باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهی «زمانشناسی و نظر به فطرت تاریخی امروز ما» در همین رابطه بحث شده است و خود کتاب «گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» نیز با همان رویکرد، مسائل خود را در میان گذاشته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید إنشاءاللّه با دنبالکردنِ مباحث «ده نکته در معرفت نفس» اینگونه سؤالات جواب داده شود. عرایض بنده با فرض آن است که کاربران محترم مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشحال شدم که متوجهی ضعف نگاهِ آقای مهدی نصیری شدهاید. ریشهی یأس آقای نصیری را باید در آقای نصیریِ ۳۰ سال پیش پیدا کرد که چگونه میخواستند بدون فلسفه و عرفان اسلامی، راه آینده را شکل دهند و مخالفتهای صریح ایشان با فلسفه و عرفان برایشان بنبستی ایجاد کرد که حاصل آن بنبست، چنین یأسی است که ملاحظه میکنید. در حالیکه جهان تشنهی حیاتی است که کاملاً بیرون از عالمی میباشد که دنیای مدرن پیش آورده. و در همین رابطه حضرت امام در مقابل گورباچف، حکمت صدرایی و عرفان ابنعربی را قرار دادند. گویا آقای نصیری عکسالعملهای نیهیلیستیِ جهان مدرن را که منجر به آن نوع سرگمیهای سراسر غفلت شده است را، نوعی از زندگی گرفتهاند و پیشنهاد میکنند که ما چندان مقابلهای برای بیرون از آن اردوگاه را پیشه نکنیم. ولی شهادت حاج قاسم نشان داد که مردم چه اندازه به دنبال نوعی از زندگی هستند که با روحیهی قدسی در جهان حاضر شوند و اگر اسیر زندگیِ غربیاند ولی آن را به رسمیت نمیشناسند. آری! برای حضور در تاریخی دیگر، همتِ همتها را نیاز داریم که آن در حضرت امام و مقام معظم رهبری بهخوبی به چشم میخورد. چرا از این همتهای بلند غافل باشیم و چنین توصیههای که مربوط به روحهای بیمار و ناتوان و شکستخورده است را مطرح کنیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مواردی که نام بردهاید همه را باید ورود کنید ولی فعلا ببینید ذوق شما در کدام مورد است، همان را فعلا دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در کسوت طلبگی، خوب است ابتدا صوت مباحث «فصوص» حاج آقا یزدانپناه را دنبال بفرمایید و بعداً سری هم به عرایض بنده در مورد «فصوص» بزنید. زیرا در مورد فصوص هرچهقدر وقت بگذارید بیشتر میچشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه؟! ۲. در هر حال نباید از حضور متعیّنِ حضرت صاحب الزمان «عجلاللّهتعالیفرجه» در عالَم غفلت کرد. آن امام عزیزی که هماکنون نیز عالَم را مدیریت می فرمایند. «روحی و ارحنا لمقدمه فناء». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان از محسوسات از طریق حواس پنجگانهی خود که در خارج هست متأثر میشود و این امر موجب میگردد تا نفس ناطقهی او آمادهی ابداع صورتی شود که مطابق صورت شیئ خارجی است. در این رابطه فرقی بین واژهی «احساس» و «ادراک» نیست. زیرا در هر صورت به نحوی شیئ خارجی را احساس و ادراک کرده است مگر آنکه بگوییم احساس، آن قسمت از عملیاتی است که شیئ خارجی، نفس را متأثر میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بیشتر با ترجمهی آقای جمادی سر و کار دارم و آقای دکتر صافیان هم همین ترجمه را تدریس میکنند که به نظرم خوب است به نحوی شرح صوتی ایشان را تهیه کنید. قبلاً در تلگرام به آدرس @nedayeandishe درسهای ایشان گذاشته میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جلسهی اول آن بحث عرض شد این جلسه حالت خطابهای و سخنرانی ندارد که بشود جمع کثیری را مورد خطاب قرار داد. لذا نباید جلسه، جلسهی شلوغی باشد. با اینهمه اگر با توجه به نکات مطرحشده در جلسهی اول، احساس میکنید لازم است در جلسه حاضر باشید محل برگزاری جلسه در ابتدای اتوبان ذوب آهن، حاشیهی دست راست، بلوار شفق، مجتمع کوه نور واقع در مسجد امام علی«علیهالسلام» در روزهای یکشنبه ساعت 6 بعد از ظهر میباشد. موفق باشید
سلام: در صفحه ۹۰ معرفت النفس و حشر فرمودید هرچه نفس کامل تر گردد جامعیت و وحدت و بساطت آن شدیدتر خواهد شد بدون آن که جنس آن عوض شود. در سطر بعدی می فرمایید البته اگر این تحول ذاتی در مقوله ی حرکت همچنان ادامه یابد به جنس دیگری تبدیل خواهد شد. کجا جنس عوض می شود کجا جنس عوض نمی شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب ملا صدرا از تغییر جنس به همان معنای شدت حضور است از عالَم دنیا به عالم قیامت. ولی در هر حال در همین حالت هم نفس است که شدت پیدا کرده است و جنس بدن او دیگر از جنس اخلاق و عقاید او است، نه از جنس عالم ماده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث،بحث مفصلی است. عرایضی در کانال «ندای اندیشه» داشتهام که خوب است سری به آن کانال در این رابطه بزنید. https://eitaa.com/nedayeandishe/155 موفق باشید:
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «آداب الصلواة» از امام خمینی ۲. جناب صدرالمتألّهین در «اسفار» دلایل خوبی در راستای نفی تناسخ آوردهاند مبنی بر آنکه وقتی نفس ناطقه سیری را از قوه به فعل داشت و در آن راستا نیاز به بدن جهت ادامه خود ندارد، محال است باز به بدنی برگردد؛ چه به بدن انسانی دیگر یا به بدن حیوان دیگر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم که شرحی بر آن کتاب نوشته شده باشد. ولی همانطور که اساتید محترم از جمله آیت الله جوادی در شرح فصوص میفرمودند جناب ابن عربی در عقیده، شیعه است هرچند از نظر فقهی به رسم حنفی عمل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤال جنابعالی که میفرمایید خود را در محضر کدام از اسماء الهی قرار دهیم، همانبود که ربّ ما «اللّه» است. در این مورد خوب است به شرح سورهی حمد حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان بیکار نیست و با غضب خود ۶ هزارسال عبادت خود را از بین برد و معلوم است که تلاش دارد انسانهایی که در مسیر اصلاح خود هستند را با گرفتارکردنشان در امر غضب، زحماتشان را از بین ببرد و با توجهی که جنابعالی دارید به لطف الهی امیدوار باشید بالاخره از این رذیله عبور خواهید کرد و در آن صورت به نتایج خوبی خواهید رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ذوق خود انسان بستگی دارد که کدام دعا در قبل از خواب با روحش هماهنگ است. دعایی که گفته میشود: «بسم الله آمنت بالله و کفرت بالطاغوت اللهم احفظنی فی منامی و فی یقظتی.» دعای خوبی است و پس از آن آیهی آخر سورهی کهف ۲. سیر مطالعاتی سایت تا رسیدن به سورههایی مثل سورهی زمر، إنشاءاللّه مفید است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نقش شیطانی که ۶ هزارسال عبادت داشته است را نباید در این موارد ساده گرفت که برای این بیچارهها که در تنگنظریشان نسبت به دینداری غرقاند؛ چه دامهای خطرناکی پهن کرده است. اگر از این تنگنظری دست بردارند، خداوند آنها را هدایت میکند. بد نیست به سؤال و جواب شمارهی ۲۷۱۰۵ رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حقیقت نظر کند و به آموختههای دینیاش تنها مشغول نشود، بلکه از آنها پنجرهای به سوی حقیقت بگشاید؛ دیگر در بسیاری از انسانها بهرهای از آن حقیقت را مییابد. عرایض چند جلسهی اخیر در رابطه با سورهی جاثیه در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر مدتی با نامهی ۳۱ نهجالبلاغه مأنوس باشید، مطلوب خود را مییابید. در این مورد بد نیست به دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: ۲۴۱۵۷. باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید با کسی در میان بگذارید که کلیّت فضای زندگی شما را میشناسد. رویهمرفته هر کدام از زن و شوهر که برای ادامهی زندگی کوتاه بیایند، مطمئن باشند برکات دنیوی و اخروی بیشتری نصیب خود کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط بحران، عموماً افراد با تحلیلهای قبلی خود از شرایط، نمیتوانند خود را ادامه دهند. به لطف الهی ما در حالِ بازخوانیِ آن چیزهایی هستیم که در گذشتهی خود از آنها خوب استفاده نکردیم. دین را در حدّ احکام فقهی و عقاید را در حدّ کلامِ جدلی تقلیل دادیم و انقلاب را در حدّ یک اتفاقِ سیاسی پایین آوردیم و غافل شدیم از اینکه باورهای دینی باید راهِ ما را به سوی حقایق بگشاید و مأوایی گشوده جهت ادامهی زندگی گردد و انقلاب اسلامی بسترِ بازگشتِ خدا در امورات اجتماعی باشد و عبور از جهانِ سکولار. که البته آرامآرام در بازخوانیِ خود به آنچه باید نزدیک شویم، نزدیک خواهیم شد. پس بدون درگیری، فرصت دهید تا به مرور به خود آیند. موفق باشید
بباسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است که میفرمایید؛ در شرایطی که حجت تمام شده، اگر ما به حقیقت پشت کردیم در حالیکه استعداد رسیدن به آن را داشتهایم، در بدترین شرایط ممکنه قرار میگیریم. مثل تشنهای که سختْ به آب نیاز دارد ولی آب را در دوردستِ خود میبیند و به جهت اعمالش هرگز نمیتواند به آن برسد. موفق باشید
سلام، ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز و مجموعه فرهنگی المیزان ضمن آرزوی ظهور بهترین مبانی زندگی متناسب زمانه امروز ذیل دعای حضرت حجت «ارواحنا له الفدا» از دریچه قلوب انسان هایی که در عین دل نبستن به وضع موجود عالم، در هوای دغدغه آزادگی حقیقی نفس می کشند و در انتظار گشایش نسبت به حقیقت روزگار سر می کنند، سؤالاتی با همین دغدغه اصیل محضر استاد عزیز تقدیم می شود به امید تذکراتی راه گشا نسبت به گذشته، حال و آینده پیشرویی که نه چندان عیان است که بتوان دقیقا گفت چگونه آینده ای است و نه آنچنان از افق قلب و فهم انسان آخرالزمانی دور است که احساس بیگانگی به او دست دهد بلکه همچون خورشید در حال طلوع سوسوی روشنایی میزند و نوید صبح طلوع حقیقت را میدهد آن هم به وقت و در وقت تاریخی انقلاب اسلامی (احساس حقیقی انسان های این زمانه که خود سالیان سال با انواع روحیه ها و سلیقه هایی که دارند، با آنها نفس کشیده ام، شاید که نگویند انقلاب اسلامی یا ندانند آنچه در جستجوی آنند همان انقلاب اسلامی است) تا گرمای نور خورشید حقیقت به صبح حقیقی عالم یعنی ظهور تام حقیقت در گرم ترین وجود انسان آخرالزمانی یعنی انسان کامل منتهی شود و نسیم روشنای حقیقت جایگاه ظلمتکده هایی را که تکیه بر مطلع خورشید زده و روح ظلمت را به عالم روا میدارند، عیان گرداند و انسان آخرالزمانی جز به گرمای تابش نور حقیقت دل نسپرد و تنها در گفت و گوی با این نور احساس حیات کند و زندگی کند و زندگی و زندگی... این نوشتار درد دل انسانی است که سالیان سال از دین و مذهب، تحصیل، هنر، عشق، عقل، لذت، درد و رنج و شادی و غم و... هر آنچه انسان آخر الزمانی تجربه کرده است را با خود دارد اما در جسجوی صبح حقیقی، دیگر از سحر انتظار میکشد انتظار و انتظار... ۱. احساس خود و با خود بودن را به کدام اقلیم تفسیر ببرم تا دمی مرا با خود روبرو کند و مزه بودن را بچشم بدون هر آنچه خود را بودن من جا میزند و نیست... ۲. بود خدا را در عالم چگونه به تماشا بنشینم؟ دانستن و مفهوم نه تاریخ ماست دیگر و نه جوابگوی دغدغه و عطشی که بر جان ما افتاده. احساس به سوی او بودنی که او هم میکشد هم میکشد و جز این خوشتر زندگی ای نباشد. تماشگری ای که او میخواهد خود را با بازیگری ما به تمامه در ما در عالم به تماشا بنشیند که این خود رازی است که نه درک کرده ایم و نه درک خواهد شد مثل انقلاب اسلامی و دو رهبر حکیم آن، شاید آن یار تمام چهره بتواند فرجی کند و الا ما ساحل نشینان حجاب را چه به راز تماشای او... ۳. و در این رفت و شد عالم چه کنم با این ندا که گویی انسانی هست که مرا به خود میخواند و تمام گم گشته هایم را با خود دارد؟ نه میتوانم بگویم تنها احساسی است که می آید و می رود و نه می توانم آن وجود گرمابخش را از آن خود ببینم. این انسان گویی همه کس و همه چیز است نه بهتر بگویم اصلا انگار خود بـودن و هست و حقیقت است، هم جان می ستاند و هم جان میدهد همچون قرآن که مانده ام در تماشای یک روح در دو جلوه قرآن و آن انسان گرمابخش دعوتگر چنان سرگشتگی ای به ما داده اند که دیگر نه میتوانیم به گفته ها و گوینده های این زمانه دل بسپریم و قدم در راه نهیم و نه آنچنان شده ایم که ما را به آن میخوانند و ما این حال را در هوا و وقت انقلاب اسلامی احساس میکنیم چرا و چگونه نمیدانیم شاید همان که میخواند خود روزی بگوید شرح این حکایت. حالیا ما مانده ایم میان این گفت و گوهای زمانه و آن انسان کشنده و کلام دوست تا کی مرغ دل هوای پرواز کند و پنجره ای به سوی آن حقیقت گمگشته ی حاضر در دوردست ها باز کند تا نسیم نور این حقیقت در سرزمین ظلمت زده ی تاریخ ما وزیدن بگیرد... ۴. حال ماییم و نسبت با تمام عالم و نحوه زندگی در آن بدون آنکه ذره ای از آن نادیده گرفته شود هر ذره ای که جلوه ای از حیات و آن وجود گرمابخش دارد. این را چه کنیم که قلب میتپد که طعم بهترین نسبت زندگی با عالم را بچشد؟ و گرنه قلب جز در جریان خونی بیش نخواهد بود که گفته اند و می گویند در حالی که روح حماسی انسان آخرالزمانی به دنبال جاری شدن این خون برای آن وجود گرما بخش است در تمام مظاهر خصوصا حقیقت انسان و انسانیت نه جریان خون برای ادامه زندگی ای که خود شماره های مرگ است و هوای نیستی را می دمد. در این زمانه در جستجوی بهترین نسبت با تمام عالم در انتظار طلوع صبحی باشیم که در وقت سحرگاهی انقلاب اسلامی، نوید صبح حقیقی و شروع روز حقیقت را میدهد؟ گرچه تاریکی های هنگامه سحر( ظلمت موجود و هر آنچه از آن دفاع میکند) مذبحانه میدمند که شب است هنوز و وقت ظلمت باقی است. غافل از آنکه در نیمه های شب ستارگان آسمان بهتر می درخشند و راه را به روی زمینیان می گشایند تا انسان، زمینی آسمانی باشد همچون وجود دختر خانه نبوت که بهشتی زمینی بود و در دل شب امت پیغمبر، به ماه آسمان اشاره می کرد و افسوس که امت نبی همچون ما دل در تاریکی شب گرو داده بودند... ماییم و انتظار جانسوز برای این بهترین نگاه به عالم و زندگی با آن و مهمترین قسم آن درک انسان های دیگر است در وسعت جهانی و تمدنی با محوریت خانواده و اجتماع آنگونه که آن انسان گرمابخش و آن کلام یار چنان است با اشاره به «بود و حقیقت» هر کس و چیزی در عالم... که البته بی هیچ پیشفرض و قضاوتی گویا حضرت امام (رض) و رهبری عزیز(حفظه الله) آینه این بهترین نسبت و نگاه به عالمند در این زمانه، افسوس که ما آنچنان که باید و شاید دل در پاسداشت آنان نسپرده ایم و شهدای انقلاب خوب دریافته اند که... سخن بسیار است، زمان مختصر و ما هم نه گوینده ای قابل از استاد عزیز صمیمانه تشکر میکنم بخاطر وقتی که در اختیار ما میگذارند و التماس دعای خیر داریم در این راه... ذیل هر کدوم از سؤالات اگر استاد شخصیت ها، اندیشه ها و کتاب هایی رو جهت مراجعه بنا به ترتیب خاصی لازم بدونن بفرماین ممنون میشم. البته با این پیش شرط که این حقیر دغدغه تفکر و معلمی جامعه انسانی رو دارم و در این مسیر میخوام ادامه حیات بدم به امید خدا و از هرگونه راهنمایی و لطف شما کمال استقبال رو دارم. به قول آن بزرگوار: خدایا مرا دریاب پیش از آنی که هیچ چیز از دل نماند جز هیچ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که حرف در این مورد مفصل است اجازه دهید تنها بابی باز شود.
با توجه به نسبت ما با خدا، وقتی به ذات خود بیندیشیم و هویت تعلقی خود را در نظر آوریم، به نیستی خود پی میبریم و اینجا است که هستی ما به عنوان عطای الهی به ظهور میآید به همان معنایی که جناب عطّار میفرماید:
نیست شو تا هستیات از پی رسد تا تو هستی، هستْ در تو کی رسد
این نحوه «وجود» و «هستی» که انسان از هستی خود آزاد است و به هستی خدا در عالَم حاضر است، انسان را به یک معنا بیتعیّن میکند و همچون آینه، تنها قدرت آشکارکردن کمالات الهی را دارد و لذا جناب مولوی فرمود:
آینه هستی چه باشد؟ نیستی نیستی بَر، گر تو ابله نیستی
نتیجه این نوع نیستی، هستیِ دیگری است که همان هستی غنیّ مطلق است و در دل این هستی که با نیستی به ظهور میآید، انسان منشأ خیررساندن به سایرین میشود و وجودش بسط مییابد و لذا جناب مولوی فرمود:
هستی اندر نیستی بتوان نمود مالداران بر فقیر آرند جود
وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان میآید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهرهمند میشود که میخواهد همه انسانها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی در آن نیستی است که جناب مولوی متذکر شدند و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است و انسانهای اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این عطای پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به بشریت است.
تصور می کنم اگر سری به کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» که اخیرا چاپ شده و روی سایت هست به خصوص به مقدمه آن بزنید، بد نباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان فعالیتهای جناب آقای نوری هستم و ایشان را فردی مطمئن و دلسوز میشناسم و البته خوب است که رفقا در حدّ ممکن از یاری ایشان دریغ نفرمایند و چنان چه برایشان ممکن است در فعالیتهای مذکور با ایشان همراهی نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در حرکت جوهری در نابودی عالم نیست. بحث در فیض مدام است که موجب تبدیل قوههای عالم به فعلیت میشود. ۲. آری! مرگ ملک الموت به معنای آن است که در آن موطن، تغییر از میان میرود. ۳. بر اساس مراتب وجود، همواره عالم ماده در جای خود هست. ۴. خلق جدید به صورت مستدام در حال تحقق است نه به صورت بینگ بنگ. ۵ و ۶. با دقت در بحث حرکت جوهری این مسائل برایتان بهتر روشن میشود. موفق باشید
