم. عزیزم جواب شما مرهمی بر قلب سیاه حقیره. چنان احساس فشردگی می‌کنم که گویا نفسهای آخر زندگیم هست. الان یک هشت سالی هست که برکت زندگیم شدید، هر چه کتابهای جنابعالی رو مطالعه می‌کنم بیشتر تشنه خواندن و فهمیدن میشم، از کجا بفهمم که خدای رحمان حقیر رو بخشیده می‌دونم خیلی رب من بزرگه، ولی چرا شاد نمیشم همیشه شرمسارم بعضی وقتها خانومم میگه از وقتی که با تو زندگی کردم هیچ وقت تو رو از صمیم قلب شاد ندیدم. چی باید گفت بگم رو سیاه هستم. بگم هر لحظه از عمرم تمامی گناهان جلوی چشمانمه، راستش نمی‌دونم کار شیطانه که این‌کار رو با قلبم میکنه یا نه؟ برادر عزیزم از اینکه مطالب ملال آور حقیر رو مطالعه فرمودید دست بوس شما هستم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این احوالات به عنوان وسوسه‌ی شیطان نظر کرد. به گفته‌ی جناب پیر هرات، خواجه عبداللّه انصاری: این جفا به خداوند است که بعد از توبه، به توّاب‌بودن آن اعتماد نکنیم و همچنان به یاد گناهان‌مان باشیم. موفق باشید

28745
متن پرسش
سلام استاد گرامی و وقت بخیر: جمله ای از حضرت امام هست که حفظ جمهوری اسلامی از حفظ جان یک نفر ولو امام زمان (عج) باشد مهم تر است. "امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزی می‌کنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیف‌هایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است؛ ........... صحیفه نور جلد ۱۵ - صفحه ۳۶۵" -------------------------- از عالمی که انقلابی هم هست این رو پرسیدم گفت خب امام اشتباه کرده، راحت تموم ولی باز این سخنان برام قابل هضم نیست، امام اگر اشتباهی در این سطح هم داشت (در سال ۶۲) بعدا آن‌را اصلاح می کرد هرچند شده بصورت ضمنی. یک حسی بهم میگه ممکنه صحبت درست باشه ولی عمقی داره که متوجه نیستم، در حالی که نه امام خمینی را معصوم می دانم و نه به هیچ وجه اعتقادم این است که اشتباه بزرگ نداشته اند» پیام های شما رو در این خصوص دنبال کردم اول یک جوابی داده بودید که من صحبتهای امام را به گونه ای دیگر بیاد دارم در ادامه در دو پرسش دیگر برای این سوال تقریبا پاسخ نداده بودید 9259-13354 و... بنظر همون روش رو در پیش گرفتید که بنا نیست محاجّه کنید. به طور ظریف از کنار این امور عبور نمایید. ولی این موضوعی هست که خیلی زیاد دست آویز شده - هرکسی که یک جمله از امام رو نشنیده باشه هم این جمله رو به گوشش رسوندن، حضرتعالی که اخبار بی بی سی رو هم دنبال می کنید لابد دیده اید گهگاهی آن رسانه معاند همین موضوع رو تیتر هم می کنه یعنی موضوعی نیست که ندیده گرفت تا توجه عمومی چندان به اون جلب نشه، و در سطح عمومی مطرح نشه. دو مسئله جانبی هم این بحث داره که اونها رو هم همین‌جا مطرح می کنم ۱. چه کسی صلاحیت این رو داره که برای جان امام عصر تصمیم گیری کنه؟ ۲. اگر ائمه خود را فدای اسلام کردند امام بعدی بود که اسلام را حفظ کند ولی در اینجا امام عصر آخرین امام است. و البته در همان مورد هم که حضرت سیدالشهدا خود را فدا نمود داریم چه اینکه با کُشتنِ تو اسلام را کُشتند، و نماز و روزه (خدا) را رها نمودند، و سُنّتها و احکام (دین) را از بین بردند، و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، و آیاتِ قرآن را تحریف کرده، در (وادىِ) جنایت و عداوت پیش تاختند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» برای حفظ اسلام حاضر بودند جان خود را بدهند و حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر اساس این قاعده آن نکته را می‌فرمایند که حضرت ولیّ عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هم حاضرند برای حفظ اسلام جان خود را بدهند. و این غیر از آن است که بحث کنیم اگر آن حضرت نیز جان خود را بدهند؛ ادامه‌ی اسلام چه می‌شود. این فرعِ سخن حضرت امام است. اصل حرف آن قاعده‌ای است که باید مدّ نظر قرار گیرد که آیا بالاخره حضرت ولی عصر مانند جدّ بزرگوارشان حاضرند برای حفظ اسلام جان خود را بدهند؟ موفق باشید

28184
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۱۷۴ فرمودید این ظرفیت بازگشت به روح لائوتسه ای در چین و روحیه ارتودکسی در روسیه وجود دارد و اینکه به این بینش باز گردند. آیا حتی چین و روسیه با بازگشت به روح لائوتسه ای و ارتودکسی باز هم به اندازه روح انقلاب اسلامی و مکتب حضرت امام (ره)، می‌توانند ظرفیت تمدن ساز مقابل مدرنیته داشته باشند و آنقدر برای عالم مدرن دغدغه درست کنند که امثال فوکویاما و هانتینگتون، برای مواجهه تمدنی با آن طرح دهند و آن را یک چالش جدی برای مدرنیته بدانند؟ یعنی همان ظرفیتهای چین و روسیه باز هم به اندازه ظرفیت انقلاب اسلامی و آن افقی که دارد می‌تواند مقابل پرچم مدرنیته، پرچمی را بالا ببرد و افقی را مقابل بشر بگشاید یا واقعا چنین ظرفیتی در روح چینی و روسی نیست و آن افقی است که تمدن نوین اسلامی و انقلاب اسلامی می‌تواند برای بشر باز کند و عالمی دیگر را مقابل عالمیان قرار دهد؟به شخصه بعید می‌دانم باز هم چین و روسیه با روح نهفته شان به ظرفیت انقلاب اسلامی و افقی که مد نظر دو زعیم انقلاب بوده و هست، بتواند آینده سازی ماورای مدرنیته بکند و چنین تاثیراتی در سطح عالم بگذارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم از آن جهت که قرآن و اسلام دینِ مهیّمن است در تحقق اهداف اصیل پیشتاز می‌باشد، ولی با نظر به روح شرقی یا به تعبیر دکتر شایگان، روحِ آسیایی، چین و روسیه زمینه‌ی عبور از غرب را در خود دارا می‌باشند. موفق باشید

27828
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد. ما معتقدیم که انبیاء و ائمه هدی علیهم السلام از کودکی قرار بر نبوت و امامت آن ها بوده است؛ همانطور که عیسی در گهواره بر نبوت خویش گواهی داد و یوسف در کودکی آن خواب عجیب را دید. اما در قرآن کریم می خوانیم: «و آمن له لوط» این که لوط قبل از نبوت خویش کافر بوده است با عقاید ما شیعیان تناقض دارد. جواب این شبهه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حضرت لوط «علیه‌السلام» قبل از ارتباط با حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» در نبوتِ اجمالی خود به‌سر می‌بردند تا آن‌که مصداق آن را یافتند و آن اجمال به تفصیل درآمد، به همان معنایی که بعثت انبیاء به صورتی خاص و در زمانی خاص انجام می‌گیرد و امامت ائمه «علیهم‌السلام» بعد از رحلت و شهادت امام قبلی، به تفصیل و تعیّن درمی‌آید. موفق باشید  

27647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام محضر استاد گرانقدر: چنانچه محضرتان آموخته ایم قرآن حقیفتی است از جانب حضرت حق (احکمت آیاته . . .) و ماهیتا "هدی للمنقین" است نه غیر منقین، پس چگونه می‌شود با عنایت به نامه ۴۷ نهج البلاغه «مبادا دیگران در عمل کردن از مسلمبن پیشی بگیرند» این موضوع را جمع بندی نمود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم حضرت، نسبت به هویت‌های انسانی در مقایسه با سایر انسان‌ها آن سخن را می‌فرمایند و نه در نسبت به حقیقت قرآن در مقایسه با سایر ادیان و مکاتب، به همان دلیل که ما بین اسلام به عنوان یک حقیقت و مسلمانی‌مان فاصله داریم. موفق باشید

27357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتی روزه می گیرم کلا یا بیحالم یا خوابم و از برنامه هام عقب میمونم. آیا این چند روز باقی مانده از ماه مبارک شعبان رو روزه بگیرم یا به برنامه هایم برسم؟! بعدم سوال دیگه این که چگونه نفس خود را تسلیم روزه کنیم تا بتونه حقیقت روزه رو بشناسه و از روزه فقط گرسنگی و تشنگی رو متوجه نشه؟! خداوند خیر دنیا و آخرت به شما عنایت کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهتر است به کارهایتان برسید. ۲. در ماه رمضان نیز به خودتان سخت‌گیری نکنید که روح‌تان از نشاط و اُنس با خانواده فرو افتد. موفق باشید

27292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نزدیک سه ماه پیش پدرم برای یک عمل سرپایی به بیمارستان رفتند. رفتن ما به بیمارستان برای این عمل همانا و نزدیک ۴۰ روز بستری بودن پدرم در آی سیو و نهایتا فوت ایشان همانا. در این ۴۰ روز می توانم بگویم خداوند توفیق دعا کردن به شیوه های مختلف و ختم های مختلف را به ما عنایت کرد. به طرز عجیبی هر دعا یا مجلس مجربی می‌شنیدیم شرایط انجام آن فراهم می شد. شاید در عمرم هیچ گاه اینگونه با امید دعا نکردم و در این مدت آنقدر از نظر پزشکی امیدوار و ناامید شدیم که می‌توانم بگویم ترک خوردیم ولی باز از خدا ناامید نشدیم اما نشد. و حالا نمی‌دانم چطور توجیه کنم آن همه دعای مستجاب نشده را. اگر قرار نبود مستجاب شود چرا خدا خواست این همه با امید صدایش بزنیم؟ از نظر اعتقادی دچار مشکل شده ام. خیلی مواردی که در دین به صورت قطعی گفته شد خلافش را تجربه کردم. نه دعایم زیر قبه امام حسین (ع) مستجاب شد نه تربت امام حسین (ع) شفا داد نه دعای دل شکسته مستجاب شد نه دعای کسی که با امید و حسن ظن خدا را صدا زد مستجاب شد نه اندوه دل کسانی برطرف شد که حدیث کسا خواندن. هر بار به آن قسمت حدیث کسا می رسم که پیغمبر قسم می‌خورند با تمام امید می‌خوانم ولی بسیاری وقت ها نمی شود. در حال حاضر دیگر هرچه از احادیث و روایات می شنوم با خودم می‌گویم معلوم نیست بشود و دوباره تا خلافش اتفاق افتاد توجیهش می‌کنند. می خواستم سیر مطالعاتی را ادامه دهم ولی احساس می کنم این سوالات نمی گذارد رابطه من و خدا درست باشد. لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تقدیری مشخص در صحنه است، با دعا تغییر نمی‌کند ولی شرایط دعا فراهم می‌شود تا زمینه‌ی اُنس با خدا شکل بگیرد و آن مرحوم هم در سیر خود بهتر سیر کند. موفق باشید

26244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد این رفتار درسته که افراد مذهبی که تهران زندگی میکنن با هزینه های خیلی بالا بچه هاشون رو به مدارس برتر میفرستن چون معتقدن محیط مدارس عادی برای بچه هاشون مضره. آیا ما هم باید این کار رو بکنیم؟ بعضیا میگن ما از نون شبمون می زنیم ولی بچه ها رو می فرستیم مدارس خوب. این تفکر جایگاهش چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم نتیجه‌ای که به دنبال آن هستند، بگیرند. موفق باشید

26078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در کتاب خویشتن پنهان به حدیثی اشاره شده با این مضمون که وجود سگ در منزل و صورتگری با حضور فرشته جمع نمی شود. لطفا در این باره راهنمایی فرمایید: ۱. عروسک های بازی بجه ها را هم شامل می شود؟ یا عروسک های بافتنی اعم از انسان یا حیوان؟ ۲. نگهداشتن عکس امام و یا سایر تصاویر به صورت تابلو؟ ۳. نقاشی کشیدن و یا عکاسی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوه‌ی «تندیس یا مجسمه» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. البته رهبر معظم انقلاب در فتاوی اخیر خود نسبت به عروسک و مجسمه تجدید نظر کرده‌اند و داشتن و ساختن آن را جایز می‌دانند. موفق باشید

25491
متن پرسش
با سلام: چه فرقی بین بدن مثالی با بدن اخروی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن اخروی دارای شدتِ وجودی بیشتری است. موفق باشید

25276
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: برای دعوت از حضرتعالی جهت سخنرانی در مسجد، از چه راهی باید اقدام کرد و به اطلاعتون رسوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم سخنرانی به غیر از آن‌چه در برنامه دارم؛ داشته باشم. موفق باشید

24561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: جواب سوال ۲۴۵۴۰ نه در سوالات هست نه در جیمیلم. جیمیل رو هم چک کردم سالمه ولی هنوز جواب نیومده. لطفا برایم ارسال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: ۲۴۵۴۰. باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهررفتن به هر صورت جمع‌بندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر می‌آید تجربه‌ی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کرده‌اید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل داده‌اید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید

24559

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با اهداء سلام محضر استاد: آیا بیمه خودرو و امثال این امور شرک محسوب می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. شاید بتوان توجیهی دیگر برای آن داشت. از آن مهم‌تر آن قسمتی را که قانوناً اجبار کرده است به اعتبار رعایت قانون باید انجام داد. موفق باشید

32147
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: آیا می توان گفت که برای اشخاصی که تجربه نزدیک به مرگ پیش می آید، بعلت قطع نسبی تعلق روح از بدن مکاشفه روی می دهد؟ نکته بعدی به نظر شما مشاهده تونل نورانی برای تعداد زیادی از تجربه کنندگان به چه علتیه؟ آیا در روایات و یات اشاره ای به مشاهده این تونل نورانی در هنگام مرگ شده است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته این نوع انقطاع، غیر از شهودی است که با روش‌های سلوکی برای عرفا پیش می‌آید و مباحثی مثل مشاهده تونل نورانی، امر عادی در رابطه با موضوعی است که نفس ناطقه انسان با خودش برایش پیش می‌آید و این‌طور نیست که با حقیقتی و یا واقعیتی در بیرون از خود با آن روبه‌رو شود. موفق باشید

32070
متن پرسش

سلام استاد بزرگوارم: خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. خدا را شکر که در این روزگار پرضلالت خدا نور هدایت را از طریق شما سر راه ما قرار داد. استاد جان در یکی از جلسات سخنرانیتون یک اشاره داشتید که پدر بزرگوارتان مثل اغلب مردهای قدیمی رفتار تحکمانه داشته اند اما مادرتون با سیاست خاصی به طور نامحسوس سکان زندگی رو در دست داشتن، اگر چه پدرتون فکر میکردن ظاهرا خودشون رئیس هستن ولی در واقع قدرت نرم دست مادر بوده و حرفهای ایشون از زبان پدر خارج می‌شده(مطالبی قریب به این مضامین). استاد جان این نکات، گمشده بسیاری زنان امروز جامعه ماست، کاش توضیحات بیشتری می دادید. ما نیاز داریم چنین الگوهایی داشته باشیم، مخصوصا خانمهای مذهبی. چون از یک طرف نگاه میکنن اغلب خانمهای غیرمذهبی در خانه هاشان پادشاهی میکنن و شوهرهاشون چقدر هواشونو دارن، و به خودشون میگن خب حق ما هم یک زندگی خوب هست، اسلام هم میگه کرامت زن باید حفظ بشه، از طرف دیگه خیلی از مردهای مذهبی فکر میکنن «قوامون علی النسا» یعنی تحکم و دستور دادن و حرف حرف خودشون بودن، اینه که خانمهای مذهبی وقتی عرصه برشون تنگ میشه طغیان میکنن و عنان اعصاب از کف میدن و این اوضاع رو بدتر میکنه. به خاطر همینه که تبیین شاخصه های اصلی رفتار و کردار الگوهای عملی مثل مادر بزرگوار حضرت عالی خیلی راهگشاست، کاش این کار رو می‌کردید و می گفتید مادرتون چطوری قدرت نرم خانواده رو در دست داشتند؟. سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و در جزوه «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» بحث در این‌که در زنان قدرتی و سرمایه‌ای نرم نهفته است به میان آمده که اگر متوجه آن باشند که چگونه در صفای خود بقیه اعضای خانواده را میهمان کنند، همه را در صفای نرم خود با همه مقاومت‌هایی که دارند، جلو می‌برند و علی «علیه‌السلام» با همین روحیه کاری کردند که به گفته مولوی «زان‌که بی‌شمیرکشتن کار او است» جناب گاندی در کتاب «این است مذهب من» در این رابطه نکات بسیار ظریفی دارد. بنده در جزوه  «نکاتی از کتاب این است مذهب من» از مهاتما گاندی این توانایی را نشان داده‌ام. سعی می‌شود جزوه مذکور روی سایت قرار گیرد. موفق باشید      

31954

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد معظم و عزیز؛ سؤالی پیرامون مطالب ابن عربی از خدمتتان داشتم: آیا این مطلب صحیح است که محیی الدین در صفحه ۱۷۸ جلد اول فتوحات مکیه، در تفسیر آیات ۶ و ۷ سوره بقره، مي‌گويد که خطاب خداوند به حضرت رسول (ص) این است که کسانیکه کافر شده اند، محبت من را در خود خلاصه نموده اند و بدین علت تفاوتی نمی‌کند که تو آنها را بیم دهی از عذابهایی که من تو را مأمور ابلاغ آن عذابها کرده ام یا بیم ندهی. آنها به غیر از تو ایمان نمی آوردند چون غیر مرا درک نمی‌کنند و بر دلهای آنان مهر زده ام و بدین علت جایگاهی جز برای من در دل آنان نیست و آنها عذاب عظیمى نزد من دارند و آن اینکه آنها را بعد از این مشاهده نورانى به انذار تو باز می‌گردانم و ایشان را از خودم محجوب می‌سازم؟ چنین مطلبی آیا با آیات کلام الله مجید و روایات اهل البیت (ع) در تعارض نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت امام در نامه به گورباچف در توصیف جملات ابن عربی فرمودند «مطالبی که از مو باریک‌تر است» باید به جملات او در فضای خاص نظر کرد. آن مطلب را ندیده‌ام. ولی مسلّم در فضای خود نه‌تنها امری جدای از قرآن نیست بلکه ما را به عمقی می‌برد که در ابتدا تصور آن را نمی‌کردیم مگر در جاهایی که به گفته جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای فاطمی‌نیا دست تحریف بدان ورود کرده است. موفق باشید

31208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت! یکم. خداوند رحیم، پدر و مادر شما را بیامرزد به خاطر رشد و تربیت شما که اینقدر منشا خیر هستید برای امثال بنده! انصافا مطالب و بیانات صوتی، تصویری و مکتوب شما به بنده لذت می بخشد و روحم را سیر می دهد. دوم. استادجان، شما می گوید این تاریخ، تاریخ حضور هست نه تاریخ اطلاعات و باور. یعنی اگر می خواهیم زندگی معنا داری داشته باشیم و بودن حقیقی خود را حس کنیم باید با خود خدا زندگی کرد نه با علم به خدا و... با توجه به این بحث جدی و فوق العاده و کاربردی شما آیا می شود آقای حاج اسماعیل دولابی را با آن منش و روش و سبک فکری و عملی خاص در تبیین دین را، قهرمان آوردن مردم به حضور خدا و انس با حق دانست!؟ آیا باید زین پس در تبیین دین راه و رسم حاج اسماعیل دولابی را پیش برد!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش آن مرحوم همچنان‌که متوجه هستید روش خوبی است ولی چرا کار را منحصر به یک شخص بکنیم؟ بخصوص که بهترین حضور از طریق حضور در انقلاب اسلامی محقق می‌شود. موفق باشید

30440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در مورد صحبت های چند روز قبل آیت الله علم الهدی است ۱. می‌خواستم ابتدا نظر در مورد صحت و دقت صحبت های مطرح شده بیان نمایید. ۲. اگر صحیح است اینکه تاکید می‌شود زن و شوهر به اسم کوچک یکدیگر را صدا نزنن بیشتر از باب نگه داشتن حرمت زن و شوهری است یا از باب حیا؟ ۳. با فرض صحیح بودن مطلب بیان شده از جانب ایشان، این مطلب یه دستور واجب نیست، به نظر شما آیا با توجه به هجمه های ناجوانمردانه رسانه های غربی و غرب گرای داخلی علیه دیدگاه های اسلام در مورد زن و خانواده از یک سو و معرفی کردن آیت الله علم الهدی به عنوان یک شخص تندرو توسط همین رسانه ها از سوی دیگر و استفاده از همین دستاویز ها برای فریب مردم در یزنگاه های مختلف مثلا تخریب وجهه آیت الله رئیسی در موارد مختلف آیا مطرح کردن چنین ‌موضوعاتی به صلاح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید باید با نگاه حکیمانه سخنان خود را ارزیابی کرد تا در چنین موارد جزیی بهانه به دست کسانی‌که سعی ندارند این سخنان را حمل بر صحت کنند؛ ندهیم وگرنه به عنوان یک توصیه ممکن است قابل توجه باشد. موفق باشید

30419
متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۳۰۳۹۲ راجع به قرض الحسنه فرمودین: قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. مطابق بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله و طرح کلی مراحل انقلاب اسلامی در سال ۷۹ و نیز در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی، حیات انقلاب اسلامی اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی و اداره امور جامعه بر اساس اسلام می باشد. آنجایی که مدل صحنه خودسازی محور را مخالفت با هوی نفس می دانیم در جهت تقرب الی الله همان هم در دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی وجود دارد. آنجایی که شهادت و ایثار در جامعه محترم است پس در مسائل فردی نیز مناسبات باید بر اساس ایثار و احسان و مقاومت باشد. آنجایی که ساختارها و مدل اداره بانکی با توصیه ها و روش های خودسازی در تعارض است حداقل باید هشیارانه پیوست های جبرانی تضعیف هوی و تقویت تقوی تضعیف شاخص های تمدن غرب و تقویت شاخص های تمدن اسلامی را پیشنهاد و برقرار نمود و خردمندانه رفت به سمت رسیدن به مدل متناسب با جامعه تمدنی توحیدی و تحقق آن نه روش منفعت طلبانه را جولان داد. نمی شود محتوی الهی ولی شیوه اداره مبتنی بر هوی و منفعت طلبی خودخواهی باشد. آنجایی که خود سازی مبتنی بر تقوی و انگیزه های درونی می باشد ساختارها و نحوه مدیریت و برنامه های اداره جامعه نیز باید در مسیر و جهت اهداف عالیه الهی و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی باشد روش اداره جنگ در دوران دفاع مقدس نیز تمدن ساز بود، بهترین فرماندهان با کمترین حقوق و حضور حداکثری بدون اجبار تا شهادت. روشی که هوی نفس در آن تقویت گردد و انگیزه های درونی و الهی در آن تضعیف می شود انسان ساز و تمدن ساز نیست در مقابل آن است. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست می‌فرمایید. آری! آن‌کس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعه‌ی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهره‌ی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی می‌برند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدن‌سازی باید احوالات انسان‌های متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرض‌الحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آن‌که ضرر کنند. موفق باشید

30337
متن پرسش
سلام علیکم محضر استاد اصغر طاهرزاده عزیز: حضرتعالی در کتاب مبانی نظری حب اهل بیت به نقل از المیزان در ذیل آیه مودت فرمودید که حتی نباید حب به پدر و مادر داشته باشیم و محبت و مودت تنها برای خداست. در حالی که در قرآن می فرماید که ما بین زن و شوهر مودت قرار دادیم. تنافی این مطلب برای بنده روشن نشد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید منظور از مودّت به اهل‌البیت، مودّتی است که منجر به اطاعت شود که این مخصوص به اهل‌البیت است. ولی مودّت بین زوجین، جهت ادامه‌ی زندگی می‌باشد و خداوند این مودّت را عطا می‌کند. ولی محبت و مودّت به اهل‌البیت را باید سعی کنیم با رفع تعلّقات دنیایی در خود ایجاد نماییم. موفق باشید

29923
متن پرسش
سلام علیکم: شهادت صدیقه کبری (س) و سالگرد شهادت شهیدان مقاومت رو تسلیت عرض می‌کنم. امشب به بهانه سالگرد حاج قاسم مد نظرم آمد دلنوشته ای بنویسم و خدمت او، ارادت خودم رو ابراز کنم و تا حد ممکن از مکنونات قلبم و حسی که نسبت به تاریخی که او طلایه دارش بود بگم و متن زیر رو نوشتم که نمی‌دانم چه حد این حس من را به حادثه تاریخی عروج او توانسته نشان بدهد اما ان شاء الله که موثر باشد: یکسال از هجرت سرخ آن مرد که تجلی ربیون بود و «فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله» وصفش بود می‌گذرد و امان از آن جمعه خونین. امان از بی قراری ما در مسیر وصال و انتظار یار که به سرخی خون روشن شد و قلوب را به خود آورد و متذکر عهد قدسی ساخت. و امان از آن جمعه خونین که مدام ندبه خوانان اما با شوری حماسی می‌خوانیدیم: «أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ» این حال جمعه است که هر چه انسان راه قدس و افلاک را در پیش گیرد جمعه ها بیشتر خود را می یابد و اسرار عالم بر او هویدا می‌گردد چرا که جمعه روز به صحنه آمدن روح انسان و روح جهان یعنی آن موعود هماره قائم است و روز ارتباط غیب و شهودست و ما در فقدان آن سردار عزیز بیشتر این امر را در یافتیم. حاج قاسم و حاج ابومهدی و شهدای همراه شان، حجت هایی بودند که خداوند در دل عصر انقلاب اسلامی گشود تا بر ما هویدا کند این سنتش را و به ما بشناساند راز ملکوتی این نهضت را: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا». آری! قاسم و ابومهدی همان اصحاب شمس تابان ولایت بودند که خداوند در فکرهایشان با آنان نجوا می‌کرد و تجلی می نمود و آنان نیز دریافتند رازی در عالم است و نفحاتی که باید خود را در معرض آن قرار داد. اما آن راز و نفحه چیست و چگونه بر آنان آشکار شد؟ اینجا کسی باید سخن بگوید و توصیف کند این امر را که خود تجلیات آن انوار الهی و نفحات قدسی را دیده و به صحنه آورده باشد و چه کس بهتر از آوینی که سیدالشهدای اهل قلم است توانست این اسرار و حکمت ها که هدف و گوهر حیات تمام شهیدان بود را برای ما توصیف و تبیین کند؟ آوینی می نوشت در عالم، رازی است که جز به بهای خون آشکار نگردد و حال شاید بتوان دریافت چرا این میزان حاج قاسم بی قرار بود و می‌نوشت «آه مرگ خونین من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارتم.» ولی چرا این راز جز به بهای خون آشکار نمی‌شود و مگر این راز چقدر عظمت دارد که چنین طریق خونینی دارد؟ نقل است جمعی خدمت علامه طباطبایی (ره) می‌رسند و از ایشان می‌پرسند آن اسم اعظم بین اسماء الحسنی الهیه چیست و علامه می‌فرماید: «بهاء». چنانچه خداوند خون بهای حسین (ع) شد و او را ثارالله خطاب کرد و خداوند بهای هر انسانی است که به تعبیر حضرت روح الله (ره) آنچنان که در اسرار الصلوه نوشت، داغ و ذلت بندگی را بر ناصیه خود بنشاند و جز اراده الهی چیزی نخواهد و عبدی بی اراده مقابل اراده و سنن حق تعالی گردد آنگاه است که صاحب خانه اجازه تصرف به انسان می‌دهد و قلب و چشم و عقل او را قدسی و وارد به باطن و ریشه های عالم می‌کند. آری بحق که «العبودیه جوهره کنها الربوبیه» و اگر حاج قاسم مظهر عبودیتی که به ربوبیت رسیده، نبود، چگونه به احدی الحسنین رسید و هم با حیات و مجاهدتش حجابهای ولایت الهی که همان طواغیت و فرعون های عصر اند را مغلوب ساخت و جنگ های سی ساله شان را در طی سه سال به زمین زد و هم با شهادتش یوم الله پشت یوم الله دیگر خلق شد؟ اگر جز این نیست چرا او و همسنگرانش را گردان همیشه پیروز ثارالله می‌خوانند و مانند ستاره های درخشان بر آسمان دفاع مقدس می درخشند؟ او دریافت «زمین سراسر صحرای عرفات است که تو با خطاب اهبطوا بر این سیاره رنج فرود آمده ای» و با اخلاصش اثبات کرد «که نفس توجه به سوی جهتی خاص لازمه انصراف وجه از جهات دیگر است» و بحق او جز به وجه باقی حضرت حق به کدام وجه دیگر نظر و توجه داشت؟ الحق آن نمازها و قنوت هایش تجلی این بود که «نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نمازست یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست». و عجیب است این سخنان از آوینی است که دو دهه پیش از سردار به مقتل عشق رفت و ولی سخنانش توصیف حال تمام شهدا ویژه خودش و حاج قاسم است. آری! راستی از همین رو بود که او گوش در عالم ملکوت داشت و دهان در عالم ملک و آنچه را از ملکوت باز می شنید باز گو می‌کرد و اگر این کشفی یقینی نبود چگونه سه بار قسم جلاله خورد که از مهمترین شئون عاقبت بخیری در ارتباط قلبی و عملی با ولی فقیه است و او را ستون خیمه ای می‌دانست که اگر آسیب ببیند، تمام حرم ها و حریم ها فرو می‌ریزد و اینجاست که هشداری قاطع در وصیت نامه اش می‌دهد که اگر عمل و سخن ما تضعیف گر ولایت فقیه باشد، مغضوب نبی اکرم (ص) و تمام شهدای این مسیریم. آری!جز آنکه متصل به ریشه های هستی است چنین حکمت های نغزی بر نمی آید... سردار قلوب ما، وارث شبها و روزهایی است که دوکوهه و اروند و هویزه، میزبان اصحاب خمینی بود و سجده های شبانگاهان آن عباد الله الصالحین، واسطه اتصال ارض و سماء می‌گشت و او اگر در کنار اروند در جمع دوستان رزمنده اش چنان اشک می‌ریخت و از خداوند طلب می‌کرد به ایمان قلب شهدا و اسلام ما، شهادت را روزی مان گرداند، سخن ها در دل داشت و مکاشفه ها بر او گشوده شد. و راستی دوکوهه همچنان قصد نداری با ما سخن بگویی و مهر سکوت از لب برگشایی و رازهای خلقت که به بهای خونهایی مثل سردار تا ابد سرافراز ما آشکار می‌گردند را بازگویی؟ مکنونات خود را بگو و با من سخن بگو دوکوهه... آن عزیزی که حجت انقلاب و انقلابیگری مان شد، تاریخی را یافت که شهادت پایانش نیست بلکه آغاز و تولدی دیگرست در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به آن راه یابد و او نیز از همان بچه های قرن چهاردهمی بود که کره زمین سالهاست انتظار آنان را می‌کشد تا بر خاک این سیاره مبتلا، قدم نهاده و عصر جاهلیت و بی خبری ثانی را به پایان برسانند. و او بر ما این راز آشکار می‌کرد که بگذار دشمنان پر هیمنه دل به انواع توطئه هایشان دل خوش کنند و انسانهایی نیز به آیینه زنگار گرفته فطرت شان توجه نکنند؛ ما را چه باک که در پرتو الطاف توحیدی، مشق تمدن سازی می‌کنیم تا در رکاب آن امام منصور من اهل بیت محمد (ص) سرافراز گردیم. و چه کس را باور این بود که مستضعفان و ابوذرهای به ربذه تبعید شده تاریخ، قد علم کنند و ندای «تقوموا لله مثنی و فردی» سر دهند و انسداد تاریخی جاهلیت مدرن را بشکنند و موازنه جهانی را تغییر دهند و دهکده و فرهنگ واحد جهانی را با اختلال مواجه سازند. دنیا، وارونه است و متفرعنان و طواغیت و آنانکه عقل شان راهی به مراتب قدس ندارد، بر آن حاكمیت دارند، اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه‌ آن از هم‌اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است. هر چند غم خواریم و نگران و غصب ناک که در مهد انقلابی که سلیمانی پرورست، هنوز هستند آنان که در سیطره عهد طاغوت اند و سعی دارند با اتصال به مصادر و مناصب، روح عافیت طلب و قدرت طلب شان را خشنود سازند یا گشودگی و روشن بینی در راستای تداوم این نهضت ندارند یا حتی امور زمینی را منفک از امور قدسی و ملکوتی می‌دانند حال آنکه تاریخ آینده، تاریخ سلیمانی هاست؛ تاریخ آنان که اهل دسته بندیها و خطوط فرعی و غیر اصیل و شعارهای انحرافی و عقول غیر قدسی نیستند بلکه اهل خط امام (ره) اند نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر. و حال خاتمه کلام درباره حاج قاسم این امت، باز هم از سید شهیدان اهل قلم باشد که نوشت: « هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. این بندگان مخلص خدا طلیعه‌دار نورند و با دست آنان است كه صبح شكافته می‌شود و تاریخ به عاقبت كار خویش نزدیك می‌گردد."
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حاج قاسم معلوم شد مکتب حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه توانایی‌هایی در خودْ نهفته دارد و در حقّانیت این مکتب همین بس که چنین افرادی را می‌تواند بپروراند که این‌چنین در تاریخ خود حاضر می‌شوند و متوجه‌ی افق‌هایی می‌گردند که به تمام معنا، معنای زندگی را و معنای حقیقت را می‌توانند درک کنند.

  این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب می‌کند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد.

فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن‌گفتن تمام شدنی نیست. هرچند سخن بس بسیار است و هر اندازه از حاج قاسم سخن بگوییم، از خودِ گمگشته‌ی خود بیشتر سراغ گرفته‌ایم. موفق باشید

نمایش چاپی