بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13615
متن پرسش
سلام علیکم: شرمنده ام استاد، بی ادبی حقیر را ببخشید، ولی وقتی به جوابتان به سؤال 13579 نگاه کردم، خیلی خیلی جا خوردم و خیلی ناراحت شدم. فرموده بودید «اگر تلاش شما در بستر پذیرایی های غیر مفید مثل شام دادن به عزا داران است، بهتر است این کار را نکنید» استاد به خدا من به شما اعتقاد قلبی دارم ولی با دیدن این جمله خیلی جا خوردم؛ با این لفظ «غیر مفید»، تلاش تمام سفره داران حسینی را بر باد دادید! اگر غیر مفید بود پس چرا صدها نفر - که داستانهایش هست - و الآن هم نمونه هایش هست که با خوردن این غذا، شفا گرفتند! اگر غیر مفید بود خیلی ها بر اثر همین شام دادن ها نذرشان قبول نمی شد و حاجتشان روا نمی شد ولی خیلی ها را در زمان خودمان داریم که با همین شام دادن ها، حاجت روا شدند. استاد خیلی خجالت می کشم که در برابر آدم با معرفتی چون شما دارم اینطور جسارت می کنم ولی واقعا دلم شکست و حیران شده ام که آیا شما چنین عقیده ای دارید که پذیرایی و شام دادن به گریه کن امام حسین علیه السلام، غیر مفید است!!؟ شما که خودتان به ما آموخته اید که نور اهل بیت علیهم السلام بر هر کس و هر چیز بتابد، آن ارزش پیدا می کند، وقتی غذا و چای، به نور روضه منور شد آنوقت اثر دیگری پیدا می کند و همه این را خوب می دانند که غذا و چای روضه، مزه ی خاصی می دهد. حتما شنیده اید که زمانی که امام خمینی رحمه الله علیه، صیاد شیرازی را به فرماندهی ارتش نیروی زمینی منصوب کرد، در بحبوحه ی جنگ، صیاد از امام خمینی اجازه ی چند روز مرخصی خواست، امام، علت مرخصی را خواست، صیاد گفت: محرم است می خواهم بروم در مجلسی که مرا نشناسند به عزاداران حسینی خدمتی بکنم استکانی بشورم و...؛ امام به صیاد گفت به شرطی به شما اجازه ی مرخصی می دهم که موقع شستن استکانهای چای عزاداران، دو سه تا از آن استکان ها را به نیابت از من بشوری! استاد، بانی اصلی تهیه ی این غذا و چای روضه، خود خود اهل بیت اند، نمی دانم شنیده اید قضیه ی آقا ماشاء الله را یا نه، نمی خواهم داستانش را بیان کنم چون طولانی است ولی همین قدر بدانید که ایشان یکی از سفره داران بزرگ در کرمان است و هم اکنون زنده است، مریضی سختی گرفته بود، امام حسین (ع) پیشش می آید و شفایش می دهد و می گوید بیا با هم برای مادرم زهرا سلام الله علیها، به عدد سنش، 18 شب روضه بگیریم. آقا ماشاءالله خودش می گوید به خدا قسم من آنقدر فقیرم که تا به حال ده هزار تومان یکجا ندیده ام ولی هر سال برای این هجده شب بساط غذا و پذیرایی جور می شود. استاد، به آن شخص گفته بودید اگر تلاش برای فراهم شدن منبر باشد، خوب است. استاد آیا آن منبری کسی را نمی خواهد که آبی دستش دهد و گلویی تازه کنند. مگر در روایات نداریم «تکریم و پذیرایی از میهمان». خب چه بهتر از این که از میهمانان ابی عبدالله پذیرایی کنیم!؟ استاد عزیز، بی ادبی ما را ببخش.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مطالبی که می‌فرمایید درست است. جریان آقا ماشااللّه را نیز می‌دانم. در مسجدی که بنده نیز مسئولیتی دارم، هم صبح‌ها به عزاداران صبحانه داده می‌شود و هم تأکید داریم که ظهر عاشورا برای عزاداران که از دسته و سینه‌زنی برمی‌گردند، غذا تهیه شود. ولی بحث بر سر فضایی است که در حال شکل‌گیری است، به طوری که به جای عزاداری و طرح معارف لازم، محورْ غذادادن شده است تا آن‌جایی که عده‌ای آخر مجلس برای غذا می‌آیند و یا ظرف خود را بیرون مسجد در دست گرفته‌اند تا از غذای نذری استفاده کنند. این دیگر روحِ موضوع نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را به حاشیه می‌برد. این کجا و کار مرحوم شهید صیاد شیرازی کجا؟! عرایضی در جزوه‌ی «فعالیت های فرهنگی بر روی گسل ناپایدار صاحبان ثروت» شده است، جزوه بر روی سایت است. موفق باشید

8284

درمان حسدبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم چگونه از قلب خود حسدی که تمام وجودم را میسوزاند ومرا به ناشکری و کفران میکشاند بیرون کنم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرچه به سرمایه‌های معنوی الهی نزدیک شوید آنچه از امکانات دنیایی در اختیار بقیه است برایتان هیچ و پوچ می‌شود، این راه اصلی ولی فی‌المقدمه. حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» توصیه می‌کنند: متوجه باش حضرت حق آنچه تو حقیقتاً نیاز داشته‌ای و مصلحت تو بوده به تو داده و اگر آنچه به بقیه داده و به تو نداده، حتماً مصلحت تو نبوده، پس چشم از آن‌ها بردار و به خدا مشغول شو. موفق باشید
2985
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم می خواستم بدانم اگر یک پسر نوزده ساله دچار عدم تمرکز و عدم ثبات شخصیت (به معنی این که خیلی زود وقتی چیزی جدید ببیند به آن گرایش پیدا می کند یا اینکه قریبا به راحتی می توانند نظرش را عوض کنند)باشد آیا این بد است و اگر هست باید چه کند؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه موجب استحکام شخصیت انسان می‌شود توحید است و نظر به حقیقت یگانه‌ی هستی یعنی خداوند. انسان در ذیل ایمان به خدا و عمل به وظایف شرعی به بلوغ شخصیت می‌رسد و هرچقدر در این مسیر جلوتر رود بهتر گرایش‌های خود را مدیریت می‌کند. موفق باشید
2621

تکنولوژیبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار.من از اهالی شهرستان شهرضا هستم.در دو سال اخیر اتفاقات عجیبی در این شهر رخ داده است که سوالات زیادی را بر قشر حزب اله شهر ایجاد کرده است.گروهی از جوانان فعالیت هایی را انجام می دهند که در این شهر سابقه نداشته است.آنها تقریبا در همه امور شهر اعم از بی حجابی،کم کاری مسئولان،برگزاری جشن ها ، دانشگاهها،مبارزه با مواد مخدر و حوزه ها دخالت می کنند و بعضا کارهای آنها سودمند و قابل ستایش است و تعجب همگان را در پی داشته است.همچنین قسمتی از فعالیت های ایشان در زمینه علمی است. اینان معتقدند که ابزار و تکنولوژی عامل اصلی تهاجم فرهنگی است و بر این باورند که تکنولوژی دارای ذات شیطانی است و جالب اینجاست که کسانی که با این گروه آشنا می شوند،به آنها کتاب های شما از جمله جوان و انتخاب بزرگ،آشتی با خدا و مباحث ده نکته از معرفت النفس را به آنها برای مطالعه پیشنهاد می دهند.ضمنا در مورد مباحث غرب شناسی معتقدند با شما هم نظر هستند.حال سوال من این است که:آیا حقیقتا ذات تکنولوژی شیطانی است؟اگر نیست نحوه برخورد من با این گروه باید چگونه باشد؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.یاعلی التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پیشنهاد می‌کنم کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» را مطالعه بفرمایید بنده نظر خود را در آن کتاب عرض کرده‌ام. موفق باشید
2391
متن پرسش
سلام دختری دارم 12ساله که با وجود شرایط مذهبی در خانه گاهی اوقات جلوی مادرش میرقصد و ارایش میکند از ما تقاضای مبایل کرده وما نخردیم درضمن اهل نماز وروزه است لطفا طریقه درست برخورد بگویید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این را از کارشناسان تعلیم و تربیت دینی که عموماً در رادیو معارف تشریف می‌اورند و مشاوره می‌دهند سؤال بفرمایید. موفق باشید
1867
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرانقدر بنده دانشجوی رشته مهندسی هستم. پس از آشنایی با تفکرات و کتب حضرتعالی، اندکی نسبت به ادامه در این رشته دچار تردید شده ام. با اینکه استعداد و علاقه هم در خود نسبت به این رشته حس میکنم ولی تردید بوجود آمده این است که نکند با خواندن این دروس، آب در چاه مدرنیته بریزیم و جامعه اسلامی را از نورانیت و نیل به تمدن دور کنیم. و اصلاً شاید بهتر باشد که به تحصیل علوم حوزوی و فلسفه اسلامی بپردازیم. از آن طرف هم، در صحبت های حضرت آقا، دلیلی بر خروج از این رشته نمی بینم و حتی تا حدی برعکس است. لطفاً حقیر را راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در جواب شماره‌ی ........ عرض کرده‌ام ما برای رسیدن به تمدن اسلامی ابتدا باید علم موجود دنیا را بشناسیم و سپس به آن جهت دهیم. مباحث نقد مدرنیته دو نتیجه برای ما دارد یکی این‌که شیفته‌ی تمدن غربی نشویم و دیگر آن‌که نقص‌های تکنولوژی موجود را بدانیم تا زندگی خود را در افقی دیگر ادامه دهیم. پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی ......... با دقت نظر بفرمایید. موفق باشید
207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تفاوت بین روح و روان چیست
متن پاسخ
بسمه تعالی علیک السلام . در مباحث معرفت النفس فرقی بین آن ها نمی گذاریم.
13731
متن پرسش
آیا گفتن مرگ بر آمریکا در شرایط کنونی تحریم و برجام هسته ای اشکال دارد یا واجب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر با برجام ذرّه‌ای از دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی کم شده است که شعار «مرگ بر آمریکا» فراموش شود؟! به همان اندازه که مقابله با شیطان واجب است، مقابله با آمریکا واجب می‌باشد. موفق باشید

13272
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: منظور حضرت آقا (مدظله العالی) از بستن راه نفوذ بر دشمن چیست؟ با توجه به اینکه هنوز برجام به تایید مجلس نرسیده چرا حضرت آقا نفوذ دشمن را قبل از تایید برجام مطرح می کنند یعنی مثل اینکه تایید شدن یا نشدن برجام نافی نفوذ دشمن نخواهد بود. آیا پشت پرده، اتفاقاتی از طرف گروه های حامی دولت در جریان است که حضرت آقا مکرراً تاکید بر بستن راه نفوذ دشمن می کنند؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: فضایی که در دولت یازدهم ایجاد شده، بستر خطر نفوذ استکبار را به سرکردگی آمریکا فراهم می‌کند که جنایات و زشتی‌های آن‌ها فراموش شود و تنها راه‌کارِ مقابله با این نفوذ، تقویت روحیه‌ی ضد استکباری یعنی تقویت انقلابی‌گری راستینی است که مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند و حیات این ملت را در گرو این روحیه‌ی انقلابی و آزادمنشانه می‌دانند. موفق باشید   

10499

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: یک سوال: آیا مراجع و بزرگان وهابی می توانند دارای حالات عرفانی و شهود شوند؟ یکی می گفت شیطان به آنها حالات عرفانی می دهد آیا این صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون اکثرشان شدیداً حسّی هستند شهود را نمی‌شناسند، اصلاً منکر هرگونه وجود غیبی هستند و عرفا را کافر می‌دانند. موفق باشید
5784
متن پرسش
با سلام.بنده وقتی به زندگی معصومین علیهم السلام نگاه می کنم سوالاتی برایم پیش می آید و یکی از ان ها این است که حداقل در نظر من رفتار و گفتار ان ها الف)زاهدانه است تا عارفانه ب)خوف و بیمناکی بر امیدواری رجحان دارد ج)از همه مهمتر عابدانه است نه عاشقانه. من نمی دانم ادبیات عاشقی و معشوق بودن خداوند چگونه وارد آموزه های ما شده است.اما هر چه می نگرم رابطع معصومین با خداوند مطلقا رابطه معشوق و عاشق نیست،چون این رابطه به نحوی یک هم شانی می خواهد که جل شان الله.همه حرف معصومین حول محور بندگی ذلت پایین دستی احتیاج خدمت گذاری اظهار ادب و خضوع می گردد نه چیز دیگریاگر هم محبتی است محبت بنده به ارباب است نه محبت من به عشقم!اما در سیره عرفا،شاعر و غیر شاعر عالم و غیر عالم اصلا زهد و خوف به ان معنا مشاهده نمیشود بلکه همه اش امیدواری و پیوستن و در جوار بودن باهم بودن و کیف و عشق و صفا است!این شیوه ائمه چگونه قابل فهم است؟من اشتباه می فهمم یا حرف های دیگر غلط است؟آیا این ها توهمات عرفاست و حق را ائمه می گویند و می کنند؟یا حریم عظمت الهی آن قدر ها هم دست نیافتنی نیست و ائمه ادب به خرج می دهند؟من چند روز است اتفاقی کتابی راجع به سیره امام هشتم می خوانم،یک زندگی فوق العاده معمولی با ترس و خوف از خداوند و امید رهایی از عذاب.نه شوق و سرمستی و هیجان و شور و سماعی در کار است نه حرف های قلمبه سلمبه.نه به وجد آمدن از چیزی وجود دارد(هنر شعر طبیعت وجود خودشان و...)فقط و فقط یک زندگی زاهدانه که غایات الغایاتشان این است خداوند به آن ها مرحمت کند و عذابشان نکند و بنده خوبی باشند.اگر این درست است که وای به حال ما که خدا را تا قد خودمان پایین کشیده ایم...اگر خداوند انقدر عظمت دارد که اینها اینجوری رفتار می کنند که وای به حال ما.اگر اینها خدا را به خاطر عظمت او می پرستند پس آقای طاهر زاده ما را به جای دیگری می خواند که می گوید بپرستید تا نور شوید تا قیامتی شوید تا در افقی که پیش رویتان گسترده می شود به ان بالا بالا ها و شایستگی محلیت برای تجلی اسما برسید.استاد نمی گوید خدا را چون خداست بپرستید.از خدا می خواهم آن گونه که خواستم و نوشتم حرف هایم را بفهمید و پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده هیچ تاکیدی ندارم که عرایض بنده را دنبال فرمائید، به همان چیزی که رسیده اید پای بند باشید ولی فکر می‌کنم با دقت در سخنان ائمه«علیهم‌السلام» باید بین خوف و رجاء جمع کرد تا آن‌جایی که هیچ‌کدام بر دیگری رجحان نداشته باشد بدین لحاظ نگاهی به مناجات‌های خمسه عشر یا مناجات شعبانیه که بیندازید آن ذوات مقدس را هم خائف از خدا می‌یابید و هم مُحبّ. و یا در مناجات شعبانیه می‌بینید تا آن‌جا جلو هستند که از خدا می‌خواهند در انقطاع کامل از غیر خودش قرارشان دهد و حاصل این انقطاع بازشدن چشم دلشان باشد تا با چشم حق عالم را بنگرند و از این هم بالاتر، متصل به معدن عظمت الهی گردند که با تجلی نور عظمت، فنای در فنا پیش می‌آید. از این روایت مشهور در اصول کافی غفلت نفرمایید که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «أَفْضَلُ النَّاسِ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْر» برترین انسان‏ها کسى است که عاشق عبادت باشد و با وى هم آغوش گردد، و از طریق بدن خود همراه آن باشد و خود را براى عبادات فارغ گرداند، در این حال چنین کسى دیگر نگران آن نیست که زندگى او به سختى بگذرد یا به آسانى. (کافى، ج 2، ص 83) و یا این‌که در وصف اصحاب امام حسین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «هَذَا مُنَاخُ رِکَابِهِمْ وَ هَذَا مُلْقَى رِحَالِهِمْ- وَ هَاهُنَا تُهَرَاقُ دِمَاؤُهُمْ- طُوبَى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَیْکِ تُهَرَاقُ دِمَاءُ الْأَحِبَّة» : اینجا محل پیاده شدن ایشان است. اینجا محل اثاث و خیمه‏گاه آنان میباشد، اینجا خونشان ریخته خواهد شد، خوشا بحال تو خاکى که خونهاى محبوب‏ها روى تو ریخته خواهد شد.‏ درست است که عبادات هم در حدّ خوف از جهنم و یا طمع به بهشت مورد قبول است ولی رجحان عبادت احرار را نباید در روایات مورد غفلت قرار داد و یا امثال این آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» که می‌فرماید: انسان‌هایی هستند که نفس خود را تماماً با خدا در ازای رضوان الهی معامله می‌کنند. موفق باشید
4284

اذکار عامبازدید:

متن پرسش
به نام یگانه معبود هستی بار الها !ستایش مخصوص توست که بهترینها را سر راه بندگانت قرار دادی. بار محبوبا !سپاس مخصوص توست که روشن ضمیرانی پای بر عرصه هستی نهاده اند که استاد وار و شاگرد گونه منشا خیر و محبت نسبت به بندگان تو اند. خدای مهربانم هزاران بار تو را سپاس می گویم که بندگان و بزرگان بزرگواری در جهان هستی وجود دارند که هدایتگران واقعی سر راه بشر می باشند ،دستان مادرانی را باید بوسید و خاک پای آنها باید شد که چنین انسانهای وارسته ای را تربیت وتقدیم جامعه کردند که دمادم از لطف تو عزیز زمینه هدایت واقعی را به روی بندگانت باز کردند. استاد بزرگوار سلام علیکم بنده دختر خانمی هستم که مدت کمی از آشنایی با مباحث شما را سپری کرده ام اما متنی که در بالا نوشتم صادقانه و از اعماق وجودم تقدیم به پروردگار هستی که زمینه هدایت مرا فراهم آورد توسط یکی از واسطه ها ،امیدوارم توفیق روز افزون نصیب ایشان و شما استاد بزرگوار که منشا خیر و برکت هستید بگردد و نیز امیدوارم شما در این مسیر روز به روز موفق تر باشید هر چند بنده نا قابل چیزی بالاتر ازین نمی توانم بگویم. این متن جهت تشکر از جنابعالی بوده و با توجه به اینکه بنده ابتدای راهم و فقط تابحال توانسته ام بحث معرفت النفس را گوش داده و چند کتاب مطالعه کنم ابتدای امر طلب دعای خیر از شما دارم و اینکه اگر نیازی به توصیه در این سیر برای بنده وجود دارد بفرمایید و اما سوالی از خدمت شما داشتم اینکه بنده چه اذکاری می توانم در مواقعی که به کارهایی دیگر مشغولم داشته باشم . بنده صلوات ، لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم، لا اله الا الله را می گفتم و دو ذکر یا فتاح و یا رزاق که به من پیشنهاد شد در مورد این دو اسم خداوند از یک استاد عرفان سوال کنم اما به دلیل اینکه در اطراف بنده کسی وقوف ندارد مصمم شدم در این رابطه با شما مشورت کنم آیا نیاز هست من این دو ذکر را بگویم ؟ البته تا بحال برا ی بنده مشکلی ایجاد نکرده است . در پایان بسیار از شما و اشخاصی که دستگیری می کنند از درراه مانده ها تشکر می کنم توفیق روز افزون در امورات خیر برای شما، اگر نیاز به هر نوع تذکری برای بنده هست بفرمایید و اگر صلاح هم دانستید در سایت به نمایش بگذارید. در پناه حق موید و کامروا باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اذکار که فرمودید مثل ذکر یا فتاح و یا رزاق، از اذکار عام است و نیاز به اجازه‌ از استاد ندارد، همان‌طور ذکر لا حول و لا قوة إلاّ بالله و لا إله الاّ الله و صلوات. از آیت‌الکرسی نیز غافل نباشید که نحوه‌ی‌ یاد خدا را و نحوه‌ی حضور حضرت حق را به قلب متذکر می‌شود. موفق باشید
4125
متن پرسش
سلام استاد. بنده مباحث مربوط به معاد حضرتعالی را گوش دادم و به نظرم کاملا منطقی می آید. اما در برخی ادعیه مطالبی هست که متناقض به نظر میرسد: مثلا در دعای کمیل به گونه ای از جهنم بحث شده که انگار جهنم یک جایی است و نه صورت اعمال. با این تناقضات چه باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً جهنم یک جایی است با وجودی به شدت قوی‌تر از وجود این دنیایی، منتهابحث بر سر آن است که ظهور عقاید و اخلاق و اعمال فاسد انسان‌ها است که آن‌ها را احاطه می‌کند، همان‌طور که صورت‌های ذهنی شما، حقیقتاً در جایی به نام ذهن هستند، منتها چون وجودشان شدیدتر است محدودیت‌های پدیده‌های مادی را ندارند که مثل پدیده‌های مادی مکان‌مند باشند. موفق باشید
3549
متن پرسش
با سلام. شما در کتاب "مبانی نظری و عملی حب اهل بیت "در جواب این سوال که اگر خدا در شخصیت ائمه تصرف کرده پس کمال شان به چه چیزی است فرمودید:آن ها باید عصمت موهبتی را با انواع عبادت ها و مراقبت ها نگه دارند چون به آن ها عصمت کامل داده شده بدون اینکه سائر صفات انسانی مثل شهوت وغضب و اختیار گرفته شود. یکی از دوستانم دادن عصمت کامل به اهل بیت را (بلاتشبیه) به برنامه کامپپیوتری تشبیه میکند که در صورت دادن آن به کامپیوتر هیچ تخلفی از آن سر نمی زند.یعنی طبق آیه ای در قران خظاب به پیغمبر که ظاهرا میگوید در صورت تخلف رگ تو را میزنیم ائمه امکان هیچ تخلفی ندارند.واگر امکان ارتکاب ذره ای خطا داشتند چگونه می شد به آن ها اعتماد کامل کرد و بدون احتمال خطا از آن ها پیروی کرد.؟ لطفا ما را راه نمایی بفرمایید با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: غفلت نفرمائید که ائمه«علیهم‌السلام» انسان هستند و لذا تمام امکانات انسانی از جمله اختیار را دارند پس نمی‌توان آن‌ها را به کامپیوتر تشیه کرد که یک برنامه به او می‌دهند و آن فقط آن برنامه را اجرا می‌کند. موقعیت ائمه«علیهم‌السلام» مثل موقعیت یک انسانی است که عقل او موضوعات را می‌شناسد و می‌تواند مطابق آن عمل کند و می‌تواند عمل نکند. منتها آن‌ها دقیقاً مطابق آن نور الهی عمل می‌کنند و چون خداوند می‌دانسته آن‌ها چنین انسان‌هایی هستند مقام عصمت را به آن‌ها داده تا بشریت از الگوهای کامل محروم نباشد. موفق باشید
3254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز- بعضی از مردان از نظر فیزیولوژیکی از داشتن محاسن به شکل مطلوب بی بهره اند.1- آیا راجع به این افراد روایتی از اهل بیت وجود دارد؟ 2- اخیرا پزشکان مدرن، محلول هایی شیمیایی(که مثل همه داروهای شیمیایی بعضا عوارض جانبی نیز دارند) را برای رشد مو تجویز میکنند. برخی از دوستان از این محلول برای رشد محاسن خود استفاده کرده اند و نتیجه گرفته اند. نظر جنابعالی راجع به استفاده از این محلولها چیست؟ 3- آیا بطور کلی حل این معضل(؟)، کاری پسندیده است یا مذموم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم اشکال ندارد انسان در این مورد اقدام کند. موفق باشید
1953

مبلغان دینیبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد چه کسی می تواند بگوید که نظر اسلام در فلان مورد این است؟ چه کسی می تواند تبلیغ دین بکند؟ باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ چه درسهایی خوانده باشد؟ آیا اساتید معارف دانشگاه ها به صرف خواندن دروسی در مورد اسلام می توانند تبلیغ دین بکنند و نگاه خود به دین را ترویج کنند؟ آیا امثال حضرت عالی که خود به مطالعه علوم حوزوی پرداخته اند و مجتهد در فقه نیستید حق نشر معارف اسلام را دارند؟(خواهشا نفرمایید بنده یک معلم هستم ، شما اکنون در معارف دینی تولیدات زیادی داشته اید که منحصر به شماست) امثال آقای بانکی که دکترای فلسفه دارند حق دارند در این سطح به تبلیغ دین بپردازند؟
متن پاسخ
.باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که یک فقیه در فقه مجتهد‌است و بقیه باید احکام دین را از فقیه بگیرند و در عین حال آن فقیه ممکن است در تفسیر و یا فلسفه خودش مقلد باشد و از امثال علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» مطلب را بگیرند. شما هم اگر در کلام و یا فلسفه و یا عرفان در حدّی رسیدید که صاحب‌نظر شدید وظیفه دارید اسلام را نشر دهید و حقیقت اسلام را به گوش مردم برسانید. اساتید معارف وقتی یک یا چند موضوع از موضوعات کلامی و یا فلسفی را به خوبی فهمیدند مثل برهان در اثبات خدا یا صفات و اسماء الهی یا برهان در وجود معاد، وظیفه دارند آن را نشر دهند زیرا «زکات العلم نشره» زکات علم نشر آن است. همچنان که اگر استاد معارف شما با مطالعه‌ی تفسیر المیزان از طریق شرح علامه طباطبایی«رحمه‌الله‌علیه» متوجه پیام بعضی از آیات و روایات شد وظیفه دارد آن را نشر دهد. مگر این‌همه روحانی که مسئول تبلیغ اسلام هستند مجتهدند؟ این‌ها وظیفه دارند از طریقی صحیح اسلام را بگیرند و نشر دهند. موفق باشید
835

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد محترم حقیر در سالهای دور (14 سال پیش) در سن 18 سالگی که برای کنکور شدیدا درس می خواندم، به دلیل ریاضت شدید و کم خوابی و کم خوری و کم گویی و لطف خداوند، متوجه شدم که دنیایی غیر از این دنیا و نجواها و زیبایی های دیگر در این عالم وجود دارد(قال المعصوم(ع): اذا اراد الله سبحانه صلاح عبده الهمه قله الطعام و قله الکلام و قله المنام – ممکن است در ترتیب سه مورد طعام و کلام و منام تفاوتی باشد). البته نه اینکه کشف و شهودی رخ دهد ولی حالاتی عجیب و سوز و گدازی عجیب در من شکل گرفته بود. از تلاوت و ترتیل قرآن بسیار لذت می بردم، در حدی که اوقات تفریحم با قرآن بود و حتی شب، هنگام خواب قرآن در کنارم بود و تحمل دوری آن برایم سخت بود، همیشه در همه جا قرآن با خودم داشتم. بی دلیل و اختیار گریه می کردم. به عالم پر از رمز و رازی که نمی دانم کجا بود و چی بود راغب بودم. رویاهای صادقه فراوان می دیدم. چندین رویای صادقه هم از معصومین علیهم السلام خدا به من ارزانی داشت(رویای صادقه از پیامبر بدون رویت سیمای نورانیشان- از صدیقه طاهره با رویت سیمای مبارکشان و لمس انگشت ایشان پیشانیم را حین اینکه دست بر سرم می کشید- از امام عصر و سوالی که در حین خواب مکرر در ذهنم مرور میشد این بود که آیا کسی هست که دعا کند ایمان در قلبم ثابت شود، همین سوال هم در خوابی که از حضرت زهرا(س) دیدم نیز در ذهنم تکرار میشد، که ایشان هنگامی که این سوال را در ذهنم مرور می کردم، از خانه اش در حالی که به حقیر لبخند میزد خارج شد، چندین خواب از اصحاب بزرگوار پیامبر و ...) . در اوج این حالات و احساسات، به مدت 2-3 روز خواب من به بیداری تبدیل شده بود. یعنی به محض خوابیدن وارد عالمی دیگر می شدم و موقع بیداری فقط متوجه میشدم که از عالمی دیگر آمده ام و جزییات آن را زیاد به خاطر نمی آوردم، البته خوابی دیده نمی شد، فقط حضور در عالمی دیگر به وضوح حس میشد. (تنام عینی و لا ینام قلبی) متوجه نبودم که چه اتفاقی در وجود من افتاده. به چه دلیل من گریه می کنم، این تغییر حالات ناشی از چیست؟ هیچوقت دنبال دلیل این حالات نبودم و شاید اگر هم دنبال دلیل می گشتم، چیزی دستگیرم نمی شد. به همین دلیل هنگامی که دانشگاه قبول شدم، چون آن سه عامل را از دست داده بودم، به راحتی پر و بالم ریخت و تمام آن احساسات را از دست دادم. دیگر از خواندن قرآن لذت نمی بردم، نفاق در وجود من شکل گرفته بود. از خدواند کمک خواستم که به من بفهماند چرا گرفتار این مشکلات شدم؟ خوابی دیدم که در آن خواب کسانی بودند که خانه ایمان من را بنا می کردند و در ابتدا دیواره های آن را بسیار دقیق و با رعایت استانداردها بالا می آوردند ومن هم بر بام این خانه بودم . ناگهان کارگرها شروع کردند به عجله کار کردن و بدون رعایت استاندارد، که دیوار خراب شد و من و دیوارها و مصالح محکم به زمین خوردیم و خانه ویران شد. فهمیدم که از نو باید شروع کنم ولی چگونه؟ از آنجا که من از اول پایه ای و اصولی شروع نکرده بودم نمی دانستم چکار باید بکنم و از آنجا که به قول مرحوم حاج آقا ضابط مشکل بزرگ ما خودسازی نیست بلکه "خودخودسازی" است ، حقیر هم شروع کردم به خودخودسازی بدون کمترین اطلاعاتی از این وادی. از آن روز تا 1 سال پیش 1 قدم جلو می گذاشتم و شاید 2 قدم عقب بر می گشتم. صبح با شور و نشاطی معنوی از خانه بیرون می آمدم ولی عصر با روحی درهم و آشفته به خانه بر می گشتم. مستاصل و درمانده بودم که چکار کنم و به کی باید مراجعه کنم؟ با افراد زیادی درد و دل کردم، ولی تمام این افراد کسانی نبودند که بتوانند کمکی به من بکنند. از هستی و تقدیر خودم شکایت داشتم و طلبکار بودم از همه هستی. تا اینکه خدا لطف کرد و 1 سال پیش بصورت پیامکی و ایمیل با یکی از آشنایان جدید که جوان طلبه ای در حوزه علمیه قم است مبادله اطلاعات داشتم. ایشان طی مباحثاتی برخی اشتباهات من را گوشزد کردند و تا حدودی وضع روحی حقیر پس از ارتباط با ایشان در زمینه نماز خواندن و مراقبه بهتر شد. و متوجه شدم که بی دلیل از تقدیر و نظام هستی شاکی ام و تنها خودم مقصر اصلی این جریانات هستم. بعد از آشنایی با ایشان، مطالعه چندین کتاب (عمدتا اخلاقی) را شروع کردم، از قبیل: سیر و سلوک (مرحله یقظه) از آیه الله مظاهری، معراج السعاده، سوخته(شرح حال مرحوم انصاری همدانی)، در محضر لاهوتیان(شرح حال مرحوم شیخ جعفر مجتهدی)، رساله لقاءالله مرحوم ملکی تبریزی، منطق الطیر عطار،لهوف، طریق سیر و سلوک الی الله(عباس سلامتی)، تازیانه سلوک(حسن زاده آملی)، هزارویک تحفه(سید علی اکبر صداقت)، در محضر بهجت جلد اول(محمدحسین رخشاد)، چراغ راه کمال(حسین بدرالدین)، قلب عارف(حامد اسلامجو)، طریق معرفت(سیدعلی طباطبایی)، ورقهای آسمانی(حامد اسلامجو) و کتابهای مختلفی در شرح حال بزرگان و عرفا و به کارگیری برخی از دستورات سلوکی عام این بزرگواران و ... چند ماه اخیر ضمن صحبت با یکی دیگر از دوستان طلبه ایشان، حقیر را به مطالعه کتب استاد شهید مطهری طبق یک سیر مطالعاتی تعریف شده تشویق کردند و در چند ماه اخیر 6-7 نمونه از کتب آن بزرگوار را مطاله کرده ام، از قبیل داستان راستان ، حماسه حسینی، سیری در سیره ائمه، ولاءها و ولایتها، سیری در سیره نبوی، پیامبر امی، گفتارهای معنوی و ... در ضمن این دوست بزرگوار، حقیر را به شرکت در جلسات پر خیر و برکت شما(استادطاهرزاده) تشویق کردند و سه جلسه اخیر روزهای شنبه را در جلسه حاضر بوده ام و چندین جلسه از جلسات گذشته را هم شنیدم و صحبتها و مطالب بسیار به مذاقم شیرین آمد واحساس می کنم گمشده خودم را حالا یافته ام. حقیر ترجیح می دهم که زمانی را که قرار شده به مطالعات کتب شهید مطهری اختصاص دهم، به مطالعه کتب و شنیدن سخنرانی های استاد طاهر زاده اختصاص دهم. در ضمن، حقیر دارای مدرک کارشناسی ارشد هستم و در حال حاضر در دو شرکت بصورت پاره وقت مشغول به کارم و روزی 3 ساعت را می توانم در خدمت دین و مطالعات دینی ام باشم. حال سوال من از استاد این است: استاد عزیز با این اوضاع و احوال من چکار کنم؟ شما نسخه زندگی مرا لطفا بپیچید و مرا از سر درگمی 13 ساله و سیر در وادی هپروت نجات دهید؟ من نگران ابدیتم هستم و نمی خواهم فرصت را از دست بدهم؟ 32 سال تقریبا از عمرم گذشته است و حداکثر 30-40 سال دیگر در این دنیا نیستم! می خواهم به همان صفای باطن گذشته و بلکه بسیار بیشتر از گذشته بر گردم؟ به من بگو چکار کنم؟ چگونه می توانم به مطالعات دینی ام برسم؟ آیا رسما باید طلبه حوزه علمیه باشم؟ آیا با آثار شهید مطهری فعلا همراه باشم؟ آیا آثار شما رو مطالعه کنم و در خدمت شما و جلسات شما باشم؟ یا اینکه همزمان هم آثار شهید مطهری و هم آثار شما را مطالعه کنم؟ یا نه کار دیگری باید انجام داد؟ لطفا منو راهنمایی کنید. می خواهم به انتهای کمالم برسم، بارها سمت قرآن کریم رفته ام ولی مشکل اینجاست که قرآن استاد می خواهد، قرآن حاوی دستورات اخلاقی از دوران ابتدایی تکامل تا مرحله انتهایی کمال را دارا می باشد، من بدون استاد و بدون راهنما از کجا بفهمم مناسبترین دستور برای وضع فعلی من کدام است؟ و اصولا راه کار کردن با قرآن چیست؟ چگونه باید به قرآن عمل کرد؟ ممنون میشم کلا منو راهنمایی کنید. التماس دعا – در راه حق و قرآن موفق باشید. –
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: هر اندازه با معارف اسلامی بیشتر آشنا شوید زمینه‌ی ارتباط با قرآن در شما بیشتر فراهم می‌شود. سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست برای مقدمه‌ی کار خوب است. حضور در جلسات قرآن برکت‌های خوبی در زندگی وارد می‌کند در ضمن همواره سعی بفرمایید با کتاب‌های شهید مطهری مأنوس باشید. موفق باشید
360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد : انسانی که در جهل و نادانی است فهم و درک ندارد که بخواهد حقایق را بفهمد پس ما دنبال علم میرویم تا قدرت تفکر و فهم حقایق را کسب کنیم و انسانی که دارای علم است می تواند به حقیقت و منظور حرف ها پی ببرد و انسانی که فهم داشته و به حقیقت کلام حق برسد می تواند به کمال در راه خدا برسد حال من از خدمت استاد این سوال را داشتم که انسان با علم به حقیقت و فهم میرسد و با فهم به کمال و با کمال به خدا میرسد چگونه با این فهم و کمال به خدا میرسد یا اصلا منظور از این کمال چیست که باید به آن رسید و چه شخصی به کمال رسیده و نشانه ی کمال و به خدا رسیدن چیست یا شخصی به کمال رسید ، بعد از ان چه ؟ یا شخصی علم و فهم پیدا کرد بعدش چه ؟ حتما ، منظور اصلی خود {علم و فهم و کمال } نیست . یا خدا چه دارد که انسان باید به آن برسد . یا منظور از به خدا رسیدن چیست ؟ با تشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام خداوند به عنوان کمال مطلق یک حقیقت نوری است و نه یک شیئ و ماهیت، و لذا عین کمال، برای هر انسانی، عین مقصد است و منظور از علم در سلوک دینی، علم حضوری است که پنجره‌ای است تا جان انسان بتواند از تشعشعات نوری کمال مطلق بهره‌مند شود و از احساس پوچی و بی‌ثمری و افسردگی به احساس به کمال‌رسیدن و در کمالْ غوطه‌ورشدن و در بقاء با حق به‌سربردن قرار گیرد. فکر می‌کنم مطالعه‌ی کتاب «آشتی با خدا...» نکاتی را متذکر شود. موفق باشید
13650
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزتر از جانم: (سوال شخصی، خصوصی) مقدمه: استاد بحث نور وظیفه ای که فرمدید و بحث انداختن به قلبتون و... که می فرمایید متاسفانه برای ما با جهالت و غفلت نم کشیده و خبری از آن نیست که تشخصیص دهیم و انجام دهیم که صلاح کار کجا و من خراب کجا... به خاطر همین دچار سردگمی میشیم و بعضا خودمون هم گم می کنیم. سوال: به نظرتون کسی که 22 سال سن دارد و می خواهد در آینده اسلام شناس شود و هم در دروس عقلی می خواهد فعالیت کند، فعالیتی که مبانی تمدن را شکل می دهد و امروزه اهم هستند (فلسفه و عرفان و کلام و...) و غایت آن هم بحث شناخت و ابلاغ و پژوهش و انس در قرآن و روایات است و نگاه آن هم تمدنی است _ تمام فعالیت ها برای تمدن سازی اسلامی _ و نمی خواهد در زمینه فقه پویا فعالیت کند با توجه به این که سیر 10 ساله حوزه تا ابتدای درس خارج اجتهاد پرور می باشد آن هم اجتهاد در فقه فقط (البته بنده نیز ترم آخر کارشناسی فقه و حقوق هستم آشنایی دارم کمی عرض می کنم قلبم به سمت این دروس نمی رود که ادامه دهم، و مثل حضرت عالی که ادامه ندادید.) حالا استاد عزیز با توجه به فعالیت های خودتون که داشتید نظر حضرت عالی برای ادامه ی کار چیست؟ بنده به این موارد فعلا رسیدم: الف: آیا دروس حوزوی رو که ضعف دارم به روش سیدی و غیر رسمی ادامه بدهم. (و همچنین استفاده از کتب امام و علامه طباطبایی) - چون اگر بخواهم از ابتدا شروع کنم زمان بالایی می گیرد و قسمتی از آن را خواندم؟- و بعد اگر علاقه ای آمد و وظیفه ای دوباره امتحان میدم و از پایه 6 شروع می کنم ان شاء الله. در حال حاضر هم علاقه ی بالایی دارم و هم فعالیت و سابقه کار تشکیلاتی هم دارم در زمینه کار فرهنگی - تربتی - و..... ب: رشته فلسفه و کلام اسلامی رو در ارشد و دکتری دانشگاه ادامه دهم. (البته با این نگاه که از سیدی اساتید مصباح، جوادی، فیاضی، حشمت پور و حضوری اساتید قم و تهران و موسسات شرکت کنم برای تکمیل آن) و همراه این نگاه که دانشگاه عالم فلسفه با دو سال و چهارسال نمی شوم اما من باب مدرک و بحث کرسی دانشگاهی و معلم شدن بحث تربیت و رفع مشکلات دانشجویان و بحث ارتباط با اساتید و جهان - (در ادامه هم فلسفه غرب و عرفان رو کار می کنم ان شاء الله) پ: در این بین بحث اشتغال و ازدواج می ماند که الله یرزق من حیث لا یحتسب (که الحمدلله خانواده کمک می کنند و فعلا فکری در مورد آن نکردم.) خلاصه ان شاء الله سخنتان که فرمودید رو عملی لبیک گوییم: باید دو موضوع از همدیگر تفکیک شود؛ یکی موضوع رسیدن به عالَم دینی که ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد و دیگر موضوع رسالتی که در سنگر نهضت نرم‌افزاری و تئوری‌پردازی در علومی که نظام اسلامی به آن نیاز دارد – اعم از علوم انسانی یا علوم فنی – همه باید در آن سنگری کاری را به عهده بگیرند و برای عبور از فرهنگ غربی تلاش کنند و مسلّم اگر رویکرد عزیزان – در حوزه یا دانشگاه - موضوع اخیر شد، به‌خوبی در عالَم دینی خود همچون سربازی فداکار از الطاف عالیه‌ی حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برخوردار می‌شوید و مددهای خاص حضرت به شما خواهد رسید. إن‌شاءالله با تشکر فراوان استاد فقط اگه میشه لطف کنید تفصیلی جواب بدید بنده یک ماه هست که دارم در حوزه و دانشگاه و جایگاه آن دو و بالعکس تحقیق و تفکر می کنم و مشورت با اساتید بزرگ دانشگاه و حوزه و برای چندمین بار هم مروری داشتم بر کتب شما (ادب خیال و عالم انسان دینی و جزوه درباره طلبگی و... و کل سئوالات مربوط به حوزه در سایتتان) و می خواهم تصمیمی بگیرم با عقل و شعوری کامل و با اهمیتی به بلندای ابدیت. تمام مباحث برای این است که نشوم نیمه عمرت در پریشانی گذشت نیمه دیگر در پریشانی گدشت با تشکر فراوان و التماس دعای مخصوص
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث و سؤالات تو در تویی را مطرح فرموده‌اید که تفکیک آن‌ها برای بنده چندان آسان نیست. فکر می‌کنم اگر اساس را بر آن بگذارید که علوم حوزوی را با همان عمق حوزوی چه در فقه و اصول و چه در فلسفه و عرفان دنبال کنید در عین آن‌که زمینه‌ی حضور در دانشگاه را فراهم می‌کنید، راه خوبی را برای خود شکل داده‌اید. موفق باشید

13095
متن پرسش
سلام علیکم استاد معزز: بنده به لطف خداوند منان و عنایات حضرات معصوم سلام الله علیها جوانی مذهبی و تا حدی سیاسی هستم از این رو سبب شده که ذهنم متبادر و متبلور از ورود به عرصه ی سیاست و اخذ مسولیت می باشد. حال پرسش ام این است که آیا اساسا چنین ذهنیت و تصوراتی مورد مرضیه ی حق تعالی و حضرت ولی عصر (عج ا..تعالی شریف) می باشد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ چه برنامه ی عملی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را برای بنده تجویز می کنید؟؟ شایان ذکر است که بنده دانشجوی رشته حقوق هستم. با سپاس وافر، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم وظیفه‌ی هر انسانی است که برای اصلاح امور جامعه از مسئولیتی که می‌تواند بپذیرد، شانه خالی نکند. منتها با ملاک‌های دینی وارد صحنه شود تا مطابق اهداف الهی و فطری انسان‌ها تصمیم بگیرد. مشکلی که امروز متأسفانه تعدادی از مسئولین ما دارند که انسان را با نگاه ارزش‌های غربی می‌نگرند. بنده معتقدم اگر این‌ها به جای تحصیلات در غرب، یک دور حکمت متعالیه و تفسیر المیزان خوانده بودند، بسیاربسیار در تصمیم‌گیری‌های خود تصمیماتی می‌گرفتند که برای مردم این مرز و بوم مفید بود. موفق باشید

9084

ورزشبازدید:

متن پرسش
سلام بر شما: استاد بنده یک ضعف بزرگ دارم اون این که تقریبا در همه چیز ثبات دارم جز ورزش و میرم یک هفته ورزش میکنم یک هفته دل زده میشم. حالا شاید شما فکر کنید من تو اون زمان هایی که ورزش میکنم سنگین ورزش میکنم و دلزده میشم اما نه متعادل ورزش میکنم اما نمیدونم چرا یه هفته حال ورزش دارم یه هفته نه. خواهشا نگید برو جزوه تاثیر حرکات ورزشی بر روح رو بخون دیگه خوندن بسه. یه چی بگید باهاش بتونم عمل کنم. لطفا جواب بنده رو در دو چارچوب بفرمایید اول) چرا بعضی ها در ورزش و سایر امور ثبات دارند و بعضی ها نه و ریشه این مسئله چیه؟ دوم) چه کنیم ثبات در ورزش پیدا کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید ما می‌فرمودند اگر کسی اهل پر حرفی و یا امیال و آرزو‌های دنیایی باشد نمی‌تواند تصمیمات خود را تا انتها جلو ببرد. بالاخره باید تصور خودتان را از ورزش بازخوانی کنید. شما با فرمان‌های ممتد و مستمری که به بدن خود می‌دهید خود را در حوزه‌ی بدن خود شکوفا می‌کنید و دیگر بدن شما بر شما حکومت نمی‌کند. باید به این نتیجه برسید که از طریق ورزش روحیه‌ای آزاد پیدا ‌کنید تا بتوانید آن را ادامه دهید. موفق باشید
6576

عرفان حلقهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم نظر حضرتعالی درباره عرفان حلقه چیست؟ اگر این روشی بهره‌ای از حقیقت ندارد با چه ساز و کاری موفق به درمان بیماری ها میشود؟ این روش طرفداران زیادی در بین جوانان پیدا کرده، لطفا اگر منبع، جزوه یا کارگاهی در این زمینه موجود است معرفی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «جایگاه جن و شیطان و ملک» بتواند به سؤالات جنابعالی در این مورد جواب دهد. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
182

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد و پدر خوب ما ، می خواستم نظرتان را پیرامون محی الدین عربی جویا شوم ، شما چگونه از ایشان مطالب را اقتباس می کنید ، تحلیل شما پیرامون ایشان چگونه است و آیا تمام آثار ایشان و گفته هایشان را قبول دارید با اینکه در کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم مطالبی بر خلاف اعتقادات مسلم تشیع دارد . اگر جنابعالی جزوه ای در این زمینه بنویسید می تواند پاسخ گوی برخی شبهات باشید ، خداوند شما و اهل ایمان را به بالاترین درجات عشق خود برساند که نعمتی فوق آن نیست یا علی...
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی از بهترین‌ کتاب‌هایی که در رابطه با بررسی آراء محی‌الدین عربی از نظر علماء بزرگ شیعه در سال‌های اخیر تدوین شده کتاب «احیاگر عرفان» از آقای مهدی بدیعی است که انتشارات پازینه آن را به چاپ رسانده و نیز آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» در دروس شرح فصوص‌الحکم در رابطه با شخصیت فکری محی‌الدین نکات ارزنده‌ای می‌فرمایند.و یا آیة الله طهرانی در کتاب «روح مجرد» نکات قابل توجهی ارائه کرده اند؛ حاصل قضیه این‌که ایشان را از نظر عقیدتی شیعه می‌دانند و از نظر فقهی سنی. و از قول علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» نقل قول می‌فرمودند که :محی‌الدین در کتاب فصوص‌الحکم، مشت‌مشت معارف می‌دهد و در کتاب فتوحات‌المکیّه، دامن‌دامن. با این‌همه هیچ‌کس معتقد نیست که ایشان اشتباهاتی نداشته ولی از این‌که به احتمال زیاد در کتاب‌های ایشان دست برده شده تا روحیه‌ای غیر شیعی در آن کتاب‌ها جاری باشد،نباید غفلت کرد. باز جنابعالی را به کتاب «احیاگر عرفان» حواله می‌دهم.
15655
متن پرسش

سلام علیکم: در سوال 15642 فرمودید: نمی دانیم شما در حوزه هستید یا در همه جا... 1. باید به استاد عزیز عرض کنم: بنده طلبه ام ولی در برخی همایش ها جلسه ها و کلاس ها که در مورد فلسفه و عرفان است شرکت می کنم و یادداشت برداری می کنم یا صدا ضبط می کنم. که (جدیدا دانستم که اشتباه می کنم). استاد واقعیتش را بخواهید از شدت تشنه ی علم بودن نمی دانم چه کنم؟!! گاه کتاب می خوانم. گاه صوت. گاه جلسات و ... کمی گیج شده ام. چون از طرفی هم می ترسم در تبلیغ دستم خالی باشد. استاد خوب شد که آن جمله را گفتید تا من توضیح بدهم به شما. کمی کمکم کنید. خیلی دغدغه در سرم می چرخد. نمی دانم چه کنم. دغدغه تشکیل زندگی، کار و تبلیغ، علم، عمل و سلوک، سیاست و... البته من الان فقط درسم را می خوانم با کمی حواشی. ولی فکرم هنوز خالی نشده استاد. مدام نزد اساتید مشورت می گیرم و یادداشت می کنم و ارزیابی می کنم ولی به نتیجه رسیدنش سخت است. می خواهم کمک کنید که این انبوه ها را نظم دهم. ذهنم مثل یک کتابخانه ایست که قفسه بندی نشده است. کمکم کنید. 2. تمام جزوات را آقای نظری برایم فرستادند استاد. یک جزوه ای به نام گزیده کشف المحجوب است. آن را دقیقا کی باید بخوانم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده از این‌همه انرژی که عزیزان دارند، لذّت می‌برم ولی نگرانم از تعمق در دروس حوزه باز بمانید و آن دروس، ملکه نشود، وگرنه این نوع فعالیت‌ها خوب است و خود بنده نیز به رفقا سفارش کرده‌ام که گاهی صوت این نوع جلسات را برای بنده بفرستند که در جریان آخرین مباحث مطرح در حوزه‌های فکری باشم. در مورد آینده‌ی کار تبلیغی خود، کار را به خدا واگذارید. 2- جزوه‌ی «کشف‌المحجوب» و اساساً کتاب «کشف‌المحجوب» برای ایجاد احساس عالَم عرفانی و رونق‌دادن به خلوت‌ها، خوب است. شاید آن جزوه در اعتکاف به کارتان آید. موفق باشید

13489
متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده حفظه الله سلام علیکم: در برخی دروس آیت الله سید کمال حیدری شنیدم که به مرحوم علامه طباطبائی رأیی را در باب واقعه ظهور نسبت می دادند مبنی بر این که ظرف تحقق حوادث آخر الزمان و ظهور امام عصر سلام الله علیه نشئه دنیا نیست بلکه وقایع ظهور در عالمی که برزخ طبیعت و مثال است رخ می دهد و اضافه کردند که مرحوم علامه این نکته را سربسته مطرح کرده و در قول به این رأی هم منحصر هستند و صرفا برخی مشابهت ها با این قول در آراء شیخیه قابل رهگیری است. در پرسش و پاسخی درباب رجعت هم مشابه همین برداشت را به مرحوم علامه انتساب داده اند. عبارت پاسخ چنین است: «علامه طباطبایی(ره) معتقد است که رجعت برزخی میان عالم دنیا و عالم برزخ است و جزو عالم دنیا نیست. یعنی رجعت مرتبط به عالم تجرد مثالی است، نه عالم تدرج و زمان. روز رجعت خود یکى از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمى‏‌رسد، چون در روز رجعت، باز شر و فساد تا اندازه‏‌اى امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثرى از شر و فساد نمى‏‌ماند. (ترجمه المیزان جلد دوم صفحه 159)» - ایشان در ادامه افزوده اند که با این تبیین، ادامه حیات حضرت سلام الله علیه در حال حاضر در آن نشئه قابل تبیین است. آیا آنچه از آیت الله جوادی آملی بعضا می شنویم که به هنگام ظهور، دنیا بر لبه قیامت کبری است می تواند مؤید همین مدعا باشد؟ بنده از قدیم چنین تعبیری را از ایشان به اشارت و اجمال شنیده بودم اما نمی دانم آیا موضعی هست که بتوان تفصیل این معنا را هم یافت یا خیر؟ لطفا درباره این تبیین از احوال آخر الزمان و انتساب آن به مرحوم علامه طباطبائی راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» شده است مبنی بر همین موضوع. به عنوان مثال در روايت داريم؛ زمين زير پاي ياران حضرت مهدي«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مي‌پيچد و حاکميت بُعد در آن شرايط ضعيف مي‌شود. حضرت صادق«علیه‌السلام» در توصيف آن شرايط مي‌فرمايند: «جَبْرَئِيلُ عَنْ يَدِهِ الْيُمْنَى يُنَادِي الْبَيْعَةَ لِلَّهِ فَتَصِيرُ إِلَيْهِ شِيعَتُهُ مِنْ أَطْرَافِ الْأَرْضِ تُطْوَى لَهُمْ طَيّاً حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[1] جبرئيل در سمت راست او فرياد مي‌زند: «بيعت براى خدا! پس شيعيانِ آن حضرت از اطراف زمين به سويش رهسپار شوند، و زمين زير پايشان به سرعت پيچيده‏ شود تا خدمتش رفته با او بيعت كنند و خدا به وسيله او زمين را از عدل و داد پر كند چنانچه از جور و ستم پر شده باشد.» در شرايطي که فعلاً ما قرار داريم، يک کيلومتر، يک کيلومتر است. حال اگر از اين‌که هست کوتاه‌تر شود به اين معني است که از حالت بُعد امروزي‌اش در مي‌آيد. در حال حاضر که در بُعد گرفتاريد وقتي اين‌جا هستيد، آن‌جا نيستيد. حالت بقاء؛ ضدِ اين شرايط است، يعني هم اين‌جاييد و هم آن‌جا. وقتي در حال حاضر روي زمين راه مي‌رويد اين‌جا که هستيد آن‌جا نيستيد، در حالي‌که مَنِ شما در تن شما اين طور نيست، «من» در عين اين‌که در يک عضو حاضر است در عضو ديگر نيز حاضر است. نظام بقية‌اللّهي به حالتي که «مَن» در بدن دارد نزديک مي‌شود. شرايطي است که نه‌تنها بُعد مکاني و زماني تا حدّي جمع مي‌شود، بلکه تمام تاريخ جمع مي‌شود. اين بحث را در کتاب «معني عالم بقيةاللّهي» دنبال بفرماييد. موفق باشید

 


[1] - ارشاد شيخ مفيد، ص 379.

نمایش چاپی