بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25922

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه ۴۰ سوره مبارکه بقره، اشاره می فرمایند: «خداوند می فرماید تابع وحی شوید تا هیچ خوف و حزنی پیدا نکنید. شما تا پیش از آمدن وحی و اسلام با هم دشمن بودید، اما وحی با آمدنش شما را برادر هم کرد لذا این نعمت وحدت را خدا به شما داد و شما نمی توانستید متحد شوید چون یک امر مادی نیست.» آیا بر اساس این آیه و این تفسیر آیت الله جوادی آملی می توان گفت، این آیه به نحوی نفی داروینیسم در مسائل اجتماعی و وحدت در برابر نظریه و دکترین رقابت، است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن خوب و برداشت قابل قبولی است. موفق باشید

 

 

25757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: چندی پیش مصیبتی بر من وارد شد و بر آن صبر کردم. احساس کردم از آن صبر حالت معنوی خوبی نصیبم شده. بعد از آن داستان مواردی پیش آمد که در آن موارد کوچک‌تر نتوانستم صبر کنم و حالم نیز از بین رفت؟ آیا اجر آن صبر و تاثیرش بر جان من نیز از بین رفته است؟ اصولا گناهان بعد از تقوی موجب حبط ثواب می شوند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. صبر، صفای درون را از قوه به فعلیت می‌آورد. ۲. شرک، موجب حبط عمل است ولی نقش گناهانی غیر شرک، تنها با ادامه‌ندادنِ آن بی‌اثر می‌شود. موفق باشید

25111
متن پرسش
سلام علیکم: پاسخ سوال ۲۵۰۹۴ را ارسال نکردید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم این لطف خداوند است که روح‌تان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد. ۲. نکته‌ای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌شود، إن‌شاءاللّه مفید می‌افتد. موفق باشید

امام و هدايت

مهم‌ترين وظيفه‌ي امام هدايت است که به چند صورت انجام مي‌گيرد:

الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ مي‌کند تا انسان‌ها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند.

ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دل‌ها و جذب و كشش آن‌ها به سمت كمال، باطن آن‌ها را رهبري مي‌کند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفته‌ي انسان‌ها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» مي‌گويند.

هدايت به امر، هدايت ويژه‌اي است که قرآن از آن خبر مي‌دهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه‌ كه به امر الهي تحقق مي‌يابد ياد كرده است. مي‌فرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيه‌ي ۸۳ سوره‌ي يس در مورد امر خدا مي‌فرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيي‌اي بگويد «باش»، پس مي‌شود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي به‌دست اوست. در آخر آيه روشن مي‌کند که اشياء داراي جنبه‌اي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق مي‌شود، بدون هيچ مانعي. از طرفي مي‌فرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست.

در جمع‌بندي آيات فوق روشن مي‌شودکه هدايت‌كنندگي امام به «امر» با توجه به جنبه‌ي ملكوتي اشياء انجام مي‌گيرد و بر آن مبنا امام در جان انسان‌ها و در ملکوت آن‌ها تصرف مي‌کند تا آن‌ها را به كمال مطلوب‌شان برساند و اين نشان مي‌دهد که هدايت امام به ارائه‌ي طريق خلاصه نمي‌شود بلکه نحوه‌اي از تصرف در باطن انسان‌ها نيز در هدايت امام هست.

در آيه‌ي ۷۳ سوره‌ي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، مي‌فرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامه‌ي نماز و دادن زكات را و آن‌ها از عبادت‌كنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون مي‌فرمايد: فعلِ خير را به آن‌ها وحي کرديم و نگفت به آن‌ها وحي مي‌كنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آن‌ها همان وَحي الهي است.

امام به واسطه‌ي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه مي‌كند و طبق آيه‌ي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آن‌ها. و به همين جهت مي‌توان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.

در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري مي‌شود و علت آن‌كه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهره‌مند شدن‌شان از چشمه‌ي فضايل امام‌شان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كرده‌اند.

 


[1] - سوره‌ي انبياء، آيه‌ي ۷۳.

[2] - سوره‌ي قمر، آيه‌ي ۵۰.

24655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: امروزه به چه اندازه مطالبی که در صوت اول عالم گمشده فرمودید در بین بزرگان و علمای ما در حیطه ی نظر و عمل حل شده است و به چه اندازه به این موضوعِ حساس، نظر دارند؟ و به عبارتی ما چقدر به خودمان آمدیم در این مطلب و چقدر راه مانده برای تحقق تام آن؟ آیا امام رضوان الله تعالی علیه با همین رویکرد ملاصدرا رحمه الله را بازخوانی کرده اند؟ و به تبع ایشان حضرت آقا حفظه الله با همین رویکرد (ولو بالقوه) انقلاب را پیش می برند؟ خداوند با اولیایش محشورتان بفرمایند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، راهِ گمشده‌ای در پیش است. روح حضرت امام و رهبر معظم انقلاب از همین جنس است. کو آن فرصت که آن عزیزان بدان بپردازند؟‍ وظیفه‌ی ما چه می‌شود؟ موفق باشید

22931
متن پرسش
سلام علیکم: بنده اواخر بحث معاد هستم (تجسم اعمال) بحث به گونه ای هست که الان اگر عملی انجام دهم بخاطر این است که با صورت آن عمل روبرو شوم مثلا وضو می گیرم به امید اینکه با صورت آن رو برو شوم. پس کی شود که از این صورت عبور کنیم و فقط حق در منظر ما باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان صورت‌ها آینه‌ی شفاف و زلال حضور حضرت حق برای شما خواهند شد. موفق باشید

22396
متن پرسش
با سلام محضر استاد: یک بار که با یک چشم به آسمان می نگریستم متوجه شدم رنگ آسمان در یکی از چشمانم تیره تر از دیگری بنظر می رسد حال سوال این است که با توجه به این آزمایش متوجه می شویم این امکان وجود دارد که احساسات از واقعیات فاصله داشته باشند پس چگونه شما قائل به تطابق ذهن و عین هستید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان به جهت ذاتِ مجردی که دارد، ماورای حواس پنج‌گانه با عالَم مرتبط است و به همین جهت حتی خطاهای حس را هم متوجه می‌شود. موفق باشید

32677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدا قوت: ۱. جمله «خدا بد نده»، جمله درستی هست؟ ۲. و اینکه فکر می‌کنم اگر قرار باشه تغییر رفتاری و اخلاقی در کسانی به وجود بیاوریم باید از معاد شروع کنیم، درست میگم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این جمله مخفف جمله‌ای است که می‌گوید: امید است خداوند در آن موضوع بد نداده باشد و خیری در آن باشد. ۲. به نظر بنده همین‌‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

31906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: راجع به آیت الله حسینی تهرانی می‌خواستم نکته‌ای را خدمت شما عرض کنم. احساس می کنم حتی آقای محمدصادق تهرانی یعنی فرزند ایشان نیز به گونه ای که مطالب را در کتاب نور مجرد درباره ایشان گفته‌اند که اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و هر کدام از علما بالاخره در زندگیشان یک اشکالی پیدا می‌شود. و تنها کسی که به مقام توحید مطلق رسیده است ایشان می‌باشند یا حداقل به جامعیت ایشان کسی نیست. من کاری به عقاید آقای محمد محسن طهرانی ندارم که معلوم الحال است بلکه بحثم با آقای محمد صادق است. استاد در نور مجرد ایشان را خیلی بزرگ نمایی کرده اند بگذارید یک مطلب جالب خدمت شما بگویم همانطور که می دانید حتی آقای محمد صادق تهرانی که میانه ای خوبی با انقلاب دارد قائل به جدایی حیات سلوکی و حیات سیاسی شاگردان آقای تهرانی است. یعنی آنها حیات سلوکی خود را ذیل ایشان تعریف می‌کنند و حیات سیاسی خود را ذیل امام و رهبری. استاد عزیز بنده از یکی از شاگردان آیت الله سعادت پرور پرسیدم که آیا شما چنین عقیده ای دارید و آیا آیت الله سعادت پرور اینگونه فکر می کردند؟ البته اسمی از آقای علامه طهرانی نبردم. ایشان به شدت موضوع را رد کردند و فرمودند مرحوم استاد سعادت پرور به هیچ عنوان حیات سلوکی خود را جدایی از حیات سیاسی نمی دانستند و خود را ذیل امام در زمان حیاتشان و ذیل رهبری در بعد از حیات امام قرار داده بودند. والسلام علی من اتبع الهدی. امید که دل در گرو انقلاب و رهبری و امام داشته باشیم به جای بزرگان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امر هستم. می‌ماند که ما چه وظیفه‌ای داریم؟ به نظر بنده در عین احترام به علامه طهرانی به عنوان دانشمندی ارزشمند، برای افرادی که حضرت امام و رهبری را تنها در امر سیاسی محترم می‌شمارند، مانند خود مقام معظم رهبری، برایشان احترام قائل هستیم. در حالی‌‌که سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام «رضوان‌الله‌ تعالی‌علیه» سلوکی است که ما را در هویتِ «حق الیقینی» مستقر می‌کند و در دل آن حاج قاسم‌ها ساخته می‌شود. زیرا اینان افق شخصیت خود را حضرت امام و رهبری قرار داده‌اند. موفق باشید

30925

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزتر از جان: استاد آیه ۵۲ سوره احزاب «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ ۗ وَ كَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا» عجیب است! چرا خدا به پیامبر فرموده : وَلَوْ أَعْجَبَكَ؟ مگر پیامبر معصوم نیستن؟ اصلا این آیه انگار دون شان پیامبره العیاذبالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نظر به زیبایی و جذب زیبایی شدن را می‌توان از انسان گرفت؟! آیه فوق می‌فرماید اگر در بستر طبیعی و شرعی هم باشد که خانمی برایت جذاب شود، ازدواج با او را نباید، حضرت دنبال کنند که عرایضی در بحث سوره احزاب در این مورد شد. فراموش نکنید که اسلام، دینِ زندگی است. موفق باشید

28893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: یک سوال داشتم استاد این داستان را بخونید مرحوم آیت الله کشمیری در نجف توی کوچه می‌رفتند. بچه‌ای مشغول بازی بود و چیزی به‌طرف ایشان پرت کرد و به ایشان اصابت کرد. مادر بچه آنجا بود. استاد فرمود: من ناراحت شدم و به مادرش گفتم: مواظب بچه‌ات باش، مادرش خندید و گفت: همین که هست. به خانه برگشتم. لحظاتی بعد سرو صدای گریه شنیدم. پرسیدم چیست؟ گفتند یک کامیون روی بچه رفته و او را کشته است. یکی از نزدیکانم به من گفت: مردم کرامت دارند مریض شفا می‌دهند. تو ناراحت می‌شوی که این اتفاق بیفتد؟ علت را از استاد جویا شدند فرمود: من از بچگی این‌طور بودم که کسی مرا اذیت می‌کرد نتیجه‌اش را می‌دید. استاد من هم جوانی می‌شناسم که از کودکی از هرکه دلگیر و رنجور می‌شد برای آن شخص اتفاق بدی می افتاد و تا همین الان همینطور است، حتی اگر پدر و مادرش ناراحتش کنند سریع عکس العمل رفتارشان را می بینند، با اینکه سعی می‌کند از هیچکس دل ملول و ناراحت نشود اما بالاخره گاهی اوقات ناراحتی ایجاد می‌شود. استاد علت این موضوع چیست و رابطه این فرد با جامعه و اطرافیانش چگونه باید باشد، آیا باید روابط خود را با اطرافیان کاهش دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر خاصی نمی‌توانم در این مورد بدهم چون بالاخره افرادی مثل آیت اللّه کشمیری کسانی نیستند که خودشان اراده‌ی تقاص نسبت به ظلمی که به آن‌ها می‌شود، بکنند. موفق باشید

28550

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمہ تعالی با سلام خدمت استاد عزیز این را بگویم که بنده با قسمت سوالات سایت بیگانه نیستم. ۱. علاقه ی زیادی به شهید مطهری دارم یک شب به خوابم آمد و گفت کتب من تو را عالم نمی کند اما راه عالم شدن شما کتب بنده هست، الان که چندین سال از آن رویا می گذرد و در حال گفت با جنابعالی هستم دیگر نمی توانم به شهید مطهری اکتفا کنم و با اینکه مشغول تدریس آثار ایشانم اما نگاه جدی به مباحث استاد عبدالحسین خسروپناه و سایر اساتید جهت کسب نگاه جامع و جدی به مباحث اسلامی دارم تا طی چهار سال در پیش رو و اتمام سطح سوم سفیرانم هدایت با یک نگاه نیمه اجتهادی در مباحث اجتماعی وارد عرصه تدریس در حوزه و بخصوص در آموزش و پرورش و دانشگاه و یا وارد مسئولیت کلیدی ای شوم: کلام را اعم از دسته بندی رایجِ قدیم و جدید در حال مطالعه و یادداشت و دسته بندی ام. تفسیر قرآن را آهسته و روزانه دو صوت از اصوات آیت الله جوادی و استاد احمد عابدی بهره و یادداشت می کنم. ولایت فقیه و مباحث سیاسی را هم دنبال می کنم و همه ی مباحث را با یادداشت پیش می برم. مباحث اخلاقی را از آیت الله مهدویِ مجلس خبرگان بهره می برم. فقه را در حد همان فقه نیمه استدلالی آیت الله ایروانی مطالعه و تلخیص استدلال‌هایش را دارم. ۲. استاد عزیز گیرم در بی میلی ام به فلسفه و عرفان نظری و اصول فقه است، با توجه به اینکه در شرف تلبس هم هستم بفرمایید در مواجهه با این علومی که میلی به آنها ندارم چه کنم تا نزد حوزوی ای یا دانشگاهی ای یا مردم بوسیله بی میلی به آن سه علم کم نیاورم تا آبرو ریزی شود؟ با تشکر از توجهتون، زندگی منی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمد الله همان مسیری را که در پیش گرفته‌اید به نتایج خوبی شما را می‌رساند. آری اگر مواجهه با فلسفه پیش آمد، خوش آمد. اگر رسیدید مباحث ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین با شرح آن‌ها که روی سایت هست را دنبال کنید. موفق باشید

26902
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۶۸۹۵ فرمودید که اسلام با تفتیشِ عقاید مخالف است و هرکس می‌تواند هر عقیده‌ای داشته باشد، ولی اسلام به عنوان جریانی که بر حق اصرار دارد هرگز جای و جایگاهی برای باطل قائل نیست. سوالی در این باره برام پیش اومد: آیا می شود گفت اسلام علیرغم اعتقاد به آزادی فکر و عقیده اشخاص برای خودشان و عدم تفتیش عقاید و حتی توصیه به متولیان جامعه اسلامی برای حفظ امنیت و وضعیت آنها، در بحث تبلیغ افکار در جامعه حد و حدود مشخص می کند و معتقدست برای نشر و تبلیغ افکار باید آنها اولا به امنیت مردم تعدی و ضربه نزنند و ثانیا بتوانند دعاوی خود را با مبانی برهانی و استدلالی در بحث با متفکرین اسلامی اثبات کنند تا امکانات جامعه در اختیارشان باشد و بتوانند مناسک گسترده اجتماعی داشته باشند؟ (منظورم اینجا ادیان توحیدی و ابراهیمی نیست که خب اونها هم مشغول فعالیت اند و مناسک شون هم برگزار میشه. بیشتر منظورم رو تفکرات و جریاناتی مثل تجدد گرایان و غربگرایان، بهاییت، کمونیسم، باستان گرایی، مخالفان انقلاب و ولایت، دروایش و صوفیه هست)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عنایت دارید که در آخر سوره‌ی «الکافرون» بحث «لکم دینکم ولی الدین» مطرح می‌شود. یعنی در عین فاصله‌گرفتن از کفر و آنچه کافران می‌پرستند، می‌فرماید هر کدام می‌توانید دین خود را داشته باشید، ولی همین موضوع را با حاکمیت اسلام و نظر اسلام مطرح می‌کند، نه آن‌که اسلام را به دست غیر مسلمان بدهد و تحت نظر آن‌ها خود را قرار دهد. موفق باشید  

26822

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من از اعمال ام داوود و فضیلت آن هیچ اطلاعی نداشتم و امشب که شب ۱۵ رجب است این موضوع رو متوجه شدم، و روزهای ۱۳ و ۱۴ را روزه نگرفتم. می خواستم بدونم میتونم روزه ۱۵ رو روزه بگیرم و اعمال ام داوود رو انجام بدم؟ و اینکه حالا که این سعادت نصیبم نشد می خواستم بدونم اعمال ام داوود رو میشه در بقیه ی روزهایه ماه رجب یا بقیه ی ماه ها انجام داد؟ آخه من حاجت مهمی دارم و به دلم افتاده که با انجام اعماله ام داوود حاجت روا میشم.ل طفا جوابه من رو بدید استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی در حال جواب‌دادن به این سؤال هستم که دو روز است از اعمال «امّ داوود» گذشته است. ۲. اعمال «امّ داوود» مربوط به همان ۳ روز در ماه رجب است، ولی دعای «امّ داوود» به خودی خود دعای ارزشمندی است که در موارد دیگر هم می‌توان از آن بهره برد. موفق باشید

24059

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چند سالی است وقتی نام اهلبیت می آورم انرژی در سینه ام میاد و می لرزونتم. این چه حالتی است؟ رعشه در بین سینه هام است تو عرفا دیده بودم. من خدایی نکرده وقتی معصیتی بکنم این حالت میره و با توبه برمیگرده؟ قرآن و شعر حافظ که می خوانم بیشتر می آید. شما تو سخنرانیتون گفتید عرفا نام خدا را که می اوردن وجودشون می لرزیده. آیا این لرزش آن لرزش است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان قبل از تولد، عهدی با اولیاء داشته و با نظر به آن‌ها و با نظر به سخنان قدسیِ عرفا، آن عهد زنده می‌شود و فیلش هوای هندوستانش را می‌کند. موفق باشید

24057
متن پرسش
سلام استاد طاعاتتون قبول: معذرت میخوام وقت شما رو می گیرم. استاد میتونم بپرسم شما در زندگی دنیایی خود هنگام مواجه با مشکلات چگونه رفتار می کنید؟ مثلا آیا شما در ایام جوانی به مشکل بیکاری و بی پولی دچار شده اید؟ واکنشتان چه بوده؟ شده امیدتان کمرنگ بشه؟ خسته بشید؟ بر فرض ازدواجتان به تاخیر می فتاد چه می کردید؟ نمی دانم شما شاید هیچ وقت دغدغه های جوان امروز را نداشتید که هر راهی را که پیش گرفته به مشکل رسیده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکسی در زندگی خود با این مشکلاتی که می‌فرمایید روبه‌رو خواهد بود و به اندازه‌ی اطمینان به خداوند، راهِ صحیح و تحلیل درست در مقابل او گشوده می‌شود و طوری عمل می‌کند که بالاخره نتیجه‌ی صحیح برایش پیش می‌اید، زیرا خود را نباخته است تا به تصمیمات غلط گرفتار شود. موفق باشید

23214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام: اگر سبک زندگی مورد علاقه و انتخاب والدین و فرزندان با هم فرق داشته باشد توصیه شما چیست؟ به عنوان مثال والدین دوست دارند خانه و وسایلشان ساده و به دور از تجملات دنیایی باشد اما فرزند جوان آنها دوست دارد خانه و وسایلشان شیک، فانتزی و مد روز باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه این است که هر دو طرف همدیگر را درک کنند. لذا نه والدین بیش از حدّ بر زندگیِ سنتی خود در این زمانه تأکید کنند و نه فرزندان به‌کلّی آن نحوه زندگی را انکار نمایند. موفق باشید

30810
متن پرسش
سلام علیکم استاد: قبول باشه. پیرو سؤال ۳۰۸۰۰ راجع به مرگ موقت (تجربه نزدیک به مرگ) این حالت چه فرقی با خواب و رؤیا دارد؟ عرفا که روح از بدنشان جدا می شده آیا در عالم برزخی (کلا عوالم بالا) هم سیر می کردند و تجسم اعمال داشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب و رؤیا، نفس ناطقه به طور طبیعی و به حکم «توفّی الانفس» با جذبه‌ی الهی صورت می‌گیرد. ولی آنچه در موضوعاتی به نام مرگ موقت پیش می‌آید، به جهت حادثه‌هایی است که نفسِ انسان نسبت به تدبیر بدن ناتوان می‌شود ولی از بدن به‌کلی منصرف نمی‌گردد. در این رابطه عرایضی که مربوط به بیهوشی توسط دارهای بیهوشی می‌شود، در کتاب «خویشتن پنهان» شده است.

در مورد عرفا، موضوع فرق می‌کند. آن‌ها در عین حضور در این دنیا، نحوه‌ای از حضور برزخی و بالاتر از برزخ را که نفس ناطقه‌ آن‌ها وسعت دارد، تجربه می‌کنند. موفق باشید     

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

29917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده طلبه پایه ۹ هستم. احساس می‌کنم فقه و اصول، آن حیات و نشاطی که باید را نداره. ولی فکرنمی کنم دست کشیدن از فقه و اصول هم کار درستی باشه. یک بار با خودتون هم که صحبت می کردم روی فقه و اصول تأکید داشتید ولی من نمی دونم دقیقا با چه رویکردی باید فقه را بخونم که احساس یک کار جدی را داشته باشم. ممنون میشم اگه راهنمایی بکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و اصول، خود به خود موجب می‌شود تا روحیه‌ی تدبّر در متون دینی در شما تقویت شود. به همین جهت خوب است که آن‌را جدّی دنبال کنید. موفق باشید

29365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد جان شرمنده جواب سوال ۲۹۳۵۱ داخل ایمیل نیومده فکر کنم ایمیل اشتباهی دادم. اگه امکانش هست جواب تو سایت بفرستید. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضاً سؤالات کاربران کاملاً شخصی است و برای بنده سخت است عمومی جواب دهم.

29237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد چگونه می‌توانیم در مجموعه فرهنگی نگاه صحیحی را نسبت به ولایت فقیه برای نوجوانان و جوانان ایجاد کنیم طوریکه صحبتها و مواعظ رهبری برایشان اهمیت پیدا کند؟ بخصوص که با وجود شرایط دشوار امروز کشور (علی الخصوص اقتصادی) بدبینی پیش آمده و چه بسا ایشان را مقصر جلوه می‌دهند. اگر کتاب مناسبی هم هست لطفأ معرفی بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اول باید جوانان متوجه‌ی حقایق عالم شوند که مباحث معرفت نفس شروع خوبی است در دل آن مباحث، فهم ولایت الهی و پیرو آن، بحث ولایت فقیه معنا پیدا می‌کند. در مورد بحث ولایت فقیه می‌توانید به قسمت سوم کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «حکومت دینی» رجوع فرمایید. موفق باشید

29049

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در خصوص مسأله حجاب، شخصی ادعا کرد که هدف از واجب کردن حجاب، این بوده که زن مورد تعرض و اذیت و آزار قرار نگیرد، و کرامتش حفظ شود، بنابراین اگر زنی خودش نخواهد کرامتش حفظ شود و امنیت در برابر آزار داشته باشد، چگونه می‌توان او را مجبور نمود؟ و بدین سان با اجباری بودن حجاب مخالفت نمود. در پاسخ این فرد، گفتیم که هدف از حجاب، علاوه بر مورد فوق، سالم کردن فضا برای مردان نیز هست، و ایشان در پاسخ به ما گفتند که اگر این گونه است، پس چرا حجاب برای کنیزان واجب نبوده است؟ و در حالی که تعداد کنیزان در صدر اسلام زیاد بوده است، و بسیاری از آنان جوان و دارای جاذبه های زنانه بوده اند، و اگر سالم سازی فضا برای مردان نیز جزو اهداف حجاب بوده، پس آنان نیز باید ملزم به رعایت حجاب می‌شدند. آیا این استدلال صحیح است و اگر نیست، پاسخ متقن و قابل قبولی برای آن بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این فضا بحث را دنبال کرد که موضوع ولایت الهی در میان باشد. بدین معنا که چون بنا داریم ذیل ولایت الهی، حیات خود را جلو ببریم و حجاب، حکمِ خداوند است؛ مقیّد به رعایت آن باید باشیم. موفق باشید

28940

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام استاد عزیز: ببخشید اینکه در مسیر خود سازی تلاش می‌کنیم با هوس های نفس مبارزه کنیم، در دوران بارداری اینکه می‌گویند هر آنچه مادر هوس می‌کند، نیاز جنین است آیا حقیقت دارد یا نتیجه وهم زنان قدیم است؟ آیا با هوس های دوران بارداری می‌توان مبارزه کرد و آسیبی به جنین نمی‌رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست نباید از نیازهای طبیعی جنین که مورد رشد طبیعیِ آن می‌شود، کوتاهی کرد. موفق باشید

27425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد تفاوت بین نفس رحمانی و انسان کامل چیست که هر دو مجرای جریان فیض به عالم هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این نفسِ رحمانی است که در جلوه‌ی انسان کامل یا سایر مظاهر اسماء الهی به ظهور می‌آید. مثل کلمات ما که همان تنفس ما می‌باشد که از حنجره عبور می‌کند. موفق باشید

25051
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد: سوالی داشتم به این صورت که طبق آیه «لکم فی رسول الله اسوه حسنه» آیا رسیدن به مقام پیامبر اکرم و ائمه معصومین «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک» امکان پذیر هست یا خیر؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر عبودیت، آن عزیزان افقی هستند برای آن‌که انسان‌ها راهِ عبودیت را پیدا کنند. مقام‌های موهبتی آن‌ها مخصوص خودشان است برای هدایت بشر. در این مورد عرایضی در صفحات اول کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید

نمایش چاپی