باسمه تعالی: سلام علیکم: مرگ هر کس از قبل تقدیر شدهاست؛ بحث در خوب مردن است که با رعایت دستورات شرع و تواضع و صدق و احترام به سایر انسانها انشاءالله شرایط آن فراهم میشود. آری باید مواظب بود با گسترش بیماری مواظب آزار و اذیت دیگران نشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا از رحمت واسعهی حضرت حق غافل باشیم وقتی میفرماید: «إنّ اللّه یحبّ التّوابین»؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابتهی هرکس مربوط به تعریفی است که از خود دارد. در مورد ائمه «علیهمالسلام» در راستای وظیفهی هدایتی که خداوند به عهدهی آنها گذاشته است، نور عظمت را به آنها عطا فرموده و از این جهت باید نگاه خاصی به آنها داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود، ذو مراتب است و پایینترین مرتبهی آن ماده میباشد که عین حرکت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرض این است که رفقا مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و یا آنچه در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» را مطالعه کرده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع فقهی است که اگر لباس انسان تداعیِ لباس کفار را بهوجود آورد استفاده از آن جایز نیست. امروزه امثال کت و شلوار دیگر لباس قوم خاصی به حساب نمیآید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب و احترام. خداوند منان رو شاکرم بسیار زیاد که در سیر دادن بندگان حقیر و روسیاهی چون ما بواسطه کلام شما دریچه ای جدید را به سوی ما گشود که بعد از شنیدن معارف الهی و لذت شنیداری که حاصل میشد ما را سوق داد به سوی چشیدن لذت بیکرانه حضور در محضر حضرت محبوب ازلی که جنسش به قول استاد چشیدنی است الحمدلله. استاد گرامی شاید باور نفرمایید اما ما و گروهی از دوستان نزدیک به چهارسال است هفتگی و مستمر، حضوری و غیر حضوری در فضای مجازی، کتاب خویشتن پنهان و برهان صدیقین و حرکت جوهری و بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده ایم و مباحثه وار پیش میرویم و البته در کنارش صوتها و مقالات و کتابهای دیگر را مخصوصا مناسبتی هم به جد مرور می کنیم اما همین چهار کتابی که عرض کردم با مباحثه و تکرار و تمرین در مصادیق، دریچه ای جدید را که بالخصوص، نقطه عطف آن ماه های مبارک رمضان است، به رویمان گشوده که خود را با هویتی جدید در این تاریخ می یابیم هویتی که قرار است نقشهایی بر اساس مقتضیات این زمانه برای ما بگشاید و خداوند رحمان انگار مشغول پرورش بندگان است برای حضوری همگانی و البته مخصوص به کرامت کریمانه خویش. این حرفها را من باب روایتی از امام صادق علیه السلام عرض کردم امام صادق عليه السلام در ذيل آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدايتهاى اوست بازگو كن. «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله» کاری جز دعای خیر برای استاد گرامی از دست این شاگردان حقیر بر نمیاید پس فراوان دعاگو هستیم ان شاءلله تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) مؤید و موفق باشید. اما استاد بزرگوار مساله ای است که مدتها درگیرم کرده بود و الان به وضوح خودنمایی می کند و مانند مانعی جلوی راهم را میگیرد اینکه در درونم پر از آرامش است به حول و قوه الهی با جلوه گری هایی که از جنس ظهور حضرت حق است در اتفاقات ریز و درشت با حضرت حق مدتها به گفتگو هستم و میبینم او را که جلوه نمایی می کند و دایم اظهار لطف کریمانه، نگاهش را حرفش را محبتش را و... را می بینم و قابل وصف نیست. گاهگاهی که حتی عشقبازی می کنم و به شوق این عشق زندگی را ادامه میدهم. «حتی القاک و قد وفیت بعهدک و میثاقک فتغشینی رحمتک» اما در بیرونم ابا دارم از بروز دادن، میترسم بگم و از دست بدهم. میترسم بگم و باور کنم منم هستم و گاهی هم که زبان به گفتن می گشایم واضحا میبینم که زبانم چیزی دیگر می گوید انگار می ترسد و به جای دیگری می زند و با دیگران هم گفتار می شود البته در جمع خوبان و هم مباحثه ایها گاهی همان که میچشیم بر زبان می آید و در جمعی خوش فی شغل فاکهون میشویم اما به وضوح تازگی در اذیتم از زبانی که با درونم سازگاری ندارد. شغلم که مدیریت امور فرهنگی است می طلبد که سخنور خوبی باشم که قبلا هم بودم و می توانم بگویم حراف خوبی بودم اما دیگر سخنانم با درونم نمی خواند و زبانم الکن دارد می شود. به وضوح می چشم که «یفقهو قولی» ام به مشکل خورده تا حدی که دیگران هم متوجه تلونم شده اند وقتی خودم هستم در کمال آرامش و طمانینه به الطاف حضرت حق و وقتی با دیگران هستم انگار پوسته قبلی ام در حال ترک برداشتن و این صدای شکستن دایم بلند تر می شود و انگار نفسم میخواهد با پوششی موقت این پوسته در حال ترک را از دیدها مخفی کند. به زبان ساده بگویم آن حالتی که در کنار دیگران دارم حس واقعی ام نیست و انگار در حال نقش بازی کردنم که کسی نداند اندرونم چیست و این دوگانگی کم کم دارد مشکل ساز می شود مخصوصا در کار. سوال اول: به شدت از «یحسبون انهم یحسنون صنعا» میترسم که نکند گرفتار وهمیاتم و این عشقبازی درونی کوهی است از نفسانیات که فرو میریزد. چگونه از تردید حقیقت و مجاز رها شوم و بدانم که توسلاتی که به حضرات معصومین علیهم السلام دارم و حضور کریمانه شان را در این الطاف می بینم و عشقبازی با حضرت حق را از ایشان الگو و درس می گیرم واقعی است یا ساخته های نفس چموش و شیطان لعین؟ سوال دوم: چگونه درونم بیرونم را یکی کند و راحت شوم از ریای معکوسی که میترسم از اینکه پرده درافتد و خلق با خبر از غوغای پر شور درونم شوند گاهی با تمام وجود می خواهم فریاد بزنم و به همه نشان بدهم مثلا در این لبخند زیبای فرزندم، خداوند عز و جل چگونه عشقش را به من هدیه کرده یا در این نهیب غریبه ای با من چگونه خداوند رب العالمینی خود را دارد به من نشان میدهد و... اما سکوت می کنم و تمام فریادم قطرات اشکی می شود که عاشقانه در لذت با رب جاری می شود که آن هم هدیه اوست. ترسم از برملا کردن این حالات و زبان گشودن به حقیقتی که در درون با من راز می گوید، مرا به خلوت هدایت می کند و از طرفی، انجام تکلیف، مرا به حضور پر رنگ در اجتماع مخصوصا در این برهه که زمان جهاد تبیین است و شغلم به شدت مرتبط با این امر است میخواند و البته در این حضور اجتماعی زبانم مثل دیگران به عادت گفتارهای روزمره میچرخد و ناسازگاری اش گوش خودم را میخراشد چون جمع ها را محرم این حرفها نمیدانم و آنها این حرفها را انگار نا آشنا می دانند چگونه جمع کنم؟ و از این دوگانگی آزاد شوم تا تمام شود. آن چیزی که مرا هنوز به چشمم می آورد و نکند اشتباهی بزرگ در همه اینهاست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در ابتدا این غزل خوب مولوی در دیوان شمس تبریزی را با شما در میان بگذارم که میفرماید:
تن مَزَن ای پسر خوشدم خوشکام بگو بهر آرام دلم نام دل آرام بگو
پرده من مَدَران و در احسان بگشا شیشة دل مشکن قصة آن جام بگو
گر در لطف ببستی در امید مبند به سر بام بر آی و به لب بام بگو
چونکه رضوان بهشتی تو صلایی برده چونکه پیغمبر عشقی حِلِهْ پیغام بده
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنیدیم حال مرغی که رهیده است از این دام بگو
شرح آن بحر که واگشته همه جانها اوست که برون است ز ایام ز اعوان بگو
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
ور از آن نیز بترسی هِلِه چون مرغ چمن دمبدم زمزمة بی اِلفِ و لام بگو
همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر سخنی زان لب شیرین ز سرانجام بگو
نکتة روحفزا از دهن دوست بیار نامة خوشخبر از عالم اسرار بگو
و منظور عرضم بیشتر این بیت بود که میفرماید:
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
اینجا است که فکر میکنم اگر با نور قرآن و روایات مأنوس شوید، جانتان در ارائه حقیقت با آرامش کامل سخن خودش را به میان میآورد. در مورد نکته آخر که فرمودهاید به نظر بنده این دوگانگی و ریا به حساب نمیاید. آری! باید آمادگی افراد را در نظر گرفت و عقل آنها را مخاطب قرار داد و نه احساسات آنها را. مگر رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نفرمودند: «انّا معاشر الانبیاء کلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران در حدّ عقل مردم با مردم سخن میگوییم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: شبهه ای در ذهن بنده هست که تا حالا جواب های زیادی رو در موردش شنیدم ولی من رو قانع نکرده. و اون این هست که چطور ممکنه که غیرت الله حضرت امیر علیه السلام در خانه باشند و با این وجود حضرت زهرا علیها السلام به تنهایی پشت در خانه بیایند و با اون جماعت صحبت کنند که بعد منجر به اون حادثه تلخ بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «بصیرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» شده است از آن جهت که جلسهای در خانه حضرت با بعضی از اصحاب رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» در رابطه با کودتایی که منجر به خلافت ابابکر بود تشکیل شده بود و خلیفه دوم خبر دار شد و خواست بزعم خود خانه را آتش بزند و آن جلسه را به هم بریزد. و زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» با شجاعت کامل در مقابل کسی ایستادند که در تندی مشهور بود و متأسفانه مداحان ما طوری موضوع را مطرح میکنند که سنت خدا در عزّتمندی مؤمنین فراموش میشود و متوجه نیستیم به همان معنایی که خداوند فرمود: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون/8) هیچگاه خداوند طوری صحنهها را بهوجود نمیآورد که مؤمنین تحقیر شوند، حتی اگر به قیمت شهادت حضرت امام حسین «علیهالسلام» باشد. موفق باشید
آفاق را گردیدهام مهر بتان سنجیدهام بسیار خوبان دیدهام اما تو چیز دیگری. سلام محضر استاد بزرگوار: بحمدلله بنده را نمیشناسید و این عرض بنده شائبهای ندارد، واقعا در ساحت تفکر و بین معاصران، حضرتعالی برای بنده چنین جایگاهی دارید. با آثار بسیاری از متفکران معاصر آشنا هستم اما افقی از دینداری که جستجو میکردم در آثار حضرتعالی یافتم. ولی گاهی ابهاماتی برایم رخ میدهد. در آخرین جلسه مردمی سازی به گونهای درباره بشر امروز و تمایل او به اعمال اراده صحبت میکردید که به نظرم با آنچه در آثار قبلی شما درباره غرب دیده بودم متفاوت شده بود. متوجه هستم که ساحت تفکر ساحت تجویز یا ارزشگذاری اخلاقی نیست، اما آیا هر آنچه ما از تمایل آزادی بدون حد در بشر امروز و حتی هموطنان خود میبینیم به جاست؟ آیا آنچنان که قبلا بشر مدرن را ظهور نفس اماره میدانستید، این افرادی که زیر بار امر خداوند در امور مختلف زندگی نمیروند، دچار نفس اماره نیستند؟ آیا باید برای تمایل بانوان به کشف حجاب جایی بازکرد و به اصطلاح از جهتی به آنها حق داد؟! ای کاش میشد بین رهنمودهای سلوکی که از زبان اهل بیت مطرح میکنید و مباحثی مثل مساله حجاب و آزادی که همین هفته مطرح کردید پیوستگی بیشتری برقرار شود. گاهی چنان در اینگونه جلسات از ارزشگذاری اخلاقی احتراز میشود که گویی اخلاق با همه انحاء و مدخلهایی که دارد (اخلاق عرفانی، اخلاق ماثور از اهل بیت) همه به یکباره امری قلمداد میشود که باید از آن گریخت. امیدوارم توانسته باشم پرسش را به گونهای مطرح کنم که خودم و دوستانی که پیگیر مباحث حضرتعالی هستند، به فهم بهتری از دیدگاه شما برسیم. با احترام و سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: با تشکر فراوان از تذکرات دلسوزانه و عاقلانهای که به میان آوردید. ثانیاً: عنایت داشته باشید که خرد بشر مدرن و درک او از خودش، ربطی به اروپائیان ندارد، یک فرآیندِ تاریخی است. و در جلسه اول شاهدی از سخنان حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در این امر آورده شد و یا در همین رابطه اخیراً در جزوه «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» عرایضی در این رابطه شد. ثالثاً: اتفاقاً در آن جلسه که میفرمایید بحث در آن بود که چه شد که بین حجاب و آزادی دوگانگی و تقابل پیش آمد و راز این تنگنای تاریخی را در کجا باید جستجو کرد. چرا نتوانستیم طوری آزادی را تبیین کنیم که در دل آزادی، بهترین انتخاب، حجابی است که اسلام پیشنهاد کرده است. رابعاً: آری! در ساحتی از حضور ما در نزد خود بحثِ اخلاق موجب غفلت از حضوری میشود که باید در ساحت وجودی خود حاضر شد. ولی در ساحتی دیگر که انسان بنا دارد برای هرچه بیشتر از اجمال ساحت وجودی خود به تفصیل حاضر شود، آنچنان بحث اخلاق مهم است که انگیزه رسالت نبیّ اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» قرار میگیرد و حضرت می فرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ» به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شدهام. خامساً: همه تلاش بنده آن است که با افق آخرالزمانیِ مربوط به خرد بشر جدید وارد تاریخ خود شویم و قرائتهای خود از دین مبین اسلام را مطابق طلب بشر جدید که طلبی است بسی بیکرانه، بازخوانی کنیم. در این صورت است که ابعاد متعالی شریعت آخرالزمان هرچه بیشتر ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه باید به مسئولان در این امر اعتماد کرد. مشخصاً روشن است که جریان استکبار با پروژه کرونا بناست نظرات خود را در مردم رشد دهد، کاری که در کوبا پیش گرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه جناب صدرالمتالّهین میفرمایند: «المعرفة بذر المشاهده». آری! معارف عالیه خود به خود مقدمه و بذر مشاهده آن حقایقی است که انسان بدان معرفت یافته است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم بنده احساس می کنم هر اندازه انسان با نظر به انقلاب اسلامی موحدتر باشد؛ به همان اندازه تاثیر گسترده و عمیقی در بسط حقیقت اسلام در افراد جامعه دارد و به عبارتی انقلاب اسلامی سریع تر به اهداف متعالی خود نائل می آید. به طور مشخص می خواهم بگویم که چه بسا به زودی افرادی در انقلاب ظهور نمایند که شخصیت توحیدی آنها از شهید حاج قاسم سلیمانی افزون و به مراتب تاثیر گسترده و عمیقی در جامعه ایرانی و جهانی داشته باشند. لطفا نظر مبارک خویش را در مورد احساس فوق بفرمایید. استاد جان! بنده الحمدلله چندین سال هست که با آثار شما مانوس هستم؛ که در حال حاضر به مطالعه کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی می پردازم، که در آخرین اوراق آن هستم. استاد طبق گزاره های جنابعالی در آن کتاب؛ ما باید زبان خدا در این تاریخ باشیم و این یعنی هیچ شدن ما...! لذا احساس میکنم باید در عین تفکر در گزارش های حقیقی شما در آثار ارزشمندتان، باید از مباحث جنابعالی هم عبور کنم تا خدا به وسیله بنده عامل بسط حقیقت اسلام و انقلاب گردد. لطفا نظر مبارک خویش را هم در مورد احساس بالا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً با هر دو نکتهای که میفرمایید موافق هستم. آری! انقلاب اسلامی مابهالقوههایی دارد که هنوز فعلیت نیافتهاند و آری! باید با چشماندازی که انقلاب مقدس اسلامی مقابل ما میگشاید به حقیقت این تاریخ نظر کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجاییکه رسول خدا «صلّیاللهعلیهوآله» میفرمایند: «إِنَّ رَجَبَ شَهْرُ اللَّهِ وَ شَعْبَانَ شَهْرِی وَ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرُ أُمَّتِی» ماه رجب، ماه خداست و ماه شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امتم؛ معلوم میشود در ماه رجب یعنی ماه خدا، خداوند انسانها را به صورتی خاص در بر میگیرد تا انسانها خود را بیش از پیش در آغوش خدا احساس کنند و این مشروط بر آن است که با اعمال خاص این ماه در «رجب» حاضر شوند و در زمرهی «رجبیون» گردند. در این حالت وقتی خود را در آغوش خدا احساس کردند و «بودن»شان را عینِ ربطِ به حضرت حق یافتند؛ «بالحق» در هر جایی که خدا حاضر است، اینان حاضرند و با همهی عالَم به نور حق مرتبط هستند، هرچند این نوع حضور و این نوع ارتباط در ابتدا به صورت اجمال واقع میشود و تنها انسان احساس میکند نحوهای از وجود در همهی عالم برای او واقع شده. و هر اندازه بیشتر در ماه رجب حاضر شود آن اجمال، بیشتر حالتِ تفصیل پیدا میکند و وَجهِ خدایی عالم برای او بهتر و بهتر و بهتر ظهور مینماید. به این معنا حضرت فرمودند ماه رجب، ماه خداست و انسان به نحو خاص با خدا یگانه میشود. این یگانگی، نوعی از حضور است به حضور خدا در عالم. إنشاءالله امشب عرایضی در این رابطه خواهد شد. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و این از نکات دقیق و ظریف در این رابطه و در نسبت با حضور در عوالم دیگر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: درک عدم اجتماع نقیضین در جای خود امری است بدیهی و هرکس آن را تصور کند، مسلّم تصدیق میکند. حتی جناب هگل که معتقد است آن قاعده در همه جا قابل اجرا نیست، در جای خود آن را میپذیرد منتها معتقد است مثلاً در حرکت که عین بود و نبود است، یا به تعبیر فلسفهی اسلامی عین تقدّم و تأخّر است، آن قاعده جاری نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ساختار اسلامی شد و به مرور انقلاب اسلامی فرزندان اصیلی به میان آورد، جمع بین نهاد دولت که غربی است، و هویت انقلابی پیش میاید که همان «جهان بین دو جهان» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوات «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» و «زن_دیندار_در_نسبتی_جدید_با_عالم و آدم» و «هویت قدسی زن و حضور در جهان گستردهی امروز» که روی سایت هست، سعی شده متذکر این امر باشیم که زن در این تاریخ در کجا باید خود را احساس کند تا گرفتار بحران هویت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهان بدون این رنجها، جهان نیست. باید روی رنجهای خود بایستیم و قد بکشیم، نه آنکه از رنجها فرار کنیم. بودنِ خود را باید تغییر داد تا بفهمیم خوشبختی یعنی به کمک رنجها بزرگشدن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، رجوع به حقیقت است. هرکس در نسبت به رجوع حضرت حق که معبود و محبوب جانها است باید خود را در جمع دوستان معنا کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما باید متن فصوص با شرح صوتی آن دنبال شود. اساسا این نوع متون به صرف ترجمه و شرح آن خود را ظهور و بروز نمیدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله و به لطف الهی، آرام آرام آن وسوسههای درونی از بین میرود و از طرفی چرا انسان نباید با اطرافیان بابهایی از ارتباط صحیح را بگشاید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» آن بود که با اُنس با معارف الهیه هرکس خودش خود را مییابد و در این رابطه حضرت آیت اللّه بهجت «رحمتاللّهعلیه» میفرمایند: علمِ تو استاد توست. پیشنهاد ما دنبالکردنِ سیر مطالعاتی بر روی سایت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رحمت الهی در هر مرحلهای انسان را متوجهی افقِ متعالی و سعهی مربوط به آن مرحله میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. غفلت از تقابل با روح استکباری دنیای استکبار. ۲. بحمداللّه انقلاب اسلامی به خوبی از آن گردنهها که سایر نهضتها را زمینگیر کرد، در حالِ گذار است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئلهی حروف ابجد مورد سؤال است. به چه دلیل ما باید به این نوع مسائل و مطالب اعتماد کنیم؟ بد نیست به جواب های شماره ۱۷۱۱۸ و ۵۰۹۴ و ۳۴۰۷ رجوع فرمائید. موفق باشید