بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و تشکر از الطاف جنابعالی. ۱. استاد نظرتون راجع به نظر مرحوم مدرس زنوزی درباره معاد جسمانی چیست؟ ۲. به جز کتاب آقای کدیور و کتاب آقای دکتر دینانی اگر منبع دیگری در این زمینه سراغ دارید لطفا بفرمایید. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلبی جز آن‌چه با نظر به مطالب جناب ملاصدرا که در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» تنظیم شده و بر روی سایت هست؛ به یاد ندارم. موفق باشید

23897
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گران قدر: در معارف دینی از طرفی داریم که ثقه و اطمینان به خدا داشته باشید و از طرفی نیز داریم که خود را از مکر خدا در امان ندانید. این در حالی است که ظاهرا این دو قابل جمع نیستند چرا که کسی که کاملا دلش به خدا قرص باشد و او را دلسوز نسبت به خود بداند، ظاهرا دیگر احتمال مکر خدا را در مورد خود نمی دهد. همین حرف در مورد حسن ظن به خدا و خوف از او و خوف از عاقبت هست به ذهن می رسد. کسی که به خدا حسن ظن و بالاتر از آن ثقه داشته باشد دبگر دلیلی برای خوف به خصوص خوف از عاقبت نمی یابد و در یک آرامشی قرار می گیرد. لطفا راهنمایی بفرمایید که نقص این تلقی چیست و این ها چگونه قابل جمع هستند؟ با تشکر و امتنان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به خدا اطمینان دارید که در مسیر توحید وعده‌های او محقق می‌شود؛ مثل آن‌که مطمئن هستیم آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؛ این اطمینانِ به خدا است. ولی از مکر خدا نباید در امان بود، مربوط به وقتی است که بدون دلیل اعمال خود را بهترین اعمال بدانیم و به جایِ باقی‌بودن بین خوف و رجاء، فقط در رجاء به‌سر ببریم. آری! باید به خدا حسن‌ظن داشت از آن جهت که خوبیِ بندگانش را می‌خواهد و رحمت او واسع است. ولی خوف از این‌که ما کوتاهی کنیم، سرِ جایش محفوظ است. موفق باشید

23337
متن پرسش
سلام: استاد درد دل طلبه ای نوجوان است. همین ابتدای کار شرمنده که وقتتان را می گیرم. استادم مدت زیادی است که احساس می کنم ایمانم را از دست داده ام هرچند به اسلام ایمان دارم هر از گاهی این تفکر به سراغ من می آید که بالاخره ممکن است که ما اشتباه کنیم و به همین خاطر است که فکر می کنم کسی که این گونه نظری داشته باشد مثل این است که ایمان ندارد چرا که اسلام که اعتقاد به یک نظر نیست و ایمان هم به کار است وقتی به خودم توجه می کنم گویا کلمه لا الله الا الله در من پیاده نشده است. وقتی می بینم امثال دکتر داوری ها از رجوع به سنت خودمان حرف می زند و از عقل دیگری سخن می گوید و یا شما از افق دیگری در این عالم صحبت می کنید تا حدودی آن را می فهمم مثلا شما می گویید که برای عبور از عالم غرب باید به عقل دیگری رجوع کرد یا می گویید که من به عنوان انسان مسلمان می خواهم هایدگر را بفهمم و... اما من هنوز نمی دانم انسان مسلمانم یا نه. به خود که توجه می کنم عالم غرب را چیزی خارج خودم نمی بینم این منم که آزادی را حق می دانم هرچند که دینم با آن مواجه دیگری داشته باشد. شاید سر تعبد در ظاهر چیزی نگویم اما پرسش اصلی این است که چرا اصلا باید از این عقل عبور کرد؟ البته این را از نظر فلسفی متوجه هستم که می توان به آن فکر کرد ولی من به دنبال چیزی دیگر در این عالم هستم. وقتی سوالات پرسش گنندگان شما را می خوانم گویی آنها را خدا خوانده و تنها در این صحنه ی عالم دنبال راهی برای دین و به میدان آوردن آن می اندیشند در صورتی که من انگار غرب عضوی از جان من است مگر عقلم را می توانم کنار بگزارم؟ وقتی تفکر می کنم اصلا نمی توانم وجه عبور از غرب را بیابم. ولی گاهی انگار از عمق جان صدایی می آید و آن لحظه من نیستم که این خواسته را دارد. به این ها گناه های عجیب و غریب را اضافه کنم. از بی خیالی های وسیع و وقت تلف کردن های ماهانه و هیچ کاری نکردن و حتی به هیچ موضوعی فکر نکردن. وقتی این حالت را در خود می بینم بیشتر می فهمم که این مسایل دغدغه حقیقی من نیست. در کوچه های شهر که راه می روم انگار هر کس روش و دین و مسلکی دارد هر کس در این عالم کاری می کند یکی مشغول بازار بعضی به درس و بعضی مشغول تبلیغ دین اما مثل اینکه تنها من هستم که از ته جان نه می دانم چه می خواهم نه می دانم چه کار می کنم و نه می دانم چه باید بکنم و هر چه را برمی گزینم هنوز وارد نشده از آن می برم انگار باید ول کرد و رفت اما کجا این را هم نمی دانم تا به این فکر می کنم باز هم پشیمان می شوم مثل این که نه می شود رها کرد و نه می توان ماند شاید انسان محکوم به این است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد این جمله‌ی هایدگر در کتاب «درآمد به متافیزیک» افتادم که می‌گوید: «اگر ایمان، پیوسته خویش را در معرض امکانِ بی‌ایمانی قرار ندهد، ایمان نیست، بلکه آسودگی است». به این اشعار عطّار در معنیِ ایمان فکر کن که می‌گوید:

دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم

ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی

امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم

در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی

نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم

نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی

دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این

بنشسته بدم غمگین شوریده و سودایی

ناگه ز درون جان در داد ندا جانان

کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی

روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها

باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی

پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی

برتو شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی

هرچند که پر دردی کی محرم ما گردی

فانی شو اگر مردی تا محرم ما آیی

موفق باشید  

23326
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» توصیه کرده اید که تلاش کنیم تا تزکیه و تهدیب نفس کنیم. لطفا بفرمایید برای تزکیه نفس چگونه و از کجا شروع کنیم؟ ممنون از شما استاد عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تزکیه و تهذیب نفس چیزی نیست جز کسب معارف عالیه‌ی الهی که قرآن و روایات بدان متذکر است و رعایت حلال و حرامی که شریعت الهی دستور داده. موفق باشید

21106

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: چرا پاسخ سوال 21092 داده نشده است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی داده شده. موفق باشید

19195
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز کتابهای زیبای شما را مطالعه کرده ام و بسیار لذت بردم ممنونم ازتون. و یک سوال اینکه فرض بفرمایید که بنده یک شاخه گلی رو از روی محبت به شخصی تقدیم می کنم. من با این عملم، محبت خودم رو بروز داده و به نمایش می گزارم و به او نشان می دهم. حال سوال اینکه آیا من که شخص عادی هستم و به حضور نرفته و به مقام اسماء الهی نرسیده ام و محبت که اسمی از اسماء خداست و فرشته و ملکی از او، آیا من در اینجا به عنوان واسطه ای و ظهور دهنده ای از اسماء الهی محسوب می شوم؟ آیا در اینجا فاصله ی من با فرشته و ملک مهربانی برداشته شده است؟ حتی شده در حد رقیقه ای از اسماء الهی را به نمایش گذاشته ام آیا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر در همان حال، احساسِ وسعت نمی‌کنید، مثل وسعت ملائکه‌ای که در مقام تجرد دارند؟ موفق باشید

31428

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: مشکلی در باره نحوه مواجهه و عملکرد امیرمومنان و رسول خدا در مواجهه با فتح ایران و روم داشتم. مگر نه اینکه این موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم بود که توانست نور امیرالمومنین و نور ولایت رو تحت الشعاع ببره همون موضوعی که در رابطه با حضرت اباعبدالله مطرح کردین که کار بجایی رسیده بود که مردم به آنها رجوع نمی کردن (عدم وجود حتی یک روایت فقهی در امامت ده ساله حضرت سید الشهدا) آیا عامل اینها موفقیت های ظاهری خلیفه اول و دوم نبود؟ برای نمونه وقتی شخصی غربگرا در جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری می رسه، احتمالا اگر از افرادی که دل در گرو انقلاب دارند درخواست بشه که کارهایی انجام دهند که موفقیت آن به نام دولت تمام میشه، این کار رو انجام نمیدن، موفقیت تمام عیار چنین دولتی حتما به معنای به حاشیه رانده شدن بقیه جریانهاست. حال سوال دقیقا در همینجاست. اگر این موفقیت های ظاهری باعث می شود که در سایه آن اصل دین، امیر مومنان و امام مجتبی و امام حسین چنین به حاشیه رانده شوند این چه جای بشارت دارد؟ اگر بخواهم سوال را بهتر طرح کنم بشارت پیامبر البته صحیح است ولی با چه تحلیلی این فتح جای بشارت دارد آیا این فتح به هزینه به کنار گذاشتن اصل اسلام ارزش دارد؟ البته همه می دانیم امیرالمومنین هم در این جنگ به خلیفه دوم مشاوره دادند. ------------------------------------------ در اثنای حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشی از خندق بودند روزی به قطعه سنگ سخت و بزرگی برخورد کردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی کرد، خبر به پیامبر (ص) دادند پیامبر (ص) شخصاً وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگی را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را بر مغز سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برق از آن جستن کرد، پیامبر (ص) تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار دوم ضربه شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگری در هم شکست و برقی از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سرانجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشی شد، حضرت (ع) باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد، پیامبر (ص) فرمود: در میان برق اول سرزمین «حیره» و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز می شوند! و در برق دوم قصرهای سرخ فام «شام و روم» نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهای «صنعا و یمن» را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم باز بر آنها پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما ای مسلمانان! ----------------------------------------------
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مسئله خلفا در وارونه کردن اسلام بود به این معنا که وجه اصلی دینداری یعنی نظر به حقیقت به حاشیه رفت و ظاهر دین حفظ شد وگرنه اصل موضوع جهاد در راه خدا چه در زمان پیامبر و چه در زمان خلفا، امر شایسته‌ای بود ولی به شرطی که به نیّت ارائه اسلام باشد نه به معنای کسب غنائم. موفق باشید

30449

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: در رابطه با تاریخ اسلام، در زمان امیر المومنین (ع) داریم که حضرت در زمان خلیفه سوم وقتی متوجه می شوند که حاکم کوفه به دلیل میگساری در نماز جماعت نماز دو رکعتی صبح را چهار رکعت خوانده، حضرت درخواست دارند که شخص ولید باید حد شرعی بخورد و چون کسی جرات ندارد که این حد رو اجرا کند، خود حضرت شخصا این کار را انجام می دهند. اما در جایی دیگر در زمان خلیفه اول در داستان مالک بن نویره که خالد بن ولید‌ او را می کشد و همان شب با همسر او زنا می کند و خلیفه اول هم خالد بن ولید را تبرئه می کند. پس چرا حضرت امیر المومنین (ع) در این موضوع موضع گیری نمی کنند؟ البته این نکته رو هم یادآوری کنم که این حقیر نمی خوام که خدایی ناکرده نسبت به امام معصوم جسارتی کرده باشم. برای اینکه کسی نسبت به فعل امام معصوم که چرا نمی پرسه؟ (از این لحاظ که بخواهد طرف مقابل رو به چالش بکشد). برای اینکه انسان کامل حکیم است و مظهر تام اسم علیم الهی است و نسبت به فعلی که انجام می دهد و یا نمی دهد، علم دارد. ببخشید مزاحم وقتتون شدم. التماس دعا. یا حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد ولید بن عقبة بن ابی معیط کسی منکر میگساری او در حدّی که برایش حدّ جاری شود نبود. ولی در مورد خالدبن ولید، خلیفه‌ی اول به نوعی موضوع را توجیه کرد و این عملاً وظیفه را از دوش حضرت برمی‌دارند زیرا حاکم وقت حکم دیگری کرده است. موفق باشید

29960
متن پرسش
با سلام استاد: عذرمیخام ولی پیرامون بحث زن اینکه بالاترین جهاد زن خوب شوهرداری صحیح و بجا ولی آیا در جامعه ای که هنوز انتخاب همسر بیشتر توسط آقایان و خانواده هاشون هست و ملاکهای انتخاب دختر هنوز مادی هست آیا میشه از خانمی که آزادانه و با طیب خاطر همسر انتخاب نکرده توقع اطاعت از شوهر داشت، جایی از یک بزرگی شنیدم سخت ترین کار زن بودن است. استاد این دقیقا صحیحه متاسفانه به اسم اینکه زنان نباید حساس باشن لطافت زنان هم داره از دست میره
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این فکر کرد که زنان از نظر تکوینی خداوند برای آن‌ها امکاناتی را قرار داده که تازه با اطاعت از همسران‌شان به ظهور می‌آیند و عملاً نتیجه‌ای که آن‌ها می‌خواهند به جهت حکومت عواطف زنان، پیش می‌آید. متأسفانه جهان مدرن در فضای «اراده‌ی معطوف به قدرت» به جای «اراده‌ی معطوف به حقیقت» نقش روحیه‌ی عاطفی زنان را به حاشیه برده است و در این رابطه اتفاقاً توانایی آن‌ها کم شده است که سعی می‌کنند با به‌دست‌آرودنِ قدرت و ثروت، خود را تثبیت کنند. موفق باشید   

29329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: هویت انسان یک هویت مستقل است یا وابسته به خدا یا مثلا امام است؟ منظورم این است من اگه بخوام احساس بودن کنم باید به خدا و... وابسته باشم تا حس کنم هستم یا نه مستقل حس بودن داشته باشم؟ سوال دیگر اینکه پایان کتاب آشتی با خدا از استعدادها صحبت می‌کنید. آیا من استعدادهایم هستم یا نه من فقط هستی هستم؟ ببخشید اگه خیلی سؤال می‌پرسم. دعا کنید تا مسأله برایم حل شود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با سیر مطالعاتی سایت یعنی بعد از کتاب «آشتی با خدا» مطالعه‌ی مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، إن‌شاءالله می‌توانید به سؤالات خود جواب دهید. در آن‌جا روشن می‌شود معنای اتصال به خدا یعنی چه و چگونه انسان در عین مرتبه‌ای از هستی، حامل استعدادهای خاص خود می‌باشد.          موفق باشید.

27926

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. جزوات و کتابها و سخنرانیهای جنابعالی در رابطه با هایدگر کدامند برام معرفی کنید. ۲. شرح فصوص علاوه بر فص آدمی و شیثی دیگه کدام فص را شرح دادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به طور مستقیم چیزی از هایدگر ندارم. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نسبت به نگاه هایدگر بیگانه نباشد. ۲. همه‌ی فصوص، شرح داده شده است ولی نیاز به مقدماتی است که سیر مطالعاتی سایت متذکر آن می‌باشد. موفق باشید

26461

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: بنده دانشجوی سال آخر کارشناسی مهندسی هوافضا هستم و از ابتدا این مسیر رو فقط با دید ارزشی انتخاب کردم و تقریبا در سه سال پایانی تحصیل خودم متوجه شدم که با وجود اینکه شرایط تحصیلی خوبی داشتم و جزء شاگردان ممتاز دانشگاه بودم اما علاقه و استعداد کاملی برای بهترین بودن توی رشته ام ندارم. تقریبا از همون موقع بود که پیگیر حوزوی شدن شدم و حتی جلسات مشاوره ای در این باره رفتم و کتبی نیز مطالعه کردم اما اکنون بعد از این سه سال بلاتکلیفی هنوز نتونستم درست و قاطع تصمیم بگیرم و دیگه دارم کلافه میشم. می ترسم که با وجود این انگیزه ای که طی این ۳ سال ازم کم شده و تاثیراتی که محیط دانشگاه و شرایط بلاتکلیف خودم روی من داشته که باعث تنبلی و بی برنامه بودنم شده اگر حالا به حوزه برم فقط مایه شرمندگی بشم و نتونم موفق باشم و خودم هم زمان رو از دست بدم. بعضی وقتا انگار به پوچی می رسم و همه چیز برام بی معنی میشه و نسبت به زندگی بی میل میشم چون هیچ علاقه و گم شده ای توی زندگی خودم پیدا نمی کنم و یا اگر پیدا می کنم ترس و ضعف بهم اجازه حرکت نمیده. انگار توی گل گیر کردم. از یک طرف ترس از حرکت کردن و شکست خوردن و از یک طرف ترس از حرکت نکردن و از دست دادن فرصت عمر و عقب افتادن. ضمن التماس دعا از شما دو خواسته دارم. یکی اینکه به نظرتون چکار کنم که بتونم از کلافگی بیرون بیام و قاطع تصمیم بگیرم؟ و دوم اینکه برای اینکه بفهمم به درد طلبگی می خورم یا نه چیکار کنم؟ پیش چه کسی برم؟ چه چیز هایی رو مطالعه کنم؟ چه نکاتی رو در نظر بگیرم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بیشتر باید با مشاوران قابل اعتمادی مطلب را در میان بگذارید. بنده جناب آقای دکتر قاسم‌زاده رادر این امر قابل استفاده می‌دانم. شماره‌ی ایشان ۳۲۳۰۶۲۹۵ می‌باشد. موفق باشید 

26012
متن پرسش
سلام استاد: من یه دوستی دارم ایشون مشکلات خیلی شدیدی دارن. قبلا با وجود این مشکلات دغدغه فرهنگی داشتن اهل مطالعه بودن و اردوی جهادی راه مینداختن. اما الان از شدت مشکلات حالت پوچی و افسردگی گرفتن. پدر و مادرشون اعتیاد دارند. برادرش یه خودکشی ناموفق داشت. خواهر کوچکش رو پدرش به خاطر پول می خواست به عقد یه نفر دربیاره و نذاشته درس بخونه و.... الان ایشون باید چیکار کنن؟ چندین ساله درگیرن. از دانشگاه هم انصراف دادن. رشته کامپیوتر بودن. حالا میخوان پزشکی بخونن که پول دربیارن. ولی همینم نمیتونن جلو ببرن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه‌ی تقدیری باید بشوند که در دل همین مصائب در میان است تا موجب ‌شود نظر به مصالح حضرت ربّ العالمین بکنند و در همین حادثه‌ها خدا را احساس کنند. حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنْ تَصْبِرْ تُغْتَبَطْ وَ إِلَّا تَصْبِرْ يُنْفِذِ اللَّهُ مَقَادِيرَهُ رَاضِياً كُنْتَ أَمْ كَارِها» اگر در مشکلات و حادثه‌ها صبر كنى آن‌چنان شخصیتی آرام و وارسته پیدا خواهی کرد که مورد غبطه‌ی دیگران خواهی شد و اگر صبر نكنى، خدا آنچه مقدر است اجرا می‌كند، بخواهى يا نخواهى. موفق باشید

24647
متن پرسش
سلام: ببخشید من همیشه یه سوال ذهنم رو درگیر کرده. یه وقت یه کلیپ از مرحوم آیت الله شجاعی دیدم درباره ی ذکر میفرمودن که خدا را با هر اسمی یاد کنیم او نیز با همان اسم متوجه ی ما خواهد بود. مثلا کسی که مریض است وقتی یا شافی می گوید خدای شافی به سراغ او می آید و شفایش می دهد (به شرطی که مریض بتواند شفایش را از شافی بگیرد) یا کسی که نیاز به غفران ربوبی دارد یا غفور می گوید و خدای غفور می آید و مورد غفران قرارش می دهد و... حال سوال اینجا است که مثلا اگر من بخواهم یک ذکری بگویم از روی خودم. مثلا یکی از اسماء الله را ورد خودم قرار بدم. عددش رو هم با حساب ابجد بدست بیاورم چرا احتمال دارد که این مسئله به ضرر من تمام بشود؟ مرحوم استاد شجاعی در جلد سوم مقالات می فرمایند که انتخاب اذکار نباید خودسرانه انجام بگیرد و باید حتما با دستور فرد کاملی که به معنای واقعی کلمه کامل است صورت بگیرد و گرنه منجر به صدمات و ضررهایی می شود که نمونه هایی از آن را در همان جلد نقل می کنند. بعضی ها می گویند علت این امر این است که اگر خودسرانه عمل شود، ممکن است بخاطر عدم آمادگی باطنی و عدم تناسب حال شخص با ذکر این مشکلات پیش بیاید خب در اینجا مگر ما ثابت نکرده ایم که الله تبارک و تعالی موجودی با شعور است و مگر در این مسئله احتمال خطر نیست؟ خب نمی شود خداوندی که دارای شعور و علم و...است وقتی او را با ذکری که متناسب حالمان نیست صدا می زنیم متوجه ی ما نشود تا آن خطرات برای ما پیش نیاید؟ اینطور که برای ما ترسیم می کنند گویا خداوند نعوذبالله یک دستگاه یا یک ربات است که روی هر دکمه ی آن بزنی یک کار انجام می دهد و چون فاقد درک و علم است نباید خودسرانه به آن دست بزنی و الا ممکن است کاری از او سربزند که به ضرر تو تمام شود یا... ممنون می شوم توضیحاتی مرحمت فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن‌چه استاد شجاعی می‌فرمایند مربوط به اذکارِ خاص است و نه مربوط به اذکار عامی که در مفاتیح و کتاب‌های دعا مطرح است مثل ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و یا ذکر استغفار. ۲. ذکر خاصی که اگر به‌جا ارائه نشود موجب زحمت است؛ از آن جهت می‌باشد که عبد خودش نحوه‌ی برخورد خود را با خدا تعیین می‌کند و حضرت حق نیز از سرِ عدم بخل، مطابق آن ذکر با بنده‌اش رفتار می‌نماید. این‌جا است که باید احتیاط کرد. البته بنده در مورد ذکر خاص، چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

24574
متن پرسش
استاد گرانقدر سلام علیکم: در خطبه اول نهج البلاغه امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «كائِنٌ لا عَنْ حَدَث، مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم، مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة،» «ازلى است و چیزى بر او پیشى نجسته، و نیستى بر هستى اش مقدم نبوده، با هر چیزى است ولى منهاى پیوستگى با آن»، «وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة» «و غیر هر چیزى است امّا بدون دورى از آن» حال سوال بنده این است که قسمت «مَعَ كُلِّ شَىْء لا بِمُقارَنَة، وَ غَيْـرُ كُلِّ شَـىْء لاَ بِمُزايَلَة» از کلام امام علی علیه السلام که با وحدت وجود منافات دارد، چگونه توسط حکمت متعالیه توجیه می شود؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همه‌ی تلاش معتقدین «وحدت وجود» برای آن است که سخن حضرت مولا «علیه‌السلام» درست فهمیده شود. بدین معنا که حضرت حق همه‌جا و با همه‌چیز هست، نه آن‌که حضرت حق، آن چیز باشد، بلکه همه‌ی مخلوقات، مظاهرِ حق‌اند به همان معنایی که حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «ما رأیتُ شیئً إلاّ و رایت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید

24571

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده طلبه هستم و شش سال هست که در حوزه درس می خوانم اما خیلی خوب درس نخواندم و بسیار ناراضی هستم. حافظه خوبی هم ندارم. درس ها یادم نمی مانند. خیلی ناامید شدم هم از درس خواندنم و هم از زندگی و آینده و ... از طرفی هم بسیار افسرده شدم و سر کوچکترین مسائل عصبی می شوم. وسواس غلبه کرده بر من. لطفا مرحمت بفرمایید و بنده رو راهنمایی کنید. مطلب دیگر خیلی به بنده می گویند که شما طلبه ها چرا کار نمی کنید و از منبر و اسم اهل بیت پول در می آورید. این هم ذهن بنده رو مشغول کرده و نسبت به درس خواندن سرد می کند. و چندین بار تصمیم گرفتم بروم دنبال کار و طلبگی را رها کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از خود نباید انتظار زیاد داشته باشید. با پشتکار به همان دروس رسمی حوزه بپردازید. ۲. خودِ دین با خمس و سهم امام، مسئول تأمین طلبه‌ها است. در واقع دین و شریعت به عهده گرفته است تا در حدّ امکان طلاب را تأمین کند تا آن‌ها بتوانند دین را به مردم برسانند. موفق باشید

22073

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درود بر استاد طاهرزاده: مرز تمایز خواب از بیداری چیست؟ چگونه می توان مبرهن کرد الان در حال خواب نیستم و بیدارم؟ مستحضرید این شبهه را دکارت در تاملات هم مطرح کرده اما بنظر می رسد اگر چه دکارت در القای شبهه قدر است اما در حل آن عاجز است. امید شما این شبهه را حل کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان‌جا هم دکارت نمی‌تواند مسئله را حل کند بلکه می‌گوید چون خدا کامل است و ما را فریب نمی‌دهد پس آن‌چه می‌فهمیم نمی‌تواند خطا باشد. موفق باشید

19289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: بنده طلبه ی پایه ی چهارم حوزه هستم؛ مدتی قبل قرار شد بنده سرگروه تعدادی از بچه های مجموعه فرهنگی مان شوم، افراد گروه سوم دبیرستان می باشند و دو نفر از آنان قصد دارند در سال تحصیلی آینده به حوزه بروند و دو نفر دیگر احتمالا دانشگاه را انتخاب می کنند و یک نفر هم ظاهرا قصد ادامه ی تحصیل ندارد. پنده دو پرسش دارم 1. چه کتاب یا چه مطالبی را برایشان بیان بکنم که بتوانند در زمینه ای که قصد دارند بروند موفق شوند؟ 2. و در کل چه کنم که انسان هایی عاقل بار بیایند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی را که بر روی سایت هست را با آن‌ها بحث کنید تا خودشان إن‌شاءاللّه با بصیرت لازم زندگی خود را انتخاب کنند. موفق باشید

18215

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: تا علم به خدا و قیامت به مرحله قلب و جزئیت و وجدان نرسیده باشد ایمان محسوب نمی شود. استاد منظور از جزئیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزئیت در این‌جا معنا ندارد. همان قلب و وجدان برای علم به خدا و قیامت کافی است تا انسان به مقام ایمان برسد. موفق باشید

31447
متن پرسش

بسم رب الشهداء سلام علیکم: استاد عزیز متن زیر از نادر طالب زاده است! خواهشن اگر تکمله‌ای‌، شرحی، بسطی دارید که به ما کمک کند بفرمایید که گوش جان می‌سپارم. آنچه شهید آوینی اشاره کردند، در مورد تعارض بین فرهنگ نفسانی و فرهنگ دینی، تا زمانی که این دو در عرصه سینما در کنار هم باشند جمع نمی شوند، ملغمه ای از سینمای دینی است که نفسانی است و آن بوی خوش و عصر ولایی را نخواهد داشت ولی فعلا احساسم این است که در کار سینمای داستانی، شبیه سینمای دینی داریم، نه آن سینمای ناب ولی شبیه آن را داریم. شاید لازمه آن این باشد که کسی بتواند تصرف کند و غالب بر تکنیک شود، همه چیز را تسخیر کند یک آیت الله العظمی می خواهد و اگر این چنین نباشد خیلی مشکل است و به نظر من این دستگاه و این ابزار این قابلیت را نخواهد داشت ولی اگر هم بخواهد این سینما متحقق شود شروطی دارد، شروط بسیار سنگین. من یک بار از شهید آوینی این را سوال کردم ایشان با خنده پاسخ داد آخر هم باید خودمان کاری بکنیم، شاید نزدیکترین کار به سینمای دینی کارهای مستند باشد، در واقع برشهایی از واقعیت که کنار هم قرار می گیرند بهترین نوع است، ولی هر چه کار کنیم شبه سینمای دینی است، ولی من معتقدم باید در این زمینه تجربه کرد و این جرات را داشت، یا علی گفت و وارد این عرصه شد، و زمان را باید پیدا کرد البته خیلی مشکل است، ولی کار مستند با فرهنگ دینی مانوس تر است ولی در سینما کارهای زیادی می توان کرد; حتی با قصه می توان به سینمای دینی رسید ولی چگونه؟ در سینمای جهان هم تجربیاتی دارند با توجه به تکنولوژی پیشرفته، زمینه های نفسانی فرهنگ خود را با زمینه های قصه پردازی، می آمیزند و یک کار بی حقیقت به انجام می رسد ولی به واسطه تصرف کامل روی ابزار توفیقاتی دارند، در سینمای جهان هم مورد خاص ندارم که بگویم و با آن سینمای دینی فاصله بسیار زیاد دارد. ممکن است عده ای به انگیزه تبلیغ دین وارد این عرضه شوند; مثلا اصحاب کهف بسازند این خیلی با ارزش است ولی باز با آن سینمای دینی خیلی فاصله دارد. ساخت اصحاب کهف با انگیزه تبلیغ دین است، سینما این قابلیت را ندارد من هر چه فکر می کنم شخص آیت الله جوادی املی وارد این عرضه شود با آن عرفان بعید می دانم، بسیار بعید است بالاخره این ابزار در این زمانه به کار می آید، شاید گوشه چشمی به صاحب ابزار کنند کشف هایی بر او بشود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همین‌طور است و حقیقتاً انقلاب، راهی در مقابل ما گشوده است و ما را در سنتی قرار داده است که سینمای آینده، سینمایی است مثل شخصیت حاج قاسم سلیمانی و این‌که سید مرتضی عزیز فرمود باید آیت الله بود؛ منظور باید معارف حقه الهیه مطابق زمان را در اختیار داشت.

همان‌طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد می‌میرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. مردان نظام اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنند و همچنان در گذشته متوقف باشند، عملاً گور خود و نظام را پیشاپیش کنده‌اند، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شده‌اند. مردانی می‌خواهیم که معنای سعه‌ی توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، اقیانوس شده است و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم گاه به گاه خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمی‌باشد.

متفکر تنها به یک اندیشه واحد نیاز دارد تا از آن یکتا اندیشه یعنی امری که باید به آن پای‌بند باشد، در شیوه‌ای در خور سخن بگوید و این وقتی محقق می‌شود که همانی را بگوید که از جانب همان یکتا اندیشه پیش آمده است و او از جانب همان اندیشه واحد فراخوانده می‌شود که در عین بی‌مرزی، قاطع‌ترین مرز است، مثل اندیشه حضور بیکرانه انسان در اکنونِ خود که در این اندیشه، ذات انسان شایسته تفکر است و می‌تواند با آن به وَجد آید و از چنین آغازی به سوی دیگر موضوعات آغازِ راه می‌کند، راهی که همواره انسان را از خود می‌ستاند و سپس به هویتی برتر پس می‌دهد.

موفق باشید

30873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: جناب استاد؛ این که می فرمایید انسان در برزخ نزولی و عوالم قبلی دارای نقائصی هست که وقتی به طبیعت هبوط می کند آشکار می شود، آیا این نقائص همان نقص در ظهور جامع اسماء است؟ یعنی مثلا حضرات معصومین علیهم السلام که مظهر اسم جامع الله هستند هنگام هبوط نقصی نخواهند داشت اما بقیه ذوات انسانی به نسبت نقصی که در ظهور اسماء دارند دچار کمبودهایی هستند که با ورود به عالم طبیعت آشکار می شود؟ و اگر چنین است، آیا در عوالم قبل، این نقص برای او مزاحمت و محدودیتی محسوب می شد؟ که مثلاً مانع از شهود و التذاذ مناسب او در آن عالم بشود و جهت رفع آن مجبور باشد به عالم دنیا بیاید؟ با تشکر و سپاس فراوان از توجهات بی دریغ شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور از نقص، در برزخِ نزولی و عوالم قبلی چیست؟ زیرا اساساً در آن عالَم هنوز میدان، میدانِ عمل نیست تا نسبت به عمل‌کردن و یا نکردن نقصی ظاهر شود و در این رابطه نمی‌توان آن فرض را در نظر گرفت که نقصی باشد مزاحم حضور. موفق باشید

29637
متن پرسش
سلام و رحمت خداوند بر شما استاد گرامی: سوالی از حضورتون داشتم، فکر کردن به نامحرم چه آثار زیانباری در سیر و سلوک سالک میتونه داشته باشه و چه جوری میشه این طوق رو از گردن ذهن و فکر جدا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همین‌که نامحرم، نامحرم است یعنی جای او در حریم جان و روح ما نیست و ما را از آنچه مهمِ ما است و باید بر آن بیندیشیم، باز می‌دارد. باید بر آنچه محرم ما است یعنی حضرت معبود، دل بست و قرآن و روایات وقتی بر آن‌ها تدبّر شود، نمایش قصه‌ی حضور اوست. هر اندازه در این وادی اندیشه به خرج دهیم، به همان اندازه با محرم جان خود مأنوس می‌شویم. آری! «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار / دیو چو بیرون رود فرشته درآید». موفق باشید    

29118

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: بنده طلبه ی پایه چهارم هستم و ۱۸ سال سن دارم. با توجه به اینکه رهبری خیلی بر کار تربیتی روی نسل جوان تاکید دارن حدود دو سال هست من تو یکی از مساجد حلقه ی تربیتی دارم و با دانش آموزان حدود ده، یازده ساله مباحث دینی رو کار می‌کنم. دو سئوال: آیا درحال حاضر که بنده زمان زیادی هم نگذشته که وارد حوزه شدم باید فقط برای درس های حوزوی وقت بزارم یا اینکه میشه در این سن و موقعیت حوزوی، درس و کار تربیتی کنار هم باشه؟ آیا بنده که هنوز خیلی از صفاتم به تعادل نرسیده، میتونم رو بقیه تاثیر گذار باشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوب و شروعِ ارزشمندی است و إن‌شاءالله جهت تعمق در دروس خود نیز کمک‌تان می‌کند به شرطی که دروس رسمی حوزه را با جدّیت و دقت دنبال بفرمایید. موفق باشید

29077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: بنده نوجوانی ۱۸ ساله هستم و بخشی از آثارتون رو مطالعه کردم و فهمیدم که نسل جوان با این نوع مباحث سیراب میشه و خودش رو در عالم دیگری حس می‌کند. با اینکه در حدی نیستم که نظر بدم ولی به عقیده من اگه گروه فرهنگی المیزان تو بحث رسانه و کار هنری فعالیتش رو بیشتر کنه جوان های بیشتری به این نوع مباحث گرایش پیدا میکنن. به مدیر کانال لب المیزان تو ایتا هم گفتم که اگه مثلا عکس نوشته ها و کلیپ های کوتاه و تاثیر گذار از جملات ناب استاد طاهرزاده درست بشه و تو کانال های ایشون قرار داده بشه خیلی تاثیر گذاره. ایشون فرمودن کسی رو نداریم تو این زمینه وقت بگذاره. خواستم اگه میشه ما بتونیم تو این زمینه ها کمکی کنیم، دریغ نمی‌کنیم. حقیقتا حیفم میاد اساتید عمیق و معظمی چون شما برای نسل جوان که تشنه معارف حقیقی اهل بیت هستن، گمنام بمونید و از مباحث شما استفاده نکنن. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا کانال «مطالب ویژه» را در همین رابطه به‌وجود آورده‌اند. بد نیست نظری به آن بزنید @matalebevijeh موفق باشید

28567

راز اشکبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی طول عمر هر چه بیشتر برای شما: شرح مناجات تائبین‌تان را گوش می‌دادم در جلسه ی یازدهم و مبحث ادب به رحم آوردن حق پس از آنکه داستان کودک حلوا فروش را از جناب مولوی نقل کردید به این مضمون اشاره کردید که اشک ریختن شخص مضطر به هنگام مشکلات نکته و سِرّ به رحم آوردن حق است و این مهم از هر کسی بر نمی آید مگر آنکه کلاس اش را دیده باشد. این فرموده  شما که گفتید هر آنکس که کلاسش را دیده باشد، را گرفتم و این سوال در ذهنم شکل گرفت: -به عنوان مثال منِ جوان اگر بخواهم که با روش دقیق و تخصصی توحیدی از خداوند در خواست کنم که رزق مرا وسیع گرادند و اسباب ازدواج و یک زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه را برایم فراهم کند باید چه کنم؟ چه سیری را طی یا به چه دستگاهی ورود کنم؟ کلاس درس مربوط به این موضوع چیست و چگونه در آن شرکت کنم؟ (هم اینکه از غنی مطلق کم نخواسته باشیم و هم آنکه وقتی بما فضل نمود فراموش نکنیم که که نمود! بحمد الله روی هم رفته این آتشی که دنیا دوستان فرعونی صفت برای ما بر پا داشته اند اسباب خوبیست که خداوند عطا کرده برای تمرین توحید ابراهیمی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی عظمت یک موضوع قدسی در افق جان انسان به ظهور آمد و انسان در سوز و عطش طلب آن امر قرار گرفت که بسی برتر از آن است که با اراده‌های جزئی محقق شود، به طور تکوینی اشک، جاری و راه گشوده می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی