بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24218

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شخصی از جنابعالی پرسیده بود مردم میخوان غذا بخورن من میرم دهنشون را مهر می کنم و شما بهش گفتید معلمی و زود اذان میگی. بنده خواب دیده بودم امام زمان (عج) دیدم به من چشمک زد من شروع کردم به دعا و گفتم خدایا ظهور امام زمان نزدیک بگردان من را هم از یاران حضرت قرار بده حضرت دستش را بالا آورد و گفت الهی امین. میشه بزرگواری کنید پدری کنید خدا وکیلی نظرتون رو بگید. آیا امکانش هست یار امام بشم؟ ببخشید جواب را به ایمیل شخصی ندید همینجا لطفا جواب بدین. ایمیل شخصی برام ارسال نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به جواب سوال شماره ی ۲۴۲۱۷ رجوع فرمایید. موفق باشید

23746

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاجی: مطلبی را در جواب سوال ۲۳۷۲۷ فرمودید. خواهشمندم من را هدایت نموده و از کج رویها جلوگیری فرمایید. لذا لخت و بی پرده صحبت می کنم. دیدم یکی از دوستان انتقاداتی به برنامه عصر جدید اعلام داشته و استاد نیز. بنده خواهش دارم به عنوان نظر یک کودک این برنامه و حدیث پایانی آن که انسانها معادن طلا و نقره اند را ببینید. واقعا برکات این برنامه بیشتر از آسیبها است. آنکه دگم و متحجر است اینها را نمی فهمد. این همه یاد شهدا. این همه ارتباط میان اقشار مردم. این همه مصادیق معرفی مردم به یکدیگر. ما دچار یک بسته بودن افکار شده آیم که بدون شناسایی همدیگر فقط با حکم به ظاهر و شنیده ها همدیگر را تکفیر می کنیم. میراثی از گذشتگان. ابزاری برای دشمنان. آیا هیچکدام از ما مذهبی ها توانستیم کار تشکیلاتی مثل برنامه خندانه کنیم و بسیاری از نفوس را سرگرم کنیم. بدون هیچ بی حجابی. یاد شهدا. جمع آوری اموال برای بی بضاعت ها. راه اندازی ابزارهایی برای شناسایی استعدادهای جوانان در مقیاس کشوری. حالا موسیقی و ... شد ابزار تکفیر. خاک بر سر ما. ما خود خواهیم. ما فقط ولایت و جناب امیر را ابزاری برای تکفیر و تفسیر دیگران کرده ایم. بین خانواده ها اختلاف ایجاد کرده ایم. همه را به جان هم انداخته آیم. اگر خروجی جلسات ما افزایش تحمل دیگران شد و جذب حداکثر درست است والا جلسات ما تعطیل شود به نفع ظهور است. مقدمه ظهور شناسایی ابعاد واقعی انسانها به یکدیگر است. بازی با توپ والیبال رکورد گینس را زدن آن را به خانواده شهدا هدیه دادن و اعلام کردن که رکوردها را شهدا شکستند چیز بدی در این برنامه هاست. تو را به خدا به استاد بفرمایید این نحوه رفتار مثل تکفیر ملاصدرا بدون فهم غایت و مراد اوست. بنده بین جوانها سالهااست قریب ۱۵ سال کار فرهنگی می کنم و همینجوری نظر ندادم. جوانی از مریدان استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن سوال در این بود که خطر مشغول کردن مخاطبان آن برنامه به اموری که افق فکری آن‌ها را باز نمی‌کند چرا باید باشد تا با روبرو شدن با موضوعاتی که نیاز به اندیشه و بصیرت دارد آن‌ها در نمانند و از طرفی انتقاد به یک برنامه با تکفیر فرق می‌کند. موفق باشید

19163
متن پرسش
سلام استاد: درباره روح زمانه توضیحات خیلی خوبی دادید اما تعریف خود روح زمانه برام روشن نشد؟ توضیحات شما درباب اهمیت اون و روایات بود، ولی خود روح زمان یعنی چی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع وجودی و وجدانی است و تعریف‌بردار نیست، بلکه انسان باید آن را احساس کند. مباحث شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» برای چنین احساسی کمک خواهد کرد. موفق باشید

18859
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد فرزانه و عزیز: جناب استاد می خواستم بدانم بر اساس چه منبع یا مدرک در کتاب فرزندم اینچنین باید بود آمریکایی ها را عمل زده ترین مردم جهان معرفی نموده اید؟ با تشکر والتماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع که آمریکایی‌ها عمل‌زده‌ترین مردم جهان‌اند؛ یک موضوع روشن از طریق کارشناسان جهانی است. حتی از نظر خود استراتژیست‌های آمریکا. مرحوم نیل‌پستمن در کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» این را به‌خوبی نشان می‌دهد. موفق باشید

33696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

المنه لله که در میکده باز است. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: اگر بر اساس دیدگاه صدرای جان بشر، آن به آن از نفحه توحیدی قیامت می‌گردد و جلوه ای نو از آفرینش هویدا می‌گردد، پس جایگاه آن یوم الدینی که در قرآن بدان اشاره شده است و در آن روز خورشید خاموش و ارض هموار می‌گردد چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حالت، نهایت حضوری است که جان بشر در نهایی‌ترین منزل با آن روبه‌رو می‌شود و همه آن مقدمات منجر به آن حضور می‌گردد. موفق باشید

31994
متن پرسش

سلام: آقای صمدی آملی در جایی می‌گوید اصل جمله دکارت که «من فکر می‌کنم پس هستم» مربوط به ابن سینا هست که به نظر ایشون دکارت باید ذکر می‌کرده که بوعلی این جمله را گفته حال سوال من اینست که اگر این حرف درست باشد پس تاریخی با دکارت شروع نشده و روح جدیدی در تاریخ با آقای دکارت دمیده نشده نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه این‌طور نیست. آنچه ابن‌سینا می‌گوید اساساً با جمله دکارت متفاوت است. جناب ابن‌سینا در این‌که انسان با نظر به علم به خود به صورت حضوری امکان شک برایش منتفی است، سخن به میان آورده. و این غیر از آن است که جناب دکارت بنا دارد مبنای سوبژگیِ انسان را به میان آورد که از طریق کانت به رشد کامل رسید و عملاً تاریخ جهان انسان مدرن پیش آمد. درک سخن دکارت با فهم تاریخی که او در آن است ممکن است. نباید سخن متفکران غربی را در دل فلسفه خود تفسیر کرد زیرا در این صورت باز در محدوده فلسفه خود می‌مانیم و توصیه بنده به رفقایی که فلسفه اسلامی می‌دانند آن است که گمان نشود فقط یک فلسفه داریم، غافل از آن‌که فلسفه‌ها داریم. موفق باشید      

31468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من خیلی به راهنمایی تون نیاز دارم. خانمی ۲۸ ساله هستم و فارغ التحصیل رشته فیزیوتراپی. تقریبا ۵_۶ سالی هست که فضای فکریم عوض شده و کتب شما رو مطالعه کردم و مدتی در مجموعه ای کار تربیتی می‌کردم. از اون موقع نسبت به رشته تحصیلیم بی میل شدم و هرکاری می‌کنم توان و کشش روحی برای مطالعه کتب رشته تحصیلی خودم رو ندارم. فعلا بخاطر شرایط مالی (شوهرم سرباز هست) مجبور هستم کار کنم اما همش عذاب وجدان دارم از اینکه بخاطر درآمد دارم کار می‌کنم و نیت اصلیم خدمت نیست. از طرفی بخاطر عدم سعه صدر کافی و شرایط خلق و خویی که دارم مناسب کار تربیتی نیستم و می‌دونم تو اون حیطه هم موفق نمیشم. الان نزدیک به ۴ ساله که کلافه هستم و از این بلاتکلیفی دارم زجر می‌کشم. هرچی سعی می‌کنم خودم رو قانع کنم که من میتونم تو رشته فیزیوتراپی زمینه ساز تمدن اسلامی بشم و نقشی در ظهور داشته باشم اما باز موقع کار و مطالعه علمی روحم کشش نداره و خیلی زود خسته میشم. از اینکه وقتم داره به بطالت میگذره خیلی در عذابم. اما هرچی فکر می‌کنم نمیتونم برای خودم هدفی در نظر بگیرم و خودم رو در مسیرش قرار بدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها با حضور در جمع انسان‌ها، انسانیت خود را بسط می‌دهند. این‌که از طریق رشته فوق، راه انس و خدمت با مردم را وسیله نزدیکی بیشتر به خدا کنید امری که خداوند برایتان پیش آورده؛ به فال نیک بگیرید و در دل همین حضور، روحیه عمق‌دادن به انسانیت خود را رشد دهید. موفق باشید

30361

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد بنده در بحث حرکت جوهری هستم. همراه بچه های کلاسمون تصمیم گرفتیم درس رو متوقف کنیم در این ماه و بیشتر در مورد این ماه های عزیز گفت و گو داشته باشیم که بهره کافی از این ماه ببریم. شما پیشنهادی دارین برای ما که در کنار گفت و گو ها به اون بپردازیم و استفاده کنیم؟ استاد بنده در خودسازی هستم و خیلی به راهنمایی نیازمندم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحثی که در رابطه با ماه رجب شده است، کمک خواهد کرد. بخصوص دو بحث اخیری که در بنر سایت گذاشته شده است. موفق باشید

30248

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود بر استاد بزرگوار: خواهشمندم در مورد اينكه چرا بايد قرباني كرد و حيوانات رو ذبح كرد تا كفاره كناهان قرار گيرد؟ آيا با ريختن خون حيوانات و دست و پا زدنشان در هنگام ذبح رنج و دردي كه حيوان مي‌كشد خدا راضي می‌شود؟ آيا نمي توان از طرق ديگر خدا را راضي کرد؟ آيا در ريخته شدن خون حيوانات و خورده شدنشان الزامي براي بشر است؟ آيا نمي‌شود با خوردن گياهان در آرامش بود و خون حيواني ريخته نشود؟ ممنون و سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند در حین ذبح حیوان حلال‌گوشت به عنوان قربانی، نفسِ بهیمه‌ی انسان بدان معنا قربانی می‌شود تا در ساحتی برتر حاضر گردد. موفق باشید

29369
متن پرسش
سلام بر استاد: بعضی از معرفت جویان، از نحوه پاسخگویی رفقا به سوالاتشان اعتراض کردند. بی زحمت اگر وقت فرمودید ملاحظه بفرمایید و اگر صلاح بود به رفقای عزیزتر از جانمان بفرمایید که: بخدا ما هم می‌دانیم شما منظوری ندارید ولی به هر صورت این فضا مجازیست و لحن مشخص نیست، پس سعی کنند کمی گشاده رویی را در کلامشان پررنگ کنند چرا که اکثرا غرور برداشت می‌شود در فضای مجازی. این فضا سواد خاص خودش را هم می‌طلبد دیگر... برای این مخاطب فرّار و همچون ماهی ... یک لحظه لبخند یا روی خوش هم یک لحظه است. البته من که باشم که در مورد ایشان اظهار نظر کنم فقط بحث برادری است و حرفهایی که می‌شنوم چون این موضوع پر تکرار بود، یک نمونه برایتان فرستادم، حدودا بیست مورد دیگر به بنده گفته شد. می گویند: خواهش می‌کنم به استاد طاهرزاده بگین بعضی شاگرداشون خیلی بد اخلاقن. به خداوندی خدا پیامی که الان به شما دادم و جوابم رو به این خوبی گرفتم رو دادم به یکی از بچه های اصفهان که معروفه که شاگرد استاده بخدا جوری باهام حرف زد که سه روز حالم بد شد. آخه اون استاد کجا اینها کجا؟ تو رو ارواح جدت به استاد برسون پیام من رو. یک کیلومتر متن نوشتم برای طرف، تعریف تمجید، خوش به حالتون در جوار استادید، خوش به سعادتتون این مباحث رو کار می‌کنید و هزار تا چیز دیگه نوشتم: به من جواب داده: علیکم السلام. همین! انصافا همین! خب معلومه اینم نوشته که سلامه بی جواب نمونه دیگه. شما میگید حتما کار داشتن. حتما مشکلی پیش اومده براشون. من قبول می‌کنم ولی خب چرا شما الان اینجوری جواب ندادی. چرا استاد با اون همه شلوغ بودن سرش اونجوری جواب نداد؟ نمیتونم توجیهی براش پیدا کنم. این رفتار باید اصلاح بشه و شما هم حتما به استاد بگید که خبر داشته باشن. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از رفتار بعضی از رفقا گله مندم. موفق باشید

28914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در جلسه ی تفسیر روز شنبه در تفسیر آیه ۵ سوره ممتحنه گفتید که ما در اسوه قرار دادن حضرت ابراهیم (ع) یک چیز را نباید مورد نظر قرار بدهیم و آن این است که نسبت به آن ها (دشمنان خدا و انسانیت) هیچ گونه دلسوزی نداشته باشیم. یعنی این که برای کسانی که در این جریان گرفتارند و قدرت تفکر را از آن ها گرفته شده است (مانند کسانی که در درون جریان غرب فکر خود را از دست داده اند و در این جریان گرفتارند) جامعه اسلامی برنامه ای برای هدایت آن ها نداشته باشد؟ و مگر قصد حضرت ابراهیم (ع) از دادن وعده استغفار و بخشش به عمویش به شرط آوردن ایمان هدایت نبوده است؟ تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً در ذهن ندارم که چنین چیزی عرض شده باشد. آن قسمت از آیه استثناء است که حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» به اصطلاح پدر خود که گرفتار شرک است؛ وعده‌ی استغفار می‌دهند. آیه‌ی مذکور این مورد را به عنوان این‌که حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» اسوه‌ی ما باشند، استثناء می‌کنند. موفق باشید

28729
متن پرسش
عرض سلام و ادب: بعد از گوش دادن صوت های حرکت جوهری سوالی برایم پیش آمد که وقتی می‌گوییم زمان مختص ماده است و وقتی از ماده خارج شویم دیگر با عالم بی زمانی روبرو هستیم با این احوال چرا قرآن از مدت قیامت سخن می‌گوید و یا کفار می‌گویند یک روز یا ۲ روز در دنیا بودیم که نشان از زمان داشتن ولو به مقدار کم هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان به این معنا که در اثر حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید پدید می‌آید که همه ناشی از حرکت است؛ نداریم إلاّ مقایسه‌هایی که همان تأخیر و تقدم می‌باشد. آری! در جایی می‌فرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» ملائکة اللّه که سیر از عالمِ ارض به عالم عرش دارند، یک روز آن سیر برابر پنجاه هزارسال است نسبت به سال‌های دنیا. و یا آن‌جا که می‌فرماید: «وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یک روز نزد خدا مانند هزار سال از سال‌های شماست؛ بیشتر می‌خواهد غیر قابل شبیه بودنِ آن شرایط را با این شرایط روشن کند وگرنه آن‌جا حرکت زمین و خورشید نیست که این نوع زمان‌ها باشد. موفق باشید     

28140

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ۱. استاد بنده گاهی احساس می‌کنم در مطالعه ضعیف هستم و کسانی رو که این استعداد رو دارن که کتابهای زیادی رو میخونن غبطه می‌خورم، می‌خواستم در دوره تند خوانی شرکت کنم که مطالعات بیشتری داشته باشم، بنده خانه دار هستم. خواستم ببینم شرکت در دوره های تندخوانی لزومی داره؟ یا نه این استعداد رو آرام آرام با اضافه کردن مطالعات بدست بیارم؟ مثلا حضرت آقا در این دوره ها شرکت کردن یا نه به مرور این استعداد رو بدست آوردن؟ یا این که ایشان فرازمانی مطالعه دارند؟ ۲. انس با قرآن ندارم، هر کار می‌کنم انگار نماز و قرانم هنوز شده زورکی، که برم یک صفحه قرآن برای انجام وظیفه بخونم ،لطفا جواب رو در کانال بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمی‌کنم نیاز به دوره‌های تندخوانی باشد. انسان باید در موضوعاتی که اندیشه‌ساز است بدون هر شتاب و عجله‌ای، تأمّل کند. ۲. قرآن حاوی حقایقی است تا انسان در جهانی بس گشوده و کیفی وارد شود. وقتی با این رویکرد به قرآن رجوع شود حتماً علاقه‌مند خواهید شد که مطالب را دنبال کنید. موفق باشید

27693
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد عزیز: ضمن تبریک روز معلم به ساحت شما، و تشکر از همه آنچه در جان ما کاشتید استاد جان در پاسخ سوال ۲۷۶۶۰ فرموده بودید، یک سمت دین نادیده گرفتن ضعف های دیگران است خوب آیا باید برای ملاقات خداوند به همه اینها عشق هم بورزیم در همین سطح پایینی که ما هستیم؟ هر کار می‌کنیم و سعی می‌کنیم عمل آنها را خوب جلوه دهیم نمی‌شود، قلبمان با آنها همراه نمی شود، مخصوصا اینکه دوست دارند ما در کنار آنها باشیم وقتی کارهای لغو و بیهوده انجام می‌دهند کاملا در این زمینه قدرت تفکر از من گرفته شده مگر می‌شود انسان خود را قانع کند که احوالاتی را نداشته باشد بعد به خاطر رعایت احترام و محبت به آنها در حالات وهمی و بچگانه آنها شریک شد؟ مثلا پای تلفن، مثلا تلوزیون دیدن، مثلا دورهمی های بی فایده که روایت هم می‌خوانند که از زیارت خانه خدا هم بالاتر است حتی اگر بیهوده باشد، مثلا بیرون رفتن های بدون برنامه ریزی و بدون زمان مشخص، مثلا بیدار ماندن تا ۱۲ نیمه شب،... کمک کردن به آنها یک چیز است، نشستن پای حرف های بیهوده یا کارهای بیهوده آنها که روح ما را هزار جا پراکنده می‌کنند یک چیز است. استاد من تا جایی که غفلت نکنم، به پدر و مادر خودم و والدین شوهرم احترام می‌گذارم و به آنها محبت افعالی می‌کنم به خاطر رضای خدا، ولی هر چه می‌کنم نمی توانم با قلب ام به آنها متمایل شوم و حس نفرت از رفتارهایی آنها مرا می‌گیرد چون برای رها شدن خودم از این لغویات قبلا متنفر شده ام. آیا این گناه است؟ دنیای من، کاملا با دنیایی آنها متفاوت است. چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» می‌فرمایند: با عمل آن‌ها مخالف باشید و نه با خود آن‌ها. آری! محبت به مردم، غیر از همراهی با آن‌هاست. با محبت و احترام، زمینه‌ی علاقه‌مندشدن به دین را در آن‌ها باید فراهم کرد.

27238
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت اگر خواست مردم جوامع مطابق اراده اولیاء الله نباشد و در مسیری غیر از آن مسیر بخواهند حرکت خویش را پیش ببرند، حضرت حق با وجود اختیاری که به آن ملتها داده ولی در عین حال راه و مسیری را بر اولیاء الهی و دلهای آماده اشراق و نفحه الهی می گشاید تا نشانه ای باشند برای مردم جهت عبور از راه های غیر ناب و توحیدی و اجازه ندهند حقیقت زیر حکومت های غیر الهی گم شود مثل کربلا که اباعبدالله (ع) که با شهادت خود و با آن رویای صادقه ای که رسول خدا فرمودند خداوند می خواهد تو را کشته و خانواده ات را اسیر می بینند، راهی را می گشایند که تاریخ از آن ساخته و تغذیه خواهد شد و در عین حال مانعی برای تداوم انحرافات اموی گشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همواره همین‌طور بوده و به همین جهت می‌توان گفت خداوند همواره حجت را بر مردم تمام می‌کند تا راه را از چاه تشخیص دهند. مشکل وقتی است که انسان‌ها با آلوده‌شدن به گناهان، حجت‌های خدا را درک نمی‌کنند. موفق باشید

27145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به این که علامه حسن زاده آملی هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ دینی انسان بسیار بلند مرتبه ای هستند. اگر ما هم بخواهیم به دروازه های علم راه بیابیم باید چه کار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش خودشان، قرآن و برهان و عرفان. موفق باشید

26188
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزيز: در ساليان گذشته، يكي از عزيزان و فرماندهان سپاه صحبتي داشتند در خصوص جمله حضرت امام خميني كه فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد كرد» و در اين راستا اشاره كردند كه در زمان جنگ تحميلي در بسياري از عمليات هايي كه پيروزي بزرگي به دست مي آمد، بعد از آن يك شكستي نيز اتفاق مي افتاد و با اين محتوا تحليل مي كردند كه اين از الطاف الهي بوده تا رزمندگان اسلام دچار غرور نشوند و يا اگر دچار غرور شده اند اين پيروزي ها را از الطاف الهي بدانند. آيا به نظر شما اتفاقات اخير، حمله مقتدرانه موشكي و بعد از آن سقوط هواپيماي اكرايني مي تواند در اين راستا باشد. با توجه به اينكه در ظاهر امر نيز هيچ يك از فرماندهان سپاه و مسئولان كشور در بيانيه هاي اوليه اين پيروزي، اسمي از قدرت و خواست الهي مطرح نكردند. حتي اين قضيه نيز در سطح جامعه و در ميان اطرافيان قابل مشاهده بود كه هيچ كس دست خدا را نديد. در صورتي كه سپاه در مواردي مشابه بخصوص دفعه اولي كه پهباد آمريكايي را چند سال پيش در كنترل خود گرفت به قدرت الهي اذعان نمود. شايد اتفاقات اخير هشداري است الهي براي ديده شدن قدرت و خواست الهي در پيروزي ها و موفقيت هاي جبهه مقاومت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همچنان‌که قبلاً عرض شد در این موارد که جبهه‌ی توحید در مقابل استکبار پیروز می‌شود، شیطان بیکار نیست. ولی همین امر موجب می‌شود تا ضعف‌های ما معلوم و برای حضور در تاریخی گسترده‌تر آماده شویم. موفق باشید

25337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم و رحمة الله: وقت شما بخیر. استاد گرامی، من خانم خانه‌داری هستم که مدتی است برای کمک به اقتصاد خانواده خودم و نیازمندان به یک شغل خانگی هم می پردازم. در روز حدود یک ساعت وقت برای قرآن خواندن و دنبال کردن سیر مطالعاتی شما در نظر گرفته ام. حال سوال من این است که وقتی من کسانی را می شناسم که از نداری خود و فرزندانشان به معنی واقعی کلمه با شکم گرسنه می خوابند آیا جا ندارد که از همان یک ساعت هم صرف نظر کنم و باز هم بیشتر به کار بپردازم تا ان شا الله بتوانم بیشتر یا زودتر به آنها کمک کنم؟ از اینکه همیشه روشنگر ذهن و دل ما بوده اید متشکرم. حق نگهدارتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور مشخص کسی باشد که با شکم گرسنه بخوابد و بتوانید در رفع گرسنگی آن اقدام کنیم، هیچ راهی به ارزش آن کار نیست. می‌ماند که گاهی باید به صورت عمیق‌تری دلسوزی نمود به آن معنا که گفت: «سرشک از رُخم پاک کردی چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نریزد». سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» در عین رفع نیازهای جزئی دلسوزی‌آن‌ها آن بود که چنین نقیصه‌هایی در عالم وجود نداشته باشد. موفق باشید

25302
متن پرسش
استاد سلام: در آیه ۴۸ سوره ابراهیم «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»، منظور از تُبَدَّلُ در این آیه چیست و چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمینی که چون موجودی زنده، زنده و بیدار است و حرف می‌زند. تمام زمين از اين حالت دنيايى‏اش در مى‏ آيد و تغيير مى ‏كند. پس نبايد انتظار داشت كه انسان‏ها در آن عالم، بدنى با خصوصيات بدن اين دنيايى داشته باشند، بلكه بدن اخروى هركس، چه در برزخ و چه در قيامت متناسب با عوالم اخروى -اعم از بهشت يا جهنم- خواهد بود. عوالم بهشتى و تنعم انسان‏ها در آن عوالم، زوال پذير نبوده و دائمى است، لذا قرآن مى‏ فرمايد: «هُمْ فيها خالِدون» يا مى ‏فرمايد: «جَنَّةُالْخُلْد» يعنى بهشتى پايدار. دوام و زوال ناپذيرى بهشت‏ ها و جهنم ‏ها و نبودن پيرى و شكستگى و مريضى و دردها در بهشت، همه گوياى اين حقيقت است كه قوانين حاكم در آن‏جا غير قوانين اين دنيا است. موفق باشید

34219
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب و احترام. خداوند منان رو شاکرم بسیار زیاد که در سیر دادن بندگان حقیر و روسیاهی چون ما بواسطه کلام شما دریچه ای جدید را به سوی ما گشود که بعد از شنیدن معارف الهی و لذت شنیداری که حاصل می‌شد ما را سوق داد به سوی چشیدن لذت بیکرانه حضور در محضر حضرت محبوب ازلی که جنسش به قول استاد چشیدنی است الحمدلله. استاد گرامی شاید باور نفرمایید اما ما و گروهی از دوستان نزدیک به چهارسال است هفتگی و مستمر، حضوری و غیر حضوری در فضای مجازی، کتاب خویشتن پنهان و برهان صدیقین و حرکت جوهری و بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده ایم و مباحثه وار پیش می‌رویم و البته در کنارش صوتها و مقالات و کتابهای دیگر را مخصوصا مناسبتی هم به جد مرور می کنیم اما همین چهار کتابی که عرض کردم با مباحثه و تکرار و تمرین در مصادیق، دریچه ای جدید را که بالخصوص، نقطه عطف آن ماه های مبارک رمضان است، به رویمان گشوده که خود را با هویتی جدید در این تاریخ می یابیم هویتی که قرار است نقشهایی بر اساس مقتضیات این زمانه برای ما بگشاید و خداوند رحمان انگار مشغول پرورش بندگان است برای حضوری همگانی و البته مخصوص به کرامت کریمانه خویش. این حرفها را من باب روایتی از امام صادق علیه السلام عرض کردم امام صادق عليه السلام در ذيل آيه‌ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترى‌ها، رزق‌ها، احسان‌ها و هدايت‌هاى اوست بازگو كن. «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله» کاری جز دعای خیر برای استاد گرامی از دست این شاگردان حقیر بر نمیاید پس فراوان دعاگو هستیم ان شاءلله تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) مؤید و موفق باشید. اما استاد بزرگوار مساله ای است که مدتها درگیرم کرده بود و الان به وضوح خودنمایی می کند و مانند مانعی جلوی راهم را می‌گیرد اینکه در درونم پر از آرامش است به حول و قوه الهی با جلوه گری هایی که از جنس ظهور حضرت حق است در اتفاقات ریز و درشت با حضرت حق مدتها به گفتگو هستم و می‌بینم او را که جلوه نمایی می کند و دایم اظهار لطف کریمانه، نگاهش را حرفش را محبتش را و... را می بینم و قابل وصف نیست. گاهگاهی که حتی عشقبازی می کنم و به شوق این عشق زندگی را ادامه می‌دهم. «حتی القاک و قد وفیت بعهدک و میثاقک فتغشینی رحمتک» اما در بیرونم ابا دارم از بروز دادن، می‌ترسم بگم و از دست بدهم. می‌ترسم بگم و باور کنم منم هستم و گاهی هم که زبان به گفتن می گشایم واضحا می‌بینم که زبانم چیزی دیگر می گوید انگار می ترسد و به جای دیگری می زند و با دیگران هم گفتار می شود البته در جمع خوبان و هم مباحثه ایها گاهی همان که می‌چشیم بر زبان می آید و در جمعی خوش فی شغل فاکهون می‌شویم اما به وضوح تازگی در اذیتم از زبانی که با درونم سازگاری ندارد. شغلم که مدیریت امور فرهنگی است می طلبد که سخنور خوبی باشم که قبلا هم بودم و می توانم بگویم حراف خوبی بودم اما دیگر سخنانم با درونم نمی خواند و زبانم الکن دارد می شود. به وضوح می چشم که «یفقهو قولی» ام به مشکل خورده تا حدی که دیگران هم متوجه تلونم شده اند وقتی خودم هستم در کمال آرامش و طمانینه به الطاف حضرت حق و وقتی با دیگران هستم انگار پوسته قبلی ام در حال ترک برداشتن و این صدای شکستن دایم بلند تر می شود و انگار نفسم می‌خواهد با پوششی موقت این پوسته در حال ترک را از دیدها مخفی کند. به زبان ساده بگویم آن حالتی که در کنار دیگران دارم حس واقعی ام نیست و انگار در حال نقش بازی کردنم که کسی نداند اندرونم چیست و این دوگانگی کم کم دارد مشکل ساز می شود مخصوصا در کار. سوال اول: به شدت از «یحسبون انهم یحسنون صنعا» می‌ترسم که نکند گرفتار وهمیاتم و این عشقبازی درونی کوهی است از نفسانیات که فرو می‌ریزد. چگونه از تردید حقیقت و مجاز رها شوم و بدانم که توسلاتی که به حضرات معصومین علیهم السلام دارم و حضور کریمانه شان را در این الطاف می بینم و عشقبازی با حضرت حق را از ایشان الگو و درس می گیرم واقعی است یا ساخته های نفس چموش و شیطان لعین؟ سوال دوم: چگونه درونم بیرونم را یکی کند و راحت شوم از ریای معکوسی که می‌ترسم از اینکه پرده درافتد و خلق با خبر از غوغای پر شور درونم شوند گاهی با تمام وجود می خواهم فریاد بزنم و به همه نشان بدهم مثلا در این لبخند زیبای فرزندم، خداوند عز و جل چگونه عشقش را به من هدیه کرده یا در این نهیب غریبه ای با من چگونه خداوند رب العالمینی خود را دارد به من نشان می‌دهد و... اما سکوت می کنم و تمام فریادم قطرات اشکی می شود که عاشقانه در لذت با رب جاری می شود که آن هم هدیه اوست. ترسم از برملا کردن این حالات و زبان گشودن به حقیقتی که در درون با من راز می گوید، مرا به خلوت هدایت می کند و از طرفی، انجام تکلیف، مرا به حضور پر رنگ در اجتماع مخصوصا در این برهه که زمان جهاد تبیین است و شغلم به شدت مرتبط با این امر است می‌خواند و البته در این حضور اجتماعی زبانم مثل دیگران به عادت گفتارهای روزمره می‌چرخد و ناسازگاری اش گوش خودم را می‌خراشد چون جمع ها را محرم این حرفها نمی‌دانم و آنها این حرفها را انگار نا آشنا می دانند چگونه جمع کنم؟ و از این دوگانگی آزاد شوم تا تمام شود. آن چیزی که مرا هنوز به چشمم می آورد و نکند اشتباهی بزرگ در همه اینهاست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در ابتدا این غزل خوب مولوی در دیوان شمس تبریزی را با شما در میان بگذارم که می‌فرماید:

تن مَزَن ای پسر خوش‌دم خوش‌کام بگو                بهر آرام دلم نام دل آرام بگو

پرده من مَدَران و در احسان بگشا                         شیشة دل مشکن قصة آن جام بگو

گر در لطف ببستی در امید مبند                           به سر بام بر آی و به لب بام بگو

چون‌که رضوان بهشتی تو صلایی برده                 چون‌که پیغمبر عشقی حِلِهْ پیغام بده

سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو                     صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو

آه زندانی این دام بسی بشنیدیم                           حال مرغی که رهیده است از این دام بگو

شرح آن بحر که واگشته همه جان‌ها اوست           که برون است ز ایام ز اعوان بگو

وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی                    سخن خاص نهان در سخن عام بگو

ور از آن نیز بترسی هِلِه چون مرغ چمن                 دمبدم زمزمة بی اِلفِ و لام بگو

همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر                 سخنی زان لب شیرین ز سرانجام بگو

نکتة روح‌فزا از دهن دوست بیار                           نامة خوش‌خبر از عالم اسرار بگو

و منظور عرضم بیشتر این بیت بود که می‌فرماید:

وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی                    سخن خاص نهان در سخن عام بگو

این‌جا است که فکر می‌کنم اگر با نور قرآن و روایات مأنوس شوید، جانتان در ارائه حقیقت با آرامش کامل سخن خودش را به میان می‌آورد. در مورد نکته آخر که فرموده‌اید به نظر بنده این دوگانگی و ریا به حساب نمی‌اید. آری! باید آمادگی افراد را در نظر گرفت و عقل آن‌ها را مخاطب قرار داد و نه احساسات آن‌ها را. مگر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نفرمودند: «انّا معاشر الانبیاء کلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران در حدّ عقل مردم با مردم سخن می‌گوییم. موفق باشید

31659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد گرامی از محضرتان دو سوال داشتم: ۱. همواره به رعایت تعادل در امور انسان توصیه می شود و گفته می شود که نباید کاری انسان را از کار دیگر بازدارد از طرفی پیوسته در انسان انگیزه هایی برای بر هم زدن تعادل پیش می آید. مثلا یک نفر کاسب است و می بیند فلان زمان بهتر می تواند سود کند و انگیزه پیدا می کند که از این فرصت برای کار و تلاش استفاده کند و از رسیدگی به جسم یا صله رحم در آن مقطع زمانی باز می ماند. ملاک ما کلا چه باید باشد که بفهمیم تا چه حد باید به رعایت تعادل در برنامه های زندگیمان پایبند باشیم و تا چه حد بهتر است انعطاف داشته باشیم؟ ۲. آیا برای ما خانمها پسندیده است با اقوام نزدیک ولی نامحرم مانند مردان کاملا غریبه رفتار کنیم؟ مثلا احوالپرسی نکنیم و تا می شود رفت و آمد و دید و بازدید را کم کنیم و....؟ آیا این کار تاثیر مثبت در سلوک ما دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در حوزه وظیفه شرعی و آموزه‌های دینی، انعطاف‌داشتن انسان را از تعادل خارج نمی‌کند زیرا خود شریعت چنین انعطاف‌هایی را جایز می‌داند. ۲. اقوام و خویشان حقوقی دارند که رعایت حقوق و احترام به آن‌ها لازم است. شرع و عرفِ مسلمانان آن حقوق را تأیید می‌کند. موفق باشید

31255

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: ببخشید برای یک جوان ۲۲ ساله شما چه کتاب هایی رو پیشنهاد می کنید پیش از ازدواج مطالعه کنند؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما توصیه‌های مولایمان علی «علیه‌السلام» به فرزند جوان‌شان حضرت امام حسن «علیه‌السلام» در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه می‌باشد که روی سایت در قسمت کتب تحت عنوان «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در دو جلد قرار دارد. موفق باشید

31153
متن پرسش
با سلام و احترام: در مورد سوال 31137 استاد جان سوال بنده این بود که چرا حضرت رضا علیه السلام فرمودند «از» شرایط توحید، ولایت است مگر توحید شرط دیگری غیر از ولایت هم دارد؟متشکرم و التماس دعا دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید، یک نگاه است به حقیقت و اگر مظاهر آن حقیقت مد نظر نیاید عملاً در حد یک باور انتزاعی میماند و این برای انس با خدا کافی نیست. باید انسانها در عین نگاه توحیدی به عالم و آدم، مظاهر تام و تمام توحید را بیابند و زیر سایه آنها موحدانه زندگی کنند. موفق باشید

30765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام، ببخشید که وقت گرامیتان را گرفتم: ۱. آیا این حرف درست است که ائمه «علیهم السلام» سعی می کردند منافق ها را در همان نفاق خود نگه دارند و نگذارند کفر و نفاق خود را علنی کنند. به طور مثال زمانی که یزید کفر خود را علنی کرد، سیدالشهداء «علیه السلام» قیام کردند تا او را به همان نفاق قبلی اش برگرداند؟ (البته منظور بنده این نیست که قیام حضرت تماماً برای این کار بوده است) ۲. به چه دلیل نباید بین عرفان و فلسفه خلط انجام شود؟ خدا ان شاءالله شما را برای ما نگه دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آن بود که برخورد مستقیم با منافقان که به ظاهر مسلمان بودند، نکنند تا جامعه حالت دو قطبی پیدا نکند و زمینه‌ی برگشت آن‌ها نیز فراهم باشد. ۲. عرفان با قلب و شهود جلو می‌رود و فلسفه با عقل و استدلال. موفق باشید 

30348

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: برای فهم دقیق کتب یک متفکرِ دارای نظام فکری که الفاظ آن، بار معنایی متناسب با نظام فکری آن متفکر را دارد، نیاز به استادی است که قبل از شروع آن کتب یا در حین مطالعه آنها، منظومه فکری شخص و ادبیات او را در چند جلسه توضیح و تشریح کند. می‌خواستم بدونم که شاگردی دارید که این کار رو بتونه انجام بده؟ اصلا این نکته ای که گفتم به نظرتان درست هست یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته، نکته‌ی درستی است ولی با نظر به افقی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی گشوده‌اند؛ می‌توانیم جایگاه منظومه‌ی فکری افراد را نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و معرفتی در این زمان، فهم کرد. البته رفقای زیادی هستند که گوشه و کنار مشغول طرح مباحث می‌باشند. موفق باشید

نمایش چاپی