بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22458
متن پرسش
سلام استاد: در بحث ذات شناسی همیشه مثال نور را می زنید و می فرمایید که نور را با ساحتی که خودتان هستید یعنی درک قلبی می یابید نه حس و نه عقل مفهومی ایراد می گیرند که نور مادی چگونه با ساحتی که خودمان هستیم و مجرد هست می یابیم در حالی که بین مجرد و ماده اتحاد حاصل نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نور را به اعتبارِ نورانیتش نمی‌توان ذرات فوتون پنداشت. مثل آن‌که حرکات دست را به اعتبار حرکاتش نباید به بدن نسبت داد، بلکه صورت اراده‌ی نفس است. موفق باشید

31755

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در کتاب آشتی با خدا هدف از خلقت رو می‌خواندم. سوال اینکه چرا خدا انسان را از ابتدا بصورت بالفعل کامل خلق نکرد؟ ممکن هست بگوییم چون آن موقع نمی‌توانست از کامل بودن خود لذت ببرد چون عدم‌ یا نقص را ندیده بود. ولی آیا خدا نمی‌توانست قواعد عالم را جوری بنا بگذارد که در عین اینکه صفات خود را بصورت بالفعل کامل به انسان می‌داد کاری می‌کرد تا نهایت لذت را هم ببرد؟ مثلاً همه مثل ائمه می‌شدیم از همان ابتدا و بهشت و جهنمی هم وجود نداشت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که اگر انسان‌ها کمالی را که باید به‌دست آورند تا بالقوه آن‌ها، بالفعل شود از ابتدا آن کمال را داشته باشند می‌توانند احساس کنند آن کمال از آنِ آن‌ها است؟ و اساساً احساسی از تکامل در آن‌ها پیش می‌آید؟ در مورد ائمه «علیهم‌السلام» نیز تفاوت نمی‌کند زیرا آن‌ها نیز جهت کمال وجه بشری خود عبادت می‌کنند و تلاش می‌نمایند. آری! در وجه هدایت بشر در مقام عصمت هستند ولی حفظ آن عصمت بسیار کار مشکلی است. به همین جهت عارفان گفته‌اند:

محنت قرب ز بُعد افزون است

جگر از محنت قربم خون اسـت

هسـت در قرب همه بيم زوال

نيست در بُعد جز امید وصــال

 

 

 

 

حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد. موفق باشید

31623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در جهان می بینیم که به سمت پایگاه آمریکا که کشوری در دنیا جرات انداختن یک ترقه را هم به سمتش ندارد ایران چندین موشک می زند و ترامپ می گوید به جنگ خیلی آن موقع نزدیک بودیم و اما جرات پاسخ دادن نداشتن و خدا شر آنها را از ما دور کرد. در زندانی در مرکز تکنولوژی و فناوری و سلاح و ثروت جهان که دنیای ماده و رسانه در سیطره آنهاست، چند نفر زندانی اینجور تمام هیمنه شان را بر باد می دهند. دفاع مقدس ما و... استاد چکار کنیم که بیشتر در حضور و بودن این خدایی که در جهان اینگونه در حال ظهور است بیشتر و بیشتر حاضر بشویم، استاد چرا دلهایمان آماده باش خدا نمیشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه آینده بس متعالی انقلاب اسلامی و حضور جهانی آن شد. عرایضی تحت عنوان «کربلا و برگشت به ایمان گمشده» در پنج جلسه شده است. إن‌شاءالله مفید باشد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/7830

31617

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: قبلا از صراحت صحبتهایم پوزش می طلبم. برای رسیدن به خواستها یا باید استعداد آن کار داشت یا پول و یا تلاش مضاعف و در کنار آنها توکل. پسرم مهندس کشاورزی است بیشتر از ده سال که در این زمینه فعالیت کرده اول خوب بوده ولی شرایط کشور بازار سیاه و..‌. دختر اولم نزدیک ۴۰ سالشه مهندس کامپیوتر نه کار نه ازدواج اونم کار براش جور میشه ولی انتظارات کارفرماها مانع ادامه میشه. ازدواج پیس میاد ولی جور نمیشه دختر دومم تشنج کرد بعد از پیش دانشگاهی، با وجود اینکه شاگرد برتر کلاس بود درسش را ادامه ندارد. با توکل، تلاش، نذر، انواع توصیه ها، هیچ کدام حتی در یک مورد هم جواب نداده و نمیده. دیگه ناامید شدم کتاب پیشنهادی شما را هم مطالعه کردم آشتی با خدا. بفرمایید اشکال کار کجاست؟ چکار باید انجام دهم که از این مخمصه رهایی بیابم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید در دعای قرآنی خود از حضرت حق می‌خواهیم: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا...» یعنی نمی‌توان تصور کرد زندگی بدون بلا و سختی و امتحان ممکن است. از او باید تقاضا نمود ظرفیت درک آن مشکلات را به ما بدهد تا در دل همین مشکلات، آب‌دیده شویم و راهی که راه کمال ما است برایمان گشوده شود. موفق باشید

31479
متن پرسش
بسم الله سلام استاد گرانقدر: در مسیر انجام واجبات یا ترک محرمات خیلی دچار سستی انجام میشم و کیفیت اعمال بسیار پایین میاد، خودم حدس می‌زنم از عجبه پنهان یعنی وقتی خوب عمل می‌کنم و مدتی همه چی راضی کننده است هرچند در زبان میگم خدایا من رو ببخش یا من عملی ندارم ولی در دلم و ذهنم خطور میکنه که مگه چته نماز شب میخونی و خمس میدی و... و بعدش تا مدتی ضعیف میشم که احساس گناه و دوری از خدا دارم یعنی حتی نماز صبح بعضا قضا میشه یا حال دعا و مناجات ندارم. فقط نماز واجب اونم نه با حضور و توجه و سالهاست که این حالتها برای من ادامه داره چه کنم؟ میخوام ثابت باشم نه ی مدت خوب قرآن‌ بخونم ی مدت اصلا سراغش نرم آیا شما هم فکر می‌کنید مشکل از عجبه یا چند وجهی راه درمانش چیه؟ چکار کنم اگر همش در حال کار خیر و عبادت بودم باز از خودم راضی نشم؟ خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور تاریخی در انقلاب اسلامی و شایسته شدن برای این حضور فکر کنید. امری که موجب شد شهدای عزیز ما ره صد ساله را یک شبه طی کنند. با چنین افقی خود به خود شور اُنس با خدا و دعا و مناجات به صورت حضوری و وجودی برای انسان پیش می‌آید. مانند دعای کمیل‌های جبهه و راز و نیازهای شب‌های حمله. موفق باشید

31477
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز برای اینکه نماز و روزه و نحوه زندگیمون افق و شور ایمانی جلویمان بگشاید، باید چه کرد؟ ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور تاریخی در انقلاب اسلامی و شایسته شدن برای این حضور فکر کنید. امری که موجب شد شهدای عزیز ما ره صد ساله را یک شبه طی کنند. موفق باشید

30934

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: طاعات و عبادات قبول. یه شبهه ای در ذهن من هست که از مدتها قبل ذهنمو مشغول کرده. مستحضرید من رشته ام علوم قرآن و حدیثه. از ابتدای ورودم به دانشگاه، نحوه تدریس اساتید گروهمون و اینکه از قافله علوم انسانی اسلامی عقب بودیم خیلی من رو دلزده کرد و به تمامه روی آوردم به کتب حکمی عرفانی و به کل درسای خودم رو فراموش کردم. از یه جایی به بعد حس کردم راه درست همینه که من انتخاب کردم و این علوم، علوم حقیقی هستن و وقت گذاشتن برای دیگر علوم باطله و این علوم غایت همه علومن و اگه علوم دیگه خونده میشه برای اینه که به این علوم برسن. خب چه کاریه از همون اول میریم تو دل این علوم. راستشم بخواین نمیگم موفق نبودم. یعنی ذوق فهمیدن این علوم رو تا یه حدی داشتم. کتب علامه حسن زاده، آقای جوادی بعضی کتابای ملاصدرا حتی فصوص ابن عربی و... حالا چند وقته یه چیزی به جونم افتاده که نکنه اشتباه می‌کنم و دانستن دیگر علوم هم مهمه من درک نمی‌کنم اینکه میگن بقیه علوم هم نیازه و برای فهمیدن این علوم غایی به درد میخوره خب من خودم رفتم سراغ این علوم غایی بدون اینکه حتی ادبیات عرب رو خوب بلد باشم ولی فهمیدمشون در حد خودم و روز بروز بیشتر می‌فهمم. میخوام بدونم با خوندن اون علوم ظاهری که پوسته این حقیقت هستن، چه تاثیر عینی و عملی ای در عالم میذارم؟ تاثیر در هدایت خودم و دیگران و تاثیراتی که نمیدونم چین!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم جایگاه آن علوم، خود به خود به انسان وسعتی می‌دهد تا جهانی که در آن هست را بشناسد. آری! نباید تمام دل را به این علوم رسمی داد، ولی نباید از آن‌ها بیگانه بود. موفق باشید

30742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان: سخنرانی دکتر امامی جمعه در زمینه ارائه طرحشان در مورد فلسفه اسلامی را که شنیدم به نظرم رسید خوب است برای شما هم ارسال کنم: https://www.boxara.ir/home/index.php/s/FJRSCZMatBq6K9t التماس دعا در این ایام عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله جناب آقای دکتر امامی‌جمعه با تعهد و دلسوزی و احاطه‌ای که روی فلسفه‌ی اسلامی دارند، تلاش می‌کنند این تراث بزرگ که در فردا بیشتر از امروز و دیروز به آن نیاز است، همچنان سرزنده بماند. بنده به سهم خود برای ایشان آرزوی موفقیت دارم و توصیه‌ی بنده به رفقا همیشه این بوده که از آثار نوشتاری و گفتاریِ این استاد مجاهد استفاده‌ی کامل ببرند. موفق باشید

30100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: من یکی از علاقه های همیشگی ام مطالعه کتاب بوده و همیشه آرزو می کردم که فرصتی بیابم و بتوانم کتاب های مختلف خود را مطالعه کنم. حتی وقتی حالم بد بود با مراجعه به کتابفروشی و سیر در لا به لای کتاب ها روحیه می گرفتم. از طرفی به مباحث دینی هم خیلی علاقه مندم و توفیق حفظ قرآن را نیز داشته ام. اما مدتی است (حدودا دو ماه) که هیچ میل و رغبتی نسبت به هیچگونه مطالعه و یا عمل عبادی ندارم. در واقع در خودم نوعی سیری حس می‌کنم که گویا همه چیز برایم تکراری است و هیچ جذابیتی برایم ندارد. حتی وقتی برخی از مباحث معرفت النفس و... را مطالعه می کنم انگار نه انگار که مطلب مهمی است و زود خسته می شوم. واقعا نمی‌دانم چه کنم. هر موضوعی و هر کاری را که برای اقدام در پیش می گیرم این حالت را حس می‌کنم. حتی کارهای عملی نیز همین‌گونه اند. احساس می‌کنم دیگر هیچ چیزی برایم جذابیت ندارد و در من انگیزه ایجاد نمی کند. خیلی ممنون میشم اگر من را راهنمایی کنید که از این حالت نجات پیدا کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت این همان قبضی است که باید پیش بیاید تا پس از آن به بسطی برسید جهت حضور در عالَمی برتر. موفق باشید

29762

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد: پیرو سوال 29755 بنده کتاب آشتی با خدا را قبلا نسخه کتابی اش را خوانده ام اما همچنان جوابی برای سوالات خود نیافتم. هر چند اگر پاسخ دادن برای شما مقدور نیست لطفا سوال بنده را نادیده بگیرید. خداوند شما را حفظ کند. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که مباحث جلسه‌ی ۴ تا جلسه‌ی ۸ کتاب «آشتی با خدا» که موضوع انسان فقط هست را، به میان می‌آورد را، افقی در فهم درست ابدیت در مقابل انسان می‌گشاید. بعد از آن اگر به کتاب «معاد» رجوع شود إن‌شاءالله راحت‌تر می‌توانید به جواب سؤال‌های خود برسید. موفق باشید

29744

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده معلم هستم و اهل مطالعات مذهبی و مشغول سیر مطالعاتی شما و تفسیر المیزان را هم مدتی است شروع به خواندن و خلاصه نویسی کرده ام و مباحث معرفتی را گوش می‌کنم. حال بنده یکجا برای خواستگاری رفتم پدر دختر گفتند شغل معلمی که فایده نداره باید یک شغل دوم داشته باشی تا بشه زندگی را اداره کنی. حال بنده اگر سراغ شغل دوم بروم از مباحث معرفتی جا می‌مانم و عقب می افتم حال به نظر شما من چه کار کنم؟ آیا دنبال شغل دوم بروم یا این که این اوقات فراغتی را که دارم را در مباحث معرفتی و فرهنگی مصرف کنم؟ آیا واقعا حقوق معلمی برای شروع زندگی کافی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم شغل دوم دردی را دوا کند، اگر دردها را افزون ننمایند. زندگی ساده و کوتاه‌کردن آرزوهای دنیایی چاره‌ی درد است. موفق باشید

29480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: منظور از انس با قرآن کریم چیست؟ دقیقا چه کاری باید صورت گیرد؟ به چه کتبی برای فهم دقیق این موضوع مراجعه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از فهم ظاهری آیات به کمک ادبیات عرب، از تفسیری مثل تفسیر «المیزان»، کار می‌آید. موفق باشید

28911
متن پرسش
سلام استاد: استاد من خیلی سعی در خودسازی و خلوت دارم و حقیقتا حال خوبی دارم خدا رو شکر. اما گاهی دوست دارم دوستانم رو ببینم برای تنوع و کسل نشدن. ولی پیش دوستان رفتن همانا و دل از دست دادن همانا. حرف زدن و پیش دیگران بودن شدیدا احوالاتم رو بهم میریزه، پیش دوستان بودن بدون حرف زدن نمیشه، اصلا استاد هر کاری جز عبادت و خلوت و کتاب و صوت های شما آرامشم رو میگیره، ولی می‌ترسم اگه گاهی گشت و گزار نرم و تنوع ندم دلزده بشم. ولی این هم من رو خراب میکنه، چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با وسعت‌دادنِ توحید خود، در این موارد هم با هویت توحیدی حاضر شد و لذا قصه‌ی دست در کار و دل با یار، جاری باشد. موفق باشید

28307

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا تحدی، یک معجزه جاویدان و متعلق به تمام اعصار برای قرآن کریم است یا اختصاص صرفا به صدر بعثت و شروع حرکت نبوی (ص) دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره چنین تحدی در میان است. به گفته ی علامه ی طباطبایی این گوی و این میدان؛ هرکس منکر گفت الهی بودن قرآن است بفرماید یک سوره همانند آن بیاورد. موفق باشید 

27970

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده ۱۶سال دارم و پایه دهم دوره متوسطه دوم هستم. تصمیم دارم که به توفیق الهی طلبه بشم. خواستم درخواست کنم اگر بشه خصوصیات یک طلبه تراز انقلاب اسلامی رو بفرمایید اینکه چه معیار هایی برای فهم این که برای طلبگی در این سن آماده هستم یا نه وجود داره. اگر بشه منابعی هم درباره مطالعه روی این موضوعات بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ای تحت عنوان «وظیفه و نحوه سلوک طلبه عصر انقلاب اسلامی» روی سایت به آدرس زیر هست. ولی «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس» / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

لینک «وظیفه و نحوه سلوک طلبه عصر انقلاب اسلامی»

27578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر: چرا تو داستان موسی و خضر وقتی خضر اون پسره را کشت و موسی علتش را جویا شد گفت وقتی بزرگ بشه پسری بدی میشه در صورتی که پدر و مادر صالحی داره خوب تا اینجا ک چیز عادیه ولی سوال من اینه که مگه انسان دارای اختیار نیست پس این اختیار و انتخاب انسانه که سرنوشتش رو میسازه که بهشتی باشه یا جهنمی حالا چرا تو این داستان سرنوشت بچه مشخص بود و حتما بد می‌شد شاید خوب انتخاب می کرد؟! بعد اگه این داستان درست باشه پ اختیاری نیست و ما داریم روی سرنوشتی که برامون نوشته شده زندگی می کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علمِ به آینده که اختیار را نفی نمی‌کند. مثل این‌که خدا می‌داند فردا با اختیار خود به مسجد می‌رویم. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «جبر و اختیار» که در قسمتِ نوشتار سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

27385
متن پرسش
سلام استاد: شما تو پاسخ سوال ۲۷۳۶۱ گفتین روش امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هرکس خودش را می یابد در حالی که امام رحمه الله علیه خیلی به دنبال آیت الله شاه آبادی بودن تا ایشون حضرت امام رضوان الله را به عنوان شاگردشون قبول کنن. نظرتون در مورد این کار امام چیست؟! یعنی ما برای سلوک الی الله نیاز به استاد راهنما نداریم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام از آیت اللّه شاه‌آبادی خواسته بودند درس فلسفه و عرفان برایشان بگذارند نه آن‌که دستورالعمل به ایشان بدهند. جمله‌ی مشهور آیت اللّه بهجت «رحمت‌اللّه‌علیه» که مکرر ‌فرموده‌اند: «علمِ تو، استادِ تو است»؛ حکایت از وقوع تاریخی دارد که انسان در این زمانه به وسعتی رسیده است که اگر متوجه‌ی حقایق عالَم بشود، آن علم خود به خود او را جلو می‌برد و فضای تاریخی که با حضور حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شکل گرفته، ظرفیتِ به ظهورآوردن ملکوت را به چنین انسان‌هایی فراهم کرده و بدین لحاظ ملاحظه می‌کنید با نسلی روبه‌رو هستیم که از دین و علمای دین انتظاری بیش از آنچه معمولاً گفته می‌شود دارند. گویا روحی بر این نسل دمیده شده که وَلع عرفانی‌اش خود به خود او را جلو می‌برد، به همان معنای «يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ»، بدون آن‌که نیاز به محرکی داشته باشد خودش آماده‌ی شعله‌ورشدن است. بدین معنا عرض می‌شود این تاریخ، تاریخِ عرفان است تا طاقت عبور از فرهنگ مدرنیته در بشر فراهم شود. موفق باشید

27250

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد: قصد داشتم رذایل اخلاقی خود را مانند ترس، خجالت، عدم اعتماد بنفس و غیره را در خود از بین ببرم که با مباحث شما آشنا شدم و حالا حدود دو سال و نیم است مباحث شما را دنبال می‌کنم و کتابهای ادب خیال عقل و قلب، جوان و انتخاب بزرگ، آشتی با خدا، ده نکته از معرفت نفس، خویشتن پنهان، برهان صدیقین و حالا هم کتاب معاد بازگشت به جدیترین زندگی را مطالعه می کنم. در حین مطالعات و روشن شدن بعضی مسائل خواستم به دانسته‌هایم عمل کنم و به اندازه ای به خدا نزدیک شوم و رذايل اخلاقیم را بر طرف کنم ولی هر بار یک شبهه و مسئله پیش می آید و انگیزه و اراده ام برای کار از بین می‌رود. بعد کلی وقت می گذارم شبهه و مسئله حل می شود دوباره یک شبهه و مسئله دیگر، و در دل آن شبهه یک شبهه و مسئله دیگر پیدا می شود و حالتی پیدا کرده‌ام که برای یک موضوع اینقدر شبهه و مسئله ایجاد می‌شود یا ایجاد می کنم که خود را به زمین می زنم و انگیزه و اراده ام برای کار از بین می‌رود. و کارهای عبادی که قبلاً انجام می دادم دیگر انگیزه‌ام برای آنها کم می‌شود و همچنین اعتقاداتم به قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه‌السلام و تقریباً تا از نظر عقلی قانع نشوم شور و انگیزه‌ای ندارم. اين حالت قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟ اصلاً بعضی وقتها می گویم چه می شد مثل بعضی ها بودم که خیلی مسلط به مسائل از نظر عقلی نیستند ولی از نظر اعتقادی و اخلاقی خیلی عالی هستند. باید از کجا شروع کنم آیا کتاب محضرات آیت الله سبحانی خوب است؟ مشکل از کجا است؟ لطفاً راهنمایی کنید. خیلی شرمنده که طولانی شد. با تشکر. لطفاً در سایت یا به ایمیلم جواب بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: این حالت بد نیست بگذارید در عبور از چنین شبهات، فربه و فربه‌تر شوید. ثانیاً: کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را که بر روی سایت هست اگر دنبال کنید، دمِ دست‌تر به جواب‌هایتان إن‌شاءاللّه می‌رسید. ثالثاً: به متن جلسه‌ی ۶ از «مناجات التائبین» تحت عنوان «با دعا در آغوش خدا» که در کانال «مطالب ویژه» به آدرسhttps://eitaa.com/hasannazari110 هست رجوع فرمایید. موفق باشید

27067
متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد گرانقدر: جدیدا سوالات زیادی به ذهن حقیر می رسد یا مکشوف می شود. جواب مرحمت کنید ممنون می شوم: آیا درست است بگوئیم که جهنم برای هیچ انسانی ابدی نیست؟ اگر خواهید گفت طبق وعده های قرآن، جهنمِ خالد داریم از کجا معلوم که مخاطب آن جن نباشد که به اصل خود (آتش) باز خواهد گشت؟ حالت خیربینی حقیر خیلی قوی شده و نمی دانم درست است یا خیر؟ ضمن اینکه در دستورات الهی و در عمل، سست تر از قبل نشده ام. تعلیم یا تذکری مرحمت فرمایید. ایدکم الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نظر ابن‌عربی هم همین است که انسان در عذاب، مخلّد نیست. ولی علامه‌ی طباطبایی دلایلی دارند بر مخلّدبودنِ عذاب، از آن جهت که وقتی انسان در شرک فرو رفت در دوری از رحمت الهی فرو رفته است و این همان مخلّدبودن در عذاب است. ۲. الحمداللّه، شکر کنید. موفق باشید

26696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تحیت: مدتی هست که اوهامات بنده به شدت زیاد شده و خودشون را در نماز نشان می دهند به گونه ای که اصلا از نماز خواندن چیزی نمی فهمم. بعد به آن می رسم که خب پس رب ما کو؟ کجاست؟ مگر حضرت علی علیه سلام نمی گفت من خدای نادیده را نمی پرستم؟ پس کو؟ مگر در نماز هر شب ماه رجب اول سوره کافرون خاونده نمی شود که نفی می کند و بعد سوره توحید که می گوید الله صمد؟ پس کو؟ اصلا ما چی را نفی می کنیم وقتی حق را نمی بینیم؟ خلاصه به شدت درگیر هستم. لطفا راهنمایی عملی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی سایت ان‌شاءالله کمک می‌کند. موفق باشید

26560

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: با توجه به سفارشات مکرر شما بر برنامه ریزی و داشتن برنامه و همچنین سیر زندگی امام خمینی (ره) برنامه ریزی را جدی تر در زندگی پیگیری کردم و از تغییر یافتن آن نگران نیستم چرا که به این باور رسیدم که با هر تغییری آن برنامه رو به تکامل می رود و با وجود من بهتر تطبیق پیدا می کند. اما دو مطلب است که ذهنم را درگیر کرده اول اینکه، هر آنچه از عالم مرگ دوست دارم که بدانم از لطف و عنایت پروردگار به وسیله ای به من می رسد در وقت معین که خداوند فقط آن را می داند و وقتی آن مطالب که یا در غالب مطلب یا صوت است چنان مرا جذب می کند که تمایل بسیار شدید دارم تمام کارهای دیگر را معلق نگه دارم تا این داغی لدت این هدیه الهی از دست نرود و آن را به اتمام برسانم، مثلا ۴۰ جلسه سخنرانی را پشت سر هم گوش کنم که مطالب زیادی هم بدست می آورم ولی در مداومت بر برنامه دچار اخلال می شوم و طبیعتا در تمرین بالا بردن اراده در زمینه برنامه مشخص باز می مانم؟ ثانیا به حدیثی بر خوردم که امام صادق (ع) فرمودند برای بندگی خدا ۱) خود را مالک ندان ۲) برای خود برنامه نریز ۳) به دنبال رضایت خداوند باش. استاد لطفا مرا راهنمایی کنید، با توجه به حدیث برنامه ریختن خلاف پذیرفتن برنامه خداوند است؟ منظور حدیث چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در همان مورد هم که سعی دارید مدتی در احوالات خود به‌سر ببرید، بالاخره مناسبِ آن احوال برای خود سلوک و سبکی باید داشته باشید. ۲. برنامه‌ریزی‌هایی که مورد تأکید بنده و امثال بنده است مثل همان برنامه‌ریزی‌هایی است که در درون دین در وقت خاصی نماز می‌خوانید. پس برنامه‌ریزی برای هرچه بهتر واردِ دین‌شدن، غیر از برنامه‌ریزی‌هایی است که انسان بخواهد زندگی خود را خودش مدیریت کند. موفق باشید

25789

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم! استاد پناهیان در سلسله مباحثی، راهبرد اصلی نظام تربیت دینی (تنها مسیر) را جهاد با نفس یا مدیریت تمایلات نامید. نظر شما در این باره چیست!؟ آیا می شود نظام تعلیم و تربیت را حول محور جهاد با نفس تعریف کرد!!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن بسیار درستی است. موفق باشید

24838

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چه کنیم که سهل انگار نباشیم و نماز را اول وقت بخوانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گناه نکنید، پر حرف نباشید، آرزوهای دنیایی را کم کنید، بی‌خود در جانِ خود، کینه از افراد را جای ندهید. موفق باشید

24419
متن پرسش
با سلام: طبق جواب شما در سوال ۲۴۴۰۷ پس شما ذهن را مادی می دانید نه از شئونات نفس، بنده فکر کردم شما ذهن را نفسانی می دانید، اگر ذهن نفسانی هست آن صورتهای انطباعی که مادی هستند چگونه به ذهن نفسانی غیر مادی منتقل می شود تا نفس یک وجود ذهنی مطابق عین از روی آن بسازد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن، محلِ علم به موجودات است، مگر می‌شود مادی باشد؟ در حالی‌که ظرف و مظروف همواره از یک سنخ هستند. موفق باشید

36104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و ادب حضور استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که پیش‌تر از شما درباره معنای شاکله در آیه شریفه: «کل یعمل علی شاکلته» پرسیدم جنابعالی نظر علامه طباطبایی را تبین فرمودید. در ادامه پژوهشی که در این باره آغاز کردم با فرضیه‌ها، سوالات و یافته‌هایی مواجه شدم که ضرورت داشت جهت اطمینان از مسیر تحقیق با شما در میان بگذارم. ۱. بحث لغوی: عرب زمان پیامبر (ص) با توجه به اینکه شاکله از ریشه شکل به فتح (ش) باشد یا به کسر آن دو معنا را ممکن است برداشت کند. در صورت اول زمانی که میگفته (شَكَلْتُ الدابَّةَ أَشْكِلُها شَكْلاً) أي: شَدَدْتُ يَدَها وَرِجْلَها. منظورش این بوده که او را شکل دادم. در این صورت معنای شاکله در آیه شریفه این است که دست‌وپای عمل انسان را می‌بندد و او را محدود می‌کند. در صورت دوم که به معنای (هیئت، صورت و فرم) به کار می‌رود معنای گسترده‌تری دارد و چون از این ریشه هم فعل متعدی ساخته می‌شود و هم فعل لازم و هم استعمال آن به عنوان اسم فاعل صحیح است و هم اسم مفعول، این ظرفیت در واژه شاکله وجود دارد که هم از یک سو شکل پذیر باشد و هم شکل دهنده. شکل پذیر از آن جهت است که عواملی بر او اثر می‌گذارند و شکل دهنده از آن جهت است که عمل را شکل می‌دهد. معنای متعدی شکل به فتح (ش) می‌تواند با معنای آن به کسر (ش) هم سازگار باشد؛ چراکه شکل دادن به معنای صورت در نهایت و نتیجه موجب بستن و محدود کردن ـ به همان معنایی که عرب درباره دابه به کار می‌برد ـ هم می‌گردد. ۲- بحث روایی: در کتب: (تفسیر عیاشی، تفسیر البرهان، نورالثقلین، الکافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام) روایاتی ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقش شده که معنای شاکله را (نیت و عمل) می‌دانند. از آنجا که بحث یک مسئله تربیتی است نه تعیین تکلیف مکلف و به حوزه فقه اکبر مربوط است و نه فقه اصغر و از آنجا که هر واژه‌ا‌ی در هر علمی معنایی به تناسب آن علم دارد، بین (نیت) در این روایات با (نیتی) که شرط فقهی انجام عمل است مانند: نیت نماز ظهر یا نیت روزه قضای ماه رمضان که موجب تفکیک و تعیین نوع عمل است تفاوت وجود دارد. در اینجا منظور از نیت هر آن چیزی است که منجر به انگیزه، قصد و حرکت در انسان به سوی یک عمل می‌شود و او را بر می‌انگیزاند. نه اینکه در ذهن و لسان خود نوع عملش را معین کند. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: نیت به منزله روح نسبت به بدن است و بدن همان عمل انسان است. از این رو بحث علامه صحیح است که فرمودند: شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم می‌نماید. از آنجا که بین اصولیون از متاخرین موافقت وجود دارد که در بحث الفاظ اخذ چند معنا برای یک لفظ چنانچه با هم تعارض و تناقض نداشته باشند بلامانع است و همه این معانی که برای شاکله تحقیق شد یا از باب اعم و اخص یا از جهت موافقت در نتیجه با هم قابل جمع است، می‌توان نتیجه گرفت که: اولا) اگر چه انسان یک شاکله اولیه دارد؛ ولی این شاکله خود نرم و شکل پذیر است و انتخاب‌های انسان به این شاکله شکل می‌دهد. پس اینگونه نیست که شاکله فقط همان بنیه اولیه انسان باشد قبل از تربیت؛ بلکه تداوم و تکرار در تثبیت یک عمل و تبدیل آن به رفتار و عادت می‌تواند این صورت جدید را در شاکله تثبیت کند و همواره عمل انسان تحت تاثیر شاکله است. از این بحث می‌توان اینچنین نتیجه گرفت که تربیت پایدار باید منجر به تثبیت صورت جدید شاکله شود وگرنه در حد اطلاعات و آگاهی باقی می‌ماند و چون شاکله همچون دابه دست و پای عمل انسان را می‌بندد، انسان در زمانی که هوشیاری و حافظه خود را از دست بدهد ـ مانند شرایط دشوار که انسان در معرض سختی قرار می‌گیرد ـ ناچار بر اساس شاکله خود رفتار می‌کند و اینچنین است که برخی در هنگام خشم یا سختی و دشواری دقیقا بر خلاف آن چیزی رفتار می‌کنند که در زمان هوشیاری. آن زمان که مغز خسته است، اعصاب به هم ریخته و جریان تفکر مختل شده، شاکله به صورت واضحی حقیقت خود را نمایان می‌کند و روشن می‌شود که در باطن انسان چه خبر بوده است. آنچه انسان در طول سال‌ها با عمل و رفتار خود ساخته یکباره بیرون می‌ریزد و هر آنچه از اجداد و نیاکان خود به ارث برده و دست خوش تغییر نشده را پدیدار می‌کند. با این اوصاف جای تعجب نیست که جنابعالی در کتاب خویشتن پنهان می‌فرمایید: "تا عالم انسان عوض نشود جایگاه دستورات روشن نمی‌شود وگرنه آن آقا به طبیعت خودش برمی‌گردد و می‌گوید: خدا لعنتت کند، پدر سوخته! چرا اینطور کردی؟ و بعد کتک را شروع می‌کند." توجه به شکل پذیر بودن شاکله از یک سو و شکل دادن به عمل و بستن دست و پای عمل از سوی دیگر به عقیده من ضرورت توجه انسان به حضور در عالم دینی را که مکررا بیان فرموده‌اید توضیح می‌دهد. ثانیا) شناخت شاکله می‌تواند نتایج مطلوب گسترده‌ای داشته باشد. در اموری مانند ازدواج، تربیت، مشاوره و استخدام فرد شاکله‌شناس قادر است ظرفیت‌ها و نقاط ضعف افراد را تشخیص دهد. به ویژه در مشاوره شاکله‌شناسی قرآنی می‌تواند ضعف روانشناسی را که بر رفتار بنا شده آشکار کند و ریشه عمل که شاکله است را برملا سازد و متناسب با آن چاره‌اندیشی کند. همچنین از طریق نگاه به والدین و اجداد و اقوام یک فرد می‌توان عمل او را در شرایط مختلف پیش‌بینی کرد و دریافت که این خصلت‌ها و روحیات در فرد متاثر از کدامیک از این افراد است. پرسش مهمی که در بحث شاکله باید پاسخ داده شود آن است که شاکله اولیه بر چه اساسی شکل پذیرفته و متاثر از چه عواملی است؟ آیا پدر و مادر در ایجاد این شاکله می‌توانند نقش موثری ایفا کنند؟ آیا تربیت قبل از فرزندآوری آغاز می‌شود؟ به کمک قرآن، احادیث و علومی مانند طب می‌توان چنین نتیجه گرفت که در سه نقطه حساس، والدین بر شاکله فرزند خود اثر می‌گذارند: اول: خون والدین: موید من در این ادعا آنجاست که در زیارت امین الله می‌خوانیم: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمّات ثیابها.» همین مضمون در زیارت وارث هم آمده. سلسله خونی که در اصلاب و ارحام ائمه معصومین علیهم السلام جریان داشته از میان نسلی به نسل بعد گذشته که طهارت خود را حفظ کرده و از پلیدی جاهلیت به دور مانده. این مسئله در مورد هر یک از ما چگونه است؟ به نظر می‌رسد تعمق در این مسئله که من از چه نسلی هستم و از چه اصلاب و ارحامی به وجود آمده‌ام، بیانگر این خواهد بود که چرا برخی از کارها و رفتارها و عادت‌ها را بدون آنکه بخواهم به گونه‌ای خاص انجام می‌دهم؟ چرا به طریق خاصی راه می‌روم؟ به گونه خاصی می‌خندم و چرا هر چه می‌کنم نمی‌توانم به راحتی از برخی عادت‌ها خلاص شوم؟ دوم: نطفه: در روایات ما درباره لحظه انعقاد نطفه دستوراتی وارد شده، مواردی نهی شده، مواردی دیگر مکروه دانسته شده و نحوه مطلوب آمیزش توصیف شده است. داستان ابلق شدن گوسفندان حضرت شعیب نشان می‌هد فرزند انسان ذی شعور چگونه ممکن است از حالات پدر و مادر خود در لحظه انعقاد نطفه متاثر شود. تفاوت پدر با مادر در تشکیل نطفه: در توضیح آیه شریفه {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ} از ابن عباس نقل شده که قَالَ: خُلِقوا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ، وصُوِّروا فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ. آیه حرث نیز آنجا که می‌فرماید: (نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ) به همین معنا اشاره دارد که بذر ویژگی‌های خود را از پدر می‌گیرد و زن کیفیت رشد را مشخص می‌کند. از این رو انتخاب همسر، تکلیف و مسئولیتی است که بر عهده مردان گذاشته می‌شود تا با انتخاب رحم مطهر و شایسته نسل را مدیریت کنند. سوم: شیر مادر: از امیرالمومنین نقل است که فرمودند: اِیّاکُم اَن تَستَرضِعُوا الحمَقاءَ، َفاِنَّ اللّبَنَ یُنشِئُهُ عَلَیهِ رسول خدا نیز فرمودند: تَوَقَوُّا اَولادَکُم لَبَن البَغِیَّة وَ المَجنُونَة،فَاِنَّ اللَّبَنَی یَعدی در این روایات بنابر قاعده: (العلة تعمم الحكم) ما امکان سرایت دادن علت به سایر افراد خودش را داریم و می‌‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که روحیات مادر همراه با شیر به فرزند منتقل می‌شود. البته در اینجا بحث دیگری هم در تربیت جنین مطرح است که عوامل غیبی از جمله اراده الهی چه نقشی دارد؛ زیرا اراده الهی علت تامه است و دعا از اسباب جلب خیر خداوند است به همین دلیل در شب انعقاد نطفه دعاهای مخصوصی وارد شده است. از سوی دیگر در روایات مربوط به این دوران از شیطان هم زیاد گفته شده و نشان می‌دهد که شیطان هم این نقاط حساس را به خوبی می‌شناسد و هر لحظه فرصت طلبانه آماده مداخله است. آنچه برای من سوال جدی است و نتوانستم موضوع را با خود حل کنم این است که چگونه ماده ای مانند خون، نطفه و شیر می‌تواند روحیات، خلقیات، باورهای قلبی، استعدادها و توانایی‌ها و شکل اولیه رفتارهایی مانند نوع نشستن را به فرزند سرایت دهد؟ مگر نه اینکه ماده عین حرکت است و از قبل و بعد خود بی‌خبر است؟ بعید است مسأله به DNA و ژنتیک خلاصه شود؛ چرا که می‌دانیم حاکم اصلی و وجه پایدار انسان نفس است و حداقل بعد از تعلق روح به بدن، اختلافی نیست که روح خود طفل، مدیریت شکل‌دهی بدن را هم برعهده دارد. این سوالی است که در آن منتظر راهنمایی و پاسخ شما می‌مانم. سوال دیگری که باید پرسید این است که آیا نحوه عمل پدر و مادر در این چند مرحله موجب جبر برای فرزند می‌شود یا از آنجا که نفس ذاتا مختار آفریده شده او انتخاب‌گری می‌کند؟ و اگر آنچه به او سرایت می‌یابد انتخاب خود اوست، این انتخاب‌گری چگونه است و چطور می‌شود آن را درک کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در مورد شاکله و نظر به آیه مربوطه متذکر نکات خوبی شده‌اید. عمده آن است که متوجه شویم وقتی قرآن می‌فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» با مبنای آن‌که انسان را مختار می داند، متذکر این امر می‌شود تا ما نسبت به شاکله خود و یا به تعبیر روان‌شناسان به منش خود حساس باشیم. به آن معنا که در مسیر کمالات خود به کلیتی از شخصیت خود نظر داشته باشیم که ماورای اطلاعات خود و یا عادات و اعمال‌مان می‌باشد که در اصطلاح عرفانی به آن «ملکات» می‌گویند. و به همین جهت می‌فرماید انسان در دنیای دیگر که شاکله او نقش‌آفرین است، این ملکات او هستند که انسان را فرا می‌گیرد و از انسان صادر می‌شود آنچه باید صادر شود. موفق باشید

نمایش چاپی