باسمه تعالی: سلام علیکم: نور را به اعتبارِ نورانیتش نمیتوان ذرات فوتون پنداشت. مثل آنکه حرکات دست را به اعتبار حرکاتش نباید به بدن نسبت داد، بلکه صورت ارادهی نفس است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که اگر انسانها کمالی را که باید بهدست آورند تا بالقوه آنها، بالفعل شود از ابتدا آن کمال را داشته باشند میتوانند احساس کنند آن کمال از آنِ آنها است؟ و اساساً احساسی از تکامل در آنها پیش میآید؟ در مورد ائمه «علیهمالسلام» نیز تفاوت نمیکند زیرا آنها نیز جهت کمال وجه بشری خود عبادت میکنند و تلاش مینمایند. آری! در وجه هدایت بشر در مقام عصمت هستند ولی حفظ آن عصمت بسیار کار مشکلی است. به همین جهت عارفان گفتهاند:
|
محنت قرب ز بُعد افزون است |
جگر از محنت قربم خون اسـت |
|
هسـت در قرب همه بيم زوال |
نيست در بُعد جز امید وصــال |
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون ميکند که با يک خطا از آن مقام سقوط مينمايد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه آینده بس متعالی انقلاب اسلامی و حضور جهانی آن شد. عرایضی تحت عنوان «کربلا و برگشت به ایمان گمشده» در پنج جلسه شده است. إنشاءالله مفید باشد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/7830
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید در دعای قرآنی خود از حضرت حق میخواهیم: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا...» یعنی نمیتوان تصور کرد زندگی بدون بلا و سختی و امتحان ممکن است. از او باید تقاضا نمود ظرفیت درک آن مشکلات را به ما بدهد تا در دل همین مشکلات، آبدیده شویم و راهی که راه کمال ما است برایمان گشوده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور تاریخی در انقلاب اسلامی و شایسته شدن برای این حضور فکر کنید. امری که موجب شد شهدای عزیز ما ره صد ساله را یک شبه طی کنند. با چنین افقی خود به خود شور اُنس با خدا و دعا و مناجات به صورت حضوری و وجودی برای انسان پیش میآید. مانند دعای کمیلهای جبهه و راز و نیازهای شبهای حمله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور تاریخی در انقلاب اسلامی و شایسته شدن برای این حضور فکر کنید. امری که موجب شد شهدای عزیز ما ره صد ساله را یک شبه طی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم جایگاه آن علوم، خود به خود به انسان وسعتی میدهد تا جهانی که در آن هست را بشناسد. آری! نباید تمام دل را به این علوم رسمی داد، ولی نباید از آنها بیگانه بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله جناب آقای دکتر امامیجمعه با تعهد و دلسوزی و احاطهای که روی فلسفهی اسلامی دارند، تلاش میکنند این تراث بزرگ که در فردا بیشتر از امروز و دیروز به آن نیاز است، همچنان سرزنده بماند. بنده به سهم خود برای ایشان آرزوی موفقیت دارم و توصیهی بنده به رفقا همیشه این بوده که از آثار نوشتاری و گفتاریِ این استاد مجاهد استفادهی کامل ببرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان گفت این همان قبضی است که باید پیش بیاید تا پس از آن به بسطی برسید جهت حضور در عالَمی برتر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که مباحث جلسهی ۴ تا جلسهی ۸ کتاب «آشتی با خدا» که موضوع انسان فقط هست را، به میان میآورد را، افقی در فهم درست ابدیت در مقابل انسان میگشاید. بعد از آن اگر به کتاب «معاد» رجوع شود إنشاءالله راحتتر میتوانید به جواب سؤالهای خود برسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم شغل دوم دردی را دوا کند، اگر دردها را افزون ننمایند. زندگی ساده و کوتاهکردن آرزوهای دنیایی چارهی درد است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از فهم ظاهری آیات به کمک ادبیات عرب، از تفسیری مثل تفسیر «المیزان»، کار میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با وسعتدادنِ توحید خود، در این موارد هم با هویت توحیدی حاضر شد و لذا قصهی دست در کار و دل با یار، جاری باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره چنین تحدی در میان است. به گفته ی علامه ی طباطبایی این گوی و این میدان؛ هرکس منکر گفت الهی بودن قرآن است بفرماید یک سوره همانند آن بیاورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهای تحت عنوان «وظیفه و نحوه سلوک طلبه عصر انقلاب اسلامی» روی سایت به آدرس زیر هست. ولی «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس» / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علمِ به آینده که اختیار را نفی نمیکند. مثل اینکه خدا میداند فردا با اختیار خود به مسجد میرویم. در این مورد خوب است به جزوهی «جبر و اختیار» که در قسمتِ نوشتار سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام از آیت اللّه شاهآبادی خواسته بودند درس فلسفه و عرفان برایشان بگذارند نه آنکه دستورالعمل به ایشان بدهند. جملهی مشهور آیت اللّه بهجت «رحمتاللّهعلیه» که مکرر فرمودهاند: «علمِ تو، استادِ تو است»؛ حکایت از وقوع تاریخی دارد که انسان در این زمانه به وسعتی رسیده است که اگر متوجهی حقایق عالَم بشود، آن علم خود به خود او را جلو میبرد و فضای تاریخی که با حضور حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» شکل گرفته، ظرفیتِ به ظهورآوردن ملکوت را به چنین انسانهایی فراهم کرده و بدین لحاظ ملاحظه میکنید با نسلی روبهرو هستیم که از دین و علمای دین انتظاری بیش از آنچه معمولاً گفته میشود دارند. گویا روحی بر این نسل دمیده شده که وَلع عرفانیاش خود به خود او را جلو میبرد، به همان معنای «يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ»، بدون آنکه نیاز به محرکی داشته باشد خودش آمادهی شعلهورشدن است. بدین معنا عرض میشود این تاریخ، تاریخِ عرفان است تا طاقت عبور از فرهنگ مدرنیته در بشر فراهم شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: این حالت بد نیست بگذارید در عبور از چنین شبهات، فربه و فربهتر شوید. ثانیاً: کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را که بر روی سایت هست اگر دنبال کنید، دمِ دستتر به جوابهایتان إنشاءاللّه میرسید. ثالثاً: به متن جلسهی ۶ از «مناجات التائبین» تحت عنوان «با دعا در آغوش خدا» که در کانال «مطالب ویژه» به آدرسhttps://eitaa.com/hasannazari110 هست رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نظر ابنعربی هم همین است که انسان در عذاب، مخلّد نیست. ولی علامهی طباطبایی دلایلی دارند بر مخلّدبودنِ عذاب، از آن جهت که وقتی انسان در شرک فرو رفت در دوری از رحمت الهی فرو رفته است و این همان مخلّدبودن در عذاب است. ۲. الحمداللّه، شکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی سایت انشاءالله کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در همان مورد هم که سعی دارید مدتی در احوالات خود بهسر ببرید، بالاخره مناسبِ آن احوال برای خود سلوک و سبکی باید داشته باشید. ۲. برنامهریزیهایی که مورد تأکید بنده و امثال بنده است مثل همان برنامهریزیهایی است که در درون دین در وقت خاصی نماز میخوانید. پس برنامهریزی برای هرچه بهتر واردِ دینشدن، غیر از برنامهریزیهایی است که انسان بخواهد زندگی خود را خودش مدیریت کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن بسیار درستی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گناه نکنید، پر حرف نباشید، آرزوهای دنیایی را کم کنید، بیخود در جانِ خود، کینه از افراد را جای ندهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن، محلِ علم به موجودات است، مگر میشود مادی باشد؟ در حالیکه ظرف و مظروف همواره از یک سنخ هستند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و ادب حضور استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که پیشتر از شما درباره معنای شاکله در آیه شریفه: «کل یعمل علی شاکلته» پرسیدم جنابعالی نظر علامه طباطبایی را تبین فرمودید. در ادامه پژوهشی که در این باره آغاز کردم با فرضیهها، سوالات و یافتههایی مواجه شدم که ضرورت داشت جهت اطمینان از مسیر تحقیق با شما در میان بگذارم. ۱. بحث لغوی: عرب زمان پیامبر (ص) با توجه به اینکه شاکله از ریشه شکل به فتح (ش) باشد یا به کسر آن دو معنا را ممکن است برداشت کند. در صورت اول زمانی که میگفته (شَكَلْتُ الدابَّةَ أَشْكِلُها شَكْلاً) أي: شَدَدْتُ يَدَها وَرِجْلَها. منظورش این بوده که او را شکل دادم. در این صورت معنای شاکله در آیه شریفه این است که دستوپای عمل انسان را میبندد و او را محدود میکند. در صورت دوم که به معنای (هیئت، صورت و فرم) به کار میرود معنای گستردهتری دارد و چون از این ریشه هم فعل متعدی ساخته میشود و هم فعل لازم و هم استعمال آن به عنوان اسم فاعل صحیح است و هم اسم مفعول، این ظرفیت در واژه شاکله وجود دارد که هم از یک سو شکل پذیر باشد و هم شکل دهنده. شکل پذیر از آن جهت است که عواملی بر او اثر میگذارند و شکل دهنده از آن جهت است که عمل را شکل میدهد. معنای متعدی شکل به فتح (ش) میتواند با معنای آن به کسر (ش) هم سازگار باشد؛ چراکه شکل دادن به معنای صورت در نهایت و نتیجه موجب بستن و محدود کردن ـ به همان معنایی که عرب درباره دابه به کار میبرد ـ هم میگردد. ۲- بحث روایی: در کتب: (تفسیر عیاشی، تفسیر البرهان، نورالثقلین، الکافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام) روایاتی ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقش شده که معنای شاکله را (نیت و عمل) میدانند. از آنجا که بحث یک مسئله تربیتی است نه تعیین تکلیف مکلف و به حوزه فقه اکبر مربوط است و نه فقه اصغر و از آنجا که هر واژهای در هر علمی معنایی به تناسب آن علم دارد، بین (نیت) در این روایات با (نیتی) که شرط فقهی انجام عمل است مانند: نیت نماز ظهر یا نیت روزه قضای ماه رمضان که موجب تفکیک و تعیین نوع عمل است تفاوت وجود دارد. در اینجا منظور از نیت هر آن چیزی است که منجر به انگیزه، قصد و حرکت در انسان به سوی یک عمل میشود و او را بر میانگیزاند. نه اینکه در ذهن و لسان خود نوع عملش را معین کند. به همین دلیل امام صادق علیه السلام میفرمایند: نیت به منزله روح نسبت به بدن است و بدن همان عمل انسان است. از این رو بحث علامه صحیح است که فرمودند: شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم مینماید. از آنجا که بین اصولیون از متاخرین موافقت وجود دارد که در بحث الفاظ اخذ چند معنا برای یک لفظ چنانچه با هم تعارض و تناقض نداشته باشند بلامانع است و همه این معانی که برای شاکله تحقیق شد یا از باب اعم و اخص یا از جهت موافقت در نتیجه با هم قابل جمع است، میتوان نتیجه گرفت که: اولا) اگر چه انسان یک شاکله اولیه دارد؛ ولی این شاکله خود نرم و شکل پذیر است و انتخابهای انسان به این شاکله شکل میدهد. پس اینگونه نیست که شاکله فقط همان بنیه اولیه انسان باشد قبل از تربیت؛ بلکه تداوم و تکرار در تثبیت یک عمل و تبدیل آن به رفتار و عادت میتواند این صورت جدید را در شاکله تثبیت کند و همواره عمل انسان تحت تاثیر شاکله است. از این بحث میتوان اینچنین نتیجه گرفت که تربیت پایدار باید منجر به تثبیت صورت جدید شاکله شود وگرنه در حد اطلاعات و آگاهی باقی میماند و چون شاکله همچون دابه دست و پای عمل انسان را میبندد، انسان در زمانی که هوشیاری و حافظه خود را از دست بدهد ـ مانند شرایط دشوار که انسان در معرض سختی قرار میگیرد ـ ناچار بر اساس شاکله خود رفتار میکند و اینچنین است که برخی در هنگام خشم یا سختی و دشواری دقیقا بر خلاف آن چیزی رفتار میکنند که در زمان هوشیاری. آن زمان که مغز خسته است، اعصاب به هم ریخته و جریان تفکر مختل شده، شاکله به صورت واضحی حقیقت خود را نمایان میکند و روشن میشود که در باطن انسان چه خبر بوده است. آنچه انسان در طول سالها با عمل و رفتار خود ساخته یکباره بیرون میریزد و هر آنچه از اجداد و نیاکان خود به ارث برده و دست خوش تغییر نشده را پدیدار میکند. با این اوصاف جای تعجب نیست که جنابعالی در کتاب خویشتن پنهان میفرمایید: "تا عالم انسان عوض نشود جایگاه دستورات روشن نمیشود وگرنه آن آقا به طبیعت خودش برمیگردد و میگوید: خدا لعنتت کند، پدر سوخته! چرا اینطور کردی؟ و بعد کتک را شروع میکند." توجه به شکل پذیر بودن شاکله از یک سو و شکل دادن به عمل و بستن دست و پای عمل از سوی دیگر به عقیده من ضرورت توجه انسان به حضور در عالم دینی را که مکررا بیان فرمودهاید توضیح میدهد. ثانیا) شناخت شاکله میتواند نتایج مطلوب گستردهای داشته باشد. در اموری مانند ازدواج، تربیت، مشاوره و استخدام فرد شاکلهشناس قادر است ظرفیتها و نقاط ضعف افراد را تشخیص دهد. به ویژه در مشاوره شاکلهشناسی قرآنی میتواند ضعف روانشناسی را که بر رفتار بنا شده آشکار کند و ریشه عمل که شاکله است را برملا سازد و متناسب با آن چارهاندیشی کند. همچنین از طریق نگاه به والدین و اجداد و اقوام یک فرد میتوان عمل او را در شرایط مختلف پیشبینی کرد و دریافت که این خصلتها و روحیات در فرد متاثر از کدامیک از این افراد است. پرسش مهمی که در بحث شاکله باید پاسخ داده شود آن است که شاکله اولیه بر چه اساسی شکل پذیرفته و متاثر از چه عواملی است؟ آیا پدر و مادر در ایجاد این شاکله میتوانند نقش موثری ایفا کنند؟ آیا تربیت قبل از فرزندآوری آغاز میشود؟ به کمک قرآن، احادیث و علومی مانند طب میتوان چنین نتیجه گرفت که در سه نقطه حساس، والدین بر شاکله فرزند خود اثر میگذارند: اول: خون والدین: موید من در این ادعا آنجاست که در زیارت امین الله میخوانیم: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمّات ثیابها.» همین مضمون در زیارت وارث هم آمده. سلسله خونی که در اصلاب و ارحام ائمه معصومین علیهم السلام جریان داشته از میان نسلی به نسل بعد گذشته که طهارت خود را حفظ کرده و از پلیدی جاهلیت به دور مانده. این مسئله در مورد هر یک از ما چگونه است؟ به نظر میرسد تعمق در این مسئله که من از چه نسلی هستم و از چه اصلاب و ارحامی به وجود آمدهام، بیانگر این خواهد بود که چرا برخی از کارها و رفتارها و عادتها را بدون آنکه بخواهم به گونهای خاص انجام میدهم؟ چرا به طریق خاصی راه میروم؟ به گونه خاصی میخندم و چرا هر چه میکنم نمیتوانم به راحتی از برخی عادتها خلاص شوم؟ دوم: نطفه: در روایات ما درباره لحظه انعقاد نطفه دستوراتی وارد شده، مواردی نهی شده، مواردی دیگر مکروه دانسته شده و نحوه مطلوب آمیزش توصیف شده است. داستان ابلق شدن گوسفندان حضرت شعیب نشان میهد فرزند انسان ذی شعور چگونه ممکن است از حالات پدر و مادر خود در لحظه انعقاد نطفه متاثر شود. تفاوت پدر با مادر در تشکیل نطفه: در توضیح آیه شریفه {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ} از ابن عباس نقل شده که قَالَ: خُلِقوا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ، وصُوِّروا فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ. آیه حرث نیز آنجا که میفرماید: (نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ) به همین معنا اشاره دارد که بذر ویژگیهای خود را از پدر میگیرد و زن کیفیت رشد را مشخص میکند. از این رو انتخاب همسر، تکلیف و مسئولیتی است که بر عهده مردان گذاشته میشود تا با انتخاب رحم مطهر و شایسته نسل را مدیریت کنند. سوم: شیر مادر: از امیرالمومنین نقل است که فرمودند: اِیّاکُم اَن تَستَرضِعُوا الحمَقاءَ، َفاِنَّ اللّبَنَ یُنشِئُهُ عَلَیهِ رسول خدا نیز فرمودند: تَوَقَوُّا اَولادَکُم لَبَن البَغِیَّة وَ المَجنُونَة،فَاِنَّ اللَّبَنَی یَعدی در این روایات بنابر قاعده: (العلة تعمم الحكم) ما امکان سرایت دادن علت به سایر افراد خودش را داریم و میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که روحیات مادر همراه با شیر به فرزند منتقل میشود. البته در اینجا بحث دیگری هم در تربیت جنین مطرح است که عوامل غیبی از جمله اراده الهی چه نقشی دارد؛ زیرا اراده الهی علت تامه است و دعا از اسباب جلب خیر خداوند است به همین دلیل در شب انعقاد نطفه دعاهای مخصوصی وارد شده است. از سوی دیگر در روایات مربوط به این دوران از شیطان هم زیاد گفته شده و نشان میدهد که شیطان هم این نقاط حساس را به خوبی میشناسد و هر لحظه فرصت طلبانه آماده مداخله است. آنچه برای من سوال جدی است و نتوانستم موضوع را با خود حل کنم این است که چگونه ماده ای مانند خون، نطفه و شیر میتواند روحیات، خلقیات، باورهای قلبی، استعدادها و تواناییها و شکل اولیه رفتارهایی مانند نوع نشستن را به فرزند سرایت دهد؟ مگر نه اینکه ماده عین حرکت است و از قبل و بعد خود بیخبر است؟ بعید است مسأله به DNA و ژنتیک خلاصه شود؛ چرا که میدانیم حاکم اصلی و وجه پایدار انسان نفس است و حداقل بعد از تعلق روح به بدن، اختلافی نیست که روح خود طفل، مدیریت شکلدهی بدن را هم برعهده دارد. این سوالی است که در آن منتظر راهنمایی و پاسخ شما میمانم. سوال دیگری که باید پرسید این است که آیا نحوه عمل پدر و مادر در این چند مرحله موجب جبر برای فرزند میشود یا از آنجا که نفس ذاتا مختار آفریده شده او انتخابگری میکند؟ و اگر آنچه به او سرایت مییابد انتخاب خود اوست، این انتخابگری چگونه است و چطور میشود آن را درک کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در مورد شاکله و نظر به آیه مربوطه متذکر نکات خوبی شدهاید. عمده آن است که متوجه شویم وقتی قرآن میفرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» با مبنای آنکه انسان را مختار می داند، متذکر این امر میشود تا ما نسبت به شاکله خود و یا به تعبیر روانشناسان به منش خود حساس باشیم. به آن معنا که در مسیر کمالات خود به کلیتی از شخصیت خود نظر داشته باشیم که ماورای اطلاعات خود و یا عادات و اعمالمان میباشد که در اصطلاح عرفانی به آن «ملکات» میگویند. و به همین جهت میفرماید انسان در دنیای دیگر که شاکله او نقشآفرین است، این ملکات او هستند که انسان را فرا میگیرد و از انسان صادر میشود آنچه باید صادر شود. موفق باشید
