باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه ماه رجب را با برکت کامل و در بقایی ماورای دنیا و آخرت برای خود محقق کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نحوه حضور و فهم مبارکتان باد! بخواهند و یا نخواهند تاریخِ بشر امروز تاریخ تدبّر و گشودگی نسبت به سایر انسانها و اندیشهها است و از این جهت آن نوع ضدیّتها، تاریخش گذشته است، جزیرههایی میشوند تنها و عموماً گرفتار خودخواهی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بعضی از صوتها مثل صوتهای «معرفت نفس» بد نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. لازم است إنشاءاللّه در موردش به طور جدّی فکر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. رهبر معظم انقلاب نظرشان هم نسبت به دوران صفویه همین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با مشروطه و بعد از مشروطه عقلِ مدرن خواسته یا ناخواسته وارد نحوهی تفکر ملت ما شد و اینجا بود که اندیشمندان بزرگی مثل علامهی طباطبایی متوجهی آن امر شدند و برای نشاندادنِ عظمتهای کتاب الهی حتی در چنین شرایط و تاریخی دست به کار شدند و نهتنها تا دیروز و امروز بلکه تا فرداهای دور ما با عقل مدرن روبهرو هستیم و این تفسیر المیزان است که میتواند راهنمای ما باشد. میماند که این سالها با عقلی که فضای مجازی به صحنه آورده است که بیشتر، احساسی است خیالاتی، نیز روبهرو شدهایم و حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در این وادی حرفهایی برای ما گذاشتهاند و این بدان معنا است که در کنار المیزان، عقلِ عرفانی نیاز این زمانه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! موضوع صورت و ماده، یک تحلیل عقلی است به همین جهت سهروردی نمیپذبرد و جناب صدرا نیز در برهان اول «اثبات حرکت جوهری» بر مبنای نظرِ قوم بحث جوهر و عرض را پیش میکشند، وگرنه خود او جوهر مادی را پایینترینِ مرتبهی وجود میداند. ۲. به نظر بنده به فکر خوبی و نکتهی ارزشمندی دست یافتهاید. ۳. چون بو و رنگ هم، عرض میباشند و نمیتوان برای آنها ذاتی قائل شد. ولی برای حرکت به عنوان ذاتی که بالقوه میباشد؛ میتوان جوهری را در نظر گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی این انحرافها به جهت غفلت از حقیقتِ خودمان است و نمیدانیم بنا است در دنیا، حقیقتِ خود را که عین اتصال به حق است؛ در مواجهه با امور و اشیاء شکل دهیم. متأسفانه امور و اشیاء را مستقلاً در نظر میگیریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این صورت چیزی نشنیدهام. شاید از آن جهت که در آخر عمر قوت بدن در کسب روزی ضعیف، ولی خرد انسان قوی شده است، کثرت روزی بهتر در جای خود قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این حالات را به عنوان عطای الهی در بستر معارفِ حقه از آنِ خود کرد. پیشنهاد ما دنبالکردنِ مباحثی است که در سیر مطالعاتیِ سایت مطرح شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرائت حضرت امام و امثال ایشان از ارسطو و افلاطون در بستر نگاه فارابی به متفکران یونان است که در جای خود نگاه بسیار خوبی است ولی آنچه نباید از آن غفلت شود این نکته است که تا چند سال پیش گمان اکثری آن بود که اوثولوجیا مربوط به ارسطو است و از این جهت خلطی بین تفکرات حصولی و منطقی ارسطو و تفکرات شهودیِ فلوطین پیش میآمد که باید متوجه این امر بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت حق خالقِ وجود مخلوقات است و نسبت وجودی با حق دارند، همهچیز به این اعتبار یعنی به اعتبار وجودشان مظهر وجود حقاند، منتها از آن جهت که با ما روبهرو هستند نسبتشان متفاوت است. شیطان مظهر حق است به اعتبار اسم مضلّ، که آن نیز ریشه در اسم جلال حق دارد و وجود شمر از حق است و بدی او از خودش، از آن جهت که حجاب حق میباشد. بد نیست موضوع را در بحث «برهان صدیقین» دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیاق آیه اشاره به فقر مادی دارد. به نظرم بهتر است که در همین فضا بر روی آیه فکر کنید هرچند که در جای دیگر میتوانیم این نکات را بهدست بیاوریم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بنده توفیق در مباحث نورایتان را داشتم و دارم، نه تنها شما بلکه دیگر اساتید دیگر، عالمی که از آن سخن میگوید همیشه برایم زنده و سرشار از حضور است اما، دیگر از خودم خسته شدم دیگر از این بودن خسته شدم و دلم تنها مرگ میخواهد تا از تمام ترس و احساس گناه و نگرانی و انتظار و درد رها شوم، از آدم ها رها شوم، و مهم تر از آن از خودم، خودی که هیچ برکتی و اثری بر این کره خاکی نداشته و تنها رفتن جواب گوست. احساس تنهایی عمیق که هیچ کس و هیچ چیز و هیچ عمل نداری و خودت را باری بر دوش همه میبینی، از عممق جان خواهشمندم از شما استاد عزیزم که این قلب بیمار را دعا کنید که هر بار عهدی بسته میشود گناه و فاجعه بدتری رخ میدهد و سیاهی های ته نشین شده سر ریز میشود و دیگر تحمل خود را ندارم. بریدهام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم چاره کار همین است که به گفته جناب مولوی: «همچو چَه کن خاک می کن گر کسی / زین تنِ خاکی ، که در آبی رسی». اگر واقعاَ کسی هستیم، مانندِ چاه کن از این تنِ خاکی، خاک باید بکنی تا به آب معنویت برسیم. یعنی اگر واقعاً آدمی با کلنگِ ریاضت از این جسمِ خاکی، اوصاف پلید را بکند و جدا کند؛ به آبِ لطیف حقیقت میرسد.
کار میکن تو به گوش آن مباش ** اندک اندک خاک چَه را میتراش
هر که رنجی دید گنجی شد پدید ** هر که جدی کرد در جدی رسید
موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: خدای متعال خیر کثیر به شما عطا فرماید. دو سوال داشتم : ۱. با توجه به اینکه عالم برزخ، مکان ندارد، میتوان گفت برزخ، ساحتی از وجود است که توسط انسان، ظهور می یابد؟ یعنی برزخ یک ظهور کامل دارد که توسط روح انسان کامل است و برای هر انسانی نیز ظهور خاص خود آن انسان را دارد؟ ۲. استاد عزیز با توجه به اینکه روح انسان، جسمانی الحدوث است وجود ما قبل از این دنیا و قالوا بلا گفتن انسان را چطور مطرح میکنیم آیا باید گفت نوعی وجود و ادراک در علم خدا داشتیم بدون اینکه شخصیت و وجود مشخصی داشته باشیم؟ ممنونم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برزخ به عنوان عالمی از عوالم وجود، هماکنون موجود است و انسان با هرچه بیشتر مجردترشدن، در آن عالم بیشتر حاضر میشود که نهایت آن حضور با مرگ و انقطاع از بدن پیش میآید و نمیتوان گفت چون مکان ندارد از طریق انسان به ظهور میآید. خداوند هم مکان ندارد ولی ظهورش نیز به خودش است. آری! در نسبت با ما هرچه مجردتر شویم، ظهور او برای ما بیشتر است 2- همینطور است. موفق باشید
سلام و خدا قوت: استاد بنده دانشجو ترم ۴ پزشکی هستم و علاقه بسیار زیادی به معارف عمیق و اصیل دین دارم و در واقع به طلبگی. خانواده مخالف هستن برای انصراف من از دانشگاه و رفتن به حوزه ولی حقیر خیلی علاقه مند هستم به حوزه و از طرفی از رشته پزشکی هم حالت زده شده برایم پیش آمده و محیط دانشگاه هم خیلی با حوزه متفاوت است و رشد در بستر حوزه به مراتب بهتر هست و خب خروجی پزشکی کجا و خروجی حوزه کجا پدر مادر مخالفت می کنن ولی علاقه قلبی بنده به اون سمته. ممنون میشم راهنماییم کنین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد تبعیت از والدین شرط نیست ولی رفقایی هستند که در هر دو میدان توانستهاند رشد کنند در آن حدّ که حتی بعد از کسب مدرک پزشکی به عنوان استاد معارف اسلامی فعالیت میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً حرف بنده آن است که آری! به نور شهدا از این ظلمات و از این دریای طوفانی میتوان عبور کرد و إنشاءالله با تجربهای که برای عبور از این ظلمات به دست میآورید با افقی بیشتر و اشاراتی بس کارساز در صحنه حاضر و به فعالیت میپردازید. در موضوع حضور تاریخی نسبت به انقلاب اسلامی بیشتر فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان طور دیگری موضوع را مدّ نظر قرار داد زیرا مولایمان علی مرتضی «علیهالسلام» همچنانکه حضرت پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند «علی نفسی» و لذا ما با نظر به مولایمان در واقع وجه باطنی پیامبر را که به ظهور آمده است اقرار میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا میکنم با بسطِ وجود خود، هماکنون جاودانگی خود را احساس کنید و در بستر احساس جاودانگی خود، انتخابهای جاودانهای داشته باشید. زیباترین زندگی و نحوه «وجود»، در اکنونِ خود بودن است ولی اکنونی که ماورای گذشته و آینده در بیکرانه وجود، خود را حسّ کند. به این امید هستم که ما در شبهای قدر تا اینجاها راههای یافتنِ اکنون خود را در مقابل خود بیابیم و این دیگر درکِ امر خاصی نیست، بلکه درک وجودِ بیکرانه خودمان میباشد. و در همین رابطه به پیامبر خود «صلواتاللهعلیهوآله» تذکر میدهد در شب قدر به دنبال امر خاصی نباشد، زیرا فرشتگان و روح که جان را فرا میگیرند و هویت انسان را ملکوتی میکنند، سراغ انسان میآیند. در آن صورت کلید شکوه ای نمی ماند تا انسان نشانی خانه خود را به دزد بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه رفقا بعضاً همین سؤال را داشتند، عیناً جوابی که تهیه شده، خدمتتان ارسال میشود:
1- اگزیستانس: حالت حضوری و وجودی که انسان خود را در جهان احساس نماید، وجهِ اگزیستانس اوست. مثل آنکه انسان خود را در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی احساس کند، نه آنکه به عنوان یک باور دینی در کنار انقلاب اسلامی باشد.
2- اُبژه کردن یک چیز یعنی آن را به عنوان یک واقعیت در بیرون از ذهن مدّ نظر قراردادن. و سوبژه کردن یعنی آنکه موضوع را در ذهن مدّ نظر قرار دهیم. وحدت وجود حالتی است که انسان خود را در همهی هستی مییابد. بنابراین بحث سوبژه و ابژه دیگر در میان نیست، بلکه بودِ او عین حضور در خارج و عین یافتی است که به یک معنا در ذهن است، ولی دیگر همهی بودِ او آن موضوع را فهم میکند، نه آنکه در ذهن خود آن را مدّ نظر قرار دهد.
3- متافیزیککردن یک موضوع یعنی آن را به صورت مفهومی درآوردن، به جای آنکه خود را با آن واقعیت یگانه کند.
4- سکولاریسم، نگاهی است که انسان پدیدهها را صرفاً با نگاه مادی و غیر قدسی بنگرد.
5- دازاین، نحوهی بودن انسان است در جهان به همان معنایی که اگزیستانس خود را مدّ نظر قرار دهد به جای آنکه خود را یک چیز و جهان را چیز دیگر بداند.
6- بروکراتیک کردن یعنی موضوع را گرفتار نظام اداری قراردادن.
7- رئالیسم یعنی به واقعیت موضوع نظر داشتن.
8- هرمنوتیک، نگاهی است که انسان با نظر به هر متنی، سعی دارد روح تاریخی که آن متن یا آن فرد را فرا گرفته است، مدّ نظر قرار دهد هرچند ممکن است آن روح تاریخی تماماً در الفاظ نیاید ولی نگاه هرمنوتیکی سعی میکند روحی که منجر به آن حرکات و آن الفاظ شده است، مدّ نظر قرار دهد.
9- پوزیتیویسم، نگاهِ حسّیگرا و تجربیگرا میباشد.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همینطور است. ما در رجوع به قرآن و روایات و در رجوع به متفکرین، با نظر به مسائل خود رجوع نکردیم تا از آن متون، اندیشهی امروزین حضور در این جهان را بیابیم، چه با تدبّر در قرآن در عین نظر به مسائلمان، و چه در توجه به فلسفه و سیری که از فارابی تا جناب صدرا به ظهور آمد. هنوز گمان میکنیم قرآن و روایات را در حدّ آموختن و اطلاعیافتن باید متوقف کنیم و این غیر از بهرهبردن جهت حضور در جهانی است که در آن بهسر میبریم و دغدغههای رهبر معظم انقلاب از این جنس است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! امکانِ هر شیئ، ذاتیِ آن شیئ است و خداوند وجود یا خلقت آن شیئ را به آن شیئ می دهد. ۲. انسان از آن جهت که دارای ابعاد مختلفی در امکانِ وجودیاش هست، اختیار او ذاتی اوست و لذا با توسل به خداوند میتواند وجهِ امکانی خود را به طرف بُعدِ سعادتمندیاش بکشاند. عرایضی داشتهام که ذیلاً متن آن عرایض را خدمتتان ارسال میدارم: موفق باشید
پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها
باسمه تعالی
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ
ما از رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» سخن میگوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنانمان در مورد همه پیامبران است.
۱. اصلیترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها، یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغاز انسان که وجه امکانی او یا عین ثابتهی او میباشد. زیرا از این طریق، تفکر اصیل به بشر عطا خواهد شد.
۲. پیامبران خدا متذکر شدند که خداوند خالق همهی عالم است یعنی «وجود» و «بودن»ِ هر موجودی را او داده است و در نتیجه خداوند، بودنِ محض و هستی مطلق میباشد و این اولین قدم در راستای تفکر است از آن جهت که تفکر مربوط به «وجود» است و آغازِ آغازها.
۳. پیامبران در مورد مخلوقات بهخصوص انسانها فرمودند خداوند با نظر به امکانِ بودن مخلوقات، آنها را خلق کرد و لذا حضرت موسی«علیهالسلام» در تفسیر جایگاهِ نبوت خویش و برادرشان دو نکته را در میان آوردند که: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50) یعنی اولاً: پروردگار ما خلقتِ هر موجودی را به آن موجود عطا میکند. ثانیاً: او را هدایت مینماید و در راستای هدایت خداوند است که پیامبران را میفرستد. ولی در نکتهیاول، معرفتی بسآغازین را متذکرشدند از آن جهتکه میفرمایند خلقت هرمخلوقی را خداوند بهآن مخلوق میدهد. یعنی ازیک جهت خلقت آن مخلوق، مربوط بهخودش است وخداوند یعنیآنبودنِ محض، مطابقِ آنخلقت، آن موجودرا «وجود» میبخشد.
۴. در راستای معرفتِ آغازین برای هر مخلوق، در قرآن داریم: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس/82) وقتی خداوند خواست موجودی را بهوجود آورد در خطاب به آن میگوید: «بشو» و آن موجود میپذیرد که «بشود». یعنی قبل از آنکه آن موجود، موجود شود؛ در علمِ خداوند امکانِ بودنش هست و خداوند مطابق آن امکان به آن موجود، وجود میدهد.
۵. راستی! اگر خداوند آغازکنندهی امکانِ هر موجودی بود، آن مخلوق حق نداشت از خداوند سؤال کند که چرا آن را آنچنان خلق کرده است؟ در حالیکه: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/149) برای خداوند حجت بالغه هست و آنچنان نیست که کسی بتواند حجتی در نفیِ حجت بالغهی الهی داشته باشد.
6. حال با توجه به مباحث فوق، به این فکر کنید که اگر کسی نحوهی بودن خود را درست درک کند و متوجه باشد حضرت حق در راستای نحوهی بودنِ او به او «وجود» میدهد؛ مییابد که تنها از طریق وجود خود با پروردگارش میتواند مرتبط شود و معنی روایت مشهور: «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» میرساند که راهِ هرکس به سوی پروردگارش، همان نحوهی «بودن»ِ اوست، و مأوایِ حقیقی هرکس، بهسربردن در این نحوه بودن است.
۷. مشکل بشر از آن جا پیدا شد که به جای مأواگزیدن در نحوهی بودن خود و از آن طریق با پروردگار عالم، مرتبطشدن؛ دلْ در بودنهای دیگران انداخت و به مقایسهها گرفتار شد و از بهترین مأوا و «بود» محروم گشت. در حالیکه پیامبران خدا و بهخصوص آخرین پیامبر به ما متذکر شدند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» (مائده/۱۰۵) ای مؤمنان! متوجهی خودتان باشید که در آن صورت، انحرافِ بقیه وقتی شما در مسیر هدایت باشید، به شما ضرر نمیرساند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بهترین لطفی که به بنده میکنید آن است که بر روی عرایض اینجانب طوری فکر گردد که بقیهی افکار نیز دیده شود. ۲. هرکس هرچند خوب باشد برای هر کاری خوب نیست. نهادهای گزینشی مسئولند که شخصیت افراد را در رابطه با کاری که بایدبه عهدهی آنها گذاشته شود، ارزیابی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در بحث «نظام طولی» و موضوع تشکیک وجود در «برهان صدیقین» مسائلِ اینچنینی روشن میشود. موفق باشید