بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8615
متن پرسش
سلام علیکم . در جواب عزیزی فرموده بودید : "حضرت حق بر اساس امکان و ظرفیت هر شیئ به نور اسماء‌اش بر آن شیئ تجلی می‌کند که آن ظرفیت و استعداد، همان جنبه‌ی امکانی آن شیئ است. " سوال اول اینکه آن ظرفیت شی را برای بار نخستین چه کسی تعیین میکند؟ آیا خب ذات احدیت این ظرفیت را تعریف میکند یا همان وجود شی؟ اگر حالت اول باشد که جبر پیش میاید؟ و سوال دوم اینکه امکان و ظرفیت هر شی ء همان عیت ثابت است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- «امکان» ذاتیِ هر شیئ است، چیزی نیست که خالق بخواهد. خالق شیئ «امکان» را وجود می‌دهد. به قول ابن‌سینا: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها» خداوند زردآلو را، زردآلو نکرد بلکه آن را ایجاد کرد. 2- آری امکانِ شیئ همان عین ثابته‌ی آن شیئ است که به عنایت الهی وجود پیدا کرده. موفق باشید
8330
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام: سؤال بنده آن است که با توجه به در راه‌بودنِ ماه مبارک رجب چه اعمال و رویکردی داشته باشیم که بیشترین نتیجه را نصیب خود کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که ماه رجب یکی از حساس‌ترین شرایط برای صعود انسان است و حضرت حق در این رابطه می‌فرمایند: «الشهر شهری» ماه رجب ماه من است، بدین معنا که زمینه‌ی یگانه‌شدن با حضرت حق و انس بی‌حجاب در این ماه فراهم است. با توجه به این‌که بنده در کتاب‌های «ماه رجب؛ ماه یگانگی با خدا» و «روزه‌؛ دریچه‌ای به عالم معنا» روایات مربوطه نسبت به اهمیت ماه رجب و روزه ‌داری را عرض کرده‌ام، می‌خواهم خدمت عزیزان رویکرد مورد نظر را متذکر شوم. عنایت داشته باشید که نفس ناطقه‌ی انسان دارای 3 بُعد می‌باشد؛ یکی «نفس» و دیگر «قلب» و سوم «روح». نفس آن وجهی از شخصیت انسان است که نظر به بدن و وجه خاکی آن دارد و «قلب» باطن نفس است و مقامش مقام کشف اجمالیِ انوار الهی است و موجب تحقق حالات معنوی انسان می‌شود. و «روح» مقامِ مشاهده‌ی اسماء و صفات الهی به شکل تفصیلی است. به همان شکلی که در دعای منسوب به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارید: «اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَالْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ». برای سیر از «نفس» به سوی «قلب» و رسیدن به حالِ معنوی باید با ریاضت‌های شرعی میل نفس را کنترل کرد زیرا حیات نفس به برآورده‌شدن امیال آن است و این مهم‌ترین نکته‌ای است که هرکس بخواهد به حالات معنوی دست پیدا کند باید متوجه آن باشد. و لذا هر اندازه در زیر سایه‌ی شریعت الهی از امیال نفس بکاهیم به همین اندازه بُعدِ قلبی ما ظهور خواهد کرد و قالبِ عبادات ما به حالت قلبی و معنوی سیر می‌کند. غفلت نکنید که مقام قلب هم‌اکنون در نزد همه‌ی ما هست و ما با زنده‌نگه‌داشتنِ هرچه بیشتر نفس، مقام قلب را در حجاب برده‌ایم و در ماه رجب می‌توانیم به جهت شرایط خاصی که خداوند فراهم نموده این معادله را برعکس کنیم و با دامن‌نزدنِ هرچه بیشتر به امیال نفس – مثل روزه‌داری – حیات نفس را ضعیف و حیات قلب را شدید کنیم تا با قلب خود بیشتر در صحنه باشیم و از احوالات معنوی بهره‌مند گردیم. و این اصلی‌ترین رویکردی است که باید در عموم شرایط عبادی به‌خصوص در ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان، مدّ نظر قرار دهیم. و علت این‌همه تأکید بر استغفار در این ماه به صورت‌های گوناگون به جهت آن است که آن سیرِ مذکور به بهترین شکل محقق شود. زیرا شما در استغفار از حضرت حق طلب می‌کنید که جذبه‌های امیال نفسانی را از معرض جان ما بپوشاند و رجوع به‌سوی خودش را در ما زنده نماید تا إن‌شاءاللّه با ماه رجب شخصیت خاصی نصیب‌مان گردد. فراموش نکنید که در قیامت بسیاری از این نسبت‌هایی که ما به‌وسیله‌ی آن‌ها برای خود شخصیت ساخته‌ایم از بین می‌رود. دیگر آن‌جا اسم‌ها و رسم‌ها و شهرت‌ها و... همه رفته اند. در چنین شرایطی شخصیت آن‌هایی که ماه رجب را با دقت بسیار پاس داشته‌اند به عنوان «رجبیون» در صحنه است و مَلکی از طرف خداوند در صحرای محشر ندا می‌دهد: «اَیْنَ الرَّجبیون». در این حال کسانی به پا می‌خیزند که دارای درخشش خاصی از ایمان و معنویت‌اند. حال باید به گفته‌ی عارف کامل و سالک إلی‌اللّه حضرت آیت‌اللّه حاج میرزاعلی‌آقای شیرازی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از خود بپرسیم وقتی که در آن صحنه می‌گویند: «اَیْنَ الرَّجبیون» چه کنیم که شرمسار نباشیم و در ماه رجب چیزی برای خود ذخیره کرده باشیم که در آن صحنه و در مقابل آن خطاب شرمنده نباشیم؟! البته عزیزان اعمال این ماه را که موجب پاس‌داشتِ این ماه و حفظ قلب از روزمرّگی ها می‌شود، در مفاتیح‌الجنان دنبال می‌فرمایند. موفق باشید
6727
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام وعرض احترام خدمت استادگرانقدر درباره سیرمطالعاتی عموماًدودیدگاه وجوددارد وهردودیدگاه همدیگررانقدمی کنند. دیدگاه اول:میگویند که سیرمطالعاتی باید به ترتیب خاصی باشد واینکه اول باید توحید بخوانیم بعد عدل بعدنبوت بعد قیامت بعد امامت بعد معرفت النفس و... (البته ممکن است که درترتیب بالا چیزهایی اضافه شود یاانکه ترتیب آن رابه هم بزنند وترتیب بالا جابه جا شود)ومهم ترین ویژگی که آنها برای این گونه سیرمی گویند این است که باید حتماٌ یک مطالب را خوب بفهمی وحلاجی کنید نقدآن ها به دیدگاه دوم این است که دیدگاه دوم درمسائل عمیق نیستند. دیدگاه دوم :سیرمطالعاتی باید متفاوت باشد یعنی درعین این که داریم اصول دین می خوانیم کنارآن انقلاب اسلامی،تاریخ و... یخوانیم ومهم ترین موضوعاتی که این گروه تاکید برآن دارندعبارتست از اصول دین،معارف دین ،انقلاب ،غرب،تاریخ وسیاسی و... واین گروه براین باورند که باید همه این مطالب راباهم بخوانیم وباهم جلوبرویم وابتداباعمق کم شروع کرده وسپس مطالب راعمیق تربخوانیم ونقداین گروه به گروه اول این است که گروه اول شاید برخی موضوعات راعمیق بخوانند ولی عموماٌتک بعدی کارمی کنند. درضمن دردوران دانشجویی به دلیل ویژگی های آن وقت محدودی برای مطالعه است . بااین مقدمه طولانی این دوسؤال مطرح می شود: 1)نظر شما درباره ی این دودیدگاه به صورت مبسوط بفرمایید. 2)سیرمطالعاتی پیشنهادی خودتان رابگوییدکه الف) یکی کوتاه مدت ودیگری بلندمدت ب)اگرصلاح میدانید ازکتب بقیه اساتید که برای این هدف مناسب است استفاده کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نیاز به عرض مبسوط نیست. بنده فکر می‌کنم دیدگاه دوم بهتر است 2- در مورد سیر مطالعاتی درازمدت و کوتاه‌مدت هرکس باید به موقعیت خود نگاه کند، ولی در مورد سایر کتب بنده از یک طرف سعی کرده‌ام در عرایض خود جوهره‌ی سخنان بزرگان دین را تبیین کنم تا آن‌که آرام‌آرام افراد برسند به جایی که خودشان با اندیشه‌‌ی علمایی مثل امام و علامه طباطبایی مرتبط شوند و یا در امور سیاسی بتوانند از درون سخنان رهبری«حفظه‌اللّه» را تصدیق نمایند. موفق باشید
3927

خطرات ثروتبازدید:

متن پرسش
بسم الهه الرحمن الرحیم: با عرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار خداوند را شا کرم که به شما توفیق آشنایی و درک این معارف بلند را داد و توفیق شا گردی شما را به ما عنایت کردو در مدت بیست سال مارا و بسیاری از اطرافیان ما را از این معارف عزیز بهرمند فرمود. در رابطه با بحث رزق سوالی داشتم جناب استاد از یک طرف در معارف دین ما فقر و نداشتن دنیا ستایش شده است مثلا معصوم علیه السلام می فرماید « إِنَّا لَنُحِبُّ الدُّنْیَا وَ أَنْ لَا نُؤْتَاهَا خَیْرٌ لَنَا مِنْ أَنْ نُؤْتَاهَا وَ مَا أُوتِیَ ابْنُ آدَمَ مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الْآخِرَةِ.» ( عده الداعی) ما (انسانها) دنیا را دوست داریم، ولى اگر بدان نرسیم بهتر از آن است که به آن برسیم و هرگز به فرزندان آدم چیزى از دنیا داده نشد، مگر آنکه از بهره اخروى‏شان کم گردید و یا « وَ إِذَا رَأَیْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ وَ إِذَا رَأَیْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُه‏ » (عده الداعی) و بحضرت موسى وحى شد که هر گاه دیدى فقر بتو رو آورد بگو مرحبا به شعار صالحین و هر گاه دیدى که ثروت بتو روآورده‏ بگو گناهى است که بزودى مجازاتش خواهد رسید. ویا داخل شدن یک شتر در سوراخ سوزن راحت تر از داخل شدن یک غنی در بهشت است(عده الداعی ) و بسیاری از روایت دیگر که در کتب روایی ما موجود است و از طرف دیگر به روایات و دعا هایی بر میخوریم که فقر را مضر و در دعاها وسعت رزرق را از خدا خواسته اند مثلا کاد الفقر ان یکون کفرا (نهج الفصاحه) و یا حضرت علی به فرزندش محمد ابن حنفیه می فرماید ای پسرم من از تنگدستی بر تو می ترسم پس از آن بر خدا پناه ببر فان الفقر منقصه للدین مدهشه للعقل داعیه للمقت(نهج البلاغه ) ویا در دعای عالیه المضا مین که مستحب است پس از زیارت ائمه علیهم السلام بخوانیم آمده و ترزقنی ما لا واسعا هنیئا نامیا.....و یا در دعایی که امام با قر آن را دعا ی جامع می خوانند آمده اعطنی حظا وافرا فی آخرتی و معاشا واسعا هنیئا مریئا فی دنیای (مفاتیح الجنان) و یا در نامه امام علی به امام حسن علیهم السلام آمده فرزندم از خدا چیز هایی بخواه که غیر او نمی تواند به تو بدهد مثل طول عمر تندرستی و گشایش روزی حلال و بسیاری از ادعیه و روایات دیگر حا لا واقعا وظیفه ما چیست آیا باید از خدا وسعت رزق بخواهیم تا هم علاوه بر بر طرف کردن نیازهای خود در حد معقول بدون اسراف و تجمل با توجه به رعایت اجما ل در طلب رزق بتوانیم به عمل مهم انفاق و دستگیری اقوام ومستمندان موفق شویم و از برکات آن که این همه در قرآن وروایات آمده استفاده کنیم یا خیر و ایا با وسعت رزق بدون حرص و تجمل آدم راحت تر می تواند به عبادات و ذکر و مطا لعه خود بپردازد یا با فقر و تنگدستی من خود احساس می کنم مواقعی که در شرایط بهتری از رزق هستم با آرامش بیشتری به مطا لعه و عباداتم می پردازیم وانفاقاتی هم می کنم آیا این به خا طر عدم توکل است ؟البته کتاب جا یگاه رزق انسان در هستی را مطا لعه و حتی با دوستان مباحثه نمو دیم و بسیار بهره بردیم ولی می خواهم این سئوال رابه طور مشخص لطف نموده پاسخ فرمائیداز خدای متعال طول عمر شما استاد عزیز را خواهانم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:. از روایاتی که صحبت از فاصله‌گرفتن از ثروتمندشدن است و دل را در گرو ثروت دنیاگذاشتن بر نمی‌آید که فقر به معنای نیازمندشدن به مایحتاج زندگی، مطلوب است. آن‌جایی هم که بحث طلب رزق وسیع است طبق همان روایاتی که نقل فرموده‌اید منظور ثروتمندشدن نیست بلکه منظور محتاج‌نبودن است تا همان‌طور که می‌فرمایید انسان با خاطری آسوده بتواند به وظایف دینی خود بپردازد. عمده آن است که متوجه شویم آری «وَ مَا أُوتِیَ ابْنُ آدَمَ مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الْآخِرَةِ» بنی آدم بداند اگر از دنیا چیزی به او دادند که در راستای لذّات صرفاً دنیایی بود به همان اندازه از آخرت او کم می‌گذارند ولی آن نوع زندگی که به طور طبیعی در زیر سایه‌ی برنامه‌ی الهی اداره می‌شود هرگز گرفتار چنین مشکلی نخواهد بود. و در همین راستا مردى خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کرد: ما طالب دنیا هستیم امام به او فرمودند میخواهى با دنیا چه کنى، گفت: براى خودم از آن کمک میگیرم، و به خاندانم میرسانم، و صدقه میدهم و صله رحم به جاى میاورم و حج انجام میدهم، امام فرمود: این‏ها دنیا نیستند همه اینها آخرت میباشند. موفق باشید
3038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و به نام خدا حقیر در سؤال12 عرض کردم: ما قبول داریم که آیت‌الله منتظری، حضرت امام را آنطور که باید نشناختند و خود را کنار امام دیدند. اما این «خود را کنار امام دیدن» را ما از کجا می‌فهمیم؟ آیا از عمل‌کردن به اجتهاد خودش می‌فهمیم؟ یا از نشناختن زمانه و درنتیجه اجتهادهای پرت و پلا؟ و شما در پاسخ فرمودید: این سوال تکراری است ودرسوال 2833 جواب داده شده است. من بعد از خواندن پاسخ شما در سؤال 2833 این سؤال را فرستاده بودم، حال که به آن ارجاع دادید، مجدداً آن سؤال و پاسخ شما را مرورکردم، ولی باز هم جواب سؤالم را نگرفته ام؛ شما در آن پاسخ 2833 تنها این مطلب را مطرح می کنید که او خودش را کنار امام میدید و آن عظمت را برای امام قبول نداشت. اما نمیگویید: «از کجا ما این را فهمیده ایم»! لطف کنید در پاسخ به این سؤال که «از کجا فهمیده ایم؟» یکی از گزینه های زیر را انتخاب کنید: الف) عمل کردن به اجتهاد خودش ب) نشناختن زمانه و اجتهادهای پرت و پلا ج) سایر موارد (لطفاً نام ببرید)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: طبق سخن خود اقای منتظری معلوم است که او خود را در عرض امام احساس می کرد و جایگاه تاریخی امام را که حامل حقیقت برون رفت از ظلمات زمانه بود درک نمی کرد. موفق باشید
2089
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز مرحوم اقای قاضی به شهید دستغیب علیه رحمه می فرماید ما و شما هیچگاه از مثنوی مولانا بی نیاز نخواهیم شد و مرحوم ایت الله انصاری می فرماید اگر کسی بگوید به جایی رسیده ام که به مثنوی نیاز ندارم بدانید دروغ می گوید استاد عزیز با عنایت به اینکه این دو بزرگوار عرفای توحیدی بزرگ می باشند و هر دو در فضای معارف شیعی رشد نموده اند علت این حرف چیست مگر چه چیزی در مثنویست که این دو بزرگوار اینطور می فرمایند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مثنوی یک‌پارچه حضور است در مقابل حقائق عالم وجود و اگر کسی درست در آن وارد شود او را میهمان حقایق می‌کند. موفق باشید
12505
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم: مدتی است مباحث برهان صدیقین و حرکت جوهری را دنبال می کنم و از ابتدا مساله ای در ذهنم بود. هنگامی که می خواهیم عین وجود نبودن دیوار را ثابت کنیم یا می خواهیم بحث از جوهر و عرض بکنیم، ظاهرا به نکاتی توجه نمی شود. 1- کل عالم ماده، فقط از ماده است! همان طور که می گوییم صندلی اعتبار ماست، چوب هم اعتبار ماست! آب هم اعتبار ماست. مگر نه این که الان هم به این نتیجه رسیده اند که عالم از الکترون و پروتون ساخته شده و البته می دانیم که این الکترون و پروتون هم نظریه است... مخلص کلام آن که چرا موقع بررسی احوالات عالم ماده به (مثلا) سیب اصالت می دهیم و به بررسی جوهر و اعراضش می پردازیم؟ مگر سیب چیزی غیر از ماده است؟ کجای کار دچار اشتباه می شوم؟ 2- آیا ما حرکت در اعراض را قبول داریم؟ از کجا معلوم قرمزی امروز سیب همان سبزی دیروز است؟ مگر این که منظور رنگ باشد یعنی سبزی رنگ سیب بود و قرمزی هم رنگ سیب است! 3- تقریبا تمامی تغییرات اعراض اثر حیات است. یعنی به نحوی حیات موجود زنده در آن حرکت، موثر بوده. از قرمز شدن سیب تا گندیدن آن توسط باکتری ها! آیا حیات به حرکت جوهری ربط دارد؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در بحث حرکت جوهری ادعای اصلی آن است که ذات عالَم ماده عین حرکت است و در متن این ادعا شواهدی مثل تغییر اَعراض که صورتِ ظاهری جوهر است، مدّ نظر قرار می‌گیرد و لذا در این روش از خودِ ماده به ماده نگریسته شده است تا آن‌چه در ذات ماده هست یعنی حرکت مدّ نظرها قرار گیرد. مثل این‌که شما سردی هوا را از عکس‌العمل خودِ هوا یعنی سنگین‌شدن هوای سرد مدّ نظر قرار دهید 2- در مباحث حرکت جوهری روشن شد که علاوه بر حرکت در جوهر، حرکت در اَعراض را جناب صدرالمتألهین پذیرفته است و به همین جهت گفته می‌شود رنگ قرمزی امروز همان سبزی دیروز است زیرا در متن رنگ یعنی عَرَض این حرکت واقع شده است 3- موضوع را نباید در سیر بحث تغییر داد. چرا یک‌مرتبه بحثِ حیات را به وسط آورده‌اید؟ علت حرکت باید حرکت باشد معلوم است که اگر حیات از موجود ذی حیاتی خارج شود دیگر حرکت ذاتیِ شیئ مادی از کنترل نفس ناطقه خارج می‌شود و حرکت، مستقیماً موجب گندیدن مثلاً سیب می‌گردد. قبل از آن هم حرکت بود ولی در کنترل نفس ناطقه یعنی عامل اصلی حیات بود که موضوع بحث حرکت جوهری نیست. حرکت جوهری ثابت می‌کند که وجود در مرتبه‌ای از مراتبش عین حرکت است و ریشه‌ی حرکات در عالم ماده به ذات عالم ماده مربوط است. موفق باشید

 

11170
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد محترم: در پی گوش دادن جلسات ابتدایی تفسیر سوره انعام با سوالی مواجه شدم که خدمتتان عرض می کنم: چه تمیزی باید بین «دعا نوشتن یا خواندن» و «عِدل قرار دادن برای خدا» قائل شد؟ گاهی احساس می شود که حتی دعا کردن نیز نوعی شرک خفی می شود. با توجه به این که دعای بعضی دعا نویس ها، عموما از قرآن و کلام معصوم می باشد، نظر شما درخصوص درخواست دعا کردن از آن ها چیست؟ در حقیقت سوال بنده هم در مورد دعا کردن توسط خود فرد است و هم دعا خواستن از دعا نویس.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعاکردن یک نوع رجوع به خداوند است و از آن‌جایی که خود حضرت حق فرموده مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، دعا می‌کنیم و قراردادن دعا در نزد خود با نظر به همان محتوایی است که در دعا از طریق راهنمایی امامان آمده که در حاشیه‌ی مفاتیح تحت عنوان «حرز ائمه«علیهم‌السلام» مثل حرز امام رضا«علیه‌السلام» روبه‌رو هستید، ولی دعانویس ما را مشغول دعا می‌کند بدون آن‌که ما با نظر به محتوایِ آن دعا، آن را نزد خود قرار داده باشیم. آری اگر کسی به جهت آن‌که شما نمی‌توانید دعایی بنویسید مطابق محتوایی که شما در دعا مدّ نظر دارید برای شما بنویسد، اشکال ندارد ولی فرهنگ دعانویسان عموماً این‌طور نیست. موفق باشید
10789
متن پرسش
سلام به استاد عزیز: دل‌نوشته‌ای بود و دل‌گرفتگیِ شاعرانه؛ گفتم خدمت شما هم بدهم محض تبرک: – آشفتگی‌ها مرا آشفته کرده‌اند به قدری که عاشقی را فراموش کنم و مشغول خودمشغولی‌های خودِ وهمیم شوم و حقیقت را به دورستان دیار غربت بسپارم. هرچه درخود جست وجو می‌کنم چیزی جز شرمندگی نمی‌بینم - من شرمنده‌ام که حقیقت را آن پندارم که در فلسفه‌ها پیدایش کنم و غیر از آن را هم مشتی لغلغه و حرف سطحی پندارم - شرمنده‌ام از این که خود را در اقیانوس وهوم الفاظ و بازیهای مثلا علمی، مثلا فلسفی غرق کرده‌ام درحالی که حقیقت جای دیگری رخ می نمایاند - شرمنده ام که حتما بایدکسی بیاید و دستم را بگیرد و به سرمنزل مقصود برساند و من هم مثال کور عاجزی باشم که در برهوت غوغاگری‌ها گم شده است - شرمنده ام از بی‌شرمیم از بی‌حرکتیم، شرمنده‌ام چون به جای این‌که با اشاره‌ای راه را از بی‌راه پیدا کنم و حرکت کنم و به مقصد برسم هنوز اندرخم کوچه هم نیستم - و گم گشته‌ای سرگشته بیش نیستم که در حجاب مشهورات زمان خود فرو رفته، و جرأت و جسارت بیرون‌رفت از این ظلمات را ندارد - بودند کسانی که مصداق "از تو به یک اشاره" شدند و با سر دویدند و چون مولایشان سیدالشهدا نی‌سوارِ نی‌زارِ عشق شدند – شرمنده‌ام که در نیستان عاشقی و این صحنه‌ی شوریده‌دلان که لیلاها و مجنون‌ها دارد، من مصداقِ "ثمٌ بکمٌ عمیٌ" شده‌ام - شهید حاضرترین و شاهدترین شاهد غایبی است که حقیقتِ حقیقت را به تمامه شهادت می‌دهد و حرفش را در دادگاه عاشقی به کرسی می‌نشاند و اینجاست که قضاوت‌کنندگان اگر فرشتگان هم باشند سر به سجده‌ی تواضع می‌گذارند و اینجاست که باید گفت "فتبارک الله احسن الخالقین".
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری جا دارد که همواره در منظر خود انسان‌هایی را قرار دهیم که به زیبایی از پل صراط دنیا گذشته‌اند. باید چشم باز کنیم و مراتب و ساحات عمیق‌تر وجود را در کلام الهی و سخنان اولیاء معصوم بیابیم تا معلوم شود این خدا است که از طریق قرآن به سوی ما آمده تا نحوه‌ی اندیشیدن و سخن‌گفتن را به بشر هدیه کند. موفق باشید
10071
متن پرسش
سلام: مدتی است که یکی از دوستانم هوای زردتشتی شدن به سرش زده هر چه از ایرادهای این دین می گوییم فایده ندارد... مثلا تقدیس سگ تو دینش... یا دشتان و رفتار با زنان و... در پاسخ می گوید کتابهای اصیلمان چیز دیگری می گوید. واقعا درمانده شده ام. شما به من بگویید چطور او را قانع کنم و پاسخ شبهاتش را چگونه بدهم... مثلا می گوید در کمبریج انگلیسی خوانده که حضرت علی (ع) به فارس حمله کرده و دریای خون راه انداخته هر چه از تاریخ بر رد این مساله دلیل می آورم قبول ندارد. او کتابهای تاریخی خود را معتبر می داند. شما کمکم کنید از ایرادهای و کاستی های این دین بگویید شاید قانع شود. ضمن اینکه حرفهای زیبایی در مورد راستی و درستی فراوان می گوید و برخی از حرفاش با عقل جور در می آید.... بی صبرانه منتظر راهنمایی شما هستم. استاد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به رسول‌اش فرمود: «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ » بر رسول جز رساندن وَحی الهی از طریق قرآن به مردم وظیفه‌ی دیگری نیست، از آن به بعد هرکس دغدغه‌ی سعادت خود را دارد، خودش باید مسئله‌ی خود را با قرآن حلّ کند. خود آن رفیق شما باید از خود بپرسد آیا دینی که به وحدانیت خدا دعوت می‌کند با دینی که اهریمن می‌تواند مقابل اهورامزدا بایستد، یکسان است؟ و آیا چنین خدایی می‌تواند نجات‌دهنده باشد؟ موفق باشید
9355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد برای غرب شناسی چه کتاب هایی را به جز کتب خود معرفی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مددپور، نکات خوبی دارد و از کتاب‌های جناب آقای دکتر داوری نیز غافل نشوید. موفق باشید
5430
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. در ادامه بحث سوال شماره 5274 چند سوال دیگر داشتم: 1- در رابطه با برهان صدیقین میفرمایید که برهانی است که برای پی بردن به وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه ای ندارد و از خود خداوند به او می رسیم. در صورتی که اولا در متن برهان سوفسطایی نبودن و قاعده کل ما بالعرض به عنوان مقدمه اخذ شده اند، و ثانیا در برهان ما از موجودات( به عنوان وجود محدود) به خداوند جل و علا( به عنوان عین وجود) می رسیم 2- در رابطه با استفاده از قاعده کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات در برهان صدیقین، باید گفت که بالعرض بودن وجود برای موجودات به معنای ممکن الوجود بودن موجودات است نه محدود بودن وجود آنها، و بالذات بودن وجود برای خداوند هم به معنای واجب الوجود بودن آن است نه عین وجود بودن- و بعید هم هست که جناب فارابی که در فضای اصالت وجود نبوده است چنین معانی برای بالعرض و بالذات اراده کرده باشد- 3- در مورد تفاوت برهان صدیقین با امکان و وجوب فرموده اید که در برهان صدیقین از ابطال دور و تسلسل استفاده نمی شود. اما این سوال مطرح است که تصور قاعده کل ما بالعرض برای وجود و تصدیق آن آسانتر از تصور و تصدیق ابطال دور و تسلسل نیست.( با توجه به اینکه برخی اساتید فلسفه بطلان دور و تسلسل را قریب به بداهت دانسته اند) 4- در رابطه با معلول صور ذهنی فرموده اید که همان علمی است که ما نسبت به آن‌ صور پیدا می‌کنیم. ولی علم ما به صورت های ذهنی همان وجود آنهاست و شاید حتی مقدم بر وجود آنها باشد. در ثانی علم هم وجودی مجرد است و آن هم باز باید معلولی داشته باشد. پس معلولش چیست؟ 5- در رابطه با سوال 6 که فرموده اید اگر متوجه باشیم وجود در ذات خود عین شدت و ضعف است تصدیق می‌کنیم که حتماً هرجا پای وجود در میان است پای تجلی در میان است، امکان دارد کمی مبسوط تر توضیح بدهید.6- آیا معنای نزول ملائکه این است که ملائکه به صورت مادی در می آیند و یک موجود مادی می شوند؟ 7- آیا موجودی که وجودش ضعیف تر است می تواند به موجودی که وجودش شدیدتر است علم پیدا کند و آن را درک کند؟ مثلا ما می توانیم ملائکه را ادراک کنیم؟ 8- صفات ذاتیه خداوند چه هستند؟ آیا مفاهیمی مثل علم و قدرت و حیات و ... که به عنوان صفت بر شمرده می شوند حقایق متباین با هم هستند- نه در ذات خداوند بلکه در همین دنیا- یا تعاریفی هستند که ذهن ما آنها را ساخته است؟ بنده در حد خودم هر چه دیدم تعریف درست و حسابی برای این صفات که فصل بین آنها را مشخص کند ندیدم و بعضا در تعاریفشان به هم رجوع می کنند. می توان گفت که علم و قدرت و حیات و عزت و... همه یک چیز هستند منتها در شرایط متفاوت درک های متفاوتی از آن پیدا می کنیم و اسم آن را یک صفت می گذاریم؟ 9- منظور از تجلی خداوند به یک اسم بر بندگان چیست؟ مثلا وقتی یک گل را می بینیم می توانیم بگوییم که خداوند با اسم جمیل بر ما تجلی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 - قاعده‌ی « کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات » یک امر بدیهی است و کافی است درست تصور کنیم، در آن صورت حتماً تصدیق می‌کنیم. همین‌طور اگر فهمیدیم یک صفت در چیزی بالعرض است به خودی خود منتقل می‌شویم به ذاتی که در این‌جا عروض کرده. همین‌طور که سوفسطایی‌نبودن یک امر بدیهی است برای هرکس، حتی برای سوفسطائیان، به همین جهت یک فرد سوفسطایی به شما می‌گوید من هیچ چیزی را قبول ندارم که معتقد است شما هستید که با شما سخن می‌گوید پس اظهار ادعایش به خودی خود ادعایش را نفی می‌کند. ما در برهان صدیقین نظر به واقعیت داریم ولی نه از آن جهت که ممکن‌الوجود است بلکه از آن جهت که هست و بدین لحاظ نظر به هست مطلق می‌کنیم که عالم را پر کرده 4- صورت ذهنی ما از هر موجودی همان علم ما است و غفلت نفرمایید که ما خزینه و یا محلی به نام ذهن نداریم که صورت‌های ذهنی در آن جای بگیرند بلکه همان صورت‌های ذهنی، ذهن ما را تشکیل می‌دهند و همان‌ها علم نفس ناطقه هستند در موطن خیال، به همین جهت علت علم ما هستند که نفس با ارتباط با محسوسات آن صورت‌ها را در خود ابداع می‌کند. کتاب‌های شرح مبسوط منظومه‌ی سبزواری از آقای مطهری در این مورد کمک می‌کند 5- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید 6- نزول ملائکه در قلب به صورت مجرداند و اگر در عالم ماده ظاهر شوند تا حدّ مادی نزول می‌کنند مثل ملائکه‌ای که در قوم لوط ظاهر شدند و همه‌ی آن‌ها را می‌دیدند 7- به جزوه‌ی معارف 1 قسمت صفات خدا رجوع فرمایید 8- صفات ذاتی خداوند از نظر مفهوم متفاوت‌اند ولی در مصداق یکی هستند به این معنا که خداوند در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. پس برداشت شما درست است 9- بلی، به کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» رجوع فرمایید. موفق باشید
4212
متن پرسش
استاد سلام علیکم خواهشمند است در رابطه با چگونگی ترک فکر گناه و آثار آن توضیحاتی را مرقوم بفرمایدونیز بفرماید ترک فکر گناه از چه جایگاهی در مسیر سیر الی الله برخوردار میباشد ممنون یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همت کنید و خود را به دستورالعمل حضرت مولی‌الموحدین به امام حسن«علیهما‌السلام» بسپارید که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» شرح شده تا إن‌شاءاللّه با تذکرات ممتدی که با نور حضرت علی«علیه‌السلام» به قلبتان می‌رسد زشتی گناه برایتان روشن شود، تا گناه‌ها ترک نشود حجاب‌های بین ما و پروردگارمان رفع نشده. موفق باشید
4142
متن پرسش
سلام علیکم 1-با توجه به نوارهای موجود بدایه و نهایه الحمکه ، شما چه استادی را پیشنهاد می کنید؟ 2-نظرتان درباره خواندن شرح منظومه استاد مطهری ، چه زمانی است؟ 3-پیشنهادتان برای خوب خواندن بدایه و نهایه چیست؟ ممنونم التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در حال حاضر بهتر است در مورد استاد نهایه الحکمه از کسانی که بیشتر درگیر هستند بپرسید، بنده شرح آیت‌الله مصباح را می‌شناسم که شرح خوبی است 2- شرح منظومه‌ی شهید مطهری تألیف لطیف و ارزشمندی است 3- کتاب‌های فلسفی را باید بدون عجله و با بحث و تدبّر تعلیم گرفت. موفق باشید
2440
متن پرسش
سلام استاد من چند ماهی دچار دگرگونی شدم ناراحتم تا حد افکار خودکشی پیش رفتم در جا زدم هیچی پیشرفت ندارم واین عذابم میده دلم می خواد بمیرم چند وقت به طور جدی به خود کشی فکر میکنم .کتاب آشتی با خدا وده نکته در شناخت معرفت نفس شما را خودم به علاوه خیلی کتاب وجزوات دیگه ولی هیچ تغییری در حالم نشده تورا خدا کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی ....پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» بالاخره در این مسیر اقبالی هست و إدباری، گاهی طعم اُنس با خودش را مرحمت می‌کند و گاهی رُخ برمی‌تابد تا هجران او را تجربه کنیم و در پاییز زندگی با او برگ‌های غرور و عُجب را بریزیم تا برگ تازه‌ی ارتباط با او را بیابیم. بگو: خدایا! « «فَهَبنی ـیااِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و رَبّی!ـ صَبَرتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصبِرُ عَلَی فِراقِکَ؟!» ». موفق باشید
2271
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و شب زنده داری هایتان. استاد سوالی از محضر شما بزرگوار داشتم که دوست دارم در فضایی دوستانه پاسخم را بدهید و خدایی ناکرده از من نرجید. استاد، من چند روز پیش سوالی از شما پرسیدم در خصوص سیاست خارجی کشورمان(سوال 2226)که شما هم زحمت کشیدید و پاسخ دادید. استاد من سه سالی است با ایده ها و آثار و اندیشه های شما آشنا هستم و هرکس را که ببینم اندک گرایشی به مذهب دارد شما و سیاق شما و آثارتان را به عنوان نمونه ای جامع و همه سونگر از دین و عرفان معرفی می کنم و ارادت ویژه ای به شما دارم. اما استاد پاسخ این سوال در خصوص میانمار و ..(2226) را که دریافت کردم، پاسختان را با یکی از مسئولین کشوری و فعالان در عرصه بین الملل و سیاست در میان گذاشتم. ایشان با توجه به اینکه خودشان دستی بر آتش دارند، گفتند این پاسخ آقای طاهرزاده، رگه هایی از حقیقت را دارد اما مواضع جمهوری اسلامی ایران در مورد مسائل بین المللی اعم از فلسطین، چچن، میانمار و ... بیشتر از آنکه رسالتی و دینی باشد، سیاسی است. مثلا ما چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته باشیم، مسائل چچن را چندان حائزاهمیت نمیدانیم و از اعلام نظر صحیح می پرهیزیم. اما مثلا در قبال سوریه سریعا واکنش نشان می دهیم. البته ایشان، یادآور شدند که احتمالا بین وظایف سیاسی ما و رسالتی مان رابطه ای هست، اما بیشتر سیاسی است و... استاد من به حرفهای شما، جوابهای شما ایمان داشتم. راستش من قبلا دین را دوست داشتم اما از جهات مختلف عملکردجمهوری اسلامی را نقد می کردم(البته ولایت فقیه را قبول داشته و دارم)، به خاطر دیدگاههای شما احساس کردم دیدگاهم خوب شد، اما الان فکر می کنم شما در برخی موارد صرفا دفاع می کنید و اصل را بر دفاع قرار می دهید و نه بر شفاف سازی. استاد همون مسئول کشوری که خدمتتان عرض کردم خودشان را از سربازان نظام دانسته و ولایی هستند و حتی عنوان کردند مقام معظم رهبری در تمام عرصه ها تنهاست، منظورم این است که ایشان دیدگاه معاندانه ای دربیان این نقد نسبت به پاسخ شما نداشتند و صرفا آنچه را دیده بودند طرح کردند. استاد سوال من این است، شما بر اساس چه مستنداتی سیاست ایران را در عرصه بین الملل مورد تائید قرار می دهید؟ استاد راستش برای من مهم است که بفههم شما ساده انگارانه به قضایا نگاه نمی کنید، بعد فکر می کنم نکند نسبت به تمام مسائل دینی هم همینطور برخورد دارید و من هم که از حرف شما تبعیت می کنم به همان مسیر می روم؟یا نکند شما صرفا برای اینکه آبروی نظام را حفظ کنید اینگونه دفاع می کنید؟ که این برایم سخت تر است و به قول آن نویسنده که می گوید: ناراحتی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این است که دیگر نمی توانم تو را باور کنم...استاد دلم نمیخواهد باورهایم نسبت به شما فرو بریزد، خدا می داند چقدر وجود شما، اندیشه های شما، دیدگاههای شما در زندگیم برکت آفرید...سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ مبانی بنده در رابطه موضع‌گیری‌های وزارت امور خارجه در مسائل بین‌المللی مبتنی بر نظرات مقام معظّم رهبری است و سعی می‌کنم با دقّت هر‌چه بیشتر گوهر و مغز سخن ایشان را در این مورد پیداکنم به همین جهت تعجب کردم که می‌فرمایید آن آقایی که از مسائل بین‌المللی آگاهی دارند گفته‌اند «مواضع‌ جمهوری اسلامی در مورد مسائل بین‌المللی بیش‌از آن‌که رسالتی و دینی باشد سیاسی است و چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته‌باشیم مسائل چچن را چندان حائز اهمیّت نمی‌دانیم اما در مقابل سوریه سریعا واکنش نشان می‌دهیم» نمی‌دانم سخنان مقام معظم رهبری در 14خرداد سال1390 را در حرم امام خمینی رضوان‌الله علیه در رابطه با سوریه شنیده‌اند یا نه که ایشان یک‌سوم سخنان خود را در رابطه با موضوع سوریه گذاشتند و مواضع ضدّ اسرائیلی بودن سوریه و حاکمیتی که در آن کشور دست نشانده‌ی اجنبی نیست را از آن مهم‌تر دانستند. آیا عزیز ما متوجه نیستند استکبار جهانی به کمک ارتجاع عرب و دولت سکولار ترکیه بنا دارند با حذف بشاراسد از نظام سیاسی سوریه نقشه‌ی خاور میانه‌ی جدیدی را شکل دهند که روش ترکیه به جای روش ایران مد‌ نظر حرکت‌های منطقه قرار‌گیرد و به کلّی ایران به عنوان یک الگو از منطقه حذف شود. آیا باید به چچن هم همانند سوریه حساسیت نشان‌دهیم؟ نمی‌دانم مواضع رهبری معظَم در جمع دانشجویان در ماه رمضان گذشته وا مسال در رابطه با وزارت امور خارجه را دنبال فرموده‌اند که در سال گذشته مستقیما در مقابل انتقاد یکی از دانشجویان از وزارت امور خارجه دفاع کردند وامسال فرمودند نباید گمان شود با مواضع آرمانی که نظام اسلامی دارد، وزارت امور خارجه باید از عرف دیپلماتیک خود دست بردارد. 2ـ تعجّب بیشتر بنده از سخن جناب‌عالی بود که می‌فرمایید نکند نسبت به مسائل دینی هم ساده‌انگارانه نگاه می‌شود در حالی که تلاش بنده همیشه این بوده‌است که عقل عزیزان را مورد خطاب قرار‌دهم تا شما با عقل‌تان موضوعات را تجزیه و تحلیل کنید و خدای ناکرده رابطه‌ی مرید و مرادی پیش نیاید وانتظار دارم شما هم با عقل‌تان با موضوعات مطرح شده برخورد کنید و آن‌جایی که موضوعات با مبانی عقلی تقابل داشت، نه تنها نپذیرید و تبعیّت نکنید بلکه با همان عقل خدادادی انتقاد کنید. موفق باشید.
335

جامعیت دینبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی خیر کثیر 1.برخی دوستان با توجه به مسائل مطرح شده از طرف شما و مبانی فکری که بشما نسبت می دهند از "حاکم شدن حکم خدا در کل حیات بشر" استنباطهای خاصی میکنند.آیا این "حکم خدا" چیزی غیر از فقه -نه به معنای اصطلاحی اکنونی که شبح فقه است-که در بردارنده تمام 1.نیازها و 2.معارف جویی ها و 3.خط دهی ها است میباشد و یا از نظر جنابعالی فلسفه و عرفان نیز بعنوان غایت مطرح هستند. 2.خانواده من مذهبی نیستند اما من بنا به آشنایی با ائمه و رسول خدا میخواهم با دین زندگی کنم.با این اوصاف شرایطم بسیار سخت است.چه کنم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- بنده معتقدم فقهای گرام هستند که حکم خدا را در امور عملی برای مکلف روشن می‌کنند و انسان یا باید خودش فقیه باشد و یا مقلد باشد تا مطابق حکم خدا عمل کند. آنچه علمای دین مطرح می‌نمایند: فقه اکبر و فقه اوسط و فقه اصغر است؛ که اولی را عقاید حقه و دومی را اخلاق فاضله و سومی را اصول عملیه می‌گویند. فلسفه به خودی خود غایت دینداری نیست، منتها یکی از انواع فکر است که می‌توانیم در فهم دین از آن استفاده کنیم به شرطی که مواظب باشیم حجاب فهم دین نشود که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» به آن پرداخته شده. در مورد عرفان اگر منظور شما عرفان نظری باشد باز ممکن است حجاب انسان شود، هرچند در فهم منظور دین کمک‌کار خوبی است، و اگر عرفان به معنی شناخت اسماء و صفات الهی باشد آری مقصد دین معرفت الله است. 2- در سؤال شماره‌ی 327 تا حدّی جواب جنابعالی داده شده، ولی در هر صورت با خانواده درگیر نشوید و احترام آن‌ها را نگه‌دارید. موفق باشید
12302

مراکز فروشبازدید:

متن پرسش
با سلام: هر چه به دنبال مراکز فروش در تهران می گردم پیدا نمی کنم. راهنمایی می فرمایید لطفا.
متن پاسخ

به نام خدا

با سلام: از طریق منوی پایین صفحه اصلی به قسمت مراکز فروش مراجعه و با پیدا کردن نقشه استان تهران و کلیک روی تعداد مراکز فروش استان تهران لیست این مراکز که 14 مرکز می باشد برای شما نشان داده می شود. یا با جناب آقای مهندس نظری به شماره‌ی (09136032342) تماس بگیرید. موفق باشید

12136
متن پرسش
بسم الله سلام محضر استاد بزرگوار: دو سوال: 1- به لطف حضرت حق، فرزند دار شده ام. اما با توجه به تاریخ هایی که ممکن است لقاح رخ داده باشد، ظاهرا لقاح در ایامی نه چندان مناسب رخ داده است. (قمر در عقرب و نیمه ماه قمری) حال وظیفه بنده چیست و چگونه می توانم از عواقبی که برای جنین چنین ایامی ذکر شده است جلوگیری کنم؟ 2- آیا استخاره کردن در هر عملی صحیح است؟ استدلال بنده: چون در همه اعمال ما به جنبه های غیبی آن عمل و نیز اثری که سایرین روی آن می گذارند واقف نیستیم پس استخاره در همه اعمال صحیح است. حتی برای بیرون رفتن از منزل!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما صحت این نوع روایات کراهت قمر در عقرب را ثابت کن، بعد دنبال رفع عواقب‌اش باش! با توکل به خدا جلو بروید و نگران نباشید 2- عقل، حجت باطنی خداوند است و بعد از عقل مشورت با اهل آن موضوعی است که دنبال آن هستید، مرحله‌ی سوم استخاره است. موفق باشید

6470
متن پرسش
سلام علیکم من نویسنده سوال 6363 هستم . وقتی محیط بد دانشگاه رو میبینم انگار بیشتر یاد امام زمانم میفتم از لحظه ورود حال خوبی ندارم ... ولی این موقعیت بد روی حجابم هیچ اثری نگذاشته ولی روی روابطم با مردان بیشتر نگران هستم نمی دانم تا چه حد میتوانم رابطه داشته باشم یعنی تا چه حد اجازه دارم احتیاج بیشتری به راهنمایی دارم ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه سعی کنید با نامحرم مرتبط نباشید افق حضور در عوالم غیب و قیامت و نزدیکی به وجود مقدس حضرت صاحب ‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برایتان گشوده‌تر است. ما فقط در حدّی که ضرورت دارد باید با نامحرم صحبت کنیم تا عالَم دینی ما برایمان حفظ شود. موفق باشید
4655
متن پرسش
با سلام و ادای احترام با توجه به سؤال قبلی به شماره 4587 اینجانب کتاب از برهان تا عرفان شمارا مطالعه کردم ولی به جواب سؤال خود نرسیدم میشود دقیقاً مشخص فرمایید در کدام صفحه کتاب جواب خود را پیدا نمایم سؤال دیگر من این است مگر ماهیت یا چگونگی حد وجود نیست پس چگونه غیر از خدا بقیه مثل من انسان حد ندارند و ان وقت فقط هستی هستند و بگوییم انسان فقط هست گرچه لازم به ذکر است هنوز سؤال قبلی ام به قوت خود باقی است که یک چیز فقط هستی داشته باشد و وجود داشته باشد ممنون از وقتی که برای پاسخگویی به سؤالات کاربران میگذارید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود در ذات خود تشکیکی است و وجود بما هُو وجود در عین آن‌که دارای مراتب است فقط وجود است و نفس ناطقه‌ی انسان به عنوان مرتبه‌ای از وجود غیر از زن و مردبودن و یا اصفهانی‌بودن و تهرانی‌بودن است. پس از این جهت انسان فقط هست با حفظ مراتبی که برای وجود قائل هستیم و در کتاب «از برهان تا عرفان» به آن پرداخته شده. موفق باشید
430

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار. وضعیتی را ترسیم میکنم تا شما ، ما را در گذار این مقطع از مقاطع تاریخیمان با یاری و کمک خداوند یاری بفرمایید . (انشاالله) . ما در دانشگاه کار فرهنگی میکنیم. گاها دوستان ما مطالبی رو به صفری ها میدن بخونن که از نظر بنده ضرورت ندارد به این معنی که مطالب مهم تری هم هست هر چند مطالب داده شده در جای خود لازم است. و این موجب نگرانی شخص بنده شده و احساس میکنم همین بی تدبیری ها موجب عقب ماندن آن ها و نیز صفری ها میشود. از نظر بنده ی حقیر ، عمده خودشناسی است. امام شناسی است . معاد شناسی است. که البته همه ی این ها هم به نوعی خودشناسی است. امام شناسی جدای از خودشناسی نیست چرا که امام در درون ماست و احساس میکنم که همگان باید ناچار شده و به ضرورت درک این مسائل رسیده باشند. و صد البته آن گاه که ما روی بحث های امام شناسی کار میکنیم به امام زمان و پس از آن برای ایجاد جامعه ی بقیه اللهی به بحث ولایت فقیه و لزوم نظام جمهوری اسلامی میرسیم . اما دوستان ما برای بین دو ترم به بچه های صفری و در کل بچه های مجموعه ، طوماری بلند از فرضا صحبت های دوگانه ی آقای مطهری دادند و به خیالشان میخواهند بصیرت سیاسی به اعضا بدهند. مجددا تاکید میکنم که از نظر بنده دانستن و تحلیل این مطالب صد البته لازم است اما مسائل ضروری تری در اولویت قرار دارد. اما به نظر شما این کار کار درستی است ؟ افرادی که ما تازه با آن ها مواجه شدیم و آنها هیچ گونه تصوری از نحوه ی بود و وجود خود ندارند ، احساس سرگردانی میکنند ، و الان با این رویکرد با مطالبی که ما به آنها میدهیم برخورد میکنند که ما داریم غذای جانشان را به آن ها میدهیم و این مسئله حساسیت مطلب را بالا میبرد ، یعنی آن ها به ما اعتماد کردند که مطلبی که الان دستشان میدهیم همان چیزی است که باید بخوانند و بین دو ترم روی آن وقت بگذارند. این مسائل برای شخص بنده خیلی سخت است و من را به گوشه گیری میکشاند و این مسئله (گوشه گیری) و تک روی در شخص بنده خیلی زیاد است. وقتی به چهره ی این بچه ها(صفری های دانشگاه) یا حرف هایشان نگاه میکنم گریه ام میگیرد و برایشان گریه میکنم که دلشان میخواهد ولی هیچ چیز نمیدانند. احساس میکنم آن ها خودشان هم اولویت ها را تشخیص نمیدهند و صفری ها این وسط دست به دست و بازیچه میشوند. جان آن ها مطالب ناب تری را میخواهد. نگرانم که نکند نحوه ی برخورد اعضا با تقاضای صفری ها موجب شود که صفری ها هم همچون افراد قبلی بار بیایند که شدیدا به چه کنم چه کنم افتاده اند . البته این دودلی ها طبیعی است و همه کم و بیش داریم اما آن چه به عینه میبینم این نحوه کار تعریف کردن ، موجب صدمه به افراد در سیستم میشود و یا حداقلش این است که کار را بسیار سخت میکند چرا که ما با کار کردن یک سری مسائل ناب خودمان به بسیاری از تحلیل ها میرسیم و لازم نیست در موارد متعدد برای بصیرت سیاسی دچار کثرت گرایی شویم. این مسائل در حالی است که بنده احساس میکنم کار خاصی از دستم بر نمی آید . و راه نظر دادن را بر خود بسته میبینم و احساس میکنم اگر نظر مخالفی بدهم حتی اگر در قالب هم فکری هم باشد فضای بین خودمان متشنج میشود و بعضا منیت ها ظهور میکند. اما نمیتوانم بی تفاوت باشم و از این که دوستان به "کم" قانع شده اند میخواهم گریه کنم. . در شرایط ترسیم شده لطفا بفرمایید که باید چگونه با صفری و یا اعضای مجموعه برخورد کرد ؟ و در کل با وجود شرایط فوق هرگونه نصیحت به بنده ، پیشنهاد ، انتقاد ، یا تحلیل فضایی که برایتان ترسیم کردم به شدت برای بنده مفید است . و کمک کنید که این دوران را چگونه باید سپری کرد ؟؟؟ با تشکر فراوان از شما . التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی بنده نیز با جنابعالی موافقم که ابتدا باید مبانی معرفتی دانشجویان تازه وارد شکل بگیرد، ولی رفقای شما هم به جهت قصد خیری که دارند کارشان إن‌شاءالله نتیجه‌بخش خواهد بود و آنچه شما در ابتدا پیشنهاد می‌کنید آن‌ها بعداً عمل خواهند کرد و لذا نه جای نگرانی است و نه جای فاصله‌گرفتن با آن‌ها، دل‌سوزی‌ها و نیّت خیر آن‌ها را بنگرید و با تمام وجود به آن‌ها علاقه‌مند باشید و مسلّم خداوند در هدایت آن‌ها نظر رحمتش را شامل حالشان می‌کند. إن‌شاءالله موفق باشید
389

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد معظم بسیار به دانستن و مطالعه کردن علاقه دارم . کتاب های خوب زیادی نیز در اختیار دارم اما آسیبی که دچار آن شده ام ، کم حوصلگی و برخورد کسالت آمیز با مطالعه درسی و غیر درسی است . به نوعی طاقت مطالعه زیاد و چند ساعته را ندارم . حالا من مانده ام و یک عالمه کتاب و اطلاعات انباشته و نخوانده . این مشکل را چگونه حل کنم ؟ راه برنامه ریزی صحیح چیست ؟ خواهشمندم در صورت امکان راهنمایی اجرایی نمایید . باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- برای خود یک برنامه‌ی نه‌چندان سخت‌گیرانه بریزید. 2- در آن برنامه جایی برای ورزش هر روزی قرار دهید. 3- در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن را مطالعه بفرمایید و مطابق آن به نحوه‌ی مطالعه‌ی خود شکل دهید. إن‌شاءالله مشکل حل می‌شود. موفق باشید
12880
متن پرسش
سلام حضرت استاد خسته نباشید: 1. چرا برای علامه محمد حسن الهی برای پاسخ به شبهات‌شان کشفی مثل شیخ اشراق یعنی بدون واسطه شخص احضار ارواح اتفاق نیافتاد 2. اینکه در کشف میزان هوشیاری این قدر بالاست که سوالات پرسیده می شود و سالک قدرت سخن گفتن دارد این همان معنی جمله انسان با تمام وجود تعقل می کند نیست؟ 3. در مقام کدام یک از کشف ها انسان قدرت بر نطق دارد؟ 4. ببخشید معنای این جملات را نتوانستم درست بفهمم: الف) غیریت و کثرت بین خود انسان و بین عقل و چشم و گوش او وجود ندارد؟ ب) و نیز به هیچ وجه غیریت و کثرت بین عقل و چشم و گوش او وجود ندارد؟ 5. این یعنی در مراحل اولیه مکاشفات غیریت و کثرت وجود دارد درست است استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هیچ‌وجه حضرت آیت اللّه محمد حسن الهی کم‌تر از مرحوم شیخ اشراق نیست! آن احضار روح یک تفریح روحانی بود وگرنه آن مرد الهی در مقامی است که قدرت جذب مرحوم قاضی از برزخ را هم در چنته دارد 2- آری! در آن صحنه، هوشیاری قلبی و قدسی، جنبه‌ی عقلانی نیز به خود می‌گیرد و از هر ساحتی که سؤال شود نفس ناطقه مطابق آن ساحت ظهور می‌کند، چه ظهور عقلی و چه ظهور قلبی. ولی هوشیار باشد که آن‌جا جای مفهوم نیست 3- هرجا اذن نطق باشد نفس ناطقه آن استعداد را ظهور می‌دهد، ربطی به کشف‌ها ندارد 4- این مسئله‌ی توحید بین عقل و چشم و گوش نکته‌ی بسیار ظریفی است که باید با حوصله در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» آن‌جایی که ملاصدرا کشفِ افلوطین را تبیین می‌کند، دنبال فرمایید 5- آری! ولی در هرصورت وقتی ما از بدن عبور کنیم و با نفس از نظر وجودی، آزاد از کثرت بدنی، مرتبط باشیم با چشم می‌شنویم و با گوش می‌بینیم و از این نوع حضورها که گفتنی نیست. امیدوارم بنده و جنابعالی توفیق چشیدنش را پیدا کنیم. موفق باشید

11706
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شریف بخیر. حضرتعالی آثار اندیشمندان بزرگ جهان را از چه زمانی شروع فرمودید؟ بعد از فلسفه؟ ما چه کنیم؟ علاوه بر کنفسیوس و لائوتسه و آثار فلاسفه غرب آشنایی با چه اندیشه های دیگری را ضروری می دانید؟ 2- ابتدا مقالات آیت الله شجاعی مطالعه شود بهتر است یا جنود عقل و جهل حضرت امام(ره)؟ چه خوب می شد اگر دروس معرفت نفس علامه حسن زاده را با همان بیان بسیار شیوای حضرتعالی شرح می شد هر چند آثار استاد امکان رجوع مستقل را به ما داده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید با جدیّت و پشت‌کار «مقالات آیت الله شجاعی» را دنبال کنید یک کار اساسی کرده‌اید و بعد از آن از تفسیر المیزان هم غافل نباشید. «جنود عقل و جهل» را بعد از «مقالات» کار کنید خوب است. آرام‌آرام بعد از این‌ها سری هم به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید تا راه ورود به عرفان نظری گشوده شود. موفق باشید

نمایش چاپی