بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29016

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد بسیار گرامی: بنده یک خانوم خانه دار هستم و با تحصیلات دیپلم، بنا به دوره هایی که خداوند به رویم گشاده، سیره اهل بیت رو هم تا حدود زیادی بررسی کردیم، در اون دوره ها روشن شد که کتاب های قصه کودکان درباره انبیا و امامان دارای اشکالاتیست که هنوز بنده و خیلی از دوستان موفق به پیدا کردن کتاب های خوب برای کودکانمون نشدیم، اگر هم باشه خیلی کمه، استاد بنده پیشنهاد دادم برای ارائه طرح مون نوشتن کتاب قصه برای کودکان در این را زمینه شروع کنیم، بنده میخاستم شما راهنمایی بفرمایید به کجا رجوع کنم که راه رو اشتباه نرم، از کی مشاوره بگیرم؟ منبع داستان هام از کجا باشه؟ اجرکم عندا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تخصص ندارم. مطلب را برای عزیزانی که در جریان این امور هستند می‌فرستم تا نظرشان را برایتان ارسال کنم. موفق باشید

27877

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در زیارت آل یاسین می‌خوانیم «انتم الاول و الآخر» و این خطاب به ذوات مقدسه است و حضرتعالی هم در کتاب شرح زیارت آل یاسین نکاتی درباره اش مرقوم فرمودید. اما هنوز برایم ابهام است که چگونه ذوات مقدسه را اول و آخر می‌شماریم و می‌گوییم انتم الاول و الآخر؟ اگر ممکن است کمی در این باب توضیح داده شود و اینکه این مطلب از نظر ارتباط با اسماء الهی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر جا که حقیقت معنوی در صحنه باشد، نسبت به آن صحنه آن حقیقت در عین آن‌که اول است، آخر است حتی حقیقت نفس ناطقه در بدن که هر چه از بدن ظاهر شود، از نفس ناطقه است و آن‌چه که بعد از بدن می‌ماند نیز نفس ناطقه است. اولیاء الهی به اعتبار واسطه‌های فیض عالم هر جا فیضی ظاهر شود، آن‌ها در میان هستند و در نهایت هم همه چیز از کمالات عالم انسانی به آن‌ها ختم می‌شود. موفق باشید

27109

برزخ مومنینبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: استاد اگر انسان عزم استفاده از معارف را داشته باشد ولی مرگ به او این اجازه را ندهد سیر او در برزخ و قیامت چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات ما خبر از آن می‌دهند که همه‌ی آنچه را که آگاهانه اراده کرده است، برایش محقق می‌شود. موفق باشید

26088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام خدمت استاد عزیزم: اولا تشکر بابت قرار دادن مباحث شهید آوینی با موضوع عصر جدید در سایت، واقعا بسیار خوشحال شدم. استاد چند سوال داشتم: اول در مورد استاد عزیز میر باقری که حقا ایشان از سرمایه های این انقلاب هستند می خواستم نظرتان را در مورد نظریه و فلسفه نظام ولایت که در فرهنگستان مطرح شده بفرمایید. البته ایشان به نظرم حکمت متعالیه را نفی نمی کنند چنانچه در مقاله ای در مورد کارکرد فلسفه اسلامی از ایشان خواندم ولی از طرفی هم ایشان مباحث بسیار قوی را مطرح می کنند که احساس می کنم نوع دیگری از اندیشه را به ظهور آورده اند، از طرفی به نظر خود من هنوز حکمت متعالیه شناخته نشده و ظرفیت های آن استفاده نشده است هنوز هم متاسفانه فرصت نکرده ام مباحث فلسفه اجتماعی حکمت متعالیه استاد امامی جمعه را مطالعه کنم. سوال دوم چگونگی ورود به فلسفه هایدگر است، پراکنده مطالعاتی داشته ام ولی یک سیر تخصصی چنانچه در حکمت متعالیه گذرانده ام می خواستم پیشنهاد دهید. سوال سوم اینکه استاد آیا شما غیر از مباحث هفتگی، در دانشگاه یا حوزه تدریس دارید؟ خیلی دوست داشتم از محضر شما حضورا استفاده کنم. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده هنوز نتوانسته‌ام در مورد فلسفه‌ی نظام ولایت چیزی به عنوان یک موضوع فلسفی به‌دست آورم هرچند از جهت نظر به ولایت الهیه در آموزه‌های دینی مطالب ارزشمندی مطرح است و جناب استاد میرباقری نیز نکات بسیار خوبی را در کتاب مربوط به ولایت الهیه مطرح فرموده‌اند. ۲. فکر می‌کنم مطالعه‌ی کتاب «هستی و زمان» هایدگر با شرح جناب آقای دکتر صافیان، شروع خوبی باشد. در ضمن سی‌دی‌های «روزگارِ نو» مطالبی را از اساتید غرب در رابطه با هایدگر جمع‌آوری کرده است که می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

26016
متن پرسش
سلام: ۱. اگر سر کسی را ببرند بلافاصله پس از بریدن، نفس از بدن منصرف می‌شود یا تا مدتی سر و بدن را اداره می‌کند؟ ۲. مگر نه اینکه مرگ انصراف نفس از بدن است و در همه ی انسانها این اتفاق به یک صورت انجام می شود پس چرا بعضی مرگها بدون درد اند. (مثل مرگ در خواب) و بعضی مرگها با درد و زجر زیاد همراه اند. (مثل بریدن سر) ۳. اساسا حس درد در انسان و حیوانات، مربوط به نفس است یا جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره تا حدّی نفس، هنوز تصرف خود را دارد تا این‌که از آن تصرف مأیوس شده و منصرف شود. ۲. در هر حال هر مرگی یک نوع انقطاع از بدن است و درد خود را دارد ۳. همه‌ی احساسات مربوط به نفس است. موفق باشید

25466
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا برای مباحث تربیتی و پایه دینی، کتاب داستان راستان رو پیشنهاد میکنین به ویژه برای نوجوانان؟ به نظرتون کار مناسبی هست که افراد روی نکات هر داستان فکر کنند و سر کلاس ها یا حلقه های صالحین با هم درباره نکاتی که به ذهنشون آمده بحث کنند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بسیار خوب و لازم است. زیرا نوجوانان با روح و فطرتِ آماده‌ی خود، خیلی خوب با آن داستان‌های قدسی ارتباط برقرار می‌کنند. موفق باشید

25110
متن پرسش
سلام: برای این که علم پیدا کنم که قرآن پیام خداست! قرآن برای من تحدی آورده است و می گوید من از جانب خدایم. چرا؟ چون کسی نمی تواند یک سوره همانند قرآن بیاورد. سوال: من که فارسی زبانم و عربی نمی دانم چگونه این استدلال قرآن را قبول یا رد کنم؟ من که توانایی ارزیابی این ادعای قرآن را ندارم. حالا من باید چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که در همان زمان که فصاحت در زبان عربی به اوج خود رسیده بود و آن‌ها نتوانستند سوره‌ای همانند سوره‌های قرآن بیاورند؛ می‌تواند برای ما حجت باشد. از طرفی با نظر به محتوی قرآن و تدبّر در آن می‌توان متوجه شد که این سخن‌ها، سخن‌های خداوند است. و در همین رابطه حضرت حق می‌فرماید: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» ﴿۸۲/ نساء﴾ آيا در قرآن نمى‏ انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند. موفق باشید

در ضمن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت عرایضی شده است که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌گردد:

دريچه‏ هاى اعجاز قرآن

قرآن مى‏ فرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه‏ بودن آنچه بر بنده‏ ى ما نازل شده شك داريد، سوره ‏اى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا به ‏واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرى ‏اش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‏ ى شما جمع شويد مى ‏توانيد يك سوره مثل سوره‏ هاى اين قرآن بياوريد و اگر نمى‏ توانيد، معلوم مى‏ شود كه او از جنبه ‏ى بشرى‏ اش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزه ‏بودن قرآن نمونه‏ هايى در ذيل؛ مورد اشاره قرار مى‏ گيرد:

۱. از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه ‏ى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى‏ كه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‏ها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالى ‏ترين معانى را در عالى ‏ترين قالب‏هاى لفظى اظهار مى ‏كند به طورى‏ كه معلوم نيست الفاظ تابع معانى‏ اند و يا معانى تابع الفاظ.

قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيب ‏تر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسه‏ ى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اين‏كه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنان‏كه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آورده ‏ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيح‏ تر باشد بيشتر متوجه مى‏ شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنان‏ كه جادوگران متوجه شدند كار حضرت‏ موسى (ع) از نوع سحر نيست.

۲. از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى‏ گمان مطمئن ‏ترين راه براى شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيف‏ ها و تعبيرهاى آن در باره‏ ى خود مى ‏باشد، توصيف‏ هايى از قبيل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» كه همه حكايت از آن دارد كه وقتى مى‏ فرمايد: اگر مى ‏توانيد مثل آن را بياوريد، يعنى آن چيز مثل قرآن از حيث هدايت‏ گرى و آوردن معارف هدايت‏گر و از حيث مطالب حكمت ‏آميز، هم سنگ دانش‏ هاى قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشه‏ هايى در حد قرآن دعوت مى‏ كند.

جامعيت و كمال قرآن بدين معنى است كه قرآن مجيد تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسيدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه‏ ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‏هاى ديگر» و با «جهان» را تبيين مى‏ كند و همه‏ ى اين معارف داراى سطوح و لايه‏ هاى متكثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن‏ ها وجود دارد. در پايين ‏ترين سطح با مردم عادى صحبت مى ‏كند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطنى از بطون خود را براى او مى‏ گشايد و آوردن سوره‏ هايى با اين حدّ از علوّ در معانى به هيچ ‏وجه در حدّ بشر نيست.

انسانى كه قرآن طرح مى‏ كند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‏ ى ابعاد اين انسان را با همه‏ ى دقايق روحى ‏اش فرا گرفته است، در حالى كه انسان معرفى شده از راه حس و انديشه‏ ى بشرى در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.

در قرآن همه ‏ى اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معنى كه هر حكمِ فرعى آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز مى‏ گردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد.

مى‏ فرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى ‏آيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مى ‏شود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى ‏شود و از مسير توحيدى خود عدول نمى‏ كند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همه‏ ى اين‏ها به توحيد برمى‏ گردد و انسان را به توحيد مى‏ رساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مى‏ باشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.

قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آن‏گونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مى‏ كند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورى‏ كه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سوره‏ ى والعصر مطرح نيست، و انديشه‏ ى بشر نسبت به انسان به اندازه‏ ى تبيينى كه‏ يك سوره‏ ى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همه ‏ى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى ‏نمايد كه مى‏ توان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديده‏ هاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مى ‏نگرد.

۳. اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول ۲۳ سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مى‏ آمد، بدون آن كه رسول خدا پيش‏نويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچ ‏گونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته ‏اند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچ‏ كس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتاب‏هاى رومى‏ ها و يا ايرانى‏ هاى متمدن آن زمان ديده شده است.

قرآن طورى است كه آيه ‏اى مفسّر آيه ‏اى ديگر و مجموعه‏ ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتى در يك موضوع وحدت نگاه‏ كاملًا در آن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكته ‏ى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مى‏ فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمى ‏كنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏ يافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحى ‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى ‏افتد، در حالى‏ كه هيچ ‏كدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.

۴. اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى‏ راند كه انسان به هيچ‏ وجه آن را از جان خود جدا نمى‏ بيند و به‏ خوبى جذب آن مى‏ شود. قرآن انسان را بر عقده‏ هاى درونى‏ اش پيروز مى‏ كند، مرگ را برايش معنى مى ‏نمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مى ‏كند، مى‏ گويد:

«افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها»

آيا تدبّر در قرآن نمى ‏كنند و يا بر قلب‏هاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمى‏ فهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديده‏ شده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذره ‏اى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى ‏دهند؟

۵. اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى: آن واقعه ‏هايى كه در حين نزول قرآن با فكر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى‏ كه بشر پس از سال‏ها به درستى آن پى ‏برده است مثل: پيش ‏بينى غلبه‏ ى روم بر ايران در شرايطى كه در آن زمان چنين غلبه ‏اى به ذهن‏ها هم خطور نمى ‏كرد.[4] حفريات باستان‏شناسان، كه پس از سال‏ها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اين‏كه قرآن براى فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدورى مى دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شده ‏اند ولى بعدها معلوم شد كه ستاره‏ها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردش‏اند.

۶. اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طريق كسى كه برترى فوق العاده ‏اى از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطى آنچنان محدود زندگى مى‏ كرد كه مثال زدنى است و از آن طرف ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآنى با اين وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حكايت از آن دارد كه از طرف خداى حكيم و عليم بر او نازل شده است.

دكتر واگليرى مى ‏گويد: «كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمى ‏توان از آن تقليد كرد ... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتى كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در اين كتاب مخزن‏ ها و ذخايرى از دانش مى ‏بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‏ ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوى‏ ترين رجال سياست است».[5]

قرائنى كه انديشه را بر صدق گفتار نبى مى كشاند

علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن كه دليل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصيت پيامبر (ص) نيز انديشه را به حقانيت شخص نبى مى‏ كشاند كه موارد زير از اين نوع مى‏ باشد:

۱. محيط دعوت: انديشه نمى‏ پذيرد كه انسانى درس نخوانده در محيطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائين‏ ترين خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ عليمِ هستى، چنين معارفى را ارائه دهد.

۲. سابقه‏ ى تاريخى و خصوصيات اخلاقى: ۴۰ سال در محيطى زندگى‏ كردن كه كوچك ‏ترين خطاى اخلاقى نمايان مى‏ شود و در عين حال هيچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى كه او را «امين» لقب دادند و حتى‏ در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عمل‏كردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصيت او نمى‏ پذيرفت، چگونه انديشه مى‏ پذيرد چنين انسان پاكى يك مرتبه دروغى به اين بزرگى بگويد و ۲۳ سال هم همه‏ ى زندگيش را بر سر اين دروغ بگذارد و با آن همه مشكلات يك لحظه هم عقب ‏نشينى نكند؟

۳. محتواى مكتب و دعوت: مكتبى كه محور فكرى خود را «توحيد» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هيچ‏كس جز خدا نجات‏دهنده‏ ى انسان‏ها نيست و آورنده ‏ى آن مكتب براى خود هيچ ادعايى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه ‏ى هيچ غلوّى را در مورد خود نمى‏ دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى‏ كند و بندگى غير خدا را بدترين گناه مى ‏داند و در جامعه‏ ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى‏ دهد و محيط كينه و جهل را به محيط برادرى و دانش تبديل مى‏ كند، چگونه انديشه مى ‏پذيرد چنين مكتبى آورنده ‏اش يك دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غيب مطلق چنين مكتبى را ارائه دهد، بايد يا او پيامبر باشد و يا دغلكار، و چنين حركات و كلماتى هرگز از يك انسان دغلكار صادر نمى‏ شود كه براى خود در دينى كه آورده هيچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى كند.

۴. تأثير دعوت پيامبر در محيط: رسول خدا (ص) در طى ۲۳ سال از قومى متروك كه ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ايران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به ‏وجود آورد به طورى كه جهانِ آن روز در قبضه‏ ى مستقيم يا غير مستقيم آن دعوت قرار گرفت و به اين دليل انسان‏ انديشمند نمی پذیرد بدون تأثير خالق هستى بر قلب ملت ها چنين تأثيرى ممكن باشد، به اين معنى كه بايد همان خالق روح و قلب انسان، آورنده ‏ى اصلى اين مكتب باشد كه بين محتواى كتاب الهى و قلب انسان‏ها اين‏چنين هماهنگى حاكم است. يكى از دانشمندان هندى می گویند: كشور هندوستان با اين ‏همه پندهاى حكيمانه كه از بزرگان دين هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‏خوارى و استعمال مسكرات است، اما محمد همين كه شراب را حرام كرد پيروان او هركجا خُم شراب را ديدند شكستند و همه از شراب‏خوارى دست برداشتند.[6]

۵. وسايل نيل به هدف: رسول خدا (ص) از طريق دستورات اخلاقى كه در آن دستورات هيچ انسانى بى ‏دليل تحقير نشود هدفش را پيش مى‏ برد، قرآن مى‏ فرمايد: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[7] كارهاى ناشايستِ هيچ قومى، شما را به مقابله‏ اى ناشايست وا ندارد، عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوى نزديك‏تر است. و لذا پيامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسايل نامشروع و يا جهل مردم استفاده نكرد، حتى در مرگ فرزندشان كه مصادف با خورشيدگرفتگى شد و مردم مدينه آن را به مرگ فرزند پيامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به اين دلايل است كه انسان انديشمند نمى‏ پذيرد چنين كسى با اين طرز رفتار، يك سياست باز حرفه ‏اى و يا يك مدعى دروغين و يا يك شهرت‏ طلب باشد زيرا رفتارش تأييدكننده‏ ى اين حقيقت است كه او مأمور و فرستاده‏ ى خداوند است و در افقى ماوراء دنيا زندگى مى ‏كند و متذكر حقيقتى است بسيار متعالى.

 


[1] ( ۱)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى ۲۳.

[2] ( ۱)- سوره‏ ى هود، آیه ی ۱.

[3] ( ۱)- سوره‏ ى نساء، آيه‏ى ۸۲.

[4] ( ۱)- در سال ۶۱۷ ميلادى يعنى هفتمين سال بعثت پيامبر اكرم (ص) ايران بر روم پيروز شد و تا نزديك پايتخت روم پيش‏روى كرد، در همان سال قرآن پيش‏بينى پيروزى روم را در كم‏تر از ده سال نمود. (به آيات اوليه‏ ى سوره‏ ى روم رجوع شود).

[5] ( ۱)- استاد دانشگاه ناپل، كتاب « پيشرفت سريع اسلام»، ترجمه‏ى سعيدى، ص 49.

[6] ( ۱)- كتاب محمد (ص) از نظر ديگران، ترجمه‏ ى محمد على خليلى.

[7] ( ۲)- سوره‏ ى مائده، آيه ‏ى ۸.

25027
متن پرسش
سلام: در بحث معرفت نفس، حضورش شدید تر است یعنی چی؟ حاضر تره حاضره یعنی چی؟ اینکه ما تعلقات مون کمتر باشه تجردمون بیشتر میشه، منظور از تعلق چیست؟ مصادیقش چیست؟ آیا دوست داشتن خانواده و امثال اینها باعث ضعف تجرد میشه؟ اگر اینطور است چه کنیم؟ چیزی را نخواهیم و دوست نداشته باشیم یا دوست داشتنمان باشد و در کنار اینها حدود دین را هم که رعایت می کنیم کافی ست؟ راهنمایی کنید ممنون میشیم. خدا توفیق بیشتر بهتون بده. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه با این‌که در ذات خود مجرد است، چنان‌چه به عالم ماده توجه نماید و برای عالم ماده نقش اساسی قائل شود، از وسعت خود می‌کاهد و شدت حضورش در عالم هستی کم می‌شود. مثل کاری که اهل دنیا می‌کنند.

دوست‌داشتن غیر از منشأ اثردانستن است. به هر صورت انسان باید خانواده و سایر انسان‌ها را دوست داشته باشد. موفق باشید

24055
متن پرسش
جناب استاد سلام: طبق سوال ۲۴۰۵۰ فرمودید: (همه‌ی حکما علوم تجربی را غیرِ یقینی می‌دانند. به گفته‌ی ابن‌سینا، علوم تجربی «ظنون متراکمه» است یعنی به هر حال ما تجربه‌های مکرری را انجام می‌دهیم و بر اساس قاعده‌ی «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» به بقیه‌ی آن‌چه تجربه نکرده‌ایم، سرایت می‌دهیم. آری! آن حکم، یقینی است، ولی تجربه‌ی ما در هر حال بر اساس تکرارها به‌دست آمده است و این فرق می‌کند با آن نوع یقین عقلی که با استدلال حاصل می‌شود. موفق باشید) بنده متوجه نشدم آخر تجربه و علوم تجربی یقینی هست یا خیر؟شما میفرمایید حکما میگویند علوم تجربی غیر یقینی است درصورتی که در همان جواب چند خط پایین تر میفرمایید آن حکم یقینیست ،اینجور که بنده متوجه شده ام حکما فقط یقین عقلی که استدلالی باشد را یقین میدانند و تجربه که یقینی باشد را یقین نمیدانند،در صورتی که همان بسط دادن یک یا چند امر تجربی مشابه به دیگر همانند های تجربه نشده نوعی استدلال عقلی هست با این توضیح که: قوانین طبیعت از گذشته تا به حال تخطی نشده و ثابت میباشد و پیشرفت علوم تجربی هم به دلیل همین ثبوت قوانین طبیعت میباشد و چون این عالم درارای نظم سازمان یافته هست پس خالقی حکیم و مقتدر دارد و چون حضرت حق عین اَحدیت است یعنی همه‌ی صفات او در یگانگی مطلق و ثبات هستند و نظم یعنی یگانگی بین اعضاء، و چون عالَم تجلی نور احدیت حضرت حق است در ذات خود عین نظم و ثبات است و مخلوقیت و منظم‌بودن عالم یکی است پس میتوان به راحتی به قوانین طبیعت و تجربه یقین پیدا کرد و آن را بسط داد چون قوانین طبیعت ثابت است و تا این دنیا موجود هست این ثبات هم هست چون این عالم تجلی نور ذات حضرت حق میباشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز برگشتیم به اول قضیه!! که عرض شد در هر تجربه‌ای قیاسی خفی وجود دارد. بحث در یقینی‌بودنِ آن قیاس است که همان «حکم‌الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» می‌باشد و نه یقینی‌بودنِ علوم تجربی که بر اساس «ظنون متراکمه» نوعی اطمینان برای انسان به‌وجود می‌آورد بدون آن‌که مثل قضایای استدلالی، یقینی باشد. موفق باشید

23940
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز اینکه حضرت آقا می فرمایند حوانان خودشون رو از لحظ فکری رشد بدهند چیست؟ جوان دانشجوی مومن انقلابی که رشته تحصیلیش مدیریت بازرگانی ست برای جوان طراز انقلاب شدن باید از نظر فکری روی چه موضوعاتی کار بکنه؟ پیشنهاد شما چیه؟ در یکی از سخنرانی های استاد ازغدی شنیدم که فرمودن جوان انقلابی باید ۳۰۰۰ تا کتاب در حوزه مختلف مطالعه بکنه اما اشاره به محورها نکردند. لطفا راهنمایی بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ که تاریخ رجوع به حقیقت است از طریق انقلاب اسلامی، در هر رشته و راهی که بخواهیم قدم بگذاریم لازم است با مبانیِ معرفتی صحیحی در آن راه وارد شویم. سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست به نظر می‌آید به عنوان مبانی معرفتی کمک کند. موفق باشید

21611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: میخوام عید مطالعات رو تعطیل کنم و فقط کتاب شرح الاسمایی که معرفی نمودید در رابطه با جوشن کبیر رو بخونم. احساس می کنم نیاز دارم با خدا مانوس بشم بدون دخالت فکر به نظر شما برنامه خوبیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال کتاب با ارزشی است. موفق باشید

33376
متن پرسش

سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه می‌بردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت می‌توانم من باشم! و به آنها از دور نگاه می‌کردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده می‌شدم. وهیچ می‌دیدم و تاریکی! که انگار می‌خواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر می‌کنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب می‌کنم و واقعا درهیچ درجا می‌زنم و می‌روم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا می‌شدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمی‌دادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا می‌شدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم می‌شناختم حتی یک کتاب هم از شما نمی‌خواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند می‌نمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و می‌خواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمی‌خواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب می‌کنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر می‌کنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! می‌توان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. می‌توان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف می‌دهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص می‌کند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که می‌توان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع می‌شود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب می‌کنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند.  بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح می‌داند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد می‌داند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه می‌کند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخاب‌های موثر به جای انتخاب‌های ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش می‌کشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن می‌گوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی می‌‌نامد. از دیدگاه گلاسر انسان‌ها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده می‌کنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی ‌و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار می‌رود. درواقع گلاسر این‌گونه بیان می‌کند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتی‌های روانی را تجربه می‌کنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید می‌شود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمی‌شوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید می‌شود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیت‌پذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک می‌کنند تا بدانند تنها در صورتی می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزه‌های درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرح‌واره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند.  هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها:  طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم  طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی:  . تله ایثار  . طرحواره های حوزه گوش بزنگی  . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمی‌کنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیده‌اید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرموده‌اند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالی‌ترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در این‌جا است که می‌بینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزه‌های دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری می‌کنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.

بنده انقلاب اسلامی را راهی می‌دانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آن‌ها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آن‌ها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاس‌داشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت می‌یابد و بیشتر احساس می‌کنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار می‌گیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود»‌ متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آن‌ها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید

31810

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان وقتتون بخیر: اینکه با ذکر خواب بخوایم مردم رو ترغیب به امام زمان و‌توصیه به التماس دعای فرج کنیم درسته یا خیر؟ مثلا یه نفر خواب دیده حضرت خیلی تنهان و گفتن اگه برا فرج‌دعا نکنید بلاهای سخت تر کرونا سرتون میآد. اصلا درسته این خوابها؟ تو‌ خوابم گفتن برو به مردم بگو‌ برای فرجم‌ دعا کنند.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند به خواب نباید اعتنا کرد، ملاک ما سخنان امامان معصوم«علیهم‌السلام» است که در بیداری به بشریت فرموده‌اند و راه را برای ما روشن کرده‌اند. عرایضی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در مورد خواب شده است. خوب است به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

 

30917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یکی از دوستانم از بنده درخواست کردن که متنشون رو برای شما بفرستم. بنده خواب های زیادی می بینم که در آنها ائمه معصومین (علیه سلام) به خصوص امام رضا (علیه سلام) حضور دارند. پیامبر اسلام (ص)، شهداء و علماء و انبیاء را زیاد به خواب می بینم. اموات و درگذشتگان را اکثر اوقات در عالم خواب مشاهده می کنم. حتی در بعضی از خواب هایم مرگ خود را به چشم دیدم و حساب اعمالم را انجام داده ام. یکبار مقام معظم رهبری در خواب به من گفت که: این خواب ها برای شماست، جایی بازگو نکنید، قبلا به شما تذکر داده بودیم. البته قبلا هم در خواب به من گفته بودند که خواب هایت را جایی تعریف نکن. ممنون میشم که اگر نکته ایی هست راهنمایی کنید و تذکر بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع خواب که به نحوی به «خیال» مربوط است، امری است که باید عزیزان به طور جدّی دنبال کنند تا جایگاه آن نوع خواب‌دیدن‌ها برایشان روشن شود. به عنوان مقدمه، کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءالله می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

30911

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما؛ استاد، در تاریخ داریم که مثلاً شیخ بهایی بین افراد جذامی رفت و آمد و خدمت رسانی می‌کردند، حتی در فیلم ملاصدرا نشان داده شد که بدون محافظت یا پوشش محافظتی اینکار را می‌کردند، در حال حاضر هم اشخاصی هستند که استاد در طب سنتی هستند و مستقیماً بنده مشاهده کردم که به راحتی و بدون ماسک با افراد مبتلا به کرونا روبوسی می‌کنند و خیلی معمولی ویزیت می‌کنند این اشخاص را و تا به امروز مبتلا هم نشده اند. آیا این مسائل توجیهی دارند؟ به قوت روح مربوط می‌شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای هاری بنجامین در کتاب «درمان طبیعی» شواهدی می‌آورند که زمینه روحی افراد در تأثیر میکروب و ویروس بسیار مؤثر است. ولی در هر حال خوب است احتیاط‌ های لازم انجام گیرد. موفق باشید

30701

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا شرح فصوص الحکم فایل صوتی ندارد؟ چرا در سایت نیست؟ چون در مقدمه کتابش نوشته باید با فایل صوتی کار شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که عرض شد لازمه‌ی ارتباط با «فصوص‌الحکم»، دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» و کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها است که حدود ۱۲۰ جلسه می‌باشد. پس از آن می‌توانید با جناب حاج آقا نظری موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

29528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا. سلام: سوال اینکه کشورهای دیگر اسلامی چگونه می‌توانند حکومت اسلامی داشته باشند و نسبت آنها با ولی فقیه ما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست سایر کشورها ذیل ولیّ فقیهی باشند که خبرگان این ملت برای این ملت انتخاب کرده‌اند. مثل این‌که مردم عراق رویهمرفته ذیل نظرات آیت الله سیستانی عمل می‌کنند. موفق باشید

27592
متن پرسش
سلام علیکم: بسیار از سخنان حضرتعالی در برنامه سوره شبکه چهار استفاده کردم و از بیانات ارزشمندتان بهره بردم. در طول برنامه، استاد فرمودید که تمدن مدرن را نمی‌توان یک تمدن ضد دین قلمداد کرد بلکه تمدنی است که در کنار عالم مدرن برای دین جایی قائل نیست. آیا هم اکنون هم تمدن مدرن با پرچم لیبرال دموکراسی که پرچم مطرح کنونی است، همچنان جایی برای دین قائل نیست یا به رویکرد حذف و تخریب دین هم روی آورده است؟ به نظرم تمدن مدرن تا پیش از انقلاب می‌توان گفت جایی برای دین قائل نبود و حتی مارکس آن را افیون توده ها می‌دانست و به نظرم یکی از دلایلش این بود که دین و شریعت را در حدی نمی دیدند که بیاید مقابل تمدن مدرن قد علم کند و مسیر جداگانه ای باز کند و اصلا رقیب تمدنی شان شوند و باعث یک انقلاب تمدن ساز هم باشد ولی اکنون ویژه پس از بحث جنگ تمدن ها، برنامه شان واقعا استحاله و ایستادگی مقابل هندسه دین است و یا ساخت ادیان نوظهور و فرقه های کاذب است که مدام دارند آنها را گسترش می‌دهند تا ادیان و فرقی به صحنه بیایند که توانایی تمدنی ندارند و اساسا بیشتر حالت ارتباط فردی و درونی و شخصی دارند نه جامعه ساز و منشا ساخت اجتماعی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا وقتی هم که تمدنی در عین جداییِ از دین مدعی ضد دین هم نباشد، عملاً با دینی که می‌خواهد همه‌ی مناسبات انسانی را در توحید معنا کند، به مقابله با آن دین می‌رسد و این هم یکی از تزویرهای فرهنگ مدرن است که در عین ادعایِ ظاهری غیر دینی‌اش، عملاً ضد دین خواهد بود. موفق باشید

27041

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید طاعات و عباداتتان قبول باشد. استاد بهترین عمل در ماه شعبان چه عملی هست و اینکه می خواستم نظرتون را درباره خواندن سیر مطالعاتی کتب آیت الله مکارم شیرازی را بدانم (اللهم عجل لولیک الفرج)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهترین اعمال ماه شعبان همان روزه و استغفار و دعای هنگام زوال و مناجات شعبانیه و صدقه است. ۲. فکر می‌کنم با آثار شهید مطهری شروع کنید به عمق بیشتری می‌رسید. موفق باشید

26660
متن پرسش
سلام علیکم: چرا در دوره بنی العباس، رویکرد نهضت ترجمه توانست جای حکمت دینی را بگیرید و تفکر ناب نبوی و سنت حسنه آل الله را به حاشیه ببرد و به جای اینکه مطالعه آثار غرب کهن باعث به خود آمدن مسلمین شود و آنها بفهمند چه میراث عظیم فکری را در پرتو تفکر اسلامی بدست آورده اند و بتوانند با رویکرد حکمت قدسی به نقد آن آثار بپردازند و بنیان فکری اسلامی را قوی کنند، مغلوب و خودباخته غرب (که تازه آن زمان وضعیت مسلمانان بشدت قوی تر از غرب آن روز بود و غرب در ضعف قرار داشت) شدند و عقاید التقاطی پیدا کردند تا آنجا که از دوره امام رضا (ع) تا دوره امام عسکری (ع)، ائمه شیعه در عین هدایت و تلاش برای برقراری حکومت عدل و قسط، با آن تفکرات التقاطی و غربزده و دور از حکمت دینی هم مبارزه کردند و شاهد مثالش هم ارشاد و پاسخ امام عسکری (ع) به رویکرد هرمنوتیک تفسیر قرآن بود که کندی فیلسوف مطرح عرب دنبال می کرد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث، بسیار است. نقش بنی‌العباس در این امر، جهتِ به حاشیه‌بردن حضور معارف اهل‌البیت «علیهم‌السلام» را نباید ساده گرفت. ولی در همین امر، نقش شیعیان هوشمندی چون فارابی و ابن‌سینا مهم است که سعی کردند حکمت یونانی را طوری وارد حکمت ایمانی نمایند که عملاً حکما یونانی با روح و رنگ حکمت ایمانی در جهان اسلام حاضر شود و تا آن‌جا که ممکن بود جهان اسلام از دعوای معتزلی‌گری که سختْ بر عقلِ یونانی تأکید داشت؛ و اشعری‌گری که در حدّ تحجر، دین را تقلیل داده بود؛ آزاد شد. در این مورد بد نیست سری به جزوات «تاریخ فلسفه و کلام» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

26294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت آقای طاهرزاده: نظرتون راجع به آتش زدن کتاب پزشکی هاریسون چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً غلط بود و ضرر آن بسیار زیاد است و موجب مطلق‌شدنِ طبّ شیمیایی می‌شود که مسلّم ارزش مطلق‌شدن ندارد. کار ایشان عامل تضعیف طبّ سنتی شد. موفق باشید

25480
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: امروز یک نفر در تحلیل شرایط اقتصادی کشور می گفت کشور به شدت از نظر اقتصادی آسیب دیده کسی نمی تواند جمعش کند. دولت به زحمت حقوق کارکنانش را می دهد. صندوق بازنشستگی خالی است. دولت با سود بیست و پنج درصد ماه به ماه از بانکها پول می گیرد که حقوق کارکنانش را بدهد. آمریکا اگر به چین فشار بیاورد همین مقدار نفت رو هم نمیتونیم بفروشیم. مردم در یاس و ناامیدی هستند. واقعا اوضاع اقتصادی تا این حد ناامید کننده است؟ خیلی نگران شدم به حدی که ترسیدم قحطی بیاید و اکثر مردم در تامبن نیازهای اولیه بمانند!!! چه کنم با این ایمان ضعیف؟ چرا ایمانم به خدایی که روزی بندگانش را لحظه به لحظه می دهد اینقدر ضعیف است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خوشحال نباشید که با فروکش‌کردنِ زندگیِ نفتی، جلوی بسیاری از این ریخت و پاش‌ها و حقوق‌های نفتی گرفته می‌شود و ما به زندگی اصلی خود برمی‌گردیم. مطمئن باشید هیچ‌گونه قحطی پیش نمی‌آید مگر آن نوع قحطی که اشرافیان دیگر غذای مناسب برای سگ‌شان از خارج کم‌تر می‌رسد. وقتی که مسیر، مسیرِ الهی است «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیرِ ویران گنج سلطانی بود». موفق باشید

25343
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در خصوص پاسخ سوال ۲۵۳۳۱ من این نقد دارم الف) ایران با آمریکا ارتباط سیاسی داشت مسئولان دولت‌ها هم حق دارند با مسئولان دیگر کشورها دیدار داشته باشند آن‌هم در هر سطحی - در اواسط دههٔ ۶۰ دولت آقای خامنه‌ای و شخص رفسنجانی با مسئولان دولت متخاصم دیدار کردند و حتی روحانی با مقامات اسرائیلی دیدار کرد! چرا درآن موقع سراغ سفارت‌ها نرفتند؟ ب) به نظر طبیعی نبود این حقوق را می‌شد از طریق حقوق بین‌الملل مثل دادگاه لاهه پی گرفت بدون آنکه کار به تحریم و جنگ بکشد. می‌شد با استفاده از جو عمومی مردم جهان که به سمت ایران بود دولت‌های بزرگ را تحت فشار قرار داد، می‌شد با رفتار عاقلانه مثل چین کاری کرد که آمریکا هم کوتاه بیاید و هم یک کرسی ثابت در شورای امنیت به دست آوریم تا با دست بازتر اهدافمان را دنبال کنیم. آیا تصور نمی شود آن نگاه آن روزگار برای گروگانگیری صرفاً یک دریافت ایدئولوژی شده از اسلام و تشیع بود که حتی با سیرهٔ حکومتی پیامبر در مدینه تناسبی نداشت. ۳. این کینه را ملت از انگلیس هم داشت هرچند انقلابی‌ها تا قبل از آقای احمدی‌نژاد عملاً نقش انگلستان را پنهان کرده و حتی در تقویم‌ها می‌نوشتند کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد نه آمریکایی-انگلیسی! این کینه را اما ملت از روسیه هم کمابیش داشت منتها اشغال سفارت توطئه‌ای بود تا انقلاب نوپا را با چالش‌های جدی همراه کنند. ۴. خداوند به انسان عقل داده تا درست بهره بگیرد در کجای اسلام گروگانگیری و تجاوز به خاک دیگران (سفارت خاک کشوری صاحب سفارت است) مجاز است؟ از طرفی چرا آقای رفسنجانی پادرمیانی کرد تا مبارزان لبنانی گروگان‌های آمریکایی را که قرار بود با دیپلمات‌های ربوده‌شدهٔ ایرانی معاوضه شوند بدون هیچ امتیاز گرفتنی آزاد کنند؟ فیدل کاسترو در همان سال‌ها به مقامات ایرانی می‌گوید شما با شعار مرگ بر آمریکا و دفاع از مستضعفان آمدید ولی به نفع آمریکا و علیه مستضعفان عمل کردید اگر گروگان‌ها را زودتر آزاد می‌کردید هنوزم کارتر رئیس‌جمهور می‌بود و ما این همه فشار را از جانب جمهوری‌خواهان متحمل نمی‌شدیم! بماند که داستان آزادی گروگان‌ها کم از خفت برجام ندارد. امام شخصیت بزرگ ،اندیشمند، محترم و توحیدی است ولی معصوم نیست خالی از اشتباه و تناقض هم نبوده است آنچه که امروزه می بینیم نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدس‌سازی شخصیت‌هاست. آیا این خیانتی بیش نیست؟ اما واکنش آمریکا: آمریکا وقتی از سقوط شاه مطمئن شد تصمیم به همکاری با دولت انقلاب گرفت و البته احمقانه است فکر کنیم امیالی غیر از امیال دوستان انگلیسی و روسی و فرانسوی‌مان در این ۴۰ سال که انواع روابط را با ما داشته و دارند داشته است! (با وجود رقابت میان آمریکا و انگلیس در تمامی دوران شاه هیچ کُنِشی از طرف آمریکا بدون رضایت و همکاری انگلستان صورت نپذیرفت و این کشور اکنون در ایران علاوه بر سفارت خودش سفارت‌های استرالیا، کانادا، زلاندنو و ... را هم دارد). اما اقدامات سوء آمریکا علیه ایران در هر برهه‌ٔ دیگری صورت می‌گرفت نقض آشکار حقوق بین‌الملل بود که در صورت وجود دولت لایق و مقتدر می‌شد آمریکا را به عقب‌نشینی واداشت (مثل الآن که تنها مشکلمان نداشتن یک دولت لایق است) ولی بعد از اشغال سفارت اقدامی طبیعی و علیه دولتی متجاوز محسوب شد! و جالب اینکه ما متوکلان به خدا و پیروان خط امام در الجزایر زیر پیمانی را امضا کردیم که فقط امتیاز داد ولی حتی تضمینی برای پایان تحریم‌ها نگرفت تا بهانه‌های آمریکا ادامه داشته باشد! در الجزایر هیچ اموالی از توقیف خارج نشد چون تضمینی اخذ نشد! اموال شاه هم برنگشت چون تضمینی گرفته نشد! آمریکا کماکان در امور داخلی ایران دخالت کرد چون تضمینی گرفته نشد (البته مشکل ما فقط با آمریکاست انگلستان و روسیه و چین دخالت کنند عیبی ندارد مثل الآن که اگر چینی‌ها پدر مسلمانان سینک‌کیانگ را درآورند انگارمان نیست طبق قانون اساسی آن‌ها هم شهروند ایران هستند). استاد عزیز تحلیل جوانان امروز با آنچه که می بینند کاملا متفاوت با نگاه جو رسانه های آن روزهاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگان‌گیری مطرح بود مطالعاتی داشته‌ام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر می‌کنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمی‌دانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدس‌سازی شخصیت‌هاست» ما را در حجاب تفکر می‌برد. همان‌طور که در آخر می‌فرمایید حتی تضمین‌هایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.

چرا فتنه‌های سفارت آمریکا را به مجامعی می‌بردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرت‌هاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقی‌مانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنه‌هایی می‌کند که هرگز نمی‌توانستیم آن‌ها را با تعطیل‌کردنِ آن سفارت خنثی کنیم.

در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شده‌اند را ارسال می‌دارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانه‌ی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها می‌توان انقلاب را محفوظ داشت. اما نظر آن کاربر محترم چنین است: موفق باشید     

۲۵۳۴۷. سلام علیکم استادضمن عرض تبریک و تسلیت به خاطر ایام اربعین حسینی (ع) بعد از مدتی به سایت وزین حضرت عالی سر زدم و اتفاقا آن پرسش در مورد تسخیر لاله جاسوسی چشمم را گرفت. من با مطالبی که این دوست مان گفتند از چند سال پیش آشنا بودم. پاسخ حضرت عالی جامع و حکیمانه بود ولی در مورد چیزهایی که دوستمان می گویند «تازه فهمیدیم یا تازه مشخص شده» خواستم جسارتا چند نکته هم اضافه کنم که اتفاقا خلاف تحلیل دوست مان است. این که کارتر با دولت موقت همکاری می کرده و به رسمیت شمرده است ریشه در ارتباطاتی داشته که امریکا از طریق سفارت های مختلفش و سازمان سیا از ماه ها قبل از انقلاب با ملی مذهبی ها برقرار کرده بود. این که نقل شده بنی صدر از چند ماه قبل انقلاب گفته بود در ایران انقلاب میشه و من رئیس جمهور می شوم ریشه در همین هماهنگی ها داشته است! بعید نیست مخالفت بنی صدر با بازرگان هم ریشه در رقابت شخصی دو نفوذی امریکا داشته است!واقعیت این است ابرقدرت ها ویژگی که دارند سعی می کنند تا جایی که می توانند در گروه های اپوزیسیون دولت های متحد خود نفوذ کنند تا اگر دولت متحد شکست خورد و اپوزیسیون جای آن را گرفت دولت جدید هم تابع آنها باشد ولی این طوری خلق الله را فریب دهند که انگار دولت بده رفت حالا یک دولت خوب آمد در صورت که در پشت پرده چیزی عوض نشده! این کاری بود که امریکا به نحو موذیانه ای داشت با انقلاب اسلامی هم می کرد! دوستان عنایت داشته باشند همین ارتباطات وسیع کارتر از قبل انقلاب با ملی مذهبی ها که دور امام را گرفته بودند اصلا در خیلی از علاقه مندان و هم دشمنان انقلاب باعث نضج این تئوری توطئه شد که اصلا انقلاب ایران کار امریکا بوده و حضرت امام (ره) نعوذ بالله عامل سازمان سیا بوده اند! عنایت داشته باشید دولت کارتر حتی با شهید بهشتی و برخی دیگر از نمایندگان روحانی امام نیز ارتباط گرفته بود منتها اینها به خاطر تدین و تعهدشان به انقلاب اصلا به قول معروف دم به تله ندادند. حتی امام حاضر شده بودند در نوفل لوشاتو از طریق جناب ابراهیم یزدی با نماینده کارتر مکاتب محرمانه داشته باشند اما در متن مکاتبات هم مشخص است امام خواسته های امریکا از جمله پذیرش بختیار و تاخیر انداختن بازگشت به ایران را نمی پذیرند. اما به نظر می رسد اگر واقعا هدف انقلاب اسلامی نه فقط سرنگونی شاه بلکه رقم زدن یک انقلاب تمدنی علیه استکبار غرب و شرق بوده اتفاقا رهایی از سیطره ملی مذهبی های امریکایی بر جریان انقلاب اهمیتی بس عمیق داشته است. این که امام در برابر حلقه ملی مذهبی هایی که ایشان را گرفته بودند منفعل نشدند و مواضع ضداستکباری خویش را حفظ کردند و با جلب حمایت عمومی توانستند سکه ملی مذهبی ها را از رونق بندازند فکر کنم یک هنرنمایی سیاسی بزرگ بود که فقط از عهده شخصیت الهی ایشان بر می آمد. حمایت از اشغال سفارت در واقع تایید ضدیت انقلاب با امریکا و به طور ضمنی محکوم کردن امریکا-دوستی ملی مذهبی ها و دولت موقت بود. و البته بدیهی است وقتی امام بخواهند این حلقه نفوذ را از دور خودشان و از انقلاب باز کنند امریکا که به خیال خود از پنجره آنها می خواسته به ایران برگردد به شدت عصبانی شود و ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر موضع دهد و سعی در سرکوب انقلاب داشته باشد! دقت کنیم در خاطرات ژنرال هایزر آمده بود که حتی قبل از انقلاب گزینه نهایی کارتر برای مهار انقلاب در صورت شکست دولت بختیار کودتا و سرکوب خونین رهبران و مردم بود منتها مجددا به خاطر هنرنمایی امام نه دولت بختیار کارش گرفت نه به خاطر ایجاد تزلزل در ارتش در هفته های آخر آنها توانستند کودتا کنند! یعنی این دفعه اول نبود که امام نقشه های امریکا را نقش بر آب کردند! و دفعه آخر هم نبود! و البته وقتی هدف نه فقط سرنگونی شاه که عقب راندن شیطان بزرگ باشد چنان که حضرت عالی اشاره کردید هزینه ها بسیار بیشتر خواهد شد و ابتلاء عظیم تر و تردید ها بیشتر مثل تردیدهایی که جناب مرحوم هاشمی و دولت فعلی بدان گرفتار شدند. به قول استاد اینجا فقط با توحید و معنویت ناب امام (ره) می شود کار را پیش برد و به آینده روشن این حرکت پر ابتلاء نظر کرد! ببخشید استاد عزیز! درس پس دادیم و زیاده گویی کردیم. التماس دعا

24694
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید من یک سوالی ذهنم رو گرفته. به نظر شما طریق الی الله به اندازه ای که آیت الله شجاعی (ره) گفته و نوشته اند دقیق و ظریف است؟ مقالات ایشان را خواندم. خیلی به مسائل اهمیت می دهند. به حدی سختگیر که بعضی از دوستان به شوخی می گویند که فکر نمی کنیم که دیگر آنقدر سخت باشد مسیر الی الله. ضمنا ایشان به گونه ای سخن می گویند که من حس می کنم فاصله ایی بسیار عمیق و طولانی با ایشان داریم. اگر اشتباه نکنم در فرمایشاتشان بعضی جاها می فرمایند: «هیچ می فهمید چه می گویم؟» با خواندن یا گوش دادن بیاناتشان احساس می کنم خیلی خیلی عقب افتاده ایم. نظره خود شما بزرگوار درباره ی ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عجله نکنید. آرام‌آرام باید وارد شد. آن‌چه در آخر برای انسان قابل تحمل است در ابتدا، سختْ می‌نماید. ولی در هر حال آیت اللّه شجاعی نکات دقیقی را در میان آورده‌اند. موفق باشید

24567

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد شما در مباحث کتبی و صوتی تون درباره ی وحدت وجود عرفا توضیح فرموده اید؟ اگر آری در کدام یک از آثارتان؟ دوم اینکه نظر شما درباره وحدت وجود مدنظر عرفا چیست؟ چرا این عقیده ی وحدت وجود آنقدر مخالف داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام جهت مطالعه‌ی «وحدت وجود» بپردازید. موفق باشید

نمایش چاپی