باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد همه حکایت از آن دارد که میفرمایید حتی آقای حسین شریعتمداری که عموماً منتقد امورند، در این مورد نظر مثبت دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نسبت به مخلوقات، قیامت در پیش است ولی نسبت به خود قیامت به عنوان یکی از عوالم وجود، هماکنون هست و اساساً غایتِ مفقود، محال میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حضرت لوط «علیهالسلام» قبل از ارتباط با حضرت ابراهیم «علیهالسلام» در نبوتِ اجمالی خود بهسر میبردند تا آنکه مصداق آن را یافتند و آن اجمال به تفصیل درآمد، به همان معنایی که بعثت انبیاء به صورتی خاص و در زمانی خاص انجام میگیرد و امامت ائمه «علیهمالسلام» بعد از رحلت و شهادت امام قبلی، به تفصیل و تعیّن درمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از قسمت اول سؤالتان چیزی سر در نیاوردم. إنشاءاللّه مسئول محترم سایت، مطلب را دنبال میکنند. ۲. به جهت آنکه حضرت حق ما را بهخوبی میشناسد، برایمان برنامهریزی میکند تا از این فَترات خارج شویم و ماه رمضان یکی از آن برنامهها است. حال با همین رویکرد به مباحث «با دعا در آغوش خدا» بهخصوص در رابطه با جلسهی سوم آن و چگونگی عبور از خودخواهیها، که إنشاءاللّه به زودی بر روی سایت قرار میگیرد؛ ورد بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهتر است به کارهایتان برسید. ۲. در ماه رمضان نیز به خودتان سختگیری نکنید که روحتان از نشاط و اُنس با خانواده فرو افتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح زیارت عاشورا عرایضی شده است. با توجه به آن عرایض به نظرم به همان صورت که در مفاتیح هست یعنی لعن و سلام و سجدهی آخر؛ بیشتر مؤثر خواهد بود. بهتر است که اول و ثانی و ثالث را قابیل و قاتل حضرت زکریا و قاتل حضرت علی «علیهالسلام» بدانیم. ۲. موضوعی است چشیدنی و در راه سلوک برای سالک پیش میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل خواب که اجسام در میدان دید انسان قرار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که روایت مذکور متذکر است هرکس در ذات خود، راهی است به سوی خداوند. ولی اینکه بتواند خود را درست بیابد و راه را پیدا کند؛ وجودِ امام معصوم به عنوان یک اُسوه و کلمات او به عنوان تذکر، حتماً نیاز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو لازم است. انسان باید در مسیر کلام خود همواره عقل و قلب را در صحنه داشته باشد، منتها عقلی که از انوار قلب نوشیده باشد. یعنی «قلوبٌ یعقلونَ بها» و این، با تزکیهی نفس حاصل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا در هر عالَمی همهی مراتب وجودی انسان حاضر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید مطالعاتی را دنبال کنید تا به جواب این سؤالات برسید. پیشنهاد بنده مطالعهی «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن است که هر دو بر روی سایت هست. متن «برهان صدیقین» را در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! همینطور است که میفرمایید ما چنین حقی نداریم که اینطور قضاوت کنیم، مگر برای فاسقِ معاندی مثل صدام، که خداوند خواست عبرت روزگار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: ۲۴۵۴۰. باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهررفتن به هر صورت جمعبندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر میآید تجربهی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کردهاید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل دادهاید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: در رابطه با سوال ۳۴۰۲۳ نصیحت این حقیر آن است که در جایگاه یک فقیه ننشینید و فتوا ندهید! با تشکر!
باباسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بحث در تذکر نسبت به یک قاعده است. تذکر به قاعده فقهی، نشستن به جای فقها نیست!! همانطور که اگر فقیهی در رابطه با مباحث کلامی یا فلسفی نظر داد، نباید گفت چرا در جای متکلّمین یا فقها نشستهاید؟ در مورد قاعده تترس، بد نیست به کتاب «جاذبه و دافعه» مرحوم شهید مطهری نیز رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در سوالات سایت راجع به خودکشی به این جمع بندی رسیدم که چون ناامیدی و یاس نوعی کفر است و نتیجه آن پوچی و بدبینی و عدم امید به لطف خدا میشه در نهایت خودکشی هم نوعی کفر حساب میشه و فرصت توبه سلب میشود و در کل کاریست که نه تنها رضایت خدا در ان نیست بلکه قهر خدا را نیز به دنبال دارد و بدتر از همه نوعی فریب دادن خود واقعی است چرا چون به ظاهر تن رو کشته ولی نفس که حیات ابدی داره قابلت نابود شدن نداره که انسان بخواهد انجام بده و تا زمانی که خدا بخواهد این ممکن الوجود هست. حال استاد عزیز بخشی مردم عقیده دارن کسی که خودکشی میکند به هر دلیلی به جایی رسیده که نمیتواند تسلیم این شود که همه کاره عالم خداست و این پوچی و ناامیدی که از گناهان کبیره هست و فرصت توبه از بین میرود باعث جهنمی شدن فرد شده پس اصلا در تشییع جنازش شرکت نمیکنن. بخشی دیگه طبق همین اصول در خاکسپاری شرکت میکنن بخاطر ثواب ولی باز ته دلشون میگن کار خوبی نکرده و مثل بقیه اموات دل درست نمیرن. بخشی دیگه فقط در خاکسپاری میرن ولی برای ٣ و ٧ و ۴٠ شرکت نمیکنن و میگن کسی که خودکشی کرده مجلس گرفتن براش اشتباهه. چون بدون توبه به دست خودش جهنمی شده و موارد مختلف. حال سوال من اینه که واقعا برای کسی که خودکشی کرده بالاخره اطرافیان و خانوادش چند نفری مجبورند به خاک بسپارندش برای همسایگان یا هم محلی ها و ... آیا در تشییع جنازش باید شرکت کرد؟ آیا مراسم باید گرفت مثل ٣ و ٧ و ۴٠ و آیا این مراسمات بهش میرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکات خوبی اشاره میفرمایید. آری! شاید بتوان گفت برای احترام به بازماندگان او در آن مراسم شرکت کنیم وگرنه برای چنین افرادی نباید احترامی قائل شد. البته موضوع بیماریهایی که منجر میشود افراد اختیار خود را از دست بدهند، که به اصطلاح پزشکان دوقطبی گفته میشود، موضوع متفاوت است. موفق باشید
سلام استاد عزیزوقتتون بخیر: دانشجوی ارشد رشته مشاوره دانشگاه چمران هستم، با توجه به اینکه همه روانشنان بزرگ و درمانگران روش درمانی خود را وامدار فلاسفه غرب هستن. بنا دارم موضوعی از فلسفه صدرایی که قابلیت طرح در حوزه روان درمانی نوجوان داشته باشد را برای پایان نامه کار کنم. موضوعی به ذهنتون میرسه پیشنهاد بدین؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جلد هشتم اسفار جناب صدرا که در رابطه با معرفت نفس است، نکات ارزندهای در این مورد در اختیار شما میگذارد. ترجمه آن مجلد در سایت هست. https://lobolmizan.ir/book/268? موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد گرامی و ضمن تشکر فراوان: اگر حضور در اربعین امام حسین علیه السلام را زمینه ایی برای صدور تفکر انقلاب اسلامی در عصر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بدانیم آیا می توان این دوری که با کرونا ایجاد شده را فرصتی بدانیم برای عمق دادن معرفت توحیدی خود و جامعه مان برای نقش آفرینی و تحقق تمدن نوین اسلامی و به عبارتی دیگر عدم آن نگاه توحیدی ناب محمدی (صلوات الله علیه) را مانع نقش آفرینی درست در زمانه خود و عدم حضور در میدان اربعینی بدانیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نگاه توحیدی گویا حضوری دیگر در مقابل ما گشوده شده تا در دل آنچه با رخداد اربعینیِ این سالها پیش آمد با حضور و گشایشی گستردهتر بین خود ولی با روحی اربعینی حاضر شویم و همین نسبت را إنشاءالله با مردم جهان شکل دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته دهم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» نکاتی در این مورد مطرح شده است که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
- قرآن در مورد روح انسان مى گويد: «فَاذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحى ...... (۷۲/ ص) يعنى چون بدنش را آماده كردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.
از اين آيه نتيجه مى گيريم كه: الف- انسان «از روح خداست» و نه «روح خدا». چون فرمود: «مِنْ روُحي» و نفرمود: «روُحي»، يعنى روح انسان صورت نازله اى از روح خداست.
ب- روح، مخلوقى است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتى از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مى فرمايد: «ينَزِّلُ الْمَلائِكَة بِالرُّوحِ مِنْ امْرِه» (۲/ نحل) يعنى خداوند ملائكه را به كمك روحى كه از «امر» خداست نازل مى كند. بنابراين نبايد براى خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعنى خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكى از مخلوقات معرفى مى كند و مى فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين كه مى فرمايد: از روح خودم؛ يعنى روحى كه يكى از مخلوقات من است، ولى چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:
اولًا: ملائكه به كمك روح نازل مى شوند، يعنى روح اصل است و ملائكه تجلى آن روح هستند.
ثانياً: روح از «امر» الهى است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّماامْرُهُ اذا ارادَ شَيئاً انْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُون»، يعنى: ( «امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزى را ايجاد كند، مى گويد بشو، و مى شود). پس روح كه از امرالهى است، نظام مادى و تركيبى و تدريجى ندارد.
ثالثاً: اصل اساسى انسان همين روح است كه فوق ملائكه است و جلوه مستقيم حق است و حامل همه اسماء و صفات الهى و همان وجه الله است و خليفه او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بى واسطه حق است، جامع همه كمالات الهى است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصى از حق را ظاهر مى كنند، به طورى كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكى مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولى مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهى است، منتهى به ايجاد حق موجود است و از خود وجودى ندارد.
رابعاً: اين سوى دنيايى انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوى انسان، روح است و مقام قرب بى واسطه، و لذا انسان ها از جهت روح خود به خدا نزديك اند، ولى به واسطه جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايى خواهد شد.
3- آخرين و پايين ترين مرتبه و منزل روح، جاى گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاى مى گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلى اش خبرى نيست. به طورى كه در اين حالت فراموش مى كند اصل و منزل اصلى اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل يافته روح است. و نبايد فراموش كرد كه وقتى موجودى يا حقيقتى در مرتبه پايين ترى تنزّل مى كند، مرتبه اصلى و صورت اوليه آن به جاى خود محفوظ است، و در عين اينكه همان موجود و يا همان حقيقت در مرتبه اصلى خود بوده و صورت اصلى خود را دارد، در صورت پايين تر و در مرتبه پايين ترى هم تجلّى مى كند و صورت بعدى هم در حقيقت جلوه اى از صورت اصلى آن حقيقت است. در مراتب طولى تجلّيات يك موجود، هر اندازه كه پايين تر بياييم، به همان اندازه چهره اصلى و صورت اوليه موجود را ضعيف تر و محدودتر خواهيم يافت و به عكس آن، در رجوع و برگشت، در اوايل مراتب طولى، چهره اصلى و صورت اوليه موجود را كمى روشن خواهيم يافت و هراندازه بالاتر برويم، چهره اصلى موجود را بيش از پيش يافته و با آن بيشتر آشنا خواهيم شد و اگر همه مراتب تجلّى را پشت سر بگذاريم، با چهره اصلى اش روبه رو خواهيم شد.
حال آيا متوجّه شدى يعنى چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلى خود، در مراتب نازله خود محدود و محجوب شده تا مرحله اى كه در واقع از آن حقيقت خبرى نيست؟ و آيا معلوم شد يعنى چه كه انسان داراى دو چهره است، يكى چهره قدسى والهى و يكى هم چهره اسفل سافلى؛ كه در تنزّل به سوى اسفل سافل، از آن چهره اصلى نبريده و جدا نشده است. نفس انسان بين روح كه مخلوق بى واسطه حق است و جسم قرار دارد. يعنى نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهى را به صورت خاص و مبهم دارا است.
به وسيله نفس يا خيال، مقام عالى وجود و مقام دانى وجود به يكديگر مى پيوندد و در مرتبه نفس انسانى، نورانى و ظلمانى يكى مى شوند. پس به خودى خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالى است و نه دانى؛ نه روح است و نه جسم، ولى ممكن است در ظلمات دنياى مادى سقوط كند و به مقامى دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا «صلواة الله عليه وآله» فرمود: «النّاسُ نِيامٌ فَاذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعنى مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواب اند و چون مُردند، بيدار مى شوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِينابِينى به سر مى برند، مگر اين كه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند. موفق باشید
[1] ( 1) ۲۵- تسويه يعنى متعادل شده و تصفيه يعنى از ناخالصى ها پاك گشته
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با این مسائل در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» عرایضی شده است مبتنی بر آنکه ابزارهای جسمانی بدن، محل ظهور قوای نفس ناطقهاند و نباید آنها را به جای نفس ناطقه قلمداد نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده به رویکرد ما بستگی دارد که مطالب را در همهی جوانب و سطوح دنبال کنیم و در همین رابطه از ما خواستهاند که وقتی با قرآن روبهرو میشویم در آیات آن تدبّر کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امور نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال مصیبت سنگینی به هموطنان عزیز ما وارد شده و در کمکرسانی به آنها هرگز نباید کوتاهی کرد. جناب حاج آقا لادانی نگران بودند که نسبت به این مردم کوتاهی شود. إنشاءالله هرکس هر اندازه از دستش برمیآید در این کار خیر که با ایثار خود وارد تاریخی میشود که شهدا در آن تاریخ ورود کردهاند، کوتاهی نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جواب همان جواب سؤال شمارهی 30401 است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست میفرمایید. آری! آنکس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعهی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهرهی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی میبرند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدنسازی باید احوالات انسانهای متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرضالحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آنکه ضرر کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید منظور از مودّت به اهلالبیت، مودّتی است که منجر به اطاعت شود که این مخصوص به اهلالبیت است. ولی مودّت بین زوجین، جهت ادامهی زندگی میباشد و خداوند این مودّت را عطا میکند. ولی محبت و مودّت به اهلالبیت را باید سعی کنیم با رفع تعلّقات دنیایی در خود ایجاد نماییم. موفق باشید