باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به جواب سوال شماره ی ۲۴۲۱۷ رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آن سوال در این بود که خطر مشغول کردن مخاطبان آن برنامه به اموری که افق فکری آنها را باز نمیکند چرا باید باشد تا با روبرو شدن با موضوعاتی که نیاز به اندیشه و بصیرت دارد آنها در نمانند و از طرفی انتقاد به یک برنامه با تکفیر فرق میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع وجودی و وجدانی است و تعریفبردار نیست، بلکه انسان باید آن را احساس کند. مباحث شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» برای چنین احساسی کمک خواهد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع که آمریکاییها عملزدهترین مردم جهاناند؛ یک موضوع روشن از طریق کارشناسان جهانی است. حتی از نظر خود استراتژیستهای آمریکا. مرحوم نیلپستمن در کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» این را بهخوبی نشان میدهد. موفق باشید
المنه لله که در میکده باز است. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: اگر بر اساس دیدگاه صدرای جان بشر، آن به آن از نفحه توحیدی قیامت میگردد و جلوه ای نو از آفرینش هویدا میگردد، پس جایگاه آن یوم الدینی که در قرآن بدان اشاره شده است و در آن روز خورشید خاموش و ارض هموار میگردد چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حالت، نهایت حضوری است که جان بشر در نهاییترین منزل با آن روبهرو میشود و همه آن مقدمات منجر به آن حضور میگردد. موفق باشید
سلام: آقای صمدی آملی در جایی میگوید اصل جمله دکارت که «من فکر میکنم پس هستم» مربوط به ابن سینا هست که به نظر ایشون دکارت باید ذکر میکرده که بوعلی این جمله را گفته حال سوال من اینست که اگر این حرف درست باشد پس تاریخی با دکارت شروع نشده و روح جدیدی در تاریخ با آقای دکارت دمیده نشده نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه اینطور نیست. آنچه ابنسینا میگوید اساساً با جمله دکارت متفاوت است. جناب ابنسینا در اینکه انسان با نظر به علم به خود به صورت حضوری امکان شک برایش منتفی است، سخن به میان آورده. و این غیر از آن است که جناب دکارت بنا دارد مبنای سوبژگیِ انسان را به میان آورد که از طریق کانت به رشد کامل رسید و عملاً تاریخ جهان انسان مدرن پیش آمد. درک سخن دکارت با فهم تاریخی که او در آن است ممکن است. نباید سخن متفکران غربی را در دل فلسفه خود تفسیر کرد زیرا در این صورت باز در محدوده فلسفه خود میمانیم و توصیه بنده به رفقایی که فلسفه اسلامی میدانند آن است که گمان نشود فقط یک فلسفه داریم، غافل از آنکه فلسفهها داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها با حضور در جمع انسانها، انسانیت خود را بسط میدهند. اینکه از طریق رشته فوق، راه انس و خدمت با مردم را وسیله نزدیکی بیشتر به خدا کنید امری که خداوند برایتان پیش آورده؛ به فال نیک بگیرید و در دل همین حضور، روحیه عمقدادن به انسانیت خود را رشد دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحثی که در رابطه با ماه رجب شده است، کمک خواهد کرد. بخصوص دو بحث اخیری که در بنر سایت گذاشته شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: میفرمایند در حین ذبح حیوان حلالگوشت به عنوان قربانی، نفسِ بهیمهی انسان بدان معنا قربانی میشود تا در ساحتی برتر حاضر گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از رفتار بعضی از رفقا گله مندم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً در ذهن ندارم که چنین چیزی عرض شده باشد. آن قسمت از آیه استثناء است که حضرت ابراهیم «علیهالسلام» به اصطلاح پدر خود که گرفتار شرک است؛ وعدهی استغفار میدهند. آیهی مذکور این مورد را به عنوان اینکه حضرت ابراهیم «علیهالسلام» اسوهی ما باشند، استثناء میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان به این معنا که در اثر حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید پدید میآید که همه ناشی از حرکت است؛ نداریم إلاّ مقایسههایی که همان تأخیر و تقدم میباشد. آری! در جایی میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» ملائکة اللّه که سیر از عالمِ ارض به عالم عرش دارند، یک روز آن سیر برابر پنجاه هزارسال است نسبت به سالهای دنیا. و یا آنجا که میفرماید: «وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» یک روز نزد خدا مانند هزار سال از سالهای شماست؛ بیشتر میخواهد غیر قابل شبیه بودنِ آن شرایط را با این شرایط روشن کند وگرنه آنجا حرکت زمین و خورشید نیست که این نوع زمانها باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمیکنم نیاز به دورههای تندخوانی باشد. انسان باید در موضوعاتی که اندیشهساز است بدون هر شتاب و عجلهای، تأمّل کند. ۲. قرآن حاوی حقایقی است تا انسان در جهانی بس گشوده و کیفی وارد شود. وقتی با این رویکرد به قرآن رجوع شود حتماً علاقهمند خواهید شد که مطالب را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین «علیهالسلام» میفرمایند: با عمل آنها مخالف باشید و نه با خود آنها. آری! محبت به مردم، غیر از همراهی با آنهاست. با محبت و احترام، زمینهی علاقهمندشدن به دین را در آنها باید فراهم کرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همواره همینطور بوده و به همین جهت میتوان گفت خداوند همواره حجت را بر مردم تمام میکند تا راه را از چاه تشخیص دهند. مشکل وقتی است که انسانها با آلودهشدن به گناهان، حجتهای خدا را درک نمیکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش خودشان، قرآن و برهان و عرفان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همچنانکه قبلاً عرض شد در این موارد که جبههی توحید در مقابل استکبار پیروز میشود، شیطان بیکار نیست. ولی همین امر موجب میشود تا ضعفهای ما معلوم و برای حضور در تاریخی گستردهتر آماده شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور مشخص کسی باشد که با شکم گرسنه بخوابد و بتوانید در رفع گرسنگی آن اقدام کنیم، هیچ راهی به ارزش آن کار نیست. میماند که گاهی باید به صورت عمیقتری دلسوزی نمود به آن معنا که گفت: «سرشک از رُخم پاک کردی چه حاصل / تو کاری بکن کز دلم خون نریزد». سیرهی ائمه «علیهمالسلام» در عین رفع نیازهای جزئی دلسوزیآنها آن بود که چنین نقیصههایی در عالم وجود نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمینی که چون موجودی زنده، زنده و بیدار است و حرف میزند. تمام زمين از اين حالت دنيايىاش در مى آيد و تغيير مى كند. پس نبايد انتظار داشت كه انسانها در آن عالم، بدنى با خصوصيات بدن اين دنيايى داشته باشند، بلكه بدن اخروى هركس، چه در برزخ و چه در قيامت متناسب با عوالم اخروى -اعم از بهشت يا جهنم- خواهد بود. عوالم بهشتى و تنعم انسانها در آن عوالم، زوال پذير نبوده و دائمى است، لذا قرآن مى فرمايد: «هُمْ فيها خالِدون» يا مى فرمايد: «جَنَّةُالْخُلْد» يعنى بهشتى پايدار. دوام و زوال ناپذيرى بهشت ها و جهنم ها و نبودن پيرى و شكستگى و مريضى و دردها در بهشت، همه گوياى اين حقيقت است كه قوانين حاكم در آنجا غير قوانين اين دنيا است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب و احترام. خداوند منان رو شاکرم بسیار زیاد که در سیر دادن بندگان حقیر و روسیاهی چون ما بواسطه کلام شما دریچه ای جدید را به سوی ما گشود که بعد از شنیدن معارف الهی و لذت شنیداری که حاصل میشد ما را سوق داد به سوی چشیدن لذت بیکرانه حضور در محضر حضرت محبوب ازلی که جنسش به قول استاد چشیدنی است الحمدلله. استاد گرامی شاید باور نفرمایید اما ما و گروهی از دوستان نزدیک به چهارسال است هفتگی و مستمر، حضوری و غیر حضوری در فضای مجازی، کتاب خویشتن پنهان و برهان صدیقین و حرکت جوهری و بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده ایم و مباحثه وار پیش میرویم و البته در کنارش صوتها و مقالات و کتابهای دیگر را مخصوصا مناسبتی هم به جد مرور می کنیم اما همین چهار کتابی که عرض کردم با مباحثه و تکرار و تمرین در مصادیق، دریچه ای جدید را که بالخصوص، نقطه عطف آن ماه های مبارک رمضان است، به رویمان گشوده که خود را با هویتی جدید در این تاریخ می یابیم هویتی که قرار است نقشهایی بر اساس مقتضیات این زمانه برای ما بگشاید و خداوند رحمان انگار مشغول پرورش بندگان است برای حضوری همگانی و البته مخصوص به کرامت کریمانه خویش. این حرفها را من باب روایتی از امام صادق علیه السلام عرض کردم امام صادق عليه السلام در ذيل آيه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدايتهاى اوست بازگو كن. «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله» کاری جز دعای خیر برای استاد گرامی از دست این شاگردان حقیر بر نمیاید پس فراوان دعاگو هستیم ان شاءلله تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) مؤید و موفق باشید. اما استاد بزرگوار مساله ای است که مدتها درگیرم کرده بود و الان به وضوح خودنمایی می کند و مانند مانعی جلوی راهم را میگیرد اینکه در درونم پر از آرامش است به حول و قوه الهی با جلوه گری هایی که از جنس ظهور حضرت حق است در اتفاقات ریز و درشت با حضرت حق مدتها به گفتگو هستم و میبینم او را که جلوه نمایی می کند و دایم اظهار لطف کریمانه، نگاهش را حرفش را محبتش را و... را می بینم و قابل وصف نیست. گاهگاهی که حتی عشقبازی می کنم و به شوق این عشق زندگی را ادامه میدهم. «حتی القاک و قد وفیت بعهدک و میثاقک فتغشینی رحمتک» اما در بیرونم ابا دارم از بروز دادن، میترسم بگم و از دست بدهم. میترسم بگم و باور کنم منم هستم و گاهی هم که زبان به گفتن می گشایم واضحا میبینم که زبانم چیزی دیگر می گوید انگار می ترسد و به جای دیگری می زند و با دیگران هم گفتار می شود البته در جمع خوبان و هم مباحثه ایها گاهی همان که میچشیم بر زبان می آید و در جمعی خوش فی شغل فاکهون میشویم اما به وضوح تازگی در اذیتم از زبانی که با درونم سازگاری ندارد. شغلم که مدیریت امور فرهنگی است می طلبد که سخنور خوبی باشم که قبلا هم بودم و می توانم بگویم حراف خوبی بودم اما دیگر سخنانم با درونم نمی خواند و زبانم الکن دارد می شود. به وضوح می چشم که «یفقهو قولی» ام به مشکل خورده تا حدی که دیگران هم متوجه تلونم شده اند وقتی خودم هستم در کمال آرامش و طمانینه به الطاف حضرت حق و وقتی با دیگران هستم انگار پوسته قبلی ام در حال ترک برداشتن و این صدای شکستن دایم بلند تر می شود و انگار نفسم میخواهد با پوششی موقت این پوسته در حال ترک را از دیدها مخفی کند. به زبان ساده بگویم آن حالتی که در کنار دیگران دارم حس واقعی ام نیست و انگار در حال نقش بازی کردنم که کسی نداند اندرونم چیست و این دوگانگی کم کم دارد مشکل ساز می شود مخصوصا در کار. سوال اول: به شدت از «یحسبون انهم یحسنون صنعا» میترسم که نکند گرفتار وهمیاتم و این عشقبازی درونی کوهی است از نفسانیات که فرو میریزد. چگونه از تردید حقیقت و مجاز رها شوم و بدانم که توسلاتی که به حضرات معصومین علیهم السلام دارم و حضور کریمانه شان را در این الطاف می بینم و عشقبازی با حضرت حق را از ایشان الگو و درس می گیرم واقعی است یا ساخته های نفس چموش و شیطان لعین؟ سوال دوم: چگونه درونم بیرونم را یکی کند و راحت شوم از ریای معکوسی که میترسم از اینکه پرده درافتد و خلق با خبر از غوغای پر شور درونم شوند گاهی با تمام وجود می خواهم فریاد بزنم و به همه نشان بدهم مثلا در این لبخند زیبای فرزندم، خداوند عز و جل چگونه عشقش را به من هدیه کرده یا در این نهیب غریبه ای با من چگونه خداوند رب العالمینی خود را دارد به من نشان میدهد و... اما سکوت می کنم و تمام فریادم قطرات اشکی می شود که عاشقانه در لذت با رب جاری می شود که آن هم هدیه اوست. ترسم از برملا کردن این حالات و زبان گشودن به حقیقتی که در درون با من راز می گوید، مرا به خلوت هدایت می کند و از طرفی، انجام تکلیف، مرا به حضور پر رنگ در اجتماع مخصوصا در این برهه که زمان جهاد تبیین است و شغلم به شدت مرتبط با این امر است میخواند و البته در این حضور اجتماعی زبانم مثل دیگران به عادت گفتارهای روزمره میچرخد و ناسازگاری اش گوش خودم را میخراشد چون جمع ها را محرم این حرفها نمیدانم و آنها این حرفها را انگار نا آشنا می دانند چگونه جمع کنم؟ و از این دوگانگی آزاد شوم تا تمام شود. آن چیزی که مرا هنوز به چشمم می آورد و نکند اشتباهی بزرگ در همه اینهاست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در ابتدا این غزل خوب مولوی در دیوان شمس تبریزی را با شما در میان بگذارم که میفرماید:
تن مَزَن ای پسر خوشدم خوشکام بگو بهر آرام دلم نام دل آرام بگو
پرده من مَدَران و در احسان بگشا شیشة دل مشکن قصة آن جام بگو
گر در لطف ببستی در امید مبند به سر بام بر آی و به لب بام بگو
چونکه رضوان بهشتی تو صلایی برده چونکه پیغمبر عشقی حِلِهْ پیغام بده
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو
آه زندانی این دام بسی بشنیدیم حال مرغی که رهیده است از این دام بگو
شرح آن بحر که واگشته همه جانها اوست که برون است ز ایام ز اعوان بگو
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
ور از آن نیز بترسی هِلِه چون مرغ چمن دمبدم زمزمة بی اِلفِ و لام بگو
همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر سخنی زان لب شیرین ز سرانجام بگو
نکتة روحفزا از دهن دوست بیار نامة خوشخبر از عالم اسرار بگو
و منظور عرضم بیشتر این بیت بود که میفرماید:
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی سخن خاص نهان در سخن عام بگو
اینجا است که فکر میکنم اگر با نور قرآن و روایات مأنوس شوید، جانتان در ارائه حقیقت با آرامش کامل سخن خودش را به میان میآورد. در مورد نکته آخر که فرمودهاید به نظر بنده این دوگانگی و ریا به حساب نمیاید. آری! باید آمادگی افراد را در نظر گرفت و عقل آنها را مخاطب قرار داد و نه احساسات آنها را. مگر رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نفرمودند: «انّا معاشر الانبیاء کلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران در حدّ عقل مردم با مردم سخن میگوییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در حوزه وظیفه شرعی و آموزههای دینی، انعطافداشتن انسان را از تعادل خارج نمیکند زیرا خود شریعت چنین انعطافهایی را جایز میداند. ۲. اقوام و خویشان حقوقی دارند که رعایت حقوق و احترام به آنها لازم است. شرع و عرفِ مسلمانان آن حقوق را تأیید میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما توصیههای مولایمان علی «علیهالسلام» به فرزند جوانشان حضرت امام حسن «علیهالسلام» در نامه ۳۱ نهجالبلاغه میباشد که روی سایت در قسمت کتب تحت عنوان «فرزندم؛ اینچنین باید بود» در دو جلد قرار دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید، یک نگاه است به حقیقت و اگر مظاهر آن حقیقت مد نظر نیاید عملاً در حد یک باور انتزاعی میماند و این برای انس با خدا کافی نیست. باید انسانها در عین نگاه توحیدی به عالم و آدم، مظاهر تام و تمام توحید را بیابند و زیر سایه آنها موحدانه زندگی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» آن بود که برخورد مستقیم با منافقان که به ظاهر مسلمان بودند، نکنند تا جامعه حالت دو قطبی پیدا نکند و زمینهی برگشت آنها نیز فراهم باشد. ۲. عرفان با قلب و شهود جلو میرود و فلسفه با عقل و استدلال. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته، نکتهی درستی است ولی با نظر به افقی که امثال حضرت امام و علامهی طباطبایی گشودهاند؛ میتوانیم جایگاه منظومهی فکری افراد را نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و معرفتی در این زمان، فهم کرد. البته رفقای زیادی هستند که گوشه و کنار مشغول طرح مباحث میباشند. موفق باشید
