بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

31865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد ارجمند: آیا شما دیدن فیلم و سریال هالیوودی یا انیمیشن را به قصد تنوع برای سالک خوب می‌دونید؟ البته هر دو سانسور شده باشند و به مقدار کم مثلا یک یا دوبار در هفته تماشا بشوند. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحب‌نظر نیستم زیرا به‌کلّی در فضای این امور قرار ندارم تا بتوانم نظر بدهم. موفق باشید

31859

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب استاد: در مورد گناهان جنسی که اخیراً مورد سوال قرار گرفته، خصوصاً در مواردی که حالت مزمن و اعتیاد پیدا کرده، اغلب با صرف توکل و مجاهدت معنوی قابل درمان نیست و ما بارها از نوجوانان و جوانان می‌شنویم که هیچ طور نمی‌توانند بر این عادات غلبه کنند. این ها وقتی حالت بیماری پیدا کند جنبه های عصبی دارد، گاه مزاجی و ژنتیکی هم دارد. خصوصاً در صورت ضعف اعصاب مرکزی یا اعصاب تناسلی یا تندی مزاج عموما فقط از روش های طبی و تغییر سبک زندگی این اعتیادهای جنسی قابل درمان است و صرف توصیه به توبه و توکل حال بیمار را بدتر و فقط احساس گناه را در او تشدید می‌کند. بنا به اطلاع و تجربه بنده برخی اطبا سنتی نسخه های مفیدی برای درمان این بیماری های جنسی دارند که کسانی که گرفتارند حتماً باید رجوع کنند. البته به نظر من در نهایت وظیفه ارگان های نظام مثل مدرسه و دانشگاه و صدا و سیما است که با توجه به شیوع بیماری های رفتاری جنسی در این دوره به مقوله راهنمایی و درمان مبتلایان بپردازند. الان که نوجوانان و‌ جوانان فعلا در آتش شهوات رها هستند و ظاهراً مسئولان فرهنگی هم برنامه ای برای این معضلات ندارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گناهان جنسی اگر بر اراده انسان غلبه کند، همان‌طور که می‌فرمایید باید به طبیب رجوع نماید. ولی همین‌که طرف متوجه گناه‌بودنِ عمل خود است، نقش مؤثری در زیرپاگذاردن آن میل دارد. حتماً اطلاع دارید از عده‌ای که با همین توبه‌ها به‌کلّی راه‌شان تغییر کرد و خداوند آن‌ها را متوجه زشتی گناهشان نمود. موفق باشید

31747

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و تسلیت رحلت عالم مجاهد علامه حسن زاده آملی: در زمینه امر به معروف واقعا سر در گم هستیم که چه باید کرد بعضی می گویند باید حتما در هر شرایطی تذکر لسانی داده شود فرض مثال در مورد بد پوششی اگر بخواهیم در هر موقعیتی تذکر دهیم متاسفانه این قدر تعداد بد حجابان زیاد شده که برای یه خرید بیرون می‌رویم باید مکرر در مکرر تذکر دهیم. استاد واقعا در این زمانه و در این شرایط در مورد امر به معروف چه کار باید کرد؟ چه چیزهایی باید لحاظ شود لطفا ما را از سردرگمی نجات دهید. خداوند حافظتان باشد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید شرایط امر به معروف را فراهم کرد وگرنه با امر به معروف‌های مستقیم به بی‌حجاب‌ها ممکن است تأثیر لازم را همیشه نداشته باشد. به نظر می‌آید امروز باید با معارف الهی جایگاه احکام الهی را برای مردم مشخص نمود و در آن راستا امر به معروف جایگاه خود را پیدا می‌کند و تأثیر خود را می‌گذارد. موفق باشید

31697
متن پرسش
سلام: بنظرم در سوال قبل به سوالم جواب قانع کننده نفرمودید. حال اصلا کار به مثل قرآن آوردن نداریم دو کلام را کنار هم قرار می‌دهیم می‌خواهیم ببینیم کدام والاتر است یک آیه قرآن «کل شی هالک الا وجهه» و دیگری «الا کل شی ما خلا الله باطل» از عامری من برای عامری استدلال کردم شما هم استدلال کنید والا مطالب کلی که مطلب را حل نمی‌کند بعد هم بحث اقتباس را مطرح کردم آن که اصلا پاسخ ندادید و بعید هم است درین سوال پاسخ بدهید کم کم دارم ازینکه سوالی بفرستم و قانع بشوم مایوس می‌شوم. مطلب بعد بحث سوره برخی، فکرکنم جناب قرائتی و برخی دیگر هم دیدم فرمودند، به استناد فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ‌ . حدیث را به معنای آیه می‌دانند سیر تحدی از کل قرآن به یک آیه بفرض هم همچنان بر سوره اصرار داشته باشید جایی نگفته که سوره چند آیه ای باشد و چون قرآن گفته از جن و انس مدد بگیرید من از جناب عامری مدد می‌گیرم سوره ای تک آیه ای یا دو آیه می آورم با هر سوره ای خواستید مقایسه کنید برتری آن سوره را نشان دهید. بسم الله الرحمن الرحیم ألا کلّ شیء ماخلا الله باطل (1) و کلّ نعیم لا محالة زائل (2) صدق الله العلی العظیم اگر به بیت دوم توجه کنید بحث نعیم را می آورند که مستلزم نعمت دهنده و نعمت گیرنده است پس دراینجا اثبات می‌شود در حالیکه در بیت قبل نفی شده بود پس این بحث محی الدین در مورد آیاتی چون مارمیت و لیس کمثله می‌بینیم منحصر به قرآن نیست و قبل از قرآن هم بوده است. اما مطالب کنفسیوس فکر کنم اخلاقی باشد اگر مطالب عرفانی داشته باشد سابق گفتم که در متون هند مطالب عرفانی موج می‌زند و چرا قرآن اینقدر از نظر عرفانی غنی نیست حال شما متون چین هم افزودید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بنده و امثال بنده در افقی که خودمان مطالب را دنبال می‌کنیم در خدمت رفقا هستیم. ملاحظه کنید که در آیه 215 سوره بقره می‌فرماید: «يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ» ای پیامبر! از تو می‌پرسند چه چیزی انفاق کنند؟ ولی خداوند در جواب به جای این‌که مستقیماً سؤالِ سؤال‌دهنده را جواب دهد؛ مطلب را در میدان دیگری می‌برد که آنچه انفاق می‌کنند کار خوبی است و این‌که به چه کسانی باید انفاق کنند. اساساً این سایت، جوابگوی سؤالاتی است که کاربران محترم در مواجهه با کتاب‌هایی که بنده خدمت رفقا تألیف کرده‌ام و یا مباحثی که شده است؛ وگرنه اگر بنا را بگذاریم که در مواجهه با دریای سؤالات کاربران، خود را جوابگو بدانیم نه توان آن را داریم و نه فرصت آن را. از این‌که از صراحت آیه عدول می‌فرمایید که می‌فرماید: «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» به آیه‌ای که می‌فرماید: «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ»‌ و حدیث را به معنای آیه می‌گیرید، باید تعجب کرد. موفق باشید 

30495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: برخی از بزرگان شاگردان خود رو از رجوع به ابن عربی و مولوی منع می‌کردند. علت منع آنها هم این بود که مولوی و ابن عربی سنی مسلک هستند و تا زمانی که منابع عظیم شیعه در دسترس هست، رجوع به امثال مولوی و ابن عربی جایز نیست. در کتاب کهکشان نیستی خواندم که سید مرتضی کشمیری که استادِ آیت الله قاضی (ره) بودند به آقای قاضی فرموده بودند که شما نباید به ابن عربی و مولوی و امثالهم رجوع کنید و آیت الله قاضی هم از توصیه ایشان پیروی کردند. اگر مولوی سنی بوده پس چطور این اشعار عرفانی ناب رو گفته و این همه در مسیر توحید رشد کرده؟ مگه میشه کسی مثل ابن عربی و مولوی سنی باشند و راه توحید رو که لازمه اش ولایت امام علی علیه السلام هست رو طی کنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مولوی خوب است به سؤال و جواب‌های شماره‌ی 25473 و 25735 و 27449 و 27468 و در مورد ابن عربی به سؤال و جواب‌های 25311 و 26420 و 26811 و 28667 و 30108 رجوع فرمایید. در ضمن به نامه‌ی حضرت امام خمینی به گوباچف فکر کنید که فرمودند مطالب ابن عربی، معارفی است که از مو باریک‌تر است. و از این جهت می‌توان گفت هرکسی متوجه‌ی ظرایف سخنان او نمی‌شود. موفق باشید

30270

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد بنده یه جایی در پاسخ دوستان خوندم که خطاب به فردی فرموده بودید که برای اون شخص خاص نیازی نیست زیارت عاشورا بخونی؟ چون لعنهای زیادی داره بنده به خوندن زیارت عاشورا خیلی علاقمندم منتها اگه درست متوجه شده باشم شاید هر فردی یک ذکر یا دعا یا مناجاتی بیشتر برای حالش مناسب است (مثل هر بیماری که با وجود داروهای موثر فراوان اما نسخه خاص خودش را دارد) از کجا متوجه شوم چه ذکر یا دعایی مناسب حالم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هر روحی اقتضای خاصی دارد و راه انس با خدا را باید در همان دعایی که با روح انسان می‌خواند، ادامه داد. در مورد زیارت عاشورا عرایضی در کتاب «زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسین «علیه السلام» شده است. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

29942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام: اینکه ما الان با روسیه ارتباطمان خوب شده است آیا روسیه با پوتین از خوی استکباری خود دست برداشته است؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. ما به منافع خودمان و ملت‌مان و باور های دینی خود فکر می‌کنیم. موفق باشید

29849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و خسته نباشید استاد بزرگوار: ببخشید فرمودید که پاسخ سوال ۲۹۸۰۷ رو به ایمیل بنده لطف فرمودین ارسال کردین، متاسفانه ایمیل با مشکل مواجه شد و نتونستم واردش بشم، راستش دوست نداشتم دوباره وقتتون رو بگیرم چون مشغله تون زیاده، اما پاسخ شما برای بنده خیلی مهمه و احساس می‌کنم همون چیزیه که بهش نیاز دارم و این شد که دوباره مزاحم شدم، بنده رو حلال بفرمایید لطفا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این طور جواب داده شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت‌شان کند. او زندگی دیگری را شروع کرد و شما هم باید زندگی خود را ادامه دهید. إن‌شاءالله از برکات حضور ایشان بهره‌مند خواهید شد. موفق باشید

29228

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله; بحث اعیان ثابته بنده را به اینجا می کشاند که: الهی همه از آخر ترسند و حسن از اول. آیا درست است؟ و آیا با حب اهلبیت می‌توان جوهر و ذات و عین ثابته را کامل کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی خوبی است و چون همواره ما در انتخاب‌گری خود هستیم می‌توانیم جوهر و ذات و عین ثابته‌ی خود را کامل کنیم. موفق باشید

28809

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در مورد حدیثی که از جانب حضرت علی (ع) نقل شده است که «مارایت شیئا الا و....» شبهه می کنند که این حدیث ساخته دست صوفیان است و سند محکمی ندارد. چه پاسخ یا سندی باید ارائه داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این روایات که مثل روایات فقهی نیست تا به دنبال سند آن باشیم. به گفته‌ی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سند آن حقّانیت و محتوای آن‌ها است که خبر از آن می‌دهد که از معصوم صادر شده است. اگر این سخنان از اولیای معصوم صادر نشده باشد، چه کسی می تواند تا این حدّ متعالی باشد؟ آری! این روایات عموماً سینه به سینه نقل می‌شود. مگر «مناجات شعبانیه» با آن همه محتوا و یا قسمت دوم «دعای عرفه» سند متصل دارد؟ موفق باشید

28692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: مدت زیادی است که تقریبا در هر بحثی پیرامون اصول و فقه (و مقدمات اجتهاد در آن) وارد می‌شوم، متوجه می‌گردم که ریشه اصلی اختلافات و نظریه پردازی ها آن، به فلسفه های مضاف و از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد. مثلا بحثهایی که در مورد زبان شناسی منابع دین انجام می‌شود (از اصول نحو عربی گرفته تا مباحث ظواهر اصول و سایر عرصه های زبان شناسی جدید مثل نشانه شناسی و معنا شناسی شناختی) پایه هایش در فلسفه معرفت و فلسفه زبان بسته شده است و از کانال آنها به فلسفه اولی می‌رسد. یا مثلا مباحثی که پیرامون گستره شریعت و فقه و قلمرو دین مطرح می‌شود ریشه در مباحث پایه ای فلسفه دین دارد و باز از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد. و مثالهایی دیگر مثل بحث از ساحتهای وجودی انسان همچون ساحت وجودی اجتماعی حیات آدمیان که پای فلسفه علوم اجتماعی را باز می‌کند و باز از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد و قس علی هذا. نمی‌دانم آنچه فهمیده ام تا چه اندازه صحیح است... اما مباحث برخی صاحب نظران را که در این عرصه دنبال می‌کنم تقریبا اندازه فهم خودم، احساس می‌کنم آن دسته ای که علاوه بر فقه و اصول در فلسفه هم تحصیلات متمادی داشته اند، از قوت استدلال آوری بیشتری برخوردارند و مباحث را از پایه مبادی ترین مبانی اش طرح و نقد می‌کنند. حال این سوال برای بنده پیش آمده است که آیا قبل از تحصیل کافی و کامل در مباحث هستی شناسی و معرفت شناسی و مباحث پایه ای انسان شناسی و فلسفه دین و فلسفه زبان و... آیا ما می‌توانیم وارد فقه و اصول و حتی برخی مقدمات اجتهاد در آن همچون علوم ادبی شویم و به یک فهم تحلیلی برسیم؟ آیا نباید در سیر آموزشی ابتدا فلسفه بخوانیم و پس از تلمذ وافی و کافی (که نمی‌دانم البته چند سال طول می کشد) در این عرصه، سپس وارد حوزه فقه و اصول شویم؟ یا اینکه باید مقلدانه مباحث اصولی را در کفایه و رسائل بخوانیم و بعدا با تخصص در مباحث فلسفی مجددا مباحث اصول و مبانی آن را مورد بررسی تحلیلی قرار دهیم؟ اصلا تفقه نیاز به تفلسف دارد؟ لطف می کنید اگر بنده را در این زمینه راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف به نظر می آید ناخودآگاه بعضی از نکات و علوم توسط علمای اصولی ما رعایت شده. از طرف دیگر به هر حال علم هرمنوتیک متذکر این امر است که روح مدرنیته تاریخ گذشته را به نفع خود مصادره و فهم میکند و لذا باید با فهم روح تاریخی متون بخصوص متون مقدس از سیطره ی مدرنیته متون را آزاد کرد. اینجاست که هر اندازه متوجه ی روح تاریخی آیات و روایات بخصوص روایات فقهی بشویم بهتر می‌توانیم با آن متون ارتباط برقرار کنیم. بعضا دیده ام که آقای آیت اللّه حیدری می خواهند این کار را بکنند ولی در بعضی موارد طوری افراط می کنند که عملا انسان از کار ایشان مأیوس می شود. به امید آنکه به روشی حکیمانه بتوانیم متون مقدس خود را بازخوانی کنیم تا در امروز تاریخ خود بهتر حاضر شویم بدون اینکه بخواهیم با عقل غربی آن متون را ارزیابی کنیم و گرفتار «قبض و بسط تئوریک شریعت» از دکتر سروش شویم. موفق باشید

28642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: بنده به عنوان یک زن در تاریخ فعلی در مسیر بندگی و سلوک هر چه فکر می کنم با چه انگیزه ای وکیل باشم انگیزه ای ندارم فکر می کنم حضور قلبم خیلی کم می شود اگر ما پهلوان خانم نباشیم یعنی دنبال قدرت و ثروت نباشیم آیا به نیت خدمت به خلق در این شغل خدمت کنیم؟ خوب استاد می ترسیم حب دنیا ما رو از مسیر بندگی خارج کند. استاد بنده حافظ قرآن هم هستم و می توانم در این عرصه به جای وکالت خدمت کنم. اما استاد هر چه فکر می کنم شب ها و روزها نمی توانم تصمیم بگیرم که در کدام مسیر باشم به خدا نزدیکترم. استاد نظر شما چیه بنده با مطالعه سیر مطالعاتی شما سعی می کنم در همه مسائل زندگی پیرو نظر شما باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جهان باید حاضر شد. فکر می‌کنم بعد از مدتی که در امر وکالت حاضر شدید، آن حضور قلب و طمأنیه‌ای که به دنبال آن هستید به‌دست آورید. موفق باشید

28295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد منظور از انسان در آیه «یا أَيُّهَا الإنسان إِنَّكَ كَادِحٌ إلى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» بعضی از انسانها را می‌فرمایند یا همه انسانها منظور است؟ استادی میگفتن همه انسان ها چه کافر چه مومن دارن به قرب الی ا...نزدیک می شوند، ولی یکسری به جمال الهی و یکسری به سمت جلال الهی به خدا نزدیک می شوند، یعنی افرادی مثل شمر و هیتلر متحلق به صفات جلال الهی شدند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که فرموده اند در آن حد که کفار با تجلی اسم جلال از محل رحمت الهی رانده می شوند. موفق باشید

27950
متن پرسش
سلام علیکم: برای رغبت و مداومت بر ترک معصیت و اینکه بتدریج از معاصی فاصله بگیریم، چه نکته مهم و اساسی هست؟ چون بسیاری اوقات قصد ترک معصیت می‌شود ولی مداومت بر آن و نظم در پیگیری آن نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بدانیم خداوند در بستر اسلام در هر زمانی چه جهان گشوده و سراسر کیفی را مقابل ما قرار داده و تنها کافی است بر اطاعت او صبور باشیم؛ عبور از معصیت با آن رویکرد به راحتی فراهم می‌شود و قصه‌ی «انتظار الفرج» به آن معنا نیز خود، فرجی برای انسان به میان می‌آورد. موفق باشید

27902

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد بنده نزدیک به سی سالم هست و از بچگی علاقه ی خیلی شدیدی به فوتبال داشتم الان هم بازی می‌کنم با اینکه تلاش کردم فوتبال رو یه در حد به بازی ببینم ولی هنوز موقعی که میرم بازی می‌کنم برد و باخت و فوتبال خیلی برام مهم هست بعد از بازی هم تا چقدر حس پشیمونی دارم از این احساسم نسبت به فوتبال، ولی نمیدونم چکار کنم استاد اگه میشه من رو راهنمایی کنید فوتبال رو چطوری دنبال کنم؟ اصلا فوتبال رو دنبال کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به رویکردی که دارید إن‌شاءاللّه به مرور حل می‌شود. پیشنهاد می‌شود کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در منظرتان باشد. موفق باشید

27841

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: طاعات قبول. با توجه به کتاب حقیقت نوری اهل بیت این پارادوکس ایجاد شده در ذهن بنده که می توان گفت مقام پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در یک جایگاه هست و یا صرفا در خلقت یکسانند؟ اشاره محی الدین هم در تولد زودتر پیامبر مزید بر پارادوکس من شده است. ممنون می‌شوم کمی مبسوط تر توضیح بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که می‌فرمایند همه‌ی آن ذوات مقدس از نور واحدند؛ مربوط به مقام ولایت و قرب است و به همین جهت مثلاً آنجا که قرآن می‌فرماید: «اولئک المقربون» مصداق آن را علی «علیه‌السلام» می‌گیرند. با اینهمه وقتی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» می‌فرمایند من بنده‌ای از بندگان محمد هستم، نظر به مقام نبوت آن حضرت دارند. موفق باشید

27614

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیزم استاد درموردطب سنتی مطلبی دریکی از مجلات خلق (مربوط به سری مجلات که فکر می‌کنم حاج آقا ناصری هم اینطور که توی قسمت فهرست نامشون رو دیدم باشن) فردی به نام حاج آقا محمد سلطانی استاد فکر می‌کنم ایشون خیلی در زمینه این طب مطالعه داشتن مطالب جالبی دیدم از ایشون استاد بنده نتوانستم به ایشون دسترسی داشته باشم مجله مال شماره ۱۷ خرداد و تیرماه ۱۳۸۹ هست ایشون مباحث معرفت نفس را همونطورکه نظر شماست مدنظر قراردادن اگه خاستین میتونن بیارم خدمتتون شاید بشه اگه ایشون رو پیدا کنیم استفاده کرد مطالب هم در سطح خیلی خوبه پی نوشت مقاله به کتب طبی مثل مفرح القلوب خلاصه الحکمه و همچنین سرح العیون علامه حسن زاده ارجاع داده ممنون استاد گفتم بهتون بگم اگر شما تونستید گیرشون بیارید و صلاح دونستید ما هم بتونیم استفاده کنیم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از رفقایی که در این امور وارد هستند سراغ استاد محمد سلطانی را گرفت. موفق باشید

27461
متن پرسش
سلام علیکم: نسیم انتظاری بر دل است به هوای ماه صیام چنان که دل از رجب و شعبان بوی رمضان می شنود و امیدوارانه به انتظار گشایش عشق از قبل حضرت ساقی و خاتم به آسمان حقیقت می نگرد و در اضطراب زمین تعلق، امید فردای مهمانی خدا را می نگرد. آتش عشق ازلی ندا می دهد آیا شود که ساقی رجب جام گدایی ما را خالی از لطف می خاتم شعبان نگذارد و ما را به وعده وصل فطر ڔؤیت از قبل قرار قدر ماه خدا نایل کند؟ به انتظاری نشسته ایم که خود حکایت وصل می نوازد گویی. زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را زجام باده گلگون خراب کن ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: گرچه بهشتش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش

آنچه در پیش است ماه رحمت و برکت است، ماه ضیافت اللّه است برای حضور در جهانی فرایِ خوردن و خوابیدن تا لقمه‌های وصل، رُخ بنمایاند و جان‌ها، مستعدّ شنوایِ ندایِ بی‌صدایی شوند که افق جان را در منظرشان قرار می‌دهد. چرا که: آدمی فربه شود از راهِ گوش / جانور فربه شود از راهِ نوش.

بد نیست با چند بحث بر روی سایت تحت عنوان «با دعا در آغوش خدا» رابطه‌ای برقرار کنید. موفق باشید

27045

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: از ابتداي سوره حمد تا ایاک نعبد و ایاك نستعین خداوند را به ضمیر غایب خطاب می كردیم حمد غایبی را گفته و مالک یوم الدین را وصف كردیم. چگونه می شود كه یک دفعه ضمیر از غایب به حاضر تغییر می كند و ایاک نعبد گفته می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرام‌آرام محرم می‌شوید تا به امکان رابطه‌ی بدون حجاب برسید. موفق باشید

26828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بعد از مطالعه کتب شما چه کتب دیگری را برای مطالعه برای یک طلبه پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از تفسیر ارزشمند «المیزان» و کتاب‌های ملکوتی حضرت امام، غافل نباشید. موفق باشید

26806

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز۱. آیا می توانیم سنت های ثابت الهی را همچون اخلاق خداوند در نظر بگیریم؟ آیا ما اجازه تصور داشتن اخلاق را برای خداوند داریم یا خیر؟ ۲. با توجه به اینکه پیامبر مکرم اسلام (ص) آخرین پیامبر هستند، و نبوت پایان میابد، اما ما خدایی داریم که پایانی ندارد و سنت ثابت کمک به مومنین و برچیدن ریشه فساد را از زمین دارد. پس این سنت ادامه دارد، آیا ما امام زمان (عج) را در زمان ظهور رسول حق می دانیم؟ ۳. آیا نقش رهبر معظم انقلاب را می توانیم نذیر بدانیم؟ یا خیر نذیر را خداوند باید ارسال کنند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چه اشکال دارد؟ مگر نداریم که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» فرمودند: «تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ اللّه» ۲. نبوت ختم شده، ولی ولایت الهی همچنان در اولیاء الهی ادامه دارد ۳. چرا که نه؟! مگر مقام معظم رهبری ادعای استقلال از شریعت پیامبر دارند؟ موفق باشید

26586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: ۱. می خواستم بپرسم که آیا این وظعیت فعلی جامعه، گرانی و کرونا و... مصداق ایه ۱۵۵ سوره بقره است یعنی امتحانات الهی؟ ۲. طبق تفکر توحیدی همه کاره عالم خداست حال اگر کسی بر اثر کرونا فوت کند یعنی اجل او رسیده بوده و مقدر شده بوده که اینطور بمیرد؟ ۳. طبق احادیث ائمه در آخر الزمان امتحانات سختی گرفته می شود که تعداد زیادی از افراد ریزش می کنند. حال سوال من این است که از کجا بفهمیم که در امتحان های سخت آخر الزمان پیروز بیرون آمدیم یا ریزش کردیم و مردود شدیم؟ ۴. آیا هدف این امتحانات برد و باخت است یا رشد؟ چرا که از حدیث برداشت می شود که انگار در امتحانات اسم افرادی خط می خورد و مردود می شوند و کنار گذاشته می شوند حال آیا این افراد با توبه می توانند برگردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است. ۱. همین‌طور است. ۳. امروز ولایت نایب الامام یعنی ولی فقیه منظور است. ۴. امتحانات الهی برای رشد است ولی اگر توحید‌مان ضعیف باشد در همان امتحان مردود می‌شویم. موفق باشید

26309

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من در منزلی ۲۷ سال است ساکنم که محل حضور جنیان است و حضورشان کاملا احساس می شود. من کتاب جنابعالی را در مورد شیاطین و جنیان مطالعه کردم ولی به جایی راهی نبردم موضوع دیگر فرزند من است که با چیزهایی که در کتاب شما خواندم به نظر می رسد که او را تحت کنترل دارند و من نمی دانم چه کنم لطفا مرا راهنمایی کنید. واقعا به راهنمایی و کمک احتیاج دارم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند یک‌بار آشنایان و یا روحانیِ محل را به خانه دعوت کنید و همراه فرزندتان به نماز جمعه و جماعت تشریف ببرید. موفق باشید 

26199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام در ابتدا: امام علی علیه السلام پس از جنگ نهروان اجازه دادند فراریان جنگ جمل وارد کوفه و بصره شوند و سهم خود را از بیت المال بگیرند آنها در میان کلام علی (ع) بی ادبی می کردند و حضرت یقین داشتند به دست اینان شهید می شوند و بساط حکومت اسلامی برچیده می شود اما خبری از شکنجه و سلاخی نیست. ابن ملجم ملعون ضربت می زند و امیر المومنین می فرماید از همین شیری که من می نوشم به او بنوشانید. در جنگ صفین عمرو عاص که از یک لشکر خطرناکتر بود کشف عورت می کند و علی می داند نجات این ملعون یعنی جنگ نهروان یعنی شهادت خودش یعنی صلح حسن اش یعنی شهادت حسین اش علیهم السلام اما نمی کشد. پس از جمل به خانه ای که عایشه در آن است می رود، زن خانه که شوهرش کشته شده بر علی (ع) دو مرتبه توهین می کند و مرگ می گوید یاران می خواهند ادبش کند علی (ع) می گوید پیامبر فرمود بر زنان مشرک و کافر متعرض نشویم چگونه می خواهید به طرف زن مسلمانی تعرض کنید. آن خوارجی نادان در جمع فریاد می زند خدا بکشد این مرد کافر را به زبان امروزی یعنی مرگ بر.... کافر حضرت می فرماید به من فحش داد یا باید او را فحش داد یا بخشید؟ تصور کن امروز این اتفاق بیفتد پوست از سرش می کنند. دو جوانی انقلابی در کوفه شعری هجو در وصف عایشه بانی کشتار مسلمانان جنگ جمل سرودند فرمان داد هر یک را صد تازیانه زدند و اکنون در حکومت اسلامی که به نام علی است استاد خبر داری در اطلاعات چه می گذرد خبر داری؟ استاد می دانم اهل مطالعه ای کتاب خاطرات دو دکتری که پس از نامه به هاشمی دستگیر شدند را بخوان خونهایی که چکه چکه از بین انگشتانش می چکد را که اعترافی بکنند تا متهم شوند را خواهی دید. یکی از اقوام بی سواد ما با سه فرزند با حقوق اداره کار عکسی از رهبر گذاشته بود و ظاهرا جمله نوشته بود روزگارش را سیاه کردند و در مرحله اول ۴ سال زندان بر ایش بریدند این یک نمونه بسیار بسیاربسیار کوچک است. وای که چه خانواده هایی نابود شدند، چه شکنجه هایی که عقل از سر آدم می پراند در سردخانه ۲۴ ساعت نگه داشتند تا نزدیک مرگ، الان که این سوال را از شما می پرسم بیم دارم نکند به دست اطلاعات برسد. استاد چرا رهبری همچون علی نمی خروشد؟ همه اش که نباید بر سر آمریکا فریاد زد. مگر این علی (ع) نیست که در فرمانش به مالک می نویسد مبادا خون ناحق بریزی که در پیش من و خدا هیچ عذری نداری اگر بگویی رهبر خبر ندارد که منطقی نیست. من کاری به افکار دکتر سروش ندارم اما در نامه ایشان به رهبری آمده است زندانها و بازداشتهای شما خبر از خدایی خونریز و سفاک می دهد. اگر بگویی نمی تواند جلوگیری کند اولا چرا نمی تواند؟ دوما چگونه حکومتی که می خواهد مقدمه ظهور عدل مطلق باشد بر پایه این همه ظلم و شکنجه است؟ پس به قول استاد حکیمی حکومت مسانخ چه شد؟ استاد می دانی خیلی از این شکستن ها و تخریبها در اعتراضات مردم از خود نیروهای حکومتی شروع می شود تا هم دیگران تهییح شود و مستمسک داشته باشند فیلمهایش در اینترنت موجود است. براستی استاد چگونه براحتی می آمدند به حکومت شخص اول و دوم جهان خلقت ایراد می گرفتند و اعتراض می کردند اما استاد شما یک راه قانونی در این مملکت بگو که معلمان، کارگران یا هر کسی بتواند اعتراضش را بیان کند. این که خصوصیت حکومت دینی نیست. خبرداری کارگری که به نماز جمعه رفت بلندگو را گرفت و گفت آقا ما سیاسی نیستیم مخالف انقلاب نیستیم ما چند ماهه حقوق نگرفتیم در اولیات زندگی مانده ایم هیچ کس گوش نکرد بعد که راهپیمایی کردند ۴ سال حبس برایش بریدند. استاد شاید شما خبر نداشته باشد چه در این مکانها به نام دین به نام حفظ نظام می گذرد واقعا قابل وصف و بیان نیست، لرزه بر اندام انسان می اندازد. چرا امام علی (ع) برای حفظ نظام توحیدیش این خوارج که عملا به جنگ آمدند بعد که به کوفه آمدند نگرفت در زندان کند شکنجه بدهد اعترافهای کذب از آنان بگیرد تا حکومت توحیدیش بماند؟ چرا طلحه و زبیر را گرچه می دانست می خواهند قائله جمل راه بیاندازند و بسیار کشته از مسلمانان بگیرند حصر خانگی نکرد؟ استاد یک بار امتحان کن با همه خدمت هایت به انقلاب برای امتحان یک سخنرانی بکن و نظرات مخالف ولایت فقیه از بین علما را بیان کن اما رد نکن آن وقت می بینی در سخنرانی دوم و سوم حتی استاد طاهرزاده از کجا سر در می آورد؟ این شبهات نسل جوان پاسخ می خواهد و گرنه تشیع جنازه سردار سلیمانی که بخش مهمی از آن ناشی از قدردانی از امینیت و غرور ملی بود نه دلخوش داشتن از حاکمیت و این مطلبی است که ما توده ها در بین مردم می بینیم و می شنویم و شاید شما از آن دور باشی و همه را به پای ارادت به انقلاب بگذارید به سرنوشت «یدخلون فی دین الله افواجا» دچار شود و بعد دو باره حدیث «ارتدالناس الا...» مصداق یابد. آنچه ما از شیوه امیرالمومنین علیه السلام آموخته ایم با آنچه می بینیم نمی خواند. حالا شما هر چه می خواهی از توحید و نور انقلاب بگو. استاد نکند به قول شهید بهشتی باز هم انقلابمان تک بعدی شود؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم کم و بیش به این مطالب فکر می‌کنم هر چند در این حد که می فرمایید نیست و عده ای مامورند این طور مطالب را مطرح کنند ولی با توجه به تجربیات اجرایی که دارم به نظر بنده بهترین راه برای عبور از این مشکلات، همین راهی است که رهبر معظم انقلاب پیشه کرده‌اند تا به مرور و با نجات‌یافتن از فتنه‌های دشمن، مردم ما وارد آن نوع خودآگاهیِ لازم بشوند وگرنه نقشه‌هایی که برای ما کشیده‌اند، محقق می‌شود و در تقسیم ایران و قرارگرفتنِ هر قسمتی از آن زیر نظر اسرائیل و آل سعود، موفق می‌گردند. این است که مقام معظم رهبری بنا به قاعده‌ی «برای آبادکردن دهی نباید شهری را خراب کرد» با حکمتِ خاصِ خدایی، سعی دارند این کشتی را در این طوفان به ساحلِ امن و نجات برسانند. موفق باشید

نمایش چاپی