سلام و عرض ادب: کسی که یک سیر علمی را به صورت مجازی گوش کند آیا افاضات آن آستاد شامل حال او هم میشود با توجه به صحبت استاد حسن زاده آملی که فرمودند کسی با نوار ملا نمیشود الان من نگرانم جایی هستیم که امکان کلاس حضوری درمحضر اساتید رو نداریم مسیر سیر و سلوک هم که بدون دستگیری استاد غیر ممکنه لطفا دستگیری کنید و ما را راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط تاریخی طوری شده که باید به سخن آیت الله بهجت فکر کرد که میفرمودند: «علم تو، استاد توست» که بحث در این مورد مفصل است و عرایضی در جزوۀ «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمة الله )» https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA در این رابطه شده است. با توجه به این امر اگر انگیزۀ شما کسب معارف الهی باشد از همین طریق که میفرمایید ان شاءالله نتیجۀ لازم را خواهید گرفت. موفق باشید
سلام: طاعات قبول. مجددا به خطبه شعبانیه رجوع داشتم و باز با «الورع عن محارم الله» با عنوان افضلالاعمال روبرو شدم. بیشتر دنبال این هستم که با این ورع چگونه در این تاریخ مواجه شویم؟ کتاب رمضان دریچه رویت رو سال پیش و سالهای پیش مطالعه کردهام، اما انگار باید با صحبت شما متذکر ایمانی پس از ایمان دیگر شد. و با نظر به سید حسنها و حاج قاسمها باید این ورع را جست. از طرفی عجیب متذکر صحبتهای اخیر در رابطه با ایمان هستم. چه در جلسه تفسیر سوره بقره چه در جلسه حضرت نرجس خاتون. ایمانی بس عجیب و بس استوار و گویا تنها به قامت انسان امروز میآید. یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «رمضان، دریچۀ رؤیت» در رابطه با پاسداشتِ ایمان عرض شد؛ آری! راه، بسی باریک و حساس است و از این جهت پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در جواب مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» که بنا داشتند در ظریفترین حضور نسبت به ایمان حاضر شوند، متذکر «ورع» به معنایی شدند که عرض شد یعنی «یک چشمزدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید». و این یعنی هجرت از اصالت ماهیت و خود را در میدان «وجود» حاضرکردن، که سراسر حقیقت است در عین شدت و ضعف. و این یعنی مناجات شریف «ابوحمزه» و عرایضی که در رمضان سال گذشته تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» شد. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81#sound-row-5090
با سلام و احترام: ببخشید استاد، پیرو سوال ۳۹۶۲۰، در اینجا فرمودید که با اهل فکر بر اساس فکر و اندیشهشان مواجه میشویم. آیا این بدان معناست که اگر آن فکر، ضد دین و ارزشهای الهی هم باشد، باز هم باید با آن مواجه شویم و کاری به حق و باطل بودنش نداشته باشیم؟ ممکن است آن متفکر از راه حق منحرف شده باشد. شاید آن فکر یا متفکر، مثلاً ولایت فقیه را قبول نداشته باشد. آیا در این صورت باید بگوییم ما کاری به تایید یا رد ولایت فقیه نداریم و فقط به درک حضور تاریخ جدیدی که او مطرح میکند توجه داریم؟ جناب استاد طاهرزاده، درست است که شما در مطالب آقای داوری اردکانی غرق شدهاید، اما خودتان استاد اخلاق و معرفت نفس هستید. حرف حق و درست را باید شفاف زد. واقعاً از زمان انتخابات تا به حال، موضعگیریهای بسیاری از خواص، از جمله آقای داوری اردکانی، علاوه بر اینکه به اسلام، انقلاب و اعتقادات مردم ضرر زده، به سفره و معیشت مردم هم آسیب زیادی وارد کرده است. جناب استاد، حداقل شما که اهل فضل و علم هستید و مهمتر اینکه با بصیرت هستید، بهتر نیست به جای دفاع محکم و بیچون و چرا از آقای داوری، به خاطر مردم یک گفتگوی صمیمی با ایشان برگزار میکردید و از خدمات این دولت مطلع میشدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید ما تکلیف خود را به لطف الهی با انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه تعیین کردهایم. ولی باید دانست در این موارد بحث در ردّ یا قبول افراد متفکر نباید در میان باشد بلکه باید به تفکر آنها نظر کرد به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب به دانشجویان کالیفرنیا فرمودند: «شما اکنون در طرف درست تاریخ ــ که در حال ورق خوردن است ــ ایستادهاید.» بدون اینکه بخواهند بررسی کنند به ولایت فقیه یا ابعاد فقهی شریعت مقیّد هستند یا نه.
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم. موفق باشید
سلام بر ماه زندگی بر ماه خدا بر عشق بر حیات یکتای بی همتا بر ماه بندگی و عشق بر ماهی که انتظارش مرا از لحظه فراقش هر لحظه و چه بی رحمانه کشت ماهی که میشه هدایتی بیش از همه عمر را در آن به لطف خود خدا برای پیشروان در زندگی و هر آگاهای از معرفت النفس، بالایمان کسب کرد و یافت. جانم فدای خدای امام جهان، حضرت خمینی رضوان الله تعالی علیه که خاص الخاص خدا اورا برگزیده و بنده خودش قرار داد تا به همه عالم فخر فروشد که این است مقصود از خلقت انسان و با آفرینش و پرورش او خداییش را معنا کرد، همان خمینی و بنده او. بمیرم اگه امام انقلاب را ذره ای انکار کنم در حالی که جز امر خدا را کارش نیست و هر چه گفت و باز میگویند از اسلام نابی است که هیچ کس نتوانست اندازه او درک کند همان امامی که اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین او را مقرب ترین فرد به اسلامشان میدانند همان بزرگواری که پیامبر خدا از بودنش خدا را شکر میکنند که اسلام درک شد. ای محبوب خدا حاضرم بمیرم حتی جهنم بروم ولی با خدای تو در انکار نروم که این کار از هر گناهی بد تر است. و تقوا! تقوایی که باعث پیروزی اسلام و انسان و حیات است و نابودی هرچه ظالم کافر را بدنبال دارد. جنگ! بخدا اگر آمریکا اسرائیل دیگر ارزش شمشیر داشته باشند وقتی با تقوای خاص این رمضان میشود دشمن را بحال تنهایی خودشان رها کرد تا ظلمشان بر خودشان بازگردد. هرچه کنند دستشان به متقیان برسد نمیرسد بلکه بر سر خودشان فرود می آید و دیگر تنها آمریکا اینگونه نابود میشود. خدایا اگر بناست بعد از این رمضان مرا به جهان آمریکایی متجاوز بی تقوا برگردانی عمرم را در همین رمضان به پایان رسان زیرا دنیا یا جای زندگی است که بتقوای خمینی سلام الله بنا میشود یا جای ماندن نیست این دشمن ماها را زجر داده. خدایا ببخشم ولی از شما انتظاری بیش از هر ادراکی میرود و آن حیرت آفرینی توست، ما را متحیر فرما که از دست خودمان در ستم های جهان ناامیدیم و همه امیدمان به تو و اسلام نابت است. تقوای اجتماعی یعنی کار تمام شد بعد از آن دوره معصومین است و این همان یک قدم مانده بظهور است. پروردگارا اگر درنگی کردم در نفهمیدن این موارد مرا دیگر شقی ترین و بدبخت ترین و از دست رفته ترین بدان حال شما و انتظار ما با ماه روزه و انتظار و نظر به شما. پروردگارا بسیارند که در طول سال نه نمازی نه روزه ای، اما در این ماه تازه مسلمان میشوند آنان نیز متوجه تو شدند پس وای بر ما اگر نشویم متوجه تو نشویم. خدایا شکرت ما را به رمضان رساندی از این خوشحال شدن برایم ممکن نبود. ای عشق دیرینه ای خدای رمضان عاقبت مرا فنای در رمضان قرار ده بحق محمد و آل محمدت که صلوات تو برآنها باد. همه قلب و دلو هستی و جان همه ما به فدای یک نظر خدای ماه رمضان. خدایا از خودت محرومم نکن مرا ارزش تو نیست اما تو را ارزش تو هست است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و حقیقتاً هنر انسان آن است که متوجۀ شرایط و راههایی شود که او را به سوی مقاصد عالیه جلو میبرد که آن شرایط از یک طرف، موقعیتهای خاص زمانی میباشد مانند «ماه رمضان» و یا شخصیتهایی خاصی که آینههای نمایش ابعاد متعالی انسان هستند؛ مانند اولیای الهی و در این زمان، ذیل اولیای الهی مانند امثال حضرت امام و شهدایی که در جواب سؤال شمارۀ 39636 از آنها سخن گفته شد.
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم و اتفاقاً با نظر به عزم این انسانهای اولیالعزم اگر با ماه رمضان مواجه شویم به لطف الهی به آن تقوایی خواهیم رسید که خود خداوند وعده داده است و از این جهت با اُنس با خداوند هیچ ترسی از دشمنان خدا نخواهیم داشت که مانند سقیفهسازان از غدیر منصرف شویم به گمان آنکه قدرت مقابله با اُمویان و ابوسفیانها را نداریم. موفق باشید
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد بزرگوار: دیشب از سفر راهیان نور برگشتم و چنان حس تولدی داشتم که فقط و فقط یک بار در سفری که اربعین به کربلا راهی شده بودم داشتم. یک حس پاک و مقدس و عمیق و شدید، شدیداً زلال. انگاری درونم آبشار ملایم و زیبایی جریان دارد. حالم خیلی خوب شده، تا کنون اینگونه نبودم. این سفر پنجمی بود که به راهیان نور رفتم، اما مثل اولین سفرم بود حتی بسیار بهتر از آن. بینظیر. یک رزق پیوسته که یادمان به یادمان کامل تر میشد و در آخرین مکان که معراج شهدا بود، تمام و کامل شد. و در مسیر برگشت فرصت خوبی پیدا شد تا با آقا امام زمانم هر چه صحبت دارم به عنوان حرف های آخر این سفر بگویم. نمیدانم دلیل بسیار خاص بودن این سفر چه بود. اما امان از دلتنگی. آنجا هم برای دلتنگیهای بعد از سفرم میترسیدم و نمیدانستم چه کنم واقعاً؟ خیلی از شهدا خواستم کمکم کنند و از خودشون و این زیبایی ها جدا نشم و از این دلتنگی و هجوم دنیای پست کم میارم و هرگز از مسیر شهدا جدا نشم. بحث جوان و انتخاب بزرگ و چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی بود که دقیقاً از بعد سفر راهیان پارسال شروع به مطالعه کردم و تا قبل سفر امسال تمام کردم. با این دو کتاب خیلی فکر کردم، به شاهد مثالهایی که از زندگی شهدا حین خواندن بخش های مختلف کتاب میرسیدم. خیلی سازنده بود. تغییر کردم و اگه خدا کمک کنه قراره سیر مطالعاتی شما را ادامه بدم. برای ماه مبارک میخواستم شرح نهجالبلاغه و تفسیر قرآن شما را روزانه یک جلسه گوش بدم و بنویسم اما لطف بفرمایید بگویید از کدام سورهٔ قرآن و کدام مبحث نهج البلاغه شروع کنم که مناسب حالِ الآنم باشد. نمیدانم برای حفظ و امتداد این حال چه کنم؟ این تحول برای همه پیش میآید اما یک عده توانستند آن را نگه دارند. سعی میکنم نماز اول وقت و با توجه و خوش خلقی با خانواده و انجام تمامی وظایفم نسبت به خانواده و جامعه و برنامه ریزی و تلاش برای هدر ندادن فرصت هام. مباحث چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی خیلی کمک کننده بودند اما خیلی میشود که شرایط از دستم خارج میشود و به لحاظ روحی کم میآورم، و روزهایی حال نمازهای یومیه را هم از دست میدهم و فقط برای چشم گفتن به خدا و انجام تکالیف شرعی ام نماز میخوانم. و یک نکته دیگر؛ که با دو حاجت رفته بودم، یک حاجت برآورده میشود همیشه، اما دیگری گاهی نشانه هایی آن می آید که گویا شهدا میخواهند بگویند ما حواسمان هست و میشنویم و میبینیم، اما آنچه میخواهم را نمیدهند. تا کنون حاجتی این اندازه مرا اذیت نکرد. دلم میخواهد رها شوم از این خواستهٔ عجیب و غریبی که در دلم پیدا شده. اما رها نمیشوم. حسی آمده سراغم که از خدا و شهدا بارها خواستم این را از دلم بردارد اما نمیشود. به نظر شما چرا اینطوره؟ خیلی برایم سؤاله! من هرچه از شهدا خواستم بهم دادند، این خواسته ام را نیز بی جواب نگذاشتند اما جوابی که خواستم را هم نداده اند، چهار سال از این درخواست های مکرر میگذرد و هربار جواب و نشانه ای میاد سراغم... اما...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در معنای زندگی متوجۀ مردانِ مردی باشیم که به خوبی زندگی را در این تاریخ شناختند و به زیباترین شکل از پل صراط دنیا گذشتند و این است قصۀ شهدا. و این است معنی زندگی که در نسبت با آنان، ما در خود مییابیم. مگر میشود انسان در معنای زندگی بدون نسبت با انسانهایی که متذکر معنابخشیدن به انسان میباشند؛ زندگی را بیابد و احساس کند؟ و از این جهت حقیقتاً «راهیان نور» رهروانی هستند که به سوی نور میروند تا نسبت خود را در این دنیا با آن مردانِ مرد تجربه کنند وگرنه زندگی را گُم میکنیم.
در مورد رجوع به قرآن و نهجالبلاغه، فکر بسیار خوبی کردهاید و به نظر میآید با توجه به موقعیتی که دارید اگر با همان نظم سیر مطالعاتی جلو بروید، ان شاءالله نتایج خوبی بهدست میآورید. مهم همین توجهی است که برایتان پیش آمده است یعنی توجه به اُنس با قرآن و نهجالبلاغه.
در مورد حوائجی که انسان در نزد خود دارد باید در عین تقاضای برآوردن آن حوائج و یا آن حاجت، اصرار نداشته باشد، زیرا بزرگان دین فرمودهاند ممکن است در آن اصرار، آنچه مصلحت انسان نیست، مطرح باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: میخواستم بدونم که آیا میشود که اسم جامع الله و سایر اسماء الله باشد و هیچ مظهری هم نباشد؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره هر حقیقت وجودی امری است تشکیکی، و این یعنی بدون تجلی و محل ظهور ممکن نیست به همان معنایی که به گفتۀ جناب مولوی: « گل خندان که نخندد چه کند». موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: در زمانه ی ما (نمیخواهم ادعا کنم به این معنا که شرایط کلی راهزن باشد بلکه خودم را میگویم) با وجود این حد بسیار بسیار زیاد تنفس در افکار غربی که تقریبا میتوان گفت هیچ شآنی از زندگی ما اسلام واقعی نیست؟ یک همچو منی با اینهمه آلودگی که حتی نمیتوان نفس کشید و در آلودکی های خود غرقم...، واقعا نمیدانم چگونه میتوانم تمام زمانم را اختصاص به دروس حوزوی دهم؟ منی که از منجلاب زندگی روزه مره فرار کرده و در حوزه پناهنده شده و هم اینک نیز اگر ذره ای خود مراقبتی نداشته باشم، به سرعت نزدیک دره های هولناک حرام میشوم (مکروهات و آشارات مناجات شعبانیه هم که بماند که اندازه دهانم نشده)؛ به فرموده شما از علامه حسن زاده: خود را مشغول کنید تا وهمیات شما را مشغول نکند، واقعا در تعارض است کار جدی معرفتی روزانه، الحق و الانصاف دروس حوزوی را تنها راد مردان الهی که از صفای نفس و استحکام برخوردارند میتوانند متمرکزانه به پیش روند. حال چکار باید کرد؟ نه رضایت قلبی به این دارم که دروس، قوی خوانده نشود (اما حقیقتا چشمانم همچنان بستست و نمیتوانم از عمق جان بهشان بنگرم) و نه می توانم تمام وقت روزم را بهشان اختصاص دهم؛ و نیز به حرف های ساده معرفتی راه نمی افتم (به درس اخلاق زنده، به معارف عمیق محتاجم) این درحالیست که حدود دو ماه روزه گرفتم، در خوردنی ها احتیاط میکنم. در تنهایی بسیاری هستم (که البته بسیار کمک کرده) در دیدن و شنیدن هم محتاطانه بر خورد میکنم. و نیز کتاب ۱۰ نکته معرفت نفس رو با صوت خوانده ام. کتاب معاد را حدودا هفتگی درحال پیش بردنم. در جلسات اخلاق و تفسیر نیز هفتگی شرکت کرده ام. شرح جنود عقل و جهل را در حال پیش بردنم. اما همچنان... چه باب معرفتی را پی بگیرم؟ درس را به نظرتان چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر جناب احمد جامی فرمودند: «غرّه مشو که مرکب مردان مرد را / در سنگلاخ بادیه، پِیها بریدهاند؟» از آن جهت که گام در چنین مسیرهایی ساده نیست؛ ولی در ادامه میفرماید: «نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند» به همان معنایی که شهیدان عزیز ما در نسبت با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و انقلاب اسلامی رَه صدساله را یکشبه طی کردهاند و از این جهت امروز این شمایید و حضور در چنین تاریخی که حتی آنچه عزیزانی از اهل فکر که دیروز، حرفها با ما داشتند کافی نخواهند بود و ما را دعوت به جدّیتی بیشتر میکنند. مهم آن است که انگیزۀ خود را بزرگ و بزرگتر نمایید و در دل همین دروس رسمیِ حوزه به افقی و حضوری بیندیشید که به تعبیر جناب احمد جامی: بدون نومیدی با حضوری خاص راه را ادامه دهید و معلوم است که در این صورت در کنار سیّد حسن نصرالله، خود را حاضر مییابید با راهی که مقابلتان گشوده شده است. و دقیقاً هرکس چه یک طلبه و چه یک استاد دانشگاه و چه یک خانم خانهدار همه باید از خود بپرسند با تاریخی که بعد از تشییع سیّد حسن نصرالله شروع شده و اشارهای که آن یوم اللهِ بزرگ به سوی آیندهای خاص دارد؛ ما چه اندازه و چگونه در کنار سید حسن نصرالله خواهیم بود؟ موفق باشید
سلام علیکم خدا قوت: ببخشید سوالی برام پیش اومده اینکه برای رسیدن به مقام فنا باید از کجا شروع و چکار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر، مسیرِ حساسی است. پیشنهاد میشود اگر بتوانید با کتابهای «مقالات» آیت الله شجاعی همراه با شرح صوتی آنها که روی سایت هست، شروع بفرمایید ان شاءالله شروع خوبی خواهد بود بخصوص که رفقا میتوانند در ماه رمضان نیز با آن مباحث به امید گشایش خاص شب قدری مأنوس باشند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA
سرودهای نصراللهی تقدیم به امت حزب الله: «عقل کم جو لحظهی آغاز یک شیدایی است / آبروداری نکن تاوان ما رسوایی است» «راه کشف معرفت یک جادهی دشوار نیست / معرفت نوشیدنِ یک استکانِ چایی است» «وقت خواب ماست وقتی عالَمی را آب برد / داد و بیداد جهان در گوش ما لالایی است» «گفتم از عشقت به صحرا میروم فارغ شوم / گفت کمتر کوش چون جادوی ما هرجایی است» «از که میپرسی نشان از بینشانیهای ما؟ / خلق را بگذار چون این گنج در تنهایی است» «نا امیدی را به کوی عشقِ یزدان راه نیست / بوی نان حاکیِّ از نزدیکی نانوایی است» «گاه گاهی در بیابانی رهایت میکنم / تا نپنداری سرشتِ هر دلی دریایی است» «هیج لطفی نیست در پیدایی و پیدا شدن / آنچه هم پیدا شده مرآت ناپیدایی است» «راه نصرالله اوج عزّت تاریخ توست / هرچه در این راه دیدی جلوهی زیبایی است» جای آن گمگشته را مابین فرداها مجو/ در تحیّر باش جنسِ عشق پس فردایی است»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جنس عشق، «پس فردایی» است و حیرتی که در نسبت به تشییع سید حسن نصرالله بزرگوار پیش آمد هم، به همین جهت بود که اشاره به «پسفردایی» داشت و نه «فردایی» که ادامۀ امروز است و قدرتنماییهای صاحبان بمبهای چند تُنی. در حالیکه در پسفردایِ این تاریخ، این انسانیتِ انسانها است که به ظهور میآید. و عرض بنده در این رابطه آن بود که:
یوم الله تشییع سید حسن نصرالله متذکر حضوری بود که حضرت روح الله «رضوان الله تعالی علیه» در مقابل انسان این دوران گشود تا انسانها دوستی و مهر حقیقی را در صبحگاهان تاریخی که با مقاومت در حال وقوع است تجربه کنند و این یعنی در درون خود جهانی گشتن بیانتها به وسعت انسانیت همه انسانها. موفق باشید
سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد آیا ماه مبارک رمضان جلوه ای از آیه عند ربهم یرزقون است؟ بنظر معنایی از ضیافت الله باشد. آیا این تعبیر درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ خوبی است به همان معنایی که حضرت حق میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۱۸۳) اگر خداوند فرمود: هان ای اهل ایمان! روزۀ ماه رمضان بر شما تکلیف و نگاشته شد همانگونه که بر دیگر موحدان در طول تاریخ چنین شد؛ «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» به این امید که به تقوا نایل شوید. پس باید به روزهداری به عنوان زمینهای نظر کرد که روحی و معنویتی را به افراد و به جامعه برمیگرداند که آن «تقوا» است. روحیهای که به حکم «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ» انسانها را به ایمانی خاص مفتخر میکند. موفق باشید
سلام علیکم: اینکه بگوییم ائمه اطهار علیهم السلام، اسماء الله هستند چه فرقی میکند که بگوییم آنها مظهر اسماء الله هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسماء الله از نظر مبنایی مربوط به ذات حضرت حق است و اولیای الهی مظهر آن اسماء میباشند به اعتبار آنکه «کلّ ما باالعرض لابدّ ان ینتهی الی ما بالذات». موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: ببخشید من معلم دبستان دخترانه دور دوم (پایه ششم) هستم که این شغل را با هدف تربیت نیرو برای امام زمان (عج) انتخاب کردم. سالهای اول تدریس ام هست و تجربه کمی دارم ولی دوره هایی گذراندم که مفید بوده. همه می گویند معلم مقتدر مهربان باش و لازم نیست عصبانی و بد اخلاق باشی ولی در عمل سر بچه ها داد می زنند و به بچه ها اخم می کنند و به آنها تند می شوند و بازخواست می کنند. می گویند باید همیشه با نگاه بدبینی به بچه ها نگاه کنی و حرفهایشان را باور نکنی و بدانی آنها دنبال از زیر کار در رفتن هستند و به عبارتی در دل و زبان باید به آنها تهمت بزنی و ... خلاصه کلی گناه بکنی تا بچه ها را مدیریت بکنی. به نظر شما آیا این روش ها صحیح است؟ اگر نه جایگزین این رفتارها چه باید باشد تا بتوان هم به بچه ها سخت گرفت و هم گناه نکرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معلم باید مقتدر و مهربان باشد و تا آنجا که ممکن است با احترام و مهربانی با نوجوانان برخورد شود. زیرا معلم، پیشوایی است تأثیرگذار و هرگز نباید از پیشوایی خود غفلت کند. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسل آینده» https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/UhX_Moalemi_va_pishvai_nasle_aeandh-1.mp3 شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: با عرض معذرت بعضی سوالات مانند 39538 که خیلی طولانی هم هست، میخونیم و شبهه ای ایجاد میشه و درپایان می فرمایید دراین موارد، ورودی ندارم. خب لطفا این موارد رابه ایمیل آن شخص ارسال کنید که وقت عزیزان تلف نشود. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر، پیشنهاد درستی است. به همین جهت با تذکر جنابعالی به حالت خصوصی ارسال شد. ولی به این جهت در معرض نظر و نگاه کاربران محترم قرار داده شد که دیگر عزیزان نیز متوجه باشند که آن موارد، مواردی نیست که ما بتوانیم جوابگوی سؤال کاربران محترم باشیم. موفق باشید
سلام: با توجه به سخنان رهبر انقلاب نسبت به تفسیر تسنیم که آن را تفسیر به روز المیزان دانستند، آیا مطالعه تفسیر المیزان را توصیه می فرمایید یا تسنیم؟ با توجه به فارسی بودن تفسیر تسنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود ما دارد که بخواهیم با وسعتی که تفسیر ارزشمند «تسنیم» سخنان قرآنی را به میان میآورد با قرآن متحد شویم و یا با آن حالتی که آیت الله طباطبایی سعی کردهاند به طور موجز سخنان قرآنی را به میان آورند؛ با قرآن مرتبط شویم. به نظر میآید اگر مبنا را بر تفسیر المیزان بگذاریم و هر کجا که نیاز به تفصیل بیشتر داشتیم، به تفسیر «تسنیم» رجوع کنیم، راحتتر باشد و بر همین اساس رهبر معظم انقلاب فرمودند فهرستِ جامعی از تفسیر «تسنیم» تهیه شود. موفق باشید
سلام علیکم: رهبری چند سال قبل مضمونا فرمودند دشمن میخواست از اختلاف میان نسل جدید با انقلاب سوء استفاده کند، هرگز جدایی بین آنها با انقلاب نیست. آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه اواخر عمر گرانبهایشان نیز مضمونا فرمودند به ظاهر این نسل جدید نگاه نکنید اینها در امتحانات با انتخاب هایشان نشان خواهند داد که اتفاقا مومن خواهند بود و انتخاب های خوبی میکنند. برایم هزاران مسئله و بعد مشخص بود که واقعاً این امر راحت بنظر نمیآمد و شاید تا مدتها میگفتم هنوز نشده آنطور که حق مطلب ادا شود و حتی جاهایی تلخی های زیادی دیدیم اما بلطف خدا آنقدر خدای حکیم به نسل جدید با حلم رسیدگی کردند که بنده گاهی از تعجب میماندم! خدا هرگز بندگانش را رها نکرده همانطور که در گذشته چنین رسمی داشتند و در آینده نیز خدا خداییشان را در نسبت با بندگانش انجام میدهند. مولوی در رابطه با این مسائلی که نسل جدید پشت سر گذاشتند شعری دارد که می آورم. اما نسل جدید حقیقتا چالش های سختی پشت سر گذاشتند بطوری که اسرائیل توهم کرد میتواند آنها را برباید و برنامه های طولانی مدت اجرا کرد و داشت، حتی استعداد های آنها را ربوده بودند و مجبورا سفری به غرب باید میداشتیم تا خود را بازیابیم و از شر آمریکا خود را نجات دهیم ولی نه که بی خدا رویم و خدا رهایمان کرده باشند، بله حق خودمان را باید از دست دزدان میگرفتیم ما ظلم پذیر نیستیم. حال انقلاب اسلامی در بی رقیبی کامل در زمان جهانی دارد که بهترین جواب دهنده برای همه نیازهای نفوس بشریت آخر است. سلام ما بر حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه که عشق دور و خیلی نزدیک و حاضر ماست همان بنده خدا که هنوز معتقد است او هیچ است و خداست که همه چیز است و در حرفش ذره ای تزلزل نیست براستی که او بنده واقعی بینظیر خداست و آرزو دارم سربازی ایشان قسمت همه ما بشود که از این افتخار بالاتر در این دوران ندیدم و نیافتم. امام ای با کرامت! توسل به تو برای واسطه گری به خدا و اولیاء معصوم گره گشای همه مشکلات جامعه است ای کسی که شوق رسیدگی به مشکلات ما را بیشتر از ما برایمان داری! ما به تو رجوع کردیم ما را با اسلام نابت نجات ده. از خدا امیدوارم این راه گشوده و جاری تر شود تا بدست حضرت صاحب الامر علیه سلام تقدیم شود کما اینکه رسیده. «نور خواهی، مستعد نور شو / دور خواهی خویشبین و دور شو / ور رهی خواهی ازین سجن خرب / سر مکش از دوست و اسجد واقترب https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh159»
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در همین رابطه در جواب سؤال شمارۀ 39619 با توجه به زیرنویسی که سؤالکننده مطرح کرده بودند، عرض شد. حقیقتاً باید منتظر جهانی شد که جبهۀ استکبار هر روز در آیندهای بسی تنگتر و سیاهتر قرار خواهد گرفت. موفق باشید
سلام و عرض ادب: دکتر رضا داوریاردکانی: فلاسفه بهتر است در متن سیاست و عمل سیاسی دخالت نکنند. فیلسوف وقتی بهطور مستقیم در عمل سیاست دخالت میکند، جایگاه خود را گم میکند. اما همین فیلسوف در انتخابات، بیانیهی سیاسی مینگارد و با ادبیات ایدئولوژیک، حتی میان گزینهاش و بقای ایران، تلازم میسازد. پی نوشت: راستی از جناب داوری اردکانی که بود و نبود ایران را به انتخاب پزشکیان گره زده بود چه خبر؟ درباره افزایش بی سابقه نرخ ارز، تنگتر شدن سفره مردم و وخیمتر شدن وضعیت معیشتی جامعه ایران نظری ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در نسبت اهل تفکر، نگاه ایدئولوژیک نخواهیم داشت و فلسفه به ما یاد داده است که با اهل فکر بر اساس فکر و اندیشۀ آنها مواجه شویم. از آن جهت بنده همواره به رفقا عرض کردهام ما نمیتوانیم آقای دکتر داوری را به عنوان یک متفکر نادیده بگیریم و این به معنای ردّ یا قبولِ شخص نیست، بلکه با تفکرِ هر متفکری میتوان فکر کرد. مثلا در رابطه با توجه و حضور در تاریخ جدید، خوب است به این سخن دکتر رضا داوری اردکانی فکر کنیم که میفرمایند:
«عبور از مشکلات موقوف به آشنایی فیالجمله با امکانهای تاریخ و زمان است. ممکن است قومی زمان و تاریخ خود را، زمان و تاریخِ فرهنگ گذشتهاش بداند و به توسعه به عنوان روگرفت نظم تجدد، رغبت و تعلّقی نداشته باشد و بیشتر به بازسازی و تجدید عهد گذشته بیندیشد، حتی در این صورت، باید توجه کرد که تجدید عهد گذشته اگر ممکن باشد، موکول و موقوف به درک تاریخ جدید و نفوذ در آن است» (بلای بیتاریخی، جهان بیآینده، ص 189).
موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: چند روز پیش فیلمی در فضای مجازی دیدم و چند کلمهای ذیل آن به قلم آمد هم مایل بودم فیلم را ببینید هم اگر نکاتی در ارتباط با عرایض بنده به نظرتان رسید ما را بهره مند کنید لذا لینک پستی که در ایتا هست خدمت شما ارسال کردم https://eitaa.com/porsa_andishe/577 از توجه و لطف حضرتعالی ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه کردهاید و ذیل آن فیلم مرقوم فرمودهاید حقیقتاً جهانی مقابل جریان فاسد صهیونیسم در حال برافراشتهشدن میباشد که به انسانها در عمیقترین لایۀ ممکن نظر دارد و اینجا است که معنای حضور نهایی جهان اسلام به عنوان آخرین دین، آرامآرام جای خود را پیدا میکند و به انسانِ آخرالزمانی با ظرفیت وسیعی که دارد؛ متذکر میشود بیش از آن انسانی است که جهان مدرن او را معنا کرده است.
عظمت روحیۀ مبارزان حماس از اینجا معلوم میشود که در مقابل گروه جنایتکار صهیونیستها، مقابله به مثل نمیکند. و این یعنی حضور در آینده. و این یعنی برگشتِ معنا به جهان. و این یعنی در آیینۀ حرکات مجاهدان حماس بنگریم که فرهنگ استکباری همچون یخ در حال ذوبشدن است. موفق باشید
سلام استاد: بخدا قسم که حیفم می آید وقتم را تلف کنم، بخدا که بیهوده میبینم پای مدرسه ایستادن و گیر افتادن در باطلاق هایی بی سر و ته، بی خود است که میگویند بیاید مدرسه را بسازیم، ببخشید مگر مجسمه است؟ که ما آن را پس از کمی کند و کاو کردن در ویترین قرار دهیم چون بلاخره فضای آموزشی هم باید داشته باشیم. چرا بنده بعنوان یک کسی که به مدرسه میرود و با وجود فکرهایی که دارم به جایی رسیده است که میگویم نکند مثلا یا گاو داری است یا زندان است یا گناهی کرده ام یا مشکل دارم. این جا شاید بهترین جواب آخری باشد یعنی مشکل از خودم است، خب این طور با خود میگویم غلط کردی که مسئله دار شدی و گور بابای مسئله و بیا تا اندازه ی یک عمر چشم و گوش و زبان را از خود ببرم تا بخوبی بتوان دانشگاهم را بروم و مثل همه نانم را بخورم. الان که معلوم نیست برای چه چیزی من وقت میگذارم و مجبور میشوم در همین میان خود را اسیر یک حیات اجتماعی نفرت انگیز کنم. خب با خود میگویم به چه دردی می خورد، نهایتا پس فردا بلاخره باید من هم سگ دو بزنم تا زن و بچه ای داشته باشم و بعد هم بگویند بیا برو در این نیم متر در دو متر جا بخواب و خدا حافظ. این وسط مسئله و دغدغه ام جز یک آرزو از آن چیزی بیش نماند. در همین هیاهو چشمم به امام حسین (ع) میخورد و نفسم چاک میشود که سید حسن از او می گوید: «ای شقایقهای آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» سید مرتضی میگوید: «و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست! اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد!» نمیدانم چرا صبح تا شب دارم خودم را میکشم تا این قفس ها خراب نشود! آرزویم ققنوس بی بال در اوج آسمان بود و حال کبوتری شده ام که بال هایم سنگینی میکند. احساس میکنم شمر زمانه حد اقل برای خودم، خودم هستم. درک استعاری ام مانند خنجری زهر آلود شده است که از پشت به من ضربه زده است. به طور مثال درک هنر ماندن در مدرسه را ندارم. خدایا نور قرآنت را بر جانم و جانمان بیفزای تا آزاد شوم و آزاد شویم. حاج قاسم هم می گوید: «هر کس را صبح شهادت نیست، شام مرگ است / بی شهادت مرگ را با خسران چه فرقی میکند؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حضور اقیانوسیِ خود اندیشه کرد، صدها رود گِلآلود را در خود جای میدهد تا با دستِ گشادۀ خود، آب آنها را در اقیانوس جای دهد و آنها را اقیانوسی کند و گِل و لای آنها را تهنشین نماید. اینجا است که حضور در مدرسه و آگاهی کامل از محتوای آن دروس، شرط حضور در جهانی است که ما در آن در این زمان حاضر هستیم و نمیخواهیم گرفتار تنگناهای آن شویم.
دریادلی، شرطِ حضور در تاریخی است که بنا داریم اسیر آن نباشیم و در این رابطه به سیره و روش حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشید که از یک طرف به عنوان یک طلبۀ درسخوانده تا مرز یک فقیه کاردان جلو رفتند، با آنهمه گِلهای که نسبت به روشهای حوزه داشتند. و از طرف دیگر خود را محدود به آن دروس رسمی نکردند و در جهان خود حاضر شدند و راهِ حضور در تاریخ آینده را برای ما هموار نمودند همانند رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» که تا این اندازه در ارائۀ درس خارج فقه موفقاند و از آن طرف چه اندازه متوجۀ امروز و فردای بشر میباشند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بنده کتاب ادب خیال شما رو خوندم. یک مشکل و سوالی دارم لطفا راهنمایی بفرمایید. من به موضوعات مختلف علاقه دارم و پراکنده خوانی هم میکنم. به تعبیر شما اقیانوس به عمق نیم سانت. چاره این مشکل چیه. باید مثلا در یک زمینه و موضوع کتب مختلف رو خوند یا فقط یه عالم رو پیگیری کنیم؟ به شدت علاقه به مطالعه دارم و همین پراکنده خوانی آسیب زاست. لطفا راهنمایی بفرمایید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار توجه به تفسیر مبارک «المیزان» به آثار اساتیدی مانند شهید مطهری و آیت الله محمد شجاعی فکر کنید که متذکر معارف بلند توحیدی میباشند و در این رابطه ذیل تذکرات رهبر معظم انقلاب، میتوان راه را ادامه داد وگرنه با غفلت از معارف توحیدی صحنهها آنطور که باید معنا نخواهند شد و راه آینده برایمان روشن نمیشود آنطور که برای رهبر معظم انقلاب به لطف الهی روشن شده است. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام استاد: طی جلسه ای که با سید جواد طاهایی دیروز در نشستی انجام شد. (در حوالی همان متنی که چندی پیش خدمتتان ارسال کردم، که نمیدانم خاطر دارید یا نه!) با بررسی شواهد و برخی روایات و سخنان رهبری و .... اینگونه فهم شد که مقدر تاریخی ما با حضرت امام به اینجا رسید که نقطه آغازی باشد به سمت ظهور ولی عصر سلام الله علیه اما همینی که هست، از ۵ گامی که حضرت آقا بیان میدارند (از انقلاب تا تمدن اسلامی) ایشان گفتند که دولت اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. فقه نظام ساز در ظهور رخ خواهد داد. جامعه اسلامی در ظهور رخ خواهد داد. نیز گفتند؛ ما امروز مهمترین مسئله ای که داریم، جایگاه تاریخی ما نظام سازی نیست، دولت سازی نیست، تمدن سازی نیست (البته نه به عنوان یآس آفرینی بلکه به عنوان امید واقعی) گفتند که اصلی ترین نقشی که آخوند امروز میتواند بازی کند تقویت دولت مردمی است و ما هرچه بهتر بتوانیم دولت را یاری کنیم (دولت به معنای ارکان اصلی نظام و نه صرفا قوه مجریه)، سریعتر به ظهور دست خواهیم یافت. این خواسته های رهبری مبنی بر فقه حکومتی، تغییرات اساسی دولت و... اینها نیز وعده ی تو خالی نیست؛ چرا که باید پی ریزی ها وجود داشته باشد، اما نتیجه معلوم نیست (کما اینکه در باب فقه حکومتی ۱۵ ساله به نتیجه نرسیده) و اینکه خواستند ما در توهم معطوف داشتن تمام تمرکز خود بر روی پیشبرد علمی نباشیم؛ بلکه همین علوم حوزوی را بخوبی بخوانیم و بسیجی وار در میدان وارد شویم و معطل نظریه پردازی نکنیم خودمان را و دایم تکرار میکردند که حضزت امام فرمودند شما قیام بکنید و این قیام است که محقق میکند اسلام را و نه بنای علمی محکم بلکه شور ایمان و امید است چند نکته قابل تامل وجود داشت؛ ۱. اسلام بعد از ۱۴۰۰ سال، حتی با وجود بهترین انسان ها که معصومین بودند توانست به حکومت دست یابد، چنان که در روایت هست (بعنوان مثال جنگ زید فرزند حضرت سجاد سلام الله علیه) که گمان میرفته که میشود حکومت اسلامی تشکیل داد، حال آنکه نشد. حال امروز گمان میرود که بشود دولت اسلامی تشکیل داد، اما ادعا شد که نمی شود؛ بعنوان مثال آیت الله رئیسی نماد این کار بود اما به سرانجام نتوانست برسد. و معلوم نیست دکتر جلیلی نیز به قدرت برسد یا نه و نیز بتواند کاری بپیش ببرد یا نه ۲. پس از اینکه گفته شد که امروز انقلاب اسلامی یعنی همه ی دین و نابودی انقلاب مساوی با دین است، گفتند جمهوری اسلامی دینیست که میخواهد به دنیا و اقتضائات آن آری بگوید (که وجه تمایز با مسیحیت میشود) و نیز میخواهد تا یک دوره ای سکولار عمل کند؛ کما اینکه الان اینگونه دارد رقم میخورد (مثال های درخور توجهی هم زده شود از افعال رهبری که بنده دیگر طولانی نمیکنم) ۳. در روایت چنین مضمونی آمده که: مثل ظهور رسیدن مهدی امت سلام الله مثل پرنده ایست که هنوز بالغ نشده و از لانه خارج می شود و به زمین میخورد و فرزندان شیطان پرهای او را می کنند که تفسیر این پرنده را جمهوری اسلامی کردند. ۴. تمام رخ دادهای انقلاب و چه خود انقلاب غیر قابل پیش بینی است و حال اینکه انقلاب خودش را در همین پیش آمدهای غیر قابل پیش بینی دایم خود را به نمایش میگذارد و.... شما نظرتان چیست؟ میتوان گفت که از جهت غیر قابل پیش بینی بودن انقلاب و سرعت وقایع، ما پیش از ظهور به تمدن خواهیم رسید و تنها یک انتظار کشیدن صرف نیست و ما نیز باید بنای علمی عمیقی برای نظام داشته باشیم که این مستلزم خلاف جهت رود حرکت کردن و هزاران بارمرده شدن و زنده شدن در این مسیر است؟ و یا باید ایمانی عقلانی و سرشار بیابیم (که این دیگر نیازی به خواندن کتاب های ۱۱۰ جلدی!!! اصولی و فقهی ندارد) و همگام با مردم در صحنه نگاه به پیشامد ها بخواهیم انقلاب را جلو ببریم؟ (هرچند در نگاه واقع بینانه انقلاب ما را جلو میبرد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید به حکم «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» باید سخن افراد دلسوز و اهل فکر را مدّ نظر داشت و ذیل تذکرات رهبر معظم انقلاب در نسبت با آن سخنان، جایگاه خود را معلوم کرد. آنچه برای جنابعالی به عنوان طلبۀ حوزۀ علمیه مهم است، فعّالانه دروس مقدماتی حوزه را گذراندن است تا با مبانی تفکر دینی که فرهنگ خاص خود را دارد و در حوزه، آن مبانی نهادینه شده است؛ آشنا و آشناتر شوید. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: بنده برای ادامه زندگیم انگیزه خیلی کمی دارم و تا اینجا خطاهای زیاد کردم دوست دارم بتونم اصلاح کنم اما توان زیادی هم ندارم. در حق دیگران خطاهایی داشتم در حق خودم و خدا نماز و روزه قضای زیادی دارم، دروغهای زیادی گفتم، خطاهای زیادی کردم، نمیدونم چطور اصلاح کنم و چطور شروع کنم. من قبلا نهج البلاغه و قران میخوندم، نماز شب میخوندم و در مسیرم اتفاقاتی برام افتاد و تصمیم های اشتباه و وارد شدنم به بحثهایی که توانش رو نداشتم شک هایم رو زیاد کرد و از فضای معنویم فاصله گرفتم و به زندگی غیرمومنین کنجکاو شدم و دور شدم از زندگی مومنانهای که داشتم و برای خودم نیازهای غیرضروری ایجاد کردم و در این زمان بسیار درد پوچی کشیدم الان حس میکنم آمادگی این رو دارم که باز برگردم و توبه کنم. اما به راهنمایی نیاز دارم. لطفا راهنماییم کنید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در این موارد از همان جایی که ایستاده است، شروع میکند با نزدیکشدن به معارفی که حقایق را مقابلش میگشاید. پیشنهاد ما ورود به سیر مطالعاتی سایت میباشد که «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/page/seyr
«حضرت سید حسن نصرالله اکنون در اوج عزت است»؛ چشم باطنی که در این تشییع باشکوه، شهید سید مقاومت حسن نصرالله را در اوج عزت می بیند چه نسبتی با چشم باطنی دارد که به واقعه عاشورا «ما رأیت الا جمیلا» نظر می کند؟ و چشم ظاهربین بی بصیرتی که حذف فیزیکی سید مقاومت را برای استکبار پیروزی محسوب می کند چه نسبتی با چشم ظاهربین بی بصیرتی دارد که بعد از واقعه عاشورا کار را تمام شده می داند؟ این چه غم و اندوه همراه با شکوه و زیبایی ست که در تشییع رهبران و مجاهدان مقاومت انسان را در بر میگیرد؟ این چه اشکی ست که در حین این تشییع های باشکوه از ما جاری میشود و این چه حضوری ست که بازگشت ما را به روزمرگی اینقدر مشکل میکند؟ چرا روز اول کاری بعد از تشییع باشکوه حاج قاسم اینقدر برایمان مشکل بود؟ چه رابطه ای میان حضور ما در چنین صحنه ها و بیرون آمدن ما از روزمرگی و ملالت زندگی وجود دارد؟ گویی حضور در لحظه های زودگذر ولی ماندگار این صحنه ها روزنه کوچکی میشود به سوی آن افقی که ما خود متعالی مان را می بایست در آن افق جستجو و احساس کنیم. افقی که انسان فقط در آن افق میتواند از روزمرگی و زندگی تکراری ملالت آور این روزگار رهایی یابد و آن فطرت پاکی که از آن دور افتاده و جانش را به حضور اولیاء الهی پیوند میزند را در درون خود احساس کند و بندگی خود را به معنای واقعی زندگی کند. درود و رحمت خداوند بر روح پاک شهید سید حسن نصرالله و شهیدان راه مقاومت و راهشان پررهرو. ان شاء الله. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این غم در آن تشییعِ عرشی، غمِ تذکر به خود است که از آن غافله عقب نمانیم و آن اشک، اشکِ طلب راهی است که در مقابل ما به سوی عرش توسط این انسانهای بزرگ گشوده شده است. آری! صحنه، صحنۀ هرچه بیشترِ یافتنِ ابعادی از شخصیت خودمان است که توسط روزمرّگیها فراموشمان شده است. در همین رابطه یکی از حضار در جلسۀ «در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله» فرمودند با نظر به این تشییع، احساس عبور از نیهیلیسم را میتوانیم بچشیم. https://eitaa.com/matalebevijeh/18793 . موفق باشید
سلام استاد عزیز: چکار کنیم که علم و عمل و عرفان و حوزه و انقلابیگری و حتی شهادتطلبی و دفاع از جبهه مقاومت، دنیای ما نشود؟ چطور میشود از اینها هم مُرد؟ و آیا مردن از اینها ممکن و میسور و درست است؟ آیا لذتی که یک عالم از مطالعه یا یک انقلابی از انقلابیگری میبرد حب نفس است؟ اگر از اینها بمیریم به چه زنده خواهیم شد؟ امثال من بجای سلوک با سید حسن نصرالهی که قصه او قصه جان متعالی ماست هم میخواهیم او را مال خود کنیم و به ملک معنوی خویش در آوریم و چه غاصبی هستیم ما که نه دنیا، نه شخص بلکه شخصیتی الهی را میخواهیم از آن خود کنیم! استاد راه خلاصی از حب دنیا را خیلی خوب شنیدهایم اما راه خلاصی از دنیای معنویت نما را نمیدانیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه بخواهیم با نظر به شخصیت سید حسن نصرالله در وسعت او حاضر شویم، به همان معنایی است که دنیا را بستر تعالی خود کرده باشیم بدون اینکه مشغول دنیا شویم. مانند علاقه و احترام به اطرافیان و انسانها و دلسوزی برای آنها که در این صورت، حقیقتِ انسانی ما وسعت مییابد و این غیر از دنیازدگی است که انسان را حقیر و محدود میکند. موفق باشید
سلام حضرت استاد: آیا مناجات درستی کرده ام؟ خدای من مناجات شعبانیه میخوانم و به این فراز ها که میرسم یاد آشنایی که انگار خیلی به ما نزدیک است میکنم. الهی من تعرف بک غیر مجهول، ای خدای من کسی که به تو معروف شد دیگر مجهول و بینام و نشان نمیشود. غیر از این است که ابلهان روزگار با ۸۵ تن بمب میخواستند سید حسن نصرالله را محو کنند؛ ولی غافلان نمیدانند که تو اراده کردهای او شناختهتر شود. و حتی دشمن در مکر الهی بازی کند اینجاست که همه چیز اراده تو میشود؛ حتی دشمن! و من لاذ بک غیر مخذول و ای خدای من کسی که به تو پناه ببرد خوار نگردد. امروز حضرت آقا روحی له الفداء فرمودند: «حضرت سید حسن نصرالله در اوج عزت است.» به راستی پناهی بهتر از این هم وجود دارد. و من اقبلت علیه غیر مملوک و هر کسی را تو به او توجه کنی بنده دیگری نمیشود و ای خدای من سید حسن را برای خود برگزیدی «اصطفاک لنفسی» و او هم گردن خود را به طوق آمریکا و اسرائیل نینداخت و بنده دیگری نشد. الهی انّ من انتهج بک لمستنیر ای خدای من هر که به تو راه یافت نورانی گردید الان سید عزیز نورانیتر از همیشه است نوری که خاموش نخواهد شد. «یریدون لیطفئو نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون» و ان من اعتصم بک لمستجیر و قد لذت بک یا الهی و حالا هرکه به تو پناه برد پناه مییابد و من به تو پناه میبرم ای خدای من چون سید عزیز به تو پناه برد و پناه یافت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و حقیقتاً ما از طریق امثال آن مناجات شریف، زندگی و مناجات خود را معنا میکنیم و چه عطای بزرگی است چنین مناجاتی که ما را در جهان خود به خود میآورد تا معلوم شود در کجای تاریخی که در آن هستیم، باید بایستیم تا در جای درستی ایستاده باشیم. خوشا به حال شهداء و شبهای دارخوئین و دعای کمیل. و خوشا به حال آنانی که در ماه رمضانی که در پیش است با مناجات شریف «ابوحمزۀ ثمالی» معنای خود را و معنای حضور در جهانی که هستند را تجربه میکنند. بنده همواره به رفقای عزیز توصیه کردهام اگر هر شب ماه رمضان فرصت اُنس با همۀ مناجات «ابوحمزه» نیست؛ هر شب با قسمتی از آن مأنوس شوید. موفق باشید
سلام علیکم: الهی تا آخر عمر بفدای مردم لبنان و فلسطین شوم که گردن همه ما حق بزرگی دارند. در شأن یک موحد در جای جای دنیا الالخصوص ایرانیان نیست که سپاسگزار مقاومت و فداکاری بینظیر آن مردم پاک نباشیم. همانها که راه عبودیت خدا را به چه زیبایی پاس داشتند و جانهایشان امروز حامل حق و حقیقت است، آری اگر آنها با حضرت سید حسن نصرالله روحی فداه دارند میگویند نحن الحق براستی که چون منصور حلاج بصدق سخن میگویند. جوانان عزیز که رهبر معظم انقلاب اسلامی عاشقانه شما را دوست دارد و شک نکنیم هیچ کس در این دنیا اندازه ایشان بعد از معصومین و با معصومین صلوات الله علیهم اجمعین کسی نیست که به سعادت و رشد ابدی جانهای ما این اندازه بینظیر علاقه داشته باشد، ببینید مردم بزرگ لبنان و فلسطین با فهمیدن محبت حضرت امام خامنه ای به چه رشدی رسیدند که میبینیم مردم ایران هزار سال از لحاظ رشد از مردم مقاوم لبنان عقبند! دقیقاً در همین زمان که بنده و شما به کم ترین بودن قانع شدیم، دلم برای خودمان میسوزد. آن سید عزیزی که جانم فدایش باد چنان هست که گویا هرگز مردنی نیست و در همه تاریخ آخرالزمان حاضر است، اگر او یار امام عصر عجل الله تعالی فرج نیست پس چه کسی چنین ادعایی میتواند داشته باشد. جهان تحول بزرگی را با مقاومت لبنان ایجاد کرد که همه ما به این تحول نیاز مبرم داشتیم. تحقیقا میبینم که به هر انسانی از سید نصرالله سخنی بگویی از او بفکر فرو میرود. نه اینطور نیست که بعضی فکر کنند حرکات دینی حزب الله لبنان نیاز به ما دارد! ما نیاز به آنها داریم، آنها زبان گویا و جلوات رفیع و قامتان محکمی دارند که هرگز ضعیف و ناکافی نیست. مردم ایران بدانند همه آنچه از مدرنیته میخواستند از سر زرنگی! دیگر پشیزی نمی ارزد. خوشا بحال جوانان لبنان که سلام رهبری را با اینهمه عشق دریافت کردند که از پاسداشت محبت ایشان است. بر بنده واجب شد تا این مسئله را بازخوانی کنم زیرا میدانم حق سید حسن و مردمشان توسط ما ادا نشده و فکر نمیکنم بتوانیم ادا کنیم مگر که به آنها با تواضع و ادراکی بدون ادعا نگاه کنیم که ان شاءالله خدا قسمتمان کنند بلطف و رحمت و محبت پروردگاریشان. جوانان ما که آنقدر برای رهبری مهمند، این راه نجات ابدی ماست، عاشقانه ای بنام مقاومت لبنان که هرکجایش را بنگری زیبایی پس از زیبایی است. اکنون ماییم و توهم ادامه مدرنیته که تولستوی در باره اش گفت: اگر بدنبال معنا در زندگی بگردید همیشه در نهایت با همان چیز مواجه میشوید که از آن فرار میکنید: پوچی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید حقیقتاً راه نصرالله آغاز شده و از این جهت سید حسن نصرالله رفتنی نیست، مهم نسبتی است که ما باید در خود در این تاریخ با آن مرد پیدا کنیم که این امر مهمی است. عرایضی در شرح غزلی از جناب حافظ تحت عنوان «معجزۀ دفاع نرم در تشییع شهید سید حسن نصرالله» در پیش است. امید است متذکر این امر باشد که چرا گفته میشود راه نصرالله به عنوان مکتب فکری مقاومت، آغاز شده. موفق باشید